ادارات

از ویکی امام خمینی

ادارات، سازمان‌هایی برای تنظیم و اجرای وظایف دولتی.

اداره، نهادی است که دخالت دولت در امور زندگی روزمره را میسر می‌سازد. داشتن سلسله‌مراتب اداری در ادارۀ امور کشور از دوران باستان در بسیاری از کشورها از جمله مصر و ایران رواج داشت و با تحولات سیاسی و اجتماعی، به‌تدریج به صورت دستگاه اداری مبتنی بر نظام مالیاتی درآمد.

در دورۀ پهلوی، برای مختصرشدن روند امور اداری و غیر متمرکزکردن برخی خدمات، انقلاب اداری مطرح شد. کارمندان ادارات از مهم‌ترین اقشار معترض در دورۀ پهلوی بودند که به اعتصابات دامن می‌زدند.

یکی از اهداف امام‌خمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، پاکسازی ادارات دولتی از اشخاص خائن و سپردن امور به دست افراد متعهد بود. ایشان با حساسیت به چگونگی جذب نیرو در ادارات دولتی، از سختگیری بی‌جا با کارمندان نهادهای دولتی ناراضی بود و در مورد مقتضی برخورد می‌کرد.

معنای لغوی و اصطلاحی

«اداره» به معنای قوام‌دادن، نظام‌دادن، گرداندن و نیز دیوان حکم و بارگاه است[۱] و به نهادی گفته می‌شود که دخالت دولت در امور زندگی روزمره را میسر می‌سازد.[۲] به کسانی که به طور ثابث در اداره کار می‌کنند و حقوق می‌گیرند، کارمند می‌گویند.[۳]

پیشینه

مصریان قدیم، در سه قرن پیش از میلاد، از مبتکران وضع و تدوین و اجرای قوانین در جهان باستان بودند[۴]؛ اما در سال ۲۵۶ پیش از میلاد، سازمان اداری متمرکز در چین بنا نهاده شد.[۵] در میان مردم قدیم، یونانی‌ها نیز برای تشکیل انجمن و مجلس شورا مکان‌هایی به نام آکروپولیس (شهر مرتفع) در شهرهای خود می‌ساختند. مشهورترین آنها آکروپلیس آتن است که حدود پنج قرن پیش از میلاد ساخته شد.[۶] در روم، اداره عمومی به دست ریش‌سفیدان بود. آنان شورایی به نام سنا تشکیل می‌دادند و در آن به بررسی و مذاکره مسائل مهم می‌نشستند.[۷]

در ایران باستان، رژیم اداری و سازمان حکومتی بر سلسله‌روابط فئودالی و قبیله‌ای بنا نهاده شده بود.[۸] در زمان داریوش اول هخامنشی، اساس سازمان اداری ایران با ایجاد یک نظام مالیاتی شکل گرفت.[۹] در زمان ساسانیان نیز سلسله‌مراتب اداری نظم خاصی داشت.[۱۰]

پیش از ظهور اسلام، جزیرةالعرب نظم و تشکیلات سیاسی درخوری نداشت[۱۱] تا اینکه اسلام در مدینه استقرار یافت و با ورود پیامبر اکرم(ص) به این شهر، عنصر بنیادین مدیریت، مسجدالنبی(ص) شد و پیامبر(ص) از آنجا به اداره امور مسلمانان و جامعه مدینه می‌پرداخت.[۱۲] با گسترش اسلام و توسعه مملکت اسلامی، این روند در دوران خلفای چهارگانه با قوت و تشکیلات افزون‌تری ادامه یافت.[۱۳] بخش‌های برگرفته از آموزه‌های امیرالمؤمنین علی(ع) ساده و هماهنگ با شرایط آن روزگار بود[۱۴] که با دو نوع مرکزی و محلی مدیریت می‌شد. مدیریت مرکزی در پایتخت کشور اسلامی وجود داشت که شامل امام، وزیران و کاتبان بود.[۱۵] همچنین اداره محلی ویژه مناطق بود که نوع و شکل مدیریت در آن به ایران و روم باز می‌گشت.[۱۶] امیرالمؤمنین علی(ع) از دیدگاه مدیریتی تاکید فراوانی بر رابطه کارکنان با مردم و حقوق آنان می‌کرد. ایشان از مدیران خود می‌خواست امور کسانی را که به چشم نمی‌آیند و به دیده حقارت نگریسته می‌شوند، به دست افراد مورد اعتماد و خداترس و متواضع بسپارند تا کارشان را خوب ارائه دهند.[۱۷]

ورود اسلام به ایران باعث تحولات سیاسی و اجتماعی بسیاری شد.[۱۸] ساختار حکومت خلفا به گونه‌ای بود که وزرا تنها به امور دیوانی می‌پرداختند و قدرتی در دستگاه سیاسی خلافت نداشتند.[۱۹] در زمان صفویه، شاه در راس هرم قدرت بود و تشکیلات اداری به دو بخش دیوان و درگاه تقسیم می‌شد که بالاترین مقام دیوان، اعتمادالدوله نام داشت.[۲۰] سنت وزارت و صدر اعظمی، به مفهوم جامع و کامل آن، از دوره قاجار، با ظهور وزیران بزرگ، خود را نشان داد.[۲۱] در نهضت مشروطه، مجلس اول شورای ملی به تنظیم قانون اساسی و برخی قوانین اداری اقدام کرد.[۲۲]

ادارات در دوران پهلوی

با روی کار آمدن رضا پهلوی، دولت برای ساختن یک دستگاه اداری و نظام مالیاتی، به مشاوره با آمریکا روی آورد.[۲۳] در دهه ۱۳۱۰ شمسی مهم‌ترین اولویت رژیم پهلوی تاسیس دانشگاه، بانک و اداره سیاسی کشور بود.[۲۴] رضاشاه با فساد رسمی نیز برخورد جدی کرد؛ ولی چون خود به آن عمل نمی‌کرد، فساد تا سطح پایین سلسله‌مراتب اداری نیز نفوذ کرده بود.[۲۵] این روند در دوره محمدرضا پهلوی نیز ادامه داشت.[۲۶] در این دوره، مؤسسات ملی، به‌ویژه بانک‌ها گسترش یافتند.[۲۷] محمدرضا پهلوی مدعی بود که وظیفه دستگاه اداری خدمت به کشور است تا امور مملکت با کارایی لازم اداره شود. او برای مختصرشدن روند امور اداری و غیر متمرکزکردن برخی خدمات، موضوع انقلاب اداری را مطرح کرد.[۲۸] وی در همه وزارتخانه‌ها دخالت مستقیم می‌کرد و به همه وزرا دستور می‌داد و آنان نیز کاملاً مطیع وی بودند و جرئت نداشتند با دستورهای او مخالفت کنند.[۲۹] او در بسیاری از امور با مقام‌های دولتی مشورت نمی‌کرد[۳۰] و در سلسله‌مراتب اداری کشور علاقه‌مند به استفاده از افرادی بود که هیچ برنامه و نقشه‌ای برای مقابله با او نداشته باشند.[۳۱]

امام‌خمینی به عنوان یک رهبر مردمی که به وضع آشفته ادارات اجمالاً آگاهی داشت، معتقد بود در رژیم پهلوی اشخاصی که در راس ادارات بوده‌اند و در آن اشتغال داشته‌اند، بیشتر، افراد ناصالحی بوده‌اند[۳۲] که نقشه می‌کشیدند چطور مردم را به دام اندازند و از آنان پول در آورند[۳۳] آنان ادارات را با نقشه‌های فاسد به ابتذال کشیده بودند.[۳۴] و سرنوشت گروه‌های مختلف که مخالف عقاید محمدرضا پهلوی بودند، ازجمله کارمندان ادارات، حبس و شکنجه و محرومیت از حقوق انسانی بود[۳۵] و تنها کسانی که موافق وی بودند، حق داشتند در ادارات بمانند[۳۶] و پهلوی نمی‌خواست در کشور نیروهای صالح تربیت شوند.[۳۷]

به باور امام‌خمینی، رژیم سلطنتی که از آغاز، خلاف قوانین عقلیه انسانی شکل گرفته بود[۳۸] چنان‌که به عقیده پژوهشگران رژیم تبعیضات گوناگون اداری را میان کارمندان روا می‌داشت-قوانین اداری را پرپیچ‌وخم ساخته بود[۳۹] و بنابراین فساد در دستگاه‌های اداری گسترش یافته[۴۰] و به سطحی بی‌سابقه رسیده بود.[۴۱] تضییع در حقوق حقه افراد، مکاتبات بی‌مورد، رشوه‌دهی و رشوه‌گیری و تجمل و اسراف از مظاهر فساد در آن زمان بود.[۴۲]

نقش کارمندان ادارات در پیروزی

با ظهور بی‌ثباتی سیاسی در سال ۱۳۴۰، کارمندان دولت و بخش خصوصی، در کنار دیگر گروه‌های اجتماعی، علیه دستگاه حکومتی وارد صحنه شده بودند.[۴۳] بی‌نظمی و به‌هم‌ریختگی در شهرهای بزرگ و جدی‌نگرفتن کار و وظایف اداری موجب نارضایتی کارمندان در کنار ارباب‌رجوع ادارات شده بود و همه از سردرگمی و گرفتاری در دستگاه‌های دولتی رنج می‌کشیدند.[۴۴] سپس در سال‌های ۱۳۵۶ تا ۱۳۵۷ با اوج‌گیری روند انقلاب، کارمندان به‌تدریج از دولت قطع امید کرده و با ائتلاف با طبقه متوسط سنتی، در صف اعتصابگران و تظاهرکنندگان قرار گرفته بودند.[۴۵]

در روزهای اوج انقلاب چنان‌که امام‌خمینی اشاره کرده است، کارمندان ادارات دولتی که از وضع ادارات آگاه بودند، امّا حق مخالفت نداشتند، اعتراض خود را با اعتصاب نشان دادند.[۴۶] ایشان از آنان خواست این فرصت الهی را از دست ندهند و دست اجانب و نظام سلطنتی را کوتاه کنند تا به استقلال و آزادی برسند.[۴۷] ایشان کارمندان را به ادامه اعتصابات تا فلج‌کردن نظام سلطنتی-که یک وظیفه اسلامی بود-تشویق می‌کرد[۴۸] و همچنین از تمام قشرها می‌خواست تا از اعتصاب کارمندان در مقابل دولت پشتیبانی کنند.[۴۹] (ببینید: اعتصاب) از مؤثرترین اعتصاب‌های کلیدی که مورد حمایت امام‌خمینی نیز قرار داشت، [۵۰] اعتصاب کارمندان و کارکنان شرکت نفت بود که تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.[۵۱] امام‌خمینی کارمندان ادارات را جزء توده حقیقی ملت می‌دانست[۵۲] که به همراه همه قشرها، جمهوری اسلامی را فریاد می‌زدند[۵۳] و در قیام خودجوش اسلامی[۵۴] باعث قوت و قدرت عمل ملت می‌شدند[۵۵] و مایه پیروزی بودند.[۵۶]

ادارات در دوره جمهوری اسلامی

فلسفه وجودی ادارات، خدمت صادقانه به مردم است و سازمان اداری نیز باید متناسب با این هدف تنظیم و در صورت نیاز متحول شود.[۵۷] این تحول در نظام اداری به جامعه و نظام یک کشور مربوط می‌شود[۵۸] و هدف از آن یافتن رابطه‌ای منطقی میان نقش و قابلیت و توانمندی دولت است که برقراری تناسب میان این دو امر، حیاتی است.[۵۹]

امام‌خمینی در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی یکی از اهداف خود را تصفیه ادارات دولتی از اشخاص خائن و سپردن کارها به دست متعهدان کاردان بر می‌شمرد[۶۰] و بر اصلاح رفتار برخی نهادهای انقلابی[۶۱] و نیز تحول در برخی ادارات گذشته مانند دادگستری[۶۲] تاکید داشت. این شیوه برگرفته از سنّت حکومت‌داری امیرالمؤمنین علی(ع) است که به فرماندار خود توصیه کرده بود افراد ناصالح را محرم خود قرار ندهد[۶۳]؛ از این‌رو، امام‌خمینی در ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ چند روز پیش از پیروزی انقلاب، دستور پاکسازی ادارات را صادر کرد.[۶۴] هدف ایشان اصلاح روند کاری ادارات[۶۵] بر اساس موازین اسلام[۶۶] بود.

پس از پیروزی انقلاب، امام‌خمینی خواستار آن شد که ادارات از شکل طاغوتی به صورت اسلامی در آیند و از نخست‌وزیری تا کوچک‌ترین اداره، از تجمل‌گرایی و اسراف و کاغذبازی بپرهیزند.[۶۷] ایشان همچنین به منظور نظارت، ازجمله بر ادارات، در مرداد ۱۳۵۸ دستور تشکیل اداره‌ای به نام امر به معروف و نهی از منکر را صادر کرد[۶۸] که در اجرا با مشکلاتی روبه‌رو شد. ایشان از مجلس شورای اسلامی نیز خواست قوانین ادارات دولتی که در مجلس غیر قانونی رژیم پهلوی تصویب شده بود، لغو و به جای آن قوانینی جایگزین شود که رفاه ملت در آن به بهترین وجه رعایت شده باشد.[۶۹] ایشان بر جلوگیری از کاغذبازی در ادارات تاکید داشت.[۷۰]

امام‌خمینی به چگونگی جذب نیرو در ادارات دولتی حساس بود و در برخی مقاطع از چگونگی برخورد و سختگیری بی‌جا با کارمندان نهادهای دولتی ناراضی بود و در مورد مقتضی برخورد می‌کرد؛ چنان‌که در سال ۱۳۶۱ با اظهار تاسف از نوع سؤالات دینی و اعتقادی که برای جذب افراد به نهادهای دولتی در جزوه‌های گزینشی طراحی شده بود، آن را پر از سؤالات نامربوط به اسلام و دیانت و گاه مستهجن و اسف‌آور دانست و برای اصلاح قانون گزینش، تمام هیئت‌هایی را که به نام گزینش در سراسر کشور تشکیل شده بودند، منحل اعلام کرد و دستور داد به جای آنان افراد صالح و متعهد و عاقل و صاحب اخلاق کریمه و فاضل و متوجه به مسائل روز را به‌کار گیرند.[۷۱] (ببینید: گزینش) ایشان که کارمندان را از محروم‌ترین و بااخلاص‌ترین قشرهای جامعه می‌دانست، [۷۲] دولت را موظف به توجه بیشتر به این طبقه کرد[۷۳] و از همه نیروها خواست برای رفع مشکلات کارمندان جهت ایجاد زندگی مناسب با یکدیگر همکاری کنند.[۷۴] ایشان خود در برخی سازمان‌ها و دستگاه‌ها نمایندگانی برای نظارت بر امور و جلوگیری از انحرافات احتمالی می‌گماشت.[۷۵] در نخستین مراحل نهادسازی در نظام جمهوری اسلامی ایران، به منظور رسیدگی به شکایات، تظلمات و اعتراضات مردم به ماموران و ادارات و آئین‌نامه‌های دولتی، بر اساس اصل یکصدوهفتادوسوم قانون اساسی، دیوان عدالت اداری زیر نظر شورای عالی قضایی تاسیس شد.

تلاش ضد انقلاب در ادارات

پس از پیروزی انقلاب، چنان‌که امام‌خمینی خاطرنشان کرده است، دشمنان چشم دوخته بودند که از نهادهای جمهوری اسلامی اشکال بگیرند و با دامن‌زدن به آن، اصل دین را خدشه‌دار کنند.[۷۶] در واقع اشخاصی که منافع خود را با پیروزی انقلاب از دست داده بودند، همسو با منافع امریکا، با ایجاد اختلاف در ادارات و دامن‌زدن به کاستی‌ها و جلوگیری از کار درست در ادارات، در صدد بودند چنین وانمود کنند که متدینان و انقلابیان توان اداره کشور را ندارند[۷۷]؛ از این‌رو کارکنان آن را به کم‌کاری تشویق می‌کردند[۷۸]؛ ازجمله تاثیرگذارترین بخش کارمندی کشور، یعنی شرکت نفت را مورد هدف قرار دادند که در میانشان اختلاف‌افکنی کنند تا به اهداف خود برسند.[۷۹] امام‌خمینی در مجموع به ادارات توصیه می‌کرد گروه‌هایی را که برای اجانب کار می‌کنند، میان خودشان راه ندهند، [۸۰] از اشکال‌تراشی بپرهیزند، [۸۱] اعتصاب و تحصن را کنار بگذارند، [۸۲] و از تفرقه و گروه‌گروه‌شدن[۸۳] و پرداختن به مسائل فرعی[۸۴] دوری کنند.

پانویس

  1. دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۱۳۱۱.
  2. معینی‌نیا، سیره اداری امام‌علی(ع)، ۲۰۵.
  3. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۵۶۷۷.
  4. خدادادیان، تاریخ مصر باستان، ۲۲.
  5. آشوری، نگاهی به سرزمین تاریخ، ۳۷.
  6. محمدپناه، اسرار تمدن یونان، ۶۵.
  7. کوروفکین، تاریخ روم باستان، ۱۷.
  8. راوندی، فقه القرآن، ۱/۱۳۳-۱۳۴.
  9. راوندی، فقه القرآن، ۱/۳۹۸-۴۰۰؛ بشارت، سیر اندیشه اداری، ۲۲۳-۲۲۷.
  10. راوندی، فقه القرآن، ۱/۶۰۶.
  11. دورانت، تاریخ تمدن، ۴/۲۰۰.
  12. ابراهیم حسن، تاریخ سیاسی، ۱۰۲.
  13. معینی‌نیا، سیره اداری امام‌علی(ع)، ۲۰۹.
  14. موسوی، مدیریت و نظام اداری، ۲۴۱.
  15. موسوی، مدیریت و نظام اداری، ۱۴۲-۱۴۳.
  16. ابراهیم حسن، النظم الاسلامیه، ۱۶۸-۱۶۹.
  17. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۶۷.
  18. نوذری، تاریخ اجتماعی ایران، ۹۵.
  19. اجلالی، بنیان حکومت قاجار، ۵۰.
  20. نوذری، تاریخ اجتماعی ایران، ۲۶۷-۲۶۸.
  21. اجلالی، بنیان حکومت قاجار، ۵۰.
  22. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۹۸-۲۰۰.
  23. کدی، ایران دوران قاجار، ۱۴۴.
  24. کرونین، شکل‌گیری ایران نوین، ۱۹۴ و ۲۱۰.
  25. کاتوزیان، تضاد دولت و ملت، ۲۴۶.
  26. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۲۳۰-۲۳۱.
  27. اخگر، ۵۰ سال تبهکاری، ۲۴.
  28. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۲۲۷-۲۳۰.
  29. ملک‌محمدی، از توسعه لرزان تا سقوط شتابان، ۲۰۹-۲۱۰.
  30. علم، یادداشت‌های، ۱/۱-۷۹.
  31. شجاعی، دولت چاکران، ۴۱-۵۵.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۳۱۴.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۳۷.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۵۵.
  35. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۱۰۰.
  36. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۵۶.
  37. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۴۷۷.
  38. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۵۰۷.
  39. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۷.
  40. آزادراد، انقلاب اداری، ۷۷.
  41. کاتوزیان، تضاد دولت و ملت، ۲۴۶.
  42. حیدری، فساد و اختناق در ایران، ۳۲-۳۳.
  43. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۶.
  44. صمیمی، پشت پرده تخت طاووس، ۲۰۲-۲۰۳.
  45. ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، ۱۳۶.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۱۱۹.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۵۵ و ۲۶۱.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۴۹-۳۵۰.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۸۷ و ۴/۴۹۸.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۳۶۷ و ۴۹۸-۴۹۹.
  51. فوران، مقاومت شکننده، ۵۵۳-۵۷۰.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۲.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۹۴.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۹۸-۳۹۹.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۵۲.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۸۰.
  57. اکبری، مواضع امام‌خمینی، ۱/۵۳.
  58. قوام، توسعه سیاسی و تحول اداری، ۹۰.
  59. سازمان مدیریت، قانون برنامه اول، ۴۰.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۶۸، ۴۷۱ و ۵/۲۲۴.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۴۹.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۷۲.
  63. نهج البلاغه، ن۵۳، ۴۵۶-۴۵۷.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۷۵.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۱۶-۱۷.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۶-۷، ۱۱، ۲۸۴ و ۱۲/۲۱۳.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۶ و ۴۵۴.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۲۱۳.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۳۶۴.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۲۱۹-۲۲۰.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۶۷.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۳۳۵.
  74. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۳۱۳.
  75. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۱۳۳، ۴۳۶ و ۴۶۲.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۵۲۴.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۹/۹۹ و ۱۱/۴۳۵-۴۳۷.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۷/۲۷۰.
  79. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۷۲ و ۲۷۶.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۶۲.
  81. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۱.
  82. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۴۵.
  83. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۱۰۵-۱۰۶ و ۵۰۷.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۴۴۲.

منابع

  • آزادراد، تورج، انقلاب اداری و شناخت سرشت انسانی، بی‌جا، بی‌تا.
  • آشوری، داریوش، نگاهی به سرزمین تاریخ، جامعه، فرهنگ چین از دیرینه‌ترین روزگار تا پایان سده ۱۹، تهران، مرکز اسناد فرهنگ آسیا، چاپ اول، ۱۳۵۸ش.
  • ابراهیم حسن، حسن، النظم الاسلامیة فی مصر، مکتبة النهضة المصریه، ۱۹۳۹م.
  • ابراهیم حسن، حسن، تاریخ سیاسی اسلام، ترجمه ابوالقاسم پاینده، جاویدان، چاپ نهم، ۱۳۷۶ش.
  • اجلالی، فرزام، بنیان حکومت قاجار در نظام سیاسی ایلی و دیوان‌سالاری مدرن، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • اخگر، مسعود، ۵۰ سال تبهکاری و خیانت سلسله پهلوی، بی‌جا، بی‌نا، بی‌تا.
  • ازغندی، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، علیرضا، تاریخ تحولات سیاسی اجتماعی ایران، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • اکبری، محمدرضا، مواضع امام‌خمینی، اصفهان، پیام عترت، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بشارت، علیرضا، سیر اندیشه اداری و مبانی علم اداره، تهران، دانشکده علوم اداره و مدیریت بازرگانی، چاپ اول، ۱۳۵۲ش.
  • محمدرضا پهلوی، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • حیدری، محمد، فساد و اختناق در ایران، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۵۷ش.
  • خدادادیان، اردشیر، تاریخ مصر باستان، تهران، سخن، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
  • دورانت، ویلیام جیمز، تاریخ تمدن، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • دهخدا، لغتنامه دهخدا، علی‌اکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راوندی، فقه القرآن، مرتضی، تاریخ اجتماعی ایران و کهن‌ترین ملل باستانی از آغاز تا اسلام، تهران، نگاه، چاپ ششم، ۱۳۸۷ش.
  • سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی کشور، قانون برنامه اول اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • شجاعی صائین، علی، دولت چاکران، خاطراتی از تشکیل و سقوط دولت امیرعباس هویدا، تهران، مدرسه، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • صمیمی، مینو، پشت پرده تخت طاووس، ترجمه حسین ابوترابیان، تهران، اطلاعات، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
  • علم، اسدالله، یادداشت‌های اسدالله علم، تهران، مازیار، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • قوام، سیدعبدالعلی، توسعه سیاسی و تحول اداری، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • کاتوزیان، محمدعلی، تضاد دولت و ملت: نظریه تاریخ و سیاست در ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • کدی، نیکی آر، ایران دوران قاجار و برآمدن رضاخان، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، تهران، ققنوس، ۱۳۸۱ش.
  • کرونین، استفانی، شکل‌گیری ایران نوین: دولت و جامعه در دوران رضاشاه، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، تهران، جامی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • کوروفکین، فئودور، تاریخ روم باستان، ترجمه غلامحسین متین، تهران، محور، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • محمدپناه، بهنام، اسرار تمدن یونان، تهران، سبزان، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
  • معینی‌نیا، مریم، سیره اداری امام‌علی(ع) در دوران خلافت، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • ملک‌محمدی، حمیدرضا، از توسعه لرزان تا سقوط شتابان، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • موسوی، سیدمحسن، مدیریت و نظام اداری از دیدگاه امام‌علی(ع)، ترجمه حسین سیدی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • نهج البلاغه، ترجمه سیدجمال‌الدین دین‌پرور، قم، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • نوذری، عزت‌الله، تاریخ اجتماعی ایران از آغاز تا مشروطیت، تهران، خجسته، چاپ دوم، ۱۳۸۰ش.

پیوند به بیرون