امامخمینی و شخصیتهای دینی و علمی معاصر
بنیان اندیشه امامخمینی، بر محور توحید قرار دارد و معیار در همهکار، رضایت خداست. این معیار در سنجش شخصیتها نیز آنان را با محور حق میسنجد و از اینرو تاکید میکند: «ما حق را با شخصیتها نمیسنجیم، بلکه شخصیتها را با حق میسنجیم». بر این اساس عالمان دین، جایگاه ممتازی در اندیشه و کلام امامخمینی دارند؛ زیرا ایشان هویت بنیادین روحانیت را دفاع از حیثیت اسلام میشناسد (ببینید: روحانیت)؛ چنانکه احترام فوقالعاده مردم به روحانی مبارز، سیدمحمود طالقانی، امامجمعه تهران و بوسیدن وسایل دفن ایشان در هنگام خاکسپاری را به این سبب دانست که مردم، طالقانی را نایب پیامبر(ص) میشناختند. (ببینید: سیدمحمود طالقانی) ایشان همچنین مقام استادان دینی خود را بزرگ میداشت و برای آنان جایگاه خاصی قائل بود. (ببینید: استادان امامخمینی) یکی از محوریترین ابعاد اندیشه امامخمینی در سنجش شخصیتها، میزان حضور آنان در مبارزه و قیام علیه استبداد و استعمار است و در این سنجش، به عالمان مسلمان ایرانی و غیر ایرانی، هر دو نظر داشت؛ از اینرو اگرچه عالمان دین، بهخودیخود، جایگاه والایی در نگاه ایشان دارند، اما عالمان مبارز و به ویژه شهید، مانند مدنی، (ببینید: سیداسدالله مدنی) دستغیب، (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب) اشرفی اصفهانی، (ببینید: عطاءالله اشرفی اصفهانی) صدوقی، (ببینید: محمد صدوقی) صدر (ببینید: سیدمحمدباقر صدر) و حسینی (ببینید: سیدعارفحسین حسینی) را میراثدار پیشوایان دین و فخر عالم خوانده است که برای آنان بشارتی بالاتر از ندای «ارْجِعِی اِلی رَبِّک» نیست. ایشان همچنین برای عالمان دین، نقش هدایتگری و تربیتی بسیار قائل بود. نگاه امامخمینی به شخصیتهای دینی را در چهار محور میتوان خلاصه کرد:
اهتمام به جایگاه مراجع تقلید
امامخمینی مرجعیت فقها را در راستای مرجعیت پیامبر(ص) و آنان را حجت بر مردم از سوی ائمه اطهار(ع) میشناخت؛ از اینرو همواره سلوکی احترامآمیز نسبت به مراجع بزرگ قم و نجف داشت و اهانت به آنان را به منزله جنگ با خدا و باعث قطع ولایت میان اهانتکننده و پروردگار میدانست. ایشان با اعتقاد به اینکه رهبری دینی و سیاسی مردم تنها از طریق نهاد مرجعیت ممکن است، بیشترین تلاش را برای متقاعدکردن سیدحسین بروجردی در آمدن به قم و تقویت و تثبیت مرجعیت ایشان به کار گرفت. همچنین در مدت حضور بروجردی در قم، از هر عملی که خلاف حفظ شئون مرجعیت ایشان به شمار میرفت، دوری کرد و حتی در موارد اختلافنظر، سکوت را شایستهتر دید. (ببینید: سیدحسین بروجردی) پس از درگذشت وی نیز برای حفظ جایگاه مقتدر مرجعیت عامه، فقیه وارسته، سیداحمد خوانساری را مرجع معرفی کرد و از دیگر علما خواست با حمایت از خوانساری، به وحدت در مرجعیت کمک کنند. ایشان با وجود نقدی که بعدها به روش سیاسی و سکوت خوانساری در برابر رژیم پهلوی داشت، به علم و اخلاص او اعتقاد کامل داشت و معتقد بود در وجود او، هوای نفس نیست. (ببینید: سیداحمد خوانساری) امامخمینی برای حفظ جایگاه مرجعیت، بارها از رفتار رژیم پهلوی در برابر مراجع بزرگ، به شدت انتقاد کرد؛ چنانکه در بهمن ۱۳۴۱، به محاصره بیت سیداحمد خوانساری و سیدمحمد موسوی بهبهانی توسط ماموران رژیم اعتراض کرد و از آن دو با عنوان «حضرت آیتالله» نام برد و تاکید کرد رژیم پهلوی چگونه به خود اجازه میدهد حرمت علمای اسلام را به جرم دفاع از قرآن، اسلام و استقلال کشور نادیده بگیرد. (ببینید: سیداحمد خوانساری و سیدمحمد بهبهانی) همچنین در سال ۱۳۴۲ حمله به مدرسه فیضیه و ایجاد آشوب در مجلس عزایی را که سیدمحمدرضا گلپایگانی، برپاکرده بود، محکوم کرد. (ببینید: حمله به مدرسه فیضیه و سیدمحمدرضا گلپایگانی) امامخمینی در دوران نهضت اسلامی علیه رژیم پهلوی، با برخی از مراجع و علمای بزرگ دینی، از طریق جلسه، نامه و تلگراف در ارتباط و از حمایتهای آنان برخوردار بود و آنان را درجریان مسائل نهضت قرار میداد؛ چنانکه در سالهای نخست نهضت، چندینبار به سیدمحمدهادی میلانی، نامه نوشت و از او همکاری و مشورت خواست. (ببینید: سیدمحمدهادی میلانی) نیز برای سیدشهابالدین مرعشی نجفی احترام زیادی قائل بود و پیش از تبعید، در نماز جماعت او که در حرم فاطمه معصومه(س) برگزار میشد، حضور مییافت و به او اقتدا میکرد و در برخی موارد، صمیمانه او را در جریان مسائل حساس قرار میداد. (ببینید: سیدشهابالدین مرعشی نجفی) امامخمینی در طول دوران مبارزه و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، همواره از تذکرات، مراقبتها و حمایتهای سیدمحمدرضا گلپایگانی، استقبال میکرد و با یادآوری خدمات ارزنده وی، به مردم تاکید میکرد که باید همچون گذشته از راهنماییهای وی بهرهمند شوند؛ زیرا این راهنماییها، به آرامش، امنیت و برادری اسلامی جامعه کمک میکند. (ببینید: سیدمحمدرضا گلپایگانی) با اینحال، امامخمینی به دلیل برخی عملکردها، بعضی از مراجع را از اقدامات نسنجیده و خلاف مصلحت برحذر میداشت و از آنان میخواست که به حیثیت و شان خود و روحانیت لطمه وارد نکنند؛ هرچند درباره این مراجع که گاه با نهضت همراه نبودند یا مخالف بودند نیز همواره بر حفظ حرمت و جایگاه مرجعیت تاکید میکرد و مبارزان را از هتاکی نسبت به مرجعیت، برحذر میداشت. ایشان با وجود ابراز مخالفتهایی از سوی سیدکاظم شریعتمداری، در نامه به برادر خود سیدمرتضی پسندیده که وکیل مطلق ایشان بود، با تاکید بر حفظ حریم شریعتمداری، تصریح کرد به کسی اجازه ندهد در دفتر و خانه ایشان حتی یک کلمه از شریعتمداری انتقاد کند و هر کسی خواست جسارت کند مانع شود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز با وجود همراهی شریعتمداری با حزب جمهوری خلق مسلمان و اقدامات این حزب علیه نظام و انقلاب، (ببینید: حزب جمهوری خلق مسلمان) امامخمینی تلاش کرد تا شان مرجعیت را حفظ کند و درباره توطئههای پشت پرده به او هشدار داد. ایشان پس از آگاهی از تصمیم دادستانی انقلاب برای بازرسی از بیت شریعتمداری، به شدت با آنان برخورد کرد؛ هرچند برای پیشگیری از سوءاستفادههای بعدیِ جریانهای مخالف، سرانجام در حصر خانگی قرار گرفت. (ببینید: سیدکاظم شریعتمداری) محمدعلی اراکی نیز گرچه در دوره حیات امامخمینی مرجعیت عامه نداشت، اما مورد توجه خاص امامخمینی بود؛ چنانکه وی را همراه دیرینه خود و عالم متقی خوانده است و به وقت بیماری او خطاب به پزشکانِ معالج، زحمات آنان را عبادت خواند و به مراقبت از وی سفارش کرد. ایشان همچنین در اواخر عمر خود در جماران، وقتی خبر آمدن اراکی به دیدار خود را شنید، لباس رسمی پوشید و به استقبال وی رفت. (ببینید: محمدعلی اراکی) سلوک امامخمینی درباره حفظ حریم مراجع در نجف اشرف نیز چنین بود و نسبت به بیحرمتی و هتاکی رژیم بعث عراق به مراجع، واکنش نشان میداد؛ چنانکه پس از ایجاد محدودیت رژیم بعث عراق علیه سیدمحسن حکیم، فرزند خود، سیدمصطفی خمینی را چندین بار به دیدار حکیم فرستاد و جو وحشت را شکست. ایشان با ستایش از مقاومتهای حکیم، در موارد مختلف از برخورد حزب بعث با او اظهار تاسف کرد و حکیم را مرجع عظیمالشانی خواند که با وجود علاقه فراوانِ مردم به وی، در خانه خویش محبوس بود. (ببینید: سیدمحسن حکیم) همچنین بهخوبی نسبت به حفظ حرمت سیدابوالقاسم خویی در نجف، مراقبت میکرد و با نامبردن از او با عنوان «حضرت آیتاللَّه العظمی»، دوست نداشت کسی نزد ایشان از خویی شکایت کند یا شئون وی را در نامبردن از وی رعایت نکند. (ببینید: سیدابوالقاسم خویی)
تواضع و ادب در برابر استادان
امامخمینی که احترام ویژهای برای مقام استادی بهطور کلی و استادان خود بهطور خاص قائل بود، اهتمام زیادی در انتخاب استاد داشت و افزون بر توجه به تقوا و پایبندی به مسائل شرعی در استاد حتی حرکات دست و سر استاد را دارای اثر روی شاگرد میدانست. (ببینید: استادان امامخمینی) یکی از مهمترین استادان امامخمینی، شیخعبدالکریم حائری یزدی است که ایشان در نوشتههای خود از وی به «شیخنا العلامه» تعبیر کرده است و در سرودههای خود حائری را با تعابیری چون دریای سخاوتمند، گنج نعمت، پشت و پناه مسلمانان و ابر رحمت برای قم یاد کرده است؛ نیز در سخنی، او را گوهر کمنظیر علم و تقوا و از نوادر روزگار برشمرده که با آن جایگاه علمی و اجتماعی، ساده میزیست، روی زمین مینشست و در خانه کار میکرد. (ببینید: عبدالکریم حائری یزدی) امامخمینی همچنین با وجود جایگاه علمی و حوزوی که خود داشت، در برابر سیدحسین بروجردی، استاد خود دوزانو و مؤدب مینشست و گفته شده تا استاد زنده بود به احترام ایشان برای تدریس، بر منبر ننشست. نیز در برنامهریزی برای اداره حوزه قم، به بروجردی مشورت میداد و افزون بر یادکرد از زهد و سادهزیستی و تقوای بروجردی، درس وی را سازنده و مجتهدپرور میشمرد و به طلاب یادآور میشد حضور او در قم یادآور مجالس درس علمای بزرگی چون شیخ طوسی است. (ببینید: سیدحسین بروجردی) امامخمینی محمدعلی شاهآبادی، استاد عرفان خود را نیز دریای دانش خوانده است که همواره حرف تازهای دارد و از اینرو تاکید میکرد اگر شاهآبادی هفتاد سال نیز تدریس میکرد، درس او را ترک نمیکرد. شاهآبادی تاثیر زیادی بر شکلگیری شخصیت امامخمینی گذاشت و ابعاد عرفانی، سیاسی و اجتماعی ایشان تا حدودی مرهون ارتباط با شاهآبادی است. امامخمینی از حق حیاتی که شاهآبادی به گردن ایشان دارد، یاد کرده و خود را از عهده شکر آن ناتوان شمرده است. (ببینید: محمدعلی شاهآبادی) ایشان همچنین استاد فلسفه خود، سیدابوالحسن رفیعی قزوینی را بزرگ میداشت و وجود او را برای حوزه و تحکیم بنیانهای اعتقادی طلاب لازم میشمرد. به همین دلیل بسیار تلاش کرد او را در حوزه قم نگاه دارد و مانع هجرت وی به قزوین شود. (ببینید: سیدابوالحسن رفیعی قزوینی) یکی دیگر از استادان امامخمینی، سیدمحمدتقی خوانساری است که بسیار مورد علاقه ایشان بود و افزون بر شرکت در نماز جماعت وی و مهمانکردن استاد در خانه، در دوره نقاهت نیز به عیادت او در همدان رفت و پس از درگذشت او در این شهر، در مرگ او بسیار گریست و به خواهش ایشان، سیدحسین بروجردی بر جنازه او نماز گزارد. (ببینید: سیدمحمدتقی خوانساری)
تاکید بر نقش علمای بزرگ در مبارزات
در اندیشه امامخمینی توجه به امور اجتماعی و سیاسی وظیفه بنیادی و محوری روحانیت است. ایشان به عنوان نمونه، برای خدمات اجتماعی روحانیان، با اشاره به سیل سال ۱۳۵۲ق در قم، از خدمات پرارزش حائری یزدی به مردم، یاد میکرد و معتقد بود روحانیان در هر جنبش اجتماعی، یا انقلاب الهی و ضد استعماری، در صف مقدم قرار داشته و به همین دلیل همیشه آماج تیرهای جهانخواران بودهاند. ایشان استقلال ایران و عراق را مرهون زحمات مرجعیت شیعه میداند و مبارزه مستقیم و غیر مستقیم روحانیت و مرجعیت را در برابر استبداد، بخش تابناک مرجعیت میشمرد (ببینید: مرجعیت)؛ چنانکه بارها از جنبش تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی، صاحب حکم تحریم تنباکو یاد کرده است و او را با عنوان «میرزای بزرگ»، عقل بزرگ و متفکری خوانده که استقلال را به ایران برگرداند. (ببینید: نهضت تحریم تنباکو و میرزامحمدحسن شیرازی) امامخمینی همچنین با اشاره به مجاهدتهای میرزامحمدتقی شیرازی، از او به بزرگی یاد کرده است و شیرازی را در راس علمای مجاهدی معرفی کرده که اگر نبود استقلال عراق از میان رفته بود. (ببینید: میرزامحمدتقی شیرازی) جنبش مشروطه و مجاهدات سیدعبدالله بهبهانی و شیخفضلالله نوری و تلاش نوری در گنجاندن قوانین اسلامی در متمم قانون اساسی مشروطه ازجمله مواردی است که امامخمینی به آن توجه داشته و در سخنان بسیاری از حضور و تلاش روحانیان و مجتهدان طراز اول در نهضت مشروطه سخن گفته است. (ببینید: شیخفضلالله نوری و نهضت مشروطه) ایشان همچنین از مبارزات و اسیرشدن سیدمحمدتقی خوانساری در جنگ علیه انگلیس، (ببینید: سیدمحمدتقی خوانساری) به عنوان عملکرد و نماد قدرت روحانیت در تاریخ معاصر یاد کرده و با قدردانی از مبارزات روحانیت علیه رضاشاه پهلوی، بارها به مبارزات سیاسی سیدحسن مدرس، اشاره و تاکید کرده است مدرس در بیان حق و ابطال باطل دریغ نمیکرد. عاقبت نیز جان پاک خود را در راه اسلام عزیز و ملت شریف نثار کرد. (ببینید: سیدحسن مدرس) امامخمینی از تاکید سیدابوالقاسم کاشانی بر ورود به سیاست نیز ستایش کرده و او را سند افتخار روحانیت خوانده است؛ نیز مقاومت کاشانی را در برابر کشف حجاب در دوره رضاشاه قدر دانسته و با نامبردن از کاشانی به عنوان یک عالم سیاسی، وی را در ردیف میرزای شیرازی و شیخفضلالله نوری، از علمایی شمرده که درپی پیادهکردن احکام اسلام بودند. (ببینید: سیدابوالقاسم کاشانی) ایشان همچنین از امامموسی صدر با عنوان «سیدالاعلام» یاد کرده و او را فرزند خود و بازوی قوی برای اسلام دانست؛ همچنین با ستایش از مجاهدتهای وی و با آرزوی سلامتی و موفقیت برای او، از اینکه نیروی جوانی خود را در راه حق، صرف میکرد، قدردانی کرده و او را شایسته پذیرش رهبری در ایران پس از سقوط رژیم شاهنشاهی دانسته است. (ببینید: امامموسی صدر) امامخمینی همچنین پس از شهادت سیدمحمدباقر صدر، از مراجع تقلید بنام عراق، که به همراه خواهرش بنتالهدی صدر به دست رژیم جنایتکار بعثی عراق به شهادت رسید، با ابراز تاسف شدید، از صدر با عنوان «آیتالله شهید» یاد کرده و خواهرش را از مفاخر علم و ادب شمرد و از یک عمر مجاهدت صدر در راه اهداف اسلامی ستایش کرد. (ببینید: سیدمحمدباقر صدر) ایشان پس از شهادت سیدعارفحسین حسینی، رهبر شیعیان پاکستان نیز در پیامی، او را فرزند عزیز خود و روحانی وارستهای خواند که در راه خدمت به خدا و خلق خدا و در حمایت از پابرهنگان آرام و قرار نداشت تا به مقصد رسید. (ببینید: سیدعارفحسین حسینی)
اهتمام به نقش هدایتگری روحانیت
امامخمینی وظیفه اساسی نهاد روحانیت را تربیت و هدایت انسانها میداند و آنان را پس از پیامبران(ع) و اوصیا(ع)، مربیان جامعه میشمارد که مهمترین پایگاه اسلام در برابر انحرافات است (ببینید: روحانیت)؛ از اینرو بهویژه نسبت به آن دسته از شخصیتهای روحانی که انجام این وظیفه را وجهه همت خود ساختند، توجه ویژه داشت: امامخمینی با توجه به اهمیت مباحث تفسیری طالقانی، برخی ازجمله سیدمصطفی فرزند خود را به استفاده از این تفسیر سفارش کرده است و او را عالمی خوانده که یک عمر در جهاد و روشنگری گذرانده است و به دلیل عالم دینیبودن، نزد مردم محبوب است. (ببینید: سیدمحمود طالقانی) مطهری نیز ازجمله شخصیتهای دینی و علمی معاصر است که امامخمینی علاقه ویژه و اعتماد فوقالعادهای به او داشت و او را اسلامشناسی کمنظیر معرفی کرده است که آثار او بدون استثنا خوب و انسانساز است. ایشان در سوگ شهادت مطهری، وی را فرزند بسیار عزیز و حاصل عمر خود خواند که شهادت او صدمهای جبرانناپذیر برای جامعه اسلامی است. (ببینید: مرتضی مطهری) ایشان از دستغیب نیز با عنوان عالم عامل، مربی بزرگ، مهذب نفوس، شهید پرافتخار و متعهد به اسلام و جمهوری اسلامی یاد کرده است که به تمام معنا معلم اخلاق و مربی مردم بود. (ببینید: سیدعبدالحسین دستغیب) امامخمینی همچنین از خادمی به دلیل تاسیس مؤسسه دینی و انسجامبخشی به فعالیتهای روحانیان، در سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، قدردانی و تصریح کرده است در شرایطی که سیل بنیانکن بیدینی، کشورهای اسلامی و جوانان را در مخاطره قرار داده، وجود این گونه مؤسسات، بارزترین خدمت به اسلام است (ببینید: سیدحسین خادمی)؛ چنانکه خاتمی را نیز با تعبیر «سیدالعلماء الاعلام»، یکی از چهرههای تابناک روحانیت نامید که از حامیان بیبدیل اسلام ناب محمدی بود و عمری با تحجّر مبارزه کرد (ببینید: سیدروحالله خاتمی)؛ مبارزات محلاتی را که از عالمان برجسته شیراز بود ستوده است (ببینید: بهاءالدین محلاتی)؛ اهتمام ویژهای نیز به حفظ شخصیت و همراهی دوست دیرین خود لواسانی داشت که وکیل مطلق ایشان در تهران بود (ببینید: سیدمحمدصادق لواسانی)؛ شیرازی یکی از فقهایی است که امامخمینی پشتیبانی وی از نهضت را موجب خوشحالی دانست و میتوان ارادت و دوستی آن دو را از نامههای چندی که میان آنان رد و بدل شده است، دریافت. (ببینید: سیدعبدالله شیرازی) ایشان از تلاش فلسفی در نشر حقایق اسلامی نیز سپاسگزاری کرده و از او با عنوان ثقةالاسلام، خطیب شهیر اسلامی، زبان قرآن و ملت، دارای فکر صائب و لسان گویا و شیرین و عمادالاعلام نام برده است. (ببینید: محمدتقی فلسفی) شریعت اصفهانی نیز از دوستان قدیمی و صمیمی امامخمینی و نماینده ایشان در پاکستان بود و امامخمینی وی را عالمی برجسته، فهیم و دارای دغدغه اسلام و مسلمانان میدانست و معتقد بود در میان شخصیتهای اسلامی و روحانی در جهان اسلام کمتر کسی مانند وی عاقل است. (ببینید: محمد شریعت اصفهانی) حائری یزدی نیز شاگرد و دوست صمیمی امامخمینی بود و ایشان وی را در علم و عمل، جانشین پدرش شیخعبدالکریم حائری یزدی میدانست که از اشخاص پیشقدم در نهضت بوده است و از وی جز خیر و تلاش علمی و دینی ندیده است. (ببینید: مرتضی حائری یزدی) ایشان از دوره جوانی با سیداحمد زنجانی نیز دوست و همنشین بود. (ببینید: سیداحمد زنجانی)