ادبیات امامخمینی
ادبیات امامخمینی، نثر نوشتاری و گفتاری امامخمینی.
مقدمه
ادبیات، دین و مبانی ارتباطات، مجموعه آثار مکتوبی است که بازتابهای عاطفی مینمایاند و به شیوهای هنری در قالب شعر و داستان درآمده[۱] و جزو دانشهای متعلق به علوم ادبی است.[۲] در ادبیات، دین و مبانی ارتباطات، نظم (شعر) به معنای سخنِ دارای وزن و قافیه[۳] و نثر به مفهوم کلام بدونِ وزن و آهنگ[۴] است. ادبیات امامخمینی تمام آثار ادبی ایشان است که نظم (ببینید: شعر) و نثر را دربر میگیرد. نثر امامخمینی شامل نثر نوشتاری و نثر گفتاری ایشان است؛ چنانکه کتابهای مختلف ایشان، نامهها و پیامهای کتبی ایشان، در حوزه نثر نوشتاری و مجموع سخنرانیهای ایشان در حوزه نثر گفتاری جای میگیرد.
پیشینه
قدیمیترین نثرهای بازمانده از ایران باستان، اوستا و چند کتیبهاند که نثری ساده و مرسل دارند.[۵] پس از ورود اسلام به ایران، تا حدود سه قرن، زبان رسمی و علمی کشور، عربی بود و نویسندگان ایرانی به ترجمه کتاب از پهلوی به عربی و تألیف کتابهای عربی میپرداختند.[۶] در قرن چهارم-دوره سامانیان-هنوز نثر، بسیار ساده و نزدیک به پهلوی بود.[۷] در حقیقت اساس نثر-همچون شعر-در همین دوره نهاده شد. نثر این دوره ساده، روان و خالی از هر گونه تکلف و تصنع است و هنوز لغات و ترکیبات عربی بهطور افراطی در نثر دیده نمیشود.[۸] قدیمیترین نثر مدون فارسی پس از اسلام که اینک موجود است، مقدمهای منثور (تألیف ۳۴۶ق/ ۳۳۶ش) برای شاهنامهها است که نویسنده آن معلوم نیست.[۹]
در قرن چهارم هجری، صنایع لفظی در نثر رواج یافت[۱۰] و از قرن ششم به بعد دوره نثر فنی آغاز شد که خود به دورهها و سبکهای مختلفی تقسیم شده است.[۱۱] سجع و توازن، اقتباس از آیات و احادیث و درج شعر و امثال در متن، از بارزترین ویژگیهای نثر فنی بهشمار میآیند.[۱۲] این نثر از پایان قرن هفتم دچار تکلف بیشتر و بهتدریج به نثر مصنوع تبدیل شد.[۱۳] از قرن هشتم (مقارن حمله مغول به ایران) تا دوره صفویه، نثر بهتدریج روی به انحطاط نهاد و نثر ساده، اما معیوب رواج یافت.[۱۴]
پایههای سادهنویسیِ درست و صحیح در میانه دوره قاجار و با پیشگامی قائممقام فراهانی نهاده شد.[۱۵] در دوره نهضت مشروطه، عواملی چون صنعت چاپ، نهضت ترجمه و روزنامهنویسی تأثیری مثبت بر روند سادهنویسیِ نثر گذاشت[۱۶]؛ همچنین سبک نثر در قصهها ساده و محاورهای بود و محققان و نویسندگان این دوره، نوع جدیدی از نثر علمی را همراه با بیتکلفی و توانایی زیاد به کار گرفتند و معیاری برای محققان بعدی به جای گذاشتند.[۱۷]
انواع نثر و ویژگیهای آن
نثر بهطور کلی چهار نوع است: نثر محاورهای، نثر خطابه، نثر مرسل و نثر فنی. نثر محاورهای نثری است که در آن لفظ در خدمت ارائه معنا است و قواعد دستوری بهطور کامل در آن رعایت نمیشود.[۱۸] نثر خطابه نثری فصیح و خوشآهنگ و بسیار پاکیزه و دور از تکرارهای زاید و کلمات سبک و مبتذل است.[۱۹] نثر مرسل نثری است که در آن معانی و مفاهیم، با وضوح و به دور از پیچیدگی و لفظپردازی، با نظمی منطقی بیان میشود و موازین دستوری در آن کاملاً رعایت میشود. این نثر به دو نوع مرسل ساده و مرسل عالی تقسیم میشود.[۲۰] نثر فنی نثری است که در آن توجه به آراستن لفظ بیش از ارائه معناست و کلام آمیخته به سجع و صنایع لفظی است و به همین دلیل دریافتن معنای این نثرها دشوار است.[۲۱] ادبیات امامخمینی را میتوان در دو حوزه نثر نوشتاری و نثر گفتاری بررسی کرد:
- نثر نوشتاری: آثار نوشتاری امامخمینی از حیث زبان به چند دسته تقسیم میشوند:
- متون عربی: شامل آثار تخصصی ازجمله مصباح الهدایه الی الخلافة و الولایه، شرح دعاء السحر؛
- متون تخصصی فارسی: مانند شرح چهل حدیث، آداب الصلاة؛
- نامهها و پیامهای کتبی[۲۲] که در صحیفه امام (ببینید: صحیفه امام) گردآوری شده است. این آثار در موضوعات مختلف اخلاقی، عرفانی، فقهی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی است.[۲۳] نثر نوشتاری امامخمینی به دلیل تنوع، دارای سبکهای متفاوتی است. هریک از آثار ایشان سبکی منحصر به فرد دارد. در مجموع میتوان گفت سبک ایشان، مرسل و ساده محاورهای با رگههایی از نثر مسجع و گاه آراسته است.[۲۴] تکیه بر آیات و احادیث و دعاها و روایات و نیز بهکارگیری لغات و ترکیبات عربی، از ویژگیهای نثر امامخمینی است.[۲۵]
یکی از ویژگیهای نثر نوشتاری امامخمینی، تعبیرها و ترکیبهای زیبا و گاه نوآورانه است،[۲۶] مثلِ درخت جهنمی استعمار،[۲۷] قاموس شهادت،[۲۸] شهدا در قهقهه مستانه،[۲۹] مدرسه عشق،[۳۰] اسلام پابرهنگان، اسلام ناب محمدی، اسلام آمریکایی، عارفان مبارزهجو، مرفهین بیدرد.[۳۱] با گذشت زمان بر پختگی و رسایی نثر امامخمینی افزوده شد؛ چنانکه نوشتههای متاخر ایشان از نظر ادبی شیواتر و از نظر ریتم، آهنگینترند.[۳۲] تالیفات عربی امامخمینی، اگرچه از نثر معمول حوزوی برخوردار است، در عین حال لغتها و ترکیبات ادبی و مسجع، بهخصوص در آثار عرفانی ایشان کاملاً مشهود و زیبایی بیشتر این آثار را موجب شده است.
- نثر گفتاری: امامخمینی افزون بر آثار علمی که مختص جامعه نخبگان است، به ارائه اهداف، اندیشهها و برنامههای خود با زبانی همهفهم، در قالب سخنرانیها و پیامهای شفاهی پرداخت و توانست حمایت تودههای مردم را برای تحقق اهداف و آرمانهایش جلب کند.[۳۳] آثار شفاهی ایشان نثر محاورهای و بسیار ساده دارد.[۳۴] ایشان در سخنرانیها، ضمن برخورداری از بیانی قوی، ساده و روان، بلندترین مطالب عرفان، اخلاق و سیاست را در قالب محاوره و به زبان ساده بیان میکرد. در کنار این سادگی و روانی جملهها، برخی از ضعفهای دستوری نیز در سخنرانیهای ایشان به چشم میخورد؛ ازجمله به کار بردن جملههای بسیار بلند که گاه به شانزده سطر و بیشتر میرسد،[۳۵] حذف فعل با قرینه و سیار بیقرینه، بهکارگیری فعل مفرد برای فاعل جمع و ارجاع ضمیر جاندار برای بیجان.[۳۶] این ویژگی نیز به تفاوت گفتار و نوشتار بر میگردد. جابهجایی سازههای دستوری در نحو گفتار بیش از نحو نوشتار اتفاق میافتد. معمولاً نوشتار از گفتار، به نحو پایه وفادارتر است. اقتضای حال و عوامل گفتمانی تأثیر بسزایی در جابهجایی دستوری در سخن دارند.[۳۷]
بهطور کلی در سبکشناختی نثر نوشتاری و گفتاری امامخمینی، دو نکته اهمیت دارد:
- نثر ایشان نثری جوان و زنده است. ایشان با درک روح زمان و فرهنگ عصر، دیدی نو و سبکی زنده و نثری روان و جوان داشت. این مطلب چه در اعلامیههای دوران نهضت و چه در پیامهای چند سال آخر عمر ایشان مشهود است[۳۸]؛
- اگرچه امامخمینی آشنایی با علوم غربی را امری اجتنابناپذیر میدانست، اما در آثار خویش ضرورتی در بهرهگیری از نظم و نثر غربی نمیدید؛ بنابراین آثار ایشان از اصطلاحات و واژگان غربی پیراسته است.[۳۹]
تجلی عرفان در نثر امامخمینی
ادبیات فارسی آمیخته با عرفان است؛ بنابراین این دو را با هم میشناسند. آثار عرفانی فارسی اعم از نثر و نظم، از مهمترین منابع ادبیات فارسی بهشمار میروند. عرفان یکی از قلمروهای اندیشه امامخمینی است که هم در نظم و هم در نثر (فارسی و عربی) ایشان مجال ظهور یافته است. آثار عرفانی امامخمینی، دارای نثری پخته، فنی و شیواست که پیچیدگیهای مباحث و دیدگاههای عرفانی را با قلمی روان به مخاطب عرضه میکند. سجع و هماهنگی الفاظ در عین پختگی و وزن علمی، بهخصوص در برخی آثار عرفانی ایشان، مانند مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه که به زبان عربی است، از نمودهای روشن توانایی نگارنده است.[۴۰]
امامخمینی اگرچه سالها فلسفه را در سطح عالی تدریس کرده و در اصول فقه توانمند بوده و تالیفات مفصلی در فقه دارد، اما از آنجاکه شاکله تفکر ایشان را اندیشههای عرفانی ساخته است، نگاه ایشان به جهان، انسان، علوم، اقتصاد، سیاست و هنر، نگاهی عرفانی است.[۴۱] در آثار ایشان تلفیق روح شاعرانه و قاطعیت سیاسی تحت تأثیر عرفان بهخوبی مشاهده میشود؛ همچنین در سلوک عملی و نیز در نثر ایشان تلفیق فلسفه و عرفان، سیاست و دیانت، حکومت و زهد وجود دارد.[۴۲]
رسالت ادبیات
امامخمینی در راستای رسالت ادبیات، دین و مبانی ارتباطات، نویسندگان و گویندگان را در معرفی صحیح اسلام مسئول میدانست[۴۳] و از آنان میخواست با نثر خود برای اسلام تبلیغ کنند و در گسترش آن بکوشند[۴۴]؛ چنانکه نویسندگان باید به آرمانهای انقلاب اسلامی متعهد باشند[۴۵] و از قلم خود در راه بیداری[۴۶] و آزادی ملت و تبیین تعالیم اسلامی[۴۷] استفاده کنند. آنان باید به ملت انگیزه دهند و با قلم و زبان خویش ملت را پیش برند،[۴۸] مردم را از فرهنگ خود آگاه کنند،[۴۹] مسائل و مشکلات کشور را با مردم مطرح کنند[۵۰] و در جهت صلاح این مردم قلم بزنند.[۵۱]
از سوی دیگر، در ادبیات متعهدانه امامخمینی، ترسیم شخصیت والای پیامبران(ع) و امامان(ع) چه به صورت کلی و چه به صورت موردی و مشخص در بیان و قلم ایشان جلوه خاصی دارد.[۵۲] کاربردهای دیگر نثر ایشان عبارتاند از: تبیین فرهنگ جهاد و شهادت،[۵۳] هدایت امت،[۵۴] ثبت رویدادهای تاریخ انقلاب[۵۵] و ایجاد انگیزه در مردم برای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی.[۵۶] امامخمینی با اشاره به سوء استفاده رژیم پهلوی از نویسندگان و شاعران، آزادی بیانِ ظاهری این نویسندگان را با هدف پاکنشاندادن محمدرضا پهلوی ارزیابی میکرد و معتقد بود بعضی از این نویسندگان ابزار دست رژیم بودند و به انحراف اذهان مردم میپرداختند.[۵۷] به باور ایشان بسیاری از نویسندگان و شاعران دوره پهلوی، در جهت نابودی روحانیت قلم زدند و رژیم در ایجاد تفرقه و شکاف میان روحانیان و دانشگاهیان، از نویسندگان بهره فراوان برد.[۵۸] (ببینید: نویسندگان)
پانویس
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۱/۲۹۹.
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۱/۱۳۱۳.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۸۶۴.
- ↑ انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۸/۷۷۴۸.
- ↑ بهار، سبکشناسی، ۱/۱۰۵.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات، دین و مبانی ارتباطات، ۱/۱۵۹.
- ↑ صفا، نثر فارسی، ۱۱۵.
- ↑ صفا، تاریخ ادبیات، دین و مبانی ارتباطات، ۱/۱۷۱ و ۱۷۹.
- ↑ نفیسی، تاریخ نظم و نثر در ایران، ۱/۲۷.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۱۱۷.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۱۵۷.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۱۶۰–۱۶۱.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۸۱.
- ↑ آژند، ادبیات نوین، ۱۲۴.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۴۱–۲۴۳.
- ↑ رحیمیان، ادوار نثر فارسی، ۳–۴.
- ↑ آژند، ادبیات نوین، ۱۳۲.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۵۳–۵۷.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۵۴.
- ↑ شمیسا، سبکشناسی شعر، ۲۴.
- ↑ خطیبی، فن نثر، ۱/۵۷.
- ↑ رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۵۰ و ۵۱.
- ↑ انصاری، حدیث بیداری، ۲۱۴.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۴۳.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۳۱ و ۴۲.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
- ↑ تاجدینی، بذر مشاهده، ۳۳۸.
- ↑ رحیمی، امامخمینی و عرفان اسلامی، ۵۳.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۴۸.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۴۴.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۴۵–۱۵۱.
- ↑ فتوحی، سبکشناسی، ۲۸۳.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۱۲.
- ↑ تاجیک، غیریت و هویت، ۹۲.
- ↑ غفوریان، مبانی و ویژگیهای، ۳۴–۳۵.
- ↑ تاجدینی، بذر مشاهده، ۳۲۸.
- ↑ اسدی، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، ۱۹۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۳۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۸۸، ۱۹۱؛ ۷/۴۶۴ و ۱۰/۱۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۴۹، ۱۵۶ و ۲۱/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۴۳ و ۱۷/۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۸۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۵۳۷ و ۱۲/۲۶۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۳۲۰ و ۱۳/۳۹–۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۴۹ و ۱۷/۳۱۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۱.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۱۹.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۳۱.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۱۶.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۱۶.
- ↑ محدثی، نشر ادبی امامخمینی، ۵۱۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۲۶۰–۲۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۳۲۰ و ۱۷/۴.
منابع
- آژند، یعقوب، ادبیات نوین ایران از انقلاب مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- اسدی، محمدرضا، پژوهشی در شیوههای ادبی آثار امام، تهران، مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، حمید، حدیث بیداری، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ بیستم، ۱۳۸۰ش.
- انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
- بهار، محمدتقی (ملک الشعرا)، سبکشناسی، تهران، امیرکبیر، چاپ هفتم، ۱۳۷۳ش.
- تاجدینی، علی، بذر مشاهده (نسبت زبان و عرفان در شعر امام)، تهران، مهاجر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- تاجیک، محمدرضا، غیریت و هویت، شکلگیری گفتمان انقلابی در ایران، مجله متین، شماره ۱، ۱۳۷۷ش.
- خطیبی، حسین، فن نثر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- دهخدا، لغتنامه دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- رحیمی، امین، امامخمینی و عرفان اسلامی، تهران، پژوهشکده امامخمینی و انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- رحیمیان، هرمز، ادوار نثر فارسی از مشروطیت تا انقلاب اسلامی، تهران، سمت، چاپ چهارم، ۱۳۸۵ش.
- شمیسا، سیروس، سبکشناسی شعر، تهران، فردوس، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
- صفا، ذبیحالله، تاریخ ادبیات در ایران، تهران، فردوس، چاپ هشتم، ۱۳۷۸ش.
- صفا، نثر فارسی از آغاز تا عهد نظام الملک طوسی، تهران، پاریس، ۱۳۴۷ش.
- غفوریان، محمدرضا، مبانی و ویژگیهای عرفان نظری امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
- فتوحی، محمود، سبکشناسی (نظریهها، رویکردها و روشها)، تهران، سخن، ۱۳۹۱ش.
- محدثی، جواد، نشر ادبی امامخمینی، چاپشده در مجموعه مقالات سمینار بررسی ادبیات انقلاب اسلامی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران (از آغاز تا پایان قرن دهم هجری)، تهران، کتابفروشی حقوقی، ۱۳۶۳ش.
پیوند به بیرون
اعظم بابایی، مقاله «ادبیات امامخمینی»، دانشنامه امامخمینی (ره)، ج۱، ص۵۷۴–۵۷۷.