غفلت
غفلت، بیتوجهی و سستی نفس در توجه به هدف و رویگردانی از حقتعالی.
معنی
غفلت به معنای عدم توجه، رهاکردن[۱] و پنهانشدن چیزی از ذهن انسان و بهیاد نیاوردن آن[۲] است و در اصطلاح اخلاقی به معنای سستی و ضعف نفس از توجه به هدف خود[۳] و سهوی است که از کمی تحفظ و بیداری حاصل میشود.[۴] غفلت در اصطلاح عرفانی به معنای اعراض از حقتعالی است[۵] و در اصطلاح فقهی عدم توجه به هر امری؛ اعم از سهو و نسیان است.[۶] بعضی نیز غفلت را همان سهو دانستهاند[۷]؛ البته غفلت در مواردی پسندیده شمرده شده است، مانند غفلت از کثرات.[۸] در مقابل غفلت، ذکر است که به معنای یاد کردن خداوند است[۹] (ببینید: ذکر).
از الفاظ مرتبط با غفلت، تغافل به معنای خود را به غفلتزدن است[۱۰] که در مواردی از صفات پسندیده و روش اهل دین است.[۱۱] اهل معرفت نیز آن را از درجات فتوت شمردهاند.[۱۲]
پیشینه
در ادیان الهی، ذکر الهی و دوری از غفلت مورد اهتمام بوده است؛ چنانکه خاطرنشان شده ملعون است کسی که کار خداوند را با غفلت انجام دهد[۱۳] و ذکر مدام و دوری از غفلت از خصایص پاکان معرفی شده است.[۱۴] قرآن کریم نیز غفلت را عامل متابعت هوا و تجاوز از حق میداند.[۱۵] در منابع روایی به غفلت از زوایای مختلفی چون نشانهها، آثار و موارد توجه شده است.[۱۶] بنابر روایتی از امیرمؤمنان علی(ع)، مستی غفلت و غرور بیش از مستی شراب است[۱۷] و با یاد خداوند غفلت زایل میشود.[۱۸]
عالمان اخلاق غفلت را یکی از خلقهای ناپسند و ریشه اصلی زشتیها و آن را مقابل ذکر برشمردهاند و ذکر را رهایی از غفلت و فراموشی معرفی کردهاند.[۱۹] در کتابهای اخلاقی بحثهای گستردهای دربارهٔ ریشهها، آثار و راههای مبارزه با غفلت بیان شده است.[۲۰] عارفان دوام ذکر، اخلاص و دوری از غفلت را در همه حال لازم میدانند و آنها را از اموری دانستهاند که وقت معینی ندارند.[۲۱] در متون عرفانی، بحث غفلت غالباً در مراحل نخستین سلوک مانند منازل یقظه، توبه و انابه مطرح میشود.[۲۲]
امامخمینی بیدارشدن از خواب غفلت (یقظه) را منزل اول انسانیت میشمارد.[۲۳] از ویژگیهای ایشان در کتابهای اخلاقی خود آن است که با زبان وعظ و مخاطب قرار دادن خواننده، قصد دارد آنان را از خواب غفلت بیدار کند.[۲۴] ایشان به عدم غفلت از حقتعالی و نفس خود،[۲۵] حرکت به سوی خودسازی،[۲۶] بیداری[۲۷] و همچنین عدم غفلت از دشمنان[۲۸] هشدار داده و بر بیدارشدن از خواب غفلت، دیدن حقیقت و باطن دنیا و فریفته نشدن به ظاهر آن، تأکید کرده است.[۲۹] ایشان راه درمان غفلت[۳۰] و آثار غفلت[۳۱] را نشان داده است.
عوامل غفلت
قرآن کریم عوامل متعددی برای غفلت برشمرده است، مانند مال، ثروت و فرزند[۳۲] و بیع و تجارت.[۳۳] در برخی از روایات نیز آرزوهای دراز و نگاه بیمورد که بذر هوا و هوس را میکارد، سبب غفلت معرفی شده است.[۳۴] علمای اخلاق موضوعاتی چون مشغولشدن به لذتهای دنیایی و فرورفتن در آن[۳۵] و صرف عمر در رسیدگی به اهل و مال[۳۶] را از عوامل غفلت دانستهاند. برخی از عارفان غفلت را برای انسان امری ذاتی و جبلّی میدانند.[۳۷]
امامخمینی عوامل غفلت را ارتکاب گناهان، بهخصوص گناهان کبیره،[۳۸] توجه به دنیا و غرقشدن در لذتهای دنیوی[۳۹] میداند. به اعتقاد ایشان هرچه توجه نفس به دنیا بیشتر گردد، به همان اندازه از توجه به حق و عالم آخرت کاسته و به غفلت انسان اضافه میشود[۴۰] تا آنجاکه قلب، معکوس و وارونه میگردد.[۴۱] گاهی نیز راحتی و سلامتی، سبب غفلت انسان میشود؛ اما وقتی به گرفتاری مبتلا شود، به یاد خدا میافتد تا او را از آن گرفتاری نجات دهد.[۴۲] به باور ایشان غفلت از نعمتهای اخروی و سستی در اعمال و عبادات، ناشی از سستی ایمان افراد است.[۴۳]
اقسام و مصادیق
غفلت به دو قسم ناپسند و پسندیده تقسیم میشود؛ غفلت از آنچه خیر و سعادت برای نفس است، غفلت ناپسند و غفلت از آنچه شر و شقاوت است[۴۴] یا غفلت از غیر خداوند برای توجه به خداوند، امری پسندیده است.[۴۵] غفلت ناپسند از رذایل اخلاقی است و به اعتبار متعلقش دارای مصادیقی است؛ ازجمله غفلت از خداوند، غفلت از مرگ و آخرت، غفلت از شیطان و غفلت از حقیقت خود. در قرآن کریم به اقسام مختلفی از غفلت اشاره شده است، مانند غفلت از خداوند،[۴۶] غفلت از آیات الهی،[۴۷] غفلت از مرگ[۴۸] و غفلت از نماز.[۴۹] در روایات نیز به برخی از این اقسام غفلت همچون غفلت از نفس[۵۰] و غفلت از خداوند[۵۱] اشاره شده است.
امامخمینی مانند دیگر عارفان[۵۲] غفلت را به غفلت ناپسند و غفلت پسندیده تقسیم کرده است. غفلت ناپسند مانند غفلت از خداوند و عالم غیب،[۵۳] غفلت در عبادت و عدم حضور قلب،[۵۴] غفلت از اصلاح نفس و توجه به عیوب آن[۵۵] و غفلت از شیطان و فریبهای او[۵۶]؛ اما غفلت پسندیده، غفلت برخی از اولیای الهی است که از عالم و هرچه در آن است، غافلاند و تنها به خداوند و جمال او مشغولاند.[۵۷] آنان گاه در مقام شکر حتی از نعمت حقتعالی غافلاند و غرق در جمال منعماند.[۵۸] از دیگر غفلتهای پسندیده، غفلت فرشتگان مقرب الهی است که غرق در ذات الهیاند و از اینکه خداوند، عالم و آدمی را خلق کرده غافلاند.[۵۹]
برخی از مصادیق مهم غفلت ناپسند عبارتاند از:
غفلت از خداوند
قرآن کریم غفلت از یاد خداوند را از ویژگیهای کفار میشمارد[۶۰] و آن را سبب نسیان از خویشتن[۶۱] و سختی در معیشت دنیا[۶۲] میداند. در روایات نیز غفلت، سبب خسران،[۶۳] کورشدن چشم بصیرت، فساد اعمال، گمراهی نفس، کسب غرور و مردن قلب[۶۴] معرفی شده است.
عالمان اخلاق و عرفان نیز غفلت از خداوند را از رذایلی دانستهاند که منبع هر شر و فساد[۶۵] و سبب ارتکاب گناه[۶۶] و خسران در آخرت[۶۷] میشود. امامخمینی غفلت از خداوند را سبب کدورت قلب و سلطه شیطان و نفس بر انسان میداند.[۶۸] به اعتقاد ایشان همه خطاهایی که از انسان صادر میشود، بر اثر غفلت از خداوند و خودخواهی است[۶۹]؛
غفلت از نفس و اعمال آن
بعضی علمای اخلاق یکی از اسباب هلاکت انسان را غفلت از اعمال خود و غفلت از مراقبه[۷۰] و محاسبه آن[۷۱] برشمردهاند؛ زیرا اگر شخص هرچند وقت یکبار به محاسبه اعمال و افکار خود نپردازد، عمر خود را که سرمایه اوست، از دست میدهد[۷۲]؛ از اینرو عالمان اخلاق با توجه به برخی از روایات[۷۳] توصیه میکنند انسان در روز، وقتی را معین کرده، به محاسبه اعمال آن روز بپردازد که اگر اعمال نیکویی به جای آورده، شکر خداوند را به جای آورد و اگر چیزی از آن را ترک کرده یا خطایی مرتکب شده، به جبران آن بپردازد و در مقام نکوهش و عقاب نفس بر آید.[۷۴]
امامخمینی غفلت از نفس و مکاید آن را سبب افزایش حجابها میداند تا آنجاکه فطرت انسان به واسطه این حجابها خاموش شده و از محبت الهی در قلبش چیزی باقی نمیماند، بلکه از انبیا(ع) و اولیای الهی(ع) تنفر پیدا کرده، ریشه دشمنی با آنان در قلبش ریشه میدواند تا آنجاکه درهای سعادت به روی او بسته میشود و سرانجام آن خلود در عذاب جهنم است.[۷۵] از دیگر آثار غفلت از نفس این است که شخص برای خود استقلال و شخصیتی قائل میشود و نسبت میان خود و خالقش را فراموش کرده، از وظایفش بازمیماند.[۷۶]
به اعتقاد امامخمینی انسان لازم است همواره به نفس خود سوء ظن داشته باشد و هیچگاه آن را به حال خود رها نکند و به تمام حرکات و سکنات او دقت کند. چه بسا نفس بر اثر غفلت، انسان را مغلوب سازد.[۷۷] اگر انسان به سبب حب نفس از عیوب خود غفلت ورزد و خودبین و خودخواه شود، به سعادت و فلاح نخواهد رسید[۷۸] و چه بسا به سبب حب نفس و خودخواهی و خودبینی از خود غافل شود و نقصان و عیبهایش را نیکو و مایه کمال تصور کند[۷۹]؛
غفلت از توجه در عبادت
قرآن کریم افرادی را که در نماز و عبادتشان غافلاند و عبادات آنان مجرد لقلقه زبان است، نکوهش کرده است.[۸۰] در روایات نیز عبادت و نمازِ بدون حضور قلب، ناقص شمرده شده است.[۸۱] علمای اخلاق نیز غفلت در عبادت را مخالف روح نماز و عبادت دانستهاند؛ زیرا غرض از عبادت، صفای نفس و نورانیت دل است؛ در حالیکه آنچه از روی غفلت و عدم توجه نفس، از انسان صادر میشود، موجب نورانیت قلب نمیشود.[۸۲]
امامخمینی با تحلیلی عرفانی از این مطلب، به بیان روشنتری پرداخته و قائل است غفلت قلب در عبادت، ناشی از ضعف ایمان به خداوند و اهمیت ندادن به عبادت و حضور در مقابل معبود است.[۸۳] به باور ایشان غفلت در عبادت، موجب حقیقتنیافتن عبادت و عدم پذیرش آن میشود؛ زیرا عبادتی که از روی غفلت انجام شود، بر نفس هیچگونه تأثیری نمیکند، از صورت و ظاهر تجاوز نمیکند و به ملکوت نمیرود؛ اما وقتی عبادت با حضور قلب انجام شود، انسان صورت عبودیت به خود میگیرد و ازخودسری و سرکشی بیرون میآید و تمام قوای ملکی و ملکوتی او از جنود خداوند میشوند.[۸۴]
امامخمینی در تقسیمی بدیع، حضور قلب را به «حضور قلب در عبادت» و «حضور قلب در معبود» تقسیم میکند.[۸۵] حضور قلب در معبود آن است که حق در قلب او تجلی کند و حضور قلب در عبادت آن است که قلب متوجه عبادت و ثنای حق باشد.[۸۶] ایشان حضور قلب در معبود را دارای سه مرتبه عمده میداند: حضور قلب در تجلیات افعالی، حضور قلب در تجلیات اسمائی و صفاتی، و حضور قلب در تجلیات ذاتی و برای هر یک نیز چهار مرتبه شمرده است: مرتبه علمی، مرتبه ایمانی، مرتبه شهودی و مرتبه فنایی[۸۷] (ببینید: قلب). از مراتب عالیه حضور قلب در معبود آن است که سالک از عبادت نیز غافل شود و متوجه معبود گردد[۸۸]؛
غفلت از مرگ
علمای اخلاق غفلت از مرگ را ناشی از حب دنیا و فرورفتن در شهوات آن میدانند؛ زیرا در چنین حالتی قلب از مرگ غافل میشود و از آن گریزان میگردد.[۸۹] از سوی دیگر، آنان با استناد به برخی روایات[۹۰] ذکر و یادآوری مرگ را سبب زهد در دنیا و قطع ریشههای غفلت میشمارند.[۹۱]
امامخمینی آرزوهای بلند و ظن به بقا را سبب غفلت از آخرت و فراموشی هدف و مقصد میداند که این امر سبب میشود انسان بدون اینکه زاد و توشهای برای آخرتش فراهم کند، ناگاه اجلش فرا رسد و به هلاکت بیفتد[۹۲] (ببینید: مرگ).
پیشگیری و درمان
قرآن کریم با توصیه به ذکر، انسانها را از غفلت بر حذر داشته[۹۳] و از رسول خدا(ص) با عنوان مذکِّر (هشداردهنده) یاد کرده است.[۹۴] امامخمینی مانند دیگر عارفان،[۹۵] حالت بیداری (یقظه) از غفلت را مقدمه سلوک[۹۶] و پیش از مرتبه توبه[۹۷] میداند. ایشان ازجمله اهداف بعثت انبیا(ع) و نزول کتابهای آسمانی را بیدارکردن مردم از خواب غفلت و مستی در عالم طبیعت و رساندن به عالم سرور و حیات و نعمتهای ابدی دانسته است.[۹۸] ایشان تأکید کرده است که انسان نباید لحظهای از احوال نفس و اصلاح آن غافل شود.[۹۹] اگر خواب غفلت قلب انسان را فرا نگرفته بود، انسان اینگونه آسودهخاطر و بیتوجه، به اعمال و سخنان نادرست ادامه نمیداد.[۱۰۰] ایشان در مواضع متعدد، بر مواظبت بر گرفتارنشدن در غفلت هشدار میدهد.[۱۰۱]
عالمان اخلاق، راههای مختلفی برای درمان غفلت ارائه کردهاند، مانند محاسبه و مراقبه نفس[۱۰۲] و به یاد مرگ بودن.[۱۰۳] بعضی نیز غفلت و بیخبری را نوعی بیماری دانستهاند که درمان آن به دست بیمار نیست، بلکه به دست عالمانِ باعمل است.[۱۰۴]
امامخمینی پندهای انبیا(ع)، اولیا(ع) و کتابهای آسمانی را از اسباب بیداری انسانها میداند.[۱۰۵] ایشان با استناد به روایتی از امیرالمؤمنین(ع)[۱۰۶] تفکر را سبب تنبیه قلب و بیداری از خواب غفلت برشمرده است.[۱۰۷] ایشان پیش از مرحله «یقظه» به ضرورت بیرونآمدن از انکار مقامات اولیا اشاره میکند؛ به این معنا که شخص آنچه از معنویات و مقامات بزرگان و اولیای الهی(ع) میشنود، انکار نکند که این نشانه خودبینی و جهل است و خود حجاب و مانع هر رشد و تعالی است.[۱۰۸]
غفلت در حوزههای اجتماعی
غفلت در عرصه اجتماعی نیز دارای پیامدهای زیانبار و گاه جبرانناپذیری است و همواره پیشوایان به پیروانشان دربارهٔ غفلت از دشمن هشدار دادهاند.[۱۰۹] امامخمینی با الهامگرفتن از معارف دینی و عرفانی در توصیه به یقظه و بیداری نفس، آن را به مباحث اجتماعی و دشمن بیرونی نیز بسط داده و مردم را به بیداری در برابر ظالمان و توطئههای دشمنان خارجی هشدار داده است.[۱۱۰] ایشان همگان بهویژه علما[۱۱۱] را از غفلت در امور اجتماعی بر حذر داشته و امت اسلامی و ملت ایران را به غافلنشدن از دسیسههای دشمنان در ضربهزدن به کشور و اسلام توصیه کرده است.[۱۱۲]
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مواضع متعدد، بر عدم غفلت از اهداف انقلاب[۱۱۳] و عدم غفلت از دادن مسئولیت به افراد صالح[۱۱۴] تأکید میکرد. ایشان در سخنرانیهای خود به امت اسلامی توصیه میکرد از خواب غفلت بیدار شوند و اسلام و کشورهای اسلامی را از دست استعمارگران و وابستگان آنان رهایی بخشند.[۱۱۵]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۱/۴۹۷.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۴۹.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۶/۸۲.
- ↑ بالیزاده، شرح فصوص الحکم، ۲۵۱.
- ↑ عاملی، مفتاح الکرامة، ۹/۲۶۹–۲۷۰.
- ↑ اردبیلی، زبدة البیان، ۶۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۶۷.
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۵۰.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۳/۳۲۶.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۹.
- ↑ کتاب مقدس، ارمیا، ب۴۸، ۱۰.
- ↑ کتاب مقدس، انجیل برنابا، ب ۱۰۹.
- ↑ کهف، ۲۸؛ ← طباطبایی، المیزان، ۱۳/۳۰۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵–۲۶۶؛ مجلسی، بحارالانوار، ۷۰/۱۵۴.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۶.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۱۸۹.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۱۳۳–۱۳۶.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۵–۲۹۱؛ غزالی، مکاشفة القلوب، ۲۸–۳۱؛ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۵–۱۰۸.
- ↑ سرّاج، اللمع فی التصوف، ۷۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۳۵ و ۴۱؛ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۱۴۸، ۱۸۰ و ۲۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۸.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۷۳ و ۱۴/۳۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۷ و ۱۱/۳۶۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۳۷ و ۱۶/۲۷۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۴۳۶ و ۱۱/۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۲۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۶.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۵۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵۹–۱۶۰.
- ↑ منافقون، ۹.
- ↑ نور، ۳۷.
- ↑ دیلمی، اعلام الدین، ۳۳۹–۳۴۰.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۵۱۲.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۸/۳۷۳.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ نخجوانی، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، ۲/۱۲۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۲؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۴–۲۰۵.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۱۰۶.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۲/۳۴۷.
- ↑ حشر، ۱۹؛ طه، ۱۲۴.
- ↑ یونس(ع)، ۷.
- ↑ انبیاء، ۱؛ ق، ۲۲.
- ↑ ماعون، ۴–۵.
- ↑ مجلسی، بحارالانوار، ۶۷/۲۳.
- ↑ شعیری، جامع الاخبار، ۱۳۱.
- ↑ ابنعربی، الفتوحات، ۱/۲۰۸؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۶۷.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹–۳۴۰.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۳۹–۳۴۰؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۷۳؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶۲۲.
- ↑ ق، ۲۲.
- ↑ حشر، ۱۹.
- ↑ طه، ۱۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، ح۱۹۹، ۵۴۷.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر، ۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ گنابادی، تفسیر بیان السعادة، ۳/۱۹۷.
- ↑ گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۴۳.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴ و ۵۳۲.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۶.
- ↑ مکی، قوت القلوب، ۱/۱۶۱–۱۶۲.
- ↑ غزالی، احیاء علوم، ۱۵/۲۳–۲۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۶۸؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۶.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۴۵۳؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۱.
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۳۲.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲ و ۸۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۷۰–۷۱.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۵۳.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۱۵.
- ↑ ماعون، ۴–۵؛ نساء، ۴۳.
- ↑ کلینی، کافی، ۳۶۲–۳۶۳؛ حر عاملی، وسائل الشیعة، ۵/۴۷۳–۴۷۸.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۴۵–۸۵۰.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۴.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۱–۳۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۴؛ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷ و ۲۱.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۱۷–۲۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵.
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۲۲.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۳۸.
- ↑ کلینی، کافی، ۳/۲۵۵.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۴۱–۲۴۲.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۴–۱۷۵.
- ↑ اعراف، ۲۰۵.
- ↑ غاشیه، ۲۱.
- ↑ قشیری، رساله، ۱۹۸؛ انصاری، منازل السائرین، ۳۵–۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۴۳۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۷۲.
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۵ و ۱۹۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۸۸.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۵۲؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۷۳–۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶.
- ↑ امامخمینی، جهاد اکبر، ۳۶؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۱؛ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۱۹۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۴–۱۲؛ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۶۹۴.
- ↑ گیلانی، ترجمه و شرح مصباح الشریعة، ۵۰۵.
- ↑ غزالی، کیمیای سعادت، ۲/۲۸۷–۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷.
- ↑ کلینی، کافی، ۲/۵۴.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خ۳۴، ۵۶–۵۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۴۲–۲۴۳؛ ۱۲/۳۸۲ و ۱۳/۵۳۱–۵۳۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۲۱ و ۲۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۴، ۲۱۸؛ ۲/۱۳۵؛ ۳/۳–۴ و ۴/۳۳۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۷/۵۱۴ و ۱۲/۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۲۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۶۰ و ۱۳/۷۴.
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- اردبیلی، احمدبنمحمد، زبدة البیان فی احکام القرآن، تحقیق محمدباقر بهبودی، تهران، مرتضوی، چاپ اول، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، جهاد اکبر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ هجدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انجیل برنابا، کویت، دارالقلم، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- بالیزاده، مصطفی، شرح فصوص الحکم، تحقیق فادی اسعد نصیف، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- تلمسانی، عفیفالدین، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- دیلمی، حسنبنمحمد، اعلام الدین فی صفات المؤمنین، قم، مؤسسه آلالبیت(ع)، چاپ اول، ۱۴۰۸ق.
- سرّاج طوسی، ابونصر، اللمع فی التصوف، ترجمه مهدی محبتی، تهران، اساطیر، چاپ دوم، ۱۳۸۸ش.
- شعیری، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بیتا.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- عاملی، سیدمحمدجواد، مفتاح الکرامة فی شرح قواعد العلامه، تحقیق محمدباقر خالصی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۹ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- غزالی، ابوحامد، کیمیای سعادت، تصحیح حسین خدیوجم، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ یازدهم، ۱۳۸۳ش.
- غزالی، ابوحامد، مکاشفة القلوب المقرب الی علام الغیوب، تحقیق عبدالحمید طعمه حلبی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ چهارم، ۱۴۲۲ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- قشیری، عبدالکریمبنهوازن، رساله قشیریه، ترجمه حسنبناحمد عثمانی، تصحیح بدیعالزمان فروزانفر، تهران، زوار، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- گنابادی، سلطانمحمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العباده، بیروت، اعلمی، چاپ دوم، ۱۴۰۸ق.
- گیلانی، عبدالرزاق، ترجمه و شرح مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقه، منسوب به امامصادق(ع)، تحقیق رضا مرندی، تهران، پیام حق، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مازندرانی، ملاصالح، شرح الکافی، تحقیق ابوالحسن شعرانی، تهران، مکتبه الاسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۲ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین(ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مکی، ابوطالب محمدبنعلی، قوت القلوب فی معاملة المحبوب، تصحیح باسل عیونالسود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- نخجوانی، نعمتالله، الفواتح الالهیة و المفاتح الغیبیه، مصر، دار رکابی للنشر، چاپ اول، ۱۹۹۹م.
- نراقی، ملااحمد، معراج السعاده، تحقیق محمد نقدی، قم، هجرت، چاپ ششم، ۱۳۷۸ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- نهج البلاغه، ترجمه سیدجمالالدین دینپرور، تهران، بنیاد نهج البلاغه، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبه فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پیوند به بیرون
- ابوالفضل یغمایی، غفلت، دانشنامه امامخمینی، ج۷، ص۵۰۴–۵۰۹.