جامعه روحانیت مبارز تهران
جامعه روحانیت مبارز تهران، تشکلی سیاسی مذهبی، متشکل از روحانیان فعال در انقلاب اسلامی، ۱۳۵۶.
سنگ بنای تشکیل جامعۀ روحانیت، جلسات همفکری روحانیون و تشکیلات یازدهنفره بود که از سال 1342 و همزمان با آغاز نهضت امامخمینی شکل گرفت.
در بهار 1356 در پی پیام شفاهی امامخمینی مبنی بر حفظ انسجام روحانیت، آگاهکردن مردم و تعامل هرچه بیشتر با دیگر جریانهای مذهبی، «جامعۀ روحانیت مبارز تهران» رسماً تشکیل شد. جامعۀ روحانیت در هماهنگی تظاهرات، انتشار اعلامیهها و در شورای انقلاب حضور فعال داشت. این تشکل پس از پیروزی انقلاب نیز با تدوین اساسنامه، به کار خود ادامه داد و در فرایندهای سیاسی جامعه ایران ازجمله انتخابات گوناگون، نقش پررنگی ایفا کرد.
تمایزهای موجود در دیدگاه و روشها در میان اعضا، موجب انشعاب «مجمع روحانیون مبارز» در سال 1366 شد. امامخمینی با تأیید اعضای جامعه روحانیت، اعضای جامعه را از شاگردان خود خواند که به آنان علاقهمند است؛ ایشان همچنین خواستار برادری، تفکر و وحدت روحانیون در مرحله سازندگی کشور شد.
پیشینه
نهضت امامخمینی از سال ۱۳۴۱ عرصه حضور روحانیانی بود که به هدف پیروی از مرجعیت و مبارزه با رژیم پهلوی جذب امامخمینی شدند[۱] این روحانیان پس از تبعید امامخمینی، با وجود تضعیف روحیه نیروهای مذهبی و مبارز که به دلیل خفقان موجود در آن دوران پیش آمده بود، دست از مبارزه نکشیدند؛[۲] و با صدور بیانیههای اعتراضی، جلسات سخنرانی، تکثیر و توزیع اعلامیهها، و برنامهریزی راهپیماییها نهضت را یاری رساندند و در واقع سازماندهی مبارزات را بر عهده داشتند.[۳]
شکلگیری
جامعه روحانیت مبارز به عنوان یک تشکیلات، در ماههای پایانی رژیم پهلوی و اوجگیری انقلاب اسلامی شکل گرفت.[۴] اما از آغاز نهضت امامخمینی در سال ۱۳۴۱ روحانیان مبارز با صدور بیانیههایی مانند اعتراض به تصویب طرح انجمنهای ایالتی و ولایتی،[۵]
محکومیت حمله رژیم پهلوی به فیضیه در فروردین ۱۳۴۲[۶] و پس از آن قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲، در واکنش به اقدامات رژیم پهلوی، حضور فعال داشتند.[۷] در همین دوره، تشکیلاتی یازدهنفره از روحانیان مبارز، متشکل از حسینعلی منتظری، علی مشکینی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، سیدعلی خامنهای، اکبر هاشمی رفسنجانی، علی قدوسی، ابراهیم امینی، محمدتقی مصباح یزدی، سیدمحمد خامنهای، احمد آذری قمی و مرتضی حائری یزدی برای ساماندهی مبارزات و با پوشش اصلاح حوزه شکل گرفت.[۸]
ادامه جلسات همفکری روحانیان، سنگ بنای تشکیل جامعه روحانیت[۹] و نیز تشکیل جامعه مدرسین حوزه علمیه قم شد.[۱۰] (ببینید: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم) انتشار نشریات بعثت و انتقام که بعضی اعضای جامعه روحانیت نیز در آن مشارکت داشتند، ثمره همین جلسات بود.[۱۱] پس از تبعید امامخمینی صدور اعلامیه از سوی روحانیان مبارز، در شرایط تبعید و خفقان موجود، موجب تحرک دوباره مبارزه شد.[۱۲] این روحانیان در سال ۱۳۵۲، با استفاده از تجربیات خود در مبارزات، تشکیلات «جامعه روحانیت مبارز» را با هدف هدایت فعالیت انقلابیان مذهبی به صورت غیررسمی شکل دادند.[۱۳]
از سوی دیگر، پس از پیام شفاهی امامخمینی به مرتضی مطهری مبنی بر حفظ نظم و انسجام فعالیتهای روحانیت در سراسر کشور و آگاهکردن مردم از اسلامیبودن نهضت و همچنین تأکید ایشان بر تعامل هرچه بیشتر روحانیت با دیگر جریانهای مذهبی و پررنگترکردن اسلامیت انقلاب[۱۴] مطهری پیگیر جلسات هماندیشی روحانیان مبارز شد.[۱۵] و در بهار ۱۳۵۶ تشکیلات جدید با هدف رهبری نهضت، در تهران و شهرستانها با عنوان «جامعه روحانیت مبارز تهران» به صورت رسمی شکل گرفت و جلساتی را در تهران برگزار کرد.[۱۶] این جلسات با حضور افرادی چون مطهری، سیدمحمد حسینی بهشتی، محمد مفتح، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی، سیدمحمد موسوی خوئینی، مهدی شاهآبادی، عباسعلی عمید زنجانی، محمد امامی کاشانی، مصطفی ملکی، علیاکبر ناطق نوری، مهدی کروبی، سیدمحسن هزاوهای، سیدرضا اکرمی، محمدعلی موحدی کرمانی، عبدالمجید معادیخواه، حسن روحانی، سیدعبدالمجید ایروانی، علیاصغر مروارید، علی غیوری، حیدرعلی جلالی خمینی، سیدهاشم حمیدی همدانی و سیدمهدی امامجمارانی تشکیل میشد. برخی اعضا ازجمله هاشمی رفسنجانی، مهدوی کنی و محلاتی به علت حضور در زندان کمیته مشترک در این جلسات حضور نداشتند. ریاست جلسات نیز بر عهده مطهری بود؛[۱۷] و مهمترین تصمیمات مبارزاتی در جلسات جامعه روحانیت مبارز گرفته میشد.[۱۸] اما این تشکل پیش از پیروزی انقلاب با شخصیتهایی مانند مطهری و حسینی بهشتی شناخته میشد که بنیانگذاران اصلی این تشکل بودند و سازماندهی آن را بر عهده داشتند؛[۱۹] و برخی از بیانیههای جامعه روحانیت مانند بیانیه مشترک جامعه روحانیت و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در پایان سال ۱۳۵۶ را مطهری تنظیم کرد.[۲۰]
نخستین مجمع عمومی جامعه روحانیت مبارز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ششم شهریور ۱۳۶۰، در محل مجلس شورای اسلامی با شرکت ۴۲ تن از روحانیان مبارز، تشکیل و شورای مرکزی آن تعیین شد که امامی کاشانی، محیالدین انواری، ایروانی، باهنر، جلالی خمینی، سیدعلی خامنهای، سیدهادی خسروشاهی، سیدمحمود دعایی، روحانی، عباسعلی سرفرازی، شاهآبادی، عمید زنجانی، غیوری، محلاتی، معادیخواه، ملکی، موحدی کرمانی، موسوی اردبیلی، مهدوی کنی، ناطق نوری و هاشمی رفسنجانی از اعضای آن بودند.[۲۱] در نخستین کنگره این تشکل در مهر ۱۳۶۰، محمدرضا مهدوی کنی پس از استعفا از نخستوزیری، به عنوان نخستین دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران انتخاب شد.[۲۲]
از دیگر اعضا و فعالان جامعه روحانیت مبارز نیز میتوان به امامجمارانی، حمیدی همدانی، حسین راستی کاشانی، جعفر شجونی، سیدمهدی طباطبایی، هادی غفاری، کروبی، حسن لاهوتی، مروارید، مفتح، علی موحدی ساوجی، موسوی خوئینی، هزاوهای و سیدرضا یاسینی اشاره کرد.[۲۳]
اساسنامه و اهداف
جامعه روحانیت مبارز نخستین نمونه از فرایند جامعهپذیری منسجم روحانیت است که از لحاظ جناحبندی سیاسی، طرفدار امامخمینی بود و در فرایندهای سیاسی جامعه ایران نقش زیادی ایفا کرد.[۲۴] مطهری در یادداشتی با عنوان «شورای روحانیت» که بهزعم برخی به پیشنویس اولیه اساسنامه پیش از انقلاب تعبیر شد.[۲۵] تشکیل جامعه روحانیت را احساس وظیفه، به منظور حفظ میراث عظیم نبوت، اقامه دین و دفاع از آن دانست و ضمن عملیدانستن اهداف جامعه روحانیت با توجه به جریانهای موجود در جامعه، وظایف و اهداف این تشکل را توحید و مبارزه با افکار ماتریالیستی، مبارزه منطقی با هر گونه شبهه و دفاع از حریم اسلام، تحکیم و تبیین اصول اجتماعی و اقتصادی اسلام، مبارزه با بدعتهایی که سبب تنفر مردم از دین میشود، مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم و شناساندن مکتب اخلاقی اسلام عنوان کرد.[۲۶] پس از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از تدوین قانون اساسی، پیشنویس اساسنامه جامعه روحانیت مبارز، با مشارکت مفتح، عمید زنجانی و هاشمی رفسنجانی نوشته شد.[۲۷]
جامعه روحانیت مبارز در شرایطی که در نخستین اساسنامه، گستره فعالیت خود را سراسر کشور تعیین کرده بود،[۲۸] با توجه به تأکید امامخمینی مبنی بر محدودشدن فعالیت این تشکل در تهران، با اصلاح اساسنامه، دامنه فعالیت خود را به شهر تهران محدود کرد و نام «جامعه روحانیت مبارز تهران» را برگزید.[۲۹] فعالیت آنان نیز عمدتاً در مساجد، حوزههای علمیه و دانشگاهها متمرکز شد.[۳۰]
اما در آخرین اساسنامه، در آبان ۱۳۸۶ قید «تهران» از آن برداشته شد و به «جامعه روحانیت مبارز» تغییر یافت.[۳۱]
در اساسنامه جامعه روحانیت مبارز تهران، اهداف این تشکل پاسداری از انقلاب اسلامی و جلوگیری از هر گونه انحراف در این مسیر، تقویت ارگانهای در حال خدمت به نظام جمهوری اسلامی ایران، نظارت بر امور کشور در جهت ایجاد عدالت، ارشاد نیروهای فعالِ مسلمان در راستای اهداف انقلاب اسلامی، تلاش برای هماهنگی و تمرکز فعالیتهای علمی و فکری علمای متعهد به وظایف خطیر روحانیت، ایجاد آمادگی در تحلیل حوادث و تصمیمات قاطعانه در هدایت و پیشگیری حوادث، ایجاد روابط منظم با مراکز خبری، تبلیغی داخلی و خارجی، تلاش در جهت فعالترکردن مساجد و همه مراکز اسلامی و تبلیغی، برخورد متعهدانه با رویدادهای داخلی و خارجی و ایجاد مراکز تحقیق برای بررسیهای علمی و دینی ذکر شدهاست.[۳۲]
خط مشی فرهنگی این تشکّل نیز در راستای ترویج ارزشهای اسلامی، مقابله با هجوم فرهنگی، کنترل محصولات فرهنگی پیش از انتشار و اسلامیکردن دانشگاهها شمرده شدهاست.[۳۳] همچنین در حوزه سیاست خارجی، به برقراری رابطه سیاسی با تمامی کشورها به جز آمریکا و اسرائیل تأکید شده و خواهان وحدت با کشورهای اسلامی است.[۳۴]
فعالیتها
فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز را در دو بخش پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی میتوان بررسی کرد:
پیش از پیروزی انقلاب
پس از درگذشت مشکوک سیدمصطفی خمینی در آبان ۱۳۵۶، حوزههای علمیه سراسر کشور تعطیل شد و پیامهای تسلیت خطاب به امامخمینی، از سوی افراد و تشکلهای مختلف ازجمله جامعه روحانیت مبارز فرستاده شد.[۳۵] برگزاری مراسم ختم سیدمصطفی خمینی در مسجد ارگ تهران و استقبال اقشار مختلف مردم، همچنین سخنرانی ماندگار حسن روحانی که لقب «امام» را برای امامخمینی به کار برد، (ببینید: رهبری) فعالیتهای جامعه روحانیت مبارز را علنی کرد.[۳۶]
در پی اهانت رژیم پهلوی به امامخمینی در روزنامه اطلاعات ۱۷/۱۰/۱۳۵۶ و تظاهرات نوزده دی قم و ۲۹ بهمن تبریز که به جنایت رژیم پهلوی در کشتار مردم انجامید. (ببینید: نوزده دی؛ بیست و نه بهمن)
جامعه روحانیت مبارز ضمن محکومکردن این حوادث، حمایت خود را از تظاهرات مردمی اعلام کرد و اقدامات رژیم پهلوی را خلاف موازین انسانی و حقوق بشر خواند و در نامهای به مراجع تقلید و علمای تبریز، حادثه ۲۹ بهمن تبریز را تسلیت گفت.[۳۷] این تشکّل در واکنش به فاجعه سینما رکس آبادان در ۲۸ مرداد ۱۳۵۷،[۳۸] چهلم شهدای هفده شهریور در هجدهم مهر ۱۳۵۷،[۳۹] حادثه سیزده آبان ۱۳۵۷[۴۰] و در حمایت از اعتصاب کارکنان صنعت نفت در دهم آذر ۱۳۵۷[۴۱] (ببینید: اعتصاب کارکنان صنعت نفت) نیز اعلامیه صادر کرد.
در سالهای ۱۳۵۶–۱۳۵۷ جامعه روحانیت در واقع به ستاد فرمانده انقلاب در تهران بدل شد؛[۴۲] و حضور پرتعداد روحانیان در این تشکّل، توانایی آنان را افزود.[۴۳] مناسبتهای اسلامی ازجمله ماههای محرم، صفر و رمضان نیز با توجه به حضور مردم در مساجد، فرصت مناسبی برای جامعه روحانیت و هدایت انقلاب بود که با سازماندهی تظاهرات و اعتصابات، انتقال پیامها و اعلامیههای امامخمینی به انقلابیان و سخنرانی در مناسبتها، روند نهضت را شتاب بخشند.[۴۴] ازجمله این اقدامات میتوان به برگزاری نماز عید فطر در قیطریه[۴۵] به امامت محمد مفتح و تظاهرات گسترده و خودجوش پس از آن[۴۶] (ببینید: عید فطر) و نیز دعوت جامعه روحانیت برای برپایی راهپیمایی تاسوعا و عاشورا در آذر ۱۳۵۷ اشاره کرد که حضور گسترده مردم را در پی داشت.[۴۷]
امامخمینی این تظاهرات را همهپرسی دو روزه ملت ایران خواند.[۴۸] (ببینید: تاسوعا و عاشورا)
همچنین حضور برخی چهرههای جامعه روحانیت در شورای انقلاب تحصن در کنار دیگر مردم در دانشگاه تهران پس از بستن فرودگاه مهرآباد به دست رژیم پهلوی در بهمن ۱۳۵۷،[۴۹] و عضویت چهرههایی مانند مطهری، محلاتی و مفتح در کمیته استقبال از امامخمینی، عرصه دیگری از حضور اعضای جامعه روحانیت مبارز پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بود.[۵۰] (ببینید: کمیته استقبال؛ بازگشت امامخمینی)
جامعه روحانیت مبارز همچنین پس از حکم امامخمینی به مهدی بازرگان برای تشکیل دولت موقت در پانزده بهمن ۱۳۵۷ و همچنین خواسته ایشان از مردم برای اعلام نظر در این خصوص[۵۱] در اعلامیهای از مردم خواست تا به منظور حمایت از دولت بازرگان در راهپیمایی روز هجدهم بهمن ۱۳۵۷ حضور یابند.[۵۲]
پس از پیروزی انقلاب اسلامی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی اعضای جامعه روحانیت مبارز برای پاسخگویی به نیازهای مختلف سیاسی و هدایت نیروهای مذهبی، با تدوین اساسنامه، فعالیت و هدفهای خود را از حالت دورهمنشینی و نیمهسازمانی به تشکیلاتی سازمانیافتهتر تبدیل کردند.[۵۳]
پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی، با طراحی و تدبیر حسینی بهشتی در ۲۹ بهمن ۱۳۵۷،[۵۴] فعالیت نخبگان و عناصر محوری جامعه روحانیت مبارز در حزب جمهوری اسلامی متمرکز شد، (ببینید: حزب جمهوری اسلامی) و هر دو با هم به ایفای نقش پرداختند.[۵۵] به دلیل شرایط حساس و ناایمن جامعه و به درخواست مطهری و تأیید امامخمینی، مهدوی کنی که از اعضای بارز جامعه روحانیت مبارز تهران بود، مسئولیت کمیتههای انقلاب را بر عهده گرفت.[۵۶]
در آستانه انتخابات خبرگان قانون اساسی، با توجه به حمایت امامخمینی از حضور روحانیان در انتخابات برای جلوگیری از غربیشدن قوانین و تأکید ایشان بر وحدت همه نیروهای انقلابی و مذهبی،[۵۷] جلسه مشترکی با حضور اعضای جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و حزب جمهوری اسلامی، در حضور امامخمینی برای رسیدن به وحدت نظر تشکیل شد؛[۵۸] تا با هدف حفظ وحدت، ائتلاف با نیروهای معتقد انقلابی و معرفی خبرگانی با تفکر اسلامی و مسلط بر احکام اسلام، وارد عرصه انتخابات شوند.[۵۹] در نهایت افرادِ فهرست ائتلافی با رأی قاطع ملت به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافتند.[۶۰] با نزدیکشدن به نخستین دوره انتخابات ریاست جمهوری در بهمن ۱۳۵۸، امامخمینی با حضور روحانیان در انتخابات ریاستجمهوری مخالفت،[۶۱] و به آنان آمادگی بیشتر برای حضور در انتخابات مجلس شورای اسلامی را سفارش کرد؛ بنابراین حسینی بهشتی از حضور در انتخابات صرف نظر کرد.[۶۲] با ابهام در تابعیت ایرانی جلالالدین فارسی و استعفای او (ببینید: فارسی، جلال الدین) حزب جمهوری اسلامی حسن حبیبی را معرفی کرد.[۶۳] اما بهرغم مخالفتهای حسینی بهشتی و چند تن از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز ازجمله هاشمی رفسنجانی، سیدعلی خامنهای، باهنر و موسوی اردبیلی و جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، اکثریت جامعه روحانیت از بنیصدر حمایت کردند و او در انتخابات به پیروزی رسید.[۶۴] این اختلاف نظر موجب شکاف میان جامعه روحانیت و حزب جمهوری اسلامی شد.[۶۵]
جامعه روحانیت مبارز در اسفند ۱۳۵۸ و نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، در ائتلاف با نیروهای خط امام، حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی معلمان و مانند آن در برابر سازمان مجاهدین خلق ایران، نهضت آزادی و گروههای چپ قرار گرفت.[۶۶] نتیجه این انتخابات پیروزی قاطع نیروهای مبارز انقلاب و انتخاب هاشمی رفسنجانی به ریاست مجلس بود.[۶۷] پس از انتخابات، جامعه روحانیت برای تقویت فعالیتهای خود، شعبههایی را در چهارده منطقه تهران و شهر ری ایجاد کرد و برای هر شعبه سرپرستی برگزید.[۶۸]
پس از تصویب عدم کفایت سیاسی بنیصدر برای ریاستجمهوری در مجلس شورای اسلامی و برکناری او در تیر ۱۳۶۰ به دست امامخمینی[۶۹] (ببینید: بنیصدر، سیدابوالحسن) و انتخاب محمدعلی رجایی به سمت ریاستجمهوری، باهنر که از اعضای شورای مرکزی جامعه روحانیت بود، به نخستوزیری منصوب شد.[۷۰] رجایی و باهنر هر دو در هشت شهریور همان سال به شهادت رسیدند.[۷۱] (ببینید: رجایی، محمدعلی؛ باهنر، محمدجواد؛ هشت شهریور) پس از شهادت آن دو سیدعلی خامنهای و میرحسین موسوی، رئیسجمهور و نخستوزیر شدند.[۷۲] دوره دوم مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۶۳ نیز با حضور بسیاری از اعضای حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت تشکیل شد و هاشمی رفسنجانی بار دیگر به ریاست مجلس دست یافت.[۷۳] خامنهای نیز در سال ۱۳۶۴ برای بار دوم به ریاستجمهوری برگزیده شد.[۷۴]
برخی اعضای جامعه روحانیت با توجه به اعتقاد خود مبنی بر اینکه سیاستهای اقتصادی اسلام، مبتنی بر حمایت از بخش خصوصی و کاهش نقش دولت در امور اقتصادی است، با انتقاد از سیاستهای اقتصادی و همچنین سیاست خارجی دولت میرحسین موسوی، خواستار اجرای امور به دست مردم و با نظارت دولت بودند. این انتقادها زمینهساز اختلاف و انشعاب در جامعه روحانیت شد.[۷۵] امامخمینی نیز در اردیبهشت ۱۳۶۳ روحانیت مبارز و دیگر علما را به بیداری در برابر ترفند دشمنان، دوری از اختلافات و عبرتگرفتن از تاریخ مشروطه دعوت کرد و ادامه اختلافات را سبب بازگشت دوباره استبداد، چنانکه در مشروطیت اتفاق افتاد، ارزیابی کرد.[۷۶]
انشعاب در جامعه روحانیت مبارز تهران
در خرداد ۱۳۶۶، به دلیل پارهای اختلافها و با درخواست خامنهای و هاشمی رفسنجانی از امامخمینی و موافقت ایشان،[۷۷] فعالیت حزب جمهوری اسلامی متوقف شد. (ببینید: حزب جمهوری اسلامی) و تعطیلی آن جامعه روحانیت را فعالتر کرد؛ هرچند اختلافنظرها در بسیاری موارد همچنان به قوت خود باقی ماند.[۷۸]
تمایزهای موجود در دیدگاه و روشها در میان اعضا، گاهی منجر به درگیریهای سیاسی در درون تشکیلات میشد.[۷۹] اوج اختلافها در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی در معرفی نامزدهای انتخاباتی بود.[۸۰] چنانکه در انتخابات مجلس دوم بر سر گنجاندن افرادی چون فخرالدین حجازی، مهدی کروبی و سیدمحمود دعایی در فهرست جامعه روحانیت اختلاف بود و حذف افرادی چون مرتضی الویری و هادی غفاری از فهرست نامزدی انتخابات مجلس سوم،[۸۱] اعتراض گروه اقلیت و طرفداران آنان را در پی داشت. معترضانْ این اقدام را به منزله دستبرداشتن جامعه روحانیت از حمایت از انقلابیان اصیل تفسیر میکردند. اما اعتراضهای آنان مؤثر واقع نشد.[۸۲]
از اینرو افرادی چون موسوی خوئینی و سیدمحمد خاتمی، با توجه به اختلافات دیگر که با اکثریت جامعه روحانیت داشتند، پیشنهاد انشعاب از جامعه را با کروبی مطرح کردند.[۸۳] و با آگاهی از موافقت امامخمینی، پیش از انتخابات دوره دوم مجلس سوم و به همراه تعدادی از روحانیان که عمدتاً از اعضای دفتر امامخمینی بودند، از جامعه روحانیت جدا شدند و با صدور بیانیهای در ۲۹ اسفند ۱۳۶۶ که اول فروردین ۱۳۶۷ منتشر شد، رسماً با عنوان «روحانیون مبارز» اعلام استقلال کردند و این عنوان، پس از مدت کوتاهی به «مجمع روحانیون مبارز تهران» تغییر پیدا کرد.[۸۴] امامخمینی نیز در ۲۵ فروردین ۱۳۶۷ در پاسخ به نامه اعضای مجمع روحانیون مبارز، انشعاب از تشکل به منظور اظهار نظر را به معنای اختلاف ندانست و برای روحانیون مبارز آرزوی موفقیت کرد.[۸۵] (ببینید: مجمع روحانیون مبارز تهران) ایشان در پیام منشور روحانیت وجود هر گونه اختلاف در میان روحانیت را آغاز سوء استفاده دشمن دانست و به پرهیز از آن سفارش کرد.[۸۶]
تصور عمومی مبنی بر نزدیکتربودن دیدگاه مجمع روحانیون مبارز به امامخمینی و اسلام ناب محمدی،[۸۷] موجب پیروزی قاطع این تشکل در مرحله دوم انتخابات مجلس در ۲۳ اردیبهشت ۱۳۶۷ شد.[۸۸] در میان دو مرحله انتخابات، مهدوی کنی به دلیل مصاحبههای برخی افراد که جامعه روحانیت را متهم به پیروی از اسلام آمریکایی کرده بودند با امامخمینی دیدار کرد و ضمن گلایه از شرایط موجود از ایشان خواست تا نظر خود را اعلام کند. اما ایشان اظهار نظر دراینباره را به پس از انتخابات موکول کرد و پس از برگزاری انتخابات، با تأیید اعضای جامعه روحانیت و رد نسبت اسلام آمریکایی به این تشکل، اعضای جامعه را از شاگردان خود خواند که به آنان علاقهمند است.[۸۹] ایشان همچنین در پیام «منشور روحانیت» با بیان اصول مشترک میان افراد با وجود اختلاف نظرها، یادآور شد آنان را به اسلام و قرآن وفادار میداند و تأیید میکند. ایشان ضمن تأکید بر وجود دشمنان مشترکِ بسیاری که باید در مقابلش قاطعانه ایستاد، خواستار برادری، تفکر و وحدت در مرحله سازندگی کشور شد.[۹۰] پس از پیام ایشان، جامعه روحانیت در پیامی اعلام کرد سخنان ایشان را به گوش جان میخرد و به ایشان اطمینان میدهد با وجود اختلاف سلیقه، در مسائل اصولی و اساسی انقلاب، همگی در صف واحد و یکپارچگی کامل خواهند بود.[۹۱]
جامعه روحانیت پس از امام خمینی
جامعه روحانیت پس از درگذشت امامخمینی نیز ضمن برپایی مراسم سوگواری،[۹۲] حمایت خود را از جانشین ایشان سیدعلی خامنهای به عنوان رهبری انقلاب اعلام کرد.[۹۳] اعضای جامعه روحانیت، حضور فعالی در ارکان مختلف کشور داشتهاند که ازجمله مهمترین آنها میتوان به حضور در قوای مجریه، مقننه و قضاییه، مجمع تشخیص مصلحت نظام، شورای نگهبان، مجلس خبرگان رهبری، نیروهای مسلح، شورای عالی امنیت ملی، شورای انقلاب فرهنگی، مدرسان حوزه، حضور در مراکز آموزش عالی و امامت جمعه برخی شهرها اشاره کرد.[۹۴]
پانویس
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۱ و ۷۱.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۷۳.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۳ و ۴/۳۹–۴۰. هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱ و ۲۲۸. نعمتی، مبارزات، مواضع و دیدگاهها، ۶۷–۶۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۳۲۲.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۲–۵۳.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۳۹–۴۰.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۸۶ و ۸۹.
- ↑ منتظری، خاطرات آیتالله منتظری، ۱/۲۰۹، ۲۱۱ و ۲۱۳؛ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۱۹۵.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۶۵ و ۱۷۱–۱۷۲؛ کردی، جامعه روحانیت، ۹۶.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱/۵۵.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۷۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، ۱/۲۲۶–۲۲۸.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۱.
- ↑ موحدی ساوجی، خاطرات، ۲۱۰؛ کردی، جامعه روحانیت، ۷۶.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات، ۱/۱۱۱.
- ↑ روحانی، خاطرات، ۴۲۷.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۶۵–۶۷؛ روحانی، ۴۲۷–۴۲۸ و ۴۳۰.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۷۹.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات، ۱/۱۱۱؛ روحانی، ۴۳۲.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی، ۱۹۴.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۲۱–۳۲۲؛ عمید زنجانی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۰–۲۵۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۳۵۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۶۹–۱۷۱؛ ناطق نوری، خاطرات، ۱/۱۱۲–۱۱۳؛ عمید زنجانی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، ۲۵۱.
- ↑ کردی، زندگی و مبارزات شهید بهشتی، ۹۵.
- ↑ جوانمرد، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی، ۲۱۸.
- ↑ مطهری، نامهها و ناگفتهها، ۱۳۸–۱۳۹ و ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ عمید زنجانی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، ۲۴۵–۲۴۶.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۳.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۵۷.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۸.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۱.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۳۲۳–۳۲۴.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۴۹–۱۵۰.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت ۱۵۱–۱۵۲.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۸۱–۸۲؛ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۳۶۵.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۸۲–۸۳؛ روحانی، ۴۱۶–۴۱۷.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۴۲، ۲۴۴، ۲۵۲ و ۴/۳۹۰–۳۹۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۶۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۱۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۲۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۵۳.
- ↑ روحانی، خاطرات، ۴۳۰.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۷۹.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۷۷–۷۹؛ روحانی، خاطرات، ۴۳۰.
- ↑ .۱۳/۶/۱۳۵۷
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۳۳–۴۳۷.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۰۳؛ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۴۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۲۲۱.
- ↑ موسوی تبریزی، خاطرات، ۴۹۰–۴۹۱؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۱۶۲.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۱۴–۱۱۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۵۴ و ۶۱.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۴/۷۲۰–۷۲۱.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۷۹–۸۰.
- ↑ نیکبخت، زندگی و مبارزات آیتالله دکتر محمد مفتح، ۲۸۴.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۱.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۲۲–۱۲۴؛ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۲۶–۲۲۷ و ۲۳۸.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۲/۵۷۴.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۳۱–۱۳۲؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۸–۳۳۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۲۴؛ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۲/۶۳۱.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ موحدی ساوجی، خاطرات، ۲۳۶.
- ↑ شعبانی، ۲۶۱؛ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۲؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۲۷.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۱–۸۲.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۴۵؛ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۳.
- ↑ کیهان، ۲۶/۱۲/۱۳۵۸، ۱، ۲؛ اطلاعات، ۲۵/۲/۱۳۵۹ و ۳۰/۴/۱۳۵۹.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۴؛ کردی، جامعه روحانیت، ۱۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۸۰.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۸۰؛ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۲۱۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۲۵۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، روزهای پایداری، ۱ و ۳۵۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، به سوی سرنوشت، ۱۳۰؛ اطلاعات، ۴/۲/۱۳۶۳.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۲۳۸، ۲۴۰.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۸۹–۱۹۰؛ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۰/۲۷۵.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۸۷–۸۸.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۸۹.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۹۰.
- ↑ شادلو، تکثرگرایی در جریان اسلامی، ۱۰۸ و ۱۱۱؛ ناطق نوری، خاطرات، ۲/۱۰۵.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۱۹۱؛ محتشمیپور، چندصدایی در جامعه و روحانیت، ۳۷.
- ↑ ناطق نوری، خاطرات، ۲/۱۰۶–۱۰۵؛ محتشمیپور، چندصدایی در جامعه و روحانیت، ۳۷.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۹۰ و ۹۲؛ شادلو، تکثرگرایی در جریان اسلامی، ۱۱۶.
- ↑ ۲۱/۲۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۸۶–۲۸۸.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، مجمع روحانیون، ۱۶۰.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۵۲ و ۱۶۰؛ جمهوری اسلامی، ۲۵/۲/۱۳۶۷، ۱۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۲ و ۳۳۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۱۷۸ و ۱۸۰.
- ↑ کردی، جامعه روحانیت، ۳۰۶–۳۰۷.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۹/۳/۱۳۶۸، ۲.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۷۱.
- ↑ سلیمی بنی و مظفری، جامعه روحانیت، ۱۷۹–۱۹۳.
منابع
- اطلاعات، روزنامه، ۲۵/۲/۱۳۵۹.
- ۳۰/۴/۱۳۵۹ و ۴/۲/۱۳۶۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۵/۲/۱۳۶۷ و ۱۹/۳/۱۳۶۸ش.
- جوانمرد، سیداحسان، رفتار سیاسی شهید مطهری و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- روحانی، حسن، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین دکتر حسن روحانی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، جامعه روحانیت مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، مجمع روحانیون مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
- شادلو، عباس، تکثرگرایی در جریان اسلامی (ناگفتههای تاریخی از علل پیدایش جریان راست و چپ مذهبی ۱۳۸۰–۱۳۶۰.)، تهران، وزرا، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- شعبانی، علی، تاریخ شفاهی زندگانی و مبارزات آیتالله شهید بهشتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا اکنون، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- عمید زنجانی، عباسعلی، روایتی از انقلاب اسلامی ایران، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین عباسعلی عمید زنجانی، تدوین و پژوهش حاجیبیگی کندری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کردی، علی، جامعه روحانیت مبارز تهران از شکلگیری تا انشعاب، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- کردی، علی، زندگی و مبارزات شهید آیتالله بهشتی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۶/۱۲/۱۳۵۸ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، چندصدایی در جامعه و روحانیت، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مطهری، مرتضی، نامهها و ناگفتهها، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- منتظری، حسینعلی، خاطرات آیتالله منتظری، قم، بینا، ۱۳۷۹ش.
- موحدی ساوجی، علی، خاطرات حجتالاسلام موحدی ساوجی، تدوین عباس پناهی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- موسوی تبریزی، سیدحسین، خاطرات آیتالله موسوی تبریزی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ج۱، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ج۲، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نعمتی زرگران، مرتضی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، مبارزات، مواضع و دیدگاهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نیکبخت، رحیم، زندگی و مبارزات آیتالله دکتر محمد مفتح، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات جنگ تحمیلی و دفاع مقدس، روزهای پایداری، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۳، به سوی سرنوشت، به کوشش محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، به اهتمام محسن هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
پیوند به بیرون
- زهره رضایی، «جامعه روحانیت مبارز تهران»، دانشنامه امامخمینی، ج۴، ص۳۳-۴۰.