سیدمحمدرضا سعیدی، شاگرد مبارز امامخمینی و شهید انقلاب اسلامی.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | سیدمحمدرضا سعیدی |
لقب | آیتالله |
زادروز | دوم اردیبهشت ۱۳۰۸ |
شهر تولد | مشهد |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در بازداشتگاه قزلقلعه به شهادت رسید |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
فرزندان | پنج فرزند پسر و چهار دختر |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | علمای شیعه |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید |
معرفی
سیدمحمدرضا سعیدی در دوم اردیبهشت ۱۳۰۸ در محله نوغان شهر مشهد در خانوادهای روحانی به دنیا آمد.[۱] وی در کودکی مادر خود را از دست داد و با تشویق پدرش سیداحمد سعیدی که از واعظان بود به علوم حوزوی روی آورد. سیدمحمدرضا که دروس مقدماتی را نزد پدر آغاز کرده بود با حضور در درس استادان مطرح حوزه مشهد از قبیل ادیب نیشابوری، عبدالله یزدی، هاشم قزوینی، مجتبی قزوینی و کاظم دامغانی، تحصیلات حوزوی را ادامه داد.[۲] وی پس از ازدواج در سال ۱۳۳۰ به قم سفر کرد و در درس خارج فقه سیدحسین بروجردی حضور یافت؛ اما شخصیت علمی و سیاسی او در درس امامخمینی شکل گرفت و از شاگردان خاص و معروف ایشان شد.[۳]
سعیدی با شرکت در درسهای خارج فقه و اصول امامخمینی بیش از ده سال، به درجه اجتهاد رسید و حاشیه بر عروة الوثقی نوشت.[۴] وی افزون بر حضور در درس امامخمینی از همان ماههای نخست اقامت خود در قم، نزد ایشان میرفت و پرسشهای درسی خود را مطرح میکرد.[۵] ابوالقاسم خزعلی، علیاکبر مشکینی، عبدالرحیم شیرازی، اکبر هاشمی رفسنجانی و جعفر سبحانی از همبحثهای سعیدی بودند.[۶]
فعالیتهای سیاسی
سعیدی علاوه بر تحصیل و تدریس به تبلیغ اهتمام داشت. وی پیش از آغاز نهضت امامخمینی در یک سفر تبلیغی در خسروآباد آبادان به دلیل سخنرانی علیه رژیم پهلوی، دستگیر و با دخالت یکی از روحانیون سرشناس آبادان آزاد شد.[۷] بر اساس گزارش سازمان اطلاعت و امنیت کشور (ساواک) در ۵ خرداد ۱۳۴۲، امامخمینی از سعیدی، علی دوانی، محمد منتظری و محمد یزدی خواست برای تبلیغ به کویت سفر کنند.[۸] این مسئله حساسیت ساواک را برانگیخت و از خروج سعیدی جلوگیری کرد؛ اما وی پنهانی به کویت رفت و در ایام عاشورا سخنان تندی علیه رژیم پهلوی ایراد کرد؛ از اینرو نتوانست به ایران بازگردد.[۹] پس از دستگیری امامخمینی در خرداد ۱۳۴۲، سعیدی همراه دوانی، ابوالقاسم خزعلی و سیدعباس مهری از کویت طی نامهای به سیدمحسن حکیم و سیدابوالقاسم خویی در نجف خواهان اقدام لازم دربارهٔ سرنوشت امامخمینی شد.[۱۰] پس از آزادی امامخمینی، سعیدی با لباس مبدل به ایران بازگشت و به سبب گذشت زمان از پیگرد ساواک مصون ماند.[۱۱]
پس از تبعید امامخمینی در سال ۱۳۴۳ به ترکیه، سعیدی همراه گروهی از علمای دیگر ازجمله علیاکبر مشکینی، محمد مفتح، ابراهیم امینی، عبدالله جوادی آملی و برخی دیگر طی نامهای خواستار اعلام نظر سیدمحمدهادی حسینی میلانی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی دربارهٔ سیاستهای حکومت در محدودکردن روحانیان به خصوص امامخمینی، شدند.[۱۲] وی در خرداد ۱۳۴۴ نامهای به امامخمینی به ترکیه فرستاد و از ایشان با عنوان مرجع جهان تشیع یاد کرد.[۱۳]
سعیدی که در آشنا کردن سیدعباس مهری با اندیشه امامخمینی در کویت نقش داشت،[۱۴] در سال ۱۳۴۴ در سفرش به نجف، با برگزاری جلساتی در حرم امامعلی(ع)، به تبیین نهضت مردمی با رهبری امامخمینی اهتمام ورزید.[۱۵] وی پس از بازگشت به قم همراه گروه زیادی از علما و فضلا در مهر ۱۳۴۴ از انتقال امامخمینی از ترکیه به نجف استقبال کردند و طی نامهای به امیرعباس هویدا نخستوزیر رژیم پهلوی، ادامه تبعید ایشان را محکوم کردند.[۱۶]
سعیدی در سال ۱۳۴۴ به دعوت مردم تفرش به آن شهر رفت و در مسجد «ششناب» از همان آغاز، مرجعیت امامخمینی، پیامها و نهضت اسلامی به رهبری ایشان را در سخنرانیهای خود مطرح کرد؛ اما پس از پنجاه روز به قم بازگشت.[۱۷] وی سپس به دعوت مردم جنوب تهران در خیابان غیاثی، به امامت جماعت مسجد موسیبنجعفر (ع) مشغول شد. این مسجد با حضور سعیدی پایگاه بسیاری از انقلابیان گردید.[۱۸] وی همواره در این مسجد از دولت انتقاد و از امامخمینی ستایش میکرد و از مردم میخواست که از ایشان تقلید کرده و رساله ایشان را تهیه کنند.[۱۹] در اسناد ساواک با اشاره به حمایتهای قاطعانه سعیدی از امامخمینی آمدهاست، اگر وی وادار به سکوت نشود یا موضع سخنرانیهای خود را عوض نکند، اثر نامطلوبی در منطقه خواهد گذاشت.[۲۰]
فعالیت سعیدی در این مسجد با دعوت از سخنرانان مختلف ازجمله هاشمی رفسنجانی و محمدتقی فلسفی و همچنین تشکیل جلسات مخفی و آشکار و چاپ نشریات مخفی و تربیت افراد انقلابی مانند مرضیه حدیدچی دباغ وارد مرحله جدیدی شد[۲۱]؛ چنانکه در هنگام دیدار مرضیه دباغ با امامخمینی در نجف، ایشان از دباغ پرسید که همان دباغی است که سعیدی در نامههایش از او نام میبرد؟.[۲۲] سعیدی در این مسجد نیز در سخنرانیهای خود از رژیم پهلوی و آمریکا و تبعید امامخمینی بهشدت انتقاد میکرد؛ به گونهای که به پلیس تهران دستور داده شد از سخنرانی وی جلوگیری کند[۲۳]؛ با این حال، وی چند ماه بعد در سخنان خود دوباره به رژیم پهلوی حمله کرد و غارت بیتالمال، فعالیت روزبهروز بیشتر بهائیان و جلوگیری از فعالیتها و هیئتهای اسلامی را جزو کارنامه رژیم دانست و از امامخمینی و تلاشهای ایشان در راه اسلام ستایش کرد[۲۴] و ایشان را مرجع تقلید، رهبر شیعیان، ادامهدهنده راه انبیا (ع) و جانشین امام زمان(ع) خواند.[۲۵]
سعیدی حرکت امامخمینی را به حرکت ائمه(ع) تشبیه میکرد که در هر شرایطی حق و حقیقت را بازگو میکردند، هرچند خلفای غاصب در حق آنان هر گونه ستمی روا میداشتند. او وظیفه شرعی مردم میدانست که اقدامات لازم را علیه رژیم پهلوی در پایان دادن به تبعید امامخمینی انجام دهند[۲۶] و تأکید میکرد اگر مردم در اقدام خودشان به نتیجه نرسند، وظیفه خودشان را انجام دادهاند[۲۷]؛ زیرا گوشهنشینی و تنها متوسلشدن به دعا را برای آزادی امامخمینی کارساز نمیدانست.[۲۸]
سعیدی که مکاتبات زیادی با امامخمینی داشته در نامهای به ایشان دربارهٔ مواضع ایرانیان، جریانهای سیاسی و سازمانهای بینالمللی اعتراض کرد و ایشان در بهمن ۱۳۴۴ در پاسخ تأکید کرد دستگاههای خارجی، مانند سازمانملل ساختهشده قدرتهای بزرگاند که برای مصالح خودشان و اغفال کشورهای کوچک ایجاد شدهاند. ایشان در این نامه، سعیدی را از علمای عامل خواند و یادآور شد به صلاح روحانیان نیست با اشخاص سیاسی از کشورهای اسلامی که در خارج زندگی میکنند ارتباط برقرار کنند.[۲۹]
سعیدی در نامهای دیگر به امامخمینی نوشت از وقتی که ایشان تبعید شده، روح عزت از میانرفته و رژیم پهلوی به بزرگ و کوچک احترام نمیگذارد.[۳۰] امامخمینی در اسفند ۱۳۴۴ در پاسخ سعیدی نوشت انجام وظیفه و خدمت به مردم است که نگرانیها را از میان میبرد و انسان در جایی باید اظهار نگرانی کند که به وظیفه خود عمل نکردهاست. ایشان در ادامه خواستار توفیق الهی برای سعیدی در ناگواریها و سختیها شد.[۳۱] امامخمینی در خرداد ۱۳۴۵ در پاسخ نامه دیگری از سعیدی تأکید کرد اگر انسان به انجام وظیفه الهی موفق شود، خداوند نیز نتیجه عملش را به او اعطا خواهد کرد و در ضمن از سعیدی خواست که در راه رسیدن به توفیق الهی و رفع گرفتاریها از ایشان، برای رسیدن به هدف اصلی در پیشگاه خداوند دعا کند.[۳۲] سعیدی با دریافت پاسخ نامههای خود از طرف امامخمینی با انگیزه بیشتر به مبارزه پرداخت و رژیم پهلوی را جنایتکاری خواند که به دستور ارباب خود لیندون بی جانسون رئیسجمهور آمریکا از انتشار مطالب روحانیت جلوگیری میکند؛ در حالیکه کتابهای یهودیان و بهائیان با حمایت رژیم منتشر میشود.[۳۳]
سخنان سعیدی حساسیت ساواک را بهدنبال داشت و از اینرو برای ساکتکردن او در ۳۱/۴/۱۳۴۵، پلیس تهران را موظف کرد از رفتن سعیدی به جلسات و منبر جلوگیری کند.[۳۴] سپس در مرداد همان سال سعیدی به اتهام خرابکاری و برهمزدن امنیت داخلی، انتقاد از رژیم پهلوی، تشکیل جلسات مخفی علیه دولت، انتشار اعلامیه در حمایت از رهبری امامخمینی و ترویج اندیشههای سیاسیِ ایشان به دست ساواک به دادستانی ارتش معرفی شد و بازپرسی دادستانی به صورت بازداشت موقت، او را به زندان قزل قلعه معرفی کرد[۳۵] و در ۳ مهر ۱۳۴۵ به ۶۱ روز حبس تأدیبی محکوم شد[۳۶]؛ اما با احتساب بازداشت روزهای پیش در ۱۲ مهر ۱۳۴۵ از زندان آزاد شد.[۳۷] سعیدی پس از آزادی به مبارزه و حمایت خود از امامخمینی ادامه داد. بر اساس گزارشهای ساواک وی در اسفند ۱۳۴۵ فتاوای ایشان را نقل و به سیاستهای رژیم پهلوی و سلطه خارجیان حمله کرد. این وضعیت در فروردین ۱۳۴۶ نیز ادامه یافت[۳۸] و در سخنان خود تأکید کرد از کشتهشدن در راه اسلام که موجب سربلندی و نام نیک او میشود باکی ندارد.[۳۹]
با این سخنان ساواک بار دیگر از شهربانی خواست که از فعالیت وی جلوگیری کند[۴۰]؛ اما سعیدی در آغاز سال ۱۳۴۶، برای تجدید دیدار با امامخمینی پنهانی به نجف رفت[۴۱] و در بازگشت از این سفر مشاهدات خود را از زندگی ساده و بیپیرایه امامخمینی در نجف اشرف برای مردم بیان کرد و به صراحت اظهار داشت که به ستایش ایشان افتخار میکند و تا جان در بدن دارد از ایشان سخن خواهد گفت[۴۲]؛ همچنین پس از بازگشت با رهنمودهایی که از ایشان داشت، با دعوت از سخنرانهای مختلف در مسجد بر مبارزه افزود.[۴۳] در تیر ۱۳۴۶ امامخمینی در نامهای به وی توصیه کرد به عیادت برخی بیماران برود[۴۴] و در نامه دیگری برای سفر تبلیغی وی به آبادان آرزوی توفیق کرد.[۴۵] وی در ۱۰/۶/۱۳۴۶ در مسجد خود در حمایت از امامخمینی خاطرنشان کرد آنانی که با زور و قلدری مقامات بالا را اشغال کردهاند و همواره برای پیشوایان دین بهویژه «حضرت آیتالله خمینی» مزاحمت فراهم میکنند و ایشان را در فشار قرار میدهند، باید بدانند که ایشان تا آخر عمر با اعمال خلاف و ناشایست آنها مبارزه خواهد کرد و لحظهای از پای نخواهد نشست. وی در پایان نیز مردم را به مبارزه و قیام و اطاعت از امامخمینی فراخواند.[۴۶] وی در همین تاریخ در سخنانی دیگر با اشاره به سفر اخیر خود به عتبات به رفتار امامخمینی در اتحاد روحانیان بهویژه مراجع و رعایت احترام سیدمحسن حکیم اشاره کرد.[۴۷]
سعیدی در ۱۴/۷/۱۳۴۶ با توجه به بروز جنگهای اعراب و اسرائیل و شکست اعراب در سال ۱۳۴۶ به مواضع امامخمینی در سالیان گذشته علیه اسرائیل اشاره کرد و یادآور شد اگر آن روز به سخنان ایشان گوش داده بودند، گرفتاری امروزه برای مسلمانان پیش نمیآمد.[۴۸] بر اساس گزارش ساواک اقدامات سعیدی در این سالها زیر نظر بود و ساواک گزارشهای زیادی از پخش رساله، تحریر الوسیله و کتاب حکومت اسلامی امامخمینی و تبلیغ مرجعیت ایشان آوردهاست[۴۹] (ببینید: مرجعیت امامخمینی) تا اینکه در ۱۴ آذر ۱۳۴۶ از منبر منع شد؛ اما سعیدی تأکید میکرد گرچه حق منبررفتن ندارد؛ اما میتواند ایستاده حرف بزند و از حق مردم دفاع کند.[۵۰] در دی۱۳۴۶ وی اعلامیهای به زبان عربی منتشر کرد و در آن رفتار اسرائیل را محکوم و از روابط دوستانه ایران با اسرائیل انتقاد کرد.[۵۱] سعیدی در فروردین ۱۳۴۷ طی نامهای به سیدمحمدرضا گلپایگانی و سیدشهابالدین مرعشی نجفی از مراجع قم، دربارهٔ غیررسمیکردن مناسبت میلاد پیامبر اکرم(ص) که پیش از آن تعطیل رسمی بود و همینطور ضعیف نشاندادن استدلال و منطق مسلمانان در برابر مسیحیان و بهائیان در تلویزیون انتقاد کرد و خواستار اقدام آنان شد.[۵۲] وی پس از دریافت کتاب تحریر الوسیله امامخمینی از نجف و تکثیر جزواتی از آن[۵۳] بهویژه بخش امر به معروف و نهی از منکر آن، برای چندمین بار به ساواک احضار شد و از وی تعهد گرفته شد از سخنرانی و توزیع جزوه امر به معروف و نهی از منکر خودداری کند. این سازمان از کسانی که با سعیدی در ارتباط بودند، خواست با وی ارتباطی نداشته باشند[۵۴]؛ اما وی به فعالیت خود در مسجد حضرت موسیبنجعفر (ع) ادامه داد.
امامخمینی در ۱۲ مهر ۱۳۴۷ طی نامهای از زحمات سعیدی تشکر کرد.[۵۵] در آبان ۱۳۴۷ ساواک سعیدی را دوباره احضار کرد و با گرفتن تعهد از وی که تا زنده است نباید بر خلاف مصالح مملکت سخنرانی کند، او را آزاد کرد[۵۶]؛ ولی سعیدی در همان ماه نامهای از امامخمینی دریافت کرد که در آن آمده بود راه نجات ملت سقوط رژیم پهلوی است که با استقامت روحانیان جوانی چون او حاصل میشود.[۵۷] در بهمن سال ۱۳۴۷ وی نوارهای سخنرانی امامخمینی را به قم فرستاد.[۵۸] از آغاز سال ۱۳۴۸ با تشکیل جلسات مخفی در خانه خود با حضور روحانیان ازجمله محمد مفتح و محمد منتظری و همچنین انتشار جزواتی شامل فتوای امامخمینی و نشریهای با عنوان «استفتائات» فعالیت خود را گسترش داد. در این نشریه امامخمینی شبیهترین فرد از نظر اخلاق و گفتار به امام زمان (ع) معرفی شد[۵۹]؛ اما امامخمینی طی نامهای به وی در مرداد ۱۳۴۸ خواستار توقف آن شد.[۶۰] در اسفند ۱۳۴۸ سعیدی همراه برخی روحانیان ازجمله سیدمجتبی صالحی و حسین راستی کاشانی در مراسم حج در مکه، نوار سخنرانی امامخمینی و جزوه مباحث ولایت فقیه ایشان را در میان ایرانیان توزیع کرد.[۶۱]
روش سعیدی در مبارزه موجب شد گزارشگر ساواک، سعیدی را تنها فردی بداند که بهطور علنی و غیر علنی به نفع امامخمینی فعالیت میکند و از ریاست ساواک خواهان دستگیری وی شد.[۶۲] سعیدی در اردیبهشت ۱۳۴۹ طی اعلامیهای به عواقب حضور سرمایهداران آمریکایی در ایران هشدار داد و مردم را به قیام علیه آنان دعوت کرد و محمدرضا پهلوی و کارگزارانِ او را دستنشاندگان استعمار خواند؛ سپس آن اعلامیه را برای علمای تهران، مشهد، اصفهان و آبادان فرستاد و در سخنان خود در مسجد حضرت موسیبنجعفر (ع) شدیداً از سیاست رژیم پهلوی انتقاد کرد.[۶۳] این مسائل باعث شد ساواک، سعیدی را به اتهام تحریک افکار عمومی علیه دولت در ۱۱/۳/۱۳۴۹ دستگیر و پس از بازجویی، در ۱۴/۳/۱۳۴۹ او را با قرار بازداشت موقت به زندان قزل قلعه منتقل کند.[۶۴] پس از آن وی تحت بازجویی قرار گرفت تا فعالیتهای خود را از قبیل سخنرانی، پخش اعلامیه و اسامی افراد که با وی در ارتباط بودند، بیان کند.
سعیدی در ۲۰ خرداد ۱۳۴۹ در بازداشتگاه قزلقلعه به شهادت رسید.[۶۵] شواهد مختلفی از شهادت وی در دست است؛ ازجمله اینکه در شب قتل وی، برق زندان قطع شده و سروصدای زیادی از سلول وی به گوش رسیدهاست[۶۶]؛ با این حال، پزشکی قانونی مرگ او را خونریزی لوزالمعده دانست. ساواک سکته قلبی و خودکشی اعلام کرد؛ اما پس از پیروزی انقلاب اسلامی پزشک تشریحکننده جسد سعیدی علت مرگ وی را ناشی از ضربات متعدد بر شکم، پشت و سینه وی خواند.[۶۷] هنگام تحویل جنازه سعیدی آثار شکنجه در بدن وی مشهود بود.[۶۸] ساواک پیکر سعیدی را محرمانه و تنها با حضور فرزند وی سیدمحمد سعیدی در قبرستان وادیالسلام قم دفن کرد.[۶۹] سعیدی در وصیتنامهای که در زندان نوشته به فرزندان خود تأکید کرده جنازه وی را در قم دفن و حقوق مادر خود را رعایت کنند و به مسائل و احکام اسلامی اهتمام بورزند و هر کس که به سعیدی بدهکار است، از طرف وی بریالذمه خواهد بود.[۷۰]
خبر شهادت سعیدی، منجر به تعطیلی دروس حوزه علمیه تهران و برگزاری مجلس ختم در مسجد حضرت موسیبنجعفر (ع) تهران و حوزه علمیه نجف شد؛ همچنین واکنشهایی را در خارج از ایران داشت؛ ازجمله برخی روزنامههای آلمانی و دانشجویانِ ایرانی مقیم آلمان به مرگ سعیدی اعتراض کردند.[۷۱]
امامخمینی پس از تحقیق و سفر سیدجلالالدین طاهری اصفهانی به نجف که شهادت سعیدی را نزد ایشان تأیید کرد،[۷۲] اعلام کرد هر کسی برای سعیدی مجلس ختم برگزار کند، ایشان هزینه آن را پرداخت خواهد کرد و تا چهلم سعیدی مجالس ختم وی با هزینه ایشان در نجف برگزار شد و امامخمینی نیز هر شب در این مجالس شرکت میکرد.[۷۳] سپس امامخمینی در خرداد ۱۳۴۹، طی نامهای از مردم محل مسجد حضرت موسیبنجعفر (ع) خواست هزینه بازماندگان وی را از سهم امام پرداخت کنند.[۷۴] ایشان در تیر همان سال در نامهای به عموم فضلا و طلاب حوزههای علمیه اظهار کرد قتل سعیدی در گوشه زندان مانند همه قتلهای انسانهای بیگناه در سیاهچالهای رژیم پهلوی مایه تأسف است و این نوع اتفاقات نتیجه سیاستهای رژیم پهلوی در تقسیم و تاراج اموال مردم برای کشورهای شرق و غرب ازجمله امریکاست. ایشان در پایان از سعیدی با عنوان سید بزرگوار و عالم فداکار که برای حفظ مصالح مسلمین و خدمت به اسلام جان خود را از دست داد، یاد کرد و قتل فجیع وی را به عموم ملت اسلام و بهویژه به ملت ایران تسلیت گفت و از خداوند تعالی رفع شرّ دستگاه جبار و عمال استعمار را خواستار شد.[۷۵] ایشان همچنین در سالهای ۱۳۵۰ و ۱۳۵۱ طی نامههایی به سیدمهدی طباطبایی (وفات ۱۳۹۷) که از بستگان نزدیک سعیدی بود، از خانواده سعیدی دلجویی و تفقد کردهاست.[۷۶]
به باور سعیدی، آنچه امامخمینی را در جایگاه پیشوای امت قرار داد، پایبندی عملی، سادهزیستی و همراهی با محرومان در کنار علم، تقوا و شجاعت ایشان بود[۷۷] و او به سبب همین ویژگیها از امامخمینی حمایت میکرد[۷۸] و حتی برای رفتن به تبلیغ از ایشان اجازه میگرفت.[۷۹] در نگاه سعیدی، امامخمینی احیاگر دین در عصر حاضر بود[۸۰] و در میان مراجع تقلید تنها کسی بود که شایستگی مرجعیت و رهبری کشور و صلاحیت ریاست مسلمانان را داشت و تنها فقیه سیاستمداری بود که عالم به زمانه بود.[۸۱] به عقیده او امامخمینی بود که دین را زنده کرد و به روحانیت عزت و آبرو بخشید و ذلت را از چهره روحانیت برداشت و شخصیت بزرگی بود که مانندی برای او نمیتوان یافت.[۸۲]
امامخمینی نیز علاقه بسیاری به سعیدی داشت و در مکاتبات متعددی که با وی داشت، محبت خود را ابراز کردهاست. ایشان در یکی از نامههای خود تأکید کردهاست از ارتباط با سعیدی چقدر خوشحال است، اما نمیتواند احساس و عواطف درونی خود را آنگونه که هست بیان کند.[۸۳] ایشان در نامه دیگری مینویسد اگر کوتاهی در پاسخ نامهها میشود، به سبب نبود علاقه نیست، بلکه قادر نیست به عواطف و محبت وی پاسخ دهد. ایشان در این نامه از خداوند میخواهد سعیدی را در راه خدمت به دیانت مشمول عنایت خود قرار دهد.[۸۴]
از سعیدی پنج فرزند پسر و چهار دختر برجای ماند و پسران وی همگی به تحصیل علوم حوزوی روی آوردند.[۸۵]
پانویس
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۴۷.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۵۰؛ فردوسیپور، همگام با خورشید، ۲۲۲.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۴۹ و ۵۱؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۴۸.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۴۹–۵۰ و ۵۲؛ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۳۷، ۱۲۶ و ۴۲۶.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۲۳.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۵۳.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۴۸.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۱–۲.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۴۹.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۴۹.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۵۰.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۱/۲۷۹–۲۸۲؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۸۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۱۷۱–۱۷۲.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۲۳.
- ↑ صادقی اردستانی، یادنامه شهید آیتالله سعیدی، ۹–۱۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۵/۲۶۷–۲۶۸؛ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۱۵۸–۱۵۹؛ رنجبر، عروج از زندان، ۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۳۳.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۳۳–۱۳۴؛ فردوسیپور، همگام با خورشید، ۲۲۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۸، ۱۳۸ و ۱۴۷.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۸ و ۱۶۸.
- ↑ فردوسیپور، همگام با خورشید، ۲۲۲؛ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۵۹؛ رنجبر، عروج از زندان، ۱۳۶.
- ↑ حدیدچی دباغ، خاطرات، ۱۱۷.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۸ و۱۸۰–۱۸۱.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹ و ۱۸۷–۱۸۸.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۰۶–۱۰۷.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۵.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۶۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۶۵.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۸۶.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۶۸–۷۱.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۶ و ۱۳.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۳۲–۳۶.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۶۵.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۳۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۰.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۷۷.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۰؛ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۸۱؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۰۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹و ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۴۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹ و ۲۱۷.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹ و ۲۱۸–۲۱۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۰ و ۲۲۹–۲۳۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۰–۲۱ و ۲۳۲–۲۳۳.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۴؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۱؛ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۱۵۸.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۴.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۱۷۸–۱۷۹.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۱۸۱–۱۸۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۷/۱۷؛ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۹۸.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۲۰۶–۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۰۹.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۷/۲۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳۸، پاورقی؛ رنجبر، عروج از زندان، ۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۳۸.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۱۳–۴۱۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۲ و۳۵۷.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۵۶؛ صادقی اردستانی، یادنامه شهید آیتالله سعیدی، ۴۵–۴۸.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۶۳، ۴۶۵ و ۴۷۱؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۲.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۷۲–۴۸۰.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۵۱؛ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۸۰.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۸۰–۴۸۷.
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۱۳۰؛ صالحی نجفآبادی، مصاحبه، ۱/۵۱۳.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۵۰۰.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۷۷.
- ↑ سعیدی، یاران امام به روایت اسناد ساواک، ۱/۴۹۳، ۴۹۵، ۵۰۱ و ۵۸۴–۵۸۵؛ رنجبر، عروج از زندان، ۱۹۰.
- ↑ فردوسیپور، خاطرات، ۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۱/۲۰۶–۲۰۸.
- ↑ ۲/۲۷۲؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۳ و ۳۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷۷–۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۳۸۴، ۴۳۵ و ۴۹۶.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۷۷ و ۸۷.
- ↑ سعیدی و ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، ۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۴۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۱۹–۲۰ و ۲۲۴–۲۲۵.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۹۵–۹۶.
- ↑ رنجبر، عروج از زندان، ۹۳ و ۱۰۳؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۱/۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۹۳.
- ↑ دوانی، نهضت روحانیون ایران، ۶–۵/۲۵۱.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- حدیدچی (دباغ)، مرضیه، خاطرات مرضیه حدیدچی، به کوشش محسن کاظمی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- دوانی، علی، نهضت روحانیون ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- رنجبر، مقصود، عروج از زندان، زندگی و مبارزات شهید آیتالله سعیدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- سعیدی، سیدمحمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، شهید آیتالله سیدمحمدرضا سعیدی، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- سعیدی، محمد و حسن ابراهیمزاده، شهید سعیدی فریادی در سکوت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- صادقی اردستانی، احمد، یادنامه شهید آیتالله سعیدی، تهران، دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، چاپ اول، ۱۳۵۹ش.
- صالحی نجفآبادی، نعمتالله، مصاحبه، چاپشده در خاطرات ۱۵ خرداد (قم)، به کوشش علی باقری، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- فردوسیپور، اسماعیل، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین فردوسیپور، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- فردوسیپور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، خاطرات اسماعیل فردوسیپور، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی (ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
پیوند به بیرون
- سیدحمید موسویان، سیدمحمدرضا سعیدی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۲۲۹–۲۲۶.