فرار شاه، خروج محمدرضا پهلوی از ایران، پس از ناتوانی در مهار انقلاب اسلامی، ۲۶ دی ۱۳۵۷.

اشاره

پس از اوج‌گیری نهضت اسلامی ایران به رهبری امام‌خمینی در سال ۱۳۵۷ که به اعتراف فرماندهان نظامیِ رژیم پهلوی به یک جنگ روانی برای آنان شبیه بود،[۱] محمدرضا پهلوی تلاش کرد تا با تغییر نخست‌وزیر و جابه‌جایی مهره‌ها بر بحران غلبه کند.[۲] او به شهادت بسیاری از نزدیکانش از روحیه‌ای متزلزل به‌ویژه در مواقع بحرانی برخوردار بود[۳] (ببینید: محمدرضا پهلوی)؛ به همین دلیل در جریان حوادث ۲۵ تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ نیز پس از شکست اولیه طرح آمریکایی برای عزل محمد مصدق نخست‌وزیر وقت (ببینید: محمد مصدق)، به اتفاق همسرش به‌سرعت ایران را به مقصد عراق ترک کرد.[۴]

با ادامه نهضت اسلامی مردم، محمدرضا پهلوی به منظور مهار انقلاب پس از امیرعباس هویدا، جمشید آموزگار، جعفر شریف‌امامی، غلامرضا ازهاری و شاپور بختیار را برای ریاست دولت انتخاب کرد.[۵] اعتراض‌های مردم که پس از دی ۱۳۵۶ و حوادث قم، شکل جدیدی به خود گرفته بود، با این تغییراتِ نمایشی نه تنها کاهش نیافت، بلکه ابعاد جدیدی یافت.[۶] پیام‌های صریح امام‌خمینی علیه محمدرضا پهلوی و برنامه‌هایش[۷] و حمایت عظیم مردم از ایشان که به‌ویژه در راهپیماییِ روز عید فطر ۱۳/۶/۱۳۵۷ تجلی یافت (ببینید: عید فطر)، موجب ناکامی دولت شریف‌امامی و سرکوبی مردم در هفدهم شهریور شد[۸] (ببینید: هفده شهریور).

سرانجام با سقوط دولت شریف‌امامی، ازهاری در ۱۴/۸/۱۳۵۷ مأمور تشکیل دولت نظامی شد.[۹] دولت او نیز که پس از هجرت امام‌خمینی به پاریس با ابعاد گسترده‌تری از تظاهرات روبه‌رو شده بود،[۱۰] نه تنها موفق به حل بحران نشد، بلکه با سرکوب معترضان خشم آنان را شعله‌ورتر ساخت.[۱۱] در عین حال پهلوی در تلاشی ناموفق برای غلبه بر بحران کشور، به دنبال تشکیل دولت ائتلاف ملی با حضور چهره‌های ملی‌گرا مانند غلامحسین صدیقی و کریم سنجابی بود.[۱۲] صدیقی با وجود مخالفت با عملکرد محمدرضا پهلوی، پیشنهاد نخست‌وزیری را پذیرفت؛ ولی موفق به جلب نظر جناح‌های مختلف و حتی دوستان قدیم خود در جبهه ملی نشد.[۱۳] سنجابی دبیرکل وقت جبهه ملی نیز در پاریس برای دیدار دوباره با امام‌خمینی با شرط ایشان مبنی بر اعلام نظر صریح دربارهٔ سلطنت روبه‌رو شد[۱۴] و در اعلامیه‌ای سه‌ماده‌ای اعلام کرد سلطنت فعلی فاقد پایگاه قانونی و شرعی است و جنبش ملی و اسلامی ایران حاضر به شرکت در هیچ ترکیب حکومتی نخواهد بود و نظام مملکت باید با مراجعه به آرای عمومی معلوم شود. وی پس از بازگشت در دیداری که به درخواست محمدرضا پهلوی صورت گرفت، با ردّ پذیرش هرگونه مسئولیت، شرط تشکیل و موفقیت حکومت ائتلافی را خروج موقت وی از کشور دانست که با مخالفت او روبه‌رو شد[۱۵]؛ بنابراین دولت ائتلافی به این دلایل تشکیل نشد: عدم کنارگیری پهلوی از قدرت، اختلاف نظر جناح‌های مختلف در آمریکا و ایران برای اعلام راه حل به پهلوی و تأثیرپذیری و تردید او و پافشاری امام‌خمینی بر سقوط رژیم پهلوی.[۱۶]

امام‌خمینی که معتقد بود پنجاه سال حکومت پهلوی بر ایران با کودتای انگلیسی و تأسیس مجلس فرمایشی، غیرقانونی است،[۱۷] با اوج‌گیری نهضت در سال ۱۳۵۶، رسماً محمدرضا پهلوی را از سلطنت خلع کرد[۱۸] و بر عقیده کنار رفتن پهلوی از قدرت و متلاشی‌شدن نظام سلطنت پایبند و مصمم بود.[۱۹] ایشان در اردیبهشت ۱۳۵۷ پس از افزایش ناآرامی‌ها و لغو سفر پهلوی و همسر او به بلغارستان، ضمن انتقاد کنایه‌آمیز از پهلوی برای عدم استفاده از چنین فرصتی برای فرار، خروج قریب‌الوقوع او از ایران و سقوط سلسله پهلوی را بشارت داد.[۲۰]

امام‌خمینی که تشکیل دولت ائتلافی را توطئه‌ای برای حفظ پهلوی و به‌طور کامل مردود می‌دانست، مصالحه با رژیم را غیرممکن خواند و تأکید کرد با وجود پهلوی هیچ راه حلی امکان‌پذیر نیست.[۲۱] از پاییز ۱۳۵۷ با گسترش این احساس در میان مردم، مخالفت‌های اساسی با شخص پهلوی و گفتگوهای آزادانه دربارهٔ عدم لزوم سلطنت علنی‌تر شد.[۲۲] اصرار امام‌خمینی و حمایت مردم در تظاهرات تاسوعا و عاشورا (ببینید: تاسوعا و عاشورا) که امام‌خمینی آن را خواست عمومی مردم برای سقوط نظام سلطنتی خواند،[۲۳] به شکست دولت نظامی ازهاری و استعفای او منجر شد.[۲۴] در پی استعفای دولت ازهاری در ۱۱/۱۰/۱۳۵۷، شرایط و اوضاع حاکم بر کشور و تشدید نهضت مردم ایران، پهلوی را بر آن داشت برای عبور از بحران، با قبول نخست‌وزیری شخصیتی ملی‌گرا، کشور را ترک کند[۲۵] و امیدوار باشد تا بار دیگر مانند مرداد ۱۳۳۲ که به کمک ارتش به کشور دعوت شد، به ایران بازگردد.[۲۶] در همین راستا شاپور بختیار که از اعضای جبهه ملی بود، بدون توجه به توصیه دوستانِ هم‌حزبی خود مبنی بر لزوم جلب حمایت امام‌خمینی و روحانیان پیش از پذیرش نخست‌وزیری، با شرایطی ازجمله خروج پهلوی از کشور، قبول مسئولیت کرد.[۲۷] او که امیدوار بود با وجهه مبارزاتی خود انقلاب را مهار کند، ضمن مصاحبه‌ای خروج قریب‌الوقوع پهلوی از ایران را به اطلاع ملت رساند[۲۸] (ببینید: شاپور بختیار).

محمدرضا پهلوی پس از معرفی اعضای دولت بختیار، با پیشنهاد بختیار موافقت کرد؛ پیشنهاد بختیار این بود که پهلوی پیش از رفتن به مرخصی، برای محترم‌شمردن قانون اساسی، شورای سلطنت تعیین کند تا در غیاب او شورای سلطنت کشور را اداره کند.[۲۹] از صبح ۲۶ دی‌ماه، رادیو ایران به دفعات خبر دعوت محمد انور سادات رئیس‌جمهور مصر از پهلوی و مسافرت او به این کشور را به منظور استراحت اعلام کرد.[۳۰] برای اطمینان پهلوی از رأی مجلس به دولت بختیار، بدون فاصله پس از رأی اعتماد مجلس سنا و شورای ملی به دولت بختیار،[۳۱] نخست‌وزیر و رئیس مجلس در فرودگاه حاضر شدند.[۳۲] در ساعت ۰۸: ۱۳دقیقه، پهلوی به همراه همسرش، فرح دیبا، با بدرقه بختیار نخست‌وزیر، رؤسای مجلس سنا و شورای ملی (جواد سعید و محمد سجادی)، عبدالعلی بدره‌ای فرمانده نیروی زمینی، عباس قره‌باغی رئیس ستاد ارتش، علیقلی اردلان وزیر دربار، معینیان رئیس‌دفتر مخصوص، علی نشاط فرمانده گارد شاهنشاهی و گروهی دیگر از افراد، فرودگاه مهرآباد را با چهره‌ای غمگین و چشمانی پر از اشک، در حالی‌که جعبه‌ای حاوی خاک ایران را با خود داشت، به مقصد اسوان در مصر ترک کرد.[۳۳] پهلوی پیش از حرکت، در گفتگوی کوتاهی با خبرنگاران، دلیل سفر خود را احساس خستگی و نیاز به استراحت اعلام کرد و با ابراز امیدواری به موفقیت دولت جدید، تأکید کرد که مدتی به همکاری و حس وطن‌پرستی به معنی اشد کلمه نیاز است. او از پاسخ به پرسش دربارهٔ زمان بازگشت خود خودداری و این امر را به چگونگی وضع مزاجی‌اش موکول کرد.[۳۴] وی هدایت هواپیمای اختصاصی بوئینگ ۷۰۷ را در آغاز خود بر عهده گرفت؛ ولی پس از ترک فضای فرودگاه، هدایت را به بهزاد معزی خلبان سپرد.[۳۵]

پهلوی را در این سفر، امیراصلان افشار (رئیس کل تشریفات)، کیومرث جهان‌بینی (رئیس گاردهای محافظ پهلوی)، لوسی پیرنیا (پزشک دیبا و فرزندان پهلوی)، یزدان نویسی و علی شهبازی (محافظان مخصوص دیبا)، امیر پورشجاع و محمود الیاسی (پیش‌خدمت‌های مخصوص پهلوی) و کامبیز آتابای (رئیس اصطبل سلطنتی) همراهی‌کردند.[۳۶]

علل فرار

دربارهٔ علت فرار محمدرضا پهلوی، تحلیل‌های گوناگونی ارایه شده است. برخی بر این نظرند که وی، با توافق بختیار و با انگیزه استراحت به خارج از کشور رفت تا بختیار امکان بیشتری برای مهار بحران و انقلاب اسلامی بیابد.[۳۷] در برابر، گروهی ازجمله خود پهلوی به این نظر رسیدند که حکومت وی با موافقت و رضایت غربیان سرنگون شده و او مانند پدرش چاره دیگری ندارد.[۳۸]

از سوی دیگر، مقامات آمریکایی از اواخر سال ۱۳۵۶، به جمع‌آوری مستقیم اطلاعات دربارهٔ مخالفان پهلوی جدای از منابع دولتی پرداختند و به‌تدریج و از طرق مختلف با مخالفان ارتباط پیدا کردند.[۳۹] این ارتباطات و بررسی مسئله در کنفرانس گوادلوپ موجب شد آمریکا با اعلام قطع حمایت خود از شاه ایران به دلیل مخالفت‌های فزاینده و همه‌جانبه مردم ایران، او را در تصمیم برای ماندن یا رفتن به یک تعطیلات احتمالاً بی‌بازگشت مخیر کند.[۴۰]

با اوج‌گیری انقلاب، بر طرفداران داخلی و خارجی پهلوی مسجّل شد تا زمانی که پهلوی در ایران باقی بماند، نظم و آرامش برقرار نخواهد شد؛ بنابراین خروج او از کشور، برای این دسته نیز امری قطعی تلقی شد.[۴۱] هم‌زمان با افزایش بحران سیاسی در ایران، گزارش‌های سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (سیا) و وزارت خارجه و خبرهایی که از طریق دیپلمات‌های سایر کشورها در تهران به آمریکا می‌رسید، همه به گریزناپذیری خروج پهلوی از ایران اشاره می‌کرد.[۴۲]

کنفرانس گوادلوپ که در ۱۴/۱۰/۱۳۵۷ در جزیره گوادلوپ فرانسه و با حضور رهبران چهار کشور بزرگ صنعتی آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربی برگزار شد، به بررسی مسائل مهم جهانی به‌ویژه ایران پرداخت.[۴۳] این کنفرانس بر سرنوشت و آینده سیاسی محمدرضا پهلوی، تأثیر زیادی گذاشت.[۴۴] افزون بر این عوامل، بحران سیاسی ایران که به انقلاب منجر شد، موجب شد وی که تا آن زمان کانون همه تصمیمات مهم لشکری و کشوری بود، ناگهان از هر گونه تصمیم‌گیری جدی ناتوان شود. پیش از این نیز نشانه‌های بی‌تصمیمی و افسردگی در برابر حوادث در شخصیت او مشهود بود؛ ولی در آستانه انقلاب، داروهای ضد سرطان، منجر به تشدید این عوامل در شخصیت او شد.[۴۵]

از نظر سولیوان سفیر آمریکا در ایران، تنها راهِ حل بحران، ایجاد مصالحه میان ارتش و مخالفان مذهبی بود و شرط چنین مصالحه‌ای، خروج پهلوی و برخی افسران ارشد از ایران بود.[۴۶] بر همین اساس آمریکا از شرط بختیار برای پذیرش نخست‌وزیری حمایت کرد و سولیوان از پهلوی خواست کشور را ترک کند.[۴۷]

به تعبیر اردشیر زاهدی، پهلوی پس از بازدید هوایی از تهران و تماشای تظاهرات مردم در روز عید فطر که میلیون‌ها نفر شعار «مرگ بر شاه» می‌دادند، دستور داد تمام خویشان و نزدیکان خانواده پهلوی و دیبا فوراً از کشور خارج شوند؛ از این‌رو همه وابستگان و بسیاری از افسران عالی‌رتبه ارتش و مدیران بلندپایه مملکتی با کسب اجازه از او از ایران خارج شدند.[۴۸] اشرف پهلوی نیز چندی قبل به درخواست برادرش از ایران رفته بود.[۴۹] روز پیش از سفر پهلوی، فریده دیبا (مادر فرح دیبا) به اتفاق دو فرزند کوچک پهلوی (علیرضا و لیلا) با یک هواپیمای ارتشی به مقصد آمریکا از ایران خارج شدند.[۵۰] فرزندان دیگر چند هفته پیش به آمریکا فرستاده شده بودند.[۵۱]

دو روز پیش از سفر پهلوی، چهارده بسته بزرگ پر از متعلقات او و خاندان سلطنتی به فرودگاه برده شد. این چهارده بسته عملاً یکی از دو هواپیمایی را که قرار بود او و همراهانش را از کشور خارج کند، پر می‌کرد. چند روز پیش‌تر نیز الیاسی از خدمتکاران معتمد او با یک هواپیمای اختصاصی کوچک، اوراق بهادار و دیگر اسناد ارزشمند او را با خود به سوئیس برد. چند و چون این پرواز یکسره محرمانه نگه داشته شده است و محتویات آنچه الیاسی با خود به سوئیس برد روشن نیست.[۵۲] در ۲۳/۱۰/۱۳۵۷ با تأیید محمدرضا پهلوی، فرح دیبا دستور بسته‌بندی و جمع‌آوری جواهرات، عتیقه و الماس‌های گرانبها و غیره را در ۳۸۴ چمدان و زیر نظر یک تیم از افراد قابل اعتماد صادر کرد. به گفته وی، اموال پهلوی به هنگام خروج از ایران تنها ۶۲ میلیون دلار بوده است (ایسنا). این در حالی است که طی پاییز ۱۳۵۷، شایعاتی مبنی بر خروج غیرقانونی ارز و سرمایه‌های ملی توسط خاندان سلطنتی و کارگزاران رژیم، منتشر شده بود[۵۳] و در ۲۹/۹/۱۳۵۷، دادستان تهران اسامی بیش از ۱۰۰ تن را که حدود ۴/۲ میلیارد دلار ارز را خارج کرده بودند؛ تأیید و اعلام کرد.[۵۴] همچنین در بیانیه رسمی وزارت دادگستری دولت موقت، به خروج مبلغ ۲۱ میلیارد دلار، توسط محمدرضا پهلوی و بستگانش اشاره شده است.[۵۵] به جز این مبالغ، صندوق‌های پر از اشیای قیمتی (قالی، تابلو، جواهرات و غیره) چیزی بود که مأموران گمرگ در سراسر اروپای غربی و آمریکای شمالی، طی این ماه‌ها با آن روبه‌رو بودند.[۵۶]

بازتاب داخلی و خارجی

پس از فرار محمدرضا پهلوی از ایران، موج شادی و شعف سراسر کشور را فرا گرفت. مردم با حضور در خیابان‌ها و پخش گل و شیرینی به شادمانی و جشن پرداختند و فرار شاه را پیروزی خواندند.[۵۷] روزنامه‌های پرشمارگان با تیتر معنادار و درشتِ «شاه رفت»،[۵۸] امید را در مردم تقویت کردند؛ چنان‌که پخش قیافه غمگین پهلوی از تلویزیون، مردم را به ادامه تظاهرات مصمم‌تر کرد و مجسمه‌های رضا و محمدرضا پهلوی، در بیشتر شهرها به پایین کشیده شد.[۵۹]

همچنین دفتر نمایندگی ایران در سازمان ملل به نشانه همبستگی با مردم ایران روز ۲۶/۱۰/۱۳۵۷ تعطیل شد و نیز دیپلمات‌های ایرانی سفارت ایران در آمریکا اعلام کردند از این پس با اردشیر زاهدی سفیر ایران همکاری نخواهند کرد[۶۰]؛ اما از آنجاکه به‌زعم آمریکا خروج پهلوی از ایران، منجر به فرار فرماندهان ارتش و انحلال آن می‌شد، چنان‌که برخی فرماندهان ارتش در دیدار با ژنرال رابرت هایزر، به‌صراحت به این مسئله اشاره کرده بودند،[۶۱] آمریکا کوشید برای تثبیت حکومت و رسیدن به اهداف متعدد خود، همچنین کنترل و هدایت اوضاع سیاسی ایران پس از خروج پهلوی، پیش از آن هایزر را به ایران اعزام کند.[۶۲] هایزر که معاون فرمانده کل نیروهای سازمان پیمان آتلانتیک نیز بود، با چند مأموریت عمده و مهم از سوی آمریکا به ایران فرستاده شد.[۶۳] او برای شکستن اعتصاب‌ها، تقویت روابط ارتش و تثبیت دولت بختیار و نیز اقدامات احتیاطی برای مقابله با سقوط دولت نوبنیادِ غیرنظامی آمده بود[۶۴]؛ اما با همه تلاش‌هایی که کرد، نتوانست به اهداف مورد نظر آمریکا دست یابد.[۶۵]

واکنش امام‌خمینی و مبارزین

امام‌خمینی که به‌قدرت‌رسیدنِ رضاخان و پسرش را تنها به حمایت آشکار انگلیس و آمریکا می‌دانست، باور داشت محمدرضا پهلوی در مدت سلطنت خود، ایران را به یک مستعمره رسمی آمریکا تبدیل کرده است[۶۶]؛ بنابراین سرنگونی حکومت پهلوی را نخستین گام برای رسیدن به مقصود اصلی یعنی تشکیل حکومتِ اسلامی که خواست ملت نیز بود، بیان می‌کرد[۶۷] و هر گونه حرکت مسالمت‌جویانه و سازش‌گرانه از شاه و دیگران را به‌کلی مردود می‌شمرد[۶۸] و آن را توطئه‌ای برای حفظ او می‌خواند.[۶۹] امام‌خمینی پس از فرار شاه، با مغتنم شمردن این رویداد، آن را طلیعه پیروزی و از «ایام الله» خواند[۷۰]؛ با این حال، ایشان، خروج پهلوی از کشور را به هیچ‌وجه هدف تلقی نمی‌کرد و آن را ناکافی می‌دانست.[۷۱]

امام‌خمینی در ادامه با تأکید بر مبارزه تا شکست کامل نظام سلطنتی، دو مجلس و شورای سلطنت را غیرقانونی و عضویت در آن را به منزله دخالت در مقدرات کشور و جرم تلقی کرد و به تمامی دست‌اندرکاران و صاحب‌منصبان رژیم، اعضای مجلس شورای ملی، وزرای دولت بختیار و اعضای شورای سلطنت هشدار داد از سمت‌های خود کناره‌گیری کنند.[۷۲] در پی این اخطار بسیاری از نمایندگان مجلس شورای ملی، وزرا و صاحب‌منصبان رژیم، از مقام خود استعفا کردند.[۷۳] روحانیت تهران در این زمان ضمن درخواست از امام‌خمینی برای بازگشت به میهن، از مردم خواست تا از حمله به مأموران نظامی و مؤسسات دولتی خودداری کنند.[۷۴] علمای تهران و قم و نیز اعضای جبهه ملی با انتشار اعلامیه‌های جداگانه از مردم برای حضور در راهپیمایی اربعین حسینی دعوت کردند.[۷۵]

امام‌خمینی پیش از خروج پهلوی از کشور، تمامی دارایی و اموال او در بانک‌های داخلی و خارجی را ملی اعلام کرد[۷۶] و ضمن بیانیه‌ای در تاریخ ۲۲/۱۰/۱۳۵۷ از تشکیل شورای انقلاب خبر داد[۷۷] (ببینید: شورای انقلاب اسلامی). ایشان همچنین طی سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های مختلف، از ملت ایران خواست در اندیشه خلع سلطه اجانب، ترمیم خرابی‌ها، کنارنهادن اختلافات حزبی و مسلکی، حفظ نظم و نیز جلوگیری از فتنه فرصت‌طلبان باشند.[۷۸]

طی روزهای ۲۶ دی تا ۷ بهمن ۱۳۵۷ به درخواست آمریکا در پنج نوبت میان نماینده امام‌خمینی (ابراهیم یزدی) و دیپلمات آمریکایی (وارن زیمرمن) مذاکراتی انجام شد. حمایت از دولت بختیار و تأخیر سفر امام‌خمینی به ایران، از مطالب مهم مطرح‌شده در این مذاکرات بود[۷۹]؛ اما اصرار آمریکا بر تعویق سفر امام‌خمینی، موجب تعجیل ایشان برای بازگشت به ایران شد[۸۰] (ببینید: بازگشت امام‌خمینی).

پیامدهای خروج پهلوی

خروج پهلوی از کشور، باعث ضعیف‌شدن روحیه ارتش و شکاف فزاینده در میان آنان شد.[۸۱] پس از راهپیمایی اربعین حسینی (۲۹/۱۰/۱۳۵۷) که در آن میلیون‌ها نفر به انقلاب رأی اعتماد دادند و در قطعنامه پایانی خود خواستار خلع پهلوی از سلطنت، بازگشت امام‌خمینی و تشکیل جمهوری اسلامی شدند،[۸۲] روزنامه‌ها برای نخستین بار جزئیات سیاست جمهوری اسلامی را به‌طور مستقیم و به نقل از نزدیکان امام‌خمینی شرح دادند.[۸۳]

امام‌خمینی در ۲۲ و ۲۳/۱۰/۱۳۵۷ با انتشار پیام‌هایی، از احتمال مقابله ارتش با مردم پس از خروج پهلوی از کشور سخن گفت و از آن ابراز نگرانی کرد.[۸۴] این نگرانی از آنجا ناشی می‌شد که عده‌ای از فرماندهان ارتش، خواهان سرکوب اعتراضات مردم پس از خروج پهلوی از ایران بودند.[۸۵] این عده از افسرانِ بلندپایه نیروهای مسلح، معتقد بودند رفتن وی از ایران موجب تجزیه کشور خواهد شد؛ اگرچه این گروه در انجام‌شدن و موفقیت چنین اقدامی تردید داشتند.[۸۶] در عین حال، بازگشت امام‌خمینی به ایران و سیر حوادث پس از آن، شکست کامل نظام سلطنتی را نوید می‌داد[۸۷]؛ بنابراین ضعف روحیه ارتش پس از خروج پهلوی که عملاً بی‌سرپرست شده بود،[۸۸] به اضافه دعوت امام‌خمینی به همدلی میان ارتش و مردم و ملحق‌شدن ارتش به ملت[۸۹] و همچنین شعارهای «ارتش برادر ماست» و «برادر ارتشی چرا برادرکشی» از سوی تظاهرکنندگان، موجب تسلیم‌شدن ارتش در برابر اراده ملت شد[۹۰] (ببینید: انقلاب اسلامی ایران).

استرداد پهلوی

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، امام‌خمینی در ششم اسفند ۱۳۵۷ در پیامی اعلام کرد محمدرضا پهلوی باید به ایران برگردد.[۹۱] دادگاه انقلاب نیز حکم جلب او و مصادره اموال خاندان پهلوی را صادر کرد (ببینید: مصادره اموال). بر همین اساس وزارت دادگستری، وزارت امور خارجه و دیگر مراکز ذیربط در دولت موقت برای استرداد او به اتهام خیانت گسترده در طول ۳۷ سال حکومت، پیگیری وسیعی آغاز کردند.[۹۲] در ۱/۱۲/۱۳۵۷ هواپیمای بوئینگ ۷۰۷ (اختصاصی شاهین) با خلبان و پنج تن از خدمه، به ایران بازگردانده شد.[۹۳]

پهلوی که برای خروج از ایران، تنها موفق به دریافت ویزا از دولت مصر شده بود، نخست به مدت شش روز در مصر اقامت کرد و پس از آن به دعوت ملک‌حسن، سلطان مراکش به این کشور رفت[۹۴] (ببینید: ملک‌حسن). ۲۲ بهمن ۱۳۵۷، زمانی که محمدرضا پهلوی در مراکش بود، فرستاده آمریکا با او دیدار کرد. سه روز بعد، اولین حمله به سفارت آمریکا در ایران اتفاق افتاد.[۹۵] پهلوی در سوم اسفند ۱۳۵۷، در پیامی به سفیر آمریکا در مراکش، اعلام کرد قصد دارد هفته دیگر به آمریکا سفر کند. آمریکا پس از تشکیل جلسه کمیته هماهنگی شورای امنیت ملی در کاخ سفید، از طریق نمایندگانش، او را قانع کرد که در شرایط فعلی، دعوت پیشین آمریکا را نادیده بگیرد، زیرا در صورت ورود به آمریکا با مشکلاتی روبه‌رو خواهد بود و دولت آمریکا قادر نیست از تصمیمات قانونی کنگره علیه او به عنوان یک فرد عادی مقیم آمریکا جلوگیری کند.[۹۶]

نیمه دوم اسفند، پادشاه مراکش که از پیامدهای سیاسی حضور پهلوی در مراکش نگران بود، مؤدبانه عذر او را خواست. محمدرضا برای یافتن اقامتگاه با چند کشور تماس گرفت ولی نتیجه‌ای نگرفت. سرانجام به کمک دیوید راکفلر، دوست امریکایی‌اش، توانست پناهگاهی در باهاما پیدا کند و در تاریخ ۱۰/۱/۱۳۵۸، پس از دو ماه و ده روز توقف در مراکش، عازم باهاما شد. از این تاریخ روابط محمدرضا پهلوی و دولت کارتر به تیرگی گرایید و او آشکارا عامل اصلی از دست رفتن تاج و تختش را کارتر و سیاست‌های وی دانست. پهلوی در مدت دو ماه و چند روز اقامت در باهاما، نوشتن خاطرات خود با عنوان «پاسخ به تاریخ» را آغاز کرد؛ در همین حال تلاش دوستان او برای متقاعدکردن کارتر و دعوت از محمدرضا پهلوی ادامه داشت.[۹۷] خودداری دولت باهاما از تمدید ویزای اقامت پهلوی و همراهانش، موجب شد او بار دیگر در صدد یافتن اقامتگاه باشد. در این زمان، دولت انگلستان نیز از پذیرفتن پهلوی سرباز زد. سرانجام با مداخله هنری کسینجر و وزارت خارجه آمریکا، رئیس‌جمهور مکزیک به‌رغم مخالفت وزیر امور خارجه‌اش، از محمدرضا پهلوی برای اقامت در مکزیک دعوت کرد و پهلوی در ۲۰/۳/۱۳۵۸با یک هواپیمای کرایه‌ای وارد مکزیک شد.[۹۸] وخامت حال پهلوی و فشار محافل طرفدارش بر دولت آمریکا موجب شد تا آمریکا ضمن اطمینان‌دادن به مقامات ایرانی از نبود هر گونه توطئه سیاسی، با سفر او به آمریکا برای معالجه موافقت کند؛ بنابراین وی در ۳۰/۷/۱۳۵۸ وارد آمریکا و بی‌درنگ در بیمارستان بستری شد.[۹۹] پس از سفر پهلوی به آمریکا، تلاش‌های دولت ایران برای بازگرداندن او، به دلیل فقدان قرداد استرداد مجرمان بین ایران و آمریکا، به اقدام مؤثری منجر نشد.[۱۰۰]

امام‌خمینی در ۱۰/۸/۱۳۵۸ در پیامی به مناسبت سالروز سیزدهم آبان ۱۳۵۷ از روحانیان و دانشجویان خواست تا حملات خود را علیه آمریکا و اسرائیل برای استرداد پهلوی گسترش دهند.[۱۰۱] این پیام انگیزه‌ای شد برای تسخیر سفارت آمریکا و گروگان‌گرفتنِ کارمندان سفارت به دست «دانشجویان مسلمان پیرو خط امام» که خواستار استرداد پهلوی به کشور بودند[۱۰۲] (ببینید: تسخیر لانه جاسوسی امریکا). امام‌خمینی تنهاشرطِ آزادی گروگان‌ها را بازگرداندن پهلوی به ایران اعلام کرد.[۱۰۳] ایشان که به دلیل جنایات بی‌شمار پهلوی، خواستار محاکمه او در ایران بود، دولت را به پیگیری و سعی جدی بر بازگرداندن او و اموال ملت مکلف کرد[۱۰۴]؛ اگرچه امام‌خمینی باور داشت آمریکا در هیچ صورتی حاضر به تحویل پهلوی به ایران نیست؛ زیرا او، کلید جرم‌های رئیس‌جمهور آمریکا در ایران بود.[۱۰۵]

تسخیر سفارت آمریکا در ایران و مشکلات ناشی از آن موجب شد پهلوی تصمیم بگیرد بدون فاصله پس از ترخیص از بیمارستان از آمریکا خارج شود[۱۰۶]؛ اما به دلیل عدم پذیرش کشورهای دیگر (به جز مصر، پاراگوئه و آفریقای جنوبی) و مخالفت آمریکا با سفر او به مصر، وی پنهانی به فرودگاه لاکلند در پایگاه نیروی هوایی آمریکا در تگزاس منتقل شد و پس از دو هفته با پذیرش موقت پاناما، به این کشور سفر کرد.[۱۰۷] دولت ایران نیز تقاضای رسمی استرداد پهلوی را به دولت پاناما تقدیم کرد. دولت پاناما در نامه‌ای خطاب به شورای انقلاب اسلامی، پیش‌شرط‌های لازم برای استرداد او را برشمرد و تأکید کرد در این مدت او تحت نظر مقامات امنیتی پاناماست.[۱۰۸] با افزایش تنش میان پهلوی و دولت پاناما، همچنین اصرار دولت آمریکا بر توقف او در پاناما، وی با پذیرش دعوت انور سادات، به‌سرعت پاناما را به مقصد مصر ترک کرد.[۱۰۹] وی سرانجام در ۵/۵/۱۳۵۹ در ۶۱سالگی در مصر درگذشت (ببینید: محمدرضا پهلوی).

پانویس

  1. مرکز اسناد، ما گرفتار یک جنگ واقعی روانی شده‌ایم، ۱۷.
  2. یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۲۰.
  3. جانزاده، خاطرات سیاسی سران رژیم پهلوی، ۲۲۳؛ برژینسکی، خاطرات، ۲۵.
  4. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۱۳۵؛ باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب، ۳۹۵–۳۹۶.
  5. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۳۳، ۳۴۵، ۳۴۹ و ۳۵۹.
  6. خمینی، ۱/چهل‌وچهار ـ پنجاه؛ یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۵۸ و ۱۴۲.
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۴۴۹–۴۵۱.
  8. خمینی، ۱/چهل‌وپنج.
  9. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۴۹؛ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۱۳۱–۱۳۲.
  10. استانی‌لند، سقوط دوستان ایالات متحده آمریکا، ۱۲۰؛ یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۱۱۳–۱۱۸.
  11. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۵۳؛ کرباسچی، هفت‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب، ۲/۹۹۶–۱۰۴۸.
  12. ذاکری، طلوع خورشید، ۵۸۳.
  13. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، ۱۹/۳۴۲، ۵۳۶، ۵۴۲ و ۲۱/۴۳۰–۴۳۱.
  14. یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۱۲۰–۱۲۳.
  15. سنجابی، خاطرات سیاسی، ۳۲۸–۳۳۰ و ۳۳۹–۳۴۳.
  16. یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۱۶۳–۱۶۵.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۷۳–۱۷۴ و ۲۰۵.
  18. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۵.
  19. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۲۰۰، ۲۹۲ و ۵۰۱.
  20. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۸۳ و ۳۹۲–۳۹۳.
  21. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۷ و ۳۵۳–۳۵۴.
  22. مؤسسه مطالعات، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، ۹/۱۶۳–۱۶۴.
  23. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۰۴–۲۰۶.
  24. ذاکری، طلوع خورشید، ۵۸۳.
  25. ‌باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب، ۳۶۹.
  26. یزدی، آخرین تلاش‌ها، ۲۷۱.
  27. سنجابی، خاطرات سیاسی، ۳۴۴–۳۴۵؛ بختیار، سی و هفت روز پس از سی‌وهفت سال، ۱۰–۱۱.
  28. اطلاعات، ۱۶/۱۰/۱۳۵۷، ۶.
  29. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۵۸–۳۵۹.
  30. کاتوزیان، خاطرات کیان، ۸۲.
  31. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۶۸–۳۶۹؛ کیهان، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۲.
  32. مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی، ۳۴۳.
  33. اطلاعات، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۷؛ کیهان، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۲؛ مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی، ۳۴۴؛ قره‌باغی، اعترافات ژنرال، ۱۸۲؛ نیازمند، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، ۱/۵۹۰.
  34. مهدوی، انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی، ۳۴۴–۳۴۵؛ نیازمند، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، ۲/۸۶.
  35. شوکراس، آخرین سفر شاه، ۵۰.
  36. شوکراس، آخرین سفر شاه، ۵۱؛ نیازمند، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، ۲/۹۲–۹۳.
  37. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۴۹۰.
  38. پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۶۳ و ۳۶۷؛ میلانی، نگاهی به شاه، ۵۱۲–۵۱۴.
  39. یزدی، شصت سال، ۲۵۵.
  40. یزدی، شصت سال، ۲۶۲–۲۶۶.
  41. باقی، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب، ۴۰۴؛ برژینسکی، خاطرات، ۲۹؛ هایزر، مأموریت مخفی، ۸۹.
  42. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۴۵۵ و ۴۹۱.
  43. بیدخوری، در گوادلوپ چه گذشت؟، ۹.
  44. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، کوثر، ۲/۵۹۹.
  45. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۱۰.
  46. استانی‌لند، سقوط دوستان ایالات متحده آمریکا، ۱۲۸.
  47. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۲۰۴–۲۰۵؛ استانی‌لند، سقوط دوستان ایالات متحده آمریکا، ۱۳۹.
  48. جانزاده، خاطرات سیاسی سران رژیم پهلوی، ۲۴۳.
  49. شوکراس، آخرین سفر شاه، ۲۴۳.
  50. اطلاعات، ۲۶/۱۰/۱۳۵۷، ۷.
  51. نیازمند، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، ۲/۹۳.
  52. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۰۹.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۱۱ و ۱۱۳؛ سعادتی، روزشمار انقلاب اسلامی، ۸/۲۶–۲۷، ۷۹ و ۳۰۲–۳۰۳؛ خلیلی، گام‌به‌گام با انقلاب، ۱/۱۲۰–۱۲۷.
  54. سعادتی، روزشمار انقلاب اسلامی، ۸/۴۷۴.
  55. اطلاعات، ۵/۱۲/۱۳۵۷، ۸.
  56. شوکراس، آخرین سفر شاه، ۱۰–۱۱.
  57. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۴۱۰–۴۱۱؛ اطلاعات، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۲.
  58. اطلاعات، ۲۶/۱۰/۱۳۵۷، ۱؛ کیهان، ۲۶/۱۰/۱۳۵۷، ۱.
  59. سولیوان و پارسونز، خاطرات دو سفیر، ۴۱۰؛ کیهان، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۳ و ۷.
  60. ذاکری، طلوع خورشید، ۶۵۱.
  61. هایزر، مأموریت مخفی، ۹۹.
  62. هایزر، مأموریت مخفی، ۸۵، ۹۰ و ۱۲۰؛ پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۶۴–۳۶۷.
  63. هایزر، مأموریت مخفی، ۹۰–۱۰۵؛ پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۶۴.
  64. هایزر، مأموریت مخفی، ۱۲۲–۱۳۷ و ۴۵۷–۴۵۹؛ سفری، قلم و سیاست، ۴/۲۷۰.
  65. هایزر، مأموریت مخفی، ۴۵۹–۴۷۵؛ برژینسکی، خاطرات، ۵۸.
  66. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۳۳–۳۳۴ و ۴/۴۱۳.
  67. امام‌خمینی، صحیفه، ۳/۳۷۲، ۴۶۸ و ۴/۴۱۲.
  68. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۴۶، ۳۴۸ و ۵/۲۵۴.
  69. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۴۶۲ و ۵/۴۵۵.
  70. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۸۴، ۴۸۶ و ۹/۴۶۷.
  71. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۷.
  72. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۱۷، ۴۷۹، ۴۹۸ و ۵۰۲.
  73. اطلاعات، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۲ و ۲۸/۱۰/۱۳۵۷، ۸.
  74. ذاکری، طلوع خورشید، ۶۵۳؛ کیهان، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۵.
  75. هاشمی، کارنامه و خاطرات، ۱۵۳ و ۱۵۵؛ اطلاعات، ۲۷/۱۰/۱۳۵۷، ۲.
  76. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۸.
  77. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۲۶.
  78. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۷۸، ۴۸۴–۴۸۷ و ۵۰۲.
  79. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۲۷۵–۳۰۰؛ ذاکری، طلوع خورشید، ۶۵۲–۶۵۳.
  80. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۸۲.
  81. جباری، گزارش زمستان ۵۷، ۱۶۲–۱۶۳.
  82. هاشمی، کارنامه و خاطرات، ۱۵۵؛ اطلاعات، ۳۰/۱۰/۱۳۵۷، ۶ و ۸.
  83. اطلاعات، ۳/۱۱/۱۳۵۷، ۸.
  84. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۲۷ و ۴۳۴.
  85. هایزر، مأموریت مخفی، ۶۵ و ۱۰۹.
  86. هایزر، مأموریت مخفی، ۱۰۹ و ۲۳۷؛ پهلوی، پاسخ به تاریخ، ۳۶۵؛ بازرگان، خاطرات، ۲/۲۹۸.
  87. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۱۷۶.
  88. جانزاده، خاطرات سیاسی سران رژیم پهلوی، ۲۳۳.
  89. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۲۷، ۴۳۴ و ۴۸۷.
  90. بازرگان، خاطرات، ۲/۲۹۶.
  91. امام‌خمینی، صحیفه، ۶/۲۲۶ و ۲۳۲.
  92. مؤسسه تنظیم، سیر مبارزات امام‌خمینی، کوثر، ۳/۶۸؛ کیهان، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷، ۹.
  93. کیهان، ۲/۱۲/۱۳۵۷، ۸؛ اطلاعات، ۱/۱۲/۱۳۵۷، ۲.
  94. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۱۸ و ۵۲۳؛ نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۴۱۹.
  95. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۴۲۰–۴۲۱.
  96. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۴۲۱–۴۲۲.
  97. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۴۲۲–۴۲۴.
  98. نجاتی، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، ۲/۴۲۵؛ میلانی، نگاهی به شاه، ۵۲۴–۵۲۵.
  99. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۲۴–۵۲۸.
  100. هاشمی رفسنجانی، کارنامه و خاطرات، ۳۶۶.
  101. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۴۱۲.
  102. هاشمی، کارنامه و خاطرات، ۳۷۰–۳۷۱.
  103. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۸۵–۸۶.
  104. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۱–۱۶۲.
  105. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۹۹–۳۰۱.
  106. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۳۱.
  107. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۳۱–۵۳۳.
  108. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۳۵–۵۳۶.
  109. میلانی، نگاهی به شاه، ۵۳۶–۵۳۷.

منابع

  • استانی‌لند، مارتین، سقوط دوستان ایالات متحده آمریکا و تغییر حکومتها در کشورهای خارجی، ترجمه بدرالزمان شهبازی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
  • اطلاعات، روزنامه، ۱۶ و ۲۶ و ۲۷ و ۲۸ و ۳۰/۱۰/۱۳۵۷.
  • اطلاعات، روزنامه، ۳/۱۱/۱۳۵۷.
  • اطلاعات، روزنامه، ۱ و ۵/۱۲/۱۳۵۷.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • ایسنا، خبرگزاری دانشجویان ایران، پایگاه اطلاع‌رسانی، ۲۲/۵/۱۳۹۱ش.
  • بازرگان، مهدی، خاطرات بازرگان، شصت سال خدمت و مقاومت، تدوین غلامرضا نجاتی، تهران، رسا، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • باقی، عمادالدین، تحریر تاریخ شفاهی انقلاب اسلامی ایران، قم، تفکر، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • بختیار، شاپور، سی و هفت روز پس از سی‌وهفت سال، رادیو ایران، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • برژینسکی، ژ، خاطرات برژینسکی، سقوط شاه، جان گروگان‌ها و منافع ملی، ترجمه دکتر منوچهر یزدانیار، تهران، کاوش، چاپ اول، ۱۳۶۲ش.
  • بیدخوری، یوسف، در گوادلوپ چه گذشت؟، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • پهلوی، محمدرضا، پاسخ به تاریخ، ترجمه دکتر حسین ابوترابیان، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • جانزاده، علی، خاطرات سیاسی سران رژیم پهلوی، تهران، جانزاده، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • جباری، جلیل، گزارش زمستان ۵۷، تهران، سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
  • خلیلی، اکبر، گام‌به‌گام با انقلاب، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
  • خمینی، سیداحمد، کوثر، مجموعه سخنرانی‌های حضرت امام‌خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • ذاکری، علی‌اکبر، طلوع خورشید، سالشمار زندگانی امام‌خمینی قدس سره، قم، بوستان کتاب، چاپ دوم، ۱۳۹۱ش.
  • سعادتی، پرویز، روزشمار انقلاب اسلامی، تهران، سوره مهر، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • سفری، محمدعلی، قلم و سیاست، (سرگذشت رژیم شاهنشاهی در واپسین روزها)، تهران، نامک، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
  • سنجابی، کریم، خاطرات سیاسی دکتر کریم سنجابی، تهران، صدای معاصر، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
  • سولیوان، ویلیام و آنتونی پارسونز، خاطرات دو سفیر، ترجمه محمود طلوعی، تهران، علم، چاپ سوم، ۱۳۷۵ش.
  • شوکراس، ویلیام، آخرین سفر شاه، ترجمه عبدالرضا (هوشنگ) مهدوی، تهران، البرز، چاپ پنجم، ۱۳۷۰ش.
  • قره‌باغی، عباس، اعترافات ژنرال، خاطرات ارتشبد عباس قره‌باغی، تهران، نشر نی، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
  • کاتوزیان، کیان، (حاج سیدجوادی)، خاطرات کیان کاتوزیان (حاج‌سیدجوادی) از سپیده تا شام، نشر آبی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
  • کرباسچی، غلامرضا، هفت‌هزار روز تاریخ ایران و انقلاب اسلامی، بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی ایران، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
  • کیهان، روزنامه، ۲۶ و ۲۷/۱۰/۱۳۵۷.
  • کیهان، روزنامه، ۲۹/۱۱/۱۳۵۷.
  • کیهان، روزنامه، ۲/۱۲/۱۳۵۷.
  • مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ما گرفتار یک جنگ واقعی روانی شده‌ایم (مشروح مذاکرات فرماندهان نظامی در ۲۴ و ۳۰ مرداد ۵۷)، تهران، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، سیر مبارزات امام‌خمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، کوثر، مجموعه سخنرانی‌های امام‌خمینی، تهران، چاپ دوم، ۱۳۷۳ش.
  • مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، اسناد لانه جاسوسی آمریکا، تهران، چاپ اول، ۱۳۸۶ش.
  • مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، انقلاب ایران به روایت رادیو بی‌بی‌سی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
  • میلانی، عباس، نگاهی به شاه، تورنتو ـ کانادا، نشر پرشین سیرکل، چاپ اول، ۱۳۹۲ش (۲۰۱۳م۹.
  • نجاتی، غلامرضا، تاریخ سیاسی بیست و پنج‌ساله ایران، تهران، رسا، چاپ ششم، ۱۳۷۹ش.
  • نیازمند، رضا، سقوط رژیم شاهنشاهی در ایران، تهران، حکایت قلم نوین، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
  • هاشمی رفسنجانی، اکبر، کارنامه و خاطرات، سال‌های ۱۳۵۷–۱۳۵۸، انقلاب و پیروزی، به کوشش عباس بشیری، تهران، دفتر نشر معارف انقلاب، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
  • هایزر، رابرت، مأموریت مخفی هایزر در تهران، ترجمه محمدحسین عادلی، تهران، رسا، ۱۳۶۶ش.
  • یزدی، ابراهیم، آخرین تلاش‌ها در آخرین روزها، تهران، قلم، ویرایش دوم، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
  • یزدی، ابراهیم، شصت سال صبوری و شکوری، بی جا، بی نا، ۱۳۹۰ش.

پیوند به بیرون