انسان کامل: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
جز (added Category:عرفان using HotCat)
خط ۱۶۱: خط ۱۶۱:
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های جلد دوم دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:مقاله‌های دارای لینک دانشنامه]]
[[رده:عرفان]]

نسخهٔ ‏۹ بهمن ۱۴۰۱، ساعت ۱۶:۳۷

انسان کامل، اصطلاحی عرفانی به معنای انسان مظهر جامع مراتب الهی و خلقی.

مفهوم‌شناسی

انسان کامل در اصطلاح عرفانی، کسی است که به عالی‌ترین منازل انسانیت رسیده و جامع میان مراتب الهی و خلقی از عقول و نفوس تا نازل‌ترین مراتب وجود است.[۱] امام‌خمینی انسان کامل را صورت اسم جامع «الله»[۲] و مظهر مرتبه احدیت و واحدیت در اعیان خارجی[۳] می‌داند. در متون عرفانی از انسان کامل به خلیفه اعظم، آدم حقیقی، کامل و مکمّل، کون جامع، قطب‌الاقطاب و اکسیر اعظم تعبیر می‌شود[۴] و از آن جهت که جامع همه حقایق در عالم است، او را عالم صغیر نیز می‌نامند[۵]

پیشینه

ادیان و مذاهب مختلف همواره به شناخت ابعاد وجودیِ انسان کامل توجه کرده‌اند و کوشیده‌اند نمونه‌ای از انسان کامل را ارائه دهند.[۶] در متون یهود اندیشه آفرینش انسان به‌صورت خداوند، قابلیت خداگونه‌شدن انسان را القا می‌کند،[۷] چنان‌که مسیحیان حضرت عیسی(ع)، را انسان کامل می‌دانند که نشان‌دهنده همه ویژگی‌های الهی است و همه کمالات در او موجود است.[۸] گروهی ریشه آن را در اسطوره کیومرث در اوستا و بعضی در آثار هرمس و غنوسی و آیین‌های پیش از یهود دانسته‌اند.[۹] در اسلام قرآن کریم[۱۰] و روایات[۱۱] از انسان کامل با عنوان امام، خلیفه و حجت خدا در هر عصری یاد کرده‌اند. در برخی از دعاها؛ مانند زیارت رجبیه که در منابع شیعه آمده، بر این نکته تصریح شده است که امامان معصوم(ع)، با وجود اینکه بندگان خداوندند، تمام کمالات و صفات الهی را دارند.[۱۲]

بحث از انسان کامل از مباحث مهم در علم عرفان است و عارفان به آن توجه ویژه‌ای کرده‌اند. آغاز بحث از انسان کامل در اسلام را می‌توان در کلمات ابویزید بسطامی از عرفای قرن دوم هجری یافت؛ چنان‌که قشیری از ابویزید نقل می‌کند که عارف، پس از فنای ذاتی به مقام کامل تام می‌رسد.[۱۳] منصور حلاج از عرفای قرن چهارم که تأثیری عمیق در عرفان صوفیانه داشت، با استفاده از برخی روایات که دلالت می‌کند انسان به‌صورت حق‌تعالی خلق شده است، طبیعت انسان را دارای دو درجه لاهوتی و ناسوتی می‌داند و این اندیشه خداگونه‌بودن انسان، منجر به انقلابی در تفکر صوفیانه شد،[۱۴] اما این اصطلاح در کلمات ابن‌عربی به اصطلاح عرفانی رایجی تبدیل شد[۱۵] و او مباحث مهمی دربارهٔ انسان کامل و مقامات او مطرح کرد. به پیروی از او شاگردانش این مباحث را به‌طور جدی دنبال کردند و سپس در این زمینه آثار فراوانی نوشته شد؛ ازجمله می‌توان به کتاب «انسان کامل» تألیف عزیزالدین نسفی از عرفای قرن ششم و «الانسان الکامل فی معرفة الأواخر و الأوائل» تألیف عبدالکریم جیلی از عرفای قرن هفتم اشاره کرد.

بحث از انسان کامل با مباحثی چون چگونگی ارتباط حق با خلق، کیفیت ظهور عالم و مباحث معاد و قیامت مرتبط است. بحث از خلافت و ولایت را می‌توان از دستاورهای بحث انسان کامل دانست که در سخنان امام‌خمینی در حکمت، کلام، فقه و سیاست مطرح شده است. ایشان نیز مانند دیگر عارفان به مسئله انسان کامل توجه جدی کرده است. نخستین کتاب ایشان با بحث از انسان کامل شروع شده[۱۶] و در غالب آثار عرفانی و اخلاقی ایشان این بحث مطرح شده است.[۱۷] ایشان کتاب مصباح الهدایه را به این هدف نگاشته و در آن مباحث بدیعی دربارهٔ خلافت و ولایت انسان کامل[۱۸] حقیقت محمدیه[۱۹] و مقامات انسان کامل[۲۰] ارائه کرده است.

ضرورت و حقیقت انسان کامل

نزد عارفان، انسان می‌تواند به مرتبه‌ای از قرب و معنویت برسد که دارای ولایت تکوینی شده و شاهد بر اعمال و نهان بندگان باشد و حجت خداوند بر روی زمین شود و بر اساس متون دینی، زمین هیچ‌گاه از ولیّ که حامل چنین مقامی است خالی نیست.[۲۱] ضرورت وجود انسان کامل در عالم امکان از این جهت است که ظهور حق در این عالم نیاز به مظهری اتم و جامع دارد که حق‌تعالی در آن تجلی می‌کند و این مظهر آینه‌ای برای ظهور نور الهی و انعکاس آن در عالم هستی است.[۲۲] امام‌خمینی نیز علت ظهور اعیان خارجی را وجود مظهر اتمّ؛ یعنی انسان کامل می‌داند[۲۳] و هدف از خلقت عالم را این می‌شمارد که حق‌تعالی خود را در آینه انسان کامل شهود می‌کند.[۲۴] اهل معرفت تعریف‌های مختلفی از انسان کامل مطرح کرده‌اند که هر کدام به جهتی از جهات کمالی او اشاره دارد. برخی او را کامل در علوم شریعت و طریقت و راهنمای ظاهری و باطنی خلایق دانسته‌اند.[۲۵] برخی او را کامل در اقوال، افعال و اخلاق نیک می‌دانند[۲۶] و گروهی او را کتاب جامع الهی تعریف کرده‌اند.[۲۷] به باور امام‌خمینی انسان کامل کسی است که فیوضات عالم بالا را به گونه‌ای که افاضه می‌شود، حفظ و ضبط می‌کند و به عالم پایین‌تر می‌رساند؛ زیرا او جامع و کامل‌ترین موجود میان موجودات است.[۲۸]

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۲۹] انسان کامل را کون جامع می‌داند[۳۰] و این به جهت جامعیت او بر حقایق عالم، مظهربودن او برای اسم جامع «الله» و جامع‌بودن او بر همه عوالم عقلی، مثالی و حسی، و عصاره عوالم غیب و شهادت است[۳۱] این انسان در ترتیب عوالم، در حضرت جامع قرار دارد که عالم آن کون جامع است.[۳۲] (ببینید: حضرات خمس) انسان کامل به جهت اینکه مظهر اسم جامع «الله» است، جامع همه اسما و جامع همه عوالم وجود است و عالم وجود تفصیلِ حقیقتِ انسان کامل است؛ بنابراین انسان کامل به مقام جمعی، جامعِ جلال و جمال، ظهور و بطون و اول و آخر است[۳۳] که از جهت احدیت جمع‌بودن نسبت به اسمای الهی، مظهر حضرت احدیت و به اعتبار مقام کثرت تفصیلی از حقایق، مظهر حضرت واحدیت است،[۳۴] همچنین انسان کامل به اعتبار مراتب سه‌گانه عالم، جامع مقام ملک (دنیا)، مقام برزخ و مقام عقل (آخرت) است. مقام ملکیِ او مقام شهادت و تعینات مظاهر و مقام برزخیِ او وصول به مرتبه مشیت مطلقه (فیض مقدس) که به اعتباری مقام عماء است (ببینید: عماء) و مقام اخروی او، مقام احدیت جمیع اسماست که حقایق همه اسما را در خود دارد و به اعتبار تطابق آن با عوالم، شامل چهار مقام است: مقام ملک، ملکوت، جبروت و لاهوت (ببینید: عوالم هستی) و به اعتبار تطابق آن با حضرات خمس مشتمل بر پنج مقام است: شهادت مطلقه (عالم اعیان عینی و علمی)، غیب مطلق (احدیت اسمای ذاتیه)، شهادت مضافه (جهت ظاهری اسما)، غیب مضاف (جهت غیبی اسما) و مقام کون جامع که مقام جامعیت انسان کامل است.[۳۵] (ببینید: حضرات خمس)

به باور امام‌خمینی انسان کامل به سبب مظهریت تام او از جمیع اسما دارای برزخیت کبراست، به گونه‌ای که اسمی از اسما بر اسمی دیگر غلبه ندارد.[۳۶] ایشان این مقام را بر مشیت مطلقه و فیض مقدس که در مرحله تعین ثانی است، منطبق کرده است.[۳۷] ایشان مقام برزخیت کبری را همان مقام تدلّی در «ثُمَّ دَنا فَتَدَلَّی»[۳۸] و مقام فقر مطلق (ببینید: مقامات) می‌داند؛ البته نبی خاتم(ص)، این ویژگی را دارد که به مقام «أَوْ أَدْنی»[۳۹] که مقام فنای در احدیت و زوال حکم واحدیت است، رسیده است.[۴۰]

امام‌خمینی همانند عارفان دیگر[۴۱] عین ثابت انسان کامل را صورت و مظهر اسم‌الله و نخستین صورت ظاهرشده در حضرت علمیه و حاکم بر باقی اعیان ثابته می‌داند[۴۲] که مقام تربیت و خلافت بر آنها را بر عهده دارد.[۴۳] عین ثابت انسان کامل نسبت به سایر اعیان، همانند اسم جامع «الله» نسبت به اسمای دیگر است و دارای دو جهت است: یکی جهت غیبی و جمعی که ظهوری در اعیان ثابته ندارد و دیگری جهت ظهوری که از این جهت به حسب استعداد و صفا و کدورتی که آن اعیان دارند، در آنها ظهور و بروز می‌کند.[۴۴] عین ثابت انسان کامل واسطه در ظهور و تجلی اسم جامع «الله» در باقی اعیان ثابته و وصول رحمت الهی به ایشان است؛ زیرا باقی اعیان به جهت ضیق مرتبه وجودی، قادر به اخذ فیض از مرتبه اسم جامع «الله» نیستند[۴۵] همچنان‌که در حضرت شهادت نیز ظهور اعیان خارجیه به واسطه انسان کامل است[۴۶] نخستین ظهور حقیقت انسان کامل در عقل اول و سپس در باقی عقول، نفوس کلی و جزئی و در صورت‌های طبیعی و هیولایی است.[۴۷] (ببینید: اعیان ثابته)

اهل معرفت اتفاق نظر دارند که کامل‌ترین و برترین مصداق انسان کامل وجود مبارک رسول خاتم(ص)، است[۴۸] و سایر انبیا و اولیا در رتبه بعد واقع شده‌اند و هر کدام به حسب استعداد زمانی و مکانی بهره‌ای از حقیقت آن وجود که به حقیقت محمدیه تعبیر شده، دارند.[۴۹] به اعتقاد امام‌خمینی رسول خدا(ص)، مصداق اعظم حقیقت محمدیه و رأس سلسله این حقیقت است و وجود مبارک امام‌علی(ع)، و ائمه هدی(ع)، و در عصر حاضر امام‌مهدی(ع)، مصادیق بارز و اتم انسان کامل‌اند،[۵۰] بلکه طبق نظر ایشان این مقامات معنوی برای حضرت زهرا(س)، نیز ثابت است.[۵۱]

تطابق قرآن و انسان کامل

اهل معرفت قائل به تطابق میان انسان کامل و قرآن‌اند و این دو را جامع حقایق عالم و کتاب‌های آسمانی می‌دانند[۵۲] در حقیقت قرآن کریم نسخه‌ای از صفات کمالی انسان کامل است[۵۳] از این‌رو از صفات پیامبر اکرم(ص)، این است که خُلق او قرآن بوده است.[۵۴]

امام‌خمینی معتقد است قرآن کریم صورت احدیت جمع جمیع اسما و صفات الهی است و حق‌تعالی خود را در این کتاب مقدس به تمام شئون و تجلیات معرفی کرده است و این کتاب صورت اسم اعظم الهی است؛ همچنان که انسان کامل نیز صورت و مظهر اسم اعظم به‌شمار می‌آید. به اعتقاد ایشان حقیقت انسان کامل و قرآن در حضرت غیب متحدند و در عالم دنیا از یکدیگر متمایز شده‌اند و از این جهت است که پیامبر اکرم(ص)، از این دو با عنوان ثقلین یاد و تأکید کرده است این دو از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا به حوض کوثر وارد شوند.[۵۵] انسان کامل به دلیل جامعیت او نسبت به حقایق و خلیفه الهی بودن او در عالم، بزرگ‌ترین آیت الهی است و طبق بعضی روایات[۵۶] کتابی است که خداوند به دست خود نگاشته و جامع حقایق عالم است.[۵۷] این نگارش به دست جمال و جلال الهی صورت گرفته است؛ از این‌رو انسان کامل جامع اسمای جمالیه و جلالیه است.[۵۸]

به باور امام‌خمینی میان انسان کامل و قرآن تطابق است و اگر انسان کامل کتاب واحدی اعتبار شود، سرّ، روح، عقل، نفس، خیال و طبع او، به منزله ابواب، سوره‌ها و مراتبی است که هر یک از آنها آیات و کلمات الهی‌اند و اگر انسان کامل کتاب‌های متعددی اعتبار شود، هر یک از مراتب انسان، کتاب مستقلی است که دارای ابواب و فصولی است. در حقیقت انسان کامل به اعتبار وجود جمعی (احدیت جمع)، قرآن و به اعتبار وجود تفصیلی، فرقان به‌شمار می‌رود؛ از این‌رو روایات[۵۹] از امام‌علی(ع)، به فاصل میان حق و باطل یاد کرده‌اند.[۶۰] به نظر ایشان انسان کامل به اعتبار اینکه جامع حقایق وجود است، کتاب جامع الهی و قرآن است،[۶۱] بلکه در مشرب عرفان همه موجودات، قرآن جامع‌اند که مراتب چهارگانه و بطون هفتگانه قرآن را دارند.[۶۲]

نسبت انسان کامل با حق‌تعالی

اهل معرفت در بیان نسبت انسان کامل با حق‌تعالی احکامی را ذکر کرده‌اند؛ ازجمله:

ولایت و خلافت الهی

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۶۳] انسان کامل را خلیفه حق‌تعالی در خلق می‌داند که متصف به اسما و صفات الهی و متصرف در ملک و ملکوت عالم است و وظیفه تدبیر و تربیت مخلوقات را بر عهده دارد.[۶۴] این خلافت انسان کامل، ریشه در خلافت حقیقت محمدیه(ص)، دارد که مظهر اسم اعظم «الله» است[۶۵] و خلافت حقیقت محمدیه(ص)، و اسم اعظم «الله» نیز ناشی از خلافت کبرای فیض اقدس است.[۶۶]

به باور امام‌خمینی خلافت حقیقت محمدی(ص)، که مظهر اسم اعظم است، خلافتی دایم، محیط و ازلی است و حاکم بر باقی خلافت‌ها و ولایت‌هاست؛ از این‌رو خلافت پیامبران(ع)، دیگر از مظاهر خلافت پیامبر خاتم(ص)، به‌شمار می‌رود،[۶۷] همچنان‌که ولایت کلیه مطلقه انسان کامل نیز باطن خلافت مطلقه کلیه قرار می‌گیرد.[۶۸] ایشان ولایت را باطن نبوت می‌داند که مراتبی دارد و هرچه بهره‌مندی از جلوه‌های اسمای الهی برای انسان بیشتر باشد، دایره ولایت و خلافت او گسترش می‌یابد و بر دیگران نیز ولایت و خلافت پیدا می‌کند.[۶۹] (ببینید: خلافت و ولایت)

در نظر عارفان ولایت مراتبی دارد و برای هر مرتبه آن، قطبی است؛ اما قطب‌الاقطاب که باطن نبوت ختمی(ص)، است، برای ورثه محمدیه(ص)، است و این مقام برای امت‌های گذشته نیست، و پس از این مرتبه، مرتبه نبوت عامه قرار دارد[۷۰] از این‌رو ابن‌عربی معتقد است اقطاب محمدیین دو قسم‌اند: یک قسم اقطاب پیش از بعثت رسول اکرم(ص)، که همان رسولان‌اند و تعدادشان ۳۱۳ نفر است و دیگر اقطاب پس از بعثت که تعدادشان دوازده نفر است و تا قیامت خواهند بود.[۷۱] امام‌خمینی مقام قطبیت را مقام خلافت و قطب‌الاقطاب را همان خلافت حقیقت محمدیه می‌داند که مربی عالم و ساری در آن است و به جهت این خلافت، حقِ تصرف در عالم را دارد و این مقام را از ناحیه قطب‌الاقطاب دریافت می‌کند.[۷۲] ایشان با استناد به سوره «والعصر» معتقد است «عصر»، انسان کامل است که مصداق آن پیامبر اکرم(ص)، و در عصر حاضر حضرت مهدی(ع)، می‌باشد که عصاره موجودات همه عوالم و نسخه تمام عالم در انسان کامل است.[۷۳]

آینه تمام‌نمای حق‌تعالی

امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت[۷۴] انسان کامل را آینه تمام‌نمای حق می‌داند که از طرفی حق‌تعالی در او خود و کمالات خود را مشاهده می‌کند و از طرفی به جهت اشتمال انسان بر حقایق موجودات، واسطه رؤیت اشیاست[۷۵] و این به جهت وصول انسان کامل به جهت قرب فرایض است که در آن عبد سمع و بصر حق می‌گردد و حق‌تعالی به واسطه او عالم را مشاهده می‌کند.[۷۶] به اعتقاد ایشان هر مظهری که تجلی حق در آن کامل‌تر و تمام‌تر باشد، دلالت او بر عالم غیب کامل‌تر است و عالم عقول و نفوس به جهت تنزه از ماده و کدورت‌های آن، کلمات الهی‌اند که بر حقایق غیبی دلالت دارند؛ اما انسان کامل به جهت اینکه جامع همه حقایق الهی و اسما و صفات اوست و آینه تمام‌نمای اسمای الهی است، کامل‌ترین کلمات الهی، بلکه کتاب جامع الهی است.[۷۷]

برخی اهل معرفت از رؤیت حق‌تعالی، خود را در آینه تجلیات به استجلا تعبیر می‌کنند؛ به این معنا که حق‌تعالی اراده کرده کمالات اسمائی خود را در خارج محقق سازد تا خود را در آینه این تجلی مشاهده کند و کمال این استجلا در مظهر اتمّ محقق می‌شود و آن انسان کامل است و بدون آن کمال استجلا محقق نمی‌شود[۷۸] مقابل استجلا، جلا قرار دارد که به معنای ظهور ذات برای ذات است[۷۹] همچنان‌که کمال جلا نیز ظهور در انسان کامل است.[۸۰]

بعضی عارفان کمال ظهور حق در انسان کامل را کمال جلا و جمع حق‌تعالی میان شهود حق‌تعالی خود را در ذات خود و میان شهود حق‌تعالی خود را در آنچه از او امتیاز می‌یابد و غیر نامیده می‌شود کمال استجلا، دانسته‌اند.[۸۱] امام‌خمینی این نظر را نمی‌پذیرد و قائل است کمال استجلا، مشاهده حق‌تعالی خود را در آینه انسان کامل است که مظهر اسم جامع «الله» است و کمال جلا، ظهور حق در آینه انسان کامل است و این در صورتی است که برای سلسله عالم هستی مراتبی اعتبار شود؛ اما با نفی مراتب و اضمحلال آن، امتیازی باقی نمی‌ماند و کمال جلا، ظهور حق‌تعالی در هر مظهر و آینه‌ای و کمال استجلا، رؤیت حق‌تعالی خود را در همه این مظاهر است.[۸۲]

مخلوق اول

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۸۳] معتقد است عین ثابت انسان کامل، نخستین ظهور در نشئه اعیان ثابته است[۸۴] در عالم کون نیز انسان کامل مظهر اسم اعظم و مشیت مطلقه الهی است که به واسطه او، مراتب وجود از غیب و شهود و منازل نزول و صعود و سایر موجودات ظهور یافته‌اند و از این جهت موجودات مظاهر حقیقت انسان کامل‌اند.[۸۵]

نسبت انسان کامل با عالم

اهل معرفت در بیان نسبت انسان کامل با عالم نیز احکامی ذکر کرده‌اند؛ ازجمله:

واسطه فیض

انسان کامل واسطه فیض میان حق و خلق است و فیوضات را از عالم بالا به همان گونه‌ای که افاضه می‌شود، حفظ و ضبط می‌کند تا به عالم پایین برساند؛ بنابراین از یک طرف به حق متصل است و از آن فیض دریافت می‌کند و از ناحیه دیگر این فیوضات را به خلق می‌رساند[۸۶] از دیدگاه عارفان فیض مقدس و وجود منبسط که مقام روحانیت رسول ختمی(ص)، و ولایت مطلقه علویه(ع)، است رابط میان حادث به قدیم و متغیر به ثابت است و اگر این حقیقت نباشد، فیض قدیم و ثابت به متغیر و حادث نمی‌رسد.[۸۷] (ببینید: ربط حادث به قدیم)

سریان در عالم

از ویژگی‌های دیگر انسان کامل که در رهاورد فکری امام‌خمینی توجه ویژه‌ای به آن شده، احاطه انسان کامل و معیت قیومی او با نظام آفرینش است که به باور ایشان، بسیاری از معارف دینی با توجه به آن، جایگاه خاص خود را پیدا می‌کنند.[۸۸] امام‌خمینی همانند دیگر عرفا[۸۹] معتقد است حقیقت انسان کامل ساری و جاری در مراتب عالم و به منزله روح و لُبّ عالم است و عالم به منزله قوا و فروع اوست؛ اگرچه به کیفیت این سریان و نزول، کسی جز اولیا و کاملان دست پیدا نمی‌کن. د[۹۰] این مقام برای انسان کامل بدان جهت است که او با خروج از مطلق انانیت و وصول به فنای ذاتی و صفتی و فعلی، و رسیدن به عبودیت مطلقه، روح و نفس خود را تسلیم حق‌تعالی کرده و در مقابل، حق‌تعالی به او روح و نفس و جسم کل عطا کرده است، چنان‌که در زیارت جامعه[۹۱] به آن اشاره شده است.[۹۲]

غایت هستی

امام‌خمینی مانند دیگر عرفا[۹۳] انسان کامل را غایت و هدف خلقت دانسته و با استناد به برخی روایات[۹۴] انسان کامل را مقصود اصلی از اراده الهی در ایجاد عالم می‌داند[۹۵] که آینه‌ای جامع برای رؤیت خود در آن است.[۹۶] انسان کامل همچنان‌که غایتِ ایجاد عالم است، غایت پایان عالم نیز است؛ به این معنا که رجوع عالم در آخرت و معاد به واسطه اوست که صاحب نفس کلی و واجد مرتبه عقل است[۹۷] چنان‌که در زیارت جامعه آمده است «و رجوع خلق به سوی شماست»[۹۸] امام‌خمینی برای اثبات این مطلب به دو مبنای عرفانی تمسک جسته است: نخست اینکه موجودات قوا و فروع وجود انسان کامل‌اند و همچنان‌که آغاز و ایجاد آنها در مرتبه غیب به واسطه رب انسان کامل است، رجوع آنها در مرتبه شهادت و عالم طبیعت نیز به واسطه انسان کامل است.[۹۹] دوم اینکه انسان کامل به مقام فنا و بقای بعد از فنا رسیده و رجوع به او، رجوع الی الله است[۱۰۰] و این همان حقیقت قیامت کبری در عالم اعیان است که رجوع این مظاهر به اصل خود و استهلاک نورشان در نور حق‌تعالی به واسطه انسان کامل است.[۱۰۱] (ببینید: معاد)

ویژگی‌های انسان کامل

عرفا ویژگی‌های فراوانی ازجمله جامعیت، وصول به مقام برزخیت کبری و تعین اول و اشتمال بر دو قوس نزول و صعود عالم را برای انسان کامل برشمرده‌اند.[۱۰۲] امام‌خمینی نیز برای انسان کامل ویژگی‌هایی ذکر کرده است؛ ازجمله:

اشتمال بر دو قوس صعود و نزول عالم

انسان کامل مشتمل بر حقایق تمام سلسله وجود عالم امکان از مراتب قوس نزول عالم تا مرحله عالم طبیعت و در قوس صعود تا مقام تدلّی و قرب بلکه مقام «أَوْ أَدْنی»[۱۰۳] است که آخرین مرتبه انسانیت است.[۱۰۴] این دو قوس یکی مقام شهادت و ظهور به رحمانیت در قوس نزول و دیگری ظهور به رحیمیت و مقام غیب در قوس صعود است که از آن به «قابَ قَوْسَینِ»[۱۰۵] تعبیر می‌شود.[۱۰۶]

عدم تناهی

انسان کامل از آنجاکه ظل ذات مقدس الهی است، موجودی غیر متناهی و غیر محدود است و در همه صفات جلال و جمال حدی ندارد؛ اما باقی انسان‌ها محدودند. چنین انسانی دارای برداشت و نظر صحیح و کامل است و می‌تواند قرآن را آن‌گونه که هست درک کند و برداشت صحیح و کاملی از دین و عالم داشته باشد؛ اما برداشت‌های افراد دیگر محدود به مرتبه کمالی‌ای است که پیدا می‌کنند[۱۰۷]

برتری بر زمان و مکان

به باور امام‌خمینی به جهت اینکه افعال انسانِ کامل فعل حق شمرده می‌شود[۱۰۸] مانند حق‌تعالی فوق زمان و مکان است و زمان و حرکت بر افعال او غلبه و سلطنت ندارند، بلکه عوالم برای ولی کامل خاضع‌اند؛ بنابراین انسان کامل می‌تواند از زمان و مکان عبور کند و این سرّ طی‌الارض برای چنین افرادی است؛ چنان‌که در جریان انتقال تخت بلقیس، آصف برخیا در مکان تصرف کرد و زمین میان او و تخت بلقیس جمع گشت و او تخت را انتقال داد.[۱۰۹] (ببینید: زمان)

اعتدال تام

اهل معرفت انسان کامل را به جهت اعتدال کامل در صفات و ملکات فاضله و در تمامی احوال، اقوال و افعال خود و در حکمت و معرفت به حق‌تعالی بر صراط مستقیم می‌دانند؛ زیرا او از افراط و تفریط و انحراف از طریق مستقیم به دور است.[۱۱۰] مزاج انسان کامل نیز دارای اعتدال تامی است. این مزاج سبب می‌شود ظهور اسمای الهی؛ مانند صفت حیات و توابع آن در او بیشتر باشد.[۱۱۱]

به اعتقاد امام‌خمینی انسان کامل در مظهریت اسما و صفات نیز دارای اعتدال و استقامت مطلقه و بر صراط مستقیم است و این استقامت نیز از استقامت رب انسان کامل که عین ثابت اوست نشئت می‌گیرد و این مقام همان مقام وسطیت عظمی و برزخیت کبراستT[۱۱۲] زیرا او دارای مقام جامعیت و وسطیت است که صفتی از صفات و اسمی از اسما در آن غلبه ندارد و ربّ او نیز که اسم جامع «الله» است، بر صراط مستقیم است؛ چنان‌که در آیه کریمه به آن اشاره شده استT[۱۱۳] اما دیگر موجودات، یکی از اسمای الهی در آنها غلبه و تصرف دارد و باقی اسما در بطون‌اند.[۱۱۴] البته مؤمنان که تابع انسان کامل‌اند، به نور هدایت و معرفت او سیر می‌کنند و تسلیم انسان کامل‌اند، صراط آنان نیز صراط مستقیم است و وصولشان به تبع وصول انسان کامل است.[۱۱۵]

وصول به مرتبه احدیت

این مقام ناشی از تجلی اطلاقی در مرتبه احدیت است. در این مرتبه تمام تعینات خلقی، اسمائی و صفاتی محو و مستهلک می‌شوند و از آن به مقام ظلومیت که شکستن بت‌های انانیت است و جهولیت که فنای از فنا است تعبیر می‌شود که برگرفته از آیه «إِنَّهُ کانَ ظَلُوماً جَهُولاً»[۱۱۶] است.[۱۱۷]

وصول به حقیقت لیلةالقدر

امام‌خمینی مانند استاد خود محمدعلی شاه‌آبادی[۱۱۸] معتقد است شب قدر به حقیقت انسان کامل اشاره دارد. به اعتقاد ایشان شب قدر شبی است که خورشیدِ حقیقت (حق‌تعالی) با همه اسما و صفات خود در بنیه و تعین انسانِ کامل غروب می‌کند و پنهان می‌شود.[۱۱۹] (ببینید: لیلة القدر)

وصول به مرتبه عبودیت مطلقه

این مقام در اصل برای نبی خاتم(ص)، بوده و برای دیگر اولیا به پیروی از ایشان ثابت است. این مقام همان فقر مطلق و نردبان رسالت است؛ چنان‌که در نماز خداوند تعالی پیامبر(ص)، را با قدم عبودیت، به مرتبه احدیت و سایر بندگان را به واسطه ایشان(ص)، به معراج قرب رسانید.[۱۲۰] عبادت انسان کامل بر پایه مشاهده و حضور است، بر خلاف غیر انسان کامل.[۱۲۱] به اعتقاد امام‌خمینی از آنجاکه انسان کامل مظهر اسم جامع «الله» است، عبادت او عبادتی مطلق و او «عبدالله» حقیقی است،[۱۲۲] اما عبادت غیر انسان کامل از کاملان به جهت مظهریت از بعضی از اسمای الهی، عبادتی مقید است.[۱۲۳] به باور ایشان وقتی انسان به مقام عبودیت رسید و به مقام اسمیت دست یافت، به واسطه قرب نوافل که در آن حق‌تعالی سمع و بصر عبد می‌گردد، خود را در الوهیت مشاهده می‌کند و این مقام، اول منازل ولایت است،[۱۲۴] لکن صفت خضوع و بندگی انسان کامل، مانع از اظهار ربوبیت می‌شود، بلکه اظهار معجزات را نیز که نوعی اظهار ربوبیت است، مکروه می‌داند.[۱۲۵]

اطلاع بر سرّالقدر

سرّالقدر از امور غیبی به‌شمار می‌رود که سالک در مراحل سیر و سلوک خود به صُقع ربوبی و مقام تعین ثانی، به آن دست می‌یابد و این با اطلاع بر اعیان ثابته و اقتضاها و استعدادهای اشیا است.[۱۲۶] امام‌خمینی بر این اعتقاد است که اطلاع بر سرّالقدر برای افراد معدودی از انسان‌ها مانند انسان کامل اتفاق می‌افتد و حتی برای همه انبیا و رسل(ع)، نیز میسور نیست[۱۲۷] و این در سفر سوم از اسفار اربعه است که سالک از حضرت احدیت جمع (مرتبه احدیت) در اعیان ثابته سیر می‌کند و حقایق اشیا و کمالات آنها و همچنین کیفیت عروج آنها در قوس صعود را درمی‌یابد.[۱۲۸] (ببینید: اسفار اربعه  و سرّالقدر)

ایشان مانند دیگر اهل معرفت[۱۲۹] معتقد است دعای انسان کامل که بر اساس علم به قضا و قدر و مقامات وجود و عوالم غیب و شهود است، مستجاب است، مگر دعایی که به جهت امتثال امر الهی به دعا و طلب باشد نه به جهت حصول مطلوب.[۱۳۰]

هم‌افق‌بودن با مشیت مطلقه

انسان کامل که کون جامع و اسم اعظم الهی است، متحد با مشیت حق‌تعالی است که به واسطه آن باقیِ مراتب وجود ظاهر می‌شوند و این مراتب، ظهور نور و مظاهر آن حقیقت هستند و این همان مشیتی است که طبق برخی روایات[۱۳۱] خلق اشیا به واسطه او و خلق آن بدون واسطه بوده است.[۱۳۲] انسان کامل در تحت اسم جامع «الله»، همه اعیان ثابته و لوازم آن برای او منکشف می‌شود و پس از وصول به مقام بقای بعد از فنا، حقانی شده و هم‌افق با مشیت می‌گردد و روحانیت او عین مقام ظهور فعلی حق می‌گردد. در این حالت به مقام قرب فرایض می‌رسد و حق‌تعالی به واسطه او می‌بیند و می‌شنود.[۱۳۳] (ببینید: مشیت)

تعلیم فرشتگان

انسان کامل از آنجاکه مظهر اسم جامع «الله» است، فوق فرشتگان است و تعلیم فرشتگان به واسطه انسان کامل واقع شده است؛ زیرا فرشتگان مظهر بعضی از اسمای الهی‌اند و وجودی محدود دارند؛ اما انسان کامل که در صلب آدم(ع)، بود مظهر اسم اعظم الهی و مظهر همه اسمای جلالی و جمالی حق است[۱۳۴] و همین، دلیل سجده فرشتگان بر آدم(ع)، بوده است؛ زیرا او مظهر تجلی همه اسما و اسم جامع «الله» است، از این جهت وظیفه تعلیم آن اسما را به فرشتگان پیدا کرده است و شیطان چون به این حقیقت پی نبرده بود، عصیان کرد،[۱۳۵] بلکه طبق بعضی از روایات[۱۳۶] تسبیح، تحمید، تهلیل و تمجید فرشتگان به هدایت و تعلیم انسان کامل است که در صلب آدم(ع)، بوده و این انسان کامل منطبق بر روح پیامبر اسلام(ص)، امیرالمؤمنین(ع)، و ائمه(ع)، پس از ایشان است که ارواح آنان پیش از آدم(ع)، خلق شده‌اند.[۱۳۷] (ببینید: ملائکه)

پانویس

  1. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۲۴.
  2. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
  3. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.
  4. نسفی، الانسان الکامل، ۷۵؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۳۳، ۲۹۲و ۳۲۹؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۸۰؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۶؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۲۳ و ۳۳؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱.
  5. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه ۴/۴۰۹؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۱۱.
  6. کتاب مقدس، پیدایش، ب۱، ۲۶؛ متی، ب۴.
  7. کتاب مقدس، پیدایش، ۱، ۲۷.
  8. کتاب مقدس، کولسیان، ۱، ۱۵–۱۹.
  9. جلالی، نظریه انسان کامل از عرفان ابن‌عربی تا عرفان امام‌خمینی، ۴۰۹.
  10. بقره، ۳۱؛ یس، ۱۲؛ تین، ۴؛ ← ملاصدرا، تفسیر القرآن الکریم، ۴/۳۹۰؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۷/۳۷۶.
  11. کلینی، الکافی، ۱/۱۹۳؛ ابن‌ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ۱۸/۳۵۲.
  12. ابن‌طاووس، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، ۳/۲۱۴؛ کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۱۷۹.
  13. قشیری، رساله قشیریه، ۴۷۲–۴۷۳.
  14. عفیفی، مقدمه فصوص الحکم، ۳۵–۳۶.
  15. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه ۱/۱۶۳، ۲۶۰ و ۲/۱۰۴؛ ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۷۵ و ۱۹۹.
  16. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷.
  17. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۹ و ۳۲۱؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۳–۴ و ۵۶–۵۷؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰–۲۱، ۴۸–۴۹ و ۵۱–۵۲؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۵۲؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۵، ۵۹ و ۲۵۱–۲۵۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
  18. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷، ۸۳، ۵۵ و ۸۴.
  19. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷، ۴۵، ۵۶، ۵۷ و ۶۳.
  20. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۱–۸۹.
  21. مطهری، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ۳/۲۸۵.
  22. قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۳–۱۱۸؛ قونوی، النصوص، ۴۲.
  23. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵.
  24. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۷۴.
  25. آملی، المقدمات، ۴۹۰.
  26. نسفی، الانسان الکامل، ۷۴.
  27. جرجانی، التعریفات، ۱۷.
  28. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴.
  29. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۲۹، ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۸۰.
  30. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۳۸؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸.
  31. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷ و ۵۵.
  32. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲.
  33. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۰؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۶۳.
  34. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۸.
  35. امام‌خمینی، امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۴؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۲–۳۳.
  36. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۰.
  37. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸–۱۲۹.
  38. نجم، ۸.
  39. نجم، ۹.
  40. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱/ ۸ و ۱۸/۴۴۴.
  41. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۸ و ۳۷۴؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۸۸۸.
  42. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸.
  43. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
  44. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۳.
  45. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۵؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
  46. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۲۰۹؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۲۸.
  47. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷–۱۱۸.
  48. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه ۳/۸۶؛ کاشانی، اصطلاحات، ۱۲۶؛ جیلی، الانسان الکامل، ۲۰۷–۲۱۴ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۶/۲۳۶.
  49. کاشانی، اصطلاحات، ۱۳۱.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۱–۴۲۳؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.
  51. امام‌خمینی، ولایت فقیه، ۵۳–۵۴.
  52. آملی، المقدمات، ۱۵۱.
  53. قونوی، اعجاز البیان، ۱۰.
  54. قونوی، النفحات الالهیه، ۶۸.
  55. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۱.
  56. فیض کاشانی، تفسیر الصافی، ۱/۹۲.
  57. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۴۷.
  58. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۱.
  59. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۳۶/۲۲۶.
  60. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۵.
  61. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۴۹۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۴.
  62. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱۵.
  63. کاشانی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، ۶۹–۷۰؛ آملی، تفسیر المحیط، ۵/۱۰۷.
  64. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
  65. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲.
  66. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۷ و ۲۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹.
  67. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۳۹؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۴۹ و ۱۶/۲۱۰.
  68. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.
  69. امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۲۴۷؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۱.
  70. کاشانی، لطائف الاعلام، ۴۷۶–۴۷۷.
  71. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه ۴/۷۵.
  72. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۸–۴۷ و ۱۴۵–۱۴۶.
  73. امام‌خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۷ و ۱۲/۴۲۳.
  74. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۳۸؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۳.
  75. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۵۹–۶۰.
  76. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۰.
  77. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۴.
  78. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۴۸–۴۹؛ جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۰–۱۵۱؛ ← یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۹۴–۵۹۵.
  79. کاشانی، اصطلاحات، ۲۰.
  80. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۰–۱۵۱.
  81. قونوی، اعجاز البیان، ۱۱۴.
  82. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۵۲.
  83. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۳۴–۳۳۵.
  84. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰.
  85. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۹.
  86. امام‌خمینی، امام‌خمینی، تقریرات، ۲/۳۵۴؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۰۶.
  87. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵.
  88. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۵۵–۵۷.
  89. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۵۸؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۱۷–۱۱۸.
  90. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۲–۶۳.
  91. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۲/۲۷۶.
  92. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۶۰–۶۱؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۹–۹۰.
  93. قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۲۵؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۱۰۰.
  94. مجلسی، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، ۱۵/۲۸.
  95. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳؛ امام‌خمینی، دیوان امام، ۲۶۰.
  96. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۶۰.
  97. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۶۳.
  98. کفعمی، البلد الامین و الدرع الحصین، ۲۹۹.
  99. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۱۰۹.
  100. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۲۷۳.
  101. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۲–۸۳.
  102. کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۳۹؛ فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۲۹۱ و ۳۲۵–۳۲۸؛ ابن‌ترکه، تمهید القواعد، ۱۸۳؛ جامی، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، ۸۳ و ۸۹.
  103. نجم، ۹.
  104. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۵، ۵۵؛ امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۵۸۶–۵۸۷.
  105. نجم، ۹.
  106. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۴؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۸.
  107. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۴۲۰.
  108. و به مرتبه قرب نوافل رسیده است.
  109. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۹۱–۱۹۲.
  110. آملی، تفسیر المحیط، ۲/۴۷۰؛ گنابادی، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، ۲/۴۲۰–۴۲۱.
  111. فناری، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، ۶۰۶.
  112. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۱۴۸؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۱۷.
  113. هود، ۵۶.
  114. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱.
  115. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۳۱–۵۳۲.
  116. احزاب، ۷۲.
  117. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳–۱۵ و ۱۵۰؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۶؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۲–۲۸۳؛ امام‌خمینی، صحیفه، ۱۹/۲۵۳.
  118. شاه‌آبادی، رشحات البحار، ۶۸–۶۹.
  119. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۵۸.
  120. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۱۰؛ امام‌خمینی، سر الصلاة، ۸۹–۹۰.
  121. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۵۰.
  122. امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۸۹.
  123. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۱۶.
  124. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۹–۴۱؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۰.
  125. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸–۱۷۹؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۳.
  126. ابن‌عربی، فصوص الحکم، ۶۰؛ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۴۲۳–۴۲۴.
  127. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۱.
  128. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۸–۸۹.
  129. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۲۷.
  130. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۳۰.
  131. کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.
  132. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۴۸–۴۹.
  133. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۹۲.
  134. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷–۴۸؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۵.
  135. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۴.
  136. صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ۱/۲۶۲–۲۶۳.
  137. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۳.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آملی، سیدحیدر، تفسیر المحیط الاعظم و البحر الخضم، تصحیح سیدمحسن موسوی تبریزی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
  • آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، قم، کتابخانه آیت‌الله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • ابن‌طاووس، سیدعلی‌بن‌موسی، الاقبال بالاعمال الحسنة فیما یعمل مرة فی السنه، تحقیق جواد قیومی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، الفتوحات المکیه بیروت، دار صادر. بی‌تا.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، فصوص الحکم، تهران، الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، امام‌خمینی، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، دیوان امام (سروده‌های حضرت امام‌خمینی)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۷۴ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، شرح امام‌خمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، ولایت فقیه، حکومت اسلامی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ بیستم، ۱۳۸۸ش.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف علی‌بن‌محمد، التعریفات، تهران، ناصر خسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • جلالی، غلامرضا، نظریه انسان کامل از عرفان ابن‌عربی تا عرفان امام‌خمینی، مجله حوزه، شماره ۹۴–۹۵، ۱۳۷۸ش.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جیلی، عبدالکریم، الانسان الکامل، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، بی‌تا.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، رشحات البحار، تحقیق زاهد ویسی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • صدوق، محمدبن‌علی، عیون اخبار الرضا(ع)، تحقیق سیدمهدی لاجوردی، تهران، جهان، چاپ اول، ۱۳۷۸ق.
  • عفیفی، ابوالعلاء، مقدمه فصوص الحکم، تهران، الزهرا(س)، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق حسین اعلمی، تهران، صدر، چاپ دوم، ۱۴۱۵ق.
  • قشیری، عبدالکریم‌بن‌هوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسن‌بن‌احمد عثمانی، تصحیح بدیع‌الزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
  • قونوی، صدرالدین، اعجاز البیان فی تفسیر امّ القرآن، تصحیح، سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • قونوی، صدرالدین، النصوص، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • قونوی، صدرالدین، النفحات الالهیه، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کاشانی، عزالدین محمودبن‌علی، کشف الوجوه الغر لمعانی نظم الدر، تحقیق محمود بهجت، قم، آیت اشراق، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
  • کتاب مقدس، دارالکتاب المقدس، بی‌جا، ۱۹۸۰م.
  • کفعمی، ابراهیم‌بن‌علی، البلد الامین و الدرع الحصین، بیروت، اعلمی، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ دهم، ۱۳۸۲ش.
  • ملاصدرا، محمدبن‌ابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
  • نسفی، عزیزالدین، کتاب الانسان الکامل، تصحیح ماریژان موله، تهران، طهوری، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون