ملاصدرا: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
'''ملاصدرا'''، محمدبنابراهیم، فیلسوف و بنیانگذار [[حکمت متعالیه]]. | '''ملاصدرا'''، محمدبنابراهیم، فیلسوف و بنیانگذار [[حکمت متعالیه]]. | ||
محمدبنابراهیم قوامی، معروف به صدرالدین شیرازی، فیلسوف و بنیانگذار حکمت متعالیه است. مکتب فکری ملاصدرا را میتوان نقطه وصل تفکرات [[کلام|کلامی]]، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یکطرف فیلسوفی اصیل و از سوی دیگر از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیر فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری به ویژه [[وحدت وجود]] رسید. | |||
ملاصدرا با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنا نهادن مکتب خاص، [[فلسفه]] را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسان کرد. | ملاصدرا با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنا نهادن مکتب خاص، [[فلسفه]] را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با [[عرفان]] همسان کرد. |
نسخهٔ ۴ شهریور ۱۴۰۲، ساعت ۲۳:۲۰
شناسنامه | |
---|---|
نام کامل | صدرالدین محمد بن ابراهیم شیرازی |
لقب | صدرالمتألهین • ملاصدرا |
زادروز | ۹۷۹ یا ۹۸۰ق |
شهر تولد | شیراز |
کشور تولد | ایران |
تاریخ درگذشت | ۱۰۵۰ق |
شهر درگذشت | بصره |
کشور درگذشت | عراق |
آرامگاه | نجف اشرف حرم امام علی(ع) |
خویشاوند سرشناس | عبدالرزاق لاهیجی (داماد) • محمدمحسن فیض کاشانی (داماد) |
دین | اسلام |
مذهب | شیعه |
پیشه | فیلسوف |
اطلاعات علمی و مذهبی | |
اساتید | میرداماد • شیخ بهائی |
شاگردان | محمدمحسن فیض کاشانی • عبدالرزاق لاهیجی • حسین بن ابراهیم تنکابنی |
تالیفات | الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعة (اسفار) • تفسیر قرآن (تفسیر ملاصدرا) • الشواهد الربوبیه • کسر اصنام الجاهلیة |
ملاصدرا، محمدبنابراهیم، فیلسوف و بنیانگذار حکمت متعالیه.
محمدبنابراهیم قوامی، معروف به صدرالدین شیرازی، فیلسوف و بنیانگذار حکمت متعالیه است. مکتب فکری ملاصدرا را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یکطرف فیلسوفی اصیل و از سوی دیگر از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیر فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری به ویژه وحدت وجود رسید.
ملاصدرا با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنا نهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسان کرد.
امامخمینی از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد میکند که به خوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد. ایشان ملاصدرا را سرآمد اهل توحید میداند و در برابر گروهی که وی را صوفی و تکفیر میکنند دفاع میکند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا ایمان به خدا و پیامبر و ائمه معصومین موج میزند.
تأثیر حکمت متعالیه بر آثار امامخمینی فراوان دیده میشود. ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی میداند و مبانی و مسائل اصلی حکمت متعالیه را پذیرفته است از جمله آنها: وجود، حرکت جوهری، تشکیک در وجود، امکان فقری، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء نفس، اتحاد عاقل و معقول و معاد جسمانی.
زندگینامه
محمدبنابراهیم قوامی، معروف به «صدرالدین شیرازی»[۱] و صدرالمتألهین و ملاصدرا، در سال ۹۷۹ یا ۹۸۰ق در شیراز و در خانوادهای ثروتمند به دنیا آمد[۲] پدر او از علما و یکی از کارگزاران حکومت صفوی[۳] و از خاندان قوامی بود، یعنی خاندان وزیر حاجیقوامالدین حسن بودند که در سال ۷۵۴ق در شیراز از دنیا رفت.[۴]
تحصیلات
ملاصدرا در شهر شیراز علوم مقدماتی را پشت سر گذاشت و در ۲۱سالگی به قصد تکمیل معلومات خویش راهی قزوین مرکز پیشین حکومت صفویان شد[۵] و هنگامی که به شهر کاشان رسید، از محضر ضیاءالعرفاء رازی بهره برد و دو سال آنجا توقف کرد؛[۶] سپس راهی قزوین شد و مدت چهار سال در این شهر ماند و در سال ۱۰۰۶ق به اصفهان رفت. در این زمان شاهعباس صفوی رسماً اصفهان را که مرکز علمی شده بود، پایتخت خود قرار داده بود.[۷] از دوره تحصیل ملاصدرا در شیراز و قزوین گزارش مفصل و صریحی در دست نیست؛ اما دوره تحصیلش در اصفهان را خود و شاگردش فیض کاشانی، در رساله شرح الصدر گزارش کردهاند.[۸]
ملاصدرا چهار سال در قزوین و شش سال در اصفهان ماند و از استادانی چون بهاءالدین محمدبنحسین عاملی مشهور به شیخ بهایی در فقه و اصول، ریاضیات، تفسیر و حدیث و از محمدباقر میرداماد در فلسفه و دیگر رشتههای علوم عقلی بهره گرفت و از این دو استادش، اجازه نقل حدیث دریافت کرد.[۹] او از این دو استاد خود با تجلیل و احترامی بسیار یاد کرده است.[۱۰] (ببینید: حکما)
ملاصدرا در سال ۱۰۱۲ق به شیراز بازگشت و در مدرسه منصوریه شیراز، به درس و بحث پرداخت.[۱۱] بیپروایی او در بیان مباحث دقیق فلسفی و علوم عقلی موجب ایجاد تنش میان او و برخی علمای شیراز شد و تا آنجا پیش رفت که برخی از آنان او را تکفیر کردند؛ از اینرو او به کاشان مهاجرت کرد و در سال ۱۰۱۷ق با دختر استادش ضیاءالعرفاء رازی ازدواج کرد.[۱۲] حاصل این ازدواج سه دختر و دو پسر بود.[۱۳] وی سپس به شیراز برگشت؛ اما توجه عمیق او به رواج علوم عقلی و حدیث با دید حکیمانه سبب اعتراضات فراوانی علیه او شد؛[۱۴] از اینرو ماندن در شیراز را برای خود طاقتفرسا دید و ناگزیر شد از آن شهر خارج شود[۱۵] و به قم مهاجرت کند. وی در مدرسه آستانه (فیضیه) به تدریس و تربیت شاگردان پرداخت.[۱۶] بنابر آنچه از عبارات ملاصدرا و شواهد تاریخی بر میآید، وی در دورهای از حیات علمی خود، مورد آزار برخی افراد سطحینگر و ظاهربین قرار گرفت.[۱۷]
ملاصدرا با مهاجرت به قم در روستای کهک مدتی مشغول ریاضتهای سخت شرعی شد.[۱۸] آغاز این دوران روشن نیست؛ اما بر اساس نوشته خودش، از ۴۳سالگی در این محل ساکن شد. او در مدتی که در کهک بود، افزون بر تهذیب نفس، به نگارش برترین اثر بزرگ خود یعنی الحکمة المتعالیه موفق شد. رسیدن اخبار تألیف اسفار اربعه و دیگر آثار وی در فلسفه و علوم دینی به شیراز سبب شد امامقلیخان حکمران فارس از وی دعوت کند که به شیراز بازگردد.[۱۹] ملاصدرا سرانجام در سال ۱۰۵۰ق در بصره به هنگام بازگشت از سفر حج درگذشت و پیکرش از بصره به نجف اشرف انتقال یافت و در ایوان سمت راست بقعه منوره امیرالمؤمنین علی(ع) دفن شد.[۲۰]
امامخمینی از ملاصدرا با اوصاف و تعابیری یاد میکند که بهخوبی نشان از عظمت وی در نگاه ایشان دارد، ازجمله: مولانا الفیلسوف صدرالحکماء و المتألهین،[۲۱] محقق فلاسفه، فخر طایفه حقه، فیلسوف معظم،[۲۲] فیلسوف کبیر، حکیم بزرگ،[۲۳] شیخالعرفاء الکاملین،[۲۴] شیخ مشایخ الاولیاء و الحکماء صدر صدور المتألهین و العرفا[۲۵] مؤسس قواعد الهیه و مجدد حکمت مابعدالطبیعه؛[۲۶] همچنین ایشان خود را متأثر از فلسفه ملاصدرا شمرده[۲۷] و در نامهای به گورباچف از مبانی محکم فلسفی وی یاد کرده است؛[۲۸] چنانکه در تأکید بر جایگاه این فیلسوف بزرگ، این تعبیر را به کار برده است: «ملاصدرا، و ما ادریک ما ملاصدرا!»؛[۲۹] با این حال، گفته شده ایشان بر خلاف دانش فلسفه، اهلیت کامل ملاصدرا را در دانش عرفان نفی کرده است[۳۰] و این گفته با ظاهر اوصاف یادشده سازگاری ندارد.
امامخمینی، ملاصدر را سرآمد اهل توحید میداند و در برابر گروهی که وی را زندیق و صوفی شمرده و لعن و تکفیر کردهاند، دفاع میکند و بر این باور است که در تمام آثار ملاصدرا ایمان به خدا و پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) موج میزند و وی نه تنها ذرهای میل به تصوف و صوفیگری نداشته بلکه کتاب کسر الاصنام الجاهلیة فی الرد علی الصوفیه را نگاشته است؛ البته در نگاه ایشان این توهینها و لعنها به مقامات ملاصدرا زیانی نمیرساند بلکه حسنات او را افزوده و موجب ارتقای درجات وی میگردد.[۳۱]
شاگردان ملاصدرا
ملاصدرا در دوره زندگی خویش، تعدادی از طالبان علم را آموزش داد که بعدها در فعالیتهای فلسفی در ایران سهمی بسزا داشتند.[۳۲] از بهترین شاگردان ایشان عبارتاند از:
- ملامحسن فیض کاشانی (م۱۰۹۱ق): فیض کاشانی یکی از علمای بزرگ امامیه در سده یازدهم هجری قمری است که به دلیل قوت و مهارت در علوم عقلی و نقلی از فاضلان نادر در زمانه خود بهشمار میرود. او یکی از جامعترین و پرکارترین دانشمندان مسلمان است که افزون بر حکمت بر فقه، حدیث، اخلاق و عرفان تسلط داشته است.[۳۳] وی داماد ملاصدرا بود و لقب فیض را ملاصدرا به او داد.[۳۴]
- مولاعبدالرزاق لاهیجی (م۱۰۷۲ق): لاهیجی یکی از حکیمان و استادان بزرگ فلسفه و حکمت و کلام و از محققان عصر خود در مکتب مشاء و اشراق و یکی از بزرگترین متکلمان در چهار قرن اخیر بلکه یکی از محققترین متکلمان در دوره اسلامی است.[۳۵] او بیشتر تلاش خود را صرف مسائل اعتقادی، کلامی و فلسفی کرد.[۳۶] وی نیز داماد ملاصدرا بود و از طرف او ملقب به «فیاض» شد.[۳۷]
از دیگر شاگردان ملاصدرا، ملاحسینبنابراهیم تنکابنی، میرزاجانی، ملاعبدالرشید و میرزاقوامالدین نیریزی بودند.[۳۸]
آثار و تألیفات
ملاصدرا که جامع حکمت بحثی و حکمت ذوقی بود،[۳۹] بیش از پنجاه اثر به وی منسوب است.[۴۰] تقریباً همه آثار ملاصدرا بر مدار تحقیقات عقلی و همسنخ با معقولات است؛ حتی آثار نقلی وی مانند تفسیر القرآن الکریم و شرح اصول الکافی به روش و رویکرد عقلی سامان یافته است. این آثار را میتوان در دو گروه طبقهبندی کرد:
آثار فلسفی و عرفانی
- الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه: این کتاب بزرگترین و جامعترین کتاب ملاصدراست که مشتمل بر امور عامه، جواهر، اعراض، نفس، مبدأ و معاد است. ملاصدرا که گفته شده است این کتاب را بر چهار سفر عرفانی منطبق کرده، در این اثر در صدد مقایسه میان افکار خود و پیشینیان برآمده و به نحوی خاص مشی کرده است.[۴۱]
- الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه: این کتاب تلخیص آرای ملاصدراست که گفته شده از حیث جامعیت و داشتن مبانی و آرای فلسفی و عرفانی بینظیر است[۴۲]
- رسالة العرشیه: این رساله خلاصه آرای ملاصدرا در مباحث مبدأ و معاد است[۴۳]
- التعلیقات علی الهیات الشفاء: این تعلیقات ناتمام است و تا مقاله ششم نوشته شده است. ملاصدرا در این کتاب بیشتر به توضیح کلمات ابنسینا پرداخته است؛ اما گاهی به مبانی خود نیز اشاره کرده است.[۴۴]
- تعلیقات بر شرح حکمة الاشراق: در این کتاب ملاصدرا میان مشاء و اشراق داوری کرده و مشکلات حکمة الاشراق را حل کرده است.[۴۵] تعلیقات وی بر حکمت اشراق افزون بر بیان مشکلات حکمت ذوقی و کشفی و تقریر مبانی شیخ اشراق و تتمیم نواقص این حکمت، مشتمل بر دفع بسیاری از مناقشات و ایرادهای شیخ اشراق بر مبانی حکمای مشاء است.[۴۶] از دیگر کتابهای فلسفی ملاصدرا المبدأ و المعاد، رسالة فی الحدوث، المشاعر، القضا و القدر، کسر الاصنام الجاهلیة، مظاهر الالهیه و مفاتیح الغیب است.[۴۷]
آثار تفسیری و روایی
تفسیر قرآن کریم و شرح ملاصدرا بر اصول کافی حاکی از نهایت تسلط او به دانش تفسیر و حدیث است. ملاصدرا احاطه عجیبی بر آثار و افکار و آرای اهل تفسیر و حدیث داشته است و خود نیز در تفسیر قرآن و بیان رموز و اسرار و تأویل آن از راسخان در علم قرآن و از بزرگان اهل کشف و یقین بهشمار میرود. تفسیر او مشتمل بر عالیترین مباحث مربوط به مبدأ و معاد و حل معضلات در معارف الهی و علوم حقیقی است.[۴۸]
تفسیر القرآن ملاصدرا شامل سوره فاتحة الکتاب و قسمت زیادی از سوره بقره و آیه نور و سورههای یس، واقعه، حدید، جمعه، سجده، طارق، الاعلی، الزلزال، الضحی و الطلاق است. وی در این تفسیر به گفتههای مفسران و نیز روایات اهل بیت(ع) پرداخته و به بررسی و تحقیق بسیاری از مبانی فلسفی و اصول عرفانی همت گماشته است.[۴۹] شرح ملاصدرا بر اصول کافی، شرحی بیمانند است. استفاده از روایات اهل بیت(ع)، وی را در تحریر معضلات و مشکلات علم اعلی و حکمت متعالیه یاری کرده و از مطالب و تحقیقات او روشن است که یکی از علتهای برتری او بر استوانههای فن حکمت در دوران اسلامی، انس عجیب او با آیات قرآن و آثار نبوی(ص) و روایات اهل بیت(ع) است.[۵۰]
اثر دیگر ملاصدرا در این زمینه اسرار الآیات است که شرح، تأویل و تفسیر آیات قرآنی و احادیث نبوی(ص) و اهل بیت(ع) است و دربردارنده عالیترین مباحث مربوط به معارف الهی و علوم قرآنی و ذوقیات است و معارف آن با ادله عقلی تطبیق شده است.[۵۱] از آثار دیگر وی در این زمینه متشابهات القرآن و رسالة فی التوحید است که محور آنها نقل است؛ اما تحلیلها و آرای وی به روش عقلی و حِکمی تدوین شده است.
سیری در حکمت متعالیه
روشهای معرفتی در علوم عقلی تا زمان ملاصدرا، منحصر در سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی بود. روش کلامی برگرفته از نقل است و رویکرد آن دفاع از آموزههای اعتقادی دین است که در قرآن و روایات به آنها تصریح شده است.[۵۲] جهانبینی کلامی دارای نحلههای متعددی است که مهمترین آنها، نحله اشعری و معتزلی و امامیه است. جهانبینی فلسفی نیز که محصول عقل است، دارای دو نحله و مشرب مشائی و اشراقی بود. جهانبینی عرفانی هم محصول کشف و شهود است. مباحث عرفانی در اسلام، اگرچه آرای پیش از ابنعربی را شامل میشود، پس از ظهور ابنعربی عمدتاً در آرای او و شارحان آثارش منحصر میشود.[۵۳]
اندیشمندان اسلامی برای تقارن و نزدیکی سه روش کلامی، فلسفی و عرفانی تلاشهای فراوانی کردهاند؛ چنانکه خواجهنصیرالدین طوسی توفیق یافت میان فلسفه و کلام میانجیگری کند و با نوشتن تجرید الاعتقاد به مصالحه و داوری میان کلام و فلسفه پرداخت. توفیق او در این زمینه موجب شد بخشی از نزاع میان متکلمان و فیلسوفان پایان یابد.[۵۴] بعدها جلالالدین دوانی نزاع میان سه مشرب مشائی و اشراقی و عرفانی را با مطرحکردن «ذوقالتأله» که در آن نوعی وحدت وجود پذیرفته شده است، بیان کرد[۵۵] و به داوری میان فلسفه و عرفان پرداخت. وی کوشید بحثهای عرفانی را در فضای فلسفی بیاورد و به شکل فلسفی تقریر کند. وی در رساله «الزوراء» طرحی ارائه داد که در آن توانست در فضای فلسفی، راهی عقلانی و برهانی برای اثبات وحدت شخصیه وجود طی کند.[۵۶] اهمیت تلاشهای محقق دوانی بدین سبب است که پس از وی تا زمان ملاصدرا بیشتر فیلسوفان مقهور اندیشههای وی بودند[۵۷] هرچند راه حل او در آغاز مورد قبول واقع شد، اما با آشکارشدن اشکالات آن، مردود شناخته شد. سرانجام ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه توفیق حل آن را یافت. مکتب فکری ملاصدرا را میتوان نقطه وصل تفکرات کلامی، فلسفی و عرفانی دانست. وی از یک طرف فیلسوفی اصیل است و از سوی دیگر، از محققان عرفان نظری است که با حفظ روش فلسفی، در سیری فلسفی به اثبات مدعای عرفان نظری بهویژه وحدت وجود رسید. او با استفاده از میراث فکری اسلامی و بنانهادن مکتب خاص، فلسفه را نه تنها در روش بلکه در محتوا نیز با عرفان همسو کرد. بر اثر اقدامات ملاصدرا، روش ذوقی ـ شهودی و محتوای وحدت وجود به رسمیت شناخته شد و برای آن استدلالهای فلسفی ارائه شد.[۵۸] (ببینید: وحدت وجود)
از سوی دیگر، ملاصدرا به روش متکلمان شدیداً انتقاد میکرد و بر این باور بود که آنان در کسب معارف الهی به بیراهه رفتهاند.[۵۹] او همچنین روش عقلی را بهتنهایی و بدون استمداد از شهود و واردات قلبی در شناخت حقیقت ناکام برمیشمرد.[۶۰] وی روش شهود را نیز بهتنهایی کافی نمیدانست و بر این باور بود که بر ذوقیات و مکاشفاتی که برهانی در تأیید آنها وجود ندارد، اعتمادی نیست.[۶۱] او با تلفیق برهان و شهود و نوآوریهای خود و با ایجاد پیوند میان فلسفه و عرفان و با استفاده از منابع قرآن و روایات، تفکر فلسفی جدیدی را با عنوان حکمت متعالیه عرضه کرد؛ به همین جهت برخی اهل تحقیق بر این باورند که ملاصدرا در حکمت نظری بزرگترین فیلسوف مشائی و در حکمت ذوقی محققتر و راسختر از شیخ اشراق و در عرفان و کشفیات ذوقی از عارفان سرآمد و در فن حدیث و تفسیر، استاد ماهر و محدث و مفسری کبیر است.[۶۲] فلسفه ملاصدرا به منزله کانون تقاطعی است که در آن فلسفه مشاء، اشراق و عرفان با یکدیگر تلاقی میکنند.[۶۳]
واژه «حکمت متعالیه» در آثار بزرگانی ازجمله بوعلیسینا[۶۴] و قیصری[۶۵] بهکار رفته است؛ اما از آنجاکه تحول و ارتقایی که ملاصدرا در حکمت اسلامی ایجاد کرد، موجب شکوفایی، کارآمدی و جهشی بارز در آن شد، این نام بر مکتب او استقرار یافت. وی فهم دقایق حکمت و ظرایف معرفت را ویژه راسخان در حکمت متعالیه میداند[۶۶] و با بیان وجه تسمیه کتاب اسفار مبنی بر تطابق ترتیب مباحث آن با چهار سفر سلوکی عرفا و اولیا، مکتب خویش را حکمت متعالیه نام میگذارد.[۶۷]
حکمت متعالیه ملاصدرا، نه تنها یک مکتب علمی و نظام فلسفی خاص است، بلکه یک نظام دقیق معرفتی و دینی است و این همان غایتی است که ملاصدرا در تعریف حکمت به کار برده و منظومه مکتوب فلسفی خود را بر اساس آن تدوین کرده است.[۶۸] نقل دعای منسوب به پیامبر اکرم(ص) «ربِّ ارنا الاشیاء کما هی» (همان) نشان میدهد ملاصدرا میکوشد حکمت مد نظر خویش را به تبعیت از دین و معرفت وحیانی برساند و به سرچشمه نبوت متصل کند؛ زیرا معتقد است شناخت حقایق الهی، راهی جز تکیه و اتصال به سرچشمه نبوت و ولایت ندارد؛[۶۹] چنانکه باطن و حقیقت حکمت متعالیه، خداشناسی از رهگذر خودشناسی است و ارتباط و اتصال وجود با مبدأ هستی غایت این مکتب است.[۷۰]
تأثیر حکمت متعالیه بر آثار امامخمینی فراوان دیده میشود. ایشان راه حل فهم آیات الهی را آشنایی با آثار ملاصدرا میداند[۷۱] و معتقد است وی خللهای ابنسینا را در علم الهی روشن کرد.[۷۲] ایشان فلسفه ملاصدرا را برگرفته از معارف و متون دینی و نسبتدادن آن به حکمت یونانی را بیاطلاعی از معارف صحیفه الهی و احادیث معصومان(ع) میداند.[۷۳] (ببینید: فلسفه)
مبانی و مسائل اصلی حکمت متعالیه: ملاصدرا بنابر حکمت متعالی خود، مبانی و مسائل مهمی را مطرح کرده است، ازجمله:
- وجود: از مهمترین مؤلفههای حکمت صدرایی وجودیبودن آن است و وجودشناسی محور اصلی نظام فلسفی ملاصدرا را تشکیل میدهد. وی با گذر از مفهوم وجود به حقیقت وجود و با ارتقا از امکان ماهوی به امکان فقری میرسد و به جای تفاوت میان مصداق واجب و ممکن، تمایز میان مراتب حقیقت وجود را مطرح میکند.[۷۴] وی مسئله وجود را مهمترین مسئله فلسفی بهشمار میآورد و آگاهی نداشتنِ انسان از وجود را موجب جهل به همه اصول معارف و ارکان میداند؛[۷۵] چنانکه مسئله وجود را اساس قواعد حِکمی و مبنای مسائل الهی میداند[۷۶] همچنین وی اصالت وجود را اصلی اساسی و زیربنای مباحث فلسفی میداند.[۷۷] او با طرح این اصل در فلسفه اسلامی، نوعی دگرگونی به وجود آورد و به جریان و اندیشههای فلسفی رنگی تازه و چهرهای جدید بخشید.[۷۸] امامخمینی نیز همسو با حکمت متعالیه وجودشناسی را محور اصلی نظام فلسفی خویش قرار داده است و بر اصالت وجود و اعتباریبودن ماهیت تأکید میکند و در جایگاه یکی از راسخان در حکمت متعالیه، از اصالت وجود، به اصلی کلی یاد میکند که مسائلی چون اصل توحید و بسیاری از مباحث مبدأ و معاد با این اصل روشن میشوند.[۷۹] (ببینید: وجود و اصالت وجود)
- وحدت وجود: برخی عارفان سعی کردهاند معارف شهودی ازجمله وحدت وجود را برهانی سازند و آن را با بیان استدلالی عرضه کنند؛[۸۰] اما کسی که در تقریری بیسابقه در برهانیکردن مبانی عرفانی بهویژه وحدت شخصیه وجود موفق شد، ملاصدرا بود. وی در آثار خود تحلیل عمیقی از حقیقت معلول در نظام علت و معلول به دست داده است. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی میشود. وی با پذیرش بنیاد ربطی برای معلولها نتیجه آن را اثبات وحدت شخصیه وجود میداند.[۸۱] امامخمینی نیز با ارجاع علیت به تشأّن و ظهور و تجلی[۸۲] و با نفی استناد حقیقی وجود معلول و عین ربط بودن آن، به تقریر برهان وحدت وجود پرداخته است. (ببینید: وحدت وجود)
- تشکیک در وجود: یکی از اصول حکمت متعالیه مراتب تشکیکی وجود است که تقریباً بر تمام مباحث مکتب حکمت متعالیه ملاصدرا سایه افکنده است.[۸۳] ملاصدرا بر پایه اصالت وجود، تشکیک را بستر وجود و حقایق وجودی تفسیر و تبیین میکند. تشکیک در وجود آن است که یک حقیقت، در عین وحدت، مشتمل بر همه کثرات وجودی است؛ به این معنا که وجود در عین وحدت، کثرت را نیز داراست و این وجود واحد مابهالاشتراکِ همه کثرتهای خارجی است و در عین حال تمایز کثرتها از یکدیگر نیز به چیزی جز همین حقیقت واحد نیست. از اینرو مابهالاشتراکِ حقایق وجودی عین مابهالامتیاز آنهاست؛ پس کثرات وجودی نه تنها مباین یکدیگر نیستند، بلکه همگی مراتب یک حقیقت وجودند.[۸۴] امامخمینی نیز بنابر اصالت وجود به بحث از تشکیک در وجود پرداخته است و با رد تشکیک عرضی و ماهوی[۸۵] وجود را از حیث ذات، دارای مراتب تشکیکی میداند و تأکید میکند مراد از تشکیکْ حقیقت، مصداق و واقعیت خارجی وجود است نه مفهوم وجود؛[۸۶] اما سرانجام با توجه به مشرب عرفانی و وحدت شخصیه وجود قائل به تشکیک در مظاهر میشود.[۸۷] (ببینید: تشکیک در وجود)
- حرکت جوهری: ملاصدرا در پرتو نظریه حرکت جوهری، تفسیر فلسفی نویی از حرکت ارائه میکند که اساساً با تبیین فلسفی ارسطو و ابنسینا متفاوت است.[۸۸] امامخمینی نیز به پیروی از حکمت متعالیه به ماهیت و حقیقت حرکت جوهری، اثبات آن و نتایج و ثمرات آن پرداخته و اشکالات بر حرکت جوهری را نقد و بررسی کرده است.[۸۹] ایشان معتقد است مقوله جوهر دارای فرد سیال است و اصل ذات و جوهر، در حرکت است؛ یعنی یک هویت متدرج به نحو وجود سیال است؛[۹۰] بر این اساس حرکت در اصل وجود جوهر اشیا به نحو تدریج تغییر مییابد و ذات ناآرام اشیا در هر آنی در حال تغییر و تحول است؛ اما این حرکت از چنان نظمی برخوردار است که بهراحتی نمیتوان به آن پی برد.[۹۱] (ببینید: حرکت جوهری)
- حدوث و قدم زمانی عالم: ملاصدرا با توجه به مبانی حکمت متعالیه نظر متکلمان و حکمای مشاء را دربارهٔ حدوث و قدم عالم نمیپسندد و با استفاده از اصل حرکت جوهری به این نتیجه میرسد که عالم جسمانی دایماً در حال نو شدن و حدوث است.[۹۲] امامخمینی همسو با حکمت متعالیه نظریه متکلمان را نقد و بررسی کرده[۹۳] و قائل است حادث طبیعی موجودی است که بر اساس حرکت جوهری هر لحظه تجدد و تغییر مییابد و در هر آنی صورت نوعیهای که مقوم ذات اوست به وی افاضه میشود.[۹۴] ایشان حدوث زمانی را برای همه موجودات اثبات میکند؛ اما فرق ایشان با ملاصدرا در این است که ایشان حدوث زمانی را بهنوعی حتی در مجردات جاری میداند.[۹۵] ایشان همسو با حکمت متعالیه دربارهٔ حقیقت و ماهیت زمان و رابطه آن با حرکت و زمانیات در آثار خود پرداخته است.[۹۶] به باور ایشان اگرچه عوالم مجردات از زمان و تدریج مبری هستند، اما به یک معنا روح تدریج در مجردات و عالم دهر محقق است و از این جهت میتوان برای آنها حدوث زمانی قائل شد.[۹۷] (ببینید: حدوث و قدم و زمان)
- امکان فقری: تا پیش از ملاصدرا، مسئله «علیت» بر محور ماهیت، و مناط نیازمندی شیء به علت، امکان ماهوی آن بود. ملاصدرا بر اساس اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، مدار علیت و معلولیت را وجود دانست و برداشت دقیقی از حقیقت معلول در نظام علّی و معلولی به دست داد. در این برداشت تمام هویت معلول، هویت ربطی و تعلقی به علت معرفی میشود؛ از اینرو نظام علت و معلول در دستگاه فلسفی صدرایی برچیده میشود و به نظام تشأن و تطور ارتقا مییابد.[۹۸] امامخمینی نیز به پیروی از ملاصدرا همه معلولها را در مقایسه با علت، وجودات ربطی و موجودات فیغیره میداند که صرف نسب و اضافات و روابطیاند که به سبب ارتباط آنان با علت و با حیثیت تقییدی او، وجود مییابند.[۹۹] (ببینید: وجود رابطی و وحدت وجود)
- جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس: یکی از مبانی کلیدی ملاصدرا در حکمت متعالیه، قول به جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء نفس است که از زیربناییترین مسائل معاد بهشمار میآید و از اصولی است که اشکالاتی نظیر، تنافی تجرد نفس با تأثیرات بدنی، تنافی تجرد نفس با تطورات ذاتی آن و نبود سنخیت میان نفس و بدنِ مادی را حل کرده است.[۱۰۰] امامخمینی همسو با حکمت متعالیه نظریه قدم نفس و حدوث روحانی آن را نقد کرده[۱۰۱] و بر این اعتقاد است که طبق قاعده جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء اشکالات یادشده مرتفع میشود.[۱۰۲] بنابر نظر ایشان نفس موجود جداگانهای نیست که پس از آفرینش، همزمان با بدن، داخل بدن گردد یا در مکان دیگری به وجود آید و سپس به بدن وارد شود، بلکه نفس در اصل جسمانیةالحدوث است؛ زیرا نفس در آغاز زاییده عالم طبیعت است و با حرکت جوهری و سیر صعودی در عالم طبیعت بهتدریج به موجودی روحانی تبدیل میشود.[۱۰۳] (ببینید: نفس و قواعد فلسفی)
- قاعده بسیط الحقیقة: قاعده «بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها» یکی از مسائل اساسی در حکمت متعالیه و از مسائل پیچیده علوم الهی است که ملاصدرا قائل است ادراک آن جز برای کسانی که از ناحیه حقتعالی به سرچشمه علم و حکمت رسیدهاند، مقدور نیست[۱۰۴] و در نتیجه آن، امر بسیاری از مسائل ازجمله سریان وجود حق در اشیا و احاطه علم حق روشن میشود.[۱۰۵] امامخمینی از این قاعده در آثار خود به مناسبتهای مختلف استفاده کرده[۱۰۶] و به برخی کاربرد و ثمرات این قاعده اشاره کرده است.[۱۰۷] (ببینید: قاعده بسیط الحقیقه)
- اتحاد عاقل و معقول: ملاصدرا خود را نخستین فیلسوفی میداند که بر اساس اصول و مبانی موجود در نظام فلسفی خویش این مسئله را ثابت کرده است[۱۰۸] و بر این باور است که این مسئله از دشوارترین و پیچیدهترین مباحث فلسفی است که برای هیچیک از فیلسوفان پیشین اسلامی مشخص نشده بود. وی درک حقیقت این معنا را به کمک و لطف الهی میداند.[۱۰۹] امامخمینی نیز همسو با حکمت متعالیه و با توجه به مبانی و اصولی چون اصالت وجود، تشکیک در وجود و حرکت جوهری اشتدادی به بحث از اتحاد عاقل و معقول در آثار خویش پرداخته است.[۱۱۰] (ببینید: اتحاد عاقل و معقول)
- معاد جسمانی: ملاصدرا برای نخستین بار کوشید معاد جسمانی را که قرآن بیان کرده با ادله فلسفی به اثبات برساند و شرع و عقل را در این مسئله موافق نشان دهد.[۱۱۱] امامخمینی نیز در تبیین عقلانی معاد جسمانی تأکید میکند این فیلسوف الهی و مؤسس قواعد الهی و مجدد مابعدالطبیعه، نخستین کسی است که مبدأ و معاد را بر یک اصل بزرگ خللناپذیر بنا نهاده و به اثبات معاد جسمانی با برهان عقلی پرداخته است و شریعت مطهره و حکمت الهی را با هم پیوند داده است[۱۱۲] ایشان در بیان تقریر دیدگاه معاد جسمانی ملاصدرا، اصول یازدهگانه صدرایی را برای اثبات معاد جسمانی یک به یک تقریر میکند.[۱۱۳] ایشان با نقل مقدماتی که ملاصدرا مطرح کرده، جسمانیبودن معاد را میپذیرد؛ اما این بیان ملاصدرا را که بدن مخلوق نفس است، نمیپذیرد و معتقد است بدن در نشئه آخرت، معلول نفس نیست و این امر مستلزم دور است؛ زیرا نفس و بدن جدای از هم نیستند و یک شیء نمیتواند علت خود باشد.[۱۱۴] (ببینید: معاد)
مفسران حکمت متعالیه
حکمت و فلسفه در زمان صفویه بازاری گرم و پررونق داشت؛ اما حکمت متعالیه و افکار فلسفی آخوند ملاصدرا در زمان خود او، پذیرش و اقبال عمومی نداشت. از زمان محمد بیدآبادی (م۱۱۹۸ق/ ۱۱۶۳ش) و شاگرد معروف او حکیم ملاعلی نوری (م۱۲۴۶ق/ ۱۲۰۹ش)، بهتدریج حکمت متعالیه همه حوزههای فلسفی را دربر گرفت و کتابهای فلسفی ملاصدرا، کتابهای رایج درسی در مجامع علمی شد. بعدها کسانی مانند ملااسماعیل اصفهانی، ملاآقا قزوینی، ملاعبدالله زنوزی، ملاهادی سبزواری، آقامحمدرضا قمشهای، رفیعی قزوینی[۱۱۵] که شارحان و مروجان حکمت متعالیه بودند، نظریات ملاصدرا را شرح و بسط دادند.
امامخمینی نیز یکی از شارحان و مروجان حکمت متعالیه است که چندین دوره به تدریس شرح منظومه پرداخته و قسمتهای عمده اسفار را تدریس کرده است و شاگرد ایشان سیدعبدالغنی اردبیلی تقریرات این درسها را نگاشته است و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی آن را منتشر کرده است.[۱۱۶] امامخمینی به تفکر مشائی چندان دلبسته نبود؛ اما به حکمت متعالیه تعلق خاطر داشت و آن را بر مشرب عرفانی تفسیر میکرد.[۱۱۷] ایشان از حدود سال ۱۳۰۸ به تدریس کتابهای ملاصدرا مشغول بود و یک دوره اسفار به غیر از مباحث جواهر و اعراض تدریس کرد و بیش از سه دوره نیز به تدریس شرح منظومه پرداخت؛[۱۱۸] چنانکه یک دوره تدریس اسفار ایشان ده سال به داراز کشید؛[۱۱۹] امامخمینی تعلیقهای نیز بر اسفار اربعه ملاصدرا نوشته که مفقود شده است.[۱۲۰] (ببینید: تقریرات فلسفه امامخمینی و تدریس امامخمینی)
پانویس
- ↑ ملاصدرا، التصور و التصدیق، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۸/۲۹۱؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷؛ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.
- ↑ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۷۷.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۲۷–۱۳۰.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۱–۱۳۲.
- ↑ بیدارفر، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، ۱/۱۳.
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۱/۲۱۳؛ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۴–۲۶.
- ↑ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۶–۸.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۴۴.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۲–۱۳۳.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۴.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۴.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۷؛ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۳–۱۳۸.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۷–۱۳۸.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۹–۱۴۲.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۹۵ و ۱۷۱؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۸۰–۳۹۵ و ۴۱۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۵۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸ و ۲۳۱.
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۰؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۵۷ و ۸۴.
- ↑ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۹۱ و ۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۴.
- ↑ فهری، مقدمه شرح دعاء السحر، امامخمینی، ۱۳.
- ↑ خمینی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیة، ۶۱۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۶.
- ↑ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۱.
- ↑ (موسوی خوانساری، روضات الجنات، ۶/۷۹؛ نعمه، فلاسفه شیعه، ۴۹۸–۵۰۰.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۸.
- ↑ آشتیانی، منتخباتی از آثار، ۱/۲۸۷.
- ↑ قربانی، مقدمه کتاب گوهر مراد، ۳.
- ↑ دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، ۱/۱۳۶؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹.
- ↑ آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، ۹/۴۸۹؛ ناجی اصفهانی، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، ۹–۱۰.
- ↑ اعوانی، چرا ملاصدرا را ملاصدرا نامیدهاند، ۱۲.
- ↑ ضیایی و حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، ۳/۱۸۵.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۸.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۶۲.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۵.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۴ و ۲۶۲–۲۶۴.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۶.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۲۵۳.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۷.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۳۶.
- ↑ ایجی، المواقف، ۷.
- ↑ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۶۹–۲۷۰.
- ↑ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳/۲۷۱.
- ↑ دوانی، جلالالدین، رسالة الزوراء، ۸۲.
- ↑ یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۱.
- ↑ یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲.
- ↑ یزدانپناه، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، ۱/۱۲۲–۱۲۳.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۹۷–۳۹۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۳۶۱.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۴۵۴؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۸.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۴.
- ↑ آشتیانی، مقدمه بر سه رساله، ۲۱.
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۱۳/۲۴۹.
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۳۹۹ و ۴۰۱.
- ↑ قیصری، رسائل قیصری، ۱۶.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۱۸؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۳.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۲۱.
- ↑ امامخمینی، المظاهر الالهیه، ۱۴۲؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۸۱ و ۸۶.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۵۱؛ ۸/۲۲۴ و ۹/۲۷۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۸۶–۵۸۷.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۰۴؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۲.
- ↑ ملاصدرا، المشاعر، ۴؛ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴، ۷۰ و ۲۴۰؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۶۱–۱۶۵.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۴.
- ↑ ملاصدرا، المشاعر، ۴.
- ↑ ملاصدرا، ۹؛ الحکمة المتعالیه، ۱/۱۹۸.
- ↑ دینانی، نیایش فیلسوف، ۴۲۱ و ۴۳۲؛ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۸۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۹ و ۳/۵۵۳–۵۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۴۳.
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۵۹–۶۸.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۲۹۹–۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۷۵–۱۷۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱۳؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۳.
- ↑ ملاصدرا، الشواهد الربوبیه، ۱۳۴–۱۳۶؛ ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی، ۳۰۷؛ ملاصدرا، الحاشیة علی الهیات، ۲۷، ۸۲ و ۲۴۲؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۴۲۷–۴۴۶؛ ملاصدرا، شرح الهدایة الاثیریه، ۳۵۶–۳۵۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۱/۱۲۰–۱۲۱، ۳۷۹؛ ۷/۱۴۹ و ۹/۲۵۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۶؛ امامخمینی، جواهر الاصول، ۱/۳۰۴–۳۰۵ و ۴/۱۹۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۳۷۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴ و ۱۴۹؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۶۶.
- ↑ دینانی، ماجرای فکر فلسفی، ۳/۵۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۰۲–۱۰۳ و ۱۲۰–۱۲۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۷۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۵۰۵؛ امامخمینی، تعلیقه فوائد، ۱۳۵–۱۳۶.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۷/۲۸۳–۲۸۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۱۳۳–۱۳۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۶۸؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۳ و ۳۰۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳–۳۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۷۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۲۴–۳۲۶؛ امامخمینی، الاستصحاب، ۱۱۶–۱۱۷؛ امامخمینی، مناهج الوصول، ۱/۱۹۸–۱۹۹.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۶۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۳۳–۳۴.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۰۰.
- ↑ امامخمینی، الطلب و الاراده، ۷۰–۷۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۵ و ۳۱۹؛ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۴۱.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۳۳۱ و ۳۳۳–۳۳۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۱–۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۰۴.
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۵۷۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۱۱۰؛ ملاصدرا، المشاعر، ۴۹–۵۰؛ دینانی، قواعد فلسفی، ۱/۱۰۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۲۱؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۹–۱۶۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۰۰–۱۰۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۹۹؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۱۰–۶۱۱ و ۶۱۴؛ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۶–۲۷ و ۱۱۷؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۲۶.
- ↑ آشتیانی، شرح حال و آرا، ۱۲۹–۱۳۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۳/۳۱۲–۳۱۳؛ ملاصدرا، المشاعر، ۵۰–۵۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۴؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۶۴–۱۶۵.
- ↑ ملاصدرا، المبدأ و المعاد، ۳۷۶، ۳۸۰، ۳۸۳–۳۸۶ و ۳۹۵؛ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۸۱–۱۸۴ و ۱۹۷–۱۹۸.
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۵۳–۵۹۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۵.
- ↑ آشتیانی، سه رسائل فلسفی، ۱۸–۲۶.
- ↑ مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۶–۱۹.
- ↑ حائری یزدی، جستارهای فلسفی، ۳۵۶–۳۵۷ و ۴۸۲.
- ↑ مؤسسه تنظیم، مقدمه تقریرات، ۱/۱۲.
- ↑ حائری یزدی، فلسفه: پیجویی حقیقت، ۱۰۴؛ حائری یزدی، تأملاتی گذرا، ۳۸۴.
- ↑ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه البیع، ۱/۶؛ فنایی اشکوری، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، ۳۰.
منابع
- آشتیانی، سیدجلالالدین، شرح حال و آرای فلسفی ملاصدرا، قم، بوستان کتاب، چاپ چهارم، ۱۳۸۰ش.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، تألیف ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، منتخباتی از آثار حکمای الهی ایران، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- آقابزرگ طهرانی، محمدمحسن، طبقات اعلام الشیعه (نقباء البشر فی القرن الرابع عشر)، مشهد، دارالمرتضی، ۱۴۰۴ق.
- ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- اعوانی، محمد، چرا ملاصدرا را ملاصدرا نامیدهاند، مجله خردنامه ملاصدرا، شماره ۴۲، ۱۳۸۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الاستصحاب، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جواهر الاصول، تقریر محمدحسن مرتضوی لنگرودی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۴۲۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، الطلب و الاراده، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مناهج الوصول الی علم الاصول، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- ایجی، قاضیعضدالدین، المواقف، بیروت، مکتبة المتنبی ـ مکتبه سعدالدین، بیتا.
- بیدارفر، محسن، مقدمه کتاب تفسیر القرآن الکریم، تألیف ملاصدرا، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- حائری یزدی، مهدی، تأملاتی گذرا دربارهٔ امامخمینی (س)، زعامت دینی و حکومت اسلامی، مجله متین، شماره ۱، ۱۳۷۷ش.
- حائری یزدی، مهدی، جستارهای فلسفی، به اهتمام عبدالله ناصری، تهران، حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- حائری یزدی، مهدی، فلسفه: پیجویی حقیقت و هستی، مجله نامه فرهنگ، شماره ۱۷، ۱۳۷۴ش.
- خمینی، سیدمصطفی، تعلیقات علی الحکمة المتعالیه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دوانی، جلالالدین، الرسالة الزوراء، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- دوانی، علی، دورنمایی از زندگانی صدرالمتألهین شیرازی، چاپشده در ملاصدرا و حکمت متعالیه، مجموعه مقالات همایش ملاصدرا، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، چاپ سوم، ۱۳۸۰ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، ماجرای فکر فلسفی در جهان اسلام، تهران، طرح نو، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- دینانی ابراهیمی، غلامحسین، نیایش فیلسوف، مشهد، دانشگاه علوم رضوی، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- ضیایی، حسین و مجید حمیدزاده جباری، چاپشده در کتاب تاریخ فلسفه اسلامی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
- فنایی اشکوری، محمد، مقدمهای بر فلسفه اسلامی معاصر، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۹ش.
- فهری، سیداحمد، مقدمه شرح دعاء السحر، امامخمینی، تهران، مرکز النشر العلمی و الثقافی، چاپ اول، ۱۳۹۲.
- قربانی، زینالعابدین، مقدمه کتاب گوهر مراد، تألیف عبدالرزاق لاهیجی، تهران، سایه، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، رسائل قیصری، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، تهران، صدرا، چاپ هشتم، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، التصور و التصدیق، چاپشده در الجوهر النضید، تألیف محمدبنمحمد خواجهنصیرالدین طوسی، همراه با شرح علامه حلی، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحاشیة علی الهیات الشفاء، قم، بیدار، بیتا.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح الهدایة الاثیریه، تصحیح محمدمصطفی فولادکار، بیروت، مؤسسه التاریخ العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الشواهد الربوبیة فی المناهج السلوکیه، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المبدأ و المعاد، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۵۴ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المشاعر، به اهتمام هانری کربن، تهران، طهوری، چاپ دوم، ۱۳۶۳ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، مقدمه کتاب البیع، تألیف امامخمینی، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- موسوی خوانساری اصفهانی، میرزامحمدباقر، روضات الجنات، قم، اسماعیلیان، چاپ اول، ۱۳۹۱ق.
- ناجی اصفهانی، حامد، مقدمه کتاب مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تألیف ملاصدرا، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- نعمه، عبدالله، فلاسفه شیعه، ترجمه جعفر غضبان، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، فروغ معرفت در اسرار خلافت و ولایت، تدوین سعید هلالیان، تهران، عروج، چاپ اول، ۱۳۹۵ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، ملاصدرا، محمدبنابراهیم، دانشنامه امامخمینی، ج۹، ص۴۸۴–۴۹۳.