حزب جمهوری اسلامی، نخستین و فراگیرترین حزبِ تأسیسشده به دست روحانیان در جمهوری اسلامی ایران.
اطلاعات کلی | |
---|---|
تأسیس | ۲۹/۱۱/۱۳۵۷ |
بنیانگذار | هیئت مؤسس حزب |
نوع فعالیت | نخستین حزبِ تأسیسشده به دست روحانیان در جمهوری اسلامی ایران |
اهداف | بهرهگیری از تجربههای تاریخی نهضتهای گذشته، نبود تشکیلات نیرومند با گرایش اسلامی، نبود تشکلی از میان روحانیت برای اداره و رهبری مبارزات، ضرورتداشتن تشکیلات سیاسی ـ اجتماعیِ مورد اعتقاد و اعتماد مردم و برخوردار از پایگاه مردمی برای تداوم مبارزه و انقلاب و آثار مثبت تشکلهای اسلامی مانند مؤتلفه اسلامی |
وظایف | تأکید بر تداوم انقلاب، جلوگیری از توقف انقلاب در یک مرحله، التزام به حفظ و اتحاد و همبستگی روزافزون همه نیروهای مبارز مسلمان، خودداری از وابستگی به گروههای غیر معتقد به انقلاب و استفاده از همه شیوههای مبارزه |
سایر | |
ساختار | عضو، حوزه، شورای بخش (مسئولان)، شورای ناحیه (گروه)، شورای شهرستان و شورای استان، آغاز و سپس به هیئت اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای فقها و کنگره |
وضعیت | غیرفعال |
انحلال | خرداد ۱۳۶۶ |
نخستین تشکل حزبی روحانیون پس از پیروزی انقلاب اسلامی، که با جلب نظر امامخمینی در بهمن1357 شکل گرفت، حزب جمهوری اسلامی بود. امامخمینی تا پیش از آن، فعالیت حزبی روحانیون را به مصلحت نمیدانست و در آن مقطع نیز در واقع از اعضای مؤسس آن حمایت کرد و نه از حزب.
حزب جمهوری، پس از خرداد1360، تنها حزب رسمی کشور بود که رهبری تمام ارکان حکومت و دست بالا در انتخابات مختلف را در اختیار داشت. مرزبندی حزب جمهوری با جریانهای لیبرال و غیراسلامی، منشأ درگیری و اختلافهایی در سالهای آغازین انقلاب در کشور شد؛ از آن میان اختلاف با دولت موقت و بنیصدر شاخص بود.
عملکرد و مبارزات اعضای حزب جمهوری اسلامی در آغاز فعالیت، مورد رضایت و تأیید امامخمینی بود، اما بعدها در سیر عملکرد خود، نارضایتی ایشان را موجب شد. مخالفت امامخمینی و اختلافات درونحزبی، سرانجام موجب توقف فعالیت حزب در خرداد 1366 شد.
مقدمه
حزب به معانی گوناگون ازجمله گروه، یا فرقه سیاسی که در امور اجتماعی و سیاسی، نظرهای خاص یک طبقه را پیگیری میکند، آمدهاست.[۱] این واژه به معنای جمعیت سیاسی، مانند بسیاری از کشورهای جهان، در ایران نیز سابقهای نسبتاً طولانی دارد؛ اما در واقع سابقه احزاب سیاسی به معنای واقعی کلمه، به انقلاب مشروطه میرسد[۲] (ببینید: حزب و تشکل).
یکی از تشکلهای مهمی که به همت گروهی از روحانیان مبارز و سرشناس در آغاز انقلاب اسلامی تأسیس شد و نقش مهمی در تشکل نیروهای مختلف اسلامگرا و تحولات سالهای آغازین انقلاب اسلامی ایفا کرد، حزب جمهوری اسلامی بود.[۳] روحانیت سیاسی که خواهان حکومت اسلامی و حاکمیت فقه شیعی بر کشور بود، با استفاده از تجربه تاریخی روحانیت شیعه از صفویه تا مشروطه، به این نتیجه رسیده بود که داشتن تشکل سیاسی، برای به دستگرفتن قدرت سیاسی یا توان نظارت بر آن، ضروری است[۴]؛ بر همین اساس، طی سالهای ۱۳۲۰–۱۳۵۷، بسیاری از تشکلهای سیاسی با محوریت اسلام و با حضور روحانیان به وجود آمدند که از آن جمله میتوان به فداییان اسلام، حزب ملل اسلامی و هیئتهای مؤتلفه اسلامی اشاره کرد.[۵] در میان احزاب اسلامگرا حزب جمهوری اسلامی، فراگیرترین و گستردهترین حزب در تاریخ ایران بود[۶] که با هدف بسیج نیروهای مؤمن به انقلاب اسلامی، برای تحققبخشیدن هرچه سریعتر، بهتر و گستردهتر آرمانهای انقلاب اسلامی و سازماندادن به آن، یک هفته پس از پیروزی انقلاب تأسیس شد.[۷] پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، قرار بود نام حزب، برگرفته از قرآن کریم «حزبالله» باشد؛ اما پس از پیروزی، نام «جمهوری اسلامی» برای آن انتخاب شد.[۸] به تعبیر سیدمحمد حسینی بهشتی، نخستین جریانی که پس از پیروزی، با ذکر نام جمهوری اسلامی، شعار استقلال، آزادی، حکومت اسلامی را به شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی تبدیل کرد، حزب جمهوری اسلامی بود.[۹]
روند شکلگیری
ضرورت تشکیل حزب و شکلگیری تشکیلات سیاسی با محوریت اسلام، پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شکست دولت مصدق به دلیل تجربههایی که از نبود تشکیلات در نهضتهای پیش به دست آمد، در ذهن برخی از روحانیان برجسته مانند سیدمحمد حسینی بهشتی و اکبر هاشمی رفسنجانی شکل گرفته بود[۱۰]؛ اما به دلیل شرایط سیاسی کشور، شرایط استقرار چنین حزبی به صورت علنی و گسترده آماده نشد.[۱۱] تابستان ۱۳۵۶ اعضای روحانی متشکل که شامل برخی روحانیان مبارز با بینش مترقی اسلامی بود (ببینید: جامعه روحانیت مبارز تهران)، زمینه ایجاد شاخه سیاسی ـ اجتماعی و سپس تشکیل حزب نیرومند سیاسی را فراهم کرد.[۱۲] در اوایل سال ۱۳۵۷، مراحل نخستین تدوین مرامنامه و اساسنامه برای تشکیل حزب انجام شد[۱۳]؛ اما خطرهای ناشی از علنیکردن حزب در شرایط آن روز، نبود اتفاق نظرِ دستاندرکاران حزب در مخفی یا علنیبودن فعالیتهای آن، اوجگیری انقلاب اسلامی و عدم جلب نظر امامخمینی، از مهمترین موانع تشکیل رسمی حزب پیش از پیروزی انقلاب بود؛ بنابراین فعالیت آن در پوشش مبارزات عادی روحانیت ادامه یافت.[۱۴]
چند ماه پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، سیدحسن طاهری خرمآبادی، به عنوان نماینده روحانیان مبارز تهران، برای مشورت با امامخمینی در زمینه تشکیل حزب به نجف اشرف رفت.[۱۵] امامخمینی که اعتقاد داشت کار روحانیت فقاهتی، دینی و فراگیر است و با توده مردم سروکار دارد و لازمه تشکیل حزب محصورکردن دامنه مبارزه در یک حزب و بیرون از مصلحت است، در آن مقطع با تشکیل حزب مخالفت کرد.[۱۶] این درخواست پس از هجرت امامخمینی به پاریس دو بار دیگر مطرح و با مخالفت ایشان روبهرو شد.[۱۷] ایشان که در گذشته حزب را از دستاوردهای جوامع غربی بهشمار میآورد که به جوامع اسلامی سرایت کردهاست،[۱۸] تأسیس حزب به دست روحانیان را نوعی تنزل روحانیت از مقام و موقعیت خویش و مضر به حال کشور، ملت و خود روحانیت میدانست.[۱۹]
از سوی دیگر، رشد احزاب و موفقیت بیشتر آنها در اداره جامعه، به دلیل تشکیلاتیبودن، موجب اصرار روحانیان بر درخواست تشکیل حزب و دیدار اکبر هاشمی رفسنجانی با امامخمینی شد. وی در این دیدار ضمن اشاره به ضرورت تشکل برای اداره کشور، حزب مورد نظر روحانیت را مجموعهای از افکار مختلف نیروهای اسلامی (و نه جناح فکری محدود) دانست و تأکید کرد تأیید ایشان میتواند تنها تا زمانی که حزب صلاحیت دارد، ادامه داشته باشد. بدین ترتیب امامخمینی در آن مقطع زمانی به واسطه شناخت و تأیید مؤسسان حزب، با تشکیل آن موافقت کرد.[۲۰] به گفته طاهری خرمآبادی، امامخمینی حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم، به فعالیت حزبی اعتقادی نداشت و مخالف تأسیس حزب به دست روحانیان بود؛ اما حمایت مقطعی ایشان از تأسیس حزب جمهوری اسلامی، در واقع حمایت از افراد مؤسس حزب بود نه حمایت از حزب.[۲۱] مستند این ادعا، اظهار تأسف امامخمینی پس از انقلاب، از رشد دوباره احزاب در کشور مانند زمان مشروطیت است که آن را موجب اختلاف، تفرقه و شکستن قدرت مردم میدانست.[۲۲] ایشان بر این باور بود که احزاب در ایران، با تقلید نادرست از نمایش احزاب در غرب، به دشمنی و اختلاف با یکدیگر روی آوردند و یکی از عوامل شکست نهضت مشروطیت نیز همین اختلافات بود.[۲۳]
ساختار و اهداف
از آنجا که پیش از پیروزی انقلاب و پیش از گرفتن موافقت امامخمینی، همه مقدمات تشکیل حزب، اساسنامه و ترکیب اعضای شورای مرکزی و مانند آن، آماده و پیشبینی شده بود،[۲۴] هیئت مؤسس حزب، تشکیلیافته از محمدجواد باهنر، سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدعلی خامنهای، سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی و اکبر هاشمی رفسنجانی، یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی، در ۲۹/۱۱/۱۳۵۷ در اعلامیهای موجودیت حزب را اعلام کردند.[۲۵] پس از تشکیل دفتر مرکزی حزب در تهران، دفاتر حزب در بیش از ۱۴۰ شهر و بخش ایران نیز تشکیل شد.[۲۶] از مهمترینِ این دفاتر، دفتر خراسان بود که با مدیریت سیدعبدالکریم هاشمینژاد اداره میشد.[۲۷] نظریهپرداز و طراح اصلی حزب جمهوری اسلامی، حسینی بهشتی بود.[۲۸] وی در گزارشی که به مناسبت نخستین سالگرد تأسیس حزب ارائه کرد، مهمترین دلایل تأسیس حزب را بهرهگیری از تجربههای تاریخی نهضتهای گذشته، نبود تشکیلات نیرومند با گرایش اسلامی، نبود تشکلی از میان روحانیت برای اداره و رهبری مبارزات، ضرورتداشتن تشکیلات سیاسی ـ اجتماعیِ مورد اعتقاد و اعتماد مردم و برخوردار از پایگاه مردمی برای تداوم مبارزه و انقلاب و آثار مثبت تشکلهای اسلامی مانند مؤتلفه اسلامی ذکر کرد.[۲۹]
اساسنامه حزب چند روز پس از اعلام رسمی حزب به عنوان حزب جمهوری اسلامی، در روزنامهها منتشر شد.[۳۰] اعضای اصلی تهیه مرامنامه و اساسنامه نخستین حزب (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پیش از نامگذاری حزب)، عبارت بودند از: بهشتی، خامنهای، باهنر، سیدمحمد موسوی خوئینی، هاشمی رفسنجانی و حبیبالله پیمان.[۳۱] در اساسنامه که شامل ۴۴ ماده بود، تصریح شده بود که حزب، تشکیلاتی است عقیدتی ـ سیاسی که برای هدایت و سازماندهی نیروهای مسلمان با ایمان در جهت رسیدن به اهداف والای اسلامی تشکیل شدهاست.[۳۲] ارکان حزب از عضو، حوزه، شورای بخش (مسئولان)، شورای ناحیه (گروه)، شورای شهرستان و شورای استان، آغاز و سپس به هیئت اجرایی، شورای مرکزی، شورای داوری، شورای فقها و کنگره به عنوان عالیترین مرجع حزب میرسید.[۳۳] شورای مرکزی مسئولیت اساسی رهبری و برنامهریزی حزب را عهدهدار بود و در همه امور مربوط به حزب و فعالیتهای حزبی، بهطور مستقیم در برابر شورای فقها و کنگره مسئول بود.[۳۴] نخستین دبیرکل حزب، حسینی بهشتی بود و پس از شهادت او در ۷/۴/۱۳۶۰، باهنر و پس از شهادت او در ۸/۶/۱۳۶۰، خامنهای، دبیرکلی حزب را بر عهده گرفتند.[۳۵] نخستین کنگره حزب در ۲۰/۲/۱۳۶۲، به مدت پنج روز با شرکت عناصر و مقامات مختلف کشور که عضو حزب بودند، برگزار شد. علت تأخیر در برگزاری کنگره نخست، انجام انتخابات دوره نخست مجلس شورای اسلامی و ریاستجمهوری و نیز حوادث تیر و شهریور ۱۳۶۰ بیان شد.[۳۶] کنگره دوم هم در ۲۶/۶/۱۳۶۴ در تهران برگزار شد.[۳۷]
اعضای نخستین شورای مرکزی حزب به ترتیب الفبا عبارت بودند از: ابوالقاسم سرحدیزاده، اسدالله بادامچیان، اکبر هاشمی رفسنجانی، جلالالدین فارسی، جواد مالکی، حبیبالله عسکراولادی، حسن حسنی اجارهدار، حسن عباسپور، حسن غفوریفرد، (خانم) بنکدار، سیدمحمد حسینی بهشتی، سیدحسن آیت، سیدرضا زوارهای، سیدعلی خامنهای، سیدکاظم موسوی بجنوردی، سیدمحمود کاشانی، سیدمصطفی میرسلیم، عباس شیبانی، عبدالله جاسبی، علی درخشان، علیرضا محجوب، غلامعلی حداد عادل، فرزاد (هاشم) رهبری، محمد هاشمی، محمدجواد باهنر، محمدحسین زورق، محمدصادق اسلامی، مسیح مهاجری، موسوی اردبیلی، مهدی عراقی و میرحسین موسوی.[۳۸] در سال ۱۳۶۲ با تشکیل نخستین کنگره، در حالیکه تعدادی از اعضای نخست شورای مرکزی به شهادت رسیده بودند، سی نفر اعضای اصلی و ده نفر اعضای ذخیره شورای مرکزی انتخاب شدند که بیشتر آنان از شخصیتهای باسابقه و فعال بودند.[۳۹]
بودجه حزب از راههای مختلف مانند کمک افراد علاقهمند و مردم، حق عضویتها و وجوهات شرعی که (با اجازه امامخمینی از سهم امام و به عنوان کمک به تبلیغات اسلامی و نه حزب) در اختیار روحانیان حزب قرار میگرفت،[۴۰] تأمین میشد. اختصاص وجوه شرعی به تبلیغات اسلامی حزب، پس از بروز مشکلات مالی در حزب و گسترش همزمان فعالیتهای تشکیلاتی در شهرستانها بود که موجب درخواست کمک از امامخمینی شد. ایشان با اعلام رضایت از عملکرد حزب، مبلغ پنج میلیون تومان از وجوهات را در اختیار حزب قرار داد و با صدور اجازه برای مصرف سهم امام معصوم (ع) در امور تبلیغی و فرهنگی حزب، تا حد زیادی مشکلات مالی حزب را برطرف کرد.[۴۱] در روزگاری نیز حزب برای تأمین مخارج خود و به منظور جمعآوری کمکهای مردمی، هفته کمک به حزب از ۲۱/۱۰/۱۳۶۳–۲۸/۱۰/۱۳۶۳ را اعلام کرد.[۴۲] حزب جمهوری اسلامی بر روی چند شاخه تمرکز ویژه داشت: واحدهای دانشآموزی، کارگری، امور خارج از کشور، دانشجویی، اصناف و روحانیان.[۴۳] نشریه رسمی حزب روزنامه جمهوری اسلامی بود که نخستین شماره آن در ۹/۳/۱۳۵۸ منتشر شد.[۴۴] دیگر نشریات حزب عبارت بودند از: مجله عروة الوثقی (نشریه دانشآموزی که ماهیانه و بهطور منظم منتشر میشد)، صالحان سازنده (نشریه کارگری حزب)، حبلالله (نشریه شاخه کارمندان حزب)، اسلام و جهاد (واحد خارج از کشور حزب) و دو نشریه به زبانهای انگلیسی و عربی.[۴۵]
در کمتر از یک سال، حزب جمهوری اسلامی به حزب اکثریت در کشور تبدیل شد و بهسرعت راهبری تمام ارکان حکومت را در دست گرفت و پس از خرداد ۱۳۶۰ و ممنوعشدن فعالیت احزاب دیگر، تنها حزب رسمی کشور شناخته شد.[۴۶] دامنه فعالیت حزب جمهوری اسلامی چنان گسترده شد که بیش از یک میلیون نفر در سراسر ایران، با تکمیل فرم مخصوص، به عضویت حزب درآمدند. این اقبال عمومی در تاریخ فعالیت احزاب در ایران، سابقه نداشت. هرچند این گستردگی و گسترش بیرویه دفاتر و شعب حزب، بعدها یکی از نقاط ضعف حزب بهشمار آمد، جای هیچ تردیدی برای حضور مؤثر و کارآمد حزب در روند انقلاب و ساخت قدرت در جمهوری اسلامی باقی نگذاشت.[۴۷]
مواضع و فعالیتها
خط مشی کلی حزب جمهوری اسلامی، تأکید بر تداوم انقلاب، جلوگیری از توقف انقلاب در یک مرحله، التزام به حفظ و اتحاد و همبستگی روزافزون همه نیروهای مبارز مسلمان، خودداری از وابستگی به گروههای غیر معتقد به انقلاب و استفاده از همه شیوههای مبارزه بود.[۴۸] افزون بر این، مواضع خاص حزب دربارهٔ مشروعیت حکومت، ولایت فقیه، نقش روحانیت، آزادیهای مدنی، تخصص و تعهد و سیاست خارجی، آن را از جریانهای لیبرال و چپ متفاوت میساخت.[۴۹]
یکی از اولویتهای حزب پس از تشکیل، تدوین مجموعه «مواضع ما» و برگزاری کلاسهای آموزشی عقیدتی و سیاسی برای اعضا بود.[۵۰] ازجمله دستاوردهای این کلاسها، تدریس و تشریح مجموعه «مواضع ما» بود.[۵۱]
حزب جمهوری اسلامی از آغاز تأسیس با قدرت نفوذ بالا در نیروهای مردمی از طریق مسجدها، روحانیت، بازار و حضور در نهادهای انقلابی مانند سپاه پاسداران، کمیته انقلاب اسلامی، دادگاههای انقلاب و شورای انقلاب، همچنین برخورداری از حمایت رهبر انقلاب و موفقیت در انتخابات مختلف، استفاده از حمایت همهجانبه برخی گروههای اسلامگرا مانند جامعه روحانیت مبارز تهران، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و انجمنهای اسلامی معلمان و رهبری حسینی بهشتی، موفق شد نقش محوری را در تحولات دوران گذار ایفا کند و در مقابله با برخی اقدامات دولت موقت، گروههای مخالف و معارض، سیدابوالحسن بنیصدر (رئیسجمهور) و غیر آن، به موفقیت برسد[۵۲] و دست بالا را در بیشتر انتخابات داشته باشد.
نخستین گردهمایی حزبی در سراسر کشور، در ۲/۱/۱۳۵۸ که با سالگرد واقعه حمله به مدرسه فیضیه در سال ۱۳۴۲ و نیز چهلم شهدای ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ همزمان بود، برگزار شد.[۵۳] پس از آن، اعلام راهپیمایی و گردهمایی از سوی حزب جمهوری اسلامی در روز کارگر و نیز سالگرد ۱۷شهریور، با استقبال بسیار مردم مواجه شد.[۵۴] حزب جمهوری اسلامی در تعریف رابطه خود با احزاب مختلف، احزاب و جمعیتهای سیاسی را به سه گروه اسلامی، غیر اسلامی و ضد اسلامی تقسیم کرده بود و ضمن تأیید رابطه برادرانه با تمام احزاب اسلامی در ایران و کشورهای دیگر، احزاب غیر اسلامی را که در موضع ضدیت با اسلام و جمهوری اسلامی نبودند، احزاب مجاز و قانونی شمرد و بیان کرد حزب جمهوری اسلامی با آنها هیچ خصومتی ندارد. حزب در عین حال تأکید کرد با احزاب ضداسلامی، دشمنی و خصومت دارد و در موضع مبارزه است.[۵۵] افشاگریهای روزنامه جمهوری اسلامی در سالهای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی که نقش مهمی در حذف جریانهای مخالف و ضد دین داشت،[۵۶] در راستای همین سیاست حزب بود.
مهمترین نقاط اختلاف نظر اعضای حزب جمهوری با دولت موقت، اختلاف دربارهٔ نام و عنوان نظام سیاسی، اختلاف در تشکیل مجلس مؤسسان، مخالفت با پیشنویس قانون اساسی تدوینشده از سوی نیروهای ملی و اختلاف در اصل ولایت فقیه بود.[۵۷] همچنین آنچه سهم حزب جمهوری اسلامی را در معادله جریانهای فکری ـ فرهنگیِ آغاز انقلاب آشکار میکرد، انقلاب فرهنگی بهار ۱۳۵۹ بود. حزب جمهوری اسلامی ازجمله فعالترین گروههایی بود که از پاییز و زمستان ۱۳۵۸ و از طریق انجمنهای اسلامی و نهادهای انقلابی، به مقابله با فعالیتهای گروههای چپ، ملی، نوگرا و عرفگرا پرداخت؛ گروههایی که در دانشگاهها بر ضد حاکمیت فقهی اسلام بر جامعه، تبلیغ و فعالیت میکردند.[۵۸] حزب، موضوع انقلاب فرهنگی را از مقدمات و آغاز شکلگیریِ آن تا پایان، با جدیت دنبال و حمایت و تبلیغ کرد. از آخرین اقدامات حزب، حضور فعالانه در گردهمایی سهروزه حوزه، دانشگاه، انقلاب فرهنگی، در پایان اردیبهشت ۱۳۵۹ در قم بود.[۵۹] پس از صدور فرمان امامخمینی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی در ۲۳/۳/۱۳۵۹،[۶۰] از هفت نفر عضو اولیه ستاد، دو نفر؛ محمدجواد باهنر و جلالالدین فارسی، بهترتیب مؤسس و عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی بودند. پس از آن بعضی دیگر از سران حزب نیز به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی درآمدند.[۶۱] (ببینید: شورای عالی انقلاب فرهنگی).
مشارکت در انتخابات
نقش تأثیرگذار حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مختلف سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب اسلامی غیرقابل انکار است:
- انتخابات خبرگان قانون اساسی: پس از تدوین پیشنویس قانون اساسی و تصویب لایحه قانونی انتخابات مجلسِ بررسی نهایی قانون اساسی ایران (مجلس خبرگان قانون اساسی) در ۱۴/۴/۱۳۵۸ در شورای انقلاب، اغلب احزاب و گروههای سیاسی از حضور در این انتخابات استقبال کردند.[۶۲] در آستانه انتخابات و پس از ائتلاف گروههای ملیگرا و سازمان مجاهدین خلق با عنوان ائتلاف گروههای پنجگانه، در حالیکه نیروهای مذهبی مانند حزب جمهوری اسلامی و جامعه مدرسین، هر یک فهرستی جداگانه ارائه کردند،[۶۳] امامخمینی با تأکید بر حضور روحانیان در مجلس خبرگان، خواستار وحدت همه نیروهای انقلابی و مذهبی شد.[۶۴] پس از این رهنمود، جلسه مشترک جامعه مدرسین، حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز، در حضور امامخمینی برای رسیدن به وحدت نظر تشکیل شد[۶۵]؛ بر همین اساس حزب جمهوری اسلامی با تأسی به رهنمود امامخمینی، برای ائتلاف با گروههای دیگر اسلامی، فهرست مشترکی که شامل شخصیتهای شاخص روحانی و انقلابی بود، منتشر ساخت.[۶۶] امامخمینی نیز در بیان ویژگی نمایندگان مجلس خبرگان، بر اسلامیبودن آنان تأکید کرد.[۶۷] این عوامل، نتیجه انتخابات را که در ۱۲ مرداد ۱۳۵۸ برگزار شد،[۶۸] بهشدت تحت تأثیر قرار داد و موجب پیروزی روحانیان در این انتخابات شد.[۶۹] پیروزی قاطع حزب جمهوری اسلامی در تهران و سراسر کشور، واکنش گروههای سیاسی مخالف و اتهام انحصارطلبی به حزب را در پی داشت.[۷۰] مطرحشدن شبهه تقلب و انحصارطلبی شورای انقلاب و حزب جمهوری اسلامی در انتخابات مجلس خبرگان،[۷۱] موجب شد امامخمینی ضمن رد این شبهات، کسب اکثریت خبرگان توسط اعضای حزب جمهوری اسلامی را ناشی از وجهه مقبول آنان بداند و بر انتخاب آزادانه مردم تأکید کند.[۷۲] (ببینید: مجلس خبرگان قانون اساسی).
- انتخابات ریاستجمهوری: در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، رقابت اصلی میان دو جریان معتقد به اسلام فقاهتی (حزب جمهوری اسلامی) و اسلام غیر فقاهتی میانهرو و لیبرال بود.[۷۳] عدم موفقیت حزب در جلب نظر امامخمینی برای نامزدی حسینی بهشتی، به دلیل مخالفت کلی ایشان با حضور روحانیان در انتخابات ریاست جمهوری،[۷۴] آشکارشدن ایرانینبودنِ اصلیت جلالالدین فارسی، نامزد مورد حمایت حزب و استعفای او و نیز حمایت دیرهنگام از حسن ابراهیم حبیبی، نتیجه انتخابات ۵/۱۱/۱۳۵۸ را به نفع سیدابوالحسن بنیصدر نامزد مورد حمایت جامعه روحانیت مبارز رقم زد.[۷۵] از همان آغاز اختلافات شدیدی میان بنیصدر و حزب دربارهٔ مسائل مختلف وجود داشت.[۷۶] با وجود نصیحت و تأکید امامخمینی بر دوری مسئولان از اختلافات،[۷۷] اوجگیری رقابت و اختلاف میان حزب جمهوری اسلامی و بنیصدر، موجب بروز شایعات مختلف و ایجاد نگرانی در سطح جامعه شد.[۷۸] موضع امامخمینی در این مقطع حتی پس از دریافت نامه از طرف رهبران حزب که در آن به شرح مبسوط مشکلات بهوجودآمده پرداخته بودند، حمایت از رئیسجمهور منتخب مردم بود.[۷۹] پس از اوجگیری اختلافات و بروز غائله چهاردهم اسفند، بهشتی در ۲۲/۱۲/۱۳۵۹، نامهای محرمانه خطاب به امامخمینی نوشت و در آن، ضمن تشریح اختلاف میان مسئولان، این دوگانگی را اختلاف دو بینش شمرد و ادامه وجود این دو بینش در اداره جامعه را به صلاح ندانست. وی در این نامه ضمن اشاره به ضرورت وجود بینش واحد در کشور و حذف دیدگاه دوم، و آمادگی کامل صاحبان دیدگاه نخست برای اداره جامعه، تأکید کرد در صورتی که امامخمینی صاحبان بینش دوم را برای اداره جامعه اصلح بداند، روحانیان (صاحبان دیدگاه نخست) آمادهاند به امور طلبگی خویش بپردازند و بیش از این شاهد تلفشدن نیروها در جریان این دوگانگی فرساینده نباشند.[۸۰] امامخمینی پس از تشکیل جلسهای چندساعته در روز ۲۵/۱۲/۱۳۵۹، با سیدابوالحسن بنیصدر، مهدی بازرگان، محمدعلی رجایی و چهار تن از اعضای حزب جمهوری اسلامی؛ بهشتی، خامنهای، هاشمی رفسنجانی و موسوی اردبیلی، بیانیهای صادر کرد[۸۱] و در آن ضمن توصیه أکید بر همکاری مسئولان در حل مشکلات کشور، ملاک و معیار عمل نهادها را قانون اساسی دانست و تخلف از آن را برای هیچکس جایز نشمرد. ایشان همچنین برای رسیدگی به مسائل اختلافیِ مقامات جمهوری اسلامی، با تعیین هیئتی سهنفره و معتبردانستن رأی اکثریت این هیئت، تأکید کرد در صورت تخلف هر یک از مقامات، متخلف به مردم معرفی و مؤاخذه شود. افزون بر این، ایشان برای پیشگیری از توطئه و فسادانگیزی گروههای مخالف نظام در سخنرانیهای مقامات کشور، رئیسجمهور، نخستوزیر، رئیس دیوان عالی کشور و رئیس مجلس شورای اسلامی را تا پایان جنگ تحمیلی از سخنرانی منع کرد.[۸۲] این هیئت، با شرکت محمدرضا مهدویکنی نماینده امامخمینی، شهابالدین اشراقی نماینده بنیصدر و محمد یزدی نماینده حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد.[۸۳] برخی اقدامها و اظهارنظرهای بنیصدر پس از این تاریخ، سرانجام موجب شد امامخمینی او را از فرماندهی کل قوا در ۲۰/۳/۱۳۶۰ برکنار کند[۸۴] و سپس مجلس شورای اسلامی رأی به عدم کفایت سیاسی داد که از سوی امامخمینی تنفیذ شد و وی از ریاستجمهوری خلع گردید (ببینید: سیدابوالحسن بنیصدر). پس از برکناری بنیصدر، اقدامات مسلحانه و ترورِ مقامات جمهوری اسلامی و اعضای حزب جمهوری اسلامی ازجمله انفجار در محل حزب و شهادت بهشتی و بیش از هفتاد نفر از اعضا و همراهان حزب، به دست طرفداران بنیصدر ازجمله سازمان مجاهدین خلق آغاز شد و بنیصدر نیز به همراه مسعود رجوی از ایران به فرانسه گریخت (ببینید: ترور ، هفت تیر ، و سازمان مجاهدین خلق ایران). در دومین انتخابات ریاستجمهوری، به دلیل احتمال وقوع حادثه غیر مترقبه و خالی نبودن صحنه انتخابات از نامزدهای مورد نظر حزب، افزون بر محمدعلی رجایی که نامزد اصلی حزب بود، سه نفر دیگر ـ عباس شیبانی، سیدعلیاکبر پرورش و حبیبالله عسکراولادی ـ نامزد شدند؛ ولی نامزد اصلی حزب، محمدعلی رجایی بود.[۸۵] رجایی که بدون رقیب جدی، مورد تأیید حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروههای همسو با حزب بود،[۸۶] با اکثریت قاطع آرا رئیسجمهور شد. انتخاب محمدجواد باهنر (دبیرکل حزب جمهوری اسلامی)، به نخستوزیری نیز نشان از هماهنگی کامل رجایی که عضو حزب نبود، با حزب جمهوری اسلامی داشت.[۸۷] اما رئیسجمهور و نخستوزیر نیز در انفجار ساختمان نخستوزیری در هشتم شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند (ببینید: هشت شهریور). در دور سوم انتخابات ریاستجمهوری که در مهر ۱۳۶۰ برگزار شد، برخی از اعضای برجسته حزب جمهوری اسلامی تلاش کردند در دیدار با امامخمینی در ۱۹/۶/۱۳۶۰، نظر ایشان را مبنی بر ممنوعیت شرکت روحانیان در انتخابات ریاست جمهوری تغییر دهند. امامخمینی در این دیدار که با حضور سیدعلی خامنهای، ابوالقاسم خزعلی، مهدی شاهآبادی، اکبر هاشمی رفسنجانی و سیداحمد خمینی انجام شد، تنها بر مبنای اضطرار و شرایط موجود کشور با این نظر موافقت کرد.[۸۸] در این دوره از انتخابات، همه نامزدهای موجود به جز محمدرضا مهدوی کنی که نامزد جامعه روحانیت مبارز تهران بود، از اعضای حزب جمهوری اسلامی بودند. با پیروزی سیدعلی خامنهای (دبیرکل حزب جمهوری اسلامی) در این انتخابات، دولت نیز همانند مجلس، کاملاً همسو با حزب جمهوری اسلامی شد.[۸۹] نامزد مورد حمایت حزب در دور چهارم ریاستجمهوری در ۲۵/۵/۱۳۶۴ نیز خامنهای بود که همچنان از حمایتهای جریانهای معتقد به اسلام فقاهتی، برخوردار بود.[۹۰]
- انتخابات مجلس: در نخستین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی، توصیه امامخمینی به حزب جمهوری اسلامی برای ارائه فهرست نمایندگان دارای صلاحیت اسلامی به مردم[۹۱] و داوطلبشدن جمع زیادی از روحانیان، موجب تشکیل ائتلاف بزرگ روحانیت مبارز، حزب جمهوری اسلامی و گروههای همفکر دیگر در روزهای آخر تبلیغات انتخاباتی در تهران شد.[۹۲] پیروزی حزب جمهوری اسلامی در مرحله نخست این انتخابات، موجب شد گروههای مخالف مانند سازمان مجاهدین خلق، وزارت کشور را متهم به تقلب در انتخابات و جانبداری از حزب کنند.[۹۳] جدیشدن این مخالفتها، ورود شورای انقلاب به مسئله و تشکیل هیئت هفتنفره برای بررسی چگونگی انتخابات را سبب شد که در نتیجه بیش از پنجاه حوزه انتخاباتی ازجمله تهران، تأیید و تنها انتخابات پنج شهرستان کوچک باطل شد.[۹۴] مرحله دوم انتخابات مجلس نیز که در ۱۹/۲/۱۳۵۹ برگزار شد، با پیروزی چشمگیر ائتلاف حزب جمهوری اسلامی همراه بود.[۹۵] در انتخابات دومین دوره مجلس شورای اسلامی در فروردین و اردیبهشت ۱۳۶۳، اگرچه حزب جمهوری اسلامی از موقعیت بهتری برخوردار بود، اما بروز برخی اختلافها، ائتلاف حزب با جامعه روحانیت مبارز تهران ـ که از نظر سیاسی ـ اقتصادی نزدیکی بیشتری داشتند ـ را در پی داشت و گروههای دیگر مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سازمان اصناف مسلمان، دفتر تحکیم وحدتِ انجمنهای اسلامی دانشجویان، محافل کارگری (شوراها و انجمن اسلامی کارگران) و انجمن اسلامی معلمان از آنان حمایت میکردند، با پذیرش برخی اختلافها و انشعابها، فهرستهای جداگانهای ارائه کردند.[۹۶] نتیجه این انتخابات، در هر دو دوره پیروزی حزب جمهوری اسلامی بود.[۹۷]
حمایتهای امامخمینی
عملکرد و مبارزات اعضای حزب جمهوری اسلامی در بسیاری از موارد، موجب حمایت و تأیید امامخمینی از آنان شد. ایشان پس از واقعه هفتم تیر۱۳۶۰ که پس از انتشار شایعات دربارهٔ انحصارطلبی حزب اتفاق افتاد، این حادثه را موجب تحول مردم و تطهیر چهره بهشتی و اعضای حزب از شایعات و تهمتها دانست و ضمن اذعان به عدم شناخت کاملِ تمام اعضای حزب، بر شناخت نزدیک و اعتماد خود نسبت به اعضای مؤسس حزب جمهوری، ازجمله بهشتی، خامنهای و هاشمی رفسنجانی تأکید کرد و شهدای این حزب را از عزیزترین افراد ملت و متعهدترین اشخاص شمرد که موجب منافع بسیاری برای نظام جمهوری اسلامی بودهاند.[۹۸]
امامخمینی پس از آن در سال ۱۳۶۱ نیز با مقایسه حزب جمهوری اسلامی با دیگر احزاب، ضمن تأیید وجود برخی اشتباهات در حزب، وجهه حزب را اسلامی و انسانی دانست و مخالفت با سران حزب را مخالفت با اخلاق انسانی و اسلامی برشمرد[۹۹] و با توجه به تلاش دشمنان در بدنامکردن حزب جمهوری اسلامی، دقت در عضوگیری را ضروری دانست.[۱۰۰] ایشان در همین سال در دیدار با اعضای حزب، با تقسیم احزاب به حزب الهی و حزب شیطانی، میزان برای تشخیص این احزاب را عقیده و هدف حزب دانست و ضمن تأکید بر مقدمبودن اصلاح نفس پیش از اصلاح دیگران، از اعضای حزب خواست برای وحدت و حضور مردم در صحنه تلاش کنند و توجه کنند این دعوت تنها دعوت به خدا باشد.[۱۰۱]
گسترش اختلاف و ضعف
از نظر خاستگاه اجتماعی، حزب جمهوری اسلامی در واقع دربرگیرنده نیروهای سیاسی ـ اجتماعی مختلفی بود که علیه نظام پهلوی مبارزه کرده بودند و اعتماد همه آنان به مؤسسان حزب، موجب حضورشان در حزب جمهوری اسلامی شده بود[۱۰۲]؛ به همین دلیل حزب در واقع مجموعه منسجم فکری نبود، بلکه طیفی از نیروهای اسلامگرا را در خود جای داده بود که همه آنان در حمایت از حفظ انقلاب و خط امامخمینی و تلاش برای استقرار قوانین اسلام پای میفشردند؛ بر همین اساس پس از خارجشدن دشمنِ مشترک فکریشان از صحنه قدرت و فروکشکردن بحرانهای ناشی از تلاشهای معارضان انقلاب، اختلاف میان اعضای حزب شدید شد و همین منجر به تجزیه و تقسیم حزب به جریانهای مختلف و سرانجام توقف فعالیت آن گشت.[۱۰۳] نارسایی و ضعف در حزب جمهوری اسلامی را میتوان در دو دسته کلی عوامل درونحزبی و برونحزبی بررسی کرد. مهمترین عوامل درونحزبی از این قرار بود:
- اختلاف نظر دربرداشتهای فقهی (حمایت از فقه سنتی یا حمایت از فقه و اجتهاد پویا): موضوعاتی چون شکلگیری دولت، قوانین و مسائلی همچون اسلام فقاهتی و اسلام پویا، اختیارات و قلمرو ولایت فقیه و جایگاه احکام حکومتی که در جریان واگذاری زمین و قانون کار مطرح شد، آغاز اختلافها در این زمینه بود.[۱۰۴] حل معضل فقهی در تصویب قوانین مورد نیاز کشور و توجه به احکام ثانویه موجب شد مرکز اصلی بحثها و اختلاف نظرها، مسئله ولایت فقیه و حوزه اقتدار آن باشد و از همین نقطه، بحث فقه سنتی و فقه پویا نیز شکل گرفت؛ بدین ترتیب اختلاف اساسی، چگونگی تنظیم رابطه با فقیه بود که از درون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی آغاز و به دولت و مجلس هم کشیده شد و منشأ تقسیمبندی جناحهای وفادار به انقلاب و ایجاد شکاف میان آنان گردید[۱۰۵] (ببینید: سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی).
- اختلاف در قلمرو فعالیتهای بخش خصوصی و دولتی در حوزه اقتصاد و تقدم هر یک:[۱۰۶] تفاوت دیدگاه در قلمرو مسائل اقتصادی، شکاف درون حزب را که پس از سال ۱۳۶۰ حزب حاکم شناخته میشد، ظاهر ساخت. اختلاف عمده میان دو جناح حزب یعنی جریان مؤتلفه (راست)، با حضور افرادی چون حبیبالله عسکراولادی، اسدالله بادامچیان، سیدمرتضی نبوی، عبدالله جاسبی و سیدرضا زوارهای و جریان روشنفکر (چپ) با کسانی مانند میرحسین موسوی و دوستان وی ازجمله مسیح مهاجری، ابوالقاسم سرحدیزاده، سیدمحمدرضا بهشتی و جواد اژهای بود.[۱۰۷] اختلافات میان این دو جناح (معتقدان به اولویت بخش خصوصی و دولتی)، نخستین بار در کنگره اول بروز کرد و بعدها سبب نارضایتیهایی شد که پس از کنگره اول در تحرک کمتر سیاسی و اعتراضهای مختلف به اعضای شورای مرکزی و دیگر نهادهای حزب تجلی یافت.[۱۰۸]
- تعدد تشکیلاتی درون حزب: این مسئله از موانع اساسی در رسیدن به اجماع لازم در میان رهبران و شورای مرکزی حزب بود؛ چنانکه با وجود درخواست امامخمینی از همه گروههای اسلامی برای تفاهم و نزدیکی به حزب جمهوری اسلامی، در مهر ۱۳۶۰[۱۰۹] همچنان در پیروی از دستورهای شورای مرکزی حزب، اختلاف بسیاری وجود داشت.[۱۱۰] سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و هیئتهای مؤتلفه اسلامی، به صورت جدی در ائتلاف و عضویت حزب قرار نگرفته، حاضر به انحلال تشکیلات خود نشدند. هیئتهای مؤتلفه اسلامی از موضع یک تشکل، وارد حزب شده، مسئولیت شاخه بازار را بر عهده گرفت. خانه کارگر هم که مسئولیت بخش کارگری حزب را عهدهدار بود، استقلال تشکیلاتی خود را حفظ کرد و دیدگاههایی فراتر از اهداف حزب را دنبال کرد.[۱۱۱] این اختلافات حتی در کنترل نشریات تبلیغی حزب، بهخصوص روزنامه جمهوری اسلامی نیز مشکلاتی ایجاد کرد.[۱۱۲]
- گرفتارشدن به شرایط دشوار سیاسی: حزب جمهوری اسلامی پس از تشکیل، درگیر سختترین و پیچیدهترین شرایط نبرد سیاسی کشور شد. این حزب از آغاز آماج حملههای تند گروههای مخالف خارج از چارچوب نظام و نیز گروههای داخل نظام مانند مهدی بازرگان و بنیصدر قرار گرفت. اگرچه طبیعت سیاسی یک حزب، تلاش برای رسیدن به قدرت و مدیریت سیاسی کشور است، اما اعلام این هدف از سوی برخی رهبران حزب و تلاش برای کسب قدرت، خوشایند بسیاری از گروهها که اعتبار حزب را با توجه به شهرت و نفوذ رهبران حزب در حکومت میدانستند، نبود.[۱۱۳] افزون بر این موارد، گسترش بیرویه دفاتر و افزایش نیروها و در نتیجه ضعف سازماندهی و آموزش ایدئولوژی و سیاسی، نبود فرصت کافی و اشتغالها و مسئولیتهای فراوان رهبران، کاهش منابع اقتصادی که به دلیل کاهش حق عضویت افراد و نیز قطع حمایتهای مالی امامخمینی اتفاق افتاد، شهادت بعضی از رهبران حزب در جریان هفتم تیر و هشتم شهریور، نبود دقت لازم در عضوگیری و واردشدن افراد با مواضع مختلف و شکلگیری تفکرات گوناگون در حزب، موجب تشتت آرا و چندگانگی شد.[۱۱۴]
بیان اختلافهای درونی و چگونگی رفع آن، مهمترین محور سخنرانی رهبران حزب در کنگره دوم در سال ۱۳۶۴ بود؛ چنانکه بر خلاف کنگره نخست که نهادهای تشکیلاتی را به رسمیت شناخت، این کنگره بر توقف تدریجی فعالیتهای تشکیلاتی حزب صحه گذاشت و خامنهای دبیرکل حزب، پیشنهاد هاشمی رفسنجانی را برای توقف فعالیتهای حزب با هدف خروج از بحران و حل آن را مفید دانست.[۱۱۵] از منظر بیرونی نیز، مهمترین دلیل ضعف و زوال حزب جمهوری اسلامی را میتوان در ضعف جایگاه تحزب در فرهنگ عمومی کشور بهطور کلی که تاکنون نیز مانعی جدی برای تشکیل و ادامه فعالیت حزب به معنای واقعی بودهاست[۱۱۶] و سپس در نارضایتی امامخمینی از رویه و عملکرد حزب جستجو کرد.[۱۱۷]
اعلام تعطیلی
حزب که در آغاز با موافقت و حمایت امامخمینی تشکیل شد، بعدها در سیر عملکرد خود، نارضایتی امامخمینی را موجب شد. گسترش و توسعه تشکیلات حزب در سراسر کشور، به گونهای که ائمه جمعه و جماعات شهرهای مختلف را نیز دربر میگرفت، از نظر امامخمینی که روحانیان را مرجع رسیدگی به مشکلات مردم میدانست، خوشایند نبود[۱۱۸]؛ افزون بر این، بروز اختلافات شدید درونحزبی موجب شد امامخمینی دربارهٔ مواضع پیشین خود دربارهٔ تشکیل حزب بازنگری کند؛ چنانکه ایشان در جلسهای با رهبران حزب، موضوع انحلال حزب جمهوری را مطرح کرد و به تعبیری از آنان خواست فتیله حزب را پایین بکشند.[۱۱۹] رهبران حزب نیز به عدول حزب جمهوری اسلامی از اهداف و آرمانهای اولیه خود پی برده، مقاومت در برابر امامخمینی را به صلاح ندانستند و بر همین اساس در کنگره دوم، پیشنهاد توقف فعالیتهای حزب را مطرح کردند.[۱۲۰]
سرانجام در خرداد ۱۳۶۶، سیدعلی خامنهای و اکبر هاشمی رفسنجانی دو تن از مؤسسان و بنیانگذاران حزب جمهوری اسلامی، طی نامهای به امامخمینی ضمن برشمردن خدمات حزب، ادامه کار آن را در شرایط روز جامعه، بهانهای برای ایجاد اختلاف و دودستگی و موجب خدشه در شوحدت و انسجام ملت دانستند و با درخواست از ایشان برای ارائه رهنمود در این مورد، تصمیم شورای مرکزی بر تعطیلی و توقف فعالیتهای حزب را به اطلاع ایشان رساندند. ایشان در پاسخ ضمن موافقت با این تصمیم، بر علاقه خود به مؤسسان حزب جمهوری تأکید کرد[۱۲۱]؛ بدین ترتیب فعالیت بزرگترین و فراگیرترین حزب سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی متوقف شد.[۱۲۲]
پس از تصمیم قطعی توقف فعالیتهای حزب، هیئتی سهنفره مأمور رسیدگی به کار فروش و ارائه راه حل مناسب برای تعیین تکلیف دارایی و امکانات حزب شد.[۱۲۳] با این حال، این حزب همچنان قانونی و ثبتشده و دارای اموال است و فعالیت مجدد آن محتمل است.[۱۲۴] فعالیت نشریههای دیگر حزب ازجمله عروة الوثقی از پیش متوقف شده بود[۱۲۵]؛ ولی روزنامه جمهوری اسلامی که از آغاز به سردبیری میرحسین موسوی، به صورت نیمهمستقل اداره میشد[۱۲۶] و در ادامه مسیح مهاجری جایگزین موسوی شده بود، در قالب یک روزنامه مستقل به فعالیت خود ادامه داد. این روزنامه در دوره جدید به مدیریت مهاجری و صاحب امتیازی سیدعلی خامنهای منتشر میشود.
پانویس
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۶/۷۸۲۳.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۱۹.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۸۷.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۴۲.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۶۹–۷۰.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۵۹–۱۶۰.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۲؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۱۸.
- ↑ جاسبی، تشکل فراگیر، ۱/۳۷۹؛ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۴۳–۱۴۴.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۰.
- ↑ حسینی بهشتی، یادنامه، ۱۳۸–۱۴۰؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۱۶.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۳۴.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۰.
- ↑ حسینی بهشتی، یادنامه، ۱۴۲.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۶۱؛ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۶۶؛ حسینی بهشتی، یادنامه، ۱۴۲.
- ↑ طاهری خرمآبادی، خاطرات، ۲/۲۰۲–۲۰۶؛ حسینی بهشتی، یادنامه، ۱۴۲.
- ↑ طاهری خرمآبادی، خاطرات، ۲/۲۲۲.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۳۴۵–۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۸۴–۳۸۵ و ۵/۲۷۴–۲۷۶.
- ↑ محتشمیپور، از ایران به ایران، ۲/۳۴۶؛ طاهری خرمآبادی، خاطرات، ۲/۲۲۲؛ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۹۴.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۰؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۱۶–۲۱۸.
- ↑ ورعی، تأملی در گسترش احزاب سیاسی، ۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۷۵–۳۷۶؛ ۱۱/۴۹۰ و ۱۲/۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۷–۴۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۱۹.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۶۲؛ کیهان، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷، ۲.
- ↑ حسینی بهشتی، عملکرد یکساله، ۵۰.
- ↑ جلالی عزیزیان، زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، ۲۵۱.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۵۹.
- ↑ حسینی بهشتی، عملکرد یکساله، ۵–۸.
- ↑ کیهان، ۲/۱۲/۱۳۵۷، ۳.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۰.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۰.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۶۴.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۶۵.
- ↑ شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، ۳۹.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۹.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۸۰.
- ↑ نعمتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۱۶۳–۱۶۴.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۶۲–۶۳.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۱۱؛ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۶۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۲–۳۳۳؛ طاهری خرمآبادی، خاطرات، ۲/۳۲۸.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۲۰/۱۰/۱۳۶۳، ۱ و ۱۲.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۶۶.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۲۷–۳۲۸.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۹.
- ↑ شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، ۴۴.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۶۳.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۳.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۴؛ جمعی از اعضا، مواضع ما، ۴۶–۶۶، ۸۵ و ۱۴۳.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۸۵–۲۸۶؛ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۵.
- ↑ جمعی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۴؛ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۹؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۴۶.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۲۷۴–۲۷۵ و ۳۴۶.
- ↑ جمعی از اعضا، مواضع ما، ۶۷–۷۰.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۴.
- ↑ بشیریه، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران، ۳۷–۳۸.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۴۸.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۵۰؛ جمهوری اسلامی، ۲۸/۲/۱۳۵۹، ۱، ۲ و ۲۹/۲/۱۳۵۹، ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۳۱.
- ↑ میرسلیم، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، ۱۵۰.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۵۶۲ و ۵۶۸.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۵۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۲۶–۲۲۷ و ۲۳۸.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۲۰/۲/۱۳۶۲، ۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۷؛ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۵۷۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۲۴۶ و ۲۵۴.
- ↑ کیهان، ۱۱/۵/۱۳۵۸، ۱ و ۲.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۵۸۰.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۳۸–۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۲۲.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۶۹.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۲۴؛ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۶۳۱.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۶۳۶–۶۳۷؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۲۶.
- ↑ شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، ۵۲؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۱۴۴؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۱۶۳–۱۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۵۴–۴۵۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۳۳؛ انقلاب اسلامی، ۲۸/۳/۱۳۵۹، ۱۲ و ۲۹/۳/۱۳۵۹، ۱–۲؛ نعمتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۱۸۰–۱۸۱ و ۱۹۲–۲۰۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۳۶۱–۳۶۶.
- ↑ ←هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۴۰۴–۴۱۲.
- ↑ نعمتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۲۰۳؛ جمهوری اسلامی، ۲۶/۱۲/۱۳۵۹، ۱ و ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۱–۲۰۲.
- ↑ یزدی، خاطرات، ۵۰۶–۵۰۷؛ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۴۲۰.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۱؛ نعمتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۲۱۴–۲۱۵.
- ↑ جمهوری اسلامی، ۱۸/۴/۱۳۶۰، ۸.
- ↑ نعمتی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، ۲۱۵ و ۲۱۷.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، عبور از بحران، ۲۷۷.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۱–۲۷۲.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۵۲۹–۵۳۱.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۷۱۲؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۴۶۵.
- ↑ صالح، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، ۲/۷۱۲.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۵۴–۵۵.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، انقلاب در بحران، ۱۰۱.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۷؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۱۷۳.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۳ و ۱۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۹–۱۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۹۱–۱۹۴.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۲.
- ↑ فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، ۱/۳۹۲؛ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۹۸–۲۹۹.
- ↑ مجتبیزاده و لیالی، جریانشناسی سیاسی، ۱۸۶.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۷۷–۱۷۹.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۸۹؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۴۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، امید و دلواپسی، ۱۹۲؛ شادلو، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، ۵۴.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۷۹–۲۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۷۱.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۸۹؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۴۷.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۵۳–۲۵۴.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۸۹–۲۹۰.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۶۵؛ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۱۹۹–۲۰۰؛ حسینی بهشتی، یادنامه، ۱۴۴–۱۴۹.
- ↑ مجتبیزاده و لیالی، جریانشناسی سیاسی، ۱۸۶؛ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۷۳؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۵۲.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۸۰.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۵۷؛ رضوی، هاشمی و انقلاب، ۲۰۳.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۹۰؛ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۵۶.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۹۰.
- ↑ محتشمیپور، چندصدایی، ۷۰.
- ↑ درویشی، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور، ۲۹۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۲۷۵–۲۷۶.
- ↑ دارابی، جریانشناسی سیاسی در ایران، ۱۷۹.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۴۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، حقیقتها، ۸۴.
- ↑ اسماعیلی، حزب جمهوری اسلامی، ۲۴۴–۲۴۵.
- ↑ حسینی بهشتی، عملکرد یکساله، ۲۸؛ هاشمی رفسنجانی، انقلاب و پیروزی، ۳۲۷.
منابع
- اسماعیلی، خیرالله، حزب جمهوری اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انقلاب اسلامی، روزنامه، ۲۸/۳/۱۳۵۹، ۲۹/۳/۱۳۵۹ش.
- بشیریه، حسین، دیباچهای بر جامعهشناسی سیاسی ایران، تهران، نگاه معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- جاسبی، عبدالله، تشکل فراگیر، تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- جلالی عزیزیان، حسن، زندگینامه سیاسی شهید هاشمینژاد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جمعی از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، مواضع ما، تهران، روزنامه جمهوری اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۸/۲/۱۳۵۹.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۹/۲/۱۳۵۹.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۶/۱۲/۱۳۵۹.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۱۸/۴/۱۳۶۰.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۰/۲/۱۳۶۲.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۲۰/۱۰/۱۳۶۳ش.
- جمهوری اسلامی، ویژهنامه، ۲۹/۱۱/۱۳۶۰ش.
- حسینی بهشتی، سیدمحمد، عملکرد یکساله حزب جمهوری اسلامی، بیجا، حزب جمهوری اسلامی، ۱۳۵۹ش.
- حسینی بهشتی، یادنامه شهید مظلوم آیتالله دکتر سیدمحمد حسینی بهشتی، تهیه و تنظیم سیدفرید قاسمی، قم، قدس ـ حرّ، چاپ اول، ۱۳۶۱ش.
- دارابی، علی، جریانشناسی سیاسی در ایران، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- درویشی سهتلانی، فرهاد، سیره عملی امامخمینی در اداره امور کشور (۱۳۵۷–۱۳۶۸)، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رضوی، مسعود، هاشمی و انقلاب، تهران، همشهری، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- شادلو، عباس، اطلاعاتی دربارهٔ احزاب و جناحهای سیاسی ایران امروز، تهران، نشر عباس شادلو، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- صالح، سیدمحسن، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از آغاز تا کنون، تهران، مرکزاسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طاهری خرمآبادی، سیدحسن، خاطرات آیتالله سیدحسن خرمآبادی، تدوین محمدرضا احمدی، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- فوزی تویسرکانی، یحیی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- کیهان، روزنامه، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷.
- کیهان، روزنامه، ۲/۱۲/۱۳۵۷.
- کیهان، روزنامه، ۱۱/۵/۱۳۵۷ش.
- مجتبیزاده، علی و محمدعلی لیالی، جریانشناسی سیاسی، قم، دفتر نشر معارف، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- محتشمیپور، سیدعلیاکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی (ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- محتشمیپور، چندصدایی در جامعه و روحانیت، تهران، خانه اندیشه جوان، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- میرسلیم، سیدمصطفی، جریانشناسی فرهنگی بعد از انقلاب اسلامی ایران، تهران، باز، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- نعمتی زرگران، مرتضی، شهید دکتر محمدجواد باهنر، مبارزات، مواضع و دیدگاهها، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- ورعی، سیدجواد، تأملی در گسترش احزاب سیاسی.
- مروری بر دیدگاههای امامخمینی، چاپشده در مجموعه مقالات امامخمینی و حکومت اسلامی (نهادهای سیاسی و اصول مدنی)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، حقیقتها و مصلحتها، به کوشش مسعود سفیری، تهران، نی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۵۹، انقلاب در بحران، به اهتمام عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۴، امید و دلواپسی، به اهتمام سارا لاهوتی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سالهای ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- یزدی، محمد، خاطرات آیتالله محمد یزدی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
پیوند به بیرون
- پروینسادات قوامی، «حزب جمهوری اسلامی»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۳۸۷.