پرش به محتوا

اجتهاد متجزی

از ویکی امام خمینی

اجتهاد متجزی به معنای توانایی استنباط برخی از احکام شرعی در بعضی از ابواب فقه، در مقابل اجتهاد مطلق است. برخی از عالمان امکان و حجیت آن را پذیرفته و برخی نپذیرفته‌اند. امام‌خمینی، حجیت اجتهاد متجزی را پذیرفته و بر اساس آن نیز فروعاتی را یادآور شده است. اجتهاد از جهات گوناگون در خور تقسیم و دارای اقسامی است. و اجتهاد به اعتبار شخص مجتهد به دو قسم مطلق و متجزی تقسیم می شود.[۱]

اجتهاد متجزی

اجتهاد متجزی، مقابل اجتهاد مطلق بوده و به معنای توانایی استنباط برخی از احکام شرعی در بعضی از ابواب فقه است. به مجتهدی که دارای چنین خصوصیتی باشد مجتهد متجزی می‌گویند. بسیاری از اصولیان و فقیهان به این تقسیم و تعریف آن اشاره کرده‌اند.[۲]

امکان یا امتناع اجتهاد متجزی

برخی از عالمان، تجزی در اجتهاد را ناممکن دانسته‌اند؛[۳] ولی بیشتر آنان، آن را امری ممکن شمرده و تحقق خارجی آن را نیز، پذیرفته‌اند.[۴] بنا براین، درباره امکان یا امتناع اجتهاد متجزی، دو دیدگاه وجود دارد:

الف. دیدگاه کسانی که به امتناع آن اعتقاد دارند؛ آنها برای اثبات مدعای خود به دلیل‌های زیر استناد کرده‌اند:

ملکه اجتهاد، از کیفیات نفسانی، بسیط و غیرقابل انقسام است؛ بنابراین، اجتهاد یا وجود دارد و یا ندارد و ممکن نیست که بخشی از آن موجود باشد و بخشی از آن موجود نباشد، زیرا لازمه آن، عدم بساطت است.

تمام ابواب فقه، به یکدیگر مرتبط هستند و ممکن است مطلبی در بابی بیاید که به باب دیگر ارتباط پیدا کند؛ پس تجزی اجتهاد و این که شخص در بابی مجتهد باشد و در باب دیگر مجتهد نباشد، صحیح نیست.[۵]

ب. دیدگاه کسانی که به امکان اجتهاد متجزی معتقد هستند؛ مانند: آخوند خراسانی، که نه تنها آن را ممکن می‌داند، بلکه معتقد است عادتاً محال است بدون کسب اجتهاد متجزی، به اجتهاد مطلق رسید.[۶] طرفداران این دیدگاه، در جواب اشکال کسانی که به امتناع آن اعتقاد دارند، می‌گویند: درست است که ملکه اجتهاد، بسیط و غیرقابل تجزیه است، اما دارای مراتبی متفاوت می‌باشد؛ یعنی یک حقیقت مشکک است و تا شخص، دارای مراتب ضعیف تر نگردد، به مراتب بالاتر آن نمی‌رسد؛ بنابراین، اجتهاد، تدریجی الحصول است و به مرتبه اعلای آن جز با عبوراز مرتبه پایین‌تر نمی‌توان رسید.[۷]

پس از پذیرش امکان تجزی در اجتهاد، از سه مطلب بحث می‌شود:

  • آیا جایز است که مجتهد متجزی به رای خود عمل کند یا خیر؟
  • آیا برای دیگران جایز است که به فتوای مجتهد متجزی رجوع کنند؟
  • آیا مجتهد متجزی می‌تواند منصب قضا را عهده‌دار شود و آیا حکمش نافذ است؟

دیدگاه امام‌خمینی

امام‌خمینی هر چند به تفصیل درباره اجتهاد متجزی بحث نکرده است ولی این نوع اجتهاد را پذیرفته و اعتبار و حجیت آن را نیز بیان کرده است. پاسخ ایشان به پرسش‌های یادشده به شرحی که در زیر می‌آید مثبت است:

عدم جواز رجوع متجزی به غیر در فتوا

امام‌خمینی تجزی در اجتهاد را می پذیرد و نظرش را حجت می‌داند و بر این باور است که مجتهد متجزی باید به نظر خودش عمل کند.[۸] ایشان در رساله «الاجتهاد و التقلید» نیز می‌نویسد:

«الموضوع لعدم جواز الرجوع الی الغیر فی التکلیف، و عدم جواز تقلید الغیر، هو قوّة استنباط الاحکام من الادّلة و امکانه، ولو لم یستنبط شیئاً منها بالفعل. فلو فرض حصولها لشخص من ممارسة مقدّمات الاجتهاد، من غیر الرجوع الی مسالة واحدة فی الفقه - بحیث یصدق علیه «انّه جاهل بالاحکام غیر عارف بها» - لا یجوز له الرجوع الی غیره فی الفتوی مع قوّة الاستنباط فعلاً و امکانه له، من غیر فرق بین من له قوّة مطلقة، او فی بعض الابواب، او الاحکام بالنسبة الیها».[۹]

بنابراین، برای مجتهد متجزی که امکان اجتهاد برای او فراهم است، رجوع به غیر و اخذ فتوا و تقلید از غیر جایز نیست.

تقلید از متجزی

امام‌خمینی نه تنها فتوای مجتهد متجزی را در حق خود او حجت می‌داند بلکه تقلید دیگران از او را نیز جایز شمرده و در تعلیقات خویش بر عروة الوثقی، ذیل عبارت «فلا یجوز تقلید المتجزّئ» در متن عروه که فتوا به عدم جواز تقلید از مجتهد متجزی است، می‌نویسد: «الظاهر جواز تقلیده فیما اجتهد فیه».[۱۰]

مناصب مجتهد مطلق برای مجتهد متجزی

امام‌خمینی منصب‌هایی همانند افتا، قضاوت و حکومت را در عصر غیبت برای مجتهد مطلق ثابت می‌داند.[۱۱] ایشان همین مناصب را در کتاب‌های استدلالی خویش برای مجتهد متجزی نیز ثابت می‌داند،.[۱۲] هر چند در مقام فتوا احتیاط کرده است.

تقدم متجزی در صورت فقدان مجتهد مطلق

امام‌خمینی منصب‌هایی همانند افتا، قضاوت و حکومت در عصر غیبت را برای مجتهد مطلق ثابت می‌داند و همان را نیز برای فقیه متجزی ثابت می‌داند.[۱۳] اما ایشان در مقام فتوا احتیاط کرده و می‌فرماید:

«لیس للمتجزّی شیء من الامور المتقدّمة، فحاله حال العامّی فی ذلک علی الاحوط. نعم، لو فقد الفقیه و المجتهد المطلق، لا یبعد جواز تصدّیه للقضاء اذا کان مجتهداً فی بابه، و کذا هو مقدّم علی سائر العدول فی تصدّی الامور الحسبیة علی الاحوط».[۱۴]

بر اساس سخنان یاد شده به عقیده ایشان مجتهد متجزّی حق ندارد که هیچ امری از اموری که گفته شد مربوط به مجتهد مطلق است را متصدی شود و حال او در اینجا بنا بر احتیاط (واجب) همان حال شخص عامی است. البته اگر فقیه و مجتهد مطلق نباشد بعید نیست که متصدی شدن نسبت به قضاوت در صورتی که در باب قضا مجتهد باشد، جایز باشد و همچنین مجتهد متجزّی بنابر احتیاط (واجب) در امور حسبیه بر بقیه عدول (مؤمنین) مقدم است.

پانویس

  1. جمعی از محققان، فرهنگ نامه اصول فقه، ص۶۸- ۷۷.
  2. آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ص۵۲۹- ۵۳۰؛ میرزای قمی، قوانین الاصول؛ ج۲، ص۷۱۲؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیة، ج۱، ص۹۲.
  3. نراقی، مستند الشیعه، ج۱۷، ص۲۹.
  4. نجفی، جواهر الکلام، ج۴۰، ص۳۴؛ آخوند خراسانی، کفایه الاصول، ص۴۶۶؛ خویی، مصباح الاصول،ج۲، ص۵۲۹-۵۳۰.
  5. ر.ک: طباطبایی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۵۸۵ -۵۸۴.
  6. آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ص۵۳۳-۵۲۹؛ حائری اصفهانی، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ص۳۹۴؛ سبحانی تبریزی، الرسائل الاربع قواعد اصولیة و فقهیة، ج۳، ص۶۱؛ فاضل لنکرانی، ایضاح الکفایة، ج۶، ص ۳۵۱؛ خویی، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، ص۳۳؛ طباطبایی حکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، ص۵۸۴؛ بحرالعلوم، الاجتهاد اصوله و احکامه، ص ۱۳۴؛ عراقی، نهایة الافکار، ج۲، جزء۴، ص۲۱۸؛ میرزای قمی، قوانین الاصول، ج۲، ص۱۵۷-۱۳۶؛ حایری یزدی، دررالفوائد، ص۶۹۱.
  7. جمعی از محققان، فرهنگ نامه اصول فقه، ص۷۵-۷۶.
  8. امام‌خمینی، تنقیح الاصول، ج۴، ۵۸۸ و ۶۰۳-۶۰۴؛ امام‌خمینی، معتمد الاصول، ج۲، ص۴۲۴.
  9. امام‌خمینی، الاجتهاد و التقلید، ص۶۶.
  10. امام‌خمینی، العروة الوثقی مع تعالیق الامام الخمینی، ج۱، ص۶؛ امام‌خمینی، کتاب الاجتهاد و التقلید، عروه الوثقی، مسئله ۲۲.
  11. امام‌الخمینی، تحریرالوسیلة، ج۱، ص۵۱۳، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ختام فیه مسائل، مسالة ۲.
  12. امام‌خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۳۲، ص۴۶-۴۷.
  13. امام‌خمینی، الاجتهاد والتقلید، ۳۲، ص۴۶-۴۷.
  14. امام‌خمینی، تحریرالوسیلة، ج۲، ص۵۱۴، کتاب الامر بالمعروف و النهی عن المنکر، ختام فیه مسائل، مسالة ۹.

منابع

  • آخوند خراسانی، محمدکاظم، کفایه الاصول، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۵ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح الله، الرسائل، مقرر مجتبی تهرانی، اسماعیلیان، چاپ سوم، ۱۳۶۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، الاجتهاد و التقلید، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، العروةالوثقی مع تعالیق الإمام الخمینی (موسوعة الإمام الخمینی ۲۴ الی ۲۵)، قم، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تحریرالوسیله (موسوعة الإمام الخمینی ۲۲ الی ۲۳)، قم، مؤسسة تنظیم و نشر آثار الإمام الخمینی، چاپ اول، ۱۳۹۲ش/۱۴۳۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تنقیح الاصول، تقریرحسین تقوی اشتهاردی، تهران، مؤسسه تنظیم… چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، معتمد الاصول، تقریر محمد فاضل لنکرانی، تهران، مؤسسه تنظیم… چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • بحرالعلوم، محمد، الاجتهاد اصوله و احکامه، لبنان، دار الزهراء، چاپ اول، ۱۹۷۷م.
  • حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة فی الأصول الفقهیة، محل نشر، قم، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • حائری یزدی، عبدالکریم، درر الفوائد، تعلیق اراکی، محمدعلی، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، بی‌تا.
  • خویی، ابوالقاسم، التنقیح فی شرح العروة الوثقی، مقرر: شیخ میرزاعلی غروی، قم، دار الهادی للمطبوعات، چاپ سوم، ۱۴۱۰ق.
  • خویی، مصباح الاصول، تقریر سیدمحمدسرور بهسودی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامام‌الخویی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • سبحانی تبریزی، جعفر، الرسائل الاربع قواعد اصولیة و فقهیة، چاپ اول، قم، موسسه امام صادق (ع)، ۱۴۱۵ق.
  • طباطبایی حکیم، سید محمد تقی، الاصول العامة للفقه المقارن، أصول الفقه عند الشیعة، ناشر: مؤسسة آل البیت(ع) للطباعة والنشر، چاپ دوم ۱۹۷۹م.
  • عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، قم ، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ۱۴۱۴ق.
  • فاضل لنکرانی، محمد، ایضاح الکفایة، مقرر: حسینی قمی، قم ،چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • جمعی از محققان. فرهنگ نامه اصول فقه، ناشر پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، تهیه و تدوین، مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۹.
  • میرزای قمی، ابوالقاسم؛ قوانین الاصول، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ۱۳۷۸ق
  • نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
  • نراقی، ملا احمد، مستند الشیعه فی احکام الشریعه، قم، موسسه آل البیت(ع) چاپ اول، ۱۴۱۵ق.