حسینعلی منتظری
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | حسینعلی منتظری |
لقب | آیتالله |
زادروز | ۱۳۰۱ش |
شهر تولد | نجفآباد (اصفهان) |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۹ آذر ۱۳۸۸ش/ ۳ محرم ۱۴۳۱ق. |
شهر درگذشت | قم |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم حضرت معصومه(س) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | مرجع تقلید • رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی • قائممقام رهبری |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | امامخمینی • سیداحمد خوانساری • سیدحسین بروجردی • سیدصدرالدین صدر |
شاگردان | سیدمصطفی خمینی • سیدموسی صدر • یوسف صانعی • محمد فاضل لنکرانی • سیدعلی خامنهای • اکبر هاشمی رفسنجانی |
تالیفات | ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه • کتاب الزکاة • کتاب الخمس و الانفال • کتاب الحدود • دراسات فی المکاسب المحرمه |
حسینعلی منتظری شاگرد و وکیل امامخمینی، فقیه مبارز، رئیس مجلس خبرگان قانون اساسی و قائممقام رهبری.
زندگینامه
حسینعلی منتظری در سال ۱۳۰۱ در شهر نجفآباد از توابع اصفهان به دنیا آمد.[۱] پدرش حاجعلی، معروف به رضا میرزامحمد، کشاورز بود و در عین حال امامت جماعت هم میکرد و به خوبی میتوانست از عهده پاسخگویی به مسائل شرعی برآید. او همچنین درس تفسیر قرآن و اخلاق و بیان احکام برگزار میکرد و مردم برای رفع اختلافات خود به وی مراجعه میکردند.[۲] حاجعلی منتظری در خرداد ۱۳۶۸ درگذشت. مادر منتظری، شاهبیگم سبحانی از زنان پرهیزکار نجفآباد به شمار میرفت و در تعلیم و تربیت فرزندان خود تلاش فراوان میکرد. او در سال ۱۳۴۹ درگذشت.[۳]
تحصیلات
منتظری از ششسالگی آموزش مسائل شرعی و مقدمات عربی را نزد پدر آغاز کرد و همزمان چند ماهی به دبستان ملی رفت؛ ولی مدرسه را ترک کرد و به تحصیل علوم حوزوی پرداخت. او در سیزدهسالگی به تشویق و همراه روحانی سرشناس نجفآباد، احمد حججی به قم رفت، حدود ده ماه در قم ماند و ادبیات را نزد غلامحسین منصور و شرائع الاسلام را نزد ابراهیم ریاضی فرا گرفت؛ ولی به سبب مشکلات مالی نتوانست در قم بماند و به ناچار به نجفآباد بازگشت.[۴] او به حوزه اصفهان رفت و در مدرسه جده بزرگ ساکن شد و به مدت چهار سال نزد استادانی چون سیدمحمد هاشمی قهدریجانی و محمد عالم نجفآبادی ادامه تحصیل داد.[۵]
منتظری در سال ۱۳۲۰ به قم بازگشت و در مدرسه حاجملاصادق ساکن شد و به درس کفایة الاصول سیدمحمد محقق داماد رفت و در این درس با مرتضی مطهری آشنا و همبحث شد.
(ببینید: مرتضی مطهری)
او پس از مدتی به پیشنهاد و اصرار مطهری به مدرسه فیضیه نقل مکان کرد و با وی همحجره شد.[۶] و به مدت یازده یا نزدیک دوازده سال با هم همبحث بودند.[۷] او در درس عبدالرزاق قائنی، سیدمحمدرضا بهاءالدینی، سیداحمد خوانساری، سیدصدرالدین صدر و سیدعلی یثربی کاشانی نیز حاضر میشد [۸] و در ادامه با مرتضی مطهری در درس خارج سیدمحمد محقق داماد و سیدمحمد حجت شرکت کرد.[۹] آنان روزهای پنجشنبه و جمعه در درس اخلاق امامخمینی در مدرسه فیضیه حاضر میشدند که باعث آشنایی منتظری با امامخمینی شد.[۱۰]
در سال ۱۳۲۳ که سیدحسین بروجردی به قم هجرت کرد، منتظری و مطهری در درس خارج فقه و اصول وی نیز حاضر شدند. منتظری هر دو درس فقه و اصول را یادداشت و تقریر کرد و به همین سبب بروجردی به وی توجه میکرد. وی بخشی از این تقریرات را با عنوان نهایة الاصول و البدر الزاهر فی صلاة الجمعة و المسافر[۱۱] و نیز کتاب الصلاة تهیه و بعدها منتشر کرد. منتظری و مطهری همچنین بخش حکمت شرح منظومه حکیم سبزواری و مبحث نفس اسفار اربعه را از امامخمینی آموختند. زمانی که درس بروجردی شلوغ شد، منتظری و مطهری مباحث عقلی علم اصول را به درخواست خودشان نزد امامخمینی شروع کردند و از همینجا بود که تدریس خارج اصول ایشان آغاز شد.[۱۲]
(ببینید: تدریس امامخمینی)
منتظری از شاگردان خاص و برجسته حوزه درس امامخمینی به شمار میرفت. او بحثهای اصولی استصحاب و تعادل و تراجیح ایشان را نوشت که بعدها با نام محاضرات فی الاصول چاپ شد؛ چنانکه بحث فقهی زکات امامخمینی را نگاشت [۱۳] وی به همراه مرتضی مطهری در درس فلسفه سیدمحمدحسین طباطبایی نیز شرکت میکرد که همین بحث مبنای نگارش کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم از سوی طباطبایی شد.[۱۴]
منتظری پس از هجده سال تحصیل در حوزه علمیه به درجه اجتهاد رسید.[۱۵] او که از مدرسان درسهای سطح بود، از سال ۱۳۴۲ به تدریس خارج فقه پرداخت که شروع آن بحث روزه و سپس خمس بود.[۱۶] او چند بار شرح منظومه را تدریس کرد و حتی مقدار زیادی از اسفار را در زندان اوین درس گفت؛[۱۷] چنانکه پیش از آن افزون بر شرح باب حادیعشر، بخشی از شرح تجرید علامه حلی را درس گفته بود.[۱۸] وی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در دورههای درسی خود شاگردان فراوانی داشت که از آن میان میتوان سیدمصطفی خمینی، سیدموسی صدر، یوسف صانعی، محمد فاضل لنکرانی، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، سیدمحمد موسوی خوئینیها، سیدهادی خامنهای، اسدالله بیات زنجانی، سیدمصطفی محقق داماد، رضا استادی و محمد امامی کاشانی را نام برد.[۱۹]
آغاز فعالیتهای مبارزاتی
با آغاز مبارزات امامخمینی در سال ۱۳۴۱ منتظری با تمام وجود در کنار استاد خود قرار گرفت. در خرداد ۱۳۴۲ پس از بازداشت امامخمینی و انتقال ایشان به تهران، منتظری با فعالیتهای افشاگرانه، مردم اصفهان، بهخصوص نجفآباد را به اعتراض به بازداشت ایشان و اعتصاب دعوت کرد که در پی آن یک هفته بازار و مغازههای نجفآباد تعطیل شد.[۲۰] با تلاش وی علمای نجفآباد تلگرامی به امامخمینی در بازداشتگاه فرستادند.[۲۱] و خود او در نخستین فرصت به علمای مهاجر در تهران پیوست.[۲۲] وی افزون بر شرکت در این جمع برای صدور اعلامیه علما در حمایت از امامخمینی و مطرحکردن ایشان به عنوان مرجع تقلید، فعالیت جدی انجام داد؛ ازجمله به همراه ابراهیم امینی اعلامیه حمایت را برای تکمیل امضاها به حرم عبدالعظیم حسنی(ع) بردند که سیدکاظم شریعتمداری و برخی از علما آنجا حضور داشتند. پس از امضای اعلامیه، منتظری به دست نیروهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) بازداشت و چند ساعت بازجویی شد و آزار دید؛ ولی به سبب اینکه این اعلامیه را به امینی داده بود، نیروهای ساواک از به دست آوردن مدرک، ناکام ماندند و او آزاد شد.[۲۳] منتظری ازجمله دوازده تن از علمای مطرح آن زمان بود که در تأیید مرجعیت امامخمینی اعلامیه صادر کردند[۲۴] و در ادامه به همراه جمعی از فضلا و مدرسان حوزه علمیه قم، نامهها و تلگرامهای اعتراضآمیزی خطاب به هیئت دولت به نخستوزیری اسدالله علم و سپس حسنعلی منصور نوشت.[۲۵] پس از تبعید امامخمینی به ترکیه نیز منتظری به همراه فضلا نامهای اعتراضآمیز به امیرعباس هویدا نوشت.[۲۶]
پس از انتقال امامخمینی از ترکیه به عراق، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی در دیداری با مراجع تقلید تلاش کرد آنان را به اقدام اساسی درباره بازگشت امامخمینی وادار کند. وی جلسهای با حضور فضلای مبارز در خانه خود تشکیل داد و در آن تصمیم گرفته شد در اعتراض به تبعید امامخمینی به نجف، درسهای حوزه برای مدت یک هفته تعطیل شود و طلاب دست به اعتصاب بزنند و در اطلاعیهای مردم را نیز به اعتصاب عمومی دعوت کنند؛[۲۷] اما پیش از اقدام عملی آنان، ساواک، فرزند وی محمد منتظری را بازداشت کرد و همزمان با عید نوروز ۱۳۴۵ منتظری نیز به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی بازداشت و زندانی شد.[۲۸] این زندان با شکنجههای روحی و جسمی، حدود هفت ماه به طول انجامید؛ اما رژیم نتوانست کوچکترین اعترافی از منتظری و فرزندش بگیرد.[۲۹]
منتظری پس از شش ماه تحمل وحشیانهترین شکنجهها در زندان قزل قلعه به همراه ربانی شیرازی، در ۱۶/۶/۱۳۴۵، شکوائیهای خطاب به مراجع تقلید و مراجع قانونی و قضایی کشور نوشت و جنایتهای انجامگرفته در مورد وی و فرزندش را در آن توضیح داد.[۳۰] آنان در ۳۰/۶/۱۳۴۵ نامه دیگری به دادستانی ارتش نوشته، تهدید کردند در صورت رسیدگینکردن، اعتصاب غذا خواهند کرد.[۳۱] منتظری در ۲۴/۷/۱۳۴۵ بر اثر فشار افکار عمومی از زندان آزاد شد و پس از چهار ماه با اینکه ممنوعالخروج بود، پنهانی به عراق رفت و برای تبادل نظر درباره ادامه نهضت با امامخمینی دیدار و گفتگو کرد.[۳۲] وی روز ۷/۱/۱۳۴۶ هنگام بازگشت از عراق، به دست پاسگاه ژاندارمری مرزی بازداشت و به تهران اعزام شد و زیر شکنجه قرار گرفت. او در ۲۵/۴/۱۳۴۶ از زندان آزاد شد[۳۳] و امامخمینی در تلگرامی از نجف به وی که در نجفآباد بود، آزادی وی را تبریک گفت[۳۴] و در ۲۲/۷/۱۳۴۶ برابر رأی کمیسیون امنیت اجتماعی قم به سه ماه اقامت اجباری در مسجد سلیمان محکوم شد.[۳۵]
هنوز چند ماهی از پایان تبعید منتظری نگذشته بود که دوباره بازداشت و به زندان قزل قلعه منتقل شد.[۳۶] منتظری در این دادگاه به دفاع از خود پرداخت و در دفاعیه مکتوب، ضمن حمایت از مبارزات و مقام علمی و حوزوی امامخمینی، اتهامات وارد بر خود را رد کرد.[۳۷] این دادگاه، او را به سه سال زندان محکوم کرد.[۳۸] وی در اردیبهشت ۱۳۴۹ آزاد شد و به قم بازگشت؛ اما ساواک مانع از حضور وی در این شهر شد و او را به اقامت در نجفآباد مجبور کرد.[۳۹] امامخمینی در ۱۶/۷/۱۳۴۹ در تلگرامی به وی درگذشت مادرش را تسلیت گفت و اظهار همدردی کرد.[۴۰]
منتظری هیچگاه از ایفای نقش انقلابی کوتاه نیامد و در مسجد جامع شهر نجفآباد، نماز جماعت و جمعه اقامه میکرد و در ضمن خطبههای آن به افشاگری علیه رژیم ادامه میداد.[۴۱] اقامت اجباری وی در نجفآباد تا تابستان ۱۳۵۲ ادامه داشت.[۴۲] پس از رحلت سیدمحسن حکیم، مرجع تقلید وقت، منتظری به همراه عبدالرحیم ربانی شیرازی و نُه نفر از مدرسان حوزه در خرداد ۱۳۴۹ بیانیهای صادر و در آن، امامخمینی را «مرجع اعلم تقلید» معرفی کردند.[۴۳]
منتظری که در زمره روحانیان مبارز در خط امامخمینی، شهره بود، در سال ۱۳۵۲ برای سه سال به شهر طبس تبعید شد.[۴۴] در طول یک سال اقامت اجباری در طبس، به گزارش ساواک تعداد ۴۳۰ نفر از افراد سرشناس و روحانیان از شهرهای قم، اصفهان، یزد و نجفآباد به طبس رفتند و با وی دیدار کردند؛[۴۵] از اینرو ساواک خود را مجبور دید پیش از پایان مدت، محل تبعید منتظری را تغییر دهد و وی را در ۲۱/۵/۱۳۵۳ به خلخال منتقل کند.[۴۶] وی در نامهای به صادق احمدی وزیر دادگستری وقت به این اقدام غیر قانونی اعتراض کرد.[۴۷] حضور وی در شهر خلخال نیز استقبال مردم و علمای منطقه را در پی داشت و به همین دلیل رئیس شهربانی کشور در نامهای به کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی شهرستان قم، خواستار تغییر محل تبعید وی شد و او در ۲۰/۹/۱۳۵۳ به شهر سقز در استان کردستان تبعید شد.[۴۸] منتظری در تیر ۱۳۵۴ از سقز به تهران انتقال یافت و پس از بازجویی در زندان کمیته مشترک، به زندان اوین منتقل شد و شش ماه را در سلول انفرادی گذراند. او سرانجام در یک دادگاه نظامی به ده سال زندان محکوم شد که با سیدمحمود طالقانی همسلول بود.[۴۹] کسان دیگری از سران مبارزه نیز در این دوره با وی در زندان بودند؛ ازجمله حسن لاهوتی و هاشمی رفسنجانی که سه سال با وی همبند بودند و منتظری اقدام به اقامه نماز جمعه در زندان نیز کرد، اما ساواک از آن جلوگیری کرد.[۵۰]
با اوجگیری نهضت اسلامی در سال ۱۳۵۷ و درخواستهای مکرر برای آزادی زندانیان سیاسی رژیم پهلوی، بهویژه منتظری و سیدمحمود طالقانی، در ۹/۸/۱۳۵۷ وی به همراه طالقانی، از زندان آزاد و با استقبال باشکوه مردم در قم مواجه شد.[۵۱] به همین مناسبت امامخمینی از پاریس، نامهای خطاب به منتظری نوشت و در آن با وصف وی به عنوان شخصیتی بزرگوار و خدمتگزار به اسلام و ملت، تأکید کرد از دستگاه ستمگر حاکم هیچ بعید نیست که با اعمال شکنجههای قرون وسطایی و محرومکردن مردان دین و سیاستی چون او از ابتداییترین حقوق بشر یعنی آزادی، راه چپاول ذخایر کشور را برای بیگانگان باز بگذارد. ایشان با اشاره به منطق جیمی کارتر در ایجاد فضای باز سیاسی که همان وابستگی همه نهادهای کشور و دربندبودن روشنفکران و علمای آزادیخواه است و نیز فرصت بهوجودآمده در خیزش عمومی ملت ایران در برابر رژیم، همه جناحهای پیشرو از علما تا روشنفکران را موظف دانست که این فرصت الهی در هدایت مردم را از دست ندهند و از خواست ملت که برچیدهشدن نظام سلطنت و قطع دست بیگانگان از غارتگری و دخالت در امور داخلی کشور است، به اندازه سرمویی عقب ننشینند که در آن صورت، هدردادن خون جوانان، تباهشدن همهجانبه کشور و نابودی احکام بلکه اساس اسلام را در پی خواهد داشت و بالاترین خیانت است.[۵۲] امامخمینی در ۱۱/۸/۱۳۵۷ نیز در مصاحبهای درباره ادامه نهضت، تظاهرات بزرگ مردم قم در روز دهم آبان را برای تجلیل از منتظری به عنوان مخالف محمدرضا پهلوی دانست و تأکید کرد مردم از هر نغمه ضد شاه استقبال میکنند.[۵۳]
منتظری محتوای پیام امامخمینی را بهخوبی دریافت و در نامهای به امامخمینی بر ادامه مبارزه تأکید کرد.[۵۴] او با صدور اعلامیه، مردم را به راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در نوزدهم و بیستم آذر دعوت کرد.[۵۵] و روز ۲۷/۹/۱۳۵۷ برای دیدار و تبادلنظر با امامخمینی به پاریس رفت.[۵۶] امامخمینی پیش از این سفر، در پاسخ به پرسش خبرنگاری، با اشاره به شناخت طولانیمدت خود از منتظری، وی را از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مسلمانان دانست.[۵۷] منتظری در این سفر که یکماه طول کشید، علاوه بر دیدار با امامخمینی، مصاحبههایی نیز با بعضی از روزنامهها داشت و مسائل انقلاب و گرفتاریهای مردم ایران را در آن تشریح کرد و به همراه فرزند خود محمد منتظری در پایان دی ۱۳۵۷ پس از سفر به عراق از مرز خسروی وارد ایران شد.[۵۸] بهمن ۱۳۵۷ که شاپور بختیار برای ممانعت از ورود امامخمینی به کشور، فرودگاهها را بست منتظری به همراه سایر علما از قم به تهران رفت و در دانشگاه تهران به جمع روحانیان متحصن در مسجد دانشگاه پیوست. او در ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در مراسم استقبال از امامخمینی در فرودگاه مهرآباد نیز حضور یافت.[۵۹]
(ببینید: بازگشت امامخمینی)
منتظری از یاران نزدیک امامخمینی بود و در طول دوران مبارزه، در پیامهای خود، از ایشان به بزرگی و احترام یاد میکرد و دیگران را به پیروی و اطاعت از خط مشی ایشان فرا میخواند. وی در پیام به روحانیان نجفآباد، امامخمینی را مرجع عظیمالشأن خواند.[۶۰] و در پیامی به ارتش ایران نیز، ایشان را قائد بزرگ معرفی کرد و از آنان خواست که به ملت بپیوندند.[۶۱]
فعالیتهای پس از پیروزی انقلاب
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، منتظری با تأکید امامخمینی در جلسات ماههای نخست شورای انقلاب نیز حاضر میشد.[۶۲] و در انتخابات خبرگان قانون اساسی (۱۲/۵/۱۳۵۸)، به نمایندگی از سوی مردم تهران به مجلس خبرگان راه یافت و به ریاست این مجلس برگزیده شد.[۶۳] او همچنین در تیرماه ۱۳۵۸ و در پی پیام امامخمینی مبنی بر اعلام روز ۲۶/۴/۱۳۵۸ به عنوان روز وحدت و دعوت به راهپیمایی،[۶۴] پیامی در تأیید و حمایت از پیام ایشان صادر کرد و از عموم ملت خواست در این راهپیمایی شرکت کنند.[۶۵] امامخمینی در ۲۱ شهریور ۱۳۵۸ و پس از رحلت سیدمحمود طالقانی، منتظری را به امامت جمعه تهران برگزید. ایشان در این پیام، او را مجاهدی بزرگ و فقیهی عالیقدر خطاب کرد که پاسداری از دژ محکم نماز جمعه را برعهده او میگذارد.[۶۶] منتظری در ۲۴ دی ۱۳۵۸، به دلیل نیاز حوزه علمیه قم به اشخاصی مانند او، از امامت جمعه تهران انصراف داد و به قم بازگشت.[۶۷]
از سوی دیگر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، موجب شد مبارزان بسیاری از کشورهای اسلامی، شخصیتها و نمایندگان جنبشهای آزادیخواه و رهاییبخش جهان برای عرض تبریک به امامخمینی به قم سفر کنند. بسیاری از این شخصیتها در این سفر، با منتظری نیز دیدار میکردند و این موضوع وی را به یکی از چهرههای سرشناس دنیای اسلام تبدیل کرد. یاسر عرفات، عبدالسلام جلود، نماینده انقلاب فلسطین در ایران، نمایندگان انقلاب صحرا، نمایندگان انقلابیان مسلمان زیمبابوه، هیئت اریترهای و شخصیتهای الجزایری از اشخاص و گروههایی بودند که با وی دیدار و گفتگو کردند.[۶۸] در یکی از این سفرها و گفتگوی جمعی از دانشجویان سودان با امامخمینی، ایشان توضیح درباره انقلاب اسلامی مردم ایران و مراحل پس از تشکیل جمهوری اسلامی را به علمای دیگر مانند منتظری واگذار کرد.[۶۹]
منتظری حمایت از محرومان جهان را وظیفه خود میدانست و معتقد بود مسئله فلسطین مسئلهای جهانی است و مسجدالاقصی به همه کشورهای اسلامی تعلق دارد و همه در قبال آزادی آن مسئولاند؛[۷۰] از اینرو پس از پیام امامخمینی درباره اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان روز قدس،[۷۱] از این طرح و اهداف جهانشمول امامخمینی، قاطعانه حمایت کرد.[۷۲] و ضمن دفاع از مواضع ایشان، موقعشناسی و دوراندیشی ایشان را ستود؛ بهویژه از عملکرد ایشان در مواقع حساس و برعهدهگرفتن فرماندهی کل قوا در این شرایط، که موجب خنثیشدن نقشههای دشمنان میشود، ستایش کرد [۷۳] وی در همه پیامهای خود، رهبری قاطع و تزلزلناپذیر امامخمینی را تحسین میکرد و ایشان را زعیم عالیقدر[۷۴] و قائد اعظم[۷۵] خوانده و اقشار مختلف مردم را به حضور در خط واحد به رهبری ایشان تشویق میکرد.[۷۶]
منتظری امامخمینی را تبلور عینی خواست و اراده امت اسلامی و پیشتاز حرکت عظیم مردم میدانست و بر پیروی پیوسته از فرمان ایشان تأکید میکرد. او همچنین خاطرنشان میکرد در تاریخ سدههای اخیر، رهبری با ظرفیت و شخصیت ایشان وجود ندارد.[۷۷] وی پس از راهپیمایی وحدتبخش پانزده خرداد ۱۳۶۰، در تلگرامی به امامخمینی این راهپیمایی را تجدید بیعت امت با امامِ خود دانست و دعای خیر امامخمینی را پشتوانه معنوی مبارزان خواند.[۷۸] نیز در پی سخنان امامخمینی در پایان خرداد[۷۹] و اول تیر ۱۳۵۹[۸۰] درباره اصلاح ادارات دولتی، منتظری ضمن معرفی خود به عنوان شاگرد امامخمینی، سخنان ایشان را سبب دمیدن روح تازه به انقلاب دانست و پشتیبانی ملت از رهبری ایشان را ستود.[۸۱]
رابطه امامخمینی با حسینعلی منتظری جدای از استاد و شاگردی، بسیار نزدیک و صمیمی بود. ایشان با اشاره به سالیان طولانیِ آشنایی با وی، او را یکی از علمای بزرگ ایران و مورد احترام مردم معرفی کردهاست[۸۲] و برای نشاندادن جایگاه مردمی منتظری، بیش از دو میلیون رأی مردم به وی را یادآور شدهاست؛[۸۳] چنانکه در آغاز نامه خود به منتظری در موضوع سیدمهدی هاشمی و تأکید بر لزوم حفظ حیثیت و قداست خود و دوری از هاشمی که محاکمه او را به دلیل اتهامات موجود، امری قطعی اعلام کرد، به علاقه آشکار خود به منتظری و طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک خود با وی سخن گفت و به مقام ارجمند علمی و عملی، مجاهدت با ستمگران و رنجهای فراموشنشدنی او و نیز جایگاه و وارستگی کمنظیر وی اشاره کرد.[۸۴]
(ببینید: سیدمهدی هاشمی)
امامخمینی بهجز سالهای ۱۳۴۹ و ۱۳۵۶ که منتظری را به عنوان یکی از چهار وصی خویش در امور مالی برگزیده بود،[۸۵] در دیماه ۱۳۵۸ نیز با لغو وصیت پیشین، منتظری و برادر خود سیدمرتضی پسندیده را وصی مطلق خود در جمیع امور، بهویژه وجوه شرعیه قرار داد؛[۸۶] همچنین در آبان ۱۳۶۱ در وصیتنامه شخصی خود که خطاب به سیداحمد خمینی نوشت، تأکید کرد مسئولیت حساب وجوه شرعیهای که در نزد ایشان است، با منتظری است و هیچیک از ورثه در آن حق ندارد.[۸۷] ایشان در چند مرحله و در احکام جداگانه، اختیار تعیین اعضای شورای عالی قضایی، احراز مقام اجتهاد و صلاحیت و نصب قضات را نیز به منتظری سپرد.[۸۸] یا اشخاص انتخابشده از سوی وی را تأیید کرد.[۸۹] ایشان در بعضی مسائل فقهی نیز ازجمله تعزیرات[۹۰] و حکم مفسد فی الارض،[۹۱] اجازه عمل به فتاوای فقهی منتظری را میداد؛ همچنین تعیین نمایندگی ولی فقیه در سپاه و دانشگاه، تعیین و احراز صلاحیت ائمه جمعه و قضات را به منتظری سپرد.[۹۲] تعیین امامت جمعه شهر کرد در شهریور ۱۳۵۸ از سوی منتظری، یکی از این موارد بود که با تأیید امامخمینی همراه شد.[۹۳]
امامخمینی همچنین در اسفند ۱۳۵۹ در پاسخ به نامه منتظری درباره تشکیل شورای مدیریت حوزه و تعیین اعضای آن، افراد پیشنهادی او را تأیید کرد[۹۴] و نیز سال ۱۳۶۲، با پیشنهاد منتظری برای تشکیل ستاد اصلاح امور زندانها، موافقت کرد.[۹۵] ایشان در موارد مختلف، با تأیید صلاحیت منتظری، وی را برای پاسخ به سؤالات پاسداران، نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مسئولان در امور مختلف، شایسته میدانست.[۹۶] یا از دیدگاهها و پیشنهادات او در نصب افراد،[۹۷] یا شیوه اداره برخی امور مانند وقفنامه مؤسسه همدانیان،[۹۸] استفاده میکرد. ایشان همچنین از پیشنهاد منتظری در بزرگداشت میلاد رسول خدا(ص) و اعلام «هفته وحدت»، استقبال و آن را تأیید کرد.[۹۹] از نظر ایشان، منتظری، فردی عالم، صالح، ارزنده و متعهد بود که در حبسها و زجرهایی که کشیده، به پختگی رسیدهاست؛[۱۰۰] چنانکه پس از شهادت محمد منتظری در حادثه ۷ تیر ۱۳۶۰، امامخمینی در پیام تسلیتی خطاب به منتظری، با اشاره به شناخت خود از فرزند ایشان، او را فردی فداکار، متعهد، متفکر و هدفدار معرفی کرد که با دید وسیع خود، در گسترش مکتب اسلام تلاش میکرد و تربیت چنین فرزندی را باید به وی تبریک گفت.[۱۰۱]
(ببینید: محمد منتظری)
در سال ۱۳۶۴، نمایندگان دوره اول مجلس خبرگان رهبری، انتخاب حسینعلی منتظری را به سمت جانشین رهبری در دستور کار قرار دادند؛[۱۰۲] این در حالی بود که منتظری مخالف این انتخاب بود و در نامهای خطاب به علیاکبر مشکینی، رئیس مجلس خبرگان، به نارضایتی خود از مسئله قائممقامی تصریح کرد و از خبرگان خواست تا از انتخاب وی به عنوان جانشین امامخمینی در زمان حیات ایشان، صرفنظر کنند.[۱۰۳] سرانجام پس از بحث و بررسی، وی با بیش از دوسوم آراء مصداق صدر اصل ۱۰۷ قانون اساسی (پذیرفتهشدن به مرجعیت و رهبری از طرف مردم) شناخته شد و جانشینی او تصویب شد.[۱۰۴]
این انتخاب که بازتاب وسیع داخلی و جهانی یافت،[۱۰۵] مخالفانی نیز داشت.[۱۰۶] پس از این انتخاب، بعضی مسئولیتها و اختیارات دیگر نیز به وی داده شد. او در این مقام در برخی از جلسات سران قوا، شرکت میکرد و با گروههای مردم دیدار داشت؛ اما برخی مواضع و اقدامات وی امامخمینی را به واکنش و تلاش برای رفع اشتباهات وی وامیداشت؛ ازجمله پس از ماجرای سیدمهدی هاشمی و دفاع منتظری از او امامخمینی در ۱۲ مهر ۱۳۶۵ در نامهای به منتظری، با خطاب قرار دادن او به عنوان فقیه عالیقدر، نسبت به مقام علمی و مبارزاتی او ابراز علاقه کرد و با اشاره به طول آشنایی صمیمانه و معاشرت نزدیک با او و قداست، وجاهت و وارستگی کمنظیر وی، تأکید کرد که جمهوری اسلامی به مانند او نیاز دارد و این حیثیت مقدس باید از هر جنبه مصون باشد.
(ببینید: سیدمهدی هاشمی)
ایشان پس از این مقدمه، تصریح کرد این موقعیت، به احتمال قوی، بلکه ظن نزدیک به قطع، در معرض خطر است؛ بهویژه با داشتن مخالفان مؤثر در حوزه علمیه قم که ممکن است دنبال بهانهای باشند. ایشان این خطر بسیار مهم را به سبب انتساب سیدمهدی هاشمی به منتظری دانست و درباره حسن ظن او به هاشمی، هشدار جدی داد؛[۱۰۷] با این حال، امامخمینی در ۱۳ تیر ۱۳۶۷، در پاسخ نامه تسلیت منتظری به ایشان در سقوط هواپیمای مسافربری توسط امریکا، از همدردی و تسلیت او تشکر کرد و او را ذخیره انقلاب نامید و از وی خواست مانند سایر مسئولان نظام، با پشتیبانی از فرماندهی جنگ و حفظ وحدت، تلاش کنند زحمات فرزندان انقلاب در جنگ به نتیجه برسد؛[۱۰۸] اما تلاشهای بیثمر امامخمینی و برخی دیگر از مسئولان، امامخمینی را به این نتیجه رساند که نظر اولیه خود درباره عدم قابلیت منتظری برای رهبری نظام را آشکار سازد و از او بخواهد که از قائممقامی رهبری کنارهگیری کند و این امر به استعفای وی منجر شد که شرح آن جداگانه بررسی شدهاست.
(ببینید: قائممقام رهبری)
رحلت
پس از درگذشت امامخمینی، منتظری در حالیکه بیشتر اوقات تحت نظر بود، نزدیک به بیست سال به تدریس و تحقیق و بیان خاطرات خود پرداخت. سرانجام وی در روز ۲۹/۹/۱۳۸۸/ سوم محرم ۱۴۳۱ق در سن ۸۷سالگی درگذشت و پیکرش پس از تشییع در قم، در حرم فاطمه معصومه(س) به خاک سپرده شد.[۱۰۹] وی در سال ۱۳۲۱ در بیستسالگی با خدیجه ربانی فرزند یکی از پیشهوران نجفآباد ازدواج کرد و حاصل آن، چهار فرزند دختر و سه پسر[۱۱۰] ازجمله محمد منتظری است که در انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی در ۷ تیر ۱۳۶۰ به شهادت رسید.
(ببینید: محمد منتظری)
آثار و تألیفات
از منتظری آثار و تألیفات فراوانی بر جای ماندهاست، ازجمله دراسات فی ولایة الفقیه و فقه الدولة الاسلامیه، کتاب الزکاة، کتاب الخمس و الانفال، کتاب الحدود، دراسات فی المکاسب المحرمه، التعلیقة علی العروة الوثقی، درسهایی از نهج البلاغه بیش از ۱۵ جلد، رساله حقوق، احکام، موعود ادیان و مناسک حج.[۱۱۱]
پانویس
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۶ ـ ۳۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۳ ـ ۵۴ و ۵۶.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۴؛ منتظری، خاطرات، ۱/۵۶ ـ ۵۸.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۸۸؛ منتظری، حکیم فرزانه، ۱/۱۷۱ ـ ۱۷۳.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۸۷، ۸۸، ۹۵ و ۱۰۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۰.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹ ـ ۴۰ و ۴۸.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۳۹ ـ ۴۰؛ منتظری، خاطرات، ۱/۹۱ و ۹۳.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۱۹۴.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۴؛ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۰).
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۲۴۷.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۳ و ۹۴.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۹۶.
- ↑ باقی، فلسفه سیاسی اجتماعی آیتالله منتظری، ۲۱ ـ ۲۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۶۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی،۳/۸۳.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۶۶۸ ـ ۶۶۹.
- ↑ امینی، خاطرات آیتالله ابراهیم، حاجامینی نجف آبادی، ۱۹۴؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۶۷۲.
- ↑ امینی، خاطرات آیتالله ابراهیم، حاجامینی نجف آبادی، ۱۹۳ ـ ۱۹۴؛ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۶۷۲.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۱۰۴ و ۱۰۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۱۳۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۱۲۰۹.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۱۲۱۲.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ۱/۱۲۱۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۱۴۹.
- ↑ لطفی، ستیز با ستم، ۱/۱۵۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۷۸ ـ ۷۹.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۸۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۱۴۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۸۶.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۱۵۹ ـ ۱۶۰.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۱.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۰۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۰۶ ـ ۱۰۷.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۴۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۱۷۸.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۵۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۶۵.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۷۱؛ منتظری، پیامها، ۱/۳۰۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۱۹۷.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۷۶ و۱۸۰.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۸۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، صلح و توسعه، ۱۰۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۱۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۶۱؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۶۴.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۴۳۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۲/۵۱۲.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۴۱۶ ـ ۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۰.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۰۰.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۰۲؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۳۰.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۱ ـ ۲.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۹ ـ ۱۲.
- ↑ بازرگان، خاطرات، ۲/۲۸۹؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۲۷ ـ ۴۳۰.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۴۵ و ۴۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۰۷.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۴۷ ـ ۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۱۶.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۲۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه،۷/۲۵۳.
- ↑ ایزدی، مصطفی، مسائل جهانی، ۱۴۹و۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۶۷.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۵۹ ـ ۶۱.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۶۸ ـ ۶۹.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۸۳.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۷۷.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۸۶.
- ↑ منتظری، پیامها، ۱/۱۰۱ ـ ۱۰۳.
- ↑ منتظری، رهنمودهای فقیه عالیقدر، ۱۹۴ ـ ۱۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۴۶ ـ ۴۴۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۴ ـ ۴۵۶.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱۰/۳۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۲۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۳۱۸ و ۳/۲۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۶۸ ـ ۶۹ و ۲۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۱؛ ۱۵/۲۵۲، ۲۷۰ و ۱۷/۴۵۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۸۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۷.
- ↑ منتظری، خاطرات، ۱/۴۸۸ ـ ۴۹۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۹/۴۴۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۵، ۱۵/۳۲۲ و ۲۰/۱۱۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۴۱۸ ـ ۴۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰ و ۴۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۶، ۴۹۴، ۵۲۱ و ۱۲/۴۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۱۹۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷؛ منتظری، خاطرات، ۱/۴۷۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۱۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۳۳ و ۳۳۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸.
- ↑ آفتاب یزد، روزنامه، ۲.
- ↑ ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر، ۱/۴۸.
- ↑ آیتالله منتظری، پایگاه اطلاعرسانی.
منابع
- آیتالله منتظری، پایگاه اطلاعرسانی، ۵/۸/۱۳۹۷ش.
- اداره سیاسی ستاد نمایندگی ولایت فقیه سپاه، ایران از جدایی تا رویارویی، بررسی غائله ۲۳ آبان و ریشههای آن، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امینی، ابراهیم، خاطرات آیتالله ابراهیم، حاجامینی نجف آبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- ایزدی، محمد، گذری بر زندگی و اندیشههای آیتالله منتظری، بیجا، نهضت زنان مسلمان، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
- ایزدی، مصطفی، فقیه عالیقدر آیتالله منتظری، تهران، سروش، چاپ دوم، ۱۳۶۲ش.
- همو، مسائل جهانی انقلاب اسلامی در بیانات آیتالله منتظری، تهران، ستاد برگزاری مراسم دهه فجر انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- آفتاب یزد، روزنامه، ۳۰/۹/۱۳۸۸ش.
- بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- باقی، عمادالدین، فلسفه سیاسی اجتماعی آیتالله منتظری، تهران، سرایی، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- روحانی، سیدحمید، نهضت امامخمینی، تهران، عروج، چاپ پانزدهم، ۱۳۸۱ش.
- لطفی، مجتبی، ستیز با ستم، تهران، خردآوا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- منتظری، حسینعلی، پیامها، قسمت اول، گذری بر اندیشههای آیتالله منتظری، بیجا، نور، ۱۳۶۱ش.
- همو، حکیم فرزانه، چاپشده در یادنامه استاد شهید مرتضی مطهری، زیر نظر عبدالکریم سروش، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- همو، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- همو، رهنمودهای فقیه عالیقدر حضرت آیتالله حسینعلی منتظری، از آغاز انقلاب شکوهمند اسلامی، بیجا، آزادگان نو، ۱۳۶۲ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، صلح و توسعه، گفتگوهای چالشی با آیتالله هاشمی، به اهتمام فؤاد صادقی، تهران، میراث اهل قلم، چاپ اول، ۱۳۹۷ش.
- همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
پیوند به بیرون
- عبدالرحیم اباذری، منتظری، حسینعلی، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۵۳۶-۵۴۵.