اسراف: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (removed Category:مقالههای نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''اسراف'''، زیادهروی و تجاوز از حد [[اعتدال]]. | '''اسراف'''، زیادهروی و تجاوز از حد [[اعتدال]]. | ||
[[امامخمینی]] اسراف را خروج از حد اعتدال به جانب افراط میداند. [[قرآن]]، اسراف را نکوهیده و اسرافکنندگان را از اصحاب آتش شمرده است. برای اسراف مواردی چون؛ اسراف در عقیده، اسراف در اخلاق و اسراف مالی و اقتصادی ذکر شده است. | |||
امامخمینی اسراف را خروج از حد اعتدال به جانب افراط میداند. | |||
[[قرآن]]، اسراف را نکوهیده و اسرافکنندگان را از اصحاب آتش شمرده است. برای اسراف مواردی چون؛ اسراف در عقیده، اسراف در اخلاق و اسراف مالی و اقتصادی ذکر شده است. | |||
امامخمینی بر این باور است که صفات پسندیده اخلاقی، حد وسط افراط و تفریط است و صفت اسراف افراط در [[سخاوت]] است. ایشان اسراف را ازجمله [[گناه|گناهان کبیره]] دانسته و از دیدگاه ایشان، موضوع اسراف در جایی است که مصرف مال زیادتر از حد عقلایی و متعارف باشد، که این امری نسبی است و در افراد مختلف متفاوت است. | امامخمینی بر این باور است که صفات پسندیده اخلاقی، حد وسط افراط و تفریط است و صفت اسراف افراط در [[سخاوت]] است. ایشان اسراف را ازجمله [[گناه|گناهان کبیره]] دانسته و از دیدگاه ایشان، موضوع اسراف در جایی است که مصرف مال زیادتر از حد عقلایی و متعارف باشد، که این امری نسبی است و در افراد مختلف متفاوت است. | ||
با استفاده از آیات قرآن برای اسراف، عواملی چون: پیروی از [[هوای نفس]]، غفلت از یاد خدا و تکبر برشمرده شده و همچنین اسراف موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی و عامل فراموشی آخرت دانسته شده است. | با استفاده از آیات قرآن برای اسراف، عواملی چون: پیروی از [[هوای نفس]]، غفلت از یاد خدا و تکبر برشمرده شده و همچنین اسراف موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی و عامل فراموشی [[دنیا و آخرت|آخرت]] دانسته شده است. | ||
امامخمینی مواردی چون خرجکردن در سفر [[حج ابراهیمی|حج]] و اسراف در [[صدقه]] را از حرمت اسراف استثنا کرده است. ایشان در استفاده نامناسب از وسایل خانه به دیگران تذکر میداد و در هزینههای زندگی کاملاً میانهرو بود و زیاده از حد نیاز، خرید نمیکرد. | امامخمینی مواردی چون خرجکردن در سفر [[حج ابراهیمی|حج]] و اسراف در [[صدقه]] را از حرمت اسراف استثنا کرده است. ایشان در استفاده نامناسب از وسایل خانه به دیگران تذکر میداد و در هزینههای زندگی کاملاً میانهرو بود و زیاده از حد نیاز، خرید نمیکرد. | ||
خط ۱۲۳: | خط ۱۲۰: | ||
[[رده:فقه]] | [[رده:فقه]] | ||
[[رده:اخلاق]] | [[رده:اخلاق]] | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۵۱
اسراف، زیادهروی و تجاوز از حد اعتدال.
امامخمینی اسراف را خروج از حد اعتدال به جانب افراط میداند. قرآن، اسراف را نکوهیده و اسرافکنندگان را از اصحاب آتش شمرده است. برای اسراف مواردی چون؛ اسراف در عقیده، اسراف در اخلاق و اسراف مالی و اقتصادی ذکر شده است.
امامخمینی بر این باور است که صفات پسندیده اخلاقی، حد وسط افراط و تفریط است و صفت اسراف افراط در سخاوت است. ایشان اسراف را ازجمله گناهان کبیره دانسته و از دیدگاه ایشان، موضوع اسراف در جایی است که مصرف مال زیادتر از حد عقلایی و متعارف باشد، که این امری نسبی است و در افراد مختلف متفاوت است.
با استفاده از آیات قرآن برای اسراف، عواملی چون: پیروی از هوای نفس، غفلت از یاد خدا و تکبر برشمرده شده و همچنین اسراف موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی و عامل فراموشی آخرت دانسته شده است.
امامخمینی مواردی چون خرجکردن در سفر حج و اسراف در صدقه را از حرمت اسراف استثنا کرده است. ایشان در استفاده نامناسب از وسایل خانه به دیگران تذکر میداد و در هزینههای زندگی کاملاً میانهرو بود و زیاده از حد نیاز، خرید نمیکرد.
معنای لغوی و اصطلاحی
اسراف از ماده «سرف» به معنای تجاوزکردن از اندازه[۱] و ضد آن میانهروی است.[۲] از آنجاکه اسراف سبب از میانرفتن امکانات و داراییهای گوناگون انسان میشود، با «سُرفه» حشرهای که برگ درختان را میخورد و از درون میپوساند، تناسب دارد.[۳] اسراف در تجاوز از اندازه، در تمام کارهایی که انسان انجام میدهد، به کار میرود؛ ولی در معنای عرفی به معنای هزینهکردن مالی، مشهورتر است[۴] و در اصطلاح دینی و اخلاقی عمومیت دارد و در هر آنچه در غیر موضع مناسب خود به کار رود، به کار میرود و به مال اختصاص ندارد.[۵] برخی معتقدند اسراف خرجکردن بیش از اندازه است[۶]؛ اما در اصطلاح فقهی، اختصاص به مال دارد و به معنای زیادهروی در خرجکردن مال است.[۷] امامخمینی نیز از دیدگاه اخلاقی و فقهی اسراف را در معنای اسراف مالی به کار برده که به معنای خروج از حد اعتدال به جانب افراط است و مقابل آن بخل و تقتیر است.[۸]
علمای اخلاق حقیقت اسراف را افراط در قوه شهویه دانستهاند[۹] که مربوط به بخشش اموال و اشیا یا قبول آنهاست و از حالت اعتدال آن به سخاوت و از حالت تفریط آن به بخل تعبیر میکنند.[۱۰] به همین سبب برخی اسراف را آفت سخاوت دانستهاند.[۱۱] امامخمینی نیز بر این باور است که صفات پسندیده اخلاقی، حد وسط افراط و تفریط است و صفت اسراف افراط در سخاوت است؛ چنانکه تبذیر و حرص افراط در شهوت هستند.[۱۲]
ازجمله واژگان مرتبط با اسراف، «سَرَف» و «تبذیر» است. برخی معتقدند واژه اسراف مفهومی گسترده دارد و هر گونه تجاوز از حد اعتدال و گرایش به افراط یا تفریط را دربر میگیرد.[۱۳] برخی نیز اسراف را تنها در جانب افراط میدانند که شامل تقصیر و تقتیر نمیشود،[۱۴] اما سَرَف تنها در مفهوم کوتاهی و تقصیر به کار میرود.[۱۵] تبذیر به معنای تباهساختن اموال[۱۶] و خرجکردن در آن چیزی است که شایسته نیست[۱۷] و پیوسته با نوعی بینظمی همراه است.[۱۸] فرق اسراف و تبذیر در این است که اسراف مصرف زیاده از حد بوده و در جایی که شایسته است و تبذیر مصرف در جایی که شایسته نیست، میباشد. طبق این بیان، اسراف جهت کمّی و کیفی و تبذیر جهت کیفی را شامل میشود.[۱۹] برخی اسراف را اعم دانسته و آن را به موارد مالی اختصاص ندادهاند[۲۰]؛ در حالیکه تبذیر مربوط به تضییع در امور مالی است.[۲۱]
پیشینه
انسان بر اساس اصل فطرت خود، به افراط و تفریط گرایش ندارد. از این جهت، اسراف خروج از مسیر فطرت بشری است.[۲۲] در ادیان الهی، اسراف امری ناپسند شمرده شده است.[۲۳] قرآن کریم اسراف و تبذیر را نکوهیده[۲۴] و اسرافکنندگان را از اصحاب آتش شمرده است.[۲۵] مسرفان در طول تاریخ مخالف پیامبران(ع) و جزء ستمگرانی بودهاند که قرآن به سرانجام سوء آنان اشاره میکند.[۲۶] در منابع روایی بابهایی به تعریف اسراف، حدود آن، نکوهش آن[۲۷] و مصادیقی که در آن حکم اسراف نیست[۲۸] و همچنین تبذیر،[۲۹] اختصاص داده شده است. فقها نیز در آثار خود به حکم اسراف و مصادیق آن پرداختهاند.[۳۰] علمای اخلاق با تحلیل مسئله اسراف،[۳۱] به بررسی حقیقت و اقسام آن[۳۲] اشاره کردهاند. امامخمینی نیز به مسئله اسراف از جهات فقهی[۳۳] و اخلاقی[۳۴] پرداخته است.
موارد و مصادیق
اندیشمندان اسلامی با استفاده از آیات الهی، برای اسراف موارد و مصادیق متعددی برشمردهاند که برخی از آنها عبارتاند از:
- اسراف در عقیده: در برخی آیات[۳۵] انکار خداوند و پیامبران(ع)، شرک به خداوند، بتپرستی و ایماننیاوردن به آیات الهی، اسراف معرفی شده است.[۳۶]
- اسراف در اخلاق و رفتار: در برخی آیات[۳۷] ارتکاب گناهان و گرایش به مادیات و قطع علاقه از خداوند و زیادهروی در قصاصِ قاتل با کشتن غیر او[۳۸] و استفاده از قوه شهویه در غیر موضع آن،[۳۹] اسراف و سبب خروج انسان از راه حق معرفی شده است.[۴۰]
- اسراف اجتماعی: استبداد، برتریجویی، استکبار و استثمار از مصادیق اسراف بهشمار میرود[۴۱]؛ چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم[۴۲] از فساد اجتماعی بنیاسرائیل، به اسراف تعبیر کرده است.[۴۳]
- اسراف مالی و اقتصادی: در روایات، بخشش مال در غیر حق[۴۴] و در آنچه موجب ضرر در مال یا بدن میشود،[۴۵] اسراف معرفی شده است؛ اما صرف آن در راه خیر، اسراف شمرده نمیشود.[۴۶] به همین جهت در برخی روایات تصریح شده است چیزی که برای اصلاح بدن مصرف میشود، اسراف نیست.[۴۷] اسراف و تبذیر مالی مصادیق گوناگونی دارد؛ مانند اسراف در مصرف،[۴۸] اسراف و تبذیر در حقوق دیگران[۴۹] و اسراف در انفاق و صدقه.[۵۰]
امامخمینی نیز با اشاره به برخی مصادیق اسراف مالی،[۵۱] آن را حرام دانسته است[۵۲]؛ البته ایشان، همانند فقهای دیگر[۵۳] اسراف مالی را دربارهٔ افراد امری نسبی میداند؛ چنانکه ممکن است میزان مصرف مال نسبت به فردی اسراف باشد و نسبت به دیگری، به دلیل اینکه در شان اوست، اسراف نباشد.[۵۴] امامخمینی در پیام چهاردهمادهای به ملت ایران، دربارهٔ وضعیت کشور در اسفند ۱۳۵۷ دربارهٔ ادارات تأکید کرده است آنان میبایست از تجملگرایی و اسراف بپرهیزند.[۵۵] ایشان دستگاههای دولتی را به صرفهجویی در مصرف اموال بیتالمال و زیادهروی نکردن در آن سفارش میکرد[۵۶]؛ همچنین به واعظان و خطیبان توصیه میکرد به تودههای متعهد جامعه اسلامی سفارش کنند برای کمک به اقتصاد کشور، از اسراف و تبذیر و امور تشریفاتی و تجملی اجتناب کنند.[۵۷]
عوامل و ریشهها
اندیشمندان اسلامی با استفاده از آیات قرآن برای انواع اسراف، مانند اسراف در شهوت و اسراف در مال و اسراف در گناه، عوامل مختلفی برشمردهاند؛ ازجمله:
- پیروی از هوای نفس و عادت به اسراف: قرآن کریم[۵۸] متابعت از هوای نفس و عادت به اسراف را سبب گرایش قوم لوط به فساد اخلاقی به حساب میآورد.[۵۹]
- غفلت از یاد خدا: قرآن کریم[۶۰] مسرفان و افراطگرایان را کسانی معرفی میکند که قلبشان از یاد خدا غافل شده است.[۶۱]
- تکبر و برتریجویی: برخی آیات الهی[۶۲] فرعون را که فردی متکبر و گردنکش بود، از مسرفان میخواند.[۶۳]
امامخمینی منشأ اسراف و تبذیر-که زیادهروی در قوه شهویه است-را حب دنیا میداند؛ چنانکه حب دنیا نیز خود ریشه در حب نفس دارد که ریشه همه انگیزههای شهوانی است. ایشان تأکید کرده است که پیامبران الهی(ع) در صدد این بودهاند که این حب نفس را مهار و تعدیل کنند.[۶۴]
حکم اسراف مالی
امامخمینی، مانند دیگر فقها[۶۵] اسراف و تبذیر اموال را ازجمله گناهان کبیره شمرده است.[۶۶] از دیدگاه ایشان، موضوع اسراف در جایی است که مصرف مال زیادتر از حد عقلایی و متعارف باشد که این امری نسبی است و در افراد مختلف متفاوت است؛ برای مثال اگر کسی بیش از حد متعارف خود خرج کند، در بحث خمس، از مؤنه محسوب نمیشود و مشمول خمس خواهد شد؛ چنانکه اگر کسی بر خود سخت گیرد و مصرف نکند نیز از ادای خمس مستثنا نمیشود[۶۷]؛ البته مواردی از حرمت اسراف استثنا شده است؛ ازجمله:
- خرجکردن در سفر حج و عمره: چنانکه در برخی روایات، زیادهروی و اسراف در سفر حج و عمره استثنا شده است.[۶۸] امامخمینی نیز بر اساس این روایات، زیادهروی در خرجکردن در سفر حج را مستحب میداند[۶۹]
- اسراف در صدقه: در برخی روایات، اسراف در صدقه استثنا شده است.[۷۰] امامخمینی معتقد است مطلوب در صدقه کثرت و فراوانی آن است و صدقه به هراندازه باشد، اسراف شمرده نمیشود. ایشان به روایات وارد شده در مسئله تقسیم اموال امامحسن(ع) در میان فقرا[۷۱] و سفارش امامرضا(ع) به فرزند خود، امامجواد(ع)، در بذل و بخشش[۷۲] اشاره کرده و معتقد است این احادیث با احادیث دیگری که زیادی صدقه را به قدری که معیشت بر عیال سخت شود از موارد اسراف میداند، منافاتی ندارد[۷۳]؛ زیرا زیادهروی در صدقهدادن لازم نیست به قدری باشد که موجب سختی بر عیال شود و چه بسا اشخاصی نصف مال خود یا بیشتر آن را صدقه میدهند؛ ولی عیال آنها در تنگنا و سختی معاش قرار نمیگیرند.[۷۴]
به اعتقاد امامخمینی از میانبردن نشانهها و نمادهای حکومت طاغوت ازجمله اموری است که هرچند متحمل مخارج بسیاری باشد، اسراف در آن نیست. به همین جهت، ایشان در اوایل پیروزی انقلاب اسلامی ایران تأکید کرد نشانهها و آرمهای شاهنشاهی از روی کاغذهای دولتی حذف شود، هرچند هزینههای فراوانی داشته باشد و در این کار اسراف نیست.[۷۵]
آثار اسراف
بر اساس بعضی آیات قرآن کریم،[۷۶] اسراف موجب بروز دشواریهای فراوان در زندگی دنیا و عامل فراموشی آخرت و نابینایی انسان در آنجا و گرفتارشدن در عذاب دردناک میشود.[۷۷] در روایات نیز قناعت، دارایی پایانناپذیر[۷۸] و اسراف باعث کمشدن برکت،[۷۹] فقر[۸۰] و مستجابنشدن دعا در طلب رزق[۸۱] شمرده شده است. علمای اخلاق نیز اسراف را سبب فقر و تضییع حق دیگران میدانند.[۸۲] همچنین اسراف و تکاثر در جامعه و مصرف بیش ازاندازه اسرافگران، سبب کمبود منابع و کالاها برای عموم مردم و فقر بسیاری از گروههای اجتماعی و در نتیجه سبب تقسیم امت به طبقات متفاوت اجتماعی از جهت فقر و غنا میشود.[۸۳]
امامخمینی خود نیز در مصرف مواظبت میکرد و در زیادی مصرف آب و برق، استفاده نامناسب از وسایل خانه به دیگران تذکر میداد و آنان را بازخواست میکرد[۸۴] و در هزینههای زندگی کاملاً میانهرو بود و زیاده از حد نیاز، خرید نمیکرد.[۸۵]
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم، ۳/۱۵۳.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۷/۲۴۴؛ جوهری، الصحاح، ۴/۱۳۷۳.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۰۸؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۹/۱۵۰.
- ↑ راغب، مفردات، ۴۰۷.
- ↑ اعراف، ۸۱؛ یونس(ع)، ۸۳؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۸۹.
- ↑ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۵.
- ↑ طوسی، النهایه، ۳۰۵–۳۶۰؛ حلی، محقق، النهایة، ۲/۲۴ و ۹۴؛ حلی، علامه، تذکرة الفقهاء، ۱۲/۱۹۲ و ۱۳/۹.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۳۶–۳۳۷ و ۲/۱۰۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۹.
- ↑ ارسطو، علم الاخلاق، ۱/۲۵۱؛ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۰/۵۲.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۴۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۷/۳۰۶.
- ↑ طوسی، التبیان، ۳/۱۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۴/۱۷۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۱۵.
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۸/۱۸۲.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۱۷.
- ↑ مصطفوی، التحقیق، ۱/۲۳۸.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۴/۳۵۰.
- ↑ ← مدنی، ریاض السالکین، ۴/۶۹.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ حکیمی، الحیاة، ۴/۳۳۲–۳۳۴.
- ↑ کتاب مقدس، متی، ب۲۶، ۸؛ رساله اول پطرس، ب۴، ۴.
- ↑ انعام، ۱۴۱؛ اعراف، ۳۱؛ اسراء، ۲۶–۲۷.
- ↑ غافر، ۴۳.
- ↑ انبیاء، ۹.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۲۱/۵۵۸؛ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۴۴ و ۷۲/۳۰۲.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۱/۴۱۷ و ۲۱/۵۵۵.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۷۲/۳۰۲.
- ↑ طوسی، النهایه، ۳۰۵؛ ابنادریس، السرائر، ۱/۴۴۰؛ نجفی، جواهر الکلام، ۱۳/۳۱۳.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۸/۱۰۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۵/۱۰۲؛ نراقی، معراج السعاده، ۴۰۵–۴۰۶.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۷/۶۵.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۳/۵۰؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۳.
- ↑ طه، ۱۲۴–۱۲۷؛ غافر، ۳۴–۳۵.
- ↑ ← طبری، جامع البیان، ۲۴/۳۹؛ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰.
- ↑ یونس(ع)، ۱۲.
- ↑ اسراء، ۳۳.
- ↑ اعراف، ۸۱.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۵/۵۹–۶۰؛ طبرسی، مجمع البیان، ۸/۶۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ دخان، ۳۱؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ مائده، ۳۲؛ یونس(ع)، ۸۳.
- ↑ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۲۹۰ و ۵/۱۹۲.
- ↑ نهج البلاغه، خ۱۲۶، ۱۷۸؛ مفید، الامالی، ۱۷۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۵۴.
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۱/۲۹۱.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۵۴.
- ↑ اعراف، ۳۱؛ طبرسی، مجمع البیان، ۴/۶۳۸.
- ↑ اسراء، ۲۶–۲۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۵/۵۳–۵۴؛ میبدی، کشف الاسرار، ۵/۵۴۴.
- ↑ فرقان، ۶۷؛ قمی، تفسیر القمی، ۲/۱۱۷؛ طبری، جامع البیان، ۱۹/۲۳–۲۴.
- ↑ امامخمینی، البیع، ۳۵۹؛ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۹ و ۱۵/۳۸۸.
- ↑ امامخمینی، استفتائات، ۳/۵۰.
- ↑ یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۲۸۵–۲۸۶؛ خویی، موسوعة، ۲۵/۲۵۲–۲۵۳.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۶۷۸–۶۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۸۸.
- ↑ اعراف، ۸۱؛ نمل، ۵۵.
- ↑ ← نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۵۶–۲۵۷؛ کاشانی، ۲/۵۵۵؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۳/۱۹۷.
- ↑ کهف، ۲۸.
- ↑ ← نخجوانی، الفواتح الالهیة، ۱/۲۹۱.
- ↑ یونس(ع)، ۸۳؛ دخان، ۳۱.
- ↑ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۴/۷۱–۷۲؛ مصطفوی، التحقیق، ۵/۱۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۱۶۲.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۸/۲۹۲؛ طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل، ۱۵/۲۵۰.
- ↑ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۲۵۹؛ امامخمینی، وسیلة النجاة، ۲۳۰.
- ↑ ← یزدی طباطبایی، العروة الوثقی، ۴/۲۸۷؛ امامخمینی، تحریر الوسیله، ۱/۳۳۷.
- ↑ برقی، المحاسن، ۲/۳۵۹؛ صدوق، من لایحضر، ۲/۲۷۹.
- ↑ امامخمینی، نجاة العباد، ۲۲۰؛ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۷۷۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۳.
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۵/۱۱؛ طوسی، الاستبصار، ۲/۱۴۱–۱۴۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۴۳؛ صدوق، عیون اخبار، ۲/۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۵۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۳–۴۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۴۸۶.
- ↑ انبیا، ۹؛ یونس(ع)، ۱۱–۱۲.
- ↑ طبری، جامع البیان، ۱۷/۶؛ طباطبایی، سیدمحمدحسین، ۱۰/۲۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۵/۳۳۳–۳۳۵.
- ↑ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعه، ۱۵/۲۷۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۵۵.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۳۵۹.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۵۶.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۳۸۷.
- ↑ حکیمی، الحیاة، ۳/۴۲۹–۴۳۱.
- ↑ میرشکاری، آیت اعتدال، ۳۰ و ۴۶.
- ↑ میرشکاری، آیت اعتدال، ۳۶–۳۷.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنادریس حلی، محمدبنمنصور، السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- ابنفارس، معجم، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمدهارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- ارسطو، علم الاخلاق الی نیقوماخوس، ترجمه احمد لطفی سید، بیروت، دار صادر، چاپ اول، ۱۳۴۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، استفتائات، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تحریر الوسیله، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، رساله نجاة العباد، تهران، مؤسسه تنظیم ونشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کتاب البیع، تقریر محمدحسن قدیری، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، وسیلة النجاة مع تعالیق الامامالخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حر عاملی، چمحمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- حکیمی، محمدرضا و محمد حکیمی و علی حکیمی، الحیاة، ترجمه احمد آرام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، تذکرة الفقهاء، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- حلی، محقق، جعفربنحسن، النهایة و نکتها، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- خویی، سیدابوالقاسم، موسوعة الامامالخوئی، المستند فی شرح العروة الوثقی، الخمس، ج۲۵، تقریر مرتضی بروجردی، قم، مؤسسه احیاء آثار الامامالخویی، چاپ چهارم، ۱۴۳۰ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت-دمشق، دارالقلم-دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- صدوق، محمدبنعلی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
- صدوق، محمدبنعلی، من لایحضره الفقیه، تحقیق علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، ۱۴۱۳ق.
- طباطبایی، سیدعلی، ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل، تحقیق محمد بهرهمند و دیگران، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبرسی، مجمع البیان، فضلبنحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضلالله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
- طبری، محمدبنجریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دارالمعرفه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
- طوسی، محمدبنحسن، الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تحقیق سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۹۰ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۰ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فراهیدی، خلیلبناحمد، کتاب العین، تحقیق مهدی مخزومی و ابراهیم سامرایی، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۰۹ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- قمی، علیبنابراهیم، تفسیر القمی، تصحیح سیدطیب موسوی جزایری، قم، دارالکتاب، چاپ سوم، ۱۳۶۳ش.
- کاشانی، ملافتحالله، زبدة التفاسیر، قم، بنیاد معارف اسلامی، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- مفید، محمدبنمحمد، الامالی، تحقیق حسین استادولی و علیاکبر غفاری، قم، کنگره جهانی شیخ مفید، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، ۱۳۸۶ش.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- میرشکاری، اصغر، آیت اعتدال، تهران، تکا، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام، تحقیق عباس قوچانی و علی آخوندی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ هفتم، ۱۴۰۴ق.
- نخجوانی، نعمتالله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- یزدی طباطبایی، سیدمحمدکاظم، العروة الوثقی فیما تعم به البلوی (المحشی)، تحقیق احمد محسنی سبزواری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
پیوند به بیرون
- سعید نصیری، مقاله «اسراف»، دانشنامه امامخمینی، ج۱، ص۷۱۵–۷۱۹.