فاجعه سینما رکس آبادان: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای تأییدشده using HotCat) |
||
خط ۸۴: | خط ۸۴: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
مطهرهسادات شفیعی دارابی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/298/ سینما رکس، حادثه]، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۹۸–۳۰۵. | مطهرهسادات شفیعی دارابی، [https://books.khomeini.ir/books/10006/298/ سینما رکس، حادثه]، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۹۸–۳۰۵. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد ششم دانشنامه]] | ||
[[رده:مقالههای نیازمند تصویر]] | [[رده:مقالههای نیازمند تصویر]] | ||
[[رده:مقالههای نیازمند جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای نیازمند جعبه اطلاعات]] |
نسخهٔ ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۰۹
سینما رکس، فاجعه آتشسوزی سینمای آبادان و کشته شدن صدها تن، ۲۸ مرداد ۱۳۵۷.
علت وقوع
پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی به مناسبت بازگشت به قدرت، هرساله این روز را جشن میگرفت.[۱] وی در ۲۷ مرداد ۱۳۵۷ در میان نمایندگان رسانهها ضمن بیان خدمات خود وعده داد در آینده ایران را به «تمدن بزرگ» برساند و گسترش انقلاب اسلامی و پیامهای امامخمینی برای ادامه مبارزه را «وحشت بزرگ» خواند.[۲]
در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷ برابر با شب پانزدهم رمضان، سینما رکس، واقع در بازار و منطقه پرازدحام شهر آبادان، فیلم «گوزنها»، را به نمایش گذاشت.[۳] این فیلم مضمونی اجتماعی ـ سیاسی داشت و فاصله و تضاد طبقاتی زندگی قشرهای محروم و نیز افراد ثروتمند و قدرتمند جامعه را بهخوبی به تصویر کشیده بود و همخوانی زیادی با وضعیت مردم آبادان داشت؛ بنابراین با استقبال جوانها و مردم انقلابی آبادان همراه شده بود.[۴] در ساعت ۲۲ شب در حالیکه هفتصد تن زن و مرد و کودک سرگرم تماشای فیلم بودند، آتش از سینما زبانه کشید. تماشاگران سینما برای نجات جان خود به درهای ورودی و خروجی و حتی اضطراری سینما هجوم بردند؛ ولی درها بسته بودند.[۵] کلانتری مرکزی واقع در صدمتری سینما برای نجات محبوسشدگان اقدامی نکرد. به گزارش سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) مأموران آتشنشانی شهرداری که با سه دستگاه ماشین به محل اعزام شده بودند، آب نداشتند؛ همچنین بلندگو برای اعلام خطر و راهنمایی مأموران آتشنشانی نداشتند. آتشنشانی شرکت نفت پس از یک ساعت و نیم در حالیکه بوی اجساد سوخته به بیرون رسیده بود، به محل حادثه رسید. بنا به گزارش ضرابی دادستان وقت آبادان در ۲۷/۷/۱۳۵۷ به وزیر دادگستری، ساعت یک بامداد، شهربانی خبر آتشسوزی را به دادستان اعلام کرد.[۶]
برابر آمار در این آتشسوزی، ۳۷۷ تن جان خود را از دست دادند که بعدها به ۴۳۰ تن افزایش یافت.[۷] برخی از مسئولان بر آن بودند که شبانه همه اجساد یکجا دفن شوند؛ ولی دادستان مخالفت کرد و پیشنهاد کرد برای اینکه خانوادهها اجساد را شناسایی کنند، جسدها به گورستان منتقل شوند. خبر فاجعه فردای آن روز از رسانههای داخلی و خارجی پخش شد.[۸] آتشسوزی سینما رکس و سوختن صدها تن، از حوادث دلخراش در دوره اوجگیری مبارزات انقلاب اسلامی است. رژیم پهلوی قصد داشت این حادثه فجیع را به نیروهای انقلابی نسبت دهد که در هدف خود ناکام ماند و با هدایت و روشنگری امامخمینی این حادثه به زیان رژیم و به نفع انقلاب تمام شد.
واقعیت فاجعه
با انتشار جزئیات واقعه از سوی شاهدان و نجاتیافتگان، عموم مردم رژیم پهلوی و عوامل آن همچون ساواک و شهربانی را مسئول قطعی فاجعه دانستند.[۹] شواهدی چون قفلشدن درهای خروجی به دستور رئیس شهربانی، توضیحات کارشناسان و کیفیت مواد آتشزا، تأخیر در خبردادن به آتشنشانی، نبودن آب در شیرهای آتشنشانی و جلوگیری از کمکرسانی مردم به افراد آسیبدیده، بیانگر برنامهریزی این فاجعه به دست خود عوامل رژیم بود.[۱۰] این امر سبب شد تا مردم بهرغم گزارش خبرگزاری پارس دربارهٔ دستگیری گروهی از خرابکاران، ساواک را طراح و مجری فاجعه بشناسند.[۱۱]
شاهدان حادثه نیز از منع پلیس برای کمکرسانی ازجمله کمککردن مردم به بازکردن درها و اهمال رئیس شهربانی و مأمورانش سخن گفته و با تجمع در مسجدها خواستار رسیدگی به آن شدند.[۱۲] مردم آبادان در همان ساعتهای نخست حادثه نیز علیه سرتیپ رضا رزمی، رئیس شهربانی آبادان شعار دادند. ساواک آبادان از احساسات شدید و انتقامجویانه مردم آبادان علیه رزمی گزارش دادهاست.[۱۳] در روز سوم فاجعه عزاداری مردم در شهر آبادان، به تظاهرات گسترده علیه رژیم تبدیل شد.[۱۴] با اینکه کارگزاران دولتی سعی میکردند از این حادثه علیه انقلابیان بهرهبرداری کنند، فشار اجتماعی به اندازهای شد که دولت دست به عقبنشینی زد و هیئتی را برای بررسی اعزام کرد. این هیئت نیز در گزارش خود به برخی نارساییها در کمکرسانی اعتراف کرد.[۱۵] موجی که علیه رژیم پهلوی از این فاجعه دردناک ایجاد شد، رژیم را در تنگنا قرارداد و دستگاههای امنیتی برای آرامکردن آن موج از همان روزهای نخست خبر از دستگیری عاملان حادثه دادند. سرتیپ رزمی در فردای روز حادثه در مصاحبهای از دستگیری ده تن در ارتباط با حادثه خبر داد و مدعی شد آتشسوزی به دست خرابکاران انجام شدهاست.[۱۶] در واقع چنین ادعایی از اساس دروغ بود و هیچ فردی که سرنخی از این ماجرا باشد دستگیر نشده بود.[۱۷]
سه روز پس از حادثه، رزمی به مرکز فرا خوانده شد و هرگز بازنگشت[۱۸] و همچنین به دستور جمشید آموزگار نخستوزیر وقت همه مأموران سهلانگار ازجمله فرماندار، مسئول آتشنشانی شرکت نفت به تهران احضار شدند.[۱۹] در ۴ شهریور ۱۳۵۷/ ۲۱ رمضان ۱۳۹۸ق، همزمان با مراسم هفتِ کشتهشدگان سینما رکس، تظاهرات گستردهای علیه رژیم در آبادان و دیگر شهرهای ایران انجام گرفت.[۲۰]
در هفتم شهریور روزنامهها اعلام کردند عامل فاجعه آبادان دستگیر شدهاست. روزنامه اطلاعات به نقل از خبرگزاری عراق اعلام کرد یک ایرانی به نام عبدالرضا آشور در عراق دستگیر شده و اعتراف کرده در فاجعه سینما رکس دست داشتهاست. خبرگزاری عراق افزود چون وی تقاضای پناهندگی سیاسی نکرده، به مقامات ایرانی تحویل داده خواهد شد.[۲۱] پس از انتقال متهم به تهران، مسئولان رژیم اصرار داشتند این فرد متهم اصلی معرفی شود و پرونده خاتمه پیدا کند؛ ولی بازپرس و دادستان با یقین به بیگناهی او این پیشنهاد را نپذیرفتند و پرونده را به تهران فرستادند. قضات تهران نیز با آنکه زیر فشار رئیس ساواک بودند و پیام محمدرضا پهلوی به آنان رسیده بود که باید «آشور» را عامل اصلی جنایت آبادان معرفی کنند، با توجه به شرایط و جو انقلابی و ترس از مردم نپذیرفتند و نظر دادستان آبادان را تأیید کردند.[۲۲] ساواک پس از شکست در این نقشه، گزارشی را مبنی بر اینکه عبدالرضا آشور مهندس برق و مرتبط با چریکهای بینالمللی عامل آتشزدن سینما رکس آبادان بودهاست، در اختیار روزنامه دیلیتلگراف گذاشت و آن روزنامه نیز این ادعای دروغ را منتشر کرد.[۲۳]
فاجعه سینما رکس خشم مردم ایران را در سرتاسر کشور برانگیخت. آبادان یکپارچه علیه رژیم قیام کرد و در این شهر عملاً حکومتنظامی برقرار شد و تا هفتم کشتهشدگان تعدادی از مردم آبادان با ضرب گلوله نیروهای رژیم شهید و مجروح شدند. مردم در شهرهای مشهد، کرمان، تهران، قم و چند شهر دیگر تظاهرات خونینی به دفاع از مردم آبادان برپا کردند. رژیم نه تنها نتوانست از این فاجعه استفاده کند، بلکه موجب شدیدترشدن نفرت مردم از رژیم شد[۲۴]؛ به گونهای که اوضاع از دست دولت خارج شد و محمدرضا پهلوی و حامیان خارجیاش مجبور شدند برای سرپوشگذاشتن روی این جنایت، دولت آموزگار را کنار گذاشته و با شعار آشتی ملی جعفر شریفامامی را بر سر کار آورند.[۲۵] صرافی بازپرس پرونده سینما رکس آبادان پس از انقلاب اسلامی در دادسرای ویژهای که برای این موضوع تشکیل شده بود، پس از اشاره به بیگناهی آشور یادآور شد رژیم پهلوی بر آن بود که مسببان حادثه را روحانیان مبارز و طرفدار امامخمینی معرفی کند و خود وی در برابر رادیو و تلویزیونهای دنیا در آبادان حاضر شود و همراه با متهمی که ساخته دست آنان بود اعلام کند سینما رکس را عمّال بیگانه ازجمله سرهنگ معمر قذافی رهبر لیبی در ارتباط با رهبر انقلاب و به دستور روحانیان مبارز آتش زدهاند؛ اما او مقاومت کرده و حتی حاضر به استعفای از شغل خود شدهاست.[۲۶]
موضع رژیم پهلوی
واکنش رژیم پهلوی به این ماجرا برجسته و سریع بود. تلویزیون نیز با قطع برنامههای عادی، خبر حادثه سینما را گزارش داد. دولت عزای عمومی اعلام کرد و تبلیغات گستردهای علیه مخالفان رژیم و طرفداران امامخمینی و انقلاب اسلامی صورت گرفت. این حادثه به شکل یک خبر دست اول در سطح جهان نیز مطرح شد و موج اتهامات رسانههای خارجی همراه رسانههای دولتی به سمت انقلابیان نشانه رفت.[۲۷] آموزگار نخستوزیر وقت در مصاحبهای این فاجعه را به مخالفان و انقلابیان نسبت داد.[۲۸] در چند شهر کشور نیز اجتماعاتی به دستور دولت در محکومیت حادثه و انتساب آن به انقلابیان تشکیل شدند.[۲۹] برابر اعتراف عضو ارشد سفارت ایالات متحده آمریکا در ایران، تحقیقی رسمی نشان میداد دیوارهای سالن با بنزین خیس و آتشسوزی با یک باطری خودکار ساعتی آغاز شده بود و افزون بر قفلشدن درها، پلیس و تجهیزات آتشنشانی دیر به صحنه رسیدند.[۳۰]
از سوی دیگر، پس از این فاجعه، رسانههای داخلی بهویژه دولتی، گروهی خرابکار و غیرمتعهد به اصول انسانی را ـ که منظورشان مبارزان و انقلابیان طرفدار امامخمینی بودند ـ مسئول این حادثه معرفی کردند و این اقدام را تأییدی بر ایجاد «وحشت بزرگ» از سوی مخالفان دانستند.[۳۱] روزنامه اطلاعات در مقالهای بینام با عنوان «گوشهای از وحشت بزرگ»، با اشاره به سخنان محمدرضا پهلوی در سه روز پیش، این حادثه را بخشی از پیشگویی سخنان او خواند.[۳۲] روزنامه کیهان نیز در مقالهای بینام با اشاره به سخنان او یادآور شد رژیم به سوی تمدن بزرگ در حرکت است و آنان که اهل حریق و تخریباند به سوی وحشت بزرگ.[۳۳] قضاوت بسیاری از خوانندگان روزنامهها در همان روز این بود که این دو مقاله از ساواک به روزنامهها فرستاده شده و پرسش آنان این بود که دو مقاله هممعنا، بدون نام و پیش از مشخصشدن علت حادثه چه مفهومی میتواند داشته باشد.[۳۴]
هدف اصلی رژیم از این فاجعه این بود که با متهمکردن انقلابیان در بهآتشکشیدن سینما چهره انقلابیان و طرفداران امامخمینی را در میان مردم مخدوش کند؛ بنابراین رژیم با تعبیرهای گوناگون فاجعه را به آنان نسبت میداد.[۳۵] رژیم به این کار نیز بسنده نکرد، بلکه افرادی از روحانیان وابسته به دربار را وادار کرد تا ضمن گفتگو با سیدکاظم شریعتمداری، وی را راضی کنند تا با انتشار اطلاعیهای فاجعه سینما رکس آبادان را کار شماری از مردم انقلابی نادان، محکوم کند[۳۶]؛ ولی امامخمینی این توطئه را بهموقع خنثی کرد.
واکنش امامخمینی
امامخمینی پیش از حادثه، چند روز پیش از ماه رمضان ۱۳۵۷ با تشریح جنایتهای رژیم پهلوی در شهرهای گوناگون مردم را به ادامه مبارزه دعوت کرد[۳۷] و در ۱۵ مرداد برابر با نخستین روز ماه رمضان در پیامی بسیج مردم را علیه حکومت ستم از وظایف علما و گویندگان شمرد و یادآور شد از این فرصت باید استفاده کرد و اجتماعات را هرچه بزرگتر و بیشتر کرد و در آنها جنایتها و خیانتهای محمدرضا پهلوی را برملا کرد.[۳۸] ایشان در ۲۲ مرداد به مناسبت کشتار وحشیانه رژیم در اصفهان و شیراز، ماه رمضان را ماه عبادت، و دفاع از حق و اسلام را از بزرگترینِ عبادتها شمرد.[۳۹] با این پیامها و سخنان، ایران سراسر به خروش آمد و رژیم پهلوی که در صدد برقراری حکومتنظامی و وضعیت فوقالعاده بود، با بهآتشکشیدن سینما رکس آبادان این بهانه را به دست آورد.[۴۰]
امامخمینی پس از حادثه در ۳۱ مرداد ۱۳۵۷ در پیامی از نجف اشرف به مردم آبادان، ضمن اظهار تأسف از این واقعه و تسلیت به بازماندگان، بهآتشکشیدن چند صد تن را واقعهای حسابشده و ازجمله وحشیانهترین اعمالی دانست که افراد درندهخو و وحشی به آن دست زدهاند. ایشان اتهام این عمل غیرانسانی و مخالف با قوانین اسلامی را به مخالفان محمدرضا پهلوی، که برای حفظ مصالح اسلامی از جان و مال خویش نیز میگذرند، توطئه رژیم دانست[۴۱] و یادآور شد رژیم پهلوی با انتساب اینگونه جنایات به مخالفان، در صدد است ملت حقطلب ایران را در داخل و خارج کشور، مردمی به دور از ضوابط انسانی و اسلامی معرفی کند.[۴۲] ایشان ضمن تأکید بر اتحاد و برادری و دوری از اختلافات جزئی، عامل همه مصیبتها و کشتارها در شهرهای مختلف را رژیم پهلوی شمرد. ایشان یادآور شد محمدرضا پهلوی با این ویرانگریها ازجمله سینما رکس آبادان به دنبال بد جلوهدادن مبارزات حقطلبانه ملت ایران در جهان است.[۴۳] ایشان اظهار تأثّر عوامل رژیم را ساختگی دانست و یادآور شد قراینی ازجمله ایجاد کمربند آتش در سراسر سینما، قفلکردن درهای خروجی به دست مأموران، اتهامزدن محمدرضا پهلوی در ایجاد «وحشت بزرگ» به مخالفان و تطبیق آن به این فاجعه پس از وقوع و تهدید پهلوی به نابود کردن ایران و مردم آن، بیانگر آن است که این کار عوامل رژیم برنامهریزی کردند و انجام دادند. افزون بر اینکه، هیچکس به جز پهلوی و وابستگان وی از این عمل سودی نمیبرد.[۴۴]
امامخمینی گرچه سینماهای دوران طاغوت را نامناسب و آن را به جهت برنامههای استعماری و فاسد از مصیبتهای وارد بر ایران میدانست، در پیامی دیگر به مناسبت عیدفطر بار دیگر آتشزدن و سوزاندن تماشاگران با نقشهای از پیش تعیینشده، به دست عاملان شهربانی را محکوم کرد و هدف رژیم از آن را در راستای محققساختن «وحشت بزرگ» و نسبتدادن آن به مبارزان انقلابی ـ اسلامی به منظور لکهدارکردن نهضت اسلامی و دستگیری مبارزان دانست.[۴۵] ایشان پس از حضور در پاریس نیز تیم تحقیقیِ وعده دادهشده محمدرضا پهلوی برای بررسی عوامل آتشسوزیِ این فاجعه و قضیههای مشابه را محکوم کرد و شخص پهلوی را عامل اصلی جنایات شمرد.[۴۶]
امامخمینی، در سخنرانی دیگری رژیم پهلوی را عامل همه مصیبتها و کشتارهای مردم در شهرهای مشهد، قزوین، کرمانشاه و… دانست و افزود این رژیم برای استفاده تبلیغاتی خود از هیچ جنایتی رویگردان نیست. ایشان شکل جنایات و چگونگی تبلیغات رژیم را گواهی بر دستداشتن در اینگونه وحشیگریها میدانست.[۴۷] آگاهیبخشی امامخمینی در افشاگری و محکومکردن رژیم در کشتن مردم بیگناه، بهتدریج اذهان مردم را در شناختن عاملان جنایت روشن ساخت، به گونهای که مردم در ۱۶ شهریور ۱۳۵۷ فاجعه آبادان «به دست شاه خائن» را در شعارهای خود گنجاندند.[۴۸]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در پی دروغپراکنیهای بنگاههای خبری بیگانه دربارهٔ نقض حقوق بشر در ایران و اعدام اشخاص ضدانقلاب، امامخمینی به جنایتهای بزرگ این اشخاص چون آتشزدن سینما رکس آبادان اشاره کرد[۴۹] و افراد خاکسترشده در آن فاجعه را شهیدان جاوید خواند که حیات الهی یافتند.[۵۰] در سالگرد سینما رکس، دفتر امامخمینی در قم پیامی صادر کرد و در آن، حادثه سینما رکس را بهانهای برای ادامه حکومت ننگین محمدرضا پهلوی و سرکوبی ملت ایران برشمرد و یادآور شد اراده خدا و پایداری ملت، آنان را به عقبنشینی واداشت و رژیم پهلوی لکهدارترین روزها را به نام خود در تاریخ این مملکت ثبت کرد.[۵۱]
در مهر ۱۳۵۸، با گذشت بیش از یک سال از فاجعه سینما رکس و در حالیکه هنوز پرونده عاملان آن به سرانجام نرسیده بود، خانوادههای کشتهشدگان حادثه در دیدار با امامخمینی، خواستار پیگیری سریع و برگزاری علنی دادگاه آنان شدند.[۵۲] امامخمینی خطاب به خانوادههای کشتهشدگان، ضمن معرفی علی قدوسی، دادستان کل انقلاب به عنوان فردی فعال و پیگیر پروندهها، از بازماندگان خواست اگر مدرکی دربارهٔ عاملان ماجرا و آمران و محرکان آن در دست دارند، برای رسیدگی به دادستان تحویل دهند. ایشان با طلب صبر برای بازماندگان، قاطعیت در تعقیب ماجرا و پیگیری جدی عاملان واقعه را از دادستان کل خواستار شد و اعلام کرد اشخاصی که جرم آنان اثبات شده باید به مجازات عمل خود برسند.[۵۳] پس از تسخیر لانه جاسوسی آمریکا به دست دانشجویان در ۱۶ آذر ۱۳۵۸، امامخمینی در دیدار با گروهی از پاسداران انقلاب اسلامی، با مطرحکردن ظلمهای رؤسای جمهور آمریکا و عاملان آنان، استرداد محمدرضا پهلوی را برای پاسخگویی به جنایاتش خواستار شد و یکی از این ظلمها را فاجعه سینما رکس آبادان معرفی کرد.[۵۴] امامخمینی در دومین سالگرد فاجعه سینما رکس، بار دیگر مسبب این واقعه عمدی را محمدرضا پهلوی دانست که تلاش داشت با این مصیبت، ذهن ملت را از نهضت به سمت دیگر منحرف کند که در پیشگاه خداوند به جزای اعمالش خواهد رسید.[۵۵] ایشان بار دیگر در این سخنرانی این مصیبت را به ملت ایران تعزیت گفت و روسفیدی شهدای فاجعه را در محضر خدا مسئلت کرد.[۵۶]
سایر واکنشها
پس از پیام و موضعگیری امامخمینی، علما و طلاب و سخنرانان در قم، تهران و دیگر شهرها با انتشار اطلاعیه و سخنرانی ضمن محکومکردن این اقدام، به افشای دسیسههای دشمن پرداختند و چنین وحشیگریهایی را دستاورد تازهای از استبداد سیاسی محمدرضا پهلوی و عاملان ساواک دانستند.[۵۷] جامعه مدرسان و طلاب حوزه علمیه قم در اطلاعیه خود، اهداف رژیم پهلوی از این آتشسوزی را اتهام آدمکشی به مردم مسلمان و مجاهد ایران، انتقام از مردم غیور و پشتیبان نهضتهای اسلامی و ملی آبادان، فروبردن مردم در سوگ و غمی بزرگ با هدف فراموشی کشتارها و مسجدسوزیهای دیگر و انحراف افکار و سخنرانیهای افشاگرانه عمومی عنوان کردند و افزودند رژیم پهلوی با ریختن اشک تمساح میخواهد خود را متأثّر و مردمی نشان دهد؛ علاوه بر اینکه آتشسوزی، مقدمهای باشد برای کنارگذاشتن فضای باز سیاسی و تصویب حکومتنظامی در اصفهان.[۵۸] محمد صدوقی از علمای معروف یزد نیز با صدور اطلاعیهای رژیم پهلوی را در این ماجرا مجرم دانست و با اشاره به کشتار رژیم در اصفهان، تبریز، مشهد، قم، یزد و رفسنجان، جنایت شهر آبادان را بدتر از جنایتهای مغول شمرد.[۵۹]
جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر نیز با انتشار اطلاعیهای ایجاد این حادثه را بهانه رژیم برای اعلام وضع فوقالعاده خواند و از نمایندگان سازمانهای جهانی خواستار تشکیل یک کمیسیون بینالمللی با شرکت و همکاری آن جمعیت شد.[۶۰] کمیته دفاع از حقوق بشر ایران مستقر در پاریس نیز با اشاره به شواهد بسیار، این فاجعه را کار رژیم دانست.[۶۱] جبهه ملّی ایران نیز ادّعای رژیم دربارهٔ دخالت نیروهای مذهبی در حادثه را رد کرد[۶۲]؛ چنانکه کریم سنجابی رئیس جبهه ملی، به قراینی اشاره کرده که نشان میدهد حوادثی مانند این حادثه، از سوی خود رژیم برنامهریزی و اجرا میشود.[۶۳] چندین گروه از تجمعهای دانشجویی ازجمله کنفدراسیون دانشجویان ایرانی در انگلیس و پاریس، ساواک و رژیم را مسئول آتشسوزی عمدی در سینما رکس آبادان دانستند.[۶۴] نویسندگان و روشنفکران مبارز نیز با صدور اعلامیه ضمن ابراز تنفر از این جنایت هولناک، رژیم پهلوی را مسئول فاجعه دانستند که از این طریق در صدد بودند بهانهای برای برقراری وضع فوقالعاده و کشتارهای دستهجمعی و دستگیری و نابودی رهبران مذهبی و ملی پیدا کنند.[۶۵]
سرانجام عوامل فاجعه
پیشرفت پرونده سینما رکس در زمان رژیم پهلوی به دلیل نبود عزم جدی برای رسیدگی به آن با کندی روبهرو بود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز به علت حجیمبودن پرونده و کمبود قاضی یا آشنانبودن قضات دادگستری با احکام شرع و فرار سرتیپ رزمی و معاون وی به آمریکا و نیز فرار سرتیپ ودیعی رئیس ساواک آبادان که از متهمان و آگاهان به حقیقت ماجرا بود، پرونده با بلاتکلیفی روبهرو شد.[۶۶] سرانجام پس از وقفهای دوساله، دادگاه رسیدگی به پرونده سینما رکس به ریاست سیدحسین موسوی تبریزی به اتهامات ۳۳ تن از متهمان به شرکت و سهلانگاری در وقوع فاجعه رسیدگی کرد.[۶۷] بر اساس پروندههای موجود، چهار نفر با خطدهی ساواک و قراردادن مقداری مواد آتشزا در اختیار آنان، حادثه را ایجاد کردند که سه نفر از آنان در آتش سوختند. یکی از متهمان به نام حسین تلعکبری که با پرتکردن خود از پنجره زنده ماند، پس از انقلاب اسلامی دستگیر و محاکمه شد و به مطالب یادشده اعتراف کرد.[۶۸] دادگاه ویژهای که برای این فاجعه تشکیل شده بود، پس از هجده جلسه محاکمه، تلعکبری و شش تن دیگر از متهمان آتشسوزی را محکوم به اعدام کرد و حکم آن به اجرا درآمد.[۶۹]
پانویس
- ↑ کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ۲/۸۸۳.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۳۴۱؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ۱۱۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۱۸.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۳۰–۴۳۱؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۷/۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ۱۶۳؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ۱۱۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۱۸.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ۱۶۳؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ۱۱۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۱۸.
- ↑ مازندی، ابرقدرت قرن، ۶۰۶.
- ↑ مازندی، ابرقدرت قرن، ۶۰۶؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۲/۳۴۰–۳۴۱؛ گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب، ۱۱۶.
- ↑ کیهان، ۲۹/۵/۱۳۵۷؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۱۸–۳۲۱.
- ↑ کیهان، ۱/۶/۱۳۵۷، ۱، ۲ و ۲۷.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۶۵.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۶۵–۳۶۶؛ کیهان، ۲/۶/۱۳۵۷، ۲؛ حسینیان ۳۲۰–۳۲۱.
- ↑ کیهان، ۳۰/۵/۱۳۵۷، ۲.
- ↑ اطلاعات، ۷/۶/۱۳۵۷، ۴؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۵.
- ↑ کیهان، ۱/۶/۱۳۵۷؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۲.
- ↑ اطلاعات، ۲/۶/۱۳۵۷، ۲۵؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۲.
- ↑ کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ۲/۸۹۰.
- ↑ اطلاعات، ۷/۶/۱۳۵۷، ۴؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۵.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۵–۳۲۶.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۶؛ آرشیو اسناد، پروندههای اسناد وقایع اسلامی، ۴۴۰.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۶–۳۲۷.
- ↑ منصوری، خاطرات، ۲۲۰.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۶.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۴۶–۳۴۷.
- ↑ اطلاعات، ۳۰/۵/۱۳۵۷، ۳.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۶۶.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ۱۶۳.
- ↑ کرباسچی، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، ۲/۸۸۳.
- ↑ اطلاعات، ۲۹/۵/۱۳۵۷، ۴.
- ↑ اطلاعات، ۲۹/۵/۱۳۵۷، ۲.
- ↑ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۱۹–۳۲۰.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۳۹؛ ذاکری، طلوع خورشید، ۴۷۳–۴۷۴؛ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۳۲.
- ↑ گلپایگانی، حضرت آیتالله العظمی حاجسیدمحمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ۳/۷۳۱–۷۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۳۱–۴۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۱.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۴۷ و ۳۵۱؛ سازمان دانشجویان مسلمان، ۹۶–۱۰۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۷ و ۵/۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۵، ۴۷۱ و ۴/۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۳۰.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۵/۲۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۱۵۶.
- ↑ کیهان، ۲۰/۵/۱۳۵۸، ۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۰۸–۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۰۸–۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۲۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۴۵.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۲–۳۵۳؛ مازندی، ابرقدرت قرن، ۶۰۵؛ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۳۳.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۰–۳۵۲.
- ↑ مرکز اسناد، ۲/۳۳۵–۳۳۷؛ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۲.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۳.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۳–۳۵۴.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۵/۲۳؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۲/۵۹۴–۵۹۵.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۲/۶۰۹.
- ↑ دفتر ادبیات، روزشمار انقلاب اسلامی، ۴/۳۵۹.
- ↑ سازمان دانشجویان مسلمان، ۹۶–۱۰۶؛ مازندی، ابرقدرت قرن، ۶۰۶.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۷/۲۱۶؛ حسینیان، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، ۳۲۷.
- ↑ کیهان، ۱۵/۶/۱۳۵۹، ۱۶.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۳۱.
- ↑ مازندی، ابرقدرت قرن، ۶۰۷.
منابع
- آرشیو اسناد انقلاب اسلامی، پروندههای اسناد وقایع اسلامی، شماره ۴۴۰.
- استمپل، جان. دی، درون انقلاب اسلامی، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- اطلاعات، روزنامه، ۲۹/۵/۱۳۵۷.
- اطلاعات، روزنامه، ۳۰/۵/۱۳۵۷.
- اطلاعات، روزنامه، ۲/۶/۱۳۵۷.
- اطلاعات، روزنامه، ۷/۶/۱۳۵۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- حسینیان، روحالله، یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه (بهمن ۱۳۵۶ تا بهمن ۱۳۵۷)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- دفتر ادبیات انقلاب اسلامی، روزشمار انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- ذاکری، علیاکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امامخمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- سازمان دانشجویان مسلمان ایرانی، پارهای از اعلامیههای منتشره در ایران، ۱۳۵۷ش.
- کرباسچی، غلامرضا، هفت هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۰/۵/۱۳۵۸.
- کیهان، روزنامه، ۲۹/۵/۱۳۵۷.
- کیهان، روزنامه، ۳۰/۵ ۱۳۵۷.
- کیهان، روزنامه، ۱/۶//1357.
- کیهان، روزنامه، ۲/۶/۱۳۵۷.
- کیهان، روزنامه، ۱۵/۶/۱۳۵۹ش.
- گروه تحقیق، تقویم تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، سروش، ۱۳۶۹ش.
- گلپایگانی، سیدمحمدرضا، حضرت آیتالله العظمی حاجسیدمحمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مازندی، یوسف، ایران، ابرقدرت قرن، به کوشش عبدالرَضا (هوشنگ)، مهدوی، تهران، البرز، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- منصوری، جواد، خاطرات جواد منصوری، تهران، دفتر ادبیات انقلاب اسلامی ـ حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
پیوند به بیرون
مطهرهسادات شفیعی دارابی، سینما رکس، حادثه، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۹۸–۳۰۵.