اهلسنت
اطلاعات کلی | |
---|---|
سال تأسیس | کاربرد اصطلاح «اهل سنت» در پایان سده نخست یا آغاز سده دوم هجری |
قدمت | صدر اسلام |
گرایش | فرقهها و مذاهب اسلامی غیر شیعی |
گستره جغرافیایی | جهان اسلام |
علل پیدایش | اختلاف مسلمانان بر سر جانشینی پیامبر(ص) |
اطلاعات دینی | |
شاخهها | چهار مذهب فقهی (حنفیه، مالکیه، شافعیه، حنبلی) |
اهلسنت، فرقهها و مذاهب اسلامی غیرشیعی و لزوم رفتار برادرانه با آنان در ایران و جهان اسلام.
به لحاظ تاریخی، از زمان حکومت عباسیان، علویان قائل به خلافت بلافصل امام علی(ع) به «شیعه» و دیگر فرقهها «اهلسنت» خوانده شدند و این دو نام پس از آن ادامه یافت. در میان اهلسنت فرقههای کلامی و فقهی بسیاری به وجود آمده است؛ چنان که اهلسنت مذاهب و مکتبهای فقهی فراوانی نیز داشتهاند اما در سده پنجم یا هفتم، مذاهب فقهی اهلسنت منحصر به چهار مذهب شد و دیگر مذاهب از فتوا منع شدند. مهمترین مذاهب فقهی و رایج اهلسنت عبارتند از: حنفیه، مالکیه، شافعیه و حنبلی. از میان فرقههای کلامی اهلسنت نیز معتزله، اشعریه و ماتریدیه از همه مشهورترند.
سیره و برخورد اهلبیت(ع)، با اهلسنت کاملاً برادرانه و صمیمانه بوده است و بسیاری از شاگردان و راویان از امامصادق(ع)، جزو اهلسنت بودهاند. آنان افزون بر این، شیعیان را نیز به برخورد مناسب و دوستانه با اهلسنت سفارش میکردند.
امامخمینی نیز بارها رمز پیروزی ملت ایران را وحدت کلمه شمرد و اهلسنت را برادران خود میخواند که دشمن در صدد است میان برادرها تفرقه ایجاد کند و باهمبودن را بر همه مسلمانان واجب دانست.
امامخمینی نسبت به اهلسنت ایران نیز توجه ویژه داشت. ایشان ضمن انتقاد از محروم نگهداشتن مناطق مرزی و بهخصوص مناطق سنینشین در زمان محمدرضا پهلوی معتقد بود رژیم پهلوی با تمام توان، سعی در اختلافانداختن میان شیعه و سنی داشت تا بتواند ذهنها را از مسائل اساسی دور نگه دارد.
پس از انقلاب اسلامی نیز، با وجود همه اختلافافکنیها، بسیاری از اهلسنت ایران در مناطق مختلف با انقلاب اسلامی همراه شدند و در راستای حمایت از دستاوردهای آن تلاش کردند. در برابر، دولت جمهوری اسلامی ایران نیز، رفع مشکلات اهلسنت را که در رژیم پهلوی ایجاد شده بود، جزو برنامههای خود قرار داد.
مفهومشناسی
«اهل» به معنای گروهی است که در چیزی با هم شریک باشند، مانند «اهل بیت» که در پیوند خانوادگی، شریک یکدیگرند.[۱] سنت به معنای راه و روش است[۲] و در اصطلاح به معنای قول، فعل و تقریر معصوم بهکار رفته است.[۳] اهل سنت گاه در برابر اهل بدعت به کار میرود[۴] که غالباً با کلمه جماعت یاد میشود،[۵] اما بیشتر دربارهٔ معتقدان به اینکه دربارهٔ امامت و خلافت، نصی از کتاب و سنت وارد نشده و تعیین خلیفه و امام بر عهده مسلمانان و انتخاب مردم است[۶] به کار میرود. بر این اساس اهل سنت بر همه کسانی که به نص در امامت عقیده ندارند و معتقد به جانشینی ابوبکربنابیقحافه، عمربنخطاب، عثمانبنعفان و علیبنابیطالب(ع)، پس از پیامبر اکرم(ص)، هستند، گفته میشود.[۷]
از سوی دیگر، در معنایی خاص احمدبنحنبل از رهبران اهل حدیث اصطلاح اهل سنت را ویژه اهل حدیث میداند و دیگر گروهها مانند اهل رأی و اصحاب ابوحنیفه را از اهل سنت خارج میداند[۸] از اینرو تا قرن ششم اهل رأی و اصحاب ابیحنیفه جزو اهل سنت شمرده نمیشدند،[۹] چنانکه اهل سنت در برابر عدلیه (شیعه و معتزله)، به کسانی گفته میشده است که منکر اصل عدل و حسن و قبح واقعی در اشیا بودهاند و بعدها این اصطلاح دربارهٔ همه مسلمانان غیر شیعه بهکار رفت.[۱۰]
پیشینه
تاریخ پیدایش اصطلاح «اهل سنت» روشن نیست. پس از پیامبر اکرم(ص)، مسلمانان بر سر جانشینی پیامبر اختلاف کردند[۱۱] و عدهای از آنان که به پیروان اهل بیت(ع)،[۱۲] و شیعه[۱۳] معروف شدند، بر آن بودند که امامت امری الهی است و باید با نص تعیین گردد[۱۴] و امیرالمؤمنین علی(ع)، به دستور خداوند و اعلام عمومی پیامبر اکرم(ص)، به جانشینی ایشان برگزیده شده است. پیامبر(ص)، در موارد زیادی ازجمله به هنگام نزول آیه انذار[۱۵] و در غدیر خم[۱۶] علی(ع)، را به عنوان جانشین خود تعیین کرد[۱۷] و حتی تصمیم گرفت آن را در وقت بیماری به نوشته آورد که برخی صحابه مانع شدند،[۱۸] ولی گروه دیگر بر آن بودند که امامت و رهبری مردم امری دنیوی است و پیامبر(ص)، آن را به مردم واگذار کرده است.[۱۹]
از نگاه کاربرد اصطلاح «اهل سنت» در پایان سده نخست یا آغاز سده دوم هجری عمربنعبدالعزیز در نوشتهای در ابطال نظریه قدریه، این اصطلاح را به کار برده است[۲۰] و گفتهاند که مقصود وی از اهل سنت محدثان و ناقلان سنت نبوی بودهاند،[۲۱] چنانکه در عصر معاویه، مسلمانان هواخواه عثمان، «عثمانیه» و دوستداران امامعلی(ع)، «علوی» خوانده میشدند؛ ولی در زمان حکومت عباسیان علویان به «شیعه» و دیگر فرقهها «اهل سنت» خوانده شدند و این دو نام پس از آن ادامه یافت.[۲۲] اهل سنت و جماعت بیهیچ قیدی برای اشاعره و ماتریدیه نیز به کار گرفته میشد.[۲۳]
فرقههای اهل سنت
در میان اهل سنت فرقههای کلامی و فقهی بسیاری به وجود آمده است. مرجئه[۲۴] معتزله، جبریه و صفاتیه (اهل سنت و حدیث) ازجمله فرقههای کلامی اهل سنتاند. شهرستانی معتزله را به دوازده شاخه و جبریه و صفاتیه را نیز به شاخههایی تقسیم کرده است.[۲۵] با گذشت زمان دو شاخه معروف معتزله و اشاعره در میان اهل سنت به رقابت پرداختند که سرانجام به پیروزی اشاعره که متعبد به ظواهر بودند، بر معتزله که به تعقل در شریعت معتقد بودند، ختم شد.[۲۶] فرقه ماتریدیه پیروان ابومنصور ماتریدی از پیروان ابوحنیفه در فقه، دارای آرای کلامی ویژهاند که به آنان حد وسط میان اشاعره و معتزله گفته میشود.[۲۷]
اهل سنت مذاهب و مکتبهای فقهی فراوانی نیز داشتهاند[۲۸] و حدود ده مکتب و مذهب فقهیِ بااهمیت[۲۹] ازجمله مذهب اوزاعی، حسن بصری، داوودبنعلی اصفهانی ظاهری و مذهب ابنجریر طبری[۳۰] در میان آنان رواج داشت. شهرستانی پس از تقسیم فرقههای اصلی فقهی اهل سنت به دو گروه اصحاب حدیث و اهل رأی، افزوده است که پیروان مالکبنانس و شافعی و اصحاب داوود اصفهانی به جهت توجه به حدیث و سنت به اصحاب حدیث شهره شدهاند و اصحاب ابوحنیفه به جهت توجه ویژه به رأی و نظر و اجتهاد، در گروه اصحاب رأی جای میگیرن. د[۳۱] به گزارشی در آغاز سده پنجم[۳۲] و به گزارشی در سده هفتم، مذاهب فقهی اهل سنت منحصر به چهار مذهب شد و دیگر مذاهب از فتوا منع شدند.[۳۳] جلوگیری از هرج و مرج فقهی و تشتت آرا و جلوگیری از فتوای افراد نااهل از دلایل سد راه اجتهاد شمرده شده است.[۳۴] (ببینید: اجتهاد) مهمترین مذاهب فقهی و رایج اهل سنت[۳۵] عبارتند از:
حنفیه
پیروان ابوحنیفه: ابوحنیفه نعمانبنثابت زوطی در سال ۸۰ق در کوفه به دنیا آمد و در سال ۱۵۰ق در بغداد درگذشت.[۳۶] وی از ائمه اهل سنت بود و مدتی نزد امامصادق(ع)، درس خواند.[۳۷] کتاب الفقه الاکبر منسوب به او به جای مانده است. ابوحنیفه اجمالاً دارای گرایش علوی بود و به جرم دفاع از قیام زیدبنعلی(ع)، علیه بنیامیه و حمایت از سادات بنیالحسن علیه بنیالعباس به دست منصور دوانیقی مسموم شد.[۳۸] قبر وی در بغداد دارای گنبد و بارگاه و محل زیارت و مورد احترام حنفیان است.[۳۹] مذهب حنفی بزرگترین مذهب اهل سنت است و حنفیان بیشترِ مسلمانان سنّی را تشکیل میدهند و بیشتر اهل سنت ترکیه (ترکها حنفی و کردها شافعی)، آسیای میانه، شبهقاره هند[۴۰] افغانستان و اروپای شرقی[۴۱] حنفیمذهباند.
مالکیه
پیروان مالکبنانس: ابوعبدالله مالکبنانس در سال ۹۳ق در مدینه به دنیا آمد و در سال ۱۷۹ق درگذشت.[۴۲] مالک از شاگردان امامصادق(ع)، بود و بارها به عظمت و بزرگی آن حضرت اعتراف کرد و ایشان را برترینِ مردمان روی زمین میشمرد.[۴۳] پیروان این مذهب بیشتر در حجاز و غرب عالم اسلام و آفریقا هستند. امویان اندلس از این مذهب حمایت رسمی میکردند.[۴۴]
شافعیه
پیروان محمدبنادریس شافعی: ابوعبدالله محمدبنادریس در سال ۱۵۰ق در شهر غزه به دنیا آمد و در سال ۲۴۰ق در مصر درگذشت.[۴۵] وی از شاگردان مالک[۴۶] و از نظر فکری و سیاسی از مخالفان بنیامیه بود و حجاجبنیوسف ثقفی را در شمار اشقیا میشمرد[۴۷] و مانند پیروان اهل بیت(ع)، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را جزو سوره به حساب میآورد[۴۸] و نماز صبح و مغرب و عشا را بلند قرائت میکرد. وی همچنین تکتّف (دست روی دست گذاشتن در نماز) را مستحب میشمرد نه واجب.[۴۹] مذهب شافعی در مصر[۵۰] اندونزی و مالزی و کردهای ترکیه[۵۱] و کردستان ایران دارای پیروانی است.
حنبلی
پیروان احمدبنحنبل: ابوعبدالله احمدبنمحمدبنحنبل در سال ۱۶۴ق در بغداد به دنیا آمد و در سال ۲۴۱ق درگذشت. کتاب معروف حدیثی وی «مُسند» است.[۵۲] پیروان این مذهب در مصر و خلیج فارس و جزیرةالعرب ساکناند. وهابیت نیز از فرقههای تازه پدیدآمده اهل سنت و از انشعابات مذهب حنبلی است[۵۳] که محمدبنعبدالوهاب آن را پایهریزی کرد و مروج افکار ابنتیمیه شد. (ببینید: وهابیت)
اصول مذاهب اهل سنت
از میان فرقههای کلامی اهل سنت معتزله، اشعریه و ماتریدیه از همه مشهورترند. معتزله به این پنج اصل اعتقاد دارند: توحید، عدل، وعده و وعید، منزلت بین المنزلتین و امر به معروف و نهی از منکر.[۵۴] در نگاه آنان اصل نبوت زیر عنوان عدل قرار میگیرد و از الطاف الهی بهشمار میرود.[۵۵]
عبدالقاهر بغدادی اصول مذهب اهل سنت (اشعریه) را اعم از اصول عقاید و فروع، پانزده اصل شمرده است: اثبات حقایق و علوم در برابر سوفسطاییها، اعتقاد به حدوث جهان، اعتقاد به استقلال صفات ذاتی خداوند، اعتقاد به صفات ازلی خدا در برابر معتزله، اعتقاد ویژه در عدل خداوند و نسبت همه چیز از مرگ و زندگی به اراده خداوند، اعتقاد به نبوت پیامبران(ع)، اعتقاد به معجزه و کرامت اولیا، اعتقاد به نهادهشدن اسلام بر پنج رکن، توحید، نبوت پیامبر، نماز، روزه، حج، اعتقاد به معاد، اعتقاد به ضرورت امامت و اینکه پیامبر اکرم(ص)، کسی را به نص معرفی نکرده در برابر شیعه، و اعتقاد به امامت ابوبکر و عمر، اعتقاد به فرشتگان، اعتقاد به دوستی ده تن از صحابه پیامبر(ص)، و اعتقاد ویژه دربارهٔ کافران.[۵۶] روش و اصول عقیدتی ماتریدی هرچند شباهتهایی به اشعری دارد ولی تفاوتهای زیادی نیز با آن دارد؛ به همین جهت روش او را میانه اشعری و معتزلی دانستهاند،[۵۷] به عنوان نمونه، یکی از مباحث بحثانگیز رویت خداوند است. اشعری قائل به رویت و جسمانیت خداوند بود، اما ماتریدی هر چند میپذیرد که رویت خداوند امری ممکن است ولی این مسئله را مستلزم جسمانیت خداوند نمیداند.[۵۸] بعدها ابنتیمیه (م۷۲۸)، از پیروان احمدبنحنبل با طرح اعتقاداتی چون جسمدانستن خدا،[۵۹] حرامبودن زیارت قبور و شرکدانستن شفاعت حتی اشاعره را خارج از اهل سنت دانست و چون این اعتقاد را علمای اهل سنت نپذیرفتند، به فراموشی سپرده شد، تا اینکه محمدبنعبدالوهاب نجدی، دوباره این فکر را در قرن دوازدهم هجری احیا کرد.[۶۰] (ببینید: کلام و وهابیت)
اصول مذهب امامیه بر پایه توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد استوار است.[۶۱] شیعیان امامت را منصبی الهی و مکمل نبوت و حافظ شریعت میشمرند.[۶۲] امامخمینی امامت را از اصول مذهب میشمارد نه از اصول دین.[۶۳] (ببینید: امامت)
منابع استنباطی اهل سنت
منابع استنباطی مذاهب اهل سنت در مجموع عبارت است از: قرآن، سنت، قیاس، استحسان، اجماع، قول صحابی، استصحاب، مصالح مرسله، سد ذرایع و عرف.[۶۴]
در منابع فقه حنفی قیاس[۶۵] و استحسان از جایگاه ویژهای برخوردار است[۶۶] ولی برخی از مذاهب مانند ظاهرگرایان از اهل سنت حتی از قیاس منصوصالعله استفاده نمیکنند. ظاهرگرایان همچنین اجماع را تنها در مسائلی که در زمان پیامبر اکرم(ص)، مطرح بوده میپذیرند.[۶۷] (ببینید: اصول فقه) فقهای شیعه افزون بر کتاب و سنت پیامبر(ص)، سنت اهل بیت(ع)، نیز حجت میدانند[۶۸] و آنان منابع ظنی[۶۹] ازجمله قیاس،[۷۰] استحسان و مصالح مرسله[۷۱] را نپذیرفتهاند. البته برخی از علمای شیعه[۷۲] استناد به مصالح مرسله را در صورت بازگشت آن به دلیل قطعی فیالجمله پذیرفتهاند. امامخمینی استفاده از قیاس و استحسان را در فقه شیعه باطل و حرام شمرده است.[۷۳]
تعامل با اهل سنت
سیره و برخورد اهل بیت(ع)، با اهل سنت کاملاً برادرانه و صمیمانه بوده است و بسیاری از شاگردان و راویان از امامصادق(ع)، که شمار آنان بیش از چهار هزار تن ذکرشده جزو اهل سنت بودهاند و در نتیجه این برخورد مناسب و خوب، بزرگان دینی و فقهی اهل سنت به آن حضرت توجه ویژه داشته و مقام علمی و اخلاقی ایشان را ستودهاند. (ببینید: امامصادق(ع)) آنان افزون بر این، شیعیان را نیز به برخورد مناسب و دوستانه با اهل سنت سفارش میکردند؛ چنانکه وقتی یکی از یاران امامصادق(ع)، پرسید برخورد با کسانی که هم مذهب با شیعه نیستند، باید چگونه باشد، آن حضرت در پاسخ، از او و دیگر شیعیان خواست که همانند خود ایشان با آنان رفتار کنند و سپس عیادت از بیماران و شرکت در تشییع جنازه آنان و بسیاری از کارهای دیگر را جزو سلوک عملی خود با آنان شمرد.[۷۴]
در ضرورت وحدت میان مسلمانان از نگاه عقل و نقل تردیدی نیست و امروزه وحدت مسلمانان برای ایستادگی و پویایی و هویت امت اسلامی، از مهمترین ضرورتهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی و از عوامل مهم عزت و پیروزی آنان در همه صحنههاست؛ در مقابل تفرقه و اختلاف، جز خواری و شکست و بههدررفتن نیروهای فکری و سرمایههای انسانی امت اسلامی نتیجهای نخواهد داشت. (ببینید: وحدت) از نظر فقهی، عالمان اهل سنت پیروان همه مذاهب اسلامی، به جز غالیان را، پاک و مسلمان میدانند و تکفیر یکدیگر را جایز نمیشمرند.[۷۵] امامخمینی هم همه فرقههای اسلامی جز خوارج، ناصبیان و غالیان را پاک میداند.[۷۶] ایشان با تقسیم تقیه به خوفی و مداراتی، تقیه مداراتی را نیز همانند خوفی برای ایجاد الفت و محبت میان مسلمانان لازم میداند[۷۷] و برای ایجاد الفت میان شیعه و سنی، با استناد به روایات و سیره اهل بیت(ع)،[۷۸] به شیعیان سفارش میکرد به پیروی از ائمه معصوم(ع)، با اهل سنت نماز به جای آورند و در تشییع جنازه آنان شرکت کنند.[۷۹] نیز در ایام برگزاری امامخمینی، مناسک حج، با شرکت در نماز و مراسم آنان، در انجام مناسک و اعلام روز عید از فتواهای مفتیان حجاز پیروی کنند، در حرمین شریفین از مهر استفاده نکنند و بر سنگها و فرش سجده کنند.[۸۰]
امامخمینی همچنین در آستانه پیروزی نهضت اسلامی ایران، بارها رمز پیروزی ملت ایران را وحدت کلمه شمرد و اهل سنت را برادران خود میخواند که دشمن در صدد است میان برادرها تفرقه ایجاد کند و سپس با صراحت اعلام کرد کسانی که به تفرقه دامن میزنند یا جاهلاند یا مغرض و وحدت و باهمبودن را بر همه مسلمانان واجب دانست.[۸۱] ایشان یک روز پس از پیروزی انقلاب در پیامی در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، شیعیان و اهل سنت را مسلمان و برادر یکدیگر و تفرقه افکنان را جاهل و مغرض خواند.[۸۲] از نگاه ایشان وحدت نه یک امر مستحب، بلکه واجب شرعی است و ایشان در موارد بسیار با واژههای «تکلیف»، «واجب» و «باید»، از آن یاد میکرد.[۸۳]
از آنجاکه یکی از دغدغههای اصلی امامخمینی، مسئله وحدت مسلمانان و دولتهای اسلامی بود، همواره از اختلافات دولتهای اسلامی و شکاف در میان مسلمانان نگران بود،[۸۴] از اینرو بر اتحاد و همپیمانی ممالک اسلامی و ایجاد برادری در میان فرقههای مختلف مسلمان در برابر صهیونیسم، دولتهای استعمارگر بهویژه آمریکا و غارتگرانِ منابع ملتهای مسلمان تأکید میکرد.[۸۵] ایشان با توجه به لزوم تفاهم و الفت و برادری در میان همه مذاهب اسلامی، عامل دستیابی به وحدت در میان امت اسلامی را، تأکید بر مشترکات مسلمانان و اجتماعِ زیر لوای آن میدانست و با یادآوری اشتراک همه فرقههای اسلامی در اصول اساسی اسلام از توحید و قرآن، به برادران شیعه و سنی سفارش میکرد از هر گونه اختلاف دوری کنند و تمام سعی و کوشش خود را در حفظ و پاسداری از اصول اسلام و کیان آن به کار برند؛ زیرا اختلاف به سود کسانی است که نه به مذهب شیعه اعتقاد دارند و نه به دیگر مذاهب.[۸۶]
اهل سنت در ایران
اهل سنت از گذشته در نواحی مختلف ایران زندگی میکنند و بیشتر آنان از پیروان دو مذهب حنفی و شافعیاند. شافعیها در غرب ایران در استان کردستان، بخش اورامانات کرمانشاه و آذربایجان غربی[۸۷] گیلان، اردبیل و هرمزگان[۸۸] ساکناند و طریقت عرفانی قادریه و نقشبندیه در میان آنان رواج دارد.[۸۹] اهل سنت حنفیمذهب در شرق خراسان رضوی، سیستان و بلوچستان و ترکمنصحرا سکونت دارند.[۹۰] در دوره پهلوی، سیاست رژیم در ضدیت با دین و دینزدایی، تلاش برای برکناری روحانیت از جایگاه واقعی خود در میان همه مذاهب اسلامی اعم از شیعه و سنی را در پی داشت. کارگزاران پهلوی با فقیر نگهداشتن مناطق مرزی و سنینشین و ایجاد تفرقه میان ملت با شعار مذهبگرایی سعی میکردند مردم را از نقد سیاستهای رژیم دور سازند.[۹۱]
امامخمینی ضمن انتقاد از محروم نگهداشتن مناطق مرزی و بهخصوص مناطق سنینشین در زمان محمدرضا پهلوی[۹۲] معتقد بود رژیم پهلوی با تمام توان، سعی در اختلافانداختن میان شیعه و سنی داشت تا بتواند ذهنها را از مسائل اساسی دور نگه دارد.[۹۳] رژیم پهلوی با این تفکر که اهل سنت با علمای شیعه رابطه خوبی نخواهند داشت، علمای مبارز شیعه را به مناطق حنفی و شافعی مذهب ایران تبعید میکرد؛ اما همدلی اهل سنت با شیعیان موجب شد پیامهای امامخمینی در میان اهل سنت نیز گسترش یابد و آنان را با انقلاب مردم ایران، همراه کند.[۹۴]
در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران، عوامل رژیم پهلوی شایع کردند در صورت پیروزی انقلاب اسلامی، مذاهب دیگر از میان خواهند رفت؛ اما امامخمینی در سخنانی شیعیان و اهل سنت را برادر و تفرقهافکنان را جاهل و مغرض خواند.[۹۵] ایشان با اعتقاد به اینکه در رژیم پهلوی همه ملت ازجمله اهل سنت، مورد ستم واقع شدهاند[۹۶] بر عزم جمهوری اسلامی برای خدمت به همگان بهویژه اهل سنت تأکید میکرد. ایشان در هجدهم بهمن ۱۳۵۷ در دیدار با گروهی از اهل سنت کردستان، ریشه تفرقه و اختلاف میان شیعه و اهل سنت را به دوره بنیامیه و امویان برگرداند که بهتدریج گسترش یافته و زمینه رقابت گروهی از عوام شیعه و عوام اهل سنت را به وجود آورده است؛ حال آنکه نه مدعیان سنت، به سیره و سنت پیامبر(ص)، اقتدا میکردند و نه این عده از عوام شیعه از مکتب اهل بیت(ع)، پیروی میکنند.[۹۷]
امامخمینی همچنین در ۲۳ بهمن ۱۳۵۷، در همان روزی که گروهی از چریکهای فدایی خلق، با تکیه بر اختلافات میان شیعیان و اهل سنت، دست به تحرکات نظامی در شهرستان گنبد کاووس زدند[۹۸] (ببینید: ترکمنصحرا) در سخنانی اعلام کرد پیروان اهل بیت(ع)، و اهل سنت متحد و برادرند و کسانی که از تفرقه میان مردم سخن میگویند جاهلاند یا قصد درگیری و اختلاف دارند. ایشان به پیروان همه مذاهب اسلامی اطمینان داد در مملکت اسلامی عادلانه زندگی خواهند کرد و از آنان خواست که زیر لوای لاالهالاالله متحد باشند.[۹۹] ایشان در آستانه برگزاری همهپرسی جمهوری اسلامی نیز در پیامی با اشاره به شایعات مخالفان دربارهٔ محرومشدن اهل سنت از حقوق خود در جمهوری اسلامی، شایعهپردازان را از عوامل آمریکا معرفی و تصریح کرد شیعیان با اهل سنت هیچگونه اختلافی ندارند و در حقوق سیاسی و اجتماعی نیز تفاوتی میان مسلمانان اعم از شیعه و سنی وجود ندارد.[۱۰۰]
پس از تصویب قانون اساسی جمهوری اسلامی، این قانون در اصل دوازدهم، دین رسمی مردم ایران را اسلام و مذهب جعفری اثنیعشری اعلام کرد؛ اما در عین حال تصریح کرد که دیگر مذاهب اسلامی اعم از حنفی، شافعی، مالکی، حنبلی و زیدی دارای احترام کاملاند و پیروان این مذاهب در انجام مراسم مذهبی، طبق فقه خود آزاد و در تعلیم و تربیت دینی، احوال شخصی (ازدواج، طلاق، ارث و وصیت) و دعاوی مربوط در دادگاه رسمیت دارند و در هر منطقهای که پیروان هر یک از این مذاهب اکثریت داشته باشند، مقررات محلی در حدود اختیارات شوراها و با حفظ حقوق پیروان سایر مذاهب، طبق آن مذهب خواهد بود.
با وجود همه اختلافافکنیها، بسیاری از اهل سنت ایران در مناطق مختلف با انقلاب اسلامی همراه شدند و پس از پیروزی نیز در راستای حمایت از دستاوردهای آن تلاش کردند. مولوی عبدالعزیز ملازاده سربازی، روحانی اهل سنت بلوچستان، در دوره انقلاب با سفر به نجف اشرف، به دیدار امامخمینی رفت و از انقلاب حمایت کرد و همدوش با محمد کفعمی رهبر شیعیان در سیستان و بلوچستان در حفظ وحدت میان مردم کوشش کرد. عبدالعزیز پس از پیروزی انقلاب هم با امامخمینی دیدار و مراتب فرمانبرداری اهل سنت منطقه را از ایشان اعلام کرد و تفرقه میان شیعیان و اهل سنت را ناشی از دسیسههای استعمارگران شمرد.[۱۰۱] اهل سنت پس از انقلاب با مشارکت گسترده در همهپرسی قانون اساسی و پس از آن با فرستادن نمایندگان خود به مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان، در تعیین سرنوشت خود مشارکت داشتند و در دوران جنگ تحمیلی هم در کنار شیعیان به دفاع از کشور پرداختند و شهدای بسیاری را تقدیم کردند که حدود پنج هزار شهید کردستان، گواه آن است.[۱۰۲] (ببینید: سازمان پیشمرگان مسلمان کرد)
جمهوری اسلامی در حد توان به همه مناطق کشور اعم از شیعه و حنفی و شافعینشین خدمت کرد. با وجود ناامنیهای روزهای ابتدایی پس از پیروزی، که به دست ضدانقلاب در مناطق سیستان و بلوچستان و کردستان اتفاق افتاد[۱۰۳] و موجب کشتهشدن اعضای جهاد سازندگی و نیروهای انقلاب شد[۱۰۴] جمهوری اسلامی به محرومیتزدایی از مناطق مرزی و اهل سنتنشین اقدام کرد[۱۰۵] (ببینید: کردستان و پاوه) و نهادهای انقلابی و دولتی، خدمترسانی به استانهای محروم ازجمله استان کردستان و سیستان و بلوچستان را در رأس برنامههای خود قرار دادند؛ همچنین برای اجرای طرحهای رفاهی و عمرانی کردستان، چنانکه امامخمینی دستور داد[۱۰۶] و به تصویب آن از سوی دولت اشاره کرده است، درآمدِ یک روز فروش نفت، حدود ۴۵۰ میلیون تومان تصویب شد[۱۰۷] و جهاد سازندگی به سفارش امامخمینی مأمور شد تا به وضع عمرانی منطقه رسیدگی کند.[۱۰۸] امامخمینی همچنین در دیدار با کارکنان صدا و سیما، بر ضرورت تبلیغات صحیح، با زبان محلی مناطق کردنشین، تأکید و تصریح کرد مردم منطقه باید بدانند عمران و امنیت به هم وابستهاند و در شرایط ناامنی نمیتوان آنچنانکه باید خدمت کرد و جاده و بیمارستان ساخت.[۱۰۹]
دولت جمهوری اسلامی ایران، همچنین رفع مشکلات ارضی و اقتصادی مردم ترکمنصحرا اعم از شیعه و سنی را که در رژیم پهلوی ایجاد شده بود، جزو برنامههای خود قرار داد. در آن رژیم بسیاری از زمینهای مرغوب منطقه به درباریان اختصاص یافته بود[۱۱۰] شورای انقلاب حل مسئله زمین و زمیندارکردن کشاورزان را در دستور کار خود قرار داد[۱۱۱] (ببینید: هیئتهای هفتنفره) و جهاد سازندگی طرحهایی مانند راهسازی، سدسازی، تأمین آب شرب و کشاورزی در روستاها و شهرهای گنبد و مراوه تپه و مینودشت و کلاله را انجام داد.[۱۱۲] همچنین ساخت نهادهای مذهبی مانند مسجد و مدارس دینی، جذب طلاب و برگزاری نماز جمعه اهل سنت گسترش پیدا کرد؛ برای نمونه مدارس و حوزههای علمیه کرمانشاه نسبت به پیش از انقلاب چندین برابر افزایش یافت.[۱۱۳] سهمیه طلبه و شمار مدارس دینی اهل سنت در شرق خراسان شامل تایباد، خواف و تربت جام چندین برابر طلاب و مدارس شیعیان در این منطقه است و اهل سنت بلوچستان در شرایط مشابه، ۱۸۲ مدرسه و بیش از هفده هزار طلبه جذب کردهاند[۱۱۴] که در مقایسه با حوزههای شیعه گستره بیشتری دارد.
امامخمینی یکی از برکات انقلاب اسلامی را هماندیشی و گردهمایی پیروان مذاهب اسلامی میشمرد[۱۱۵] و تفرقه میان ارباب مذاهب را خواست دشمنان اسلام و مایه زیان شیعه و سنی میدانست و دربارهٔ آن هشدار میداد.[۱۱۶] ایشان که از گذشته، کمک به همه مسلمانان مظلوم جهان را، بدون توجه به جایگاه مذهبی و فرقهای آنان بهویژه مردم فلسطین توصیه میکرد[۱۱۷] پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با تأکید بر بستن سفارت رژیم غاصب اسرائیل در تهران[۱۱۸] روزی به نام «روز قدس»[۱۱۹] و هفتهای به نام هفته وحدت به این امر اختصاص داد. (ببینید: وحدت)
پس از درگذشت امامخمینی، توده اهل سنت بهویژه مردم کردستان، همراه با سایر گروههای ایرانی، در رثای ایشان اندوهگین شده و مراسم عزای محلی به پا کردند؛ جمع بسیاری از کردهای اهل سنت نیز برای شرکت در تشییع جنازه امامخمینی راهی تهران شدند.[۱۲۰]
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۹۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۲۶.
- ↑ مامقانی، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، ۱/۶۷؛ صدر، نهایة الدرایة شرح الوجیزة للشیخ البهائی، ۸۵.
- ↑ قاری هروی، شرح الشفاء، ۲/۹۸؛ میلانی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، ۳/۹۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۱۵–۲۱۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۱۵–۲۱۷؛ برنجکار، آشنایی با فرق مذاهب اسلامی، ۱۰۷.
- ↑ غزالی، الاقتصاد فی الاعتقاد، ۱۵۲–۱۵۴؛ سبحانی، بحوث، ۱/۲۹۳–۳۰۶.
- ↑ فرمانیان، آشنایی با فرق تسنن، ۹۱.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۱؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۵۸–۵۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۸۱۶–۸۱۷.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱–۲.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۳۸–۴۱؛ سبحانی، بحوث، ۶/۷–۱۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۴.
- ↑ اشعری قمی، المقالات و الفرق، ۱۵–۱۶.
- ↑ شعراء، ۲۱۴؛ حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ۱/۵۴۳.
- ↑ مائده، ۳؛ امامخمینی، امامخمینی، کشف اسرار، ۱۳۵.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۱/۱۱۸–۱۱۹ و ۱۵۲؛ سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ۲/۲۵۹؛ امینی، الغدیر، ۱/۶۹۸.
- ↑ مفید، الامالی، ۳۶.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۲۳۲–۲۳۵ و ۲۵۴؛ ← مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۴/۷۸۰.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۲۷۰–۲۷۲ و ۳۴۳.
- ↑ ابونعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ۵/۳۴۶.
- ↑ امین، اعیان الشیعه، ۱/۱۹.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۴۳.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۴۲–۴۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۴۹–۱۰۴.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۳۸۷.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۳/۲۰.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۴۴–۴۴۶.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۴۴۳.
- ↑ سبحانی، تاریخ الفقه، ۸۲؛ وردانی، فرق اهل السنه، ۱۱۱–۱۲۳.
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۸۶–۱۸۸.
- ↑ آل کاشفالغطاء، ادوارعلم الفقه و اطواره، ۲۱۱؛ متز، تمدن اسلامی درقرن چهارم، ۱/۸۷.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۱–۱۰۲؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۱۹۸.
- ↑ آقابزرگ، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، ۱۰۲–۱۰۴؛ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۸–۹.
- ↑ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۱۲.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۵/۴۰۴–۴۱۴.
- ↑ ابنابیالحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۵/۲۷۴؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۷۲۰.
- ↑ اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ۳۱۵–۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، کشف اسرار، ۶۴.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۶–۱۳۷.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۱.
- ↑ ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، ۴/۱۳۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۴۷/۲۰.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۵؛ مدکور، مناهج الاجتهاد، ۶۱۶ و ۶۲۵.
- ↑ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ۲/۵۴ و ۶۸.
- ↑ سمعانی، الانساب، ۸/۲۱.
- ↑ امامخمینی، امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۶۶.
- ↑ شافعی صغیر، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، ۱/۴۷۸؛ قزوینی رازی، نقض، ۴۶۰.
- ↑ مغنیه، الفقه علی المذاهب الخمسه، ۱/۱۰۹.
- ↑ جعفر پیشهفرد، درآمدی بر فقه مقارن، ۵۹.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ زرکلی، الاعلام، ۱/۲۰۳.
- ↑ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۶۹–۱۷۰.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۹۵، ۲۰۱، ۴۱۱، ۴۶۹ و ۵۰۱؛ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۶۸–۶۹.
- ↑ قراملکی، کلام فلسفی، ۱۸۰.
- ↑ بغدادی، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، ۲۳۲–۲۶۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، ماتریدیه، ۱۰۴–۱۲۰.
- ↑ ربانی گلپایگانی، ماتریدیه، ۱۰۴–۱۲۰.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۲/۲۱۵، ۲۹۳ و ۳۲۳؛ سبحانی، رسائل و مقالات، ۵/۱۹۵؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۱۵۶–۱۵۸.
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۱۰۶ و ۱۱۱–۱۱۲؛ ربانی گلپایگانی، فرق و مذاهب، ۲۹۵–۲۹۸.
- ↑ کاشفالغطاء، اصل الشیعة و اصولها، ۶۴–۷۸.
- ↑ صدوق، الهدایة فی الاصول و الفروع، ۲۸–۳۷؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۶۸/۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۴۱.
- ↑ ثعالبی، الفکر السامی، ۲/۱۳۲؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۹۷، ۱۱۹، ۲۲۴، ۴۳۷، ۴۴۷، ۳۷۹ و ۴۰۵؛ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۴.
- ↑ قرافی، شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الاصول، ۴۴۰.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳؛ مشکور، فرهنگ فرق اسلامی، ۱۷۰.
- ↑ جناتی، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، ۳–۴.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۹۷–۹۸.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۲۹–۳۰.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۴۴؛ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۳۳۲–۳۳۷.
- ↑ عراقی، الاجتهاد و التقلید، ۶۹.
- ↑ حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ۱۰.
- ↑ امامخمینی، معتمد الاصول، ۲/۴۴۱؛ امامخمینی، مکاسب، ۱/۱۴۷.
- ↑ حر عاملی، ۱۲/۶.
- ↑ ابوحنیفه، الفقه الأکبر، ۴۷؛ شعرانی، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الأکابر، ۱/۵۰.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳/۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، الرسائل العشره، ۵۷–۶۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۴.
- ↑ امامخمینی، مناسک حج، ۳۲۲ و ۳۲۶؛ امامخمینی، استفتائات، ۱/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۸۲–۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۸۲–۸۳؛ ۱۵/۴۸۱ و ۲۰/۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۳۶ و ۳/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۵۴ و ۱۷/۹۸.
- ↑ آبنوس، نگاهی به فرهنگ و آیینهای مردم کردستان، ۸.
- ↑ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ کیهان، ۱، فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۵.
- ↑ فروتن، گنبد کاووس، ۲/۱۵۹–۱۶۰؛ فرمانیان، فرق و مذاهب، ۱۳۷.
- ↑ قدمی، کردستان و مناطق اهل سنت، استحقاقها و عملکردها، ۲۳–۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۱۲.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۳۵۴–۳۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۸۳–۸۴.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۳۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۷/۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۹۴.
- ↑ فاطمی، عبوراز بحران، ۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۴۳۰.
- ↑ ← امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۲۴.
- ↑ قدمی، کردستان و مناطق اهل سنت، استحقاقها و عملکردها، ۲۳–۵۰؛ یاقوتی، شقایقهای صحرا در گلستان انقلاب، زندگی و خاطره شهدای ترکمن، ۱/۱۵۹.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۷/۵/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۱/۸/۱۳۵۸، ۵؛ ۱۲/۴/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۰/۴/۱۳۵۸، ۱؛ ۲۱/۴/۱۳۵۸، ۱ و ۲۴/۴/۱۳۵۸، ۱.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۲۱/۵/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱/۸/۱۳۵۸، ۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۴۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۷۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ احمدی فراهانی، آغازین نغمههای ناسازگاری، ۹.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۱/۱۲/۱۳۵۸، ۲.
- ↑ نامدار زنگنه، بازدید برادر زنگنه از منطقه گنبد و ترکمن صحرا، ۱۴–۱۵.
- ↑ قادری، مصاحبه با ماموستا حاجملاقادر قادری، ۱۲–۱۳.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲۸۴.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۱۳/۴۳۸ و ۱۵/۴۵۴.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۱۳/۱۵۲–۱۵۳ و ۱۴/۲۸۷.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲/۱۹۴–۱۹۵.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۲۰/۳۲۲.
- ↑ صادقی، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، ۹/۲۶۷.
- ↑ تسنیم.
منابع
- قرآن کریم.
- آبنوس، اسفندیار، نگاهی به فرهنگ و آیینهای مردم کردستان، روزنامه اعتماد، ۱۳۸۶/۷/۲۶ش.
- آقابزرگ طهرانی، محسن، توضیح الرشاد فی تاریخ حصر الاجتهاد، تحقیق محمدعلی انصاری، قم، خیام، چاپ اول، ۱۴۰۱ق.
- آل کاشفالغطاء، علی، ادوارعلم الفقه و اطواره، بیروت، دارالزهراء، چاپ اول، ۱۳۹۹ق.
- ابنابیالحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- ابنخلکان، وفیات الأعیان و أبناء الزمان، تحقیق احسان عباس، بیروت، دارالثقافه، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکردار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابوحنیفه، نعمانبنثابت، الفقه الأکبر، الإمارات العربیة، مکتبة الفرقان، ۱۴۱۹ق.
- ابونعیم اصفهانی، احمدبنعبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القری، بیتا.
- احمدی فراهانی، علی، آغازین نغمههای ناسازگاری، روزنامه جوان، ۱۳۹۲/۱۲/۵ش.
- اشعری قمی، سعدبنعبدالله، المقالات و الفرق، تحقیق محمدجواد مشکور، تهران، علمی وفرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، تحقیق سیداحمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الرسائل العشره، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب امامخمینی، الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، المکاسب المحرمه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، مناسک حج، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ هشتم، ۱۳۸۵ش.
- امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، ۱۴۰۴ق.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- برنجکار، رضا، آشنایی با فرق مذاهب اسلامی، قم، طه، چاپ ششم، ۱۳۸۴ش.
- بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقة الناجیة منهم، بیروت، دارالجمیلدارالآفاق، ۱۴۰۸ق.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ثعالبی، محمدبنحسن، الفکر السامی، مراکش، طبع رباط، چاپ اول، ۱۳۴۰ق.
- جعفر پیشهفرد، مصطفی، درآمدی بر فقه مقارن، تهران، مشعر، ۱۳۸۸ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۲، ۲۰، ۲۱، ۱۳۵۸/۴/۲۴؛ ۱۷، ۱۳۵۸/۵/۲۱؛ ۱، ۱۳۵۸/۸/۲۱؛ ۱۳۵۸/۱۲/۱۱ش.
- جناتی، محمدابراهیم، منابع اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- حاکم حسکانی، عبیداللهبنعبدالله، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق محمدباقر محمودی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- حکیم طباطبایی، سیدمحمدتقی، الاصول العامة للفقه المقارن، قم، مجمع جهانی اهل بیت(ع)، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- خطیب بغدادی، احمدبنعلی، تاریخ بغداد، تحقیق مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروتدمشق، دارالقلمدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ربانی گلپایگانی، علی، فرق و مذاهب، قم، جامعة المصطفی، چاپ ششم، ۱۳۹۲ش.
- ربانی گلپایگانی، ماتریدیه، مجله کیهان اندیشه، شماره، ۵۳، ۱۳۷۳ش.
- زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ پنجم، ۱۹۸۰م.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سبحانی، جعفر، تاریخ الفقه الاسلامی و ادواره، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، ۱۴۲۷ق.
- سبحانی، جعفر، رسائل و مقالات، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۵ق.
- سمعانی، عبدالکریمبنمحمد، الانساب، تحقیق عبدالرحمنبنیحیی المعلمی، حیدرآباد، مجلس، دائرهٔ المعارف العثمانیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- سیوطی، جلالالدین، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- شافعی صغیر، محمدبن ابیالعباس، نهایة المحتاج الی شرح المنهاج، بیروت، دار احیاء التراث العربیمؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- شعرانی، عبدالوهاب، الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الأکابر، ج۱، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- صادقی، سیدعباس، تعالی و همبستگی در پرتو تعامل علمی حوزههای علمیه جهان اسلام، مجله حوزه، شماره ۱۵۵–۱۵۶، ۱۳۸۹ش.
- صدر، سیدحسن، نهایة الدرایة شرح الوجیزة للشیخ البهائی، تحقیق ماجد غرباوی، مشعر، بیجا، بیتا.
- صدوق، محمدبنعلی، الهدایة فی الاصول و الفروع، قم، مؤسسه امامهادی(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- عراقی کزازی، آقاضیاءالدین علیبنآخوند، الاجتهاد و التقلید، تقریر میرزاهاشم آملی، قم، نوید اسلام، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- غزالی، ابوحامد، الاقتصاد فی الاعتقاد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- فاطمی، امیرعلی، عبوراز بحران، روزنامه رسالت، ۱۳۸۸/۴/۲۲ش.
- فرمانیان، مهدی، آشنایی با فرق تسنن، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- فرمانیان، مهدی، فرق و مذاهب فعال در جهان اسلام، مجله حوزه، شماره ۱۵۷، ۱۳۸۹ش.
- فروتن، اشکان، گنبد کاووس، گرگان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان گلستان، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- قادری، حاجملاقادر، مصاحبه با ماموستا حاجملاقادر قادری، مجله حبل المتین، شماره ۱۲، ۱۳۹۴ش.
- قاری هروی، ملاعلی، شرح الشفاء، تصحیح عبدالله محمد خلیلی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۱ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قدمی، محمد، کردستان و مناطق اهل سنت، استحقاقها و عملکردها، تهران، آنا، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- قرافی، شهابالدین، شرح تنقیح الفصول فی اختصار المحصول فی الاصول، مصر، ۱۳۷۴ق.
- قراملکی، محمدحسن، کلام فلسفی، قم، وثوق، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- قزوینی رازی، عبدالجلیل، نقض، تحقیق و مقدمه سیدجلالالدین محدث ارموی، تهران، انجمن آثارملی، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
- کاشفالغطاء، محمدحسین، اصل الشیعة و اصولها، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- کثیری، سیدمحمد، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، بیروت، الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مامقانی، عبدالله، مقباس الهدایة فی علم الدرایه، تحقیق محمدرضا مامقانی، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- متز، آدام، تمدن اسلامی درقرن چهارم، ترجمه علیرضا ذکاوتی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی(ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- مدکور، محمد سلام، مناهج الاجتهاد، جامعة الکویت، چاپ اول، ۱۹۷۳م.
- مشکور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۴، تهران، صدرا، چاپ ششم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مغنیه، محمدجواد، الفقه علی المذاهب الخمسه، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۹۷۳م.
- مفید، محمدبنمحمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- میلانی، سیدعلی، تشیید المراجعات و تفنید المکابرات، قم، مرکز الحقائق الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۲۷ق.
- نامدار زنگنه، بیژن، بازدید برادر زنگنه از منطقه گنبد و ترکمن صحرا، مجله جهاد سازندگی، شماره ۷۴، بهار۱۳۶۴ش.
- وردانی، صالح، فرق اهل السنه، قم، مرکز الابحاث الاعتقادیه، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
- یاقوتی، حسین، شقایقهای صحرا در گلستان انقلاب، زندگی و خاطره شهدای ترکمن، تهران، شاهد، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
پیوند به بیرون
- مصیب ایرانی-باقر صاحبی، «اهل سنت»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۴۷۹–۴۸۸.