حبیبالله عسکراولادی مسلمان
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | حبیبالله عسکراولادی مسلمان |
زادروز | سال ۱۳۱۱ |
شهر تولد | تهران محله امامزاده یحیی |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | صبح روز ۱۴ آبان ۱۳۹۲ |
شهر درگذشت | بیمارستان دی تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | مزار شهدای ۷۲ تن در بهشت زهرا(س) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | بازرگان مبارز، عضو جمعیت مؤتلفه و کمیته امداد امامخمینی، وزیر بازرگانی و نماینده مجلس شورای اسلامی |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
تالیفات | کتاب خاطرات |
حبیبالله عسکراولادی مسلمان، بازرگان مبارز، عضو جمعیت مؤتلفه و کمیته امداد امامخمینی، وزیر بازرگانی و نماینده مجلس شورای اسلامی.
حبیبالله عسکراولادی در سال ۱۳۱۱ در تهران متولد شد و پس از تحصیل تا ششم ابتدائی، به شاگردی در بازار مشغول شد و در سال ۱۳۲۷ در صف هواداران سیدابوالقاسم کاشانی قرار گرفت. او در سالهای دهه چهل در جلسات درس محمدحسین زاهد حضور پیدا میکرد و به فراگیری صرف و نحو عربی پرداخت و با عدهای از بازاریان هیئت مذهبی تشکیل داد.
عسگراولادی پس از درگذشت سیدحسین بروجردی مقلد امامخمینی شد و پس از آغاز نهضت ایشان به همراه پخش برنج، به طور مخفی اعلامیههای امامخمینی را نیز پخش میکرد. او عضو شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه اسلامی شد و از اعضای فعال شاخه نظامی این تشکل بود. پس از ترور حسنعلی منصور، عسکراولادی هم دستگیر شد و به حبس ابد محکوم شد و در سال ۱۳۴۸ به زندان برازجان تبعید شد.
وی پس از سیزده سال از زندان آزاد شد و پس از هجرت امامخمینی به فرانسه، در دو نوبت به دیدار ایشان رفت و به همراه امامخمینی به ایران برگشت. او پس از پیروزی انقلاب اسلامی از سوی امامخمینی مأموریتهای مختلفی یافت و از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی شد و در دوره اول انتخابات مجلس به نمایندگی مردم تهران انتخاب شد. او در کابینه محمدجواد باهنر برای وزارت بازرگانی به مجلس معرفی و رأی اعتماد گرفت و در دولت میرحسین موسوی همین سمت را داشت ولی به سبب تفاوت دیدگاه در سال ۱۳۶۲ استعفا کرد و با حکم امامخمینی در سال ۱۳۶۱ به عضویت هیئت امنای بنیاد پانزده خرداد منصوب شد. امامخمینی او را شخص صالح و متدین میدانست و او هم به امامخمینی ارادت داشت.
عسکراولادی در سال ۱۳۹۲ و در ۸۸ سالگی بر اثر سکته قلبی درگذشت و در مزار شهدای ۷۲ تن در بهشت زهرا به خاک سپرده شد.
زندگینامه
حبیبالله عسکراولادی مسلمان در سال ۱۳۱۱ در تهران محله امامزاده یحیی متولد شد.[۱] گفته شده پسوند «مسلمان» به سبب اشتباه مأمور ثبت احوال در ادامه نام خانوادگی وی ثبت شد و حبیبالله حاضر به حذف آن نشد.[۲] پدر وی حسین، عمدهفروش خواروبار بود که با آغاز جنگ جهانی دوم تمام دارایی خود را از دست داد.[۳] مادرش آمنه توسلی بود[۴] و پدر و مادر وی هر دو از خانوادههای بزرگ و شناختهشده مذهبی دماوند بودند.[۵] عسکراولادی در ششسالگی به همراه خانواده به دماوند رفت و تا ششم ابتدایی، در دبستان امید تحصیل کرد.[۶] وی به علت ورشکستگی پدر و ناتوانی در پرداخت هزینه تحصیل،[۷] در سال ۱۳۲۹ دوباره به تهران بازگشت و به شاگردی در بازار مشغول شد.[۸]
عسکراولادی در سال ۱۳۲۷ به صف هواداران سیدابوالقاسم کاشانی و سیدمجتبی نواب صفوی پیوست[۹] و بدون اینکه عضو گروه فداییان اسلام بشود، در گردهماییهای آنان شرکت میکرد.[۱۰] او در پی دستور کاشانی به تجمع در مسجد شاه (امامخمینی) تهران برای حمایت از مردم مظلوم فلسطین، در این گردهمایی شرکت کرد[۱۱] و به همین دلیل رژیم پهلوی او را شناسایی و بازداشت کرد.[۱۲] وی از سال ۱۳۲۹ با خردهفروشی برنج در بازار حضرتی تهران شغل اصلی خود را آغاز کرد و تا سال ۱۳۴۳ که به زندان افتاد، در بازار فعالیت کرد.[۱۳] او در این دوران در جلسات درس محمدحسین زاهد در مسجد جامع تهران حضور پیدا کرد و درسهای صرف و نحو حوزوی را فرا گرفت. وی از همدرسی خود با سیدمحسن خرازی و رضا استادی در آن دوره حکایت کرده و گفتهاست روزها در بازار و شبها در مدرسه مروی به درس طلبگی مشغول بودهاست.[۱۴]
در پی اختلاف فداییان اسلام با نخستوزیر وقت، محمد مصدق و همچنین اختلاف میان رهبران نهضت ملی،[۱۵] عسکراولادی فعالیتهای سیاسی را کنار گذاشت و با همکاری گروهی از بازاریان، هیئتی مذهبی به نام «مؤید» را در مسجد امینالدوله تأسیس کردند.[۱۶] پس از درگذشت مرجع تقلید سیدحسین بروجردی در فروردین ۱۳۴۰، اعضای هیئتهای مساجد امینالدوله، شیخعلی و حسینیه اصفهانیهای تهران، امامخمینی را مرجع تقلید خود قرار دادند.[۱۷] عسکراولادی ضمن پخش برنج در بازار، اعلامیهها را بهطور سرّی پخش میکرد.[۱۸] وی آغاز آشنایی خود با امامخمینی را در سال ۱۳۴۰ از طریق محمدرضا مهدوی کنی میداند که در مسیر تهران به قم اتفاق افتاده بود. وی این اطلاعات را رزق الهی و مایه برکت برای خود معرفی کردهاست. به گفته او، کاشانی پس از فوت بروجردی، مراجعان خود را به سوی امامخمینی میفرستاد.[۱۹] در سال ۱۳۴۱ برای ارتباط هیئتهای یادشده مساجد با یکدیگر، به پیشنهاد امامخمینی جلسهای در خانه عسکراولادی در قم برگزار شد و در این جلسه هر گروه چهار نفر را به عنوان عضو شورای مرکزی انتخاب کردند[۲۰] و عسکراولادی، عضو این شورا شد.[۲۱] از ائتلاف این سه هیئت با یکدیگر، گروه هیئتهای مؤتلفه در فروردین سال ۱۳۴۲ ایجاد شد.[۲۲] امامخمینی نیز از تشکیل این ائتلاف ابراز خشنودی کرد.[۲۳]
عسکراولادی از اعضای فعال شاخه نظامی هیئت مؤتلفه و همچنین رابط گروههای دیگر با امامخمینی بود و هر هفته با ایشان دیدار میکرد و ایشان موارد لازم را به وی گوشزد میکرد.[۲۴] پاسداری از ارزشهای اسلامی و همکاری مؤثر با مبارزات امامخمینی از اهداف مهم هیئت مؤتلفه بود.[۲۵] با توجه به اینکه امامخمینی از عسکراولادی خواسته بود که این هیئتها از هم جدا نباشند، وی برای ساماندهی آن تلاش زیادی کرد و به نوعی محور فعالیت این تشکل بود.[۲۶] از سوی دیگر، شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه به امامخمینی پیشنهاد کرده بودند که ایشان فرد یا افرادی از فقها و روحانیان را معین کند تا در صورت ممکننبودن دسترسی به ایشان، نظر آنان به مثابه نظر امامخمینی باشد و در نتیجه سیدمحمد حسینی بهشتی، مرتضی مطهری، محیالدین انواری و احمد مولایی برای این کار انتخاب شدند.[۲۷]
عسکراولادی در پی تصمیم اعضای هیئت مؤتلفه برای ترور حسنعلی منصور، عامل قرارداد کاپیتولاسیون و نخستوزیر رژیم پهلوی، برای کسب اجازه به دیدار امامخمینی رفت، اما ایشان با این اقدام مخالفت کرد.[۲۸] او در دومین مراجعه به امامخمینی، از فتوای برخی فقها سخن به میان آورد و منع امامخمینی را مانع عمل صادق امانی و دیگر دوستان او اعلام کرد. امامخمینی خطاب به وی گفت: «با کار اینها (صادق امانی و…) چه کار دارید؟ قرار نیست که شما در این کارها باشید. اینها وظایفی دارند و وظایف خود را انجام میدهند».[۲۹] استنباط آنان از این جمله امامخمینی برداشتهشدن منع این اقدام بود. سرانجام حسنعلی منصور پس از تبعید امامخمینی در اول بهمن ۱۳۴۳ در مقابل مجلس شورای ملی به ضرب گلوله محمد بخارایی کشته شد.[۳۰] پس از این حادثه، سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک)، رضا صفار هرندی، مرتضی نیکنژاد، مهدی عراقی، محمد بخارایی، صادق امانی و حبیبالله عسکراولادی از اعضای هیئت مؤتلفه را بازداشت کرد.[۳۱] همه این افراد به اعدام محکوم شدند، به استثنای مهدی عراقی که حکم اعدام او به حبس با کار کاهش یافت[۳۲] و حکم عسکراولادی نیز پس از فرجامخواهی به حبس ابد کاهش یافت.[۳۳]
عسکراولادی از اینکه حادثه ترور منصور بهرغم بازداشت اعضای شورای مرکزی هیئتهای مؤتلفه، در بازجوییها به مؤتلفه ارتباط پیدا نکرد، ابراز خوشحالی کردهاست. او گفتهاست در این حادثه مرتضی مطهری و سیدمحمد حسینی بهشتی به سبب ارتباطشان با وی و اسدالله لاجوردی بازجویی شدند و محیالدین انواری در ارتباط با فتوای قتل منصور بازداشت شد.[۳۴] عسکراولادی سال ۱۳۴۸ به اتهام اختلال در نظم و عدم تمکین از مقررات داخلی زندان قصر، به زندان برازجان تبعید شد.[۳۵] او از بازدید اکبر هاشمی رفسنجانی همراه با خانواده و دوستان خود، از این زندان خبر دادهاست و اینکه در آن دوران غربت، این بازدید بر روحیه او و دوستانش بسیار تأثیرگذار بودهاست.[۳۶] وی در سال ۱۳۴۹ از ندامتگاه برازجان به زندان قصر منتقل شد[۳۷] و مدتی نیز به زندان مشهد تبعید گردید[۳۸] و سال ۱۳۵۴ به زندان اوین انتقال داده شد و با سیدمحمود طالقانی، حسینعلی منتظری، محمدرضا مهدویکنی، مهدی کروبی و اکبر هاشمی رفسنجانی همبند شد.[۳۹] او گفتهاست در سال ۱۳۵۵ پس از تحمل سیزده سال حبس، درپی پیغام امامخمینی برای زندانیان که با نوشتن یک عذرخواهی ساده میتوانند از زندان رژیم پهلوی آزاد شوند، این کار را انجام داد و از زندان آزاد شد.[۴۰]
عسکراولادی پس از ورود امامخمینی به فرانسه در مهر ۱۳۵۷، نخست در نخستین روزهای آبان[۴۱] و سپس در پایان آذر آن سال برای دیدار ایشان به پاریس رفت تا پیام مبارزان را به ایشان منتقل کند.[۴۲] امامخمینی از وی خواست، در هنگام بازگشت همراه ایشان باشد[۴۳] و او همراه ایشان به ایران بازگشته است[۴۴] و در عین حال وی از اعضای ستاد استقبال از امامخمینی بودهاست.[۴۵]
عسکراولادی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت مبارزه با رباخواری را از سوی امامخمینی پذیرفت[۴۶]؛ همچنین امامخمینی در اول اسفند ۱۳۵۷، در پیامی به فضلالله محلاتی مأموریت داد تا به همراه عسکراولادی و محسن لبافی صندوق تعاون اصناف پایتخت را سرپرستی کنند[۴۷] و در نوزدهم اسفند ۱۳۵۷ در حکمی به مهدی کروبی، از وی خواست تا به همراه عسکراولادی و حبیبالله شفیق، کمیته امداد را در تهران و شهرستانها تشکیل دهند[۴۸] (ببینید: کمیته امداد امامخمینی). وی پس از آغاز به کار حزب جمهوری اسلامی یکی از اعضای شورای مرکزی حزب شد[۴۹] و در نخستین نشست کنگره حزب در سال ۱۳۶۲ به عنوان یکی از سی نفر اعضای اصلی شورای مرکزی حزب انتخاب شد.[۵۰] وی با ائتلاف بزرگ جامعه روحانیت مبارز تهران و حزب جمهوری اسلامی، در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد و درکنار افرادی چون محمدجواد باهنر، محمدعلی رجایی، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی به نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی انتخاب شد.[۵۱] عسکراولادی در انتخابات هیئترئیسه دوم مجلس شورای اسلامی در تیر۱۳۶۰ یکی از نایبان رئیس شد.[۵۲] وی که نامزد دومین دوره انتخابات ریاستجمهوری شده بود، در ۲۹ تیر ۱۳۶۰ توسط سازمان مجاهدین خلق ترور شد که نافرجام بود.[۵۳] وی دو روز پیش از رأیگیری اعلام کرد که به محمدعلی رجایی رأی خواهد داد.[۵۴] در مرداد همان سال محمدجواد باهنر او را برای وزارت بازرگانی به مجلس معرفی کرد و او رأی اعتماد گرفت.[۵۵] پس از شهادت باهنر و انتخاب محمدرضا مهدویکنی برای سمت نخستوزیری، از سوی وی نامزد تصدی پست وزارت بازرگانی شد و با ۱۳۴ رأی، موفق به گرفتن رأی اعتماد از مجلس شد.[۵۶]
با نخستوزیری میرحسین موسوی در آبان ۱۳۶۰ عسکراولادی دوباره عهدهدار وزارت بازرگانی شد؛ ولی با توجه به اینکه موسوی و بیشتر اعضای هیئت دولت، معتقد به تمرکز کار در دولت بودند و او و برخی از وزرا معتقد به تمرکز بر بخش خصوصی و بازار بودند، با نخستوزیر دچار اختلاف نظر شد و اشاره امامخمینی مبنی بر خروج افرادی که با دولت هماهنگ نیستند،[۵۷] سبب شد در ششم مرداد ۱۳۶۲ وی از سمت خود در وزارت بازرگانی استعفا کند.[۵۸]
امامخمینی در ۲۹ اردیبهشت ۱۳۶۱ در حکمی، با ذکر این جمله که عسکراولادی را شخص صالح و متدینی میداند و سابقه طولانی با وی دارد، او را به عضویت در هیئت امنای بنیاد ۱۵ خرداد منصوب کرد.[۵۹] ایشان در شهریور ۱۳۶۲ نیز در جمع اعضای دولت، وی را شخص بسیار صالح و بسیار فداکاری دانست که از آغاز نهضت همراه بود و زحمت کشید و به اقتضای همین خوبی، به خاطر اختلاف نظر خود با دولت موسوی، با رضایت، پست خود را رها کرد تا دولت بتواند به کار خود، آنطور که مایل است ادامه دهد.[۶۰] عسکراولادی به همراه برخی همفکرانش همچون احمد آذری قمی، احمد توکلی و سیدمرتضی نبوی که همگی مواضع اقتصادی موسوی را قبول نداشتند، روزنامه رسالت را در دی سال ۱۳۶۴ راهاندازی کردند. وی از اعضای هیئت امنای روزنامه بود.[۶۱]
پس از تعطیلی حزب جمهوری اسلامی در خرداد ۱۳۶۶ اعضای هیئت مؤتلفه پس از نظرخواهی از امامخمینی و موافقت ایشان، تصمیم به تأسیس حزب جمعیت مؤتلفه گرفتند و عسکراولادی به عنوان عضو هیئت مؤسس انتخاب شد.[۶۲] در مهر ۱۳۶۶ وی به همراه جمع دیگری از مسئولان صندوقهای قرضالحسنه، طی نامهای به امامخمینی خواستار عنایت و هدایت ایشان شدند و ایشان در پاسخ، بر لزوم تقویت سنت قرضالحسنه میان مسلمانان به عنوان یکی از ستونهای اقتصاد اسلامی تأکید و اظهار امیدواری برای موفقیت مراکزی کرد که در این راه تلاش میکنند.[۶۳] عسکراولادی که در دوره انقلاب، از امامخمینی اجازه شفاهی دریافت وجوه شرعی را داشت،[۶۴] در اسفند ۱۳۶۶ برای این کار از ایشان اجازه کتبی دریافت کرد.[۶۵] امامخمینی در ششم اردیبهشت ۱۳۶۸ دربارهٔ همه اموال مجهولالمالک و موارد مشابه و اجرای اصل ۴۹ قانون اساسی و دیگر قوانین که در اختیار ولی فقیه است، اعلام کرد اختیار همه آنها را به مهدی کروبی و حسن صانعی واگذار کرده تا هر گونه صلاح دانستند ازجمله در اختیار کمیته امداد و دیگر نهادها بگذارند.[۶۶]
عسکراولادی ارادت خود به امامخمینی را از بستر ارتباط عمیق ایشان با معنویت و اخلاق برشمرده و حرکت حقجویانه و اسلامخواهانه ایشان را در مسیر رضایت خدا و مؤید به هدایت الهی دانستهاست. وی مبارزات سیاسی امامخمینی را چنانکه از سخنرانی ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ برداشت کرده، در سه بعد مبارزه با دیکتاتوری در داخل کشور به نفع حاکمیت اسلام، مبارزه بر ضد نژادپرستی و غصب سرزمینهای دیگران و بیدارکردن مسلمانان و هشداردادن به مسلمانان و موحدان بر ضد سلطهگری و چپاول انسانها شمردهاست.[۶۷] او روحیه آرام امامخمینی در شرایط بحرانی بازگشت ایشان به ایران را درسی برای نسلهای آینده دانسته و این آرامش روحی را مدد الهی شمردهاست و بر نقش مردم در پیروزی انقلاب اسلامی در نگاه ایشان تأکید کردهاست.[۶۸]
حبیبالله عسکراولادی مسلمان صبح روز ۱۴ آبان ۱۳۹۲ در ۸۱سالگی بر اثر سکته قلبی، در بیمارستان دی تهران درگذشت و پس از تشییع، در مزار شهدای ۷۲ تن در بهشت زهرا(س) به خاک سپرده شد.[۶۹] کتاب خاطرات وی را مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر کردهاست.
پانویس
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۵؛ خلیلی، ۲۴.
- ↑ خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۴.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۵.
- ↑ خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۶؛ عسکراولادی، خاطرات، ۲۵–۲۶.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۷–۲۸.
- ↑ خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۲۷.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۸–۲۹؛ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۷۱؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۳۱.
- ↑ امانی، خاطرات، ۱۵۷.
- ↑ امانی، خاطرات، ۱۵۷.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۳۰–۳۱؛ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۵۰.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۹.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۳۰–۲۹؛ استادی، خاطرات، ۳۰.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۵۱–۵۲؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۴۸.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۹۵؛ عسکراولادی، خاطرات، ۱۸ و ۷۰.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۹.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۶۷–۶۸ و ۷۰.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۸۱؛ توکلیبینا، خاطرات، ۵۹.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۱۱.
- ↑ باهنر، یاران امام، ۴۶۷؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۷۹؛ بادامچیان و بنایی، هیئتهای مؤتلفه، ۱۲۷.
- ↑ توکلیبینا، خاطرات، ۶۰.
- ↑ امانی، خاطرات، ۱۵۹.
- ↑ بادامچیان، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، ۱–۵.
- ↑ امانی، خاطرات، ۱۶۵؛ مقصودی، خاطرات، ۱۹۱.
- ↑ توکلیبینا، خاطرات، ۶۰–۶۱؛ امانی، خاطرات، ۱۷۴.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۵–۱۶۶؛ امانی، خاطرات، ۱۵۷؛ اندرزگو، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۶.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۶.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۶–۱۶۹.
- ↑ امانی، خاطرات، ۱۵۷.
- ↑ اسلامی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۳۱، ۸۱ و ۹۴–۹۵.
- ↑ انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۵۶؛ لاجوردی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۲۳۶.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۷۹؛ توکلیبینا، دیدار در، ۸۲.
- ↑ عسکراولادی، حریم امام، ۴.
- ↑ انواری، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱۸۷.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۲۴.
- ↑ امیری، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه، ۲۱۵.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۲۷.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۰.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۲۳۱.
- ↑ توکلیبینا، دیدار در، ۲۵۶.
- ↑ عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸–۳۶۰.
- ↑ رفیقدوست، خاطرات، ۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ خلیلی، ده سال مصاحبت با عسکراولادی، ۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۶۷.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۶۲.
- ↑ دعاگو، خاطرات، ۲۴۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۶۷؛ خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۶۴–۶۷ و ۲۶۵.
- ↑ خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۷۶.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۳۰/۴/۱۳۶۰ش؛ حاج سیدجوادی، روایت انتخابات، ۸۴.
- ↑ حاج سیدجوادی، روایت انتخابات، ۹۱.
- ↑ باهنر، یاران امام، ۳۱؛ خوشزاد، مجلس شورای اسلامی، ۲۶۵؛ نعمتی زرگران، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۲۲۰.
- ↑ راعی گلوجه، دولتهای شهید رجایی، شهید باهنر و آیتالله مهدوی کنی، ۲۵۳ و ۳۱۷.
- ↑ درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸.
- ↑ درویشی سهتلانی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۴۳۸؛ هاشمی رفسنجانی، آرامش و چالش، ۲۰۷؛ ناطق نوری، خاطرات، ۲/۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۱–۸۲.
- ↑ نبوی، ۱۵۶–۱۵۸.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۹۹–۴۰۰.
- ↑ عسکراولادی، خاطرات، ۱۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۵.
- ↑ عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸.
- ↑ عسکراولادی، پابهپای آفتاب، ۴/۳۵۸–۳۶۰.
- ↑ اعتماد، ۱۵/۸/۱۳۹۲ش، ۲.
منابع
- استادی، رضا، خاطرات حاجشیخرضا استادی، تدوین عبدالرحیم اباذری، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- اسلامی، محمدصادق، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید محمدصادق اسلامی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- اسماعیلی، خیرالله، حزب جمهوری اسلامی، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- اعتماد، روزنامه، ۱۵/۸/۱۳۹۲ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امانی، هاشم، خاطرات حاجهاشم امانی، تدوین عبدالله علیآبادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- امیری، حکیمه، تاریخ شفاهی هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- اندرزگو، سیدعلی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید سیدعلی اندرزگو، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- انواری، محیالدین، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محیالدین انواری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- بادامچیان، اسدالله، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، تهران، اندیشه ناب، بیتا.
- بادامچیان، اسدالله و علی بنایی، هیئتهای مؤتلفه اسلامی، تهران، اوج، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- باهنر، محمدجواد، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید حجتالاسلام دکتر محمدجواد باهنر، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- توکلیبینا، ابوالفضل، خاطرات ابوالفضل توکلیبینا، به کوشش محمودطاهر احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳ش.
- توکلیبینا، ابوالفضل، دیدار در نوفل لوشاتو.
- خاطرات سیاسی ـ اجتماعی ابوالفضل توکلیبینا، به کوشش فرامرز شعاعحسینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳۰/۴/۱۳۶۰ش.
- حاج سیدجوادی، سیدفرید، روایت انتخابات، قم، تسنیم اندیشه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- خلیلی، اکبر، ده سال مصاحبت با حاجحبیبالله عسکراولادی مسلمان، تهران، رسالت قلم، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- خوشزاد، اکبر، مجلس شورای اسلامی، دوره اول، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- درویشی سهتلانی، فرهاد، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور (۶۸–۵۷)، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- دعاگو، محسن، خاطرات حجتالاسلام محسن دعاگو، تدوین زهره کلاچیان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- راعی گلوجه، سجاد، دولتهای شهید رجایی، شهید باهنر و آیتالله مهدوی کنی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- رفیقدوست، محسن، خاطرات محسن رفیقدوست، تدوین داود قاسمپور، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- عسکراولادی، حبیبالله، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- عسکراولادی، حبیبالله، خاطرات، چاپشده در مجله حریم امام، شماره ۹۲، ۲۳/۸/۱۳۹۲ش.
- عسکراولادی، حبیبالله، خاطرات حبیبالله عسکراولادی، تدوین سیدمحمد کیمیافر، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
- لاجوردی، سیداسدالله، یاران امام به روایت اسناد ساواک، سیداسدالله لاجوردی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مطهری، مرتضی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، استاد شهید مرتضی مطهری، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- مقصودی، جواد، خاطرات جواد مقصودی، تدوین فاطمه نظری کهره، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نعمتی زرگران، مرتضی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، مبارزات، مواضع و دیدگاهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۲، آرامش و چالش، به کوشش مهدی هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- زهره رضایی، حبیبالله عسکراولادی مسلمان، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۳۱۵–۳۲۰.