confirmed، templateeditor
۸۴۸
ویرایش
A.sharefat (بحث | مشارکتها) (صفحهای تازه حاوی «'''تکبر'''، برتر دانستن خود از دیگران. ==مفهومشناسی== تکبر به معنای خودبزرگبینی <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۳۰؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۳۱</ref> و اظهار این برتری <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۱</ref> است و کبر حالتی در انسان است که خود را برت...» ایجاد کرد) |
A.sharefat (بحث | مشارکتها) (اصلاح نویسههای عربی) |
||
خط ۳: | خط ۳: | ||
تکبر به معنای [[خودبزرگبینی]] <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۳۰؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۳۱</ref> و اظهار این برتری <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۱</ref> است و کبر حالتی در [[انسان]] است که خود را برتر از دیگران میبیند <ref>زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۳۲</ref>. [[استکبار]] به معنای در پی برتریبودن و ترک قبول حق است <ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۶۵</ref>. در اصطلاح [[علم اخلاق]] نیز تکبر، برتردانستن خود بر دیگران است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۵۳؛ کاشانی، مصباح الهدایة، ۳۵۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰</ref>. [[امامخمینی]] کبر را حالتی نفسانی میداند که به واسطه آن، انسان بر دیگران بزرگی و برتری میجوید؛ همچنین آثاری که از این رفتار در خارج بروز میکند، تکبر مینامند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹</ref>. صفت مقابل تکبر [[تواضع]] است که به معنای اظهار کوچکیکردن است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. | تکبر به معنای [[خودبزرگبینی]] <ref>ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۱۳۰؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۳۱</ref> و اظهار این برتری <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۱</ref> است و کبر حالتی در [[انسان]] است که خود را برتر از دیگران میبیند <ref>زبیدی، تاج العروس، ۷/۴۳۲</ref>. [[استکبار]] به معنای در پی برتریبودن و ترک قبول حق است <ref>طریحی، مجمع البحرین، ۳/۴۶۵</ref>. در اصطلاح [[علم اخلاق]] نیز تکبر، برتردانستن خود بر دیگران است <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۵۳؛ کاشانی، مصباح الهدایة، ۳۵۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰</ref>. [[امامخمینی]] کبر را حالتی نفسانی میداند که به واسطه آن، انسان بر دیگران بزرگی و برتری میجوید؛ همچنین آثاری که از این رفتار در خارج بروز میکند، تکبر مینامند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹</ref>. صفت مقابل تکبر [[تواضع]] است که به معنای اظهار کوچکیکردن است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. | ||
<br> | <br> | ||
از واژههای مرتبط با تکبر، کبریا، [[عجب]] و [[عزت نفس]] است. کبریا به معنای عزت و ملک است که مختص حق بوده، به معنای ثبوت عظمت و بزرگی حقتعالی است <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۱</ref>. عجب و تکبر دو رذیله اخلاقیاند که در [[خودبینی]] مشترک هستند؛ اما تکبر مرحلهای بالاتر از عجب است؛ زیرا عجب خودپسندی است، بدون اینکه مقایسه و تطبیقی با دیگران و برتریجویی در برابر آنان مطرح باشد؛ اما در تکبر این مقایسه و تطبیق وجود دارد <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۷۹</ref>. امامخمینی نیز کبر را غیر از عجب دانسته، آن را ثمره عجب میداند؛ زیرا شخص با دیدن کمالی در خود، در نفساش خودپسندی شکل میگیرد که به آن عجب گفته میشود؛ اما وقتی فرد، کمالی که در خود گمان میکند، در دیگران ندید، حالت برتریجویی و بزرگیفروشی در او | از واژههای مرتبط با تکبر، کبریا، [[عجب]] و [[عزت نفس]] است. کبریا به معنای عزت و ملک است که مختص حق بوده، به معنای ثبوت عظمت و بزرگی حقتعالی است <ref>عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۴۱</ref>. عجب و تکبر دو رذیله اخلاقیاند که در [[خودبینی]] مشترک هستند؛ اما تکبر مرحلهای بالاتر از عجب است؛ زیرا عجب خودپسندی است، بدون اینکه مقایسه و تطبیقی با دیگران و برتریجویی در برابر آنان مطرح باشد؛ اما در تکبر این مقایسه و تطبیق وجود دارد <ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۷۹</ref>. امامخمینی نیز کبر را غیر از عجب دانسته، آن را ثمره عجب میداند؛ زیرا شخص با دیدن کمالی در خود، در نفساش خودپسندی شکل میگیرد که به آن عجب گفته میشود؛ اما وقتی فرد، کمالی که در خود گمان میکند، در دیگران ندید، حالت برتریجویی و بزرگیفروشی در او شکل میگیرد که به کبر تعبیر میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳-۳۳۴</ref> {{ببینید|متن=ببینید| عجب}}. همچنین تکبر غیر از عزت نفس است؛ زیرا مبدأ تکبر، خودبینی، خودخواهی و غفلت از حق و مظاهر اوست که غایتش خودنمایی است؛ ولی مبدأ عزت نفس، [[توکل]] بر [[خداوند]] و اعتماد بر اوست <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۶</ref>. | ||
==پیشینه== | ==پیشینه== | ||
تکبر در انسان یکی از پستترین [[رذایل اخلاقی]] است؛ اما در خداوند از صفات ناپسند محسوب نمیشود <ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۳۰۵</ref>. از این رذیله در [[ادیان آسمانی]] سخن به میان آمده است <ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، عوبدیای نبی، ۳</ref>. در [[اسلام]] نیز در آیات پرشماری از [[قرآن کریم]]، تکبر مطرح شده است؛ مانند تکبر [[شیطان]]، علّت و آثار آن <ref>بقره، ۳۴ و ص، ۷۴</ref> و تکبر اهل [[کفر]] در برابر [[پیامبران الهی(ع)]]<ref>مؤمنون، ۴۶، قصص، ۳۹، زمر، ۷۲ و غافر، ۶۰</ref>. در روایات پرشماری نیز این صفت در انسان نکوهش شده است؛ اما در خداوند کبر و عظمت از صفات خاص اوست که دیگران در آن شریک نیستند <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹-۳۱۲؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۱-۲۲۳</ref>. در روایتی از [[امامصادق(ع)]] کبر پایینترین درجه الحاد شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹</ref>. | تکبر در انسان یکی از پستترین [[رذایل اخلاقی]] است؛ اما در خداوند از صفات ناپسند محسوب نمیشود <ref>مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۳۰۵</ref>. از این رذیله در [[ادیان آسمانی]] سخن به میان آمده است <ref>کتاب مقدس، عهد قدیم، عوبدیای نبی، ۳</ref>. در [[اسلام]] نیز در آیات پرشماری از [[قرآن کریم]]، تکبر مطرح شده است؛ مانند تکبر [[شیطان]]، علّت و آثار آن <ref>بقره، ۳۴ و ص، ۷۴</ref> و تکبر اهل [[کفر]] در برابر [[پیامبران الهی(ع)]]<ref>مؤمنون، ۴۶، قصص، ۳۹، زمر، ۷۲ و غافر، ۶۰</ref>. در روایات پرشماری نیز این صفت در انسان نکوهش شده است؛ اما در خداوند کبر و عظمت از صفات خاص اوست که دیگران در آن شریک نیستند <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹-۳۱۲؛ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۱-۲۲۳</ref>. در روایتی از [[امامصادق(ع)]] کبر پایینترین درجه الحاد شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹</ref>. | ||
<br> | <br> | ||
علمای اخلاق نیز این صفت را در آثار خود بررسی کردهاند. [[غزالی]] ازجمله نخستین کسانی است که باب مستقلی دراینباره تنظیم کرده است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۴-۶۰</ref>. پس از او دیگر علمای اخلاق به تکمیل بحث او پرداختهاند <ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰-۳۹۴</ref>. بعضی از | علمای اخلاق نیز این صفت را در آثار خود بررسی کردهاند. [[غزالی]] ازجمله نخستین کسانی است که باب مستقلی دراینباره تنظیم کرده است <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۴-۶۰</ref>. پس از او دیگر علمای اخلاق به تکمیل بحث او پرداختهاند <ref>طوسی، اخلاق محتشمی، ۲۹۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۰-۳۹۴</ref>. بعضی از اندیشمندان، تکبر را حالتی ناشی از افراط در عزت و بزرگداشت [[نفس]] میدانند <ref>مدنی، ریاض السالکین،۳/۲۹۴</ref>. این صفت در مقابل خواری و زبونی نفس است و حد وسط این دو را [[تواضع]] شمردهاند <ref>مدنی، ریاض السالکین، ۵/۴۸۱</ref>. متکلمان نیز از تکبر در برابر خداوند سخن گفته، آن را سبب [[کفر]] و عقاب دانستهاند <ref>فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۴/۲۰۹؛ مجلسی، مرآة العقول، ۱۰/۲۰۸</ref>. [[امامخمینی]] نیز در آثار خود، در فصلهایی به موضوعاتی چون معنای تکبر <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳-۳۳۴</ref>، درجات <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۰-۸۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۴-۳۳۶</ref>، اسباب تکبر <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۲-۸۵</ref>، مفاسد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۲-۸۹</ref> و راههای درمان <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳-۹۹</ref> پرداخته است . | ||
==اقسام و درجات== | ==اقسام و درجات== | ||
علمای اخلاق اقسام و مصادیقی برای تکبر ذکر کردهاند؛ مانند تکبر در برابر [[خداوند]] و رسول او، تکبر در برابر بندگان خدا و به چشم حقارت نگریستن آنها <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۵۵؛ فیض، المحجة البیضاء، ۶/۲۳۱</ref>. آنان حصول تکبر را در امور مختلفی، ازجمله اینها میدانند: | علمای اخلاق اقسام و مصادیقی برای تکبر ذکر کردهاند؛ مانند تکبر در برابر [[خداوند]] و رسول او، تکبر در برابر بندگان خدا و به چشم حقارت نگریستن آنها <ref>غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۵۵؛ فیض، المحجة البیضاء، ۶/۲۳۱</ref>. آنان حصول تکبر را در امور مختلفی، ازجمله اینها میدانند: | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
# [[ایمان]] و عقاید حقه؛ | # [[ایمان]] و عقاید حقه؛ | ||
# [[ملکات فاضله]]، مانند [[علم]] و صفات حمیده؛ | # [[ملکات فاضله]]، مانند [[علم]] و صفات حمیده؛ | ||
# مناسک و عبادات و اعمال صالح <ref>غزالی، احیاء | # مناسک و عبادات و اعمال صالح <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۲۴-۳۱</ref>. | ||
امامخمینی افزون بر امور یادشده، امور دیگری را نیز به آنها افزوده است: | امامخمینی افزون بر امور یادشده، امور دیگری را نیز به آنها افزوده است: | ||
# کبر به واسطه کفر و عقاید باطل که در مقابل کبر به ایمان و عقاید حقه است. | # کبر به واسطه کفر و عقاید باطل که در مقابل کبر به ایمان و عقاید حقه است. | ||
# کبر به واسطه [[اخلاق]] و رذایل که در مقابل کبر به صفات پسندیده است. | # کبر به واسطه [[اخلاق]] و رذایل که در مقابل کبر به صفات پسندیده است. | ||
# کبر به معاصی و سیئات که در مقابل کبر به واسطه عبادات و اعمال صالح است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۰</ref>. | # کبر به معاصی و سیئات که در مقابل کبر به واسطه عبادات و اعمال صالح است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۰</ref>. | ||
تکبر به صفات ناپسند، ازآنروست که چه بسا انسان نقایص و زشتیهای خود را کمال میبیند و در نفساش، عجب و خودبینی رخ میدهد و در باطن، خود را برتر از دیگران میبیند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳-۳۳۴</ref>. به اعتقاد ایشان، تکبر به خدای تعالی، از همه قبیحتر و مهلکتر است و مرتبه اعلای آن در اهل کفر و جحود و مدعیان [[الوهیت]] یافت میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref>. ایشان تکبر را به اعتبار متعلق آن، به تکبر در برابر خداوند، تکبر در برابر [[پیامبران(ع)]] و اولیا، تکبر در برابر بندگان خدا و تکبر در برابر احکام خداوند تقسیم میکند که سه قسم اخیر نیز به نوعی به تکبر در برابر خداوند بر | تکبر به صفات ناپسند، ازآنروست که چه بسا انسان نقایص و زشتیهای خود را کمال میبیند و در نفساش، عجب و خودبینی رخ میدهد و در باطن، خود را برتر از دیگران میبیند <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳-۳۳۴</ref>. به اعتقاد ایشان، تکبر به خدای تعالی، از همه قبیحتر و مهلکتر است و مرتبه اعلای آن در اهل کفر و جحود و مدعیان [[الوهیت]] یافت میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref>. ایشان تکبر را به اعتبار متعلق آن، به تکبر در برابر خداوند، تکبر در برابر [[پیامبران(ع)]] و اولیا، تکبر در برابر بندگان خدا و تکبر در برابر احکام خداوند تقسیم میکند که سه قسم اخیر نیز به نوعی به تکبر در برابر خداوند بر میگردد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۰</ref>. در تکبر بر بندگان خدا نیز از همه پرزیانتر، تکبر در برابر علمای ربانی و دانشمندان است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref>. | ||
<br> | <br> | ||
صفت کبر در نگاه [[امامخمینی]] دارای درجاتی است که برخی آشکار و برخی پنهان است. گاهی درجات ضعیفی از کبر در [[قلب]] موجود است و صاحب این صفت، گاهی به واسطه بعضی جهات و مصالح، از اظهار آن خودداری کرده، ترتیب اثری به آن نمیدهد؛ از اینرو وقتی از حال طبیعی خارج میشود، آثارش ظاهر میگردد و به علم یا عمل و یا نسب تفاخر میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۴</ref>. | صفت کبر در نگاه [[امامخمینی]] دارای درجاتی است که برخی آشکار و برخی پنهان است. گاهی درجات ضعیفی از کبر در [[قلب]] موجود است و صاحب این صفت، گاهی به واسطه بعضی جهات و مصالح، از اظهار آن خودداری کرده، ترتیب اثری به آن نمیدهد؛ از اینرو وقتی از حال طبیعی خارج میشود، آثارش ظاهر میگردد و به علم یا عمل و یا نسب تفاخر میکند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۴</ref>. | ||
==خاستگاه== | ==خاستگاه== | ||
علمای اخلاق، اسباب و عوامل مختلفی را منشأ تکبر دانستهاند؛ ازجمله: [[جهل]]، طغیان <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۹۰</ref> و داشتن صفات و کمالات موهوم دینی و دنیوی، مانند جاه، مقام و ثروت <ref>غزالی، احیاء علوم | علمای اخلاق، اسباب و عوامل مختلفی را منشأ تکبر دانستهاند؛ ازجمله: [[جهل]]، طغیان <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۹۰</ref> و داشتن صفات و کمالات موهوم دینی و دنیوی، مانند جاه، مقام و ثروت <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۲۴-۳۴؛ فیض، المحجة البیضاء، ۶/۲۳۵-۲۴۵</ref>. امامخمینی نیز سبب اصلی تکبّر را جهل و نادانی میداند؛ زیرا شخص متکبر نسبت به حقیقت [[نفس]] خود و [[فقر]] و نقص آن غافل است؛ بلکه هرچه علم شخص بیشتر و روحش بزرگتر باشد، از [[سعه صدر]] و [[تواضع]] بیشتری برخوردار خواهد بود؛ از اینرو تواضع [[رسول خدا(ص)]] از همه بیشتر بود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۵</ref> {{ببینید|متن=ببینید| تواضع}}. ایشان همچنین برخورداری از صفات و کمالات را منشأ تکبر میشمارد و معتقد است شخص، گاهی به سبب حب نفس، دیگران را ناقصتر و پایینتر از خود میبیند و به سبب ضعف نفس و کمظرفیتی در برابر نعمتی که به او میرسد، نمیتواند خود را نگه دارد؛ بنابراین سبب [[خودبرتربینی]] در قلب یا اظهار آن در خارج میشود <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۳۳-۳۳۴</ref>. همچنین گاهی تکبر از [[حسادت]] ناشی میشود و ممکن است شخص خود را فاقد کمالی ببیند که در غیر است و به او تکبر ورزد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۹</ref>. ایشان به بیان مصادیقی در این زمینه میپردازد و سخن بعضی از اصحاب مدعی عرفان را که حکما و فلاسفه را قشری میشمارند و بندگان خدا را تحقیر میکنند، از باب تکبر میداند؛ همچنین [[غرور]] بعضی از حکما را در برخورداری از [[برهان]] و علم و یا غرور برخی [[فقها]] و [[محدثان]] به علم خود را به گونهای که خود را شایسته اکرام میشمارند و بر دیگر علوم طعنه میزنند، نوعی تکبر میشمارد <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۲-۸۳</ref>. | ||
==آثار تکبر== | ==آثار تکبر== | ||
بعضی آیات، تکبر و استکبار [[شیطان]] را سبب طردشدن او از درگاه الهی و خروج از [[بهشت]] دانستهاند <ref>اعراف، ۱۲</ref> و استکبار و سرپیچی بندگان از [[عبادت]] خداوند را سبب واردشدن ایشان به [[جهنم]] میدانند <ref>غافر، ۶۰</ref>. در [[روایات]]، کبر بندگان، مقابله با [[خداوند]] شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۱۵</ref>. در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است در [[روز قیامت]]، افراد متکبر به صورت مورچه محشور میشوند و زیر پای مردم پایمال میگردند تا هنگامی که خداوند از حسابرسی مردم فارغ شود <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱</ref>. علمای اخلاق، تکبر را سبب هلاک انسان شمردهاند <ref>ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۰؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۱</ref>. بعضی تکبر را منشأ همه اخلاقهای زشت دنیوی و اخروی و مانع رسیدن به [[اخلاق حسنه]] دانستهاند؛ زیرا شخص متکبر خود را بزرگ میپندارد و نمیتواند در برابر کسی فروتنی کند و با [[دروغ]] و [[نفاق]] سعی میکند کار خود را نزد دیگران بالاتر نشان دهد <ref>غزالی، احیاء علوم | بعضی آیات، تکبر و استکبار [[شیطان]] را سبب طردشدن او از درگاه الهی و خروج از [[بهشت]] دانستهاند <ref>اعراف، ۱۲</ref> و استکبار و سرپیچی بندگان از [[عبادت]] خداوند را سبب واردشدن ایشان به [[جهنم]] میدانند <ref>غافر، ۶۰</ref>. در [[روایات]]، کبر بندگان، مقابله با [[خداوند]] شمرده شده است <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۰۹؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷۰/۲۱۵</ref>. در روایتی از [[امامصادق(ع)]] آمده است در [[روز قیامت]]، افراد متکبر به صورت مورچه محشور میشوند و زیر پای مردم پایمال میگردند تا هنگامی که خداوند از حسابرسی مردم فارغ شود <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱</ref>. علمای اخلاق، تکبر را سبب هلاک انسان شمردهاند <ref>ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۲۱۰؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۱</ref>. بعضی تکبر را منشأ همه اخلاقهای زشت دنیوی و اخروی و مانع رسیدن به [[اخلاق حسنه]] دانستهاند؛ زیرا شخص متکبر خود را بزرگ میپندارد و نمیتواند در برابر کسی فروتنی کند و با [[دروغ]] و [[نفاق]] سعی میکند کار خود را نزد دیگران بالاتر نشان دهد <ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۱/۱۸-۲۰</ref>. | ||
<br> | <br> | ||
[[امامخمینی]] نیز به آثار و مفاسد تکبّر توجه داده است. ایشان مفاسد کبر را در آخرت، محرومشدن از بهرههای آخرت <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> و ذلت و خوارشدن در آنجا میداند؛ چنانکه بعضی روایات <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۷۵</ref> به آن اشاره دارند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵-۸۶</ref>؛ نتیجه آن نیز سرانجام، وارد شدن در آتش جهنم است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۵۱</ref>. امامخمینی به آثار اجتماعی تکبر توجه بیشتری داشته، آن را مانع پیشرفت انسان میداند. ایشان معتقد است این صفت سبب میشود انسان نزد خلایق خوار شده، از چشم آنها بیفتد؛ همچنین سبب بغض ورزی و [[عداوت]] میشود و مردم در مقابله با وی، او را [[تحقیر]] و خوار میکنند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵-۸۶</ref>. ایشان تکبر را در حاکمان و مسئولان خطرناکتر میداند؛ زیرا چه بسا سبب خونریزی و نابودی دنیا | [[امامخمینی]] نیز به آثار و مفاسد تکبّر توجه داده است. ایشان مفاسد کبر را در آخرت، محرومشدن از بهرههای آخرت <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> و ذلت و خوارشدن در آنجا میداند؛ چنانکه بعضی روایات <ref>کلینی، الکافی، ۲/۳۱۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۳۷۵</ref> به آن اشاره دارند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵-۸۶</ref>؛ نتیجه آن نیز سرانجام، وارد شدن در آتش جهنم است <ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۵۱</ref>. امامخمینی به آثار اجتماعی تکبر توجه بیشتری داشته، آن را مانع پیشرفت انسان میداند. ایشان معتقد است این صفت سبب میشود انسان نزد خلایق خوار شده، از چشم آنها بیفتد؛ همچنین سبب بغض ورزی و [[عداوت]] میشود و مردم در مقابله با وی، او را [[تحقیر]] و خوار میکنند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵-۸۶</ref>. ایشان تکبر را در حاکمان و مسئولان خطرناکتر میداند؛ زیرا چه بسا سبب خونریزی و نابودی دنیا شود <ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۵۱</ref>. | ||
==راه درمان== | ==راه درمان== | ||
شناخت زمینههای تکبر در پیشگیری و چگونگی درمان آن بسیار مؤثر است. در بعضی روایات توجه به احوال مستکبران امتهای گذشته و تواضع [[پیامبران(ع)]] و اولیای الهی(ع) در دوری از کبر مؤثر شمرده شده است <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۳۴، ۳۵۲-۳۵۸</ref>. علمای اخلاق، دو | شناخت زمینههای تکبر در پیشگیری و چگونگی درمان آن بسیار مؤثر است. در بعضی روایات توجه به احوال مستکبران امتهای گذشته و تواضع [[پیامبران(ع)]] و اولیای الهی(ع) در دوری از کبر مؤثر شمرده شده است <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۳۴، ۳۵۲-۳۵۸</ref>. علمای اخلاق، دو راه علمی و عملی برای درمان تکبر بیان کردهاند <ref>فیض، المحجة البیضاء، ۶/۲۵۲-۲۵۷؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۳۸۷-۳۹۴</ref> و درمان علمی تکبر را توجه به ضعف و نقص وجودی خود و اینکه برتری و کمال حقیقی در قرب به خداوند و [[سعادت]] در آخرت است، دانسته، درمان عملی آن را تواضع و [[فروتنی]] در مقابل دیگران <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۲۹۲-۲۹۴</ref> و انجام اعمالی پیش پاافتاده که در شأن او نیست <ref>نراقی، احمد، معراج السعاده، ۷۲-۷۳</ref>، ذکر کردهاند. | ||
<br> | <br> | ||
امامخمینی نیز دو راه علمی و عملی برای درمان تکبر نشان داده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳-۹۹</ref>. ایشان معالجه علمی تکبر را شبیه معالجه عجب میداند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳</ref>؛ زیرا تکبر ثمره [[عجب]] است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹</ref>. ایشان با الهام گرفتن از کلام [[امیرالمؤمنین(ع)]] <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ح۱۲۱، ۵۲۹</ref>، پیشنهاد میکند فرد مبتلا به این بیماری، در آغاز به مطالعه در آیات و اخباری که در نکوهش این صفت وارد شده و حقیقت و آفرینش خویشتن و چگونگی آن بپردازد؛ اینکه چگونه در آغاز آفرینشاش با نطفهای گندیده و رشدش با خوردن خون کثیفی بوده است؛ آنگاه که از همه کمالها و ادراکها خالی بوده و از خود حیات و قدرتی نداشته و پس از تولد نیز با کمترین آفت و بیماریای از پای در میآمده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳</ref>. همچنین توجه به [[سیره پیامبر(ص)]] و امیرالمؤمنین(ع) در تواضع و همنشینی با فقرا و زیردستان-در عین برخورداری از مقامات بلند معنوی و ریاست و سلطنت ظاهری-را خاطرنشان میسازد؛ چنانکه علمای بزرگ [[شیعه]] نیز چنین بودند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶-۹۷</ref>. | امامخمینی نیز دو راه علمی و عملی برای درمان تکبر نشان داده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳-۹۹</ref>. ایشان معالجه علمی تکبر را شبیه معالجه عجب میداند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳</ref>؛ زیرا تکبر ثمره [[عجب]] است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۹</ref>. ایشان با الهام گرفتن از کلام [[امیرالمؤمنین(ع)]] <ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، ح۱۲۱، ۵۲۹</ref>، پیشنهاد میکند فرد مبتلا به این بیماری، در آغاز به مطالعه در آیات و اخباری که در نکوهش این صفت وارد شده و حقیقت و آفرینش خویشتن و چگونگی آن بپردازد؛ اینکه چگونه در آغاز آفرینشاش با نطفهای گندیده و رشدش با خوردن خون کثیفی بوده است؛ آنگاه که از همه کمالها و ادراکها خالی بوده و از خود حیات و قدرتی نداشته و پس از تولد نیز با کمترین آفت و بیماریای از پای در میآمده است <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۳</ref>. همچنین توجه به [[سیره پیامبر(ص)]] و امیرالمؤمنین(ع) در تواضع و همنشینی با فقرا و زیردستان-در عین برخورداری از مقامات بلند معنوی و ریاست و سلطنت ظاهری-را خاطرنشان میسازد؛ چنانکه علمای بزرگ [[شیعه]] نیز چنین بودند <ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶-۹۷</ref>. | ||
خط ۶۰: | خط ۶۰: | ||
* فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق. | * فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق. | ||
* کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش. | * کاشانی، عزالدین، مصباح الهدایة و مفتاح الکفایه، تصحیح جلالالدین همایی، تهران، هما، چاپ چهارم، ۱۳۷۲ش. | ||
* کتاب مقدس، بیجا، | * کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م. | ||
* کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | * کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق. | ||
* مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق. | * مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق. |