حدود: تفاوت میان نسخهها
(اصلاح ارقام) |
جز (removed Category:مقالههای آماده ارزیابی; added Category:مقالههای نیازمند بازنگری using HotCat) |
||
خط ۱۰۳: | خط ۱۰۳: | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
فخرالدین راد، «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص. | فخرالدین راد، «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای نیازمند بازنگری]] | ||
[[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای بدون لینک دانشنامه]] |
نسخهٔ ۲۷ آذر ۱۴۰۱، ساعت ۰۱:۲۶
حدود، مجازاتهای معینشده از جانب شرع برای ارتکاب جرمهای خاص.
تعریف
حدود جمع «حدّ» و به معنای منع و بازداشتن [۱]، مرز میان دو چیز و عقوبت [۲] است. حدود در اصطلاح فقهی به مجازات شرعی معین در برابر انجام جرمی خاص گفته میشود [۳] ؛ برخلاف تعزیر که عقوبتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن تعیین نشده است [۴] (ببینید: تعزیرات).
پیشینه
در ادیان الهی نیز به مجازات مجرمان اشاره شده است؛ چنانکه در کتاب مقدس به جرایم منافی مصالح خانواده و عفت عمومی، بیشتر توجه شده است [۵] ؛ مانند ممنوعیت زنا در ده فرمان [۶] که حد اعدام، سنگسار [۷] و سوزاندن در آتش [۸] برای آن وضع شده، همچنین منع از سرقت [۹] و لواط [۱۰] که مجازات مرگ برای آنها تعیین شده است [۱۱]. پیش از اسلام برخی مجازاتها نزد عرب جاهلی مرسوم بوده است؛ مانند قطع دست دزد، اعدام راهزنان و سنگسارکردن دزدانی که برای چندمین بار اقدام به دزدی میکردند [۱۲]. در قرآن واژه «حدود» چهارده بار و غالباً با تعبیر «حُدُودُ اللهِ» [۱۳] و در معنایی عام به کار رفته است؛ چنانکه به تعیین حد مجازات برای زنا [۱۴]، سرقت [۱۵]، قذف [۱۶] و محاربه [۱۷] اشاره شده است. همچنین احادیث بسیاری دراینباره نقل شده که در کتابهای روایی، ابواب متعددی را به خود اختصاص دادهاند [۱۸]. در آثار فقهی باب جامعی به نام حدود در فصلهای مختلفی وجود دارد و از اول به همین نام مطرح بوده است [۱۹] ؛ علاوه بر این، فقها ضمن دیگر مباحث فقهى مانند لِعان، شهادت، اطعمه و اشربه، امر به معروف و نهى از منکر به احکام حدود نیز پرداختهاند [۲۰]. امامخمینی در تحریر الوسیله احکام حدود را در بابی به همین نام ذکر کرده است [۲۱] ؛ چنانکه به پرسشهایی دراینباره پاسخ گفته و به برخی از مسائل جدید پرداخته است [۲۲].
جایگاه و فلسفه اجرای حدود
قرآن کریم در آیات مختلفی اجرای حد و گاه میزان آن را بیان [۲۳] و بر لزوم اجرای آن تأکید کرده است [۲۴]. روایات نیز از اجرای حدود شرعی در سنت رسول اکرم(ص) و امامان(ع) سخن گفتهاند و اجرای حدود را مفیدتر از بارانِ چهلشبانهروزى ذکر کردهاند [۲۵] و ترک آن را در حکم دشمنی با خداوند معرفی کردهاند [۲۶] ؛ تا آنجا که پیامبر(ص) شفاعت کسی را در اجرای حدود نمیپذیرفت و از شفاعت مجرمان نهی میکرد [۲۷] ؛ البته نگاه اسلام در فلسفه مجازات ازجمله اجرای حدود، برخلاف برخی نظریهها تکبعدی نبوده، به همه جوانب آن نظر دارد [۲۸]. امامخمینی معتقد است اجرای حدود موجب برچیدهشدن تخم بیدادگریها و دزدیها و بیعفتیهای خانمانسوز است [۲۹] و سبب سعادت مجرم و راحتی امت تلقی میگردد [۳۰]. بر خلاف قصاص که حقِ ولی دم است و او میتواند از آن گذشت کند یا آن را به دیه تبدیل کند (ببینید: قصاص)، حدود از احکام الهی است که اجرای آن الزامی است و جز در موارد خاص مشمول عفو حاکم نمیشود.
انواع حدود
فقها در شش مورد از جرایمِ موجب حد، اتفاق نظر دارند [۳۱]. امامخمینی نیز موجبات حد را در شش چیز یعنی زنا، لواط، قذف، شُرب خمر، سرقت و محاربه دستهبندی کرده است [۳۲] که چهار مورد از آن در قرآن آمده است و شامل صد تازیانه برای زنا [۳۳]، هشتاد تازیانه برای قذف [۳۴]، قطع دست برای سرقت [۳۵] و تخییر حاکم در کشتن، دارزدن، قطع انگشتان و تبعید برای محارب [۳۶] میشود؛ اما در خصوص مرتد که ازجمله موارد اختلافی است، در قرآن کریم تنها به مذمت شدید و وعده عذاب عظیم الهى اشاره شده است، بىآنکه به کیفر دنیوى او تصریح شود [۳۷]. در روایات نیز موارد دیگری افزوده شده [۳۸] که در ماهیت برخی از آنها، اینکه آیا جزو حدودند یا تعزیر، اختلاف نظر وجود دارد [۳۹]. برخی از فقها تعداد حدود را به شانزده مورد رساندهاند [۴۰]. امامخمینی علاوه بر موارد ششگانه یادشده به حد قتل برای مرتد فطری [۴۱] و ساحر مسلمان و سبّکننده به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و مدعی دروغین پیامبری [۴۲] و تازیانه و تبعید برای سُحق [۴۳] و قیادت [۴۴] اشاره کرده است. علاوه بر این برای برخی از موجبات حد مانند زنا، به غیر از تازیانه، مجازاتهایی مانند قتل، رجم، تبعید و تراشیدن سر ـ به حسب مورد ـ تعیین شده است [۴۵].
شرایط ثبوت جرایم حدّی
در فقه اسلامی تنها افرادی دارای مسئولیت کیفریاند که شرایط عمومی ثبوتِ حد ازجمله بلوغ، عقل، قصد و اختیار را داشته باشند؛ هرچند در بعضی موارد مانند سرقت، عدم اضطرار و علم به حرمت نیز ازجمله شرایط ذکر شدهاند [۴۶]. برای ثبوت برخی حدود مانند حد زنا، بر این شرایط به غیر از شرط عقل، ادعای عدم خلاف شده است [۴۷].
امامخمینی پس از ذکر شرایط یادشده، در خصوص اعتبار شرط عقل بر این باور است که بر زن دیوانه و بنا بر نظر صحیحتر بر مرد دیوانه حد نیست [۴۸]. به نظر فقها، مسلمانبودن از شرایط اجراى حد نیست؛ اما اگر کافر به صورت غیر علنى شراب بنوشد، از مجازاتِ حد استثنا میشود [۴۹]. برخی از حدود مانند حد سرقت، شرایط دیگری نیز دارند؛ ازجمله اینکه دزدی در سال قحطی و از خوردنیها نباشد و همچنین مال دزدیدهشده، به اندازه یکچهارم دینار طلای خالص باشد و در حرز (جای مطمئن) قرار داشته باشد [۵۰].
راههای اثبات ارتکاب جرم
فقها راههای مختلفی برای اثبات جرمِ موجب حد برشمردهاند [۵۱] ؛ ازجمله آنها اقرار صریح مجرم به ارتکاب جرم است؛ مشروط بر آنکه اقرار وی همراه با اختیار و قصد باشد [۵۲]. دفعات اقرار در جرایم گوناگون، مختلف است. بر اساس نظر مشهور نزد فقهاى شیعه، براى اثبات جرم زنا، لواط و مساحقه، چهار بار اقرار لازم است [۵۳]. بعضی این اقرار را مشروط به مجلسهای متعدد کردهاند [۵۴] و بعضی یک مجلس را کافی دانستهاند [۵۵]. امامخمینی نیز کفایت اقرار در یک جلسه را اقرب به واقع و احتیاط را در چهار جلسه دانسته است [۵۶]. طبق نظر مشهور براى اثبات نوشیدن شراب، قذف، دزدی و قوّادى دو بار اقرار نزد قاضى لازم است [۵۷] ؛ هرچند برخی یک بار را کافی دانستهاند [۵۸]. امامخمینی با تأیید نظر مشهور، لزوم دو بار اقرار را موافق احتیاط، بلکه آن را خالی از وجه نمیداند [۵۹]. مشهور فقها در محاربه یک بار اقرار را کافی میدانند [۶۰] ؛ ولی امامخمینی احتیاط را در دو بار میداند [۶۱].
راه دیگر اثبات جرم، وجود بینه و شاهد، با شرایط خاص آن است. بنا بر نظر معروف در لواط و مساحقه، شهادت چهار مرد عادل، در زنا شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد و دو زن یا در برخى موارد دو مرد و چهار زن و در دیگر جرایم حدی، شهادت دو مرد ضرورى است [۶۲] ؛ هرچند بعضی فقها [۶۳] ؛ ازجمله امامخمینی، با استناد به روایات [۶۴] شهادت دو مرد و چهار زن را در ثبوت رجم، قبول ندارند و امامخمینی در غیر رجم بنا بر اقوی میپذیرد [۶۵]. در حجتبودن علم قاضى برای اثبات حد در میان فقها اختلافاتى وجود دارد. بعضی قائل به تفصیل میان حقالله و حقالناس شدهاند [۶۶] ؛ اما مشهور [۶۷] علم قاضی را با استناد به آیات [۶۸]، روایات [۶۹] و اجماع [۷۰] به طور مطلق حجت میدانند [۷۱]. امامخمینى در صورتی که خود قاضى علم پیدا کرده باشد، اجراى حد الهى را واجب میداند [۷۲] ؛ ولى در حقالناس اجرای حد را متوقف بر شکایت شاکىِ خصوصى دانسته است [۷۳].
قاعده درء
قاعده درء آن است که حدود با شبهات برداشته میشوند. جایی که در وقوع جرم یا انتساب آن به متهم یا مسئولیت و استحقاق مجازات وى، به دلیلى تردید وجود داشته باشد، به موجب این قاعده، اجراى حدود منتفى است. نبود شبهه از نکاتی است که در اثبات جرم مطرح شده و در مورد شمول قاعده درء بر همه جرایم، اتفاق نظر وجود دارد [۷۴]. از نظر فقها، اثبات و اجرای مجازات مشروط به عدم شبهه است [۷۵] و مبنای این اصل برگرفته از روایت متواتر [۷۶] پیامبر اکرم(ص) است که دستور داده است با شبهات، حدود دفع شود [۷۷] ؛ البته برخی از فقها این روایت را صحیح نمیدانند و به چنین عمومی قائل نیستند [۷۸]. در آثار امامخمینی اظهار نظر صریحی مبنی بر اعتبار یا عدم اعتبار این قاعده، وجود ندارد؛ اما در فتاوای ایشان، این قاعده پذیرفته شده و گاه به آن اشاره شده است [۷۹].
تکرار و تعدد در حدود
مشهور فقها [۸۰] ازجمله امامخمینی [۸۱] در صورتی که یک گناه چند بار تکرار شده باشد و مجرم در میان آنها، مجازات نشده باشد، یک حد را کافی میدانند؛ اما در صورت اقامه حد پس از هر جرم و تکرار گناه، در برخی مراتب منتهی به قتل خواهد شد. بعضی از فقها در جرمهایی مثل زنا و لواحق آن و قذف و تفخیذ و شرب خمر مرتبه سوم را موجب قتل میدانند [۸۲] و دلیلشان روایتی است که میگوید صاحبان گناه کبیره در مرتبه سوم کشته میشوند [۸۳]. در شرب خمر نیز به اجماع استناد شده است [۸۴]. در برابر، بعضی در خصوص زنا و قذف، قتل را مربوط به مرتبه پنجم دانستهاند [۸۵]. مشهور فقها برای غیر از شرب خمر، مرتبه چهارم را معیار قرار دادهاند [۸۶]. امامخمینی نیز قول مشهور را در مرتبه چهارم درباره زنا و سرقت قبول کرده [۸۷] و آن را در قذف و ارتداد، احوط [۸۸] و در تفخیذ، اشبه [۸۹] میداند و در شرب خمر قتل را مربوط به مرتبه سوم میداند [۹۰]. فقها در جرمی مانند دزدی اتفاق نظر دارند که در مرتبه اول دست راست دزد قطع میشود و در مرتبه دوم پای چپ او و در مرتبه سوم، دزد حبس ابد و در مرتبه چهارم کشته میشود [۹۱]. در صورت اجتماع چند نوع حدِ مختلف بر یک مجرم، مانند حد شرب خمر، حد سرقت و حد زنا، با توجه به روایت [۹۲] حدها به نحوی اجرا میشوند که هیچیک زمینه اجرای دیگری را از میان نبرد [۹۳]. به باور برخی واجب است میان دو حد فاصله شود تا مجرم بهبود یابد [۹۴]. بعضی نیز به علت عدم جواز تأخیر اجرای حد، این امر را مستحب دانستهاند [۹۵]. امامخمینی تأخیرانداختن حد بعدی را بنابر احتیاطِ واجب جایز نمیداند [۹۶].
اجرای حدود
در فقه اسلامی درباره اجرای حدود مواردی مطرح شده است که عبارتاند از:
- اجرای حدود در عصر غیبت: اجرای حدود در زمان حضور بر عهده امام(ع) و نائبان اوست [۹۷] و بر لزوم اجرای آن تأکید شده است [۹۸] ؛ اما در دوره غیبت امام(ع) بعضی از فقها اجرای حدود را جایز نمیدانند [۹۹]. این گروه به دلایلی مانند اجماع و اصل عدم جواز استناد کردهاند [۱۰۰]. در مقابل، برخی با استناد به عموم آیات و روایات و فلسفه مجازات، قائل به جواز شدهاند [۱۰۱]. صاحب جواهر پس از نقد دلایل مخالفان، جواز اجرای حد در عصر غیبت را نظر مشهور دانسته و در آن ادعای عدم خلاف کرده است [۱۰۲]. امامخمینی نیز نظر جواز را پذیرفته [۱۰۳] و بر اجرای حدود تأکید کرده و آن را منوط به دقت، اتقان و تحقق شرایط و مقدمات فراوانی دانسته است [۱۰۴].
- مجری حدود: طبق نظر مشهور در دوره غیبت امام(ع)، مجتهدان جامع شرایط و عادل مجری حدود شرعىاند [۱۰۵]. امامخمینی نیز اجرای آن را زیر نظر مجتهد عادل جایز میداند [۱۰۶] ؛ البته از آنجا که ایشان اجرای حدود را از شئون حکومت میداند [۱۰۷] و در صورت تشکیل حکومت اسلامی به دست یکی از فقها، تبعیت از او را بر فقیهان دیگر واجب بر میشمرد [۱۰۸]، در فرض تشکیل حکومت اسلامی اجرای حدود بر عهده ولی فقیه و کسی خواهد بود که ولی فقیه برای این کار منصوب کرده است (ببینید: ولایت فقیه(۱)).
- موانع اجرای حدود: به باور فقها علاوه بر شرایط عامه و اثبات حد، نباید مانعی برای اجرای حد وجود داشته باشد، و در صورت وجود مانع، اجرای حد منتفی میشود [۱۰۹]، مانند بدی آب و هوا [۱۱۰] یا آمادهنبودن مجرم به دلیل بیماری یا حیض در اجرای حد جلد [۱۱۱] یا پناهبردن وی به حرم الهی [۱۱۲] یا بودن در سرزمین دشمن [۱۱۳]. امامخمینی نیز در مواردی که ترس از هلاکتِ مجرم به موجب گرما و سرمای شدید یا حاملهبودن وی وجود دارد، اجرای حد را جایز ندانسته است [۱۱۴]. ایشان معتقد است اگر مجازات مجرم سنگسار یا قتل باشد، هرچند بیمار باشد، حد اجرا میشود؛ اما اگر تازیانه باشد تا زمان بهبودی تأخیر انداخته میشود [۱۱۵]. برخی از معاصران، مصلحت حکومتی، وهن دین و بیاحترامی به اسلام را ازجمله عواملی دانستهاند که بر چگونگی اجرای حد تأثیرگذارند [۱۱۶].
- شیوه اجرای حدود: در اجرای حدود به مقتضای نوع جرم، مجازاتهایی مانند جلد، رجم و قتل تعیین شده است. بعضی از فقها در خصوص مجازات قتل، ضمن جمع میان روایات برای رجم و کشتن با شمشیر موضوعیت قائلنشده و ملاک را خارجشدن روح از بدن دانستهاند [۱۱۷]. دلیل اینان روایاتی است که در آنها قتل به صورت مطلق مطرح شده است [۱۱۸] ؛ اما برخی از فقها به موضوعیت قتل با شمشیر نظر دارند و قتل را منحصر در آن میدانند [۱۱۹]. برخی نیز ضمن پذیرش این مبنا قائلاند میتوان با احکام ثانوی آن را تغییر داد [۱۲۰] و اگر اجرای بعضی مجازات مثل رجم، موجب وهن اسلام و بیاحترامی به اصل دین شود، به تشخیص حاکم شرع، قابل تغییر خواهد بود [۱۲۱]. امامخمینی تبدیل رجم به تیرباران را در صورت مفسدهداشتن رجم بدون اشکال میداند [۱۲۲] و مجازات قتل را مطلق بیان میکند و به چگونگی و نوع آن نمیپردازد [۱۲۳].
- اجرای علنی کیفر: درباره وجوب یا استحباب حضور عدهای به هنگام اجرای حد، اختلاف نظر وجود دارد. برخی حضور گروهی از مسلمانان را به هنگام اجرای حد زنا، واجب دانستهاند [۱۲۴] و به وجوب امرِ موجود در آیه «و لْیشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِین» [۱۲۵] استناد کردهاند [۱۲۶]. برخی دیگر قائل به استحباب این امر شدهاند [۱۲۷] و ضمن ادعای اجماع، به همان آیه استناد کردهاند [۱۲۸]. امامخمینی آگاهکردن مردم و حضور آنان را برای اجرای حد زنا لازم میداند [۱۲۹] و اجرای علنی حد را سبب اصلاح جامعه و پایانیافتن فحشا میخواند [۱۳۰]. در اینکه غیر از حاکم و مجری حد، چند نفر باید حضور پیدا کنند، اختلاف نظر وجود دارد و این امر ناشی از اختلاف برداشت از کلمه «طائفة» در آیه یادشده است. بعضی حداقلِ آن را از باب احتیاط ده نفر [۱۳۱]، بعضی سه نفر [۱۳۲] و عدهای یک نفر [۱۳۳] دانستهاند و برخی نیز مقدار آن را به تشخیص عرف واگذار کردهاند [۱۳۴]. امامخمینی احتیاط واجب را در حضور سه نفر و بیشتر دانسته است [۱۳۵] ؛ زیرا از سویی آیه دلالت بر وجوب میکند و از طرف دیگر استحباب حضور، امری اجماعی قلمداد شده است [۱۳۶] ؛ هرچند علنیبودن اختصاص به حد زنا دارد و تعمیم آن به سایر مجازاتها نیازمند دلیل است [۱۳۷].
عوامل ساقطشدن حد
توبه و عفو در شرایطی موجب ساقطشدنِ حد بیان شده است:
- توبه: با توجه به اینکه یکى از مهمترین اهدافِ مجازات، اصلاح مجرمان است، توبه با استناد به برخی آیات [۱۳۸] و روایات [۱۳۹] اگر پیش از قیام بینه یا اقرار بوده باشد، یکی از موجبات ساقطشدن حد است [۱۴۰]. امامخمینی بر موارد یادشده تصریح کرده است [۱۴۱].
- عفو: جواز عفو در برخی آیات مطرح شده است [۱۴۲] و فقها با استناد به برخی روایات میان حقالله و حقالناس [۱۴۳] قائل به تفصیل شده و عفو را مخصوص حقالله دانستهاند و سقوط حقالناس را مشروط به اسقاط صاحب حق دانستهاند [۱۴۴]. امامخمینی نیز در حقالله در صورتی که مصلحت اقتضا کند، عفو را جایز دانسته است [۱۴۵]. فقها درباره عفو در حد سرقت اختلاف نظر دارند. بعضی قائل به عدم جواز عفو [۱۴۶] و بعضی دیگر آن را جایز شمردهاند [۱۴۷]. امامخمینی توبه پیش از قیام بینه و اقرار و نیز عفو و بخشش صاحب مال پیش از دادخواست نزد حاکم را سبب سقوط حد از سارق دانسته است [۱۴۸] ؛ اما در حقالله اگر مجرم پس از اقرار توبه کرده باشد، حاکم مخیر میان عفو و اجرای حد چه در رجم و چه در تازیانه است [۱۴۹] ؛ ولی بعضی این اختیار در عفو را منحصر به رجم دانستهاند [۱۵۰]. اما اگر پس از قیام بینه توبه کند تنها برخی از فقها قائل به جواز عفو از سوی حاکم شدهاند [۱۵۱]. در حد شرب خمر نیز برخی از فقها معتقدند اگر پس از اثبات جرم، شخص توبه کند، حاکم حق عفو دارد؛ چه طریق اثبات بینه باشد، چه اقرار [۱۵۲]. فقها در این مسئله نیز همانند حد زنا تنها در صورتی که طریق اثباتِ جرم اقرار باشد و مجرم توبه کرده باشد، عفو را جایز دانستهاند [۱۵۳].
امامخمینی با اینکه در شرابخواری که پس از اقرار توبه کرده است، جواز عفو را بعید ندانسته، در عین حال، احتیاط را اجرای حد دانسته است [۱۵۴]. فقها درباره عفو از محاربه بحثی نکردهاند و تنها به این نکته اشاره کردهاند که با توجه به آیه ۳۴ سوره مائده، اگر شخص پیش از دستگیری توبه کند، مجازات نمیشود [۱۵۵] ؛ هرچند برخی از معاصران به جواز عفو در محاربه پس از دستگیری تصریح کردهاند [۱۵۶].
پانویس
- ↑ جوهرى، الصحاح، 2/462؛ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، 2/3.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، 3/19؛ جوهری، الصحاح، 2/462؛ ابنمنظور، لسان العرب، 3/140.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/325؛ طباطبایى، ریاض المسائل، 15/433؛ خوانسارى، جامع المدارک، 7/2.
- ↑ شهید ثانی، مسالک الافهام، 326؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/254.
- ↑ ← کتاب مقدس، لاویان، ب18، 6 ـ 19.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب20، 14.
- ↑ کتاب مقدس، تثنیه، ب 22، 23 ـ 24.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب21، 9.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب20، 15؛ کتاب مقدس، تثنیه، ب5، 19.
- ↑ کتاب مقدس، لاویان، ب18، 22.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب21، 16؛ پیدایش، ب19.
- ↑ علی، 10/280، 321 و 324.
- ↑ بقره، 187 و 229؛ نساء، 13؛ طلاق، 1.
- ↑ نور، 2.
- ↑ مائده، 38.
- ↑ نور، 4.
- ↑ مائده، 33.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، 10/2؛ طوسی، الاستبصار، 4/200؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/9.
- ↑ ← مفید، المقنعه، 773؛ طوسی، الخلاف، 5/365، طوسی، المبسوط، 8/2؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/254.
- ↑ ← نجفى، جواهر الکلام، 41/155 ـ 159؛ خوانسارى، جامع المدارک، 5/411 ـ 414.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/432.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، 3/448.
- ↑ نور، 2 و 4؛ مائده، 38.
- ↑ نور، 2.
- ↑ کلینی، الکافی، 7/174؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/12.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/13.
- ↑ کلینی، الکافی، 7/254؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/47.
- ↑ مقیمی حاجی، فلسفه مجازات در اسلام1، 117.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، 274.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، 236.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 4/136؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/255.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/432 ـ 469.
- ↑ نور، 2.
- ↑ نور، 4.
- ↑ مائده، 38.
- ↑ مائده، 33.
- ↑ نحل، 106.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/171، 220، 323 و 337.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 4/136؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/327.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، 41/203؛ وحید خراسانی، منهاج الصالحین، 3/476.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/469.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/452.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله 2/447.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/448.
- ↑ ← طوسی، النهایه، 692؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/309؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/439 ـ 440.
- ↑ ← حلى، علامه، تحریر، 5/303؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/262 و 450؛ خویى، موسوعة الامامالخوئی، 41/207 ـ 209.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، 15/435.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/433.
- ↑ ← طوسى، المبسوط، 8/37؛ حر عاملى، تفصیل وسائل الشیعة، 28/50؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/313 ـ 314، 400، 460 و 489؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/455.
- ↑ شهید ثانى، مسالک، 14/491؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/460 ـ 462.
- ↑ نجفى، جواهر الکلام، 41/279، 376 ـ 377 و 455؛ خویى، موسوعة الامامالخوئی، 41/210 ـ 211.
- ↑ ← حلى، محقق، المختصر، 1/214؛ حلى، علامه، تحریر، 5/312؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/279، 376 و 455.
- ↑ ← نجفى، جواهر الکلام، 41/280.
- ↑ طوسى، الخلاف، 5/377؛ طوسى، المبسوط، 8/4؛ شهید ثانى، مسالک، 14/341.
- ↑ شهید ثانى، الروضة البهیه، 9/34 ـ 35؛ منتظرى، کتاب الحدود، 28؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، 1/272.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/436.
- ↑ ← مفید، المقنعه، 792، طوسى، المبسوط، 8/61؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 4/148، 154 و 156.
- ↑ خویى، موسوعة الامامالخوئی، 41/304، 320، 330 و 363.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/447، 451 و 455.
- ↑ حلى، محقق، شرائع الاسلام، 4/167؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، 2/60.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/468.
- ↑ طوسى، المبسوط، 8/9؛ فاضل هندى، کشف اللثام، 10/423؛ خویى، موسوعة الامامالخوئی، 41/217.
- ↑ حلى، محقق، شرائع الاسلام، 4/139؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، 2/136؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، 41/145.
- ↑ طوسى، تهذیب، 6/264؛ طوسى، الاستبصار، 3/23؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 27/351.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/437.
- ↑ طوسى، النهایه، 691 ـ 692؛ فاضل آبى، کشف الرموز، 2/496.
- ↑ نجفى، جواهر الکلام، 40/88.
- ↑ مائده، 38؛ نور، 2.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، 3/107 ـ 108؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 27/274.
- ↑ ← طباطبایى، ریاض المسائل، 15/32.
- ↑ طوسى، الخلاف، 6/242؛ حلى، علامه، مختلف الشیعه، 8/400.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/387 و 445.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/445.
- ↑ ← بجنوردى، القواعد الفقهیه، 3/98.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، 29/248؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، 27/226.
- ↑ طباطبایی، ریاض المسائل، 16/147.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، 4/74؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/47.
- ↑ خویی، موسوعة الامامالخوئی، 41/187 و 209.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/433 ـ 434؛ امامخمینی، الطهاره، 4/269.
- ↑ حلی، علامه، مختلف الشیعه، 9/176.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/441.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 3/442، 461، 477 و 519؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/371.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/19.
- ↑ ابنزهره، غنیة النزوع، 429.
- ↑ طوسی، الخلاف، 5/408.
- ↑ ← ابنزهره، غنیة النزوع، 421، 426 و 428؛ طباطبایی، ریاض المسائل، 16/14 ـ 15؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، 1/494.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/441 و 464.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/451 و 470.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/447.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/456.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، 41/528 ـ 534؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/464.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/34.
- ↑ طوسی، النهایه، 702؛ حلى، محقق، شرائع الاسلام، 4/143.
- ↑ طوسی، النهایه، 699؛ ابنبراج، المهذب، 2/527.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 3/451؛ ← نجفی، جواهر الکلام، 41/346.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/442.
- ↑ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 1/312؛ نجفی، جواهر الکلام، 21/386.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/11.
- ↑ حلى، محقق، شرائع الاسلام، 1/312؛ حلى، محقق، المختصر، 1/115.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 2/24 ـ 25؛ خوانسارى، جامع المدارک، 5/411.
- ↑ ← مفید، المقنعه، 810؛ سلاّر، المراسم العلویة، 261؛ حلبى، الکافی فی الفقه، 423 ـ 424.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، 21/394.
- ↑ امامخمینی، ولایت فقیه، 51 ـ 52؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/459.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 4/247.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام، 21/394.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 1/459؛ امامخمینی، البیع، 2/624 ـ 625؛ امامخمینی، صحیفه، 10/265.
- ↑ امامخمینی، البیع، 2/618 ـ 619 و 632.
- ↑ امامخمینی، البیع، 2/624.
- ↑ ← طوسى، النهایه، 701؛ ابنبراج، المهذب، 2/529؛ حلى، علامه، تحریر، 5/370؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/343؛ موسوی اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، 1/542.
- ↑ کلینى، الکافی، 7/217؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/21.
- ↑ طوسى، تهذیب، 10/47.
- ↑ صدوق، من لایحضره الفقیه، 2/205.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، 10/40؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/24.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/441 ـ 442؛ امامخمینی، استفتائات، 3/449.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/441.
- ↑ ← مکارم شیرازی، استفتائات جدید، 3/361؛ علوی گرگانی، اجوبة المسائل، 517.
- ↑ ← طوسی، الاستبصار، 4/209؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، 9/147؛ شهید ثانى، الروضة البهیه، 10/67.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/109.
- ↑ گلپایگانى، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، 1/250.
- ↑ مکارم شیرازی، استفتائات جدید، 3/361 ـ 362.
- ↑ علوی گرگانی، اجوبة المسائل، 517.
- ↑ امامخمینی، رهتوشه، 53.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/439.
- ↑ ← مفید، المقنعه، 780؛ ابنادریس، السرائر، 3/453؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، 3/529 ـ 530؛ خویی، موسوعة الامامالخوئی، 41/268.
- ↑ نور، 2.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 3/453.
- ↑ طوسی، المبسوط، 8/8؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 4/144.
- ↑ طوسی، الخلاف، 5/374.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/443.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، 8/332.
- ↑ طوسی، الخلاف، 5/374.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 3/454؛ شهید ثانى، حاشیۀ الارشاد، 4/201.
- ↑ حلی، محقق، المختصر، 1/217؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، 2/342.
- ↑ حلی، علامه، مختلف الشیعه، 9/170؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، 9/96.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/443.
- ↑ فاضل لنکرانی، تفصیل الشریعة، 236؛ مؤمن قمی، مبانی تحریر الوسیله ـ کتاب الحدود، 283.
- ↑ منتظرى، مجازاتهاى اسلامى، 104.
- ↑ مائده، 34 و 39؛ نساء، 16.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/36 ـ 37.
- ↑ طوسى، الخلاف، 5/468؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/539.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/439.
- ↑ ← مائده، 13؛ اعراف، 199.
- ↑ حر عاملى، تفصیل وسائل الشیعة، 28/40.
- ↑ طباطبایى، ریاض المسائل، 15/460؛ فاضل هندى، کشف اللثام، 10/421.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، 3/451.
- ↑ حلّى، محقق، المختصر، 1/223؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/540.
- ↑ طوسى، النهایه، 718؛ ابنزهره، غنیة النزوع، 434.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/464 ـ 465.
- ↑ طباطبایى، ریاض المسائل، 15/458.
- ↑ ابنادریس، السرائر، 3/444.
- ↑ مفید، المقنعه، 777؛ حلبى، الکافی فی الفقه، 407.
- ↑ حلبى، الکافی فی الفقه، 413.
- ↑ طوسى، النهایه، 714؛ ← حلى، علامه، مختلف الشیعه، 9/206.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/456.
- ↑ حلى، علامه، تحریر، 5/382؛ اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان، 13/298؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، 2/468.
- ↑ گنجینه استفتائات قضایى، سؤال 5724.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنبراج، قاضیعبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنزهره، سیدحمزةبنعلی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، رهتوشه قضایی (استفتائات قضایی از محضر حضرت امامخمینی)، قم، نشر قضا، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امامامیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- حلی، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- حلی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- حلی، المختصر النافع فی فقه الامامیه، قم، مطبوعات دینی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ق.
- خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخوئی، مبانی تکملة المنهاج، القضاء و الحدود، قم، مؤسسة احیاء آثار الامامالخویی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
- سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- سلار، حمزةبنعبدالعزیز، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، تصحیح محمود دبستانی، قم، حرمین، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شهید اول، محمدبنمکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، حاشیة الإرشاد، تحقیق رضا مختاری، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهرهمند و دیگران، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طوسی، محمدبنحسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
- طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- طوسی، الخلاف، تحقیق سیدعلی خراسانی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- علوی گرگانی، سیدمحمدعلی، اجوبة المسائل، تهران، کمیل، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دارالساقی، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- فاضل آبی، حسنبنابیطالب، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، تحقیق علیپناه اشتهاردی و آقاحسین یزدی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
- فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل الشریعة فی شرح امامخمینی، تحریر الوسیله، الحدود، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، تحقیق سیدعبداللطیف کوهکمرهای، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، جواهر الکلام، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی و محمدباقر شریفزاده، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- فاضل هندی، محمدبنحسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، تقریر علی کریمی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- گنجینه استفتائات قضایی، نرمافزار، معاونت آموزشی قوه قضائیه.
- مفید، محمدبنمحمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مقیمی حاجی، ابوالقاسم، فلسفه مجازات در اسلام۱، مجله فقه اهل بیت(ع)، قم، شماره ۵۱، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، گردآوری ابوالقاسم علیاننژادی، قم، مدرسه امامعلیبنابیطالب(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
- منتظری، حسینعلی، کتاب الحدود، قم، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
- منتظری، مجازاتهای اسلامی و حقوق بشر، قم، ارغوان دانش، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم، فقه الحدود و التعزیرات، قم، دانشگاه مفید، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
- مؤمن قمّى، محمد، مبانی تحریر الوسیله ـ کتاب الحدود، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- وحید خراسانی، حسین، منهاج الصالحین، قم، مدرسه امامباقر(ع)، چاپ پنجم، ۱۴۲۸ق.
فخرالدین راد، «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص.