غضب، حالتی نفسانی و مبدأ حرکت نفس برای غلبه و انتقام.
معنی
غضب به معنای خشم و عصبانیت[۱] یا جوشش و غلیان خون برای انتقام[۲] است. در اصطلاح علم اخلاق غضب انسانی کیفیتی نفسانی است که سبب حرکت و هیجان نفس برای غلبه و پیروزی میشود و برای شهوت انتقامجویی میباشد.[۳] امامخمینی در تبیین غضب، تعریف ابنمسکویه را پذیرفته است.[۴] در مقابل آن حلم، رحمت و خمود است. حلم صفتی است که در اثر اعتدال در قوه غضبیه حاصل میشود و کنترل نفس را در ناملایمات به دست میگیرد و منجر به آرامش آن میشود.[۵] حلم صفت شجاعت را به همراه دارد[۶] که حد وسط میان جبن و تهور است[۷] (ببینید: حلم) و رحمت به معنای رأفت و رقّت قلب است و این رحمت به دلیل اینکه لازم یا ملزوم حلم است، مقابل غضب واقع میشود.[۸] اما خمودی صفتی است که بر اثر تفریط در قوه شهویه یا غضبیه حاصل میشود.[۹]
امامخمینی به پیروی از ابنمسکویه (۹۷ و ۱۰۰) و همسو با دیگر دانشمندان اخلاق،[۱۰] غضب را به دو نوع ناپسند و پسندیده تقسیم کرده است: غضب ناپسند و شیطانی تجاوزِ قوه غضبیه از حد عقل و اعتدال است و غضب پسندیده بهکاربستن قوه غضبیه در راه حق و تسلیمشدن در برابر عقل سلیم و اوامر انبیای عظیمالشأن(ع) میباشد که دراینصورت از جنود رحمان و نوعی شجاعت است.[۱۱]
واژه غضب با واژگانی چون شجاعت و قساوت مرتبط است. امامخمینی در بیان فرق غضب ناپسند و شجاعت معتقد است غضب غیر از شجاعت است و مبادی، آثار و خواص آن با این صفت متفاوت میباشد؛ زیرا مبدأ شجاعت، قوت و اطمینان نفس و همچنین اعتدال ایمان و اهمیتندادن به امور دنیاست که با تعدیل قوه غضبیه و تهذیب آن حاصل میشود، اما غضب ناپسند از ضعف نفس و تزلزل و سستی ایمان و عدم اعتدال مزاج روح است.[۱۲] همچنین ایشان قساوت را همان غلظت و سختی قلب میداند که مقابل آن رقّت قلب قرار دارد؛ اما غضب حالتی نفسانی برای انتقام است که به واسطه آن عقل منحرف میشود و از ادراک بازمیماند.[۱۳] غضب از صفاتی است که بر خداوند متعال نیز صادق است؛ ولی این صفت در خداوند کیف نفسانی نبوده، بلکه از کمالات وجودی و از صفات جلال حقتعالی شمرده میشود.[۱۴]
پیشینه
قوه غضبیه از نعمتهای الهی است که خداوند در نهاد انسان قرار داده است تا با استفاده صحیح از آن به سعادت نایل شود. نسبتدادن تمام صفات ناپسند به خدایان در اغلب ادیان ابتدایی جهان دیده میشود[۱۵] و از ویژگیهای بارز خدایان شمرده شده است.[۱۶] در ادیان توحیدی این صفت به معنای پسندیده آن به خداوند نسبت داده شده است.[۱۷] در آیات قرآن نیز از غضب و سخط الهی سخن به میان آمده است.[۱۸]
بحث از غضب و آثار و نتایج آن در کلمات اندیشمندان و حکمای پیش از اسلام، مانند حکمای یونان دیده میشود.[۱۹] به این بحث در فرهنگ و معارف اسلامی توجه شده است. خداوند در قرآن کریم افرادی را که به هنگام غضبکردن خشم خود را فروخورده و از دیگران درمیگذرند، ستایش کرده است[۲۰] و پیامبر اکرم(ص) را به غلظت که از آثار غضب است، در برابر کفار امر میکند.[۲۱] در منابع روایی نیز بابی به غضب اختصاص داده شده و مبادی و آثار و احکام آن بیان شده است.[۲۲] در برخی از روایات، غضب ناپسند کلید هر شر و منشأ همه گناهان و لغزشها شمرده شده است.[۲۳]
بحث غضب از اصول مسائل علم اخلاق است. ابنمسکویه از علمای قرن پنجم از نخستین اندیشمندان اسلامی است که در کتاب تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق به این بحث پرداخت.[۲۴] پس از او غزالی در احیاء علوم الدین[۲۵] و خواجهنصیر طوسی در اخلاق ناصری و نراقی در جامع السعادات به پیروی از اندیشه وی، باب مستقلی به غضب اختصاص داده و دربارهٔ اقسام و فواید و آثار آن سخن گفته و راههای درمانی برای غضب ناپسند پیشنهاد کردهاند.[۲۶]
امامخمینی در بیان مفهوم غضب کلام ابنمسکویه را بهترین کلام در این موضوع میداند.[۲۷] ایشان حدیث هفتم از کتاب شرح چهل حدیث[۲۸] و مقصد یازدهم از کتاب شرح حدیث جنود عقل و جهل[۲۹] را به این موضوع اختصاص داده و به بیان حقیقت قوه غضبیه و صفت غضب و آثار و راهکارهای درمان غضب ناپسند پرداخته و در آثار دیگر خود نیز بهمناسبت از آن سخن گفته است.
حقیقت غضب و قوه غضبیه
علمای اخلاق میان حقیقت غضب و قوه غضبیه فرق گذاشتهاند.[۳۰] بعضی صفت غضب را حرکت نفس میدانند که غایت آن شهوت انتقام است که عقل را محجوب میکند.[۳۱] بعضی آن را صفتی نکوهیده میدانند که اصل آن از آتش و حرارت و از ناحیه شیطان است.[۳۲] این صفت از قوه غضبیه نشئت میگیرد که در کنار قوای عاقله و شهویه از قوای نفس انسانی محسوب میشود.[۳۳]
امامخمینی تقسیمبندی علمای اخلاق در تقسیم قوا به قوه عاقله، شهویه و غضبیه را پذیرفته[۳۴] و قوه غضبیه را یکی از قوای فطری و جبلّی و از نعمتهای الهی برشمرده است[۳۵] که با آن دنیا و آخرت آدمی آباد میشود.[۳۶] ایشان بر این باور است که این قوه برای حفظ نظام بشری خلق شده؛ به گونهای که اجرای حدود و تعزیرات و سیاسات دینیه و عقلیه و نیز حفظ نظام خانواده و جان و مال منوط به آن میباشد.[۳۷]
امامخمینی استفاده درست از قوه غضبیه را منوط به اعتدال این قوه دانسته و معتقد است استفاده نکردن یا استفاده ناصحیح از این قوه، افزون بر کفران نعمت[۳۸] خروج از حدّ اعتدال نفس است[۳۹] و انسان را از بسیاری از کمالات و پیشرفتها بازمیدارد.[۴۰] همچنانکه افراط در قوه غضبیه در مواقعی موجب فساد ایمان و شقاوت و بدبختی انسان میشود،[۴۱] تفریط در قوه غضبیه نیز باعث نقصان ملکات میشود و مفاسد بسیار و معایب بیشماری ازجمله ترس، ضعف، سستی، تنبلی و همچنین کمصبری و خمودی در پی دارد.[۴۲] از اینرو غضب در برابر ظلم و در رویارویی با فساد و در موارد امر به معروف و نهی از منکر و همچنین در میدان جهاد و دفاع، امری پسندیده و لازم است و سستی در آن موجب بروز خطرهای بزرگی در زندگی فردی و اجتماعی میشود[۴۳]؛ زیرا جامعه انسانی همواره در معرض مفاسد و بیماریهایی است که اگر از آن دفع نشود نظام جامعه سالم به هم میخورد و مدنیت جامعه رو به زوال میرود.[۴۴]
صفت غضب در خداوند
غضب از صفاتی است که در متون دینی به خداوند نیز نسبت داده شده[۴۵] و از صفات قهر و جلالی خداوند است.[۴۶] طبق برخی روایات[۴۷] رحمت خداوند بر غضب او غلبه دارد. امامخمینی مانند دیگر علمای عرفان و اخلاق[۴۸] بر این نکته تأکید کرده و تفاسیر چندی از آن ارائه کرده است؛ مانند ظهور محبت الهی در مظاهر جمالی[۴۹] و تقدم اسمای محیط بر اسمای محاط.[۵۰] از اینرو کتاب خداوند با اسم رحمن و رحیم آغاز شده است.[۵۱] ایشان صفت رحمت را ذاتی پروردگار و اوصاف غضب و انتقام را تبعی میداند[۵۲] و معتقد است رحمت الهی گاهی به صورت قهر و غضب جاری میشود[۵۳] و حدود، تعزیرات، قصاص و امثال آن در حقیقت رحمت و رأفتی است که به صورت غضب و انتقام جلوه کرده است و حتی جهنم نیز رحمتی است که به صورت غضب الهی ظاهر گشته است؛ زیرا بعضی از اهل جهنم که لیاقت رسیدن به سعادت را دارند، تنها با پاک و خالصشدن در جهنم میتوانند بدان دست یابند.[۵۴]
منشأ غضب در انسان
امامخمینی همسو با علمای اخلاق،[۵۵] اسباب و منشأهای بسیاری را برای غضب ناپسند در انسان ذکر کرده که از آن جمله میتوان به حبّ دنیا که منشأ همه گناهان است، اشاره کرد؛ زیرا وقتی حب دنیا در دل جا گرفت، به مجرد اینکه مزاحمتی برای آن حاصل شد، قوه غضب به جوش میآید و عنان و اختیار را از انسان سلب میکند.[۵۶] از دیگر اسباب غضب، حب نفس و عجب و افتخار و لجاجت است.[۵۷] ایشان در مواضعی ریشه غضب را در دو چیز خلاصه میداند که یکی حب نفس و دیگری فضیلتانگاری غضب و مفاسد حاصل از آن است[۵۸] و بقیه امور به این دو عامل بازمیگردد.[۵۹]
آثار غضب ناپسند
امامخمینی با استناد به بعضی احادیث[۶۰] غضب ناپسند را کلید هر بدی دانسته است.[۶۱] ایشان مانند دیگر علمای اخلاق[۶۲] آثار متعددی برای غضب ناپسند برمیشمارد و ازجمله مهمترین آنها فساد ایمان است که موجب شقاوت و بدبختی انسان در دو جهان میگردد[۶۳]؛ همچنین غضب سبب بدرفتاری با خانواده، جامعه، هتک محرمات، احتمال وقوع قتل نفس و ناسزاگویی به نوامیس الهی میشود.[۶۴]
در یک نگاه کلی، به اعتقاد امامخمینی آنچه از زشتیها و ناهنجاریها در جامعه دیده میشود، معلول این صفت زشت است و این بدترین اثر اجتماعی غضب است. غضب اگر از حدّ خود تجاوز کند بهسختی جبران میپذیرد؛ ممکن است در انسان به صورت ملکه در آید و باعث شود صورت برزخی و قیامت انسان در جانب نقص به نهایت خود برسد؛ به طوری که طبق آیه[۶۵] با هیچ موجودی قابل مقایسه نباشد.[۶۶] در حقیقت صورت غضب در این عالم صورت آتش غضب خداوند در آن عالم است و همچنانکه غضب از باطن قلب ظاهر میشود ممکن است آتشی که در آخرت از قلب بروز میکند صورت همین غضب باشد.[۶۷] به اعتقاد ایشان اگر انسان قوه غضبیه را بر خلاف هدف اصلی بهکارگیرد، مصداق ظلوم و جهول در قرآن[۶۸] میگردد و چون رد امانت الهی نکرده است از غضب خداوند در امان نمیباشد.[۶۹]
امامخمینی خطر قوه غضبیه را از سایر قوا بیشتر دانسته؛ زیرا در یک لحظه میتواند تمام عقاید حقه، انوار معرفت و ایمان را بسوزاند و مبدأ هزاران جهالت و سفاهت گردد که در تمام عمر قابل جبران نباشد.[۷۰] به اعتقاد ایشان یک نفر با غضب خود ممکن است صدها هزار خانواده را از میان ببرد؛ به طوری که آتش غضب هیچ حیوانی به این ویرانگری و سوزندگی نیست[۷۱]؛ زیرا وحشیگری انسان در هنگام غضب برخلاف دیگر حیوانات، هیچ حد و مرزی ندارد و جهنم غضبش ممکن است تمام عالم طبیعت را بسوزاند. ایشان جنگ دوم جهانی را مصداق این امر میداند که آتش غضب یک انسان تمام جهان را شعلهور کرده است.[۷۲]
راههای درمان غضب
روایات به برخی راهکارها برای درمان و تسکین غضب ناپسند اشاره کردهاند؛ چنانکه در روایتی از امامکاظم(ع) آمده که شخص غضبناک درصورتیکه ایستاده است، بنشیند تا غضباش فروکش کند.[۷۳]
امامخمینی بر این اعتقاد است که معالجه غضب در حال شدت و افزایش حرارت انسان بهطور معمول محال است[۷۴] و تنها در حالت آرامش و سکون نفس میتوان در صدد درمان آن برآمد.[۷۵]
ایشان همچون دیگر علمای اخلاق[۷۶] دو راه عمده برای مبارزه با غضب و علاج آن بیان کرده است:
- درمان علمی که با تفکر در مبادی و مفاسد غضب میتوان به درمان غضب و ریشه آن پرداخت؛ زیرا شدت این صفت گاهی سبب گناهان بزرگ یا هتک محرمات الهی میشود.[۷۷]
- درمان عملی که این گونه از درمان در آثار امامخمینی با توضیح بیشتری بیان شده است. ایشان در دو حالت غضب و سکون نفس راههایی برای درمان حالت غضب ارائه کرده است. در حالت غضب تا زمانی که این حالت شدت پیدا نکرده، خود را با وسایلی مانند رفتن از محل غضب و تغییر حالت نشستن و برخاستن منصرف سازد و به ذکر خدا مشغول کند.[۷۸] اما در حالت آرامش و سکون نفس اساسیترین راه عملی درمان غضب ناپسند خشکانیدن ماده اصلی آن است؛ زیرا با ریشهکنشدن آن خشم از وجود انسان رخت بر میبندد.[۷۹] از آنجاکه مهمترین ریشه غضب حب دنیاست و بیشتر بیماریهای نفسانی از قبیل حب جاه و مال و قدرتطلبی از آن تولید میشود، انسان به جهت شدت علاقهمندی به این امور، در صورت حاصلنشدن هر کدام از آنها، قوه غضبش به هیجان میآید؛ از اینرو درمان قطعی آن با از میان بردن حب دنیا و حب نفس امکانپذیر است؛ زیرا با درمان حب دنیا نفس دارای سکون و طمأنینه میشود و آرامش قلبی برقرار میگردد.[۸۰] ایشان داشتن همت جدی، مخالفت با هوای نفس، لعن بر شیطان در باطن و پناهبردن به خدا را از دیگر راهکارهای درمان این قوه دانسته است.[۸۱]
امامخمینی یکی دیگر از راههای درمان غضب را استفاده از عوامل بیرونی میداند و معتقد است ازجمله راهکارهایی که برای مهار غضب شدید مفید است، ترساندن شخص از ناحیه قدرت بالاتر است؛ زیرا غضب غالباً بر افراد پایین یا مساوی ظهور میکند و در صورت عدم امکان مهار غضب از راه علمی و عملی از ناحیه شخص، میتوان از این راه مانعِ بروز مفاسد غضب شد.[۸۲]
سیره امامخمینی
امامخمینی اهتمام زیادی به رعایت اخلاق و حقوق افراد داشت و در موارد رعایتنشدن حدود الهی و مشاهده ظلم و مخالفت با قوانین الهی چون قصاص[۸۳] و در مواردی که استقلال مملکت در معرض خطر قرار میگرفت و قوانین بر خلاف اسلام به تصویب میرسید،[۸۴] غضبناک میشد؛ همچنین در جایی که دربارهٔ علما طعن یا تعبیری خلاف شأن بیان میشد، عصبانی میشد[۸۵] و در مواردی که میدید بعضی افراد مسئول با افراد نیازمند بهخوبی برخورد نمیکنند، با تندی برخورد میکرد.[۸۶] ایشان مسئولان را به خدمت و مدارا با مردم سفارش میکرد[۸۷] و توصیه میکرد با عطوفت و رحمت با یکدیگر برخورد کنند و در برابر دشمنان سرسخت باشند[۸۸] و با غضب و خشم با دشمنان برخورد کنند[۸۹] و در حقیقت دیانت جز وفاداری و محبت به حق و اظهار خشم از باطل نیست.[۹۰]
پانویس
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۱۸۵.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۳۳.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۹۴–۲۹۵؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۳۸–۱۳۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۹.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۱۰۳؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۰ و ۳۶۷.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۹۷.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۹ و ۲۴۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۷۸ و ۳۶۹.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۲۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۶؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۷–۲۳۸.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۸۰–۸۱ و ۱۰۸.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۹۴.
- ↑ هومر، ترجمه سعید نفیسی، ۹ و ۴۳–۴۴.
- ↑ کتاب مقدس، پیدایش، ب۶، ۵–۱۳؛ کتاب مقدس، یوحنا، ب۳، ۳۶؛ کتاب مقدس، نامه به اهل روم، ب۱، ۱۸.
- ↑ فاتحه، ۷؛ نساء، ۹۳؛ طه، ۸۶؛ ممتحنه، ۱۳.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۳۰۵؛ افلوطین، اثولوجیا، ۲۱، ۳۹، ۸۲ و ۱۹۳.
- ↑ شوری، ۳۷.
- ↑ توبه، ۷۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۳۰۲–۳۰۵؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۲۶۲–۲۸۱.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۳۰۳.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق، ۹۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، احیاء علوم الدین، ۹/۸۸.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۳۲–۱۴۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۹–۳۰۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۲۱–۳۳۱؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۳۶–۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۷–۲۵۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۹۴؛ شبّر، الاخلاق، ۱۴۳.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۳۸–۱۳۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۵.
- ↑ فارابی، الجمع بین رأی الحکیمین، ۱۴–۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴ و ۵۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۱–۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۴–۱۳۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۱–۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۶۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۲.
- ↑ مائده، ۶۰؛ نهج البلاغه، ح۳۰، ۵۰۷.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۶/۲۱۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۵۲۹؛ فیض کاشانی، علم الیقین، ۱/۸۳.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۹۶۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۳۸۴.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۶۹.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۸۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۳۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۹۹–۱۰۱؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۱ و ۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۲۸۹–۲۹۹؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۲۱–۳۲۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ اعراف، ۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۸–۲۴۹.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۷۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۰.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۴۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۲۶۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۱.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۱۳۷–۱۳۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۱.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۰۴–۱۰۵؛ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۳۹–۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۰–۱۴۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۱–۲۵۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۵۳–۲۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۴۹–۴۵۲ و ۲۰/۳۱۴، ۳۱۸.
- ↑ زمانی، مصاحبه، ۵/۸۸.
- ↑ توسلی، مصاحبه، ۲/۱۰۰.
- ↑ کریمی، خاطره، ۱/۲۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۱۴.
منابع
- قرآن کریم.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد هلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
- افلوطین، اثولوجیا، تحقیق عبدالرحمن بدوی، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- توسلی، محمدرضا، مصاحبه، چاپشده در پابهپای آفتاب، تدوین امیررضا ستوده، تهران، پنجره، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- زمانی، مصطفی، مصاحبه، چاپشده در سرگذشتهای ویژه از زندگی حضرت امامخمینی، تدوین رضا شعرباف، تهران، پیام آزادی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- شبّر، سیدعبدالله، الاخلاق، تحقیق سیدجواد شبر، قم، الغدیر، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فارابی، ابونصر، الجمع بین رأی الحکیمین، تحقیق البیر نصری نادر، تهران، نشر الزهراء(س)، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کریمی، سیدجعفر، خاطره، چاپشده در برداشتهایی از سیره امامخمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- هومر، ایلیاد، ترجمه سعید نفیسی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ دوازدهم، ۱۳۷۵ش.
پیوند به بیرون
- ابوالفضل یغمایی، غضب، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۴۹۹–۵۰۴.