حدود، مجازات‌های معین‌شده از جانب شرع برای ارتکاب جرم‌های خاص.

تعریف

حدود جمع «حدّ» و به معنای منع و بازداشتن [۱]، مرز میان دو چیز و عقوبت [۲] است. حدود در اصطلاح فقهی به مجازات شرعی معین در برابر انجام جرمی خاص گفته می‌شود [۳] ؛ برخلاف تعزیر که عقوبتی است که در بیشتر موارد، مقدار آن تعیین نشده است [۴] (ببینید: تعزیرات).

پیشینه

در ادیان الهی نیز به مجازات مجرمان اشاره شده است؛ چنان‌که در کتاب مقدس به جرایم منافی مصالح خانواده و عفت عمومی، بیشتر توجه شده است [۵] ؛ مانند ممنوعیت زنا در ده فرمان [۶] که حد اعدام، سنگسار [۷] و سوزاندن در آتش [۸] برای آن وضع شده، همچنین منع از سرقت [۹] و لواط [۱۰] که مجازات مرگ برای آنها تعیین شده است [۱۱]. پیش از اسلام برخی مجازات‌ها نزد عرب جاهلی مرسوم بوده است؛ مانند قطع دست دزد، اعدام راهزنان و سنگسارکردن دزدانی که برای چندمین بار اقدام به دزدی می‌کردند [۱۲]. در قرآن واژه «حدود» چهارده بار و غالباً با تعبیر «حُدُودُ اللهِ» [۱۳] و در معنایی عام به کار رفته است؛ چنان‌که به تعیین حد مجازات برای زنا [۱۴]، سرقت [۱۵]، قذف [۱۶] و محاربه [۱۷] ‌اشاره شده است. همچنین احادیث بسیاری دراین‌باره نقل شده که در کتاب‌های روایی، ابواب متعددی را به خود اختصاص داده‌اند [۱۸]. در آثار فقهی باب جامعی به نام حدود در فصل‌های مختلفی وجود دارد و از اول به همین نام مطرح بوده است [۱۹] ؛ علاوه بر ‌این، فقها ضمن دیگر مباحث فقهى مانند لِعان، شهادت، اطعمه و ‌اشربه، امر به معروف و نهى از منکر به احکام حدود نیز پرداخته‌اند [۲۰]. امام‌خمینی در تحریر الوسیله احکام حدود را در بابی به همین نام ذکر کرده است [۲۱] ؛ چنان‌که به پرسش‌هایی دراین‌باره پاسخ گفته و به برخی از مسائل جدید پرداخته است [۲۲].

جایگاه و فلسفه اجرای حدود

قرآن کریم در آیات مختلفی اجرای حد و گاه میزان آن را بیان [۲۳] و بر لزوم اجرای آن تأکید کرده است [۲۴]. روایات نیز از اجرای حدود شرعی در سنت رسول اکرم(ص) و امامان(ع) سخن گفته‌اند و اجرای حدود را مفید‌تر از بارانِ چهل‌شبانه‌روزى ذکر کرده‌اند [۲۵] و ترک آن را در حکم دشمنی با خداوند معرفی کرده‌اند [۲۶] ؛ تا آنجا که پیامبر(ص) شفاعت کسی را در اجرای حدود نمی‌پذیرفت و از شفاعت مجرمان نهی می‌کرد [۲۷] ؛ البته نگاه اسلام در فلسفه مجازات ازجمله اجرای حدود، برخلاف برخی نظریه‌ها تک‌بعدی نبوده، به همه جوانب آن نظر دارد [۲۸]. امام‌خمینی معتقد است اجرای حدود موجب برچیده‌شدن تخم بیدادگری‌ها و دزدی‌ها و بی‌عفتی‌های خانمان‌سوز است [۲۹] و سبب سعادت مجرم و راحتی امت تلقی می‌گردد [۳۰]. بر خلاف قصاص که حقِ ولی دم است و او می‌تواند از آن گذشت کند یا آن را به دیه تبدیل کند (ببینید: قصاص)، حدود از احکام الهی است که اجرای آن الزامی است و جز در موارد خاص مشمول عفو حاکم نمی‌شود.

انواع حدود

فقها در‌ شش مورد از جرایمِ موجب حد، اتفاق نظر دارند [۳۱]. امام‌خمینی نیز موجبات حد را در شش چیز یعنی زنا، لواط، قذف، شُرب خمر، سرقت و محاربه دسته‌بندی کرده است [۳۲] که چهار مورد از آن در قرآن آمده است و شامل صد تازیانه برای زنا [۳۳]، هشتاد تازیانه برای قذف [۳۴]، قطع دست برای سرقت [۳۵] و تخییر حاکم در کشتن، دارزدن، قطع انگشتان و تبعید برای محارب [۳۶] می‌شود؛ اما در خصوص مرتد که ازجمله موارد اختلافی است، در قرآن کریم تنها به مذمت شدید و وعده عذاب عظیم الهى ‌اشاره شده است، بى‌آنکه به کیفر دنیوى او تصریح شود [۳۷]. در روایات نیز موارد دیگری افزوده شده [۳۸] که در ماهیت برخی از آنها، اینکه آیا جزو حدودند یا تعزیر، اختلاف نظر وجود دارد [۳۹]. برخی از فقها تعداد حدود را به شانزده مورد رسانده‌اند [۴۰]. امام‌خمینی علاوه بر موارد شش‌گانه یادشده به حد قتل برای مرتد فطری [۴۱] و ساحر مسلمان و سبّ‌کننده به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) و مدعی دروغین پیامبری [۴۲] و تازیانه و تبعید برای سُحق [۴۳] و قیادت [۴۴] اشاره کرده است. علاوه بر این برای برخی از موجبات حد مانند زنا، به غیر از تازیانه، مجازات‌هایی مانند قتل، رجم، تبعید و تراشیدن سر ـ به حسب مورد ـ تعیین شده است [۴۵].

شرایط ثبوت جرایم حدّی

در فقه اسلامی تنها افرادی دارای مسئولیت کیفری‌اند که شرایط عمومی ثبوتِ حد ازجمله بلوغ، عقل، قصد و اختیار را داشته باشند؛ هرچند در بعضی موارد مانند سرقت، عدم اضطرار و علم به حرمت نیز ازجمله شرایط ذکر شده‌اند [۴۶]. برای ثبوت برخی حدود مانند حد زنا، بر‌ این شرایط به غیر از شرط عقل، ادعای عدم خلاف شده است [۴۷].

امام‌خمینی پس از ذکر شرایط یادشده، در خصوص اعتبار شرط عقل بر این باور است که بر زن دیوانه و بنا بر نظر صحیح‌تر بر مرد دیوانه حد نیست [۴۸]. به نظر فقها، مسلمان‌بودن از شرایط اجراى حد نیست؛ اما اگر کافر به صورت غیر علنى شراب بنوشد، از مجازاتِ حد استثنا می‌شود [۴۹]. برخی از حدود مانند حد سرقت، شرایط دیگری نیز دارند؛ ازجمله‌ اینکه دزدی در سال قحطی و از خوردنی‌ها نباشد و همچنین مال دزدیده‌شده، به اندازه یک‌چهارم دینار طلای خالص باشد و در حرز (جای مطمئن) قرار داشته باشد [۵۰].

راه‌های اثبات ارتکاب جرم

فقها راه‌های مختلفی برای اثبات جرمِ موجب حد برشمرده‌اند [۵۱] ؛ ازجمله آنها اقرار صریح مجرم به ارتکاب جرم است؛ مشروط بر آنکه اقرار وی همراه با اختیار و قصد باشد [۵۲]. دفعات اقرار در جرایم گوناگون، مختلف است. بر اساس نظر مشهور نزد فقهاى شیعه، براى اثبات جرم زنا، لواط و مساحقه، چهار بار اقرار لازم است [۵۳]. بعضی این اقرار را مشروط به مجلس‌های متعدد کرده‌اند [۵۴] و بعضی یک مجلس را کافی دانسته‌اند [۵۵]. امام‌خمینی نیز کفایت اقرار در یک جلسه را اقرب به واقع و احتیاط را در چهار جلسه دانسته است [۵۶]. طبق نظر مشهور براى اثبات نوشیدن شراب، قذف، دزدی و قوّادى دو بار اقرار نزد قاضى لازم است [۵۷] ؛ هرچند برخی یک بار را کافی دانسته‌اند [۵۸]. امام‌خمینی با تأیید نظر مشهور، لزوم دو بار اقرار را موافق احتیاط، بلکه آن را خالی از وجه نمی‌داند [۵۹]. مشهور فقها در محاربه یک بار اقرار را کافی می‌دانند [۶۰] ؛ ولی امام‌خمینی احتیاط را در دو بار می‌داند [۶۱].

راه دیگر اثبات جرم، وجود بینه و شاهد، با شرایط خاص آن است. بنا بر نظر معروف در لواط و مساحقه، شهادت چهار مرد عادل، در زنا شهادت چهار مرد عادل یا سه مرد و دو زن یا در برخى موارد دو مرد و چهار زن و در دیگر جرایم حدی، شهادت دو مرد ضرورى است [۶۲] ؛ هرچند بعضی فقها [۶۳] ؛ ازجمله امام‌خمینی، با استناد به روایات [۶۴] شهادت دو مرد و چهار زن را در ثبوت رجم، قبول ندارند و امام‌خمینی در غیر رجم بنا بر اقوی می‌پذیرد [۶۵]. در حجت‌بودن علم قاضى برای اثبات حد در میان فقها اختلافاتى وجود دارد. بعضی قائل به تفصیل میان حق‌الله و حق‌الناس شده‌اند [۶۶] ؛ اما مشهور [۶۷] علم قاضی را با استناد به آیات [۶۸]، روایات [۶۹] و اجماع [۷۰] به طور مطلق حجت می‌دانند [۷۱]. امام‌خمینى در صورتی که خود قاضى علم پیدا کرده باشد، اجراى حد الهى را واجب می‌داند [۷۲] ؛ ولى در حق‌الناس اجرای حد را متوقف بر شکایت شاکىِ خصوصى دانسته است [۷۳].

قاعده درء

قاعده درء آن است که حدود با شبهات برداشته می‏شوند. جایی که در وقوع جرم یا انتساب آن به متهم یا مسئولیت و استحقاق مجازات وى، به دلیلى تردید وجود داشته باشد، به موجب‌ این قاعده، اجراى حدود منتفى است. نبود شبهه از نکاتی است که در اثبات جرم مطرح شده و در مورد شمول قاعده درء بر همه جرایم، اتفاق نظر وجود دارد [۷۴]. از نظر‌ فقها، اثبات و اجرای مجازات مشروط به عدم شبهه است [۷۵] و مبنای این اصل برگرفته از روایت متواتر [۷۶] پیامبر اکرم(ص) است که دستور داده است با شبهات، حدود دفع شود [۷۷] ؛ البته برخی از فقها این روایت را صحیح نمی‌دانند و به چنین عمومی قائل نیستند [۷۸]. در آثار امام‌خمینی اظهار نظر صریحی مبنی بر اعتبار یا عدم اعتبار این قاعده، وجود ندارد؛ اما در فتاوای ایشان، این قاعده پذیرفته شده و گاه به آن اشاره شده است [۷۹].

تکرار و تعدد در حدود

مشهور فقها [۸۰] ازجمله امام‌خمینی [۸۱] در صورتی که یک گناه چند بار تکرار شده باشد و مجرم در میان آنها، مجازات نشده باشد، یک حد را کافی می‌دانند؛ اما در صورت اقامه حد پس از هر جرم و تکرار گناه، در برخی مراتب منتهی به قتل خواهد شد. بعضی از فقها در جرم‌هایی مثل زنا و لواحق آن و قذف و تفخیذ و شرب خمر مرتبه سوم را موجب قتل می‌دانند [۸۲] و دلیلشان روایتی است که می‌گوید صاحبان گناه کبیره در مرتبه سوم کشته می‌شوند [۸۳]. در شرب خمر نیز به اجماع استناد شده است [۸۴]. در برابر، بعضی در خصوص زنا و قذف، قتل را مربوط به مرتبه پنجم دانسته‌اند [۸۵]. مشهور فقها برای غیر از شرب خمر، مرتبه چهارم را معیار قرار داده‌اند [۸۶]. امام‌خمینی نیز قول مشهور را در مرتبه چهارم درباره زنا و سرقت قبول کرده [۸۷] و آن را در قذف و ارتداد، احوط [۸۸] و در تفخیذ، ‌اشبه [۸۹] می‌داند و در شرب خمر قتل را مربوط به مرتبه سوم می‌داند [۹۰]. فقها در جرمی مانند دزدی اتفاق نظر دارند که در مرتبه اول دست راست دزد قطع می‌شود و در مرتبه دوم پای چپ او و در مرتبه سوم، دزد حبس ابد و در مرتبه چهارم کشته می‌شود [۹۱]. در صورت اجتماع چند نوع حدِ مختلف بر یک مجرم، مانند حد شرب خمر، حد سرقت و حد زنا، با توجه به روایت [۹۲] حدها به نحوی اجرا می‌شوند که هیچ‌یک زمینه اجرای دیگری را از میان نبرد [۹۳]. به باور برخی واجب است میان دو حد فاصله شود تا مجرم بهبود یابد [۹۴]. بعضی نیز به علت عدم جواز تأخیر اجرای حد، این امر را مستحب دانسته‌اند [۹۵]. امام‌خمینی تأخیرانداختن حد بعدی را بنابر احتیاطِ واجب جایز نمی‌داند [۹۶].

اجرای حدود

در فقه اسلامی درباره اجرای حدود مواردی مطرح شده است که عبارت‌اند از:

  1. اجرای حدود در عصر غیبت: اجرای حدود در زمان حضور بر عهده امام(ع) و نائبان اوست [۹۷] و بر لزوم اجرای آن تأکید شده است [۹۸] ؛ اما در دوره غیبت امام(ع) بعضی از فقها اجرای حدود را جایز نمی‌دانند [۹۹]. این گروه به دلایلی مانند اجماع و اصل عدم جواز استناد کرده‌اند [۱۰۰]. در مقابل، برخی با استناد به عموم آیات و روایات و فلسفه مجازات، قائل به جواز شده‌اند [۱۰۱]. صاحب جواهر پس از نقد دلایل مخالفان، جواز اجرای حد در عصر غیبت را نظر مشهور دانسته و در آن ادعای عدم خلاف کرده است [۱۰۲]. امام‌خمینی نیز نظر جواز را پذیرفته [۱۰۳] و بر اجرای حدود تأکید کرده و آن را منوط به دقت، اتقان و تحقق شرایط و مقدمات فراوانی دانسته است [۱۰۴].
  2. مجری حدود: طبق نظر مشهور در دوره غیبت امام(ع)، مجتهدان جامع‌ شرایط و عادل مجری حدود شرعى‌اند [۱۰۵]. امام‌خمینی نیز اجرای آن را زیر نظر مجتهد عادل جایز می‌داند [۱۰۶] ؛ البته از آنجا که ایشان اجرای حدود را از شئون حکومت می‌داند [۱۰۷] و در صورت تشکیل حکومت اسلامی به دست یکی از فقها، تبعیت از او را بر فقیهان دیگر واجب بر می‌شمرد [۱۰۸]، در فرض تشکیل حکومت اسلامی اجرای حدود بر عهده ولی فقیه و کسی خواهد بود که ولی فقیه برای این کار منصوب کرده است (ببینید: ولایت فقیه(۱)).
  3. موانع اجرای حدود: به باور فقها علاوه بر شرایط عامه و اثبات حد، نباید مانعی برای اجرای حد وجود داشته باشد، و در صورت وجود مانع، اجرای حد منتفی می‌شود [۱۰۹]، مانند بدی آب و هوا [۱۱۰] یا آماده‌نبودن مجرم به دلیل بیماری یا حیض در اجرای حد جلد [۱۱۱] یا پناه‌بردن وی به حرم الهی [۱۱۲] یا بودن در سرزمین دشمن [۱۱۳]. امام‌خمینی نیز در مواردی که ترس از هلاکتِ مجرم به موجب گرما و سرمای شدید یا حامله‌بودن وی وجود دارد، اجرای حد را جایز ندانسته است [۱۱۴]. ایشان معتقد است اگر مجازات مجرم سنگسار یا قتل باشد، هرچند بیمار باشد، حد اجرا می‌شود؛ اما اگر تازیانه باشد تا زمان بهبودی تأخیر‌ انداخته می‌شود [۱۱۵]. برخی از معاصران، مصلحت حکومتی، وهن دین و بی‌احترامی به اسلام را ازجمله عواملی دانسته‌اند که بر چگونگی اجرای حد تأثیرگذارند [۱۱۶].
  4. شیوه اجرای حدود: در اجرای حدود به مقتضای نوع جرم، مجازات‌هایی مانند جلد، رجم و قتل تعیین شده است. بعضی از فقها در خصوص مجازات قتل، ضمن جمع میان روایات برای رجم و کشتن با شمشیر موضوعیت قائل‌نشده و ملاک را خارج‌شدن روح از بدن دانسته‌اند [۱۱۷]. دلیل اینان روایاتی است که در آنها قتل به صورت مطلق مطرح شده است [۱۱۸] ؛ اما برخی از فقها به موضوعیت قتل با شمشیر نظر دارند و قتل را منحصر در آن می‌دانند [۱۱۹]. برخی نیز ضمن پذیرش این مبنا قائل‌اند می‌توان با احکام ثانوی آن را تغییر داد [۱۲۰] و اگر اجرای بعضی مجازات مثل رجم، موجب وهن اسلام و بی‌احترامی به اصل دین شود، به تشخیص حاکم شرع، قابل تغییر خواهد بود [۱۲۱]. امام‌خمینی تبدیل رجم به تیرباران را در صورت مفسده‌داشتن رجم بدون اشکال می‌داند [۱۲۲] و مجازات قتل را مطلق بیان می‌کند و به چگونگی و نوع آن نمی‌پردازد [۱۲۳].
  5. اجرای علنی کیفر: درباره وجوب یا استحباب حضور عده‌ای به هنگام اجرای حد، اختلاف نظر وجود دارد. برخی حضور گروهی از مسلمانان را به هنگام اجرای حد زنا، واجب دانسته‌‌اند [۱۲۴] و به وجوب امرِ موجود در آیه «و لْیشْهَدْ عَذَابَهُمَا طَائِفَةٌ مِنَ الْمُؤْمِنِین» [۱۲۵] استناد کرده‌اند [۱۲۶]. برخی دیگر قائل به استحباب این امر شده‌‌اند [۱۲۷] و ضمن ادعای اجماع، به همان آیه استناد کرده‌اند [۱۲۸]. امام‌خمینی آگاه‌کردن مردم و حضور آنان را برای اجرای حد زنا لازم می‌داند [۱۲۹] و اجرای علنی حد را سبب اصلاح جامعه و پایان‌یافتن فحشا می‌خواند [۱۳۰]. در ‌اینکه غیر از حاکم و مجری حد، چند نفر باید حضور پیدا کنند، اختلاف نظر وجود دارد و ‌این امر ناشی از اختلاف برداشت از کلمه «طائفة» در آیه یادشده است. بعضی حداقلِ آن را از باب احتیاط ده‌ نفر [۱۳۱]، بعضی سه نفر [۱۳۲] و عده‌ای یک ‌نفر [۱۳۳] دانسته‌اند و برخی نیز مقدار آن را به تشخیص عرف واگذار کرده‌اند [۱۳۴]. امام‌خمینی احتیاط واجب را در حضور سه ‌نفر و بیشتر دانسته است [۱۳۵] ؛ زیرا از سویی آیه دلالت بر وجوب می‌کند و از طرف دیگر استحباب حضور، امری اجماعی قلمداد شده است [۱۳۶] ؛ هرچند علنی‌بودن اختصاص به حد زنا دارد و تعمیم آن به سایر مجازات‌ها نیازمند دلیل است [۱۳۷].

عوامل ساقط‌شدن حد

توبه و عفو در شرایطی موجب ساقط‌شدنِ حد بیان شده است:

  1. توبه: با توجه به اینکه یکى از مهم‌ترین اهدافِ مجازات، اصلاح مجرمان است، توبه با استناد به برخی آیات [۱۳۸] و روایات [۱۳۹] اگر پیش از قیام بینه یا اقرار بوده باشد، یکی از موجبات ساقط‌شدن حد است [۱۴۰]. امام‌خمینی بر موارد یادشده تصریح کرده است [۱۴۱].
  2. عفو: جواز عفو در برخی آیات مطرح شده است [۱۴۲] و فقها با استناد به برخی روایات میان حق‌الله و حق‌الناس [۱۴۳] قائل به تفصیل شده‌ و عفو را مخصوص حق‌الله دانسته‌اند و سقوط حق‌الناس را مشروط به اسقاط صاحب حق دانسته‌اند [۱۴۴]. امام‌خمینی نیز در حق‌الله در صورتی که مصلحت اقتضا کند، عفو را جایز دانسته است [۱۴۵]. فقها درباره عفو در حد سرقت اختلاف نظر دارند. بعضی قائل به عدم جواز عفو [۱۴۶] و بعضی دیگر آن را جایز شمرده‌اند [۱۴۷]. امام‌خمینی توبه پیش از قیام بینه و اقرار و نیز عفو و بخشش صاحب مال پیش از دادخواست نزد حاکم را سبب سقوط حد از سارق دانسته است [۱۴۸] ؛ اما در حق‌الله اگر مجرم پس از اقرار توبه کرده باشد، حاکم مخیر میان عفو و اجرای حد چه در رجم و چه در تازیانه است [۱۴۹] ؛ ولی بعضی ‌این اختیار در عفو را منحصر به رجم دانسته‌اند [۱۵۰]. اما اگر پس از قیام بینه توبه کند تنها برخی از فقها قائل به جواز عفو از سوی حاکم شده‌اند [۱۵۱]. در حد شرب خمر نیز برخی از فقها معتقدند اگر پس از اثبات جرم، شخص توبه کند، حاکم حق عفو دارد؛ چه طریق اثبات بینه باشد، چه اقرار [۱۵۲]. فقها در ‌این مسئله نیز همانند حد زنا تنها در صورتی که طریق اثباتِ جرم اقرار باشد و مجرم توبه کرده باشد، عفو را جایز دانسته‌اند [۱۵۳].

امام‌خمینی با‌ اینکه در شرابخواری که پس از اقرار توبه کرده است، جواز عفو را بعید ندانسته، در عین حال، احتیاط را اجرای حد دانسته است [۱۵۴]. فقها درباره عفو از محاربه بحثی نکرده‌اند و تنها به این نکته اشاره کرده‌اند که با توجه به آیه ۳۴ سوره مائده، اگر شخص پیش از دستگیری توبه کند، مجازات نمی‌شود [۱۵۵] ؛ هرچند برخی از معاصران به جواز عفو در محاربه پس از دستگیری تصریح کرده‌اند [۱۵۶].

پانویس

  1. جوهرى، الصحاح، 2/462؛ ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغه، 2/3.
  2. فراهیدی، کتاب العین، ‌3/19؛ جوهری، الصحاح، 2/462؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ‌3/140.
  3. شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/325؛ طباطبایى، ریاض المسائل، ‌15/433؛ خوانسارى، جامع المدارک، ‌7/2.
  4. شهید ثانی، مسالک الافهام، 326؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/254.
  5. ← کتاب مقدس، لاویان، ب18، 6 ـ 19.
  6. کتاب مقدس، خروج، ب20، 14.
  7. کتاب مقدس، تثنیه، ب 22، 23 ـ 24.
  8. کتاب مقدس، لاویان، ب21، 9.
  9. کتاب مقدس، خروج، ب20، 15؛ کتاب مقدس، تثنیه، ب5، 19.
  10. کتاب مقدس، لاویان، ب18، 22.
  11. کتاب مقدس، خروج، ب21، 16؛ پیدایش، ب19.
  12. علی، 10/280، 321 و 324.
  13. بقره، 187 و 229؛ نساء، 13؛ طلاق، 1.
  14. نور، 2.
  15. مائده، 38.
  16. نور، 4.
  17. مائده، 33.
  18. طوسی، تهذیب الاحکام، 10/2؛ طوسی، الاستبصار، 4/200؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/9.
  19. ← مفید، المقنعه، 773؛ طوسی، الخلاف، 5/365، طوسی، المبسوط، 8/2؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/254.
  20. ← نجفى، جواهر الکلام، 41/155 ـ 159؛ خوانسارى، جامع المدارک، 5/411 ـ 414.
  21. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/432.
  22. امام‌خمینی، استفتائات، 3/448.
  23. نور، 2 و 4؛ مائده، 38.
  24. نور، 2.
  25. کلینی،‌ الکافی، 7/174؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/12.
  26. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/13.
  27. کلینی، الکافی، ‌7/254؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/47.
  28. مقیمی حاجی، فلسفه مجازات در اسلام1، 117.
  29. امام‌خمینی، کشف اسرار، 274.
  30. امام‌خمینی، آداب الصلاة، 236.
  31. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ‌4/136؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/255.
  32. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/432 ـ 469.
  33. نور، 2.
  34. نور، 4.
  35. مائده، 38.
  36. مائده، 33.
  37. نحل، 106.
  38. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/171، 220، 323 و 337.
  39. حلی، محقق، شرائع الاسلام، ‌4/136؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/327.
  40. خویی، موسوعة الامام‌الخوئی، 41/203؛ وحید خراسانی، منهاج الصالحین، ‌3/476.
  41. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/469.
  42. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/452.
  43. امام‌خمینی، تحریر الوسیله 2/447.
  44. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/448.
  45. ← طوسی، النهایه، 692؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/309؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/439 ـ 440.
  46. ← حلى، علامه، تحریر، ‌5/303؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/262 و 450؛ خویى، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/207 ـ 209.
  47. طباطبایی، ریاض المسائل، ‌15/435.
  48. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/433.
  49. ← طوسى، المبسوط، 8/37؛ حر عاملى، تفصیل وسائل الشیعة، 28/50؛ نجفى، جواهر الکلام، 41/313 ـ 314، 400، 460 و 489؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/455.
  50. شهید ثانى، مسالک، 14/491؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/460 ـ 462.
  51. نجفى، جواهر الکلام، ‌41/279، 376 ـ 377 و 455؛ خویى، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/210 ـ 211.
  52. ← حلى، محقق، المختصر، 1/214؛ حلى، علامه، تحریر، ‌5/312؛ نجفى، جواهر الکلام، ‌41/279، 376 و 455.
  53. ← نجفى، جواهر الکلام، ‌41/280.
  54. طوسى، الخلاف، ‌5/377؛ طوسى، المبسوط، ‌8/4؛ شهید ثانى، مسالک، ‌14/341.
  55. شهید ثانى، الروضة البهیه، 9/34 ـ 35؛ منتظرى، کتاب الحدود، 28؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، 1/272.
  56. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/436.
  57. ← مفید، المقنعه، 792، طوسى، المبسوط، 8/61؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، ‌4/148، 154 و 156.
  58. خویى، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/304، 320، 330 و 363.
  59. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/447، 451 و 455.
  60. حلى، محقق، شرائع الاسلام، 4/167؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، 2/60.
  61. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/468.
  62. طوسى، المبسوط، 8/9؛ فاضل هندى، کشف اللثام، ‌10/423؛ خویى، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/217.
  63. حلى، محقق، شرائع الاسلام، 4/139؛ شهید اول، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، 2/136؛ خویی، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/145.
  64. طوسى، تهذیب، ‌6/264؛ طوسى، الاستبصار، ‌3/23؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ‌27/351.
  65. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/437.
  66. طوسى، النهایه، 691 ـ 692؛ فاضل آبى، کشف الرموز، ‌2/496.
  67. نجفى، جواهر الکلام، ‌40/88.
  68. مائده، 38؛ نور، 2.
  69. صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، ‌3/107 ـ 108؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ‌27/274.
  70. ← طباطبایى، ریاض المسائل، 15/32.
  71. طوسى، الخلاف، ‌6/242؛ حلى، علامه، مختلف الشیعه، 8/400.
  72. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/387 و 445.
  73. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/445.
  74. ← بجنوردى، القواعد الفقهیه، 3/98.
  75. نجفی، جواهر الکلام، 29/248؛ سبزواری، مهذّب الأحکام، ‌27/226.
  76. طباطبایی، ریاض المسائل، 16/147.
  77. صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، 4/74؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ‌28/47.
  78. خویی، موسوعة الامام‌الخوئی، ‌41/187 و 209.
  79. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/433 ـ 434؛ امام‌خمینی، الطهاره، ‌4/269.
  80. حلی، علامه، مختلف الشیعه، 9/176.
  81. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/441.
  82. ابن‌ادریس، السرائر، 3/442، 461، 477 و 519؛ شهید ثانی، مسالک الافهام، 14/371.
  83. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/19.
  84. ابن‌زهره، غنیة النزوع، 429.
  85. طوسی، الخلاف، 5/408.
  86. ← ابن‌زهره، غنیة النزوع، 421، 426 و 428؛ طباطبایی، ریاض المسائل، 16/14 ـ 15؛ موسوى اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، 1/494.
  87. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/441 و 464.
  88. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/451 و 470.
  89. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/447.
  90. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/456.
  91. نجفی، جواهر الکلام، ‌41/528 ـ 534؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/464.
  92. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/34.
  93. طوسی، النهایه، 702؛ حلى، محقق، شرائع الاسلام، ‌4/143.
  94. طوسی، النهایه، 699؛ ابن‌براج، المهذب، 2/527.
  95. ابن‌ادریس، السرائر، 3/451؛ ← نجفی، جواهر الکلام، 41/346.
  96. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/442.
  97. حلی، محقق، شرائع الاسلام، 1/312؛ نجفی، جواهر الکلام، 21/386.
  98. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/11.
  99. حلى، محقق، شرائع الاسلام، ‌1/312؛ حلى، محقق، المختصر، 1/115.
  100. ابن‌ادریس، السرائر، 2/24 ـ 25؛ خوانسارى، جامع المدارک، ‌5/411.
  101. ← مفید، المقنعه، 810؛ سلاّر، المراسم العلویة، 261؛ حلبى، الکافی فی الفقه، 423 ـ 424.
  102. نجفی، جواهر الکلام، 21/394.
  103. امام‌خمینی، ولایت فقیه، 51 ـ 52؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 1/459.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، 4/247.
  105. نجفی، جواهر الکلام، 21/394.
  106. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 1/459؛ امام‌خمینی، البیع، 2/624 ـ 625؛ امام‌خمینی، صحیفه، 10/265.
  107. امام‌خمینی، البیع، 2/618 ـ 619 و 632.
  108. امام‌خمینی، البیع، 2/624.
  109. ← طوسى، النهایه، 701؛ ابن‌براج، المهذب، ‌2/529؛ حلى، علامه، تحریر، ‌5/370؛ نجفی، جواهر الکلام، 41/343؛ موسوی اردبیلى، فقه الحدود و التعزیرات، ‌1/542.
  110. کلینى، الکافی، ‌7/217؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ‌28/21.
  111. طوسى، تهذیب، ‌10/47.
  112. صدوق، من ‌لایحضره الفقیه، ‌2/205.
  113. طوسی، تهذیب الاحکام، 10/40؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ‌28/24.
  114. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/441 ـ 442؛ امام‌خمینی، استفتائات، 3/449.
  115. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/441.
  116. ← مکارم شیرازی، استفتائات جدید، 3/361؛ علوی گرگانی، اجوبة المسائل، 517.
  117. ← طوسی، الاستبصار، 4/209‌؛ حلی، علامه، مختلف الشیعه، ‌9/147؛ شهید ثانى، الروضة البهیه، 10/67.
  118. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/109.
  119. گلپایگانى، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، ‌1/250.
  120. مکارم شیرازی، استفتائات جدید، ‌3/361 ـ 362.
  121. علوی گرگانی، اجوبة المسائل، 517.
  122. امام‌خمینی، ره‌توشه، 53.
  123. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/439.
  124. ← مفید، المقنعه، 780؛ ابن‌ادریس، السرائر، 3/453؛ حلی، علامه، قواعد الاحکام، 3/529 ـ 530؛ خویی، موسوعة الامام‌الخوئی، 41/268.
  125. نور، 2.
  126. ابن‌ادریس، السرائر، 3/453.
  127. طوسی، المبسوط، 8/8؛ حلی، محقق، شرائع الاسلام، 4/144.
  128. طوسی، الخلاف، 5/374.
  129. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/443.
  130. امام‌خمینی، صحیفه، 8/332.
  131. طوسی، الخلاف، 5/374.
  132. ابن‌ادریس، السرائر، 3/454؛ شهید ثانى، حاشیۀ‌ الارشاد، 4/201.
  133. ‌حلی، محقق، المختصر، ‌1/217؛ فاضل مقداد، کنز العرفان، 2/342.
  134. حلی، علامه، مختلف الشیعه، 9/170؛ شهید ثانی، الروضة البهیه، 9/96.
  135. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/443.
  136. فاضل لنکرانی، تفصیل‌ الشریعة، 236؛ مؤمن قمی، مبانی تحریر الوسیله ـ کتاب الحدود، 283.
  137. منتظرى، مجازات‌هاى اسلامى، 104.
  138. مائده، 34 و 39؛ نساء، 16.
  139. حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، 28/36 ـ 37.
  140. طوسى، الخلاف، ‌5/468؛ نجفی، جواهر الکلام، ‌41/539.
  141. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/439.
  142. ← مائده، 13؛ اعراف، 199.
  143. حر عاملى، تفصیل وسائل الشیعة، ‌28/40.
  144. طباطبایى، ریاض المسائل، ‌15/460؛ فاضل هندى، کشف اللثام، ‌10/421.
  145. امام‌خمینی، استفتائات، 3/451.
  146. حلّى، محقق، المختصر، ‌1/223؛ نجفى، جواهر الکلام، ‌41/540.
  147. طوسى، النهایه، 718؛ ابن‌زهره، غنیة النزوع، 434.
  148. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/464 ـ 465.
  149. طباطبایى، ریاض المسائل، ‌15/458.
  150. ابن‌ادریس، السرائر، 3/444.
  151. مفید، المقنعه، 777؛ حلبى، الکافی فی الفقه، 407.
  152. حلبى، الکافی فی الفقه، 413.
  153. طوسى، النهایه، 714؛ ← حلى، علامه، مختلف الشیعه، 9/206.
  154. امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/456.
  155. حلى، علامه، تحریر، ‌5/382؛ اردبیلى، مجمع الفائدة و البرهان، ‌13/298؛ امام‌خمینی، تحریر الوسیله، 2/468.
  156. گنجینه استفتائات قضایى، سؤال 5724.

منابع

  • قرآن کریم.
  • ابن‌ادریس حلی، محمدبن‌منصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • ابن‌براج، قاضی‌عبدالعزیز، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
  • ابن‌زهره، سیدحمزة‌بن‌علی، غنیة النزوع الی علمی الاصول و الفروع، تحقیق ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
  • ابن‌فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • اردبیلی، احمدبن‌محمد، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، تحقیق مجتبی عراقی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • امام‌خمینی، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، ره‌توشه قضایی (استفتائات قضایی از محضر حضرت امام‌خمینی)، قم، نشر قضا، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، کتاب البیع، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • امام‌خمینی، کتاب الطهاره، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، کشف اسرار، تهران، محمد، بی‌تا.
  • امام‌خمینی، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • بجنوردی، سیدحسن، القواعد الفقهیه، تحقیق مهدی مهریزی و محمدحسین درایتی، قم، نشر الهادی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
  • جوهری، اسماعیل‌بن‌حماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • حر عاملی، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آل‌البیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
  • حلبی، ابوالصلاح، الکافی فی الفقه، تصحیح رضا استادی، اصفهان، کتابخانه امام‌امیرالمؤمنین(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
  • حلی، علامه، حسن‌بن‌یوسف، تحریر الاحکام ‌الشرعیة علی مذهب ‌الامامیه، تصحیح ابراهیم بهادری، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۰ق.
  • حلی، قواعد الاحکام فی معرفة الحلال و الحرام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، مختلف الشیعة فی احکام الشریعه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • حلی، محقق، جعفربن‌حسن، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، تحقیق عبدالحسین محمدعلی بقال، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • حلی، المختصر النافع فی فقه الامامیه، قم، مطبوعات دینی، چاپ ششم، ۱۴۱۸ق.
  • خوانساری، سیداحمد، جامع المدارک فی شرح المختصر النافع، تصحیح علی‌اکبر غفاری، قم، اسماعیلیان، چاپ دوم، ۱۴۰۵ق.
  • خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامام‌الخوئی، مبانی تکملة المنهاج، القضاء و الحدود، قم، مؤسسة احیاء آثار الامام‌الخویی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
  • سبزواری، سیدعبدالأعلی، مهذّب الأحکام فی بیان الحلال و الحرام، قم، مؤسسه المنار، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
  • سلار، حمزةبن‌عبدالعزیز، المراسم العلویة و الاحکام النبویة فی الفقه الامامی، تصحیح محمود دبستانی، قم، حرمین، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • شهید اول، محمدبن‌مکی، الدروس الشرعیة فی فقه الإمامیه، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۷ق.
  • شهید ثانی، زین‌الدین‌‌بن‌علی، حاشیة الإرشاد، تحقیق رضا مختاری، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
  • شهید ثانی، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، ۱۴۱۰‌ق.
  • شهید ثانی، مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام، قم، مؤسسه‌ معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • صدوق، محمد‌بن‌علی، من ‌لایحضره الفقیه، تحقیق علی‌اکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
  • طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهره‌مند و دیگران، قم، مؤسسه آل‌البیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • طوسی، محمدبن‌حسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰‌ق.
  • طوسی، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • طوسی، الخلاف، تحقیق سیدعلی خراسانی و دیگران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
  • علوی گرگانی، سیدمحمدعلی، اجوبة المسائل، تهران، کمیل، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • علی، جواد، المفصل فی تاریخ العرب قبل الاسلام، دارالساقی، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
  • فاضل آبی، حسن‌بن‌ابی‌طالب، کشف الرموز فی شرح مختصر النافع، تحقیق علی‌پناه اشتهاردی و آقاحسین یزدی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۱۷ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، تفصیل‌ الشریعة فی شرح امام‌خمینی، تحریر الوسیله، الحدود، قم، مرکز فقهی ائمه اطهار(ع)، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • فاضل مقداد، مقدادبن‌عبدالله، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، تحقیق سیدعبداللطیف کوهکمره‌ای، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، جواهر الکلام، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • فاضل مقداد، کنز العرفان فی فقه القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی و محمدباقر شریف‌زاده، تهران، مرتضوی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • فاضل هندی، محمدبن‌حسن، کشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحکام، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۶‌ق.
  • فراهیدی، خلیل‌بن‌احمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، ‌دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گلپایگانی، سیدمحمدرضا، الدرّ المنضود فی احکام الحدود، تقریر علی کریمی، قم، دارالقرآن الکریم، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • گنجینه استفتائات قضایی، نرم‌افزار، معاونت آموزشی قوه قضائیه.
  • مفید، محمدبن‌محمد، المقنعه، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
  • مقیمی حاجی، ابوالقاسم، فلسفه مجازات در اسلام۱، مجله فقه اهل ‌بیت(ع)، قم، شماره ۵۱، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، استفتائات جدید، گردآوری ابوالقاسم علیان‌نژادی، قم، مدرسه امام‌علی‌بن‌ابی‌طالب(ع)، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • منتظری، حسینعلی، کتاب الحدود، قم، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۳۱ق.
  • منتظری، مجازات‌های اسلامی و حقوق بشر، قم، ارغوان دانش، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
  • موسوی اردبیلی، سیدعبدالکریم، فقه الحدود و التعزیرات، قم، دانشگاه مفید، چاپ دوم، ۱۴۲۷ق.
  • مؤمن قمّى، محمد، مبانی تحریر الوسیله ـ کتاب الحدود، تهران، مؤسسه تنظیم...، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • وحید خراسانی، حسین، منهاج الصالحین، قم، مدرسه امام‌باقر(ع)، چاپ پنجم، ۱۴۲۸ق.

فخرالدین راد، «حدود»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص.