محمدرضا مهدوی کنی شاگرد امامخمینی، روحانی مبارز، عضو شورای انقلاب، وزیرکشور، فرمانده کمیته انقلاب اسلامی و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران.
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | محمدرضا مهدوی کنی |
لقب | آیتالله |
زادروز | ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ش. |
شهر تولد | تهران |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش. |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | عضو شورای انقلاب • فرمانده کمیته انقلاب اسلامی • دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی • علیاکبر مشکینی • نعمتالله صالحی نجفآبادی • مرتضی مطهری |
تالیفات | تقریرات فقه و اصول امامخمینی • شرح دعای افتتاح |
محمدرضا مهدوی کنی در سال 1310 در روستای کن از توابع تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دوره ابتدائی تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه لرزاده تهران آغاز کرد و برای ادامه تحصیل سال ۱۳۲۷ به حوزه علمیه قم رفت و دروس عالی را نزد سیدمحمدحسین طباطبائی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی فراگرفت. مهدویکنی سال ۱۳۴۰ به تهران بازگشت و علاوه بر امامت جماعت مسجد جلیلی به تدریس در مدرسه مروی پرداخت.
او از آغاز نهضت امامخمینی با ایشان همراه بود و از نمایندگان و وکلاء امامخمینی در جمعآوری وجوهات شرعی بود و از سال چهل و هشت به اتفاق چندتن از مبارزان با جلسات هفتگی به بررسی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی میپرداختند.
او در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به چهار سال حبس محکوم شد و پس از تحمل دو سال حبس در سال 1356 آزاد شد.
مهدویکنی در آستانه پیروزی انقلاب به عضویت شورای انقلاب در آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیشنهاد مرتضی مطهری و با حکم امامخمینی به فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد. او در سال ۵۸ با حکم امامخمینی عضو فقهای شورای نگهبان شد و در دولت محمدجواد باهنر وزیر کشور بود و از سال ۱۳۶۰ دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران شد.
مهدوی کنی در سال ۱۳۹۳ درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد.
زندگینامه و تحصیلات
محمدرضا مهدوی کنی، فرزند اسدالله کنی در چهاردهم مرداد ۱۳۱۰، در روستای کن از توابع تهران در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.[۱] وی پس از تحصیلات ابتدایی، به تشویق پدر به فراگیری علوم حوزوی روی آورد[۲] در سال ۱۳۲۴ وارد مدرسه لرزاده تهران شد و سه سال در این مدرسه ادبیات عرب خواند و نزد علیاکبر برهان از جهات علمی و اخلاقی بهرههای فراوان برد.[۳] در سال ۱۳۲۷ به قم رفت و نخست در مدرسه فیضیه و سپس در مدرسه حجتیه ساکن شد و به تحصیل پرداخت. سطوح متوسطه را نزد نعمتالله صالحی نجفآبادی و سیدرضا صدر خواند. سطوح عالی را نزد استادانی چون سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و علیاکبر مشکینی، فلسفه را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی و شرح تجرید را نزد مرتضی مطهری فراگرفت.[۴] سپس در درس خارج فقه سیدحسین بروجردی شرکت کرد. وی نه سال نیز در درس خارج فقه و اصول امامخمینی حضور یافت.[۵] او با محمد امامی کاشانی، حسین راستی کاشانی و علی تهرانی همبحث بود.[۶]
فعالیتهای سیاسی
فعالیتهای سیاسی مهدوی کنی از آغازِ سال ۱۳۲۸ با برگزاری مجلس عزاداری در ایام فاطمیه(س) در اردستان اصفهان که تحت نفوذ بهائیها بود، آغاز شد.[۷] ژاندارمری با تحریک بهائیها پس از برگزاری مراسم عزاداریای که سیدجلال حسینی و مهدوی کنی تدارک دیده بودند، آنان را به اتهام اهانت به محمدرضا پهلوی دستگیر کرد و در حضور مردم عمامهشان را گرفت و ضرب و جرح کرد.[۸] این رفتار مأموران رژیم، باعث واکنش و اعتراض بروجردی در قم شد.[۹] سپس در سال ۱۳۲۹ مهدوی کنی همراه برخی روحانیان با انتقال جنازه رضاخان پهلوی از مصر به ایران برای دفن در حرم فاطمه معصومه(س) به مخالفت پرداخت[۱۰]
مهدوی کنی در سال ۱۳۴۰ به تهران برگشت و به تدریس در مدرسه مروی پرداخت[۱۱] و در اوایل ۱۳۴۲ از طرف هیئت امنای مسجد جلیلی به امامت جماعت آن انتخاب شد[۱۲] و در ۱/۹/۱۳۴۱ همراه با علمای تهران به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که قید اسلامیت را حذف کرده بود، اعتراض کرد.[۱۳] سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نیز در گزارشهای خود از مهدوی کنی به عنوان روحانی مخالف دولت و طرفدار امامخمینی نام برده است[۱۴] مهدوی کنی پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ از مسجد جلیلی با عنوان پایگاه تبلیغی و سیاسی، استفاده کرد.[۱۵] وی در این مسجد به معرفی شخصیت امامخمینی به عنوان مرجع تقلید اعلم پرداخت.[۱۶] این امر، سبب حساسشدن مأموران رژیم پهلوی به وی و تهدید او شد؛ از اینرو در نامبردن از امامخمینی گاه از القاب و اسامی مستعار استفاده میکرد.[۱۷] همچنین در این مسجد جلسههای گوناگون سیاسی و مذهبی برگزار میشد و از روحانیان انقلابی و مبارز برای سخنرانی دعوت میگردید.[۱۸] پخش اعلامیههای امامخمینی از دیگر اقدامات مسجد بود که زیر نظر مهدوی کنی انجام میشد.[۱۹]
مهدوی کنی یکی از نمایندگان امامخمینی در جمعآوری وجوه شرعی در تهران و ارسال آن برای ایشان بود.[۲۰] همچنین بر اساس گزارش ساواک، وی از آبان سال ۱۳۴۸ به همراه محمدمهدی موحدی کرمانی، فضلالله مهدیزاده (محلاتی)، حسن لاهوتی، حیدرعلی جلالی خمینی، محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی با برگزاری جلسات هفتگی به بررسی چگونگی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی پرداخت. آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امامخمینی به کشور و عذرخواهی پهلوی از ایشان، از موضوعات مورد بحث در این جلسات بود.[۲۱] همچنین وی در شب ۲۳ رمضان ۱۳۵۳ برای بازگشت امامخمینی به کشور دعا کرد و مأموران رژیم پهلوی وی را پس از سخنرانی به کلانتری احضار و سپس به شهر بوکان از توابع آذربایجان غربی تبعید کردند.[۲۲] پس از دو ماه وی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق و اخلال در نظم عمومی به تهران منتقل شد و به چهار سال حبس محکوم گشت.[۲۳] وی پس از دو ماه حبس انفرادی و شکنجه، به بند یک زندان اوین انتقال یافت. او در زندان به تدریس اسفار پرداخت؛[۲۴] اما پس از ارتداد سازمان مجاهدین خلق و اتحاد آنان با کمونیستهای فدایی خلق در سال ۱۳۵۴، مهدوی کنی همراه حسینعلی منتظری، سیدمحمود طالقانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، مهدی کروبی و برخی دیگران در زندان طی فتوایی بدون امضا، نجاست مارکسیستها و لزوم جدایی مسلمانان از آنان را اعلام کردند.[۲۵] مجاهدین خلق بهشدت با این فتوا مخالفت کرده و آن را صدای ساواک دانستند که از سوی روحانیان اعلام شده است؛ اما موضعگیریهای سازمان در میان مردم به ضرر آنان تمام شد.[۲۶]
مهدوی کنی، پس از تحمل دو سال حبس در زندان اوین، در آبان ۱۳۵۶ عفو شد و آزاد گشت.[۲۷] با این حال، وی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و همراه برخی روحانیان ازجمله مرتضی مطهری، محمد امامی کاشانی، مجتبی تهرانی و سیدهادی خسروشاهی در ۲۰/۱۰/۱۳۵۶ به اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی اعتراض کرد[۲۸] وی همراه جمعی از روحانیان تهران، مانند سیدمحمد حسینی بهشتی، محیالدین انواری و سیدمهدی امامجمارانی، به محاصره خانه امامخمینی در نجف به دست حکومت بعثی عراق در مهر ۱۳۵۷ اعتراض کرد؛[۲۹] همچنین دسیسه رژیم پهلوی و رژیم بعثی عراق در اخراج امامخمینی از نجف به پاریس را محکوم کرد[۳۰] پس از اوجگیری قیام مردمی علیه رژیم پهلوی، او نیز در سازماندهی مردم فعال بود. به دنبال آن، مأموران امنیتی در ۱۸/۱۰/۱۳۵۷ به خانه وی هجوم بردند و او را دستگیر کرده، به کمیته مشترک تحویل دادند، اما روز بعد آزاد شد.[۳۱]
مهدوی کنی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با تأیید امامخمینی، به عضویت شورای انقلاب انتخاب شد. وی به نمایندگی آن شورا بر فعالیتهای کمیته استقبال از امامخمینی نظارت کرد.[۳۲] پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، وی همراه محمدجواد باهنر به نمایندگی از اعضای شورای انقلاب، به عنوان ناظر، در جلسات دولت موقت شرکت میکرد.[۳۳] با اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی با دبیرکلی حسینی بهشتی، مهدوی کنی با این بیان که روح حزبیبودن ندارد، وارد حزب نشد.[۳۴] همچنین وی در خطبه نماز جمعه تهران، طی سخنان خود تأکید کرد مسئولان نباید با شعارهای تند خود باعث ناامنی جامعه شوند. این سخنان وی باعث موضعگیری برخی روحانیان شد.[۳۵]
مهدوی کنی پس از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی برای جلوگیری از فعالیتهای گروههای مختلف و ساماندهی امور انتظامی کشور، به پیشنهاد مرتضی مطهری، طی حکمی از امامخمینی به فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد[۳۶] (ببینید: کمیته انقلاب اسلامی)
همچنین پس از استعفای اکبر هاشمی رفسنجانی از سرپرستی وزارت کشور در بهمن ۱۳۵۸، مهدوی کنی نخست به سرپرستی این وزارتخانه و سپس از سوی شورای انقلاب به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی را برگزار کرد.[۳۷] از آنجاکه وی فرمانده کمیته انقلاب و سرپرست وزارت کشور بود حفظ امنیت سفارتخانهها ازجمله سفارت آمریکا که از حساسیت ویژهای برخوردار بود به عهده او بود. پس از اشغال سفارت به دست دانشجویان پیرو خط امام، وی بهشدت از این اقدام اظهار نارضایتی کرد و پیشنهاد کرد نخست روابط قطع شده، سپس سفارت تعطیل گردد.[۳۸] (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا)
مهدوی کنی که در ۱/۱۲/۵۸ از سوی امامخمینی به عضویت فقهای شورای نگهبان درآمده بود،[۳۹] پس از انتخاب محمدعلی رجایی به نخستوزیری، دوباره وزیر کشور شد[۴۰] و طی نامهای به امامخمینی جمع این دو مسئولیت را غیرممکن دانست و ایشان حضور در شورای نگهبان را بهتر از وزارت کشور دانست، مگر اینکه برای وزارت کشور فرد واجد شرایط پیدا نشود امام.[۴۱] امامخمینی در تاریخ ۱۲/۱۱/۵۹ ابوالقاسم خزعلی را به جای مهدوی کنی در شورای نگهبان منصوب کرد[۴۲] و پس از مسئولیت وزارت کشور، بار دیگر وی را در ۲۱/۱۲/۱۳۶۰ عضو فقهای شورای نگهبان قرار داد.[۴۳] مهدوی کنی در ماجرای اختلاف میان رئیسجمهور سیدابوالحسن بنیصدر و حسینی بهشتی، هاشمی رفسنجانی و رجایی با حکم امامخمینی در ۱۲/۱/۱۳۶۰، نماینده ایشان در هیئت حکمیت شد تا دیدگاههای طرفهای مخالف را بشنود و از بروز اختلاف در کشور جلوگیری کند.[۴۴] در ۲۱/۲/۱۳۶۰ امامخمینی با درخواست وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی، دربارهٔ استفاده از سهم امام(ع) برای رفع مشکلات مجروحان و معلولان با نظارت مهدوی کنی و نیز عضویت ایشان در شورای بهزیستی موافقت کرد.[۴۵] (ببینید: چهارده اسفند)
مهدوی کنی، در دولت محمدجواد باهنر نیز وزیر کشور شد. امامخمینی در این دوره در جمع اعضای هیئت دولت با نامبردن از مهدوی کنی، بیان داشت وزیر کشور کسی است که ایشان از گذشته به وی ارادت داشته، الآن هم دارد و بعدها هم خواهد داشت، و از وی خواست با شرایط پیشآمده پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر چه بیشتر به ملت خدمت کند.[۴۶] وی پس از شهادت رئیسجمهور، رجایی و نخستوزیر، باهنر در ۸/۶/۱۳۶۰ از طرف شورای موقت ریاستجمهوری (هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجلس شورای اسلامی و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی؛ رئیس دیوان عالی کشور) در ۱۱/۶/۱۳۶۰ به عنوان نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و با رأی اعتماد مجلس، دولت خود را تشکیل داد؛ اما پس از انتخاب سیدعلی خامنهای به ریاستجمهوری در مهر ۱۳۶۰، از مقام نخستوزیری استعفا کرد.[۴۷] وی در آبان ۱۳۶۰ دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران شد[۴۸] و در سال ۱۳۶۰ همراه چند تن از شخصیتهای سیاسی و علمی، ازجمله سیدعلی خامنهای، علیاکبر مشکینی، حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی، محمد امامی کاشانی و برخی دیگر، دانشگاه امامصادق(ع) را تأسیس کرد و منتظری به ریاست عالی این دانشگاه انتخاب شد؛[۴۹] اما پس از کنارهگیری وی از قائممقامی رهبری، اداره دانشگاه از سوی هیئت مؤسس، به مهدوی کنی واگذار شد و این مسئولیت تا پایان عمر وی ادامه داشت.[۵۰] (ببینید: هشت شهریور و جامعه روحانیت مبارز تهران)
در ۲/۱۰/۱۳۶۰ امامخمینی، مهدوی کنی را به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی منصوب[۵۱] و در ۱۹/۹/۱۳۶۳، آن را تکرار کرد.[۵۲] در پی بهوجودآمدن اختلاف با علیاکبر ناطق نوری وزیر کشور در چگونگی اداره کمیته انقلاب، مهدوی کنی از سرپرستی کمیته در ۱۷/۵/۱۳۶۱ استعفا کرد.[۵۳] امامخمینی از این استعفای وی ابراز تأسف کرد و او را فردی کوشا و در خدمت اسلام شمرد.[۵۴] امامخمینی در ۱۴/۷/۱۳۶۲ برای تشکیل ستاد کمکرسانی به مردم مناطق بمبارانشده کشور، به وی مأموریت داد.[۵۵] همچنین ایشان در ۲۶/۶/۱۳۶۳، تولیت و تصدی موقوفات مدرسه مروی تهران را به مهدوی کنی واگذار کرد.[۵۶] مهدوی کنی در آذر ۱۳۶۶ در مراسم تحویل وصیتنامه سیاسیالهی امامخمینی جهت نگهداری در مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی حضور داشت و پس از آن، به همراه مهدی کروبی، حسن صانعی و محمدرضا توسلی طی مأموریتی، نسخهای از وصیتنامه ایشان را به آستان قدس رضوی تحویل دادند.[۵۷] امامخمینی در ۲۰/۱۰/۱۳۶۶، انتخاب و تعیین متولی مسجد سیدالشهدا(ع) تهران را به مهدوی کنی واگذار کرد.[۵۸]
در فروردین ۱۳۶۷ با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت و تأیید امامخمینی، برخی گمان کردند جناح باقیمانده از جامعه روحانیت، در نظر امامخمینی طرفدار اسلام آمریکایی است و مجمع روحانیون مدافع اسلام ناب است؛[۵۹] از اینرو مهدوی کنی نزد امامخمینی رفت و خاطرنشان کرد اگر اعضای جامعه روحانیت پس از شصت سال طلبگی و مبارزه، آمریکایی شدهاند، باید همه در دریاچه ساوه ریخته شوند! و اگر چنین نیست، از جانب ایشان باید رفع اتهام شود. امامخمینی نیز در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی که در شرف برگزاری بود تأکید کرد تأیید مجمع روحانیون از جانب وی، به معنای امریکاییبودن باقیمانده جامعه روحانیت نیست و پس از انتخابات مجلس از آن رفع اتهام خواهد شد.[۶۰] امامخمینی در ۱۰/۸/۱۳۶۷ در پاسخ پرسش محمدعلی انصاری که به منشور برادری مشهور شد، اذعان کرد هر دو جناح فرزندان و شاگردان ایشان هستند و به اسلام، قرآن و انقلاب وفادارند[۶۱] همچنین ایشان در تاریخ ۲۱/۶/۱۳۶۷ به مهدوی کنی اجازه در امور حسبیه و شرعیه داد[۶۲] و در ۳۰/۱۱/۱۳۶۷ در پاسخ نامه مهدوی کنی دربارهٔ رفع مشکلات مالی سازمان تبلیغات اسلامی، برای مصرف سهم امام به وی اجازه داد و مسئولیت اداره آن را به احمد جنتی سپرد.[۶۳] در ۴/۲/۱۳۶۸ نیز وی در شمار بیست نفری بود که امامخمینی آنان را برای بازنگری قانون اساسی تعیین کرد.[۶۴] (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی) از نظر مهدوی کنی، امامخمینی رفتاری قاطع داشت و از تعارفات رسمی و معمولی پرهیز میکرد. روح تعبد در او تجلی یافته بود و جامع اضداد بود که نشانه ایمان و تقوای ایشان بود؛[۶۵] همچنین امتیاز امامخمینی بر مراجع دیگر، روحیه بتشکنی ایشان بود که سبب تثبیت رهبری دینی و سیاسی ایشان در جامعه شد.[۶۶]
رحلت
مهدوی کنی در ۱۴/۳/۱۳۹۳ پس از شرکت در مراسم ارتحال امامخمینی، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت[۶۷] و سرانجام پس از چند ماه که در حالت کما به سر میبرد، در ۲۹/۷/۱۳۹۳ در ۸۳سالگی درگذشت. وی در ۱/۸/۱۳۹۳ در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.[۶۸] وی تألیفاتی نیز دارد؛ ازجمله: تقریرات درسهای خارج فقه سیدحسین بروجردی، تقریرات اصول و فقه امامخمینی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، و شرح دعای افتتاح.[۶۹]
پانویس
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۵.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۵۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۵۹.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶ و ۱۰۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶–۶۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰–۸۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۱.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده ـ یازده؛ مهدوی کنی، حوزه، ۲۹.
- ↑ مهدوی کنی، حوزه، ۳۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵؛ مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۲–۵۵.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، ۳۸۶.
- ↑ مهدوی کنی، حوزه، ۳۰–۳۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.
- ↑ قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۴۴، ۴۶ و ۶۲.
- ↑ قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۶۳–۶۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۹/۷۱ و ۱۰/۱۸۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰؛ مهدوی کنی، یاران امام، ۳۴۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۵۵–۱۵۴ و ۱۶۵؛ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.
- ↑ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۷–۱۸.
- ↑ بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۰–۴۳۱.
- ↑ بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۲–۴۳۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۶۵.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶–۲۳۷؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۶/۱۸۸–۱۸۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۸۷–۳۸۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، ۴۲۴–۴۲۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۳ و ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۱–۲۱۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۲۷–۳۲۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۲۴–۲۲۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۶–۲۷۹، ۲۸۴ و ۳۴۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۵–۲۱۹.
- ↑ مهرپور، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، ۱/بیست و سه.
- ↑ اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، ۴۵۹ و ۴۶۷.
- ↑ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، ۱۴/۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۸–۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، ۲۶۴؛ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۵۳–۳۵۵.
- ↑ سلیمی بنی، جامعه روحانیت مبارز، ۲۸۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۷–۳۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۰–۲۷۱؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۲/۲۷–۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۴.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۲–۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۶–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۴.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۸.
- ↑ جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، ۱۴/۳/۱۳۹۳.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵.
منابع
- اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بادامچیان، اسدالله، خاطرات منتظری و نقد آن، تهران، اندیشه ناب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۴/۳/۱۳۹۳ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳ش.
- سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، جامعه روحانیت مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- قدسیزاد، پروین، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله حوزه، شماره ۷۳–۷۴، ۱۳۷۵ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله شاهد یاران، شماره ۳۹، ۱۳۸۷ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مهرپور، حسین، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- صدرالله اسماعیلزاده، مهدوی کنی، محمدرضا، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۶۵۲–۶۵۷.