ابن‌عربی

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۳ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۸ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها) (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقاله‌های دارای شناسه using HotCat)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
ابن‌عربی
ابن عربی.jpg
شناسنامه
نام کاملابوعبدالله محی‌الدین ابن‌عربی
لقبابن‌عربی؛ شیخ اکبر
زادروزهفدهم رمضان ۵۶۰ق
شهر تولدشهر مُرسیه
کشور تولداندلس
تاریخ درگذشتربیع‌الاخر سال ۶۳۸ق
شهر درگذشتدمشق
کشور درگذشتسوریه
آرامگاهجبل قاسیون
دیناسلام
اطلاعات علمی و مذهبی
شاگردانصدرالدین قونوی
تالیفاتفصوص‌الحکم، الفتوحات المکیه

محی‌الدین ابن‌عربی، عارف بزرگ جهان اسلام.

محی‌الدین، ابوعبدالله، محمدبن علی بن محمدبن عربی معروف به ابن‌عربی و شیخ اکبر از بنیانگذاران عرفان نظری است که با تکامل بخشی و تأسیس این رشته در عرفان، فلسفه و عرفان را به همدیگر نزدیک نمود. مبانی و آثار عرفانی ابن‌عربی تاثیرات فراوانی بر کل جریان فکری و فرهنگی جهان اسلام داشت.

امام‌خمینی در آثار عرفانی خود از محی‌الدین به عظمت یاد کرده بود و در نامه‌ای به میخائیل گورباچف کتاب‌های عرفانی ابن­‌عربی را به ‌عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی می‌کند.

امام‌خمینی در آثار عرفانی خود به نقل و نقد برخی آرای ابن‌عربی پرداخته است از جمله: ۱- نقد سخن ابن­‌عربی بر تنزیهی بودن دعوت حضرت نوح، ۲- بحث ایجاد و اعدام تخت بلقیس که امام‌خمینی قائل به مباحثی چون طی الأرض و بسط زمان است. ۳- بحث تعیین خلیفه که امام‌خمینی معتقد است تعیین و اظهار خلافت ظاهری از شئون رسالت است ۴- علم حضرت داود، که به اعتقاد حضرت امام علم پیامبران از قبیل اجتهاد نیست؛ بلکه آنان حقایق را از راه اطلاع از آنچه در علم ازلی حق است به دست می‌آورند.

معرفی اجمالی

محی‌الدین، ابوعبدالله، محمدبن‌علی‌بن‌محمدبن عربی حاتمی معروف به ابن‌عربی و شیخ اکبر، در هفدهم رمضان ۵۶۰ق در شهر مُرسیه از شهرهای اندلس (اسپانیا) متولد شد. وی در غرب بیشتر به «ابن‌العربی» با الف و لام شهرت یافته و در شرق به «ابن‌عربی» بدون الف و لام است[۱] تا از ابوبکر ابن‌العربی قاضی، محدث و فقیه اندلسی متمایز گردد.[۲] او ریشه عربی داشت و نسبش به حاتم طائی شخصیت سرشناس تاریخ عربی در اواخر دوره جاهلی که معروف به بخشش و سخاوت بود می‌رسید.[۳] پدرش علی‌بن‌محمد از فقها و محدثان شهر مرسیه و مادرش زنی صالح و عابد به نام «نور» بود.[۴] ابن‌عربی در هشت‌سالگی با خانواده به شهر اشبیلیه (سویل) پایتخت اندلس رفت و سی سال در آنجا ماندگار شد و ضمن تحصیلات، تربیت کامل دینی و ادبی یافت.[۵] وی که از کودکی روحیه عرفانی داشت، در زمانی که از علمای بزرگ شهر، علوم را فرا می‌گرفت، با نخستین مرشدان طریقت خویش چون یوسف‌بن‌خلف قمی و صالح عدوی دیدار کرد.[۶] اهمیت مقام او در ادبیات توجه حکومت اشبیلیه را به وی جلب کرد و در نتیجه برای مدتی به سمت دبیری و کاتبی حکومت گماشته شد.[۷] نخستین همسر محی‌الدین، در تحول معنوی او تأثیر بزرگی داشته‌است و ابن‌عربی در نوشته‌های خود از او به احترام یاد کرده و او را بانوی صالح و سالک خوانده‌است.[۸] ابن‌عربی مسافرت‌های پیاپی و زیادی به سرزمین‌های عراق، مصر، مکه، قونیه، حلب و تونس داشت.[۹] سرانجام وی پس از سیر و سیاحت و دیدار با اهل طریقت و فقها و پدیدآوردن آثار بسیاری در شاخه‌های گوناگون علمی، در سال ۶۲۰ق در سرزمین دمشق اقامت کرد و تا آخر عمر در آنجا ماند[۱۰] و سرانجام در ۷۸سالگی در شب جمعه ۲۸ ماه ربیع‌الاخر سال ۶۳۸ق در شهر دمشق در خانه قاضی‌محی‌الدین از دنیا رفت. پیکر او در قریه صالحیّه در دامنه کوه قاسیون در مقبره خصوصی قاضی‌محی‌الدین به خاک سپرده شد.[۱۱]

مذهب

بیشتر مورخان و نویسندگان، ازجمله برخی از بزرگان شیعه، ابن‌عربی را از علمای اهل سنت شمرده‌اند.[۱۲] در برابر، گروهی از اهل سنت، وی را شیعه دانسته‌اند[۱۳] و به نکوهش او پرداخته و حتی وی را یک شیعی متعصب کذّاب معرفی کرده‌اند.[۱۴] برخی قائل‌اند ابن‌عربی در مسائل فقهی، از هیچ‌یک از ائمه چهارگانه اهل سنت، پیروی نکرده، بلکه خود با استناد به کتاب، سنت و اجماع به اجتهاد می‌پرداخته‌است.[۱۵] برخی نیز بر این باورند که او به اعتبار ظاهر، حنفی‌مسلک و به حسب باطن از مخلصان، مریدان و عاشقان عترت و اهل بیت(ع) بوده‌است.[۱۶] امام‌خمینی نیز هرچند از شیعه یا سنی‌بودن ابن‌عربی سخنی به میان نیاورده، اما از بزرگان عرفا به «خلّص» شیعیان امیرالمؤمنین(ع) تعبیر کرده‌است.[۱۷]

مشایخ و شاگردان

ابن‌عربی بر اثر تلاش و کوشش فراوان موفق شد تا محضر استادان بزرگی را درک کند و از مشایخ بزرگی حدیث بشنود و اجازه روایت بگیرد.[۱۸]

ازجمله مشایخ وی عبارت‌اند از:

  • حافظ ابوبکر محمدبن‌خلف لَخِمی
  • ابوالقاسم عبدالرحمن غالب شرّاط قرطبی
  • قاضی ابومحمد عبدالله بازلی
  • ابومحمد عبدالحق اشبیلی
  • محمدبن‌اسماعیل بن‌محمد
  • عبدالرحمن جوزی.[۱۹]

مهم‌ترین شاگرد ابن‌عربی، صدرالدین ابوالمعالی محمدبن‌اسحاق قونوی (۶۰۷–۶۷۳ق) بود که سمت وصایت و جانشینی او را داشت و حلقه اتصال شارحان و شیفتگان در طبقات بعدی بود.[۲۰] با توجه به توفیقی که قونوی در تربیت شاگردان و تأسیس مدرسه عرفانی داشت، طبقه بعدی از عرفا نظیر عفیف‌الدین تلمسانی و مؤیدالدین‌بن‌محمد جندی این مدرسه را تبدیل به نهضتی عظیم کردند. در طبقه سوم، شارحان ممتازی چون عبدالرزاق کاشانی (م۷۳۰ق) که از شاگردان جندی است قرار دارد. افراد شاخص این نهضت تا پایان قرن هشتم و نهم شخصیت‌هایی چون صائن‌الدین علی‌بن‌محمد ترکه اصفهانی (م۸۳۵ق) و عبدالرحمن جامی (م۸۹۸ق) بودند. این نهضت در عصر صفویه هم‌زمان با عصر تجددِ حیات تمدن اسلامی به‌ویژه معارف عرفانی، دوره طلایی و درخشانی را طی کرد.[۲۱] در آغاز قرن چهاردهم، عارف حکیم، محمدرضا قمشه‌ای (۱۲۴۱–۱۳۰۶ق) شاگردان بسیاری را تربیت کرد که میرزاهاشم اشکوری، حسن کرمانشاهی، میرزامحمود قمی و میرشهاب‌الدین نیریزی شیرازی چهار تن از شاگردان برجسته اویند. در مدرسه این چهار تن، بزرگانی چون محمدعلی شاه‌آبادی، حسین بادکوبه‌ای، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی تربیت شدند که برجسته‌ترین آنها شاه‌آبادی بود.[۲۲]

امام‌خمینی از شاگردان شاه‌آبادی بود[۲۳] که در طول هفت سال، مهم‌ترین متون عرفان نظری را نزد وی فرا گرفت و در این فاصله حاشیه بر شرح فصوص قیصری را نگاشت.[۲۴] (ببینید: محمدعلی شاه‌آبادی) ایشان همچنین از درس رفیعی قزوینی بهره برده‌است. (ببینید: سیدابوالحسن رفیعی قزوینی  و استادان امام‌خمینی)؛ بنابراین امام‌خمینی حلقه اتصال با نسل اول شاگردان قمشه‌ای در عصر حاضر است.[۲۵]

امام‌خمینی در آثار عرفانی خود از محی‌الدین، به عظمت یاد کرده‌است و با عناوینی مانند شیخ کبیر[۲۶] و شیخ عارف،[۲۷] نام برده‌است. ایشان در نامه تاریخی خود، خطاب به میخائیل گورباچف، رهبر وقت شوروی، کتاب‌های عرفانی ابن‌عربی را به عنوان یکی از منابع شناخت اسلام معرفی کرده و به وی سفارش کرده‌است که برای فهم مطالب وی، چند تن از خبرگان تیزهوش خود را که در این‌گونه مسائل کاملاً دست دارند، به شهر قم بفرستد، تا پس از چند سال با توکل به خدا از عمق حقایق منازل معرفت آگاه گردند.[۲۸] (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف)

آثار و تالیفات

ابن‌عربی نویسنده پرکاری است که هیچ‌یک از نویسندگان جهان اسلام، از قبیل کِندی، ابن‌سینا و غزالی در بسیاری تألیف و تصنیف با ایشان برابری نمی‌کنند. موضوع اصلی آثار و رساله‌های او عرفان و حالات و واردات و تجارب قلبی اوست؛ با وجود این در تمامی علوم دینی، اعم از حدیث، تفسیر، سیره، فقه و نیز علومی از قبیل کیمیا، جفر، نجوم، حساب و همچنین شعر آگاهی داشته‌است.[۲۹] وی در نامه‌ای که در سال ۶۳۲ق از دمشق به ملک مظفربن‌ملک عادل ایوبی نوشته‌است، از مؤلفاتش، در حدود ۲۴۰ اثر نام برده‌است.[۳۰] همچنین او در رساله‌ای که در پاسخ به درخواست برخی از یاران خود، در زمینه فهرست مؤلفاتش نوشته‌است، به ۲۴۸ اثر خود اشاره کرده‌است.[۳۱] عبدالوهاب شعرانی تعداد مؤلفات او را چهارصد و اندی نقل کرده[۳۲] و عبدالرحمان جامی آن را بیش از پانصد جلد دانسته‌است.[۳۳]

برخی از مؤلفات ابن‌عربی بیشترین نقش را در پیدایش عرفان نظری داشته‌اند، ازجمله:

  • الفتوحات المکیه: این کتاب در حکم یک دایرةالمعارف فراگیر عرفانی در جنبه‌های مختلف است که در اثر فتوحات ربانی و مکاشفه‌های عرفانی در مکه معظمه برای وی رخ داده‌است[۳۴] و دارای دو نسخه و ویرایش است. نسخه اول از سال ۵۹۹ق آغاز و تا سال ۶۲۹ق به طول انجامید؛ اما نسخه و ویرایش دوم در طول چهار سال از ۶۳۲ق تا ۶۳۶ق نگاشته شده‌است.[۳۵] فتوحات مکیه در ۵۶۰ باب تنظیم شده‌است. به تصریح ابن‌عربی، تنظیم و ترتیب کتاب بر اثر تأمل و تفکر نبوده، بلکه نتیجه الهام و مکاشفات غیبی بوده‌است. در این کتاب به آیات و روایات فراوانی استناد شده‌است؛ به گونه‌ای که می‌توان آن را یک دوره تفسیر انفسی و باطنی از گستره تعالیم اسلامی دانست.[۳۶]
  • فصوص الحکم: محتوای این کتاب که از آخرین آثار ابن‌عربی است،[۳۷] بنابر تصریح وی در مبشره‌ای در سال ۶۲۷ق از سوی رسول‌الله(ص) به وی عطا شده و در پی آن به نگارش کتاب پرداخته‌است.[۳۸] این کتاب به ۲۷ «فص» تقسیم می‌شود. ساختار هر بخش به گونه‌ای است که در آن به رمزگشایی از اسرار یکی از انبیای الهی و حکمت‌های الهی مربوط به آن پرداخته می‌شود.[۳۹] با وجود اجمال و پیچیدگی مطالب کتاب، ساختار تفکر ابن‌عربی به‌ویژه دربارهٔ دیدگاه «وحدت وجود» در این کتاب به بهترین وجه تبیین شده‌است.[۴۰] شرح‌های زیادی بر این کتاب نوشته شده‌است و برخی بیش از صد شرح را بر آن برشمرده‌اند.[۴۱] از مهم‌ترین این شرح‌ها می‌توان شرح فصوص الحکم مؤیدالدین جندی، شرح فصوص الحکم عبدالرزاق کاشانی و شرح فصوص الحکم قیصری اشاره کرد.[۴۲]

سایر آثار عبارتند از:

  • الابداع و الاختراع
  • کتاب الادب
  • الاجوبة العربیة من المسائل الیوسفیه
  • کتاب الاحسان
  • کتاب انشاء الدوائر
  • انوار الفجر
  • کتاب البقاء
  • کتاب التجلیات
  • کتاب التحکیم و الشطح
  • التدبیرات الانسانیه
  • کتاب التدلی و التدنی
  • کتاب التلوین و التمکین
  • کتاب الجلال و الجمال.[۴۳]

فراوانی تالیفات ابن‌عربی به‌خوبی نشان می‌دهد که وی در قید این نبوده که مانند یک فیلسوف رسمی اندیشه‌های خود را طبقه‌بندی و آنها را در یک چارچوب معین تحت عنوان یک ساختار فلسفی ارائه کند، بلکه آنچه موجب شده وی دست به قلم شود، واردات قلبی او بوده‌است و گاهی اتفاق می‌افتاده که بر حسب رؤیا یا مکاشفه‌ای خود را مأمور این کار می‌دیده‌است.[۴۴]

اصول و مبانی

ابن‌عربی را می‌توان بزرگ‌ترین و برجسته‌ترین بنیان‌گذار نظام عرفانی فلسفی در تاریخ اسلام به‌شمار آورد، به گونه‌ای که تمام عارفان واندیشمندان عارف و فیلسوفان عارف‌مشرب، تحت تأثیر مبانی او بوده‌اند و از این جهت است که وی را «شیخ اکبر» گویند. ازجمله مبانی او عبارت‌اند از:

وحدت وجود

از مهم‌ترین اصول وجودشناختی و بنیادین عرفان ابن‌عربی، معرفت وجود و وحدت آن است، به طوری که این اصل بر تمام آثار ابن‌عربی سایه‌انداخته‌است. تمام عارفان پس از ابن‌عربی در مدعای وحدت وجود با هم اتفاق نظر و اجماع دارند؛ هرچند این مدعا ممکن است با زبان‌های گوناگون بیان شده باشد.[۴۵] در بیشتر آثار وی به‌ویژه کتاب الفتوحات المکیه و فصوص الحکم این اصل اساسی بروز بیشتری دارد، بلکه وحدت وجود، روح و فکر ابن‌عربی را به خود مشغول و اساس و مدار عرفان و سیر اندیشه او در عرفان گشته‌است.[۴۶] (ببینید: وحدت وجود)

اسما و صفات

مسئله اسما و صفات الهی یکی از مهم‌ترین مباحث جهان‌بینی عرفانی ابن‌عربی است. این بحث نه تنها با خداشناسی، بلکه با هستی‌شناسی و جهان‌شناسی رابطه تنگاتنگ دارد. او در کتاب‌ها و رساله‌های خود به‌ویژه در رساله انشاء الدوائر و باب ۵۵۸ فتوحات به صورت مفصل به این بحث پرداخته‌است.[۴۷] وی صفات خداوند را با عباراتی گوناگون مانند احکام ذات حق، نِسب و اضافات، معانی و اعتبارات، تعینات و تجلیات آن ذات بیان کرده‌است.[۴۸]

اعیان ثابته

در عرفان ابن‌عربی، اعیان ثابته حقایق ذوات و ماهیات اشیا هستند که در علم ازلی حق‌تعالی می‌باشند.[۴۹] ابن‌عربی نخستین اندیشمند اسلامی است که اصطلاح «اعیان ثابته» را وضع کرده و در تفکر فلسفی و تصوف برای بحث در آن، بابی گسترده گشوده‌است.[۵۰] مباحثی چون علم الهی، سرّالقدر، جبر و اختیار و سعادت و شقاوت منوط به فهم اعیان ثابته است. (ببینید: اعیان ثابته)

جهان‌شناسی و نظریه عرفانی پیدایش جهان

این دو مبحث در نظام عرفانی ابن‌عربی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. از دیدگاه ابن‌عربی نخستین انگیزه آفرینش از سوی خدا حرکت حبّی است.[۵۱] جهان‌شناسی وی با مقوله بنیادی نفس رحمانی آغاز می‌شود[۵۲] و او بارها بر این نکته تأکید دارد که هستی خیر است و آن را با نفس رحمانی پیوند می‌دهد و بر پایه این نظریه، این نکته مهم را به میان می‌آورد که موجودات در شیئیت ثبوتی خود دچار ضیق بودند و تقاضای ظهور داشتند و نفس رحمانی آنان را هستی عینی خارجی بخشید.[۵۳]

انسان‌شناسی

انسان در پیوند با خداوند تعالی اصلی‌ترین محور اندیشه‌های عرفانی ابن‌عربی است، نظریه بسیار مهم وی دربارهٔ انسان کامل و هدف و مقصود از آفرینش جهان، شاهدی بر این مدعاست.[۵۴] ابن‌عربی از انسان کامل گاهی با عناوین «الکلمة الجامعه»، «نسخة العالم»،[۵۵] «الانسان الارفع»،[۵۶] «الانسان الاول»[۵۷] یاد می‌کند و آن را خلیفه و نایب حق در زمین و معلم فرشتگان در آسمان می‌خواند.[۵۸] وی که انسان کامل را کامل‌ترین صورتی می‌داند که به صورت حق آفریده شده‌است،[۵۹] (ببینید: انسان کامل و خلافت و ولایت) به صورت مفصل از انسان کامل بحث کرده و دقایق و ظرایف آن را بسط داده‌است. به اعتقاد وی باید در هر عصر یک قطب در عالم موجود باشد و بقای عالم به وجود انسان کامل است و با رحلت او از این نشئه، بساط عالم نیز برچیده می‌شود.[۶۰] او در این بحث به روش تطبیقی نیز پرداخته و قطب را پیامبر اسلام(ص) و پس از او خاتم الاولیا را صاحب ولایت آن حضرت و وارث مقام او دانسته‌است.[۶۱]

ابن‌عربی در مسئله خاتم اولیا در آثار مختلف خود کلمات پراکنده‌ای در این زمینه دارد. برخی شارحان از جمع‌بندی سخنان وی به این نتیجه رسیده‌اند که وی به دو نوع ختم ولایت قائل است؛ خاتم ولایت مطلقه و خاتم ولایت خاصه و بر این باوراند که ابن‌عربی حضرت عیسی(ع) را خاتم ولایت مطلقه می‌داند[۶۲]؛ اما با تأمل در آثار مختلف او روشن می‌شود که او در آثارش خاتم ولایت مطلقه را بر امیرالمؤمنین علی(ع)[۶۳]و ولایت خاصه را بر حضرت مهدی(ع) تطبیق داده‌است.[۶۴] (ببینید: خلافت و ولایت)

پیامدهای مکتب ابن‌عربی

مبانی و آثار عرفانی ابن‌عربی تأثیرات فراوانی بر کل جریان فکری و فرهنگی جهان اسلام داشت و ازجمله این پیامدها اینهاست:

  1. ارائه اندیشه‌های مؤثر در فهم بهتر متن دینی: انسجام و اقتدار معرفتی مکتب ابن‌عربی و مفاهیم و اندیشه‌های نوی که ارائه کرد، کلیدهای معرفتی بسیار کارامد و مؤثری برای فهم بسیاری از معارف دین از جهت هستی‌شناسی را فراهم کرد و جهشی بی‌سابقه در فهم متون دینی در عرصه معارف را پدیدآورد. بخش بسیار زیادی از کتاب الفتوحات المکیه و فصوص الحکم و شروح آن آکنده از معارف دینی و گزاره‌ها و تحلیل‌های فراوان هستی‌شناختی ناظر به متون دینی است.[۶۵]
  2. تقارن اندیشه‌های شیعی و سنت عرفانی: یکی از پیامدهای مهم مکتب ابن‌عربی تمایلات عرفا به آموزه‌های شیعی است. ابن‌عربی تحول شگرف در این زمینه ایجاد کرد؛ زیرا آموزه‌هایی که او مطرح کرد نشان داد که مکتب تشیع و جریان عرفانی افزون بر جهات عملی، به لحاظ معرفتی نیز بسیار نزدیک به همدیگرند.[۶۶]
  3. تقارن و نزدیکی بیشتر فلسفه و عرفان: با ظهور ابن‌عربی و شاگردان مکتب او، سنت عرفانی چهره معرفتی و هستی‌شناسی خود را در بستر عقلانی بروز داد. در این مکتب، همان مسائل فلسفی که دغدغه فیلسوفان بود، به کمک عرفان در بالاترین سطوح مطرح شد.[۶۷]

بررسی و نقد دیدگاه‌ها

امام‌خمینی در آثار عرفانی خود به نقل و نقد برخی آرای ابن‌عربی نیز پرداخته‌است، ازجمله:

  1. ابن‌عربی دعوت حضرت نوح(ع) را دعوتی تنزیهی می‌شمرد و با مقایسه دعوت حضرت نوح (ع) با دعوت پیامبر اکرم (ص)، بر جامع‌بودن دعوت پیامبر اکرم (ص) از حیث تنزیه و تشبیه و برتری امت اسلامی بر دیگر امت‌ها در این جهت تأکید می‌کند و معتقد است اگر دعوت حضرت نوح (ع) جمع میان تنزیه و تشبیه بود، قومش دعوت او را اجابت می‌کردند.[۶۸] شاه‌آبادی در توجیه این مطلب معتقد است حضرت نوح (ع) قوم خود را در حالی به تنزیه فرا خوانده‌است که خود صاحب هر دو مقام تنزیه و تشبیه است و تأکید وی در برابر قومش بر تنزیه، صرفاً به منظور درمان حالت تشبیه در آنها و اعتقاد به بت‌پرستی و معالجه به ضد آن و رعایت مناسبت با حال آنان بوده‌است. بنابر نظر شاه‌آبادی حضرت نوح (ع) نمی‌توانست به تشبیه توجه نشان دهد؛ زیرا در این صورت قومش هرگز به تنزیه روی نمی‌آوردند.[۶۹] امام‌خمینی افزون بر نقد سخن ابن‌عربی، قول تنزیهی‌بودن صرف در دعوت نوح (ع) در سخن استادش شاه‌آبادی را به‌طور ضمنی نقد می‌کند و آن را مخالف با مقام انبیا(ع) می‌داند و این نظر را که دعوت نوح (ع) دعوتی صرفاً تنزیهی است، نمی‌پذیرد، بلکه معتقد است این دعوت، دعوتی تنزیهی و تشبیهی است؛ اما جهت تشبیه در آن مخفی و جهت تنزیه غالب است؛ زیرا روش رایج انبیا (ع) تصریح به تنزیه و جهت تشبیه در کلام آنان پنهان بوده‌است و بسته به موقعیت معرفتی قوم خویش و به مقدار غلبه حال وحدت یا کثرت بر آنان، به شکلی رمزی و پنهانی و بدون تأکید صورت می‌گرفته‌است.[۷۰] (ببینید: تعلیقات علی شرح فصوص الحکم)
  2. ابن‌عربی با استناد به آیه ۳۷–۴۰ سوره نمل، آوردن تخت بلقیس را از مشکل‌ترین مسائل می‌شمرد و انتقال تخت بلقیس به دست آصف برخیا را دلیلی بر تجدد امثال می‌داند.[۷۱] امام‌خمینی این سخن را نمی‌پذیرد و قائل است اعاده معدوم محال است و اعدام در اینجا از قبیل اعدام مطلق نیست، بلکه به معنای داخل‌ساختن در تحت اسمای باطن است.[۷۲] ایشان مباحثی چون طیّ‌الارض و بسط زمان را مطرح می‌کند و قائل می‌شود چون تمام عوالم برای ولی کامل خاضع‌اند و با تکلم اسم اعظم زمین در هم پیچیده شد و تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و زمین در کمتر از یک چشم به‌هم‌زدن گسترده شد، این مسئله بر ابن‌عربی مشتبه شده و تنها راه حل را در اعدام و ایجاد دیده‌است و قدرت ولی را محدود و مقید کرده‌است.[۷۳] (ببینید: حرکت جوهری و زمان)
  3. ابن‌عربی در ذیل بحث خلافت حضرت داوود(ع) به خلافت پیامبر اکرم (ص) پرداخته و قائل شده‌است پیامبر خاتم(ص) نیازی نداشت که خلیفه تعیین کند؛ زیرا او می‌دانست که میان امت کسانی هستند که مقام خلافت را بدون واسطه از خداوند می‌گیرند و اگر کسی را تعیین می‌کرد، افراد دیگر از آن محروم می‌شدند.[۷۴] امام‌خمینی این مطلب را صحیح نمی‌داند و می‌نویسد اظهار خلافت ظاهری که از شئون رسالت است و در تحت اسمای کونیه قرار دارد، واجب است و به همین جهت پیامبر اکرم (ص) بر خلافت ظاهری تصریح دارد.[۷۵]
  4. ابن‌عربی در ذیل آیه ۷۸–۷۹ انبیا قائل می‌شود علم حضرت داوود (ع) علم اعطایی و علم سلیمان(ع) علم ذاتی است؛ از این جهت سلیمان (ع) در مورد قضاوت آن‌گونه که در علم خدا بود، حکم کرد؛ ولی علم حضرت داوود (ع) علم اجتهادی بود و به خطا رفت.[۷۶] امام‌خمینی این دیدگاه را نمی‌پسندد و معتقد است علم پیامبران از قبیل اجتهاد نیست، بلکه آنان حقایق را از راه اطلاع از آنچه در علم ازلی حق است یا در لوح محفوظ است، به دست می‌آورند.[۷۷]

پانویس

  1. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱–۳.
  2. حسن‌زاده آملی، هزار و یک کلمه، ۳۷۸؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۹.
  3. بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.
  4. بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۰.
  5. بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲–۲۳.
  6. عفیفی، التصوف، ۱/۵۶۲.
  7. اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ۹.
  8. بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲.
  9. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۲، ۵۰، ۵۲، ۶۳، ۶۵، ۶۷ و ۸۴.
  10. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۰.
  11. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۵.
  12. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳.
  13. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۸۳؛ بدیعی، احیاگر عرفان، ۲۲۸.
  14. ← ذهبی، میزان الاعتدال، ۳/۶۲۹.
  15. ابن‌خلکان، وفیات الاعیان، ۷/۱۱.
  16. آشتیانی، ختم ولایت، ۱۰۲.
  17. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳ و ۳۶؛ ← آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایه، ۱۶۴.
  18. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸.
  19. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۹۸–۱۰۶.
  20. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۵۸۳.
  21. حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۲–۲۳.
  22. حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۵.
  23. حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.
  24. بدیعی، احیاگر عرفان، ۱۲۹.
  25. حسینی قائم‌مقامی، سِفر عشق، ۲۹.
  26. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۴ و ۶۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۴۰.
  27. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۴۳.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.
  29. بدیعی، احیاگر عرفان، ۹۵.
  30. نبهانی، جامع کرامات الاولیاء، ۱/۲۰۲–۲۰۹.
  31. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۷.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۲۵.
  33. ۶۳۴؛ ← چیتیک، طریق عرفانی معرفت، مقدمه، ۲۱.
  34. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.
  35. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.
  36. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۷.
  37. قونوی، الفکوک، ۱۸۰.
  38. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۷.
  39. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.
  40. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۳۶.
  41. عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات، ۱۶–۳۲؛ نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۳۹۷.
  42. نصر، تاریخ فلسفه اسلامی، ۲/۴۰۰–۴۰۱.
  43. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۱۰۸–۱۱۱.
  44. دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۱.
  45. یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان، ۱۵۲–۱۵۳.
  46. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۶۳.
  47. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۵.
  48. ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۴۲؛ ← شعرانی، الیواقیت، ۱/۱۳۷–۱۴۹؛ جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۲۹۶.
  49. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۱–۶۲.
  50. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۳۷۱.
  51. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۲۰۲–۲۰۴.
  52. ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۳۹۰–۳۹۷.
  53. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۱۲.
  54. ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۱۸۶ و ۳۳۱؛ ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۴–۵۵.
  55. ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۱۳۶.
  56. ابن‌عربی، انشاء الدوائر، ۴.
  57. ابن‌عربی، عقلة المستوفز، ۹۴.
  58. ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۱/۳۷۹ و ۳/۲۷۰.
  59. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۲.
  60. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۵۰.
  61. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۴.
  62. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۴۰، ۴۶۵ و ۴۶۸.
  63. ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۳/۵۱۴–۵۱۵؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴.
  64. ابن‌عربی، ابن‌عربی، فصالفتوحات المکیه، ۲/۴۹؛ قمشه‌ای، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، ۱۴۲–۱۴۸؛ آشتیانی، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۴۴–۸۴۵.
  65. مجلسی، اصول فصول التوضیح، ۶۵–۶۶؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۴–۹۵.
  66. ← ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۹، ۱۹۶–۱۹۹؛ ۲/۴۹ و ۳/۳۲۷–۳۲۸؛ یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۱۰۵–۱۰۷.
  67. یزدان‌پناه، فروغ معرفت، ۱/۹۶ و ۱۰۳–۱۰۴.
  68. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۸–۷۰.
  69. ← امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱–۹۲.
  70. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۹۲–۹۳.
  71. ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۱–۹۳۲.
  72. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱.
  73. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱–۱۹۳.
  74. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۶۳ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۵۵–۹۶۰.
  75. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۶–۱۹۷.
  76. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۱۵۶؛ ← قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۳۳–۹۳۴.
  77. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۴.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، چاپ‌شده در شرح فصوص الحکم، تألیف داوودبن‌محمود قیصری، شرح فصوص الحکم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، ختم ولایت دراندیشه ابن‌عربی، مجله کیهان‌اندیشه، شماره ۲۶، ۱۳۶۸ش.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، مقدمه کتاب مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • ابن‌خلکان، وفیات الاعیان و ابناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بی‌تا.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، انشاء الدوائر، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۳۶ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، عقلة المستوفز، لیدن، بریل، چاپ اول، ۱۳۲۶ق.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تحقیق ابوالعلاء عفیفی، تهران، نشر الزهرا (سلام‌الله‌علیها)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • اسین پالاسیوس، ابن‌عربی حیاته و مذهبه، ترجمه دکتر عبدالرحمان بدوی، مصر، بی‌نا، ۱۹۶۵م.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • بدیعی، محمد، احیاگر عرفان، تهران، پازینه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • جامی، عبدالرحمن، نفحات الانس، کلکته، مطبعه لیسی، ۱۸۵۸م.
  • جندی، شرح فصوص الحکم، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی، چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • چیتیک، ویلیام، طریق عرفانی معرفت از دیدگاه ابن‌عربی، ترجمه مهدی نجفی افرا، تهران، جامی، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
  • حسن‌زاده آملی، حسن، هزار و یک کلمه، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
  • حسینی قائم‌مقامی، سیدعباس، سِفر عشق، تهران، فکر برتر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • دینانی ابراهیمی، غلامحسین، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • ذهبی، محمدبن‌احمد، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، تحقیق جمیل عطار صدقی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • شعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • عثمان یحیی، مقدمه بر المقدمات من کتاب نص النصوص تألیف سیدحیدر آملی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • عفیفی، ابوالعلاء، التصوف، اسکندریه، دارالمعارف، ۱۹۶۳م.
  • قمشه‌ای، محمدرضا، مجموعه آثار آقامحمدرضا قمشه‌ای، حکیم صهبا، تحقیق حامد ناجی اصفهانی و خلیل بهرامی، اصفهان، کانون پژوهش، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • قونوی، صدرالدین، الفکوک، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قیصری، شرح فصوص الحکم، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • مجلسی، محمدتقی، اصول فصول التوضیح، مناظره مکتوب ملامحمدطاهر قمی و آخوند ملامحمدتقی مجلسی در باب تصوف، تهران، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، به شماره کتاب ملی ۸۱–۳۱۰۹.
  • نبهانی، یوسف‌بن‌اسماعیل، جامع کرامات الاولیاء، مصر، بی‌نا، ۱۳۸۱ق.
  • نصر، سیدحسین، تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، تدوین سعید هلالیان، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون