جعفر شریفامامی، وزیر راه، رئیس مجالس سنا و شورای ملی و نخستوزیر در رژیم پهلوی.
معرفی
جعفر شریفامامی در هفدهم شهریور ۱۲۸۹ در تهران به دنیا آمد.[۱] پدر او محمدحسین مشهور به نظامالعلماء، پیشکار برادر خود، میرزاابوالقاسم، امامجمعه تهران بود.[۲] شریفامامی تحصیلات ابتدایی را در مدرسه شرف و دوره متوسطه را در مدرسه ایران و آلمان به پایان رساند؛ سپس از طرف وزارت راه و به سفارش میرزاابوالقاسم، برای ادامه تحصیل در رشته راهآهن به آلمان رفت و در سال ۱۳۰۹ به ایران برگشت و به استخدام وزارت راه درآمد. وزارت راه او را دو سال دیگر برای تکمیل تحصیلات به سوئد فرستاد. حضور او در وزارت راه پس از طی مراحل مختلف، به ریاست کل مهندسی راهآهن انجامید.[۳]
در شهریور ۱۳۲۲ نیروهای شوروی و انگلستان مستقر در ایران که بیم دسترسی و نفوذ آلمان در ایران را داشتند، تعداد زیادی از رجال ایران، افسران ارتش و کارکنان بنگاه راهآهن دولتی ایران را توقیف و زندانی کردند که یکی از اینان، شریفامامی بود.[۴] شریفامامی در سال ۱۳۲۴ مدیرکل بنگاه مستقل آبیاری، سازمانی برای توسعه و اصلاح امور آبیاری کشور، شد.[۵] وی به واسطه دوستی و نزدیکی با حاجیعلی رزمآرا، در تیر ۱۳۲۹ در دولت وی، نخست سرپرست وزارت راه و سپس وزیر راه شد[۶]؛ اما پس از ترور رزمآرا در اسفند ۱۳۲۹، به شورای عالی سازمان برنامه رفت و در دوران نخستوزیری محمد مصدق در همین سازمان مشغول به کار بود. وی پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در دولت فضلالله زاهدی، مدیرعامل سازمان برنامه و بودجه شد[۷] و در دوره دوم مجلس سنا در اسفند ۱۳۳۲ به سنا راه یافت و به مدت سه سال نماینده تهران بود.[۸]
شریفامامی در سال ۱۳۳۵ با دختر محمد معظمی، معروف به معظمالسلطان (نماینده خوانسار و گلپایگان در دوره پنجم مجلس شورای ملی) ازدواج کرد. ارتباطیافتن او با خاندان معظمی تأثیر بسیاری در جایگاه سیاسی او داشت.[۹] او در فروردین ۱۳۳۶ در دولت منوچهر اقبال، وزارت صنایع و معادن را بر عهده گرفت[۱۰] و در پنجم شهریور ۱۳۳۹ به مدت هشت ماه به نخستوزیری رسید.[۱۱] به دنبال اعتراض و اعتصاب آموزگاران به پایینبودن حقوق خود و کشتهشدن یکی از آنان به دست پلیس در دوازدهم اردیبهشت ۱۳۴۰ و استیضاح دولت شریفامامی در مجلس در چهاردهم، اردیبهشت همان سال، وی استعفا کرد[۱۲] و در سال ۱۳۴۱ نیابت تولیت بنیاد پهلوی (ببینید: بنیاد مستضعفان) را عهدهدار شد.[۱۳] وی از مهر ۱۳۴۲ ریاست مجلس سنا را به دست گرفت و حدود پانزده سال در این سمت بود. وی در سال ۱۳۴۶ نیز به ریاست مجلس شورای ملی رسید.[۱۴] حضور او در این جایگاهها در حالی بود که او در اسفند ۱۳۴۳ به لژ فراماسونری تهران ملحق شده بود.[۱۵]
فراماسونری که تشکیلاتی منسجم، مرموز و درهمپیوسته با مراکز جهانی قدرت سیاسی است، پدیدهای است که از قرن هجدهم و در پیوند با رویکرد استعماری تمدن غرب و مراحل تاریخی شکلگیری آن بهوجود آمد.[۱۶] فراماسون به معنای «بنّای آزاد» و فراماسونری تشکیلات نیمهپنهانی بود که با نظارت و گاه سرپرستی مستقیم دولتهای غربی در کشورهای هدف ایجاد میشدند.[۱۷] تلاش لژهای فراماسونری در واردکردن افراد سرشناس و درباریان کشور به عضویت در این تشکیلات، برای نفوذ در سازمانهای کشور بود.[۱۸] شریفامامی در سال ۱۳۴۸ رئیس فراماسونهای ایران بود و مشاغل دیگر او عبارت بود از: ریاست هیئتمدیره بانک توسعه صنعت و معدن ایران، ریاست اتاق صنایع و معادن و بازرگانی، ریاست کانون مهندسان، عضو هیئتامنای چند دانشگاه.[۱۹]
انتخاب به نخستوزیری و واکنش امامخمینی
از پنجم شهریور ۱۳۵۷ که سراسر ایران را تظاهرات و اعتصاب علیه رژیم پهلوی دربر گرفته بود، محمدرضا پهلوی برای جلوگیری از بحران و انقلاب، سمت نخستوزیری را با اختیارات تام به شریفامامی سپرد.[۲۰] پهلوی به دلیل سابقه روحانی خانوادگی شریفامامی و ارتباط خوب او با روحانیانِ میانهرو، به این کار دست زد[۲۱]؛ به همین دلیل روزنامه اطلاعات، به معرفی شریفامامی به عنوان یک روحانیزاده پرداخت[۲۲] و دولت وی با شعار «آشتی ملی» به صحنه آمد[۲۳] و پهلوی نیز در مصاحبهای در حمایت از دولت شریفامامی به خطاها و غفلتهای خود اعتراف کرد و دولت او را دولت تغییر در راستای آشتی با مردم معرفی کرد.[۲۴]
شریفامامی با شعار مبارزه همهجانبه با فساد و آزادی بیان در مطبوعات،[۲۵] تعطیلی مراکز فساد و قمارخانهها[۲۶] و توجه به خواست روحانیان[۲۷] بر سر کار آمد. وی با تشکیل دولتی که آن را دولت آشتی ملی نامید و اعلام تلاش برای بازگرداندن امامخمینی از تبعید، کوشید تا سمت و سوی تازهای به اوضاع سیاسی کشور ببخشد.[۲۸]
امامخمینی در ششم شهریور ۱۳۵۷ با صدور اعلامیهای از نجف اشرف، انتخاب شریفامامی را به نخستوزیری، گامی برای فریب مردم دانست و راه مذاکره و سازش با دولت را بست و او را یکی از مهرههای پهلوی برای اغفال ملت و شکست نهضت اسلامی برشمرد. ایشان هشدار داد که محمدرضا پهلوی به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زدهاست که با اندکسستی و تغافل، ملت ایران باید از به دست آوردن آزادی و استقلال و حقوق بشر ناامید شده، خود را برای همه نوع اختناق و شکنجه و قتل و غارت مهیا کند و احکام اسلام تعطیل خواهد شد.
ایشان تغییر نخستوزیر یا وزرا را از باب مهره عوضکردن به امر پهلوی، برای فریب و ریاکاری و اغفال ملت و شکستن نهضت اسلامی برشمرد؛ همچنین آن را هدردادن خون جوانان در پانزده سال اخیر و بهخصوص در ماههای اخیر سال ۱۳۵۷ دانست که نیروهای رژیم با قتلعام در شهرها، مجروح و زندانیکردن و تبعیدها، روی تاریخ را سیاه کردند. ایشان خاطرنشان کرد وقتی ثابت شد توپ و تانک و ایجاد ترس و تهدید در مقابل ملتِ بهپاخاسته، اثر خود را از دست دادهاست، محمدرضا پهلوی دست به نیرنگ شیطانی زدهاست و با مطالب بسیار اغفالکننده میخواهد جنایتها و خیانتهای خود را ادامه دهد. ایشان با اشاره به تغییر تاریخ اسلام به دست رژیم (ببینید: تغییر تاریخ هجری) دستور بستن قمارخانهها را نیرنگ دیگری برای اغفال روحانیان برشمرد و تأکید کرد رژیم پهلوی در شرایطی شعار بستن قمارخانهها را برای احترام به اسلام سر میدهد که تمام مراکز فحشا به قوت خود باقی و ستم و قتل و غارت مردم برای نیروهای رژیم به امری عادی تبدیل شدهاست.[۲۹]
امامخمینی در این اعلامیه همچنین تأکید کرد رژیم در محیطی مدعی اعطای آزادی است که بهترین فرزندان اسلام و ایران در حبس و زیر شکنجه شاهانه یا در تبعید به سر میبرند و در شرایطی از احترام علما سخن میگویند که علمای اسلام در حبس غیرقانونی و در تبعیدگاهها هستند. اشخاصی دم از تعظیم شعائر مذهبی و احترام روحانیت و احکام اسلام میزنند که در طول نیمقرن شریکجرم دستگاه بودهاند و قوانین خلاف احکام اسلام را تصویب کردهاند. ملت ایران از این رژیم و تمام مهرههای آن که خدمت صادقانه به جنایتکار اصلی خارجی کرده، به آن افتخار میکنند، متنفر است و آنان را شایسته هیچ مقامی نمیداند؛ زیرا آنان در محیطی احترام به روحانیان اسلام را اعلام کردهاند که تعداد زیادی از مساجد سرتاسر ایران را بستهاند و سخنرانان را از سخنرانی ممنوع کردهاند. در محیطی حکومت «آشتی ملی» را اعلام میکنند که توپها و تانکها و مسلسلها در دست ارتش و دیگر مأموران در شهرها مشغول سرکوبی ملتیاند که حقوق اولیه بشر و اجرای احکام اسلام را خواستارند.
ایشان آشتی با رژیم را هدردادن خون عزیزان اسلام و سر فرودآوردن در برابر رژیم ظالمانه و خیانتکار پهلوی برشمرد و تأکید کرد روحانیان به پاس آنکه عوامل رژیم پهلوی گفتهاند «ما به روحانیان احترام میگذاریم»، در از میانرفتن احکام مسلّم اسلام و بهغارترفتن مخازن کشور و کشتارهای بیرحمانه رژیم، با آنان آشتی نمیکنند. ایشان آشتی در آن شرایط را ثبت ننگ ابدی و تاریخی برای روحانیان برشمرد و با اشاره به شعار مردم که «ما شاه و سلسله پهلوی را نمیخواهیم» طرد رژیم پهلوی را خواست ملت دانست و از اینکه پهلوی و مهرههای او ملت، روحانیان و سیاسیان را همانند اطفال به حساب آوردهاند و خواستهاند با وعد و وعید آنان را فریب بدهند، ابراز تأسف و تأثر شدید کرد.[۳۰]
امامخمینی در ادامه تأکید کرد ملت ایران باید بداند که هیچ روحانی با دولت ظلم و با اشخاص ستمگر که قرآن و احکام اسلام را به بازی گرفتهاند، آشتی نمیکند. به نظر ایشان آشتیکردن با رژیم پهلوی، مسلطکردن دژخیمان پهلوی بر جان و ناموس ملت بود و آن از بالاترین گناهان کبیره محسوب میشد که هیچ روحانی مرتکب آن نخواهد شد و جناحهای سیاسی و جبهههای دخیل در نهضت نیز این آشتی را قبول نخواهند کرد؛ زیرا آشتیکردن با رژیم، به منزله بهاسارتکشیدن ملت و ازدستدادن مصالح کشور است که سیاسیان چنین ننگی را مرتکب نخواهند شد.[۳۱]
انتشار اعلامیه امامخمینی با لغو سانسور مطبوعات از طرف دولت شریفامامی همراه شده بود؛ بنابراین روزنامهها با چاپ عکسهای بزرگی از امامخمینی در صفحههای اول، مفاد اعلامیه ایشان را مخالفت با اقدامات دولت و رد دعوت به «آشتی ملی» چاپ کردند که محمدرضا پهلوی را به حیرت واداشت.[۳۲] شریفامامی میخواست با دادن آزادی به مخالفان رژیم، آنان را دچار اختلاف کند. سیاستِ دیگرِ او دورکردن امامخمینی از نجف و ضربهزدن به انقلابیان بود که هر دو سیاست در همان آغاز، محکوم به شکست شد و نتیجه عکس داد.[۳۳]
شریفامامی برای به دست آوردن فرصت و جلب نظر روحانیان، سیدحسن طباطبایی قمی را که پس از حوادث پانزدهم خرداد ۱۳۴۲ همراه امامخمینی در حصر رژیم در تهران بود و در سال ۱۳۴۶ به کرج تبعید شده بود، آزاد کرد[۳۴]؛ اما امامخمینی در نامهای ضمن ابراز خوشحالی از آزادی سیدحسن طباطبایی قمی خطاب به ایشان، ضمن پرداختن به ترفندهای رژیم و شخص پهلوی، اظهار کرد که طباطبایی خود میداند و توجه دارد و همه نیز باید بدانند که ملت ایران محمدرضا پهلوی را نمیخواهد و هر کس که شاه و سلطنت او را بخواهد خائن است[۳۵] (ببینید: سیدحسن طباطبایی قمی) و بدین شکل این تلاش شریفامامی نیز ناکام ماند.
ایشان در مناسبتهای مختلف با افشای ترفندهای دولت شریفامامی، تلاش میکرد ماهیت واقعی آن را به مردم نشان دهد و در این راستا آن را دولتی میدانست که با یک دولت نظامی هیچ تفاوتی ندارد[۳۶]؛ چنانکه از آغاز رویکارآمدن با شعار آشتی ملی، هزاران نفر از جوانان کشور را به خاک و خون کشیده[۳۷] و همان کسی است که تا دیروز علمای اسلام و روحانیون را مرتجع و نجس میدانست اما امروز از در آشتی با آنان درآمده است[۳۸] و کشتار مردم را با خلاف قانون اساسی دانستن شعارهای مردم، توجیه کردهاست.[۳۹] شریفامامی در نگاه امامخمینی در حالی سخن از بستن قمارخانهها و مراکز فساد میگفت که بزرگترین مرکز فساد خود حکومت پهلوی بود.[۴۰]
از نگاه امامخمینی عوامل رژیم پهلوی میخواستند با حربه ملیت، ملت را بکوبند؛ چنانکه از سویی با شعار ملیت، سر قبر محمد مصدق میرفتند و از سوی دیگر، ملت را سرکوب میکردند. ایشان هنگامی که در پاریس بود نیز تأکید کرد شریفامامی با حربه «صلح» آمد و ملت را کوبید؛ ولی ملت در تمام مملکت، یکصدا خواستار دولت جدید هستند. رژیم آنان را ملت حساب نمیکند؛ زیرا از نظر آنان ملت آن است که منافع آمریکا را تأمین بکند و آمریکا آن را بشناسد.[۴۱]
از سوی دیگر، شریفامامی که تصور میکرد عامل اصلی مخالفتهای مردمی فساد اقتصادی است، کوشید تا با تغییرات ظاهری، مطالبات سیاسی را به امور رفاهی کاهش دهد. او موضوع حکومتنظامی را در تنافی با حل بحران در کشور نمیدانست؛ بنابراین لایحه حکومتنظامی در تهران و یازده شهر دیگر را به مدت شش ماه به مجلس برد[۴۲] (ببینید: حکومتنظامی). به دلیل نداشتن درکِ درست از انقلاب از سوی رژیم و افزایش فشارها، مردم تهران در هفدهم شهریور ۱۳۵۷ اقدام به تظاهرات کردند که به فاجعه کشتار مردم در میدان ژاله (شهدا) انجامید[۴۳] (ببینید: هفده شهریور).
در پی فاجعه هفده شهریور، امامخمینی طی پیامی به ملت ایران، تظاهرات این روز را راهپیمایی آرامی دانست که برای اظهار مظلومیت و مخالفت با مجرمی که ۳۵ سال بر مقدرات آنان سلطه داشته و جنایات و خیانتهای او در کشور و مخالفتهای او با قانون اساسی واضح است، انجام شدهاست ولی «دولت آشتی ملی»، آنان را به عنوان شعار بر خلاف قانون اساسی، محکوم کردهاست. ایشان افزود که محمدرضا پهلوی با این اقدام در واقع میخواهد انتقام خود را از ملت بیدفاع گرفته و با صحنهسازیهای مبتذل، ملت بیدفاع را به مسلسل ببندد و نفسها را به خیال باطل خود در سینه خفه گرداند ولی دیگر دیر شده و ملت مظلوم و بیدار ایران آگاه گردیدهاند.[۴۴]
ایشان خاطرنشان کرد که پهلوی با حکومت آشتی ملی میخواهد روحانیت ایران و سیاسیون را در کشتار خود سهیم گرداند ولی با این اقدام، فریب او خیلی زود آشکار گردیدهاست.[۴۵] ایشان همچنین در پیام دیگری ضمن اعلام عزای عمومی در هفتمین روز شهادت شهدای هفده شهریور، بیان داشت اکنون که از چهرههای کریه آزادیخواهی و طرفداری از حقوق بشر پرده برداشته شده، ملت مظلوم و بزرگ ایران باید اعتصاب کرده در عزا بنشینند و به ملت ایران هشدار داد فریب خیمهشببازیهای دولت و وکلای محمدرضا پهلوی در مجلس را نخورند که با حرفهای فریبنده میخواهند او را که در شرف مرگ است نجات دهند.[۴۶]
پیش از فرارسیدن چهلم شهدای هفدهم شهریور نیز امامخمینی چهلم این واقعه را عزای عمومی اعلام کرد[۴۷] که خود به راهپیمایی بزرگی منجر شد. پس از آن نیز با به خاک و خون کشیدن تظاهرات دانشآموزان و دانشجویان مقابل درِ ورودی دانشگاه تهران در سیزدهم آبان ۱۳۵۷ ابوالفضل قاضی وزیر علوم استعفا کرد و عبدالله شیبانی رئیس دانشگاه تهران هجوم نظامیان به دانشگاه را شدیداً محکوم کرد.[۴۸] شریفامامی که از اوجگیری انقلاب درمانده شده بود،[۴۹] در چهاردهم آبان ۱۳۵۷ از پست نخستوزیری کنارهگیری کرد.[۵۰]
امامخمینی که شریفامامی و امثال او را به سبب قتل و جنایاتشان محکوم به قصاص میدانست و معتقد بود شریفامامی ملت را با حربه صلح کوبید[۵۱]؛ عامل جنایت آنان را علم بدون تهذیب نفس میدانست که خطرش از جهل بسیار زیادتر است.[۵۲] ایشان پس از پیروزی انقلاب نیز آنان را جنایتکار و کسی که ملت را به مسلسل بست، خواند و گفت امثال شریفامامی به تمام معنا وابسته به انگلستان و آمریکا بودند[۵۳]؛ چنانکه بعدها در زمانی که مخالفان محمدعلی رجایی (ببینید: محمدعلی رجایی) و مخالفان وزرای او از متخصصنبودن آنان انتقاد میکردند، امامخمینی با نامبردن از شریفامامی آندو را قابل مقایسه ندانسته، گفت نیاز به متخصص هست؛ ولی نه متخصصی مانند شریفامامی.[۵۴]
شریفامامی که حضور بیشتر در ایران را به نفع خود نمیدانست، در نوزدهم بهمن ۱۳۵۷ با وجودی که تحت تعقیب بود و خروجش ممنوع شده بود، به سفارش شاپور بختیار؛ نخستوزیر و با وساطت منوچهر آریانا از ایران فرار کرد.[۵۵] وی بیست سال در آمریکا زندگی کرد و سرانجام در ۲۶ خرداد ۱۳۷۷ و در ۸۸سالگی در همانجا از دنیا رفت و در قبرستانی در حومه نیویورک به خاک سپرده شد.[۵۶] خاطرات وی با عنوان «خاطرات جعفر شریفامامی، نخستوزیر ایران» به کوشش حبیب لاجوردی منتشر شدهاست.
پانویس
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۵۵۲.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، مقدمه، نه و ده.
- ↑ شریفامامی، خاطرات، ۱–۲؛ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۲.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۱/۳۵۷؛ سفری، قلم و سیاست، ۱/۱۰۲.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، مقدمه، ده؛ بنگاه مستقل آبیاری، گزارش اقدامات، ۴/۲۲۰.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۲.
- ↑ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از، ۲/۴۰۰.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۱؛ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۳ و ۹.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۱۲–۱۳ و ۳۷.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۷۵؛ شریفامامی، خاطرات، ۳؛ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از، ۲/۴۰۰.
- ↑ شریفامامی، خاطرات، ۶؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۱۱۳.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، مقدمه، سیزده؛ عاقلی، نخستوزیران ایران، ۸۸۶–۸۹۱.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۷۸، ۸۱ و ۱۱۶.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۲۰۳؛ مؤسسه مطالعات، جستارهایی از، ۲/۴۰۴.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۱۳۳.
- ↑ مؤسسه مطالعات، اسناد فراماسونری، ۱/۱۷ و ۲۱.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۱۳۳.
- ↑ طباطبایی، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، ۲۹–۳۰.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۳۰۹، ۳۱۹؛ عاقلی، نخستوزیران ایران، ۸۹۶؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۵۵؛ طلوعی، راز بزرگ فراماسونها، ۲/۷۴۲؛ عاقلی.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۵۵؛ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۵۳۸.
- ↑ استمپل، درون انقلاب اسلامی، ۱۶۴.
- ↑ اطلاعات، روزنامه، ۵/۶/۱۳۵۷.
- ↑ شریفامامی، خاطرات، ۵۵۳–۵۵۶.
- ↑ کیهان، روزنامه، ۸/۶/۱۳۵۷ش.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۵۶.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۵۴۵.
- ↑ آیندگان، روزنامه، ۷/۶/۱۳۵۷ش؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۶۲.
- ↑ اطلاعات، روزنامه، ۷/۶/۱۳۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۹–۴۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۰–۴۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۵۰–۴۵۱.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۵۵۹–۵۶۰.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی، ۱/۵۶۶–۵۶۷.
- ↑ جلالی، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ۱/۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۸ و ۴/۳۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۰۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۶۰–۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۹۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۱۸.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، مقدمه، سیوسه؛ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۶۱.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، مقدمه، سیوچهار؛ طهان، ۵۶–۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/ ۴۵۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/ ۴۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/ ۵۱۱.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۷۲.
- ↑ مرکز بررسی اسناد، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی)، ۶۴۹–۶۵۰.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۳۷۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۱۸ و ۷/۳۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۸۰ و ۱۴/۱۲۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۲۲–۱۲۳ و ۴۹۹.
- ↑ عاقلی، روزشمار تاریخ ایران، ۲/۴۱۱.
- ↑ لاجوردی، مقدمه کتاب خاطرات جعفر شریفامامی، ۳.
منابع
- آیندگان، روزنامه، ۷/۶/۱۳۵۷ش.
- استمپل، جان. دی، درون انقلاب اسلامی، ترجمه منوچهر شجاعی، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- اطلاعات، روزنامه، ۵/۶/۱۳۵۷ و ۷/۶/۱۳۵۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بنگاه مستقل آبیاری، مجله، گزارش اقدامات بنگاه مستقل آبیاری تا پایان سال ۱۳۳۱، شماره ۴، ۱۳۳۲ش.
- جلالی، غلامرضا، مشاهیر مدفون در حرم رضوی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- سفری، محمدعلی، قلم و سیاست.
- استعفای رضاشاه تا سقوط مصدق، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- شریفامامی، جعفر، خاطرات جعفر شریفامامی نخستوزیر ایران (۱۳۴۰–۱۳۳۹ و ۱۳۵۷)، به کوشش حبیب لاجوردی، تهران، سخن، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- طباطبایی، محمدحسن، نفوذ فراماسونری در مدیریت نهادهای فرهنگی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
- طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسونها و سلطنت پهلوی، تهران، علم، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- طهان، محمد، تاریخ شفاهی قیام هقده شهریور ۱۳۵۷، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- عاقلی، باقر، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی، تهران، گفتار، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
- عاقلی، باقر، نخستوزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، تهران، جاویدان، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- کیهان، روزنامه، ۸/۶/۱۳۵۷ش.
- لاجوردی، حبیب، مقدمه کتاب خاطرات جعفر شریفامامی نخستوزیر ایران (۱۳۴۰–۱۳۳۹ و ۱۳۵۷)، تهران، سخن، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، جعفر شریفامامی (رجال عصر پهلوی به روایت اسناد ساواک؛ ۱۷)، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، اسناد فراماسونری در ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ج ۲، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، خاطرات ارتشبد فردوست، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
پیوند به بیرون
- زینب ابراهیمی، جعفر شریفامامی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۴۰۱–۴۰۹.