بداء
بداء به معنای ظهور و آشکارشدن است که منشأ بداء از ناحیه ذات حق نیست و بلکه منشاء آن اعیان ثابته در حضرت علمیه میباشد.
اهمیت و جایگاه بداء
بداء در اصطلاح کلامی به معنای ظهور امری از ناحیه خداوند که گمان به ظهور آن نبوده و نوعی تغییر در تقدیرات جزئی است.[۱] بداء جایگاه ویژهای در اعتقادات شیعی دارد و اکثر کتب کلامی شیعه به بحث بداء پرداختهاند.[۲] برخی متکلمان شیعی اختلاف بداء با سایر فرق اسلامی را اختلاف لفظی میدانند که اگر در این مسئله تأمل و تعمیق شود نزاعی باقی نمیماند.[۳]
امامخمینی نیز بحث بداء در آثار خویش با دو رویکرد کلامی و عرفانی تفسیر و تحلیل کرده و اقوال برخی حکمای الهی را مورد نقد قرار داده است.[۴]
تفسیر موضوع بداء
برخی اهل حدیث، مطالب موهم و بیاساسی درباره بداء دارند.[۵] امامخمینی کلام برخی محدثان و متکلمان که معتقدند هزار سال قبل از ایجاد فقط خدا بود و هیچ چیز با او نبود، سپس بداء برای خدا حاصل شده تا ایجاد کند را مورد نقد قرار داده، معتقد است در واقع سخن این گروه انکار وجود خداست؛ زیرا به تجدد و تغییر در ذات خداوند قائلاند و راه پیدا کردن تجدد در خدا با انکار او مساوق است.[۶]
امامخمینی در بیان توجیهاتی که از نسبت تردید به حقتعالی شده و همچنین درباره بداء و امتحان به حقتعالی، معتقد است؛ هریک به حسب مسلک خود توجیه و تأویلاتی دارند از جمله شیخ بهایی که چند وجه آورده از جمله؛ اینکه در کلام اضمار است، و اینکه چون مردم در مسائت کسانی که محترم میشمارند متردد هستند و در مسائت غیر آنها متردد نیستند، جایز است که تردد را به طریق استعاره عوض احترام ذکر کرد. و اینکه حقتعالی اظهار نعم و بشاراتی میکند برای بنده مؤمن در حال احتضار و از این قبیل توجیهات، امامخمینی بهترین توجیه و تأویل را توجیه عرفانی میداند که همه موجودات عین ربط و فقر محضاند و همه مسخرات به امر حق و مطیع اوامر الهی او هستند.[۷]
منشاء بداء
درباره منشأ و موطن بداء میان اندیشمندان اسلامی اختلاف فراوانی است. دشواری این مسئله به حدّی است که برخی به انکار بداء پرداخته اند. بحث جدی در حل و فصل منشأ بداء از زمان میرداماد شکل گرفت. بعدها ملاصدرا، طرحی ارائه میدهد که مورد پذیرش شاگردش فیض کاشانی نیز قرار گرفت. ملاصدرا معتقد است که بداء در موطن «عالم نفوس» و «لوح محو و اثبات» روی میدهد. یعنی بداء در ذات حق راه ندارد بلکه تغییر در عالم محو و اثبات و نفوس آسمانهای هفتگانه میباشد.[۸]
فیض کاشانی نیز بداء را از ناحیه خداوند نمیداند و معتقد است که صور موجودات عالم «ام الکتاب» و«لوح محفوظ» که از آن به خلق اول تعبیر میشود، همچنین در لوح محو و اثبات که از آن به خلق ثانی تعبیر میشود، موجود است. به اعتقاد او بداء در مرتبه خلق اول نیست بلکه در مرتبه خلق ثانی و مقام لوح محو و اثبات است؛ زیرا غیر از این مطلب لازم میآید که جهل در ذات حق راه پیدا کند.[۹]
امامخمینی بر اساس موطن تفصیلی حضرت علميه و اعیان ثابتة و مقدرات و استعدادات اعیان ثابته و با توجه به روایات وارده در این زمینه راه حلی دقیق برای منشأ بداء تبیین کرده است. امامخمینی علم مکنون مخزون حق را که در روایات، بداء از آن دانسته شده است بر اعیان ثابته تطبیق میدهد و بر این باور است که چنین علمی، علم غیبی حقتعالی است که احکام بداء نیز در آن موطن رقم میخورد و خداوند از ازل نسبت به آنها آگاه است. بر این اساس، بداء یکی از اقتضائات مقدرات اشیاء در آن موطن غیبی است که در آن علم مخزون مکنون وجود دارد، یعنی بداء نیز جزء مقدرات اشیا است.
این علم اختصاصی خداوند است؛ زیرا موطن این علم، صقع مکنون مخزون و علم ربوبی است که همان تعین ثانی و حضرت علمیه است.[۱۰] امامخمینی تبیین ملاصدرا و فیض کاشانی را در مورد بداء نمیپسندد و بر این باور است؛ بداء که ملاصدرا تبیین کرده به حسب نشأه عینیه میباشد که در حضرت ملکوت و عالم نفوس است، امّا منشأ اصلی همین همین بداء حضرت علمیه و تعین ثانی است، پس آنچه ملاصدرا و فیض کاشانی به خاطر پرهیز از راه یافتن جهل بر عالم علی الاطلاق و نیز تغییر و تغیر در علم حضرت حق، قائل شدهاند، تام و تمام نیست بلکه منشأ بداء حضرت علمیه و موطن واحدیت است.[۱۱]
پانویس
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ج۲، ص۱۴۷؛ مفید، تصحیح اعتقادات الاماميه، ص۶۵-۶۶.
- ↑ سبحانی، البداء على ضوء الكتاب و السنة، ص۹-۱۰؛ تهرانی، الذريعة إلى التصانيف الشيعه، ج۳، ص۵۳-۵۷.
- ↑ مفید، اوائل المقالات، ص۸۰؛ طباطبائى، الميزان، ج۱، ص۳۸۱-۳۸۴.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۰-۵۸۶، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۹۹؛ تنقيح الاصول، ج۳، ص۳۵۰؛ جواهر الاصول، ج۴، ص۳۵۹، مصباح الهدايه، ص۳۱-۳۲؛ تعليقات على شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، ص۱۱۹-۱۲۰.
- ↑ مکارم، یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات فلسفه، ج۲، ص۳۹۹.
- ↑ امامخمینی، شرح چهل حدیث، ص۵۸۵-۵۸۶.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول کافی، ج۱، ص۱۴۷؛ ج۴، ص۱۹۱-۱۹۲ و ۳۷۸؛ میرداماد، نبراس الضياء، ص۵۶.
- ↑ فیض کاشانی، الوافی، ج۱، ص۵۱۲.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدايه، ص۳۱؛ تعليقات على شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، ص۱۱۹-۱۲۰؛ صاحبی، حکمت معنوی، مصباح الانس، ص۵۱۶.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهداية، ص۳۲؛ صاحبی، اوج معرفت، ص۲۹۸-۲۹۹.
منابع
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الأنس، قم، پاسدار اسلام، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تنقیح الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی،۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الأصول، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایه، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶ش.
- آقا بزرگ تهرانی، محمدحسین، الذريعة إلى التصانيف الشيعه، قم، نشر اسماعيليان، ۱۴۰۸ق.
- سبحانی، جعفر، البداء على ضوء الكتاب و السنة، قم، مؤسسه الامام الصادق (ع)، ۱۳۹۲ش.
- صاحبی، باقر، اوج معرفت، تهران، نشر عروج، ۱۳۹۸ش.
- صاحبی، باقر، حکمت معنوی، تهران، نشر عروج، ۱۴۰۱ش.
- طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، قم، انتشارات اسلامی، ۱۴۱۷ق.
- فیض کاشانی، محسن، الوافی، اصفهان، کتابخانه امام امیرالمؤمنین، ۱۴۰۶ق.
- مجلسی، محمدباقر، مراة العقول، تهران، دار الکتب الاسلاميه، ۱۴۰۴ق.
- مفید، محمدبننعمان، اوائل المقالات، قم، المؤتمر العالمی للشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق.
- مفید، محمدبننعمان، تصحيح اعتقادات الاماميه، قم، المؤتمر العالمی للشيخ المفيد، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، یکصد و هشتاد پرسش و پاسخ، تهران، دار الکتب الاسلامية، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، شرح اصول کافی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، ۱۳۸۳ش.
- میرداماد، محمدباقر، نبراس الضياء، نشر هجرت، میراث مکتوب، تهران، ۱۳۷۴ش.
نویسنده: باقر صاحبی