قوای انتظامی: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
'''قوای انتظامی'''، نیروهای تأمینکننده نظم، [[امنیت]] و آرامش داخلی کشور. | '''قوای انتظامی'''، نیروهای تأمینکننده نظم، [[امنیت]] و آرامش داخلی کشور. | ||
قوای انتظامی به نیروهایی گفته میشود که حفظ نظم و آرامش، کشف جرم و تعقیب و دستگیری مجرمان در چارچوب موازین قانونی را بر عهده دارند. | |||
قوای انتظامی به نیروهایی گفته میشود که حفظ نظم و آرامش، کشف جرم و تعقیب و دستگیری مجرمان در چارچوب موازین قانونی را بر عهده دارند. | |||
به نظر [[امامخمینی]] از مهمترین ویژگیهای نیروی انتظامی، مقبولیت عمومی، برخورداری از مکارم اخلاقی، برخوداری از روحیه مردمی و حفظ [[وحدت]] کلمه است. ایشان در دوران مبارزه، پلیس زمان پهلوی را پلیس [[طاغوت]] و در خدمت آن میدانست و در آستانۀ پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] و پس از آن، اعلام کرد نیروهای نظامی و انتظامی از خود ملت و در پناه اسلاماند و هیچکس حق تعرض به آنان را ندارد. در نظر امامخمینی ترکیب نیروهای انتظامی با عنصر معنویت و دین، ترکیبی منحصربهفرد از آنان میسازد که در کمتر کشوری میتوان یافت. | به نظر [[امامخمینی]] از مهمترین ویژگیهای نیروی انتظامی، مقبولیت عمومی، برخورداری از مکارم اخلاقی، برخوداری از روحیه مردمی و حفظ [[وحدت]] کلمه است. ایشان در دوران مبارزه، پلیس زمان پهلوی را پلیس [[طاغوت]] و در خدمت آن میدانست و در آستانۀ پیروزی [[انقلاب اسلامی ایران|انقلاب اسلامی]] و پس از آن، اعلام کرد نیروهای نظامی و انتظامی از خود ملت و در پناه اسلاماند و هیچکس حق تعرض به آنان را ندارد. در نظر امامخمینی ترکیب نیروهای انتظامی با عنصر معنویت و دین، ترکیبی منحصربهفرد از آنان میسازد که در کمتر کشوری میتوان یافت. |
نسخهٔ ۷ تیر ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۰۰
قوای انتظامی، نیروهای تأمینکننده نظم، امنیت و آرامش داخلی کشور.
قوای انتظامی به نیروهایی گفته میشود که حفظ نظم و آرامش، کشف جرم و تعقیب و دستگیری مجرمان در چارچوب موازین قانونی را بر عهده دارند.
به نظر امامخمینی از مهمترین ویژگیهای نیروی انتظامی، مقبولیت عمومی، برخورداری از مکارم اخلاقی، برخوداری از روحیه مردمی و حفظ وحدت کلمه است. ایشان در دوران مبارزه، پلیس زمان پهلوی را پلیس طاغوت و در خدمت آن میدانست و در آستانۀ پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن، اعلام کرد نیروهای نظامی و انتظامی از خود ملت و در پناه اسلاماند و هیچکس حق تعرض به آنان را ندارد. در نظر امامخمینی ترکیب نیروهای انتظامی با عنصر معنویت و دین، ترکیبی منحصربهفرد از آنان میسازد که در کمتر کشوری میتوان یافت.
موضوع ادغام نیروهای انتظامی به عنوان یک نیرو از زمان حیات امامخمینی در دست بررسی بود و سرانجام در فروردین 1370، نیروی انتظامی (ناجا) با تصویب مجلس، آغاز به کار کرد.
مفهومشناسی
انتظام از ریشه «نظم» و به معنای سامانگرفتن، منظمشدن و ترتیب آمدهاست.[۱] قوای انتظامی به نیروهایی گفته میشود که حفظ نظم و آرامش را بر عهده دارند و با هدف پیشگیری و کشف جرم، تعقیب و دستگیری مجرمان در چارچوب موازین قانونی عمل میکنند.[۲]
پیشینه
بررسی تاریخ ایران پیش و پس از اسلام نشان میدهد همواره نهادهایی متصدی برقراری نظم در داخل شهرها بودهاند. در ایران باستان برای نخستین بار، کوروش هخامنشی نهادهای انتظامی پایهریزی کرد و داریوش هخامنشی آن را گسترش داد. در دوره اشکانیان نیز از افراد پیادهنظام جهت برقراری نظم داخلی استفاده میشد.[۳] پس از ظهور اسلام و استقرار حکومت به دست پیامبر اکرم(ص) در مدینه، افرادی به صورت داوطلبانه به حراست از شهر میپرداختند.[۴] انتخاب افرادی برای جلوگیری از هرج و مرج و حراست شهر در دوران خلفا نیز ادامه پیدا کرد که میتوان به انتخاب افرادی به عنوان «ربیئة القوم» برای رسیدگی به امور شهرها و قبایل در روز و افرادی به نام «امیر الحاج» برای رسیدگی به امور مردم خصوصاً حاجیها در شب اشاره کرد.[۵] در زمان امیرالمؤمنین علی(ع) نیز تشکیلاتی به نام شرطة الخمیس ایجاد گردید.[۶] این افراد یاران خاص حضرت بودند که مأموریتهای ویژه به آنان واگذار میشد.[۷] بعدها برای حفظ امنیت شهرها در حوزه اخلاقی و شرعی، حاکمان افرادی را به نام محتسب انتخاب میکردند[۸] که موظف بودند دربارهٔ منکرات و اعمال خلاف به جستجو بپردازند، مرتکبان را تعزیر و تأدیب کنند و مردم را به حفظ مصالح شهر وادار سازند.[۹]
در ایران عهد صفویه، «دیوانبیگی»، به عنوان عالیترین مرجع برقراری نظم و امنیت داخلی بهشمار میرفت.[۱۰] در سلسله قاجاریه و عهد ناصری بود که مقدمات تأسیس پلیس شهری یا همان «شهربانی» و نیز «ژاندارمری» یا پلیس مرزی و روستایی فراهم شد. در زمان صدارت میرزامحمدتقیخان امیرکبیر، قراولخانههایی در محلههای مختلف تأسیس شد که با نصب شخصی به نام کلانتر در رأس آن، وظیفه تأمین امنیت را بر عهده داشتند. این مجموعه در دوره صدارت میرزاحسینخان سپهسالار (۱۲۰۷–۱۲۶۰ق) «نظمیه» نام گرفت.[۱۱] در سال ۱۲۵۵، در سفر دوم ناصرالدینشاه به اروپا، «کنت دومونت فرت» برای تأسیس اداره پلیس مدرن از اتریش به ایران آورده شد.[۱۲] تأسیس ژاندارمری نیز به سالهایی بر میگردد که مورگان شوستر آمریکایی برای ساماندادن به امور مالی به ایران آمده بود. وی ژاندارمری خزانه را جهت وصول مطالبات دولت از ملاکان تشکیل داد که زیربنای تشکیل ژاندارمری دولتی در ایران در سال ۱۲۹۰، به دست افسران سوئدی گردید.[۱۳] نظمیه و دیگر قوای انتظامی در دوره رضاشاه پهلوی، دچار تحولات بسیاری شدند.
قوای انتظامی در رژیم پهلوی
در کودتای ۱۲۹۹ رضاخان میرپنج، با اعلام حکومتنظامی اداره نظمیه تابع دستورهای حاکم نظامی قرار گرفت و در سال ۱۳۰۲، با جداشدن از وزارت داخله، زیرمجموعه وزارت جنگ واقع شد.[۱۴] در این مقطع «نظمیه» با تأسیس واحدی به نام امور سیاسی، حرکات و رفتارهای هیئت حاکم قاجار و مقامات دربار احمدشاه را زیر نظر گرفت و اطلاعات لازم را به رضاخان گزارش میداد.[۱۵] پس از آن، تشکیلات نظمیه به دست سرلشکر آیرم به گونهای سازماندهی شد که تجسس و خبرچینی را به مجموعه وظایف خود اضافه کرد.[۱۶] گسترش دامنه اقدامات نظمیه که بعداً شهربانی نام گرفت، به فعالیتهای ضد براندازی و ضد جاسوسی به همراه اقتدار فردی رضاشاه، امنیت داخلی را بر پایه ترس و وحشت استوار کرد.[۱۷] پس از برکناری وی و جانشینی فرزندش محمدرضا پهلوی در شهریور ۱۳۲۰، شهربانی، قدرت و اعتبار پیشین خود را از دست داد.[۱۸]
بهتدریج با افزایش جمعیت و به دنبال آن افزایش درگیریها و تزاحمات اجتماعی، در سال ۱۳۲۹ در کلانتریها، شعبههایی به نام «آگاهی» به وجود آمد که در کنار تأسیس اداره تشخیص هویت، مأموریت کشف جرم و بازداشت مجرم به آنها واگذار شد و بهتدریج کلانتریهای آگاهی در قسمتهای مختلف شهر مستقر شدند.[۱۹] از آنجاکه محمدرضا پهلوی همانند پدرش پایه قدرت خود را بر نیروهای مسلح بنا نهاده بود، رویه پدر را انتخاب و توجه زیادی به ژاندارمری و شهربانی نشان میداد که در این میان ژاندارمری از اهمیت بیشتری برخوردار بود؛ زیرا آن را بازوی ارتش میدانست[۲۰] و از آن در نقاط غیر شهری برای حفاظت از مرزها، فرونشاندن شورش عشایر و مناطق قبیلهنشین و اجرای عملیات علیه گروههای چریکی استفاده میکرد.[۲۱] شهربانی نیز مسئول حفظ نظم در مناطق شهری، تحقیقات جنایی و کنترل فعالیت خارجیان بود.[۲۲] این واحد نظامی تا پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، مسئول حفظ نظم و امنیت در مناطق شهری و عمدتاً مجری قانون در سطح عادی به حساب میآمد؛[۲۳] اما پس از آن، دستکم در بعد امنیتی تا حد زیادی تحتالشعاع واحدهای سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) قرار گرفت.[۲۴] رژیم پهلوی در سالهای ۱۳۲۲–۱۳۵۷ آشکارا از الگوی حفظ ثبات از راه سرکوب و زور استفاده میکرد[۲۵] و ابزار مهم شکلگیری این خفقان، نیروهای انتظامی بودند.[۲۶]
آنچه در سخنان امامخمینی در وصف نیروهای انتظامی در دوره حکومت پهلوی برجسته است، همراهی و همدستی آنان با رژیم برای سرکوب مردم و تداوم فضای خفقان آن زمان است.[۲۷] آنان در آن دوره مأمور کشتار مردم بودند[۲۸] و از طریق مأموران خود، به مخوفترین شکل بر مردم حکومت و در حقیقت اعمال زور میکردند.[۲۹] ایشان پلیس زمان پهلوی را پلیس طاغوت و در خدمت آن میدانست و معتقد بود نه مردم خود را از پلیس میدانستند، نه پلیس خود را از ملت؛ تنها چیزی که میان ملت و پلیس حاکم بود، ترس و بیاعتمادی از هر دو سو بود.[۳۰] از نگاه ایشان، نیروهای انتظامی غالباً نیرو و ابزارِ در خدمت قدرتمندان و قلدران داخلی و خارجی بودند و برای حفظ منافع آنان، منفعت عموم ملت را نادیده میگرفتند؛ چنین نیرویی برای حفظ منافع دیگران، مجبور به خیانت است و خیانتکار از ملت میترسد.[۳۱] ایشان همچنین به استفاده ابزاری رژیم پهلوی از این نیروها برای حمله به مراکز دین و دانش اشاره کرده و حمله نیروهای انتظامی و ساواک به طلاب فیضیه و دانشجویان را از این دست میدانست.[۳۲] ایشان با وجود اعتراض کلی به عملکرد نیروهای انتظامی در رژیم پهلوی، افسران و مقامات عالیرتبه ارتش، شهربانی و ژاندارمری را نصیحت میکرد تا با رویگردانی از حکومت طاغوت، به آغوش ملت بازگردند و از اطاعت بیچونوچرا از پهلوی و کشتار و قتلعام مردم برحذر باشند که حاصل آن چیزی جز بدنامی و ننگ برای آنان نیست؛[۳۳] زیرا اطاعت از طاغوت، برخلاف قرآن، پیامبر اکرم(ص) و مصلحت ملت و حرام است.[۳۴]
امامخمینی با این حال، معتقد بود در میان سربازان و درجهداران نظامی و انتظامی، کسانی نیز هستند که دلهای آنان با ملت است و از عملکرد محمدرضا پهلوی و بهویژه تسلط مستشاران خارجی بر ایران رنج میبرند و این گروه به زودی به ملت بازخواهند گشت؛[۳۵] چنانکه ایشان در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی، با اشاره به توطئهای احتمالی از سوی رژیم، که در آن با القای حمله مردم به پلیس و بعضی صحنهسازیها، ملت را دشمن پلیس معرفی کرده و موجب درگیری میان نیروهای انتظامی و مردم شود، به ملت و افراد نیروهای انتظامی هشدار داد که متوجه این توطئه باشند و بدانند که نیروهای نظامی و انتظامی از خود ملتاند.[۳۶]
قوای انتظامی در جمهوری اسلامی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی که بسیاری از فرماندهان اصلی انتظامی و نظامی رژیم پهلوی بازنشسته شدند،[۳۷] حفظ و اداره مراکز نظامی و انتظامی به دست مردم افتاد و به دستور امامخمینی انتظامات شهری در مساجد تحت نظارت روحانیان قرار گرفت که سنگ بنای کمیته انقلاب اسلامی بود.[۳۸] این کمیته با وظایف مبارزه با منکرات، کنترل اغتشاشات، مبارزه با مواد مخدر و رسیدگی به امر اماکن و از سوی دیگر، شهربانی نیز با معاونتهای اداری، انتظامی، اطلاعاتی، لجستیکی و معاونت طرح و آموزش، هر کدام بهطور موازی در امنیت شهری انجام وظیفه میکردند.[۳۹] (ببینید: کمیته انقلاب اسلامی)
در نخستین روزهای پس از پیروزی، امامخمینی اعلام کرد نیروهای نظامی و انتظامی در پناه اسلاماند و هیچکس حق تعرض به آنان را ندارد و تعرض به آنان تعرض به دولت اسلامی بهشمار میرود[۴۰] و تمامی اقشار ملت ایران، باید در تقویت روحی قوای نظامی و انتظامی بکوشند.[۴۱] ایشان قوای انتظامی را به عنوان نیروی اسلامی معرفی کرد و از طرف ملت، پیوند خود و ملت را با آنان اعلام کرد و آنان را حافظ استقلال کشور دانست و خود و ملت را پشتیبان آنان شمرد و تأکید کرد که در برابر تفرقه و جدایی از ملت هوشیار باشند؛[۴۲] همچنین بر لزوم حفظ سلسله مراتب و نظم میان این نیروها تأکید کرد.[۴۳] ایشان پشتیبانی ملت از نیروی انتظامی را، بهویژه در شرایط سالهای آغازین پس از پیروزی انقلاب، ضروری و موجب حفظ این نیروها و به تبع آن امنیت ملت و کشور میشمرد.[۴۴]
امامخمینی افزون بر اینکه وظایف نیروهای انتظامی را از جنس ملی میدانست، آن را تکلیفی الهی و اسلامی برمیشمرد و آنان را سربازان امام زمان(ع) و اسلام خطاب میکرد که در نزد خداوند از جایگاه ویژهای برخوردارند.[۴۵] ایشان بر این باور بود که شغل نظامی و انتظامی، به دلیل خدمتگزاریِ این نیروها به دین اسلام و حفاظت از سرزمین اسلامی، عبادت است و چنانچه در این مسیر کشته شوند، شهید بهشمار خواهند رفت.[۴۶] ایشان قوای انتظامی را که حافظ منافع و استقلال کشور و بازوان قدرتمند جمهوری اسلامی در برقراری امنیت و آرامش برای کشور و ملت هستند، بهمنزله ستون فقرات ملت میشمرد که باید مورد توجه خاص ملت، دولت و مجلس باشند؛[۴۷] زیرا قوای مسلح از آسیبپذیرترین نیروهای کشورند که در صورت نفوذ فرماندهان فاسد در آن یا به واسطه وسوسه توطئهگران، استقلال و آزادی کشور و ملت در خطر قرار میگیرد؛ حال آنکه حضور نیروهای متعهد در رأس نیروهای مسلح، به دشمنان، فرصت سودجویی و توطئه نمیدهد.[۴۸] ایشان با قدردانی از فداکاری نیروهای انتظامی در سالهای انقلاب و جنگ که امنیت و آرامش را به خانوادهها بخشید و توطئههای داخلی و خارجی را ناکام گذاشت، به آنان نصیحت کرد همچنان در برابر بازیگران سیاسی هوشیار باشند و قدمی در جهت خلاف آنچه قانون برای آنان تعیین کرده، مانند شرکت در فعالیتهای حزبی و سیاسی، برندارند که بیشک به تباهی کشیده میشوند و در صورت تخلف، دولت و مجلس شورای اسلامی وظیفه دارند از قدم اول و با قاطعیت جلوگیری کنند.[۴۹]
وظایف و ویژگیها
اصول ۳، ۹، ۱۴۳ و ۱۵۰ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران برای نیروهای مسلح ازجمله قوای انتظامی، وظایفی مانند دفاع از حاکمیت ملی، وحدت، استقلال و حفظ تمامیت ارضی در مقابل بیگانگان را برشمرده است. بر اساس ماده ۱ قانون نیروی انتظامی در ایران، استقرار نظم و امنیت و تأمین آسایش عمومی و فردی و نگهبانی و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی در قلمرو کشور جمهوری اسلامی ایران وظیفه نیروهای انتظامی است.[۵۰]
امامخمینی براساس قوانین یادشده و وظایف ذاتی قوای انتظامی، بر لزوم توجه این قوا به اینکه در مملکت اسلامی مشغول به کارند و در حکومت اسلامی، باید بر اساس موازین شرع و اسلام عمل کنند و از اَعمال خلاف شرع مقدس اسلام بپرهیزند، تأکید میکرد[۵۱] و معتقد بود ترکیب نیروهای انتظامی جمهوری اسلامی ایران با عنصر معنویت و دین، ترکیبی منحصربهفرد و بیبدیل از آنان میسازد که در کمتر کشوری نمونه آن را میتوان یافت.[۵۲] ایشان مهمترین وظیفه نیروهای انتظامی که ذاتی این نیروها است را حفاظت از حدود و ثغور کشور، ایجاد نظم در داخل و دفاع از مظلومان، نظارت بر تحرکات مشکوک و مقابله و برخورد با تخلفاتی که نظم عمومی و شهری را برهم میزند، میدانست[۵۳] و از نیروهای ژاندارمری، پلیس و مانند آن میخواست حافظ مصالح و استقلال مردم مسلمان باشند و هر گونه حمله و تهدید علیه خود و نوامیس مردم را با قدرت دفع کنند[۵۴] و فاسدان را با شدت سرکوب کنند و در این راه مسامحه نداشته باشند.[۵۵] از سوی دیگر، امامخمینی دفاع از انقلاب در برابر توطئههای مختلف داخلی و خارجی را از دیگر وظایف قوای انتظامی میشمرد و نیروهای انتظامی را در مقابل منافقان، هوشیار میدانست و باور داشت نیروهای مسلح با کمک دیگر افراد جامعه، در برابر توطئهها، از انقلاب حفاظت خواهند کرد؛[۵۶] با این حال هشدار میداد که دشمنانْ برادریِ میان اقشار مختلف با نیروهای مسلح را نشانه گرفتهاند تا سرانجام به اساس اسلام ضربه بزنند و در این زمینه، پاسداری از اسلام وظیفه تمامی نیروهای مسلح است.[۵۷]
امامخمینی تأکید داشت نیروهای انتظامی در حکومت اسلامی باید دارای ویژگیهایی باشند که از مهمترین این ویژگیها میتوان به این موارد اشاره کرد:
- مقبولیت عمومی: به باور امامخمینی، مقبولیت و داشتن پایگاه مردمی باعث تقویت جایگاه قوای انتظامی و آسیبناپذیری آن خواهد شد. قدرت هرچه بزرگ باشد، بدون پشتوانه و حمایت مردمی، نابود خواهد شد و این پشتوانه نیز تنها با همراهی و احساس خدمتگزاری و تواضع در مقابل مردم به دست میآید؛[۵۸] به این ترتیب قدم نخست در ایجاد زبان مفاهمه و اعتماد میان مردم و نیروهای انتظامی، احساس امنیت و عدالت ملت از سوی این نیروها است[۵۹] و بخش مهمی از بقا و ثبات حکومت مدیون این اعتماد است.[۶۰]
- برخورداری از مکارم اخلاقی: در نگاه امامخمینی روحیه ازخودگذشتگی، آمادگی برای ایثار و داشتن روحیه انقلابی در میدان مقابله با تهدیدات و توطئههای گوناگون، وجود روحیه فداکاری و شجاعت،[۶۱] به همراه خلوص نیت، ایمان و عزم استوار،[۶۲] از مهمترین ویژگیهایی است که قوای انتظامی در حکومت اسلامی باید داشته باشند.
- برخوداری از روحیه مردمی: امامخمینی بر رفتار مسالمتآمیز قوای انتظامی با مردم تأکید داشت[۶۳] و در این زمینه به نیروهای انتظامی توصیه میکرد مانند سربازان زمان امیرالمؤمنین علی(ع)، مردمی و در خدمت مردم باشند تا مردم آنان را با آغوش باز بپذیرند[۶۴] و آنان را عادل و دوست خود بدانند؛[۶۵] زیرا قوای انتظامی برای نظمبخشیدن به کشور و حفظ جان و مال مردماند و نه برای ایجاد وحشت و ترساندن مردم.[۶۶]
- حفظ وحدت کلمه: امامخمینی به قوای انتظامی همواره توصیه میکرد میان خودشان، برادری، وحدت کلمه و سلسلهمراتب را حفظ کنند[۶۷] و بکوشند نفاقافکنان در آنان اجازه رخنه پیدا نکنند[۶۸] و در عین شناخت بازیهای سیاسی، خودشان را از این بازیها به دور نگهدارند؛[۶۹] زیرا پایه این نیروها با ورود به احزاب و گروههای سیاسی، متزلزل خواهد شد.[۷۰] ایشان همچنین به قوای مسلح، لزوم آگاهی از خطرهای ناشی از نفوذ شایعات دشمن را توصیه میکرد؛[۷۱] زیرا در صورت غفلت، این شایعهپراکنیها در راستای تضعیف قوای مسلح[۷۲] و ایجاد جدایی میان قوای انتظامی و ملت[۷۳] عمل خواهد کرد. (ببینید: قوای مسلح)
امامخمینی در ۲۸/۳/۱۳۵۹ محمد امامی کاشانی را به نمایندگی خود در شهربانی منصوب کرد تا با همکاری نمایندگان دیگر ایشان در ارتش و ژاندارمری و تأسیس سازمانی برای بررسی تمام آنچه در نیروهای مسلح میگذرد، گزارش هفتگی برای ایشان ارسال کند.[۷۴] پس از استعفای وی در خرداد ۱۳۶۰، به دلیل مسئولیتهای زیاد، امامخمینی محمدمهدی موحدی کرمانی را به این مسئولیت برگزید.[۷۵] پس از وی نیز که به دلیل بیماری قلبی استعفا کرد، امامخمینی با ستایش از او در فضل و تدین و دلسوزی برای اسلام و انقلاب، رسول منتجبنیا را جایگزین ساخت و او را نیز فردی فاضل و مبارز و دلسوز اسلام و انقلاب شمرد.[۷۶] ایشان در فروردین ۱۳۶۰ غلامحسین کرباسچی[۷۷] و سپس در تیر ۱۳۶۳ علیاکبر آشتیانی[۷۸] را به نمایندگی خود در سازمان عقیدتی سیاسی ژاندارمری منصوب کرد. (ببینید: منصوبان امامخمینی)
ادغام نیروهای انتظامی
موضوع ادغام شهربانی و کمیته انقلاب اسلامی به عنوان یک نیرو از زمان حیات امامخمینی مطرح و در دست بررسی بود.[۷۹] در سال ۱۳۶۸، این موضوع شامل شهربانی، ژاندارمری، کمیته انقلاب اسلامی و پلیس قضایی به منظور برقراری بهتر امنیت در داخل کشور و مرزها، جلوگیری از صرف هزینههای اضافی و تداخلِ وظایف و مسئولیتهای مشابه، پیگیری شد[۸۰] و با تصویب مجلس شورای اسلامی در ۲۷ تیر ۱۳۶۹ این نهادها با هم ادغام شدند و نیروی انتظامی (ناجا) در دوازدهم فروردین ۱۳۷۰ آغاز به کار کرد.[۸۱] بر اساس قانون، نیروی انتظامی در تابعیت فرماندهی کل قوا و وابسته به وزارت کشور است و فرماندهی آن از جانب فرمانده کل قوا (ولیّ فقیه) منصوب میشود و استقرار نظم و امنیت، تأمین آسایش عمومی و فردی، نگهبانی و پاسداری از دستاوردهای انقلاب اسلامی، از مهمترین اهداف نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایراناند.[۸۲]
جستارهای وابسته
پانویس
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۵۹۰.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۲/۲۹۶۳.
- ↑ تهرانی شفق، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، ۴۱ و ۴۸.
- ↑ کتانی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ۱۴۱.
- ↑ کتانی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ۱۴۳.
- ↑ علیاری تبریزی، بهجة الامال فی شرح زبدة المقال، ۲/۳۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۴/۱۸۲.
- ↑ ماوردی، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، ۲۴۰–۲۵۸.
- ↑ ابنخلدون، تاریخ ابنخلدون، ۱/۲۸۰–۲۸۲.
- ↑ سیوری، در باب صفویان، ۱۷۲.
- ↑ تهرانی شفق، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، ۸۰.
- ↑ محبوبی اردکانی، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، ۲/۱۳۹.
- ↑ عاقلی، رضاشاه و قشون متحدالشکل، ۹۸.
- ↑ تهرانی شفق، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، ۱۱۱–۱۱۲.
- ↑ یاحسینی، ابوعطا و گریه جلاد، ۱۵.
- ↑ معتضد، پلیس سیاسی عصر بیستساله، ۱/۱۴۹.
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۳۸۱.
- ↑ طلوعی، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، ۲/۹۸۱.
- ↑ تهرانی شفق، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، ۱۲۲.
- ↑ فردوست، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، ۱/۴۸۳.
- ↑ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۱۹.
- ↑ شایستهپور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ۶۴.
- ↑ گازیوروسکی، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ۳۱۹.
- ↑ شایستهپور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ۶۵.
- ↑ فوران، مقاومت شکننده، ۴۶۱.
- ↑ شایستهپور، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، ۶۴–۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۳/۳۵۳–۳۵۴ و ۱۶/۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۷۱–۲۷۲ و ۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۸/۳۸۱ و ۹/۱۳۸–۱۳۹ و ۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۱۵ و ۱۶/۳۴۰–۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱/۲۱۱؛ ۳/۳۰۸ و ۴/۳۰۸.
- ↑ ۳/۴۴۲ و ۴/۳۱۰.
- ↑ ۴/۳۱۰ و ۵/۳۵۰–۳۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۴/۳۶۱–۳۶۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۵/۴۶۴–۴۶۵.
- ↑ کیهان، روزنامه، ۱.
- ↑ مهدوی کنی، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، ۲۲۴–۲۲۵.
- ↑ تهرانی شفق، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، ۱۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۱۴۴–۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۲۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۸۷ و ۹۹–۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۸۷ و ۹۹–۱۰۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۹ و ۵۱۰–۵۱۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۴۴۷ و ۱۲/۲۹۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۲۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۸۴، ۱۱/۴۸۶–۴۸۷ و ۲۱/۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۳۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۳۲.
- ↑ فارسی، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، ۷۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۱۹، ۱۱/۶۵–۶۶ و ۱۲/۴۵۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۷/۲۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۱۰۶، ۱۷/۲۶۶ و ۱۹/۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۶/۳۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۴۰۰–۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۱۱ و ۱۴/۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۲۸–۵۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۸۴–۳۸۵ و ۱۳/۲۱۱، ۳۳۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۴۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۲۱۹ و ۱۲/۲۸۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۱۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۷/۵۱۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۹/۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۴۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۶/۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۱/۴۳۶–۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۸–۲۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۲/۴۵۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۱۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۲۱/۲۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۲۸۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۵۰۸.
- ↑ هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۴۲۳ و ۴۲۷.
- ↑ قوانین و مقررات مربوط به ضابطین، ماده ۱–۱۰.
- ↑ قوانین و مقررات مربوط به ضابطین، ماده ۱
- ↑ فارسی، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، ۷۸۳–۷۸۴.
منابع
- ابنخلدون، عبدالرحمنبنمحمد، تاریخ ابنخلدون، تحقیق خلیل شحاده، بیروت، دارالفکر، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- تهرانی شفق، اکبر، نیروی انتظامی سه هزارساله ایران (از زمکان مادها تا امروز)، تهران. بوستان، چاپ اول. ۱۳۸۸ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- سیوری، راجر، در باب صفویان، ترجمه رمضانعلی روحی الهی، تهران، مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- شایستهپور، حمید، قدرت سرکوب رژیم پهلوی و انقلاب اسلامی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- طلوعی، محمود، بازیگران عصر پهلوی از فروغی تا فردوست، تهران، علم، چاپ چهارم، ۱۳۷۶ش.
- عاقلی، باقر، رضاشاه و قشون متحدالشکل، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- علیاری تبریزی، علیبنعبدالله، بهجة الامال فی شرح زبدة المقال، تهران، بنیاد فرهنگ اسلامی حاجمحمدحسین کوشانپور، ۱۳۶۰ش.
- فارسی، جلالالدین، فرهنگ واژههای انقلاب اسلامی، تهران، بنیاد فرهنگی امامرضا (ع)، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فردوست، حسین، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- فوران، جان، مقاومت شکننده، ترجمه احمد تدین، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- قوانین و مقررات مربوط به ضابطین دادگستری بانضمام قانون نیروی انتظامی، قانون حمایت قصائی از بسیج، قانون دادرسی و مجازات جرایم نیروهای مسلح، تدوین حسینعلی امیری، تهران، مجمع علمی و فرهنگی مجد، چاپ پنجم، ۱۳۸۲ش.
- کتانی، عبدالحی، نظام اداری مسلمانان در صدر اسلام، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- کیهان، روزنامه، ۱۳/۱۲/۱۳۵۷ش.
- گازیوروسکی، مارک. ج، سیاست خارجی آمریکا و شاه، ترجمه جمشید زنگنه، تهران، رسا، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
- ماوردی، علیبنمحمد، الاحکام السلطانیة و الولایات الدینیه، مکه، دارالتعاون، چاپ دوم، ۱۳۸۶ق.
- محبوبی اردکانی، حسین، تاریخ مؤسسات تمدنی جدید در ایران، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۵۴ش.
- معتضد، خسرو، پلیس سیاسی عصر بیستساله، تهران، البرز، جاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- مهدوی کنی، محمدرضا، خاطرات آیتالله مهدوی کنی، تدوین غلامرضا خواجهسروی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۷ش.
- هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال ۱۳۶۷، پایان دفاع، آغاز بازسازی، به کوشش علیرضا هاشمی، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ دوم، ۱۳۹۰ش.
- یاحسینی، سیدقاسم، ابوعطا و گریه جلاد، نگاهی به رفتار رؤسای شهربانی ایران در عصر پهلوی اول، تهران، مدرسه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
پیوند به بیرون
- راضیه مهرابی کوشکی، قوای انتظامی، دانشنامه امامخمینی، ج۸، ص۲۸۱–۲۸۸.