امامان جمعه منصوب امام‌خمینی

از ویکی امام خمینی
(تغییرمسیر از امامان جمعه)
امامان جمعه.jpg

امامان جمعه، امامان جمعه منصوبِ امام‌خمینی.

یکی از مهم‌ترین مناسک عبادی سیاسی در اسلام، نماز جمعه است که از آغاز ظهور اسلام تاکنون، کم‌وبیش مورد توجه مسلمانان بوده‌است و در سوره جمعه به برگزاری آن فراخوانده شده‌اند.

امام‌خمینی اقامه نماز جمعه در عصر غیبت را مجاز و از واجبات تخییری می‌داند و با تأکید بر نقش ولیّ امر مسلمین، آن را از شئون وی می‌شمارد.

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بحث از نماز جمعه در آثار امام‌خمینی، منحصر به آثار مکتوب ایشان ازجمله تحریرالوسیله، رساله نجاةالعباد و توضیح‌المسائل بود؛ اما پس از تشکیل جمهوری اسلامی، نخستین‌بار در مرداد ۱۳۵۸، نماز جمعه به دستور ایشان و به امامت سیدمحمود طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد. پس از آن و به‌تدریج بخشی از امامان جمعه در مراکز استان‌ها و برخی شهرها، با حکم مستقیم امام‌خمینی برگزیده شدند که شمار آنان به بیش از چهل تن می‌رسد و در موارد متعددی به‌جز امامت جمعه، نمایندگی امام‌خمینی را نیز برعهده داشتند.

در اینجا شرحی کوتاه از آن دسته از امامان جمعه که با حکم کتبی امام‌خمینی به امامت جمعه نصب شده‌اند، به ترتیب الفبا آورده می‌شود؛ با این توجه که درباره حدود نیمی از آنان، مقالات جداگانه‌ای اختصاص یافته و از این‌رو در اینجا به اختصار معرفی شده‌اند.

جایگاه نماز جمعه

یکی از مهم‌ترین مناسک عبادی سیاسی در اسلام، نماز جمعه است که از آغاز ظهور اسلام تاکنون، کم‌وبیش مورد توجه مسلمانان بوده‌است و در سوره جمعه به برگزاری آن فراخوانده شده‌اند. این نماز با توجه به ویژگی جماعت فراگیر و دو خطبه آن، نقش مهمی در میان مناسک عبادی اسلامی ایفا می‌کند؛ هرچند در دوره‌هایی از تاریخ، با افول روبه‌رو شده‌است. در فقه نیز دربارهٔ جواز، ضرورت یا حرمت برپایی آن در عصر غیبت، دیدگاه‌های یکسانی وجود ندارد و به‌تفصیل سخن گفته شده‌است. (ببینید: نماز جمعه)

امام‌خمینی اقامه نماز جمعه در عصر غیبت را مجاز و از واجبات تخییری می‌داند و با تأکید بر نقش ولیّ امر مسلمین، آن را از شئون وی می‌شمارد.[۱] ایشان پیرو بسط ید فقیه در عصر غیبت و لزوم اذن او، امامت جمعه را از مناصب مربوط به ولیّ فقیه دانسته[۲] بدون نصب وی، اقامه نماز جمعه از سوی دیگران را جایز نمی‌داند.[۳]

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، بحث از نماز جمعه در آثار امام‌خمینی، منحصر به آثار مکتوب ایشان ازجمله تحریرالوسیله، رساله نجاةالعباد و توضیح‌المسائل بود؛ اما پس از تشکیل جمهوری اسلامی، نخستین‌بار در مرداد ۱۳۵۸، نماز جمعه به دستور ایشان و به امامت سیدمحمود طالقانی در دانشگاه تهران برگزار شد.[۴] (ببینید: سیدمحمود طالقانی) پس از آن و به‌تدریج بخشی از امامان جمعه در مراکز استان‌ها و برخی شهرها، با حکم مستقیم امام‌خمینی برگزیده شدند که شمار آنان به بیش از چهل تن می‌رسد و در موارد متعددی به‌جز امامت جمعه، نمایندگی امام‌خمینی را نیز برعهده داشتند. با افزایش شمار امامان جمعه در سراسر کشور، تأسیس مرکزی برای ساماندهی و پیگیری مسائل مربوط به امامان جمعه، ضرورت یافت و بر همین اساس، امام‌خمینی، سیدمحمد ابطحی، سیدهاشم رسولی محلاتی، محمدرضا توسلی، حسن صانعی، محمد عبایی، محمدجواد کشمیری و سیدعلی قاضی عسکر را به عضویت دبیرخانه ائمه جمعه برگزید تا با تدوین آیین‌نامه، به امور امامان جمعه رسیدگی کنند.[۵] این دبیرخانه در قم تشکیل شد و به جز مراکز استان‌ها سایر امامان جمعه را برمی‌گزید. در سال ۱۳۷۱، با تأسیس شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، به جای دبیرخانه، مرکز آن به تهران منتقل شد.[۶]

پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، گاه در برخی شهرهای ایران، نماز جمعه برگزار می‌شد. در این دوره برخی علمای بزرگ خود به برپایی نماز جمعه اقدام می‌کردند و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با تأیید امام‌خمینی، امامت جمعه آنان ادامه یافت، ولی حکمی از ایشان نگرفتند؛ چنان‌که محمدعلی اراکی از سال ۱۳۲۳، به جای سیدمحمدتقی خوانساری در مسجد امام‌حسن عسگری (ع) قم نماز جمعه برپا می‌کرد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به توصیه امام‌خمینی، تا مدتی آن را در حرم فاطمه معصومه (س)، برگزار می‌کرد و پس از آن به سبب کهولت سن، این مسئولیت را واگذاشت. (ببینید: محمدعلی اراکی) برخی دیگر، مانند سیدمهدی عبادی، امام جمعه زاهدان و علی‌اکبر مشکینی امام جمعه تبریز و قم نیز با خواست امام‌خمینی امامت جمعه را به عهده گرفتند، ولی ایشان برای آنان حکم مکتوب صادر نکرد.[۷] سیدمحمود طالقانی نیز همین‌گونه است؛ چنان‌که کسانی مانند اکبر هاشمی رفسنجانی، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و محمد امامی کاشانی نیز در تهران امامت جمعه را برعهده داشته‌اند و حکمی کتبی از امام‌خمینی نداشته‌اند. در یک مورد امام‌خمینی، سیدعباس مهری را به امامت جمعه در کویت منصوب کرد، اما دولت آن کشور مانع برگزاری نماز شد و از وی و خانواده‌اش سلب تابعیت کرد و مدتی بعد، از آن کشور اخراج شدند. (ببینید: سیدعباس مهری)

در اینجا شرحی کوتاه از آن دسته از امامان جمعه که با حکم کتبی امام‌خمینی به امامت جمعه نصب شده‌اند، به ترتیب الفبا آورده می‌شود؛ با این توجه که دربارهٔ حدود نیمی از آنان، مقالات جداگانه‌ای اختصاص یافته و از این‌رو در اینجا به اختصار معرفی شده‌اند و دربارهٔ بقیه نیز گاه منابع کافی و معتبر در اختیار نبوده و از منابع مجازی نیز بهره برده شده‌است.

سیدحسین آیت‌اللهی

سیدحسین آیت‌اللهی موسوی در سال ۱۳۱۰ در شیراز زاده شد.[۸] وی فرزند عبدالمحمد، از مراجع تقلید و پدربزرگش سیدعبدالحسین لاری از بزرگان مشروطه بود که رهبری قیام عشایر فارس علیه استبداد و انگلیس را به عهده داشت.[۹]

آیت‌اللهی، تحصیلات حوزوی را نزد پدر و در حوزه علمیه شیراز آغاز کرد و در این حوزه از درس استادانی چون سیدمحمدباقر آیت‌اللهی، سیدمحمدکاظم آیت‌اللهی، ابوالحسن حدائق و بهاءالدین محلاتی بهره برد،[۱۰] سپس به دلیل بیماری به تهران رفت و در مدارس علوم دینی اقامت کرد و در مدت حضور خود در تهران با سیدابوالقاسم کاشانی در ارتباط بود و در هجوم سربازان انگلیسی به خانه کاشانی مجروح شد[۱۱] پس از آن، به قم رفت و در درس خارج فقه و اصول سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی و سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی شرکت کرد[۱۲] او در اواخر دهه ۱۳۳۰ به جهرم رفت و سال ۱۳۴۰ پس از درگذشت عموی خود سیدعلی‌اکبر آیت‌اللهی و با اجازه پدر خود، برپایی نماز جمعه در آن شهر را برعهده گرفت.[۱۳]

با آغاز نهضت امام‌خمینی در خرداد ۱۳۴۲، آیت‌اللهی نیز فعالیت سیاسی خود را شروع کرد.[۱۴] او که دخترش نیز به گفته سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) در تحریک علیه رژیم پهلوی دست داشت[۱۵] در سال ۱۳۴۲، دو بار به ساواک احضار و بازداشت شد و هر دو بار دوران کوتاهی در بازداشت بود.[۱۶] وی در سال ۱۳۴۳ به دلیل تهیه طومار در تأیید مرجعیت امام‌خمینی[۱۷] به همراه سیدعبدالحسین دستغیب دستگیر و به تهران فرستاده شد و دو ماه در زندان اوین بود[۱۸] بازداشت او اعتراض و تظاهرات گروهی از مردم را در پی داشت که شماری نیز بازداشت شدند.[۱۹] استقبال از آزادی او در شیراز نیز به تظاهرات ضدرژیم تبدیل شد.[۲۰]

آیت‌اللهی سال ۱۳۵۲ در مجلس ختم پدر خود، علیه رژیم پهلوی سخنرانی و مقلدان پدرش را به تقلید از امام‌خمینی ترغیب کرد که به زندان افتاد.[۲۱] وی در ۱۶ آذر ۱۳۵۳ از امام‌خمینی در امور حسبیه اجازه‌نامه گرفت[۲۲] سخنرانی آیت‌اللهی علیه جشن هنر شیراز نیز به بازداشت دوباره او منجر شد.[۲۳] وی در سال‌های ۱۳۵۶ و ۱۳۵۷ به فعالیت خود شدت بخشید و نقش مؤثری در قیام انقلابی مردم جهرم داشت[۲۴] و به دلیل حمایت از امام‌خمینی بازداشت شد و در اوین زندانی شد.[۲۵]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در اوّل مهر ۱۳۵۸، آیت‌اللهی را به امامت جمعه جهرم منصوب کرد. ایشان در حکم او، با دعا برای سلامتی وی، انتصاب به امامت جمعه جهرم را بر اساس تقاضا و دعوت اهالی این شهر دانست و از او خواست دعوت مردم جهرم را بپذیرد و آنان را با وظیفه حساس خود آشنا سازد.[۲۶] او در ۱۲ آبان ۱۳۶۱ نیز اجازه افزایش اختیارات در استفاده از سهم امام را از امام‌خمینی گرفت.[۲۷]

از مهم‌ترین فعالیت‌های فرهنگی اجتماعی آیت‌اللهی، می‌توان به احداث مصلای بزرگ جهرم، ساخت مساجد پرشمار و تأسیس مدرسه علمیه امام‌خمینی اشاره کرد.[۲۸] وی افزون بر تقریرات خارج سیدحسین بروجردی و امام‌خمینی، کتاب چهل حدیث در فضیلت مولای متقیان را نگاشته‌است.[۲۹] سیدحسین موسوی آیت‌اللهی در ۲۵ دی ۱۳۷۹ در بیمارستانی در تهران درگذشت[۳۰] و با انتقال به جهرم در کنار قبور شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

سیدعبدالعلی آیت‌اللهی لاری

سیدعبدالعلی آیت‌اللهی لاری در سال ۱۲۹۹ در جهرم زاده شد و سال ۱۳۰۳ به لار رفت. پدرش سیدعبدالمحمد از روحانیان مبارز با رضاشاه پهلوی بود که به درخواست اهالی لار، به این شهر سفر کرد. سیدعبدالعلی لاری تحصیلات ابتدایی را در لار گذراند و پس از تبعید پدرش به شیراز در سال ۱۳۰۸، به این شهر رفت و قرآن و ادبیات را در مکتبخانه و از پدرش فراگرفت و در چهارده‌سالگی، خواندن علوم دینی را در شیراز آغاز کرد.[۳۱] وی دوره مقدمات و سطح و نیز بخشی از درس خارج را نزد استادانی چون پدرش و نیز سیدنورالدین حسینی شیرازی، ملااحمد دارابی، ابوالحسن حدائق و محمدعلی حکیم نمازی گذراند و در ۲۲سالگی از سیدنورالدین حسینی شیرازی اجازه اجتهاد گرفت.[۳۲]

آیت‌اللهی در سال ۱۳۲۴ عازم قم شد و از درس سیدحسین بروجردی، سیدصدرالدین صدر، سیدمحمدتقی خوانساری، سیدمحمد حجت و سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی بهره برد و از مرعشی نجفی نیز اجازه اجتهاد گرفت. وی در مدت اقامت در قم، حضور فعال و مؤثری در مجامع و عرصه‌های سیاسی، دینی و اجتماعی داشت و در همان سال‌ها نیز با امام‌خمینی و میرزااحمد آشتیانی (معروف به فیلسوف شرق) ارتباط نزدیک داشت. او در سال ۱۳۳۱ به نجف اشرف رفت و از درس سیدمحسن حکیم، سیدابوالقاسم خویی، سیدعلی حسینی شاهرودی و سیدعبدالهادی شیرازی بهره برد[۳۳] و در سال ۱۳۳۴ به درخواست مردم لار و تقاضای سیدحسین بروجردی به لار بازگشت و تا پایان عمر در این شهر ماند.[۳۴]

لاری پیش از سفر به نجف اشرف و در زمان مبارزه برای ملی‌شدن صنعت نفت، با سیدابوالقاسم کاشانی در تهران آشنا شد و در جلساتی که در خانه او تشکیل می‌شد، حضور داشت؛ همچنین در سال ۱۳۲۸ در لار، علیه دولت و انتخابات فرمایشی مجلس، سخنرانی کرد.[۳۵] وی از آغاز نهضت امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲ با نهضت همراه بود و از حامیان امام‌خمینی و رهبران مبارزه با رژیم پهلوی در جنوب فارس بود.[۳۶] در زمان دستگیری امام‌خمینی، همراه سایر علما، عازم تهران شد و مرجعیت ایشان را تأیید کرد.[۳۷] لاری همچنین به توزیع اعلامیه‌های امام‌خمینی در لار کمک می‌کرد و با سایر شخصیت‌های مبارز، مانند بهاءالدین محلاتی و سیدعبدالحسین دستغیب مکاتبه داشت.[۳۸]

لاری که در لار محبوبیت بسیاری داشت، با حفظ اصول و مبانی شیعه، ارتباط نزدیکی با عشایر و اهل سنت منطقه برقرار کرد[۳۹] و با امام‌خمینی مکاتباتی داشت و پاسخ‌های ایشان را دریافت می‌کرد.[۴۰] وی با سخنرانی خود، مردم را علیه رژیم پهلوی تحریک می‌کرد و ضمن مبارزه با مظاهر فساد، در تقویت مبانی اسلام و تربیت نیروی انسانی برای تبلیغ اسلام در منطقه، نقش به‌سزایی داشت.[۴۱] وی که هدایت نهضت اسلامی را در لار به عهده داشت، در زمان بازگشت امام‌خمینی به ایران در بهمن ۱۳۵۷، به تهران رفت و در تحصن روحانیان در دانشگاه تهران حضور یافت.[۴۲] (ببینید: بازگشت امام‌خمینی)

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در بیستم آبان ۱۳۵۸، در حکمی لاری را به امامت جمعه لار منصوب کرد و از وی خواست ضمن برگزاری نماز جمعه، مردم را با وظایف حساسی که دارند، آشنا سازد و به اتحاد و دوری از تفرقه، دعوت کند. ایشان ابراز امیدواری کرد مؤمنان نیز فرصت را مغتنم دانسته، با حضور باشکوه در نماز جمعه، وظیفه اسلامی و انقلابی خود را ایفا کند.[۴۳] لاری در نوزدهم خرداد ۱۳۹۱ در ۹۲سالگی در شیراز درگذشت و در حسینیه اعظم لار به خاک سپرده شد.[۴۴]

صادق احسان‌بخش

صادق احسان‌بخش تولمات رشتی، در سال ۱۳۰۹ در روستای لیفشاگرد، از توابع شهرستان صومعه‌سرای رشت زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی بود که از سال ۱۳۴۲ فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. وی در امور حسبیه از امام‌خمینی اجازه شرعی داشت[۴۵] و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، احکامی از امام‌خمینی گرفت که ازجمله، نمایندگی ایشان در استان گیلان و امامت جمعه رشت از سال ۱۳۵۹ است،[۴۶] همچنین از سوی امام‌خمینی مأمور حضور در سفارتخانه ایران در پاکستان، هند و بنگال و تهیه گزارش برای ایشان شد. در ۲۱ فروردین ۱۳۶۱ به احسان‌بخش سوءقصد شد و به درجه جانبازی رسید. وی در ۱۴ خرداد ۱۳۸۰ درگذشت و در مصلای امام‌خمینی رشت به خاک سپرده شد. (ببینید: صادق احسان‌بخش)

عطاءالله اشرفی اصفهانی

عطاءالله اشرفی اصفهانی در سال ۱۲۸۱ در سده (خمینی‌شهر) اصفهان زاده شد. او از آغاز ورود به قم، با امام‌خمینی آشنا شد و این رابطه، پس از رفتن او به کرمانشاه ادامه یافت و موجب همراهی او با نهضت امام‌خمینی شد. امام‌خمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی به درخواست علمای کرمانشاه، در ۱۴ مهر ۱۳۵۸ او را به امامت جمعه کرمانشاه منصوب کرد.[۴۷]

اشرفی اصفهانی در هشتادسالگی در روز جمعه ۲۳ مهر ۱۳۶۱ در مسجد جامع کرمانشاه، در حال خطبه‌خواندن به دست سازمان مجاهدین خلق با انفجار نارنجک ترور شد و به شهادت رسید و پیکر وی با انتقال به اصفهان در قبرستان تخت فولاد به خاک سپرده شد. امام‌خمینی در پیامی این اقدام تروریستی را محکوم کرد و وی را وجودی پربرکت و متعهد و مجاهد متقی و قوی‌النفس و جامع علم مفید و عمل صالح شمرد که مایه دلگرمی مجاهدان عرصه‌های نبرد حق علیه باطل بود و عمر خود را در راه خدمت به اسلام سپری کرد.[۴۸] (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی)

اسدالله ایمانی

اسدالله ایمانی در سال ۱۳۲۶ در کازرون زاده شد.[۴۹] او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، تحصیلات حوزوی را نخست در حوزه علمیه کازرون و از سال ۱۳۴۱ در قم پی گرفت. استادان او در دوره سطح، محمدتقی ستوده، غلامرضا صلواتی، محمد فاضل لنکرانی، ناصر مکارم شیرازی، جعفر سبحانی، مصطفی اعتمادی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و حسین شب‌زنده‌دار بودند. وی درس خارج را نزد سیدمحمد محقق داماد، میرزاهاشم آملی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و ناصر مکارم شیرازی گذراند. فلسفه را از یحیی انصاری و عبدالله جوادی آملی فراگرفت و از درس اخلاق حسین شب‌زنده‌دار بهره برد. او همچنین درس‌های مختلف حوزه را تدریس می‌کرد.[۵۰]

مبارزات سیاسی ایمانی، هم‌زمان با شروع نهضت امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲ آغاز شد؛ ولی اوج فعالیت سیاسی او در دهه پنجاه بود. تشکیل جلساتی برای تقویت فعالیت‌های فرهنگی و مذهبی، اعزام مبلّغان به مناطق مختلف و همراهی با حرکت‌های انقلابی، رسیدگی به خانواده زندانیان، مجروحان و شهدای انقلاب، تثبیت و گسترش مرجعیت امام‌خمینی در سطح شهرستان و سخنرانی افشاگرانه علیه رژیم پهلوی و تأکید بر حفظ حقوق مردم، تلاش برای گسترش پیام نهضت در کازرون و حفظ ارتباط مردم و جوانان با حوزه علمیه قم، ازجمله فعالیت‌های مبارزاتی وی بود. این اقدامات، به منع او از منبر و دستگیری در سال ۱۳۵۵ منجر شد.[۵۱]

در پی گسترش فعالیت گروه‌های چپ در کازرون، ایمانی در این شهر کتابخانه اسلامی تأسیس کرد. این کتابخانه بعدها گسترش یافت و با اضافه‌شدن صندوق قرض‌الحسنه به آن، به شکل مجتمع فرهنگی و خدماتی ادامه یافت.[۵۲] او پس از برگزاری مجلس بزرگداشت سیدمصطفی خمینی در کازرون در آبان ۱۳۵۶ از منبر منع شد.[۵۳] وی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، برای حفظ نظم در شهرکرد و کازرون تلاش کرد و در اوج درگیری‌ها، از سلاح‌های پادگان‌ها و حیف‌ومیل اموال بیت‌المال محافظت کرد.[۵۴]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی درخواست‌های چندباره مردم کازرون برای حضور ایمانی در کازرون، وی در ۱۳۵۸/۷/۱۶ از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه کازرون برگزیده شد. امام‌خمینی در این حکم، تصدی امور شرعیه را نیز برای او مجاز دانست و با اشاره به تقاضای مردم کازرون برای پذیرش امامت جمعه از سوی او، از وی خواست با توجه به حساسیت زمان و اوضاع منطقه، دعوت مردم را پاسخ گوید و با سفر به کازرون به وظایف مذهبی و اجتماعی خود عمل کند. ایشان همچنین ابراز امیدواری کرد مردم کازرون با بهره‌مندی از حضور ایمانی در این شهر، برای پیشبرد اهداف اسلامی با وی همکاری کنند.[۵۵] وی در تیر ۱۳۶۵ در امور شرعیه و حسبیه از امام‌خمینی اجازه‌نامه مستقل گرفت.[۵۶]

ایمانی در مبارزه با سازمان مجاهدین خلق، فردی فعال بود[۵۷] و نخستین نماینده ولیّ فقیه در دانشگاه‌های شیراز، علوم پزشکی و بنیاد مسکن انقلاب اسلامی استان فارس بود؛ نیز در چهار دوره پیاپی، به نمایندگی از مردم استان فارس، وارد مجلس خبرگان رهبری شد. وی با شروع جنگ تحمیلی، بارها در جبهه‌های نبرد حضور یافت و برادرش نصرالله ایمانی نیز در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید.[۵۸]

برخی از خدمات علمی و فرهنگی ایمانی عبارت‌اند از: تأسیس حوزه و تجدید بنای مدرسه علمیه کازرون، ارائه خدمات فرهنگی و خیریه برای جوانان و مردم مستضعف کازرون، تأسیس دانشکده علوم پایه وابسته به دانشگاه شیراز، تأسیس و راه‌اندازی دانشکده پزشکی در دانشگاه آزاد و تأسیس بیمارستان و زایشگاه فاطمیه.[۵۹] وی همچنین در سال ۱۳۸۰ امام جمعه بوشهر شد و تا سال ۱۳۸۷ در این شهر حاضر بود و پس از درگذشت محی‌الدین حائری شیرازی، به امامت جمعه شیراز برگزیده شد.[۶۰] اسدالله ایمانی در ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ درگذشت و در قم در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۶۱]

هادی باریک‌بین

هادی باریک‌بین در سال ۱۳۰۹ در قزوین زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی بود و در مبارزات مردم قزوین علیه رژیم پهلوی نقش فعالی داشت؛ چنان‌که چند بار از سوی ساواک تعقیب و تهدید شد.

وی ازجمله علمایی بود که در کمیته استقبال از امام‌خمینی و تحصن دانشگاه تهران حضور داشت. او از امام‌خمینی در امور حسبیه اجازه‌نامه شرعی نیز داشت.[۶۲] پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در مرداد ۱۳۵۸، در نامه‌ای به علما و روحانیان قزوین، بر لزوم پرهیز از تفرقه و اختلاف و انتخاب هیئتی برای این کار که یکی از اعضای آن باریک‌بین باشد، تأکید کرد.[۶۳]

وی نماینده امام‌خمینی در جهاد سازندگی بود و در هشتم تیر ۱۳۶۰ از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه قزوین منصوب شد[۶۴] و در اسفند ۱۳۹۳ به دلیل بیماری از سمت خود استعفا کرد. باریک‌بین در ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ درگذشت و در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد. (ببینید: هادی باریک‌بین)

هاشم تقدیری

هاشم تقدیری در سال ۱۳۰۴ در سبزوار زاده شد. او کنار پدر خود به کار کفاشی مشغول بود، ولی به سبب علاقه به تحصیل علوم دینی، وارد حوزه علمیه سبزوار شد و هم‌زمان برای کمک به معاش خانواده، به تدریس عربی نیز مشغول بود. وی دوره مقدمات و سطح را نزد علمای بزرگ سبزوار، مانند هاشم فاضلی فراگرفت و پس از آن ادامه دوره سطح را در حوزه مشهد خواند.[۶۵]

تقدیری در سال ۱۳۳۲ به حوزه علمیه قم رفت و در دوره خارج فقه و اصول، از استادانی چون سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، میرزاهاشم آملی لاریجانی، مرتضی حائری یزدی و امام‌خمینی بهره‌مند شد. همچنین فلسفه را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت و هم‌زمان درس‌های پایین‌تر را تدریس می‌کرد.[۶۶]

تقدیری با آغاز نهضت امام‌خمینی، فعالیت مبارزاتی خود را کنار سایر روحانیان و مردم شروع کرد. وی از روحانیانی بود که تا سال ۱۳۵۶ با اقداماتی از قبیل چاپ و تکثیر اعلامیه، ارسال نامه، سخنرانی و حمایت از زندانیان، از نهضت امام‌خمینی حمایت کرد[۶۷] و در نتیجه، دستگیر و چند ماه زندانی شد.[۶۸]

وی در اعلامیه‌ها و نامه‌های گروهی چندی مشارکت داشت؛ ازجمله نامه به حسن‌علی منصور؛ نخست‌وزیر (اسفند ۱۳۴۲) در اعتراض به کشتار مردم و زندانی‌کردن امام‌خمینی،[۶۹] نامه به امیرعباس هویدا نخست‌وزیر، در ۲۹ بهمن ۱۳۴۳، به همراه جمعی از فضلای قم، در اعتراض به ظلم و خفقان، تبعید امام‌خمینی و بازداشت شمار زیادی از علما و مبارزان،[۷۰] نامه به هویدا برای ابراز نگرانی و اعتراض به تغییر مکان تبعید امام‌خمینی در ۱۲ فروردین ۱۳۴۴،[۷۱] اعلامیه ابراز خوشحالی از انتقال امام‌خمینی به نجف اشرف و امیدواری برای بازگشت ایشان به کشور (۱۳۴۴/۷/۱۸)،[۷۲] نامه جمعی به هویدا در ۳۰ آبان ۱۳۴۴ در اعتراض به تداوم تبعید امام‌خمینی و حبس و شکنجه مردم،[۷۳] و نامه جمعی به امام‌خمینی در ۱۴ خرداد ۱۳۴۹ برای تسلیت درگذشت سیدمحسن حکیم[۷۴] اشاره کرد.

تقدیری ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ با حکمی از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه سنقر کلیایی منصوب شد. امام‌خمینی در این انتصاب که با توجه به دعوت مردم منطقه از او صورت گرفت، از تقدیری خواست ضمن عمل به سایر وظایف اسلامی و تبلیغی، فریضه بزرگ نماز جمعه را نیز بر پا دارد و اهالی محترم را به وظایف حساس خود آشنا کند. ایشان ابراز امیدواری کرد مردم نیز این فرصت را مغتنم شمرده، در انجام وظایف، او را یاری کنند و در هر حال اتحاد و همبستگی خود را برابر دشمنان حفظ کرده، از تفرقه بپرهیزند.[۷۵]

ریاست دادگاه شهرستان‌های میانه، سمنان و خمین و بازرس قضایی قوه قضاییه از دیگر فعالیت‌های تقدیری پس از انقلاب بود. او از سال ۱۳۶۲، دعوت مؤسس حوزه علمیه خوانسار را پذیرفت و تا پایان عمر در حوزه این شهر به تدریس درس‌های مختلف حوزوی پرداخت. وی در ۲۸ آبان ۱۳۷۵ در خوانسار درگذشت و در قم، در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۷۶]

حیدرعلی جلالی خمینی

حیدرعلی جلالی خمینی، در سال ۱۳۱۱ در خمین زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی، روحانیان فعال در نهضت اسلامی و از مؤسسان جامعه روحانیت مبارز تهران بود. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، از سوی امام‌خمینی به عنوان نماینده ایشان در میان ایرانیان مقیم قطر منصوب شد[۷۷] و نیز به عضویت هیئت نمایندگان ایشان در امور حج درآمد.[۷۸] امام‌خمینی همچنین در اسفند ۱۳۶۱، وی را به امامت جمعه موقت شهرستان خمین[۷۹] و در شهریور ۱۳۶۲، به امامت جمعه آن شهر منصوب کرد.[۸۰] (ببینید: حیدرعلی جلالی خمینی)

غلامحسین جمی

غلامحسین جمی در سال ۱۳۰۴ در قریه «اَهرَم» مرکز تنگستان، از توابع بوشهر زاده شد. وی از طریق استاد خود حسین راستی کاشانی، با امام‌خمینی آشنا شد و پس از شروع نهضت اسلامی، مبارزات سیاسی جدی خود را در آبادان آغاز کرد.

او هنگام بازگشت امام‌خمینی به ایران، در بهمن ۱۳۵۷ در جمع روحانیان متحصن در دانشگاه تهران حاضر بود. جمی پس از پیروزی نهضت اسلامی، با حکم شفاهی امام‌خمینی، امامت جمعه آبادان را برعهده گرفت. امام‌خمینی در ۷ دی ۱۳۶۷، در حکم کتبی، افزون بر اجازه در امور حسبیه، او را به نمایندگی خود و امامت جمعه آبادان منصوب کرد.[۸۱]

جمی تا سال ۱۳۸۲، امام جمعه آبادان بود و در سال ۱۳۸۷ درگذشت و پس از تشییع در خرمشهر، به نجف اشرف منتقل و در حرم حضرت علی (ع) به خاک سپرده شد. (ببینید: غلامحسین جمی)

احمد جنتی

احمد جنتی لادانی در ۳ اسفند ۱۳۰۵ در روستای لادان در سه‌کیلومتری غرب شهر اصفهان زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی بود که از آغاز نهضت اسلامی، در مبارزات حضور داشت و به همین دلیل مورد تعقیب و بازداشت ساواک بود. وی با پیروزی انقلاب اسلامی در ۲۰ آبان ۱۳۵۸ از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه شهر اهواز منصوب شد.[۸۲] نیز در اسفند ۱۳۵۸، از سوی ایشان برای عضویت در شورای نگهبان انتخاب شد.[۸۳]

او از سوی امام‌خمینی به عنوان مسئول قضاوت در دادگاه انقلاب، عضویت در شورای تبلیغات اسلامی، ریاست سازمان تبلیغات، و عضویت در هیئت مؤسس جامعةالزهرا منصوب شد. وی همچنین امام جمعه موقت قم، کرمانشاه و تهران بوده‌است. (ببینید: احمد جنتی)

محی‌الدین حائری شیرازی

محی‌الدین حائری شیرازی، در سال ۱۳۱۵ در شیراز زاده شد. وی که از شاگردان امام‌خمینی بود، هم‌زمان با نهضت اسلامی، وارد فعالیت‌های سیاسی شد و به همین دلیل، بارها از سوی ساواک تعقیب و زندانی شد. او پس از شهادت سیدعبدالحسین دستغیب، در دهم دی ۱۳۶۰ با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه شیراز منصوب شد[۸۴] و تا سال ۱۳۸۷ این مسئولیت را برعهده داشت.

وی در ۲۹ آذر ۱۳۹۶ در قم درگذشت و در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد. (ببینید: محی‌الدین حائری شیرازی)

سیدعلی خامنه‌ای

سیدعلی حسینی خامنه‌ای در سال ۱۳۱۸ در مشهد زاده شد. او که از شاگردان امام‌خمینی در قم بود، هم‌زمان با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام‌خمینی، فعالیت‌های مبارزاتی خود را شروع کرد و به همین دلیل چندین بار از سوی ساواک دستگیر، زندانی یا تبعید شد و از سخنرانی و فعالیت‌های اجتماعی منع شد. امام‌خمینی در ۲۴ دی ۱۳۵۸ وی را به امامت جمعه تهران منصوب کرد[۸۵] و در ۲۳ خرداد ۱۳۵۸ طی سخنانی در جمع دانشجویان، خامنه‌ای را فردی فهیم و سخنور نامید و مرجع رسیدگی به مسائل فکری و عقیدتی دانشجویان خواند.[۸۶]

خامنه‌ای در دوره سوم و چهارم ریاست جمهوری، در سال‌های ۱۳۶۰ و ۱۳۶۴ از سوی مردم به ریاست جمهور ایران انتخاب شد. وی پس از رحلت امام‌خمینی، به عنوان رهبر انقلاب اسلامی تعیین شد. (ببینید: سیدعلی خامنه‌ای)

سیدکاظم حسینی میانجی

سیدکاظم حسینی میانجی در سال ۱۳۱۱ در روستای گونلو از توابع شهرستان میانه زاده شد. در ده‌سالگی به میانه رفت و مقدمات را نزد ابومحمد حجتی فراگرفت و پس از دو سال به قم مهاجرت کرد.[۸۷] از استادان او در دوره مقدمات و سطح در حوزه علمیه قم، می‌توان به محمد مجاهد تبریزی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و علی‌اکبر مشکینی اشاره کرد. او همچنین در درس خارج سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای، سیدمحمد محقق داماد و سیدمحمدرضا گلپایگانی شرکت کرد.[۸۸]

فعالیت سیاسی حسینی میانجی از آغاز نهضت امام‌خمینی، با صدور اعلامیه‌های مختلف آغاز شد.[۸۹] نامه به همراه گروهی از طلاب حوزه علمیه قم به حسن‌علی منصور، نخست‌وزیر در اعتراض به بازداشت امام‌خمینی و وضعیت کشور در مهر ۱۳۴۲،[۹۰] تلگرام به منصور در اعتراض به عملکرد رژیم در کشتار مردم و ادامه بازداشت امام‌خمینی در اسفند ۱۳۴۲،[۹۱] همچنین بیانیه در ابراز نگرانی از ادامه تبعید امام‌خمینی در مهر ۱۳۴۴[۹۲] ازجمله نامه‌ها و بیانیه‌هایی است که او در آن مشارکت داشت.

پس از تبعید امام‌خمینی و قطع شهریه ایشان، حسینی میانجی به عنوان نماینده امام‌خمینی، مأمور تقسیم شهریه در میانه شد و از سوی ساواک به همین دلیل دستگیر و پس از گرفتن تعهد، آزاد شد. او در طول نهضت، بارها احضار و بازداشت شد.[۹۳]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، حسینی میانجی از سوی امام‌خمینی مأمور رسیدگی به امور اهواز و کاشمر شد[۹۴] و با اهدای تمام ثروت یک شخص به امام‌خمینی در کاشمر، در ۱۱ مرداد ۱۳۵۸ به عنوان وکیل امام‌خمینی در رسیدگی به اموال بخشیده‌شده به ایشان، تعیین شد. امام‌خمینی از وی خواست این اموال به عمران و آبادانی شهر و امور مستضعفان اختصاص داده شود.[۹۵] او که پیش‌تر، در سال ۱۳۵۹، امامت جمعه آباده را برعهده داشت و در سال ۱۳۶۰ امام جمعه سراب بود،[۹۶] در ۴ مهر ۱۳۶۱ نیز با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه خرم‌آباد منصوب شد.

امام‌خمینی در حکم خود، با اشاره به اینکه مدتی است مردم خرم‌آباد از نماز جمعه محروم‌اند، حسینی میانجی را به این سمت منصوب کرد تا ضمن عمل به فریضه الهی، مردم این شهر را بیش از پیش با وظایف خود در خصوص اسلام آشنا کند.[۹۷] وی همچنین در ۵ تیر ۱۳۶۲ از سوی امام‌خمینی به نمایندگی ولیّ فقیه در استان لرستان منصوب شد. ایشان در این حکم حسینی میانجی را به رفع نیازمندی‌های مذهبی مردم این شهر مأمور کرد و دربارهٔ تصدی و تصرف در اموری که نیاز به نظر ولیّ فقیه دارد، وی را مجاز دانست[۹۸] حسینی میانجی در جنگ تحمیلی نیز حضوری فعال در کمک‌رسانی به جبهه‌های جنگ داشت.[۹۹] او افزون بر فعالیت‌های مبارزاتی به تدریس و تألیف نیز اشتغال داشت.[۱۰۰] وی در دی ۱۳۹۵، پس از یک دوره طولانی بیماری، درگذشت و در قم، در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۱۰۱]

سیدروح‌الله خاتمی

سیدروح‌الله خاتمی در سال ۱۲۸۵ در اردکان یزد زاده شد. وی هم‌زمان با شروع نهضت امام‌خمینی، مبارزات سیاسی خود را آغاز کرد و در طول دوران مبارزه، ضمن ارتباط با امام‌خمینی، با صدور اعلامیه، سخنرانی و حمایت از مبارزان، با انقلاب اسلامی همراه بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در ۳ آبان ۱۳۵۸ در حکمی، همراه با تکریم و به عنوان «سیدالاعلام»، خاتمی را به امامت جمعه اردکان منصوب کرد،[۱۰۲] و در ۱۵ تیر ۱۳۶۱ نیز پس از شهادت محمد صدوقی، او را به عنوان نماینده خود در استان یزد و امام جمعه این شهر گمارد.[۱۰۳]

خاتمی در چهارم آبان ۱۳۶۷، در ۸۲سالگی درگذشت و در اردکان یزد به خاک سپرده شد. امام‌خمینی در پیام تسلیت خود خاتمی را یکی از پرفروغ‌ترین چهره‌های تقوا و خلوص و ایمان و برادر عزیز خود و چهره تابناک مبارزات خستگی‌ناپذیر روحانیت در دهه‌های اخیر شمرد و درگذشت وی را به مردم ایران و نیز فرزند فاضل، با تقوا و متعهد وی سیدمحمد خاتمی تسلیت گفت. (ببینید: سیدروح‌الله خاتمی)

ابوالقاسم دانش آشتیانی

ابوالقاسم دانش آشتیانی در سال ۱۲۹۰ در آشتیان زاده شد.[۱۰۴] او در سال ۱۳۰۴ برای تحصیلات حوزوی به قم رفت [۱۰۵] استادان او در دوره سطح، محمدعلی ادیب تهرانی، سیدمهدی کشفی، ملاعلی معصومی همدانی، سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای، محمد فیض قمی، سیدمحمدتقی خوانساری و سیداحمد خوانساری بودند. وی چهار سال درس خارج را نزد عبدالکریم حائری یزدی و پس از آن نزد سیدحسین بروجردی، محمد فیض قمی، سیدمحمدتقی خوانساری و سیدمحمد حجت خواند و به درجه اجتهاد رسید.[۱۰۶]

او مورد اعتماد بسیاری از مراجع بود و وکالت آنان را در امور حسبیه به عهده داشت.[۱۰۷] بروجردی از آغاز تأسیس کتابخانه مسجد اعظم، ریاست آن را به عهده آشتیانی گذاشت و این مسئولیت تا پایان عمرش ادامه داشت.[۱۰۸]

دانش آشتیانی از دوستان و همراهان امام‌خمینی بود و رابطه‌ای صمیمی با ایشان داشت. افزون بر این، وکیل امام‌خمینی در پرداخت شهریه ایشان بود[۱۰۹] و در مبارزه علیه رژیم پهلوی، از سال ۱۳۴۲ با سخنرانی‌های خود در آشتیان و تفرش[۱۱۰] نیز نشر اعلامیه‌های امام‌خمینی و کمک به مبارزان، حضورِ فعال داشت.[۱۱۱] در این دوره، با توجه به برخی شایعات ساواک دربارهٔ وی[۱۱۲] امام‌خمینی در نامه‌ای که بهمن ۱۳۴۹ به فرزند خود سیداحمد خمینی نوشت، دربارهٔ شایعات تذکر داد و بر شناخت و اعتماد به وکلای خود تأکید کرد.[۱۱۳]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی پس از درخواست مردم آشتیان در ۳۰ اردیبهشت ۱۳۵۹ آشتیانی را به امامت جمعه آشتیان منصوب کرد و از وی خواست با قبول دعوت مردم آشتیان و عمل به فریضه الهی، مردم این شهر را با وظایف خطیر خود آشنا کند.[۱۱۴] او در دوران جنگ تحمیلی با وجود کهولت سن، برای تقویت روحیه رزمندگان در مناطق جنگی حاضر می‌شد.[۱۱۵]

از آثار او می‌توان به دو سرمایه نفیس، سقیفه، رمز نیکبختی و دو جلد نشریه کتابخانه مسجد اعظم اشاره کرد. وی در ۸ تیر ۱۳۸۰ درگذشت و در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۱۱۶]

قربان‌علی دری نجف‌آبادی

قربان‌علی دری نجف‌آبادی در آبان ۱۳۲۴ در نجف‌آباد اصفهان زاده شد. او در سال ۱۳۳۸ پس از یک سال حضور در دبیرستان، با مشورت پدر خود برای تحصیل علوم دینی به مدرسه علمیه ابراهیم ریاضی در نجف‌آباد رفت.[۱۱۷] وی دوره مقدمات و سطح را در نجف‌آباد و نزد استادانی چون غلام‌حسین منصور، سیدمحمود مدرس و عباس ایزدی گذراند[۱۱۸] و هم‌زمان با درگذشت سیدحسین بروجردی در سال ۱۳۴۰ به حوزه علمیه قم رفت.[۱۱۹] برخی از استادان او در دوره سطح، غلامرضا صلواتی، ابراهیم امینی، مرتضی بنی‌فضل، محمد فاضل لنکرانی، حسین شب‌زنده‌دار، جعفر سبحانی، حسین‌علی منتظری، علی‌پناه اشتهاردی و سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی بوده‌اند.[۱۲۰]

دری نجف‌آبادی در درس خارج سیدمحمد محقق داماد، سیدمحمدرضا گلپایگانی، مرتضی حائری یزدی، سیدعلی فانی اصفهانی، محمدعلی اراکی و سیدعلی بهبهانی شرکت کرد[۱۲۱] و دو کتاب اسفار و شفا در فلسفه را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی، ابراهیم امینی و عبدالله جوادی آملی خواند و مباحث عرفانی فصوص الحکم و مصباح الانس را از جوادی آملی و حسن حسن‌زاده آملی فراگرفت. وی در جلسات خصوصی درس فلسفه مرتضی مطهری نیز حضور فعال داشت و هم‌زمان با تحصیل، تدریس می‌کرد،[۱۲۲] چنان‌که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در دانشگاه نیز تدریس می‌کرد و راهنما و مشاور چندین پایان‌نامه بوده‌است.[۱۲۳]

دری نجف‌آبادی هم‌زمان با آغاز نهضت امام‌خمینی، فعالیت سیاسی خود را آغاز کرد. وی با تبلیغ و سفر به شهرهای مختلف، در صدد ترویج دین و افشاگری علیه رژیم پهلوی و بیان اندیشه و فتاوای امام‌خمینی برآمد.[۱۲۴] نخستین اقدام او، پخش اعلامیه‌های امام‌خمینی در چهلم شهدای فیضیه در نجف‌آباد و تبلیغ مرجعیت ایشان در الیگودرز بود.[۱۲۵] وی در آبان ۱۳۴۴ همراه گروهی از فضلای حوزه علمیه قم، در نامه‌ای به امام‌خمینی، با ابراز نگرانی از ادامه تبعید ایشان، حضور امام‌خمینی در نجف اشرف را مایه خوشحالی دانست،[۱۲۶] همچنین در نامه جمعی به مراجع ایران و عراق و درخواست اقدام برای جلوگیری از بازداشت و دستگیری علما به دست رژیم و استیضاح عاملان آن، مشارکت داشت.[۱۲۷] وی در سال ۱۳۴۸ در شهرستان لار بازداشت شد.[۱۲۸]

دیدار با روحانیان تبعیدی، حضور در اعتصابات و تظاهرات مختلف و هدایت آن، حضور در جلسات هفتگی روحانیان مبارز، برگزاری جلسات مذهبی ـ سیاسی برای جوانان، سخنرانی‌های مختلف علیه رژیم پهلوی، حضور در تحصن روحانیان در دانشگاه تهران برای بازگشت امام‌خمینی در بهمن ۱۳۵۷ و عضویت در ستاد حفاظت از امام‌خمینی، هنگام بازگشت ایشان به ایران، از دیگر اقدامات دری نجف‌آبادی بوده‌است و برخی موارد گاه سبب احضار و تعقیب وی به دست مأموران ساواک شده‌است،[۱۲۹] چنان‌که وی به خوزستان رفت و تا زمان ورود امام‌خمینی، مبارزات خود را در آنجا ادامه داد.[۱۳۰]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، درّی نجف‌آبادی برای پیگیری مسائل انقلاب و رسیدگی به اوضاع منطقه، به بندرعباس و کیش سفر کرد و در سال ۱۳۵۸، مسئول کمیته انقلاب اسلامی در اراک شد.[۱۳۱]

او در شهریور ۱۳۵۸ به درخواست مردم شهرکرد، معرفی حسینعلی منتظری و موافقت امام‌خمینی، امامت جمعه شهرکرد را به عهده گرفت و نیز از امام‌خمینی، در امور حسبیه اجازه شرعی گرفت. در این حکم که با تنظیم منتظری و موافقت امام‌خمینی صادر شد، از مردم این شهر درخواست شده بود وجود دری نجف‌آبادی را مغتنم دانسته، با او در راه پیشبرد انقلاب اسلامی همکاری کنند. همچنین به وی توصیه شده با نماینده امام‌خمینی در کمیته انقلاب اسلامی شهرکرد، همکاری کند.[۱۳۲]

دری نجف‌آبادی در دوره اول انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم شهرستان اردل و در دوره‌های دوم، چهارم و پنجم، به نمایندگی از مردم تهران، برگزیده شد و در دور دوم مجلس خبرگان رهبری نیز از سوی مردم ایلام به این مجلس راه یافت.[۱۳۳] از دیگر سمت‌های وی، می‌توان به دادستانی انقلاب اسلامی در استان چهارمحال بختیاری،[۱۳۴][۱۳۵] تصدی وزارت اطلاعات (۱۳۷۶)، دادستانی کل کشور (۱۳۸۳–۱۳۸۸)[۱۳۶] و امامت جمعه اراک از سال ۱۳۸۸ اشاره کرد.

وی تألیفاتی نیز دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از: اسلام و بهره‌وری در اسلام، استراتژی درازمدت جمهوری اسلامی ایران، فرهنگ و توسعه از دیدگاه امام‌خمینی، مقدمه‌ای بر مالیه عمومی در اسلام، حکومت اسلامی، اندیشه‌های اقتصادی شهید مدرس و مقالات پرشمار دیگر.[۱۳۷]

سیدعبدالحسین دستغیب

سیدعبدالحسین دستغیب در سال ۱۲۹۲ در شیراز زاده شد. او با آغاز نهضت اسلامی به رهبری امام‌خمینی در سال ۱۳۴۱، همراه و همگام با ایشان، مبارزات خود علیه رژیم پهلوی را پی گرفت و به همین دلیل، چند بار به دست ساواک بازداشت شد. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در پی درخواست اهالی شیراز، امام‌خمینی در نهم مرداد ۱۳۵۸، او را به امامت جمعه این شهر منصوب کرد. دستغیب در ۶۸سالگی در روز جمعه ۲۰ آذر ۱۳۶۰ در مسیر نماز جمعه شیراز، به دست یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق با جمعی از همراهانش به شهادت رسید و در مرقد میرسیدمحمد (ع) شیراز به خاک سپرده شد.

امام‌خمینی در پیامی دستغیب را عالم عامل، معلم اخلاق، مربی بزرگ، مهذب نفوس، شهید پرافتخار و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی دانست که خالصانه به انقلاب، نظام و مردم خدمت کرد.[۱۳۸] (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب)

محمدباقر رفیعی

محمدباقر رفیعی در سال ۱۲۹۳ در کرمرود اراک زاده شد. دوره مقدمات و سطح را در مدرسه حاج محمدابراهیم خوانساری اراک، نزد استادانی چون محمد سلطان و سیدمحسن غروی خواند و منظومه سبزواری را از سیدکاظم گلپایگانی فراگرفت. او در سال ۱۳۱۵ به قم رفت و حدود نه ماه از درس عبدالکریم حائری یزدی بهره برد و پس از آن در درس سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای حاضر شد. رفیعی هجده سال از درس سیدحسین بروجردی استفاده کرد و اسفار را نزد امام‌خمینی خواند.[۱۳۹]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی در آبان ۱۳۵۸، گروهی از اهالی و بازاریان شهرری در نامه‌ای به امام‌خمینی که به تأیید برخی علما نیز رسیده بود، از ایشان خواستند رفیعی را برای امامت نماز جمعه در این شهر تعیین کند و ایشان در چهارم آبان ۱۳۵۸ در نامه‌ای خطاب به مردم، از گفتگو با رفیعی برای پذیرش این مسئولیت و موافقت خود با آن نوشت[۱۴۰] و سپس در ۲۳ آبان ۱۳۵۸ در حکمی، با توجه به وضع زمان و نیاز مسلمانان به اجتماع بیشتر، از وی خواست دعوت مردم را اجابت کند و با انتصاب وی به امامت جمعه در مسجد جامع صحن حضرت عبدالعظیم حسنی (ع) ابراز امیدواری کرد مردم این فرصت را قدر دانسته، از وجود او بهره‌مند شوند.[۱۴۱]

محمدباقر رفیعی در پانزدهم آذر ۱۳۸۰ درگذشت.[۱۴۲] از تألیفات رفیعی می‌توان به تقریرات اصول و فقه سیدمحمد حجت اشاره کرد.[۱۴۳]

سیدمحمدجواد رکنی حسینی

سیدمحمد جواد رکنی حسینی در تیر ۱۳۳۳ در روستای زیارت ساحلی از توابع شهرستان دشتی استان بوشهر زاده شد.[۱۴۴] او پس از فراگیری علوم قرآنی و تحصیلات ابتدایی، تحصیلات حوزوی را آغاز کرد. قسمتی از مقدمات را نزد پدرش خواند[۱۴۵] و در سال ۱۳۴۴ با تشویق پدر خود که از علمای دشتی بود، برای تحصیل علوم دینی به نجف رفت.[۱۴۶] وی ادامه دوره مقدمات و سطح را نزد محمدعلی افغانی، محمدرضا ناصری قوچانی، سیداسدالله مدنی، عباس قوچانی، صدرا بادکوبه‌ای، رضوانی، مجتبی لنکرانی، سیدعباس خاتم یزدی، مرتضی اشرفی شاهرودی، علی‌اکبر مشکینی و جواد تبریزی خواند و مقداری نیز در درس خارج فقه و اصول امام‌خمینی، سیدابوالقاسم خویی و سیدمحمدباقر صدر شرکت کرد و پس از فشار رژیم بعث عراق به حوزه نجف، در سال ۱۳۵۳ به قم رفت.[۱۴۷]

رکنی حسینی در قم، ادامه خارج فقه و اصول را نزد استادانی چون سیدمحمدرضا گلپایگانی، حسین وحید خراسانی و ناصر مکارم شیرازی گذراند و هم‌زمان با تحصیل در نجف و قم به تدریس درس‌های حوزوی نیز مشغول بود.[۱۴۸]

سال ۱۳۵۶، با معرفی گلپایگانی و به دلیل محرومیت شیعیان بندرلنگه و اوضاع نامناسب فرهنگی آنجا، به این منطقه رفت و با اقامت در آنجا به ساماندهی اوضاع فرهنگی، مبارزه با مفاسد اجتماعی و سنت‌های نادرست آن شهر پرداخت و در مبارزه با اختلاف‌افکنی‌های ساواک میان شیعه و سنی و اعتمادسازی میان آنان تلاش بسیاری کرد. او همچنین تا سال ۱۳۵۷، میزبان بسیاری از روحانیان تبعیدشده به بندرلنگه بود که ازجمله آنان، می‌توان به محمد یزدی، محمدصادق خلخالی، سیدعبدالحسین دستغیب و عباس پورمحمدی اشاره کرد که به همین دلیل بارها ساواک به خانه وی حمله کرد.[۱۴۹] رکنی در این شهر فعالیت سیاسی نیز می‌کرد و به همراه برخی روحانیان تبعیدشده، با سخنرانی علیه رژیم و تحریک مردم به تظاهرات، رساندن پیام امام‌خمینی به مردم، برگزاری جلسات تفسیر و گفتگو، مردم را با نهضت آشنا می‌ساخت.[۱۵۰]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رکنی حسینی به قم بازگشت، ولی به درخواست مردم و دستور امام‌خمینی، بار دیگر به بندرلنگه رفت و به فعالیت خود در آنجا ادامه داد.[۱۵۱] امام‌خمینی در چهاردهم آبان ۱۳۵۸ با صدور حکمی، وی را بنا به درخواست مردم منطقه، به امامت جمعه بندرلنگه منصوب کرد و از وی خواست با پذیرش این مسئولیت و ادای این فریضه الهی، مردم منطقه را با وظایفی که به‌ویژه در آن برهه از زمان به عهده دارند، آشنا سازد. ایشان همچنین ابراز امیدواری کرد اهالی آنجا نیز از این فرصت استفاده کنند و با اجتماع بیشتر، در انجام بهتر این فریضه الهی، همکاری کنند.[۱۵۲]

ازجمله مهم‌ترین خدمات دیگر رکنی حسینی می‌توان به احداث مدارس پرشمار، مسجد و حسینیه، همکاری در تأسیس دانشگاه پیام نور و دانشگاه آزاد بندرلنگه، همکاری برای خودکفایی افراد تحت پوشش کمیته امداد، حضور در جبهه و اعزام نیرو و ارسال کمک برای مناطق جنگی اشاره کرد.[۱۵۳]

هادی روحانی

هادی روحانی در شهریور ۱۳۰۲ در روستای کله‌بست بابلسر زاده شد. او در پنج‌سالگی پدر خود را از دست داد و تحصیلات ابتدایی را در مکتب و مدرسه آغاز کرد، ولی به دلیل شرایط مالی خانواده، تا سوم ابتدایی بیشتر پیش نرفت و به کشاورزی و مداحی روی آورد. با سقوط رضاشاه پهلوی در سال ۱۳۲۰ و رونق مدارس علوم دینی، با وجود موانع و مشکلات مالی خانواده، با تشویق مادر خود، وارد مدرسه علمیه بابل شد و نزد یعقوب ابوالحسن درون‌کلایی، سیدمحمدتقی بهشتی، ولی‌الله مدرس بابلی و محقق طبرستانی، مقدمات علوم دینی را فراگرفت. وی سال ۱۳۲۵ به قم رفت و درس‌های سطح را نزد محمد صدوقی و سیدابوالحسن حسینی خواند و پس از سه سال، راهی تهران و مشهد شد و از درس استادانی چون محمدتقی ادیب نیشابوری، احمد مدرس، عبدالنبی کجوری و حسین فقیه بهره برد.[۱۵۴]

روحانی در سال ۱۳۲۹ به قم بازگشت و ادامه درس‌های سطح را نزد سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی و سیدمحمدباقر سلطانی، تفسیر و حکمت را از حسین‌علی منتظری، مهدی امامی امیرکلایی و سیدمحمدحسین طباطبایی آموخت و در درس خارج سیدحسین بروجردی، مرعشی نجفی، عبدالحسین فقیهی گیلانی، عباس‌علی شاهرودی، میرزا هاشم آملی و امام‌خمینی شرکت کرد.[۱۵۵] او در سال ۱۳۴۳ به منطقه زادگاه خود بازگشت و در مدرسه علمیه صدراعظم بابل، به تدریس دوره مقدمات و سطح و تفسیر قرآن پرداخت[۱۵۶] و با همکاری علما در این شهر حوزه علمیه ساخت.[۱۵۷]

روحانی از سال ۱۳۴۱، با نهضت امام‌خمینی همراه شد؛ چنان‌که به پیروی از امام‌خمینی که پیش از نوروز ۱۳۴۲، به دلیل مصوبه‌های خلاف شرع رژیم، نوروز را عزای عمومی اعلام کرد، مراسم عید را حرام دانست[۱۵۸] و پس از دستگیری امام‌خمینی در سال ۱۳۴۲، در دعوتی که از مردم برای شرکت در جشن عید غدیر کرد، خواهان آزادی ایشان شد.[۱۵۹]

او در طول دوران نهضت با توزیع رساله و اعلامیه‌های امام‌خمینی، تلاش برای ترویج مرجعیت ایشان، بیان فتواهای امام‌خمینی و ذکر نام ایشان در سخنرانی‌ها و مشارکت در صدور بیانیه‌های مختلف، با نهضت امام‌خمینی همراه بود.[۱۶۰] وی دو بار از سوی امام‌خمینی، در امور حسبیه اجازه‌نامه شرعی[۱۶۱] و یک بار اجازه‌نامه صرف وجوهات شرعی[۱۶۲] گرفت.

پس از انتشار مقاله توهین‌آمیز روزنامه اطلاعات، در هفدهم دی ۱۳۵۶، روحانی در سخنانی در ساری، با تأیید اقدامات امام‌خمینی در اعتراض به مسائل کشور، ایشان را مجتهد مسلم و مرجعی بزرگ دانست و با اشاره به مصونیت قانونی ایشان، دولت را به دلیل این توهین محکوم کرد. به همین دلیل، در رمضان همان سال، نیروهای رژیم وی را از سخنرانی در مسجد بابل منع کردند و پس از چندین بار احضار، در نوزدهم رمضان آن سال، به اتهام تبلیغ علیه رژیم و نمایندگی امام‌خمینی در منطقه، دستگیر و به کمیته ضد خرابکاری تهران منتقل شد؛ ولی با اعتراض و تحصن مردم بابل، پس از دوازده روز آزاد شد و با استقبال مردم به بابل بازگشت و مبارزات خود را پی گرفت.[۱۶۳]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در ۲۵ تیر ۱۳۵۸، در حکمی به روحانی، با آرزوی سلامتی برای او و با اشاره به موقعیت حساس و نیاز انقلاب به سازندگی و رفع توطئه‌ها، که ضرورت به‌کارگیری تمام امکانات و نفوذ علمای اعلام در هر منطقه را معلوم می‌کند، به او مأموریت داد با توجه به نیازهای منطقه، به اصلاح کارها و رسیدگی به امور اجتماعی و مذهبی بابل و ارشاد و آگاهی مردم بپردازد و اهالی منطقه نیز از همکاری لازم دریغ نکنند.[۱۶۴] امام‌خمینی در چهاردهم آبان ۱۳۵۸ نیز روحانی را به امامت جمعه بابل منصوب کرد تا ضمن برگزاری فریضه جمعه، اهالی منطقه را به وظایف خود آشنا کرده، به اتحاد کلمه و رفع اختلاف دعوت کند. ایشان ابراز امیدواری کرد مردم منطقه نیز این فرصت را مغتنم دانسته، با حضور باشکوه، به انجام این فریضه الهی بپردازند.[۱۶۵]

روحانی در دوره اول تا سوم مجلس خبرگان رهبری، به نمایندگی از استان مازندران حضور داشت.[۱۶۶] وی در برقراری نظم و امنیت بابل در مقابله با توطئه ضدانقلاب، ساماندهی اوضاع روحانیت، مرمت و بازسازی مدرسه علمیه صدراعظم بابل و تغییر نام این مدرسه به خاتم‌الانبیا (ص)، تلاش بسیاری کرد.[۱۶۷]

از تألیفات روحانی می‌توان به نگاهی به مسئله ولایت، قطره در تفسیر سوره حمد و آثاری در زمینه معاد اشاره کرد.[۱۶۸] هادی روحانی تا پایان عمر امام جمعه بابل بود و در ۲۱ مهر ۱۳۷۸ درگذشت و در کتابخانه خاتم‌الانبیای بابل که با تلاش خود ساماندهی کرده بود، به خاک سپرده شد.[۱۶۹]

محمدحسین زرندی

محمدحسین معصومی راد، مشهور به زرندی، در سال ۱۳۱۱ در روستای امیرآباد از توابع زرند ساوه، در خانواده‌ای مذهبی، معتمد و ثروتمند زاده شد.[۱۷۰]

وی پس از پایان دوره ابتدایی، به دلیل نبود شرایط لازم برای ادامه تحصیل و اصرار و علاقه پدر به طلبگی او، برای تحصیلات حوزوی رهسپار قم شد.[۱۷۱] دوره مقدمات و سطح را نزد استادانی چون علی‌اصغر اشعری قمی، محمد فکوری و سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و نیز حسین تقوی اشتهاردی گذراند و پس از گذراندن هر مرحله، به تدریس آن پرداخت. در دوره خارج نیز از درس سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، محمدعلی اراکی و امام‌خمینی بهره برد.[۱۷۲] وی فلسفه را نزد سیدرضا صدر، محمدتقی بهجت و سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت.[۱۷۳]

زرندی مبارزات سیاسی خود را هم‌زمان با آغاز نهضت امام‌خمینی آغاز کرد[۱۷۴] و در فروردین ۱۳۴۲ در حادثه مدرسه فیضیه و در سخنرانی امام‌خمینی دربارهٔ کاپیتولاسیون در آبان ۱۳۴۳حضور داشت. وی با همراهی افرادی چون مهدی کروبی، اکبر هاشمی رفسنجانی و کاظم قریشی، مسئول توزیع اعلامیه‌های امام‌خمینی میان طلاب و فضلا در سراسر کشور بودند و زرندی به همین دلیل دستگیر و پس از تهدید آزاد شد. وی در آبان ۱۳۴۴ همراه فضلا و محصلان حوزه علمیه قم، در بیانیه‌ای، ضمن ابراز نگرانی از ادامه تبعید امام‌خمینی، از انتقال ایشان به نجف اشرف اظهار رضایت کردند.[۱۷۵]

زرندی پس از تبعید امام‌خمینی، به دعوت بعضی از بزرگان و علمای کرمانشاه، به آن شهر سفر کرد و با تدریس در حوزه علمیه آن شهر، به تربیت نیروهای مذهبی، سخنرانی‌های افشاگرانه علیه رژیم پهلوی و ساماندهی مبارزات پرداخت و به همین دلیل بازداشت و سیزده ماه زندانی شد.[۱۷۶] وی در سال ۱۳۴۶ از امام‌خمینی، در امور حسبیه اجازه گرفت[۱۷۷] وی که از جمله در توزیع رساله امام‌خمینی و ترویج مرجعیت ایشان فعّال بود، در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به یک سال حبس محکوم شد. پس از دستگیری، مدرسه محل تدریس او نیز تعطیل شد و او پس از آزادی از زندان، جلسات درس را در خانه خود تشکیل داد[۱۷۸] فعالیت‌های مبارزاتی زرندی همراه عطاءالله اشرفی اصفهانی تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.[۱۷۹]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در ششم بهمن ۱۳۶۱ زرندی را همراه مجتبی حاج‌آخوند به سرپرستی حوزه علمیه کرمانشاه منصوب کرد و با توصیه به آنان برای مشورت با محمدعلی موحدی کرمانی، امام جمعه وقت کرمانشاه، برای حل مشکلات، مصرف وجوه شرعی برای رفع نیازمندی‌های این حوزه را به صلاحدید آنان واگذار کرد.[۱۸۰]

امام‌خمینی پس از استعفای موحدی کرمانی، زرندی را در ۲۲ خرداد ۱۳۶۴ به امامت جمعه کرمانشاه و نمایندگی خود در این استان منصوب کرد. ایشان در این حکم، با قدردانی از زحمات موحدی کرمانی، از زرندی خواست ضمن انجام فریضه جمعه در این شهر، مردم را با وظایف خطیرشان در موقعیت حساس انقلاب آشنا کند و به پایداری و یکپارچگی برابر توطئه‌های دشمنان انقلاب، دعوت کند. همچنین علمای کرمانشاه، نهادها و مردم این شهر را به حضور باشکوه‌تر و انجام همکاری لازم با وی فراخواند.[۱۸۱] زرندی ۲۳ سال در این سمت حضور داشت.[۱۸۲] او در جنگ تحمیلی، در حمایت از رزمندگان اهتمام داشته؛ همچنین در دوره‌های اول، سوم و چهارم مجلس خبرگان رهبری، به نمایندگی مردم کرمانشاه، به این مجلس راه یافت.[۱۸۳]

وی نماینده امام‌خمینی در جهاد سازندگی، مؤسس و رئیس ستاد پشتیبانی جنگ، نماینده قائم مقام رهبری در دانشگاه رازی، مؤسس و اولین رئیس سازمان تبلیغات اسلامی استان کرمانشاه تا سال ۱۳۶۶، مؤسس و عضو هیئت امنای دانشگاه آزاد کرمانشاه، مؤسس و عضو هیئت امنای دانشگاه علوم قرآنی کرمانشاه، اداره‌کننده امور روحانیان اهل سنت و مدرس دانشگاه رازی نیز بوده‌است.[۱۸۴]

زرندی در کنار فعالیت‌های اجرایی و دینی، اقدامات اجتماعی و رفاهی بسیاری نیز در کارنامه خود دارد که از آن جمله می‌توان به تأسیس مدرسه علمیه شهبازخان، مصلای امام‌خمینی، مدرسه امام‌صادق (ع) تکمیل مدرسه و ساخت و بازسازی چند مسجد، ساخت درمانگاه امام‌رضا (ع) با کمک خیرین، تجهیز چندین نمازخانه، خرید چند خانه و وقف آن برای ساخت مدرسه علمیه و بازسازی طاق بستان اشاره کرد.[۱۸۵]

زرندی در ششم خرداد ۱۳۹۳ درگذشت[۱۸۶] و در حوزه علمیه کرمانشاه به خاک سپرده شد.[۱۸۷]

ابوالحسن شیرازی

ابوالحسن مقدسی شیرازی در سال ۱۲۹۳ در روستای کوهستان از توابع داراب شیراز زاده شد. او ازجمله یاران امام‌خمینی و همراهان نهضت در شهر مشهد بود که هدایت و رهبری تظاهرات را برعهده داشت و ساواک وی را تعقیب می‌کرد. شیرازی همچنین ازجمله روحانیان متحصن در دانشگاه تهران بود که در اعتراض به بسته‌شدن فرودگاه و منع ورود امام‌خمینی به ایران در بهمن ۱۳۵۷ تحصن کرد. وی در سال ۱۳۴۹ در امور حسبیه از امام‌خمینی اجازه‌نامه شرعی گرفت[۱۸۸] و پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در ۲۷ خرداد ۱۳۵۹، با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه مشهد منصوب شد[۱۸۹]

وی ۱۶ مرداد ۱۳۷۹ در ۸۶سالگی در مشهد درگذشت و در حرم امام رضا (ع) به خاک سپرده شد. (ببینید: ابوالحسن شیرازی)

محمد صدوقی

محمد صدوقی در اسفند ۱۲۸۸ در یزد زاده شد. آشنایی او با امام‌خمینی از آغاز ورود به حوزه علمیه قم شروع شد و این آشنایی به‌سرعت به رفاقت تبدیل شد. وی از آغاز نهضت، همراه امام‌خمینی بود و در رهبری و سازماندهی نهضت و انقلاب اسلامی در یزد، نقش مهمی برعهده داشت. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۳۱ مرداد ۱۳۵۸ از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه یزد منصوب شد.[۱۹۰]

او که در مبارزه علیه عناصر انحرافی ازجمله سازمان مجاهدین خلق پیشگام و فعال بود، در یازدهم تیر ۱۳۶۱ در محراب نماز جمعه، در مسجد حظیره و به دست یکی از عوامل این سازمان به شهادت رسید و لقب سومین شهید محراب را گرفت و در همین مسجد به خاک سپرده شد. امام‌خمینی در پیام تسلیت خود، وی را دوستی عزیز شمرد که بیش از سی سال با وی آشنا بوده‌است؛ نیز از او به عنوان عالِمی بزرگوار و بزرگی متعهد و فداکار و فقیه متعهّد یاد کرد.[۱۹۱] (ببینید: محمد صدوقی)

محمدعلی صدوقی

محمدعلی صدوقی فرزند محمد صدوقی، در مرداد ۱۳۲۸ در قم زاده شد.[۱۹۲] او تحصیلات علوم دینی را تا سال ۱۳۴۴ در یزد و پس از آن در قم دنبال کرد[۱۹۳] و پس از گذراندن دوره مقدمات در مدرسه حقانی، دوره سطح را نزد استادانی چون حسین شب‌زنده‌دار، سیدابوالفضل موسوی تبریزی، سیدکاظم اخوان مرعشی، جعفر سبحانی، محمد فاضل لنکرانی، سیدمحمدعلی علوی گرگانی، محمد دوزدوزانی، محمدتقی صدیقین و سیدمحمد ابطحی کاشانی گذراند و در درس خارج حسین وحید خراسانی، حسینعلی منتظری و سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی شرکت کرد.[۱۹۴]

صدوقی در دوران نهضت اسلامی، ضمن مساعدت و همفکری به پدر برای روشنگری و رسیدگی به مسائل گوناگون، به شهرهای مختلف سفر کرد[۱۹۵] و در کنار پدر خود، به‌طور جدی به فعالیت‌های مبارزاتی در یزد پرداخت و در چاپ، تکثیر و توزیع اعلامیه‌های امام‌خمینی، به‌ویژه در زمان اقامت ایشان در پاریس نقش فعالی داشت و به دلیل همین اقدامات، همواره تحت مراقبت ساواک بود و مدتی از خروج از کشور منع شد.[۱۹۶] وی در سه ماه پایانی اقامت امام‌خمینی در پاریس، در کنار ایشان بود و به فعالیت خود ادامه داد و در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷، همراه امام‌خمینی به ایران بازگشت.[۱۹۷]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، صدوقی به عنوان نماینده مردم یزد، در نخستین و سومین دوره مجلس شورای اسلامی برگزیده شد[۱۹۸] چند بار نیز به عنوان نماینده امام‌خمینی برای نظارت بر انتخابات شورای عالی قضایی منصوب شد.[۱۹۹]

امام‌خمینی در سال ۱۳۶۱، اجازه‌نامه در امور حسبیه را که در اختیار محمد صدوقی بود، پس از شهادت او به فرزندش واگذار کرد و از وی خواست مانند پدرش عمل کند و آنچه پدرش در گذشته به وی ارجاع داده و ناقص مانده را کامل کند.[۲۰۰] صدوقی همچنین در سال ۱۳۶۴، در نامه‌ای به امام‌خمینی، از ایشان اجازه گرفت زمین‌ها و مؤسسات صنعتی که پیش از پیروزی انقلاب، به دست پدرش خریداری یا احداث شده و برای جلوگیری از تصرف رژیم به نام مؤسسه اسلامی خاصی، ثبت نشده‌است، به نام «بنیاد دینی فرهنگی شهید صدوقی» ثبت شود و امام‌خمینی با این درخواست موافقت کرد[۲۰۱] و او پس از شهادت پدرش، ریاست این بنیاد را برعهده داشت.[۲۰۲] وی همچنین مدتی معاون شورای عالی قضایی بود و سپس به سمت معاون دادستان کل کشور انتخاب شد.[۲۰۳]

امام‌خمینی، محمدعلی صدوقی را پس از درگذشت سیدروح‌الله خاتمی، به امامت جمعه یزد منصوب کرد و در حکم انتصاب، او را فرزند سومین شهید محراب خواند و از پدر او به مرد علم و عمل و صدوقی عزیز یاد کرد و فرزندش را نیز فردی باکفایت، متدین و مدیر برشمرد.[۲۰۴] صدوقی ازجمله امضاکنندگان نامه شورای مرکزی مجمع روحانیون مبارز برای تشکیل مجمع و جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، دربارهٔ اختیارات مجمع تشخیص مصلحت نظام به امام‌خمینی بود که با پاسخ مثبت ایشان روبه‌رو شد.[۲۰۵] (ببینید: مجمع روحانیون مبارز) صدوقی که در شب درگذشت امام‌خمینی در جماران حضور داشت، در کنار جنازه ایشان قرآن می‌خواند. (ببینید: ارتحال امام‌خمینی)

از فعالیت‌های دیگر صدوقی، می‌توان به سرپرستی حوزه علمیه یزد، عضویت در شورای فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی یزد، خانه‌سازی برای افراد نیازمند، بازسازی مدارس دینی و سفرهای تبلیغی به کشورهای منطقه اشاره کرد.[۲۰۶] وی داماد سیدروح‌الله خاتمی بود و در یازدهم تیر ۱۳۹۰ در تهران درگذشت و پس از تشییع جنازه در یزد، در کنار پدرش در مسجد حظیره به خاک سپرده شد.[۲۰۷]

سیدجلال‌الدین طاهری اصفهانی

سیدجلال‌الدین طاهری اصفهانی در ۲۰ آبان ۱۳۰۵ در اصفهان زاده شد. او از شاگردان و همراهان امام‌خمینی در نهضت اسلامی بود که از سال ۱۳۴۸، با مشورت امام‌خمینی امامت جمعه در اصفهان را به عهده گرفت؛ اما پس از مدتی، به دلیل مزاحمت‌های ساواک موفق به ادامه آن نشد. وی در ۲۶ فروردین ۱۳۴۶ از امام‌خمینی، در امور حسبیه اجازه‌نامه گرفت.[۲۰۸] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز امام‌خمینی در دوم آبان ۱۳۵۸، او را به امامت جمعه اصفهان منصوب کرد[۲۰۹] طاهری که پس از رحلت امام‌خمینی نیز مسئولیت امامت جمعه را برعهده داشت، در تیر ۱۳۸۱ همراه نامه‌ای اعتراضی از این منصب استعفا کرد و در دوازدهم خرداد ۱۳۹۲، در ۸۷سالگی درگذشت و در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شد. (ببینید: سیدجلال‌الدین طاهری اصفهانی)

سیدمحمدصالح طاهری خرم‌آبادی

سیدمحمدصالح طاهری در سال ۱۳۱۸ در خرم‌آباد زاده شد.[۲۱۰] او پس از تحصیلات ابتدایی به مدرسه علمیه کمالیه خرم‌آباد رفت و در درس روح‌الله کمالوند شرکت کرد. سپس به قم رفت و پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح، درس‌های خارج را نزد امام‌خمینی و سیدمحمدرضا گلپایگانی فراگرفت و فلسفه را نیز از سیدمحمدحسین طباطبایی آموخت.[۲۱۱] او تحصیلات حوزوی را تا درجه اجتهاد پیش برد و افزون بر آن موفق به دریافت مدرک کارشناسی دانشگاه در رشته فلسفه و حکمت اسلامی شد.[۲۱۲]

طاهری از سال ۱۳۴۱ مبارزات خود را آغاز کرد و با سخنرانی در نقاط مختلف ایران، آن را پی گرفت. به همین دلیل، چندین بار از سوی ساواک، بازداشت، تبعید و از سخنرانی منع شد. او در آستانه انقلاب اسلامی نیز پس از دیدار با امام‌خمینی در پاریس و به دستور ایشان، ستاد انقلاب در بوشهر را تشکیل داد.[۲۱۳] او که از وعاظ معروف پیش از انقلاب اسلامی بود، سابقه مبارزات سیاسی و تبعید به برازجان را در کارنامه خود دارد؛ همچنین در سال ۱۳۵۷ چهار ماه دستگیر و زندانی شد.[۲۱۴] وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ساماندهی نهادهای در حال استقرار نظام، در مناطق جنوبی کشور تلاش‌های بسیاری کرد.[۲۱۵]

امام‌خمینی در ۲۷ اردیبهشت ۱۳۵۹، پس از عضویت احمد جنتی امام جمعه پیشین اهواز در شورای نگهبان، در حکمی طاهری خرم‌آبادی را با نام «سیدصالح طاهری» به امامت جمعه اهواز منصوب کرد و با ابراز امیدواری از درک مردم اهواز از شرایط حساس زمان و موقعیت محل، از او خواست مردم منطقه را با وظایف اسلامی و انقلابی آشنا کند و از اختلاف و تفرقه برحذر دارد.[۲۱۶] طاهری در دوره دوم مجلس شورای اسلامی به عنوان نماینده مردم خرم‌آباد وارد مجلس شد و در دوره چهارم مجلس نیز نماینده مردم خرم‌آباد بود.[۲۱۷] او در دفاع و تجهیز و تقویت رزمندگان و کمک به مناطق جنگی در دوران جنگ تحمیلی نیز حضور داشت. طاهری خرم‌آبادی در دی ۱۳۸۵ در قم درگذشت.[۲۱۸] و در گلزار شیخان قم به خاک سپرده شد.[۲۱۹]

ابراهیم فاضل فردوسی

ابراهیم فاضل فردوسی در سال ۱۳۲۴ در ثمر فردوس استان خراسان جنوبی زاده شد[۲۲۰] او پس از گذراندن دوره ابتدایی و دو سال کار[۲۲۱] تحصیلات حوزوی را در سال ۱۳۳۶ در سرایان فردوس آغاز کرد[۲۲۲] و پس از یک سال و نیم، برای تکمیل تحصیلات علوم دینی، به مشهد رفت.[۲۲۳] او دوره مقدمات و سطح را نزد استادانی چون محمدتقی ادیب نیشابوری، سیدحجت هاشمی، مجتبی قزوینی، حسن صالحی، سیدمحمود مجتهدی، سیدابوالفضل حافظیان و احمد مدرس گذراند و ادبیات نیز تدریس کرد[۲۲۴] و پس از فوت قزوینی که از عالمان به‌نام بود، در سال ۱۳۴۶، برای ادامه تحصیل به نجف اشرف رفت. او در نجف در درس امام‌خمینی، سیدمصطفی خمینی، سیدعلی سیستانی و سیدحسن بجنوردی شرکت کرد و هشت سال در درس خارج امام‌خمینی حضور داشت.[۲۲۵]

فاضل فردوسی فعالیت سیاسی خود را هم‌زمان با شروع نهضت امام‌خمینی آغاز کرد و در قیام پانزده خرداد مشهد، دستگیر و زندانی شد؛ اما رژیم پهلوی پس از آنکه از سفر سیدمحمدهادی میلانی به تهران، که با هدف اعتراض به دستگیری امام‌خمینی بود، جلوگیری کرد، برای راضی‌کردن علما، جمعی از طلاب مشهد ازجمله فاضل فردوسی را آزاد کرد.[۲۲۶] او با حضور در بیشتر جلسات سیاسی مذهبی قزوینی، در انتشار اعلامیه‌های او و دیگر روحانیان مبارز مشهد نیز نقش مؤثری داشت،[۲۲۷] به همین دلیل، دو بار زندانی شد و پس از عزیمت به نجف، فعالیت سیاسی خود را گسترش داد و از سوی امام‌خمینی، برای تبلیغ نهضت اسلامی به کشورهایی مانند بحرین سفر کرد.[۲۲۸] وی به عنوان یکی از مریدان و شاگردان امام‌خمینی، برای انسجام و هماهنگی مبارزان خارج از کشور در تشکلی به نام «روحانیون مبارز خارج از کشور» فعالیت می‌کرد[۲۲۹] و تا پیروزی انقلاب اسلامی در آنجا بود.[۲۳۰]

فاضل فردوسی با پیروزی انقلاب اسلامی و بازگشت امام‌خمینی به ایران، به کشور بازگشت و در دفتر ایشان مشغول به کار شد و پس از آن به امامت جمعه نوشهر در استان مازندران منصوب شد[۲۳۱] و در مسئولیت ریاست بنیاد شهید نوشهر، سرپرستی کمیته امداد نوشهر و عضویت در شورای نهضت سوادآموزی نوشهر نیز فعالیت کرد.[۲۳۲] پس از استعفای سیدمحمد مدنی بروجنی از امامت جمعه بوشهر، امام‌خمینی در ۲ آذر ۱۳۶۷ فاضل فردوسی را به امامت جمعه این شهر منصوب کرد و با قدردانی از زحمات مدنی بروجنی، از فردوسی خواست ضمن برگزاری باشکوه نماز جمعه، مردم را با وظایف خود آگاه و برای حفظ وحدت در مقابل دشمنان تلاش کنند.[۲۳۳]

فاضل فردوسی تا سال ۱۳۸۲ در این سمت بود و در این سال از امامت جمعه استعفا کرد.[۲۳۴]

تأسیس مدرسه، مهدیه و کتابخانه و تدریس اخلاق برای طلاب علوم دینی، ازجمله اقدامات ابراهیم فاضل فردوسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی است.[۲۳۵]

محمدحسن قدیری

محمدحسن قدیری در سال ۱۳۱۵ در اصفهان زاده شد. او که برای تحصیل علوم دینی به نجف سفر کرده بود، در سال ۱۳۳۷ برای مدت کوتاهی به قم رفت و در درس امام‌خمینی حاضر شد. پس از آن به نجف بازگشت و در زمان تبعید امام‌خمینی به عراق، در حلقه یاران و شاگردان ایشان قرار گرفت و در سال ۱۳۵۶ به ایران بازگشت. وی در سال ۱۳۴۶ از امام‌خمینی در امور حسبیه اجازه‌نامه گرفت[۲۳۶] و در تیر ۱۳۵۹ بنا به دعوت اهالی کوهپایه (رویدشت) اصفهان و با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه آن شهر منصوب شد.[۲۳۷]

قدیری در ۲۵ مهر ۱۳۸۷ درگذشت و در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد. (ببینید: محمدحسن قدیری)

سیداسدالله مدنی

سیداسدالله مدنی در سال ۱۲۹۳ در روستای خوارقان (آذرشهر) از توابع تبریز زاده شد. او از علاقه‌مندان امام‌خمینی بود و در سال‌های ۱۳۴۱–۱۳۵۱ بارها به همدان سفر تبلیغی داشت و در همراهی با نهضت امام‌خمینی فعالیت می‌کرد. او در ۲۱ مهر ۱۳۵۸ با حکم امام‌خمینی نماینده ایشان و امام جمعه همدان شد[۲۳۸] و پس از شهادت سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، امام جمعه تبریز در دوازدهم آبان ۱۳۵۸، از سوی امام‌خمینی به امامت جمعه این شهر منصوب شد.[۲۳۹]

مدنی روز جمعه بیستم شهریور ۱۳۶۰ در حال اقامه نماز، به دست یکی از عوامل سازمان مجاهدین خلق به شهادت رسید و با انتقال پیکر او به قم در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد. امام‌خمینی در پیام تسلیت خود، مدنی را ذرّیه رسول‌الله(ص)، اولاد روحانی و جسمانی امیرمؤمنان(ع) سید بزرگوار، عالم عادل عالی‌قدر، معلم اخلاق و معنویات و شهید عظیم‌الشأن شمرد و شهادت او را در نرسیدن دشمن به اهداف خود، با شهادت امیرالمؤمنین (ع) مقایسه کرد.[۲۴۰] (ببینید: سیداسدالله مدنی)

سیدمحمد مدنی بروجنی

سیدمحمد بروجنی در بهمن ۱۳۱۸ در بروجن اصفهان زاده شد. او تحصیلات در حوزه را تا دوره خارج پیش رفت.[۲۴۱] وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان عضو شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه سراسر کشور و نیز عضو هیئت امنای دفتر تبلیغات اسلامی فعالیت کرد.[۲۴۲]

امام‌خمینی در ۱۷ آبان ۱۳۶۳ در حکمی او را به نمایندگی خود در استان بوشهر برگزید و با آرزوی موفقیت، از او خواست در رفع مشکلات دینی مردم منطقه تلاش کند.[۲۴۳] وی که امامت جمعه بوشهر را نیز برعهده داشت، در سال ۱۳۶۷ از نمایندگی و امامت جمعه استعفا کرد و امام‌خمینی در حکمی، با قدردانی از زحمات او، ابراهیم فاضل فردوسی را به نمایندگی و امامت جمعه بوشهر انتخاب کرد.[۲۴۴] مدنی در سال ۱۳۷۵ نیز امام جمعه کرج شد.[۲۴۵]

میرزابیوک مروّج

بیوک خلیل‌زاده، معروف به مروّج در سال ۱۳۰۹ در اردبیل زاده شد. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی در سال ۱۳۲۳، تحصیل علوم دینی را در اردبیل آغاز کرد. مقدمات و سطح را در اردبیل نزد غفوری عاملی اصل، یعقوب مدرسی، ملامحسن و میرزا مهدی عالم خواند.[۲۴۶] و در سال ۱۳۲۶ راهی حوزه علمیه قم شد و دوره سطح را از محضر استادانی چون عبدالجواد اصفهانی، محمد مجاهدی تبریزی، سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و محمداحمد کافی بهره برد.[۲۴۷] وی فلسفه را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت و در سال ۱۳۳۰ به حوزه علمیه مشهد رفت. در این حوزه، بخشی از دوره سطح و خارج را از هاشم قزوینی و سیدیونس یونسی اردبیلی فراگرفت و پس از دو سال، به حوزه علمیه قم بازگشت.[۲۴۸] در این زمان نیز از محضر استادانی چون سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای، سیدمحمدحسین طباطبایی و امام‌خمینی بهره برد.[۲۴۹] او پس از رحلت بروجردی، به اردبیل بازگشت و به امامت جماعت، تبلیغ، تفسیر و تدریس پرداخت.[۲۵۰]

فعالیت سیاسی مروّج هم‌زمان با آغاز نهضت امام‌خمینی شروع شد. در زمان اقامت در اردبیل همراه دیگر علما به فعالیت علیه رژیم پهلوی پرداخت و با چاپ و تکثیر اعلامیه‌های امام‌خمینی، سخنرانی، تحصن و اعتراض به دستگیری ایشان، اعتراض به فاجعه پانزده خرداد ۱۳۴۲ و حمایت از مرجعیت امام‌خمینی با نهضت همراهی کرد.[۲۵۱] وی پس از دستگیری امام‌خمینی همراه چند تن از علما در اداره پست و تلگراف و تلفن اردبیل متحصن شد و پس از مدتی به دلیل فعالیت‌های خود از منبر منع شد.[۲۵۲] او در سال‌های ۱۳۵۲–۱۳۵۳ نیز با سخنان خود به مفاسد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور انتقاد کرد و در مبارزه با بهائیت پرتلاش بود.[۲۵۳]

با اوج‌گیری نهضت امام‌خمینی در سال ۱۳۵۶، فعالیت‌های مبارزاتی مروّج نیز گسترده‌تر شد و هدایت حرکات ضد رژیم را برعهده گرفت.[۲۵۴] برخی فعالیت‌های او در این دوران، سخنرانی‌ها و امضای اعلامیه‌های مختلف در حمایت از نهضت و اعتراض به عملکرد رژیم پهلوی است که با حمایت گسترده مردم روبه‌رو می‌شد.[۲۵۵]

پس از هجرت امام‌خمینی به پاریس، مروّج و گروهی از روحانیان اردبیل، در بیانیه‌ای با ابراز نگرانی از این انتقال، برای سلامتی ایشان دعا کردند[۲۵۶] و با اعلام اعتصاب به همین مناسبت[۲۵۷] از سایر اعتصاب‌های مردمی نیز حمایت کردند.[۲۵۸]

سخنرانی مروّج در ۲۶ آبان ۱۳۵۷ دربارهٔ تشکیل حکومت اسلامی، به تظاهرات، دخالت پلیس و زخمی‌شدن او منجر شد.[۲۵۹] او همچنین در آذر ۱۳۵۷ به همراه گروهی از علما، از امضاکنندگان اعلامیه خلع محمدرضا پهلوی از سلطنت بود.[۲۶۰] در روزهای پایانی رژیم پهلوی، مبارزان مسلمان اردبیل، کمیته‌های محلی تشکیل دادند که ریاست آن با مروّج بود[۲۶۱] وی ازجمله افراد متحصن در دانشگاه تهران در بهمن ۱۳۵۷ برای بازگشت امام‌خمینی بود.[۲۶۲]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مروّج ضمن سازماندهی اوضاع اردبیل، مسئولیت نظارت بر مراکز مهم منطقه را برعهده گرفت و به مبارزه علیه گروه‌های ضدانقلاب پرداخت[۲۶۳] سپس به قم رفت، ولی به دلیل درخواست چندباره مردم اردبیل، امام‌خمینی در سیزدهم آبان ۱۳۵۸ در حکمی از او خواست با توجه به وضع حساس منطقه و زمان، دعوت مردم را بپذیرد و به اردبیل بازگردد و ضمن وظیفه ارشاد و تبلیغ، امامت جمعه این شهر را نیز به عهده بگیرد. ایشان همچنین با ابراز امیدواری از همکاری و حضور مردم، از مروّج خواست به دلیل آشفتگی منطقه دشت مغان، به این منطقه سفر کند و به صلاحدید خود، اوضاع منطقه را اصلاح کند.[۲۶۴]

مروّج در سه دوره پیاپی، نماینده مجلس خبرگان رهبری از استان آذربایجان شرقی بود.[۲۶۵] برگزاری کنگره مقدس اردبیلی در اردبیل، ایجاد کتابخانه و کتابفروشی، تأسیس جمعیت‌های مختلف برای حمایت از بیماران مبتلا به سل و نارسایی کلیوی، تأسیس اماکن عام‌المنفعه، درمانگاه، حسینیه، صندوق قرض‌الحسنه و ایجاد صندوق پستی برای پاسخ به پرسش‌های جوانان، ازجمله فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی او بود. مروّج در ۲۷ فروردین ۱۳۸۰ در اردبیل درگذشت[۲۶۶] و در گلزار شهدای این شهر به خاک سپرده شد.

مسلم ملکوتی

مسلم ملکوتی در سال ۱۳۰۳ در شهر سراب آذربایجان شرقی زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی بود و پس از آغاز نهضت امام‌خمینی با نهضت همراه بود و در نجف و قم، در عرصه‌های مختلف انقلاب حضور فعال داشت؛ چنان‌که از تعقیب و آزار ساواک در امان نبود.

وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان نماینده امام‌خمینی در رسیدگی به مشکلات زنجان و آذربایجان و نیز حضور در دفتر استفتائات ایشان، انتخاب شد و در ۲۱ آبان ۱۳۶۰ با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه تبریز منصوب شد.[۲۶۷] ملکوتی تا سال ۱۳۷۳ مسئولیت امامت جمعه را بر عهده داشت و پس از کناره‌گیری به قم رفت و در چهارم اردیبهشت ۱۳۹۳ درگذشت و در حرم مطهر فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد. (ببینید: مسلم ملکوتی)

حسینعلی منتظری

حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ در شهر نجف‌آباد از توابع اصفهان زاده شد. او از شاگردان خاص و برجسته حوزه درس امام‌خمینی به‌شمار می‌رفت و از آغاز نهضت اسلامی، یکی از محورهای مهم مبارزه با رژیم پهلوی بود. فعالیت‌های او بارها دستگیری، زندان و تبعید از سوی ساواک را در پی داشت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ و پس از رحلت سیدمحمود طالقانی، منتظری را به امامت جمعه تهران برگزید،[۲۶۸] اما این امر مدت کوتاهی ادامه یافت و وی با برگشت به قم، به امور حوزوی خود و نیز امامت جمعه در قم پرداخت. مجلس خبرگان رهبری وی را در سال ۱۳۶۴به قائم‌مقامی رهبری برگزید؛ اما پس از آن، با توجه به مسائل پیش‌آمده و به خواست امام‌خمینی از این مقام استعفا کرد. او در ۲۹ آذر ۱۳۸۸ درگذشت و در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد. (ببینید: حسینعلی منتظری  و قائم‌مقام رهبری)

محمدعلی موحدی کرمانی

محمدعلی موحدی کرمانی در سال ۱۳۱۰ در کرمان زاده شد. پدرش عباس موحدی کرمانی از روحانیان و وعاظ معروف بود. او در ده‌سالگی پدرش درگذشت و پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی به مدرسه علمیه کرمان رفت. استادان او در حوزه علمیه این شهر، عباس شیخ‌الرئیس، علی‌اصغر صالحی کرمانی و عباس حقیقی بودند.[۲۶۹] وی در سال ۱۳۲۵ به قم رفت و تا سال ۱۳۳۵، که عازم عراق شد، به جز وقفه‌ای دوساله که در زادگاهش گذراند، در قم بود و از درس استادانی چون علی‌اکبر مشکینی، محمد مجاهدی، عبدالجواد اصفهانی بهره برد. استادان درس خارج او نیز سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد محقق داماد و محمدعلی اراکی بودند. استادان او در نجف اشرف نیز سیدابوالقاسم خویی، میرزاباقر زنجانی، میرزاهاشم آملی و سیدمحسن حکیم بودند.[۲۷۰] وی پس از بازگشت از نجف، چند سال در کرمان و مدت کوتاهی در مشهد حضور یافت و به وظیفه روحانیت عمل کرد.[۲۷۱]

موحدی کرمانی از آغاز نهضت امام‌خمینی، وارد فعالیت سیاسی شد و با سفر به تهران و قم، سخنرانی‌های فراوانی علیه رژیم پهلوی انجام داد و همین سخنرانی‌ها موجب احضار او از سوی ساواک و منع‌شدن از منبر در سال ۱۳۴۳ شد. فعالیت‌های تبلیغی او در کرمان نیز ممنوعیت وی از سخنرانی را در پی داشت.[۲۷۲] وی در سال ۱۳۴۸ به دعوت محمدجواد باهنر، امام جماعت مسجد مسلم‌بن‌عقیل تهران شد[۲۷۳] و این مسجد مرکز اصلی مبارزات شرق تهران علیه رژیم پهلوی گشت،[۲۷۴] چنان‌که وی افزون بر جلسات تفسیر در مسجد، با محمدرضا مهدوی‌کنی، محمد امامی کاشانی، سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری، محمدجواد باهنر، فضل‌الله محلاتی و اکبر هاشمی رفسنجانی، جلساتی برای هماهنگی مبارزات برگزار می‌کردند.[۲۷۵] این جلسات، هسته اولیه جامعه روحانیت مبارز در سال ۱۳۵۵ بود. (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران) و پس از تأسیس آن نیز موحدی کرمانی یکی از مؤسسان و اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز در شرق تهران بود.[۲۷۶]

ازجمله اقدامات موحدی کرمانی در دوران مبارزه می‌توان به این موارد اشاره کرد: امضای بیانیه‌های مختلف روحانیون مبارز در حمایت از نهضت امام‌خمینی و محکوم‌ساختن اعمال رژیم،[۲۷۷] دیدارهای پرشمار با امام‌خمینی در نجف[۲۷۸] و کربلا به هدف ارائه برنامه جامعه روحانیت به ایشان و دریافت دستورهای امام‌خمینی و انتقال به شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز[۲۷۹] اعتراض به محاصره خانه امام‌خمینی در عراق در نهم مهر ۱۳۵۷[۲۸۰] و محکوم‌کردن محدودیت امام‌خمینی در عراق که سبب هجرت ایشان به پاریس شد.[۲۸۱] او همچنین از سال ۱۳۴۴ در امور حسبیه اجازه شرعی نیز داشت.[۲۸۲]

موحدی کرمانی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، عضو جامعه روحانیت مبارز و حزب جمهوری اسلامی بود. او در دوره نخست مجلس شورای اسلامی، به عنوان نماینده شهر کرمان و در چهار دوره بعدی به نمایندگی از مردم تهران، وارد مجلس شد. او همچنین در تمام دوره‌های مجلس خبرگان رهبری، در این مجلس حضور داشته‌است.[۲۸۳] پس از شهادت اشرفی اصفهانی، امام جمعه کرمانشاه، امام‌خمینی در ۲۷ آبان ۱۳۶۱ موحدی کرمانی را به امامت جمعه این شهر منصوب کرد و از او خواست ضمن برگزاری فریضه الهی، مردم را با وظایفی که در مقابل انقلاب خون‌بار اسلامی برعهده دارند، آشنا سازد. ایشان از مردم منطقه، علما و نهادهای انقلابی نیز خواست برای باشکوه‌تر برگزارشدن نماز وحدت‌آفرین جمعه، همکاری لازم را داشته باشند.[۲۸۴] امام‌خمینی همچنین در انتصاب سرپرستان حوزه علمیه کرمانشاه، از نمایندگان خود خواست در انجام امور با امام جمعه شهر، مشورت کنند.[۲۸۵] وی در جنگ تحمیلی نیز حضور داشت و پس از جنگ چهارده سال نماینده ولیّ فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود.[۲۸۶]

سیدمیرآقا موسوی زنجانی

سیداسماعیل موسوی زنجانی، معروف به میرآقا در سال ۱۳۰۷ در روستای پری از توابع استان زنجان زاده شد.[۲۸۷] او پس از سپری‌کردن دوران ابتدایی، در سال ۱۳۱۶ همراه استاد خود عزیزالله خسروی برای تحصیل علوم دینی، نخست به زنجان و پس از دو سال، به قم رفت.[۲۸۸] یعقوب‌علی شریعتی از استادان او در زنجان بود. او در قم برای ادامه تحصیل در دوره‌های سطح نزد استادانی چون موسی زنجانی، عبدالحسین لنکرانی، جمال مجد، سیداسدالله مدنی، مرتضی حائری یزدی، محمد مجاهدی تبریزی، سیدمحمد محقق داماد و امام‌خمینی حضور یافت و در درس خارج سیدمحمد محقق داماد، سیدحسین بروجردی و سیدمحمد حجت شرکت کرد.[۲۸۹] موسوی زنجانی پس از کسب درجه اجتهاد، به نجف رفت و در درس میرزاهاشم آملی و میرزاحسن بجنوردی حضور یافت.[۲۹۰] امام‌خمینی مراتب علمی وی را نیز تأیید کرده‌است.[۲۹۱] وی در زمان حضور در قم، بخشی از درس‌های سطح را در مدرسه فیضیه تدریس می‌کرد.[۲۹۲]

موسوی زنجانی در دوران مبارزات فدائیان اسلام، به فعالیت سیاسی روی آورد و در موضوع انجمن‌های ایالتی و ولایتی که از سوی رژیم پهلوی مطرح شده بود. (ببینید: انجمن‌های ایالتی و ولایتی) به مبارزات خود شدت بخشید.[۲۹۳] وی در طول نهضت، با اقداماتی مانند چاپ و تکثیر اعلامیه، به‌ویژه اعلامیه‌های امام‌خمینی در مقابله با لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی[۲۹۴] ارسال نامه، سخنرانی، حمایت از زندانیان و مبارزان[۲۹۵] با نهضت امام‌خمینی همراه بود. او همچنین در جلسات روحانیان مبارز حضور داشت و با امام‌خمینی در ارتباط بود.[۲۹۶]

برخی از مهم‌ترین بیانیه‌هایی که موسوی زنجانی در آن مشارکت داشت، عبارت‌اند از: نامه سرگشاده به هیئت دولت (مهر ۱۳۴۲)، در حمایت از فعالیت حوزه و نقش آن در حفظ استقلال کشور، همچنین اعتراض به بازداشت امام‌خمینی و دیگر روحانیان،[۲۹۷] فرستادن نامه به حسن‌علی منصور نخست‌وزیر وقت و محکوم‌کردن اعمال رژیم پهلوی در تجاوز به دین و کشتار وحشیانه در اسفند ۱۳۴۲،[۲۹۸] شرکت در نامه جمعی به امیرعباس هویدا در ۱۳۴۴/۸/۳۰[۲۹۹] و نامه سرگشاده به او در ۲۹ بهمن ۱۳۴۳ و انتقاد از اقدامات خلاف قانون اسلام و درخواست برای آزادی امام‌خمینی و سایر زندانیان[۳۰۰] فرستادن نامه به مراجع تقلید ایران و عراق و ابراز تنفر از بازداشت روحانیان و استادان حوزه و درخواست استیضاح عاملان آن.[۳۰۱]

موسوی زنجانی که از پانزده خرداد ۱۳۴۲ به بعد، به‌طور مستمر به شهرهای مختلف ایران سفرهای تبلیغی داشت.[۳۰۲] در سال ۱۳۵۲ به تهران رفت و امامت مسجدی در غرب تهران را به عهده گرفت[۳۰۳] و ضمن همکاری با سیدمحمد بهشتی و افراد دیگر، به تحقیق دربارهٔ حکومت اسلامی پرداخت و به همین دلیل زیر نظر قرار گرفت؛ چنان‌که یک‌بار از سوی ساواک دزفول بازداشت شد. دو فرزند او که در مبارزه مسلحانه با رژیم بودند، به دست ساواک دستگیر و شکنجه شدند و یکی از آنان به نام سیدمهدی موسوی، در سال ۱۳۵۵ زیر شکنجه شهید شد.[۳۰۴]

موسوی زنجانی، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در صحنه دفاع از انقلاب و نظام حضوری فعال داشت و مدتی در دادگاه انقلاب زیر نظر محمدی گیلانی، در زندان اوین و زندان قصر به پرونده‌های قضایی رسیدگی می‌کرد و پس از آن در دادگاه مدنی خاص، شعبه تجدید نظر، فعال بود. وی به عنوان نماینده مردم زنجان، عضو مجلس خبرگان قانون اساسی و سه دوره مجلس خبرگان رهبری بود.[۳۰۵]

امام‌خمینی در ۲۶ خرداد ۱۳۶۱، به دلیل درخواست‌های چندباره مردم و علمای زنجان، موسوی زنجانی را به امامت جمعه زنجان منصوب کرد و از وی خواست ضمن برگزاری این فریضه بزرگ، مردم را با وظایف دینی و انقلابی خود آگاه کند و از هر گونه تفرقه برحذر دارد. مردم نیز فرصت را غنیمت شمرده، در برگزاری باشکوه نماز وحدت‌بخش جمعه کوشا باشند.[۳۰۶] ایشان در پنجم مرداد ۱۳۶۲ نیز موسوی را به نمایندگی خود در این استان منصوب کرد تا در رفع نیازمندی‌های مذهبی و مشکلات اهالی این منطقه تلاش کند.[۳۰۷] موسوی در جنگ تحمیلی نیز در حمایت از رزمندگان اسلام تلاش می‌کرد و یکی دیگر از فرزندانش، سیدصادق موسوی در عملیات بیت‌المقدس به شهادت رسید.[۳۰۸]

از فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی موسوی زنجانی می‌توان به احداث مدرسه علمیه و تأسیس قرض‌الحسنه اشاره کرد.[۳۰۹] تنها اثر وی نیز تقریر درس فقه و اصول سیدمحمد محقق داماد است[۳۱۰]

وی در اردیبهشت ۱۳۸۱ درگذشت و با انتقال به قم، در حرم فاطمه معصومه (س)، به خاک سپرده شد.[۳۱۱]

سیدیعقوب موسوی زنجانی

سیدیعقوب موسوی زواجردی، معروف به موسوی زنجانی در سال ۱۲۸۴ در روستای زواجرد خدابنده از توابع زنجان زاده شد. او پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی، وارد حوزه علمیه زنجان شد و سپس به حوزه علمیه قم رفت و پس از بهره‌بردن از استادانی چون سیدحسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای، سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدکاظم شریعتمداری، به درجه اجتهاد رسید. وی پیش از آن، چهار سال نیز در درس اخلاق امام‌خمینی حضور یافت و در همین جلسات تحت تأثیر ویژگی‌های بارز شخصیتی ایشان قرار گرفت.[۳۱۲]

موسوی زنجانی با آغاز نهضت امام‌خمینی، با صدور بیانیه‌های پرشمار همراه روحانیان حوزه علمیه قم، حضوری فعال در مبارزه داشت که از آن جمله می‌توان به نامه‌هایی به امیرعباس هویدا، نخست‌وزیر وقت و اعتراض به بازداشت و تبعید امام‌خمینی[۳۱۳] نامه به امام‌خمینی و ابراز خرسندی از انتقال ایشان از ترکیه به نجف، ضمن نگرانی از ادامه تبعید ایشان در آبان ۱۳۴۴[۳۱۴] و نامه به امام‌خمینی برای تسلیت درگذشت سیدمحسن حکیم و خطاب ایشان به عنوان «مرجع بزرگ شیعه» در خرداد ۱۳۴۹[۳۱۵] اشاره کرد.

وی در اسفند ۱۳۴۴، در امور حسبیه از امام‌خمینی اجازه‌نامه شرعی گرفت[۳۱۶] او امام جماعت مسجد گچ‌پزی قم بود و موقعیت مناسبی در آن مسجد داشت، ولی در سال ۱۳۵۶ به درخواست چندباره مردم خدابنده زنجان، با وجود کهولت سن به خدابنده رفت و با حضور خود در خدابنده، توانست رهبری مبارزه مردم در این شهر را به دست گیرد.[۳۱۷]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در چهاردهم مهر ۱۳۵۸، موسوی زنجانی را به دلیل درخواست بسیاری از مردم خدابنده، به امامت جمعه قیدار (خدابنده) برگزید. ایشان ضمن آرزوی سلامتی برای وی و درخواست برگزاری این فریضه الهی، از مردم این شهر خواست با بهره‌مندی از حضور وی، با وی همکاری کنند،[۳۱۸] همچنین امام‌خمینی در همین سال گروهی از علما را برای گزینش و اعزام قضات به شهرهای مختلف مأمور کرد[۳۱۹] و این هیئت، موسوی زنجانی را به عنوان حاکم شرع در خدابنده تعیین کرد. وی در سال ۱۳۶۱، با پیشنهاد سیدمحمدرضا گلپایگانی به گلپایگان رفت تا امامت مسجدی را که به دست وی از سوی گلپایگانی ساخته شده بود، برعهده گیرد و این‌کار با استقبال مردم این شهر روبه‌رو شد. وی تا سال ۱۳۶۴ در این شهر بود و از این سال به بعد، به دلیل بیماری، از فعالیت بازماند و در اسفند ۱۳۶۹ درگذشت و در قم در مقبرةالعلمای باغ بهشت به خاک سپرده شد.[۳۲۰]

سیدابوالحسن موسوی همدانی

سیدابوالحسن موسوی دبستانی، معروف به موسوی همدانی سال ۱۳۰۸ در روستای شورین همدان زاده شد.[۳۲۱] او که پدرش روحانی بود، پس از گذراندن دوران ابتدایی، در سال ۱۳۲۴ وارد حوزه علمیه همدان شد و مقدمات و بخشی از سطح را نزد استادان این حوزه ازجمله ملاعلی معصومی همدانی خواند[۳۲۲] و در سال ۱۳۳۰ پس از حضور در خرم‌آباد، در درس روح‌الله کمالوند حاضر شد و سال ۱۳۳۴ به قم رفت.[۳۲۳] وی ادامه درس‌های سطح را نزد سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و محمد مجاهدی خواند و از درس خارج سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدمحمد محقق داماد بهره برد. او همچنین در حوزه علمیه همدان و قم، درس‌های مقدمات و سطح را تدریس کرد.[۳۲۴]

وی در سال ۱۳۳۹ به درخواست مردم و تأیید سیدحسین بروجردی، به قروه کردستان رفت و پس از درگذشت بروجردی، و آغاز نهضت اسلامی به قم بازگشت و از همان زمان، مبارزات خود را آغاز کرد.[۳۲۵]

موسوی همدانی پس از حادثه پانزده خرداد ۱۳۴۲ و اقداماتی مانند توزیع اعلامیه و سخنرانی، از سوی ساواک احضار شد.[۳۲۶] وی در سال ۱۳۴۲ به پیشنهاد شهاب‌الدین اشراقی، داماد امام‌خمینی، از طرف بیت ایشان، مأمور تبلیغ و سخنرانی در نراق شد.[۳۲۷]

در جریان کاپیتولاسیون نیز از قم به همدان رفت و با تهیه طوماری، همراه بسیاری از افراد برای حمایت از امام‌خمینی به قم بازگشت.[۳۲۸] وی که در جلسات هماهنگی برای فعالیت‌های مبارزاتی حضور داشت[۳۲۹] و به توزیع اعلامیه‌های امام‌خمینی کمک می‌کرد.[۳۳۰] در سال ۱۳۴۶ بازداشت و در زندان قزل‌قلعه زندانی شد.[۳۳۱] وی سال ۱۳۵۲ با دعوت هیئت امنای مسجد فرشته تهران، به آنجا رفت و افزون بر فعالیت فرهنگی و مذهبی در مسجد، به عضویت جامعه روحانیت مبارز درآمد و با شرکت در جلسات، در کنار افرادی چون سیدمحمد بهشتی، مرتضی مطهری و محمدجواد باهنر، در تنظیم و پی‌گیری کار مبارزات همکاری می‌کرد.[۳۳۲]

موسوی همدانی پس از اوج‌گیری مبارزات در سال‌های ۱۳۵۶–۱۳۵۷ و در شرایطی که مجروحان در بیمارستان پذیرش نمی‌شدند، ضمن تهیه وسایل کمک‌های اولیه، خانه خود را تخلیه کرد و در اختیار زخمی‌ها قرار داد.[۳۳۳] در اردیبهشت و مرداد ۱۳۵۷ وی همراه روحانیان تهران، در بیانیه‌ای کشتار رژیم پهلوی را محکوم کرد و از مقاومت قهرمانانه ملت ایران حمایت کرد،[۳۳۴] نیز با محکوم‌ساختن محاصره خانه امام‌خمینی در پنجم مهر ۱۳۵۷ در عراق[۳۳۵] از اقدامات دولت عراق و مهاجرت امام‌خمینی به پاریس نیز ابراز تأسف کرد.[۳۳۶]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با تشکیل کمیته انقلاب اسلامی در مسجد فرشته تهران، مسئولیت حفاظت و تأمین امنیت در محدوده کمیته به موسوی همدانی که امام جماعت این مسجد بود، واگذار شد. وی همچنین دو سال در دیوان عدالت اداری حضور داشت و برای پیگیری فرمان هشت‌ماده‌ای امام‌خمینی به آذربایجان غربی اعزام شد.[۳۳۷]

امام‌خمینی در دهم مهر ۱۳۶۳، در حکمی با اشاره به درخواست چندباره مردم و تأیید دبیرخانه ائمه جمعه، موسوی را به نمایندگی خود در همدان و امامت جمعه این شهر منصوب کرد. ایشان در این حکم با آرزوی موفقیت برای وی در برگزاری باشکوه نماز جمعه، از او خواست مردم را با وظایف خود در راه خدمت به اسلام آگاه کند و آنان را از تفرقه برحذر دارد.[۳۳۸] موسوی در دور دوم و سوم مجلس خبرگان رهبری، عضو این مجلس بود و احداث حسینیه امام‌خمینی، مدیریت حوزه علمیه همدان و تدریس در حوزه و دانشگاه از دیگر فعالیت‌های او بود.[۳۳۹]

از تألیفات موسوی می‌توان به ترجمه دو جلد از بحارالانوار، دو جزوه به نام‌های مهدی موعود (عج)، و رسالت جهانی پیامبر اشاره کرد.[۳۴۰] وی در آبان ۱۳۸۶ پس از یک دوره بیماری درگذشت و در مسجد جامع همدان به خاک سپرده شد.[۳۴۱]

محمدرضا ناصری یزدی

محمدرضا ناصری یزدی در سال ۱۳۲۳ در یزد زاده شد. او در ۱۳۲۶ به تهران رفت و پس از گذراندن تحصیلات تا اوایل دوره متوسطه، سال ۱۳۳۸ وارد حوزه علمیه مجتهدی شد. بخشی از مقدمات را نزد احمد مجتهدی خواند و دوره سطح را از استادانی چون سیدابوالحسن انگجی، سیدمحمد ضیاءآبادی و ابوالحسن شریف طبرستانی فراگرفت.[۳۴۲]

او در سال ۱۳۴۳ به قم رفت و ادامه سطح را نزد محمد فاضل لنکرانی، مصطفی اعتمادی و حسین نوری همدانی خواند و در سال ۱۳۴۵ رهسپار نجف شد و از درس خارج امام‌خمینی، سیدمحمدباقر صدر، میرزاحسن بجنوردی و سیدمصطفی خمینی بهره‌مند شد. او در فلسفه نیز از شاگردان عباس قوچانی بود. وی همچنین تفسیر قرآن و درس‌های سطح را در حوزه علمیه تدریس می‌کرد.[۳۴۳]

فعالیت سیاسی ناصری یزدی از آغاز نهضت امام‌خمینی شروع شد و او که همکاری نزدیکی با فدائیان اسلام و اعضای هیئت‌های مؤتلفه داشت، در کنار سایر روحانیان، مبارزه علیه رژیم پهلوی را آغاز کرد. وی پس از اعتراض امام‌خمینی به لوایح شش‌گانه در سال ۱۳۴۱، همراه گروهی از طلاب تهران به دیدار امام‌خمینی رفت و پس از بازگشت به تهران، در اعلامیه‌ای، از بیانیه ایشان حمایت کرد.[۳۴۴] فرستادن نامه به امیرعباس هویدا، در اعتراض به تبعید امام‌خمینی در سال ۱۳۴۳،[۳۴۵] ابراز رضایت از انتقال امام‌خمینی به نجف، در عین نگرانی از ادامه تبعید ایشان در آبان ۱۳۴۴[۳۴۶] و هشدار به نفوذ اسرائیل در ایران، با صدور اعلامیه و اعتراض به اختناق موجود در کشور،[۳۴۷] ازجمله اقدامات ناصری در سال‌های مبارزه بود.[۳۴۸] وی برای حمایت از مبارزات امام‌خمینی و دفاع از مرجعیت ایشان، به نجف رفت[۳۴۹] و در سال ۱۳۴۹ زمانی که در عراق بود، همراه گروهی از روحانیان، در اعتراض به اقدامات سرکوب‌گرانه رژیم پهلوی، برابر سفارت ایران در عراق، اجتماع کردند که این اقدام سبب بازداشت وی در زندان شهربانی بغداد شد.[۳۵۰]

ناصری یزدی پس از برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ساله در سال ۱۳۵۰، از سوی امام‌خمینی مأمور شد اعلامیه ایشان در محکوم‌ساختن این اقدام رژیم را در مراسم حج در عربستان، توزیع کند. این اقدام به دستگیری او از سوی مأموران عربستان و تحمل دو سال زندان انفرادی در زندان‌های سعودی منجر شد. پس از آن، تحت‌الحفظ به عراق منتقل شد.[۳۵۱] با راه‌اندازی تشکّلی به نام «روحانیون مبارز خارج از کشور»[۳۵۲] ناصری در سال ۱۳۵۲، رابط طرفداران امام‌خمینی با ایشان در بیروت شد.[۳۵۳] او از همراهان امام‌خمینی در زمان هجرت به پاریس و از افراد فعال در اقامتگاه ایشان در نوفل‌لوشاتو بود؛ همچنین در زمان ورود امام‌خمینی به تهران نیز در کنار ایشان بود.[۳۵۴]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ناصری در سال ۱۳۵۸ به اصرار محمد صدوقی، حاکم شرع یزد شد و سپس مسئولیت دفتر نمایندگی امام‌خمینی در سپاه یزد را پذیرفت و در تشکیل تیپ الغدیر یزد و سازماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی این شهر، تلاش بسیاری کرد و در جنگ تحمیلی نیز بارها به جبهه رفت.[۳۵۵]

وی در چهاردهم بهمن ۱۳۶۰، از امام‌خمینی در امور حسبیه اجازه‌نامه شرعی گرفت[۳۵۶] و در بیستم تیر ۱۳۶۶ نیز از سوی ایشان به امامت جمعه شهرکرد و نمایندگی ایشان در دریافت وجوه شرعی و رسیدگی به امور دینی چهارمحال و بختیاری منصوب شد. امام‌خمینی در این حکم، با ابراز امیدواری دربارهٔ همکاری مردم و علمای شهر با او، از وی خواست ضمن برگزاری فریضه الهی، مردم را با وظایف خطیر و حساس‌شان دربارهٔ اسلام و انقلاب خون‌بار اسلامی، آشنا کند و از تفرقه برحذر دارد.[۳۵۷] از دیگر اقدامات ناصری می‌توان به ساخت دبیرستان، احداث حوزه علمیه برادران و خواهران و مجتمع بزرگ مصلای شهرکرد اشاره کرد.[۳۵۸]

آثار وی عبارت‌اند از: تقریرات درس خارج امام‌خمینی و سیدمصطفی خمینی، خاطرات امام (۶ جلد)، و صفای صبح در شرح احوال خود.[۳۵۹]

سیدکاظم نورمفیدی

سیدکاظم نورمفیدی در سال ۱۳۱۹ در قم زاده شد. او از شاگردان امام‌خمینی در حوزه علمیه قم بود و با آغاز نهضت اسلامی، حضوری فعال در مبارزه با رژیم پهلوی داشت و به همین دلیل، از سوی ساواک تعقیب، تهدید و تبعید شد. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در اول اردیبهشت ۱۳۵۸، از سوی امام‌خمینی به عنوان قاضی شرع گرگان[۳۶۰] و در اول آبان ۱۳۵۸ به امامت جمعه گرگان منصوب شد. امام‌خمینی در این حکم، از وی خواست ضمن برگزاری فریضه بزرگ الهی، مردم را نیز با وظایف خود آشنا سازد و از تفرقه برحذر دارد.[۳۶۱] ایشان، در یازدهم آذر ۱۳۶۱ نیز نورمفیدی را به عنوان نماینده خود در منطقه گرگان برگزید و تأکید کرد وی ضمن رفع نیازمندی‌های مذهبی و مشکلات سیاسی و دینی اهالی آن منطقه، در اموری که نیاز به اذن ولیّ فقیه دارد، از جانب ایشان مجاز است.[۳۶۲] او در سال‌های ۱۳۴۱ و ۱۳۶۲، از امام‌خمینی در امور حسبیه اجازه‌نامه شرعی گرفت.[۳۶۳] (ببینید: سیدکاظم نورمفیدی)

سیدمهدی یثربی

سیدمهدی یثربی در سال ۱۳۰۴ در کاشان زاده شد. او پس از تحصیلات ابتدایی، در سال ۱۳۲۰ مقدمات علوم دینی و ادبیات را در کاشان و نیز در سفر کوتاهی که به قم داشت، فراگرفت و به کاشان بازگشت. وی مقدمات و بخشی از دوره سطح را نزد محمود نجفی و برادر خود سیدعلی یثربی خواند و در سال ۱۳۲۷ برای تکمیل علوم دینی، به حوزه علمیه قم رفت و در این حوزه، پس از تکمیل دوره سطح، از استادانی چون سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی، سیدمحمد محقق داماد، سیدمحمدرضا گلپایگانی و محمدعلی اراکی بهره برد و نزد سیدمحمدحسین طباطبایی فلسفه و تفسیر خواند.[۳۶۴] او در سال ۱۳۳۸، درحالی‌که در قم مشغول تحصیل و تدریس بود، به دلیل فوت برادرش سیدعلی یثربی که از استادان امام‌خمینی بود. و با درخواست بروجردی، به کاشان بازگشت و برای سازماندهی اوضاع تبلیغ، دفتر اعزام مبلغ را در این شهر بنا نهاد[۳۶۵] و در ادامه فعالیت‌های فرهنگی خود در این شهر، حوزه علمیه، حسینیه، کتابخانه، درمانگاه، زائرسرا، خوابگاه دانشجویی و مدرسه علمیه قمصر کاشان را تأسیس کرد.[۳۶۶]

امام‌خمینی، با آغاز نهضت در سال ۱۳۴۱ و پس از قضیه انجمن‌های ایالتی و ولایتی، در نامه‌ای به سیدمهدی یثربی، از او خواست در صورت صلاحدید، اعلامیه‌ای از سوی روحانیان کاشان در حمایت از قم و اظهار تأسف از وقایع روز، منتشر کنند.[۳۶۷] پیرو این درخواست، یثربی به همراه جامعه روحانیت کاشان، حمایت خود را از علمای حوزه علمیه قم به‌ویژه امام‌خمینی، در تلاش برای کوتاه‌کردن دست بیگانگان اعلام کردند.[۳۶۸] وی پس از درگذشت بروجردی، ارتباط خود با امام‌خمینی بیشتر کرد و به فعالیت مبارزاتی‌اش در کاشان شدت بخشید و نقش بسیاری در اعتصابات مردمی در مساجد و مجامع داشت. وی از مرتضی مطهری، حسین نوری همدانی و ناصر مکارم شیرازی برای سخنرانی و روشنگری مردم، به کاشان دعوت کرد.[۳۶۹] حمله رژیم به مدرسه فیضیه را محکوم کرد[۳۷۰] و به دلیل نزدیکی کاشان به قم، اطلاعات و اخبار این شهر و پیام‌های انقلابی را به کاشان منعکس می‌کرد.[۳۷۱]

پس از دستگیری امام‌خمینی، یثربی همراه علمای کاشان در نامه‌ای در ۱۳۴۲/۴/۲۷ با ابراز تأثر از اهانت به جایگاه روحانیت و مرجعیت، خواستار آزادی امام‌خمینی و تمام زندانیان شد.[۳۷۲] وی در ۲۲ فروردین ۱۳۴۳ از امام‌خمینی اجازه‌نامه اختیارات حسبیه گرفت.[۳۷۳] وی با انتقال امام‌خمینی از ترکیه به نجف نیز در نامه‌ای خطاب به ایشان با اعلام خرسندی از این انتقال، از ادامه تبعید ایشان ابراز نگرانی کرد.[۳۷۴] امام‌خمینی نیز در نامه‌ای به یثربی، از او سپاسگزاری کرد.[۳۷۵]

یثربی با برپایی اعتصاب در مساجد، تلاش برای تثبیت مرجعیت امام‌خمینی پس از رحلت سیدمحسن حکیم، اعلام مخالفت با جشن ۲۵۰۰ساله و تغییر تاریخ هجری تبدیل یک محل فساد به مسجد با نام مسجدالحسین (ع) (این مسجد مورد تهاجم ساواک قرار گرفت) و اعزام طلاب به بخش‌های مختلف برای تبلیغ نهضت، به مبارزات خود ادامه داد.[۳۷۶] او پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی، در بزرگداشت وی، در کاشان مجلس ختم برگزار کرد.[۳۷۷] وی که در طول مبارزات، خانه خود را محل حضور انقلابیون قرار داده بود، بارها از سوی ساواک احضار شد.[۳۷۸]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یثربی به فعالیت خود در مبارزه با برخی تحرکات ضدانقلاب در کاشان ادامه داد.[۳۷۹] امام‌خمینی در ۱۵ مرداد ۱۳۵۸، در پاسخ به نامه یثربی دربارهٔ اقامه نماز جمعه در کاشان، در حکمی وی را به امامت جمعه کاشان منصوب کرد.[۳۸۰] نیز در چهارم اردیبهشت ۱۳۶۲ در حکمی دیگر وی را به نمایندگی خود در کاشان گمارد و در این حکم با آرزوی همکاری مردم و نهادهای انقلابی، بر رفع نیازمندی‌ها و مشکلات مذهبی مردم منطقه تأکید کرد و وی را در اموری که نیاز به اذن ولیّ فقیه دارد، مجاز در تصرف شمرد.[۳۸۱]

یثربی سه دوره پیاپی در مجلس خبرگان رهبری، نماینده مردم اصفهان بود.[۳۸۲] از دیگر فعالیت‌های اجتماعی و فرهنگی وی، می‌توان به احداث درمانگاه، ساخت سرپناه برای نیازمندان و حضور در مناطق دورافتاده برای تبلیغ اشاره کرد.[۳۸۳]

یثربی در مهر ۱۳۸۵ در ۸۳سالگی به دلیل بیماری ریوی ناشی از مصدومیت شیمیایی درگذشت و در گلزار شهدای کاشان به خاک سپرده شد.[۳۸۴]

هبةالله یکتایی

هبةالله یکتایی در سال ۱۳۰۲ در روستای کرین از توابع خلخال آذربایجان شرقی زاده شد. وی پس از حضور در حوزه علمیه زنجان و گذراندن دوره مقدمات سطح، برای کسب مدارج علمی بالاتر رهسپار حوزه علمیه قم شد. دوره سطح را نزد سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی، زنجانی و مجاهد تبریزی خواند و در درس خارج سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای، سیدحسین بروجردی، امام‌خمینی و سیدشهاب‌الدین مرعشی نجفی شرکت کرد و فلسفه را نیز نزد سیدمحمدحسین طباطبایی فراگرفت. وی به درجه اجتهاد رسید و مدتی در حوزه علمیه قم تدریس کرد؛ سپس به درخواست مردم به خلخال بازگشت و با تدریس علوم دینی در مسجد قائمیه، در سال ۱۳۴۱ حلقه‌های درس‌های حوزوی را تشکیل داد.[۳۸۵]

یکتایی در دوران مبارزه نیز با سخنرانی‌های افشاگرانه علیه رژیم پهلوی، اعتراضات مردمی را سازمان‌دهی می‌کرد و این اقدامات، تعقیب و تهدید ساواک را نیز در پی داشت. وی همچنین در شرایط خفقان حاکم از سوی رژیم، توانست با کمک خیرین و حمایت مردم و امام‌خمینی، مدرسه علمیه جعفریه را در خلخال بنا نهد.[۳۸۶]

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکتایی در ۲۶ آذر ۱۳۵۸، پس از درخواست‌های چندباره مردم با حکم امام‌خمینی به امامت جمعه خلخال منصوب شد. ایشان در این حکم از یکتایی خواست ضمن برگزاری این فریضه الهی، مردم را با وظایف خود و توطئه دشمنان آگاه کند. همچنین از مردم خواست با مغتنم‌دانستن این فرصت، در برگزاری باشکوه نماز جمعه کوشا باشند.[۳۸۷]

یکتایی در دور اول مجلس خبرگان رهبری، به نمایندگی از سوی مردم آذربایجان شرقی، وارد مجلس خبرگان رهبری شد.[۳۸۸] از دیگر فعالیت‌های او می‌توان به توسعه حوزه علمیه و کتابخانه و تجدید بنای چندین مسجد در خلخال اشاره کرد.[۳۸۹]

وی اواخر عمر خود را در زنجان سپری کرد و در مهر ۱۳۹۵ درگذشت و پیکرش پس از انتقال به خلخال، در حوزه علمیه جعفریه این شهر به خاک سپرده شد.[۳۹۰]

پانویس

  1. امام‌خمینی، استفتائات، ۱/۲۶۸.
  2. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۰.
  3. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۸.
  4. میرابوالقاسمی، طالقانی فریادی در سکوت، ۲/۲۱۰–۲۱۱.
  5. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۶.
  6. شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه.
  7. عبادی، زندگی‌نامه، ۱/۳۱۳ و ۳۱۷.
  8. دستغیب، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۴۴.
  9. قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  10. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  11. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  12. دستغیب، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۴۴؛ قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  13. قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  14. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  15. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۲/۴.
  16. دستغیب، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۴۴؛ قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  17. قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  18. دستغیب، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۴۴؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، ۵/۲۱۵ و ۳۹۸؛ قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  19. مرکز بررسی اسناد تاریخی، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، ۵/۳۹۷.
  20. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۹/۳۹۱.
  21. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  22. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۵۷.
  23. قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  24. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۸/ ۹۸؛ ۹/۴۱۳ و ۴۲۸؛ دستغیب، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۴۴.
  25. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۸۶.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۷۶.
  28. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹–۷۰.
  29. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۶۹.
  30. قاسم‌پور، موسوی، ۱/۲۸.
  31. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۰.
  32. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۰–۷۱؛ آیت‌اللهی لاری، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری.
  33. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۱.
  34. دانشنامه نماز جمعه.
  35. آیت‌اللهی لاری، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری.
  36. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۱.
  37. دانشنامه نماز جمعه.
  38. آیت‌اللهی لاری، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری.
  39. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۱.
  40. آیت‌اللهی لاری، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری.
  41. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۱.
  42. آیت‌اللهی لاری، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری.
  43. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۱.
  44. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۷۱.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۷.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۸.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۵.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹–۵۰.
  49. ایمانی، زندگی‌نامه، ۱/۱۰۵.
  50. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۲۲۲.
  51. عباسی، ایمانی، ۱/۷۰؛ ایمانی، زندگی‌نامه، ۱/۱۰۷.
  52. عباسی، ایمانی، ۱/۷۰.
  53. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۲۲۲.
  54. عباسی، ایمانی، ۱/۷۰.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۰.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۷۲.
  57. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۲۲۲.
  58. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۲۲۲.
  59. ایمانی، زندگی‌نامه، ۱/۱۰۶–۱۰۷؛ عباسی، ایمانی، ۱/۷۰–۷۱.
  60. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۲۲۳.
  61. ایران، روزنامه، ۲۱.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۵۳ و ۲/۸۵.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۶۳.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۴.
  65. افق حوزه؛ دانشنامه اسلامی.
  66. افق حوزه؛ دانشنامه اسلامی.
  67. حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۷۰۶–۷۰۸.
  68. دانشنامه اسلامی.
  69. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۲/۲۱۴–۲۱۵.
  70. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۳/۱۴۰–۱۴۲.
  71. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۴/۴۱۴–۴۱۵.
  72. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۵/۲۶۷–۲۶۸ و ۳۶۹–۳۷۰.
  73. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۹/۲۷۴–۲۷۷.
  74. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۵/۳۶۶.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۷.
  76. دانشنامه اسلامی.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۹۰.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۴۱۰.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۳۴۵.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۷۶.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۱۶.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۰.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۵۹.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۶۱.
  85. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۱۶.
  86. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۳۸.
  87. حسینی، حسینی میانجی، ۱/۱۴۴.
  88. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  89. حسینی، حسینی میانجی، ۱/۱۴۴.
  90. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۲/۸۰–۸۲.
  91. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۲/۲۱۴–۲۱۵.
  92. اباذری، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، ۱۱۷.
  93. حسینی، حسینی میانجی، ۱/۱۴۴.
  94. اباذری، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، ۱۱۶.
  95. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۵۸.
  96. حسینی، حسینی میانجی، ۱/۱۴۵؛ اباذری، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، ۱۱۶.
  97. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۷.
  98. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۰۷.
  99. حسینی، حسینی میانجی، ۱/۱۴۵.
  100. مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  101. کیهان، روزنامه، ۸/۱۰/۱۳۹۵، ۳.
  102. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۴۱.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۷۳.
  104. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱۱/۶۰۱؛ حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  105. حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی
  106. حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  107. دانشنامه اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  108. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱۰/۲۸۸؛ حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  109. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۷/۳۵۰؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۹/۷۵ و ۱۰/۳۷۲.
  110. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱/۳۴۵ و ۴۲۴.
  111. حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  112. ← مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱۶/۵۴–۵۵ و ۱۷/۳۱۷.
  113. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۳۳۳.
  114. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۶.
  115. حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  116. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۱۶.
  117. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۳.
  118. دری، خاطرات و مبارزات، ۲۷ و ۲۸؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۳.
  119. دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۵؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۳.
  120. دری، خاطرات و مبارزات، ۳۷–۳۸؛ دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۵–۲۰۶.
  121. دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۶.
  122. دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۶–۲۰۷.
  123. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۳.
  124. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۴.
  125. دری، خاطرات و مبارزات، ۲۶۱.
  126. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۵/۳۶۹–۳۷۱.
  127. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۳/۴۰۸–۴۰۹.
  128. دری، خاطرات و مبارزات، ۲۶۱.
  129. دری، خاطرات و مبارزات، ۱۶۴–۱۶۶، ۱۷۷، ۱۹۶ و ۲۶۱؛ دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۸–۲۰۹.
  130. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۴.
  131. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۴؛ دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۹؛ دری، خاطرات و مبارزات، ۲۱۹–۲۲۰.
  132. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۸.
  133. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۹۴.
  134. ۱۳۵۸–۱۳۵۹.
  135. دری، خاطرات و مبارزات، ۲۶۲.
  136. دری، خاطرات و مبارزات، ۲۶۲؛ حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی.
  137. دری، زندگی‌نامه، ۱/۲۰۷.
  138. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۷–۴۱۹.
  139. پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون.
  140. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۵.
  141. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۸.
  142. پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای.
  143. پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون.
  144. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۸.
  145. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۸.
  146. رکنی حسینی، مصاحبه.
  147. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۸؛ رکنی حسینی، مصاحبه.
  148. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۸.
  149. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۸–۶۹۹.
  150. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۹؛ رکنی حسینی، مصاحبه.
  151. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۹.
  152. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۴.
  153. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۶۹۹.
  154. روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۳۹–۲۴۱؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۳.
  155. روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۴۱–۲۴۲.
  156. روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۴۲.
  157. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۴.
  158. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱/۳۴.
  159. مؤسسه تنظیم، سیر مبارازت امام، ۳/۹۸.
  160. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۴.
  161. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۵۰۳ و ۲/۲۸۴.
  162. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۹۲.
  163. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۴؛ روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۴۴–۲۴۵.
  164. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۹.
  165. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۸۲.
  166. روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۳۷ و ۲۴۶.
  167. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۴.
  168. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۱۴؛ روحانی، زندگی‌نامه، ۱/۲۴۲.
  169. مرکز بررسی اسناد تاریخی، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک.
  170. زرندی، نیم‌قرن مجاهدت، ۴؛ حسینی، زرندی، ۱/۱۸۸.
  171. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳؛ زرندی، خاطرات.
  172. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳؛ زرندی، نیم‌قرن مجاهدت، ۴.
  173. زرندی، خاطرات.
  174. حسینی، زرندی، ۱/۱۸۹.
  175. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۵/۳۶۹ و ۳۷۲.
  176. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳؛ حسینی، زرندی، ۱/۱۸۹.
  177. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۷۶.
  178. زرندی، خاطرات؛ حسینی، زرندی، ۱/۱۸۹.
  179. زرندی، نیم‌قرن مجاهدت، ۸.
  180. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۸.
  181. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۷۷.
  182. زرندی، خاطرات.
  183. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳.
  184. زرندی، خاطرات، ۱۰–۱۱؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳.
  185. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳؛ زرندی، خاطرات؛ حسینی، زرندی، ۱/۱۸۹.
  186. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۷۳۳.
  187. کیهان، روزنامه، ۱۰/۳/۱۳۹۳، ۳.
  188. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۵۱۰.
  189. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۵.
  190. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۳۱۹.
  191. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۶۷–۳۶۹.
  192. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۱.
  193. قاسم‌پور، صدوقی، ۱/۲۴۱.
  194. قاسم‌پور، صدوقی، ۱/۲۴۲؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۱.
  195. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۱.
  196. قاسم‌پور، صدوقی، ۱/۲۴۱.
  197. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۱.
  198. قاسم‌پور، صدوقی، ۱/۲۴۱.
  199. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۸؛ ۱۷/۲۵۶ و ۱۹/۲۶۹.
  200. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸۶.
  201. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۵۱.
  202. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۲.
  203. قاسم‌پور، صدوقی، ۱/۲۴۲.
  204. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۸۳.
  205. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۶–۲۸ و ۲۰۲–۲۰۳.
  206. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۹۱–۸۹۲.
  207. خاتمی، مصاحبه، ۳۶ و ۵۰–۵۱؛ اطلاعات، روزنامه، ۱۲/۴/۱۳۹۰ و ۱۳/۴/۱۳۹۰.
  208. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۱۲۲.
  209. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۹.
  210. آقایی جیرهنده و بسطامی، مجلس شورای اسلامی، دوره دوم، ۱۹۳–۱۹۴؛ سجادی‌پور، مجلس شورای اسلامی، دوره چهارم، ۳۲۷.
  211. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۹۲۹.
  212. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۹۲۹؛ آقایی جیرهنده و بسطامی، مجلس شورای اسلامی، دوره دوم، ۱۹۳–۱۹۴؛ سجادی‌پور، مجلس شورای اسلامی، دوره چهارم، ۳۲۷.
  213. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۹۲۹.
  214. پایگاه اطلاع‌رسانی ایسنا.
  215. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۹۲۹.
  216. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۰۰.
  217. اطلاعات، روزنامه، ۳/۱۱/۱۳۸۵، ۲.
  218. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۹۲۹–۹۳۰.
  219. اطلاعات، روزنامه، ۳/۱۱/۱۳۸۵، ۲.
  220. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۶؛ فاضل فردوسی، خاطرات.
  221. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۶.
  222. فاضل فردوسی، خاطرات.
  223. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  224. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۱۰۳۸؛ فاضل فردوسی، خاطرات.
  225. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۱۰۳۸؛ عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷؛ فاضل فردوسی، خاطرات.
  226. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  227. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  228. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۱۰۳۸.
  229. حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۷۲۸.
  230. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  231. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  232. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۱۰۳۸.
  233. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۷.
  234. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  235. عباسی، فاضل فردوسی، ۱/۲۷۷.
  236. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۶۸.
  237. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۷۳.
  238. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۸۰–۲۸۱.
  239. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۵۰.
  240. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۲۵–۲۲۷.
  241. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۲۶۳.
  242. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۲۶۳.
  243. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۰۲.
  244. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۷.
  245. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۲۶۳.
  246. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۵.
  247. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۵؛ مروج، زندگی‌نامه، ۲/۲۳۷.
  248. نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۲.
  249. مروج، زندگی‌نامه، ۲/۲۳۷؛ نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۲.
  250. مروج، زندگی‌نامه، ۲/۲۳۸.
  251. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۵؛ حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۷۰۶–۷۱۱؛ نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۲.
  252. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۵.
  253. نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۲.
  254. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۵.
  255. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۹/۴۳۳؛ ۱۰/۱۱۷؛ ۱۳/۲۸۹–۲۹۲؛ ۱۲/۴۲۲–۴۲۳ و ۱۴/۴۵۵.
  256. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۲/۴۲۷.
  257. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۳/۵۶.
  258. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۴/۸۷.
  259. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۵/۵۰ و ۲۹۴.
  260. نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۳.
  261. نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۳.
  262. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۶.
  263. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۶.
  264. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۶۴.
  265. مروج، زندگی‌نامه، ۲/۲۳۵.
  266. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۱/۵۵۶؛ نیکبخت، مروج، ۱/۱۶۳.
  267. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۵۲.
  268. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۹۲.
  269. بسطامی، موحدی کرمانی، ۱/۴۰۷–۴۰۸.
  270. بسطامی، موحدی کرمانی، ۱/۴۰۸.
  271. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۷.
  272. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۷–۱۳۴۸.
  273. بسطامی، موحدی کرمانی، ۱/۴۰۸.
  274. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۷.
  275. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۵/۴۴۶.
  276. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۸؛ بسطامی، موحدی کرمانی، ۱/۴۰۸.
  277. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱/۲۵۲؛ ۶/۱۸۸–۱۸۹، ۳۶۰–۳۶۱، ۳۸۰–۳۸۱؛ ۸/۲۴۰–۲۴۱ و ۱۱/۶۰۹–۶۱۲؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۲/۱۱۳–۱۱۴ و ۱۳/۳۱۶–۳۱۹.
  278. بسطامی، موحدی کرمانی، ۱/۴۰۸.
  279. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۸.
  280. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۱/۴۹۶–۴۹۸.
  281. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۲/۳۰۴–۳۰۵.
  282. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۵۰۵.
  283. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۸.
  284. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۹۷.
  285. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۵۸.
  286. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۴۸.
  287. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۸۸.
  288. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  289. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۸۸؛ کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ۲/۴۷۱.
  290. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۸۹.
  291. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  292. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۸۹.
  293. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  294. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۸۳.
  295. حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۷۰۶–۷۱۲.
  296. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  297. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۲/۸۰–۸۲.
  298. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۲/۲۱۴–۲۱۵.
  299. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۴/۲۷۴–۲۷۷.
  300. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۳/۱۴۰–۱۴۲.
  301. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۳/۴۰۸–۴۰۹.
  302. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۹۰.
  303. کرباسچی، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، ۲/۴۷۱.
  304. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  305. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۹۱–۴۹۲؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  306. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۳۴.
  307. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴.
  308. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴؛ حسینی، موسوی زنجانی، ۱/۴۲۷.
  309. موسوی زنجانی، زندگی‌نامه، ۱/۴۹۲.
  310. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۴.
  311. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۳۵۵.
  312. موسوی زنجانی، گفتگوی نویسنده.
  313. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۴/۴۱۴–۴۱۵ و ۹/۲۷۴–۲۷۷.
  314. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۵/۳۶۹–۳۷۱.
  315. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۵/۳۶۶.
  316. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۷۱.
  317. موسوی زنجانی، گفتگوی نویسنده.
  318. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۶.
  319. کریمی، بیست‌وپنج سال در کنار امام راحل، ۱۶۸–۱۶۹.
  320. موسوی زنجانی، گفتگوی نویسنده.
  321. حسینی، موسوی همدانی، ۱/۴۲۴.
  322. موسوی همدانی، زندگی‌نامه، ۲/۳۲۹–۳۳۰؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۶.
  323. حسینی، موسوی همدانی، ۱/۴۲۵.
  324. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۶.
  325. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۶–۵۸۷.
  326. موسوی همدانی، زندگی‌نامه، ۲/۳۳۲.
  327. حسینی، موسوی همدانی، ۱/۴۲۴.
  328. مؤمن، انقلاب اسلامی در همدان، ۱/۵۹۷.
  329. موسوی همدانی، زندگی‌نامه، ۲/۳۳۲.
  330. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۴/۳۶۸.
  331. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۴/۱۵۲؛ مؤمن، انقلاب اسلامی در همدان، ۱/۶۶۸.
  332. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۷.
  333. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۷.
  334. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۹/۱۸۴–۱۸۷ و ۱۳/۳۱۶–۳۱۹.
  335. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۱/۴۹۶–۴۹۸.
  336. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۱۲/۳۰۴–۳۰۵.
  337. موسوی همدانی، زندگی‌نامه، ۲/۳۳۳.
  338. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۸۴.
  339. حسینی، موسوی همدانی، ۱/۴۲۵–۴۲۶؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۲/۵۸۶.
  340. موسوی همدانی، زندگی‌نامه، ۲/۳۳۱.
  341. کیهان، روزنامه، ۱۰/۸/۱۳۸۶، ۳.
  342. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۷؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۴۵۵.
  343. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۷–۴۴۸؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۴۵۵.
  344. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۷؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۴۵۵.
  345. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۴/۴۱۲–۴۱۳.
  346. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۵/۳۶۹، ۳۷۲.
  347. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۷/۲۱.
  348. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۸.
  349. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۴۴۵.
  350. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۸.
  351. روحانی، نهضت امام‌خمینی، ۲/۷۶۱–۷۶۲؛ حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۵۷۸–۵۷۹.
  352. حسینیان، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، ۷۲۸.
  353. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۱۱/۵۰.
  354. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۸.
  355. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۸.
  356. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۹.
  357. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۰۵.
  358. حسینی، ناصری، ۱/۴۴۸.
  359. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۴۵۵.
  360. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۷۲.
  361. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۱۸.
  362. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۱۱۶.
  363. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۳۲ و ۱۸/۶۳.
  364. یثربی، زندگی‌نامه، ۱/۵۷۹؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۵۵۹–۱۵۶۰.
  365. حسینی، یثربی، ۱/۴۷۷.
  366. یثربی، زندگی‌نامه، ۱/۵۸۰–۵۸۱؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۵۶۰.
  367. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۹۲.
  368. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۲/۸۳.
  369. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۵۶۰.
  370. یثربی، زندگی‌نامه، ۱/۵۸۳.
  371. حسینی، یثربی، ۱/۴۷۷.
  372. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۲/۱۱۴–۱۱۵.
  373. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۷۸.
  374. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام، ۵/۳۶۹.
  375. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۵.
  376. یثربی، زندگی‌نامه، ۱/۵۸۳؛ حسینی، یثربی، ۱/۴۷۷.
  377. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات یاران امام، ۸/۸۴.
  378. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۵۶۰.
  379. حسینی، یثربی، ۱/۴۷۷.
  380. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۶۶.
  381. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۰۹.
  382. حسینی، یثربی، ۱/۴۷۸.
  383. یثربی، زندگی‌نامه، ۱/۵۸۲.
  384. کیهان، روزنامه، ۱۱/۷/۱۳۸۵، ۱۴.
  385. مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۶۷۰؛ پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه جعفریه خلخال.
  386. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه جعفریه خلخال.
  387. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۱۹.
  388. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه جعفریه خلخال.
  389. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه علمیه جعفریه خلخال؛ مدرسی و کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور، ۳/۱۶۷۰.
  390. اطلاعات، روزنامه، ۳/۷/۱۳۹۵، ۱۳.

منابع

  • آقایی جیرهنده، عباس و رضا بسطامی، مجلس شورای اسلامی، دوره دوم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • آیت‌اللهی لاری، سیدعبدالعلی، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله العظمی آیت‌اللهی لاری، ۱۰/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • اباذری، عبدالرحیم، انقلاب اسلامی در شهرستان میانه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • اطلاعات، روزنامه، ۳/۱۱/۱۳۸۵؛ ۱۲ و۱۳/۴/۱۳۹۰؛ ۳/۷/۱۳۹۵ش.
  • افق حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۲/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • ایران، روزنامه، ۲۰/۲/۱۳۹۷ش.
  • ایسنا، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۶/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • ایمانی، اسدالله، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • بسطامی، رضا، موحدی کرمانی، محمدعلی، (آیت‌الله) چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، حسینی میانجی، سیدکاظم، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، زرندی، سیدمحمدحسین، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، موسوی زنجانی، میرآقا، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، موسوی همدانی، سیدابوالحسن، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، ناصری، محمدرضا، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینی، سیدمحمود، یثربی، سیدمهدی، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • حسینیان، روح‌الله، چهارده سال رقابت ایدئولوژیک شیعه در ایران ۱۳۴۳–۱۳۵۶، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • حوزه علمیه خلخال، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۴/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • حوزه، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۱۰/۱۰/۱۳۹۸ش، ۲۱/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • خاتمی، مریم، مصاحبه، خاطرات مریم خاتمی از همسرشان، چاپ‌شده در اسوه تواضع، ویژه‌نامه نخستین سالگرد رحلت حجت‌الاسلام و المسلمین حاج‌شیخ‌محمدعلی صدوقی، تیر ۱۳۹۱ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، پایگاه اطلاع‌رسانی آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، ۱۵/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • دانشنامه اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۲/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • دانش‌نامه نماز جمعه، پایگاه اطلاع‌رسانی، ذیل سیدعبدالعلی لاری، ۱۹/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • دری نجف‌آبادی، قربانعلی، پایگاه اطلاع‌رسانی قربانعلی دری نجف‌آبادی، ۲۳/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • دری نجف‌آبادی، قربانعلی، خاطرات و مبارزات حجت‌الاسلام و المسلمین دری نجف‌آبادی، تدوین حیدر نظری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • دری نجف‌آبادی، قربانعلی، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • دستغیب، سیدعبدالحسین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیت‌الله سیدعبدالحسین دستغیب، (نفس مطمئنه)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • راسخون، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۴/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • رکنی حسینی، سیدمحمدجواد، مصاحبه، خبرگزاری رسمی حوزه، ۱۵/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • روحانی، سیدحمید، نهضت امام‌خمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
  • روحانی، هادی، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • زرندی، محمدحسین، خاطرات، آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
  • زرندی، محمدحسین، نیم قرن مجاهدت، گزیده‌ای از زندگی‌نامه آیت‌الله حسین زرندی، بی‌جا، بی‌تا.
  • سجادی‌پور، هادی، مجلس شورای اسلامی، دوره چهارم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • شورای سیاست‌گذاری ائمه جمعه، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۴/۱۲/۱۳۹۸ش.
  • عبادی، سیدمهدی، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • عباسی، ابراهیم، ایمانی، اسدالله، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • عباسی، ابراهیم، فاضل فردوسی، ابراهیم، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • فاضل فردوسی، ابراهیم، خاطرات، آرشیو مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی.
  • قاسم‌پور، داوود، صدوقی، محمدعلی، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • قاسم‌پور، داوود، موسوی آیت‌اللهی، سیدحسین، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کرباسچی، غلامرضا، تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کریمی، سیدجعفر، بیست‌وپنج سال در کنار امام راحل (خاطرات آیت‌الله سیدجعفر کریمی)، تدوین رسول جعفریان، قم، نشر مورخ، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • کیهان، روزنامه، ۱۱/۷/۱۳۸۵؛ ۱۰/۸/۱۳۸۶؛ ۱۰/۳/۱۳۹۳ و ۸/۱۰/۱۳۹۵ش.
  • مدرسی، محمدکاظم و میرزامحمد کاظمینی، دانشنامه ائمه جمعه سراسر کشور (سه جلد)، تهران، برگ رضوان، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۲/۱۰/۱۳۹۸ش.
  • مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، قیام ۱۵ خرداد به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • مروج، میرزا بیوک، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • موسوی زنجانی، سیدمحمد (فرزند سیدیعقوب موسوی زنجانی)، گفتگوی نویسنده.
  • موسوی زنجانی، میرآقا، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • موسوی همدانی (دبستانی)، سیدابوالحسن، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات یاران امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
  • مؤمن، ابوالفتح، انقلاب اسلامی در همدان (از نهضت مشروطه تا اوج‌گیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۶)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • میرابوالقاسمی، سیدمحمدحسین، طالقانی فریادی در سکوت، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • نیکبخت، رحیم، مروج، میرزابیوک، (آیت‌الله)، چاپ‌شده در فرهنگ‌نامه رجال روحانی عصر امام‌خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • یثربی، سیدمهدی، زندگی‌نامه، چاپ‌شده در خبرگان ملت، شرح حال نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، قم، دبیرخانه مجلس خبرگان رهبری، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون