امانت و امانتداری، نگهداری حقوق مالی و غیر مالی دیگران و عامل اعتماد دیگران به انسان.
مفهومشناسی
امانت از ریشه «امن» و در معنای مصدری ضد خیانت و به معنای مورد اطمینان بودن به کار میرود[۱] و اسم هر چیزی است که انسان بر آن امین قرار داده شدهاست،[۲] چنانکه امانتداری حالتی در انسان است که او را به حفظ حقوق دیگران برمیانگیزد و از تضییع یا تصرف در آنها بازمیدارد.[۳]
امانت به معنای اسمی، چیزی است که به جهت حفظ اصل[۴] و ثمرات[۵] آن نزد امین قرار داده میشود.
امانت در اصطلاح عرفانی، خلافت[۶] و حقایق الهی در عالم[۷] است. امامخمینی نیز در آثار خود به هر دو معنای امانت و امانتداری پرداختهاست.[۸] به اعتقاد ایشان، امانت در اصطلاح اهل معرفت، ولایت مطلقه و مقام فیض مقدس است که غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست.[۹]
از واژگان نزدیک به امانت، ودیعه است. فرق این دو در این است که امانت، عام است و به مواردی گفته میشود که مالی با قصد یا بدون قصد در اختیار دیگری قرار میگیرد؛ اما ودیعه، تنها امانتهایی است که با قصد در اختیار کسی بگذارند،[۱۰] همچنین ودیعه، عقدی است که بر نیابت در حفظ دلالت میکند و به ایجاب و قبول نیاز دارد،[۱۱] برخلاف امانت که عقد نیست و ایجاب و قبول در آن لازم نخواهد بود.[۱۲]
پیشینه
امانت از موضوعاتی است که ریشه در آفرینش انسان دارد؛ چنانکه قرآن کریم از امانتی سخن میگوید که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن سر باز زدهاند؛ اما انسان آن را بر عهده گرفتهاست.[۱۳] در کتاب مقدس، صفت امانت صفتی از صفات الهی معرفی شدهاست.[۱۴] امانتداری ازجمله صفات پسندیدهاست که عموم انسانها با هر دین و آیینی به آن ارزش میدهند و امانتدار را میستایند.[۱۵] در قرآن کریم برخی پیامبران(ع)، به «امین» موصوف شدهاند ازجمله؛ پیامبر اسلام(ص)،[۱۶] نوح(ع)،[۱۷] هود(ع)،[۱۸] و صالح(ع)،[۱۹] همچنین قرآن یکی از ویژگیهای مؤمنان راستین را امانتداری دانسته[۲۰] و آن را مصداق تقوا و وفای به عهد شمردهاست.[۲۱]
در روایات اسلامی نیز بر نقش و اهمیت امانتداری تأکید فراوانی شدهاست. به گفته امیرالمؤمنین علی(ع)، رسالت امانتی است که خداوند در مورد آن از پیامبران (ع)، پیمان گرفتهاست[۲۲] همچنین امانتداری، نظام امت[۲۳] و خیانت در آن با بیدینی یکسان[۲۴] شمرده شدهاست. در نگاه امیرالمؤمنین (ع)، کسی که در نهان و آشکار، فعل و سخنش با یکدیگر اختلاف نداشته باشد، حق امانت را رعایت کردهاست.[۲۵] همچنین امامصادق(ع)، میزان داوری دربارهٔ افراد را راستگویی و امانتداری شمردهاست و آن را در فراوانی نماز و روزه نمیداند.[۲۶] علمای اخلاق، غالباً باب مستقلی به بحث صفت امانتداری اختصاص نداده و در ضمن بحث از خیانت، به این موضوع پرداختهاند.[۲۷] عارفان در آثار خود از حقیقت امانت که در انسان به ودیعه گذاشته شدهاست، بحث کردهاند و به بیان مصادیقی از آن پرداختهاند.[۲۸] فقها نیز اهتمام بسیاری به این موضوع داشته و دربارهٔ احکام ودیعه،[۲۹] بیع[۳۰] و اجاره[۳۱] بحث کردهاند. از سوی دیگر، امانتداری ازجمله شریفترین صفات و ملکات انسانی است و باعث عزت و رستگاری نزد خالق و مخلوق میشود.[۳۲] برخی علمای اخلاق ملکه عفت را سبب امانتداری دانستهاند،[۳۳] که خود از اعتدال و تهذیب قوه شهویه پیدا میشود.[۳۴]
امامخمینی در آثار اخلاقی-عرفانی و فقهی خویش بارها واژه امانت را به کار برده و به بحث از امانت و امانتداری پرداخته و مصادیق متعدد امانت را برشمرده و تفسیر عرفانی از آیه امانت[۳۵] به دست دادهاست. ایشان امانتداری را یکی از بسترهای روابط اجتماعی دانسته که برپایی نظام و حکومت اسلامی، اجرای احکام و دستورهای آن و حفظ شئون جامعه اسلامی، تنها در چنین بستری امکانپذیر است.[۳۶] ایشان همچنین اساس زندگی اجتماعی را اعتماد مردم به یکدیگر دانسته که بر امانتداری و ترک خیانت بنا شدهاست؛ از اینرو انسان خائن مورد اطمینان نیست و از مدنیت و همعضوی جامعه انسانی بیرون است.[۳۷] ایشان با نقل روایتی از رسول اکرم (ص)،[۳۸] خیانت در امانت را سبب خارجشدن از امت رسول خدا (ص)، و مشمول غضب الهی شمردهاست.[۳۹] به باور ایشان، قبح ذاتی خیانت در امانت، امری است که هیچ فطرتی آن را پذیرا نیست و خائن، از جنس انسانی خارج و به شیاطین ملحق میشود.[۴۰]
انواع امانت
امانت در فرهنگ اسلام، معنای گستردهای دارد و منحصر در امانتهای مادی نیست، بلکه امانتهای معنوی، از قبیل علوم و معارف حقه را نیز دربر میگیرد.[۴۱] هر یک از امانتهای مادی و معنوی نیز به امانت شخصی و عمومی تقسیم میشوند. مراد از امانتهای شخصی اموال و چیزهایی است که افراد نزد یکدیگر به امانت میگذارند[۴۲] و احکام آن در منابع فقهی آمدهاست و امانتهای عمومی، امور عام، مانند مسئولیتها یا اموال عام، مانند زکات یا خمس هستند.
امانت مادی
امانت مادی در تقسیمی دیگر از نگاه فقهی، به امانت مالکی و شرعی تقسیم میشود:
- امانت مالکی در موردی است که مالی با اذن مالک در اختیار غیر قرار میگیرد.[۴۳]
- امانت شرعی امانتی است که به اذن شارع در اختیار غیر مالک قرار میگیرد و او شرعاً مکلف به حفظ آن است.[۴۴] امامخمینی نیز امانت را به مالکی و شرعی تقسیم کردهاست. در امانت مالکی، مال به اذن مالک در اختیار غیر قرار میگیرد، چه این واگذاری به عنوان امانت باشد؛ مثل ودیعه و چه در ضمن عنوان دیگری باشد؛ مثل رهن، اجاره، عاریه و مضاربه؛ اما در امانت شرعی با اذن شارع یا به سبب عوامل قهری، چون باد و سیل، مال به دست امانتدار میرسد؛ چنانکه مال یافتشده (لقطه)، از این قبیل محسوب میشود.[۴۵]
امانت از جهت صاحب امانت
همچنین امانت از جهت صاحب امانت، به امانت الهی و خلقی تقسیم میشود.
امانتهای الهی
امانت الهی، امانتی معنوی بهشمار میرود. در قرآن کریم[۴۶] از امانتی سخن به میان آمدهاست که آسمانها و زمین و کوهها از پذیرش آن امتناع کردند. برخی مفسران مراد از امانت را در این آیه، ولایت الهی و کاملشدن علمی و عملی انسان در حقایق دین دانستهاند.[۴۷] برخی دیگر آن را به معنای دین حق، واجبات و محرمات خدا و نماز و روزه تفسیر کردهاند.[۴۸] عارفان نیز امانت را در آیه، بر خلافت الهی،[۴۹] علم،[۵۰] نماز[۵۱] و عمر انسان[۵۲] تطبیق کردهاند.
امامخمینی برای امانت الهی مصادیق متعددی برشمرده است که مهمترین آنها عبارتاند از:
حقیقت اطلاقی
ازجمله معانی باطنی امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب، حقیقتی مطلق است که ظل و سایه حق مطلق است؛ زیرا آسمانها و زمین و هر چه در آنهاست، حتی ارواح کلیه، همگی محدود و مقیدند و شأن مقید آن است که از پذیرش حقیقت اطلاقی حقتعالی امتناع بورزد؛ اما انسان در مقام ظلومیت[۵۳] که مقام تجاوز از همه حدود و گذشتن از همه تعیّنات و رسیدن به مقام اطلاقی و لامقامی است، نیز در مقام جهولیت[۵۴] که مقام فناست، لیاقت حمل آن ظل و سایه مطلق را دارد؛ پس انسان با حقیقت اطلاقی خود آن امانت را حمل کرد و این هنگامی بود که به مقام قاب قوسین رسید.[۵۵]
دین و قرآن
به اعتقاد امامخمینی، امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب به حسب باطن، حقیقت ولایت و به حسب ظاهر، دین یا قرآن یا نماز است.[۵۶] ایشان اسلام را امانتی از ناحیه خداوند میداند که رسول خدا (ص)، مکلف بود این امانت الهی را حفظ کند. پیامبر (ص)، در طول حیات خود به دنبال این امر بود و پیروان ایشان نیز باید اینگونه باشند.[۵۷]
امامخمینی در مقام بیان روایتی از رسول خدا (ص)، که در آن دستور به ورع و تقوا در تکالیف الهی، به عدم جرئت بر خیانت تفسیر شدهاست.[۵۸] از روایت استفاده میکند که تکالیف الهی امانت خداوند است که در صورت ارتکاب معاصی یا ارتکاب موانع سیر الیالله، به آنها خیانت شدهاست.[۵۹] ایشان معتقد بود قرآن نیز امانتی الهی است که با ریختن خون عزیزان پیامبر (ص)، و مردان الهی محفوظ ماندهاست و حفظ آن از وظایف اصلی مسلمانان، بهویژه علما و روحانیون به حساب میآید و اختلافات شخصی و غرضورزیها برای جلب منافع دنیوی، خیانت در امانت شمرده میشود.[۶۰]
ولایت اهلبیت
امامخمینی، ولایت اهلبیت (ع)، و دوستی خاندان رسالت (ع)، را، چنانکه در برخی روایات آمدهاست[۶۱] امانت میشمارد[۶۲] و آن را ولایت مطلقهای میداند که همان مقام فیض مقدس است و غیر از انسان هیچ موجودی لایق آن نیست،[۶۳] چنانکه در برخی روایات[۶۴] نیز امانت در آیه ۷۲ سوره احزاب به ولایت امیرالمؤمنین (ع)، تفسیر شدهاست.[۶۵]
جان و نفس انسان
نفس و جان انسان در نگاه امامخمینی از امانات الهی و بالاترین سرمایهای است که خداوند به انسان داده و انسان موظف است آن را تا رسیدن به لقای الهی حفظ کند. در این راه، هر انسانی به تناسب توانایی و ظرفیت روحی خود، باید حجابهای ظاهر و باطن را بردارد و مغرور نشود.[۶۶] بر این اساس ایشان توصیه میکند انسان با بیداری، محاسبه نفس، رفع ظلمتها و زدودن زنگار شرک و نفاق و کفر، آینه قلب را پاک سازد تا نور جمال حق در او جلوه کند.[۶۷]
اعضا و جوارح
امامخمینی تأکید میورزد که تمام اعضا و جوارح و قوای انسان امانت الهی بهشمار میروند و از اینرو بهکارگیری آنها بر خلاف رضای حق خیانت شمرده میشود.[۶۸] بر اساس این دیدگاه، خداوند اعضای بدن را مسخّر انسان گردانیده؛ در حالیکه از آلودگیهای معنوی و صوری پاک بودهاست. حال اگر انسان در هنگام ملاقات با خداوند، آنها را بدون آلایش به عالم طبیعت، به او رد کند، امانتدار است؛ وگرنه خیانتکار خواهد بود و از اسلام حقیقی خارج است.[۶۹]
فرزندان
به باور امامخمینی، فرزندان ازجمله امانات الهی هستند؛ از اینرو سهلانگاری در امر تربیت کودکان پذیرفتنی نیست؛ زیرا کودکان از ابتدا قابلیت پذیرش هر گونه تربیتی دارند و اگر به گونهای تربیت شوند که مناسب با فطرت انسانی آنها باشد، میتوانند منشأ آثار خیر در جامعه و کشور باشند.[۷۰] (ببینید: تربیت)
جمهوری اسلامی ایران
امامخمینی با توجه به رویکرد اجتماعی امانت، بسیاری از رویدادها و مسائل اجتماعی را داخل در قلمرو آن دانسته و بر این اساس ضمن تأکید بر اینکه نظام جمهوری اسلامی ایران امانتی الهی است،[۷۱] محافظت از آن را واجب عینی شمردهاست.[۷۲] بنابراین مقتضای امانتداری کارگزاران را در این میداند که خدمتگزار مردم باشند و انقلاب را به شایستگی حفظ کنند،[۷۳] چنانکه مردم نیز وظیفه دارند با اتحاد و یکدلی و با حفظ وحدت کلمه، این هدیه الهی را حفظ کنند؛ زیرا پیروزی در گرو حفظ آن است و خیانت در آن ممکن است موجب زوال آن شود.[۷۴]
آزادی
در اندیشه امامخمینی، آزادی نعمت بزرگ الهی است که به عنوان امانت الهی در اختیار انسان است و راه حفظ آن، این است که برای مصلحت اسلام و در خدمت کشور، آن را به کار برند و از هرج و مرج اجتناب کنند[۷۵] و آزادی شرایط و حریمهای گوناگونی دارد؛ از آن جمله، آزادی باید با رعایت قوانین باشد که بر اساس آن تمام آزادیها در کشور در حدود قوانین آن است؛ بنابراین زیرپاگذاشتن قوانین به اسم آزادی، خیانت محسوب میشود.[۷۶] (ببینید: آزادی)
امانتهای خلقی
امانت خَلقی به امانتهای مادی و معنوی و هر یک به امانتهای شخصی و عمومی تقسیم میشود؛ برای مثال حفظ اسرار اشخاص از امانتهای شخصی و معنوی بهشمار میرود و افشای آن خیانت است،[۷۷] چنانکه در برخی روایات به امانتداری آنچه در مجالس میگذرد، توصیه شدهاست[۷۸] و گاهی این نوع امانت از جانب پیامبر (ص)، امام(ع)، و حاکم اسلامی است. خداوند مسلمانان را از خیانت در امانتهای پیامبر (ص)، و امانتهای خود برحذر داشتهاست.[۷۹] برخی مفسران مقصود از امانتهای پیامبر (ص)، را اسرار آن حضرت نزد مسلمانان دانستهاند[۸۰] که نوعی امانت شخصی است. امامخمینی نیز به این نوع امانتها اشاره کردهاست. ایشان بر این باور است که حیثیت و آبروی مؤمن در اسلام از بالاترین و والاترین مقام برخوردار است.[۸۱] ایشان کسانی را که بدون ضرورتهایی مانند کشف توطئه مخالفان اسلام و نظام، وارد حریم خصوصی مردم میشوند و با شنود مکالمات تلفنی، دنبال اسرار مردم هستند یا اسراری را که به آنها رسیدهاست، نزد غیرمسئول آن فاش میکنند، مجرم و گناهکار شمردهاست.[۸۲] ایشان حفظ امانت را شرط بازرسی میداند و بر بازرسان لازم میشمارد اسرار مردم را جز در منبع و جایگاه اصلی آن، در جای دیگری فاش نکنند. همچنین تمامی کسانی را که با آبروی مردم سروکار دارند، به رعایت امانت و حفظ آبروی مردم سفارش میکند.[۸۳] (ببینید: فرمان هشتمادهای) چنانکه ایشان تأکید دارد، انسان مسئول کارهایی است که عهدهدار آن است و باید افزون بر جدیت و اخلاص در آن، به راستی و امانت رفتار کند،[۸۴] از اینرو ایشان کارگزاران نظام را متوجه حفظ بیتالمال میکند و ضمن تأکید بر حسابرسی اخروی، یادآور میشود که تنها به قدر ضرورت در بیتالمال تصرف کنند.[۸۵]
احکام امانت و امانتداری
در شریعت برای امانت مادی احکامی بیان شدهاست؛ ازجمله:
وجوب حفظ
قرآن کریم بر حفظ امانت و حرمت خیانت در آن تأکید کردهاست.[۸۶][۸۷] فقها با استناد به برخی آیات الهی[۸۸] و روایات[۸۹] حفظ امانت را واجب دانستهاند و بر امانتدار لازم شمردهاند آن را حفظ و از واردشدن نقص و عیب به آن جلوگیری کند.[۹۰]
امامخمینی معتقد است کسی که امانت را میپذیرد، لازم است برای آن جای مناسبی تهیه کند و طوری از آن نگهداری کند که در عرف مردم خیانت یا کوتاهی بهشمار نیاید. ایشان قبول امانت را برای کسی جایز میداند که قدرت محافظت از آن را داشته باشد.[۹۱]
ادای امانت
قرآن کریم رد امانت به صاحبان آنها را لازم دانستهاست.[۹۲] در روایات اسلامی نیز بر ادای امانت به صاحب آن، هرچند فاسق باشد یا قاتل اهلبیت (ع)، باشد، تأکید شدهاست.[۹۳] امامخمینی مانند دیگر فقها[۹۴] رد امانت را در صورت مطالبه، در نخستین فرصت واجب میداند، هرچند امانتگذار کافری باشد که مالش محترم است. ایشان همچنین کافر حربی را که مالش مباح باشد، داخل در این حکم دانستهاست.[۹۵]
عدم ضمان امین
امامخمینی همسو با فقها[۹۶] قائل است اگر امانت بدون تفریط و تعدی تلف شود یا نقصی بر آن وارد آید، امانتگیرنده ضامن نیست[۹۷] و در صورت تعدی یا کوتاهی، ضامن است.[۹۸] این حکم در عقودی مانند اجاره[۹۹] و مضاربه[۱۰۰] و وکالت[۱۰۱] و رهن[۱۰۲] و وصایت[۱۰۳] نیز جاری است.
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۲۱؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۱۸/۲۴.
- ↑ راغب، المفردات فی غریب القرآن، ۹۰؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۰۲؛ ← مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ۱/۱۵۰.
- ↑ ابنعاشور، التحریر و التنویر، ۸/۱۵۷.
- ↑ وحید بهبهانی، حاشیة مجمع الفائدة و البرهان، ۱۳۴.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۲۹.
- ↑ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۵۶.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۴۲۷–۴۲۸؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
- ↑ جرجانی، کتاب التعریفات، ۱۱۰.
- ↑ بحرانی، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، ۲۱/۳۹۸؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۷/۹۶–۹۷.
- ↑ ← عاملی، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، ۱۷/۲۰۳.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ کتاب مقدس، مزامیر، ب۳۳، ۴ و ب۸۹، ۴۹.
- ↑ کاشفی، تفسیر حسینی، ۱۲۴.
- ↑ تکویر، ۲۱؛ ← قمی، تفسیر القمی، ۲/۴۰۸.
- ↑ شعرا، ۱۰۶–۱۰۷.
- ↑ شعرا، ۱۲۴–۱۲۵.
- ↑ شعرا، ۱۴۲–۱۴۳.
- ↑ مؤمنون، ۱–۸.
- ↑ آل عمران، ۷۵–۷۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱، ۱۵.
- ↑ لیثی، عیون الحکم و المواعظ، ۳۶۱.
- ↑ احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، ۳/۲۵۱؛ مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، ۶۹/۱۹۸؛ نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ۱۴/۶.
- ↑ نهج البلاغه، ن۲۶، ۳۹۹.
- ↑ مفید، الاختصاص، ۲۲۹؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۹/۶۸.
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۲/۱۸۷.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۷۷؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۸۰.
- ↑ صدوق، الهدایة فی الاصول و الفروع، ۵۰؛ حلبی، الکافی فی الفقه، ۲۳۰؛ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ۴/۱۳۲.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۲/۴۳۱ و ۲۳/۱۵۸، ۱۶۰.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی، ۵/۶۱–۶۳.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۴۴۹.
- ↑ فیض، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۵/۹۸؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۸.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۶، ۸/۲۴۴–۲۴۵، ۲۵۹ و ۱۳/۵۴۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۶.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۹/۷۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۶.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۷۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۹/۵۵.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ۴/۲۳۵–۲۳۶؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۹/۴۱۱–۴۱۲.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ۴/۲۳۵–۲۳۶؛ طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، ۹/۴۱۱–۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۷۶.
- ↑ احزاب، ۷۲.
- ↑ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۴/۳۱۴؛ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۱۶/۳۵۰.
- ↑ طبری، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ۲۲/۳۸–۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۸/۵۸۴–۵۸۵.
- ↑ جندی، شرح فصوص الحکم، ۸۰؛ آملی، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، ۱/۲۵۶.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۵۵۷.
- ↑ سراج، اللمع فی التصوف، ۱۷۷.
- ↑ مکی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، ۱/۳۲۱.
- ↑ احزاب، ۱۳.
- ↑ احزاب، ۱۳.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۵.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۲۸؛ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۶–۱۰۷ و ۲/۱۹، ۲۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۱۳ و ۲۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۱۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۸۰؛ امامخمینی، ولایت فقیه، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۴۴؛ امامخمینی، باده عشق، ۱۰–۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۱–۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۵–۴۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۹–۴۸۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۶–۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۲–۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۱۶ و ۱۵/۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۷۸–۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۳۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۷–۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۹–۱۲۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۳۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۶۰.
- ↑ انفال، ۲۷.
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۷/۳۹۴–۳۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۰–۱۴۱ و ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۲۳۸–۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۴۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۴–۳۷۵.
- ↑ انفال، ۲۷؛ آل عمران، ۷۵.
- ↑ ← فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۸/۲۶۲؛ فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، ۲/۷۶.
- ↑ بقره، ۲۸۳.
- ↑ کلینی، الکافی، ۵/۱۳۲–۱۳۴؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۹/۶۷–۷۶.
- ↑ طوسی، المبسوط فی فقه الامامیه، ۴/۱۳۲؛ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۷/۱۰۱–۱۰۲؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۶۷–۵۶۸؛ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۴۱۹–۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۶۸–۵۶۹؛ امامخمینی، نجاة العباد، ۲۶۴–۲۶۵.
- ↑ نساء، ۵۸؛ ← طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ۳/۹۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۶۳۶ و ۵/۱۳۲–۱۳۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱۹/۷۱–۷۶.
- ↑ اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ۱۰/۳۱۶؛ حلی، تحریر الاحکام، ۳/۱۹۳ و ۲۰۱.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۷۱.
- ↑ نجفی، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، ۲۷/۱۰۱–۱۰۲؛ بجنوردی، القواعد الفقهیه، ۲/۱۲.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۵۶۹؛ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۴۲۱.
- ↑ امامخمینی، توضیح المسائل، ۳۶۹.
- ↑ حلی، ارشاد الاذهان، ۱/۴۲۵.
- ↑ حلی، ارشاد الاذهان، ۱/۴۳۵.
- ↑ شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، ۴/۳۸۳؛ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۵۱۵.
- ↑ حلی، تحریر الاحکام، ۲/۵۰۳.
- ↑ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، ۲/۳۲۶.
منابع
- قرآن کریم.
- آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- ابنعاشور، محمد طاهر، التحریر و التنویر، تفسیر ابنعاشور، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکردار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، باده عشق، اشعار عارفانه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله توضیح المسائل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هفتم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، وسیلة النجاة مع تعالیق الامامالخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، امامخمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
- بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- بحرانی، یوسفبناحمد، الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره (ع)، تصحیح محمدتقی ایروانی و سیدعبدالرزاق مقرم، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، مکتبه امیرالمومنین (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، ارشاد الاذهان الی احکام الایمان، تحقیق فارس حسون، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تحریر الاحکام الشرعیة علی مذهب الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امامصادق (ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
- حویزی، عبدعلیبنجمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
- راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، بیروتدمشق، دارالعلمالدارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- شهید اول، محمدبنمکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
- شهید ثانی، زینالدینبنعلی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
- صدوق، محمدبنعلی، الهدایة فی الاصول و الفروع، قم، مؤسسه امامهادی (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهرهمند و دیگران، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، المبسوط فی فقه الامامیه، تحقیق سیدمحمدتقی کشفی، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی و محمدباقر شریفزاده، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- فخر رازی، محمدبنعمر، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشفی سبزواری، حسینبنعلی، تفسیر حسینی (مواهب علیّه)، به اهتمام شاهولیالله احمدبنعبدالرحیم، سراوان، نور، بیتا.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- لیثی واسطی، علیبنمحمد، عیون الحکم و المواعظ، تحقیق حسین حسنی بیرجندی، قم، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مفید، محمدبنمحمد، الاختصاص، تحقیق علیاکبر غفاری و محمود محرمی، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نوری، میرزاحسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- وحید بهبهانی، محمدباقر، حاشیة مجمع الفائدة و البرهان، قم، مؤسسه علامه مجدد وحید بهبهانی، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی (المحشی)، تحقیق احمد محسنی سبزواری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
پیوند به بیرون
علی گرامی، «امانت و امانتداری»، دانشنامه امام خمینی، ج۲، ص.