استقامت، ثبات قدم در راه حق و مقاومت در برابر سختیهای برخاسته از انقلاب اسلامی.
معنای لغوی و اصطلاحی
استقامت از ریشه «قوم» است و برای آن معانی مختلفی مانند اعتدال، [۱] ثبات و مداومت[۲] ذکر کردهاند. در ادبیات فارسی استقامت به معنای راستی، ایستادن، پایداریکردن، ثبات و استقرار در کار آمده است.[۳] این واژه در عرف رایج به معنای ثبات قدم و تحمل همه سختیها و ناامیدنشدن در مقابل آنهاست.[۴]
پیشینه
استقامت در دو بعد فردی و اجتماعی کاربرد دارد و در منابع اخلاقی و تربیتی بیشتر به معنای فردی آن توجه شده است؛ ازجمله در مفهوم صبر از آن سخن گفتهاند.[۵] قرآن در سطح فردی به استقامت در برابر وسوسههای شیطان[۶] و گاهی به استقامت در وفای به عهد و پیمان[۷] و گاه به استقامت در توحید[۸] اشاره کرده است. پیامبران الهی الگویی شایسته در رعایت صبر و مقاومتاند و خداوند در قرآن از پیامبرانی یاد میکند که تکذیب شدند اما در برابر تکذیبها، صبر و استقامت کردند و در این راه آزار دیدند، تا هنگامی که یاری خداوند به آنان رسید.[۹] موسی(ع) و هارون(ع) از پیامبران الهیاند که در قرآن مامور به استقامت شدهاند.[۱۰] استقامت در تبلیغ دین یکی از مهمترین وظایف پیامبران(ع) به شمار میرود.[۱۱] قرآن به استقامت در سطح اجتماعی نیز توجه کرده است؛ چنانکه به ثبات قدم در راه حق و پیروی از استقامت پیامبر(ص) امر شده است؛ راهی که هدایت جامعه اسلامی در آن قرار دارد.[۱۲] امامخمینی نیز با توجه به دشواریهای دوران مبارزه و سپس مقابله با دشمنان پس از پیروزی ازجمله جنگ تحمیلی عراق علیه ایران بارها بر این مفهوم اسلامی تاکید کرده است.
نقش و جایگاه استقامت
از قرآن و روایات اسلامی فهمیده میشود اساس پیروزی در کارها استقامت و پایمردی است. قرآن سربازان کمتعدادِ اسلام را که یاری خداوند شامل آنان شده با همین وصف معرفی میکند و صابران را کسانی میداند که در سختیها، استقامت به خرج میدهند و از پای درنمیآیند.[۱۳] استقامت تنها تسلیمنشدن در برابر مشکلات نیست؛ چنانکه پایداری در میدان جهاد و عدم خضوع در برابر دشمن به مراتب اهمیت ویژهای پیدا میکند؛ به گونهای که مجاهدتهای امتهای پیشین به همراه پیامبران الهی (صبر و شکیبایی طالوتیان در برابر سپاه جالوت) الگویی آموزنده برای مجاهدان آینده معرفی شده است.[۱۴] در همین راستا امیرالمؤمنین علی(ع) مردم را به استقامت در ایمان دعوت میکند. آن حضرت استقامت را نسبت به ایمان همچون سر به بدن میداند.[۱۵]
امامخمینی استقامت و پایداری در امور را یکی از آموزههای اسلام دانسته است؛ تا آنجا که ایشان استقامت در امور را از خود آن امور مشکلتر برشمرده است.[۱۶] ایشان با توجه به آیه «فَاسْتَقِمْ کما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَک»، [۱۷] استقامت در برابر سختیها را بسیار پراهمیت میدانست و از مردم میخواست در برابر مشکلات مقاومت نشان دهند و تسلیم نشوند.[۱۸] ایشان با اشاره به حدیثی که پیامبر(ص) آیه یادشده را مایه پیری زودرس خود شمرده است، [۱۹] دلیل سنگینی این آیه را نگرانی رسول خدا(ص) از عدم استقامت همراهانش در راه هدفشان میدانست و معتقد بود همان طوری که پیامبر(ص) خود به استقامت و مقاومت مامور بود، همراهانش را نیز مامور به استقامت کرده بود.[۲۰]
استقامت ابزار انقلاب اسلامی
از آغاز مبارزه با رژیم پهلوی پیدا بود جز با پایداری و استقامت ملت و مبارزان در برابر اعمال ضد اسلامی و انسانی رژیم، راهی برای رسیدن به پیروزی نهایی نخواهد بود. امامخمینی در همین زمینه بیش از هر کسی بر ضرورت ایجاد و تقویت روحیه مقاومت میان تمامی اقشار ملت تاکید میکرد و معتقد بود مقاومت دلیرانه در برابر رنجها و سختیها در راه پایداری انقلاب، یکی از نصرتهای الهی بود که پیروزی را نصیب ملت بیدفاع ایران کرد.[۲۱] در این راستا میتوان با بررسی اندیشه ایشان استقامت در راه انقلاب را در دو سطح بررسی کرد.
امامخمینی در یک بعد به استقامت مردم و ایجاد رابطهای میان افزایش ظلم و بیعدالتی و رشد نیروی مقاومت در ملتها اشاره و خاطرنشان کرده است هر اندازه بر میزان ظلم و ناملایمات افزوده شود، تحمل و قدرت استقامت در برابر آن نیز بیشتر خواهد شد.[۲۲] ایشان در دوران مبارزه، استقامت را در مفهوم انقلابی آن به کار میگرفت و با تجلیل از ایستادگی مردم و خارجنشدن از مسیر و هدف[۲۳] آنان را به پافشاری بر خواستهها تا رسیدن به پیروزی با هر ابزار مدنیِ ممکن دعوت میکرد[۲۴] و در این راه بر پیروی از شیوه علمای بزرگ در مقاومت در برابر ظلم و بیعدالتی تاکید میکرد و نقش علما و روحانیان را در تقویت و رشد روحیه استقامت مردم در دفاع از حق بسیار مؤثر میدانست.[۲۵] ایشان ارزش انقلاب را به این میدید که ملت با دست خالی و بدون تجهیزات دفاعی در برابر قوای رژیم فداکارانه ایستادگی کنند.[۲۶] ایشان استقامت در راه دفاع از عقیده را یکی از شرایط اصلی براندازی حکومت طاغوتی و برقراری حکومت اسلامی میدانست[۲۷] و ایستادگی و پیروزی در این راه را با پیروی از حرکت انقلابی سیدالشهدا(ع) به عنوان الگویی برای همه ملل مظلوم جهان میسر میشمرد[۲۸] و یکی از دلایل اصلی تبلیغات دشمنان علیه دین را همین مقاومت مردمیِ نشئتگرفته از قرآن و روحانیت بیان میکرد.[۲۹]
امامخمینی در بعدی دیگر برخی گروهها را نیز به استقامت دعوت کرده بود. ایشان گرچه انقلاب را بر پایه فعالیتها و مبارزه انقلابیِ تمامی اقشار ملت پایهریزی کرده بود؛ اما با در نظر گرفتن نقش هدایتگرانه و مؤثر گروههای مبارز مذهبی و دانشگاهی همواره آنان را به استقامت در راه مبارزه با حکومت طاغوت دعوت میکرد. ایشان نگاه ویژهای به نقش روحانیت در تداوم و پیروزی انقلاب داشت و از روحانیان دعوت میکرد در اعتراض به برنامههای رژیم پهلوی، به مخالفت برخیزند[۳۰] و با تاسی از استقامت پیامبر(ص) در برابر آزار و اذیتها[۳۱] و همچنین سیره اهل بیت(ع) در ایستادگی در برابر ظلم، [۳۲] مدافع اسلام باشند.
امامخمینی در مناسبتهای گوناگون، ازجمله پس از حمله رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه، بر استقامت علما و روحانیان تاکید و آنان را به صبر در برابر مصایب دعوت میکرد[۳۳] و تسلیمنشدن در برابر حکومت پهلوی و مقاومت در برابر پیشنهاد سازش را عامل پایداری حوزههای علمیه میدانست[۳۴] و پس از تبعید نیز وقتی به حوزه علمیه نجف انتقال یافت (ببینید: تبعید امامخمینی) بارها بر لزوم صبر و پایداری حوزههای علوم دینی، عالمان و روحانیان، به عنوان حامیان اصلی اسلام تاکید میکرد تا در هنگام ناگواریها و ناملایمات دچار ناامیدی و سستی نشوند[۳۵] و همچنان در مسیر مبارزه با رژیم پهلوی و انحرافات آن استوار بایستند.[۳۶]
امامخمینی در کنار توجه به حوزه و حوزویان، در مسیر انقلاب همواره به دانشگاهیان نیز توجه میکرد. ایشان دانشگاهیان را به روشنگریِ توام با حفظ آرامش در راه و اهداف انقلاب اسلامی دعوت میکرد و از آنان میخواست در این راه از خود شکیبایی و استقامت نشان دهند تا عدالت اسلامی و چهره واقعی اسلام را که عاملان استعمار نازیبا جلوه داده بودند به همگی معرفی کنند.[۳۷] ایشان همچنین استقامت زندانیان در بند رژیم پهلوی را در خور توجه و ستودنی میدانست[۳۸] و با تکریمِ شخصیتهای بزرگی مانند سیدمحمود طالقانی و سیدمحمدرضا سعیدی به جهت مبارزات پیگیرشان با ظلم و استبداد و دیکتاتوری، آنان را نمونههای بزرگ و بارز مجاهدان در راه حق و آرمانهای انقلاب اسلامی معرفی میکرد که شکنجههای بسیاری را در زندان رژیم پهلوی تحمل کردند؛ ولی هیچگاه در راه جهاد سستی به خود راه ندادند.[۳۹] (ببینید: شکنجه)
نقش استقامت پس از پیروزی انقلاب
پس از تمامی انقلابها همواره رسیدن به ثبات سیاسی و امنیت داخلی چالش اصلی فراروی انقلابیان بوده است.[۴۰] در انقلاب اسلامی ایران نیز این امر دغدغه اصلی بسیاری از رهبران انقلاب بود؛ ولی امامخمینی، رهبر سیاسی و معنوی انقلاب، قدرت الهی را یکی از امتیازهای انقلاب اسلامی بر دیگر انقلابها دانست و استقامت و مقاومت ملیِ برآمده از اعتقاد مردم ایران به اسلام در مقابل ناملایمات و مشکلات را در تمامی سطوح، راهکاری مؤثر برای عبور از بحرانها معرفی کرد.[۴۱] با مراجعه به آرای ایشان میتوان این راهکار را در سطوح مختلف از یکدیگر باز شناخت. ایشان در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی-اجتماعی و اقتصادی به مسئله استقامت اشاره کرده است:
بعد سیاسی
امامخمینی موفقیتها در صحنه سیاسی را رهین همت مردم و استقامت رزمندگان میدانست[۴۲] و معتقد بود با استقامت و پایداری میتوان بزرگترین قدرتهای استکباری را شکست داد.[۴۳] ایشان همواره با تاکید بر تداوم خطر دسیسههای کشورها و دولتهای استعمار، حفظ انقلاب را در گرو وحدت و مقاومت میخواند[۴۴] و مقاومت و پایداریِ خستگیناپذیر مردم در برابر ناملایمات و تعرضات مخالفان را ضروری میدانست.[۴۵] ایشان در همین راستا با اشاره به تداوم توطئههای عناصر خائن وابسته به رژیم پهلوی در ایجاد شایعهپراکنی و جو نامناسب در شرایطی که حکومت اسلامی هنوز به طور کامل تثبیت نشده بود، بر ایستادگی مقابل نقشههای دشمنان تاکید میکرد[۴۶] و ضمن هشدار به مردم برای مقاومت در مقابل دسیسهها[۴۷] اعتقاد داشت برای به دستآوردن استقلال و آزادی، ملت در آزمونها و سختیهای زیادی قرار خواهند گرفت.[۴۸]
امامخمینی بر این باور بود که باید در برابر تبلیغات دشمنان و سختیهای وظایفی که در نظام جمهوری اسلامی بر عهده افراد آمده مقاومت کرد[۴۹] و برای رسیدن به پیروزی شکیبا بود.[۵۰] ایشان با تاکید بر وحدت و پرورش روحیه ایستادگی در میان ملت و مسئولان از آنان میخواست با هوشیاری در برابر برنامههای قدرتهای بیگانه که با هدف ضربهزدن به نظام اسلامی انجام میشوند، مقاومت کنند.[۵۱] ایشان همان گونه که بر حمایت مردم از ارکان و مسئولان کشور بهویژه دولت که با وجود تمام دشواریها در برابر قدرتهای شرق و غرب ایستادگی کرده است، تاکید میکرد، [۵۲] قوای سهگانه را از هر گونه احساس ضعف در اداره امور کشور برحذر میداشت و به استقامت در عمل به وظیفه و رفع لغزشهای احتمالی، [۵۳] استقامت در مقابله با استکبار[۵۴] و پایداری در مقابل انحرافات سیاسی[۵۵] توصیه میکرد و از مسئولان میخواست تا با همراهی ملت، خطر قدرتها و نقشههای آنان را دفع کنند.[۵۶]
از سوی دیگر، امامخمینی با توجه به پیروزی ملت ایران در برابر حکومت استبدادی پهلوی و دولتهای استکباری حامی آن، امت اسلامی را به ایجاد و تقویت روحیه مقاومت در میان جوامع خود دعوت میکرد. ایشان باور داشت بینش صحیح و استقامت در برابر تبلیغات سوء دشمنان اسلام که در واقع هدفی جز ایجاد اختلاف میان ملتهای اسلامی و تضعیف روحیه مقاومت در میان آنان ندارند، باعث شکست دشمنان اسلام خواهد شد.[۵۷] ایشان ضمن یادآوری این نکته که همواره در طول تاریخ استعمارگران برای سرکوبی نیروهایی که در برابر منافع آنان مقاومت نشان میدادند، تلاش فراوان کردهاند، [۵۸] بر نقش رهبران و دانشمندان اسلامی در تربیت ملتها به داشتن روحیه مقاومت و پایداری با تاسی از پیامبر اکرم(ص) تاکید فراوان میکرد.[۵۹] (ببینید: وحدت و استکبار)
بعد اقتصادی
امامخمینی معتقد بود استقامت در برابر مشکلات اقتصادی سبب میشود ملت از ننگ وابستگیهای پیوسته به قدرتهای استکباری نجات یابند.[۶۰] ایشان شجاعت و استقامت مردم ایران در این زمینه را شایسته قدردانی[۶۱] و حل مشکلات اقتصادی را نیازمند حمایت[۶۲] و مقاومت ملت[۶۳] میدانست و در این راستا زندگی ساده و غیر اشرافی مسئولان و روحانیان را الگویی برای ملت معرفی میکرد.[۶۴] (ببینید: سادهزیستی و اشرافیت) ایشان شرایط اقتصادی زمان جنگ تحمیلی را سخت میشمرد و همت و پایداری مردم بهویژه محرومان را در همه عرصهها، موجب آسانشدن همه مشکلات و تحمل محاصره اقتصادی میدانست.[۶۵]
بعد فرهنگی و اجتماعی
امامخمینی معتقد بود باید با پایمردی در بحث آموزش و تربیت الهی، به اصلاح نسل آینده همت گمارد.[۶۶] ایشان مراکز دانشگاهی پس از انقلاب را محلی برای تربیت انسانی و ایجاد استقامت عمومی برای رسیدن به اهداف انقلاب معرفی[۶۷] و دانشجویان را به استقامت و پایداری در راه نهضت که راه انبیاست توصیه میکرد.[۶۸] به باور ایشان استقامت وقتی باارزش است که در راه خدا و برای رسیدن به هدفی متعالی باشد[۶۹]؛ بنابراین همگان باید در مقابل توطئههای دامنهدار دشمنان در بعد فرهنگی، استقامت داشته باشند[۷۰]؛ زیرا راه و وظیفه اصلی در دفاع از اسلام، مقاومت در مقابل هجمه فرهنگی دشمنان است که همواره در تلاشاند با نشر فرهنگ مبتذلِ خود، اسلام را از بین ببرند.[۷۱]
استقامت در جنگ تحمیلی
به اعتقاد امامخمینی یکی از کارهای بزرگ ملت ایران، استقامت در برابر کاستیهای ناشی از جنگ تحمیلی عراق علیه ایران[۷۲] و مقاومت در برابر ناملایمات این برهه[۷۳] بود. ایشان با اشاره به تبلیغات گروههای ضد انقلاب مبنی بر ضعف و عدم توان نظامی کشور در برابر دشمن، استقامت در این راه را خنثیکننده این تبلیغات دروغین میدانست.[۷۴] ایشان ضمن قدردانی از پایداری و پایمردی خانوادههای شهدا، اسرا، جانبازان و مفقودین و بنیان مرصوص خواندن آنان، ملت ایران را مدیون آنان میدانست[۷۵] و دلاوریها و فداکاریهای شهیدان را عامل شکست مفتضحانه جبهه کفر و دستیاران آنان و عامل استقامت کشور در مقابل مشکلات معرفی میکرد.[۷۶] (ببینید: جنگ تحمیلی و شهدا) ایشان همچنین از مقاومت زنان ایثارگر چه در زمان مبارزه و چه در زمان جنگ قدردانی کرد و مقاومت آنان را در برابر استعمار و استکبار و استبداد بینظیر میخواند.[۷۷]
امامخمینی عامل اصلی بالابردن توان و استقامت نیروهای نظامی را بازسازی معنوی و اعتقادی میدانست که نیروهای مسلح آن را در میدانهای نبرد و دفاع مقدس به دست آوردهاند.[۷۸] ایشان در دوران دفاع مقدس از تمامی اقشار ملت و نیروهای مسلح خواست در برابر هجمه قدرتهای بزرگ استقامت کنند که پیروزی پس از استقامت خواهد آمد.[۷۹] ایشان استقامت ملت ایران با توجه به کمبود نیروها و تجهیزات، در برابر تمامی قدرتهای مستکبرِ دنیا در جنگ تحمیلی را نشاندهنده تاثیر مقاومت اهل بیت(ع) بر بینش مردم میدانست و معتقد بود همچون آن بزرگواران، زمانی باید با اسلحه و زمانی دیگر باید با تبلیغات به نبرد با مستکبران رفت.[۸۰] ایشان به عنوان نمونه روحیه مقاومت و استقامت مردم خوزستان، بهخصوص دزفول را در مقابل بمبارانهای مداوم رژیم بعث ستودنی میدانست[۸۱] و به مسئولان بهویژه ائمه جمعه و روحانیان سفارش میکرد مردمِ تمامیِ مناطق کشور را به استقامت در برابر مشکلاتِ جنگ دعوت کنند تا مبادا سستی و روحیه یاس در آنان پدیدار شود.[۸۲] ایشان استقامت نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه و بسیج را در جنگ مورد تاییدات الهی میدانست.[۸۳]
پانویس
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۱۷/۵۹۲.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۴/۱۲۵.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۱۸۳۹.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۳۸۴-۳۸۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۱۲؛ فلاح، صبر و استقامت، ۳۵-۳۷.
- ↑ یونس ۸۹؛ فصلت، ۶.
- ↑ مائده، ۱؛ نحل، ۹۱؛ اسراء، ۳۴.
- ↑ رعد، ۲۲؛ نحل، ۴۲.
- ↑ انعام، ۳۴.
- ↑ یونس، ۱۰ و ۸۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۴۸.
- ↑ هود، ۱۱۲.
- ↑ انفال، ۶۵؛ طباطبایی، المیزان، ۹/۱۲۲-۱۲۳.
- ↑ بقره، ۲۵۰.
- ↑ نهج البلاغه، ۷۹، ۵۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۶۴.
- ↑ هود، ۱۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۹۳؛ ۹/۴۷۹ و ۱۶/۴۹.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۲/۱۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۱۷ و ۱۲/۳۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۱۰-۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۵۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۵۰۴ و ۶/۲۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۵۳ و ۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۹۳ و ۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳، ۱۶۴ و ۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۱۴-۲۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۵۹ و ۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۳۱، ۱۳۵، ۱۳۶، ۱۶۹ و ۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۸۶ و ۱۰/۴۹۴-۴۹۵.
- ↑ تیلی، از بسیج تا انقلاب، ۳۱۳-۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۰۸ و ۱۲/۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۵۲ و ۷/۴۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۶۲-۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۴۶-۴۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۴۱ و ۲۰/۳۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۵۷؛ ذاکری، ۶۵-۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۵۸-۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۹۷، ۱۰۰ و ۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۷۷-۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۲۴۴-۲۴۵، ۲۵۵ و ۴۹۳-۴۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۵ و ۴۷۳-۴۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۵۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳ و ۱۲/۴۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۵-۳۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۲۵۰-۲۵۱؛ جزایری، غلبه بر دشمن، ۳۲۴-۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۹۵ و ۲۰/۱۹۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۷۹-۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۵۸-۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۸۷-۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱ و ۱۷/۴۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۳۹.
منابع
- قرآن کریم.
- ابناثیر، مبارکبنمحمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، تصحیح محمود محمد طناحی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۳۶۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- تیلی، چارلز، از بسیج تا انقلاب، ترجمه علی مرشدیزاد، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- جزایری، محمود، غلبه بر دشمن، تهران، انتشارات سپاه، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- ذاکری، علیاکبر، اخلاق مسئولان نظام اسلامی، قم، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- فلاح بابلی، حسن، صبر و استقامت دو پشتوانه انقلاب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
منیره طبرسی، مقاله «استقامت»، دانشنامه امامخمینی(ره)، ج۱، ص۶۸۲-۶۸۷.