ایثار، ازخودگذشتگی و مقدمداشتن دیگران بر خود.
مفهومشناسی
«ایثار» به معنای مقدمداشتن دیگری بر خود[۱] یا به هر گونه تفضیل و ترجیح میان دو چیز[۲] میگویند. علمای اخلاق ایثار را به معنای بخشش با وجود نیاز[۳] گذشتن از ضروریات زندگی و بخشش آن به نیازمندان[۴] و مقدمشمردن دیگری بر خود در کسب سود یا دفع ضرر[۵] تعریف کردهاند. بعضی صفت مقابل ایثار را «بخل» میدانند.[۶] اهل معرفت ایثار را مقدمداشتن دیگری بر خود[۷] و بخشش آنچه خود به آن نیازمند است[۸] تعریف کردهاند.
ایثار با مفاهیمی چون سخاوت، انفاق و احسان مرتبط است. فرق ایثار با سخاوت در آن است که ایثار بخشش چیزی است که شخص خود به آن نیازمند است و سخاوت بخشش چیزی است که فرد به آن نیاز ندارد،[۹] خواه بخشیدن به نیازمند یا غیر آن باشد.[۱۰] انفاق به معنای صرفکردن مال در موارد نیاز است[۱۱] و احسان به هر فعلی از افعال نیک که سزاوار انجام است، گفته میشود[۱۲] بدون اینکه نیاز شخص در آن دخیل باشد.
پیشینه
ایثار ازجمله ویژگیهایی است که ریشه در فطرت انسانی دارد[۱۳] و در ادیان الهی و غیر الهی وجود دارد. در ادیان غیر الهی، بارزترین ظهور آن، قربانیکردن است.[۱۴] در مکاتب الهی این ویژگی از جایگاه بلندی برخوردار است. در آیین قبالا که مکتب عرفانی یهود است، از ایثار و ازجانگذشتگی یادشده است[۱۵] و در مسیحیت از ایثار حضرت مسیح(ع)، در به صلیب کشیدهشدن سخن به میان آمدهاست و پارهای از تفاسیر متون مسیحی بر این امر تأکید میورزند که مرگ حضرت مسیح (ع)، ایثاری برای پاککردن گناهان مردم بودهاست.[۱۶] برخی بر این باورند که ویژگی ایثار جایگاه مهمی در رشد و شکوفایی جوامع و تمدنها داشتهاست؛ چنانکه منشأ ظهور دولتها و تمدنها در کشورهای مختلف، ایثار و جانفشانیهای افراد بر پایه اصول و عقایدی است که به آن اعتقاد راسخ دارند؛ اما اگر این اعتقادات و مقاصد ضعیف باشد، از مرگ میترسند و به شکست و خواری دچار میشوند.[۱۷] بخشی از ظهور تمدن عظیم اسلامی نیز به دلیل روحیه والای مسلمانان، بهویژه ایثار و فداکاری آنان بودهاست.[۱۸] در صدر اسلام نیز، قدرت تحمل و ایثار مسلمین در شعب ابیطالب[۱۹] و مقدمداشتن مهاجرین توسط انصار در مدینه[۲۰] نقش مؤثری در رشد و بالندگی اسلام داشتهاست.
پیش از اسلام این مفهوم برای مردم شبهجزیره مفهومی شناختهشده بود[۲۱] قرآن کریم با تأیید این رفتار نیک و بهکارگیری آن در آموزههای دینی، به تکمیل آن پرداختهاست.[۲۲] روایات فراوانی نیز این موضوع را بیان و بر اهمیت و ارزش آن تأکید کرده و در برخی کتب روایی نیز بابی بر آن اختصاص داده شدهاست.[۲۳] در روایات از ایثار به عنوان نهایت احسان و بهترین عبادت و روش و خلقوخوی نیکان یادشده است.[۲۴] علمای اخلاق، کمتر به صورت مستقل به این موضوع پرداختهاند، بلکه در بیشتر منابع اخلاقی، تنها در ضمن بحثهایی، نظیر زهد، جود و سخاوت از آن سخن گفتهاند،[۲۵] اما اهل معرفت به این موضوع توجهی ویژه کردهاند و در آثار عرفانی باب مستقلی برای آن گشودهاند؛ چنانکه خواجهعبدالله انصاری ایثار را یکی از مقامات عرفانی میشمرد.[۲۶] صوفیه نیز یکی از ارکان تصوف را ایثار میدانند.[۲۷]
امامخمینی در کتابهای اخلاقی خود، مستقل به این مسئله نپرداخته و تنها ذیل موضوعاتی، مانند صدقه و انفاق از آن سخن گفتهاست،[۲۸] اما در سخنرانیهای خود بحثهای فراوانی دربارهٔ ایثار و فداکاری مطرح کردهاست.[۲۹]
حقیقت و منشأ
برخی علمای اخلاق ایثار را فضیلتی نفسانی دانستهاند که انسان با آن نهتنها از برخی نیازهایش چشم میپوشد، بلکه به نیازمندان نیز بذل و بخشش میکند.[۳۰] سخاوت از اخلاق انبیا (ع)،[۳۱] و ایثار بالاترین درجه آن است.[۳۲] اهل معرفت ایثار را از ارکان[۳۳] و آداب تصوف[۳۴] شمرده و آن را منبع رشد درخت محبت میدانند که با ایثار و انفاق آبیاری میشود.[۳۵] به باور ایشان ایثار خُلق و رفتار پسندیدهای در سلوک است که اگر ملکه نفس شده باشد و ایثارکننده بهآسانی و از روی علاقه به این کار اقدام کند، نیکوست[۳۶] برخی اهل معرفت، منشأ ایثار را متصفشدن بنده به اسمای الهی میدانند.[۳۷]
امامخمینی نفسانیت و انانیت را در حقیقت ایثار دخیل میداند و باور دارد ایثار در جایی است که ایثارگر، خود و عمل خود را مشاهده کند؛ اما اگر خود را نبیند و تنها خدا را ببیند، این ایثار نیست بلکه بالاتر است.[۳۸] ایشان اسلام را عامل تحرک و جانفشانی میداند و بر این باور است که اعتقاد به وجود عالم آخرت و بهشت سبب جانفشانیهای صدر اسلام و آنچه در ایران پیدا شد، بودهاست[۳۹] ایشان متحولشدن[۴۰] و دستبرداشتن از حجاب خودیت و مشاهده جمال الهی را زمینهساز ایثار معرفی میکند.[۴۱]
مراتب ایثار
قرآن کریم به مراتبی از ایثار، مانند ایثار مال[۴۲] و ایثار نفس[۴۳] اشاره کردهاست. اندیشمندان اسلامی بذل جان و مال را بالاترین مراتب سخاوت میدانند.[۴۴] برخی عارفان برای ایثار مراتبی برشمردهاند که عبارتاند از:
- ترجیح و برگزیدن خلق بر خود، در اموری که حرام نیست.
امامخمینی کمال ایثار را در اخلاص، حضور قلب و جهات باطنی آن میداند که برای اولیای الهی حاصل میشود[۴۷] همانطور که نزول آیه «وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلی حُبِّهِ»[۴۸] در مدح اهل بیت(ع)، به سبب ایثار چند قرص نان نبوده، بلکه جهات باطنی و نورانی عمل در نظر بودهاست.[۴۹] ایشان ایثار در راه خدا همراه با اخلاص را آنچنان ارزشمند میداند که حتی در ترازوی عالم سنجیدنی نیست و تنها نزد خداوند متعال سنجیده میشود.[۵۰] ایشان ایثار حضرت ابراهیم(ع)، و پیامبر اسلام(ص)، در فداکردن ثمره وجودشان را نهایت ایثار و فداکاری دانسته و باور دارد مراتب فداکاری به سبب تفاوت معرفت افراد متفاوت است و هر چه معرفت انسان بیشتر باشد، مرتبه فداکاری او بالاتر خواهد بود.[۵۱]
ثمرهها و آفات
در روایات برای ایثار آثاری، مانند به دست آوردن قلوب دیگران و رسیدن به مرتبه مروت بیان شدهاست.[۵۲] اهل معرفت، ایثار را سبب و علامت محبت و معرفت الهی میدانند.[۵۳] امامخمینی باور دارد اگر انسان به واسطه صدقهدادن و ایثار دیگران بر نفس خویش بتواند علاقهمندی و محبت به مال را از میان ببرد یا کم کند، ماده فساد را در وجود خودش از میان برده و راه به دست آوردن معارف و انقطاع به عالم غیب و ملکوت و تحصیل ملکات فاضله را بر خود گشودهاست.[۵۴] ایشان روحیه ایثارگری را مقدمهای بر این میداند که انسان قابلیت خدمتکردن به اسلام را پیدا کند.[۵۵] همچنین ازجمله ثمرهای ایثار را سرافرازی و روسفیدی در پیشگاه پروردگار، الگوشدن نزد دیگران و نجات از سلطه مستکبران میداند.[۵۶]
امامخمینی ایثار و ازخودگذشتگی اولیای الهی را عامل مهم اصلاح مردم و خروج آنان از غفلت و ندامت میشمرد[۵۷] و در سطح جامعه، ارتقای وجودی اجتماع، برپایی کمالات والای انسانی در بستر اجتماع و سربلندی نسلهای آینده را یکی دیگر از ثمرهای ایثار معرفی میکند.[۵۸] ایشان ایثار ملت ایران را طی دوران نهضت اسلامی میستاید و این ایثار جان و مال را سبب پاکشدن جامعه از لوث اجانب،[۵۹] رهایی از بند ستمگران،[۶۰] پیروزی ملت ایران،[۶۱] سر فرودآوردن دنیا در مقابل آنان،[۶۲] نشاندهنده شکست توطئههای داخلی و خارجی در مقابل ملت،[۶۳] نترسیدن از دشمنان[۶۴] و زمینهساز ظهور حضرت مهدی(ع)،[۶۵] میشمارد. همچنین ایثار و شهادت را عامل دوام و حیات انقلاب اسلامی میداند[۶۶] که توانست کشور را در برابر انبوه توطئههای استکباری مصون گرداند.[۶۷]
امامخمینی افزون بر اینکه حجم تحمل زحمتها و رنجها و بهویژه ایثارها را متناسب با حجم بزرگی هدف و ارزشمندی و بلندی رتبه آن میداند، هدفی را که ملت ایران برای آن به ایثار مال و جان پرداختهاست نیز بالاترین و ارزشمندترین هدف برمیشمارد.[۶۸] ایشان در پیامهای خود، ایثارگریهای ملت ایران را الگوی دیگر ملتهای محروم برشمرده است تا با الهام از آن بتوانند با استعمارگران مبارزه کنند.[۶۹]
امامخمینی برای ایثار و فداکاری آفاتی نیز قائل است که مانع از بهثمرنشستن آن است؛ ازجمله:
- نداشتن اخلاص: یکی از اموری که عمل را به تباهی میکشاند، انجامدادن عمل برای هوای نفس و شیطان است. از این جهت ایثار و فداکاری باید برای رضای خداوند باشد.[۷۰]
- غرور: ابتلا به غرور سبب میشود انسان به جای توکل به خداوند، به نیروی خود متکی باشد و از کمکهای غیبی محروم بماند[۷۱] و این یکی از کیدهای شیطان است که انسان را از توجه به خداوند بازمیدارد و به پیروی از هوا و شرک خفی میکشاند.[۷۲]
- نداشتن تحمل: یکی از عواملی که سبب میشود ایثار و فداکاریها به نتیجه نرسد، نداشتن صبر در برابر مشکلات و تخریبهای دشمنان است.[۷۳]
نمونههای ایثار
برخی علمای اخلاق با استناد به بعضی آیات[۷۴] و برخی گزارشهای تاریخی، نمونههای گوناگونی از ایثار در زندگی پیامبران(ع)، و اولیا ذکر کردهاند[۷۵] همانند ایثار حضرت علی (ع)، در لیلةالمبیت (شب بیتوته) که با خوابیدن در بستر پیامبر (ص)، جان آن حضرت را بر جان خود مقدم داشت[۷۶] و ایثار اهل بیت (ع)، در اطعام افطاری در سه روز پیاپی به فقیر و یتیم و اسیر که سبب نزول سوره انسان شد.[۷۷] همچنین ایثار مالی حضرت خدیجه(س)، که سبب شد فقر و تنگدستی مسلمانان را از پای در نیاورد.[۷۸]
امامخمینی نیز عید قربان را نماد ایثار و فداکاری در اسلام و حضرت ابراهیم(ع)، را بنیانگذار آن میداند[۷۹] و بر این باور است که قربانیکردن اسماعیل(ع)، در راه خدا به دست پدرش، ابراهیم (ع)، پیش از آنکه جنبه توحیدی و عبادی داشته باشد، عبادتی با جنبههای سیاسی و ارزشهای اجتماعی است؛ زیرا به معنای فداکردن عزیزان خویش در راه خداوند است[۸۰] و ثمره آن برپایی دین خدا و نظام عدل و داد است. به باور ایشان، ابراهیم (ع)، به همه دینداران آموخت که مکه و منا قربانگاه عاشقان و محل نشر توحید و نفی شرک است و دلبستگی به جان و عزیزان از مصادیق شرک بهشمار میآید و لازم است در این مکان عظیم، ایثار، فداکاری و ازخودگذشتگی در راه حق و اقامه عدل الهی و کوتاهکردن دست مشرکان زمان به جهانیان ابلاغ شود،[۸۱] البته به باور ایشان کار ابراهیم (ع)، و اسماعیل (ع)، که در نگاه عرف، ایثار و کمال بزرگی است، برای آنان معنای دیگری دارد؛ زیرا ایثار در جایی است که نفسانیت و خودیت انسان باقی باشد و ایثارکننده، خود و عمل ایثار و شخصی را که برای او ایثار میکند، ببیند؛ اما آنان خود را نمیبینند تا ایثاری کرده باشند. دیدن خود و عمل خود و دیدن دیگری بهجز حقتعالی در نگاه بزرگان معرفت و اولیای خدا شرک است.[۸۲] نمونه روشن دیگر ایثار، شهادت سیدالشهدا (ع)، است که با ایثار خون خود و عزیزانش، اسلام و عدالت را نجات داد و دستگاه بنیامیه را نابود کرد.[۸۳]
به باور امامخمینی، الهامگرفتن از ایثارگری و شهادت امامعلی (ع)، و امامحسین(ع)، و روز عاشورا سبب شد مردم قیام کنند و خود را ادامهدهنده آن راه بدانند و در نتیجه از ایثار و شهادت در راه انقلاب بههیچوجه هراسی به دل راه ندهند و حتی مشتاقانه به سوی آن گام بردارند.[۸۴] همان گونه که در جنگ تحمیلی هشتساله عراق علیه ایران، مفهوم ایثار و شهادت در میان رزمندگان بسیار مقدس و الهی شد. امامخمینی باور داشت در حوادث پس از پیروزی انقلاب، گروههای فراوانی با ایثار و فداکاری و شهادتطلبی، کشور را بیمه کردند که مصداق کامل آن بسیجیاناند.[۸۵]
سیره عملی امامخمینی
امامخمینی که از آغاز مبارزات خود مردم را به صبر و فداکاری در برابر مشکلات فرامیخواند[۸۶] سیره عملی خودشان لبریز از ایثارها و فداکاریهاست. در شرایطی که یأس از حرکت و قیام مکتبی، حوزهها و علما را فرا گرفته بود و همگان گمان میکردند اگر دست به قیام و حرکت اسلامی بزنند، توانایی اداره و بهثمرنشاندن آن را تا پایان ندارند، ایشان راه مبارزه را انتخاب میکند و با بیان اینکه سینهاش را برای سرنیزههای دشمنان آماده کردهاست[۸۷] ایثارگرانه حرکت خود را آغاز میکند و در این راه به زندان میافتد و تبعید میشود، تا انقلاب را به ثمر میرساند.[۸۸] ایشان نهتنها در فقدان فرزندش، سیدمصطفی، در پیشگاه الهی اظهار رضایت کرد[۸۹] بلکه برای فداشدن سیداحمد در راه اسلام نیز اعلام آمادگی کرد.[۹۰] ایشان در اواخر عمر خود نیز با غریبدانستن اسلام در دنیا، آرزو میکند برای نجات اسلام یکی از قربانیان آن باشد[۹۱] و همین ایثار و فداکاری ایشان، الگوی کاملی برای ملت بهشمار آمد. (ببینید: اخلاق و سیره امامخمینی)
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، ۲/۵۷۵.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۱۱۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۴۷؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۹.
- ↑ گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، ۴۶۴.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۱۸ و ۱۰۴.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۱۹.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۲۸.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۵۸۵.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۱۷۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۴۷.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۱۷.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۲۲/۳۸۲.
- ↑ منصوری لاریجانی، از قیام تا قیام، ۱۸۰.
- ↑ منصوری لاریجانی، از قیام تا قیام، ۱۷۳–۱۷۴.
- ↑ هینلز، راهنمای ادیان زنده، ۱/۲۶۳.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۱۹۷–۱۹۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۴/۳۴۱–۳۴۲.
- ↑ ابناثیر، الکامل فی التاریخ، ۲/۸۷–۹۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۹/۲۰۶.
- ↑ علی، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، ۴/۵۷۵–۵۸۴.
- ↑ بقره، ۱۷۷؛ حشر، ۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۱۸؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۹/۴۲۹.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۹۵–۳۹۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۰۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۶/۷۹–۸۲؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۲۲.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۵–۷۶.
- ↑ کلاباذی، التعرف، ۹۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۱؛ ۱۲/۳۸۷ و ۱۶/۱۹۶–۱۹۹.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۰۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۲۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۴۷؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۲۲.
- ↑ مستملی، شرح التعرف لمذهب التصوف، ۳/۱۱۶۷.
- ↑ سلمی، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، ۲۵۱.
- ↑ ← ابونعیم، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، ۱۰/۲۱۴.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۵؛ کاشانی، شرح منازل، ۳۸۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۸۲–۱۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۴۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ حشر، ۹؛ انسان، ۸.
- ↑ بقره، ۲۰۷؛ توبه، ۱۱۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۴/۴۹.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ۱/۷۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۲۲.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۵–۷۶.
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۷–۱۹۸.
- ↑ انسان، ۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۲۱.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۹۶.
- ↑ تستری، تفسیر التستری، ۱۶۷؛ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۲/۹۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۴، ۲۰/۲۰۷ و ۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۵۴ و ۳۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۵۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۱۷–۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۸۰ و ۱۶/۷۵، ۱۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۹۶–۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۱۷–۲۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۶۳.
- ↑ حشر، ۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۲۳.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۴/۶۷۰؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۲۰/۱۳۲.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۱۶/۱۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۸–۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۷–۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۶۳ و ۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷۹.
- ↑ انصاری کرمانی، خاطرات، ۲/۱۰۸–۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۳۴–۲۳۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، خاطره، ۴/۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۶۰.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابناثیر، علیبنمحمد، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکردار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابونعیم اصفهانی، احمدبنعبدالله، حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء، قاهره، دار ام القری، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرِّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری کرمانی، محمدعلی، خاطرات، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امامخمینی، تدوین مصطفی وجدانی، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- تستری، سهلبنعبدالله، تفسیر التستری، تحقیق باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- سلمی، محمدبنحسین، تسعة کتب فی اصول التصوف و الزهد، تحقیق سلیمان ابراهیم آتش، بیروت، الناشر للطباعة و النشر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، بیروت، دارالساقی، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، الوافی، تحقیق سیدضیاءالدین علامه، اصفهان، کتابخانه امیرالمؤمنین (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کلاباذی، محمدبنابراهیم، کتاب التعرف، به کوشش محمدجواد شریعت، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گیلانی، عبدالرزاق، ترجمه و شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، منسوب به امامصادق (ع)، تحقیق رضا مرندی، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مستملی بخاری، اسماعیلبنمحمد، شرح التعرف لمذهب التصوف، تحقیق محمد روشن، تهران، اساطیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۴، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۶ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۶، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- منصوری لاریجانی، اسماعیل، از قیام تا قیام، قیام امامحسین (ع)، و قیام امامخمینی (ره)، قم، خادمالرضا (ع)، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- هینلز، جان. ر، راهنمای ادیان زنده، ترجمه عبدالرحیم گواهی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
علی گرامی، «ایثار»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص۵۰۶–۵۱۱.