وهابیت، فرقهای نوظهور در حجاز با گرایشهای افراطی مذهبی و متمایز از همه مذاهب اسلامی.
اطلاعات کلی | |
---|---|
مؤسس | محمدبنعبدالوهاب |
سال تأسیس | سال ۱۱۵۷ق/ ۱۱۲۳ش |
گرایش | فرقهای نوظهور در حجاز با گرایشهای افراطی مذهبی و متمایز از همه مذاهب اسلامی |
فعالیتهای مهم | تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوهدادن آموزههای اسلام و محو آثار اسلامی |
حوادث مهم | حمله به عراق، حمله به طائف و مکه، حمله به مدینه، از میانبردن آثار و میراث فرهنگی |
علل پیدایش | افکار و آرای متکلمان و فقهای اهل حدیث و ظاهرگرایان |
اطلاعات دینی | |
از فرقههای | اهل سنت |
باورها | بدعت و شرکشمردن زیارت، توسل و شفاعت و با تکفیر مسلمانان، حرمت تبرک و طلب شفا از غیر خدا، شرکدانستن نذر برای اولیای الهی(ع)، حرمت بنای بر قبر |
ظهور فرقه وهابیت در آغاز قرن دوازدهم برمیگردد که در آن محمدبن عبدالوهاب با تأثیر از آراء و نظرات ابنتیمیه و ابنقیم به بیان و نشر عقیده آنان پرداخت. رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوه دادن آموزههای اسلام و محو آثار اسلامی شکل گرفته است.
اندیشمند فرقههای مختلف اسلامی با پدیدار شدن فرقه منحرف و افراطی وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند. وهابیت براساس مبانی فکری خود اعتقادات خاصی دارد، اعتقاداتی که بیشتر اندیشمندان اسلامی از جمله امامخمینی آنها را نپذیرفته و به آن آراء و عقاید پاسخ دادهاند.
مهمترین عقاید این گروه عبارتند از ۱- مشاهده حق تعالی ۲- منع توسل و استغاثه به غیر خداوند ۳- حرمت تبرک و طلب شفا از غیر خداوند۴- منع شفاعت خواستن از غیر خداوند ۵- شرک دانستن نذر برای اولیای الهی ۶- حرمت بنای بر قبر.
به باور امامخمینی مراکز وهابیت در جهان به کانونی تبدیل شده که تفسیر نادرست از اسلام را ترویج میکنند و به کمک آل سعود با صرف ثروتهای بیپایان به ترویج این نوع اسلام میپردازند.
مقدمه
وهابیت فرقهای افراطی و نوپیداست که بنیان آن را محمدبنعبدالوهاب (۱۱۱۵–۱۲۰۶ق) گذاشت[۱] و به همین مناسبت به وهابیت مشهور شده است. وهابیان از این جهت که خود را تابع سَلَف و پیشینیان یعنی صحابه پیامبر(ص) و تابعین میشمارند، خود را سَلَفیه مینامند.[۲]
ظهور وهابیت
ظهور فرقه وهابیت به آغاز قرن دوازدهم هجری قمری بر میگردد که در آن محمدبنعبدالوهاب با تأثیرپذیری از آرا و نظریات ابنتیمیه و ابنقیم به بیان و نشر عقیده آنان پرداخت.[۳] وی در سال ۱۱۱۵ق/ ۱۰۸۱ش در شهر عوینه (عیینه) از توابع نجد عربستان به دنیا آمد و در سال ۱۲۰۶ق/ ۱۱۷۱ش از دنیا رفت.[۴] او که حدود نود سال زندگی کرد، مراحل مقدماتی تحصیل را در زادگاه خود طی کرد و برای کسب معلومات به شهرهای متعددی چون دمشق، بغداد، بصره، مکه، مدینه و برخی از شهرهای ایران سفر کرد و سرانجام به نجد بازگشت.[۵]
محمدبنعبدالوهاب در سال ۱۱۵۷ق/ ۱۱۲۳ش وارد درعیه شد و دعوت خود را با محمدبنسعود حاکم درعیه مطرح کرد و با پذیرش دعوت از سوی ابنسعود، اتحاد وهابی ـ سعودی شکل گرفت.[۶] ابنسعود عقاید او را شعار خود قرار داد[۷] و او با همکاری آل سعود از سال ۱۱۵۷–۱۲۰۷ق به مدت پنجاه سال به بهانه دعوت به توحید و مبارزه با شرک و مظاهر آن، مبارزه مسلحانه و خونینی را علیه سرزمینهای اسلامی آغاز کردند و آن را به نجف و کربلا نیز کشاندند و با کشتن هزاران مسلمان، زنان فراوانی را به اسارت گرفتند و اموال فراوانی را به غارت بردند.[۸] نخستین بار دولت عثمانی در سال ۱۲۲۶ق/ ۱۱۹۰ش با وهابیان وارد جنگ شد؛ اما شکست خورد[۹] و سال ۱۲۲۷ق/ ۱۱۹۱ش دوباره به وهابیان حمله کرد و تا سال ۱۲۳۳ق با محاصره پنجماهه درعیه، مرکز حکومت وهابیان، آنجا را تصرف کرد و به حکومت آنان پایان داد[۱۰]؛ اما وهابیان پس از مدتی با همکاری ترکی، فرزند برادر عبدالعزیز پسر محمدبنسعود به فعالیت پرداختند و با گسترش نفوذ خود که منجر به سقوط ریاض شد، تشکیل حکومت دادند.[۱۱] وهابیان در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۷۱ش در زمان عبدالرحمن فرزند فیصل، برای بار دوم حکومت را از دست دادند[۱۲] و سرانجام در سال ۱۳۱۹ق عبدالعزیز پسر عبدالرحمن برای بار سوم حکومت آل سعود را برقرار کرد.[۱۳]
رویکرد دینی وهابیت بر اساس تکفیر فرقههای اسلامی، ایجاد جدایی میان مسلمانان، خشن جلوهدادن آموزههای اسلام و محو آثار اسلامی شکل گرفت.[۱۴] این فرقه افراطی از آغاز پیدایش با جنایت، خشونت، آتشزدن مسجدها و خانهها، غارت اموال مسلمانان و قتل و ترور آنان، اعم از شیعه و اهل سنت، افکار خود را گسترش داد.[۱۵] اینگونه رفتارها در طول تاریخ در میان حنبلیان نیز سابقه داشته است.[۱۶] ابنعبدالوهاب همانند ابنتیمیه با مطرحکردن بدعت و شرکشمردن زیارت، توسل و شفاعت و با تکفیر مسلمانان، آرا و نظریات خود را با کمک حاکمان آل سعود بر مردم تحمیل کرد. اوضاع نابسامان جوامع اسلامی و تفرقهای که در کشورهای مسلمان افتاده بود[۱۷] و همچنین حضور و نفوذ استعمارگران انگلیسی، فرانسوی، روسی تزاری و دیگر کشورهای اروپایی در بخشهای مختلف جهان اسلام، سبب ترویج افکار وهابیت و متزلزلشدن حکومتهای منطقه و پیشرفت این تفکر انحرافی گردید.[۱۸]
اندیشمندان فرقههای مختلف اسلامی با پدیدارشدن فرقه منحرف و افراطیِ وهابی به مخالفت با افکار انحرافی آنان پرداختند و آثار فراوانی به نگارش درآوردند، ازجمله سلیمان برادر محمدبنعبدالوهاب، کتاب الصواعق الالهیة فی الرد علی الوهابیه، فصل الخطاب من کتاب الله و کلام العلماء فی مذهب ابنعبدالوهاب را نوشت. همچنین زینی دحلان شافعی کتاب الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه و از عالمان شیعی کاشفالغطاء نقض الفتاوی الوهابیه و سیدمحسن امین کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب را به نگارش درآوردند و این هر دو از عالمان شیعی میباشند.
امامخمینی نیز فرقه وهابیت را مذهبی بیاساس و منحرف از اسلام ناب و در خدمت استعمار خوانده که برای پیامبر اکرم(ص) ارزش قائل نیست[۱۹] و آنان را مروج اسلام اشرافی و اسلام آمریکایی نامیده[۲۰] و خاطرنشان کرده که وهابیت را سایر مذاهب اسلامی نیز قبول ندارند.[۲۱] ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۲۲ با تعطیل کردن درس خود به مدت چهل روز به نقد مبانی و افکار این فرقه که از طریق برخی از افراد داخلی به کشور نفوذ کرده بودند، پرداخت و در قسمتی از کتاب کشف اسرار (ببینید: کشف اسرار) شبهات و اتهامات مطرحشده آنان را بیان کرد و با استناد به آیات قرآن کریم، روایات معتبر، ادله عقلی و سیره مسلمانان پاسخ گفت[۲۲] و پس از پیروزی نیز بارها به روشنگری دربارهٔ دستنشاندگی و رفتار ارتجاعی وهابیت پرداخته است.[۲۳]
خاستگاه و مبانی اندیشه وهابیت
آرا و عقاید وهابیت ریشه در افکار و آرای متکلمان و فقهای اهل حدیث و ظاهرگرایانی دارد که بهشدت با استدلال عقلی مخالفت میکردند و معتقد بودند برای دریافت عقاید و احکام دینی، تنها باید به ظاهر قرآن و احادیث، بدون هیچ تصرفی رجوع کرد؛ مانند مالکبنانس که چگونگی استوای خداوند بر عرش را در آیه «الرَّحمنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوی»[۲۴] غیرقابل فهم و ایمان به آن را واجب و سؤال از آن را بدعت میدانست[۲۵]؛ البته این افکار را میتوان در افکار یهودیان و مسیحیان دربارهٔ تشبیه و تجسیم خداوند دید.[۲۶]
در قرن دوم هجری جریانی در دنیای اسلام پدیدار شد که عقل را مقیاسی برای درک اصول عقاید اسلامی معرفی میکرد که بعدها معتزله نامیده شد.[۲۷] در زمان متوکل عباسی اهل حدیث به پیشواییِ احمدبنحنبل (م ۲۴۱ق) در برابر عقلگرایی قرار گرفتند و برای عقل در مسائل اعتقادی ارزشی قائل نبودند و آن را کاشف و حجت نمیدانستند.[۲۸] اهل حدیث رجوع به حدیث و سیره گذشتگانِ صالح را مطرح کردند و روش خود را بر توجه به ظاهر آیات قرآن و احادیث نبوی(ص) بنیان نهادند[۲۹] و به پندار خویش، در صدد احیای سیره سَلَف صالح و مسلمانان صدر اسلام بودند. اگرچه تفکرات احمدبنحنبل تا قرن پنجم ادامه داشت، اما با ظهور مذهب اشعری در قرن چهارم، مذهب سلفیه و اهل حدیث از رونق افتاد؛ ولی بهکلی منسوخ نشد.[۳۰] عقاید اهل حدیث و ظاهرگرایان حنبلی را پس از حدود پنج قرن، ابنتیمیه (م ۷۲۸ق) که موافقانش او را «شیخالاسلام» لقب داده بودند، بازخوانی کرد. ابنتیمیه با دفاع از امویان و مروانیان[۳۱] و مخالفت با امیرالمؤمنین علی(ع)،[۳۲] ادامهدهنده راه و روش حنبلیان و امام و رهبر آنان شد.[۳۳] ابنتیمیه و شاگردانش مانند ابنقیّم جوزیه و ابنعبدالهادی، جریان سلفیه را زنده کردند و اموری نیز به آن افزودند.[۳۴] وی کتابهای چندی را برای نشر افکار خود نوشت.[۳۵] عقیده و روش وی با انتقاد دانشمندان و محققان عصر او روبهرو شد و بسیاری از بزرگان اهل سنت بر رد افکار و آرای او کتابها نوشتند (سبکی، شفاء السقام فی زیارة خیر الأنام؛ سلیمانبنعبدالوهاب، الصواعق الالهیه؛ مصری، الرد علی ابنتیمیه و الوهابیه). ابنعبدالوهاب با مطالعه کتابهای ابنتیمیه و ابنقیّم با بزرگنمایی برخی از عقایدی که ابنتیمیه به عقاید سلف افزوده بود، دعوت جدیدی را به سلفیه آغاز کرد.[۳۶]
مبانی اعتقادی وهابیت
مهمترین مبانی اعتقادی وهابیان عبارتاند از:
- برداشت خاص از توحید و شرک: مهمترین مسئله اختلافی وهابیت با دیگر فرقههای اسلامی، بحث توحید و شرک و برداشت آنان از این دو مفهوم اعتقادی است. وهابیان با تقسیم توحید به توحید ربوبیت، توحید الوهیت و توحید اسما و صفات و ارائه تحلیل نادرست از آنها و بیان ملاکهای ناصحیح، دیگر مسلمانان را متهم به شرک و همسان مشرکان صدر اسلام میدانند.[۳۷] از نگاه آنان اقرار به شهادتین و حتی اقرار به توحید در خالقیت و ربوبیت موجب داخلشدن در اسلام نیست؛ زیرا مشرکان نیز قائل به توحید در خالقیت بودند. وهابیت مفهوم توحید و کلمه «لااله الاالله» را به گونهای معنا میکنند که تنها خود را موحد میدانند.[۳۸] آنان توحید در الوهیت را در برخی آیات[۳۹] عبادتنکردن غیرِ خداوند،[۴۰] از غیر خداوند درخواستنکردن، امیدنداشتن و استغاثهنجستن به غیر خداوند تفسیر کردهاند.[۴۱]
امامخمینی مانند دیگر محققان اسلامی،[۴۲] دربارهٔ توحید عبادی قائل است عبادت در معنای اصطلاحی، از عبودیت به معنای اظهار بندگی و پرستش است؛ یعنی کسی را به خدایی عبادت کند[۴۳] و شرک در عبادت به معنای طلب رضای مردم در عبادت است[۴۴]؛ اما توحید در عبودیت به معنای تواضعنداشتن برای غیر خداوند نیست[۴۵]؛ زیرا خضوع و تواضع غیر از عبادت است و به مفهوم فروتنی است و هر خضوعی شرک نیست[۴۶]؛ از این جهت تواضع و احترامی که صاحبان مذاهب، برای بزرگان خود میکنند، با اعتقاد به اینکه آنان بندگانیاند که در همه چیز نیازمند حقتعالی هستند و به سبب عبودیت، مقرب درگاه الهی گردیدهاند، شرک و کفر نیست[۴۷] (ببینید: ایمان و کفر و شرک) به اعتقاد ایشان در قرآن کریم آیاتی که دربارهٔ نفی شرک و کفر است، غالباً مربوط به مشرکانی است که بتپرست بودهاند؛ مانند آیاتی که به نفی ستارهپرستی میپردازند[۴۸] یا آیاتی که تعدد خدایان را نفی میکنند[۴۹]؛ زیرا بیشتر عربها، هندیان و ایرانیان در آن زمان بت میپرستیدند تا بتها آنان را به خداوند بزرگ نزدیک کنند و این پرستش غیر از مطلق فروتنی است.[۵۰]
- ظاهرگرایی در متون دینی: وهابیان همانند ابنتیمیه صفات خبری همچون وجه، ید (دست) و اِستوا در خداوند را حمل بر ظاهر و از هر گونه تأویل خودداری میکنند.[۵۱] به باور آنان خداوند در آسمان بر عرش مستقر است، سخن میگوید، از آسمان در سایه ابر پایین میآید و دارای دست و صورت است.[۵۲] از اینرو خداوند را محدود میدانند[۵۳] و برای او جهت قائلاند.[۵۴] امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان مسلمان[۵۵] با استناد به ادله عقلی و نقلی حمل به ظاهر را مستلزم تشبیه و تجسیم میداند و پیروان این عقیده را مخالفان دستورهای دینی برمیشمرد[۵۶] (ببینید: تشبیه و تنزیه و تأویل)
آرا و عقاید وهابیت
وهابیت بر اساس مبانی فکری خود اعتقادات خاصی دارد؛ اعتقاداتی که بیشتر اندیشمندان اسلامی آنها را نمیپذیرند. مهمترین عقاید این گروه عبارتاند از:
- مشاهده حقتعالی: این فرقه بر اساس ظاهرگرایی و جمود در متون دینی، دیدن خداوند متعال را با چشم سر در آخرت جایز میدانند و آن را به ظاهر برخی روایات[۵۷] مستند میکنند.[۵۸]
اندیشمندان اسلامی با استدلال به ادله عقلی و نقلی دیدن با چشم را از لوازم ماده، مکان و جهتداربودن مرئی و مادیبودن آن میدانند که برای خداوند محال است.[۵۹] امامخمینی نیز دیدنِ خداوند با چشم را امری محال میشمرد[۶۰] و حقیقت رؤیت را رؤیتی عقلانی و مجرد میداند که به کمک قوای عقلانی نفس صورت میگیرد؛ چنانکه در قضیه معراج رسول خدا(ص) واقع شد.[۶۱]
- منع توسل و استغاثه به غیر خداوند: وهابیان حیات برزخی را انکار میکنند و کمکخواستن و طلب از ارواح اولیای الهی و استغاثه به ایشان را جایز نمیدانند و آن را از مظاهر روشن شرک میشمرند.[۶۲] اندیشمندان اسلامی با استناد به بعضی آیات[۶۳] و روایات[۶۴] ضمن نقد و رد ادله و باور نادرست وهابیان، به اثبات حیات برزخی و صحیحبودن استغاثه به اولیا و صداکردن و طلبکردن حاجت از آنان پرداختهاند.[۶۵]
امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان[۶۶] معتقد است اگر کمکخواستن و توسل به شخصی، به این جهت باشد که آدمی او را خداوند یا شریک خداوند یا مستقل در تأثیر پندارد، این عین شرک است و عقل و قرآن نیز گواه این مطلب است؛ اما اگر آن را مستقل نداند و تنها طلب نیاز از شخصی باشد، شرک نیست؛ چنانکه نظام جهان نیز بر پایه برآوردهکردن حاجت یکدیگر استوار است[۶۷] و اگر مطلق حاجت خواستن شرک باشد باید همه جهانیان مشرک باشند؛ زیرا بنیان عالم بر تعاون و استمداد از یکدیگر است. همچنانکه استمداد برای حاجتهایی که خارج از طاقت بشری است نیز شرک نبوده؛ زیرا شرک به این معنا است که شخص بدون استمداد از خداوند و بهطور مستقل کاری را به انجام رساند؛ اما طلب اموری که با اراده و اذن خداوند انجام میشوند؛ مثل معجزات، شرک نیست[۶۸] و درخواست کمک از ارواح مقدس، مانند پیامبران(ع) و ائمه(ع)، به سبب احاطه و قدرتی است که خداوند متعال به آنان داده است شرک نیست و این با برهان فلسفی نیز سازگار است[۶۹] (ببینید: شرک).
- حرمت تبرک و طلب شفا از غیر خدا: به اعتقاد وهابیت تبرک به آثار بهجامانده از پیامبر اکرم(ص) و اولیای الهی(ع) حرام و انجامدادن آن شرک و کفر است.[۷۰] عالمان مسلمان با تحلیل صحیح از مفهوم تبرک به اینکه تبرک در حقیقت طلب برکت و رحمت از خداوند است و اولیای الهی(ع) واسطه و وسیله به سوی خداوندند[۷۱] و با استناد به آیات الهی[۷۲] و روایات[۷۳] تبرک را امری جایز دانستهاند[۷۴]؛ چنانکه محل دفن هاجر و اسماعیل(ع) که محل صبر آنان و محل تحمل غربت و بُعد از وطن است، محل متبرک و محل عبادت مسلمانان قرار گرفت.[۷۵]
امامخمینی شرکبودنِ شفاخواستن از تربت و آثار اولیا(ع) را رد میکند. ایشان خاطرنشان کرده است که پذیرش این قول، برابر این است که پذیرفته شود خداوند خود نیز دعوت به شرک کرده است؛ زیرا خود در قرآن،[۷۶] عسل را مادهای شفابخش معرفی کرده است. همچنین بعضی آیات[۷۷] بر خاصیت زندهکردن تربت اشاره میکنند؛ مانند قبضه خاکی که سامری از زیر پای جبرئیل برداشت و بر گوساله پاشید و زنده شد. طلب شفا، چیزی جز متوسلشدن نیست؛ اما وهابیان در صدد خرافی جلوهدادن مسلماناناند.[۷۸] ایشان بسیاری از دیدگاههای وهابیان را ناشی از دشمنی آنان با شیعه میداند؛ به همین دلیل به شیعه حمله میکنند تا آن را خرافی معرفی کنند؛ در حالیکه این اعمال مربوط به تمام ملتهای مسلمان و تمام فرقههای دیندار است.[۷۹]
- منع شفاعتخواستن از غیر خداوند: وهابیان بر این باورند که اگر از غیر خداوند درخواست شفاعت شود، شرک است.[۸۰] آنان اینکار را مصداق آیاتی[۸۱] میدانند که مشرکان را به جهت شفیع قراردادنِ بتها سرزنش میکنند.[۸۲] به عقیده این فرقه، شفاعت در قیامت اصلی پذیرفتهشده است؛ اما در این دنیا، واسطه قراردادن میان خدا و خلق جایز نیست.[۸۳] آنان قائلاند شفاعت فعل خداوند است و بنده حق ندارد از غیر خداوند درخواست فعل خدایی بکند؛ زیرا عبادتِ غیر خداوند محسوب میشود.[۸۴]
اندیشمندان اسلامی این عقیده را مردود دانسته و قائلاند شفاعت نوعی دعاست و شفاعتخواستن از دیگری، همانند طلب دعا از اوست که نزد مسلمانان جایز است.[۸۵] این طلب به معنای عبادت کسی که از او طلب میشود، نیست[۸۶]؛ افزون بر اینکه هیچ نصی برنهی از طلب شفاعت در دنیا وجود ندارد.[۸۷] همچنین آیه شریفهای که همه شفاعت را برای خداوند ثابت دانسته،[۸۸] منافاتی با دادن این حق به شخص دیگری ندارد؛ چنانکه در آیاتی از قرآن[۸۹] به آن تصریح شده است.[۹۰]
از سوی دیگر، امامخمینی سخن وهابیان را که میگویند شفاعت، دخالتدادن دیگری در کارهای خداوند است، رد کرده و قائل است شفاعت در حقیقت از شفع به معنای جفتشدن است که نور شفیع با نور شفاعتشونده همراه میشود و شخص را از عذاب میرهاند و در حقیقت شخص شفاعتشونده، پیامبر(ص) و امام(ع) را واسطه قرار میدهد که خداوند گناه او را ببخشد.[۹۱] ایشان معتقد است بر فرض اینکه طلب از پیامبر(ص) و امام(ع) پس از مرگ ایشان، همانند طلب از چوب و سنگ و دیگر جمادات باشد، شفاعت از آنان را حداکثر میتوان کار بیهودهای دانست، نه اینکه شرک باشد[۹۲] (ببینید: شفاعت).
- شرکدانستن نذر برای اولیای الهی(ع): به اعتقاد وهابیان نذرکردن برای غیر خداوند، مانند اولیای الهی(ع)، نوعی شرک در عبودیت است[۹۳]؛ در حالیکه اندیشمندان اسلامی نذر را عبادتکردن غیر خدا نمیدانند، بلکه آن را التزام به انجام کاری میدانند که اطاعت خداوند است، به شرط حصول امری که در شرع ممنوع نیست یا دفع امری مکروه[۹۴] که هدف اصلی آن تقرب به خداوند است، مانند نذر صدقه به نیت اولیای الهی در صورت شفای بیمار.[۹۵] این نذر برای خداوند است و شخص ثواب آن را برای انبیا(ع) و اولیا(ع) هدیه میکند.[۹۶] امامخمینی نیز معتقد است اگر نذر برای خود پیامبر(ص) یا امام(ع) باشد، جایز نیست؛ اما در صورتی که نذر برای خداوند باشد و ثواب آن به پیامبر(ص) یا امام(ع) برسد، جایز است؛ بنابراین نذر برای امام(ع) یا امامزادگان به این قصد که برای آنان خیرات انجام دهند، بدون اشکال است.[۹۷]
- حرمت بنای بر قبر: ازجمله عقاید وهابیان بدعتدانستن بنای بر قبرهاست. آنان بر این عقیدهاند که این بناها، مسجدهای ساختهشده بر قبرها هستند و با استناد به روایاتی که به مسطحکردن قبرها امر میکنند،[۹۸] آن را داخل در شرک دانستهاند.[۹۹] بیشتر اندیشمندان اسلامی این کار را بدعت نمیدانند،[۱۰۰] بلکه از اصحاب و مسلمانان پیشین موارد متعددی نقل شده است که بر قبرها خیمه میزدند و بنا میساختند.[۱۰۱]
امامخمینی با استناد به روایتی نبوی(ص)،[۱۰۲] زیارت و تعمیر قبر ائمه(ع) را از اموری میداند که بر آن تأکید و ثواب بسیاری برای آن بیان شده است.[۱۰۳] به اعتقاد ایشان اگر ساخت گنبد و بارگاه، عبادت آنها باشد، باید طواف به دور کعبه نیز نوعی پرستش سنگ باشد؛ در حالیکه خود این افراد چنین اعتقادی ندارند[۱۰۴]؛ اما روایتی که در آن به مسطحکردن قبرها امر شده، مربوط به قبرهایی است که در آن زمان به صورت گُردهماهی (برآمدگی پشت ماهی) میساختند و روایت دستور به صافکردن این نوع از قبرها میدهد، نه محو آنها؛ افزون بر اینکه به گواه تاریخ، در آن زمان برخی از بتپرستان، صورتها و تمثالهایی بر روی قبرها میگذاشتند و آنها را میپرستیدند؛ بنابراین حتی اگر مسطحکردن به معنای خرابکردن باشد، مراد اینگونه از قبرهاست.[۱۰۵]
از سوی دیگر، امامخمینی بهرغم اطمینان به بیاثربودن درخواست برای بازسازی بقیع، در سال ۱۳۴۶ در پی اصرار سیدحسن شیرازی و اینکه مراجع دیگر نیز اقدام میکنند، نامهای به پادشاه سعودی نوشت که با پاسخ به تعبیر امامخمینی «بیسر و ته» سفارتخانه روبهرو شد. ایشان که در نامه خود به محمد شریعت اصفهانی (ببینید: محمد شریعت اصفهانی) به این موضوع اشاره کرده، در برابر پیشنهاد و تصمیم برخی علمای نجف برای گفتگو و بحث دراینباره با علمای وهابی حجاز با اصل آن مخالفت کرده است و آن را بیفایده شمرده و در صورت برگزاری چنین نشستی نیز از آنان خواسته که به نام همه شیعیان برگزار نشود. ایشان برگزاری چنین بحثی را مضر شمرده است؛ ازجمله به این دلیل که علمای وهابی برای اثبات جواز قبه و بارگاه بر قبور بقیع حدیث صحیح از منابع خود میخواهند و کوتاه آمدن در حد سایهبانزدن نیز در واقع تأیید سخن آنان و نیز تخطئه سایر حرمهای مطهر است؛ افزون بر اینکه اساس مذهب در این بلاد با خطر کفر روبهرو است و عوامل آن مورد تجلیل و تطهیر واقع میشوند.[۱۰۶]
- حرمت سفر برای زیارت قبور: به اعتقاد وهابیان سفر برای زیارت قبور حرام است[۱۰۷]؛ همچنین نماز و دعا نزد قبور، بدعت و حرام است.[۱۰۸] افزون بر این، آنان زیارت قبور را برای زنان حرام میدانند.[۱۰۹] امامخمینی مانند دیگر اندیشمندان اسلامی[۱۱۰] سفر برای زیارت قبور و دعا در کنار آنها را جایز میداند[۱۱۱]؛ چنانکه در روایات[۱۱۲] بر سفر برای زیارت اولیای الهی(ع) مانند امامحسین(ع) تأکید فراوانی شده است.[۱۱۳]
- شرکدانستن سجده نزد قبور و بوسیدن آنها: از دیدگاه وهابیان، احترام به قبور و بوسیدن آن و سجده نزد قبور، شرک و کفر است؛ زیرا نوعی عبادت و سجده برای غیر خداوند است.[۱۱۴] امامخمینی مانند دیگر عالمان اسلامی[۱۱۵] معتقد است سجده برای غیر خدا جایز نیست؛ اما سجده در برابر غیر خداوند اگر با نیت عبادت و پرستش او همراه نباشد، شرک به حساب نمیآید، بلکه گاهی اطاعت از امر خداوند است؛ مانند سجده ملائکه بر آدم(ع) که طبق بعضی آیات[۱۱۶] به امر خداوند واقع شد[۱۱۷] و مانند سجده یعقوب(ع) و فرزندانش بر یوسف(ع)[۱۱۸] و اگر هر نوع سجده بر غیر خداوند شرک باشد، باید عمل ملائکه و یعقوب(ع) هم شرک بوده باشد؛ اما در حقیقت سجده آنان نوعی تواضع و احترام و امری متعارف بوده است[۱۱۹]؛ همچنانکه سجده شیعه بر تربت سیدالشهدا(ع)، سجده برای خداوند و بر خاک است که به سبب ثواب بیشتر، آن را انتخاب میکنند.[۱۲۰]
- حرمت جشن و عزا برای اولیای الهی: به اعتقاد وهابیان برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی شرک و بدعت است.[۱۲۱] امامخمینی مانند دیگر عالمان مسلمان،[۱۲۲] برگزاری مجالس جشن و عزا برای اولیای الهی(ع) را جایز میداند و آن را بزرگداشت و احترام به ایشان برمیشمرد و معتقد است این امر اختصاص به شیعه ندارد و در همه کشورهای مسلمانان، به رسول خدا(ص) احترام میگذارند.[۱۲۳] افزون بر اینکه خداوند خود به پیامبرش(ص) احترام گذاشته است؛ تا آنجاکه نام او را در نمازها قرار داده و بدون آن در مواضعی، نماز باطل میشود و همه مسلمانان در نماز به رسول خدا(ص) سلام میدهند.[۱۲۴]
عملکرد وهابیت
فرقه وهابیت به جهت عقاید افراطی و انحرافی، در مرحله عمل نیز دچار افراط شده است و در طول حیات خود برای تبلیغ عقاید خود سعی کرده با خشونت و قتل و ترساندن مسلمانان، عقاید خود را تثبیت کند. در اینجا به مواردی از آن اشاره میشود:
- حمله به عراق: محمدبنسعود در پی کشورگشایی و به دست آوردن غنیمتها و در ظاهر برای نشر توحید، با همکاری وهابیت و با لشکری پانزده هزار نفری از مردم نجد، در سال ۱۲۱۶ق/ ۱۱۸۰ش به کربلا حمله کرد. این فاجعه به قدری اسفناک بود که مورخان، از آن با عنوان دومین واقعه دردناک کربلا نام بردهاند. در پی این یورش، بسیاری از مردم کربلا کشته شدند.[۱۲۵] متجاوزان ضریح مطهر امامحسین(ع) را شکستند و اشیا و هدایای گرانقیمت آن را به غارت بردند. این عمل سبب شد از ایران و عراق لشکری برای مقابله با آنان آماده شود؛ ولی به سبب جنگها و فتنههای داخلی در این دو کشور، نبردی با وهابیان صورت نگرفت[۱۲۶] (ببینید: عربستان سعودی). سیدمحمدجواد عاملی از فقهای آن عصر که شاهد جریان حمله وهابیان به نجف و کربلا بوده است، بعضی از جنایات آنان را ذکر[۱۲۷] و به کرامات امیرالمؤمنین(ع) در ناکامماندن حمله به نجف در سال ۱۲۲۱ق/ ۱۱۸۵ش اشاره کرده است.[۱۲۸]
- حمله به طائف و مکه: از وحشتناکترین کارهای وهابیها، حمله و تجاوز آنان به طائف و مکه در سال ۱۲۱۷ق/ ۱۱۸۱ش بود که به کودکان و سالمندان رحم نکردند و آنان را سر بریدند و حتی کسانی را که از ترس به مساجد پناه برده بودند، در حال رکوع و سجده با آخرین درجه سنگدلی و بیرحمی قتلعام کردند.[۱۲۹] وهابیان پس از تصرف مکه، ظرف مدت سه روز، مکانهای مقدس، قبهها، بارگاهها و قبرها را ویران کردند.[۱۳۰] آنان در توجیه کار خود تأکید میکردند این مکانها و بارگاهها بتهاییاند که به دست مسلمانان ساخته شده و باید آنها را خراب کرد[۱۳۱]؛ در حالیکه در دیگر کشورهای اسلامی قبرهای بزرگان اهل سنت گنبد و بارگاه داشت و محل زیارت مردم بود، مانند قبر ابوحنیفه در بغداد و قبر شافعی در مصر.[۱۳۲]
- حمله به مدینه: وهابیان در سال ۱۲۲۰ق/ ۱۱۸۴ش به مدینه حمله کردند و پس از یکسالونیم محاصره، این شهر را به اشغال درآوردند و افزون بر منع مردم از زیارت مرقد مطهر پیامبر(ص)، دست به تخریب بارگاه ائمه(ع) مدفون در بقیع زدند.[۱۳۳] قبور ائمه(ع) در بقیع پس از پیروزی دولت عثمانی بر آل سعود و تصرف مدینه، حدود سال ۱۲۲۷ق بازسازی شد[۱۳۴]؛ اما در سال ۱۳۴۴ق/ ۱۳۰۴ش و پس از تسلط دوباره آل سعود بر مدینه، برای بار دوم تخریب شد.[۱۳۵] دربارهٔ قبه پیامبر(ص) نیز برخی از علمای وهابی با بدعتدانستن آن، دستور خرابکردن آن را صادر کردند؛ اما با اعتراض مسلمانان از تصمیم خود منصرف شدند.[۱۳۶]
- حمله به سوریه: وهابیان در سال ۱۲۲۵ق/ ۱۱۸۹ش به فرماندهی عبداللهبنسعود به سرزمین «حوران» در خاک سوریه حمله کردند و دارایی مردم را به غارت بردند، کشتزارها را سوزاندند، زنان را اسیر کردند و کودکان را به قتل رساندند، خانهها را ویران و گروهی را آواره بیابانها ساختند.[۱۳۷]
- تفرقهافکنی و خشونت میان مسلمانان: به باور محمدبنعبدالوهاب تمام مسلمانان کافرند و تنها کسانی که عقاید وهابی دارند مسلماناند.[۱۳۸] او در موارد متعددی مسلمانانی را که به وحدانیت خدای متعال اقرار دارند، کافر، بتپرست، مرتد، منافق، منکر توحید و دشمنان خدا خوانده است.[۱۳۹] در حقیقت وهابیت با اتهامهای ناروای بدعت، شرک و کفر به مسلمانان، بهویژه شیعیان، در خدمت استعمار غرب و دشمنان دیرینه اسلام بودهاند. آنان وحدت کلمه مسلمانان را که در سایه کلمه توحید و توحید کلمه توانسته بودند در برابر هجوم سنگین صلیبیان و حمله مغول ثابت و استوار بمانند، درهم شکستند.[۱۴۰] به اعتقاد برخی اندیشمندان، وهابیت ساخته دست استعمار و برای جدایی میان مسلمانان و از میانبردن اتحاد و همدلی آنان ایجاد شده است.[۱۴۱] وهابیها معتقدند تنها آنان توحید خالص دارند و دیگر مسلمانان مشرکاند و جان و مال و فرزندان آنان احترام ندارند. به اعتقاد آنان تا زمانی که شخص اعتقاد به تبرک به مسجدالرسول(ص) دارد، به قصد زیارت پیامبر(ص) حرکت میکند و از او طلب شفاعت میکند، شهادت او به وحدانیت حقتعالی و رسالت پیامبر(ص) بیفایده است و شرک چنین شخصی، از شرک مشرکان دوران جاهلیت بیشتر است.[۱۴۲]
دولت وهابی سعودی در ۶ ذیالحجه ۱۴۰۷ق/ ۱۱ مرداد ۱۳۶۶ش، حاجیان ایرانی را که مشغول راهپیمایی برائت از مشرکان بودند، به خاک و خون کشید و این واقعه «جمعه خونین» نام گرفت. امامخمینی این حادثه را جنایتی فجیع و شکستن حرمت خانه خدا را هولناک شمرد که شهر خدا و خلق خدا را در بهت و حیرت فرو برد و عزادار کرد.[۱۴۳] ایشان آل سعود را وارثان ابولهب و ابوسفیان دانست که کاری جز تأمین منافع آمریکا و اسرائیل نمیکنند[۱۴۴] (ببینید: عربستان سعودی و کشتار حجاج ایرانی) ترویج افکار تکفیری وهابیت سبب شد بعدها گروههای تروریستی مانند طالبان و سپاه صحابه با تفکرات افراطی در جهان اسلام پدید آیند و چهره اسلام را که در حال پیشرفت در جهان بود، مخدوش کنند.[۱۴۵]
- از میانبردن آثار و میراث فرهنگی: وهابیت و آل سعود تا به امروز به تخریب آثار اسلامی و میراث فرهنگی اسلام پرداختهاند؛ برای مثال در یک مورد اقدام به آتشزدن کتابخانه بزرگ المکتبة العربیه کردند که در آن بیش از شصت هزار کتابِ کمنظیر و چهل هزار نسخه خطی منحصر به فرد و انواع سلاحهای رسول اکرم(ص) قرار داشت.[۱۴۶] وهابیان در سال ۱۲۱۸ق پس از تسلط بر مکه، نخست قبههایی که در قبرستان ابوطالب(س) قرار داشت را خراب کردند و پس از آن به تخریب زادگاه پیامبر(ص) و خدیجه(س) و آثار باستانی اطراف خانه خدا پرداختند.[۱۴۷] آنان خانه حضرت خدیجه(س) را خراب کردند و زادگاه پیامبر(ص) را به صورت محلی برای خرید و فروش حیوانات درآوردند که با تلاش افراد صالح، به کتابخانه تبدیل شد.[۱۴۸] همچنین قبه ابنعباس را در سال ۱۳۴۳ق و قبر عبدالمطلب(س) و ابوطالب(س) را در مکه و مسجد حمزه(ع) و مزارش را در منطقه احد خراب کردند[۱۴۹] و از آغاز ربیعالاول ۱۴۲۹ق محلههای تاریخی شامیه، شبیکه، حارةالباب، قراده، راقویه، سوقالمدعی و سوقالجودریه به دست وهابیان ویران شد.[۱۵۰] در مقابل، آل سعود در نگهداری میراث برجامانده از گذشتگان خود، همانند قلعه سعودیه، نهایت تلاش را کردند و حتی به محافظت از آثار یهودی بهجامانده در مدینه مانند قلعه کعببناشرف پرداختند.[۱۵۱] در مجموع به باور امامخمینی اینک مراکز وهابیت در جهان به کانونی تبدیل شدهاند که تفسیر نادرست از اسلام را ترویج میکنند. اسلامی که آنان ترویج میکنند، اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیانها، اسلام علمای درباری، اسلام فریب، سازش و اسارت و همچنین اسلام پول و زور است و این اسلام، اسلام آمریکایی است که منافع کشورهای استعماری را حفظ میکند. چنین اسلامی با صهیونیستها مخالفتی ندارد و با آنان صمیمیت دارد.[۱۵۲] این فرقه به کمک آل سعود با صرف ثروتهای بیپایان به ترویج این نوع اسلام میپردازد؛ ازجمله این موارد چاپ قرآن کریم است که از اسلام و قرآن برای نابودی خود اسلام استفاده میکنند.[۱۵۳]
پانویس
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۷–۱۲؛ سبحانی، بحوث فی الملل، ۴/۵۴۱–۵۵۲
- ↑ حمیدی، الرسالة الشمولیه، ۲/۳؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۲/۵۰۳
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸؛ سلمان، دعوة الشیخ، ۳۷
- ↑ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۰۵؛ سبحانی، بحوث، ۹/۲۹۵ و ۳۰۰
- ↑ سلمان، دعوة الشیخ، ۴۱؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۸؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ طبسی، شناخت وهابیت، ۱۰۰
- ↑ زینی دحلان، فتنة الوهابیه، ۱۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴–۱۸؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۵–۴۲
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۳–۶۰۴
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۰۹–۶۱۰
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۶۱۲
- ↑ سبحانی، آیین وهابیت، ۹
- ↑ سبحانی، بحوث، ۴/۵۷۹؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۳۱–۳۲
- ↑ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ۱۳/۳۱۳
- ↑ زهاوی، الفجر الصادق، ۳۹
- ↑ طبسی، شناخت وهابیت، ۱۲۲–۱۲۳
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۱–۴۴
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۹ و ۲۱/۷۴
- ↑ طه، ۵
- ↑ قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱/۲۵۴
- ↑ روحانی، بحوث، ۷۸–۸۱
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۱۱
- ↑ سبحانی، بحوث، ۳/۶۳۳؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۲/۵۱۰
- ↑ شهرستانی، الملل و النحل، ۱/۱۱۸–۱۱۹
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۶–۳۲۷
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۵/۹
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۴ و ۵۴۳
- ↑ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۲۳/۲۹۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۰؛ کثیری، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، ۳۹
- ↑ ذهبی، تذکرة الحفاظ، ۴/۱۴۹۶–۱۴۹۸
- ↑ سبحانی، بحوث، ۱/۳۲۸
- ↑ عثیمین، القول المفید، ۱/۱۲–۱۴
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۵–۳۲
- ↑ نساء، ۳۶
- ↑ عثیمین، تقریب التدمیریه، ۱۱۱
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۷/۱۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۸۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۰/۲۹۶
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۶
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۳؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۵
- ↑ انعام، ۷۶–۷۹
- ↑ انبیاء، ۲۲ و ۲۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۸–۲۳
- ↑ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۵/۱۹۲–۱۹۳؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۱۳۱
- ↑ عسقلانی، الدرر الکامنه، ۱/۱۸۰–۱۸۱؛ روحانی، بحوث، ۷۷
- ↑ ابنتیمیه، بیان تلبیس، ۴۶۷
- ↑ عثیمین، مجموع فتاوی، ۴/۱۹
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۱–۷۰؛ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۵۲۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۶۶
- ↑ بیهقی، السنن الکبری، ۱/۳۵۹
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۱/۱۳۹ و ۱۴۳؛ ابنقیم، حادی الارواح، ۲۰۹؛ راجحی، شرح الرد علی الجهمیه، ۱/۲۷۴؛ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۳/۳۴۱
- ↑ قاضیعبدالجبار، شرح الاصول الخمسه، ۱۵۵–۱۵۶؛ حلی، کشف المراد، ۲۹۶–۲۹۷؛ فاضل مقداد، ارشاد الطالبین، ۲۴۲
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۱۸
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۲/۱۱۰–۱۱۲
- ↑ قصص، ۱۵
- ↑ بیهقی، دلائل النبوه، ۵/۴۸۹
- ↑ سبکی، شفاء السقام، ۲۹۱–۲۹۶، ۳۰۰–۳۰۵ و ۳۱۵؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۳۰
- ↑ روحانی، بحوث، ۱۳۶
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۷
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۶–۳۱
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۳۰
- ↑ فوزان، کتاب التوحید، ۱۵۹؛ سبحانی، بحوث، ۹/۳۳۲
- ↑ میانجی، التبرک، ۶۴
- ↑ بقره، ۱۲۵؛ هود(ع)، ۴۸؛ صافات، ۱۱۳؛ آل عمران، ۹۶
- ↑ بخاری، صحیح البخاری، ۶/۲۵۲؛ نووی، شرح مسلم، ۱۴/۱۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۱۰/۲۲۲ و ۱۷/۳۳
- ↑ احمدابنحنبل، مسند، ۴/۳۲؛ عسقلانی، الاصابه، ۲/۴۹ و ۱۰۱ و ۶/۴۸۲؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۴۱
- ↑ ابنقیم، زاد المعاد، ۱/۷۰
- ↑ نحل، ۶۹
- ↑ طه، ۹۶
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۴۱–۴۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۴
- ↑ ابنتیمیه، زیارة القبور، ۴–۱۵؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۱۴/۴۱۰–۴۱۴
- ↑ یونس، ۱۸؛ جن، ۱۸
- ↑ محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات، ۲۱–۲۲
- ↑ غنیمان، شرح کتاب التوحید، ۲۹/۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۸
- ↑ محمدبنعبدالوهاب، اصول الدین، ۱/۲۹–۳۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۱۹۹
- ↑ مالکی، مفاهیم یجب ان تصحح، ۹۶
- ↑ زمر، ۴۴
- ↑ مریم، ۸۷؛ زخرف، ۸۶
- ↑ مالکی، مفاهیم یجب ان تصحح، ۹۷
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۶۸
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۷۸
- ↑ دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۱/۱۷۳–۱۸۱؛ صالحبنعبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، ۹۱
- ↑ ابنحمزه، الوسیلة، ۳۴۹
- ↑ امینی، الغدیر، ۵/۲۶۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۴
- ↑ روحانی، بحوث، ۱۳۷
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۱۲۲–۱۲۳
- ↑ احمدابنحنبل، مسند، ۱/۸۷؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۳/۲۰۹
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۵۰–۴۵۱؛ ابنتیمیه، مجموع الفتاوی، ۲۴/۳۱۸ و ۲۷/۷۸–۸۱
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۴/۲۸۰؛ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۸–۳۱۰
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۹۶–۲۹۸
- ↑ طوسی، تهذیب الاحکام، ۶/۲۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۹۷/۱۲۱
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۶–۶۷
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۳–۶۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۶۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۱۵۶–۱۵۷
- ↑ ابنتیمیه، اقتضاء الصراط، ۴۵۷–۴۵۹؛ عثیمین، مجموع فتاوی، ۲/۲۳۷
- ↑ ابنتیمیه، منهاج السنه، ۲/۴۳۸–۴۴۰؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۶۵؛ ۲۳/۲۲۴ و ۲۴/۳۲۶
- ↑ بنباز، مجموع فتاوی، ۴/۳۴۴؛ رضوانی، زیارت قبور، ۷۰
- ↑ سبکی، شفاء السقام، ۱۴۳؛ زینی دحلان، الدرر السنیه، ۵؛ ماوردی، ۴/۹۲۴؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ۱۹۹–۲۰۰
- ↑ امامخمینی، تعلیقه عروه، ۵۱۶
- ↑ ابنقولویه، کامل الزیارات، ۳۰۱؛ مجلسی، بحار الانوار، ۴۵/۱۷۳
- ↑ امامخمینی، انوار الهدایه، ۲/۱۳۲–۱۳۳
- ↑ علوان، التبیان، ۴۵؛ ابنعبدالوهاب، التوضیح، ۴۰۷
- ↑ قشیری، ۱/۷۹؛ امینی، ۵/۱۷۱؛ طباطبایی، المیزان، ۱۱/۲۴۷
- ↑ بقره، ۳۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۴
- ↑ یوسف، ۱۰۰
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۲۵–۲۶
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۵۶–۵۹
- ↑ دویش، فتاوی اللجنة الدائمة، ۳/۶؛ بنباز، مجموع فتاوی، ۱/۱۷۸–۱۸۶؛ ۴/۲۸۳ و ۵/۳۴۵
- ↑ حلبی، السیرة الحلبیه، ۱/۱۳۷؛ عاملی، سیدجعفر مرتضی، ۵/۲۰–۲۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۴۰
- ↑ سبحانی، آیین وهابیت، ۲۷–۲۸؛ حسینیان، تاریخ سیاسی تشیع، ۳۶۴
- ↑ امامخمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۲۱/۴۰۹–۴۱۰ و ۲۲/۲۷۹
- ↑ عاملی، جوادبنمحمد، مفتاح الکرامة، ۱۷/۱۸۸
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳–۸۴؛ امامخمینی، کشف اسرار، ۴
- ↑ طبسی، وهابیت، ۹۶–۹۷
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۸۶
- ↑ ابنعبدالبر، الانتقاء، ۱۱۳؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ۶/۴۰۳
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳؛ امین، کشف الارتیاب، ۳۲–۳۳
- ↑ هاجری، البقیع، ۸۹–۹۱
- ↑ هاجری، البقیع، ۱۴۰–۱۴۱
- ↑ کورانی، علی الفتاوی المتطرفه، ۱۱۷–۱۱۹
- ↑ عمر عبدالسلام، مخالفة الوهابیة، ۸۳
- ↑ طبسی، وهابیت، ۷۰
- ↑ بدرالدین، وهابیت نه شیعه نه سنی، ۱۲۹–۱۳۰
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۰
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۲۵–۳۲؛ رضوانی، شیعهشناسی، ۱/۱۲۷؛ جعفریان، ۸
- ↑ صائب عبدالحمید، الوهابیة فی صورتها الحقیقیه، ۴۳
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰ و ۳۶۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰
- ↑ مکارم شیرازی، وهابیت بر سر دو راهی، ۱۸ و ۲۴
- ↑ رضوانی، تاریخ آل سعود، ۳۰–۳۱
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۲۳؛ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶
- ↑ جوادی، پشت پرده وهابیت، ۴۶
- ↑ امین، کشف الارتیاب، ۵۳؛ طبسی، وهابیت، ۱۳۲–۱۳۳
- ↑ ابوسلیمان، مکانهای تاریخی مکه مکرمه، ۱۶۰
- ↑ هاجری، البقیع، ۲۴–۲۵
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۸۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۳۹۶
منابع
- قرآن کریم.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، اقتضاء الصراط، قاهره، السنة المحمدیه، چاپ دوم، ۱۳۶۹ق.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، بیان تلبیس الجهمیة فی تأسیس بدعهم الکلامیه، مکه، مطبعة الحکومه، چاپ اول، ۱۳۹۲ق.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، زیارة القبور و الاستنجاد بالمقبور، ریاض، الادارة العامة للطبع، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، مجموع الفتاوی، تحقیق انور الباز و عامر الجزار، بیروت، دارالوفاء، چاپ سوم، ۱۴۲۶ق.
- ابنتیمیه، احمدبنعبدالحلیم، منهاج السنة النبویه، مؤسسهٔ قرطبه، چاپ اول، ۱۴۰۶ق.
- ابنحمزه، محمدبنعلی، الوسیلة الی نیل الفضیله، تحقیق محمد حسون، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- ابنعبدالبر، یوسفبنعبدالله، الانتقاء فی فضائل الثلاثة الائمة الفقهاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، بی تا.
- ابنعبدالوهاب، سلیمانبنعبدالله، التوضیح عن توحید الخلاق فی جواب أهل العراق و تذکرة أولی الألباب فی طریقة الشیخ محمدبنعبدالوهاب، ریاض، دارالطیبه، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنقولویه، جعفربنمحمد، کامل الزیارات، تصحیح عبدالحسین امینی، نجف، دارالمرتضویه، چاپ اول، ۱۳۵۶ش.
- ابنقیم جوزیه، محمدبنابیبکر، حادی الارواح الی بلاد الافراح، بیروت، عالم الکتب، بیتا.
- ابنقیم جوزیه، محمدبنابیبکر، زاد المعاد، بیروت ـ کویت، مؤسسة الرسالة ـ مکتبة المنار الاسلامیه، چاپ چهاردهم، ۱۴۰۷ق.
- ابنکثیر، اسماعیلبنعمر، البدایة و النهایه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۷ق.
- ابوسلیمان، عبدالوهاب ابراهیم، مکانهای تاریخی مکه مکرمه، ترجمه بهروز رفیعی، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- احمدبنحنبل، مسند الاماماحمدبنحنبل، بیروت، دارالصادر، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، انوار الهدایة فی التعلیقة علی الکفایه، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، التعلیقة علی العروة الوثقی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم…، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، کشف اسرار، تهران، محمد، بیتا.
- امین، سیدمحسن، کشف الارتیاب فی اتباع محمدبنعبدالوهاب، دارالکتاب الاسلامی، بیتا.
- امینی، عبدالحسین، الغدیر، قم، مرکز الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- بخاری، محمدبناسماعیل، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
- بدرالدین، حسین، وهابیت نه شیعه نه سنی، تهران، راه نیکان، چاپ اول، ۱۳۹۳ش.
- بنباز، عبدالعزیزبنعبدالله، مجموع فتاوی العلامة عبدالعزیزبنباز، موقع الرئاسة العامة للبحوث العلمیة و الافتاء.
- بیهقی، احمدبنحسین، دلائل النبوه، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- بیهقی، احمدبنحسین، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، بیتا.
- جعفریان، رسول، افسانه تحریف قرآن، ترجمه محمود شریفی، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- جوادی، علیرضا، پشت پرده وهابیت، قم، سنابل، چاپ چهارم، ۱۳۸۹ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- حسینیان، روحالله، تاریخ سیاسی تشیع تا تشکیل حوزه علمیه قم، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- حلبی، علیبنابراهیم، السیرة الحلبیه، بیروت، دارالمعرفه، ۱۴۰۰ق.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- حمیدی، عبدالعزیزبنعبدالله، الرسالة الشمولیه، بیجا، چاپ اول، ۱۴۲۴ق.
- دویش، احمدبنعبدالرزاق، فتاوی اللجنة الدائمة للبحوث العلمیة و الافتاء، ریاض، رئاسة ادارة البحوث العلمیه، چاپ اول، بیجا.
- ذهبی، شمسالدینمحمد، تذکرة الحفاظ، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
- ذهبی، شمسالدینمحمد، سیر اعلام النبلاء، بیروت، مؤسسه الرساله، چاپ نهم، ۱۴۱۳ق.
- راجحی، عبدالعزیز عبدالله، شرح الرد علی الجهمیه، بیجا، بیتا.
- رضوانی، علیاصغر، تاریخ آل سعود، قم، صبح امید ایران، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- رضوانی، علیاصغر، زیارت قبور، قم، مسجد مقدس جمکران، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
- رضوانی، علیاصغر، شیعهشناسی و پاسخ به شبهات، تهران، مشعر، چاپ دوم، ۱۳۸۴ش.
- روحانی، سیدمهدی، بحوث مع اهل السنه و السلفیه، قم، المکتبه الاسلامیه، چاپ اول ۱۳۹۹ق.
- زهاوی، جمیلصدقی، الفجر الصادق، ترکیه، مکتبة ایشیق، ۱۹۸۴م.
- زینیدحلان، احمد، الدرر السنیة فی الرد علی الوهابیه، استانبول، مکتبة ایشیق، ۱۳۹۶–۱۹۷۶م.
- زینیدحلان، احمد، فتنة الوهابیه، استانبول، المکتبة الحقیقة، چاپ اول، ۱۴۲۹ق.
- سبحانی، جعفر، آیین وهابیت، قم، دفتر انتشارات اسلامی، ۱۳۶۴ش.
- سبحانی، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، بیتا.
- سبحانی، جعفر، راهنمای حقیقت، تهران، مشعر، چاپ پنجم، ۱۳۸۷ش.
- سبحانی، جعفر، الوهابیهٔ فی المیزان، قم، مؤسسه امامصادق(ع)، چاپ سوم، ۱۴۲۷ق.
- سبکی انصاری، تقیالدینابیالحسن، شفاء السقام فی زیارة خیر الانام، تحقیق سیدمحمدرضا حسینی جلالی، حیدرآباد، دایرةالمعارف العثمانیه، چاپ چهارم، ۱۴۱۹ق.
- سلمان، محمدبنعبداللهبنسلیمان، دعوة الشیخ محمدبنعبدالوهاب و أثرها فی العالم الإسلامی، عربستان، وزارة الشئون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- شهرستانی، محمدبنعبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق محمد بدران، قم، شریف رضی، چاپ سوم، ۱۳۶۴ش.
- شیرازی، نورالدین، نظام آل سعود، تهران، فراندیش، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
- صالحبنعبدالعزیز، شرح ثلاثة اصول، بیجا، بیتا.
- صائب عبدالحمید، الوهابیة فی صورتها الحقیقیه، بیروت، الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- صدوق، محمدبنعلی، التوحید، تحقیق سیدهاشم حسینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۹۸ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طبسی، نجمالدین، شناخت وهابیت، قم، دلیل ما، چاپ اول، ۱۳۹۱ش.
- طبسی، نجمالدین، وهابیت عامل تفرقه مسلمانان، قم، برگ فردوس، چاپ پنجم، ۱۳۹۲ش.
- طوسی، محمدبنحسن، تهذیب الاحکام، تصحیح سیدحسن موسوی خرسان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- عاملی، سیدجعفرمرتضی، المواسم و المراسم، قم، مرکز ابحاث العقائدیه، بیتا.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- عثیمین، محمدبنصالح، تقریب التدمیریه، عربستان، ابن الجوزی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- عثیمین، محمدبنصالح، القول المفید علی کتاب التوحید، عربستان، ابن الجوزی، چاپ دوم، ۱۴۲۴ق.
- عثیمین، محمدبنصالح، مجموع فتاوی و رسائل، ریاض، دارالوطن ـ دارالثریا، ۱۴۱۳ق.
- عسقلانی، احمدبنعلی، الاصابة فی تمییز الصحابه، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- عسقلانی، احمدبنعلی، الدرر الکامنة فی اعیان المأة الثامنه، حیدرآباد هند، مجلس دائرةالمعارف العثمانیه، ۱۳۹۲ق.
- علوان، سلیمان ناصربنعبدالله، التبیان شرح نواقض الإسلام، دارالمسلم للنشر و التوزیع، چاپ ششم، بیتا.
- عمرعبدالسلام، مخالفة الوهابیة للقرآن و السنه، بیروت، دارالهدایه، چاپ اول، ۱۴۱۶ق.
- غنیمان، عبداللهبنمحمد، شرح کتاب التوحید، بیتا، بیجا.
- فاضل مقداد، مقدادبنعبدالله، ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، تحقیق سیدمهدی رجایی، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول، ۱۴۰۵ق.
- فوزان، صالحبنعبدالله الفوزان، کتاب التوحید، عربستان، وزارة الشؤون الإسلامیة والأوقاف والدعوة والإرشاد، چاپ چهارم، ۱۴۲۳ق.
- قاضیعبدالجبار همدانی، ابوالحسن، شرح الاصول الخمسه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- قاضیعسکر، علی، ابوطالب یزدی شهید مروه، تهران، مشعر، چاپ اول، ۱۳۸۴ش.
- قرطبی، محمدبناحمد، الجامع لاحکام القرآن، تهران، ناصرخسرو، چاپ اول، ۱۳۶۴ش.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، لطائف الاشارات، تحقیق ابراهیم بسیونی، مصر، هیئة المصریه، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- کثیری، سیدمحمد، السلفیة بین أهل السنة و الإمامیه، بیروت، الغدیر، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- کورانی، علی، الرد علی الفتاوی المتطرفه، قم، مؤلف، چاپ اول، ۱۳۸۰ش.
- مالکیحسنی، محمدعلوی، مفاهیم یجب ان تصحح، قاهره، دار جوامع الکلم للطباعة و النشر و التوزیع، بیتا.
- ماوردی، ابوالحسن، الحاوی الکبیر، بیروت، دارالنشر ـ دارالفکر، بیتا.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- محمدبنعبدالوهاب، اصول الدین الاسلامی مع قواعده الاربع، مکه مکرمه، دارالحدیث الخیریه، بیتا.
- محمدبنعبدالوهاب، کشف الشبهات فی التوحید، عربستان، وزارة الشئون الاسلامیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- مرتضی مطهری، مجموعه آثار، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، وهابیت بر سر دو راهی، قم، مدرسه امامعلیبنابیطالب(ع)، چاپ نهم، ۱۳۸۶ش.
- میانجی، علی، التبرک، تهران، مشعر، چاپ سوم، ۱۴۲۲ق.
- نووی، محیالدین، شرح مسلم، بیروت، دارالکتاب العربی، چاپ اول، ۱۴۰۷ق.
- هاجری، یوسف، البقیع قصة تدمیر آل السعود للآثار الاسلامیة فی الحجاز، بیروت، مؤسسة البقیع لاحیاء التراث، چاپ اول، ۱۴۱۱ق.
- یمانی، احمد زکی، اسلام و زن، ترجمه سیدضیاء مرتضوی، قم، میثم تمار، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
پیوند به بیرون
- سیدهمعصومه جوادی زاویه، مقاله «وهابیت»، دانشنامه امامخمینی، ج۱۰، ص۳۳۰–۳۴۰.