آبادان
آبادان، آبادان از شهرهای پرآوازه ایران است که نقش زیادی در پیروزی انقلاب اسلامی و جنک تحمیلی عراق علیه ایران، ایفا کرده است و همواره مورد توجه امامخمینی بوده است. آبادان به همت عالمان مبارز آن به پل ارتباطی انقلابیون با امامخمینی در نجف تبدیل شد و کارکنان پالایشگاه نفت آبادان نیز با اعتصاب خود، پیروزی انقلاب را سرعت بخشیدند. چنان که فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان یکی از عوامل شتابزای انقلاب اسلامی بود.
پیشینه
آبادان از شهرهای قدیمی ایران و از مراکز مهم بندری خوزستان است که از شمال به خرمشهر، از خاور به ماهشهر، از جنوب به خلیج فارس و از باختر به عراق محدود میگردد. آبادان از سه طرف با رودهای کارون، بهمنشیر و اروندرود و از جنوب نیز با خلیج فارس احاطه شده و به صورت جزیره درآمده است. جمعیت شهرستان آبادان بر اساس سرشماری ۱۳۵۵ بیش از ۳۳۷ هزار نفر بودهاست.[۱] تاریخ شهر آبادان با تاریخ صنعت نفت ایران و بهویژه پالایشگاه آن گره خوردهاست.[۲] ساکنان آبادان شیعه دوازدهامامیاند و به زبان عربی و فارسی سخن میگویند.[۳] اقتصاد پررونق و موقعیت جغرافیایی و راهبردی آبادان، این شهر را مورد طمع رژیم بعث عراق قرار داد و یکی از هدفهای مهم عراق در هجوم به ایران در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ اشغال آن بود.[۴]
آبادان در نهضت امامخمینی
آبادان به خاطر برخورداری از عالمان مبارز و مردمی آگاه، سهم زیادی در نهضت اسلامی ایران به رهبری امامخمینی دارد. عبدالرسول قائمی، در رأس عالمان مبارز آبادان قرار داشت و از آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱، با ایشان همراه بود و با صدور اعلامیههای مختلف، از نهضت حمایت میکرد.[۵] امامخمینی در اسفند ۱۳۴۸، برای قائمی اجازهنامه شرعی در امور حسبیه صادر کرد.[۶]
قائمی افزون بر اینکه احیاکننده آبادان از جهت مسائل دینی و مذهبی بود، این شهر را به پل ارتباطی مبارزان داخل کشور با امامخمینی در نجف تبدیل کرد؛ چنانکه با تدبیر خاصی که داشت، پناهگاهی برای مبارزان و روحانیان مبارز بود و مزاحمتهای ساواک برای مبارزان را خنثی میکرد.[۷] او افزون بر انتقال پیامها و اعلامیههای امامخمینی، در خروج مخفیانه مبارزان تحت تعقیب رژیم پهلوی از کشور، از راه آبادان و خرمشهر، نقش مؤثری داشت و مورد اعتماد امامخمینی بود؛ چنانکه نزدیکترین افراد خانواده ایشان نیز با کمک وی از کشور خارج میشدند.[۸] عبدالرسول قائمی که منشأ بسیاری از اقدامات فرهنگی و اجتماعی در آبادان بود، پس از پیروزی انقلاب اسلامی و با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، همچنان تا سال ۱۳۶۰ در همراهی با مردم در آبادان ماند.[۹]
شاگرد قائمی، غلامحسین جمی نیز سهم به سزایی در انقلاب اسلامی در آبادان ایفا کرد. وی از شروع نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی، مبارزات سیاسی جدی خود را به همراه قائمی آغاز کرد.[۱۰] و در ماجرای تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی.[۱۱] و قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، به همراه علمای مبارز آبادان در جهت روشنگری مردم تلاش کرد و ازجمله روحانیانی بود که در قم به دیدار امامخمینی رفت.[۱۲] وی همچنین پس از آزادی امامخمینی از حبس و حصر در تهران و برگشت به قم، به دیدار ایشان رفت.[۱۳] و در سال ۱۳۴۳ در پی تبعید امامخمینی به ترکیه، به همراه علمای آبادان طی تلگرامی به ایشان، از این اقدام رژیم پهلوی ابراز ناراحتی و تأسف کرد و خواستار بازگشت ایشان به وطن شد.[۱۴]
جمی پس از انتقال امامخمینی به نجف در سال ۱۳۴۴، شهر آبادان را به کانون ارتباط ایران با نجف تبدیل کرد و مبارزان برای خروج یا ورود به ایران و عراق، از این کانون بهره میگرفتند. وی با سازماندهی جوانان انقلابی آبادان، پیامها و اعلامیههای امامخمینی و نوارهای سخنرانی و کتاب و رساله عملیه و سایر آثار علمی امامخمینی را از نجف به آبادان انتقال میداد و سپس از آنجا به سایر کانونهای انقلابی در سراسر ایران گسیل میداشت.[۱۵] او افزون بر ارتباط پیوسته با روحانیان مبارز در ایران.[۱۶]، در سالهای تبعید امامخمینی با ایشان ارتباط مکاتبهای داشت و برای ایشان وجوه شرعی میفرستاد و قبض رسید میگرفت.[۱۷]
به دنبال سفارش و تأکید امامخمینی مبنی بر تشکیل جلسات هفتگی علمای بلاد در شهرستانها.[۱۸]، جمی در آبادان از فعالان و مؤسسان این جلسات بود که هر هفته در یک مسجد با حضور مردم تشکیل میشد و اغلب وی در این جلسات سخنرانی میکرد. وی افزون بر آبادان، در جلسات هفتگی علمای خرمشهر نیز حاضر میشد و سخن میگفت و گاهی با تهدید و فشار مأموران سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) روبهرو میشد.[۱۹] وی در شرایطی که نامبردن از امامخمینی جرم بود و پیامدهای ناگوار داشت، در سخنرانیها به مناسبتهای گوناگون از ایشان نام میبرد و امامخمینی را میستود.[۲۰]
سال ۱۳۵۶ با رسیدن خبر درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی به آبادان، به پیشنهاد جمی، علمای شهر متن تسلیتی به صورت تلگرام به نجف نزد امامخمینی فرستادند؛ نیز به همت وی مجلس ختمی به همین مناسبت در آبادان برگزار شد که جمی در آن سخنرانی کرد و امامخمینی و فرزندش سیدمصطفی را ستود و درگذشت وی را به ایشان تسلیت گفت. در اواخر این مجلس، مأموران رژیم به جمعیت حملهور شدند و با تیراندازی هوایی مردم را پراکنده کردند.[۲۱]
با اوجگیری نهضت، جمی که در مسجد دشتستانیها نماز جماعت برپا میکرد، آنجا را به کانون انقلاب تبدیل کرد؛ هر شب با حضور پرشور جوانان انقلابی پس از نماز سخنرانی داشت و به تهدید مأموران ساواک مبنی بر واردنشدن به مسائل سیاسی، اعتنا نمیکرد.[۲۲] وی همچنین در ماههای حضور امامخمینی در پاریس، پیامهای ایشان را از طریق تلفن دریافت و ضبط میکرد و سپس متن مکتوب شده آن را میان مردم و علمای شهرها، توزیع مینمود.[۲۳]
با اعلام عزم امامخمینی برای بازگشت به ایران، جمی برای استقبال ایشان به همراه شماری از علمای آبادان به سوی تهران حرکت کرد؛ اما پس از شنیدن تأخیر سفر ایشان در تماس تلفنی با مرتضی مطهری، به جمع علمای متحصن در دانشگاه تهران پیوستند.[۲۴] و پس از بازگشت امامخمینی، به دیدار ایشان در مدرسه علوی رفتند.[۲۵] افزون بر قائمی و جمی، جمع دیگری از علمای آبادان با امامخمینی در ارتباط بوده و از ایشان اجازه امور حسبیه دریافت کردهاند.[۲۶]
اعتصاب کارکنان صنعت نفت آبادان
یکی از مؤثرترین اقدامات در روند پیروزی انقلاب اسلامی اعتصاب کارکنان صنعت نفت بود که کارکنان پالایشگاه بزرگ و مهم آبادان در آن نقش قابل توجهی داشتند. پس از کشتار هفده شهریور ۱۳۵۷ که به جمعه سیاه معروف شد، ابتدا کارکنان پالایشگاه تهران، سپس کارگران و کارکنان پالایشگاههای تبریز، آبادان، اصفهان و شیراز به اعتصاب پیوستند. مهمترین گام اعتصاب صنعت نفت در زمانی اتفاق افتاد که اعتصاب در آبادان به صورت گسترده آغاز شد.[۲۷] با اعتصاب کارگران میدانهای نفتی اهواز و کارکنان پالایشگاه آبادان در بیستوهفتم مهر همه کارگران و کارکنان میدانهای نفتی اهواز به اعتصاب پیوستن[۲۸] در جریان اعتصاب کارکنان صنعت نفت آبادان، غلامحسین جمی نقش فعالی داشت و با حضور در میان اعتصابکنندگان و با سخنرانی، آنان را به ادامه مبارزه تشویق میکرد.[۲۹] این اعتصابها مورد حمایت پیوسته امامخمینی بود. ایشان در ۲۴ آبان ۱۳۵۷ با صدور پیامی از کارکنان شرکت نفت خواست تا به اعتصاب خود ادامه دهند و یادآور شد دولت نظامی غیرقانونی بر آن است که با زور سرنیزه کشور را به حالت عادی برگرداند، غافل از آنکه با سرنیزه نمیتوان رضایت مردم را جلب کرد.[۳۰] ایشان در ادامه پیام پس از ستایش از اعتصاب کارمندان شرکت نفت، هر روز و هر ساعت اعتصاب آنان را باارزش و کوبنده و خدمت به خداوند و اسلام دانست و کسانی را که به زور قصد شکستن اعتصاب را داشتند خائن به ملت و خدمتگزار اجانب نامید.[۳۱] ایشان معتقد بود کارگران محروم و کارمندان صنعت نفت برای خواستههای سیاسی مشروع خود اعتصاب کردهاند و از مردم خواست تا از آنان حمایت کنند.[۳۲]
فاجعه سینما رکس آبادان
از مهمترین حوادثی که آبادان در جریان انقلاب اسلامی به خود دیده و جزء عوامل شتابزای انقلاب به شمار میرود، فاجعه سینما رکس آبادان میباشد. در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ برابر با شب پانزدهم رمضان، سینما رکس، فیلم «گوزنها»، را به نمایش گذاشت.[۳۳] این فیلم مضمونی اجتماعی - سیاسی داشت و فاصله و تضاد طبقاتی زندگی قشرهای محروم و نیز افراد ثروتمند و قدرتمند جامعه را بهخوبی به تصویر کشیده بود و همخوانی زیادی با وضعیت مردم آبادان داشت؛ بنابراین با استقبال جوانها و مردم انقلابی آبادان همراه شده بود.[۳۴] در ساعت ۲۲ شب در حالیکه هفتصد تن زن و مرد و کودک سرگرم تماشای فیلم بودند، آتش از سینما زبانه کشید. تماشاگران سینما برای نجات جان خود به درهای ورودی و خروجی و حتی اضطراری سینما هجوم بردند؛ ولی درها بسته بودند.[۳۵] و نجات افراد گرفتار در آتش نیز با تعلل نهادهای حکومتی واقع شد.[۳۶] برابر آمار در این آتشسوزی، ۳۷۷ تن جان خود را از دست دادند که بعدها به ۴۳۰ تن افزایش یافت.[۳۷]
فاجعه سینما رکس خشم مردم ایران را در سرتاسر کشور برانگیخت. آبادان یکپارچه علیه رژیم قیام کرد و در این شهر عملاً حکومتنظامی برقرار شد و تا هفتم کشتهشدگان تعدادی از مردم آبادان با ضرب گلوله نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند. مردم در شهرهای مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر تظاهرات خونینی به دفاع از مردم آبادان برپا کردند. رژیم نه تنها نتوانست از این فاجعه استفاده کند، بلکه موجب شدیدترشدن نفرت مردم از رژیم شد.[۳۸] امامخمینی پس از حادثه در ۳۱ مرداد ۱۳۵۷ در پیامی از نجف اشرف به مردم آبادان، با تأثر اظهار داشت: «خدمت عموم اهالی محترم آبادان- ایّدهم اللَّه تعالی؛ دریافت خبر بسیار فجیع به آتش کشیدن چند صد نفر هموطنان ما با آن وضع حساب شده موجب تأثر و تأسف شدید گردید. من گمان نمیکنم هیچ مسلمانی بلکه انسانی دست به چنین فاجعه وحشیانهای بزند جز آنان که به نظایر آن عادت نمودهاند و خوی درندگی و وحشیگری، آنان را از انسانیت بیرون برده باشد». ایشان ضمن اظهار تأسف از این واقعه و تسلیت به بازماندگان، بهآتشکشیدن چند صد تن را واقعهای حسابشده و ازجمله وحشیانهترین اعمالی دانست که افراد درندهخو و وحشی به آن دست زدهاند. ایشان اتهام این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی را به مخالفان محمدرضا پهلوی، که برای حفظ مصالح اسلامی از جان و مال خویش نیز میگذرند، توطئه رژیم دانست.[۳۹] و یادآور شد رژیم پهلوی با انتساب اینگونه جنایات به مخالفان، در صدد است ملت حقطلب ایران را در داخل و خارج کشور، مردمی به دور از ضوابط انسانی و اسلامی معرفی کند.[۴۰] ایشان ضمن تأکید بر اتحاد و برادری و دوری از اختلافات جزئی، عامل همه مصیبتها و کشتارها در شهرهای مختلف را رژیم پهلوی شمرد. ایشان یادآور شد محمدرضا پهلوی با این ویرانگریها ازجمله سینما رکس آبادان به دنبال بد جلوهدادن مبارزات حقطلبانه ملت ایران در جهان است.[۴۱] ایشان اظهار تأثّر عوامل رژیم را ساختگی دانست و یادآور شد قراینی ازجمله ایجاد کمربند آتش در سراسر سینما، قفلکردن درهای خروجی به دست مأموران، اتهامزدن محمدرضا پهلوی در ایجاد «وحشت بزرگ» به مخالفان و تطبیق آن به این فاجعه پس از وقوع و تهدید پهلوی به نابود کردن ایران و مردم آن، بیانگر آن است که این کار عوامل رژیم برنامهریزی کردند و انجام دادند. افزون بر اینکه، هیچکس به جز پهلوی و وابستگان وی از این عمل سودی نمیبرد.[۴۲]
آبادان پس از پیروزی انقلاب
با پیروزی انقلاب اسلامی، روحانیون انقلابی بیدرنگ به تأسیس کمیته انقلاب اسلامی در آبادان پرداختند و با کمک جوانان انقلابی مسئولیت تأمین امنیت، رسیدگی به شکایات، دستگیری عوامل رژیم و رسیدگی به خانواده شهدای فاجعه سینما رکس آبادان را بر عهده گرفتند.[۴۳] و پس از تأسیس ستاد انقلاب در آبادان، هدایت و مسئولیت آن را به عهده داشتند.[۴۴] امامخمینی نیز در اوان پیروزی، با نصب رییس دادگاههای انقلاب آبادان به وضعیت این شهر سامان داد.[۴۵] نماز جمعه آبادان به امامت جمی نیز یکی از سنگرهای تأثیرگذار همبستگی انقلابی مردم آبادان بود که مورد عنایت خاص امامخمینی بود.[۴۶] موقعیت نماز جمعه جمی در آبادان در سطحی بود که امامخمینی به خطبههای وی حساس بود و همواره آن را دنبال میکرد؛ چنانکه دو هفته که نماز جمعه آبادان را امام جمعه موقت اقامه کرد، امامخمینی در دیدار ائمه جمعه استان خوزستان، از وی جویای علت آن شد.[۴۷]
حصر آبادان
شهر آبادان در نخستین روز جنگ عراق علیه ایران هدف بمباران هوایی دشمن قرار گرفت.[۴۸] و عدهای از مردم ازجمله دانشآموزان مدرسهای با مدیر آن به شهادت رسیدند.[۴۹] عراقیها در ۱۹ مهر ۱۳۵۹.[۵۰]، با پلزدن بر روی کارون به شرق آن نفوذ و جاده آبادان - اهواز و جاده آبادان - ماهشهر را تصرف و آبادان را محاصره کردند.[۵۱] اما مقاومت مردم آبادان برنامه صدام حسین در تسخیر سهروزه خوزستان را نقش برآب کرد.[۵۲] پس از سقوط خرمشهر تحرک عراق برای اشغال آبادان افزایش یافت.[۵۳] ارتش عراق با انواع سلاحهای جنگی آبادان را زیر فشار قرار داد و برای بازداشتن نیروهای ایرانی از تمرکز در این جبهه در میدانهای دیگر آغاز به پیشروی کرد.[۵۴] و آبادان نیز پیوسته بمباران میشد.[۵۵]
از نخستین روزهای تهاجم ارتشِ متجاوز، مقاومت مردمی به صورت خودجوش در آبادان شکل گرفت و مردم در کنار تفنگدارانِ اندک نیروی دریایی و سپاه.[۵۶] و کمیته انقلاب اسلامی.[۵۷] قرار گرفتند. مدافعان شهر در برابر هجوم تکاوران عراقی در عبور از رودخانه بهمنشیر و کوی ذوالفقاری مقاومت کردند.[۵۸] مقاومت مردم آبادان و رزمندگان و نبرد تن به تن آنان در ایستگاه ذوالفقاری، مانع از سقوط جاده آبادان - خسروآباد شد.[۵۹] کارکنان پالایشگاه آبادان نیز در شرایط سخت روزهای اول جنگ، کار سازماندهی خود را آغاز و با تشکیل ستادهای اضطراری اقدام به تخلیه مواد نفتی از دستگاههای پالایشگاه کردند و با ایجاد پدافند غیر عامل، بسیاری از واحدها و دستگاههای عظیم تأسیسات این مرکز بزرگ پالایشگاهی را حفظ کردند.[۶۰] همه امکانات بیمارستان شرکت نفت در کنار اروند نیز برای درمان نیروهای نظامی و مردمی بسیج شد و علیرغم گلولهباران مداوم، کادر پزشکی و پیراپزشکی و پرستاری در مدت محاصره آبادان آن را ترک نکردند.[۶۱]
فرمان امامخمینی
امامخمینی در چهاردهم آبان ۱۳۵۹ در آستانه ماه محرم طی سخنانی در جمع مبلغان با تأکید به نیروهای مسلح یادآور شد حصر آبادان باید شکسته شود، به دشمن نباید اجازه داد وارد آبادان شود؛ زیرا ورود آنان به آبادان سبب خسارتهای بسیار است.[۶۲] با تأکید ایشان حفظ آبادان افزون بر بعد نظامی، جنبه شرعی نیز پیدا کرد. نیروهای رزمنده در آنجا تقویت شدند و نیروهای دشمن را که از بهمنشیر عبور کرده، وارد جزیره آبادان شده بودند، با تلفات بسیار وادار به عقبنشینی کردند.[۶۳]
اهمیت آبادان در نظر امامخمینی از آن جهت بود که این شهر نقطه اصلی جنگ و مورد طمع دشمن بود و عراق در صورت تصرف، قصد داشت آن را برای همیشه نگه دارد.[۶۴] ایشان همچنین معتقد بود رزمندگان با حفظ و نجات آبادان، خواهند توانست دیگر مناطق اشغالی را نیز آزاد کنند.[۶۵] در پی تأکید امامخمینی بر شکستن حصر آبادان، نیروی زمینی ارتش و سپاه با تصویب شورای عالی دفاع پیگیر کار آبادان بودند.[۶۶] در ۱۵ شهریور ۱۳۶۰ طرح عملیات شکست حصر آبادان تکمیل و بدون تعیین زمان اجرا، به مسئولان ابلاغ گردید.[۶۷] تا این که پس از ۳۷۵ روز محاصره آبادان توسط ارتش بعث عراق.[۶۸]، عملیات ثامنالائمه(ع) برای شکست محاصره آغاز شد.[۶۹] و رزمندگان اسلام با روحیه شهادتطلبی دشمن را از آبادان عقب زدند.[۷۰] این عملیات پس از ۴۲ ساعت تلاش با موفقیت کامل به پایان رسید.[۷۱]
پانویس
- ↑ اداره جغرافیایی، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۹۰، ص۱.
- ↑ اداره جغرافیایی، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۹۰، ص۲–۳.
- ↑ اداره جغرافیایی، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور، ج۹۰، ص۳.
- ↑ دروردیان، سیری در جنگ ایران و عراق، ج۱، ص۲۶.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۱۱–۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۱، ص۴۹۸.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۸۹–۹۴.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۹۳؛ طاهری خرمآبادی، خاطرات، ص۲۸۱؛ مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص سیوسه و ۱۷۰.
- ↑ مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ص۴۲–۴۷.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۸۹–۹۴.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۲۳.
- ↑ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ص۲۳.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۹۷.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ج۳، ص۱۲۲.
- ↑ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ص۲۳.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۹۵ و ۱۱۵.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۱، ص۳۴۷، ۳۴۹، ۳۷۰ و ۴۰۷.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۹۸ و ۱۰۱–۱۰۳.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۷۳.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۳۲–۱۳۶؛ کاظمی، نوشتم تا بماند، ص۶۶۱.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۷۵.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۷۹–۱۸۰.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۱، ص۴۵۶–۴۸۱.
- ↑ تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب، ص۷۶؛ علم، انقلاب اسلامی در اهواز، ج۲، ص۱۹۳–۱۹۴.
- ↑ د (تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب، ص۷۶–۷۷؛ علم، انقلاب اسلامی در اهواز، ج۲، ص۱۹۴.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۲۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۴۹۸–۴۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج، ص/۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۴، ص۳۶۷ و ۴۹۸.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ص۳۱۸.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات، ص۴۳۰–۴۳۱؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ج۷، ص۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ص۱۶۳؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ص۱۱۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ص۳۱۸.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ص۱۶۳؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ص۱۱۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ص۳۲۶–۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۴۷ و ج۵، ص۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۳، ص۴۴۵.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۳۸–۱۴۱؛ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ص۵۰۰–۵۰۷.
- ↑ کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، ص۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج۹، ص۲۵۳.
- ↑ جمی، خاطرات، ص۱۴۲ و ۱۹۸؛ کاظمی، نوشتم تا بماند، ص ۷۰۵.
- ↑ جمی، نوشتم تا بماند، ص۶۷۰؛ جعفری، خاطره، خاطرات، ص۱۹۹.
- ↑ حیدرهائی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، ص۱۲.
- ↑ بشیری، گزارش یک بازجویی، ص۲۳۸.
- ↑ حسینیا، امیر خستگیناپذیر، ص۹۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ص۳۰۲.
- ↑ بشیری، گزارش یک بازجویی، ص۲۳۲.
- ↑ وزارت فرهنگ، حدیث حماسهها، ص۹۶؛ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ج۳، ص۲۲.
- ↑ نامجوی، مدرسه عشق، ج۵۰.
- ↑ بشیری، گزارش یک بازجویی، ج۳۹۶.
- ↑ حیدرهائی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، ج۱۲.
- ↑ وزارت فرهنگ، حدیث حماسهها، ج ۸۵.
- ↑ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ج۳، ص۲۲.
- ↑ حیدرهائی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، ص۱۲.
- ↑ حیدرهائی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، ص۱۲.
- ↑ حیدرهائی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، ص۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ج۱۳، ص۳۳۲–۳۳۳.
- ↑ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ج۳، ص۲۳.
- ↑ خامنهای، نرمافزار حدیث ولایت، س۱۳۷۲، ص۸۷.
- ↑ نامجوی، مدرسه عشق، ص۵۳.
- ↑ بهروزی، تقویم تاریخ دفاع مقدس، ج۱۴، ص۳۶۶.
- ↑ خامنهای، نرمافزار حدیث ولایت، س۱۳۷۲، ص۸۵.
- ↑ دروردیان، سیری در جنگ ایران و عراق، ج۱، ص۱۵۳.
- ↑ روابط عمومی، کارنامه عملیات سپاهیان اسلام، ص۱۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ص۳۰۲–۳۰۳.
- ↑ برّی دیزجی و دیگران، روزها و رویدادها، ج۳، ص۲۵.
منابع
- اداره جغرافیایی ارتش، فرهنگ جغرافیایی آبادیهای کشور جمهوری اسلامی ایران، آبادان، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- استمپل، جان. دی، درون انقلاب اسلامی، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- برّی دیزجی، علی و دیگران، روزها و رویدادها، تهران، زهد، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- بشیری، مرتضی، گزارش یک بازجویی، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۹ش.
- بهروزی، فرهاد، تقویم تاریخ دفاع مقدس (شکست حصرآبادان)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- تائب، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب، سعید، از اعتصاب کارکنان صنعت نفت تا پیروزی انقلاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جعفری، محمد، خاطره، چاپشده در کتاب نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ آیتالله جمی، تألیف غلامحسین جمی، به اهتمام محسن کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- جمی، غلامحسین، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین غلامحسین جمی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- جمی، غلامحسین، نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ آیتالله جمی، به اهتمام محسن کاظمی، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- حسینیا، احمد، امیر خستگیناپذیر، زندگینامه سرلشکر شهید ولیالله فلاحی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- حیدرهائی، محمدعلی، پالایشگاه آبادان در دفاع مقدس و ۸ سال خاطره، روزنامه ایران، ۶/۷/۱۳۹۰ش.
- خامنهای، سیدعلی، نرمافزار حدیث ولایت.
- دروردیان، محمد، سیری در جنگ ایران و عراق، خونینشهر تا خرمشهر، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ، پاسداران انقلاب اسلامی، چاپ هشتم، ۱۳۸۴ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، کارنامه عملیات سپاهیان اسلام در هشت سال دفاع مقدس، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- طاهری خرمآبادی، سیدحسن، خاطرات آیتالله سیدحسن خرمآبادی، تدوین محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- علم، محمدرضا، انقلاب اسلامی در اهواز، اهواز در فجر انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- کاظمی، محسن، مقدمه و اضافات کتاب نوشتم تا بماند، یادداشتهای روزانه جنگ آیتالله جمی، تهران، سوره مهر، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، سروش، ۱۳۶۹ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله عبدالرسول قائمی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نامجوی، سیدموسی، مدرسه عشق، زندگینامه سردار رشید اسلام تیمسار سرلشکر سیدموسی نامجوی، تدوین علیرضا پوربزرگ، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، حدیث حماسهها، گفتار ایثارگران سلحشور، تهران، چاپ دوم، ۱۳۶۱ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.