مهجوریت قرآن نکوهش دوری از قرآن و لزوم بازگشت به آن.
مفهومشناسی
«مهجوریت» از ریشه «هجر» به معنای دورشدن از چیزی و ترک و رویگردانی از آن است[۱] و در اصطلاح علوم قرآنی به معنای رویبرگرداندن از قرآن و ترک آن [۲] و نشنیدن و درکنکردن آن[۳] است. امامخمینی نیز مصداق روشن مهجوریت قرآن را ترک مسایل مهم قرآنی و اسلامی و عمل برخلاف آن دانستهاست.[۴]
پیشینه
قرآن کریم از شکایت رسول اکرم(ص) در روز قیامت از مهجوریت، ترک و جلوگیری از رواج قرآن سخن گفتهاست[۵] که به باور برخی مفسران، شکایت پیامبر(ص) به قیامت اختصاص ندارد[۶] و ایشان در همین دنیا نیز به سبب فراموشکردن قرآن ـ که برنامه زندگی و وسیله نجات و حرکت و ترقی مسلمانان است ـ از مهجورماندن و پایینآوردن آن در حد تشریفات شکایت دارد؛[۷] همچنین برخی روایات از مهجوریت و فراموششدن معارف قرآن پس از رسول خدا(ص) خبر دادهاند.[۸]
پس از نزول قرآن، پیامبر(ص) در جایگاه نخستین مفسر، خود عهدهدار ترویج و تفسیر قرآن شد و با تشکیل حلقههای قرآنی به تربیت شاگردانی شایسته پرداخت؛ اما پس از رحلت پیامبر(ص)، فاصلهگرفتن از زمان نزول قرآن، گسترش دامنه فتوحات مسلمانان و ظهور مسایل علمی جدید سبب مهجوریت قرآن و متوقف شدن رشد تعلیمات قرآنی شد.[۹] اندیشمندان و مفسران اسلامی درباره مهجوریت قرآن، ذیل آیه ۳۰ سوره فرقان به بحث پرداختهاند و ابعاد مهجوریت و عوامل آن را برشمردهاند.[۱۰] مهجوریت و غربت قرآن در میان مسلمانان سبب مطرحشدن مسئله بازگشت به قرآن [۱۱] و ظهور جنبشهای اصلاحی با شعار بازگشت به قرآن[۱۲] در سده اخیر از سوی مصلحان مسلمان، نظیر سیدجمالالدین اسدآبادی[۱۳] شد. این جنبشها که پس از چند قرن رکود، در ایران، مصر، سوریه، لبنان، شمال افریقا، ترکیه، افغانستان و هند برای مبارزه با حملات گسترده و استعمارگرانه غرب به جهان اسلام ظهور کرده بودند،[۱۴] مسلمانان جهان را به شناخت و بازیابی مجدد قرآن فرا میخواندند و از این طریق، بیداری و تحول فکری، سیاسی و اجتماعی آنان را خواهان بودند؛ به گونهای که بتوانند هویت گمشده و ناتوانشده مسلمانان را زنده سازند و آنان را به مقاومت در برابر استعمارگران و در نهایت احیای عزت و عظمت دیرین وادارند.[۱۵] خاستگاه اصلی این مسئله، قرآن[۱۶] و روایات[۱۷] است و آنچه مصلحان مسلمان در سده اخیر مطرح کردهاند، در حقیقت بازتاب آموختههای قرآن و روایات است.
از نظر تاریخی، جامعترین اندیشه در این زمینه، از اسدآبادی و محمد عبده است که نخستین بار شعار بازگشت به قرآن را مطرح ساختند و نوعی حرکت سیاسی، در جهت مبارزه با استعمار و اتحاد اسلام، برای تشکیل یک نظام اسلامی آغاز کردند و با انتشار مجله عروة الوثقی از مبارزه اجتماعی و اصلاح دینی سخن گفتند.[۱۸] ازجمله کسانی که در خروج قرآن از مهجوریت در جامعه اسلامی کوشید، سیدمحمدحسین طباطبایی است. ایشان با فداکاری و گذشتن از شخصیت اجتماعی خود ـ که میتوانست با پرداخت به علوم دیگری غیر از تفسیر، به دست بیاورد ـ برای زدودن مهجوریت و غربت از قرآن و علوم مرتبط با آن، به تدریس، تفسیر و سپس تألیف تفسیر المیزان مشغول شد.[۱۹]
امامخمینی نیز از منادیان بازگشت به قرآن و یکی از احیاگران معارف و مسایل مطرح در قرآن است[۲۰] که پیش از آن به ورطه فراموشی سپرده شده بود؛ مانند مسایل حکومتی و سیاسی در اسلام. ایشان توانست این مسایل را زنده و آن را در جامعه اجرا کند؛[۲۱] ایشان در آثار خود درباره ابعاد مهجوریت قرآن، عوامل مؤثر در آن و آثار و پیامدهای مهجوریت، همچنین بازگشت به قرآن و روش آن بحث کردهاست.[۲۲]
ابعاد مهجوریت
اندیشمندان اسلامی برای مهجوریت قرآن، ابعاد چندی برشمردهاند:[۲۳]
- تلاوت: مهجوریت قرآن در تلاوت، گاه به عدم تلاوت است و این امر شامل هر دو دسته افرادی که اساساً نمیتوانند قرآن تلاوت کنند و کسانی که میتوانند تلاوت کنند؛ ولی در مطالعه آن انگیزهای ندارند، میشود[۲۴] و گاه به رعایتنکردن آداب تلاوت که برای آن ذکر شدهاست. اما افرادی به خواندن قرآن و رعایت حروف و مخارج و اهتمام به ختم آن فریفته میشوند و آداب آن را رعایت نمیکنند؛[۲۵] ازجمله این آداب اینهاست:
- حضور قلب و ترک حدیث نفس؛[۲۶]
- تعظیم متکلم و بهیادآوردن عظمت او؛[۲۷]
- استعاذه یعنی؛ پناهبردن به خداوند از شر شیطان.[۲۸] امامخمینی مقصود از آداب تلاوت را همان آدابی میداند که در شریعت مطهر آمدهاست که عبارتاند از:
(ببینید: تلاوت قرآن)
- تدبر: قرآن کریم کسانی را که در آیات قرآن تدبر نمیکنند، با این پرسش که آیا بر دلهایشان مهر خوردهاست، نکوهیدهاست [۳۶] در روایات نیز بر تدبر در آیات قرآن و تفکر در مضامین آن توصیه شدهاست تا انسانها از نور آن بهرهمند شوند[۳۷] و عبرتهای آن را به کار گیرند؛[۳۸] همچنین اندیشمندان اسلامی بر تدبر در آیات قرآن تأکید میورزند[۳۹] و غفلت از آن را سبب درکنکردن حقایق میدانند؛[۴۰] از اینرو افراد بسیاری به سبب تدبرنکردن در قرآن از آن بهره نمیبرند.[۴۱] امامخمینی نیز شرایطی، همچون طهارت روح و پاکی از پلیدی طبیعت را برای درک حقایق قرآن و فهم آن لازم میداند[۴۲] و توجه بیش از حد به الفاظ و عبارات قرآن و تلاش برای بهپایانرسانیدن سورهها در هنگام تلاوت را از نمونههای آشکار مهجوریت در تدبر در قرآن میشمارد.[۴۳]
(ببینید: قرآن و اهداف قرآن)
- جامعیت: به باور امامخمینی، قرآن کریم دربردارنده همه جهات معرفتی، اخلاقی، سیاسی و اجتماعی است[۴۴] که انسان در رسیدن به سعادت به آن نیاز دارد و علما و مفسرانی که تنها به جهات ادبی و بلاغی قرآن توجه کنند و تمام شئون قرآن را در همین امور نمایش دهند، در حقیقت قرآن را از هدف اصلی خود دور کردهاند؛[۴۵] چنانکه برخی برای اجتناب از وقوع در تفسیر به رأی، قرآن را از ابعاد مختلف آن عاری دانسته و با این کار این کتاب آسمانی را به طور کلی مهجور کردهاند.[۴۶]
(ببینید: جامعیت قرآن)
- عمل: از مصادیق مهجوریت قرآن، ترک عمل به قرآن است.[۴۷] قرآن کریم کسانی که آموزههای کتاب آسمانی را میآموزند اما به آن پایبند نیستند نکوهش کردهاست [۴۸] امیرالمؤمنین(ع) در وصیت خود تأکید میکند مبادا دیگران در عمل به قرآن بر مسلمانان پیشی گیرند.[۴۹] در واقع قرآن کریم کتاب انسانسازی است و بیان فلسفه نظری نیست و هر چشماندازی که ارائه میدهد، برای عمل است.[۵۰] امامخمینی بر این باور است که قرآن باید در تمام شئون زندگی، اعم از مسایل عبادی، سیاسی و اجتماعی وارد شود.[۵۱] ایشان یکی از اقسام مهجوریت قرآن را عملنکردن به دستورها و فرمانهای الهی آن[۵۲] و متروکشدن مسایل مهم قرآنی و اسلامی میداند و باور دارد چهبسا در برخی کشورها برخلاف این دستورها عمل میشود.[۵۳] همچنین ایشان مسایلی، مانند بیتوجهی به ابعاد هدایتی و تربیتی قرآن در دعوت به وحدت و نهی از اختلاف در میان مسلمانان و حکومتهای اسلامی و رهاکردن حکومت عدل الهی و پایهگذاری انحراف از دین خدا را از نشانههای مهجوریت قرآن میداند.[۵۴]
عوامل مؤثر در مهجوریت
اندیشمندان اسلامی و مفسران، علل و عواملی برای مهجوریت قرآن بیان کردهاند که به دو بخش اصلی تقسیم میشود:
- عوامل فرهنگی ـ اجتماعی: در نگاه اندیشمندان اسلامی، برخی عوامل مهجوریت قرآن ریشه در فرهنگ و اجتماع مسلمانان دارد؛ مانند:
- بیتوجهی به جامعیت قرآن: بهرهنگرفتن و بیتوجهی مسلمانان نسبت به همه ابعاد قرآن سبب مهجورشدن آن شدهاست. قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی و هدایتگر بشر، از جامعیت لازم برخوردار است و معارف و آموزههای آن جاودانه و منطبق بر همه زمانها و مکانهاست و با اینکه در یک دوره تاریخی و با توجه به امور و مسایل آن زمان نازل شده، به حکم اینکه کتابی جاوید و جهانی است، هرگز معارف و مقصود آیاتش به شرایط ویژه آن زمان محصور و منحصر نمیشود.[۵۵] امامخمینی نیز بر این باور است قرآن کتابی مربوط به همه اعصار است[۵۶] و همانگونه که انسان نامحدود است، نسخه تربیتی انسان و مربی او، یعنی قرآن نیز نامحدود است.[۵۷] ایشان یادآور شدهاست، اگرچه همه ابعاد و مراتب مختلف قرآن از دسترس افراد عادی به دور است؛ ولی لازم است علمای اسلام در کشف حقایق قرآن در تمام ابعاد آن بکوشند تا این کتاب آسمانی مهجور نماند.[۵۸] ایشان غفلت مفسران از بیان جهات عرفانی، اخلاقی و اجتماعی قرآن را از عواملی میداند که سبب شدهاست مردم قرنها از حقایق قرآن محروم شوند.[۵۹] به باور ایشان، یکی از نیرنگهای مهم شیطان این است که همیشه کمالات موهوم را بر انسان جلوه میدهد و وی را به داشتههایش راضی و قانع میکند؛ چنانکه اهل تجوید را به همان علم جزئی قانع و آنها را از فهم کتاب نورانی الهی محروم میسازد؛ همچنین فیلسوف و عارف را در اصطلاحات محبوس و از دعوتهای الهی محروم میکند.[۶۰] (ببینید: جامعیت قرآن)
- مهجوریت اهل بیت(ع): قرآن کتاب خداوند و امام معصوم(ع) حجت اوست و اینها دو راه هدایت و نجاتاند. قرآن، امام صامت و امام، قرآن ناطق است؛ چنانکه در روایت به این امر تأکید شدهاست.[۶۱] بنابر نظر امامخمینی، مهجوریت هر یک، مهجوریت دیگری است تا اینکه این دو مهجور بر رسول خدا(ص) در حوض کوثر وارد شوند؛[۶۲]
- نگرش نادرست در بهرهبردن از قرآن: فرهنگ نادرست بهرهبردن از قرآن و آداب و رسوم غلط، از عوامل مهجوریت قرآن به شمار میرود. امامخمینی باور دارد فرهنگی که مردم آن، بیشتر برای استخاره، تبرک و مجالس مردگان به قرآن توجه میکنند یا برخی اهل علم، بیشتر عمر خود را صرف تجوید و جهات لغوی و آرایههای ادبی میکنند، از عوامل مهجوریت قرآن است؛[۶۳]
- عملکرد نسل گذشته و مربیان جامعه: عالمان دینی و نسل کهن به علومی غیر از تدبر و تفسیر قرآن اهتمام میورزیدهاند و به همین دلیل کسانی که به تدبر و تفسیر قرآن مشغول بودهاند، به اندازه عالمان دیگر، احترام و امکانات نداشتهاند. این موضوع سبب مشغولشدن به علوم دیگر و انحراف از توجه به قرآن در نسل گذشته و به دنبال آن در نسل جدید شدهاست؛[۶۴] ولی امامخمینی به ترویج ابعاد گوناگون قرآن در جامعه اهتمام بسیار میورزید و در آثار خود ابعاد اجتماعی و عرفانی قرآن را بیان میکرد. ایشان در وصیتنامه خود به پیروی از قرآن و اسلام افتخار میکند که میخواهد قیود پیچیده بر دست و پا و قلب و عقل بشر را بردارد و مسلمانان را به وحدت فرا میخواند؛[۶۵]
- حجابهای فهم قرآن: حجابهای فهم قرآن ازجمله عواملی است که مانع از درک صحیح آن میشود؛ مانند تمسک به ظواهر قرآن و دستبرداشتن از حقایق آن.[۶۶] به باور امامخمینی، از عوامل مهجورشدن قرآن، ممنوعکردن تدبر و تفکر در آیات قرآن به بهانه تفسیر به رأی است؛ چنانکه برخی به این بهانه قرآن را در استفادههای اخلاقی، عرفانی و ایمانی محدود کردهاند.[۶۷] این یکی از فتنههای شیطان است که افراد را به همان علومی که دارند، قانع میکند و آنان را از علوم دیگر و همچنین از فهم کتاب الهی بازمیدارد[۶۸] به باور ایشان، خطر تحجرگرایان و مقدسنمایان بیشتر از دشمنان اسلام است[۶۹] و جاهلان متحجر و عالمان بیتقوا سبب شدهاند ابعاد عرفانی، فلسفی، سیاسی و حکومتی قرآن مهجور شود.[۷۰] (ببینید: تأویل)
- عوامل سیاسی: برخی از عوامل مهجوریت قرآن از خارج جغرافیای اسلام، به جهات استعمارگرایانه، سبب مهجوریت و دوری مسلمانان از قرآن شدهاست. استعمارگران برای رسیدن به مقصود خود از شیوههای مختلفی استفاده کردهاند:
- ترویج جدایی دین از سیاست: یکی از حربههای استعمار برای منزویکردن و بیاثرساختن قرآن در تحولات سیاسی و اجتماعی، ترویج جدایی دین از سیاست است.[۷۱] به باور امامخمینی یکی از عوامل مهجوریت قرآن، نقشههای استعماری است تا نگذارد مسلمانان به قرآن چنگ زنند.[۷۲] به باور ایشان، استعمار و بیگانگان در مهجوریت قرآن نقش مهمی داشتهاند. آنان چون قرآن را سد راه اهداف استعماری خویش میدیدند، میکوشیدند با سوءاستفاده از بیاطلاعی مردم مسلمان و نسل جوان از قرآن، از همه سو به قرآن یورش برند.[۷۳] استعمارگران با این هدف از چند راه وارد شدند: یکی انکار وجود سیاست در اسلام و القای این فکر که اسلام و سیاست با یکدیگر رابطهای ندارند[۷۴] و دیگری تحقیر سیاست و سبکشمردن آن برای علما، به منظور دورکردن آنان از صحنه سیاست؛[۷۵]
- افیونشمردن دین: از حربههای استعمار در محو فرهنگ اسلام و مبانی قرآنی، ترویج افیون بودن دین است. امامخمینی حمله به قرآن کریم را ریشه این عقیده میداند و آن را از اهداف سیاسی استعمارگران میخواند؛[۷۶]
- عوامل و حکومتهای دستنشانده: از حربهها و ابزارهای استعمار، عوامل و حکومتهای دستنشانده آنان است که همواره با فعالیتهای خود، در جهت تقویت اهداف و مقاصد ضد قرآنی استعمار گام برداشتهاند. از نظر امامخمینی، در دوران رژیم پهلوی، برخی اقدامات و نقشهها به منظور مهجوریت قرآن و اسلام و احکام آن صورت میگرفت.[۷۷] گاهی نیز قدرتهای شیطانی به واسطه حکومتهای منحرف ـ که به دستورهای اسلام عمل نمیکنند ـ برای محو قرآن و اثبات مقاصد شیطانی خود، قرآن را به خط زیبا چاپ میکنند و از این راه عقاید ضد قرآن را ترویج میکنند و ملتها را به سوی ابرقدرتها سوق میدهند.[۷۸]
آثار و پیامدهای مهجوریت قرآن
ازجمله آثار مهجوریت قرآن در جامعه شیوع خرافات قومی و قبیلهای و رواج احادیث مجعول است.[۷۹] برخی مصلحان معتقد بودند اگر به قرآن توجه نشود و به احکام و اوامر و نواهی آن عمل نشود، مسلمانان صاحب قدرت، عزت و سعادت نخواهند شد.[۸۰] امامخمینی نیز آثار مهجورشدن قرآن را برشمرده است:
- ازدستدادن عظمت و بزرگی مسلمانان در عالم؛[۸۱]
- دوری دولتهای اسلامی و مسلمانان از تعالیم نورانی قرآن کریم که سبب شدهاست مسلمانان تحت سیاستهای تجاوزکارانه شرق و غرب قرار گیرند و به اوضاع نابسامان و سخت دچار شوند[۸۲] و در نتیجه مشکلات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشورهای مسلمان را فراگیرد؛[۸۳]
- بیاعتناشدن روحانیون به اوضاع سیاسی و اقتصادی جامعه؛[۸۴]
- دوری جامعه از معنویت و سعادت و رواج فساد در جامعه؛[۸۵]
- دوری از سیره عملی انبیا و معصومان(ع)؛ زیرا مهجوریت قرآن، مهجوریت اهل بیت(ع) و سنت و روش و سیره عملی آنان است؛ به این دلیل که قرآن و عترت پیامبر(ص)، دو ثقل بهیادگارمانده از ایشاناند که هر چه درباره یکی از آنها روی دهد، درباره دیگری نیز روی دادهاست؛[۸۶]
- بهحاشیهرفتن قرآن در تمام شئون زندگی.[۸۷]
گرایش بازگشت به قرآن
در اواخر قرن سیزدهم هجری، حرکتی میان مسلمانان آغاز شد که آنان را به شناخت و بازیابی قرآن فرامیخواند و از این طریق، بیداری فکری مسلمانان را خواهان بود؛[۸۸] از اینرو در جهان اسلام با مشاهده مهجوریت قرآن، طرح بازگشت به قرآن مطرح شد و دلیل این طرح در مرحله نخست، مشکلات جهان اسلام، احساس عقبماندگی جوامع مشرقزمین و تحقیر شخصیت و کاهشیافتن توان مسلمانان در رویارویی با غرب و استعمار اروپایی بود. مصلحان، دوران عظمت و شکوه نخستین مسلمانان و خیزش فرهنگی، اجتماعی و علمی صدر اسلام را به یاد داشتند و میدیدند که این پویش و حرکت، دیگر وجود ندارد و مسلمانان در رکود، تحجر، انحراف و همچنین خرافهپرستی و شعارزدگی به سر میبرند [۸۹] بیدارگران جهان اسلام میدیدند که هر چه مردم از آموزههای قرآن فاصله میگیرند، مشکلات آنان زیادتر و بدبختی و نکبت بیشتر دامنگیر آنان میشود؛[۹۰] بنابراین تنها راه نجات مسلمانان و رسیدن به قدرت گذشته را بازگشت به آموزههای نخستین اسلام و عمل به احکام قرآن میدانستند.[۹۱]
امامخمینی دلیل بازگشت به قرآن را چند مسئله اساسی میداند: آوردن قرآن از صحنه فردی به اجتماعی،[۹۲] آگاهی از مقاصد قرآن[۹۳] و عملکردن به قوانین آن [۹۴] ایشان بالاترین خطر را برای مسلمانان، بیهویتی و تسلیمشدن آنان در برابر سلطه مستبدان و مستکبران جهان میشمارد.[۹۵]
روش بازگشت به قرآن
مصلحان اسلامی همگی بر اساس مهجوریت قرآن، طرح بازگشت به قرآن را مطرح کردند تا جامعه اسلامی را به اتحاد و بیداری بازگردانند[۹۶] و راه آن را کنارزدن خرافهها و پیرایههایی دانستند که در طول تاریخ به اسلام بسته شده بود. از اینرو لازم بود به سنت معتبر و سیره سلف صالح مراجعه کرد؛ زیرا در فهم صحیح قرآن رجوع به سنت معتبر لازم است؛ زیرا آنان به خطرهای «حسبنا کتاب الله» در هر عصر و زمانی برای مسخ اسلام پی برده بودند.[۹۷]
امامخمینی در مسئله بازگشت به قرآن به دو جهت اجتماعی و فردی توجه کردهاست. از جهت اجتماعی و در برخورد با مسایل فرهنگی و سیاسی، ایشان برای نفی سلطه و مقابله با استعمار خارجی و جلوگیری از چپاول منابع مسلمانان، به مسئله وحدت مسلمانان در آیه «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً»[۹۸] اشاره میکند و بر این باور است که اگر مسلمانان به همین یک آیه عمل کنند، تمام مشکلات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آنان، بدون توسل به اجانب حل خواهد شد[۹۹] و از آنجاکه بخشی از مهجوربودن قرآن مربوط به عمل نکردن به مسایل اجتماعی و سیاسی آن است، ایشان عملکردن به قرآن کریم را سبب بازگشت عظمت و مجد اسلام و مسلمانان و خروج از نفوذ استعمار میداند [۱۰۰]
اما از جهت فردی، به اعتقاد امامخمینی قرآن کتاب هدایت، انس و زندگی است[۱۰۱] و لازم است در تمام شئون زندگی انسان وارد شود و به قرائت آن اهتمام کنند؛[۱۰۲] بنابراین راه بازگشت به قرآن در آغاز انس با قرآن، غفلتنورزیدن از آن است و با فهم دستورها[۱۰۳] و پذیرش دعوتها، مواعظ، معارف و حکمتهای آن میتوان قرآن را از مهجوریت خارج کرد.[۱۰۴] البته این امر در صورتی حاصل میشود که در معارف قرآن به روی مردم باز باشد و مفسران تفسیرهایی بنویسند که بیان مقاصد و تعلیم شئون الهی باشد و مردم نیز باید برای آموزش شئون الهی به آن رجوع کنند.[۱۰۵]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۲۵۰ ـ ۲۵۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۷/۶۰۶.
- ↑ طوسی، التبیان، ۷/۴۸۶؛ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۳/۲۷۷.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۷/۲۶۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.
- ↑ فرقان، ۳۰؛ طباطبایی، المیزان، ۱۵/۲۰۵؛ فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۴/۱۱.
- ↑ بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، ۴/۱۲۳؛ کاشانی، زبدة التفاسیر، ۴/۵۶۵؛ شبر، تفسیر القرآن الکریم، ۳۴۹.
- ↑ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۹۲ ـ ۹۳.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۴۷، ۲۰۱ ـ ۲۰۳؛ کلینی، الکافی، ۲/۶۱۳ ـ ۶۱۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۵/۲۷۲ ـ ۲۷۳.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۳/۲۷۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۵/۲۰۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۹۲ ـ ۹۳؛ خرمشاهی، قرآنشناخت، ۱۴۴ ـ ۱۵۶.
- ↑ اسدآبادی، العروة الوثقی، ۱۶۰.
- ↑ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۱۴۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۶ و ۱۰۸.
- ↑ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۱۴۵.
- ↑ خرمشاهی، تفسیر و تفاسیر، ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ فرقان، ۳۰.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۳۳، ۱۸۸؛ خ۱۷۵، ۲۵۳ ـ ۲۵۶؛ خ۱۸۲، ۲۷۰ ـ ۲۷۱ و خ۱۸۹، ۲۸۹ ـ ۲۹۰.
- ↑ (مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۴۷ و ۱۵۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۳۳ ـ ۵۳۴؛ جوادی آملی، شمسالوحی تبریزی، ۴۴.
- ↑ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۱۵۶.
- ↑ (دیاری بیدگلی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، مقدمه، ک.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵ ـ ۱۹۹؛ امام خمینی، تفسیر حمد، ۱۱۰، ۱۳۶ ـ ۱۳۷ و ۱۷۰ ـ ۱۷۱؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۷۸ و ۱۶/۳۴.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۱/۲۴۳؛ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۵۲ ـ ۷۰.
- ↑ خرمشاهی، قرآنشناخت، ۱۴۴ ـ ۱۴۹؛ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۵۲ ـ ۵۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۱۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۳/۵۱۱.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۲۳۶.
- ↑ فیض، تفسیر الصافی، ۱/۷۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۰ ـ ۵۰۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۴؛ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۰۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۸۰ ـ ۱۸۱.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۲۰ ـ ۲۲۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۰۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶ ـ ۲۰۹.
- ↑ محمد(ص)، ۲۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۰۰.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۱۱۱.
- ↑ طبرسی، تفسیر جوامع، ۳/۲.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۶۸.
- ↑ زمخشری، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ۲/۱۸۰.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۲۰۱ ـ ۲۰۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلوة، ۱۹۸؛ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۹ و ۵۰۳ ـ ۵۰۴؛ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۸۷ ـ ۳۸۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۴/۴۴۸.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۴ ـ ۱۹۵؛ امام خمینی، صحیفه، ۴/۶.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹.
- ↑ خازن بغدادی، تفسیر الخازن (لباب التأویل فی معانی التنزیل)، ۳/۳۱۳.
- ↑ جمعه، ۵.
- ↑ نهج البلاغه، ن۴۷، ۴۴۷.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۲۸۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۳ ـ ۳۵ و ۲۱/۳۹۴ ـ ۳۹۵.
- ↑ ایازی، قرآن اثری جاویدان، ۱۳ ـ ۱۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۷۱.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۲ ـ ۹۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵ ـ ۱۹۶.
- ↑ مرعشی، احقاق الحق و ازهاق الباطل، ۲/۲۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۴.
- ↑ امما خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۸؛ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۵۳۳ ـ ۵۳۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶.
- ↑ ناصرخسرو، زاد المسافر، ۳ ـ ۴.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۳.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۰۸ ـ ۱۰۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۳۳۶ ـ ۳۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱؛ ۲/۴۶۰ ـ ۴۶۱، ۴۸۷ ـ ۴۸۸ و ۴/۲۱۴ ـ ۲۱۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۰ ـ ۲۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۰۵.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۴/۳۱۶ ـ ۳۱۷.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۱/۱۳۷، ۱۹۹ و ۴۱۰ ـ ۴۱۱.
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ۲۱/۳۹۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۵/۲۷۴.
- ↑ اسدآبادی، العروة الوثقی، ۲۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸ ـ ۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۳۹ و ۱۶/۳۷.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۲۷۸ و ۴۷۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۵۳۰ ـ ۵۳۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۳ ـ ۳۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۸.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن، ۱/۹۹.
- ↑ ایازی، تفسیر قرآن، ۱/۹۹ ـ ۱۰۰.
- ↑ بنان، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، ۱۱۹ ـ ۱۳۰.
- ↑ اسدآبادی، العروة الوثقی، ۲۸۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۵؛ ایازی، تفسیر قرآن، ۱/۱۰۱ ـ ۱۰۲.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۴ ـ ۱۹۵.
- ↑ امام خمینی، کشف اسرار، ۲۲۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۹۰ ـ ۲۹۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۱۰۸ ـ ۱۰۹.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۶.
- ↑ آل عمران، ۱۰۳.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۲۷۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲/۴۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۷۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۳۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۹۱ ـ ۹۳.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۸ ـ ۱۹۹.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۹۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اسدآبادی، سیدجمالالدین، العروة الوثقی، ترجمه زینالعابدین کاظمی، تهران، حجر، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- همو، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- همو، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- همو، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- همو، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- همو، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- ایازی، سیدمحمدعلی، تفسیر قرآن مجید برگرفته از آثار امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- همو، قرآن، اثری جاویدان، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- بنان، مریم، مهجوریت قرآن از دیدگاه امامخمینی، قم، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- بیضاوی، عبداللهبنعمر، انوار التنزیل و اسرار التأویل (تفسیر البیضاوی)، تحقیق محمد عبدالرحمن مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- جوادی آملی، عبدالله، شمسالوحی تبریزی، قم، اسراء، چاپ پنجم، ۱۳۸۸ش.
- خازن بغدادی، علیبنمحمد، تفسیر الخازن (لباب التأویل فی معانی التنزیل)، تصحیح عبدالسلام محمد علی شاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- خرمشاهی، بهاءالدین، تفسیر و تفاسیر جدید، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- همو، قرآنشناخت، تهران، طرح نو، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- دیاری بیدگلی، محمدتقی، اندیشه و آرای تفسیری امامخمینی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، تحقیق مصطفی حسین احمد، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ سوم، ۱۴۰۷ق.
- شبر، سیدعبدالله، تفسیر القرآن الکریم، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، تفسیر جوامع الجامع، تصحیح ابوالقاسم گرجی، تهران، دانشگاه تهران و مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- همو، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- همو، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- همو، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
- کاشانی، ملافتحالله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- مرعشی شوشتری، سیدقاضینورالله، احقاق الحق و ازهاق الباطل، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- همو، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۶ش.
- ناصرخسرو، ناصربنخسرو قبادیانی، زاد المسافر، تحقیق سیدمحمد عمادی، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
- سیدمحمدعلی ایازی، مهجوریت قرآن، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۶۳۳-۶۳۹.