حقیقت محمدیه

از ویکی امام خمینی
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۳۶ توسط Shams (بحث | مشارکت‌ها)

حقیقت محمدیه، پیامبر خاتم(ص)، صورت و مظهر اسم جامع «الله» در دانش عرفان.

شناخت جایگاه حقیقت محمدی در مراتب ظهور یکی از بنیان­‌های معرفتی در مبحث انسان کامل است. تعبیر «حقیقت محمدیه» و ریشه این اصطلاح را در آثار ابن عربی و شارحان و پیروان مکتب او می‌توان یافت.

امام‌خمینی در آثار خود به مسئله حقیقت محمدی پرداخته و به مباحثی چون خلافت حقیقت محمدیه و رابطه آن با مشیت و اسمای مستأثره و حقایق مادون اشاره کرده‌ است. ایشان برای این حقیقت دو نشئه قائل است: نشئه بطونی و ظهوری. حقیقت محمدیه در نشئه بطونی و غیبی دارای ولایت کلی و برزخیت کبری است.

امام‌خمینی برای این حقیقت محمدیه ویژگی‌هایی برمی‌شمارد از جمله: جامعیت حقیقت محمدی، برزخیت آن، معلم بودن این حقیقت و رابطه‌ حقیقت محمدی با اسماء و صفات. به باور امام‌خمینی حقیقت محمدیه و علویه، متحد با مشیت­‌اند و روحانیت پیامبر و اهل‌بیت او با مشیت هم‌افق­‌اند و باقی تعینات از تعینات آن مشیت به شمار می‌روند.

امام‌خمینی در تفسیری بدیع، تعین حقیقت محمدی را مظهر اسم اعظم و اسم مستأثر الهی می‌داند و معتقد است باقی اسما این‌چنین نیستند و تعبیر هزار ماه در سوره‌ قدر، کنایه از مظهر باقی اسماست؛ زیرا برای خداوند هزار و یک اسم است که یک اسم آن مستأثر است که همان حقیقت محمدی است.

مقدمه

حقیقت از ریشه «حقق» ضدّ باطل[۱] به معنای خالص، محض[۲] و کنه[۳] است و حقیقت محمدیه در اصطلاح عرفانی به باطن و اصل پیامبر خاتم(ص) اطلاق می‌شود.[۴] برخی آن را ذات به همراه تعین اول می‌دانند که همان اسم اعظم است.[۵] حقیقت علویه، نفس کلی[۶] و مرتبه ولایت کلیه انسان کامل است که با حقیقت محمدیه متحد است.[۷]

امام‌خمینی نیز حقیقت محمدیه را بر حسب تجلی علمی یا در مقامِ واحدیت، صورت اسم «الله» می‌داند که متحد با اسم اعظم بوده و به حسب تجلی آن در خارج، عبارت از ظهور مشیت مطلقه و فیض منبسط است و به حسب حقیقت عینی منطبق بر انسان کامل و پیامبر ختمی(ص) می‌شمارد.[۸] ایشان از این حقیقت با تعابیر و اصطلاحات مختلفی مانند وجود مطلق، تجلی اول، مقام تدلی، حقیقةالحقایق، نفس رحمانی، هیولای اولی، وجود منبسط، مشیت مطلقه، اسم اعظم، تجلی ساری، فیض مقدس، نور مرشوش، رق منشور، کلام مذکور، کتاب مسطور و حجاب اقرب یاد می‌کند.[۹]

پیشینه

شناخت جایگاه حقیقت محمدی(ص) در مراتب ظهور یکی از بنیان‌های معرفتی در مبحث انسان کامل است و با مباحث دیگری چون حقیقت اسم اعظم و اسم مستأثر، ولایت، نبوت و صادر اول مرتبط است. در ادیان الهی[۱۰] و بسیاری از آثار عرفانی[۱۱] و فلسفی[۱۲] از آغاز آفرینش سخن به‌میان آمده است. بعضی روایات نخستین و برترین مخلوق را روح پیامبر ختمی(ص) دانسته‌اند.[۱۳]

عارفان اسلامی دربارهٔ نخستین آفریده یا نور و روح پیغمبر(ص) سخن گفته‌اند[۱۴]؛ اما تعبیر «حقیقت محمدیه» و ریشه این اصطلاح را در آثار ابن‌عربی[۱۵] و شارحان و پیروان مکتب او[۱۶] می‌توان یافت. امام‌خمینی نیز در آثار خود به مسئله حقیقت محمدی(ص) پرداخته و به مباحثی چون خلافت حقیقت محمدیه و رابطه آن با مشیت و اسمای مستأثره و حقایق مادون اشاره کرده است.

ماهیت حقیقت محمّدیه

سیر حقیقت وجود در عالم هستی مشتمل بر دو قوس است؛ یکی قوس نزول که از مشیت مطلقه و عقل شروع می‌شود و به هیولی ختم می‌گردد که عرفا این قوس را قوس نزول، معراج ترکیب، لیالی قدر و ایام ربوبی نام نهاده‌اند و دیگری قوس صعود که از هیولای اولی و مادةالمواد شروع می‌شود و به انسان کامل ختم می‌گردد، که بنا بر نظر عرفا حقیقت انسان کامل هم‌تراز مقام واحدیت و احدیت است.[۱۷] عارفان در قوس صعود مقام تعیّن اول را مقام حضرت رسول(ص) و نقطه نهایی سلوک آن حضرت می‌دانند که از آن به حقیقت محمدی(ص) تعبیر می‌شود؛ حقیقتی که مرتبه وسطیت، برزخیت و عدالت را در میان اسما داراست؛ زیرا در آن حقیقت حکمِ هیچ اسم یا صفتی بر دیگری غلبه نمی‌یابد[۱۸]؛ آن حقیقت نور احمدی است که در روایت آمده «نخستین چیزی که خداوند خلق کرد نور من بود».[۱۹] این حقیقت ازلی و ابدی است[۲۰] و در شرع از این مقام به «أَوْ أَدْنی» و باطن مقام «قابَ قَوْسَینِ» یاد می‌شود.[۲۱]

حقیقت محمدی(ص) به جهت ظهور و شئون متعدد، اسامی گوناگونی دارد؛ چنان‌که آن را به جهت اعتبار غلبه وحدت و اجمال، حقیقت محمدیه می‌گویند و به جهت اعتبار کثرت و تفصیل، حضرت عمائیه می‌نامند[۲۲] (ببینید: عماء). عین ثابت این حقیقت در مقام واحدیت که مقام تجلی ذاتی است، متجلی در اسمای الهیه می‌باشد و در مقام صورت و مظهر اسم اللّه است[۲۳] که جامع همه اسمای جمالیه و جلالیه است.[۲۴] هر یک از اسمای الهی دارای مظهری است و مظهر اسم اعظم انسان کامل ختمی(ص) است که تمام صفات و خصوصیات آن در این مظهر موجود و متحقق است که خلیفه الهی است.[۲۵] این حقیقت از آن حیث که ساری در کثرات (سریان اطلاقی) در صعود و نزول است، با هر مرتبه متحد است؛ یعنی با عقل، عقل و با نفس، نفس است.[۲۶] حقیقت محمدیه در قوس نزول، اول مخلوق و حقیقتی سِعی و منبسط است که دارای همه مراتب نبوت و رسالت و ولایت می‌باشد و از حیث نبوت و ولایت در ادوار مختلف در صورت انبیا(ع) ظاهر شده است و در حضرت محمد(ص) پایان یافته است.[۲۷] امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت[۲۸] بر این عقیده است که هر اسمی صورت و عین ثابتی دارد. صورت اسم اعظم و عین ثابت او در مقام واحدیت همان حقیقت محمدیه و خلیفه اعظم حق می‌باشد؛ از این‌رو «اسم اعظم» ربّ حقیقت محمدیه است و همچنان‌که اسم «الله» بر همه اعیان احاطه دارد، حقیقت محمدیه نیز به جهت اتحاد ظاهر و مظهر و اینکه عین اسم اعظم است، بر همه اعیان ثابته احاطه و حاکمیت دارد و تمامی اعیان ثابته شأنی از عین ثابت محمدی‌اند.[۲۹]

امام‌خمینی برای حقیقت محمدیه دو نشئه قائل است؛ نشئه بطونی و ظهوری. نشئه بطونی این حقیقت پیش از تحقق خارجی و خلقی و نشئه ظهوری آن در تعین خلقی است. حقیقت محمدیه در نشئه بطونی و غیبی دارای ولایت کلی و برزخیت کبری است که همه وجودات در آن مستهلک‌اند و هیچ نسبت و تعینی در آن راه ندارد؛ اما در نشئه خلقی اولین تعینات و مظهر اسم اعظم الهی[۳۰] بلکه عین اسم اعظم است و باقی اسما و اعیان مظاهر و فروعات این حقیقت‌اند.[۳۱] به اعتقاد ایشان حقیقت محمدی(ص) در مرتبه تعین عقلی همان مقام مشیت و وجود منبسط است که دارای مراتب است و در هر مرتبه‌ای ظهوری دارد. این حقیقت در مرتبه ظهور همان صادر اول و نورالانوار است که از مرتبه ذات غیبی تجلی کرده و در مرتبه محمدی(ص) نازل گردیده است و مظاهر دیگر از این نورالانوار منشعب می‌شوند و تمام فیوضات ذات احدی از طریق حقیقت محمدی(ص) و مرتبه مشیت به دیگر خلایق می‌رسد.[۳۲]

ویژگی‌های حقیقت محمدیه

اهل معرفت ویژگی‌هایی برای حقیقت محمدیه ذکر کرده‌اند:

  1. برزخیت حقیقت محمدیه: این حقیقت از جهت اینکه مظهر مرتبه تعین اول است، جامع میان احدیت و واحدیت است؛ اصل این حقیقت را می‌توان برزخیت اولی در تعین اول دانست و در مرتبه تعین ثانی در برزخیت ثانیه، به لحاظ اسمی، اسم جامع «الله» است.[۳۳] امام‌خمینی نیز حقیقت محمدی(ص) را به اعتبار ولایت کلیه کبری و برزخیت کبری، مقام جمع و تفصیل و وجود منبسط اطلاقی مشتمل بر تمام تعینات می‌داند که این تعینات در آن مستهلک‌اند[۳۴] و این برزخیت اعتدال میان افراط و تفریط است.[۳۵] از این برزخیه کلیه به مشیت مطلقه نیز تعبیر می‌شود و کمالات وجودی و فیوضاتی که به مظاهر پایین‌تر می‌رسد، از ناحیه آن است.[۳۶]
  2. جامعیت حقیقت محمدی(ص): امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۳۷] یکی از ویژگی‌های حقیقت محمدی(ص) را جامعیت این حقیقت بر همه حقایق کلی و جزئی می‌داند؛ زیرا این حقیقت مشتمل بر تمام حقایق دایره وجود است و جامع جمیع عوالم غیبی و شهودی می‌باشد؛ این حقیقت از جهت نشئه خلقی آن منطبق با مشیت مطلقه و فیض مقدس اطلاقی است[۳۸] و در همه عوالم از عالم عقل تا عالم هیولی تجلّی دارد و جهان سراپا ظهور آن حقیقت و تجلی آن است و هر ذره‌ای از مراتبِ وجود تفصیل این صورت است؛ چنان‌که در بعضی روایات به آن اشاره شده است[۳۹] و این صورت همان اسم اعظمی است که به لحاظ حقیقت خارجی عبارت است از ظهور مشیت که تعینی ندارد؛ ولی حقیقت هر صاحب حقیقتی است و تعینی است که با هر چیز متعین همراه می‌باشد.[۴۰] به اعتقاد امام‌خمینی تجلی تام اسم اعظم که به حسب مقام الوهیت و واحدیت جامعِ جمیع اسمای الهی است، در نوع انسانی فقط برای حقیقت محمدیه و اولیای او که در روحانیت با او متحدند، صورت گرفته است که صورت همه عوالم است و حقایق آنها را در خود دارد و این اسم بر حسب حقیقت عینی همان حقیقت محمدیه است که عین ثابتش در مقامِ الوهیت متحد با اسم اعظم می‌باشد و سایر اعیان ثابته بلکه اسمای الهی از تجلیات اویند.[۴۱]
  3. معلم‌بودن حقیقت محمدیه: به اعتقاد امام‌خمینی یکی از ویژگی‌های این حقیقت معلم بودن برای ملائکه است؛ زیرا انسان کامل مظهر همه اسمای الهی و اسم اعظم «الله» است؛ اما ملائکه این‌چنین نیستند. از این جهت، انسان افضل از ملائکه است[۴۲] و این افضلیت بر ملائکه تشریفی نیست؛ بلکه حقیقتی وجودی و کمالی است که ناشی از احاطه تام و سلطنت قیومی آن است که ریشه در احاطه اسم اعظم «الله» بر سایر اسما دارد.[۴۳] بلکه حقیقت محمدیه به جهت احدیت جمع همه حقایق غیب و شهادت اصل همه اصول کلیه و جزئیه و همه خلائق به منزله قوای ظاهره و باطنه ایشان محسوب می‌شوند؛ بلکه این حقیقت محمدی(ص) در مقام تعین خلقی از همه تعینات افضل است و نزدیک‌ترین تعین به اسم اعظم و امامِ ائمه اسما و صفات می‌باشد. این حقیقت مشتمل بر تمام تعینات است و تمام تعینات در آن مستهلک‌اند.[۴۴]
  4. رابطه حقیقت محمدی با اسما و صفات: رابطه حقیقت محمدیه با اسما و صفات رابطه تجلی و ظهور و رابطه اسما با این حقیقت رابطه فقر و وجود می‌باشد.[۴۵]

رابطه با مشیت مطلقه و حقیقت علویه

عارفان حقیقت محمدیه و علویه را که باطن و عین ثابت انسان کامل ختمی(ص) و علوی(ع) است، متحد با مشیت می‌دانند[۴۶] و دارای مراتبی است. نخستین ظهور آن در مراتب خلقی، مشیت فعلی است که در تعینات خلقی به صورت عالم عقل، عالم مثال و عالم ماده ظاهر می‌شود.[۴۷] امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۴۸] معتقد است ظهور اشیا در خارج به واسطه تجلی مشیت است که خود بی‌تعین است؛ اما تعین هر حقیقتی به واسطه اوست.[۴۹] بنابراین مشیت برتر از تعینات خلقی است و عقل کلی اوّلین تعین او در عالم روحانیون است که همان روح رسول خدا(ص) و علی(ع) می‌باشد[۵۰] و در حدیث از آن به «نورالانوار» تعبیر شده است که از آن حقیقت خارجی محمد(ص) و علی(ع) آفریده شده‌اند.[۵۱] از این‌رو حقیقت محمدیه و علویه متحد با مشیت‌اند و روحانیت پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) او نیز هم‌افق با آن مشیت‌اند و باقی تعینات از تعینات آن مشیت به‌شمار می‌روند.[۵۲]

رابطه با پیامبران(ع) و اولیا(ع)

به اعتقاد اهل معرفت اگرچه انبیا(ع) از نظر تعین خارجی متعددند، اما از نظر حقیقت اصلی به یک حقیقت بر می‌گردند که همان حقیقت محمدی(ص) است. این حقیقت در نشئه عنصری، به وزان شرایط اجتماعی و مکانی، به صورت پیامبران(ع) و اولیای مختلف در می‌آید و همه مظاهر اویند و به‌طور کامل تنها در وجود پیامبر اسلام(ص) ظهور یافته است که در عالم خارج متأخر از انبیای دیگر و از حیث حقیقت و روحانیتش مقدم بر آنهاست.[۵۳]

امام‌خمینی مانند دیگر عارفان[۵۴] معتقد است نبوت، به خلاف ولایت، مظهر اسمی از اسمای حق نیست؛ چون «نبیّ» از اسمای خداوند نمی‌باشد و جهت این سویی و خلقی دارد؛ اما ولایت مظهر اسم «ولیّ» است و جنبه آن سویی و حقی دارد. به همین دلیل نبوّت (نبوت تشریعی) منقطع و پایان‌پذیر است و مرتبط با این عالم می‌باشد؛ ولی ولایت انقطاع ندارد و در دو عالم مظهر دارد و مظاهر «ولی» در این عالم، پس از ختم نبوت تشریعی، ظهور و بروز دارند.[۵۵] به اعتقاد ایشان ولی مطلق در همه عوالم و این عالم کسی است که مظهر حضرت ذات به مقام جمعی و اسم جامع «الله» باشد و آن مقام ولایت پیامبر ختمی(ص) است که مظهر اسم جامع «الله» است و دیگر اولیا(ع) مظاهر و تجلیات او شمرده می‌شوند[۵۶]؛ همچنان‌که نبوت همه انبیا(ع) مظهر نبوّت او و شرایع آنان مظهر شریعت اوست.[۵۷]

امام‌خمینی مانند دیگر اهل معرفت[۵۸] معتقد است در نشئه ظاهر، گاهی نبوت ظاهر و ولایت پنهان است و گاهی ولایت ظهور پیدا می‌کند. مظهر اولی این ولایت و نبوت و خلافت مطلقه حضرتِ ختمی مرتبت(ص) است که به نبوت ظاهر شده است و با ظهور او نبوت پایان یافته است[۵۹] و به جهت اتحاد حقیقت محمدیه و علویه، علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) نیز مظهر ولایت مطلقه کلیه است.[۶۰] ایشان حیطه خلافت و نبوت انبیای الهی(ع) را بر اساس اسمای حاکم بر آنها می‌داند؛ از این جهت هر چه حیطه آن اسم الهی بیشتر باشد، دایره خلافت و نبوت گسترده‌تر و جامع‌تر است و از آنجا که پیامبر اسلام(ص) مظهر اسم جامع «الله» است، خلافت او دایمی، محیط، ازلی و ابدی خواهد بود.[۶۱]

اتحاد با حقیقت علویه

به اعتقاد امام‌خمینی رابطه پیامبر(ص) با امیرالمؤمنین(ع) و سایر امامان(ع) رابطه روح با نفس ناطقه است که با آن متحد است؛ ولی رابطه پیامبر(ص) با پیامبران دیگر(ع) مانند رابطه نفس با قواست که به منزله شئون او به‌شمار می‌روند.[۶۲] البته به اعتقاد ایشان این مقام و روحانیت برای رسول خدا(ص) به اصالت و برای امامان معصوم(ع) به تبع ایشان است و این به جهت اتحاد مقامات و روحانیت ایشان است.[۶۳] همچنین روحانیت محمدیه(ص) و علویه(ع) با هم متحدند و هر دو حقیقت فیض منبسط، نفس رحمانی و مقام برزخیت کبری می‌باشند[۶۴] و در عالم شهادت پیامبر(ص) مظهر غیب مطلق در نبوت و امیرالمؤمنین(ع) مظهر آن غیب در امامت می‌شود و همان‌طوری که در عالم غیب و غیب غیب با هم بودند، در عالم دنیا نیز اخوت و برادری داشتند.[۶۵] البته حقیقت علویه در استفاده و کسب حقایق عقلی و غیبی تابع حقیقت محمدی(ص) بوده است.[۶۶]

رابطه با لیلةالقدر

بعضی عارفان «لیلةالقدر» را بنیه محمدیه(ص) در حال احتجابش در مقام قلب بعد از شهود ذاتی دانسته‌اند؛ زیرا انزال قرآن تنها در این بنیه و در این حالت ممکن است. «قدر» همان بزرگی و شرف آن حضرت می‌باشد؛ زیرا قدر و شرف آن حضرت در این لیله ظهور پیدا کرده است.[۶۷] به اعتقاد امام‌خمینی برای هر صورتی در عالم، باطنی ملکوتی و غیبی است؛ از این جهت عارفان از مراتب قوس نزول عالم به اعتبار پنهان‌شدن خورشید حقیقت (حق‌تعالی) در افق تعینات خلقی به «لیل» و از مراتب قوس صعود به اعتبار طلوع آن «خورشید» و از حجاب تعینات به «یوم» تعبیر می‌کنند[۶۸] (ببینید: لیلة القدر). به اعتقاد ایشان از آنجا که همه عالم ظهور فیض منبسط است[۶۹] که همان حقیقت و روحانیت محمدی(ص) می‌باشد، قوس نزول را لیلةالقدر محمدی(ص) و قوس صعود را یوم‌القیامه احمدی(ص) می‌نامند؛ زیرا این دو قوس گستره نور فیض منبسط‌اند[۷۰]؛ چنان‌که از آنجا که نور حقیقت وجود به جمیع شئون و اسما و صفات و با کمال نوریت و تمام حقیقت در افق تعین محمدی(ص) غروب کرد، این تعین را لیلةالقدر مطلق می‌نامند و باقی لیالی را لیالی مقید.[۷۱]

امام‌خمینی در تفسیری بدیع، تعین حقیقت محمدی(ص) را مظهر اسم اعظم و اسم مستأثر الهی می‌داند و معتقد است باقی اسما این‌چنین نیستند و تعبیر هزار ماه در آیه «خَیرٌ مِنْ أَلْفِ شَهْرٍ»[۷۲] کنایه از مظهر باقی اسما است؛ زیرا برای خداوند هزار و یک اسم است که یک اسم آن مستأثر است که همان حقیقت محمدیه است و از این جهت کسی جز ذات مقدس رسول ختمی(ص) بر اسم مستأثر آگاهی نمی‌یابد[۷۳] (ببینید: لیلة القدر).

خلافت و ولایت حقیقت محمدی

در نگاه اهل معرفت خلافت امری است که خداوند قرار داده و در خلافت لازم است خلیفه صفات مستخلف‌عنه را داشته باشد.[۷۴] امام‌خمینی خلیفه اعظم الهی را همان اسم «الله» می‌داند که اصل ظهور جمیع اسمای دیگر و ربّ حقیقت محمدیه است و این خلیفه الهی واسطه ظهور حقیقت غیبی در اسما و صفات است و در همه اسما و اعیان سریان دارد.[۷۵] به اعتقاد ایشان این خلافت، حقیقت ولایت علویه(ع) نیز می‌باشد؛ زیرا ولایت که به معنای نزدیکی، تصرف، سلطنت، ربوبیت و نیابت است، در این خلافت وجود دارد و این حقیقت ربّ ولایت علوی(ع) و متحد با آن در دو عالم امر و خلق است[۷۶] (ببینید: خلافت و ولایت).

پانویس

  1. فیومی، المصباح المنیر، ۱۴۳.
  2. ابن‌منظور، لسان العرب، ۱۰/۵۲.
  3. طریحی، مجمع البحرین، ۵/۱۴۸.
  4. کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶.
  5. کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۶؛ کاشانی، اصطلاحات، ۳۸؛ جرجانی، التعریفات، ۴۰.
  6. سبزواری، شرح الاسماء الحسنی، ۵۶۸.
  7. جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۷۸.
  8. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۳۰۸–۳۰۹.
  9. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۴۵؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵ و ۹۹–۱۰۰؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۰۰–۱۰۱.
  10. بقره، ۳۰؛ کتاب مقدس، پیدایش، ب ۱؛ یوحنا، ب ۱.
  11. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۳ و ۱۱۷؛ فناری، مصباح الانس، ۳۹۱.
  12. شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۳۲؛ خواجه‌نصیر، شرح الاشارات و التنبیهات، ۳/۲۴۳.
  13. کلینی، الکافی، ۱/۴۴۰ و ۴۴۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۵/۲۴.
  14. ترمذی، ختم الاولیاء(ع)، ۴۷۰؛ عین‌القضات، تمهیدات، ۲۶۶.
  15. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۹۴ و ۱۲۰.
  16. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۰۹–۱۱۰ و ۲۶۰–۲۶۵؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۲۷–۱۲۹.
  17. قیصری، رسائل، ۱۲۵–۱۳۱؛ آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۵۱۵–۵۱۶.
  18. جامی، نقد النصوص، ۳۷.
  19. کاشانی، لطائف الاعلام، ۲۴۵–۲۴۶.
  20. آشتیانی، تعلیقات شرح فصوص، ۱۰۱۷.
  21. جامی، نقد النصوص، ۳۶–۳۷.
  22. فرغانی، منتهی المدارک، ۱/۳۶؛ ← فناری، مصباح الانس، ۲۰۵.
  23. آشتیانی، مقدمه نقد النصوص، ۴۸.
  24. آشتیانی، شرح مقدمه قیصری، ۷۵۱؛ امام‌خمینی، امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۸.
  25. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۷۷؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.
  26. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۸۱؛ آشتیانی، مقدمه امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۳۷.
  27. جهانگیری، محی‌الدین ابن‌عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، ۴۴۷–۴۴۸.
  28. قیصری، شرح فصوص، ۶۱.
  29. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۰–۳۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷؛ امام‌خمینی، چهل حدیث، ۶۳۴–۶۳۵.
  30. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.
  31. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷.
  32. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱–۶۳ و ۷۵–۷۶.
  33. فناری، مصباح الانس، ۳۲۳ و ۶۰۱–۶۰۲؛ یزدان‌پناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۵۸۷–۵۸۸.
  34. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵؛ امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۰۵.
  35. امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۷۱؛ امام‌خمینی، سرّ الصلاة، ۹۲.
  36. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸–۱۲۹.
  37. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۴۵–۲۴۶ و ۲۶۰؛ کاشانی، شرح فصوص، ۳۲۶؛ فناری، مصباح الانس، ۳۲۳.
  38. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۲۸.
  39. کلینی، الکافی، ۱/۱۱۰.
  40. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۶–۷۸.
  41. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۷–۷۸.
  42. امام‌خمینی، تقریرات، ۳/۴۷–۴۸.
  43. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۶.
  44. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵–۷۶.
  45. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۲۷.
  46. گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۴۹؛ آشتیانی، مقدمه تمهید، ۱۲۲.
  47. جلوه، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، ۲۸۵.
  48. جندی، شرح فصوص الحکم، ۱۴۲–۱۴۳؛ شاه‌آبادی، شذرات المعارف، ۱۶۲.
  49. امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸؛ امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۱.
  50. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۵۹–۶۱؛ امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۱–۲۲؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۱۷.
  51. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۶۳؛ امام‌خمینی، دعاء السحر، ۷۸.
  52. امام‌خمینی، چهل حدیث، ۵۴۷؛ امام‌خمینی، تعلیقه فوائد، ۵۶.
  53. فرغانی، منتهی المدارک، ۲/۱۹۷؛ قیصری، شرح فصوص، ۴۶۶–۴۶۷؛ ابن‌ترکه، شرح فصوص الحکم، ۱/۲۰۲.
  54. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۱/۲۲۹؛ قیصری، شرح فصوص، ۱۴۶–۱۴۷ و ۴۳۸.
  55. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۱۷۸.
  56. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱.
  57. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۱ و ۱۸۰.
  58. جندی، شرح فصوص الحکم، ۲۵۲؛ آملی، انوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعه، ۳۰۳–۳۰۴؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، ۳۲۴–۳۲۶.
  59. امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۴۰–۴۱ و ۷۲.
  60. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۴.
  61. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۸۳.
  62. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۷.
  63. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۹۰.
  64. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.
  65. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۲۳۲–۲۳۳.
  66. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۷۵.
  67. ابن‌عربی، تفسیر، ۲/۴۴۷.
  68. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸؛ امام‌خمینی، تعلیقات فصوص، ۸۳–۸۴.
  69. امام‌خمینی، حدیث جنود، ۲۵.
  70. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۸.
  71. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۲۹.
  72. قدر، ۳.
  73. امام‌خمینی، آداب الصلاة، ۳۳۷.
  74. ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، ۳/۲۹۹؛ فناری، مصباح الانس، ۴۷۲.
  75. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۱۶–۱۷ و ۲۷.
  76. امام‌خمینی، مصباح الهدایه، ۳۶.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آشتیانی، سیدجلال‌الدین، (تعلیقات) شرح فصوص الحکم، تألیف قیصری، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • آشتیانی، شرح مقدمه قیصری بر فصوص الحکم، قم، بوستان کتاب، چاپ پنجم، ۱۳۸۰ش.
  • آشتیانی، مقدمه تمهید القواعد، تألیف ابن‌ترکه، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
  • آشتیانی، مقدمه مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تألیف امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • آشتیانی، مقدمه نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تألیف عبدالرحمن جامی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و أطوار الطریقة و أسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • ابن‌ترکه، صائن‌الدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • ابن‌عربی، محی‌الدین، تفسیر ابن‌عربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
  • ابن‌عربی، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بی‌تا.
  • ابن‌منظور، لسان العرب، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر، دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
  • امام‌خمینی، التعلیقة علی الفوائد الرضویه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • امام‌خمینی، تقریرات فلسفه امام‌خمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
  • امام‌خمینی، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • امام‌خمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
  • امام‌خمینی، شرح امام‌خمینی، دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
  • امام‌خمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
  • ترمذی، محمدبن‌علی، ختم الاولیاء(ع)، تحقیق عثمان اسماعیل یحیی، بیروت، مهدالآداب الشرقیه، چاپ دوم، ۱۴۲۲ق.
  • جامی، عبدالرحمن، نقد النصوص فی شرح نقش الفصوص، تصحیح ویلیام چیتیک، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۰ش.
  • جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • جلوه، سیدابوالحسن، تعلیقه بر شرح فصوص الحکم، تألیف قیصری، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • جندی، مؤیدالدین، شرح فصوص الحکم، تحقیق سیدجلال‌الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۴۲۳ق.
  • جهانگیری، محسن، محی‌الدین ابن‌عربی چهره برجسته عرفان اسلامی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ پنجم، ۱۳۷۵ش.
  • خواجه‌نصیر طوسی، محمدبن‌محمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • سبزواری، ملاهادی، شرح الاسماء الحسنی، تحقیق نجفقلی حبیبی، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • شاه‌آبادی، محمدعلی، شذرات المعارف، توضیح و تقریر نورالله شاه‌آبادی، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • شیخ اشراق، سهروردی، شهاب‌الدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تصحیح سیداحمد حسینی اشکوری، تهران، مرتضوی، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • عین‌القضات، عبدالله‌بن‌محمد، تمهیدات، تحقیق عفیف عسیران، تهران، منوچهری، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ش.
  • فرغانی، سعیدالدین، منتهی المدارک فی شرح تائیه ابن‌فارض، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۸ق.
  • فناری، محمدبن‌حمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • فیّومی، احمدبن‌محمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
  • قیصری، داوودبن‌محمود، رسائل قیصری، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • قیصری، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلال‌الدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
  • کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • کاشانی، شرح فصوص الحکم، قم، بیدار، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
  • کاشانی، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادی‌زاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • کتاب مقدس، بی‌جا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • گنابادی، سلطان‌محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
  • لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • یزدان‌پناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام‌خمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.

پیوند به بیرون