مفهومشناسی
هر یک از دو واژه «منافع» و «ملی»، از گستره معنایی وسیعی برخوردارند. منافع، جمع منفعت به معنای سود و فایده[۱] و ملی، منسوب به ملت و به معنای آنچه در دست و اختیار ملت است، آمده است[۲] «منافع ملی» اصطلاحی سیاسی است که به معیارهای پایدار و جاودان[۳] و هدفهای اساسی و تعیینکننده نهایی در حوزه سیاست خارجی که طی آن، تصمیمگیرندگان دولت را در این فرایند راهنمایی و ارشاد میکند، گفته میشود. این مفهوم حیاتیترین نیازهای یک دولت را شامل میشود که دربرگیرنده حفظ و بقا، استقلال، تمامیت ارضی، امنیت و رفاه اقتصادی است.[۴] کاربرد این مفهوم در حوزه سیاست متضمن مشروعیتبخشیدن به عملکرد نظام سیاسی کشورهاست و عاملی تعیینکننده در تصمیمگیری سیاست خارجی یک کشور شمرده میشود.[۵] در مفهوم جامعهشناسی، منافع ملی، واقعیتی عمومی و دایمی است که از سوی کشورهایی که خواهان حفظ هویت خود در چارچوب مرزها، مردم و حکومت خودند، عنوان میگردد.[۶]
با توجه به تعریفهای یادشده، در یک رویکرد کلی میتوان گفت محدوده منافع را قدرت و عناصر تشکیلدهنده آن تعیین میکند و محدوده منافع ملی دولتها به تبع برخورداری آنان از قدرت و تواناییهای جدید دگرگون میشود.[۷] به این معنا دولتهای قوی، حوزه منافع ملی گستردهتری دارند و همین امر تعارضات بینالمللی را موجب میشود؛ در حالیکه گستره منافع دولتهای ضعیف معمولاً محلی، منطقهای و محدود است.[۸] واقعیت این است که جهان امروز برای منافع ملی حد و مرزی نمیشناسد و حتی در زمانی که پای منافع کل بشریت در میان است، بسیاری از دولتها قادر به ترجیح آن بر منافع ملی و خاص خود نیستند.[۹]
امامخمینی منافع عمومی جامعه را در بندگی مطلق خدا و دوری از هر گونه بتپرستی و شرک تفسیر میکرد و تأکید داشت منافع سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی همگان، در توحید و تأسی از پیامبران الهی(ع) و در دوری از شرک تأمین میشود.[۱۰] ایشان مفهوم منافع ملی را بر اساس ارزشهایی مانند حفظ موجودیت نظام، تمامیت ارضی، استقلال، امنیت، عدالت، وحدت، اعتبار بینالمللی و حفظ ارزشهای دینی تعریف میکرد.[۱۱]
پیشینه
انسان موجودی منفعتمحور است و آدمی چه در زندگی شخصی چه در اجتماع یا حکومت، در جنگ یا صلح، به دنبال یافتن نهانشده گرانسنگ خود یعنی منفعت است؛[۱۲] بنابراین مفهوم منافع را در انسانهای ماقبل مدرن نیز میتوان پیگرفت؛ اما شناسه «ملی» آن ویژه عصر مدرن است.[۱۳] نخستین بار، «چارلز بیرد» مفهوم منافع ملی را وارد متون تخصصی روابط بینالملل کرد. او در کتاب اندیشه منافع ملی، مطالعه تحلیلی در سیاست خارجی آمریکا، منافع ملی را تبلور و جلوه خارجی منافع عمومی در داخل میشمرد.[۱۴] این مفهوم که مبنا و انگیزه اصلی رفتار و سیاست کشورهاست، مؤخر بر شکلگیری هویت ملی و دولت ملی است. پیدایش مفهوم ملت در اروپا حاصل رشد مناسبات سرمایهداری و ظهور دولت به مثابه یک نهاد مستقل و نماینده کل افراد جامعه بود.[۱۵]
در پی تحولات انقلاب صنعتی و دموکراتیک در جهان غرب، مفهوم منافع ملی نیز در قرن شانزدهم میلادی در ایتالیا، قرن هفدهم در انگلیس و قرن هجدهم در آمریکا، وارد قانون اساسی این کشورها شد.[۱۶] منافع ملی در زبان سیاستگذاران و دولتمردانِ پایان قرن نوزدهم، تغییر محتوایی کرد و گرایش آرمانگرایانهای به خود گرفت؛ هرچند این برداشت از منافع ملی چندان پایدار نماند.[۱۷] آرمانگرایان (ایدهآلیستها) معتقد بودند هر کشوری از گروههای گوناگونی تشکیل شده است و هر یک از این گروهها دربارهٔ اینکه چه چیزی برای ملت بهترین است، نظری متفاوت با گروههای دیگر دارد. به اعتقاد آنان منافع ملی برآیند این ترجیحات است و نه مقتضیات عینی. این گروه منافع ملی را نه یک واقعیت عینی مستقل از اراده رهبران، بلکه به عنوان سلسلهای ترجیحات کلی تعریف میکرد که در تصمیمات رهبران کشور بازتاب دارد.[۱۸] این در حالی است که بر اساس گفتمان واقعگرایان (رئالیسم)، منافع ملی واقعیتی عینی و معیاری است که اقدام سیاسی بر اساس آن ارزیابی میشود و بر اساس قدرت تعریف میشود.[۱۹]
از سوی دیگر، این مفهوم در تاریخ معاصر ایران به لحاظ عینی به پیش از مشروطیت بازمیگردد که با وجود پادشاهی «ظل الله»، منافع ملی مترادف با مفهوم منافع فردی بود؛[۲۰] اما به لحاظ نظری به دوران مشروطه و زمان آشنایی ایرانیان با مفاهیمی مانند امنیت، قانون، آزادی، وطن، دموکراسی و مانند آن بازمیگردد[۲۱]؛ به عبارتی با نهضت مشروطه و تأسیس نوعی دولت ملی در معنای امروزی آن و مطرحشدن مباحثی مانند هویت ملی، مفاهیمی مانند منافع ملی نیز مطرح شد.[۲۲] در دوره پهلوی این مفهوم را باید در سیاست خارجی آن با دیگر کشورها جستجو کرد.[۲۳]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در بخشهای مختلف قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و سیاست خارجی نظام جمهوری اسلامی، به منافع ملی توجه جدی شد. دراینباره مهمترین مبانی منافع ملی از دیدگاه امامخمینی بر نفی ظلم و مبارزه با آن، حفظ استقلال همهجانبه، تمامیت ارضی، حمایت از محرومان و مستضعفان، وحدت جهان اسلام، دفاع از حقوق همه مسلمانان، مخالفت با استعمار و صلح و دوستی با ملتها استوار بود.[۲۴]
رابطه با مصالح دینی
تحلیل همه مفاهیم سیاسی ـ اجتماعی ازجمله منافع ملی، در الگوی اسلامی ـ ایرانی، باید مبتنی بر نگرش انسانشناختی آن باشد؛ زیرا نگاه این نظام به انسان، متفاوت با دیگر نظامهاست. این نظام که انسان را دارای دو بُعد جدانشدنی مادی و معنوی میبیند، سعادت او را هم در گرو تأمین این دو بعد میداند و در واقع چیزی تأمینکننده منفعت انسان است که رسیدن به کمال را برای او آسان کند.[۲۵]
مصالح دینی دنیا و آخرت را شامل میشود و دارای ثبات است؛ در حالیکه منافع ملی عموماً ناظر بر قلمرو زمانی دنیایی است و متحول و متغیر است؛[۲۶] بنابراین مصالح دینی دربرگیرنده مجموعه منافعیاند که شارع حکیم برای بندگانش خواسته است و این منافع عام و مشتمل بر حفظ دین، جان، عقل، نسل و مالاند.[۲۷] امیرالمؤمنین علی(ع) در نامه به مالک اشتر نخعی، آنچه را که موجب آثار و منافع نیکو در سرزمینها و تکمیل نعمت و کرامت الهی است، اصولی چون روابط درست اجتماعی و سیاسی حاکم و پیوند با مردم، برقراری عدل در شهرها و تلاش برای اتحاد امت ذکر کرده و در روابط خارجی نیز وفای به عهد و تأکید بر صلح در عین دوراندیشی از حیله دشمن را تأمینکننده آرامش و رفاه و نعمت خوانده است.[۲۸]
بنابراین در تبیین منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران میبایست ماهیت و هویت اسلامی نظام جمهوری اسلامی ایران را لحاظ کرد؛ زیرا هویت اسلامی نقش اساسی در تعیین ارزشها و عناصر تشکیل دهنده در منافع ملی جمهوری اسلامی ایران ایفا میکند.[۲۹]
از نظر امامخمینی مصالح و منافع ملی و روابط بینالملل در چارچوب حکومت اسلامی شکل میگیرد. در این دیدگاه، از یک سو منافع اسلام در روابط خارجی حکومت اسلامی نقشی درخور اهمیت مییابد و از سوی دیگر، حفظ آزادی، استقلال و مصالح امت اسلامی را در کنار منافع ملی لحاظ میکند.[۳۰] ایشان معتقد بود بهطور کلی مسلمانان نباید تنها به قلمرو منافع خود بیندیشند؛ زیرا منطقه در شرف یک نهضت اسلامی است؛ هرچند برخی کشورها مانند آمریکا در تلاشاند به کمک برخی از کشورهای اسلامی مانع تحقق این امر شوند و طرحهای آمریکا نمیتواند به نفع صلح و منافع کشورهای اسلامی باشد؛ زیرا نگاه اسلامی صلح را تنها بر پایه شرافت و انسانیت طلب میکند و ابرقدرتها انسانیت انسانها را تحت سلطه قرار میدهند.[۳۱]
از بررسی اصول قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در عرصه روابط بینالملل نیز میتوان نظام سیاسی ایران را دارای دو رویکرد عملی یافت که عبارت است از: منافع ملی و مصالح دینی؛ ازجمله مقدمه و اصول ۳ و ۱۵۴ قانون اساسی ضمن معرفی آرمانهای عالی اسلامی، حکومت اسلامی را موظف به انجام تعهدات دینی همانند حمایت از همه مستضعفان و مظلومان در هر نقطه دانسته است و این ویژگی در سایر اصول قانون اساسی نیز بیانکننده رابطه منافع ملی و مصالح دینی است.
منافع ملی در رژیم پهلوی
منافع ملی در دوران رژیم پهلوی را باید در چارچوب سیاست خارجی آن با دیگر کشورها ارزیابی کرد. سیاست و روابط خارجی ایران در دوره رضاشاه پهلوی، از سال ۱۳۰۴–۱۳۱۲ بر عادیسازی روابط ایران با دیگر کشورها بهویژه با کشورهای همسایه و از ۱۳۱۲–۱۳۲۰ بر مبنای اتحاد و ائتلاف با رایش سوم و حکومت آدُلف هیتلر در آلمان قرار داشت. در دوره محمدرضا پهلوی و در سالهای ۱۳۲۰–۱۳۳۰ حکومت بهرغم روابط با کشورهای دیگر، فاقد اصول سیاست خارجی مدون بود و از سال ۱۳۳۰–۱۳۳۲ دوران صدارت محمد مصدق، سیاست موازنه منفی که در واقع خارج از قواعد ساختار بینالمللی بود، حاکم شد. پس از کودتای ۱۳۳۲ تا انقلاب ۱۳۵۷ سیاست خارجی رژیم پهلوی بر مبنای واقعگرایی و پیروی از سیاست اتحاد و ائتلاف با غرب و آمریکا قرار گرفت.[۳۲] این سیاست هرچند به گونهای میتوانست منافع حکومت و مردم را تأمین کند، اما به سبب یکجانبهبودن این رابطه، ایران را به یک کشور وابسته و تکمحصولی تبدیل کرد که در نهایت به کاهش مشروعیت نظام پهلوی منجر و موجب پیروزی انقلاب اسلامی گردید.[۳۳] از سال ۱۳۳۲ به بعد، محمدرضا پهلوی در حالی شخصاً کنترل سیاست خارجی را به دست گرفت که دیپلماسی ایران تحت نظارت مشترک آمریکا و انگلیس قرار داشت.[۳۴] او با پشتکردن به سیاست موازنه منفی و تنها برای حفظ موجودیت خود، ایران را وارد پیمانهایی چون پیمان نظامی بغداد کرد که موجب وابستگی شدید ایران به غرب و سلب آزادی عمل کشور میشد.[۳۵]
سیاستهای رژیم پهلوی که فاقد قیدوبندهایی از سوی جامعه بود، عمدتاً اولویتهای ویژه شخص پهلوی و نه منافع و نیازهای جامعه را منعکس میکرد. این منافع عبارت بود از: تشویق رشد اقتصادی بسیار سریع، حفظ کنترل محکم سیاست داخلی، تقویت نیروهای نظامی ایران، ایجاد تصویری از شکوه و جلال امپراتورانه با برگزاری جشنهای مختلف، تشویق غربیشدن و تبدیل ایران به قدرت مهمی در امور منطقهای و جهانی. محمدرضا پهلوی علاقه کمی به کاهش فقر، دموکراتیککردن نظام سیاسی یا حفظ رسوم و نهادهای سنتی ایران نشان میداد.[۳۶] (ببینید: جشن هنر شیراز، جشنهای ۲۵۰۰ساله، و تغییر تاریخ هجری)
در ده سال پایانی حکومت پهلوی، اگرچه درآمد ملی کشور روند صعودی داشت، اما نابرابری اجتماعی نیز بهشدت افزایش یافت[۳۷] شکست برنامه اصلاحات ارضی، حذف مالکان بزرگ، تقسیم و قطعهقطعهشدن زمینهای کشاورزی، کاهش نقش کشاورزی در اقتصاد ملی، مهاجرت بیرویه از روستا به شهر، شکاف بزرگ میان سطح درآمد شهری و روستایی و غیره، عامل و موجد مشکلات بزرگ اجتماعی و فرهنگی بود.[۳۸] (ببینید: اصلاحات ارضی)
امامخمینی با اشاره به اهداف سیاسی رژیم پهلوی از اصلاحاتی که به نام اصلاحات ارضی و انقلاب سفید اجرا شد، آن را مغایر با احکام شریعت اسلامی و منافی منافع ملت برشمرد. ایشان معتقد بود برنامههای اصلاحی رژیم از جانب آمریکا و اسرائیل توصیه شده و تأمینکننده منافع کوتاهمدت و بلندمدت آنان است؛ بنابراین با تضییع حقوق عمومی مردم و منافع ملی ایران، استقلال کشور را خدشهدار میسازد[۳۹] از نظر ایشان اصلاحات ارضی موجب شد در زمینه کشاورزی، ایران به واردکننده بزرگ مواد غذایی در برابر تاراج نفت تبدیل شود؛[۴۰] همچنین در صنعت، صنایع مونتاژ غیر متناسب با نیاز کشور را به وجود آورد و کشور را چنان وابسته به خارج کرد که رهایی از آن بسیار سخت بود؛ در زمینههای دیگری مانند تسلیحات و مخازن زیرزمینی نفت و مس، شیلات، جنگلها، مراتع، آبها، امور فرهنگی و بهفسادکشاندن سطح اخلاق عمومی جامعه و سایر امور کشور را به نقطه صفر رساند.[۴۱] ایشان عملکرد محمدرضا پهلوی در دوران حکومتش را صرفاً بر اساس تأمین منافع بیگانگان ارزیابی میکرد و معتقد بود او برای این هدف از هیچ کاری دریغ نمیکرد[۴۲] و بر حفظ استقلال و آزادی ایران و کوتاهشدن دست بیگانگان از منافع ملی ایران تأکید جدی میکرد؛[۴۳] از اینرو با سفارش به علمای اسلام برای ساکتنبودن در برابر جنایات رژیم پهلوی، اسرائیل و آمریکا، از مردم میخواست بر ضد منافع این کشورها در ایران اقدام کنند.[۴۴] به اعتقاد ایشان، حتی حضور مستشاران نظامی آمریکایی در ایران نیز برای تأمین منافع آمریکا بود؛ زیرا آنان در سفارت آمریکا اوضاع کشور را برای حفظ منافع آمریکا کنترل میکردند و قدرت عمل را از ارتش ایران گرفته بودند. در واقع آمریکا، ایران را به یک پایگاه نظامی برای تأمین منافع ملی خود تبدیل کرده بود.[۴۵]
منافع ملی در جمهوری اسلامی ایران
منافع ملی در هر کشوری با توجه به شرایط سیاسی، جغرافیایی و تاریخی آن کشور و همچنین منطبق بر ارزشهای حیاتی، اصول اساسی و مورد قبول جامعه تبیین میشود. این اصول اساسی برگرفته از مذهب، فلسفه، عرفان، فرهنگ، تاریخ، آداب و سنن و گذشته یک ملت است.[۴۶] در رویکرد اسلامی هم پذیرش جایگاه منافع ملی، مستلزم پذیرش بنیانهای ویژهای است که آن منافع بر اساس آنها تعریف شدهاند.[۴۷]
قلمرو منافع ملی نظام جمهوری اسلامی ایران، به وسیله نقشهای ملی که برای خود تعریف کرده، ترسیم و تعیین میشود. سیاست خارجی در نظام جمهوری اسلامی نیز بر اساس منافع و ارزشهای ملی تدوین و پیگیری میشود و در چارچوب این اصول و منافع، اهدافی مشخص و معین را برای خود تعریف میکند. بر این اساس بهرغم تعدد و حتی تعارض نقشهای ملی ایران، همه آنها بیانگر این واقعیت است که قلمرو منافع ملی جمهوری اسلامی ایران فراتر از مرزهای جغرافیایی و سرزمینی ایران است؛[۴۸] از همینرو اصل ۱۵۲ قانون اساسی، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را بر نفی هر گونه سلطهجویی و سلطهپذیری، حفظ استقلال همهجانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همه مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطهگر و روابط صلحآمیز متقابل با دولتهای غیر محارب شمرده است. (ببینید: سیاست خارجی)
امامخمینی محدوده قلمرو منافع ملی نظام جمهوری اسلامی ایران را احترام به آزادی و استقلال کشور میدانست و معتقد بود هر کشوری که در صدد تجاوز به منافع ملت و غارت مخازن نباشد، بر مبنای احترام متقابل و بر اساس حفظ آرمانها و مصالح و منافع خود با او رفتار خواهد شد.[۴۹] ایشان خاطرنشان کرده است که نباید برای رسیدن به منافع خود، به ملتهای دیگر تجاوز کرد، بلکه باید بر اساس تأکیدهای اسلامی در رفع مشکلات ملتهای مظلوم سهیم بود.[۵۰]
از نگاه تاریخی، جمهوری اسلامی ایران از آغاز به دلیل مبانی عقیدتی، سیاست تغییر وضع موجود و نفی قطببندیهای رایج بینالمللی را به عنوان مبانی اصول سیاست خارجی خود برگزید و با نفی سلطه جهانی به مبارزه با مظاهر این نظام بهویژه آمریکا به عنوان مظهر استکبار جهانی و کشوری که سالها منافع ملت ایران را به غارت برده است، برخاست.[۵۱] بر اساس اندیشه سیاسی حاکم بر جمهوری اسلامی ایران، نه تنها امنیت مردم مسلمان و امنیت کشور و امنیت حکومت جمهوری اسلامی ایران از هم جدا نیست، بلکه مرتبط با امنیت و منافع دیگر مسلمانان جهان نیز است؛ به عبارتی واژه «امت» به جای واژه «ملت» نشسته و منافع ملی ایران به منافع کل جهان اسلام وابسته میشود.[۵۲]
بهطور کلی بر اساس دیدگاه امامخمینی منافع ملی نظام جمهوری اسلامی ایران را میتوان بر مبنای ارزشهایی که برای خود برمیگزیند، بررسی کرد. این ارزشها عبارتاند از: حفظ موجودیت نظام جمهوری اسلامی،[۵۳] تمامیت ارضی،[۵۴] حاکمیت ملی و استقلال،[۵۵] امنیت ملت و حفظ وحدت ملی،[۵۶] ایجاد جامعه عدل اسلامی،[۵۷] وحدت جهان اسلام،[۵۸] اعتبار بینالمللی،[۵۹] عدالت جهانی[۶۰] و حفظ موجودیت اسلام.[۶۱]
زمینهها و عوامل حفظ منافع ملی
منافع ملی در تبیین و پیشبینی رفتار بینالمللی، راهبرد و هدفهای سیاست خارجی دولتها اهمیت زیادی دارد؛[۶۲] به عبارتی همه کشورها در طرح و اجرای سیاست خارجی خود در صحنه روابط بینالملل در صدد حفظ، کسب یا توسعه منافع ملیشان با توجه به هدفها، شرایط و موقعیت ویژه خودند؛[۶۳] از اینرو منافع ملی حیاتیترین نیازهای یک دولت را که شامل حفظ و بقا، استقلال، تمامیت ارضی، امنیت و رفاه اقتصادی است، دربر میگیرد که برای حفظ آن باید تلاش کرد.[۶۴] نیز منافع ملی عنوانی است که از یک سو با سیاستگذاریها، موضعگیری و جهتگیری دولت و ملت در ارتباط است و از دیگر سو با آرمانها و اهداف ملی نیز رابطهای تنگاتنگ دارد.[۶۵]
از سوی دیگر، مفهوم منافع ملی در عمل، با ابهامی جدی مواجه است؛ زیرا از سویی غالباً با اظهار نظرهای کلی همراه است و از سوی دیگر، در هر دورهای اولویت خاصی برای منافع ملی در نظر گرفته میشود و همین امر تشخیص صدق و کذب اظهارات زمامداران جامعه را مشکل میکند به این بیان که چطور میتوان دریافت آنچه زمامدار به عنوان نفع عمومی معرفی میکند، سرپوشی بر منافع خصوصی و خودخواهانه او نیست.[۶۶] روشننبودن اهداف و منافع کلان جامعه، یکی از مشکلات عمده بهخصوص در جهان سوم است. تغییر دایمی اهداف و نهادینشدن آنها در میان افراد، جناحها و احزاب بانفوذ، کل جامعه را بلاتکلیف کرده و شتاب و فعالیت و برنامهریزی را مختل میکند. این در حالی است که توسعه جدی در شرایطی اتفاق میافتد که از اجزای جداناشدنی منافع ملی محسوب شود.[۶۷] در واقع ملتی که منافع ملی خود را بهدرستی نشناسد، خطر نابودی خود را فراهم کرده است.[۶۸]
عوامل و زمینههای حفظ منافع ملی از دیدگاه امامخمینی در چند محور قابل توجه است:
- وحدت ملی: وحدت و اتحاد، برای رسیدن به اهداف مشترک و عمومی، امری است انسانی و برخاسته از ذات و سرشت نوعی انسان[۶۹] وحدت در چارچوب ملی یا دولت ـ ملت، امری فطری و سیاسی ـ عقلانی است. افزون بر این، وجود دشمن مشترک و حفظ و تداوم ارزشها و دستاوردهای عمومی جامعه، اهمیت و ضرورت وحدت کلمه را عقلاً دوچندان میکند.[۷۰] تأکید اسلام بر وحدت، به عنوان امری وجودی و نه صرفاً تشریعی، نشان میدهد که اسلام از واحد سیاسی معنوی امت اسلامی سخن میگوید. امت در اصل جمعیتی است دارای عقاید و اهداف مشترک که در اداره سرنوشت خود از خطی واحد و مشترک پیروی میکنند و خود را مسئول این سرنوشت مشترک میدانند؛[۷۱] اما این امت میتواند در چارچوب مشخص جغرافیایی مستقر باشد؛ بر همین اساس امروزه با توجه به نیاز انسانها به باهمبودن و تعیین سرنوشت مشترک اجتماعی، مسئله وحدت ملی، بهخصوص در عرصه فرهنگی و سیاسی، اهمیت بسیاری یافته است.[۷۲] امامخمینی وحدت ملی را وحدتی الهی[۷۳] و آن را عامل همبستگی مردم، نابودی استعمار، غلبه بر دشمن و قدرتهای بزرگ میدانست.[۷۴] ایشان معتقد بود برای تأمین وحدت امت اسلام در برابر نفوذ استعمارگران به تشکیل حکومت عادلانه اسلامی نیاز است؛ زیرا تشکیل حکومت برای حفظ منافع و مصالح نظام و وحدت مسلمانان است.[۷۵] به اعتقاد ایشان امروزه منافع همه کشورهای اسلامی بههم گره خورده است و اگر اختلافی در این میان به وجود آید، به ضرر همه خواهد بود؛ پس کشورها در تصمیمگیریهای سیاسی و اجتماعی خود همواره باید این موضوع را مد نظر داشته باشند.[۷۶] ایشان با تأکید بر حرکت در مسیر منافع مردم در تمام زمینهها، بر تحقق آنچه که به صلاح مردم و پاسخگوی آرمان اسلامی آنان است، اهتمام داشت.[۷۷] (ببینید: وحدت)
- قدرت ملی: قدرت ملی، ظرفیت و قابلیت یک کشور برای تعقیب اهداف راهبردی خود از طریق سیاستهای هدفمند است. در حقیقت قدرت ملی برآیند تواناییهای جامعه است و دارای مؤلفههای سیاسی، اقتصادی، نظامی، اجتماعی، اطلاعاتی و حتی جغرافیایی است. قدرت ملت در استفاده از منابع معنوی نیز میتواند از مؤلفههای قدرت ملی باشد.[۷۸] کشوری که از قدرت ملی بالایی برخوردار باشد، بهآسانی میتواند علاوه بر حیات و بقای خویش، منافع ملی دیگر را نیز حفظ کند. امامخمینی حضور و وحدت مردم را از نمادهای مهم قدرت ملی ارزیابی میکرد.[۷۹] و معتقد بود اتکای به قدرت ملی، عامل وحدت و همدلی ملت است و کشور را از آسیب حفظ میکند.[۸۰]
- مشارکت سیاسی: اختلاف سلیقه در ساحتهای مختلف اجتماع امری طبیعی است و یکی از راهکارهای مدرن در جوامع برای کنترل تکثر و تنوع سیاسی، جهتدهی آن به سوی رفتار سیاسی مطلوب و ایجاد مشارکت عموم مردم و تشکلهای سیاسی قانونی است.[۸۱] وجود یک نظام دموکراتیک برآمده از اراده ملی، در قالب حضور مردم در انتخابات و فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی یکی دیگر از راهکارهای حفظ و تداوم منافع ملی است. امامخمینی همواره بر لزوم شرکت مردم در انتخابات تأکید میکرد.[۸۲] ایشان معتقد بود مردم خود باید تعیینکننده سرنوشت انتخابات باشند و بتوانند نمایندگان شایسته خود را انتخاب کنند.[۸۳] یکی از راههای حفظ مشارکت مردم، شکلگیری احزاب سیاسی است. از آنجاکه هر یک از احزاب از منظر خاصی به منافع ملی مینگرند، تصمیماتی که از آرای مختلف احزاب گرفته میشود، میتواند به صورت جامعتری منافع کشور را تأمین کند.[۸۴] میان حکومت، قانون، آزادیهای اساسی و مشارکت مردم، رابطه بسیار نزدیکی وجود دارد.[۸۵] امامخمینی در ارتباط با رقابت سیاسی احزاب معتقد بود تنها احزاب و گروههایی اجازه شرکت در انتخابات را دارند که به منافع ملی احترام بگذارند؛[۸۶] زیرا از دیدگاه ایشان در رقابت میان احزاب و تشکلها، مهمترین عاملی که رضایت خداوند را نیز به همراه دارد، تألیف قلوب و تلاش برای از میانبردن تفرقه و نزدیکی مواضع احزاب و جریانات در برابر یکدیگر است و در این میان باید از ایجاد تفرقهافکنی در برابر هم بهشدت پرهیز کرد و با تبادل افکار و اندیشههای سازنده، مسیر رقابت میان تشکلها را از هر گونه انحراف و افراط و تفریط دور نگه داشت.[۸۷] (ببینید: حزب و تشکل و انتخابات)
- توان نظامی: یکی از انواع منافع ملی داشتن قدرت نظامی بازدارنده برای ایجاد امنیت ملی است که هر کشوری بدان نیازمند است. امنیت ملی، هرچند خود از منافع ملی است، در عین حال، حافظ کلیت منافع ملی نیز است. در قرآن کریم به مؤمنان سفارش شده است که در مقام مبارزه با کافران، خود را مهیا کنند تا آن حد که بتوانند از آذوقه، تسلیحات، ابزارهای جنگی و اسبهای سواری، برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خود فراهم سازند.[۸۸] امیرالمؤمنین علی(ع) فلسفه حکومت اسلامی را برقراری امنیت در جامعه میدانست تا در سایه آن، همه انسانها بتوانند به دور از هر گونه ناامنی و تشویش، به منافع و مصالح مادی و معنوی خود دست یابند. ایشان هدف از مبارزه و جهاد را استوارساختن امنیت مناطق مسکونی، احساس ایمنی مردم مظلوم و اجرای قوانین معطلمانده الهی شمرده است.[۸۹] امامخمینی در عین حال که از قدرت نظامی غافل نبود[۹۰] و از خداوند درخواست میکرد قدرت نظامی و انتظامی ایران هر چه بیشتر نیرومندتر شود،[۹۱] اما داشتن قدرت نظامی را بهتنهایی برای پیروزی یک ملت کافی نمیدانست و توجه به عنایات الهی و رضای خدا را همواره به نیروهای مسلح و قوای نظامی و انتظامی توصیه میکرد.[۹۲]
- سیاست مستقل و استوار خارجی: سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای حفظ مصالح دولت اسلامی و کسب استقلال برنامهریزی شده است. این استقلال زمانی امکان تحقق دارد که ایران از جنبه سیاسی تابع شرق و غرب نباشد و از بعد اقتصادی در تئوری و عمل، همزمان الگوهای توسعه سرمایهداری و راه رشد غیر سرمایهداری سوسیالیستی را طرد کند؛[۹۳] البته تأکید بر قطع وابستگی را نباید به معنای قطع رابطه با خارج دانست.[۹۴] از نگاه امامخمینی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران باید بر مبنای حفظ آزادی و استقلال کشور، حفظ مصالح و منافع ملت ایران،[۹۵] حفظ عزت مردم[۹۶] نفی سلطه، وابستگینداشتن و تأمین روابط متعادل و صلحآمیز بینالمللی و مانند آن با توجه خاص به حقوق همه مسلمانان جهان باشد؛ زیرا هدف نهایی اسلام و به تبع آن نظام اسلامی، استقرار کامل ارزشهای الهی بر کل جهان است.[۹۷] ایشان به نخبگان سیاسی و کارگزاران حکومتی توصیه میکرد مراقب باشند که دچار وسوسههای شیطانی سیاستهای دولتهای غرب و شرق نشوند.[۹۸] ایشان تأکید داشت شعار نه شرقی و نه غربی شعار اصولی انقلاب اسلامی و ترسیمکننده سیاست واقعی عدم تعهد کشورهای اسلامی است؛ کشورهایی که اسلام را تنها مکتب خود برگزیدهاند.[۹۹] (ببینید: سیاست خارجی)
پانویس
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۳/۱۹۱۵۴.
- ↑ دهخدا، فرهنگلغت دهخدا، ۱۳/۱۹۰۰۱.
- ↑ سیفزاده، اصول روابط بینالملل، ۱۸۱.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۲۹.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ سیاسی آرش، ۶۲۶–۶۲۷.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۰.
- ↑ قوام، روابط بینالملل، ۳۱۲.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۰.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۹۱.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ تاجیک، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، ۱۹.
- ↑ تاجیک، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، ۲۱.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۰.
- ↑ تاجیک، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، ۲۱–۲۳.
- ↑ سیفزاده، اصول روابط بینالملل، ۲۳۵–۲۳۷.
- ↑ سیفزاده، اصول روابط بینالملل، ۲۳۵–۲۳۶.
- ↑ سیفزاده، سیاست خارجی، ۱۰۵.
- ↑ علیبابایی، فرهنگ سیاسی آرش، ۶۲۷.
- ↑ تاجیک، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، ۳۱–۳۲.
- ↑ توکلی طرقی، ۴۲۵–۴۲۶.
- ↑ تاجیک، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، ۲۹.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ خوشچهره و عظیمی، منافع ملی در الگوی اسلامی ـ ایرانی. ۴۲.
- ↑ افتخاری، مصلحت و منفعت؛ جمع بین مصالح دینی و منافع ملی در الگوی حکومتی جمهوری اسلامی، ۴۳.
- ↑ افتخاری، مصلحت و منفعت؛ جمع بین مصالح دینی و منافع ملی در الگوی حکومتی جمهوری اسلامی، ۴۴.
- ↑ نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۲.
- ↑ دهقانی فیروزآبادی، سیاست خارجی، ۱۴۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۳۹–۳۴۰.
- ↑ ازغندی، چارچوبها و جهتگیرهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۹–۱۱.
- ↑ ازغندی، چارچوبها و جهتگیرهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۴۹.
- ↑ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، ۲۱۹.
- ↑ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۲۲۰–۲۲۱.
- ↑ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگه، ۳۹۱.
- ↑ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، ۱/۳۴۸ و ۲/۴۸۷.
- ↑ خلجی، اصلاحات آمریکایی و قیام ۱۵ خرداد، ۱۶۰–۱۶۲؛ سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۳۱۴؛ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۵۰۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۱۵۳–۱۵۴؛ ۲/۴۸۳–۴۸۴ و ۳/۷۱–۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴–۱۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴–۱۳۷ و ۵/۱۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۱۳۴–۱۳۷ و ۵/۱۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۳/۷ و ۴۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۷۴.
- ↑ علیبخشی و بیات، مبانی نظری منافع ملی، ۱۲.
- ↑ علیبخشی و بیات، مبانی نظری منافع ملی، ۱۵۸.
- ↑ دهقانی، هویت و منفعت، ۱۴۷؛ دهقانی، سیاست خارجی، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۵۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۲۶۶.
- ↑ رنجبر، منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳۹.
- ↑ رنجبر، منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۹.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۲۲.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۵۷–۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۵۷–۳۵۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۷ و ۴۳۴–۴۳۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۹.
- ↑ قوام، آناتومی تعاملات، ۱.
- ↑ اسدی، جایگاه منافع ملی در ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۳.
- ↑ قوام، آناتومی تعاملات، ۱–۲.
- ↑ دارابکلایی، منافع ملی از دیدگاه امامخمینی، ۶/۳۶۷–۳۶۸.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۱–۳۲.
- ↑ سریعالقلم، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، ۲۷.
- ↑ نخعی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، ۳۶.
- ↑ جمشیدی، تبیین الزامات سیاسی عقلانی وحدت ملی در اندیشه امامخمینی، ۲۲۴.
- ↑ جمشیدی، تبیین الزامات سیاسی عقلانی وحدت ملی در اندیشه امامخمینی، ۲۴۸–۲۴۹.
- ↑ جمشیدی، تبیین الزامات سیاسی عقلانی وحدت ملی در اندیشه امامخمینی، ۲۲۴.
- ↑ جمشیدی، تبیین الزامات سیاسی عقلانی وحدت ملی در اندیشه امامخمینی، ۲۲۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۱۰۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۸۱؛ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۳۵۶.
- ↑ خوشچهره و عظیمی، منافع ملی در الگوی اسلامی ـ ایرانی. ۵۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۲۸۶؛ ۶/۴ و ۱۲/۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۶۷–۶۸ و ۱۹/۴۵۸.
- ↑ ظهیری، رفتارشناسی سیاسی مطلوب در جامعه دینی، ۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۷۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۸۳.
- ↑ رنجبر، منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۱۴۳–۱۴۴.
- ↑ هرمیداس باوند، منافع ملی، احزاب و مشارکت سیاسی، ۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۵/۴۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۸۰.
- ↑ انفال، ۶۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۳۱، ۱۰۷–۱۰۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۱۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۲.
- ↑ ازغندی، چارچوبها و جهتگیرهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۵۲.
- ↑ ازغندی، چارچوبها و جهتگیرهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ۵۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۱۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۴–۱۵ و ۲۱/۴۲۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۱۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۹.
منابع
- قرآن کریم.
- ازغندی، علیرضا، چارچوبها و جهتگیرهای سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- اسدی، بیژن، جایگاه منافع ملی در ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، مجله رهیافتهای سیاسی و بینالمللی، شماره ۸، ۱۳۸۵ش.
- افتخاری، اصغر، مصلحت و منفعت؛ جمع بین مصالح دینی و منافع ملی در الگوی حکومتی جمهوری اسلامی، چاپشده در مجموعه مقالات منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- تاجیک، محمدرضا، انسان ایرانی و منافع ملی، تأملی دیرینهشناختی و تبارشناختی»، چاپشده در مجموعه مقالات منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- توکلی طرقی، اثر آگاهی از انقلاب فرانسه در شکلگیری انگاره مشروطیت در ایران، مجله ایران نامه، شماره ۳۱، ۱۳۶۹ش.
- جمشیدی، محمدحسین، تبیین الزامات سیاسی عقلانی وحدت ملی در اندیشه امامخمینی، مجله پژوهش سیاست نظری، شماره ۱۵، ۱۳۹۳ش.
- خلجی، عباس، اصلاحات آمریکایی و قیام ۱۵ خرداد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- خوشچهره، محمد و عباسعلی عظیمی شوشتری، منافع ملی در الگوی اسلامی ـ ایرانی.
- پیشرفت از منظر حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، مجله پژوهشهای سیاست اسلامی، شماره ۶، ۱۳۹۳ش.
- دارابکلایی، اسماعیل، منافع ملی از دیدگاه امامخمینی، چاپشده در مجموعه مقالات کنگره امامخمینی و حکومت اسلامی، (نهادهای سیاسی و اصول مدنی)، قم، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دهقانی فیروزآبادی، سیدجلال، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، سمت، چاپ پنجم، ۱۳۹۲ش.
- دهقانی فیروزآبادی، هویت و منفعت در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، چاپشده در مجموعه مقالات منافع ملی جمهوری اسلامی ایران، تهران، پژوهشکده مطالعات راهبردی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- رنجبر، مقصود، منافع ملی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، قم، آیت عشق، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- سریعالقلم، محمود، توسعه، جهان سوم و نظام بینالملل، تهران، سفیر، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- سیفزاده، سیدحسین، سیاست خارجی ایران، رهیافتی نظری ـ رویکردی عملی، تهران، میزان، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- سیفزاده، سیدحسین، اصول روابط بینالملل (الف و ب)، تهران، میزان، چاپ پنجم، ۱۳۸۵ش.
- ظهیری، سیدمجید، رفتارشناسی سیاسی مطلوب در جامعه دینی، مجله پژوهشهای اجتماعی اسلامی، شماره ۷۷ و ۷۸، ۱۳۸۸ش.
- علیبابایی، غلامرضا، فرهنگ سیاسی آرش، تهران، آشیان، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- علیبخشی، ابراهیم و محمدحسن بیات، مبانی نظری منافع ملی، تهران، اجا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قوام، سیدعبدالعلی، آناتومی تعاملات نظام سیاسی و منافع ملی، مجله سیاست خارجی، شماره ۱ و ۲، ۱۳۷۳ش.
- قوام، سیدعبدالعلی، روابط بینالملل: نظریهها و رویکردها، تهران، سمت، چاپ نهم، ۱۳۹۳ش.
- گازیوروسکی، مارک. ج، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگه، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، تهران، البرز، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنجساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- نخعی، هادی، توافق و تزاحم منافع ملی و مصالح اسلامی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هرمیداس باوند، داوود، (منافع ملی، احزاب و مشارکت سیاسی، چاپشده در کتاب روشنفکران، احزاب و منافع ملی، به کوشش مسعود رضوی، تهران، فرزان، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- فاطمه امانی توانی، منافع ملی، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۵۲۴–۵۳۲.