محمدرضا مهدوی کنی: تفاوت میان نسخهها
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۴: | خط ۴: | ||
| اندازه تصویر = | | اندازه تصویر = | ||
| توضیح تصویر = | | توضیح تصویر = | ||
|سرشناسی = | |سرشناسی = | ||
|نام کامل = محمدرضا مهدوی کنی | |نام کامل = محمدرضا مهدوی کنی | ||
|لقب = آیتالله | |لقب = آیتالله | ||
خط ۱۵: | خط ۱۵: | ||
|کشور درگذشت = ایران | |کشور درگذشت = ایران | ||
|آرامگاه = [[حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)]] | |آرامگاه = [[حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع)]] | ||
|نام همسر = | |نام همسر = | ||
|فرزندان = | |فرزندان = | ||
|خویشاوند سرشناس= | |خویشاوند سرشناس= | ||
|دین = [[اسلام]] | |دین = [[اسلام]] | ||
|مذهب = [[شیعه]] | |مذهب = [[شیعه]] | ||
|پیشه = [[روحانیت|روحانی]] | |پیشه = [[روحانیت|روحانی]] | ||
|مناصب = | |مناصب = عضو [[شورای انقلاب]] • فرمانده [[کمیته انقلاب اسلامی]] • دبیرکل [[جامعه روحانیت مبارز تهران]] | ||
|پس از = | |پس از = | ||
|پیش از = | |پیش از = | ||
|اساتید = [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] • [[علیاکبر مشکینی]] • [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] • [[مرتضی مطهری]] | |اساتید = [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] • [[علیاکبر مشکینی]] • [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] • [[مرتضی مطهری]] | ||
|شاگردان = | |شاگردان = | ||
|تالیفات = تقریرات فقه و اصول | |تالیفات = تقریرات فقه و اصول امامخمینی • شرح دعای افتتاح | ||
|وبگاه رسمی = | |وبگاه رسمی = | ||
|امضا = | |امضا = | ||
}} | }} | ||
'''محمدرضا مهدوی کنی''' [[شاگردان | '''محمدرضا مهدوی کنی''' [[شاگردان امامخمینی|شاگرد امامخمینی]]، روحانی مبارز، عضو [[شورای انقلاب]]، وزیرکشور، فرمانده [[کمیته انقلاب اسلامی]] و دبیرکل [[جامعه روحانیت مبارز تهران]]. | ||
محمدرضا مهدوی کنی در سال ۱۳۱۰ در روستای کن از توابع تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دوره ابتدائی تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه لرزاده تهران آغاز کرد و برای ادامه تحصیل سال ۱۳۲۷ به [[حوزه علمیه قم]] رفت و دروس عالی را نزد سیدمحمدحسین طباطبائی، [[سیدحسین بروجردی]] و [[امامخمینی]] فراگرفت. مهدویکنی سال ۱۳۴۰ به تهران بازگشت و علاوه بر امامت جماعت مسجد جلیلی به تدریس در مدرسه مروی پرداخت. | |||
او از آغاز [[انقلاب اسلامی ایران|نهضت امامخمینی]] با ایشان همراه بود و از نمایندگان و وکلاء امامخمینی در جمعآوری [[وجوهات شرعی]] بود و از سال چهل و هشت به اتفاق چندتن از مبارزان با جلسات هفتگی به بررسی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی میپرداختند. | |||
او در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به چهار سال حبس محکوم شد و پس از تحمل دو سال حبس در سال ۱۳۵۶ آزاد شد. | |||
مهدویکنی در آستانه پیروزی انقلاب به عضویت [[شورای انقلاب اسلامی|شورای انقلاب]] در آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیشنهاد [[مرتضی مطهری]] و با حکم امامخمینی به فرماندهی [[کمیته انقلاب اسلامی]] منصوب شد. او در سال ۵۸ با حکم امامخمینی عضو فقهای شورای نگهبان شد و در دولت [[محمدجواد باهنر]] وزیر کشور بود و از سال ۱۳۶۰ دبیرکل [[جامعه روحانیت مبارز تهران]] شد. | |||
مهدوی کنی | مهدوی کنی در سال ۱۳۹۳ درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد. | ||
== زندگینامه و تحصیلات == | |||
محمدرضا مهدوی کنی، فرزند اسدالله کنی در چهاردهم مرداد ۱۳۱۰، در روستای کن از توابع [[تهران]] در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۵.</ref> وی پس از تحصیلات ابتدایی، به تشویق پدر به فراگیری علوم حوزوی روی آورد<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۵۳.</ref> در سال ۱۳۲۴ وارد مدرسه لرزاده تهران شد و سه سال در این مدرسه ادبیات عرب خواند و نزد علیاکبر برهان از جهات علمی و اخلاقی بهرههای فراوان برد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۵۹.</ref> در سال ۱۳۲۷ به [[قم]] رفت و نخست در [[مدرسه فیضیه]] و سپس در [[مدرسه حجتیه]] ساکن شد و به تحصیل پرداخت. سطوح متوسطه را نزد [[نعمتالله صالحی نجفآبادی]] و [[سیدرضا صدر]] خواند. سطوح عالی را نزد استادانی چون [[سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی]] و [[علیاکبر مشکینی]]، [[فلسفه]] را نزد [[سیدمحمدحسین طباطبایی]] و شرح تجرید را نزد [[مرتضی مطهری]] فراگرفت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶.</ref> سپس در درس خارج فقه [[سیدحسین بروجردی]] شرکت کرد. وی نه سال نیز در درس خارج فقه و اصول [[امامخمینی]] حضور یافت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶ و ۱۰۰.</ref> او با [[محمد امامی کاشانی]]، [[حسین راستی کاشانی]] و [[علی تهرانی]] همبحث بود.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶–۶۷.</ref> | |||
مهدوی کنی که | == فعالیتهای سیاسی == | ||
فعالیتهای سیاسی مهدوی کنی از آغازِ سال ۱۳۲۸ با برگزاری [[عزاداری|مجلس عزاداری]] در [[ایام فاطمیه(س)]] در اردستان اصفهان که تحت نفوذ [[بهائیت|بهائیها]] بود، آغاز شد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰.</ref> ژاندارمری با تحریک بهائیها پس از برگزاری مراسم عزاداریای که [[سیدجلال حسینی]] و مهدوی کنی تدارک دیده بودند، آنان را به اتهام اهانت به [[محمدرضا پهلوی]] دستگیر کرد و در حضور مردم عمامهشان را گرفت و ضرب و جرح کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰–۸۱.</ref> این رفتار مأموران رژیم، باعث واکنش و اعتراض [[سیدحسین بروجردی|بروجردی]] در قم شد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۸۱.</ref> سپس در سال ۱۳۲۹ مهدوی کنی همراه برخی روحانیان با انتقال جنازه [[رضاخان پهلوی]] از [[مصر]] به [[ایران]] برای دفن در [[حرم فاطمه معصومه(س)]] به مخالفت پرداخت<ref>مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده ـ یازده؛ مهدوی کنی، حوزه، ۲۹.</ref> | |||
مهدوی کنی، در | مهدوی کنی در سال ۱۳۴۰ به تهران برگشت و به تدریس در [[مدرسه مروی]] پرداخت<ref>مهدوی کنی، حوزه، ۳۲.</ref> و در اوایل ۱۳۴۲ از طرف هیئت امنای مسجد جلیلی به امامت جماعت آن انتخاب شد<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵؛ مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده.</ref> و در ۱/۹/۱۳۴۱ همراه با علمای تهران به [[لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی]] که قید [[اسلام|اسلامیت]] را حذف کرده بود، اعتراض کرد.<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۲–۵۵.</ref> [[سازمان اطلاعات و امنیت کشور]] (ساواک) نیز در گزارشهای خود از مهدوی کنی به عنوان روحانی مخالف دولت و طرفدار [[امامخمینی]] نام برده است<ref>مهدوی کنی، یاران امام، ۳۸۶.</ref> مهدوی کنی پس از [[قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲]] از مسجد جلیلی با عنوان پایگاه تبلیغی و سیاسی، استفاده کرد.<ref>مهدوی کنی، حوزه، ۳۰–۳۲.</ref> وی در این مسجد به معرفی شخصیت امامخمینی به عنوان [[مرجعیت|مرجع تقلید]] اعلم پرداخت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۹–۱۱۰.</ref> این امر، سبب حساسشدن مأموران [[رژیم پهلوی]] به وی و تهدید او شد؛ از اینرو در نامبردن از امامخمینی گاه از القاب و اسامی مستعار استفاده میکرد.<ref>مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.</ref> همچنین در این مسجد جلسههای گوناگون سیاسی و مذهبی برگزار میشد و از روحانیان انقلابی و مبارز برای سخنرانی دعوت میگردید.<ref>قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۴۴، ۴۶ و ۶۲.</ref> پخش [[پیامها و اعلامیههای امامخمینی|اعلامیههای امامخمینی]] از دیگر اقدامات مسجد بود که زیر نظر مهدوی کنی انجام میشد.<ref>قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۶۳–۶۴.</ref> | ||
مهدوی کنی یکی از نمایندگان امامخمینی در جمعآوری [[وجوه شرعی]] در تهران و ارسال آن برای ایشان بود.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۹/۷۱ و ۱۰/۱۸۳.</ref> همچنین بر اساس گزارش ساواک، وی از آبان سال ۱۳۴۸ به همراه [[محمدمهدی موحدی کرمانی]]، [[فضلالله محلاتی|فضلالله مهدیزاده (محلاتی)]]، [[حسن لاهوتی]]، [[حیدرعلی جلالی خمینی]]، [[محمدجواد باهنر]] و [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] با برگزاری جلسات هفتگی به بررسی چگونگی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی پرداخت. آزادی زندانیان سیاسی و [[بازگشت امامخمینی|بازگشت امامخمینی به کشور]] و عذرخواهی پهلوی از ایشان، از موضوعات مورد بحث در این جلسات بود.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰.</ref> همچنین وی در شب ۲۳ رمضان ۱۳۵۳ برای بازگشت امامخمینی به کشور دعا کرد و مأموران رژیم پهلوی وی را پس از سخنرانی به کلانتری احضار و سپس به شهر بوکان از توابع آذربایجان غربی تبعید کردند.<ref>مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰؛ مهدوی کنی، یاران امام، ۳۴۸.</ref> پس از دو ماه وی به اتهام همکاری با [[سازمان مجاهدین خلق]] و اخلال در نظم عمومی به تهران منتقل شد و به چهار سال حبس محکوم گشت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۵۵–۱۵۴ و ۱۶۵؛ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.</ref> وی پس از دو ماه حبس انفرادی و [[شکنجه]]، به بند یک زندان اوین انتقال یافت. او در زندان به تدریس اسفار پرداخت؛<ref>مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۷–۱۸.</ref> اما پس از ارتداد سازمان مجاهدین خلق و اتحاد آنان با کمونیستهای فدایی خلق در سال ۱۳۵۴، مهدوی کنی همراه [[حسینعلی منتظری]]، [[سیدمحمود طالقانی]]، اکبر هاشمی رفسنجانی، [[عبدالرحیم ربانی شیرازی]]، [[مهدی کروبی]] و برخی دیگران در زندان طی فتوایی بدون امضا، نجاست [[مارکسیسم|مارکسیستها]] و لزوم جدایی مسلمانان از آنان را اعلام کردند.<ref>بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۰–۴۳۱.</ref> مجاهدین خلق بهشدت با این [[فتوا]] مخالفت کرده و آن را صدای ساواک دانستند که از سوی روحانیان اعلام شده است؛ اما موضعگیریهای سازمان در میان مردم به ضرر آنان تمام شد.<ref>بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۲–۴۳۳.</ref> | |||
در فروردین ۱۳۶۷ با انشعاب [[مجمع روحانیون مبارز]] از [[جامعه روحانیت مبارز تهران|جامعه روحانیت]] و تأیید امامخمینی، برخی گمان کردند جناح باقیمانده از جامعه روحانیت، در نظر امامخمینی طرفدار [[اسلام | مهدوی کنی، پس از تحمل دو سال حبس در زندان اوین، در آبان ۱۳۵۶ [[عفو]] شد و آزاد گشت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۶۵.</ref> با این حال، وی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و همراه برخی روحانیان ازجمله [[مرتضی مطهری]]، [[محمد امامی کاشانی]]، [[مجتبی تهرانی]] و [[سیدهادی خسروشاهی]] در ۲۰/۱۰/۱۳۵۶ به [[اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی]] اعتراض کرد<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶–۲۳۷؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۶/۱۸۸–۱۸۹.</ref> وی همراه جمعی از روحانیان تهران، مانند [[سیدمحمد حسینی بهشتی]]، [[محیالدین انواری]] و [[سیدمهدی امامجمارانی]]، به محاصره خانه امامخمینی در [[نجف]] به دست [[حزب بعث عراق|حکومت بعثی عراق]] در مهر ۱۳۵۷ اعتراض کرد؛<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۸۷–۳۸۸.</ref> همچنین دسیسه رژیم پهلوی و رژیم بعثی عراق در اخراج [[امامخمینی]] از نجف به [[پاریس]] را محکوم کرد<ref>مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۹۶–۳۹۷.</ref> پس از اوجگیری قیام مردمی علیه رژیم پهلوی، او نیز در سازماندهی مردم فعال بود. به دنبال آن، مأموران امنیتی در ۱۸/۱۰/۱۳۵۷ به خانه وی هجوم بردند و او را دستگیر کرده، به کمیته مشترک تحویل دادند، اما روز بعد آزاد شد.<ref>مهدوی کنی، یاران امام، ۴۲۴–۴۲۶.</ref> | ||
از نظر مهدوی کنی، امامخمینی رفتاری قاطع داشت و از تعارفات رسمی و معمولی پرهیز میکرد. روح تعبد در او تجلی یافته بود و جامع اضداد بود که نشانه [[ایمان]] و [[تقوا|تقوای]] ایشان بود؛<ref>مهدوی کنی، خاطرات، | |||
==رحلت== | مهدوی کنی در آستانه پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]]، با تأیید امامخمینی، به عضویت [[شورای انقلاب]] انتخاب شد. وی به نمایندگی آن شورا بر فعالیتهای [[کمیته استقبال از امامخمینی]] نظارت کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۳ و ۱۸۹–۱۹۰.</ref> پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل [[دولت موقت]]، وی همراه [[محمدجواد باهنر]] به نمایندگی از اعضای شورای انقلاب، به عنوان ناظر، در جلسات دولت موقت شرکت میکرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۱–۲۱۲.</ref> با اعلام موجودیت [[حزب جمهوری اسلامی]] با دبیرکلی حسینی بهشتی، مهدوی کنی با این بیان که روح حزبیبودن ندارد، وارد حزب نشد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۷.</ref> همچنین وی در خطبه نماز جمعه تهران، طی سخنان خود تأکید کرد [[مسئولان]] نباید با شعارهای تند خود باعث ناامنی جامعه شوند. این سخنان وی باعث موضعگیری برخی روحانیان شد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۳۲۷–۳۲۸.</ref> | ||
مهدوی کنی پس از تشکیل [[کمیته انقلاب اسلامی]] برای جلوگیری از فعالیتهای گروههای مختلف و ساماندهی امور انتظامی کشور، به پیشنهاد [[مرتضی مطهری]]، طی حکمی از امامخمینی به فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۲۴–۲۲۸.</ref>{{ببینید|کمیته انقلاب اسلامی}} | |||
همچنین پس از استعفای [[اکبر هاشمی رفسنجانی]] از سرپرستی وزارت کشور در بهمن ۱۳۵۸، مهدوی کنی نخست به سرپرستی این وزارتخانه و سپس از سوی شورای انقلاب به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و نخستین انتخابات [[مجلس شورای اسلامی]] را برگزار کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۶–۲۷۹، ۲۸۴ و ۳۴۲.</ref> از آنجاکه وی فرمانده کمیته انقلاب و سرپرست وزارت کشور بود حفظ امنیت [[سفارتخانه|سفارتخانهها]] ازجمله سفارت آمریکا که از حساسیت ویژهای برخوردار بود به عهده او بود. پس از اشغال سفارت به دست دانشجویان پیرو خط امام، وی بهشدت از این اقدام اظهار نارضایتی کرد و پیشنهاد کرد نخست روابط قطع شده، سپس سفارت تعطیل گردد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۵–۲۱۹.</ref>{{ببینید|تسخیر لانه جاسوسی امریکا}} | |||
مهدوی کنی که در ۱/۱۲/۵۸ از سوی امامخمینی به عضویت فقهای شورای نگهبان درآمده بود،<ref>مهرپور، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، ۱/بیست و سه.</ref> پس از انتخاب [[محمدعلی رجایی]] به نخستوزیری، دوباره وزیر کشور شد<ref>اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، ۴۵۹ و ۴۶۷.</ref> و طی نامهای به امامخمینی جمع این دو مسئولیت را غیرممکن دانست و ایشان حضور در [[شورای نگهبان]] را بهتر از وزارت کشور دانست، مگر اینکه برای وزارت کشور فرد واجد شرایط پیدا نشود امام.<ref>خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۰.</ref> امامخمینی در تاریخ ۱۲/۱۱/۵۹ [[ابوالقاسم خزعلی]] را به جای مهدوی کنی در شورای نگهبان منصوب کرد<ref>امامخمینی، ۱۴/۴۲.</ref> و پس از مسئولیت وزارت کشور، بار دیگر وی را در ۲۱/۱۲/۱۳۶۰ عضو فقهای شورای نگهبان قرار داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۰۱.</ref> مهدوی کنی در ماجرای اختلاف میان رئیسجمهور [[سیدابوالحسن بنیصدر]] و [[سیدمحمد بهشتی|حسینی بهشتی]]، هاشمی رفسنجانی و رجایی با حکم امامخمینی در ۱۲/۱/۱۳۶۰، نماینده ایشان در هیئت حکمیت شد تا دیدگاههای طرفهای مخالف را بشنود و از بروز اختلاف در کشور جلوگیری کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۸–۲۴۹.</ref> در ۲۱/۲/۱۳۶۰ امامخمینی با درخواست وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی، دربارهٔ استفاده از [[سهم امام(ع)]] برای رفع مشکلات مجروحان و معلولان با نظارت مهدوی کنی و نیز عضویت ایشان در شورای بهزیستی موافقت کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۴.</ref>{{ببینید|چهارده اسفند}} | |||
مهدوی کنی، در دولت محمدجواد باهنر نیز وزیر کشور شد. امامخمینی در این دوره در جمع اعضای هیئت دولت با نامبردن از مهدوی کنی، بیان داشت وزیر کشور کسی است که ایشان از گذشته به وی ارادت داشته، الآن هم دارد و بعدها هم خواهد داشت، و از وی خواست با شرایط پیشآمده پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب اسلامی]] هر چه بیشتر به ملت خدمت کند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۴.</ref> وی پس از شهادت رئیسجمهور، رجایی و نخستوزیر، باهنر در ۸/۶/۱۳۶۰ از طرف شورای موقت ریاستجمهوری (هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجلس شورای اسلامی و [[سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی]]؛ رئیس دیوان عالی کشور) در ۱۱/۶/۱۳۶۰ به عنوان نخستوزیر به [[مجلس شورای اسلامی]] معرفی شد و با رأی اعتماد مجلس، دولت خود را تشکیل داد؛ اما پس از انتخاب [[سیدعلی خامنهای]] به ریاستجمهوری در مهر ۱۳۶۰، از مقام نخستوزیری استعفا کرد.<ref>هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، ۲۶۴؛ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۵۳–۳۵۵.</ref> وی در آبان ۱۳۶۰ دبیرکل [[جامعه روحانیت مبارز تهران]] شد<ref>سلیمی بنی، جامعه روحانیت مبارز، ۲۸۶.</ref> و در سال ۱۳۶۰ همراه چند تن از شخصیتهای سیاسی و علمی، ازجمله سیدعلی خامنهای، [[علیاکبر مشکینی]]، [[حسینعلی منتظری]]، [[ابراهیم امینی]]، [[محمد امامی کاشانی]] و برخی دیگر، [[دانشگاه امامصادق(ع)]] را تأسیس کرد و منتظری به ریاست عالی این دانشگاه انتخاب شد؛<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۶–۳۹۷.</ref> اما پس از کنارهگیری وی از [[قائم مقام رهبری|قائممقامی رهبری]]، اداره دانشگاه از سوی هیئت مؤسس، به مهدوی کنی واگذار شد و این مسئولیت تا پایان عمر وی ادامه داشت.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۷–۳۹۸.</ref>{{ببینید|هشت شهریور|جامعه روحانیت مبارز تهران}} | |||
در ۲/۱۰/۱۳۶۰ امامخمینی، مهدوی کنی را به عضویت [[شورای عالی انقلاب فرهنگی|ستاد انقلاب فرهنگی]] منصوب<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۴.</ref> و در ۱۹/۹/۱۳۶۳، آن را تکرار کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۱.</ref> در پی بهوجودآمدن اختلاف با [[علیاکبر ناطق نوری]] وزیر کشور در چگونگی اداره کمیته انقلاب، مهدوی کنی از سرپرستی کمیته در ۱۷/۵/۱۳۶۱ استعفا کرد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۰–۲۷۱؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۲/۲۷–۲۸.</ref> امامخمینی از این استعفای وی ابراز تأسف کرد و او را فردی کوشا و در خدمت اسلام شمرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۰۸.</ref> امامخمینی در ۱۴/۷/۱۳۶۲ برای تشکیل ستاد کمکرسانی به مردم مناطق بمبارانشده کشور، به وی مأموریت داد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۰.</ref> همچنین ایشان در ۲۶/۶/۱۳۶۳، تولیت و تصدی موقوفات [[مدرسه مروی]] تهران را به مهدوی کنی واگذار کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.</ref> مهدوی کنی در آذر ۱۳۶۶ در مراسم تحویل [[وصیتنامه سیاسیالهی امامخمینی]] جهت نگهداری در مجلس خبرگان و [[آستان قدس رضوی]] حضور داشت و پس از آن، به همراه [[مهدی کروبی]]، [[حسن صانعی]] و [[محمدرضا توسلی]] طی مأموریتی، نسخهای از وصیتنامه ایشان را به آستان قدس رضوی تحویل دادند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۲.</ref> امامخمینی در ۲۰/۱۰/۱۳۶۶، انتخاب و تعیین متولی [[مسجد سیدالشهدا(ع) تهران]] را به مهدوی کنی واگذار کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۴.</ref> | |||
در فروردین ۱۳۶۷ با انشعاب [[مجمع روحانیون مبارز]] از [[جامعه روحانیت مبارز تهران|جامعه روحانیت]] و تأیید امامخمینی، برخی گمان کردند جناح باقیمانده از جامعه روحانیت، در نظر امامخمینی طرفدار [[اسلام آمریکایی]] است و مجمع روحانیون مدافع [[اسلام ناب محمدی|اسلام ناب]] است؛<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۱.</ref> از اینرو مهدوی کنی نزد امامخمینی رفت و خاطرنشان کرد اگر اعضای جامعه روحانیت پس از شصت سال [[طلبه|طلبگی]] و مبارزه، آمریکایی شدهاند، باید همه در دریاچه ساوه ریخته شوند! و اگر چنین نیست، از جانب ایشان باید رفع اتهام شود. امامخمینی نیز در آستانه انتخابات دوره سوم [[مجلس شورای اسلامی]] که در شرف برگزاری بود تأکید کرد تأیید مجمع روحانیون از جانب وی، به معنای امریکاییبودن باقیمانده جامعه روحانیت نیست و پس از انتخابات مجلس از آن رفع اتهام خواهد شد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۲–۳۳۴.</ref> امامخمینی در ۱۰/۸/۱۳۶۷ در پاسخ پرسش [[محمدعلی انصاری]] که به منشور برادری مشهور شد، اذعان کرد هر دو جناح فرزندان و شاگردان ایشان هستند و به [[اسلام]]، [[قرآن]] و [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب]] وفادارند<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۶–۱۸۰.</ref> همچنین ایشان در تاریخ ۲۱/۶/۱۳۶۷ به مهدوی کنی اجازه در [[امور حسبیه و شرعیه]] داد<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۲.</ref> و در ۳۰/۱۱/۱۳۶۷ در پاسخ نامه مهدوی کنی دربارهٔ رفع مشکلات مالی [[سازمان تبلیغات اسلامی]]، برای مصرف [[سهم امام]] به وی اجازه داد و مسئولیت اداره آن را به [[احمد جنتی]] سپرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۰</ref> در ۴/۲/۱۳۶۸ نیز وی در شمار بیست نفری بود که امامخمینی آنان را برای [[بازنگری قانون اساسی]] تعیین کرد.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۴.</ref>{{ببینید|سازمان تبلیغات اسلامی}} | |||
از نظر مهدوی کنی، امامخمینی رفتاری قاطع داشت و از تعارفات رسمی و معمولی پرهیز میکرد. روح تعبد در او تجلی یافته بود و جامع اضداد بود که نشانه [[ایمان]] و [[تقوا|تقوای]] ایشان بود؛<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۴–۱۰۵.</ref> همچنین امتیاز امامخمینی بر مراجع دیگر، روحیه بتشکنی ایشان بود که سبب تثبیت رهبری دینی و سیاسی ایشان در [[جامعه]] شد.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۸.</ref> | |||
== رحلت == | |||
مهدوی کنی در ۱۴/۳/۱۳۹۳ پس از شرکت در [[مراسم ارتحال امامخمینی]]، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت<ref>جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، ۱۴/۳/۱۳۹۳.</ref> و سرانجام پس از چند ماه که در حالت کما به سر میبرد، در ۲۹/۷/۱۳۹۳ در ۸۳سالگی درگذشت. وی در ۱/۸/۱۳۹۳ در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در شهر ری به خاک سپرده شد.<ref>جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳.</ref> وی تألیفاتی نیز دارد؛ ازجمله: تقریرات درسهای خارج فقه سیدحسین بروجردی، تقریرات اصول و فقه امامخمینی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، و شرح دعای افتتاح.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵.</ref> | مهدوی کنی در ۱۴/۳/۱۳۹۳ پس از شرکت در [[مراسم ارتحال امامخمینی]]، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت<ref>جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، ۱۴/۳/۱۳۹۳.</ref> و سرانجام پس از چند ماه که در حالت کما به سر میبرد، در ۲۹/۷/۱۳۹۳ در ۸۳سالگی درگذشت. وی در ۱/۸/۱۳۹۳ در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)]] در شهر ری به خاک سپرده شد.<ref>جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳.</ref> وی تألیفاتی نیز دارد؛ ازجمله: تقریرات درسهای خارج فقه سیدحسین بروجردی، تقریرات اصول و فقه امامخمینی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، و شرح دعای افتتاح.<ref>مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵.</ref> | ||
==پانویس== | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس|۲}} | {{پانویس|۲}} | ||
==منابع== | |||
== منابع == | |||
{{منابع|۲}} | {{منابع|۲}} | ||
* اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | * اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش. | ||
* | * امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش. | ||
* | * بادامچیان، اسدالله، خاطرات منتظری و نقد آن، تهران، اندیشه ناب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | ||
* | * جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۴/۳/۱۳۹۳ش. | ||
* | * جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳ش. | ||
* | * سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، جامعه روحانیت مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۸ش. | ||
* | * قدسیزاد، پروین، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش. | ||
* | * مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش. | ||
* | * مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش. | ||
* | * مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش. | ||
* | * مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله حوزه، شماره ۷۳–۷۴، ۱۳۷۵ش. | ||
* | * مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله شاهد یاران، شماره ۳۹، ۱۳۸۷ش. | ||
* | * مهدوی کنی، محمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵ش. | ||
* | * مهرپور، حسین، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۱ش. | ||
* | * ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش. | ||
* | * هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش. | ||
{{پایان}} | {{پایان}} | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
*صدرالله اسماعیلزاده، [https://books.khomeini.ir/books/10009/652/ مهدوی کنی، محمدرضا]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۹، | * صدرالله اسماعیلزاده، [https://books.khomeini.ir/books/10009/652/ مهدوی کنی، محمدرضا]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۹، ص۶۵۲–۶۵۷. | ||
{{انقلاب اسلامی ایران}} | |||
[[رده:شاگردان امامخمینی]] | |||
[[رده:مبارزان علیه رژیم پهلوی]] | |||
[[رده:اعضای شورای انقلاب اسلامی]] | |||
[[رده:مقالههای تأییدشده]] | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد نهم دانشنامه امامخمینی]] | ||
[[رده:مقالههای دارای تصویر]] | [[رده:مقالههای دارای تصویر]] | ||
[[رده:مقالههای دارای جعبه اطلاعات]] | [[رده:مقالههای دارای جعبه اطلاعات]] | ||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | [[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | ||
[[رده: | [[رده:اعضای هیئت دولت]] | ||
{{شاگردان امامخمینی}} | |||
[[رده: | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۶ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۵۶
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | محمدرضا مهدوی کنی |
لقب | آیتالله |
زادروز | ۱۴ مرداد ۱۳۱۰ش. |
شهر تولد | تهران |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۲۹ مهر ۱۳۹۳ش. |
شهر درگذشت | تهران |
کشور درگذشت | ایران |
آرامگاه | حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | روحانی |
اطلاعات سیاسی | |
پستها | عضو شورای انقلاب • فرمانده کمیته انقلاب اسلامی • دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی • علیاکبر مشکینی • نعمتالله صالحی نجفآبادی • مرتضی مطهری |
تالیفات | تقریرات فقه و اصول امامخمینی • شرح دعای افتتاح |
محمدرضا مهدوی کنی شاگرد امامخمینی، روحانی مبارز، عضو شورای انقلاب، وزیرکشور، فرمانده کمیته انقلاب اسلامی و دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران.
محمدرضا مهدوی کنی در سال ۱۳۱۰ در روستای کن از توابع تهران به دنیا آمد و پس از اتمام دوره ابتدائی تحصیلات حوزوی خود را در مدرسه لرزاده تهران آغاز کرد و برای ادامه تحصیل سال ۱۳۲۷ به حوزه علمیه قم رفت و دروس عالی را نزد سیدمحمدحسین طباطبائی، سیدحسین بروجردی و امامخمینی فراگرفت. مهدویکنی سال ۱۳۴۰ به تهران بازگشت و علاوه بر امامت جماعت مسجد جلیلی به تدریس در مدرسه مروی پرداخت.
او از آغاز نهضت امامخمینی با ایشان همراه بود و از نمایندگان و وکلاء امامخمینی در جمعآوری وجوهات شرعی بود و از سال چهل و هشت به اتفاق چندتن از مبارزان با جلسات هفتگی به بررسی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی میپرداختند.
او در سال ۱۳۵۳ دستگیر و به چهار سال حبس محکوم شد و پس از تحمل دو سال حبس در سال ۱۳۵۶ آزاد شد.
مهدویکنی در آستانه پیروزی انقلاب به عضویت شورای انقلاب در آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی با پیشنهاد مرتضی مطهری و با حکم امامخمینی به فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد. او در سال ۵۸ با حکم امامخمینی عضو فقهای شورای نگهبان شد و در دولت محمدجواد باهنر وزیر کشور بود و از سال ۱۳۶۰ دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران شد.
مهدوی کنی در سال ۱۳۹۳ درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی به خاک سپرده شد.
زندگینامه و تحصیلات
محمدرضا مهدوی کنی، فرزند اسدالله کنی در چهاردهم مرداد ۱۳۱۰، در روستای کن از توابع تهران در یک خانواده مذهبی به دنیا آمد.[۱] وی پس از تحصیلات ابتدایی، به تشویق پدر به فراگیری علوم حوزوی روی آورد[۲] در سال ۱۳۲۴ وارد مدرسه لرزاده تهران شد و سه سال در این مدرسه ادبیات عرب خواند و نزد علیاکبر برهان از جهات علمی و اخلاقی بهرههای فراوان برد.[۳] در سال ۱۳۲۷ به قم رفت و نخست در مدرسه فیضیه و سپس در مدرسه حجتیه ساکن شد و به تحصیل پرداخت. سطوح متوسطه را نزد نعمتالله صالحی نجفآبادی و سیدرضا صدر خواند. سطوح عالی را نزد استادانی چون سیدمحمدباقر سلطانی طباطبایی و علیاکبر مشکینی، فلسفه را نزد سیدمحمدحسین طباطبایی و شرح تجرید را نزد مرتضی مطهری فراگرفت.[۴] سپس در درس خارج فقه سیدحسین بروجردی شرکت کرد. وی نه سال نیز در درس خارج فقه و اصول امامخمینی حضور یافت.[۵] او با محمد امامی کاشانی، حسین راستی کاشانی و علی تهرانی همبحث بود.[۶]
فعالیتهای سیاسی
فعالیتهای سیاسی مهدوی کنی از آغازِ سال ۱۳۲۸ با برگزاری مجلس عزاداری در ایام فاطمیه(س) در اردستان اصفهان که تحت نفوذ بهائیها بود، آغاز شد.[۷] ژاندارمری با تحریک بهائیها پس از برگزاری مراسم عزاداریای که سیدجلال حسینی و مهدوی کنی تدارک دیده بودند، آنان را به اتهام اهانت به محمدرضا پهلوی دستگیر کرد و در حضور مردم عمامهشان را گرفت و ضرب و جرح کرد.[۸] این رفتار مأموران رژیم، باعث واکنش و اعتراض بروجردی در قم شد.[۹] سپس در سال ۱۳۲۹ مهدوی کنی همراه برخی روحانیان با انتقال جنازه رضاخان پهلوی از مصر به ایران برای دفن در حرم فاطمه معصومه(س) به مخالفت پرداخت[۱۰]
مهدوی کنی در سال ۱۳۴۰ به تهران برگشت و به تدریس در مدرسه مروی پرداخت[۱۱] و در اوایل ۱۳۴۲ از طرف هیئت امنای مسجد جلیلی به امامت جماعت آن انتخاب شد[۱۲] و در ۱/۹/۱۳۴۱ همراه با علمای تهران به لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی که قید اسلامیت را حذف کرده بود، اعتراض کرد.[۱۳] سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) نیز در گزارشهای خود از مهدوی کنی به عنوان روحانی مخالف دولت و طرفدار امامخمینی نام برده است[۱۴] مهدوی کنی پس از قیام پانزده خرداد ۱۳۴۲ از مسجد جلیلی با عنوان پایگاه تبلیغی و سیاسی، استفاده کرد.[۱۵] وی در این مسجد به معرفی شخصیت امامخمینی به عنوان مرجع تقلید اعلم پرداخت.[۱۶] این امر، سبب حساسشدن مأموران رژیم پهلوی به وی و تهدید او شد؛ از اینرو در نامبردن از امامخمینی گاه از القاب و اسامی مستعار استفاده میکرد.[۱۷] همچنین در این مسجد جلسههای گوناگون سیاسی و مذهبی برگزار میشد و از روحانیان انقلابی و مبارز برای سخنرانی دعوت میگردید.[۱۸] پخش اعلامیههای امامخمینی از دیگر اقدامات مسجد بود که زیر نظر مهدوی کنی انجام میشد.[۱۹]
مهدوی کنی یکی از نمایندگان امامخمینی در جمعآوری وجوه شرعی در تهران و ارسال آن برای ایشان بود.[۲۰] همچنین بر اساس گزارش ساواک، وی از آبان سال ۱۳۴۸ به همراه محمدمهدی موحدی کرمانی، فضلالله مهدیزاده (محلاتی)، حسن لاهوتی، حیدرعلی جلالی خمینی، محمدجواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی با برگزاری جلسات هفتگی به بررسی چگونگی فعالیتهای سیاسی و تبلیغی پرداخت. آزادی زندانیان سیاسی و بازگشت امامخمینی به کشور و عذرخواهی پهلوی از ایشان، از موضوعات مورد بحث در این جلسات بود.[۲۱] همچنین وی در شب ۲۳ رمضان ۱۳۵۳ برای بازگشت امامخمینی به کشور دعا کرد و مأموران رژیم پهلوی وی را پس از سخنرانی به کلانتری احضار و سپس به شهر بوکان از توابع آذربایجان غربی تبعید کردند.[۲۲] پس از دو ماه وی به اتهام همکاری با سازمان مجاهدین خلق و اخلال در نظم عمومی به تهران منتقل شد و به چهار سال حبس محکوم گشت.[۲۳] وی پس از دو ماه حبس انفرادی و شکنجه، به بند یک زندان اوین انتقال یافت. او در زندان به تدریس اسفار پرداخت؛[۲۴] اما پس از ارتداد سازمان مجاهدین خلق و اتحاد آنان با کمونیستهای فدایی خلق در سال ۱۳۵۴، مهدوی کنی همراه حسینعلی منتظری، سیدمحمود طالقانی، اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالرحیم ربانی شیرازی، مهدی کروبی و برخی دیگران در زندان طی فتوایی بدون امضا، نجاست مارکسیستها و لزوم جدایی مسلمانان از آنان را اعلام کردند.[۲۵] مجاهدین خلق بهشدت با این فتوا مخالفت کرده و آن را صدای ساواک دانستند که از سوی روحانیان اعلام شده است؛ اما موضعگیریهای سازمان در میان مردم به ضرر آنان تمام شد.[۲۶]
مهدوی کنی، پس از تحمل دو سال حبس در زندان اوین، در آبان ۱۳۵۶ عفو شد و آزاد گشت.[۲۷] با این حال، وی به فعالیتهای سیاسی خود ادامه داد و همراه برخی روحانیان ازجمله مرتضی مطهری، محمد امامی کاشانی، مجتبی تهرانی و سیدهادی خسروشاهی در ۲۰/۱۰/۱۳۵۶ به اهانت روزنامه اطلاعات به امامخمینی اعتراض کرد[۲۸] وی همراه جمعی از روحانیان تهران، مانند سیدمحمد حسینی بهشتی، محیالدین انواری و سیدمهدی امامجمارانی، به محاصره خانه امامخمینی در نجف به دست حکومت بعثی عراق در مهر ۱۳۵۷ اعتراض کرد؛[۲۹] همچنین دسیسه رژیم پهلوی و رژیم بعثی عراق در اخراج امامخمینی از نجف به پاریس را محکوم کرد[۳۰] پس از اوجگیری قیام مردمی علیه رژیم پهلوی، او نیز در سازماندهی مردم فعال بود. به دنبال آن، مأموران امنیتی در ۱۸/۱۰/۱۳۵۷ به خانه وی هجوم بردند و او را دستگیر کرده، به کمیته مشترک تحویل دادند، اما روز بعد آزاد شد.[۳۱]
مهدوی کنی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با تأیید امامخمینی، به عضویت شورای انقلاب انتخاب شد. وی به نمایندگی آن شورا بر فعالیتهای کمیته استقبال از امامخمینی نظارت کرد.[۳۲] پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل دولت موقت، وی همراه محمدجواد باهنر به نمایندگی از اعضای شورای انقلاب، به عنوان ناظر، در جلسات دولت موقت شرکت میکرد.[۳۳] با اعلام موجودیت حزب جمهوری اسلامی با دبیرکلی حسینی بهشتی، مهدوی کنی با این بیان که روح حزبیبودن ندارد، وارد حزب نشد.[۳۴] همچنین وی در خطبه نماز جمعه تهران، طی سخنان خود تأکید کرد مسئولان نباید با شعارهای تند خود باعث ناامنی جامعه شوند. این سخنان وی باعث موضعگیری برخی روحانیان شد.[۳۵]
مهدوی کنی پس از تشکیل کمیته انقلاب اسلامی برای جلوگیری از فعالیتهای گروههای مختلف و ساماندهی امور انتظامی کشور، به پیشنهاد مرتضی مطهری، طی حکمی از امامخمینی به فرماندهی کمیته انقلاب اسلامی منصوب شد[۳۶] (ببینید: کمیته انقلاب اسلامی)
همچنین پس از استعفای اکبر هاشمی رفسنجانی از سرپرستی وزارت کشور در بهمن ۱۳۵۸، مهدوی کنی نخست به سرپرستی این وزارتخانه و سپس از سوی شورای انقلاب به عنوان وزیر کشور انتخاب شد و نخستین انتخابات مجلس شورای اسلامی را برگزار کرد.[۳۷] از آنجاکه وی فرمانده کمیته انقلاب و سرپرست وزارت کشور بود حفظ امنیت سفارتخانهها ازجمله سفارت آمریکا که از حساسیت ویژهای برخوردار بود به عهده او بود. پس از اشغال سفارت به دست دانشجویان پیرو خط امام، وی بهشدت از این اقدام اظهار نارضایتی کرد و پیشنهاد کرد نخست روابط قطع شده، سپس سفارت تعطیل گردد.[۳۸] (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا)
مهدوی کنی که در ۱/۱۲/۵۸ از سوی امامخمینی به عضویت فقهای شورای نگهبان درآمده بود،[۳۹] پس از انتخاب محمدعلی رجایی به نخستوزیری، دوباره وزیر کشور شد[۴۰] و طی نامهای به امامخمینی جمع این دو مسئولیت را غیرممکن دانست و ایشان حضور در شورای نگهبان را بهتر از وزارت کشور دانست، مگر اینکه برای وزارت کشور فرد واجد شرایط پیدا نشود امام.[۴۱] امامخمینی در تاریخ ۱۲/۱۱/۵۹ ابوالقاسم خزعلی را به جای مهدوی کنی در شورای نگهبان منصوب کرد[۴۲] و پس از مسئولیت وزارت کشور، بار دیگر وی را در ۲۱/۱۲/۱۳۶۰ عضو فقهای شورای نگهبان قرار داد.[۴۳] مهدوی کنی در ماجرای اختلاف میان رئیسجمهور سیدابوالحسن بنیصدر و حسینی بهشتی، هاشمی رفسنجانی و رجایی با حکم امامخمینی در ۱۲/۱/۱۳۶۰، نماینده ایشان در هیئت حکمیت شد تا دیدگاههای طرفهای مخالف را بشنود و از بروز اختلاف در کشور جلوگیری کند.[۴۴] در ۲۱/۲/۱۳۶۰ امامخمینی با درخواست وزیر مشاور و رئیس سازمان بهزیستی، دربارهٔ استفاده از سهم امام(ع) برای رفع مشکلات مجروحان و معلولان با نظارت مهدوی کنی و نیز عضویت ایشان در شورای بهزیستی موافقت کرد.[۴۵] (ببینید: چهارده اسفند)
مهدوی کنی، در دولت محمدجواد باهنر نیز وزیر کشور شد. امامخمینی در این دوره در جمع اعضای هیئت دولت با نامبردن از مهدوی کنی، بیان داشت وزیر کشور کسی است که ایشان از گذشته به وی ارادت داشته، الآن هم دارد و بعدها هم خواهد داشت، و از وی خواست با شرایط پیشآمده پس از پیروزی انقلاب اسلامی هر چه بیشتر به ملت خدمت کند.[۴۶] وی پس از شهادت رئیسجمهور، رجایی و نخستوزیر، باهنر در ۸/۶/۱۳۶۰ از طرف شورای موقت ریاستجمهوری (هاشمی رفسنجانی؛ رئیس مجلس شورای اسلامی و سیدعبدالکریم موسوی اردبیلی؛ رئیس دیوان عالی کشور) در ۱۱/۶/۱۳۶۰ به عنوان نخستوزیر به مجلس شورای اسلامی معرفی شد و با رأی اعتماد مجلس، دولت خود را تشکیل داد؛ اما پس از انتخاب سیدعلی خامنهای به ریاستجمهوری در مهر ۱۳۶۰، از مقام نخستوزیری استعفا کرد.[۴۷] وی در آبان ۱۳۶۰ دبیرکل جامعه روحانیت مبارز تهران شد[۴۸] و در سال ۱۳۶۰ همراه چند تن از شخصیتهای سیاسی و علمی، ازجمله سیدعلی خامنهای، علیاکبر مشکینی، حسینعلی منتظری، ابراهیم امینی، محمد امامی کاشانی و برخی دیگر، دانشگاه امامصادق(ع) را تأسیس کرد و منتظری به ریاست عالی این دانشگاه انتخاب شد؛[۴۹] اما پس از کنارهگیری وی از قائممقامی رهبری، اداره دانشگاه از سوی هیئت مؤسس، به مهدوی کنی واگذار شد و این مسئولیت تا پایان عمر وی ادامه داشت.[۵۰] (ببینید: هشت شهریور و جامعه روحانیت مبارز تهران)
در ۲/۱۰/۱۳۶۰ امامخمینی، مهدوی کنی را به عضویت ستاد انقلاب فرهنگی منصوب[۵۱] و در ۱۹/۹/۱۳۶۳، آن را تکرار کرد.[۵۲] در پی بهوجودآمدن اختلاف با علیاکبر ناطق نوری وزیر کشور در چگونگی اداره کمیته انقلاب، مهدوی کنی از سرپرستی کمیته در ۱۷/۵/۱۳۶۱ استعفا کرد.[۵۳] امامخمینی از این استعفای وی ابراز تأسف کرد و او را فردی کوشا و در خدمت اسلام شمرد.[۵۴] امامخمینی در ۱۴/۷/۱۳۶۲ برای تشکیل ستاد کمکرسانی به مردم مناطق بمبارانشده کشور، به وی مأموریت داد.[۵۵] همچنین ایشان در ۲۶/۶/۱۳۶۳، تولیت و تصدی موقوفات مدرسه مروی تهران را به مهدوی کنی واگذار کرد.[۵۶] مهدوی کنی در آذر ۱۳۶۶ در مراسم تحویل وصیتنامه سیاسیالهی امامخمینی جهت نگهداری در مجلس خبرگان و آستان قدس رضوی حضور داشت و پس از آن، به همراه مهدی کروبی، حسن صانعی و محمدرضا توسلی طی مأموریتی، نسخهای از وصیتنامه ایشان را به آستان قدس رضوی تحویل دادند.[۵۷] امامخمینی در ۲۰/۱۰/۱۳۶۶، انتخاب و تعیین متولی مسجد سیدالشهدا(ع) تهران را به مهدوی کنی واگذار کرد.[۵۸]
در فروردین ۱۳۶۷ با انشعاب مجمع روحانیون مبارز از جامعه روحانیت و تأیید امامخمینی، برخی گمان کردند جناح باقیمانده از جامعه روحانیت، در نظر امامخمینی طرفدار اسلام آمریکایی است و مجمع روحانیون مدافع اسلام ناب است؛[۵۹] از اینرو مهدوی کنی نزد امامخمینی رفت و خاطرنشان کرد اگر اعضای جامعه روحانیت پس از شصت سال طلبگی و مبارزه، آمریکایی شدهاند، باید همه در دریاچه ساوه ریخته شوند! و اگر چنین نیست، از جانب ایشان باید رفع اتهام شود. امامخمینی نیز در آستانه انتخابات دوره سوم مجلس شورای اسلامی که در شرف برگزاری بود تأکید کرد تأیید مجمع روحانیون از جانب وی، به معنای امریکاییبودن باقیمانده جامعه روحانیت نیست و پس از انتخابات مجلس از آن رفع اتهام خواهد شد.[۶۰] امامخمینی در ۱۰/۸/۱۳۶۷ در پاسخ پرسش محمدعلی انصاری که به منشور برادری مشهور شد، اذعان کرد هر دو جناح فرزندان و شاگردان ایشان هستند و به اسلام، قرآن و انقلاب وفادارند[۶۱] همچنین ایشان در تاریخ ۲۱/۶/۱۳۶۷ به مهدوی کنی اجازه در امور حسبیه و شرعیه داد[۶۲] و در ۳۰/۱۱/۱۳۶۷ در پاسخ نامه مهدوی کنی دربارهٔ رفع مشکلات مالی سازمان تبلیغات اسلامی، برای مصرف سهم امام به وی اجازه داد و مسئولیت اداره آن را به احمد جنتی سپرد.[۶۳] در ۴/۲/۱۳۶۸ نیز وی در شمار بیست نفری بود که امامخمینی آنان را برای بازنگری قانون اساسی تعیین کرد.[۶۴] (ببینید: سازمان تبلیغات اسلامی) از نظر مهدوی کنی، امامخمینی رفتاری قاطع داشت و از تعارفات رسمی و معمولی پرهیز میکرد. روح تعبد در او تجلی یافته بود و جامع اضداد بود که نشانه ایمان و تقوای ایشان بود؛[۶۵] همچنین امتیاز امامخمینی بر مراجع دیگر، روحیه بتشکنی ایشان بود که سبب تثبیت رهبری دینی و سیاسی ایشان در جامعه شد.[۶۶]
رحلت
مهدوی کنی در ۱۴/۳/۱۳۹۳ پس از شرکت در مراسم ارتحال امامخمینی، بر اثر ایست قلبی در بیمارستان شهید رجایی تهران تحت مراقبتهای ویژه پزشکی قرار گرفت[۶۷] و سرانجام پس از چند ماه که در حالت کما به سر میبرد، در ۲۹/۷/۱۳۹۳ در ۸۳سالگی درگذشت. وی در ۱/۸/۱۳۹۳ در حرم عبدالعظیم حسنی(ع) در شهر ری به خاک سپرده شد.[۶۸] وی تألیفاتی نیز دارد؛ ازجمله: تقریرات درسهای خارج فقه سیدحسین بروجردی، تقریرات اصول و فقه امامخمینی، نقطههای آغاز در اخلاق عملی، و شرح دعای افتتاح.[۶۹]
پانویس
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۵.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۵۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۵۹.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶ و ۱۰۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۶۶–۶۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۰–۸۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۸۱.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده ـ یازده؛ مهدوی کنی، حوزه، ۲۹.
- ↑ مهدوی کنی، حوزه، ۳۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵؛ مهدوی کنی، یاران امام، مقدمه، ده.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۵۲–۵۵.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، ۳۸۶.
- ↑ مهدوی کنی، حوزه، ۳۰–۳۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۹–۱۱۰.
- ↑ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.
- ↑ قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۴۴، ۴۶ و ۶۲.
- ↑ قدسیزاد، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، ۶۳–۶۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۹/۷۱ و ۱۰/۱۸۳.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰.
- ↑ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۱۰/۱۵۰ و ۱۱/۳۴۰؛ مهدوی کنی، یاران امام، ۳۴۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۵۵–۱۵۴ و ۱۶۵؛ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۶.
- ↑ مهدوی کنی، شاهد یاران، ۱۷–۱۸.
- ↑ بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۰–۴۳۱.
- ↑ بادامچیان، خاطرات منتظری و نقد آن، ۴۳۲–۴۳۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۶۵.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۲۳۶–۲۳۷؛ مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، ۶/۱۸۸–۱۸۹.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۸۷–۳۸۸.
- ↑ مرکز اسناد، اسناد انقلاب اسلامی، ۳/۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ مهدوی کنی، یاران امام، ۴۲۴–۴۲۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۳ و ۱۸۹–۱۹۰.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۱–۲۱۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۸۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۲۷–۳۲۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۲۴–۲۲۸.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۶–۲۷۹، ۲۸۴ و ۳۴۲.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۱۵–۲۱۹.
- ↑ مهرپور، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، ۱/بیست و سه.
- ↑ اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، ۴۵۹ و ۴۶۷.
- ↑ خمینی، صحیفه، ۱۳/۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، ۱۴/۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۴۸–۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۱۲۴.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، ۲۶۴؛ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۵۳–۳۵۵.
- ↑ سلیمی بنی، جامعه روحانیت مبارز، ۲۸۶.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۶–۳۹۷.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۹۷–۳۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۱۱۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۲۷۰–۲۷۱؛ ناطق نوری، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، ۲/۲۷–۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۵۴.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۳۳۲–۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۷۶–۱۸۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۶۴.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۴–۱۰۵.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۱۰۸.
- ↑ جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، ۱۴/۳/۱۳۹۳.
- ↑ جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات، ۷۵.
منابع
- اداره کل آرشیو اسناد و موزه دفتر ریاستجمهوری، دولتهای ایران، از میرزانصراللهخان مشیرالدوله تا میرحسین موسوی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بادامچیان، اسدالله، خاطرات منتظری و نقد آن، تهران، اندیشه ناب، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- جمهوری اسلامی ایران، خبرگزاری، پایگاه اطلاعرسانی، ۱۴/۳/۱۳۹۳ش.
- جمهوری اسلامی، روزنامه، ۳/۸/۱۳۹۳ش.
- سلیمی بنی، صادق و آیت مظفری، جامعه روحانیت مبارز، قم، زمزم هدایت، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- قدسیزاد، پروین، تاریخ شفاهی مسجد جلیلی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مرکز اسناد انقلاب اسلامی، اسناد انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، سیر مبارزات امامخمینی در آیینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجه سروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله حوزه، شماره ۷۳–۷۴، ۱۳۷۵ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، مصاحبه، مجله شاهد یاران، شماره ۳۹، ۱۳۸۷ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، یاران امام به روایت اسناد ساواک، آیتالله محمدرضا مهدوی کنی، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- مهرپور، حسین، مجموعه نظریات شورای نگهبان، (دوره اول از تیر ماه ۱۳۵۹ تا تیرماه ۱۳۶۵)، تهران، کیهان، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- ناطق نوری، علیاکبر، خاطرات حجتالاسلام و المسلمین علیاکبر ناطق نوری، تدوین مرتضی میردار، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۰، عبور از بحران، به اهتمام یاسر هاشمی، تهران، معارف انقلاب، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
پیوند به بیرون
- صدرالله اسماعیلزاده، مهدوی کنی، محمدرضا، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۶۵۲–۶۵۷.