عجب
عجب، رذیله نفسانی خودپسندی و خودبزرگبینی.
معنی
«عُجب» به معنای تکبر و بزرگشمردن خود [۱]، از خود خشنودبودن، افتخارکردن و نظر و رأی خود را پسندیدن [۲] است. در اصطلاح اخلاق، به معنای اعتقاد و ظن نادرست به نفس در استحقاق مرتبهای است که فاقد آن است [۳]. بعضی آن را بزرگشمردن خود به سبب کمالی که فرد در خود میبیند، تعریف کردهاند؛ خواه آن کمال را داشته یا نداشته باشد [۴]. امامخمینی نیز عجب را، بزرگشمردن نعمت یا اعتقاد [۵]، عمل صالح، مسرورشدن به آن، نازکردن به واسطه عمل و خود را از تقصیر خارجدانستن [۶] میداند.
«عجب» با واژگانی چون غرور و تکبر مرتبط است. فرق عجب با تکبر در این است که در عجب مقایسه و تطبیقی با دیگران نیست، امّا در تکبر افزون بر خودبرتربینی، مقایسه و برترشمردن خود نسبت به دیگران نیز دخیل است [۷] (ببینید: تکبر). فرق غرور با عجب، در این است که غرور، سکون و اطمینان نفس است به آنچه مطابق میل و هوای اوست، ولی مطابق واقع نیست و از جهل و خدعه شیطان نشئت میگیرد [۸] و مبدأ آن نیز سستی در اوامر الهی و جهل به عالم غیب است [۹]؛ اما عجب، بزرگشمردن خود به سبب کمالی است که فرد در خود میبیند [۱۰].
پیشینه
عجب از صفات نکوهیدهای است که در قرآن کریم به آن توجه شده است و در آیات، از شیطان و خود برتربینی او در برابر حضرت آدم(ع) [۱۱]، عجب کفار به اموال و اولاد [۱۲] و عجب مؤمنان در اعمال خود [۱۳]، سخن به میان آمده است. در روایات نیز عجب سبب هلاکت و سرچشمه گناهان و زمینه بسیاری از صفات نکوهیده شمرده شده است [۱۴] که راه تسلط شیطان را برفرزندان آدم(ع) میگشاید [۱۵]. در بعضی روایات، این صفت بهخصوص برای اهل طاعت و بندگی خطر بزرگی شمرده شده است؛ زیرا آنها بیشتر در معرض افتادن در دام عجب هستند [۱۶]؛ چنانکه در روایتی از امامصادق(ع) نقل شده است اگر عجب نبود، مؤمن به گناه مبتلا نمیگشت [۱۷].
علمای اخلاق، عجب را در جایگاه یکی از رذایل اخلاقی مورد بحث قرار دادهاند [۱۸]. کتاب تهذیب الاخلاق ابنمسکویه از علمای قرن پنجم را میتوان از نخستین کتابهایی دانست که بابی به این موضوع اختصاص داده است [۱۹]. مباحث این کتاب، متأثّر از مباحث اخلاقی ارسطو و الهامگرفته از نظریه اعتدال در قوای او است [۲۰] که بر اساس آن، علمای اخلاق، عجب را یکی از رذایل برخاسته از افراط در قوه غضبیه شمردهاند [۲۱]. امامخمینی نیز به این مسئله توجه داشته، عجب را از صفات رذیلهای میداند که مؤمنان و غیر مؤمنان به آن مبتلا میشوند [۲۲]. ایشان در عموم آثار اخلاقی و عرفانی خود بهخصوص در کتابهایی چون آداب الصلاة [۲۳]، سرّ الصلاة [۲۴]، شرح حدیث جنود عقل و جهل [۲۵] و شرح چهل حدیث [۲۶] به این موضوع پرداخته است. ایشان به موضوعاتی چون درجات عجب [۲۷]، منشأ حصول عجب [۲۸] و مفاسد آن [۲۹] و فساد یا عدم فساد عمل به واسطه عجب [۳۰] پرداخته است.
حقیقت عجب
علمای اخلاق در بیان حقیقت عجب و مصادیق آن اختلاف نظر دارند. بعضی حقیقت عجب را مسرورشدن به عمل و عبادت در صورتی که به همراه خوف از تقصیر در مقام عبودیت نباشد، میدانند [۳۱]. بعضی نیز صرف نیکوشمردن عمل خود، مانند عبادت یا عادت نیکو را عجب دانستهاند [۳۲]. برخی معتقدند اگر شخص به آنچه دارد، مانند عمل صالح، قوت، علم و رأی، مسرور شود، در صورتی که این سرور، به همراه تواضع در پیشگاه خدا و سپاس از او به سبب توفیق عمل صالح باشد، عجب تلقی نمیشود؛ اما اگر اعمال را از خود ببیند و بر آن اعتماد کند و خود را از تقصیر بیرون بداند، تا حدی که بر خداوند منت گذارد، مفهوم عجب بر آن صدق خواهد کرد [۳۳]. امامخمینی این سخن را میپذیرد و معتقد است عمل را باید اعم از عمل قلبی و جوارحی دانست؛ ضمن آنکه این عجب میتواند نسبت به خصال زشت یا نیکو باشد و شخص همانگونه که میتواند به صفات پسندیده خود عجب داشته باشد، میتواند به صفات ناپسند خود نیز عجب پیدا کند [۳۴].
اسباب عجب
برخی از علمای اخلاق، ریشه عجب را جهل محض [۳۵] و ضعف عقل [۳۶] دانستهاند.
امامخمینی عواملی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:
- حب نفس: حب نفس سبب میشود شخص اعمال خود را بزرگ ببیند و یا اعمال زشتش در نظرش نیکو جلوه کند. در مقابل، اعمال دیگران در نظرش کوچک و حقیر به نظر آید [۳۷] (ببینید: حب نفس).
- شیطان: شیطان، عبادات و اعمال نیکو را به گونهای نشان میدهد که شخص به آنها مغرور گردد که این، در حقیقت از حیلههای شیطان و دامهای اوست [۳۸].
- جهل و غفلت: جهل و غفلت، مانند حجابی بر عقل و هوش انسان پرده میافکند، در نتیجه، انسان برای خود در برابر سلطنت قاهره حق، توهم استقلال میکند [۳۹]. این امر شامل جهل به حقارت خود و غفلت از عظمت خالق [۴۰] و غفلت از اعمال بندگان صالح و اولیا و مقربان [۴۱] است.
اقسام و مراتب
برخی علمای اخلاق، عجب را به طور کلی به عجب در اعمال، صفات و عقاید تقسیم کردهاند و با استناد به برخی آیات [۴۲]، به اعتبار متعلق عجب مصادیق پرشماری برای آن ذکر کردهاند؛ مانند عجب به مال، عجب به فرزندان، عجب به قدرت، عجب به نسب و عجب به درایت و عقل [۴۳]. امامخمینی در ضمن بیان اقسام عجب [۴۴]، به مراتب و درجات آن پرداخته است [۴۵] و با استناد به روایتی از امامرضا(ع) [۴۶]، مراتب عجب را به سه دسته عمده تقسیم میکند: اول: عجب به ایمان و معارف حق که در مقابل آن عجب به کفر و شرک و عقاید باطل است. دوم: عجب به ملکات و صفات پسندیده که در مقابل آن عجب به صفات ناپسند است. سوم: عجب به افعال نیکو و پسندیده، در مقابل عجب به اعمال قبیح و ناشایست [۴۷].
به اعتقاد امامخمینی، عجب در مورد صفات پسندیده، خود دارای چهار مرتبه است:
- بالاترین مرتبه این است که شخص به سبب شدت عجب، در قلب خود بر خداوند منت گذارد و خیال کند اعمال او سبب ترویج دین خدا و رونق آن شده است.
- شخص خود را از مقربان و اولیای خدا ببیند و در باطن برای خدا ناز کند و این مرتبه، غیر از منتگذاری است؛ گرچه بعضی از علمای اخلاق بین این دو تفاوتی قائل نشدهاند [۴۸].
- خود را به واسطه اعمال و ملکات، طلبکار و مستحق ثواب بداند.
- شخص خود را از دیگران ممتاز بداند و به سبب داشتن اعمال، اوصاف و کمالات، خود را در برابر کسی که فاقد این صفات و کمالات است، برتر بشمارد که در حقیقت، این حد از عجب، جزو کبر میشود [۴۹] (ببینید: تکبر).
بنابر روایات گاهی انسان در اعمال ناشایست نیز گرفتار عجب میگردد [۵۰]. امامخمینی نیز با استناد به آیات [۵۱] و روایات [۵۲]، معتقد است که گاهی گناهکاران نیز از معاصی و سیئات اخلاقی خود خشنود میگردند و گرفتار عجب میشوند و از این جهت که مقید به ادیان نمیباشند، خود را دارای روح آزاد و خارج از تقلید میدانند و میپندارند که دارای شهامت و مردانگی هستند اما نمیدانند که خصال زشت در دل آنها ریشه کرده و مأنوس به آن شده و از این جهت اعمال زشت خود را کمال میپندارند [۵۳].
نشانهها و پیامدها
برخی آیات قرآن، عجب را سبب خسارت در آخرت شمردهاند [۵۴]. در برخی از روایات نیز مفاسد پرشماری برای عجب ذکر شده است؛ ازجمله اینکه عجب سبب هلاکت شخص [۵۵]، آشکارشدن زشتیها و تباهشدن عمل نیک و برانگیختهشدن حسد و غضب دیگران [۵۶] میشود. علمای اخلاق نشانههایی برای شخص مبتلا به عجب ذکر کردهاند؛ ازجمله از آنجاکه او مغرور است، خود را میستاید و خود را از عیوب بری میشمارد، از مشورت با دیگران و سؤال از آنها پرهیز میکند؛ همچنین نصیحت را نمیپذیرد، به دیگران با دیده جهالت مینگرد و در خطای خود اصرار میورزد [۵۷]. امامخمینی نیز نشانههایی برای عجب ذکر کرده است؛ ازجمله:
شخص مبتلا به عجب، به مردم با دیده خواری مینگرد، در دل و زبان مردم را سرزنش میکند و هر چه عمل صالح از مردم ببیند، در آن مناقشه میکند، ولی اعمال خود را پاک میپندارد؛ همچنین عیوب مردم را بهخوبی میبیند، اما از عیوب خود غافل است [۵۸].
امامخمینی مانند دیگر علمای اخلاق [۵۹].
مفاسد پرشماری برای عجب برشمرده است؛ ازجمله:
- هلاکت انسان: امامخمینی با استناد به برخی روایات [۶۰]، عجب را سبب هلاک انسان معرفی میکند و معتقد است عجب افزون بر اینکه سبب مفاسد دیگری است، خود نیز از مهلکات است و ایمان و اعمال را نابود میکند،
- کوچکشمردن گناهان و بیتوجهی به اصلاح نفس: زیرا عجب، حجاب غلیظی است که مانع میشود شخص زشتیهای خود را مشاهده کند؛ از اینرو خود را نیازمند اصلاح نمیداند، و این مصیبتی است که انسان را از همه کمالات باز میدارد و به انواع نقائص مبتلا میکند [۶۱]،
- تمرد و دوری از قرب الهی: امامخمینی سبب مطرودشدن شیطان از درگاه الهی و دوری او از قرب پروردگار را خودبینی و عجب شیطان میداند که خود را برتر از آدم(ع) دانست؛ زیرا آفرینش او از آتش بود و آفرینش آدم(ع) از خاک [۶۲]،
- عدم توجه به رحمت حق: شخص مبتلا به عجب، به اعمال خود اعتماد میکند و خود را طلبکار خداوند و شایسته ثواب میداند [۶۳]. این مسئله سبب میشود فرد خود را مستغنی بپندارد و به فضل و رحمت حق توجه نداشته باشد و گمان کند شایسته اجر و ثواب است [۶۴].
- مبدأبودن برای رذایل: عجب مقدمه تکبر و کفر است و زمینه ریا را به وجود میآورد؛ زیرا اگر انسان عمل خود را حقیر و کوچک بشمارد، اعمالش را به نمایش نمیگذارد و چنین عملی را برای دیگران انجام نمیدهد [۶۵]
- سوء ظن: عجب سبب بدبینی به بندگان خدا و خودپسندی است [۶۶].
- بازداشتن از وصول به کمال: خودبینی و عجب در علم، یکی از حجابهای بزرگی است که انسان را از سیر الی الله و رسیدن به کمالات باز میدارد [۶۷]. به اعتقاد امامخمینی عجب از نظر فقهی حرمت ندارد و سبب فساد عبادت نمیشود؛ چنانکه این امر از بعضی روایات [۶۸] به دست میآید [۶۹].
درمان عجب
علمای اخلاق درمان این بیماری را به اجمال و تفصیل بیان کردهاند. در درمان اجمالی، شخص باید به معرفت پروردگار توجه داشته باشد و بداند عزت و عظمت، مخصوص خداوند است و بنده نصیبی جز ذلت و فقر در برابر او ندارد. اما درمان تفصیلی آن است که در هر یک از موارد عجب، مانند عجب به عبادت، علم، اطاعت و مانند این امور، اسبابی که سبب عجب است، از میان ببرد [۷۰]؛ برای مثال، در عجب به علم، به خود بفهماند علم نهایتی ندارد و اگر به بالاترین درجه علم هم برسد، برتر از او هم عالمی هست و به علم خود عجب پیدا نکند [۷۱]. در عجب به اموال و اولاد، در ضعف این امور تفکر کند و همه آنها را از خداوند بداند که از خود قدرت و تأثیری ندارند [۷۲]. در عجب به قدرت و عبادت نیز لازم است بفهمد همه این امور از طرف خداوند است و انسان تنها مجرای این نعمت و وسیلهای بیش نیست و اگر خداوند بخواهد میتواند این امور را از انسان سلب کند [۷۳].
امامخمینی چون یکی از اسباب عجب را حب نفس میداند [۷۴]، معتقد است برای درمان و زدودن رذایل اخلاقی، باید سرچشمه آن رذیله درمان گردد [۷۵]. ایشان برای هر یک از عجب در علم و عمل، راه خاصی نشان میدهد و معتقد است راه درمان عجب در علم، توجه به بیارزش بودن علمی است که جز پارهای اصطلاحات نیست و فایدهای برای اصلاح حال نفس و عالم آخرت ندارد [۷۶]؛ اما علمی که انسان را از هواهای نفسانی و صفات رذیله دور کند، علم سودمند است و هر علمی که در انسان عجب و سرکشی ایجاد کند یا انسان را از صفات رذیله مبرّا نکند، منشأ آن تصرف شیطان و نفس اماره است [۷۷]. ایشان درباره درمان عجبِ در عمل، معتقد است اگر انسان به عمل خود توجه کند و حقارت و نقص آن را از جهت اخلاص بسنجد، عجبِ در عمل به او راه نمییابد؛ زیرا که عمل و عبادات انسان غالباً برای لذات نفسانی است [۷۸] و اگر خداوند بخواهد با عدلش با انسان برخورد کند، تمام عباداتش ناچیز و باطل خواهد بود؛ از اینرو انبیا و اولیای الهی در پیشگاه خداوند خوفناک بودهاند و خود را در قیام به عبادت او مقصر میدانستند [۷۹].
امامخمینی یکی دیگر از راههای درمان عجب را مقایسه اعمال خود با اعمال و عبادات پیامبر(ص) و ائمه(ع) و اظهار تقصیر آنان نسبت به اعمال خود در برابر خداوند میداند؛ در حالیکه دیگران نمیتوانند حتی گوشهای از اعمال آنان را بهجا آورند [۸۰]. همچنین ایشان مواظبت بر آداب نماز و عبادات شرعیه را از وسایل الهی میداند و آن را سبب گرفتارنشدن در دام عجب، خودبینی و تکبر میشمارد [۸۱].
ایشان یکی از راههای دورماندن از عجب را نیز حسن ظن به دیگران و سوء ظن به خود میداند؛ زیرا چه بسا فرد مبتلا به معصیت، ملکات یا اعمال نیکویی داشته باشد که خداوند او را به واسطه آن، شایسته رحمت و هدایت کند و یا ممکن است خداوند این شخص را گرفتار معصیت کرده تا به عجب مبتلا نشود [۸۲]. ایشان اصلاح و تهذیب افراد و جامعه را بدون اصلاح نفس و دورشدن از خودبینی و خودخواهی، میسر نمیداند و تهذیب جامعه را وظیفه علما و اندیشمندان میشمارد [۸۳].
پانویس
- ↑ فیومی، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، ۳۹۳؛ طریحی، مجمع البحرین، ۲/۱۱۶.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱/۵۸۲؛ زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ۲/۲۰۶.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۷.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، ۲۶۲.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱ ـ ۶۲.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۸۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۹۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۲.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
- ↑ ص، ۷۶؛ اعراف، ۱۲.
- ↑ سبأ، ۳۵.
- ↑ توبه، ۳۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۴؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۹۸ ـ ۱۰۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۷؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۲.
- ↑ ابنمسکویه، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، ۲۸۶.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ۱/۲۶۴.
- ↑ غزالی، مجموعه رسائل، ۱۴۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۲، ۸۹ و ۹۸.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۲ و ۷۵.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۰، ۸۳ و ۳۴۱ ـ ۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳ ـ ۷۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳ ـ ۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰ ـ ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷ ـ ۶۹.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۳.
- ↑ مازندرانی، شرح اصول الکافی، ۹/۳۱۶ ـ ۳۱۷.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، ۲/۳۷۸ ـ ۳۷۹.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۲؛ مجلسی، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، ۱۰/۲۱۸؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۵۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۷.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۰ ـ ۲۸۱؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث ، ۶۶ ـ ۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث ، ۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۴۵.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۲.
- ↑ فصلت، ۱۵؛ سبأ، ۳۵.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۹ ـ ۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۸۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲ ـ ۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳ ـ ۶۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲ ـ ۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۳ ـ ۶۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ فاطر، ۸؛ کهف، ۱۰۳ ـ ۱۰۵.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳ ـ ۳۱۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵.
- ↑ کهف، ۱۰۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۸.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۳۰۹.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۶۲؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴ ـ ۶۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۶ ـ ۲۷۷؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۵ ـ ۲۷۶؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۱ ـ ۳۶۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷ ـ ۶۹.
- ↑ اعراف، ۱۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۴۴، ۴۹ ـ ۵۰ و ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱ ـ ۷۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷ و ۶۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۹۵ ـ ۱۹۶؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۳۸.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، ۱/۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، الطهاره، ۳۹۵ ـ ۳۹۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۷۸ ـ ۲۸۴؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۶۶ ـ ۳۷۳؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۶۵ و ۲۶۹.
- ↑ خواجهنصیر، اخلاق ناصری، ۱۵۷.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۷۴؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، ۱/۲۱۴.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، ۶/۲۷۸ ـ ۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۲ ـ ۳۴۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۲ ـ ۷۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث ، ۷۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة ، ۲۲ ـ ۴۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۳۵.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنمسکویه، احمد، تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق، تحقیق عماد الهلالی، قم، طلیعه نور، چاپ اول، ۱۴۲۶ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، قاهره، دار صادر، ۱۳۴۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، کتاب الطهاره، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم ...، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اخلاق ناصری، تحقیق مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران، خوارزمی، چاپ چهاردهم، ۱۳۶۹ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- غزالی، ابوحامد، مجموعة رسائل الامامالغزالی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح اصول الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبة الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول فی شرح اخبار آلالرسول(ص)، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تصحیح محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ پنجم، ۱۳۷۷ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
ابوالفضل یغمایی