علی شریعتی، اندیشمند مبارز، نویسنده و سخنور.

علی شریعتی
شریعتی علی 2.jpg
شناسنامه
نام کاملعلی شریعتی
زادروزدوم آذر ۱۳۱۲
شهر تولددر روستای کاهک از توابع بخش داورزن شهرستان سبزوار
کشور تولدایران
تاریخ درگذشت۲۹ خرداد
شهر درگذشتدر لندن
کشور درگذشتانگلستان
آرامگاهدر نزدیکی حرم حضرت زینب(س)
نام همسرپوران شریعت رضوی
فرزندانسه فرزند به نام‌های احسان، سوسن و سارا
دیناسلام
مذهبشیعه
پیشهاندیشمند مبارز، نویسنده و سخنور
اطلاعات علمی و مذهبی
تالیفاتخودسازی انقلابی، بازگشت به خویشتن، شیعه، تشیع علوی و تشیع صفوی، کتاب حج، جهت‌گیری طبقاتی اسلام و …

معرفی

علی شریعتی در دوم آذر ۱۳۱۲ در روستای کاهک از توابع بخش داورزن شهرستان سبزوار در محل خاندان مادری‌اش زهرا امینی، به دنیا آمد.[۱] پدرش محمدتقی شریعتی مزینانی از اندیشوران و مؤسس کانون نشر حقایق اسلامی مشهد بود و جدش ملاقربانعلی معروف به آخوند حکیم از شاگردان ملاهادی سبزواری بوده‌است.[۲]

علی شریعتی در کودکی آموختن قرآن را از مکتبخانه روستا آغاز کرد،[۳] در هفت‌سالگی وارد دبستان ابن‌یمین مشهد شد و در سیزده‌سالگی به دبیرستان فردوسی رفت.[۴] او در شانزده‌سالگی وارد دانشسرای مقدماتی شد و دیپلم گرفت.[۵] وی در سال ۱۳۳۱ «انجمن اسلامی دانش‌آموزان» را بنیان نهاد و به دلیل شرکت در تظاهرات علیه دولت قوام‌السلطنه، مدت کوتاهی بازداشت شد.[۶] او در همان روزها به سفارش پدر، ترجمه کتاب ابوذر غفاری اثر عبدالحمید جودة السحار را آغاز کرد[۷] و در سال ۱۳۳۲ وارد فعالیت مطبوعاتی در روزنامه خراسان شد.[۸]

شریعتی در سال ۱۳۳۴ وارد دانشکده ادبیات مشهد شد و خیلی زود مسئول انجمن ادبی دانشجویان شد[۹] و در سال ۱۳۳۵ برای درس اخلاق و تعلیمات دینی مقطع ابتدایی، یک کتاب درسی نوشت که چند بار تجدید چاپ شد.[۱۰] در ۲۵/۶/۱۳۳۶ وی و شانزده تن از فعالان «کانون نشر حقایق اسلامی»، ازجمله پدرش به دلیل فعالیت سیاسی در نهضت مقاومت ملی بازداشت و به زندان قزل قلعه تهران منتقل شدند و پس از هشت ماه آزاد شدند.[۱۱]

او در سال ۱۳۳۷ کتاب فی النقد و الادب نوشته محمد مندور مصری را با نام در نقد و ادب ترجمه کرد و در همین سال با همکلاسی خود پوران شریعت رضوی ازدواج کرد و او خواهر مهدی (آذر) شریعت رضوی است که در ۱۶ آذر ۱۳۳۲ به همراه دو نفر دیگر از دانشجویان در دانشگاه تهران به دلیل شرکت در تظاهرات اعتراضی به سفر رئیس‌جمهور آمریکا به ایران، به دست مأموران رژیم پهلوی به شهادت رسید[۱۲] (ببینید: دانشجویان).

شریعتی پس از گرفتن مدرک کارشناسی در ادبیات با کسب رتبه اول، در خرداد ۱۳۳۸ با بورسیه به فرانسه اعزام و نخست در دانشگاه سوربون پاریس در بخش ادبیات و علوم انسانی، رشته قرون وسطی و تاریخ اسلام ثبت‌نام کرد[۱۳] و مشغول تحصیل شد.[۱۴] او علاقه داشت در رشته جامعه‌شناسی ادامه تحصیل دهد؛ ولی مطلع شد باید دکترای خود را در ادامه رشته تحصیلی خود، ادبیات ادامه دهد؛ از این جهت زیر نظر پروفسور لازار، رساله خود را در موضوع کتاب تاریخ فضایل بلخ اثر صفی‌الدین انتخاب کرد.[۱۵]

شریعتی سال ۱۳۴۰ در پاریس با کنفدراسیون دانشجویان ایرانی، جبهه ملی، نهضت آزادی، نشریه ایران آزاد و انقلابیان الجزایری و نشریه المجاهد آنان همکاری می‌کرد و به دنبال شرکت در تظاهرات سیاه‌پوستان که در پی کشته‌شدن پاتریس لومومبا ـ رهبر آزادی‌خواهان کنگو ـ در برابر سفارت اتریش برگزار شد، بازداشت و مدت کوتاهی زندانی شد.[۱۶] وی پس از پایان دوره دکتری در رشته تاریخ، در سال ۱۳۴۳ به ایران بازگشت؛ ولی در مرز بازرگان بازداشت و روانه زندان شد.[۱۷] او با وجود داشتن مدرک دکتری، اجازه تدریس در دانشگاه را نیافت؛ از این‌رو پس از آزادی به تدریس در روستای طرق و دبیرستان‌های مشهد پرداخت.[۱۸] وی در سال ۱۳۴۴ با سیدمحمد حسینی بهشتی و محمدجواد باهنر در بررسی کتاب‌های دینی همکاری کرد و در سال ۱۳۴۵ در دانشکده ادبیات مشهد استادیار و مشغول به کار شد.[۱۹]

در سال ۱۳۴۷ مرتضی مطهری از شریعتی برای سخنرانی در حسینیه ارشاد تهران دعوت کرد.[۲۰] فعالیت و تبلیغ در این حسینیه، نقطه عطف زندگی شریعتی بود. او با سخنرانی در دانشگاه‌های مختلف همچنین در حسینیه ارشاد، تحرکی قابل توجه در نسل جوان پدیدآورد و در فاصله سال‌های ۱۳۴۸–۱۳۵۰ با کاروان حسینیه ارشاد، سه سفر به مکه رفت و یک سفر به مصر.

کتاب‌های تحلیلی از مناسک حج و آری این چنین بود برادر، رهاورد سفرهای حج و مصر اوست.[۲۱] برخی از کتاب‌های او، حاصل سخنرانی در حسینیه ارشاد تهران است. سخنرانی‌های مؤثر وی بر شرکت‌کنندگان این حسینیه، مأموران رژیم پهلوی را وادار به واکنش کرد. آنان در آبان ۱۳۵۱ حسینیه ارشاد را تعطیل کردند؛ سپس به خانه شریعتی و پدرش در مشهد یورش بردند و کتاب‌های او را با خود بردند.[۲۲] وی تا تیر ۱۳۵۲ زندگی پنهانی داشت؛ ولی با اطلاع از بازداشت پدر، خود را به سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) معرفی کرد و تا فروردین ۱۳۵۴ در کمیته مشترک ضد خرابکاری زندانی بود[۲۳]؛ اما در زمانی که وی زندانی بود محمدرضا پهلوی به الجزایر سفر کرده بود و سران الجزایر به تقاضای دانشجویان ایرانی، از پهلوی خواستند تا شریعتی را آزاد کند و او به دستور پهلوی، از زندان آزاد شد[۲۴]؛ ولی رژیم پهلوی توزیع کتاب‌های وی را ممنوع اعلام و از کتابخانه‌ها و بازار کتاب جمع‌آوری کرد.[۲۵]

شریعتی سهم زیادی در ایجاد شور انقلابی جوانان داشت؛ به گونه‌ای که از او در کنار سیدمحمود طالقانی و مرتضی مطهری با عنوان پرچم انقلاب یادشده است که در دل توده مردم ماندگار شدند.[۲۶] اندیشه و زبان گویای شریعتی، سبب تحول در جوانان ایران شد و مبارزه و انقلاب را تغذیه کرد و تداوم انقلاب را با وجود مخالفت‌ها پایه و پیکر داد.[۲۷] وی معتقد بود هر انقلاب سیاسی باید از یک خمیره فکری برخوردار باشد، از نظر او آنچه انقلاب‌ها را برگشت‌ناپذیر می‌کند، بنیاد فکری و آگاهی است که در ورای هر انقلابی وجود دارد[۲۸] و تشیع نیازمند دمیدن مستمر روح تازه و انقلاب مداوم است. او سکولارها و سنت‌گراهایی را که به‌زعم وی زمان و مکان را درک نمی‌کردند، مانع انقلاب می‌دانست.[۲۹] وی از سال ۱۳۵۱ به بعد و پس از انتشار جزوه شهادت، فعالیت خود را بر روی نسل جوان برای رهایی از الگوی فرهنگ غربی متمرکز کرد و در مقدمه کتاب فاطمه فاطمه است، آنان را از تقلید شکل و شمایل غربی برحذر داشت و این انقلاب فرهنگیِ او بر نسل جوان مؤثر بود.[۳۰]

او معتقد به پویایی انقلاب بود که در آثارش مفاهیمی چون اجتهاد، امر به معروف و نهی از منکر، مهاجرت و نظریه انقلاب در انقلاب را برای جلوگیری از خاموش‌شدن انقلاب مطرح کرد.[۳۱] با این حال، شریعتی به دلیل آنکه در علوم اسلامی در حوزه‌های علمیه تحصیل نکرده بود و نشست و برخاست او با برخی دانشمندان غربی بود، دربارهٔ برخی از علمای دینی، دچار اظهارات تندی شد؛ به همین جهت تقابل و تعامل شریعتی با روحانیت، از بخش‌های چالش‌برانگیز زندگی او به‌شمار می‌رود. از سوی دیگر، وی قوی‌ترین و مؤمنانه‌ترین دفاع از علمای راستین اسلام را به خود نسبت داده و آن را نه تنها وظیفه هر مسلمان مؤمن، بلکه وظیفه هر روشنفکر مسئول، هرچند غیر معتقد به مذهب دانسته‌است.[۳۲] وی در اظهار نظری اذعان کرده پای هیچ قرارداد استعماری، امضای یک آخوند نجف‌رفته نیست؛ ولی امضای دکترها و مهندس‌ها هست و آن را اسباب افتخار علمای دینی و باعث خجالت طیف روشنفکر برشمرده[۳۳]؛ چنان‌که از طیف علما به عنوان پیشتازان نهضت‌های ضد استعماری ستایش کرده‌است.[۳۴] وی نوشته‌است در سال‌های ۱۳۳۸–۱۳۴۳ در اروپا، در برابر سیل اتهامات ریشه‌دار و مجهزی که نثار جامعه علمای مذهبی و نقش اجتماعی آن می‌شد، دفاعیاتی از اصالت عالمان و نقش اجتماعی آگاه آنان کرده‌است.[۳۵]

از سوی دیگر، شریعتی واژه «روحانی» را نشان طبقه‌بندی یک صنف، وارداتی و اقتباس‌شده از تعالیم مسیحی قرون وسطا می‌دانست. او روحانیان را با علمای اسلامی یکی نمی‌دانست. از نظر او در اسلام دستگاهی، طبقه‌ای یا تیپی به نام روحانیت وجود ندارد و اصطلاح روحانی خیلی تازه و نوظهور است. در اسلام، عالِم در برابر غیر عالم مطرح است، نه روحانی در برابر جسمانی.[۳۶]

سیدمحمد حسینی بهشتی نیز نظر مشابه شریعتی را ارائه کرده‌است. وی معتقد بود در اسلام سمت خاصی به نام روحانیت نظیر آنچه در میان پیروان بسیاری از ادیان هست و تقریباً شغل و حرفه خاص روحانیان شمرده می‌شود، سراغ ندارد. آنچه در اسلام وجود دارد، سلسله‌ای تکالیف واجب یا مستحب عمومی است که برخی عینی و اغلب کفایی است، بی‌آنکه کمترین شغل و حرفه‌ای برای یک دسته باشد.[۳۷] بهشتی در جای دیگر ضمن تکرار نظر پیشین خود از ناگزیری کاربرد اصطلاح روحانی برای عالمان دینی یاد کرده و گفته‌است ایستادن بر سر لفظ، بی‌فایده است و منظور از روحانیت، علمای صاحب علم و تقوا هستند که توانایی الگوبودن برای جامعه را داشته باشند، الگو در اندیشه خالص و اصیل و عمل اسلامی.[۳۸]

شریعتی با تقسیم‌بندی تشیع به تشیع صفوی و تشیع علوی، دسته‌ای از روحانیان را از مصادیق تشیع صفوی دانسته و به آنان حمله کرده‌است[۳۹]؛ ازجمله وی به نقد محمدباقر مجلسی پرداخت و حملات تندی به این عالم برجسته شیعه کرد و کتاب بحار الانوار او را حاوی روایات ضعیف و جعلی شمرد[۴۰]؛ اما علمای مبارز را مصادیق تشیع علوی می‌دانست و آنان را ستایش می‌کرد[۴۱]؛ برای نمونه از ساده‌زیستی و شخصیت عبدالکریم حائری یزدی و سیدحسین بروجردی قدردانی کرد.[۴۲]

برخی ضعف‌ها و خطاهای موجود در آثار شریعتی و حملات تند وی به برخی عالمان شیعه باعث شد تعدادی از عالمان و مجتهدان نظرات تندی علیه او ابراز کنند[۴۳] و برخی مخالفان اتهام‌هایی را متوجه وی سازند؛ اما مرتضی مطهری و مهدی بازرگان در اعلامیه مشترکی ضمن تأکید بر برخی اشتباهات شریعتی در مسائل اسلامی و اعتقادی، این تهمت‌ها را ناروا شمردند[۴۴]؛ چنان‌که اظهار نظرهای نقدآمیز و ستایش‌آمیز وی دربارهٔ عالمان دینی مبارز، نشان‌دهنده فرق‌گذاری وی میان آنان است[۴۵] و در مجموع، اشتباهات شریعتی در برابر خدماتش به اسلام و تشیع، ناچیز بود[۴۶] و خود نیز محمدرضا حکیمی را برای رفع آن اشتباهات، وصی قرار داد.[۴۷]

رابطه شریعتی و امام‌خمینی

رابطه امام‌خمینی و شریعتی، متفاوت از دیگر علما تعریف شده‌است. شریعتی اگرچه نمی‌توانست در شرایط خفقان رژیم پهلوی از امام‌خمینی صریحاً نام ببرد، با عبارت‌های خاصی ایشان را ستوده‌است.[۴۸] وی در اواخر عمر خود به روحانیان مبارز ازجمله امام‌خمینی بسیار علاقه‌مند و ارادتمند بود و به صورت عاشقانه به ایشان اظهار علاقه می‌کرد[۴۹] و ایشان را مرجع بزرگ عصر می‌دانست و از ایشان ستایش می‌کرد.[۵۰] وی رهبران نهضت‌های ضد استعماری را از متن روحانیت و تشیع علوی می‌شمرد و امام‌خمینی را نمونه این رهبران می‌دانست و ستایش می‌کرد.[۵۱] وی پس از واقعه پانزده خرداد ۱۳۴۲ و تبعید امام‌خمینی در سال ۱۳۴۳، از رژیم پهلوی انتقاد کرد و در شعری که به مناسبت تبعید امام‌خمینی سروده بود، ایشان را ستود[۵۲]؛ چنان‌که در اروپا، سرمقاله‌ای با عنوان «مصدق رهبر ملی، خمینی رهبر مذهبی» برای نشریه ایران آزاد نوشت؛ اما دیگر اعضا که وابسته به جبهه ملی بودند، از چاپ آن خودداری کردند و وی از آن نشریه کناره گرفت.[۵۳] بنابر گزارش ساواک، شریعتی پس از تعطیلی حسینیه ارشاد، به طرفداران خود سفارش کرده بود که با طلاب و روحانیان برای بردنِ آنان به سوی طرفداری از امام‌خمینی به بحث بپردازند.[۵۴]

افزون بر این شریعتی، امام‌خمینی را پیشتاز مبارزه ضد اسرائیلی و یک استثنا در میان مراجع معاصر دانسته[۵۵] و تقلید از ایشان را مایه افتخار برای خود برشمرده است.[۵۶] وی از علمای مبارز بسیاری به نیکی یاد کرده و امام‌خمینی را مرجع بزرگ عصر برشمرده که به عقیده او، علمای مبارزی چون میرزای شیرازی و سیدحسن مدرس و امام‌خمینی، نماینده روح حاکم بر حوزه آن روز نیستند؛ زیرا به‌زعم وی، آنان در حرکت مبارزاتی خود در میان توده‌ها و روشنفکران و نسل جوان، یاران بیشتری دارند تا در داخل حوزه و میان همقطاران خود.[۵۷] وی در پایان عمر خود پیغامی به امام‌خمینی در نجف، در راستای همگامی با ایشان فرستاده بود[۵۸]؛ از همین‌رو برخی او را از مخلصان و شیفتگان امام‌خمینی و دارای دوستان و دشمنان مشترک دانسته‌اند[۵۹]؛ به گونه‌ای که گفته شده‌است بیشتر مخالفان افراطی وی، مخالف مبارزه سیاسی امام‌خمینی نیز بوده‌اند.[۶۰] ساواک نیز از تمایل طرفداران امام‌خمینی به شریعتی گزارش کرده‌است.[۶۱]

امام‌خمینی در میان دو نظریه مثبت و منفی دربارهٔ شریعتی و افکار او، با مطالعه برخی آثار شریعتی،[۶۲] برخی نظریات وی را درست و برخی را نادرست برشمرده است. این موضع اعتدالی امام‌خمینی، هم موافقان مطلق‌گرای شریعتی را آرام کرد و هم آتش قهر مخالفان افراطی او را تا حدی فرونشاند؛ همچنین مانع سوء استفاده رژیم پهلوی از این جو اختلاف شد.[۶۳] با وجود تلاش‌های برخی برای گرفتن سخنی له یا علیه شریعتی، ایشان در این زمینه یادآور شد که شریعتی مطالب صحیح و غیر صحیح دارد[۶۴] و پس از درگذشت شریعتی حاضر به امضای متن تسلیت نامه‌ای که به معنای تأیید همه آثار وی بود نشد،[۶۵] ولی مطالب غیر صحیح آن به‌حدی نبود که به آن انحراف می‌گویند.[۶۶] در پاسخ به پرسشی نیز که گویا در سال ۱۳۵۶ از ایشان دربارهٔ کتاب‌های شریعتی شده، تأکید کرد که صلاح نمی‌داند در چیزهایی که موجب اختلاف می‌شود دخالت کند.[۶۷]

از سوی دیگر، امام‌خمینی برجسته‌کردن مسئله شریعتی را توطئه ساواک به منظور تحلیل‌بردن نیروی انقلابیان و حاشیه‌سازی عمدی جهت انحراف از اهداف اصلی روحانیت می‌دانست[۶۸] و منتقدان و منبری‌های مخالف شریعتی و مدافعان سرسخت او را غافل از توطئه حساب‌شده علیه کل آنان می‌شمرد.[۶۹] ایشان در سخنرانی به مناسبت چهلم درگذشت فرزند خود، سیدمصطفی خمینی در نجف، از هر دو طیف روحانی و روشنفکر، ضمن ابراز علاقه، در این خصوص گلایه کرد[۷۰] و بدون نام‌بردن از شریعتی و غیر آن، ضمن اعلام ارادت به روشنفکران، از زیاده‌روی برخی از آنان دربارهٔ فقه و فقها که به نظر ایشان نه از سر ستیز بلکه ناشی از عدم اطلاع بوده‌است، گله کرد و درباری خواندن امثال محمدباقر مجلسی و شیخ بهایی و محقق ثانی را رد کرد.[۷۱] ایشان همچنین به سخنان برخی از علما که در سخنرانی‌های خود به روشنفکران و دانشگاهیان به سبب برخی خطاها ناسزا می‌گویند، اعتراض کرد و آنان را به جذب و هدایت دانشگاهیان تشویق و از طرد آنان برحذر داشت.[۷۲]

همچنین امام‌خمینی بر امید خود به طبقه جوان و دانشجویان در داخل و خارج کشور تأکید و دانشمندان را به معرفی زوایای اسلام تشویق می‌کرد. ایشان عرضه اسلام را با چهره واقعی آن مایه پیروزی می‌دانست و جوانان را به وحدت در سایه اسلام فرا می‌خواند و مخاطبان خود را از خطر عناصر مرموزی که نیروهای بیگانگان‌اند و میان انجمن‌های اسلامی اختلاف ایجاد می‌کنند، برحذر می‌داشت.[۷۳] ایشان ضمن تأکید بر وحدت مسلمانان، اختلاف‌اندازی را ابزار دشمنان می‌دانست و اختلاف بر سر مسئله علی شریعتی را مایه تحلیل قوا می‌شمرد و از اینکه به نام شریعتی اهل منبر و دانشگاهی‌ها رویاروی یکدیگر شده‌اند، این اختلاف‌ها را سبب خواب راحت دشمنان اصلی مردم خواند.[۷۴]

امام‌خمینی که گفته شده دربارهٔ شریعتی، از سه مطلب ابراز تأسف کرده‌است: عمومیت‌نداشتن مخاطبان او به‌ویژه در علما و بازاریان، درافتادن عده‌ای با او و در نتیجه مشغول‌شدن او با مخالفانش و نیافتن فرصت برای تصحیح آثار و تألیفات خود،[۷۵] پس از پیروزی انقلاب نیز به جریان‌سازی ساواک اشاره کرده و مسئله اختلاف بر سر شریعتی و تبلیغات له یا علیه او را برای صرف قوای مبارزان در این جهت برشمرده است[۷۶]؛ همچنین در بیانی دیگر ضمن تأکید بر مسئله‌سازی ساواک بر سر مسائلی چون شریعتی و کتاب شهید جاوید و قتل سیدابوالحسن شمس‌آبادی، منبری‌های داغ علیه آنان و جوان‌های افراطی طرفدار او را بی‌توجه به واقعیت‌های جامعه دانسته‌است.[۷۷] ایشان برخی طرفداران و مخالفان شریعتی یا شمس‌آبادی را که به مقابله با هم می‌پرداختند، غافل و فریب‌خورده برشمرده و از اینکه دو طرف به‌زعم خود تبلیغ له یا علیه شریعتی را برای «رضای خدا» می‌پنداشتند، ابراز تأسف کرده‌است.[۷۸] ایشان بار دیگر در جواب یکی از حاضران، که موضع روشنِ ایشان در قبال شریعتی را خواستار شده بود، از جواب‌دادن حذر کرد و دلیل آن را اختلاف‌انگیز بودنِ آن معرفی و اختلافات بر سر شریعتی در شهرهای مانند تهران، اصفهان و مشهد را یادآوری کرد و چنین اختلاف‌ها را بر سرمسئله‌ای واهی و غیر صحیح خواند.[۷۹]

درگذشت

شریعتی که فعالیتش در ایران ممنوع شده بود، پس از آزادی از زندان تصمیم به مهاجرت گرفت و به‌طور ناشناخته در شانزدهم اردیبهشت ۱۳۵۶ با نام علی مزینانی که نام خانوادگی شناسنامه‌ای او بود، از کشور خارج شد؛ ولی یک ماه بعد در ۲۹ خرداد به‌طور ناگهانی در لندن و در ۴۴سالگی درگذشت.[۸۰] امام‌موسی صدر زمینه انتقال پیکر او را به سوریه فراهم کرد و بر جنازه‌اش نماز خواند و در نزدیکی حرم حضرت زینب(س) دفن شد. محمد مفتح و مصطفی چمران نیز در مراسم دفن وی حضور داشتند.[۸۱] ساواک از حضور سیدمصطفی خمینی و امام‌موسی صدر در مراسم چهلم شریعتی در کنار مقبره او گزارش داده‌است.[۸۲]

پس از درگذشت شریعتی، دانشجویان و انجمن‌های اسلامی در اروپا و آمریکا پیام‌های تسلیت بسیاری به امام‌خمینی فرستادند. ایشان در مرداد ۱۳۵۶ در پاسخ این پیام‌ها در نامه‌ای، ابراهیم یزدی را موظف کرد تا از آنان رسماً تشکر کند. ایشان در درگذشت شریعتی از مفهوم «فقدان» استفاده کرد و در جواب احساسات آنان، اسلام را پاسخگوی نیازهای مردم معرفی کرد و همه را به وحدت و دوری از دسیسه‌های دشمن فرا خواند.[۸۳]

از علی شریعتی آثار زیادی به‌جا مانده‌است. خودسازی انقلابی، بازگشت به خویشتن، شیعه، تشیع علوی و تشیع صفوی، کتاب حج، جهت‌گیری طبقاتی اسلام، تاریخ تمدن، هبوط در کویر، تاریخ شناخت ادیان (دو جلد)، اسلام‌شناسی (سه جلد)، گفتگوی تنهایی، ویژگی‌های قرون جدید، جهان‌بینی و ایدئولوژی و نامه‌ها بخشی از آثار او می‌باشند. مجموعه آثار وی در ۳۴ جلد تدوین و منتشر شده‌است. برخی از آثار شریعتی نیز به زبان‌های دیگر ترجمه شده‌است.[۸۴] سخنرانی‌های شریعتی نیز در ۷۸ عنوان، علاقه‌مندان زیادی در ایران و خارج داشته‌است.[۸۵] شریعتی دارای سه فرزند به نام‌های احسان، سوسن و سارا است که دارای فعالیت‌های علمی و فکری و آثار چندی می‌باشند.

پانویس

  1. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳ و ۱۶؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۹.
  2. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۵–۹؛ مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۲۵–۲۲۶.
  3. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.
  4. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۵؛ شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۲–۲۳.
  5. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۵ و ۳۴؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۳.
  6. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۸.
  7. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۲۹؛ جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌ها، ۹۲–۹۳.
  8. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۳۲–۳۳.
  9. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۹.
  10. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۳۶.
  11. خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۶–۵۰۷؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.
  12. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۴۳–۴۴، ۴۹ و ۵۳.
  13. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۶۷.
  14. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۳۵؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.
  15. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۶۷–۶۸.
  16. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۴۲؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۸؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۴.
  17. شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۸۷–۸۹.
  18. خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۸؛ شریعت رضوی، طرحی از یک زندگی، ۹۰–۹۱.
  19. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۰۹.
  20. مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۶۷–۲۶۸؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵.
  21. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۲۹۲–۲۹۳.
  22. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸.
  23. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۵۱۲.
  24. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۲۹۵–۲۹۶؛ علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸.
  25. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۴۸؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۵/۶۶.
  26. خامنه‌ای، یاد یادآوران، ۱۴۲.
  27. بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، ۳۳–۳۴.
  28. علیجانی، اصلاح انقلابی، ۱۲۵؛ ← لولاکی، جریان‌شناسی چپ اسلامی، ۸۳.
  29. لولاکی، جریان‌شناسی چپ اسلامی، ۹۹.
  30. صالحی، تأثیر اندیشه‌های شهید مطهری و دکتر شریعتی در انقلاب، ۴۷.
  31. جنت، اصلاح و انقلاب، ۷۵.
  32. شریعتی، دربارهٔ روحانیت، ۱۵۰؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۵.
  33. شریعتی، دربارهٔ روحانیت، ۱۴۵–۱۴۶؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۵؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، ۳۳.
  34. شریعتی، مجموعه آثار، ۴/۶۹.
  35. شریعتی، دربارهٔ روحانیت، ۱۴۶.
  36. شریعتی، مجموعه آثار، ۲۰/۱۱۹؛ خامنه‌ای، یاد یادآوران، ۱۳۸؛ حسینی بهشتی، ولایت، رهبر، روحانیت، ۳۳۸.
  37. شریعتی، دربارهٔ مرجعیت، ۱۴۲–۱۴۸.
  38. ولایت، رهبری، روحانیت، ۳۳۸–۳۴۰.
  39. شریعتی، مجموعه آثار، ۹/۳۷–۳۹.
  40. شریعتی، مجموعه آثار، ۲۳/۲۵۵–۲۵۶.
  41. جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۲۰–۲۲.
  42. شریعتی، مجموعه آثار، ۴/۶۹.
  43. مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۱۴؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۵۰، ۳۵۸، ۳۶۰ و ۳۶۶؛ رهنما، ۲۹۸–۲۹۹ و ۳۴۱–۳۴۴.
  44. مرکز اسناد، شریعتی به روایت اسناد ساواک، ۲/۲۱۴ و ۲۱۷؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، ۳۵–۳۹.
  45. جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۷.
  46. شریعتی، محمدتقی، مصاحبه، ۲۴۷–۲۵۰؛ شهیدی، مصاحبه، ۲۶۱–۲۶۲؛ حسینی بهشتی، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۱۳۵–۱۴۰.
  47. اسفندیاری، اشاره، ۷۴–۷۶.
  48. جعفریان، شریعتی و روحانیت، ۲۰–۲۱.
  49. خامنه‌ای، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۹۶–۹۷ و ۱۰۷.
  50. شریعتی، مجموعه آثار، ۲۷/۲۴۵؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶.
  51. شریعتی، مجموعه آثار، ۲۰/۱۱۹؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۷.
  52. حکیم‌پور، شریعتی در زندان، ۴۳–۴۴.
  53. جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌ها، ۲۵۹–۲۶۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۲۱۰.
  54. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۶۲–۳۶۳.
  55. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۴۶۸–۴۶۹؛ خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶–۱۷.
  56. خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۹؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷–۳۵۸.
  57. شریعتی، مجموعه آثار، ۲۷/۲۴۵؛ ← خواجویی، یاد و یادآوران، ۱۶.
  58. دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۸.
  59. دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۷؛ خامنه‌ای، دکتر علی شریعتی از نگاه، ۱۱۶.
  60. محتشمی‌پور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۸؛ بازرگان، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، ۲۶.
  61. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۲۵۴ و ۶/۳۹۶–۳۹۷.
  62. دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳–۳۵۴؛ محتشمی‌پور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.
  63. محتشمی‌پور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷.
  64. محتشمی‌پور، از ایران به ایران، ۱/۳۴۷؛ شریعتی، احسان، یادآور، ۲۲۸ و ۲۳۰؛ دعایی، یاد یادآوران، ۳۵۳.
  65. فردوسی‌پور، همگام با خورشید از ایران تا ایران، ۲۳۸–۲۴۲.
  66. دعایی، خاطرات، ۱۶۹.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۶.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۷/۴۲، ۴۱۰؛ طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۱۲.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۳۴.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۷.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۳۸–۲۴۰.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۴۹.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷–۲۰۹.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۳۶–۲۳۷.
  75. دعایی، یاد یادآوران، ۳۴۸.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۱–۴۲.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۱۰؛ ۸/۵۳۳–۵۳۴.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۳۳–۵۳۴.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۴۳–۴۴.
  80. علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸؛ کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۵۶.
  81. طباطبایی، خاطرات، ۱/۱۳۶، ۱۴۰–۱۴۲ و ۲/۱۷، ۵۲، ۶۷، ۷۰.
  82. برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۴.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۲۰۷–۲۰۸.
  84. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۸–۹؛ علیخانی و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، ۱۷/۱۹۸.
  85. کامور، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، ۱۰–۱۳؛ برزگر جلالی، شریعت، شریعتی، ۳۷۸–۳۷۹.

منابع

  • اسفندیاری، محمد، اشاره، چاپ‌شده در دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • بازرگان، مهدی، مقدمه کتاب دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • برزگر جلالی، مسعود، شریعت، شریعتی، و بیان ادبی مذهب، تبریز، فروغ آزادی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • جعفریان، رسول، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ـ سیاسی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ـ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ پنجم، ۱۳۸۳ش.
  • جعفریان، رسول، شریعتی و روحانیت، ایران، بی‌نا، ۱۳۷۶ش.
  • جنت، رضا، اصلاح و انقلاب، بررسی تطبیقی آراء و نظرات دکتر شریعتی و سروش، پایان‌نامه کارشناسی، قم، دانشگاه باقرالعلوم (ع)، ۱۳۸۰ش.
  • حسینی بهشتی، سیدمحمد، مصاحبه، چاپ‌شده در دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • حسینی بهشتی، سیدمحمد، مقاله، چاپ‌شده در بحثی دربارهٔ مرجعیت و روحانیت، تدوین جمعی از دانشمندان، تهران، انتشار، بی‌تا.
  • حسینی بهشتی، سیدمحمد، ولایت، رهبری، روحانیت، تهران، بنیاد نشر آثار و اندیشه‌های شهید بهشتی، چاپ سوم، ۱۳۸۳.
  • حکیم‌پور، محمد، شریعتی در زندان، تألمات و خاطرات زندان همراه با بیوگرافی تحلیلی و بررسی اندیشه‌ها، تهران، نغمه نواندیش، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، مصاحبه، چاپ‌شده در دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • خامنه‌ای، سیدعلی، مصاحبه، چاپ‌شده در یاد و یادآوران، یادی از معلم شهید دکتر علی شریعتی از زبان یادآوران، تدوین علیرضا خواجویی، اصفهان، غزل، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • خواجویی، علیرضا، یاد و یادآوران، یادی از معلم شهید دکتر علی شریعتی از زبان یادآوران، اصفهان، غزل، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • دعایی، سیدمحمود، گوشه‌ای از خاطرات حجت‌الاسلام و المسلمین سیدمحمود دعایی، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • دعایی، سیدمحمود، مصاحبه، چاپ‌شده در یاد و یادآوران، یادی از معلم شهید دکتر علی شریعتی از زبان یادآوران، تدوین علیرضا خواجویی، اصفهان، غزل، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • رهنما، علی، مسلمانی در جستجوی ناکجا آباد، زندگینامه سیاسی علی شریعتی، ترجمه کیومرث قرقلو، تهران، گام نو، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • شریعت رضوی، پوران، طرحی از یک زندگی، تهران، چاپخش، چاپ نهم، ۱۳۸۲ش.
  • شریعتی، احسان، یادآور، مجله کتاب ماه، فرهنگی تاریخی، ویژه بازکاوی اندیشه و عمل گروه فرقان، شماره‌های ۶، ۷ و ۸، ۱۳۸۸ و ۱۳۸۹ش.
  • شریعتی، علی، دربارهٔ روحانیت، مشهد، سپیده باوران، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج۴، بازگشت، تهران، الهام، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج۹، تشیع علوی و تشیع صفوی، تهران، چاپخش، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج۲۰، چه بایدکرد؟، تهران، شرکت سهامی انتشار، بی‌تا.
  • شریعتی، علی، مجموعه آثار، ج۲۳، جهان بینی و ایدئولوژی، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، ۱۳۷۷ش.
  • شریعتی، علی، شریعتی، مجموعه آثار، ج۲۷، بازشناسی هویت ایرانی ـ اسلامی، تهران، شرکت سهامی انتشار، ۱۳۷۶ش.
  • شریعتی، محمدتقی، مصاحبه، چاپ‌شده در دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • شهیدی، سیدجعفر، مصاحبه، چاپ‌شده در دکتر علی شریعتی از دیدگاه شخصیت‌ها، تدوین جعفر سعیدی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • صالحی، سکینه، تأثیر اندیشه‌های شهید مطهری و دکتر شریعتی در انقلاب اسلامی ایران، پایان‌نامه کارشناسی، قم، دانشگاه باقرالعلوم (ع)، ۱۳۸۳ش.
  • طباطبایی، سیدصادق، خاطرات سیاسی ـ اجتماعی دکتر سیدصادق طباطبایی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • علیجانی، رضا، اصلاح انقلابی، تهران، یادآوران، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • علیخانی، علی‌اکبر و دیگران، اندیشه سیاسی متفکران مسلمان، تهران، پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی، چاپ اول، ۱۳۹۰ش.
  • فردوسی‌پور، اسماعیل، همگام با خورشید از ایران تا ایران، خاطرات اسماعیل فردوسی‌پور، قم، مجتمع فرهنگی اجتماعی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • کامور، جواد، قصه زندگی و مرگ علی شریعتی، تهران، به‌آفرین، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
  • لولاکی، سیدمحمد، جریان‌شناسی چپ اسلامی با تأکید بر روشنفکران دینی در ایران، ۱۳۲۰–۱۳۵۷، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، قم، دانشگاه مفید، ۱۳۸۴ش.
  • محتشمی‌پور، سیدعلی‌اکبر، از ایران به ایران، قم، کوثر النبی (ص)، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شریعتی به روایت اسناد ساواک، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.

پیوند به بیرون

  • حسین صالحی، علی شریعتی، دانشنامه امام‌خمینی، ج۶، ص۳۹۴–۴۰۱.