تقوا: تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
تقوا از ریشه «وقی» به معنای دفع چیزی از چیزی به غیر آن است<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۱</ref> که در مواردی مانند نگهداری،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۸؛ جوهری، ۶/۲۵۲۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> منع<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۵۲</ref> و مراقبت از شیء در برابر امور مضر،<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۱</ref> بهکار میرود. در اصطلاح | تقوا از ریشه «وقی» به معنای دفع چیزی از چیزی به غیر آن است<ref>ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۱</ref> که در مواردی مانند نگهداری،<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۸؛ جوهری، ۶/۲۵۲۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱</ref> منع<ref>طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۵۲</ref> و مراقبت از شیء در برابر امور مضر،<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۱</ref> بهکار میرود. در اصطلاح [[اخلاق|اخلاقی]]، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی و حفظ نفس از بیم خشم خدای تعالی است.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
در اصطلاح عرفانی، به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهدهای آن است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷</ref> همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قراردادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶</ref> [[امامخمینی]] نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> | در اصطلاح عرفانی، به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهدهای آن است.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷</ref> همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قراردادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶</ref> [[امامخمینی]] نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه میداند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
تقوا با واژه [[ورع]] مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا بهکار میرود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲</ref> و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰</ref> و پرهیز از [[حرام]] و شبهه<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴</ref> است؛ در واقع ورع اخص از تقواست. امامخمینی معنای لغوی ورع را از «رعة» به معنای تقوا یا شدت تقوا و کمال پرهیزکاری یا «ورّع» به معنای نگهداری نفس از تجاوز از حدود [[شرع]] و [[عقل]] یا رد نفس از مشتهیات و ارتکاب آنها، دانسته است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۸</ref> ایشان معنای اصطلاحی آن را نیز مانند بعضی عارفان<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> نگهداری کامل نفس از محذورات و محرمات و در عین حال ترسداشتن از لغزش یا سختگیری نفس برای تعظیم حق معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | تقوا با واژه [[ورع]] مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا بهکار میرود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس<ref>فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲</ref> و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰</ref> و پرهیز از [[حرام]] و شبهه<ref>کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴</ref> است؛ در واقع ورع اخص از تقواست. امامخمینی معنای لغوی ورع را از «رعة» به معنای تقوا یا شدت تقوا و کمال پرهیزکاری یا «ورّع» به معنای نگهداری نفس از تجاوز از حدود [[شرع]] و [[عقل]] یا رد نفس از مشتهیات و ارتکاب آنها، دانسته است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۸</ref> ایشان معنای اصطلاحی آن را نیز مانند بعضی [[عارفان]]<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> نگهداری کامل نفس از محذورات و محرمات و در عین حال ترسداشتن از لغزش یا سختگیری نفس برای تعظیم حق معرفی کرده است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنانکه در [[کتاب مقدس]] به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در [[دنیا]]، بلکه در [[آخرت]] نیز سودمند است، تأکید شده است.<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸</ref> تقوا در [[فرهنگ]] و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژهای دارد. در [[قرآن کریم]] از آن با عنوان بهترین لباس<ref>اعراف، ۲۶</ref> و بهترین توشه<ref>بقره، ۱۹۷</ref> یادشده، [[خداوند]] مؤمنان را به تقوا فراخوانده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲؛ تغابن، ۱۶</ref> در منابع روایی نیز باب ویژهای به آن اختصاص داده شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷</ref> بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار [[آزادی]] انسان از بردگی [[شیطان]] و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کردهاند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۲۱، ۳۲۹</ref> در [[عرفان | در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنانکه در [[کتاب مقدس]] به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در [[دنیا]]، بلکه در [[آخرت]] نیز سودمند است، تأکید شده است.<ref>کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸</ref> تقوا در [[فرهنگ]] و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژهای دارد. در [[قرآن کریم]] از آن با عنوان بهترین لباس<ref>اعراف، ۲۶</ref> و بهترین توشه<ref>بقره، ۱۹۷</ref> یادشده، [[خداوند]] مؤمنان را به تقوا فراخوانده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲؛ تغابن، ۱۶</ref> در منابع روایی نیز باب ویژهای به آن اختصاص داده شده است.<ref>کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷</ref> بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار [[آزادی]] انسان از بردگی [[شیطان]] و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کردهاند.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۲۱، ۳۲۹</ref> در عرفان عملی، تقوا از [[مقامات (عرفان)|مقامات]] نیست، بلکه یکی از مراحل و مراتب ورع ذکر شده است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۵۴</ref> در اغلب منابع عرفانی نیز تقوا در کنار ورع آمده است.<ref>قشیری، رساله قشیریه، ۲۱۹–۲۳۱</ref> علمای اخلاق در آثار خود به بحث از تقوا و ورع پرداخته،<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۹۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰</ref> این دو را از بزرگترین نجاتدهندهها و راه کسب [[سعادت]] و درجات عالی شمردهاند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۴۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] تقوا را مقدمه [[سلوک | [[امامخمینی]] تقوا را مقدمه [[سیر و سلوک|سلوک و سیر الی الله]] میداند و معتقد است تا انسان به مرحله تقوا و [[ایمان]] نرسد، [[نماز]] او سبب قرب نیست و معراج مؤمن شمرده نمیشود.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰</ref> ایشان در آثار خود با دو رویکرد عرفانی و اخلاقی به بحث از حقیقت تقوا،<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> اقسام، آثار و درجات آن<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸–۳۶۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> پرداخته است و بر این موضوع تأکید دارد که باید دعوت به تقوا پیوسته تکرار شود تا بر دلها بنشیند و این مطابق روش انسانسازی قرآن است؛ زیرا بدون این دعوت، به فراموشی سپرده میشود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۱–۳۸۲</ref> | ||
== حقیقت تقوا == | == حقیقت تقوا == | ||
قرآن | [[قرآن کریم]]، تقوا را امری قلبی و باطنی میداند<ref>حج، ۳۲؛ ← طبرسی، مجمع البیان، ۷/۱۳۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳/۵۶</ref> که مانند لباسی انسان را در برابر ناملایمات حفظ میکند.<ref>اعراف، ۲۶</ref> [[امامصادق(ع)]] نیز تقوا را امری قلبی شمرده است<ref>صدوق، صفات الشیعه، ۲۷</ref> و آن را به حضور در مواضع امر الهی و غیبت در مواضع نهی الهی تفسیر کرده است.<ref>ابنفهد، عدة الداعی، ۳۰۳</ref> علمای اخلاق و [[عرفان]] تقوا را پرهیز از معاصی دانسته،<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۹–۱۸۰؛ قشیری، رساله قشیریه، ۱۶۱</ref> آن را حقیقتی مرکب از سه امر شمردهاند: | ||
# ترس از خداوند؛ | # ترس از خداوند؛ | ||
# دوری از | # دوری از [[گناهان]]؛ | ||
# طلب نزدیکی به خدا.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | # طلب نزدیکی به خدا.<ref>خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰</ref> | ||
عارفان در بیان حقیقت تقوا، تفسیرهای مختلفی کردهاند؛ ازجمله: | عارفان در بیان حقیقت تقوا، تفسیرهای مختلفی کردهاند؛ ازجمله: | ||
خط ۲۴: | خط ۲۴: | ||
# پرهیز از غیر حق<ref>سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۲۲۰</ref> | # پرهیز از غیر حق<ref>سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۲۲۰</ref> | ||
# اجتناب از آنچه مخالف با محبت حقتعالی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷</ref> | # اجتناب از آنچه مخالف با محبت حقتعالی است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷</ref> | ||
[[امامخمینی]] حقیقت و باطن تقوا را ترک [[خودبینی]] و [[خودخواهی]] میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> و تقوا را از مراتب کمال و مقامات سالکان نمیداند؛ بلکه آن را مقدمه وصول به مقامات میشمارد و معتقد است بدون آن، رسیدن به هیچ مقامی امکان ندارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> از اینرو تقوا برتر از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان با استناد به آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»<ref>حجرات، ۱۳</ref> ملاک امتیاز انسانها بر یکدیگر را تقوا و پاکی از انحراف میداند؛ از اینرو ارزش و کرامت والای [[رسول خدا(ص)]] به سبب درجه اعلای تقوای ایشان بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸؛ ۶/۳۱۴، ۴۶۴ و ۱۴/۲۲۴</ref> ایشان تقوا را وسیله پوشش زشتیهای باطن و حضور در محضر ربوبیت میداند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل عبادت داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از رسول خدا(ص)<ref>طوسی، الامالی، ۵۳۶</ref> حقیقت تقوا در [[قلب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> | [[امامخمینی]] حقیقت و باطن تقوا را ترک [[خودبینی]] و [[خودخواهی]] میداند<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰</ref> و تقوا را از مراتب کمال و مقامات سالکان نمیداند؛ بلکه آن را مقدمه وصول به [[مقامات (عرفان)|مقامات]] میشمارد و معتقد است بدون آن، رسیدن به هیچ مقامی امکان ندارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> از اینرو تقوا برتر از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان با استناد به آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»<ref>حجرات، ۱۳</ref> ملاک امتیاز انسانها بر یکدیگر را تقوا و پاکی از [[انحراف]] میداند؛ از اینرو ارزش و کرامت والای [[رسول خدا(ص)]] به سبب درجه اعلای تقوای ایشان بوده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸؛ ۶/۳۱۴، ۴۶۴ و ۱۴/۲۲۴</ref> ایشان تقوا را وسیله پوشش زشتیهای باطن و حضور در محضر ربوبیت میداند<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴۹</ref> و معتقد است ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل [[عبادت]] داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از [[پیامبر اکرم(ص)|رسول خدا(ص)]]<ref>طوسی، الامالی، ۵۳۶</ref> حقیقت تقوا در [[قلب]] است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵</ref> | ||
== مراتب و اقسام تقوا == | == مراتب و اقسام تقوا == | ||
[[قرآن کریم]] به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امرکرده است.<ref>تغابن، ۱۶</ref> در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲</ref> بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچگونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر مردم امکانپذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷</ref> | [[قرآن کریم]] به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امرکرده است.<ref>تغابن، ۱۶</ref> در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است.<ref>آل عمران، ۱۰۲</ref> بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچگونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر [[مردم]] امکانپذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی میدانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه [[ایمان]] را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صافتر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در نتیجه عبادت او خالصتر و به خدا نزدیکتر خواهد بود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۲۱۸</ref> در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف | علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی میدانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه [[ایمان]] را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صافتر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در نتیجه عبادت او خالصتر و به خدا نزدیکتر خواهد بود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۲۱۸</ref> در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف [[ایمان]]، [[قساوت قلب]] و وقوع [[شرک]] میگردد.<ref>طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۶</ref> بعضی از اهل معرفت، برای تقوا سه مرتبه ذکر کردهاند: | ||
# تقوای عوام که پرهیز از [[محرمات]] است. | # تقوای عوام که پرهیز از [[محرمات]] است. | ||
# تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است. | # تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است. | ||
# تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حقتعالی در فعل، صفت و ذات است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶</ref> | # تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حقتعالی در فعل، صفت و ذات است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶</ref> | ||
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای تقوا برشمرده است و هر مرتبه از تقوا را مقدمهای برای مرتبه بعد از آن و تمام مراتب آن را مقدمه [[توحید]] و ترک غیر حق دانسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> ایشان تقوای عامه را پرهیز از محرمات که به منزله پرهیز از امور مضرّ است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷</ref> تقوای خاصه را پرهیز از خواستههای نفسانی، تقوای زاهدان را پرهیز از علاقه به دنیا و تقوای مخلصان را اجتناب از حب نفس میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> به اعتقاد ایشان، تقوای اهل معرفت برتر از این موارد است. در عین حال، تقوای مجذوبان، اجتناب از ظهور کثرتهای افعالی؛ تقوای فانیان، پرهیز از کثرتهای اسمایی؛ تقوای واصلان، اجتناب از توجه به فنا و تقوای متمکنان (حالتی که در آن سالکان در حالات معنوی به ثبات و استقرار در تجلیات رسیدهاند) اجتناب از تلوین (مرحلهای که شخص در تجلیات به ثبات نرسیده) است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> ایشان در بیانی کلی، مرتبه برتر تقوا را اجتناب از توجه به غیر حق و استمداد و [[عبودیت]] در برابر حقتعالی و پرهیز از راهدادن غیر حق به قلب و تکیه و اعتماد به آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۵</ref> | امامخمینی نیز مراتب متعددی برای تقوا برشمرده است و هر مرتبه از تقوا را مقدمهای برای مرتبه بعد از آن و تمام مراتب آن را مقدمه [[توحید (عرفان)|توحید]] و ترک غیر حق دانسته است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰</ref> ایشان تقوای عامه را پرهیز از محرمات که به منزله پرهیز از امور مضرّ است،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷</ref> تقوای خاصه را پرهیز از خواستههای نفسانی، تقوای زاهدان را پرهیز از علاقه به دنیا و تقوای مخلصان را اجتناب از حب نفس میشمارد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> به اعتقاد ایشان، تقوای اهل معرفت برتر از این موارد است. در عین حال، تقوای مجذوبان، اجتناب از ظهور کثرتهای افعالی؛ تقوای فانیان، پرهیز از کثرتهای اسمایی؛ تقوای واصلان، اجتناب از توجه به فنا و تقوای متمکنان (حالتی که در آن سالکان در حالات معنوی به ثبات و استقرار در تجلیات رسیدهاند) اجتناب از تلوین (مرحلهای که شخص در تجلیات به ثبات نرسیده) است.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶</ref> ایشان در بیانی کلی، مرتبه برتر تقوا را اجتناب از توجه به غیر حق و استمداد و [[عبودیت]] در برابر حقتعالی و پرهیز از راهدادن غیر حق به [[قلب]] و تکیه و اعتماد به آن میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۵</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] در تقسیمی دیگر، به اعتبار مراتب بطونی انسان، چهار مرتبه برای تقوا برمیشمارد: | [[امامخمینی]] در تقسیمی دیگر، به اعتبار مراتب بطونی انسان، چهار مرتبه برای تقوا برمیشمارد: | ||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
# تقوای عقل (تقوای اخص خواص) که نگهداری عقل از دخول آن در علوم غیر الهی است. | # تقوای عقل (تقوای اخص خواص) که نگهداری عقل از دخول آن در علوم غیر الهی است. | ||
# تقوای قلب (تقوای اولیا) که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | # تقوای قلب (تقوای اولیا) که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | ||
ایشان در جایی دیگر، مرتبهای به چهار مرتبه بالا افزوده است و آن تقوای اولیای خالص است که از مرحله مشاهده | ایشان در جایی دیگر، مرتبهای به چهار مرتبه بالا افزوده است و آن تقوای اولیای خالص است که از مرحله مشاهده کثرت فعلی-که مشاهده حقتعالی در خلق است-گذشتهاند و به مرحله پرهیز از مشاهده کثرت اَسمایی و جلوههای رحمانی، رسیدهاند که در این مرحله، شاهد و مشهود و مشاهدهای در کار نیست و از ازل تا ابد یک جلوه بیش نیست و این همان فنای در ذات است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۳–۵۱۹</ref> | ||
تقوا به اعتبار متعلق نیز اقسامی دارد؛ چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی به تقوا هم در امور فردی و هم در [[جامعه]] و | تقوا به اعتبار متعلق نیز اقسامی دارد؛ چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی به تقوا هم در امور فردی و هم در [[جامعه]] و سیاست توجه کرده، معتقدند باید در جامعه و میان مردم قوه و نیرویی باشد که آنها را به حفظ حدود و رعایت مرزها ملزم کند، و آن تقواست.<ref>مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۰۲</ref> امامخمینی تقوا را در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی جاری دانسته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳</ref> آن را به اعتبار متعلق، به تقوای سیاسی، مادی و معنوی تقسیم میکند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸؛ ۷/۱۴۰ و ۸/۳۷۳</ref> به باور ایشان، هرچند تقوا برای همه لازم است، اما دربارهٔ مسئولان و متصدیان کشور ضرورت بیشتری دارد؛ زیرا اگر هر کس در حیطه کار خویش بر اساس تقوا عمل کند، اختلافی رخ نمیدهد؛ اما بیتقوایی این افراد، به تمام کشور سرایت میکند و سبب تباهی و بربادرفتن آن میگردد. ایشان اختلافاتی را که در دولتها پیش میآید، نتیجه نداشتن تقوای سیاسی افراد دانسته،<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳</ref> کرامت مسئولان را در پرتوی تقوای سیاسی آنان و برومندی ملت را در سایه این صفت اخلاقی میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
علمای اخلاق برای ورع نیز مراتب و درجاتی برشمردهاند. بعضی ورع را دارای چهار مرتبه دانستهاند: | علمای اخلاق برای ورع نیز مراتب و درجاتی برشمردهاند. بعضی ورع را دارای چهار مرتبه دانستهاند: | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
# انجام [[مستحبات]] و ترک [[مکروهات]]، که ورع صالحان است. | # انجام [[مستحبات]] و ترک [[مکروهات]]، که ورع صالحان است. | ||
# دوریکردن از موارد شبههناک، که ورع متقین است. | # دوریکردن از موارد شبههناک، که ورع متقین است. | ||
# پرهیز از هر چیزی که برای خدا نباشد، که تقوای | # پرهیز از هر چیزی که برای خدا نباشد، که تقوای صدیقین است.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۵۷–۵۸</ref> | ||
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای ورع ذکر کرده است؛ ازجمله: | امامخمینی نیز مراتب متعددی برای ورع ذکر کرده است؛ ازجمله: | ||
# ورع عامه، اجتناب از [[گناهان کبیره]]؛ | # ورع عامه، اجتناب از [[گناهان کبیره]]؛ | ||
# ورع خاصه، اجتناب از امور مشتبه، به سبب پرهیز از دخول در [[حرام]]؛ | # ورع خاصه، اجتناب از امور مشتبه، به سبب پرهیز از دخول در [[حرام]]؛ | ||
# ورع اهل [[زهد]]، اجتناب از [[مباحات]]، برای در امانماندن از وزر آن؛ | # ورع اهل [[زهد]]، اجتناب از [[مباحات]]، برای در امانماندن از وزر آن؛ | ||
# ورع اهل [[سلوک]]، ترک نظر به دنیا برای رسیدن به | # ورع اهل [[سلوک]]، ترک نظر به دنیا برای رسیدن به [[مقامات (عرفان)|مقامات]]؛ | ||
# ورع مجذوبین، ترک مقامات برای رسیدن به بابالله و شهود جمال الهی؛ | # ورع مجذوبین، ترک مقامات برای رسیدن به بابالله و شهود جمال الهی؛ | ||
# ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | # ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳</ref> | ||
== اسباب، موانع و طریق تحصیل تقوا == | == اسباب، موانع و طریق تحصیل تقوا == | ||
در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، [[ایمان]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱</ref> و | در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، [[ایمان]]<ref>آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱</ref> و معرفت به خداوند<ref>مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۹۵</ref> شمرده شده است. [[امامخمینی]] مانند بعضی علمای اخلاق<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۱۵۴–۱۵۵</ref> سبب تقوا را ایمان به خدا و معرفت و یقین به آثار [[گناه]] و [[ثواب و عقاب]] میداند؛ زیرا هرچه [[یقین]] بیشتر باشد، پرهیز از گناهان بیشتر است و کسی که بداند خداوند پیوسته حاضر و ناظر به احوال اوست، در همه حالات، در پنهان و آشکار، ادب را رعایت کرده، از هر مخالفتی پرهیز میکند. به اعتقاد ایشان [[عصمت]] انبیا و اولیای الهی نیز از یقین و اطمینان کامل آنها نشئت میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲</ref> در مقابل، گناه و نافرمانی خداوند ناشی از نقصان یقین شخص<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲</ref> و تعلق قلب به [[حب دنیا]] و [[حب نفس]] (کید نفس)<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰–۳۱</ref> است که [[نفس]] به واسطه کوچک نشاندادن گناهان، انسان را به ارتکاب آنها میکشاند.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
از نظر علمای اخلاق، از دیگر آفات تقوا و اسباب وقوع در [[گناه]]، تبعیت از [[هوای نفس]]، تسلط [[شیطان]]، غلبه [[شهوت]]، ضعف ایمان و ضعف اراده است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۳۹–۴۰؛ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۳۷–۴۳۸؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۵۷</ref> امامخمینی نیز منشأ اصلی گناهان را-که آفت و مانع تقوا نیز به حساب میآید-کوچکشمردن گناه،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> [[تکبر]] در برابر دستورهای الهی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> وسوسههای شیطان<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵</ref> و اشتغال به لغو و باطل<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱</ref> میداند. | از نظر علمای اخلاق، از دیگر آفات تقوا و اسباب وقوع در [[گناه]]، تبعیت از [[هوای نفس]]، تسلط [[شیطان]]، غلبه [[شهوت]]، ضعف ایمان و ضعف اراده است.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۳۹–۴۰؛ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۳۷–۴۳۸؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۵۷</ref> امامخمینی نیز منشأ اصلی گناهان را-که آفت و مانع تقوا نیز به حساب میآید-کوچکشمردن گناه،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> [[تکبر]] در برابر دستورهای الهی،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱</ref> وسوسههای [[شیطان]]<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵</ref> و اشتغال به لغو و باطل<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱</ref> میداند. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
برخی علمای اخلاق، ازجمله راههای دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک [[روزه]] و امثال آن میدانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶</ref> آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا میشود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حسابکشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰</ref> | برخی علمای اخلاق، ازجمله راههای دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک [[روزه]] و امثال آن میدانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان میشود.<ref>فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶</ref> آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا میشود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حسابکشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند.<ref>نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] دستیابی به | [[امامخمینی]] دستیابی به ملکه تقوا را-گرچه در آغاز سخت و مشکل-پس از تحمل زحمت و مواظبت، نه تنها آسان میداند، بلکه معتقد است پس از مدتی این تقوا و پرهیز، به لذت روحانی تبدیل میشود و شخص میتواند پس از مواظبت شدید و تقوای کامل، از این مرتبه، به مرتبه دوم، یعنی تقوای خواص ترقی کند که همان ترک شهوات نفسانی است؛ زیرا با درک لذت روحانی بهتدریج لذتهای دنیوی در نگاه او بیمقدار میشود. پس از این مرحله، به مرتبه سوم تقوا راه مییابد که قدم و [[ریاضت]] او ریاضت حق میگردد و از نفس و آثار آن گریزان میشود و از محبت نفس تقوا پیشه کرده، از [[خودخواهی]] و [[خودبینی]] متنفر میشود. در این مرحله، وصول رایحههای خوش ولایت به مشام سالک میرسد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸–۲۰۹</ref> | ||
== آثار و علایم تقوا == | == آثار و علایم تقوا == | ||
در [[قرآن کریم]] آثاری برای تقوا بیان شده است؛ مانند تأیید و | در [[قرآن کریم]] آثاری برای تقوا بیان شده است؛ مانند تأیید و نصرت از ناحیه [[خداوند]]،<ref>بقره، ۱۹۴</ref> اصلاح اعمال،<ref>احزاب، ۷۰–۷۱</ref> بخشش گناهان،<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱</ref> محبت الهی،<ref>توبه، ۴</ref> تعلیم الهی،<ref>بقره، ۲۸۲</ref> نجات از آتش جهنم،<ref>مریم، ۷۲</ref> آسانی حساب<ref>انعام، ۶۹</ref> و نجات از سختیها و رزق حلال.<ref>طلاق، ۲–۳</ref> در روایات نیز آثاری برای تقوا بیان شده است؛ ازجمله: شفای مرضهای [[قلب]]، بینایی آن، پاکشدن از آلودگیها، روشنیبخشی به دیدهها از تاریکی، ایمنیبخشی به دلها از نگرانی و شفای بیماریهای بدن.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۹، ۲۸۶</ref> همچنین علایمی برای اهل تقوا آمده است؛ ازجمله اینکه اهل فضایلاند؛ گفتارشان صواب و رفتارشان همراه با تواضع است؛ از [[حرام]] چشمپوشی کرده و خود را [[وقف]] دانش بامنفعت نمودهاند؛ بلا و راحتی بر ایشان یکسان، خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا در نظرشان کوچک است.<ref>نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۴، ۲۷۳–۲۸۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
دانشمندان اخلاق و | دانشمندان [[اخلاق]] و [[عرفان]]، با استناد به برخی آیات،<ref>انفال، ۲۹؛ طلاق، ۲–۳</ref> آثار پرشماری برای تقوا برشمردهاند که با توجه به مراتب آن، متفاوت است؛ ازجمله: تمییز میان حق و باطل<ref>مکی، قوت القلوب، ۲/۱۳۴؛ آملی، جامع الاسرار، ۱۱۶</ref> و گشایش روزی.<ref>غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۶</ref> [[عارفان]] نیز با استناد به آیات،<ref>بقره، ۲۸۲</ref> تقوا را راه رسیدن به علم موهبتی میدانند.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۵۴ و ۵۷۶</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] اثر تقوا را پاکشدن نفس از کدورتها و آلایشها میداند که به دنبال آن اعمال نیکو تأثیر بیشتری در آن داشته، به هدف عبادات نزدیکتر میشود؛ سرّ بزرگ عبادات نیز که تمرین نفس انسانی و نفوذ اراده آن است، بهتر انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> تقوا نه تنها سبب تقویت اراده میشود، قوای مادی انسان را نیز تحت سیطره | [[امامخمینی]] اثر تقوا را پاکشدن نفس از کدورتها و آلایشها میداند که به دنبال آن اعمال نیکو تأثیر بیشتری در آن داشته، به هدف عبادات نزدیکتر میشود؛ سرّ بزرگ عبادات نیز که تمرین نفس انسانی و نفوذ اراده آن است، بهتر انجام میگیرد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> تقوا نه تنها سبب تقویت اراده میشود، قوای مادی انسان را نیز تحت سیطره ملکوت نفس قرار میدهد<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۳</ref>؛ بنابراین اگر کسی تقوا پیشه سازد، اهل [[سعادت]] و نجات خواهد شد.<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸</ref> ایشان قبولی [[عبادت]] را از مهمترین آثار تقوا شمرده است<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵</ref> و معتقد است تقوای باطن که تطهیر نفس از اخلاق ناپسند است، از شرایط صحت [[نماز]] اهل باطن است<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸</ref> و انسان تا به مرتبه تقوا و ایمان نرسیده باشد، نمازش معراج مؤمن و سبب قرب الهی نیست، بلکه همچنان در بیت نفس است،<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰</ref> و کسی که به تمام مراتب تقوا میرسد، [[دین]]، [[عقل]]، [[روح]]، [[قلب]] و تمام قوای ظاهری و باطنیاش سالم میماند و دشمنیها از باطنش ریشهکن میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی تقوا را در گستره [[علم]]، ضامن حفظ | امامخمینی تقوا را در گستره [[علم]]، ضامن حفظ اعتقاد و سعادتمندی در [[دنیا]] و [[آخرت]]<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰</ref> و تربیت صحیح نسلهای آینده دانسته، معتقد است تطمیعها و تهدیدها در دانشمند متقی، تأثیری نمیگذارد و او را از رسالتش بازنمیدارد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۲ و ۸/۳۰۳</ref> ایشان علم بدون تقوا را موجب فساد و تباهی میداند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰</ref>؛ از اینرو به [[طلاب]] و [[روحانیان]] سفارش میکند در کنار هر قدمی که برای علم برمیدارند، یک گام نیز به سوی تقوا بردارند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۴ و ۶/۲۷۸</ref>؛ زیرا عالم متقی، منشأ خیر و برکت است؛ چنانکه علم بدون تقوا مضرّ و موجب بربادرفتن کشور است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۳؛ ۸/۳۰۳ و ۱۷/۱۸۶</ref> ایشان تقوا را رمز پیروزی ملت و غلبه بر مشکلات<ref>امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴</ref> و در مقابل، بیتقوایی و علم بدون عمل را در بسیاری از اوقات مضرّ شمرده است.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳</ref> به اعتقاد ایشان، ضرر عالم بیتقوا برای [[اسلام]] بیش از هر شخص دیگری است<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۳</ref> و چه بسا عالم بیتقوا که با [[کتاب (منبع اجتهاد)|کتاب]] و [[سنت]]، مردم را منحرف کند و آنها را به گونهای مطرح کند که موجب [[انحراف]] مردم شود.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == |
نسخهٔ ۱۴ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۲۱:۴۰
تقوا، حفظ نفس از مخالفت حق و محافظت آن بر حدود الهی.
مفهومشناسی
تقوا از ریشه «وقی» به معنای دفع چیزی از چیزی به غیر آن است[۱] که در مواردی مانند نگهداری،[۲] منع[۳] و مراقبت از شیء در برابر امور مضر،[۴] بهکار میرود. در اصطلاح اخلاقی، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی و حفظ نفس از بیم خشم خدای تعالی است.[۵]
در اصطلاح عرفانی، به معنای حفظ حدود الهی و وفا بر عهدهای آن است.[۶] همچنین تقوا به معنای حق را در فضایل سپر و مانع خود قراردادن و نسبت دادن همه کمالات به حق و خود را در نقایص سپر حق قراردادن و نسبت دادن همه نقائص به خود است.[۷] امامخمینی نیز تقوا را حفظ نفس از مخالفت اوامر و نواهی حق، همراه با ترک امور مشتبه میداند.[۸]
تقوا با واژه ورع مرتبط است. اگرچه ورع غیر از تقواست، اما در بسیاری از موارد به همان معنای تقوا بهکار میرود. ورع به معنای شدت خودنگهداری و سختگیری بر نفس[۹] و در اصطلاح، به معنای خودنگهداری و حفظ خویش از معاصی و مشتهیات[۱۰] و پرهیز از حرام و شبهه[۱۱] است؛ در واقع ورع اخص از تقواست. امامخمینی معنای لغوی ورع را از «رعة» به معنای تقوا یا شدت تقوا و کمال پرهیزکاری یا «ورّع» به معنای نگهداری نفس از تجاوز از حدود شرع و عقل یا رد نفس از مشتهیات و ارتکاب آنها، دانسته است.[۱۲] ایشان معنای اصطلاحی آن را نیز مانند بعضی عارفان[۱۳] نگهداری کامل نفس از محذورات و محرمات و در عین حال ترسداشتن از لغزش یا سختگیری نفس برای تعظیم حق معرفی کرده است.[۱۴]
پیشینه
در ادیان الهی به تقوا توجه شده است؛ چنانکه در کتاب مقدس به تقوا و دوری از افعال زشت امر شده است و بر تقوا با عنوان حقیقتی که نه تنها در دنیا، بلکه در آخرت نیز سودمند است، تأکید شده است.[۱۵] تقوا در فرهنگ و معارف الهی، ارج و اهمیت ویژهای دارد. در قرآن کریم از آن با عنوان بهترین لباس[۱۶] و بهترین توشه[۱۷] یادشده، خداوند مؤمنان را به تقوا فراخوانده است.[۱۸] در منابع روایی نیز باب ویژهای به آن اختصاص داده شده است.[۱۹] بعضی روایات، آن را کلید درهای بسته، ذخیره رستاخیز، ابزار آزادی انسان از بردگی شیطان و وسیله نجات از هر امر مهلک معرفی کردهاند.[۲۰] در عرفان عملی، تقوا از مقامات نیست، بلکه یکی از مراحل و مراتب ورع ذکر شده است.[۲۱] در اغلب منابع عرفانی نیز تقوا در کنار ورع آمده است.[۲۲] علمای اخلاق در آثار خود به بحث از تقوا و ورع پرداخته،[۲۳] این دو را از بزرگترین نجاتدهندهها و راه کسب سعادت و درجات عالی شمردهاند.[۲۴]
امامخمینی تقوا را مقدمه سلوک و سیر الی الله میداند و معتقد است تا انسان به مرحله تقوا و ایمان نرسد، نماز او سبب قرب نیست و معراج مؤمن شمرده نمیشود.[۲۵] ایشان در آثار خود با دو رویکرد عرفانی و اخلاقی به بحث از حقیقت تقوا،[۲۶] اقسام، آثار و درجات آن[۲۷] پرداخته است و بر این موضوع تأکید دارد که باید دعوت به تقوا پیوسته تکرار شود تا بر دلها بنشیند و این مطابق روش انسانسازی قرآن است؛ زیرا بدون این دعوت، به فراموشی سپرده میشود.[۲۸]
حقیقت تقوا
قرآن کریم، تقوا را امری قلبی و باطنی میداند[۲۹] که مانند لباسی انسان را در برابر ناملایمات حفظ میکند.[۳۰] امامصادق(ع) نیز تقوا را امری قلبی شمرده است[۳۱] و آن را به حضور در مواضع امر الهی و غیبت در مواضع نهی الهی تفسیر کرده است.[۳۲] علمای اخلاق و عرفان تقوا را پرهیز از معاصی دانسته،[۳۳] آن را حقیقتی مرکب از سه امر شمردهاند:
عارفان در بیان حقیقت تقوا، تفسیرهای مختلفی کردهاند؛ ازجمله:
- ترس از خداوند؛
- ترس از فراق او؛
- پرهیز دایم[۳۵]؛
- پرهیز از غیر حق[۳۶]
- اجتناب از آنچه مخالف با محبت حقتعالی است.[۳۷]
امامخمینی حقیقت و باطن تقوا را ترک خودبینی و خودخواهی میداند[۳۸] و تقوا را از مراتب کمال و مقامات سالکان نمیداند؛ بلکه آن را مقدمه وصول به مقامات میشمارد و معتقد است بدون آن، رسیدن به هیچ مقامی امکان ندارد.[۳۹] از اینرو تقوا برتر از هر چیز و مقدم بر هر مقصد و مقدمه پیشرفت است.[۴۰] ایشان با استناد به آیه «إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاکُمْ»[۴۱] ملاک امتیاز انسانها بر یکدیگر را تقوا و پاکی از انحراف میداند؛ از اینرو ارزش و کرامت والای رسول خدا(ص) به سبب درجه اعلای تقوای ایشان بوده است.[۴۲] ایشان تقوا را وسیله پوشش زشتیهای باطن و حضور در محضر ربوبیت میداند[۴۳] و معتقد است ورع به این معنا نیست که شخص پیشانی اهل عبادت داشته باشد و از مردم اعراض کند، بلکه طبق روایتی از رسول خدا(ص)[۴۴] حقیقت تقوا در قلب است.[۴۵]
مراتب و اقسام تقوا
قرآن کریم به رعایت تقوا در حد استطاعت و توان امرکرده است.[۴۶] در بعضی از آیات نیز به رعایت حقِّ تقوا توصیه شده است.[۴۷] بعضی از مفسران جمع میان این دو آیه را اینگونه تفسیر کردهاند که رعایت حقِّ تقوا از طرفی بسته به عبودیتی است که هیچگونه خودخواهی و غفلتی در آن نباشد و از طرف دیگر رعایتش برای بیشتر مردم امکانپذیر نیست؛ لذا جمع میان آیات به این است که هر کسی به قدر توان، باید در مسیر حقِّ تقوا قدم بردارد.[۴۸]
علمای اخلاق، تقوا را دارای مراتبی میدانند و معتقدند هر کس بالاترین مرتبه ایمان را داشته باشد و جوهر روح و روانش از همه صافتر باشد، مراتب بالاتری از تقوا خواهد داشت؛ در نتیجه عبادت او خالصتر و به خدا نزدیکتر خواهد بود.[۴۹] در مقابل، معاصی و ترک تقوا سبب ضعف ایمان، قساوت قلب و وقوع شرک میگردد.[۵۰] بعضی از اهل معرفت، برای تقوا سه مرتبه ذکر کردهاند:
- تقوای عوام که پرهیز از محرمات است.
- تقوای خواص که پرهیز از اسناد کمالات افعال و صفات به خود است.
- تقوای خواص از کاملان که پرهیز از اسناد وجود به غیر حقتعالی در فعل، صفت و ذات است.[۵۱]
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای تقوا برشمرده است و هر مرتبه از تقوا را مقدمهای برای مرتبه بعد از آن و تمام مراتب آن را مقدمه توحید و ترک غیر حق دانسته است.[۵۲] ایشان تقوای عامه را پرهیز از محرمات که به منزله پرهیز از امور مضرّ است،[۵۳] تقوای خاصه را پرهیز از خواستههای نفسانی، تقوای زاهدان را پرهیز از علاقه به دنیا و تقوای مخلصان را اجتناب از حب نفس میشمارد.[۵۴] به اعتقاد ایشان، تقوای اهل معرفت برتر از این موارد است. در عین حال، تقوای مجذوبان، اجتناب از ظهور کثرتهای افعالی؛ تقوای فانیان، پرهیز از کثرتهای اسمایی؛ تقوای واصلان، اجتناب از توجه به فنا و تقوای متمکنان (حالتی که در آن سالکان در حالات معنوی به ثبات و استقرار در تجلیات رسیدهاند) اجتناب از تلوین (مرحلهای که شخص در تجلیات به ثبات نرسیده) است.[۵۵] ایشان در بیانی کلی، مرتبه برتر تقوا را اجتناب از توجه به غیر حق و استمداد و عبودیت در برابر حقتعالی و پرهیز از راهدادن غیر حق به قلب و تکیه و اعتماد به آن میداند.[۵۶]
امامخمینی در تقسیمی دیگر، به اعتبار مراتب بطونی انسان، چهار مرتبه برای تقوا برمیشمارد:
- تقوای ظاهر (تقوای عامه) که نگهداری ظاهر از گناهان است.
- تقوای باطن (تقوای خاصه) که پرهیز از افراط و تفریط و تجاوز از حد اعتدال در اخلاق و غرایز روحی است.
- تقوای عقل (تقوای اخص خواص) که نگهداری عقل از دخول آن در علوم غیر الهی است.
- تقوای قلب (تقوای اولیا) که نگهداری آن از مشاهده و مذاکره غیر حق است.[۵۷]
ایشان در جایی دیگر، مرتبهای به چهار مرتبه بالا افزوده است و آن تقوای اولیای خالص است که از مرحله مشاهده کثرت فعلی-که مشاهده حقتعالی در خلق است-گذشتهاند و به مرحله پرهیز از مشاهده کثرت اَسمایی و جلوههای رحمانی، رسیدهاند که در این مرحله، شاهد و مشهود و مشاهدهای در کار نیست و از ازل تا ابد یک جلوه بیش نیست و این همان فنای در ذات است.[۵۸]
تقوا به اعتبار متعلق نیز اقسامی دارد؛ چنانکه برخی اندیشمندان اسلامی به تقوا هم در امور فردی و هم در جامعه و سیاست توجه کرده، معتقدند باید در جامعه و میان مردم قوه و نیرویی باشد که آنها را به حفظ حدود و رعایت مرزها ملزم کند، و آن تقواست.[۵۹] امامخمینی تقوا را در تمام شئون زندگی فردی و اجتماعی جاری دانسته،[۶۰] آن را به اعتبار متعلق، به تقوای سیاسی، مادی و معنوی تقسیم میکند.[۶۱] به باور ایشان، هرچند تقوا برای همه لازم است، اما دربارهٔ مسئولان و متصدیان کشور ضرورت بیشتری دارد؛ زیرا اگر هر کس در حیطه کار خویش بر اساس تقوا عمل کند، اختلافی رخ نمیدهد؛ اما بیتقوایی این افراد، به تمام کشور سرایت میکند و سبب تباهی و بربادرفتن آن میگردد. ایشان اختلافاتی را که در دولتها پیش میآید، نتیجه نداشتن تقوای سیاسی افراد دانسته،[۶۲] کرامت مسئولان را در پرتوی تقوای سیاسی آنان و برومندی ملت را در سایه این صفت اخلاقی میداند.[۶۳]
علمای اخلاق برای ورع نیز مراتب و درجاتی برشمردهاند. بعضی ورع را دارای چهار مرتبه دانستهاند:
- انجام واجبات و ترک محرمات، که ورع اهل عدل است.
- انجام مستحبات و ترک مکروهات، که ورع صالحان است.
- دوریکردن از موارد شبههناک، که ورع متقین است.
- پرهیز از هر چیزی که برای خدا نباشد، که تقوای صدیقین است.[۶۴]
امامخمینی نیز مراتب متعددی برای ورع ذکر کرده است؛ ازجمله:
- ورع عامه، اجتناب از گناهان کبیره؛
- ورع خاصه، اجتناب از امور مشتبه، به سبب پرهیز از دخول در حرام؛
- ورع اهل زهد، اجتناب از مباحات، برای در امانماندن از وزر آن؛
- ورع اهل سلوک، ترک نظر به دنیا برای رسیدن به مقامات؛
- ورع مجذوبین، ترک مقامات برای رسیدن به بابالله و شهود جمال الهی؛
- ورع اولیا، اجتناب از توجه به غایات.[۶۵]
اسباب، موانع و طریق تحصیل تقوا
در بعضی روایات، سبب و منشأ تقوا، ایمان[۶۶] و معرفت به خداوند[۶۷] شمرده شده است. امامخمینی مانند بعضی علمای اخلاق[۶۸] سبب تقوا را ایمان به خدا و معرفت و یقین به آثار گناه و ثواب و عقاب میداند؛ زیرا هرچه یقین بیشتر باشد، پرهیز از گناهان بیشتر است و کسی که بداند خداوند پیوسته حاضر و ناظر به احوال اوست، در همه حالات، در پنهان و آشکار، ادب را رعایت کرده، از هر مخالفتی پرهیز میکند. به اعتقاد ایشان عصمت انبیا و اولیای الهی نیز از یقین و اطمینان کامل آنها نشئت میگیرد.[۶۹] در مقابل، گناه و نافرمانی خداوند ناشی از نقصان یقین شخص[۷۰] و تعلق قلب به حب دنیا و حب نفس (کید نفس)[۷۱] است که نفس به واسطه کوچک نشاندادن گناهان، انسان را به ارتکاب آنها میکشاند.[۷۲]
از نظر علمای اخلاق، از دیگر آفات تقوا و اسباب وقوع در گناه، تبعیت از هوای نفس، تسلط شیطان، غلبه شهوت، ضعف ایمان و ضعف اراده است.[۷۳] امامخمینی نیز منشأ اصلی گناهان را-که آفت و مانع تقوا نیز به حساب میآید-کوچکشمردن گناه،[۷۴] تکبر در برابر دستورهای الهی،[۷۵] وسوسههای شیطان[۷۶] و اشتغال به لغو و باطل[۷۷] میداند.
برخی علمای اخلاق، ازجمله راههای دستیابی تقوا را مخالفت با هوای نفس، به کمک روزه و امثال آن میدانند که سبب قوت نفس در پرهیز از گناهان میشود.[۷۸] آنان معتقدند محاسبه نفس در همه حرکات و سکنات، سبب حصول تقوا میشود؛ به این معنا که بنده از نفس خود در انجام وظایف و تکالیف و جبران خطاها حسابکشی کند و در صورت کوتاهی، آن را سرزنش و بازخواست کند.[۷۹]
امامخمینی دستیابی به ملکه تقوا را-گرچه در آغاز سخت و مشکل-پس از تحمل زحمت و مواظبت، نه تنها آسان میداند، بلکه معتقد است پس از مدتی این تقوا و پرهیز، به لذت روحانی تبدیل میشود و شخص میتواند پس از مواظبت شدید و تقوای کامل، از این مرتبه، به مرتبه دوم، یعنی تقوای خواص ترقی کند که همان ترک شهوات نفسانی است؛ زیرا با درک لذت روحانی بهتدریج لذتهای دنیوی در نگاه او بیمقدار میشود. پس از این مرحله، به مرتبه سوم تقوا راه مییابد که قدم و ریاضت او ریاضت حق میگردد و از نفس و آثار آن گریزان میشود و از محبت نفس تقوا پیشه کرده، از خودخواهی و خودبینی متنفر میشود. در این مرحله، وصول رایحههای خوش ولایت به مشام سالک میرسد.[۸۰]
آثار و علایم تقوا
در قرآن کریم آثاری برای تقوا بیان شده است؛ مانند تأیید و نصرت از ناحیه خداوند،[۸۱] اصلاح اعمال،[۸۲] بخشش گناهان،[۸۳] محبت الهی،[۸۴] تعلیم الهی،[۸۵] نجات از آتش جهنم،[۸۶] آسانی حساب[۸۷] و نجات از سختیها و رزق حلال.[۸۸] در روایات نیز آثاری برای تقوا بیان شده است؛ ازجمله: شفای مرضهای قلب، بینایی آن، پاکشدن از آلودگیها، روشنیبخشی به دیدهها از تاریکی، ایمنیبخشی به دلها از نگرانی و شفای بیماریهای بدن.[۸۹] همچنین علایمی برای اهل تقوا آمده است؛ ازجمله اینکه اهل فضایلاند؛ گفتارشان صواب و رفتارشان همراه با تواضع است؛ از حرام چشمپوشی کرده و خود را وقف دانش بامنفعت نمودهاند؛ بلا و راحتی بر ایشان یکسان، خداوند در نظرشان بزرگ و غیر خدا در نظرشان کوچک است.[۹۰]
دانشمندان اخلاق و عرفان، با استناد به برخی آیات،[۹۱] آثار پرشماری برای تقوا برشمردهاند که با توجه به مراتب آن، متفاوت است؛ ازجمله: تمییز میان حق و باطل[۹۲] و گشایش روزی.[۹۳] عارفان نیز با استناد به آیات،[۹۴] تقوا را راه رسیدن به علم موهبتی میدانند.[۹۵]
امامخمینی اثر تقوا را پاکشدن نفس از کدورتها و آلایشها میداند که به دنبال آن اعمال نیکو تأثیر بیشتری در آن داشته، به هدف عبادات نزدیکتر میشود؛ سرّ بزرگ عبادات نیز که تمرین نفس انسانی و نفوذ اراده آن است، بهتر انجام میگیرد.[۹۶] تقوا نه تنها سبب تقویت اراده میشود، قوای مادی انسان را نیز تحت سیطره ملکوت نفس قرار میدهد[۹۷]؛ بنابراین اگر کسی تقوا پیشه سازد، اهل سعادت و نجات خواهد شد.[۹۸] ایشان قبولی عبادت را از مهمترین آثار تقوا شمرده است[۹۹] و معتقد است تقوای باطن که تطهیر نفس از اخلاق ناپسند است، از شرایط صحت نماز اهل باطن است[۱۰۰] و انسان تا به مرتبه تقوا و ایمان نرسیده باشد، نمازش معراج مؤمن و سبب قرب الهی نیست، بلکه همچنان در بیت نفس است،[۱۰۱] و کسی که به تمام مراتب تقوا میرسد، دین، عقل، روح، قلب و تمام قوای ظاهری و باطنیاش سالم میماند و دشمنیها از باطنش ریشهکن میشود.[۱۰۲]
امامخمینی تقوا را در گستره علم، ضامن حفظ اعتقاد و سعادتمندی در دنیا و آخرت[۱۰۳] و تربیت صحیح نسلهای آینده دانسته، معتقد است تطمیعها و تهدیدها در دانشمند متقی، تأثیری نمیگذارد و او را از رسالتش بازنمیدارد.[۱۰۴] ایشان علم بدون تقوا را موجب فساد و تباهی میداند[۱۰۵]؛ از اینرو به طلاب و روحانیان سفارش میکند در کنار هر قدمی که برای علم برمیدارند، یک گام نیز به سوی تقوا بردارند[۱۰۶]؛ زیرا عالم متقی، منشأ خیر و برکت است؛ چنانکه علم بدون تقوا مضرّ و موجب بربادرفتن کشور است.[۱۰۷] ایشان تقوا را رمز پیروزی ملت و غلبه بر مشکلات[۱۰۸] و در مقابل، بیتقوایی و علم بدون عمل را در بسیاری از اوقات مضرّ شمرده است.[۱۰۹] به اعتقاد ایشان، ضرر عالم بیتقوا برای اسلام بیش از هر شخص دیگری است[۱۱۰] و چه بسا عالم بیتقوا که با کتاب و سنت، مردم را منحرف کند و آنها را به گونهای مطرح کند که موجب انحراف مردم شود.[۱۱۱]
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۶/۱۳۱
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۵/۲۳۸؛ جوهری، ۶/۲۵۲۷؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۵/۴۰۱
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۱/۴۵۲
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۸۱
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۷
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۰۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۲/۲۴۲
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۵–۱۸۰
- ↑ کاشانی، شرح منازل، ۲۶۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶۸
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳
- ↑ کتاب مقدس، نامه اول پولس به تیموتائوس، ب۴، ۸
- ↑ اعراف، ۲۶
- ↑ بقره، ۱۹۷
- ↑ آل عمران، ۱۰۲؛ تغابن، ۱۶
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۷۳؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۲۴۰؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵۷
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۲۲۱، ۳۲۹
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۴
- ↑ قشیری، رساله قشیریه، ۲۱۹–۲۳۱
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۵؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۹۲؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۸۰؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۴۴۵
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۸–۳۶۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۳۸۱–۳۸۲
- ↑ حج، ۳۲؛ ← طبرسی، مجمع البیان، ۷/۱۳۳؛ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳/۵۶
- ↑ اعراف، ۲۶
- ↑ صدوق، صفات الشیعه، ۲۷
- ↑ ابنفهد، عدة الداعی، ۳۰۳
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۲/۱۷۹–۱۸۰؛ قشیری، رساله قشیریه، ۱۶۱
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۳۹–۴۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۵۵
- ↑ سبزواری، شرح دعاء الصباح، ۲۲۰
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۴۷
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸
- ↑ حجرات، ۱۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۸۸؛ ۶/۳۱۴، ۴۶۴ و ۱۴/۲۲۴
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۴۹
- ↑ طوسی، الامالی، ۵۳۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۸۵
- ↑ تغابن، ۱۶
- ↑ آل عمران، ۱۰۲
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۳/۳۶۷
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۲۱۸
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱/۱۶۶
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳۶
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۷۸؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۸۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۷
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۶
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۶۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۵۱۳–۵۱۹
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۳/۷۰۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۳۷۸؛ ۷/۱۴۰ و ۸/۳۷۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۵۷–۵۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۷۳
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۲۷۱
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۹۵
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۱۵۴–۱۵۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۵۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۹؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۰–۳۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۳/۳۹–۴۰؛ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۴۳۷–۴۳۸؛ ورام، تنبیه الخواطر، ۱/۱۸۹؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۵۷
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۸۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۹۱
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۲/۱۳۶
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۹۹–۱۰۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸–۲۰۹
- ↑ بقره، ۱۹۴
- ↑ احزاب، ۷۰–۷۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۱
- ↑ توبه، ۴
- ↑ بقره، ۲۸۲
- ↑ مریم، ۷۲
- ↑ انعام، ۶۹
- ↑ طلاق، ۲–۳
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۹، ۲۸۶
- ↑ نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، خ۱۸۴، ۲۷۳–۲۸۰
- ↑ انفال، ۲۹؛ طلاق، ۲–۳
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۲/۱۳۴؛ آملی، جامع الاسرار، ۱۱۶
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۴/۶
- ↑ بقره، ۲۸۲
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۵۴ و ۵۷۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۵
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۳۸
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۶۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۲ و ۸/۳۰۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۰۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۴ و ۶/۲۷۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۳؛ ۸/۳۰۳ و ۱۷/۱۸۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۳۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۰۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۵۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۷۱
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تصحیح هانری کربن، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنفهد حلی، احمدبنمحمد، عدة الداعی و نجاح الساعی، تصحیح احمد موحدی قمی، تهران، دارالکتاب الاسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنچم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح تاج اللغة و صحاح العربیة، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سبزواری، ملاهادی، شرح دعاء الصباح، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- صدوق، محمدبنعلی، صفات الشیعه، تهران، اعلمی، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق محمدجواد بلاغی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الامالی، قم، دارالثقافه، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبهٔ فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پیوند به بیرون
- علی گرامی، «تقوا»، دانشنامه امامخمینی، ج۳، ص۴۷۶–۴۸۲.