عجب عجب، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگ‌بینی.

معنی

«عُجب» به معنای تکبر و بزرگ‌شمردن خود [۱]، از خود خشنود‌بودن، افتخار‌کردن و نظر و رأی خود را پسندیدن [۲] است. در اصطلاح اخلاق، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به نفس در استحقاق مرتبه‌ای است که فاقد آن است [۳]. بعضی آن را بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود می‌بیند، تعریف کرده‌اند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد [۴]. امام‌خمینی نیز عجب را، بزرگ‌شمردن [نعمت یا اعتقاد [۵]، عمل صالح، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارج‌دانستن [۶] می‌داند.

«عجب» با واژگانی چون غرور و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر خودبرتربینی، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است [۷] (ببینید: تکبر).

فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و اطمینان نفس است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه شیطان نشئت می‌گیرد [۸] و مبدأ آن نیز سستی در اوامر الهی و جهل به عالم غیب است [۹]؛ اما عجب، بزرگ‌شمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود می‌بیند [۱۰].

پیشینه

عجب از صفات نکوهیده‌ای است که در قرآن کریم به آن توجه شده است و در آیات، از شیطان و خود برتربینی او در برابر حضرت آدم(ع) [۱۱]، عجب کفار به اموال و اولاد [۱۲] و عجب مؤمنان در اعمال خود [۱۳]، سخن به میان آمده است. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شده است [۱۴] که راه تسلط شیطان را برفرزندان آدم(ع) می‌گشاید [۱۵]. در بعضی روایات، این صفت به‌خصوص برای اهل طاعت و بندگی خطر بزرگی شمرده شده است؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند [۱۶]؛ چنان‌که در روایتی از امام‌صادق(ع) نقل شده است اگر عجب نبود، مؤمن به گناه مبتلا نمی‌گشت [۱۷].

علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از رذایل اخلاقی مورد بحث قرار داده‌اند [۱۸]. کتاب تهذیب الاخلاق ابن‌مسکویه از علمای قرن پنجم را می‌توان از نخستین کتاب‌هایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده است [۱۹]. مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی ارسطو و الهام‌گرفته از نظریه اعتدال در قوای او است [۲۰] که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از رذایل برخاسته از افراط در قوه غضبیه شمرده‌اند [۲۱]. امام‌خمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیله‌ای می‌داند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا می‌شوند [۲۲]. ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود به‌خصوص در کتاب‌هایی چون آداب الصلاة [۲۳]، سرّ الصلاة [۲۴]، شرح حدیث جنود عقل و جهل [۲۵] و شرح چهل حدیث [۲۶] به این موضوع پرداخته است. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب [۲۷]، منشأ حصول عجب [۲۸] و مفاسد آن [۲۹] و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب [۳۰] پرداخته است.

حقیقت عجب

علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه خوف از تقصیر در مقام عبودیت نباشد، می‌دانند [۳۱]. بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند عبادت یا عادت نیکو را عجب دانسته‌اند [۳۲]. برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند عمل صالح، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب توفیق عمل صالح باشد، عجب تلقی نمی‌شود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد [۳۳]. امام‌خمینی این سخن را می‌پذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از عمل قلبی و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب می‌تواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همان‌گونه که می‌تواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، می‌تواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند [۳۴].

اسباب عجب

برخی از علمای اخلاق، ریشه عجب را جهل محض [۳۵] و ضعف عقل [۳۶] دانسته‌اند. امام‌خمینی عواملی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:

حب نفس

حب نفس سبب می‌شود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند و یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید [۳۷] (ببینید: حب نفس).

شیطان

شیطان، عبادات و اعمال نیکو را به گونه‌ای نشان می‌دهد که شخص به آنها مغرور گردد که این، در حقیقت از حیله‌های شیطان و دام‌های اوست [۳۸].

جهل و غفلت

جهل و غفلت، مانند حجابی بر عقل و هوش انسان پرده می‌افکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال می‌کند [۳۹]. این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق [۴۰] و غفلت از اعمال بندگان صالح و اولیا و مقربان [۴۱] است.

اقسام و مراتب

برخی علمای اخلاق، عجب را به ‌طور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کرده‌اند و با استناد به برخی آیات [۴۲]، به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کرده‌اند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به درایت و عقل [۴۳]. امام‌خمینی در ضمن بیان اقسام عجب [۴۴]، به مراتب و درجات آن پرداخته است [۴۵] و با استناد به روایتی از امام‌رضا(ع) [۴۶]، مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم می‌کند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به کفر و شرک و عقاید باطل است. دوم: عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست [۴۷].

به اعتقاد امام‌خمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:

  1. بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در قلب خود بر خداوند منت گذارد و خیال ‌کند اعمال او سبب ترویج دین خدا و رونق آن شده است.
  2. شخص خود را از مقربان و اولیای خدا ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منت‌گذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشده‌اند [۴۸].
  3. خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق ثواب بداند.
  4. شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو کبر می‌شود [۴۹] (ببینید: تکبر).

بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب می‌گردد [۵۰]. امام‌خمینی نیز با استناد به آیات [۵۱] و روایات [۵۲]، معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود می‌گردند و گرفتار عجب می‌شوند و از این جهت که مقید به ادیان نمی‌باشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از تقلید می‌دانند و می‌پندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمی‌دانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال می‌پندارند [۵۳].

نشانه‌ها و پیامدها

برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در آخرت شمرده‌اند [۵۴]. در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شده است؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص [۵۵]، آشکارشدن زشتی‌ها و تباه‌شدن عمل نیک و برانگیخته‌شدن حسد و غضب دیگران [۵۶] می‌شود. علمای اخلاق نشانه‌هایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کرده‌اند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را می‌ستاید و خود را از عیوب بری می‌شمارد، از مشورت با دیگران و سؤال از آنها پرهیز می‌کند؛ همچنین نصیحت را نمی‌پذیرد، به دیگران با دیده جهالت می‌نگرد و در خطای خود اصرار می‌ورزد [۵۷]. امام‌خمینی‌ نیز نشانه‌هایی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:

شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری می‌نگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش می‌کند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه می‌کند، ولی اعمال خود را پاک می‌پندارد؛ همچنین عیوب مردم را به‌خوبی می‌بیند، اما از عیوب خود غافل است [۵۸].

امام‌خمینی مانند دیگر علمای اخلاق [۵۹].

مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:

  1. هلاکت انسان: امام‌خمینی با استناد به برخی روایات [۶۰]، عجب را سبب هلاک انسان معرفی می‌کند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و ایمان و اعمال را نابود می‌کند،
  2. کوچک‌شمردن گناهان و بی‌توجهی به اصلاح نفس: زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع می‌شود شخص زشتی‌های خود را مشاهده کند؛ از این‌رو خود را نیازمند اصلاح نمی‌داند، و این مصیبتی است که انسان را از همه کمالات باز می‌دارد و به انواع نقائص مبتلا می‌کند [۶۱]،
  3. تمرد و دوری از قرب الهی:

امام‌خمینی سبب مطرودشدن شیطان از درگاه الهی و دوری او از قرب پروردگار را خودبینی و عجب شیطان می‌داند که خود را برتر از آدم(ع) دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش آدم(ع) از خاک [۶۲]،

  1. عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد می‌کند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب می‌داند [۶۳]. این مسئله سبب می‌شود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و ثواب است [۶۴].
  2. مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود می‌آورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمی‌گذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمی‌دهد [۶۵] (ببینید: ریا).
  3. سوء ظن: عجب سبب بدبینی به بندگان خدا و خودپسندی است [۶۶].
  4. بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در علم، یکی از حجاب‌های بزرگی است که انسان را از سیر الی الله و رسیدن به کمالات باز می‌دارد [۶۷]. به اعتقاد امام‌خمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمی‌شود؛ چنان‌که این امر از بعضی روایات [۶۸] به دست می‌آید [۶۹].

درمان عجب

علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کرده‌اند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و فقر در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به عبادت، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد [۷۰]؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند [۷۱]. در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور تفکر کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند [۷۲]. در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیله‌ای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد می‌تواند این امور را از انسان سلب کند [۷۳].

امام‌خمینی چون یکی از اسباب عجب را حب نفس می‌داند [۷۴]، معتقد است برای درمان و زدودن رذایل اخلاقی، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد [۷۵]. ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان می‌دهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بی‌ارزش بودن علمی است که جز پاره‌ای اصطلاحات نیست و فایده‌ای برای اصلاح حال نفس و عالم آخرت ندارد [۷۶]؛ اما علمی که انسان را از هواهای نفسانی و صفات رذیله دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است [۷۷]. ایشان درباره درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمی‌یابد؛ زیرا که عمل و عبادات انسان غالباً برای لذات نفسانی است [۷۸] و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از این‌رو انبیا و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بوده‌اند و خود را در قیام به عبادت او مقصر می‌دانستند [۷۹].

امام‌خمینی یکی دیگر از راه‌های درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر(ص) و ائمه(ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند می‌داند؛ در حالی‌که دیگران نمی‌توانند حتی گوشه‌ای از اعمال آنان را به‌جا آورند [۸۰]. همچنین ایشان مواظبت بر آداب نماز و عبادات شرعیه را از وسایل الهی می‌داند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر می‌شمارد [۸۱].

ایشان یکی از راه‌های دورماندن از عجب را نیز حسن ظن به دیگران و سوء ظن به خود می‌داند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند و یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود [۸۲]. ایشان اصلاح و تهذیب افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمی‌داند و تهذیب جامعه را وظیفه علما و ‌اندیشمندان می‌شمارد [۸۳].

پانویس

  1. فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، 393؛ طریحی، مجمع البحرین، 2/116.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، 1/582؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، 2/206.
  3. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 287.
  4. نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، 262.
  5. امام‌خمینی، الطهاره، 392.
  6. امام‌خمینی، چهل حدیث، 61 ـ 62.
  7. نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/380؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 79.
  8. غزالی، احیاء علوم الدین، 11/80؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/293.
  9. امام‌خمینی، حدیث جنود، 132.
  10. نراقی، احمد، معراج السعاده، 262.
  11. ص، 76؛ اعراف، 12.
  12. سبأ، 35.
  13. توبه، 35.
  14. کلینی، الکافی، 2/313؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308.
  15. کلینی، الکافی، 2/314؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68.
  16. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/98 ـ 100.
  17. کلینی، الکافی، 2/313؛ ← امام‌خمینی، چهل حدیث، 68.
  18. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/272؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/357؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 262.
  19. ابن‌مسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، 286.
  20. ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، 1/264.
  21. غزالی، مجموعه رسائل، 146.
  22. امام‌خمینی، چهل حدیث، 66.
  23. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 22، 89 و 98.
  24. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، 52 و 75.
  25. امام‌خمینی، حدیث جنود، 50، 83 و 341 ـ 342.
  26. امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 76.
  27. امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.
  28. امام‌خمینی، چهل حدیث، 70 ـ 71.
  29. امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69.
  30. امام‌خمینی، الطهاره، 393.
  31. مازندرانی، شرح اصول الکافی، 9/316 ـ 317.
  32. مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، 2/378 ـ 379.
  33. ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/212؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، 10/218؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/358.
  34. امام‌خمینی، چهل حدیث، 62.
  35. غزالی، کیمیای سعادت، 2/278؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/277.
  36. غزالی، کیمیای سعادت، 2/280 ـ 281؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/283.
  37. امام‌خمینی، چهل حدیث، 71.
  38. امام‌خمینی، چهل حدیث ، 66 ـ 69.
  39. امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، 18/445.
  41. امام‌خمینی، الطهاره، 392.
  42. فصلت، 15؛ سبأ، 35.
  43. غزالی، احیاء علوم الدین، 11/69 ـ 77؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/282.
  44. امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63.
  45. امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.
  46. کلینی، الکافی، 2/313.
  47. امام‌خمینی، چهل حدیث، 62 ـ 63.
  48. امام‌خمینی، چهل حدیث، 63 ـ 65.
  49. امام‌خمینی، چهل حدیث، 79.
  50. کلینی، الکافی، 2/313.
  51. فاطر، 8؛ کهف، 103 ـ 105.
  52. کلینی، الکافی، 2/313 ـ 315.
  53. امام‌خمینی، چهل حدیث، 65.
  54. کهف، 103.
  55. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 308.
  56. آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، 309.
  57. غزالی، احیاء علوم الدین، 11/62؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275.
  58. امام‌خمینی، چهل حدیث، 64 ـ 65.
  59. غزالی، کیمیای سعادت، 2/276 ـ 277؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/275 ـ 276؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/361 ـ 362.
  60. کلینی، الکافی، 2/313.
  61. امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 ـ 69.
  62. اعراف، 12؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، 99؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، 206؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، 44، 49 ـ 50 و 71.
  63. امام‌خمینی، چهل حدیث، 71 ـ 72.
  64. امام‌خمینی، چهل حدیث، 69.
  65. امام‌خمینی، چهل حدیث، 69.
  66. امام‌خمینی، چهل حدیث، 67 و 69.
  67. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 195 ـ 196؛ امام‌خمینی، تفسیر حمد، 138.
  68. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، 1/107.
  69. امام‌خمینی، الطهاره، 395 ـ 396.
  70. غزالی، کیمیای سعادت، 2/278 ـ 284؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، 1/366 ـ 373؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، 265 و 269.
  71. خواجه‌نصیر، اخلاق ناصری، 157.
  72. غزالی، احیاء علوم الدین، 11/74؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، 1/214.
  73. فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، 6/278 ـ 279.
  74. امام‌خمینی، چهل حدیث، 71.
  75. امام‌خمینی، چهل حدیث، 111.
  76. امام‌خمینی، حدیث جنود، 342 ـ 343.
  77. امام‌خمینی، حدیث جنود، 339.
  78. امام‌خمینی، چهل حدیث، 72 ـ 75.
  79. امام‌خمینی، چهل حدیث ، 70.
  80. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 176.
  81. امام‌خمینی، آداب الصلاة ، 22 ـ 48.
  82. امام‌خمینی، چهل حدیث، 67.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، 19/135.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
  • ابن‌مسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد الهلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، 1426ق.
  • ابن‌منظور، محمد‌بن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
  • ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، قاهره، دار صادر، 1343ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، 1388ش.
  • امام‌خمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، 1388ش.
  • امام‌خمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، 1388ش.
  • امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، 1388ش.
  • امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، 1387ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، 1389ش.
  • امام‌خمینی، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، 1386ش.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چاپ چهاردهم، 1369ش.
  • زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1414ق.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
  • غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیم‌بن‌حسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بی‌تا.
  • غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، 1383ش.
  • غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامام‌الغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1416ق.
  • فیض‌ کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، 1417ق.
  • فیومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، 1414ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
  • مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبة الاسلامیه، چاپ اول، 1382ق.
  • مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آل‌الرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، 1404ق.
  • مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
  • نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تصحیح محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، 1377ش.
  • نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بی‌تا.
  • ورام، مسعودبن‌عیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، 1410ق.

[ ابوالفضل یغمایی]