غفلت: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''غفلت'''، بیتوجهی و سستی نفس در توجه به هدف و رویگردانی از حقتعالی. | '''غفلت'''، بیتوجهی و سستی [[نفس]] در توجه به هدف و رویگردانی از حقتعالی. | ||
==معنی== | ==معنی== | ||
غفلت به معنای عدم توجه، رهاکردن <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۹۷.</ref> و پنهانشدن چیزی از ذهن انسان و بهیاد نیاوردن آن <ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۹.</ref> است و در اصطلاح اخلاقی به معنای سستی و ضعف نفس از توجه به هدف خود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵.</ref> و سهوی است که از کمی تحفظ و بیداری حاصل میشود <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۶/۸۲.</ref>. غفلت در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حقتعالی است <ref>بالیزاده، شرح فصوص الحکم، ۲۵۱.</ref> و در اصطلاح فقهی عدم توجه به هر امری؛ اعم از سهو و نسیان است <ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۹ ـ ۲۷۰.</ref>. بعضی نیز غفلت را همان سهو دانستهاند <ref>اردبیلی، زبدة البیان، ۶۳.</ref>؛ البته غفلت در مواردی پسندیده شمرده شده است، مانند غفلت از کثرات <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.</ref>. در مقابل غفلت، ذکر است که به معنای یاد کردن خداوند است <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۶۷.</ref> {{ببینید|ذکر}}. | غفلت به معنای عدم توجه، رهاکردن <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۹۷.</ref> و پنهانشدن چیزی از ذهن انسان و بهیاد نیاوردن آن <ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۹.</ref> است و در اصطلاح اخلاقی به معنای [[سستی]] و ضعف نفس از توجه به هدف خود <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵.</ref> و سهوی است که از کمی تحفظ و بیداری حاصل میشود <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۶/۸۲.</ref>. غفلت در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حقتعالی است <ref>بالیزاده، شرح فصوص الحکم، ۲۵۱.</ref> و در اصطلاح فقهی عدم توجه به هر امری؛ اعم از سهو و نسیان است <ref>عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۹ ـ ۲۷۰.</ref>. بعضی نیز [[غفلت]] را همان سهو دانستهاند <ref>اردبیلی، زبدة البیان، ۶۳.</ref>؛ البته غفلت در مواردی پسندیده شمرده شده است، مانند غفلت از کثرات <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.</ref>. در مقابل غفلت، ذکر است که به معنای یاد کردن خداوند است <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۶۷.</ref> {{ببینید|ذکر}}. | ||
از الفاظ مرتبط با غفلت، تغافل به معنای خود را به غفلتزدن است <ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۵۰.</ref> که در مواردی از صفات پسندیده و روش اهل دین است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۲۶.</ref>. اهل معرفت نیز آن را از درجات فتوت شمردهاند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۹.</ref>. | از الفاظ مرتبط با غفلت، تغافل به معنای خود را به غفلتزدن است <ref>فیومی، المصباح المنیر، ۴۵۰.</ref> که در مواردی از صفات پسندیده و روش اهل [[دین]] است <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۲۶.</ref>. اهل [[معرفت]] نیز آن را از درجات [[فتوت]] شمردهاند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۹.</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
در ادیان | در [[ادیان الهی]]، [[ذکر الهی]] و دوری از غفلت مورد اهتمام بوده است؛ چنانکه خاطرنشان شده ملعون است کسی که کار خداوند را با [[غفلت]] انجام دهد <ref>کتاب مقدس، ارمیا، ب۴۸، ۱۰.</ref> و ذکر مدام و دوری از غفلت از خصایص پاکان معرفی شده است <ref>کتاب مقدس، انجیل برنابا، ب ۱۰۹.</ref>. [[قرآن کریم]] نیز غفلت را عامل متابعت هوا و تجاوز از حق میداند <ref>کهف، ۲۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۳/۳۰۳.</ref>. در منابع روایی به غفلت از زوایای مختلفی چون نشانهها، آثار و موارد توجه شده است <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵ ـ ۲۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۱۵۴.</ref>. بنابر روایتی از [[امیرمؤمنان علی(ع)]]، مستی غفلت و [[غرور]] بیش از مستی شراب است <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۶.</ref> و با یاد خداوند غفلت زایل میشود <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.</ref>. | ||
عالمان اخلاق غفلت را یکی از خلقهای ناپسند و ریشه اصلی زشتیها و آن را مقابل ذکر برشمردهاند و ذکر را رهایی از غفلت و فراموشی معرفی کردهاند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۳۳ ـ ۱۳۶.</ref>. در کتابهای اخلاقی بحثهای گستردهای درباره ریشهها، آثار و راههای مبارزه با غفلت بیان شده است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۵ ـ ۲۹۱؛ غزالی، مکاشفة القلوب، ۲۸ ـ ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵ ـ ۱۰۸.</ref>. عارفان دوام | عالمان اخلاق غفلت را یکی از خلقهای ناپسند و ریشه اصلی زشتیها و آن را مقابل ذکر برشمردهاند و ذکر را رهایی از غفلت و فراموشی معرفی کردهاند <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۳۳ ـ ۱۳۶.</ref>. در کتابهای اخلاقی بحثهای گستردهای درباره ریشهها، آثار و راههای مبارزه با غفلت بیان شده است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۵ ـ ۲۹۱؛ غزالی، مکاشفة القلوب، ۲۸ ـ ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵ ـ ۱۰۸.</ref>. [[عارفان]] دوام [[ذکر]]، [[اخلاص]] و دوری از غفلت را در همه حال لازم میدانند و آنها را از اموری دانستهاند که وقت معینی ندارند <ref>سرّاج، اللمع فی التصوف، ۷۷.</ref>. در متون عرفانی، بحث غفلت غالباً در مراحل نخستین [[سلوک]] مانند منازل [[یقظه]]، [[توبه]] و [[انابه]] مطرح میشود <ref>انصاری، منازل السائرین، ۳۵ و ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۸، ۱۸۰ و ۲۵۴.</ref>. | ||
امامخمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت میشمارد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸.</ref>. از ویژگیهای ایشان در کتابهای اخلاقی خود آن است که با زبان وعظ و مخاطب قرار دادن خواننده، قصد دارد آنان را از خواب غفلت بیدار کند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۷.</ref>. ایشان به عدم غفلت از حقتعالی و نفس خود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۳ و ۱۴/۳۷۹.</ref>، حرکت به سوی خودسازی <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۷ و ۱۱/۳۶۱.</ref>، بیداری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۱۶/۲۷۱.</ref> و همچنین عدم غفلت از دشمنان <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۳۶ و ۱۱/۲۰۳.</ref> هشدار داده و بر بیدارشدن از خواب غفلت، دیدن حقیقت و باطن دنیا و فریفته نشدن به ظاهر آن، تأکید کرده است <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶.</ref>. ایشان راه درمان غفلت <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.</ref> و آثار غفلت <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref> را نشان داده است. | امامخمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت میشمارد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸.</ref>. از ویژگیهای ایشان در کتابهای اخلاقی خود آن است که با زبان وعظ و مخاطب قرار دادن خواننده، قصد دارد آنان را از خواب غفلت بیدار کند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۷.</ref>. ایشان به عدم غفلت از حقتعالی و [[نفس]] خود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۳ و ۱۴/۳۷۹.</ref>، حرکت به سوی [[خودسازی]] <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۷ و ۱۱/۳۶۱.</ref>، بیداری <ref>امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۱۶/۲۷۱.</ref> و همچنین عدم غفلت از دشمنان <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۳۶ و ۱۱/۲۰۳.</ref> هشدار داده و بر بیدارشدن از خواب غفلت، دیدن حقیقت و باطن دنیا و فریفته نشدن به ظاهر آن، تأکید کرده است <ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶.</ref>. ایشان راه درمان غفلت <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.</ref> و آثار غفلت <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۹ ـ ۱۶۰.</ref> را نشان داده است. | ||
==عوامل غفلت== | ==عوامل غفلت== | ||
قرآن کریم عوامل متعددی برای غفلت برشمرده است، مانند مال، ثروت و فرزند <ref>منافقون، ۹.</ref> و بیع و تجارت <ref>نور، ۳۷.</ref>. در برخی از روایات نیز آرزوهای دراز و نگاه بیمورد که بذر هوا و هوس را میکارد، سبب غفلت معرفی شده است <ref>دیلمی، اعلام الدین، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.</ref>. علمای اخلاق موضوعاتی چون مشغولشدن به لذتهای دنیایی و فرو رفتن در آن <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۵۱۲.</ref> و صرف عمر در رسیدگی به اهل و مال <ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۷۳.</ref> را از عوامل غفلت دانستهاند. برخی از عارفان غفلت را برای انسان امری ذاتی و جبلّی میدانند <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۱۲۱.</ref>. | [[قرآن کریم]] عوامل متعددی برای غفلت برشمرده است، مانند مال، ثروت و فرزند <ref>منافقون، ۹.</ref> و [[بیع]] و [[تجارت]] <ref>نور، ۳۷.</ref>. در برخی از روایات نیز آرزوهای دراز و نگاه بیمورد که بذر هوا و هوس را میکارد، سبب غفلت معرفی شده است <ref>دیلمی، اعلام الدین، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.</ref>. علمای اخلاق موضوعاتی چون مشغولشدن به لذتهای دنیایی و فرو رفتن در آن <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۳/۵۱۲.</ref> و صرف عمر در رسیدگی به اهل و مال <ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۷۳.</ref> را از عوامل غفلت دانستهاند. برخی از عارفان غفلت را برای انسان امری ذاتی و جبلّی میدانند <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۱۲۱.</ref>. | ||
امامخمینی عوامل غفلت را ارتکاب گناهان، بهخصوص گناهان کبیره <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.</ref>، توجه به دنیا و غرقشدن در لذتهای دنیوی <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۴.</ref> میداند. به اعتقاد ایشان هرچه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت کاسته و به غفلت انسان اضافه میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۹.</ref> تا آنجاکه | امامخمینی عوامل غفلت را ارتکاب گناهان، بهخصوص [[گناهان کبیره]] <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.</ref>، توجه به دنیا و غرقشدن در لذتهای دنیوی <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۴.</ref> میداند. به اعتقاد ایشان هرچه توجه [[نفس]] به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم [[آخرت]] کاسته و به غفلت انسان اضافه میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۹.</ref> تا آنجاکه [[قلب]]، معکوس و وارونه میگردد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.</ref>. گاهی نیز راحتی و سلامتی، سبب غفلت انسان میشود؛ اما وقتی به گرفتاری مبتلا شود، به [[یاد خدا]] میافتد تا او را از آن گرفتاری نجات دهد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.</ref>. به باور ایشان غفلت از نعمتهای اخروی و سستی در اعمال و عبادات، ناشی از سستی [[ایمان]] افراد است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۴ ـ ۲۰۵.</ref>. | ||
==اقسام و مصادیق== | ==اقسام و مصادیق== | ||
غفلت به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم میشود؛ غفلت از آنچه خیر و سعادت برای نفس است، غفلت ناپسند و غفلت از آنچه شر و شقاوت است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۶.</ref> و یا غفلت از غیر خداوند برای توجه به خداوند، امری پسندیده است <ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۳۴۷.</ref>. غفلت ناپسند از رذایل اخلاقی است و به اعتبار متعلقش دارای مصادیقی است؛ ازجمله غفلت از خداوند، غفلت از مرگ و | غفلت به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم میشود؛ غفلت از آنچه خیر و [[سعادت]] برای [[نفس]] است، غفلت ناپسند و غفلت از آنچه [[شر]] و [[شقاوت]] است <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۶.</ref> و یا غفلت از غیر خداوند برای توجه به خداوند، امری پسندیده است <ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۳۴۷.</ref>. غفلت ناپسند از [[رذایل اخلاقی]] است و به اعتبار متعلقش دارای مصادیقی است؛ ازجمله غفلت از خداوند، غفلت از [[مرگ]] و [[آخرت]]، غفلت از [[شیطان]] و غفلت از حقیقت خود. در قرآن کریم به اقسام مختلفی از غفلت اشاره شده است، مانند غفلت از خداوند <ref>حشر، ۱۹؛ طه، ۱۲۴.</ref>، غفلت از آیات الهی <ref>یونس(ع)، ۷.</ref>، غفلت از مرگ <ref>انبیاء، ۱؛ ق، ۲۲.</ref> و غفلت از [[نماز]] <ref>ماعون، ۴ ـ ۵.</ref>. در روایات نیز به برخی از این اقسام غفلت همچون غفلت از نفس <ref>مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۲۳.</ref> و غفلت از خداوند <ref>شعیری، جامع الاخبار، ۱۳۱.</ref> اشاره شده است. | ||
امامخمینی مانند دیگر عارفان <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۶۷.</ref> غفلت را به غفلت ناپسند و غفلت پسندیده تقسیم کرده است. غفلت ناپسند مانند غفلت از خداوند و عالم غیب <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.</ref>، غفلت در عبادت و عدم حضور قلب <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱.</ref>، غفلت از اصلاح نفس و توجه به عیوب آن <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۶.</ref> و غفلت از شیطان و فریبهای او <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>؛ اما غفلت پسندیده، غفلت برخی از اولیای الهی است که از عالم و هرچه در آن است، غافلاند و تنها به خداوند و جمال او مشغولاند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.</ref>. آنان گاه در مقام شکر حتی از نعمت حقتعالی غافلاند و غرق در جمال منعماند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.</ref>. از دیگر غفلتهای پسندیده، غفلت فرشتگان مقرب الهی است که غرق در ذات الهیاند و از اینکه خداوند، عالم و آدمی را خلق کرده غافلاند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.</ref>. | امامخمینی مانند دیگر [[عارفان]] <ref>ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۶۷.</ref> غفلت را به غفلت ناپسند و غفلت پسندیده تقسیم کرده است. غفلت ناپسند مانند غفلت از خداوند و [[عالم غیب]] <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.</ref>، غفلت در [[عبادت]] و عدم حضور [[قلب]] <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱.</ref>، غفلت از [[اصلاح]] نفس و توجه به عیوب آن <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۶.</ref> و غفلت از شیطان و فریبهای او <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>؛ اما غفلت پسندیده، غفلت برخی از اولیای الهی است که از عالم و هرچه در آن است، غافلاند و تنها به خداوند و جمال او مشغولاند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.</ref>. آنان گاه در مقام [[شکر]] حتی از نعمت حقتعالی غافلاند و غرق در جمال منعماند <ref>انصاری، منازل السائرین، ۷۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.</ref>. از دیگر غفلتهای پسندیده، غفلت فرشتگان مقرب الهی است که غرق در ذات الهیاند و از اینکه خداوند، عالم و آدمی را خلق کرده غافلاند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.</ref>. | ||
برخی از مصادیق مهم غفلت ناپسند عبارتاند از: | برخی از مصادیق مهم غفلت ناپسند عبارتاند از: | ||
===غفلت از خداوند=== | ===غفلت از خداوند=== | ||
قرآن کریم غفلت از یاد خداوند را از ویژگیهای کفار میشمارد <ref>ق، ۲۲.</ref> و آن را سبب نسیان از خویشتن <ref>حشر، ۱۹.</ref> و سختی در معیشت دنیا <ref>طه، ۱۲۴.</ref> میداند. در روایات نیز غفلت، سبب خسران <ref>نهج البلاغه، ح۱۹۹، ۵۴۷.</ref>، کورشدن چشم بصیرت، فساد اعمال، گمراهی | [[قرآن کریم]] غفلت از یاد خداوند را از ویژگیهای [[کفار]] میشمارد <ref>ق، ۲۲.</ref> و آن را سبب نسیان از خویشتن <ref>حشر، ۱۹.</ref> و سختی در معیشت دنیا <ref>طه، ۱۲۴.</ref> میداند. در روایات نیز غفلت، سبب خسران <ref>نهج البلاغه، ح۱۹۹، ۵۴۷.</ref>، کورشدن چشم بصیرت، فساد اعمال، گمراهی [[نفس]]، کسب غرور و مردن [[قلب]] <ref>آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵ ـ ۲۶۶.</ref> معرفی شده است. | ||
عالمان اخلاق و عرفان نیز غفلت از خداوند را از رذایلی دانستهاند که منبع هر شر و فساد <ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۱۹۷.</ref> و سبب ارتکاب گناه <ref>گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۴۳.</ref> و خسران در آخرت <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۲.</ref> میشود. امامخمینی غفلت از خداوند را سبب کدورت قلب و سلطه شیطان و نفس بر انسان میداند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref>. به اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر میشود، بر اثر غفلت از خداوند و خودخواهی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۵۳۲.</ref>؛ | عالمان [[اخلاق]] و [[عرفان]] نیز غفلت از خداوند را از رذایلی دانستهاند که منبع هر [[شر]] و [[فساد]] <ref>گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۱۹۷.</ref> و سبب ارتکاب [[گناه]] <ref>گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۴۳.</ref> و خسران در [[آخرت]] <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۲.</ref> میشود. امامخمینی غفلت از خداوند را سبب کدورت قلب و سلطه [[شیطان]] و [[نفس]] بر انسان میداند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.</ref>. به اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر میشود، بر اثر غفلت از خداوند و [[خودخواهی]] است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۵۳۲.</ref>؛ | ||
===غفلت از نفس و اعمال آن=== | ===غفلت از نفس و اعمال آن=== | ||
بعضی علمای اخلاق یکی از اسباب هلاکت انسان را غفلت از اعمال خود و غفلت از مراقبه <ref>ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۶.</ref> و محاسبه آن <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برشمردهاند؛ زیرا اگر شخص هرچند وقت یکبار به محاسبه اعمال و افکار خود نپردازد، عمر خود را که سرمایه اوست، از دست میدهد <ref>غزالی، احیاء علوم، ۱۵/۲۳ ـ ۲۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۶۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۶.</ref>؛ از اینرو عالمان اخلاق با توجه به برخی از روایات <ref>کلینی، کافی، ۲/۴۵۳؛ ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۱.</ref> توصیه میکنند انسان در روز، وقتی را معین کرده، به محاسبه اعمال آن روز بپردازد که اگر اعمال نیکویی به جای آورده، شکر خداوند را به جای آورد و اگر چیزی از آن را ترک کرده یا خطایی مرتکب شده، به جبران آن بپردازد و در مقام نکوهش و عقاب نفس بر آید <ref>ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۲.</ref>. | بعضی علمای اخلاق یکی از اسباب هلاکت انسان را غفلت از اعمال خود و غفلت از [[مراقبه]] <ref>ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۶.</ref> و [[محاسبه]] آن <ref>مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۱ ـ ۱۶۲.</ref> برشمردهاند؛ زیرا اگر شخص هرچند وقت یکبار به محاسبه اعمال و افکار خود نپردازد، عمر خود را که سرمایه اوست، از دست میدهد <ref>غزالی، احیاء علوم، ۱۵/۲۳ ـ ۲۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۶۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۶.</ref>؛ از اینرو عالمان اخلاق با توجه به برخی از روایات <ref>کلینی، کافی، ۲/۴۵۳؛ ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۱.</ref> توصیه میکنند انسان در روز، وقتی را معین کرده، به محاسبه اعمال آن روز بپردازد که اگر اعمال نیکویی به جای آورده، شکر خداوند را به جای آورد و اگر چیزی از آن را ترک کرده یا خطایی مرتکب شده، به جبران آن بپردازد و در مقام نکوهش و عقاب نفس بر آید <ref>ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۲.</ref>. | ||
امامخمینی غفلت از نفس و مکاید آن را سبب افزایش حجابها میداند تا آنجاکه فطرت انسان به واسطه این حجابها خاموش شده و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نمیماند، بلکه از انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) تنفر پیدا کرده، ریشه دشمنی با آنان در قلبش ریشه میدواند تا آنجاکه درهای سعادت به روی او بسته میشود و سرانجام آن خلود در عذاب جهنم است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۸۳.</ref>. از دیگر آثار غفلت از نفس این است که شخص برای خود استقلال و شخصیتی قائل میشود و نسبت میان خود و خالقش را فراموش کرده، از وظایفش باز میماند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰ ـ ۷۱.</ref>. | امامخمینی غفلت از نفس و مکاید آن را سبب افزایش حجابها میداند تا آنجاکه [[فطرت]] انسان به واسطه این حجابها خاموش شده و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نمیماند، بلکه از انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) تنفر پیدا کرده، ریشه دشمنی با آنان در قلبش ریشه میدواند تا آنجاکه درهای [[سعادت]] به روی او بسته میشود و سرانجام آن خلود در عذاب [[جهنم]] است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۸۳.</ref>. از دیگر آثار غفلت از نفس این است که شخص برای خود استقلال و شخصیتی قائل میشود و نسبت میان خود و خالقش را فراموش کرده، از وظایفش باز میماند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰ ـ ۷۱.</ref>. | ||
به اعتقاد امامخمینی انسان لازم است همواره به نفس خود سوء ظن داشته باشد و هیچگاه آن را به حال خود رها نکند و به تمام حرکات و سکنات او دقت کند. چه بسا نفس بر اثر غفلت، انسان را مغلوب سازد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>. اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودبین و خودخواه شود، به سعادت و فلاح نخواهد رسید <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.</ref> و چه بسا به سبب حب نفس و خودخواهی و خودبینی از خود غافل شود و نقصان و عیبهایش را نیکو و مایه کمال تصور کند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۵.</ref>؛ | به اعتقاد [[امامخمینی]] انسان لازم است همواره به نفس خود [[سوء ظن]] داشته باشد و هیچگاه آن را به حال خود رها نکند و به تمام حرکات و سکنات او دقت کند. چه بسا [[نفس]] بر اثر غفلت، انسان را مغلوب سازد <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.</ref>. اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودبین و خودخواه شود، به [[سعادت]] و فلاح نخواهد رسید <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.</ref> و چه بسا به سبب [[حب نفس]] و خودخواهی و [[خودبینی]] از خود غافل شود و نقصان و عیبهایش را نیکو و مایه کمال تصور کند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۵.</ref>؛ | ||
===غفلت از توجه در عبادت=== | ===غفلت از توجه در عبادت=== | ||
قرآن کریم افرادی را که در نماز و عبادتشان غافلاند و عبادات آنان مجرد لقلقه زبان است، نکوهش کرده است <ref>ماعون، ۴ ـ ۵؛ نساء، ۴۳.</ref>. در روایات نیز عبادت و نمازِ بدون حضور | قرآن کریم افرادی را که در [[نماز]] و عبادتشان غافلاند و [[عبادات]] آنان مجرد لقلقه زبان است، نکوهش کرده است <ref>ماعون، ۴ ـ ۵؛ نساء، ۴۳.</ref>. در روایات نیز [[عبادت]] و نمازِ بدون حضور [[قلب]]، ناقص شمرده شده است <ref>کلینی، کافی، ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۴۷۳ ـ ۴۷۸.</ref>. علمای اخلاق نیز غفلت در عبادت را مخالف روح نماز و عبادت دانستهاند؛ زیرا غرض از عبادت، صفای نفس و نورانیت دل است؛ در حالیکه آنچه از روی غفلت و عدم توجه [[نفس]]، از انسان صادر میشود، موجب نورانیت [[قلب]] نمیشود <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۴۵ ـ ۸۵۰.</ref>. | ||
امامخمینی با تحلیلی عرفانی از این مطلب، به بیان روشنتری پرداخته و قائل است غفلت قلب در عبادت، ناشی از ضعف ایمان به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود است <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۴.</ref>. به باور ایشان غفلت در عبادت، موجب حقیقتنیافتن عبادت و عدم پذیرش آن میشود؛ زیرا عبادتی که از روی غفلت انجام شود، بر نفس هیچگونه تأثیری نمیکند، از صورت و ظاهر تجاوز نمیکند و به ملکوت نمیرود؛ اما وقتی عبادت با حضور قلب انجام شود، انسان صورت عبودیت به خود میگیرد و ازخودسری و سرکشی بیرون میآید و تمام قوای ملکی و ملکوتی او از جنود خداوند میشوند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱ ـ ۳۳.</ref>. | امامخمینی با تحلیلی عرفانی از این مطلب، به بیان روشنتری پرداخته و قائل است غفلت قلب در عبادت، ناشی از ضعف [[ایمان]] به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود است <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۴.</ref>. به باور ایشان غفلت در عبادت، موجب حقیقتنیافتن عبادت و عدم پذیرش آن میشود؛ زیرا عبادتی که از روی غفلت انجام شود، بر نفس هیچگونه تأثیری نمیکند، از صورت و ظاهر تجاوز نمیکند و به ملکوت نمیرود؛ اما وقتی عبادت با حضور [[قلب]] انجام شود، انسان صورت [[عبودیت]] به خود میگیرد و ازخودسری و سرکشی بیرون میآید و تمام قوای ملکی و ملکوتی او از جنود خداوند میشوند <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱ ـ ۳۳.</ref>. | ||
امامخمینی در تقسیمی بدیع، حضور قلب را به «حضور قلب در عبادت» و «حضور قلب در معبود» تقسیم میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۴؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ و ۲۱.</ref>. حضور قلب در معبود آن است که حق در قلب او تجلی کند و حضور قلب در عبادت آن است که قلب متوجه عبادت و ثنای حق باشد <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ ـ ۲۳.</ref>. ایشان حضور قلب در معبود را دارای سه مرتبه عمده میداند: حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و صفاتی، و حضور قلب در تجلیات ذاتی و برای هر یک نیز چهار مرتبه شمرده است: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.</ref> {{ببینید|قلب}}. از مراتب عالیه حضور قلب در معبود آن است که سالک از عبادت نیز غافل شود و متوجه معبود گردد <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.</ref>؛ | امامخمینی در تقسیمی بدیع، [[حضور قلب]] را به «حضور قلب در عبادت» و «حضور قلب در معبود» تقسیم میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۴؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ و ۲۱.</ref>. حضور قلب در معبود آن است که حق در قلب او [[تجلی]] کند و حضور قلب در عبادت آن است که قلب متوجه عبادت و ثنای حق باشد <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ ـ ۲۳.</ref>. ایشان حضور قلب در معبود را دارای سه مرتبه عمده میداند: حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و صفاتی، و حضور قلب در تجلیات ذاتی و برای هر یک نیز چهار مرتبه شمرده است: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.</ref> {{ببینید|قلب}}. از مراتب عالیه حضور قلب در معبود آن است که سالک از عبادت نیز غافل شود و متوجه معبود گردد <ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.</ref>؛ | ||
===غفلت از مرگ=== | ===غفلت از مرگ=== | ||
علمای اخلاق غفلت از مرگ را ناشی از حب دنیا و فرورفتن در شهوات آن میدانند؛ زیرا در چنین حالتی قلب از مرگ غافل میشود و از آن گریزان میگردد <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۳۸.</ref>. از سوی دیگر، آنان با استناد به برخی روایات <ref>کلینی، کافی، ۳/۲۵۵.</ref> ذکر و یادآوری مرگ را سبب زهد در دنیا و قطع ریشههای غفلت میشمارند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۴۱ ـ ۲۴۲.</ref>. | علمای اخلاق غفلت از [[مرگ]] را ناشی از حب دنیا و فرورفتن در شهوات آن میدانند؛ زیرا در چنین حالتی قلب از مرگ غافل میشود و از آن گریزان میگردد <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۳۸.</ref>. از سوی دیگر، آنان با استناد به برخی روایات <ref>کلینی، کافی، ۳/۲۵۵.</ref> ذکر و یادآوری مرگ را سبب زهد در دنیا و قطع ریشههای غفلت میشمارند <ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۴۱ ـ ۲۴۲.</ref>. | ||
امامخمینی آرزوهای بلند و ظن به بقا را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود انسان بدون اینکه زاد و توشهای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجلش فرا رسد و به هلاکت بیفتد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref> {{ببینید|مرگ}}. | امامخمینی آرزوهای بلند و ظن به [[بقا]] را سبب غفلت از [[آخرت]] و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود انسان بدون اینکه زاد و توشهای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجلش فرا رسد و به هلاکت بیفتد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴ ـ ۱۷۵.</ref> {{ببینید|مرگ}}. | ||
==پیشگیری و درمان== | ==پیشگیری و درمان== | ||
قرآن کریم با توصیه به ذکر، انسانها را از غفلت بر حذر داشته <ref>اعراف، ۲۰۵.</ref> و از رسول خدا(ص) با عنوان مذکِّر (هشداردهنده) یاد کرده است <ref>غاشیه، ۲۱.</ref>. امامخمینی مانند دیگر عارفان <ref>قشیری، رساله، ۱۹۸؛ انصاری، منازل السائرین، ۳۵ ـ ۳۶.</ref>، حالت بیداری (یقظه) از غفلت را مقدمه سلوک <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۹.</ref> و پیش از مرتبه توبه <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۲.</ref> میداند. ایشان ازجمله اهداف بعثت انبیا(ع) و نزول کتابهای آسمانی را بیدارکردن مردم از خواب غفلت و مستی در عالم طبیعت و رساندن به عالم سرور و حیات و نعمتهای ابدی دانسته است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵ و ۱۹۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸.</ref>. ایشان تأکید کرده است که انسان نباید لحظهای از احوال نفس و اصلاح آن غافل شود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳ ـ ۳۳۰.</ref>. اگر خواب غفلت قلب انسان را فرا نگرفته بود، انسان اینگونه آسوده خاطر و بیتوجه، به اعمال و سخنان نادرست ادامه نمیداد <ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶.</ref>. ایشان در مواضع متعدد، بر مواظبت بر گرفتارنشدن در غفلت هشدار میدهد <ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴.</ref>. | [[قرآن کریم]] با توصیه به ذکر، انسانها را از غفلت بر حذر داشته <ref>اعراف، ۲۰۵.</ref> و از [[رسول خدا(ص)]] با عنوان مذکِّر (هشداردهنده) یاد کرده است <ref>غاشیه، ۲۱.</ref>. امامخمینی مانند دیگر [[عارفان]] <ref>قشیری، رساله، ۱۹۸؛ انصاری، منازل السائرین، ۳۵ ـ ۳۶.</ref>، حالت بیداری ([[یقظه]]) از غفلت را مقدمه [[سلوک]] <ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۹.</ref> و پیش از مرتبه [[توبه]] <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۲.</ref> میداند. ایشان ازجمله اهداف [[بعثت]] انبیا(ع) و نزول کتابهای آسمانی را بیدارکردن مردم از خواب غفلت و مستی در عالم طبیعت و رساندن به عالم سرور و حیات و نعمتهای ابدی دانسته است <ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵ و ۱۹۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸.</ref>. ایشان تأکید کرده است که انسان نباید لحظهای از احوال نفس و [[اصلاح]] آن غافل شود <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳ ـ ۳۳۰.</ref>. اگر خواب غفلت قلب انسان را فرا نگرفته بود، انسان اینگونه آسوده خاطر و بیتوجه، به اعمال و سخنان نادرست ادامه نمیداد <ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶.</ref>. ایشان در مواضع متعدد، بر مواظبت بر گرفتارنشدن در غفلت هشدار میدهد <ref>امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴.</ref>. | ||
عالمان اخلاق، راههای مختلفی برای درمان غفلت ارائه کردهاند، مانند محاسبه و مراقبه نفس <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۴ ـ ۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۴.</ref> و به یاد مرگ بودن <ref>گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۵۰۵.</ref>. بعضی نیز غفلت و بیخبری را نوعی بیماری دانستهاند که درمان آن به دست بیمار نیست، بلکه به دست عالمانِ باعمل است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۷ ـ ۲۹۱.</ref>. | عالمان اخلاق، راههای مختلفی برای درمان غفلت ارائه کردهاند، مانند [[محاسبه]] و [[مراقبه نفس]] <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۴ ـ ۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۴.</ref> و به [[یاد مرگ]] بودن <ref>گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۵۰۵.</ref>. بعضی نیز غفلت و بیخبری را نوعی بیماری دانستهاند که درمان آن به دست بیمار نیست، بلکه به دست عالمانِ باعمل است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۷ ـ ۲۹۱.</ref>. | ||
امامخمینی پندهای انبیا(ع)، اولیا(ع) و کتابهای آسمانی را از اسباب بیداری انسانها میداند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷.</ref>. ایشان با استناد به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) <ref>کلینی، کافی، ۲/۵۴.</ref> تفکر را سبب تنبیه قلب و بیداری از خواب غفلت برشمرده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹.</ref>. ایشان پیش از مرحله | امامخمینی پندهای انبیا(ع)، اولیا(ع) و کتابهای آسمانی را از اسباب بیداری انسانها میداند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷.</ref>. ایشان با استناد به روایتی از [[امیرالمؤمنین(ع)]] <ref>کلینی، کافی، ۲/۵۴.</ref> [[تفکر]] را سبب تنبیه [[قلب]] و بیداری از خواب غفلت برشمرده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹.</ref>. ایشان پیش از مرحله «[[یقظه]]» به ضرورت بیرونآمدن از انکار مقامات اولیا اشاره میکند؛ به این معنا که شخص آنچه از معنویات و مقامات بزرگان و اولیای الهی(ع) میشنود، انکار نکند که این نشانه [[خودبینی]] و [[جهل]] است و خود حجاب و مانع هر رشد و تعالی است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۳.</ref>. | ||
==غفلت در حوزههای اجتماعی== | ==غفلت در حوزههای اجتماعی== | ||
غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای زیانبار و گاه جبرانناپذیری است و همواره پیشوایان به پیروانشان درباره غفلت از دشمن هشدار دادهاند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۶ ـ ۵۷.</ref>. امامخمینی با الهامگرفتن از معارف دینی و عرفانی در توصیه به یقظه و بیداری نفس، آن را به مباحث اجتماعی و دشمن بیرونی نیز بسط داده و مردم را به بیداری در برابر ظالمان و توطئههای دشمنان خارجی هشدار داده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ ۱۲/۳۸۲ و ۱۳/۵۳۱ ـ ۵۳۲.</ref>. ایشان همگان بهویژه علما <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱ و ۲۲۴.</ref> را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافلنشدن از دسیسههای دشمنان در ضربهزدن به کشور و اسلام توصیه کرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۲۱۸؛ ۲/۱۳۵؛ ۳/۳ ـ ۴ و ۴/۳۳۰.</ref>. | غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای زیانبار و گاه جبرانناپذیری است و همواره پیشوایان به پیروانشان درباره غفلت از دشمن هشدار دادهاند <ref>نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۶ ـ ۵۷.</ref>. امامخمینی با الهامگرفتن از معارف دینی و عرفانی در توصیه به یقظه و بیداری نفس، آن را به مباحث اجتماعی و دشمن بیرونی نیز بسط داده و مردم را به بیداری در برابر ظالمان و توطئههای دشمنان خارجی هشدار داده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ ۱۲/۳۸۲ و ۱۳/۵۳۱ ـ ۵۳۲.</ref>. ایشان همگان بهویژه علما <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱ و ۲۲۴.</ref> را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافلنشدن از دسیسههای دشمنان در ضربهزدن به کشور و [[اسلام]] توصیه کرده است <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۲۱۸؛ ۲/۱۳۵؛ ۳/۳ ـ ۴ و ۴/۳۳۰.</ref>. | ||
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مواضع متعدد، بر عدم غفلت از اهداف انقلاب <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۱۴ و ۱۲/۸۹.</ref> و عدم غفلت از دادن مسئولیت به افراد صالح <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۰.</ref> تأکید میکرد. ایشان در سخنرانیهای خود به امت اسلامی توصیه میکرد از خواب غفلت بیدار شوند و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان آنان رهایی بخشند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۳/۷۴.</ref>. | [[امامخمینی]] پس از [[پیروزی انقلاب اسلامی]] نیز در مواضع متعدد، بر عدم غفلت از اهداف انقلاب <ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۱۴ و ۱۲/۸۹.</ref> و عدم غفلت از دادن مسئولیت به افراد صالح <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۰.</ref> تأکید میکرد. ایشان در [[سخنرانیهای امامخمینی|سخنرانیهای]] خود به امت اسلامی توصیه میکرد از خواب غفلت بیدار شوند و [[اسلام]] و کشورهای اسلامی را از دست [[استعمار و استثمار|استعمارگران]] و وابستگان آنان رهایی بخشند <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۳/۷۴.</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} |
نسخهٔ ۱۹ دی ۱۴۰۱، ساعت ۲۰:۲۱
غفلت، بیتوجهی و سستی نفس در توجه به هدف و رویگردانی از حقتعالی.
معنی
غفلت به معنای عدم توجه، رهاکردن [۱] و پنهانشدن چیزی از ذهن انسان و بهیاد نیاوردن آن [۲] است و در اصطلاح اخلاقی به معنای سستی و ضعف نفس از توجه به هدف خود [۳] و سهوی است که از کمی تحفظ و بیداری حاصل میشود [۴]. غفلت در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حقتعالی است [۵] و در اصطلاح فقهی عدم توجه به هر امری؛ اعم از سهو و نسیان است [۶]. بعضی نیز غفلت را همان سهو دانستهاند [۷]؛ البته غفلت در مواردی پسندیده شمرده شده است، مانند غفلت از کثرات [۸]. در مقابل غفلت، ذکر است که به معنای یاد کردن خداوند است [۹] (ببینید: ذکر).
از الفاظ مرتبط با غفلت، تغافل به معنای خود را به غفلتزدن است [۱۰] که در مواردی از صفات پسندیده و روش اهل دین است [۱۱]. اهل معرفت نیز آن را از درجات فتوت شمردهاند [۱۲].
پیشینه
در ادیان الهی، ذکر الهی و دوری از غفلت مورد اهتمام بوده است؛ چنانکه خاطرنشان شده ملعون است کسی که کار خداوند را با غفلت انجام دهد [۱۳] و ذکر مدام و دوری از غفلت از خصایص پاکان معرفی شده است [۱۴]. قرآن کریم نیز غفلت را عامل متابعت هوا و تجاوز از حق میداند [۱۵]. در منابع روایی به غفلت از زوایای مختلفی چون نشانهها، آثار و موارد توجه شده است [۱۶]. بنابر روایتی از امیرمؤمنان علی(ع)، مستی غفلت و غرور بیش از مستی شراب است [۱۷] و با یاد خداوند غفلت زایل میشود [۱۸].
عالمان اخلاق غفلت را یکی از خلقهای ناپسند و ریشه اصلی زشتیها و آن را مقابل ذکر برشمردهاند و ذکر را رهایی از غفلت و فراموشی معرفی کردهاند [۱۹]. در کتابهای اخلاقی بحثهای گستردهای درباره ریشهها، آثار و راههای مبارزه با غفلت بیان شده است [۲۰]. عارفان دوام ذکر، اخلاص و دوری از غفلت را در همه حال لازم میدانند و آنها را از اموری دانستهاند که وقت معینی ندارند [۲۱]. در متون عرفانی، بحث غفلت غالباً در مراحل نخستین سلوک مانند منازل یقظه، توبه و انابه مطرح میشود [۲۲].
امامخمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت میشمارد [۲۳]. از ویژگیهای ایشان در کتابهای اخلاقی خود آن است که با زبان وعظ و مخاطب قرار دادن خواننده، قصد دارد آنان را از خواب غفلت بیدار کند [۲۴]. ایشان به عدم غفلت از حقتعالی و نفس خود [۲۵]، حرکت به سوی خودسازی [۲۶]، بیداری [۲۷] و همچنین عدم غفلت از دشمنان [۲۸] هشدار داده و بر بیدارشدن از خواب غفلت، دیدن حقیقت و باطن دنیا و فریفته نشدن به ظاهر آن، تأکید کرده است [۲۹]. ایشان راه درمان غفلت [۳۰] و آثار غفلت [۳۱] را نشان داده است.
عوامل غفلت
قرآن کریم عوامل متعددی برای غفلت برشمرده است، مانند مال، ثروت و فرزند [۳۲] و بیع و تجارت [۳۳]. در برخی از روایات نیز آرزوهای دراز و نگاه بیمورد که بذر هوا و هوس را میکارد، سبب غفلت معرفی شده است [۳۴]. علمای اخلاق موضوعاتی چون مشغولشدن به لذتهای دنیایی و فرو رفتن در آن [۳۵] و صرف عمر در رسیدگی به اهل و مال [۳۶] را از عوامل غفلت دانستهاند. برخی از عارفان غفلت را برای انسان امری ذاتی و جبلّی میدانند [۳۷].
امامخمینی عوامل غفلت را ارتکاب گناهان، بهخصوص گناهان کبیره [۳۸]، توجه به دنیا و غرقشدن در لذتهای دنیوی [۳۹] میداند. به اعتقاد ایشان هرچه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت کاسته و به غفلت انسان اضافه میشود [۴۰] تا آنجاکه قلب، معکوس و وارونه میگردد [۴۱]. گاهی نیز راحتی و سلامتی، سبب غفلت انسان میشود؛ اما وقتی به گرفتاری مبتلا شود، به یاد خدا میافتد تا او را از آن گرفتاری نجات دهد [۴۲]. به باور ایشان غفلت از نعمتهای اخروی و سستی در اعمال و عبادات، ناشی از سستی ایمان افراد است [۴۳].
اقسام و مصادیق
غفلت به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم میشود؛ غفلت از آنچه خیر و سعادت برای نفس است، غفلت ناپسند و غفلت از آنچه شر و شقاوت است [۴۴] و یا غفلت از غیر خداوند برای توجه به خداوند، امری پسندیده است [۴۵]. غفلت ناپسند از رذایل اخلاقی است و به اعتبار متعلقش دارای مصادیقی است؛ ازجمله غفلت از خداوند، غفلت از مرگ و آخرت، غفلت از شیطان و غفلت از حقیقت خود. در قرآن کریم به اقسام مختلفی از غفلت اشاره شده است، مانند غفلت از خداوند [۴۶]، غفلت از آیات الهی [۴۷]، غفلت از مرگ [۴۸] و غفلت از نماز [۴۹]. در روایات نیز به برخی از این اقسام غفلت همچون غفلت از نفس [۵۰] و غفلت از خداوند [۵۱] اشاره شده است.
امامخمینی مانند دیگر عارفان [۵۲] غفلت را به غفلت ناپسند و غفلت پسندیده تقسیم کرده است. غفلت ناپسند مانند غفلت از خداوند و عالم غیب [۵۳]، غفلت در عبادت و عدم حضور قلب [۵۴]، غفلت از اصلاح نفس و توجه به عیوب آن [۵۵] و غفلت از شیطان و فریبهای او [۵۶]؛ اما غفلت پسندیده، غفلت برخی از اولیای الهی است که از عالم و هرچه در آن است، غافلاند و تنها به خداوند و جمال او مشغولاند [۵۷]. آنان گاه در مقام شکر حتی از نعمت حقتعالی غافلاند و غرق در جمال منعماند [۵۸]. از دیگر غفلتهای پسندیده، غفلت فرشتگان مقرب الهی است که غرق در ذات الهیاند و از اینکه خداوند، عالم و آدمی را خلق کرده غافلاند [۵۹].
برخی از مصادیق مهم غفلت ناپسند عبارتاند از:
غفلت از خداوند
قرآن کریم غفلت از یاد خداوند را از ویژگیهای کفار میشمارد [۶۰] و آن را سبب نسیان از خویشتن [۶۱] و سختی در معیشت دنیا [۶۲] میداند. در روایات نیز غفلت، سبب خسران [۶۳]، کورشدن چشم بصیرت، فساد اعمال، گمراهی نفس، کسب غرور و مردن قلب [۶۴] معرفی شده است.
عالمان اخلاق و عرفان نیز غفلت از خداوند را از رذایلی دانستهاند که منبع هر شر و فساد [۶۵] و سبب ارتکاب گناه [۶۶] و خسران در آخرت [۶۷] میشود. امامخمینی غفلت از خداوند را سبب کدورت قلب و سلطه شیطان و نفس بر انسان میداند [۶۸]. به اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر میشود، بر اثر غفلت از خداوند و خودخواهی است [۶۹]؛
غفلت از نفس و اعمال آن
بعضی علمای اخلاق یکی از اسباب هلاکت انسان را غفلت از اعمال خود و غفلت از مراقبه [۷۰] و محاسبه آن [۷۱] برشمردهاند؛ زیرا اگر شخص هرچند وقت یکبار به محاسبه اعمال و افکار خود نپردازد، عمر خود را که سرمایه اوست، از دست میدهد [۷۲]؛ از اینرو عالمان اخلاق با توجه به برخی از روایات [۷۳] توصیه میکنند انسان در روز، وقتی را معین کرده، به محاسبه اعمال آن روز بپردازد که اگر اعمال نیکویی به جای آورده، شکر خداوند را به جای آورد و اگر چیزی از آن را ترک کرده یا خطایی مرتکب شده، به جبران آن بپردازد و در مقام نکوهش و عقاب نفس بر آید [۷۴].
امامخمینی غفلت از نفس و مکاید آن را سبب افزایش حجابها میداند تا آنجاکه فطرت انسان به واسطه این حجابها خاموش شده و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نمیماند، بلکه از انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) تنفر پیدا کرده، ریشه دشمنی با آنان در قلبش ریشه میدواند تا آنجاکه درهای سعادت به روی او بسته میشود و سرانجام آن خلود در عذاب جهنم است [۷۵]. از دیگر آثار غفلت از نفس این است که شخص برای خود استقلال و شخصیتی قائل میشود و نسبت میان خود و خالقش را فراموش کرده، از وظایفش باز میماند [۷۶].
به اعتقاد امامخمینی انسان لازم است همواره به نفس خود سوء ظن داشته باشد و هیچگاه آن را به حال خود رها نکند و به تمام حرکات و سکنات او دقت کند. چه بسا نفس بر اثر غفلت، انسان را مغلوب سازد [۷۷]. اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودبین و خودخواه شود، به سعادت و فلاح نخواهد رسید [۷۸] و چه بسا به سبب حب نفس و خودخواهی و خودبینی از خود غافل شود و نقصان و عیبهایش را نیکو و مایه کمال تصور کند [۷۹]؛
غفلت از توجه در عبادت
قرآن کریم افرادی را که در نماز و عبادتشان غافلاند و عبادات آنان مجرد لقلقه زبان است، نکوهش کرده است [۸۰]. در روایات نیز عبادت و نمازِ بدون حضور قلب، ناقص شمرده شده است [۸۱]. علمای اخلاق نیز غفلت در عبادت را مخالف روح نماز و عبادت دانستهاند؛ زیرا غرض از عبادت، صفای نفس و نورانیت دل است؛ در حالیکه آنچه از روی غفلت و عدم توجه نفس، از انسان صادر میشود، موجب نورانیت قلب نمیشود [۸۲].
امامخمینی با تحلیلی عرفانی از این مطلب، به بیان روشنتری پرداخته و قائل است غفلت قلب در عبادت، ناشی از ضعف ایمان به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود است [۸۳]. به باور ایشان غفلت در عبادت، موجب حقیقتنیافتن عبادت و عدم پذیرش آن میشود؛ زیرا عبادتی که از روی غفلت انجام شود، بر نفس هیچگونه تأثیری نمیکند، از صورت و ظاهر تجاوز نمیکند و به ملکوت نمیرود؛ اما وقتی عبادت با حضور قلب انجام شود، انسان صورت عبودیت به خود میگیرد و ازخودسری و سرکشی بیرون میآید و تمام قوای ملکی و ملکوتی او از جنود خداوند میشوند [۸۴].
امامخمینی در تقسیمی بدیع، حضور قلب را به «حضور قلب در عبادت» و «حضور قلب در معبود» تقسیم میکند [۸۵]. حضور قلب در معبود آن است که حق در قلب او تجلی کند و حضور قلب در عبادت آن است که قلب متوجه عبادت و ثنای حق باشد [۸۶]. ایشان حضور قلب در معبود را دارای سه مرتبه عمده میداند: حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و صفاتی، و حضور قلب در تجلیات ذاتی و برای هر یک نیز چهار مرتبه شمرده است: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی [۸۷] (ببینید: قلب). از مراتب عالیه حضور قلب در معبود آن است که سالک از عبادت نیز غافل شود و متوجه معبود گردد [۸۸]؛
غفلت از مرگ
علمای اخلاق غفلت از مرگ را ناشی از حب دنیا و فرورفتن در شهوات آن میدانند؛ زیرا در چنین حالتی قلب از مرگ غافل میشود و از آن گریزان میگردد [۸۹]. از سوی دیگر، آنان با استناد به برخی روایات [۹۰] ذکر و یادآوری مرگ را سبب زهد در دنیا و قطع ریشههای غفلت میشمارند [۹۱].
امامخمینی آرزوهای بلند و ظن به بقا را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود انسان بدون اینکه زاد و توشهای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجلش فرا رسد و به هلاکت بیفتد [۹۲] (ببینید: مرگ).
پیشگیری و درمان
قرآن کریم با توصیه به ذکر، انسانها را از غفلت بر حذر داشته [۹۳] و از رسول خدا(ص) با عنوان مذکِّر (هشداردهنده) یاد کرده است [۹۴]. امامخمینی مانند دیگر عارفان [۹۵]، حالت بیداری (یقظه) از غفلت را مقدمه سلوک [۹۶] و پیش از مرتبه توبه [۹۷] میداند. ایشان ازجمله اهداف بعثت انبیا(ع) و نزول کتابهای آسمانی را بیدارکردن مردم از خواب غفلت و مستی در عالم طبیعت و رساندن به عالم سرور و حیات و نعمتهای ابدی دانسته است [۹۸]. ایشان تأکید کرده است که انسان نباید لحظهای از احوال نفس و اصلاح آن غافل شود [۹۹]. اگر خواب غفلت قلب انسان را فرا نگرفته بود، انسان اینگونه آسوده خاطر و بیتوجه، به اعمال و سخنان نادرست ادامه نمیداد [۱۰۰]. ایشان در مواضع متعدد، بر مواظبت بر گرفتارنشدن در غفلت هشدار میدهد [۱۰۱].
عالمان اخلاق، راههای مختلفی برای درمان غفلت ارائه کردهاند، مانند محاسبه و مراقبه نفس [۱۰۲] و به یاد مرگ بودن [۱۰۳]. بعضی نیز غفلت و بیخبری را نوعی بیماری دانستهاند که درمان آن به دست بیمار نیست، بلکه به دست عالمانِ باعمل است [۱۰۴].
امامخمینی پندهای انبیا(ع)، اولیا(ع) و کتابهای آسمانی را از اسباب بیداری انسانها میداند [۱۰۵]. ایشان با استناد به روایتی از امیرالمؤمنین(ع) [۱۰۶] تفکر را سبب تنبیه قلب و بیداری از خواب غفلت برشمرده است [۱۰۷]. ایشان پیش از مرحله «یقظه» به ضرورت بیرونآمدن از انکار مقامات اولیا اشاره میکند؛ به این معنا که شخص آنچه از معنویات و مقامات بزرگان و اولیای الهی(ع) میشنود، انکار نکند که این نشانه خودبینی و جهل است و خود حجاب و مانع هر رشد و تعالی است [۱۰۸].
غفلت در حوزههای اجتماعی
غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای زیانبار و گاه جبرانناپذیری است و همواره پیشوایان به پیروانشان درباره غفلت از دشمن هشدار دادهاند [۱۰۹]. امامخمینی با الهامگرفتن از معارف دینی و عرفانی در توصیه به یقظه و بیداری نفس، آن را به مباحث اجتماعی و دشمن بیرونی نیز بسط داده و مردم را به بیداری در برابر ظالمان و توطئههای دشمنان خارجی هشدار داده است [۱۱۰]. ایشان همگان بهویژه علما [۱۱۱] را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافلنشدن از دسیسههای دشمنان در ضربهزدن به کشور و اسلام توصیه کرده است [۱۱۲].
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مواضع متعدد، بر عدم غفلت از اهداف انقلاب [۱۱۳] و عدم غفلت از دادن مسئولیت به افراد صالح [۱۱۴] تأکید میکرد. ایشان در سخنرانیهای خود به امت اسلامی توصیه میکرد از خواب غفلت بیدار شوند و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان آنان رهایی بخشند [۱۱۵].
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۹۷.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۹.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۶/۸۲.
- ↑ بالیزاده، شرح فصوص الحکم، ۲۵۱.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۹ ـ ۲۷۰.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان، ۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۶۷.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۵۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۲۶.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۹.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ب۴۸، ۱۰.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل برنابا، ب ۱۰۹.
- ↑ کهف، ۲۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۳/۳۰۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵ ـ ۲۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۱۵۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۶.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۳۳ ـ ۱۳۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۵ ـ ۲۹۱؛ غزالی، مکاشفة القلوب، ۲۸ ـ ۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵ ـ ۱۰۸.
- ↑ سرّاج، اللمع فی التصوف، ۷۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۳۵ و ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۸، ۱۸۰ و ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۳ و ۱۴/۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۷ و ۱۱/۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۱۶/۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۳۶ و ۱۱/۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۹ ـ ۱۶۰.
- ↑ منافقون، ۹.
- ↑ نور، ۳۷.
- ↑ دیلمی، اعلام الدین، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۵۱۲.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۷۳.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۴ ـ ۲۰۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۶.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۳۴۷.
- ↑ حشر، ۱۹؛ طه، ۱۲۴.
- ↑ یونس(ع)، ۷.
- ↑ انبیاء، ۱؛ ق، ۲۲.
- ↑ ماعون، ۴ ـ ۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۲۳.
- ↑ شعیری، جامع الاخبار، ۱۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۶۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹ ـ ۳۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
- ↑ ق، ۲۲.
- ↑ حشر، ۱۹.
- ↑ طه، ۱۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۹۹، ۵۴۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵ ـ ۲۶۶.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۱۹۷.
- ↑ گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۴۳.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۵۳۲.
- ↑ ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۶.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۱ ـ ۱۶۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم، ۱۵/۲۳ ـ ۲۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۶۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۴۵۳؛ ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۱.
- ↑ ورام،، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۵.
- ↑ ماعون، ۴ ـ ۵؛ نساء، ۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۳۶۲ ـ ۳۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۴۷۳ ـ ۴۷۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۴۵ ـ ۸۵۰.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱ ـ ۳۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۴؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ و ۲۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ ـ ۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۳۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۳/۲۵۵.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۴۱ ـ ۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴ ـ ۱۷۵.
- ↑ اعراف، ۲۰۵.
- ↑ غاشیه، ۲۱.
- ↑ قشیری، رساله، ۱۹۸؛ انصاری، منازل السائرین، ۳۵ ـ ۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵ و ۱۹۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳ ـ ۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۴ ـ ۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۴.
- ↑ گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۵۰۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۷ ـ ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۶ ـ ۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۲ ـ ۲۴۳؛ ۱۲/۳۸۲ و ۱۳/۵۳۱ ـ ۵۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱ و ۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۲۱۸؛ ۲/۱۳۵؛ ۳/۳ ـ ۴ و ۴/۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۱۴ و ۱۲/۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۳/۷۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انجیل برنابا، کویت، دارالقلم، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بالیزاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دیلمی، حسنبنمحمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، موسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- شعیری، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بیتا.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- غزالی، ابوحامد، مکاشفة القلوب المقرب الی علام الغیوب، تحقیق عبدالحمید طعمه حلبی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- گیلانی، عبدالرزاق، ترجمه و شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، منسوب به امامصادق(ع)، تحقیق رضا مرندی، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- نخجوانی، نعمتالله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پیوند به بیرون
- ابوالفضل یغمایی، غفلت، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۵۰۴-۵۰۹.