نامه امامخمینی به میخائیل گورباچف
نامه به میخائیل گورباچف پیام هدایتگرانه امامخمینی به رهبر اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی در دعوت به مطالعه اسلام.
پیشوایان دینی برای هدایت و دعوت مردم به دین، گاه از نامه و پیام استفاده میکردند. امامخمینی به تأسی از شیوه یادشده در ۱۱ دی ۱۳۶۷ نامهای به میخائیل گورباچف نوشت. هدف امامخمینی از فرستادن نامه، دعوت رهبر شوروی به توحید و رهاشدن کشور شوروی از قید مادیگرایی بود. هیئت اعزامی در ۱۴دی ۱۳۶۷ وارد مسکو شد.
نامه امامخمینی حدود ۱۶۶۰ کلمه و در پنج صفحه با خط خود ایشان نوشته شده بود. مضمون نامه امامخمینی به گورباچف، دعوت به توحید و پرهیز از الحاد و مرتبط با جان آنان و نه کشور آنان بود. از دیگر مطالب مهم نامه، هشدار به گورباچف از پناهبردن به غرب، حمایت از مسلمانان منطقه زیر نفوذ شوروی و نیز حمایت از مردم افغانستان بود.
جمله معروف در این نامه «از این پس باید کمونیسم را در موزههای دنیا جستجو کرد» اشاره به شکست مارکسیسم و کمونیسم دارد. نامه امام خمینی در جهان بهویژه در کشورهای تابع شوروی بازتاب گستردهای داشت.
گزارش اجمالی
پس از سقوط نیکلای دوم آخرین امپراتور روسیه در سال ۱۹۱۷م/ ۱۲۹۵ش کشور اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی به جای آن تأسیس شد.[۱] شوروی متشکل بود از روسیه و پانزده جمهوری دیگر که از زمان تأسیس تا زمان انحلال در سال ۱۹۹۱م/ ۱۳۷۰ش بخش بزرگی از شرق اروپا و شمال آسیا را دربر میگرفت و پهناورترین کشور جهان شناخته میشد [۲] حکومت شوروی بر اساس اندیشه سوسیالیسم با گرایش کمونیستی، لنینیستی، پس از استقرار پایههای شوروی، مبارزه با دین و مذهب را در صدر برنامههای خود قرار دارد. در این کشور، دین افیون و موجب عقبماندگی انسانها معرفی شد و تمام تشکیلات از سازمان جوانان حزب و اتحادیههای کارگری و آموزشگاهها، از مهد کودک تا دانشگاهها علیه مذهب به فعالیت پرداختند[۳] و مراکز دینی بسته و علمای بسیاری کشته شدند؛[۴] ولی کمونیستها با وجود تبلیغات الحادی و مراقبت بر تربیت کمونیستی در مدارس نتوانستند مذهب را ریشهکن کنند و آن را واقعیتی قابل انطباق با جامعه شوروی دانستند و پذیرفتند.[۵] کمونیستها برای ادغام قومیتها و ملیتهای گوناگون در جامعه شوروی به روشهای خشونتباری دست زدند، به گونهای که هزاران تن بهویژه مسلمانان «تاتار» جان خود را از دست دادند.[۶]
به تصریح قانون اساسیِ اتحاد جماهیر شوروی قدرت عالیِ حکومت در دست شورای عالی اتحاد جماهیر شوروی بود که دولت را انتخاب و همه قوانین اصلی را تصویب میکرد و اعضای شورای عالی را نیز کنگره خلق اتحاد جماهیر شوروی برمیگزید؛[۷] ولی در واقع حاکمیت کشور در همه عرصهها در دست حزب کمونیست بود و تصمیمگیری درباره سیاست اقتصادی و اجتماعی تنها در دست دفتر سیاسی حزب بود.[۸] دفتر سیاسی حزب کمونیست نهاد عالی تصمیمگیری سیاسی و نخستوزیر همیشه عضو آن بود و دبیرکل حزب از نخستوزیر در جایگاه برتری قرار داشت.[۹] اعضای دفتر سیاسی از میان اعضای کمیته مرکزی حزب کمونیست انتخاب میشدند و مسئولان کلیدی و بلندپایه شوروی از میان اعضای دفتر سیاسی برگزیده میشدند.[۱۰] صدر هیئترئیسه شورای عالی اتحاد شوروی رئیس کشور بود و گاهی او را رئیسجمهور میخواندند.[۱۱] شوروی از زمان تأسیس تا انحلال، هفت صدر هیئترئیسه به خود دید که آخرینِ آنان میخائیل سرگئویچ گورباچف بود.[۱۲] (ببینید: شوروی)
رهبری میخائیل گورباچف
گورباچف در مارس ۱۹۳۱م/ ۱۳۰۹ش در دهکدهای در منطقه استاوروپل (قفقاز روسیه) متولد شد.[۱۳] در چهاردهسالگی به عضویت کومسومول (سازمان جوانان حزب کمونیست) درآمد. وی جوانی اجتماعی، سخنور و مدیر بود و در سال ۱۹۴۹م/ ۱۳۲۷ش جایزه پرچم سرخ را از آن خود کرد.[۱۴] گورباچف در سال ۱۹۵۲م/۱۳۳۰ش به عضویت کامل حزب کمونیست درآمد و وارد دانشکده حقوق دولتی مسکو شد و در سال ۱۹۵۵م/ ۱۳۳۳ش از آن فارغالتحصیل شد و در سال بعد به سمت دبیر اولی کمیته کومسومول شهر استاوروپل انتخاب شد.[۱۵] وی در این کمیته مراحل ترقی را پیمود تا به دبیر دومی حزب کمونیست منطقه و سپس در سال ۱۹۶۶م/ ۱۳۴۴ش به دبیر اولی آن دست یافت.[۱۶] وی سپس به مطالعات کشاورزی رغبت نشان داد و در سال ۱۹۶۷م/ ۱۳۴۵ش متخصص در اقتصاد کشاورزی و فارغالتحصیل شد.[۱۷] همین امر موجب شد وی در سال ۱۹۷۸م/ ۱۳۵۶ش دبیر کمیته کشاورزی حزب کمونیست شود و خانوادهاش به مسکو منتقل شوند.[۱۸]
گورباچف در سال ۱۹۶۹م/ ۱۳۴۷ش نماینده پارلمان اتحاد جماهیر شوروی شد[۱۹] و در سال ۱۹۷۱م/ ۱۳۴۹ش به عضویت کامل کمیته مرکزی حزب کمونیست درآمد[۲۰] و بهسرعت پلههای ترقی را طی کرد و نامزد عضویت در مجمع قانونگذاری شوروی گردید.[۲۱] وی در زمان یوری آندروپوف (دبیرکل حزب کمونیسم شوروی)، عضویت دفتر سیاسی و وزارت ایدئولوژی را بر عهده داشت و دومین مقام سیاسی کشور به شمار میرفت.[۲۲] او در سال ۱۹۸۴م/ ۱۳۶۲ش به ریاست کمیسیون امور خارجه شورای عالی شوروی منصوب گردید.[۲۳]و در مارس ۱۹۸۵م/ ۱۳۶۳ش در جایگاه دبیرکل حزب کمونیست به ریاست اتحاد جماهیر شوروی دست یافت.[۲۴]
شوروی با اینکه ثروتهای طبیعی و نیروی انسانی بسیاری داشت، از رشد لازم بهره نداشت[۲۵] و چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده از پاسخگویی به نیازهای مردم این کشور بازماند.[۲۶] این کشور پهناور از نظر جایگاه اجتماعی و اقتصادی نیز در مقام هفدهم جهان جای داشت.[۲۷]
گورباچف ایدئولوژی و نظام حاکم بر شوروی را در اداره کشور ناتوان یافت و برای برونرفت از تنگنا به راهکارهایی موسوم به پروستیکا، بازسازی و اصلاحات اقتصادی و گلاسنوست، اصلاحات مدنی و اجتماعی دست زد.[۲۸] پاکسازی حزبی و دولتی از عناصر بوروکرات،[۲۹] کنترل و کاهش تسلیحات هستهای، اجرای فضای باز سیاسی، اصلاح قوانین مدنی درباره زندانیان سیاسی و مسافرت به خارج از کشور، بازنگری در سیاست خارجی شوروی، آزادی صدها تن از زندانیان سیاسی و محدودشدن دایره سانسور[۳۰] از برنامههای گورباچف بود. از تأسیس شوروی تا روی کارآمدن گورباچف، رهبر شوروی را شورای عالی حزب تعیین میکرد و بیش از یک نامزد در آن شرکت نمیکرد و مدت آن نیز نامحدود بود.[۳۱] در سال ۱۹۹۰م/ ۱۳۶۸ش گورباچف به عنوان نخستین رئیسجمهور اتحاد جماهیر شوروی انتخاب شد.[۳۲]
درگذشت گورباچف
گورباچف در روز ۹/۶/۱۴۰۱ در سن ۹۱ سالگی در روسیه درگذشت [۳۳]
سیر نگارش نامه
پیشوایان دینی برای هدایت و دعوت مردم به دین، گاه از نامه و پیام استفاده میکردند. سلیمانبنداوود پیامبر خدا(ع) با نامه، ملکه سبأ را به سوی خداوند دعوت کرد[۳۴] و پیامبر اکرم(ص) پس از صلح حدیبیه با قریش در سال ششم هجری سفیرانی را به همراه نامه برای پادشاهان و قدرتهای بزرگ مجاور خود روانه کرد و آنان را به اسلام دعوت کرد؛ ازجمله دحیه کلبی را به سوی قیصر روم و عبداللهبنحذافه سهمی را به سوی خسروپرویز پادشاه ایران و عمروبنامیه ضمیری را به سوی نجاشی پادشاه حبشه فرستاد.[۳۵] با توجه به زمینههای موجود در اتحاد جماهیر شوروی[۳۶] امامخمینی به تأسی از شیوه یادشده در ۱۱ دی ۱۳۶۷ نامهای به میخائیل گورباچف نوشت.[۳۷] در این تاریخ اتحاد جماهیر شوروی هنوز در اوج قدرت بود، جنگ سرد میان شرق و غرب پایان نیافته بود و کمونیسم بر مقدرات جمهوریهای شوروی، حاکم بود؛ ولی نشانههای زوال و گسست درونی در این مجموعه نمایان بود.[۳۸]
هدف امامخمینی از فرستادن نامه، دعوت رهبر شوروی به توحید و رهاشدن کشور شوروی از قید مادیگرایی بود.[۳۹] تأثیر بیشتر ایران بر روابط منطقهای بویژه شوروی، حمایت از مسلمانان روسیه و جمهوریهای آسیای میانه را میتوان از دیگر انگیزههای ایشان برشمرد[۴۰] و مشاهده زمینههای مثبت در رهبر شوروی برای تغییرات بنیادین و جلوگیری از فروافتادن این کشور به دامن غرب بر عزم امامخمینی افزود.[۴۱] ایشان به واسطه سیداحمد خمینی، محمدجواد لاریجانی معاون وقت وزیر امور خارجه را در جریان نامه قرار داد تا بدون در میانگذاشتن آن با دیگری، آن را خوانده و نظرش را اعلام کند. همچنین به او گفته شد رئیسجمهور، سیدعلی خامنهای، در جریان نامه است و میتواند با وی مشورت کند[۴۲] اکبر هاشمی رفسنجانی نیز در ۲۶ آذر ۱۳۶۷ به واسطه سیداحمد در جریان اصل نامه قرار گرفت.[۴۳]
ترکیب و وظایف هیئت اعزامی
هیئتی مرکب از عبدالله جوادی آملی، محمدجواد لاریجانی و مرضیه حدیدچی (دباغ) حامل نامه امامخمینی به گورباچف بودند.[۴۴] جوادی آملی شخصیت برجسته حوزوی و مسلط بر فلسفه و عرفان بود. لاریجانی شخصیتی دانشگاهی و نماینده وزارت امور خارجه و دباغ، از زنان مبارز و نماینده مجلس شورای اسلامی، نماد جایگاه زن در اسلام و جمهوری اسلامی بود. امامخمینی بر آن بود با انتخاب دبّاغ، به تبلیغات غرب و شرق بر محدودیت زن در جامعه اسلامی پایان دهد.[۴۵] وظایف هیئت اعزامی، کتمان پیام تا وقت ابلاغ، مرعوبنشدن هیئت اعزامی با دیدن کاخ کرملین و دیدار با رهبر اتحاد جماهیر شوروی، خواندهشدن جمله جمله پیام و ترجمه آن پیش از تسلیم متن آن به گورباچف بود.[۴۶] (ببینید: عبدالله جوادی آملی و مرضیه دباغ)
هیئت اعزامی در چهاردهم دی ۱۳۶۷ وارد مسکو شد. در فرودگاه مسکو نماینده ویژه صدر هیئترئیسه شوروی، برخی مسئولان بلندپایه سیاسی، امامجمعه مسکو و علیرضا نوبری، سفیر وقت ایران در شوروی از هیئت ایرانی استقبال کردند.[۴۷] امامجمعه مسکو ضمن خوشآمدگویی به هیئت اعزامی بر خلاف عرف دیپلماتیک، دسته گل را به دباغ که حضورش با چادر برای آنان تازگی داشت، تقدیم کرد.[۴۸] حضور مشاور ویژه گورباچف که تنها در استقبال از سران کشورها حاضر میشد، حکایت از جایگاه ویژه امامخمینی نزد گورباچف داشت.[۴۹] هیئت اعزامی در ساعت یازده صبح چهاردهم دی[۵۰] به ساختمان ویژه گورباچف در کاخ کرملین وارد شدند،[۵۱] در برابر چهار تن هیئت ایرانی چهار تن از آنان حاضر شدند؛ گورباچف، رئیس و رابط حزب کمونیست، معاون وزیر خارجه، مترجم و خبرنگاری نیز دور از جلسه برای حزب گزارش تهیه میکرد.[۵۲] این خبر بازتاب گستردهای در جهان داشت.[۵۳]
جوادی آملی، رئیس هیئت ایرانی پس از تبریک سال نو یادآور شد به این مناسبت پیام یکی از رهبران الهی را برای آنان قرائت کند[۵۴] و سپس نامه امامخمینی را برای گورباچف قرائت کرد و مترجم ویژه کرملین آن را ترجمه کرد. گورباچف در کمال ادب به نامه گوش میداد و نکات مهم آن را یادداشت میکرد و هر جا مطلبی برای مترجم قابل درک نبود میپرسید[۵۵] از آنجاکه مخاطبان در جریان محتوای پیام نبودند و این نامه پس از حمله عراق به ایران صادر شده بود، هیئترئیسه حزب کمونیست شوروی هر نوع احتمالی جز دعوت به توحید میدادند؛ از اینرو با شنیدن نامه همه پیشداوریهای آنان باطل شد.[۵۶] گورباچف پس از شنیدن پیام، سؤالهایی از هیئت ایرانی کرد و جوادی آملی با متانت به پرسشهای وی پاسخ داد. گورباچف در ادامه با تشکر از نامه امامخمینی گفت محتوای آن را به اطلاع علمای شوروی خواهد رساند و افزود آنان قانون آزادی را در دست تصویب دارند. وی این دعوتِ به اسلام را دخالت در شئون کشور شوروی به حساب آورد و یادآور شد امامخمینی آنان را به اسلام دعوت کرده است، آیا میشود آنان نیز ایشان را به مکتب خودمان دعوت کنند! سپس با لبخند دو بار گفت این یک شوخی است[۵۷] و پاسخ اصلی را به وقت دیگر موکول کرد.
از آنجاکه جوادی آملی احساس کرد با مهمترین بند پیام امامخمینی به جای برخورد فرهنگی، برخورد سیاسی شده است، نخست از حوصله آنان در شنیدن پیام و آمادگی کشور شوروی برای تحول و همزیستی مسالمتآمیز تشکر و سپس در پاسخ اشاره کرد آنان از عمق خاک روسیه تا اوج فضای آسمان آزادند و هیچکس حق دخالت در امور داخلی کشور دیگر را ندارد؛ ولی محتوای این پیام، همانند پیامهای رهبران الهی دیگر با روح و روان آنان مرتبط است و جان آدمی پس از مرگ بسان مرغ رهاشده از قفس به جهان جاوید پر خواهد گشود. مضمون نامه امامخمینی دعوت به توحید و پرهیز از الحاد و مرتبط با جان آنان و نه کشور آنان است و وقتی روح آدمی موحد گردید، راه صحیح کشورداری را شناخته و آن را بهخوبی اداره خواهد کرد.[۵۸]
در پایانِ دیدار، گورباچف به سوی همه دست دراز کرد که دباغ با دست پوشیده به وی دست داد. گورباچف دباغ را مادر انقلاب خواند و افزود به سوی مادر انقلاب دست دراز کرد تا نشان دهد آنان همسایههای خوبی بوده و دست بیاسلحه را به سوی ایران دراز میکنند تا اینان نیز مردان خود را تشویق کنند بدون سلاح دست به سوی آنان دراز کنند. جوادی آملی در پاسخ، ایرانیان را دوستدار صلح و آرامش برشمرد. پس از دیدار، گورباچف هیئت ایرانی را تا پای پلههای کاخ کرملین بدرقه کرد.[۵۹] از آنجاکه وظیفه هیئت تنها رساندن پیام بود، بدون بازدید از مکانهای تاریخی مسکو به ایران بازگشت و نتیجه کار خود را به امامخمینی گزارش داد و ایشان از نتیجه کار ابراز رضایت کرد [۶۰]
محتوای نامه
نامه امامخمینی حدود ۱۶۶۰ کلمه و در پنج صفحه با خط خود ایشان نوشته شده بود.[۶۱] درخواست بازنگری و دقت گورباچف در تحلیل حوادث سیاسی جهان و مسائل شوروی نخستین نکته نامه بود. امامخمینی پیشبینی کرد جسارت گورباچف در برخورد با واقعیات جهان چه بسا منشأ تحول گردد و معادلات فعلی حاکم بر جهان را برهم زند.[۶۲] ایشان از بازنگری گورباچف درباره مکتبی که سالیان دراز فرزندان انقلابی جهان را در حصارهای آهنین زندانی کرده بود و نیز آزادیهای بهوجودآمده در پرتو رهبری وی، ازجمله پخش اذان از گلدستههای مسجدهای بعضی از جمهوریهای شوروی، پس از هفتاد سال، ستایش کرد و به وی چند نکته اساسی را یادآور شد.
به نظر امامخمینی مشکل اصلی شوروی بیاعتقادی به خدا و مبارزه بیهوده با خدا و مبدأ هستی است، نه اقتصاد و آزادی؛ مشکلی که غرب را هم به ابتذال و بنبست کشیده یا خواهد کشاند.[۶۳] ایشان با نقل آیاتی از قرآن کریم در نقد تفکر مادی به گورباچف گوشزد کرد بار دیگر به دو جهانبینی مادی و الهی بیندیشد که برخلاف جهانبینیِ مادی، معیار شناخت در جهانبینی الهی اعم از حس و عقل است و معقولات در قلمرو علم داخلاند. ایشان از راه فطرت و وجدان خدا را برای گورباچف اثبات کرد و از وی خواست افزون بر کتابهای فلاسفه یونانی به کتابهای فیلسوفان اسلامی مانند ابونصر محمدبنمحمد فارابی، حسینبنعبدالله بوعلی سینا، محمدبنابراهیم شیرازی معروف به ملاصدرا، محیالدینابنعربی و شهابالدین سهروردی رجوع کند و به صورت جدی درباره اسلام که پرچمدار عدالت است تحقیق کند.[۶۴]
اشاره به شکست مارکسیسم و کمونیسم بخش دیگری از پیام امامخمینی بود. ایشان بهصراحت اعلام کرد از این پس کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد و این مکتب مادی جوابگوی نیازهای واقعی انسان نیست و با مادیت نمیتوان بشر را از بحران دوری از معنویت که اساسیترین درد جامعه بشری در غرب و شرق است، به درآورد.[۶۵] هشدار به گورباچف از پناهبردن به غرب نکته دیگر این پیام بود. به نظر امامخمینی دنیای غرب نیز به شکل دیگری گرفتار مشکل اقتصاد و دیگر مسائل است.[۶۶]
حمایت از مسلمانان منطقه زیر نفوذ شوروی و نیز حمایت از مردم افغانستان که در آن روز در اشغال شوروی بود از دیگر پیامهای این نامه بود.[۶۷] امامخمینی با تأکید بر نقش مذهب در پیروزی بر امپریالیسم و قدرت آن به گورباچف اعلام کرد ایران میتواند خلأ اعتقادی کشور شوروی را برطرف سازد. ایشان در پایان بر حُسن همجواری و روابط متقابل ایران و شوروی تأکید کرد.[۶۸]
پاسخ گورباچف
در هفتم اسفند ۱۳۶۷ ادوارد شوارد نادزه وزیر امور خارجه شوروی با حضور علیاکبر ولایتی وزیر امور خارجه ایران، محمدجواد لاریجانی و سفیر جمهوری اسلامی ایران در شوروی، در جماران ضمن تسلیم پاسخ کتبی گورباچف، محتوای آن را به اطلاع امامخمینی رساند.[۶۹] شوارد نادزه با تشکر از این فرصت، پدیده تبادل پیام میان رهبران دو کشور را حادثهای منحصر به فرد در روابط طرفین خواند و یادآور شد، گورباچف نامه امامخمینی را آکنده از مفاهیم فراوان و حامل نکتههایی عمیق درباره سرنوشت بشریت یافته است و در پاسخ تأکید کرده انسانها باید به همدیگر کمک کنند و برای رسیدن به دنیای عاری از سلاح هستهای و به دور از ستم تلاش کنند. هدف سیاست خارجی شوروی گسترش ارزشهای مشترک جهانی است و پیام ایشان درباره حُسن همجواری با واکنش مثبت رهبران شوروی مواجه شده است. آنان نیز به اصل آزادی انتخاب برای انسانها و ملتها احترام میگذارند و چنانکه از ملت ایران برای سرنگونی محمدرضا پهلوی حمایت کردند، ملت آنان نیز در سال ۱۹۱۷م راه خود را انتخاب کرد. وی افزود که آنان در آستانه یک نظام جدید قرار دارند و دورنمای خوبی درباره نابودی سلاحهای هستهای و شیمیایی فراروی آنان قرار دارد و از بهپایانرسیدن جنگ میان ایران و عراق نیز استقبال کرده و برای همکاری با ایران در جهت صلح پایدار در خاورمیانه و تمامی جهان آمادگی دارند و میخواهند در امر عادلانه مناقشه افغانستان نیز با ایران همکاری کنند و برای برقراری و ادامه تماس میان نمایندگان محافل اجتماعی و روحانیان نیز آمادهاند و دعوت ایران از آنان برای سفر به قم نیز به آگاهی علمای اسلام کشورشان رسید.[۷۰]
امامخمینی در پاسخ به نامه گورباچف، با آرزوی سلامتی برای وی، از شوارد نادزه خواست به وی بگوید خواسته ایشان، گشودن افق جدید و فضای بزرگتر از این جهان یعنی دنیای پس از مرگ فراروی او بوده است و امیدوار است بار دیگر ایشان در این زمینه تلاش کند. امامخمینی از خروج نیروهای شوروی از افغانستان استقبال کرد و با تأکید بر حُسن همجواری و توسعه مناسبات بهتر با شوروی در مقابله با شیطنتهای غرب و خروج نیروهای بیگانه از خلیج فارس، آرزو کرد مردم شوروی و ایران در صلح و آرامش زندگی کنند.[۷۱] گرچه اشاره امامخمینی به محتوای نامه گورباچف و اینکه «نظر من اینها نبوده و میخواستم جهانی دیگر را به روی آقای گورباچف باز کنم»، شوارد نادزه را ناراحت کرد، اما تحت تأثیر ملاقات با امامخمینی از آن دلگیر نشد.[۷۲]
بازتاب نامه
نامه امامخمینی از رسانههای شوروی پخش نشد؛ از اینرو محتوای آن در میان مردم شوروی بازتاب چندانی نداشت؛[۷۳] اما چنانکه شوارد نادزه اشاره کرده، همه سران شوروی نامه امامخمینی را مطالعه کردند[۷۴] و در میان نخبگان جهان و شوروی بازتاب داشت[۷۵] و تنها آلکساندر پروخانوف جرئت کرد نامه را در روزنامه «دن» متعلق به ارگان اپوزیسیون معنوی منتشر کند.[۷۶]
رهبران بسیاری از جمهوریهای اتحادیه شوروی به شخصیت معنوی امامخمینی پی بردند و این نامه را رساترین صدای انقلاب ایران در میان ملت شوروی شمردند.[۷۷] در سالهای بعد الکساندر روتسکوی، معاون سابق بوریس یلتسین، نخستین رئیسجمهور روسیه یادآور شد این پیام، انسانها را به عدالت اجتماعی و صلح دعوت میکند؛[۷۸] چنانکه سرگئی بابورین معاون وقت دومای روسیه، نامه را مهمترین دستاورد انقلاب ایران برای شوروی و هشدار به گرفتارنشدن در باتلاق غرب در روند پروستریکا (اصطلاحات اقتصادی روسیه) شمرد و افزود در صورت پیروی گورباچف از دستورعملهای ایشان، روسیه امروز در دامن امریکا گرفتار نمیشد.[۷۹] یوری ایوذنف متفکر و نویسنده روسی یادآور شد امامخمینی دورنمای جریان پرسترویکای اتحاد جماهیر شوروی سابق را که گورباچف آغاز کرده بود، بهدرستی ارزیابی کرد و در پیام اول ژانویه ۱۹۸۹م خود به رهبر شوروی هشدار داد اشتباههای رهبران پیشین موجب گرایش به غرب شده است.[۸۰]
نامه امامخمینی در جهان بهویژه در کشورهای تابع شوروی بازتاب گستردهای داشت.[۸۱] خبرگزاری آسوشیتدپرس به نقل از سیداحمد خمینی گزارش داد که نامه درباره انتقاد از کمونیسم و نقش مذهب در جامعه شوروی است.[۸۲] پاولوا ای. ک. یکی از شخصیتهای روسی نامه امامخمینی را سزاوار بررسی و مطالعه دقیق شمرد و یادآور شد بخش مهم این پیام تأکید بر نقش وراثت معنوی ملتها در جهان کنونی است و در باور ایشان گورباچف انسانی است که میتواند اصلاحات بنیادی در شوروی را آغاز کند و اتحاد جماهیر میتواند ارزشهای معنوی را در کنار رفاه مادی با هم پیش برد.[۸۳]
بسیاری از شخصیتها ازجمله علیاف حسین معاون رئیسجمهور کشور آذربایجان در امور حقوق بشر، مهرالنساء ادیب تاجیکستانی، بیک عثمانف امیر معاون رادیو و تلویزیون جمهوری قرقیزستان به تحلیل و ستایش از این نامه پرداختند.[۸۴] عبدالوحید نیازاف رئیس وقت مرکز فرهنگ اسلامی روسیه، بر این عقیده بود که امامخمینی، نه تنها مسلمانان را از خواب غفلت بیدار کرد، بلکه جهان را به لرزه درآورد و مسلمانان جهان را به دانش قرآن و بینش پیامبر اکرم(ص) مسلح ساخت.[۸۵] برخی از دیگر شخصیتها ازجمله بیوض التمیمی، شیخ اسعد رهبر سیاسی ـ مذهبی سازمان جهاد اسلامی فلسطین، نامه امامخمینی به گورباچف و دعوت او را به اسلام مشابه نامههای پیامبر اکرم(ص) به کسری و قیصر روم و پادشاهان دیگر و حیاتبخش اسلام در جهان معاصر خواندهاند.[۸۶] عینالدین راویل رئیس شورای مفتیان روسیه امامخمینی را شخصیتی برای همه تاریخ و پیام ایشان به گورباچف را برای سیاستمداران و شخصیتهای علمی و فرهنگی پیامی ماندگار شمرد. عرالییف ضمیر از شخصیتهای قرقیزستانی با اشاره به ساختهشدن مساجد و زندهشدن اسلام در میان افراد بیدین پیشبینی امامخمینی درباره آینده شوروی را مطابق با واقع شمرد و تصریح کرد تاریخ ثابت کرد که حق با دیانت و امامخمینی بوده نه با گورباچف.[۸۷] به گفته مولانا وحیدالدینخان رئیس وقت مرکز اسلامی هند، امامخمینی کوشید امت اسلامی را برای دعوت دیگران به اسلام آماده سازد. [۸۸]
در ایران نیز اندیشمندان این پیام را تجزیه و تحلیل و ابعاد دینی، علمی و سیاسی آن را تبیین کردند. این پیام در خطبههای نماز جمعه بازتاب یافت. اکبر هاشمی رفسنجانی در خطبه نماز جمعه ۲۳ دی ۱۳۶۷ یادآور شد امامخمینی در جایگاه یک رهبر الهی نمیتوانست به فردی که در زادگاه مارکسیسم، با شجاعت، دوران طولانی حاکمیت مارکسیسم را نادیده گرفته و به اشتباههای این جریان عظیم تاریخی اعتراف کرده، بیاعتنا باشد و در این مقطع تاریخی بهترین کار این بود که باب سخن با چنین فردی گشوده شود و رهبری انقلاب اسلامی با رهبری این جریان حرف بزند.[۸۹]
در نگاه محمد واعظزاده خراسانی از شخصیتهای حوزوی، نظر امامخمینی متوجه یکی از بزرگترین پایگاههای استکبار جهانی و قبله آمال بیشتر مارکسیستهای جهان و نقطه امید کشورهای سوسیالیستی بود. امامخمینی با دلیل و برهان فلسفی و عرفانی، نظام مارکسیسم را ورشکسته خواند و درد اصلی اتحاد جماهیر شوروی را انکار خدا و الحاد معرفی کرد [۹۰] جوادی آملی، مفسر قرآن و حامل نامه، در درس تفسیر قرآن در مسجد اعظم قم گزارشی از نامه و سفر خود را مطرح کرد [۹۱] و شرح مفصلی به نام «آوای توحید» بر نامه نوشت. این نامه به زبانهای دیگر ازجمله به زبان روسی ترجمه شد [۹۲]
فروپاشی شوروی
گورباچف پس از به قدرت رسیدن از حزب کمونیست استعفا و مرکزیت آن را منحل کرد و اموال آن را به شوراها تحویل داد.[۹۳] وی امید داشت با حفظ اقتدار شوروی بتواند نابسامانیها را اصلاح کند؛[۹۴] ولی ضعفهای سیاسی و اقتصادی دورههای پیشین پیش از پیش خود را نشان داد.[۹۵] فشارهای غرب از یکسو و فشارهای بوریس یلتسین معاون وی زمینه را برای فروپاشی آماده میکرد، تا آنکه بر اثر نابسامانیهای مزمن گذشته و فشار سیاسی و اقتصادی غرب بهویژه امریکا در سال ۱۹۹۱م جمهوریهای لتونی، استونی، لیتوانی و اوکراین از حوزه اتحاد شوروی جدا شدند و پس از آن جمهوریهای آسیای میانه و قفقاز نیز اعلان جدایی کردند.[۹۶]
سرانجام گورباچف ضعیف و بیقدرت شد و مدیریت بحران به دست معاون وی یلتسین افتاد[۹۷] و اصلاحات لیبرالی گورباچف شکست خورد [۹۸] در پایانِ سال ۱۹۹۱م گورباچف استعفا کرد و یلتسین دفتر وی را در کرملین اشغال کرد و اتحاد جماهیر شوروی منحل شد.[۹۹]
گروهی هنگام فرستادن نامه، این جمله امامخمینی را که «از این پس باید کمونیسم را در موزههای دنیا جستجو کرد» به مسخره میگرفتند؛ ولی پس از گذشت یک سال از درگذشت ایشان همه چیز در شوروی دگرگون شد و آن پیشگویی تحقق پیدا کرد.[۱۰۰] سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی در خطبه نماز جمعه تهران در ششم بهمن ۱۳۶۸ نیز فروپاشی شوروی را پیشبینی امامخمینی و معجزه قرن خواند و یکی از علل آن را انقلاب اسلامی عنوان کرد.[۱۰۱] به تعبیر شوارد نادزه تحولات درونی شوروی، آن قلعهای که محکم به نظر میرسید فرو پاشاند و پیشبینیهای رهبری ایران در خصوص مارکسیسم عملی شد.[۱۰۲]
پانویس
- ↑ رحمتالهی، بررسی سیاسی ـ حقوقی تشکیل و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (فدرالیسم در شوروی)، ۵۰ ـ ۵۱؛ ایکمن، زندگی گورباچف، ۳۱۲.
- ↑ رامین و دیگران، دانشنامه دانشگستر، ۱/۸۰۵.
- ↑ الکساندر و براکس، مسلمانان شوروی گذشته، حال و آینده، ۸۴ ـ ۸۵؛ مطهری، مجموعه آثار، ۳/۵۸۲ و ۱۵/۶۴۲.
- ↑ الکساندر و براکس، مسلمانان شوروی گذشته، حال و آینده، ۱۵۵ ـ ۱۵۹.
- ↑ دانکاس، اسلام و مسلمانان در روسیه، ۴۳ ـ ۴۵.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۵۰۲؛ کلاته عربی، امامخمینی و رسالت جهانی هدایت تحلیل و بررسی پیام امامخمینی به گورباچف، ۱۶۰.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۳۶.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۷، ۲۷ و ۳۰؛ مقاله شوروی.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۳۵ ـ ۳۶؛ ایکمن، زندگی گورباچف، ۳۱۲، جام جم، روزنامه، ۱۰.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی ایران، ۳۲.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۳۷.
- ↑ جام جم، روزنامه، ۱۰؛ ایکمن، زندگی گورباچف، ۳۱۲ ـ ۳۱۷.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۳۹ ـ ۴۰.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۶۳ ـ ۶۶.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۰۱ ـ ۱۰۰۲.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۰۵ ـ ۱۰۶، ۱۱۰، ۱۱۵ و ۱۱۹.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۱۷.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۰۴.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۱۹.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۲۴.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۳۹.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۴۰.
- ↑ یکمن، زندگی گورباچف، ۱۵۵.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۰۵.
- ↑ اسلوند، چرا اصلاحات بازار موفق شد و دموکراسی شکست خورد، ۳۱؛ کندی، پیدایش و فروپاشی قدرتهای بزرگ، ۶۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۱.
- ↑ ابراهیمی، اتحاد جماهیر شوروی آنگونه که هست، ۱۴.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۷۲ ـ ۱۷۳.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۶۶ ـ ۱۶۸.
- ↑ ایکمن، زندگی گورباچف، ۱۷۲ ـ ۱۷۳ و ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۳۵ ـ ۳۷.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۰۸.
- ↑ ایسنا، 9/6/1401.
- ↑ نمل، ۲۸ ـ ۳۰.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۲۰/۳۷۷ و ۳۸۲.
- ↑ ادامه مقاله.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰.
- ↑ درویشی، نامه امامخمینی به گورباچف، ۲۸ ـ ۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۱؛ جوادی آملی، آوای توحید، ۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵.
- ↑ مانیان، تحلیل نامه امامخمینی به گورباچف، ۵ ـ ۶.
- ↑ کلاته عربی، امامخمینی و رسالت جهانی هدایت تحلیل و بررسی پیام امامخمینی به گورباچف، ۳۲۹ ـ ۳۳۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۴۴۰ ـ ۴۴۱.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۴۶۴؛ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۴.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵۸ ـ ۲۵۹؛ درویشی، نامه امامخمینی به گورباچف، ۳۷ ـ ۳۸.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۵/۱۰/۱۳۹۳، ۱۲؛ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۶).
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۴.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۴۵.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۴۵.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۵.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵۱.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۵/۱۰/۱۳۹۳، ۱۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۳۲ و ۴۶۸.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۵/۱۰/۱۳۹۳، ۱۲.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۵ ـ ۲۶.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۷.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۷؛ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵۲ ـ ۲۵۳.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۶ ـ ۲۸.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵۴.
- ↑ حدیدچی، خاطرات مرضیه حدیدچی، ۲۵۴ ـ ۲۵۶؛ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۴ ـ ۲۵.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۷ ـ ۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰ ـ ۲۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۲ ـ ۲۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۸ ـ ۳۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۰۱.
- ↑ جوادی آملی، آوای توحید، ۲۶ ـ ۲۷؛ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۵۳۵.
- ↑ قولف، مصاحبه، ۱/۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۹۸
- ↑ عثمانف، مصاحبه، ۱/۶۰.
- ↑ میشین، گزارش، چاپشده در پنجاه تصویر از امام و ایران پس از انقلاب، ۲۰۶.
- ↑ عثمانف، مصاحبه، ۱/۶۰.
- ↑ امیدوار و یکتا، حضرت امامخمینی و انقلاب اسلامی روایتی جهانی، ۹۸.
- ↑ امیدوار و یکتا، حضرت امامخمینی و انقلاب اسلامی روایتی جهانی، ۱۰۰.
- ↑ ایوذنف، یادداشت، چاپشده در امامخمینی در حدیث دیگران، ۱۱۰ ـ ۱۱۱.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۴/۱۰/۱۳۹۴، ۱۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۴۶۴).
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۴/۱۰/۱۳۹۴، ۱۲.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۴/۱۰/۱۳۹۴، ۱۲.
- ↑ نیازاف، یادداشت، چاپشده در امامخمینی در حدیث دیگران، ۱۰۹.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۴/۱۰/۱۳۹۴، ۱۲.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۴/۱۰/۱۳۹۴، ۱۲.
- ↑ امیدوار و یکتا، حضرت امامخمینی و انقلاب اسلامی روایتی جهانی، تهران، ۱۰۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، پایان دفاع، ۴۷۳.
- ↑ واعظزاده، رهنمودهای امام امت در سالی که گذشت، ۱۳.
- ↑ حوزه، پایگاه اطلاعرسانی حوزه.
- ↑ بیگدلی، پایگاه اطلاعرسانی فرهیختگان.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، سازندگی و شکوفایی، ۲۸۶.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، سازندگی و شکوفایی، ۳۱۹.
- ↑ درویشی، نامه امامخمینی به گورباچف، ۳۰ ـ ۳۱.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۱۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، سازندگی و شکوفایی، ۴۴۸؛ خامنهای، بیانات، نرمافزار حدیث ولایت، ۱۳۷۹، ۶۷ ـ ۶۸.
- ↑ درویشی، نامه امامخمینی به گورباچف، ۳۳.
- ↑ گورباچف، خاطرات میخائیل گورباچف، ۱۰۱۵.
- ↑ خامنهای، بیانات، نرمافزار حدیث ولایت، ۱۳۷۰، ۱۳۴.
- ↑ موسوی اردبیلی، همپای انقلاب، (خطبههای نمازجمعه موسوی اردبیلی)، ۵۱۲ ـ ۵۱۸.
- ↑ شوارد نادزه، مصاحبه، ۲.
منابع
- قرآن کریم.
- ابراهیمی، محمدرضا، اتحاد جماهیر شوروی آنگونه که هست، تهران، رواق، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- اسلوند، آندره، چرا اصلاحات بازار موفق شد و دموکراسی شکست خورد، ترجمه جعفر خیرخواهان، روزنامه دنیای اقتصاد، ۳۱/۶/۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امیدوار، احمد، حسین یکتا، حضرت امامخمینی و انقلاب اسلامی روایتی جهانی، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ناجا، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، ۹ شهریور ۱۴۰۱
- ایکمن، دیوید و همکاران، زندگی گورباچف، ترجمه حمید جرایدی، تهران، شرکت توسعه کتابخانههای ایران، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- ایوذنف، یوری، یادداشت، چاپشده در امامخمینی در حدیث دیگران، به کوشش علیاکبر مرتضایی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- بیگدلی، غلامحسین، پایگاه اطلاعرسانی فرهیختگان، ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ش.
- جام جم، روزنامه، ۱۴/۵/۱۳۹۱ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۵/۱۰/۱۳۹۳.
- ۱۴/۱۰/۱۳۹۴ش.
- جوادی آملی، عبدالله، آوای توحید، قم، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۷۳ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- حوزه، پایگاه اطلاعرسانی حوزه، ۲۷/۲/۱۳۹۱ش.
- خامنهای، سیدعلی، بیانات، نرمافزار حدیث ولایت.
- دانکاس، کارر، اسلام و مسلمانان در روسیه، ترجمه حسن حبیبی، تهران، حسینیه ارشاد، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
- درویشی سهتلانی، فرهاد، نامه امامخمینی به گورباچف، مجله مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ۱۳، ۱۳۸۷ش.
- رامین، علی و دیگران، دانشنامه دانشگستر، تهران، مؤسسه دانشگستر، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- رحمتالهی، حسین، بررسی سیاسی ـ حقوقی تشکیل و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی (فدرالیسم در شوروی)، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- شوارد نادزه، ادوارد، مصاحبه، روزنامه جمهوری اسلامی، ۳/۱۱/۱۳۷۱ش.
- عثمانف، امیربیک، مصاحبه، چاپشده در امامخمینی و جهان معاصر، گفتگوها توسط سهراب هادی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- قولف، قریب، مصاحبه، چاپشده در امامخمینی و جهان معاصر، گفتگوها توسط سهراب هادی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- الکساندر، بنیکس و براکس آپ مری، مسلمانان شوروی گذشته، حال و آینده، ترجمه کاوه بیات، تهران دفتر نشرفرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- کلاته عربی، جواد، امامخمینی و رسالت جهانی هدایت تحلیل و بررسی پیام امامخمینی به گورباچف، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- کندی، پل، پیدایش و فروپاشی قدرتهای بزرگ، ترجمه عبدالرضا غفرانی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- کولایی، الهه، اتحاد شوروی و انقلاب اسلامی ایران، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- گورباچف، میخائیل، خاطرات میخائیل گورباچف، ترجمه فریدون دولتشاهی، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- مانیان، عبدالحسین، تحلیل نامه امامخمینی به گورباچف، تهران، اداره کل پژوهشهای سیما، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۳، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
- موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم، همپای انقلاب، (خطبههای نمازجمعه موسوی اردبیلی)، تدوین سیدمحمدباقر نجفی کازرونی، قم، دانشگاه مفید، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- میشین، نیکولای، گزارش، چاپشده در پنجاه تصویر از امام و ایران پس از انقلاب، به کوشش محمدرضا نادرپور، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- نیازاف، عبدالوحید، یادداشت، چاپشده در امامخمینی در حدیث دیگران، به کوشش علیاکبر مرتضایی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- واعظزاده خراسانی، محمد، رهنمودهای امام امت در سالی که گذشت، مجله مشکوة، شماره ۲۱، ۱۳۶۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
- همو، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۷۰، سازندگی و شکوفایی، به کوشش عماد هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
پیوند به بیرون
- سیدکمالالدین میرمحمدی، نامه به میخائیل گورباچف، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۶۷۵-۶۸۵.