ثواب و عقاب، پاداش اعمال نیک و بد بندگان خداوند تعالی.
مفهومشناسی
ثواب از ریشه «ثوب» به معنای بازگشت پس از رفتن[۱] یا بازگشت چیزی به حالت سابق[۲] است. هرچند نزد لغتدانان، ثواب برای مطلق پاداش، اعم از پاداش عمل نیک و جزای عمل بد به کار میرود، اما بیشتر برای پاداش عمل نیک استفاده میشود [۳] در اصطلاح متکلمان به معنای سود برای کسی است که سزاوار آن باشد و همراه با بزرگداشت و تجلیل از اوست.[۴] برخی از متکلمان ثواب را فقط درباره آخرت و برخی قائلاند که ثواب در دنیا نیز ممکن است تحقق پیدا کند. [۵] عقاب از ریشه «عقب» به معنای درپیآمدن[۶] و عاقبت و سرانجام کار[۷] است؛ همچنین به کیفر کار و فعل بد گفته میشود.[۸] در اصطلاح متکلمان ضرری است که همراه با تحقیر و اهانت باشد؛[۹] همچنین به چیزی که از سختیهای آخرت به آدمی میرسد و نتیجه گناهان اوست، گفته میشود.[۱۰] امامخمینی نیز ثواب و عقاب را جزای امتثال اوامر و نواهی حقتعالی میداند.[۱۱]
واژگان مرتبط با عقاب
از واژگان مرتبط با عقاب، عذاب و جزا است. فرق میان عذاب و عقاب در آن است که عقاب همواره به دنبال گناه شخص و به عنوان مجازات میباشد و عذاب لزوماً اینگونه نیست و اعم است؛ چنانکه عذاب بعضی از افراد در دنیا به جهت رضایت آنان از عمل سوء گذشتگان بوده است.[۱۲] و این خود معصیت محسوب میشود.[۱۳]
واژگان مرتبط با ثواب
از الفاظ مرتبط با ثواب، عوض، تفضل، جزا و اجر است. تفاوت ثواب با دو اصطلاح عوض و تفضّل این است که پاداش درصورتیکه بنده مستحق آن و همراه با تعظیم باشد، ثواب و اگر همراه با تعظیم نباشد، عوض و اگر بدون استحقاق و تعظیم باشد، تفضّل نامیده میشود.[۱۴] البته امامخمینی در ثواب قائل به استحقاق نیست و آن را تفضّل میداند.[۱۵] (← ادامه مقاله) همچنین تفاوت ثواب و جزا در این است که جزا به مطلق عوض خیر یا شر گفته میشود و ثواب بر عوض خیر؛[۱۶] همچنین تفاوت ثواب با اجر آن است که ثواب خصوص پاداش طاعات است و اجر گاهی به همین معنا و گاهی به معنای عوضی است که در برابر مطلق منافع دریافت میشود.[۱۷]
پیشینه
در ادیان الهی درباره ثواب و عقاب سخن به میان آمده است؛[۱۸] چنانکه آمده است پاداش خداوند بر اساس عمل[۱۹]، عدالت و امانت افراد[۲۰] قرار داده شده است. در مکاتب غیر الهی همچون هندو[۲۱] و کنفوسیوس نیز به این واقعیت توجه شده و در عقاید خود به آن پرداختهاند.[۲۲] در اسلام به موضوع ثواب و عقاب توجه ویژهای شده و در آیات بسیاری[۲۳] از آن سخن به میان آمده و تأکید شده است که هرکسی عمل خود را چه خوب و چه بد در پیش روی خود خواهد یافت[۲۴] در روایات نیز به جزای بسیاری از اعمال خوب و بد اشاره شده است.[۲۵] متکلمان در بعضی مباحث کلامی به مسئله ثواب و عقاب پرداختهاند؛ ازجمله اثبات معاد،[۲۶] توجه تکلیف،[۲۷] حسن و قبح عقلی[۲۸] و جبر و اختیار، چنانکه معتزله ثواب و عقاب را نشانه اختیار انسان و اشاعره آن را از باب «عادة الله» میشمارند.[۲۹] در فلسفه و عرفان نیز از حقیقت ثواب و عقاب و تمثل آنها بحث شده است.[۳۰] از آنجا که این بحث به مباحث تکلیف و حسن و قبح مرتبط است، علمای علم اصول از امامیه به این مباحث پرداختهاند.[۳۱] امامخمینی نیز در آثار اصولی[۳۲] و در آثار اخلاقی و عرفانی خود به بحث و بررسی درباره ثواب و عقاب پرداخته است.[۳۳]
حقیقت ثواب و عقاب
اندیشمندان درباره حقیقت ثواب و عقاب آرای مختلفی مطرح کردهاند:
- جعلی و قراردادی: بعضی اندیشمندان ثواب و عقاب را قراردادی و جعلی میدانند؛[۳۴] مانند عقد جعاله و قانونهای حکومتی؛ چنانکه شارع برای سیئه جزائی مثل آن و برای اعمال حسنه ثوابی ده برابر قرار داده است.[۳۵]
امامخمینی فرق جزا در حسنات و سیئات را به دلیل مطابقت آن با ظاهر آیات و روایات رد نکرده و معتقد است بنابر این نظریه همانطور که اگر کسی در عقد جعاله در برابر پیداکردنِ گمشدهاش مبلغی را معین کرد و باید در صورت پیداشدنِ گمشده مبلغ را بپردازد، خداوند هم به این وعده خود اجابت میکند که در برابر انجام عملِ نیک ده برابر ثواب میدهد؛ اما در وعید بر عقاب، لازم نیست به آن عمل کند؛ زیرا مخالفت با وعید، زشت نیست.[۳۶]
- تجسم صور اعمال: برخی حکما[۳۷] ثواب و عقاب در آخرت را نظیر ثوابها و عقابهای مقرر در نظام بشری و عالم طبیعت نمیدانند؛ بلکه آن را از قبیل لوازم اعمال و صورت مناسب آن عالم و از قبیل تمثل ملکوتی عمل میدانند؛[۳۸] به این معنا که آنچه در دنیا انجام گرفته، چه خوب و چه بد، صورتی ملکوتی دارد که در آخرت هویدا میشود. در واقع فاعل نفسِ عمل خود را به صورت حقیقی و ملکوتی در آخرت مییابد.[۳۹]
- انشای حقایق ثواب و عقاب: به این معنا که شخص با تحصیل ملکات و عقاید میتواند صور نیکو یا زشت را در آخرت ایجاد کند [۴۰]. امامخمینی درباره دو دیدگاه دوم و سوم بر این اعتقاد است که دلیلی بر نفی این دو وجود ندارد و آیات و روایات به آن اشاره و بلکه تصریح دارند؛ اما نمیتوان از آیات و روایات انحصارِ ثواب و عقاب در این دو نظریه را استفاده کرد [۴۱]
- استحقاق و جزای عمل: به این معنا که شخص با انجام آنچه که خداوند به آن یا ترک آن امر کرد، مستحق ثواب یا عقاب میشود.[۴۲] امامخمینی درباره قول به استحقاق معتقد است کسی که حقتعالی را بشناسد و به نسبت خداوند و خلق توجه کند، نمیتواند استفاده بنده از نعمتهای خداوند در راه اطاعت او را سبب استحقاق بداند.[۴۳]
- عین عملبودن ثواب و عقاب: لازمه این نظر، تجسم اعمال است. طبق این قول هر گونه دوگانگی و انفکاک میان جزا و عمل نفی شده و عمل عین جزاست.[۴۴] امامخمینی نیز در آثار خود چگونگی ارتباط ثواب و عقاب با عمل را از سنخ عینیت میشمارد[۴۵] که انسان هرچه در این دنیا انجام میدهد به او میرسد. ایشان با استناد به بعضی آیات[۴۶] خود عمل را به عنوان ثواب و عقاب معرفی میکند؛ نه اینکه ثواب با عمل مغایرت داشته باشد. از این جهت عین تمام اعمال و عقاید و اخلاق در قیامت منعکس میشود[۴۷] (ببینید: مقاله تجسّم اعمال).
با این حال، بعضی متکلمان بر این اعتقادند که عذابهای اخروی از قبیل انشای نفس است که نفس طبقِ اخلاق و ملکاتی که دارد، صورت آتش و عذابها را در صقع جان و ذهن خود ایجاد میکند و از این صور ذهنی خود معذّب میشود.[۴۸] امامخمینی این نظر را نمیپذیرد و معتقد است انشای نفس در آخرت اینچنین نیست که وجود عینی نداشته باشد؛ بلکه صورتهایی که نفس ایجاد میکند به جهت قوت آن و اشتغالنداشتن به طبیعت، وجودات عینی پیدا میکنند که مطابق با همان صورتهای نفس هستند[۴۹] و این نفس طبق ملکاتی که در دنیا کسب کرده، صوری را انشا میکند که آن صور؛ مانند آتش، تازیانه و یا حیوان درنده، متناسب آن ملکه است و چون این ملکات با ذات او متحد است، آنچه نفس انشا میکند، مطابق با ذات خود میباشد، نه اینکه تنها صورت ذهنی باشد بلکه نفس به جهت کمال و قوتی که یافته آنچه انشا میکند، در خارج تحقق مییابد [۵۰] مانند اینکه نفس به واسطه قوتی که یافته، میتواند بهشتی را در خارج ایجاد کند. البته این به آن معنا نیست که همه نعمتها و یا عذابهای اخروی انشای نفس باشد، بلکه ممکن است نعمتها و یا عذابهای دیگری موجود باشد که به آنها برسد.[۵۱] امامخمینی بر اساس مبنای غالب حکما که معاد را جسمانی و روحانی میدانند، معتقد است معاد روحانی برای کسانی است که قوه عاقله آنها بالفعل باشد و باقیِ افراد معاد جسمانی دارند.[۵۲] ایشان در بیان جسمانیبودن ثواب و عقاب قائل است اگرچه ثواب و عقاب در آخرت مربوط به بدن و جسمانی است، این ادراک به واسطه نفس که جوهر مجرد و روحانی است، انجام میشود که دارای قوایی، مانند خیال، بصر، سمع و ذوق است. البته حتی در پیامبران کمّل(ع) نیز که به مراتب ادراک عقلانی رسیدهاند این ادراکات جسمانی و برزخی وجود دارد و هیچگاه روحانی و عقلانی محض نخواهد بود.[۵۳] امامخمینی مانند ملاصدرا[۵۴] بر این باور است بدنی که در آخرت محشور میشود و ثواب و عقاب جسمانی به آن تعلق میگیرد، عین همان بدن دنیوی است و عینیت به این معناست که تشخص این بدن به حال خود باقی است؛ اگرچه ماده آن در عالم طبیعت دایماً در حال تبدّل و تغییر است و عناصر جدیدی جایگزین میشوند. با این حال، تشخص صورت جسمیه آن محفوظ است[۵۵] و این جسم طبیعی در سیر کمالی خود با حرکت جوهری با خروج از عالم دنیا، از جسم طبیعی به جسم ملکوتی و برزخی تبدیل میشود و به آن درجه از جسمیت که معتدلترین اجسام طبیعی است، میرسد؛ در عین حال عینیت این جسم نسبت به جسم طبیعی و دنیوی محفوظ است[۵۶] (ببینید: معاد)
ملاک ثواب و عقاب
اندیشمندان اسلامی در اینکه ثواب اخروی از روی استحقاق است یا تفضل، آرای مختلفی ارائه کردهاند. اکثر محققان امامیه با استناد به بعضی آیات از آن جهت که خداوند بندگان را به تکالیف مشقتآور مکلف کرده، بنده را مستحق دریافت این پاداشها دانسته، اعطای پاداش بر خداوند را واجب میدانند؛ به این معنا که بنده در سایه اطاعتش مستحق ثواب خواهد بود و خداوند طبق استحقاقی که بندهاش پیدا کرده است، به او پاداش میدهد.[۵۷] برخی طبق مبنای استحقاق، ثواب را بر خداوند واجب دانسته[۵۸] و برخی ملاک استحقاق ثواب را انجام فعل واجب و مستحب یا ترک فعل قبیح میدانند؛ مشروط به اینکه به قصد وجوب یا مستحب یا دوری از فعل قبیح انجام شود [۵۹] برخی از معتزله نیز استحقاق ثواب و عقاب را طبق حکم عقل و نقل میدانند[۶۰]. در برابر، اشاعره که استحقاق بندگان را منکر شده، ملاک ثواب و عقاب را اراده خداوند میدانند، ملاک دریافت ثواب را تفضل و ملاک عقاب را عدل شمردهاند؛ به این معنا که هر چه خداوند انجام دهد، عدل است؛ نه اینکه هر چه عدل است او انجام دهد.[۶۱] آنان معتقدند انسان و همه اعمال او ملک خداوند است و از اینروی انسان در انجام اعمال حقی بر خداوند ندارد[۶۲] و خداوند میتواند از اعطای ثواب سرباز زند یا از عقاب درگذرد.[۶۳]. بعضی دیگر نیز با اعتقاد به اینکه ثواب و عقاب همان صورت و هیئت متمثلشده اعمال انساناند، هر گونه دوگانگی و انفکاک میان جزای اعمال و خود عمل را نفی کرده، ثواب و عقاب را لازمه عمل میدانند.[۶۴] (ببینید: مقاله تجسم اعمال) امامخمینی با استناد به کلام اهل بیت(ع)[۶۵] در ثواب قائل به تفضل و در عقاب قائل به استحقاق است. کسی که عمل صالح انجام داد، نه مستحق ثواب است و نه عقاب؛ اما از آنجا که خداوند وعده ثواب داده است، به وعده خود عمل میکند؛ ولی نه به این معنا که مجبور باشد؛ بلکه از باب تفضل عطا میکند.[۶۶] البته اگر ثواب و عقاب از لوازم اعمال باشد، در این صورت به نحو استحقاق تکوینی خواهد بود.[۶۷] و در این صورت دیگر تعبیر استحقاق معنا ندارد؛ همانگونه که اگر کسی قائل به جعلیت ثواب و عقاب شود نیز تعبیر به استحقاق معنا ندارد.[۶۸] البته ایشان در توصیههای اخلاقی خود تأکید دارد که سالک عملش را از خود نداند و طلب ثواب نکند؛ بلکه ثواب را تفضل بداند که این خود سبب رسیدن به درجات عالی اخلاص و مراتب عالی توحید افعالی خواهد بود.[۶۹]
تناسب ثواب و عقاب با اعمال
قرآن کریم جزای اعمال را مطابق با عمل میشمارد.[۷۰] در برخی از روایات نیز جزای عمل مطابق با آن شمرده شده است.[۷۱] اندیشمندان اسلامی نیز بر این نکته تأکید کردهاند که جزای اعمال مطابق با خود عمل است.[۷۲] و اگر مجازاتها در بعضی از کیفرهای اخروی شدیدتر از اعمال دنیوی به نظر میآید، چنانکه قتل یک شخص سبب خلود در آتش میشود، به این جهت است که در آخرت رابطه کیفر و گناه رابطه عینی است، نه زمانی، به این معنا که ممکن است عمل در زمان کوتاهی انجام شود و آثار آن استمرار داشته باشد؛ چنانکه در امور تکوینی نیز اینچنین است. برای مثال نابیناکردن شخصی یک لحظه اتفاق میافتد؛ ولی اثر آن تا آخر عمر استمرار دارد. البته با عینیتداشتن عمل و جزا در آخرت دیگر مسئله مساوات و تناسب میان عمل و جزا مطرح نمیشود.[۷۳] برخی نیز با استناد به بعضی روایات[۷۴] تناسب میان گناه و خلود در آتش را نیت شخص دانستهاند؛ زیرا نیت پست، لازمه صفات و ملکات زشت است که اگر مانعی از عمل نداشته باشد، آماده اعمال زشت است و همین سبب میشود اگر در دنیا باقی بماند، مرتکب عصیان خداوند شود.[۷۵] امامخمینی ثواب و عقاب در آخرت را متناسب با اعمال در دنیا میداند.[۷۶] و معتقد است بنا بر عینیت اعمال و جزا یا از لوازم عملبودن جزا در آخرت، این امر روشنتر است؛ زیرا خود عمل یا لازمه آن در آخرت ظاهر میشود.[۷۷] افزون بر این گاهی اعمالی که شخص جنایتکار در طول عمر خود انجام داده، ممکن نیست در این عالم محدود جزا داده شود.[۷۸] ایشان قول اهل تناسخ را که به جهت تناسب عذاب و جزا قائل شدند که مجرمان پس از مرگ به همین دنیا باز میگردند و در بدنی دیگر معذب میشوند، رد کرده و معتقد است لطیفتر بودن عالم آخرت نسبت به دنیا دلیل بر عدم تناسب نیست؛ زیرا در این دنیا شدت عذاب برای کفار ممکن نیست. افزون بر اینکه رجوع به بدن حیوان سبب عذاب نیست.[۷۹]
عوامل عذاب از منظر امام
از دیدگاه امامخمینی شدت عذاب در آخرت عوامل متعددی دارد: ۱. قوت ادراک: هر چه ادراک قویتر باشد، عذاب شدیدتر است و در آخرت نفس به جهت قوت در ادراک، عذاب برای او شدیدتر است. ۲. قوت و صلابت جسم: اگر جسم بر قبول حرارت، استعداد بیشتری داشته باشد و دارای صلابت بیشتری نیز باشد، امکان تحمل بیشتر عذاب را دارد و چون نفس در آخرت دارای این قوت و صلابت است، عذاب را بیشتر تحمل میکند. ۳. شدت وسیله عذاب: اگر اسباب عذاب شدیدتر و حرارت آن بیشتر باشد تأثیر آن بیشتر است، چنانکه عذابهای آخرت اینچنین است. ۴. کمشدن اشتغالات نفس: وقتی نفس متوجه چیزی است، درد را حس نمیکند؛ اما وقتی اشتغالات نفس کم شد، متوجه درد میشود و از آنجا که در آخرت تمام توجه نفس به عذابهای وارد بر خود است و همه امور دیگر از نظر انسان محو میشود، درد را بیشتر حس میکند. ۵. اتصال و نزدیکی عذاب: هر چه عذاب به جسم نزدیکتر باشد عذاب شدیدتر است و در آخرت این اتصال و چسبیدگی بیشتر است؛ بلکه طبق بعضی آیات[۸۰] آتش بر باطن نفوذ میکند و قلب را میسوزاند ـ چنین آتشی از عالم غیب و باطن برافروخته شده و ظاهر و باطن را میسوزاند.[۸۱]
شرایط استحقاق
قرآن و روایات از شرایط استحقاق ثواب سخن به میان آوردهاند که عبارتاند از: ۱. ایمان و تداوم آن.[۸۲] ۲. اخلاص و تسلیم؛[۸۳] بعضی روایات شرایط مکانی یا زمانی را نیز در استحقاق کمال ثواب دخیل دانستهاند. [۸۴] برخی متکلمان معتقدند اگر انسان در افعال خویش مختار و صاحب اراده نباشد، مدح و ذم و ثواب و عقاب برای او بیمعنا خواهد بود و تکلیفکردن او خلاف عقل است.[۸۵] در برابر، اشاعره نظریه کسب را مطرح کردهاند و تأکید دارند که ثواب و عقاب از باب «عادة الله» است و شرط آن اختیار نیست.[۸۶] برخی متکلمان علاوه بر ایمان که شرط اصلی استحقاق ثواب است، شروط دیگری نیز برای آن لازم دانستهاند؛ ازجمله: ۱. فعل علاوه بر حسن، منفعت هم داشته باشد. ۲. فاعل از منفعت آن آگاه باشد. ۳. فعل از روی میل باشد تا قابل ثواب یا عقاب باشد.[۸۷] ۴. انگیزه عملکردن، حسنِ فعل باشد و مقدمات و لوازم آن فعل نیز دشوار باشد.[۸۸] اکثر اصولیان شرط استحقاق ثواب را قصد قربت میدانند.[۸۹] در مقابل برای استحقاق عقوبت نیز شرایطی ذکر شده است؛ مانند اینکه شخص بر انجام فعل قدرت داشته باشد و از روی اکراه، نسیان، خطا و جهل نباشد.[۹۰]
شرایط صحت ثواب و عقاب از منظر امام
امامخمینی نیز شرایطی برای صحت ثواب و عقاب ذکر میکند: ۱. فاعل دارای قوه ادراک باشد و قدرت آگاهی و اطلاع بر عالم آخرت داشته باشد و معتقد باشد برای این عالم خالق و مدبّری است. ۲. تکالیف الهی به او رسیده باشد. ۳. صدور فعل از فاعل با اراده، اختیار و بدون هیچگونه اجباری باشد.[۹۱] ایشان شرط سوم را با دو رویکرد کلامی و فلسفی بررسی کرده و معتقد است از دیدگاه کلامی هر فعلی که از روی علم و اختیار صادر شود، منتسب به فاعلش خواهد بود و از نظر فلسفی، اختیار انسان شرط ثواب و عقاب است، لکن شرط کافی نیست؛ در حیوانات نیز این اختیار و اراده موجود است؛ بلکه شرط دیگری لازم است و آن قوه تمییز حسن و قبح افعال میباشد.[۹۲]
عوامل زوال ثواب و عقاب
در آیات و روایات پیرامون عوامل زوال استحقاق ثواب و عقاب سخن به میان آمده است. برخی از اموری که استحقاق ثواب را زایل میکند، عبارتاند از: ۱. کفر و ارتداد پس از ایمان: این عامل باعث حبط و بطلان عمل و به تبع آن از بینرفتن آثار آن ازجمله ثواب اخروی میشود [۹۳]؛ ۲. بیادبی به ساحت مقدس پیامبر خاتم(ص).[۹۴] ۳. منتگذاشتن و اذیتکردن در امر صدقه.[۹۵] ۴. انکار ولایت امیرمؤمنان(ع).[۹۶] ۵. ترک نماز به صورت عمدی.[۹۷] امّا اموری که در زوال عقاب مؤثرند، عبارتاند از: ۱. ایمان پس از کفر: اگر کسی پس از کفرش ایمان بیاورد، همین ایمانِ متأخر باعث میشود اعمالی که تاکنون باطل و بیارزش بوده است، صحیح گردد و در نتیجه اعمالش در سعادت او اثر بگذارد.[۹۸] (ببینید: ایمان و کفر) ۲. توبه: مؤمنی که به سبب گناهی مستحق عقاب شده است، با توبه حقیقی ـ و حفظ تمام شرایط توبه ـ آثار نامطلوب گناه از صفحه جانش برطرف میشود و دیگر استحقاق عقاب نخواهد داشت.[۹۹] (ببینید: مقاله توبه) ۳. تکفیر: تکفیر به معنای از میانرفتن کیفر و آثار گناهان گذشته به سبب اعمال نیک آینده است. در میان اندیشمندان در وجود تکفیر در اسلام اختلاف است. برخی از معتزله قائل به ثبوت تکفیر و برخی از امامیه و اشعریه آن را باطل دانستهاند.[۱۰۰] امامخمینی نیز به برخی عوامل زوال ثواب و عقاب اشاره کرده است؛ ازجمله: ۱. ریا: اگر ریا هنگام عمل باشد، عمل را باطل میکند و صاحب عمل، نهتنها استحقاق ثوابی پیدا نمیکند، بلکه تا مرز شرک میرود؛ چنانکه در روایات[۱۰۱] انسان ریاکار انسانی معرفی شده است که گرفتار شرک در عبادات است.[۱۰۲] اگر ریا پس از عمل باشد، اگرچه حرمت دارد، اما عمل را باطل نمیکند [۱۰۳] (ببینید: مقاله ریا) ۲. احباط: امامخمینی جزع و فزع و عدم صبر بر مصیبت و عدم رضا به قضای الهی را موجب حبط اعمال میداند.[۱۰۴] همچنین ایشان با استناد به روایتی[۱۰۵] گفتن سخن توهینآمیز همسر به شوهر را سبب حبط اعمال او شمرده است.[۱۰۶]
مکان ثواب و عقاب
طبق برخی آیات[۱۰۷] بعضی از امتهای گذشته به سبب عناد و اصرار در انکار پیامبرانِ(ع) خود، علاوه بر عذابهای اخروی به عذابهای دنیوی نیز گرفتار شدهاند؛[۱۰۸] اما محل اصلی ثواب و عقاب در آخرت است.[۱۰۹] در بعضی روایات نیز دنیا محل بعضی از عقوبتهای گناهان شمرده شده که خداوند بندگان را به جهت گناهانی که مرتکب شدهاند، گرفتار سختیها و مشکلات میکند تا کفاره گناهانشان باشد و اگر تطهیر نشدند، مرگ را بر آنان سخت و دشوار میکند.[۱۱۰] اندیشمندان اسلامی نیز محل حقیقی ثواب و عقاب را عالم آخرت میدانند.[۱۱۱] و عقوبتهای دنیوی را به سبب کفاره گناهان در دنیا میشمارند.[۱۱۲] امامخمینی نقص و قصور و ضعف عالم دنیا را حکمت ظرف تحقق ثواب و عقاب در آخرت میداند؛ زیرا در آخرت نعمتها و عذابها خالص است و به همان صورت به بندگان میرسد، به خلاف دنیا که عالم تزاحم است و با هر نعمتی، نقمتی و رنجی همراه است.[۱۱۳] ایشان درباره ادراک ثواب و عقاب و چشیدن آنها در آخرت قائل است قوای ادراکی به گونهای قوی میشوند که امور لذیذ و یا دردآور را در عرض هم و متمایز از یکدیگر درک میکنند.[۱۱۴] امامخمینی قول اهل تناسخ را که معتقدند محل عذاب باید مناسب اعمال باشد و از آنجا که عالم دنیا کدر و ظلمانی است، لازم است به حکم عقل و شرع منکران و گنهکاران در همین دنیا معذب شوند، نقد کرده[۱۱۵] و قائل است که سراسر قرآن و اخبار حکایت از اهوال آخرت دارد؛ افزون بر اینکه لطیفتربودن عالم آخرت مؤکد عذاب و عقاب است، نه آنکه با آن مناسب نباشد؛ بلکه در این عالم عذاب ضعیف است و شدت عذاب ممکن نیست.[۱۱۶]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۱/۹۴؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۲۴۳.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۷۹.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۸۰.
- ↑ طوسی، الاقتصاد، ۱۸۱؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۷۳؛ ابنمیثم، قواعد المرام، ۱۵۸.
- ↑ اشعری،مقالات الاسلامیین، ۲۶۶.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۱/۱۷۹؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۱۲ ـ ۶۱۳.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۱۱.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۶۱۹.
- ↑ ابنمیثم، قواعد المرام، ۱۵۸؛ حلی، کشف المراد، ۴۰۸.
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، ۲/۱۱۹۲
- ↑ جواهر الاصول، ۳/۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۲/۶۲.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۴۶، ۵۳۸.
- ↑ طوسی، التبیان، ۳/۱۳؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۸.
- ↑ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۵۴.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۹۵.
- ↑ طوسی، التبیان، ۳/۴۶۲.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۱۹، ۱۱؛ اشعیا، ب۳، ۱۰ ـ ۱۱؛ هوشع، ب۹، ۷؛ نامه دوم پطرس، ب۲، ۴ ـ ۵ و ۹ ـ ۱۳.
- ↑ کتاب مقدس، امثال سلیمان نبی، ب۲۴، ۲۹.
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، ب۲۶، ۲۳.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۲۶۱.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۰۴.
- ↑ آل عمران، ۱۱ و ۱۹۵؛ کهف، ۳۱؛ ← اعراف، ۵۹ و ۷۳؛ هود، ۸۴؛ شعراء، ۱۳۵؛ عنکبوت، ۲۳.
- ↑ آلعمران، ۳۰؛ زلزله، ۷ ـ ۸.
- ↑ ← صدوق، من لایحضر، ۲/۲۰۴ و ۲۲۵؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۱۵۱، ۲۲۱، ۲۲۳ و ۲۳۶.
- ↑ ابنمیثم، قواعد المرام، ۱۴۶؛ حلی، کشف المراد، ۴۰۵.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۲/۱۷۵ و ۱۸۲.
- ↑ مفید، النکت الاعتقادیه، ۳۲؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ جرجانی، شرح المواقف، 8/182 ـ 183.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۴ ـ ۱۵۵.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۷۰ ـ ۳۷۸؛ قیصری، ۶۷۶ و ۸۴۱ ـ ۸۴۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۹۰ ـ ۲۹۴.
- ↑ نایینی، فوائد الاصول، ۳/۴۶ ـ ۵۰؛ اصفهانی غروی، نهایة الدرایة، ۲/۳۱۶ ـ ۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۱/۶۰، ۶۵، ۸۹ ـ ۹۰ و ۲/۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۲۴ ـ ۲۴۹؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۴ ـ ۱۶۳؛ امامخمینی، الاستصحاب، ۱۷۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۷۲، ۲۴۵، ۲۶۴ و ۴۸۴؛ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶ و ۲۱۶؛ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳ و ۲۱۱.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۳۱/۲۷؛ نهاوندی، تشریح الاصول، ۱۰۳ و ۱۷۶ ـ ۱۸۱.
- ↑ ← امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۷۷؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۸ ـ ۱۴۹.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۹ ـ ۲۳۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۹۰ ـ ۲۹۴؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۳۱ ـ ۶۳۳.
- ↑ ← امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۷۷؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۴.
- ↑ ← امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۵ ـ ۱۴۶.
- ↑ ← امامخمینی، ۳/۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، ۳/۱۴۶.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۱۳؛ ← امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۷۷ ـ ۳۷۸.
- ↑ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۳۷۸.
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۵/۱۸۷ ـ ۱۸۸؛ طباطبایی، المیزان، ۶/۳۷۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۹؛ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۲۸۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۶، ۳۱۸ و ۴۳۹.
- ↑ زلزله، ۷ ـ ۸.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۲ ـ ۳۳؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۲ ـ ۴۶۳؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۴۰.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، 16/6 ـ 7.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۵۰ ـ ۲۵۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۲۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۴ ـ ۵۸۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۳۸.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۴۱۰ ـ ۴۱۱.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۵ ـ ۶۰۶.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۲ ـ ۲۱۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۰۵ ـ ۲۰۶.
- ↑ آل عمران، ۱۷۹؛ طبرسی، ۲/۸۹۵ ـ ۸۹۶؛ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۴۳۴.
- ↑ فاضل مقداد، اللوامع الالهیه، ۴۳۴.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۴۰۷ ـ ۴۰۸.
- ↑ قاضی عبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۱۸ ـ ۴۱۹؛ ← آمدی، ابکار الافکار، ۳۵۱.
- ↑ تفتازانی، شرح المقاصد، ۵/۱۲۵.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۴ ـ ۱۵۵، ۱۹۶ و ۲۰۵؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۹/۱۵۴.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۹۵ ـ ۱۹۶.
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۲/۲۲۹ ـ ۲۳۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۴ ـ ۵ و ۲۹۱ ـ ۲۹۶.
- ↑ چهل حدیث، ۲۲۳.
- ↑ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۵۴.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۲/۵۲.
- ↑ امامخمینی، معتمد الاصول، ۱/۶۶ ـ ۶۷.
- ↑ امام خمینی، آداب الصلاة، ۱۷۳.
- ↑ اعراف، ۱۴۷؛ واقعه، ۲۴؛ احقاف، ۱۴.
- ↑ صدوق، الامالی، ۴۱۸.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۲۶/۲۹۳؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۰۵.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱/۲۲۷ ـ ۲۳۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۸۵.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۵۰؛ مجلسی، مرآة العقول، ۸/۱۰۲ ـ ۱۰۴.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶.
- ↑ امامخمینی، جواهر الاصول، ۳/۱۴۴ ـ ۱۴۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۹۸ ـ ۴۹۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۶ ـ ۲۱۸.
- ↑ همزه، ۶ ـ ۷؛ حج، ۱۹.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۹ ـ ۲۲۱.
- ↑ بقره، ۶۲ و ۲۱۷؛ نساء، ۱۶۲؛ مائده، ۵؛ انعام، ۸۸؛ محمد(ص)، ۹ و ۳۲؛ کلینی، الکافی، ۱/۷۰
- ↑ بقره، ۱۱۲؛ ← طوسی، التبیان، ۱/۴۱۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۹۱ ـ ۹۴؛ ابنقولویه، کامل الزیارات، ۱۷۰ ـ ۱۷۱.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۴.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۱۵۴.
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۴۱۴ ـ ۴۱۵.
- ↑ سید مرتضی، الذخیرة فی علم الکلام، ۲۷۸ ـ ۲۷۹؛ حلی، کشف المراد، ۴۱۰.
- ↑ آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ۷۲؛ خویی، محاضرات فی اصول الفقه، ۱/۵۵۰ ـ ۵۵۲؛ امامخمینی، تهذیب الاصول، ۳/۴۲۱.
- ↑ شهید ثانی، روض الجنان، ۲/۵۹۸ ـ ۵۹۹.
- ↑ امامخمینی، تنقیح الاصول، ۱/۲۳۵.
- ↑ امام خمینی، انوار الهدایه، ۱/۶۴ ـ ۶۵؛ امام خمینی، الطلب و الاراده، ۷۸ ـ ۷۹؛ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۲۸.
- ↑ مائده، ۵؛ بقره، ۲۱۷.
- ↑ حجرات، ۲.
- ↑ بقره، ۲۶۴.
- ↑ صدوق، الامالی، ۵۹۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۷۸ ـ ۲۷۹.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۶۹.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ۴۸ ـ ۴۹؛ حلی، کشف المراد، ۴۲۴.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۴۲۰ ـ ۴۲۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۶ ـ ۳۷؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۱۵۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۱۱۹.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۲۳۰.
- ↑ صدوق، من لایحضر، ۳/۴۴۰.
- ↑ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۷۵۳.
- ↑ فرقان، ۳۷؛ حاقه، ۶؛ فصلت، ۱۷؛ بقره، ۵۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۲۵ ـ ۲۲۶.
- ↑ ابراهیم(ع)، ۴۲؛ آل عمران، ۱۴۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۴۴۴ ـ ۴۴۷.
- ↑ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۳۸۵؛ حلی، الباب الحادی عشر، ۱۵ ـ ۱۶.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۰/۱۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۳۴۳.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۶ ـ ۲۱۷.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۳/۲۱۸ ـ ۲۱۹.
منابع
- قرآن کریم.
- آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایة الاصول، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- آمدی، سیفالدین، ابکار الافکار فی اصول الدین، تحقیق احمد محمد مهدی، قاهره، دارالکتب، ۱۴۲۳ق.
- ابنقولویه، جعفربنمحمد، کامل الزیارات، تصحیح عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضویه، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ابنمیثم بحرانی، میثمبنعلی، قواعد المرام فی علم الکلام، تحقیق سیداحمد حسینی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین و اختلاف المصلین، تصحیح هلموت ریتر، آلمان، ویسبادن، فرانس شتاینر، چاپ سوم، ۱۴۰۰ق.
- اصفهانی غروی، محمدحسین، نهایة الدرایة فی شرح الکفایه، تحقیق مهدی احدی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، تنقیح الاصول، تقریر حسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، تهذیب الاصول، تقریر جعفر سبحانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، جواهر الاصول، تقریر سیدمحمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، وسیلة النجاة مع تعالیق الامامالخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- تفتازانی، سعدالدین، شرح المقاصد، تصحیح عبدالرحمن عمیره، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، الباب الحادی عشر، تحقیق مهدی محقق، تهران، مطالعات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۵ش.
- حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- خویی، سیدابوالقاسم، محاضرات فی اصول الفقه، تقریر محمداسحاق فیاض، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخوئی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سید مرتضی، علمالهدی، علیبنحسین، الذخیرة فی علم الکلام، سیداحمد حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- شهید ثانى، زینالدینبنعلی، روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۲ق.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، محمدبنعلی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الاقتصاد فیما یتعلق بالاعتقاد، بیروت، دارالأضواء، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، اللوامع الالهیة فی المباحث الکلامیه، تحقیق سیدمحمدعلی قاضی طباطبایی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن و قوامالدین مانکدیم، شرح الاصول الخمسه، تحقیق احمدبنحسین، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۰ش.
- مفید، محمدبنمحمد، اوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبنمحمد، النکت الاعتقادیه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
- نایینی، میرزامحمدحسین، فوائد الاصول، تقریر محمدعلی کاظمی خراسانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- نهاوندی، علیبنفتحالله، تشریح الاصول، تهران، میرزامحمدعلی تاجر تهرانی، چاپ اول، ۱۳۲۰ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
پیوند به بیرون
باقر صاحبی، «ثواب و عقاب»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص....