اسلام امریکایی

امام‌خمینی فارغ از اختلافات اعتقادی یا فقهی مذاهب اسلامی و در یک نگاه کلی، اسلام ناب محمدی را در برابر اسلام آمریکایی می‌دانست که برای همیشه در تقابل با اسلام ناب بوده است. این نگاه یادآور سخن امام‌حسین(ع) است که تقابل میان اهل بیت(ع) و بنی‌امیه دربارهٔ خداوند تعالی است. پرچم حق بر دوش اهل بیت(ع) و پرچم باطل بر دوش بنی‌امیه است و این وضع تا روز قیامت ادامه دارد[۱]؛ چنان‌که امام‌صادق(ع) نیز بر تقابل تاریخی اهل بیت(ع) و آل ابی‌سفیان و مبارزه دایمی آن دو تأکید کرده، نقطه مرکزی آن را نیز ایمان و کفر به خداوند و پایبندی به الزامات آن دانسته است.[۲]

از نظر امام‌خمینی نیز اسلامِ پیغمبر اکرم(ص) و اولیای ایشان با اسلام ساختگیِ امثال معاویه و حکومت‌های غاصب و جائر دولت‌های دست‌نشانده استعمار، در تباین دایمی است، و اساساً اسلامِ ساخته و پرداخته سلاطین اموی و عباسی در برابر قرآن و آیین مقدس پیامبر بزرگ اسلام(ص) درست شده است تا اغراض شوم استعمارگران تأمین گردد.[۳] از نگاه ایشان از صدر اسلام تا کنون این دو خط موازی در میان مسلمانان وجود داشته است؛ یک خط راحت‌طلبی که تلاش کرده است در عین عبادت خدا، طعمه خود را یافته، راحت و بی‌دغدغه زندگی کند و به تعبیر امیرالمؤمنین علی(ع) افرادی که همّشان، علفشان است،[۴] ‏ و خط دیگر خط انبیا(ع) و اولیای بزرگ بوده است که تمام عمرشان را صرف مبارزه با ظلم و بیدادگری کرده‌اند.[۵] جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهان بی‌درد،[۶] در طول تاریخ اسلام وجود داشته است.

امام‌خمینی، اسلام آمریکایی را اسلام سرمایه‌داری، اسلام مستکبرین، اسلام مرفهین بی‌درد، اسلام منافقین، اسلام راحت‌طلبان، اسلام فرصت‌طلبان،[۷] اسلام اشرافیت، اسلام ابوسفیان، اسلام روحانیان درباری، اسلام مقدس‌نماهای حوزه‌های علمی و دانشگاهی، اسلام ذلت و نکبت، اسلام پول و زور، اسلام فریب و سازش و اسارت، اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومین و پابرهنه‌ها،[۸] اسلام سرمایه‌داری مدرن و کمونیسم خون‌آشام، اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط و اسلام سازش و فرومایگی[۹] شمرده است. ایشان با یادآوری اینکه هنوز برای بسیاری از ملت‌های اسلامی مرز «اسلام آمریکایی» و «اسلام ناب محمدی» درست مشخص نشده است، تأکید کرده است راه مبارزه با اسلام آمریکایی از پیچیدگی خاصی برخوردار است و باید تمامی زوایای آن برای مسلمانان پابرهنه روشن گردد.[۱۰]

ویژگی‌های اسلام امریکایی

با توجه به ویژگی‌های یادشده برای اسلام ناب محمدی، معیارهای اسلام آمریکایی نیز مشخص می‌گردد؛ اما امام‌خمینی تلاش کرده است با نشان‌دادن نشانه‌های عینی اسلام آمریکایی، آن را در عصر کنونی هرچه بیشتر بازشناسی کند و برخی از این ویژگی‌ها چنین است:

راحت‌طلبی

در منطق قرآن دین‌داری الزامات خود را دارد و انسان نباید فکر کند بی‌هدف رها شده[۱۱] یا همین که به زبان اعلان ایمان کند، به حال خود رها شده، آزمایش نمی‌شود.[۱۲] راحت‌طلبی حالتی در انسان ایجاد می‌کند که اندک‌اندک همه مفاهیم اعتقادی او را دگرگون می‌سازد. انسان راحت‌طلب مفاهیم دین را به گونه‌ای توجیه و تفسیر می‌کند که با هواهای او در تزاحم نباشد و تکلیفی برایش ایجاد نکند.[۱۳] از نگاه امام‌خمینی، اسلام واقعی ظلم‌ستیز است[۱۴] و راحت‌طلبی یکی از ویژگی‌های اسلام آمریکایی است[۱۵] و از صدر اسلام تاکنون برای عده‌ای از مسلمانان راحت‌طلبی مقدم بر هر چیز بوده است[۱۶]؛ حال آنکه مذهب تشیع، مذهب خون و شمشیر است و همه انبیا(ع) و اولیای بزرگ، تمام عمرشان را صرف مبارزه با بیدادگری کردند و اگر بنا بر راحت‌طلبی بود، قیام امام‌حسین(ع) پدید نمی‌آمد.[۱۷] ایشان تأکید دارد که بحث قیام و راحت‌طلبی دو مقوله‌ای است که هرگز با هم جمع نمی‌شوند[۱۸] و ملتی که می‌خواهد مستقل و آزاد باشد و وابسته و تحت سلطه نباشد، باید برای همه چیز مهیا باشد و راحت‌طلبی را کنار بگذارد.[۱۹] اساساً خاصیت حکومت رفاه‌طلبان این است که در برابر سفارتخانه‌های خارجی ذلیل باشند و در برابر رعیت خود و قشر محروم با کمال قلدری رفتار نمایند.[۲۰]

امام‌خمینی روی دیگر راحت‌طلبی را سازش با ستمکاران می‌داند و به همین‌سبب اسلام آمریکایی را اسلام ذلت، نکبت، فریب و سازش و اسارت[۲۱] و فرومایگی[۲۲] می‌نامد و در این راستا، از ملی‌گرایانی سخن می‌گوید که به‌راحتی در مشکلات و سختی‌ها و تنگناها دست ذلت و سازش به طرف دشمنان دراز می‌کنند و برای اینکه خود را از فشارهای روزمره سیاسی برهانند، همه کاسه‌های صبر و مقاومت را یکجا می‌شکنند و به همه میثاق‌ها و تعهدات ملی و میهنی ادعایی خود پشت پا می‌زنند.[۲۳] ایشان در برابر، از مردم ایران به‌ویژه خانواده‌های ایثارگران یاد می‌کند که با استقامت و پایمردی خویش به بنیانی مرصوص مبدل گشته‏، در برابر مشکلات و ناملایمات خم به ابرو نمی‌آورند و به راه اسلام شرف و انسانیت ادامه می‌دهند و زندگی باعزت را بر حضور در کاخ‌های ذلت و نوکری ابرقدرت‌ها و سازش و صلح تحمیلی ترجیح می‌دهند.[۲۴] از نگاه ایشان، ملت ایران که مبارزان حقیقی و راستین ارزش‌های اسلامی هستند، به‌خوبی دریافته‌اند که مبارزه با رفاه‌طلبی سازگار نیست و آنان که تصور می‌کنند مبارزه در راه استقلال و آزادی مستضعفان و محرومان جهان با رفاه‌طلبی منافات ندارد، با الفبای مبارزه بیگانه‌اند؛ چنان‌که آنانی هم که تصور می‌کنند مرفهان بی‌درد با نصیحت و پند متنبه می‌شوند و به مبارزان راه آزادی می‌پیوندند، آب در هاون می‌کوبند.[۲۵]

سرمایه‌داری ظالمانه

امام‌خمینی همانند فقهای دیگر، اصل مالکیت سرمایه در اسلام را پذیرفته است؛ اما آن را دارای شرایطی می‌داند که نظام اقتصادی اسلام را از نظام اقتصادی سرمایه‌داری امروز دنیا که واجد برخی نابرابری‌هاست، جدا می‌کند.[۲۶] ایشان بر آن بود با توجه به قوانین اسلامی، به دست آوردن سرمایه‌های کلان از راه مشروع، اساساً تحقق‌پذیر نیست[۲۷] و اسلام نه تنها با سرمایه‌داری ظالمانه و بی‌حساب و محروم‌کننده توده‌های تحت ستم و مظلوم موافق نیست، بلکه آن را به‌طور جدی در کتاب و سنت محکوم و مخالف عدالت اجتماعی می‌داند.[۲۸] از نظر ایشان، ویژگی اشرافیت این است که چون همیشه ترس از مقام و موقعیت در آن وجود دارد، به زیردست‌ها، ظلم و به بالادست‌ها، ازجمله قدرت‌های خارجی، توسری‌خوری وجود دارد؛ چنان‌که اشراف به سبب زندگی اشرافی هیچ وقت نمی‌توانند مشکلات طبقه محروم را درک کنند.[۲۹]

از نگاه امام‌خمینی حاکمان اموی و عباسی مانع تحقق اسلام واقعی پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(ع) بودند؛ چون با اشرافی‌گری و سرمایه‌داری بی‌حساب آنان منافات داشت.[۳۰] ایشان یکی از مشخصه‌های اسلام آمریکایی را اسلام اشرافیت، اسلام پول و زور و اسلام حاکمیت سرمایه و سرمایه‌داران بر مظلومان و پابرهنه‌ها برشمرده،[۳۱] معتقد بود هیچ‌یک از انبیا(ع) از اشراف نبودند که طرفدار اشراف باشند[۳۲]؛ بلکه تمام پیامبران الهی(ع) ازجمله پیغمبر اکرم(ص) پیوسته در ستیز با سرمایه‌داران، اشراف و ستمکاران بوده‌اند.[۳۳] (ببینید: سرمایه‌داری و اشرافیت) به اعتقاد ایشان، علمای اصیل اسلام نیز هرگز زیر بار سرمایه‌داران و پول‌پرستان و خوانین نرفته‌اند و همواره این شرافت را برای خود حفظ کرده‌اند و این ظلم فاحشی است که کسی بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدی با سرمایه‌داران در یک کاسه است؛ بلکه روحانیت متعهد، به خون سرمایه‌داران زالوصفت تشنه است و هرگز با آنان سر آشتی نداشته و نخواهد داشت.[۳۴]

تحجرگرایی

تحجّر به بسته‌بودن ذهن، تنگ‌نظری و داشتن اندیشه ساکن و راکد گفته می‌شود[۳۵] و فرد متحجر دارای اندیشه و خصوصیاتی است که پذیرای مسائل و موضوعات فرهنگی و فکری جدید نیست.[۳۶] امام‌خمینی تحجرگرایی در حوزه دین را برداشت ناقص و سطحی از دین، گرایش‌های همراه با جهل، جمود، ظاهرگرایی دینی، مقدس‌مآبی و درک صحیح نداشتن از مصالح دینی و اجتماعی و باورنداشتن به نقش زمان و مکان در اجتهاد دانسته است[۳۷]؛ حال آنکه آموزه‌های اسلامی از انعطاف و تحرک لازم برای هماهنگی با تغییرات شرایط و مقتضیات زمان و مکان برخوردار بوده، قابلیت جاویدماندن دارد.[۳۸] امام‌خمینی در تبیین اسلام آمریکایی در دوره معاصر از یک سو از مراکز وهابیت در جهان نام می‌برد که به کانون‌های فتنه و جاسوسی مبدل شده‌اند و اسلام مقدس‌نماهای حوزه‌های علمی را ترویج می‌کنند و در عین حال سر بر آستان آمریکای جهانخوار دارند[۳۹] و از سوی دیگر، از داخل جبهه خودی یاد می‌کند که در دوران مبارزه، گلوله حیله و مقدس‌مآبی و تحجر آنان، هزار بار بیشتر از باروت و سرب، جگر و جان را می‌درید و مانع مبارزه با طاغوت می‌شد.[۴۰] (ببینید: تحجر)

تفکر التقاطی

التقاط به معنای دستچین‌کردن خودسرانه عقاید و اندیشه‌های ناهمگون، بدون پایداری روی اصول معین و مشخص است[۴۱] که در نتیجه آن، جوهره دین اصیل، تجزیه می‌شود و معیار سنجش دین تغییر می‌کند.[۴۲] التقاط در حقیقت برآمده از پایبندنبودن به اسلام است. در اندیشه انسان التقاطی، اسلام دینی نیست که به‌طور کامل پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشر باشد؛ از این‌رو کسانی که دارای این اندیشه و طرز فکرند با سلیقه خود بخشی از اسلام اصیل و بخشی از مکتب‌های دیگر را گرفته، با هم ضمیمه کرده، مجموع آن را به نام اسلام به جامعه اسلامی عرضه می‌کنند.[۴۳]

امام‌خمینی به این اعتبار که مکتب اسلام غنی است و هرگز به ضمیمه‌کردن مکاتب دیگر نیاز ندارد، التقاطی‌فکرکردن را خیانتی بزرگ به اسلام و مسلمانان می‌دانست[۴۴]؛ خیانتی که به شکست مکتب می‌انجامد و شکست در مکتب خطرناک‌تر از شکست در برابر دشمن است.[۴۵] از نظر ایشان، برخی جریان‌ها در صددند با نام اسلام پایه‌های آن را سست کنند و جوانان را به دام اندازند و در حالی‌که هیچ اطلاعی از اسلام و اهداف قوانین آن ندارند، با تفسیرهای جاهلانه و غلط، خود را اسلام‌شناس جلوه دهند. این کار در حقیقت تمسک به قرآن و نهج البلاغه برای کوبیدن اسلام و قرآن است تا راه برای رهبران غربی و شرقی آنان بازگردد.[۴۶] ایشان چنین اسلامی را اسلام منافقین‏،[۴۷] اسلام التقاطی[۴۸] و در یک کلمه، اسلام آمریکایی[۴۹] می‌نامد. (ببینید: التقاط)

دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی

امام‌خمینی به موازات طرح و تبیین اسلام آمریکایی، به معرفی و ارزیابی دشمنان و مخالفان اسلام ناب محمدی و حامیان اسلام آمریکایی نیز پرداخته است. در یک ارزیابی کلی، تمامی کسانی که در برابر جبهه اسلام ناب محمدی هستند، در شمار دشمنان و مخالفان قرار دارند؛ اما امام‌خمینی خود به برخی جریان‌ها در این زمینه اشاره کرده است. ایشان عالمان غیر مهذب و روحانی‌نماها را در صف نخست دشمنان داخلی اسلام ناب محمدی می‌بیند؛ زیرا در طول تاریخ اسلام این عالمان غیر مهذب بودند که تیشه به ریشه اسلام ناب زده‌اند. آنان با ایجاد مذاهب و مکتب‌های انحرافی به مکتب‌های توحیدی ضرر زدند و آن قدری که مکتب‌های توحیدی از عالمان غیر مهذب ضربه خورده است، از هیچ گروهی نخورده است.[۵۰] ایشان از وجود افرادی در حوزه‌های علمیه خبر داده است که علیه اسلام ناب محمدی فعالیت دارند و با چهره مقدس‌مآبی چنان تیشه به ریشه اسلام می‌زنند و گویی غیر از این وظیفه‌ای ندارند. ایشان به طلاب هشدار داده است لحظه‌ای از فکر این مارهای خوش خط و خال کوتاهی نکنند؛ زیرا آنان مروّج اسلام آمریکایی و دشمن رسول اللَّه(ص) هستند.[۵۱]

امام‌خمینی با تأکید بر اینکه بارها خطر مقدس‌نماها در حوزه‌ها و دانشگاه‌ها را گوشزد کرده‏، خاطرنشان کرده است که اینان با تزویرشان از درون محتوای انقلاب و اسلام را نابود می‌کنند و با قیافه‌ای حق‌به‌جانب و طرفدار دین و ولایت، همه را بی‌دین معرفی می‌کنند.[۵۲] (ببینید: تحجر) ایشان در پاسخ نامه‌ای از جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، ضمن توصیه به دوستان روحانی خود مبنی بر اینکه به صورتی حرکت نکنند که متهم به طرفداری از فئودال‌ها و سرمایه‌دارها شوند، هشدار داد بدون جذب جوانان دلسوخته نمی‌شود اسلام ناب محمدی را در جهان مستضعفان و پابرهنگان پی‌ریزی کرد و اگر دیر جنبیده شود، اسلام آمریکایی چنان زیبا برای جهان پابرهنگان تشنه عدالت ترسیم می‌گردد که همه محکوم به فنا خواهند بود.[۵۳] ‏ایشان در عین حال، خاطرنشان کرده است کسانی که بدون استثنا به هر چه روحانی و عالِم حمله و اسلام آنان را اسلام آمریکایی معرفی می‌کنند، راهی بس خطرناک می‌روند که خدای ناکرده به شکست اسلام ناب محمدی می‌انجامد.[۵۴]

از نگاه امام‌خمینی برخی جریان‌های داخلی مانند نهضت آزادی، به اعتبار تظاهر به اسلام و دخالت بی‌مورد در تفسیر قرآن کریم و احادیث و تاویل‌های جاهلانه و نیز بی‌اطلاعی از اسلام و فقه اسلامی،[۵۵] در راستای ترویج اسلام آمریکایی قرار دارند. از این‌رو ایشان با صراحت اعتراف کرد بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست‌ها و امور مهمه کشور به گروهی که به اسلام ناب محمدی عقیده خالص و واقعی نداشته‌اند، اشتباهی بوده است که تلخی آثار آن به‌راحتی از میان نمی‌رود.[۵۶]

از سوی دیگر، استکبار جهانی به‌ویژه آمریکا نیز در نگاه امام‌خمینی از دشمنان خارجی اسلام ناب محمدی و مروج اسلام آمریکایی است. به اعتقاد ایشان، امروز بیشتر از هر زمانی کینه و دشمنی استکبار علیه اسلام ناب محمدی برملا شده است و دنیای استکبار خطر رشد اسلام ناب را علیه منافع نامشروع خود درک کرده، به‌خوبی می‌داند تنها نیرویی که می‌تواند آنان را از صحنه خارج کند، اسلام است؛ زیرا آنان پس از انقلاب اسلامی ایران ضربات سختی از اسلام خورده‌اند و تصمیم گرفته‌اند به هر وسیله ممکن آن را در ایران که مرکز اسلام ناب محمدی است، نابود کنند.[۵۷] ایشان با اشاره به شیوه مقابله با اسلام از سوی آنان توجه می‌دهد که آنان تلاش می‌کنند اگر بتوانند با نیروی نظامی، اگر نشد، با نشر فرهنگ مبتذل خود و بیگانه‌کردن ملت از اسلام و فرهنگ ملی خویش و اگر هیچ‌کدام از اینها نشد، از راه نفوذ عوامل خودفروخته خود، به مقاصد خود برسند.[۵۸] ایشان دلیل فشار بر روحانیت را نیز به واسطه حضور اسلام ناب ارزیابی کرده، معتقد است آمریکا به همین دلیل روحانیت را خار راه استعمارگری می‌داند[۵۹]؛ چنان‌که قصد استعمارگران از طرح اسلام منهای سیاست و روحانیت نیز، انزوای اسلام بوده است.[۶۰] ایشان به همگان اعلام کرد بزرگ‌ترین ساده‌اندیشی آن است که تصور کنند جهانخواران از آنان و اسلام دست برداشته‌اند؛ حال آنکه در نهاد و سرشت آمریکا و شوروی کینه و دشمنی با اسلام ناب محمدی موج می‌زند. به اعتقاد ایشان، باید برای شکستن امواج طوفان‌ها، به صبر و ایمان مسلح شد و ملتی که در خط اسلام ناب محمدی و مخالف اسلام آمریکایی است، باید بسیجی باشد.[۶۱] (ببینید: استکبار و امریکا) امام‌خمینی همچنین کشورهای اسلامی وابسته را از مروجان اسلام آمریکایی و مخالفان اسلام ناب محمدی برشمرده، با اشاره به کشتار زائران خانه خدا به دست رژیم آل سعود، آن را نمود بارز اسلام آمریکایی دانسته و خاطرنشان کرده است اگر از صدها وسیله تبلیغاتی استفاده می‌شد تا مرز واقعی میان اسلام راستین و اسلام آمریکایی و فرق حکومت عدل و حکومت سرسپردگان مدعی حمایت از اسلام را مشخص کنند، به صورتی چنین زیبا نمی‌توانستند.[۶۲] (ببینید: کشتار حجاج ایرانی) ایشان همچنین آن فاجعه را توطئه‌ای برای حفظ سیاست‌های استکبار و جلوگیری از نفوذ اسلام ناب محمدی قلمداد کرده و خاطرنشان کرده است کارنامه سیاه حاکمان بی‌درد کشورهای اسلامی حکایت از افزودن درد و مصیبت بر پیکر نیمه‌جان اسلام و مسلمین دارد، امروز مراکز وهابیت در جهان، مروجان «اسلام آمریکایی» اند.[۶۳] ایشان اسلام مورد نظر آمریکا که در زمان رژیم پهلوی پیگیری می‌شد را نیز اسلام آمریکایی می‌نامید و مشخصه آن را در ترویج این فکر می‌دانست که کار روحانیت باید عبادت و تحصیل باشد و در مسائل سیاسی جامعه حق دخالت نداشته باشد.[۶۴]

  1. مجلسی، بحار الانوار، ۳۱/۳۰۸.
  2. مجلسی، بحار الانوار، ۳۳/۱۶۵.
  3. امام‌خمینی، صحیفه، ۲/۴۸۶.
  4. نهج البلاغه، ن۴۵، ۴۴۱.
  5. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
  6. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۵.
  7. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  8. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  9. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  10. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۱۲۰–۱۲۱.
  11. قیامت، ۳۶.
  12. عنکبوت، ۲.
  13. مزینانی، زمینه‌های حاکمیت، ۱۲۳.
  14. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۶۴.
  15. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱ و ۸۶.
  16. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۱۹.
  17. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۰–۵۲۱.
  18. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
  19. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۴/۵۲۲.
  20. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۰.
  21. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  22. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  23. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۹۸.
  24. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۱۹۷.
  25. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶–۸۷.
  26. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۴۳۷.
  27. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۹۱ و ۱۰/۴۸۰.
  28. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۴.
  29. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹.
  30. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۱۷.
  31. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰.
  32. امام‌خمینی، صحیفه، ۵/۲۱۶.
  33. امام‌خمینی، صحیفه، ۴/۱۸–۲۰.
  34. امام‌خمینی، صحیفه، ‏۲۱/۲۷۶.
  35. اسفندیاری، خمود و جمود، ۶۵.
  36. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۳/۱۶۳۰.
  37. ← امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۲۱۶؛ ۱۹/۲۰ و ۲۱/۱۳.
  38. مطهری، مجموعه آثار، ۳/۱۹۰–۱۹۱.
  39. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
  40. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۰.
  41. آقابخشی و افشاری‌راد، فرهنگ علوم سیاسی، ۲۰۳.
  42. نوایی، التقاط، ۳.
  43. مزینانی، زمینه‌های حاکمیت، ۱۳۵.
  44. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۲/۲۰۸.
  45. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۱/۶۷–۶۸.
  46. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۶.
  47. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۱.
  48. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۴۵.
  49. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۴۰.
  50. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۴.
  51. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۷۸.
  52. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  53. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۶۸۳–۶۸۵.
  54. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۷.
  55. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۸۱.
  56. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۲۸۵.
  57. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
  58. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۳۲۶–۳۲۸.
  59. امام‌خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۱.
  60. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۸/۵۲.
  61. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۱۹۵.
  62. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۵۰.
  63. امام‌خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۰–۸۱.
  64. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۷/۵۳۳.