شوروی
اطلاعات عمومی |
---|
شوروی، کشوری برآمده از انقلاب کمونیستی ۱۹۱۷م روسیه و متشکل از پانزده جمهوری.
معرفی
اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی، پس از پیروزی انقلاب بلشویکی که کلمهای روسی به معنای اکثریت است[۱] در اکتبر ۱۹۱۷م/ مهر ۱۲۹۶ش، در کشور روسیه تزاری، به وجود آمد. شکست روسیه تزاری در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵م/ ۱۲۸۴ش[۲] و آغاز جنگ جهانی اوّل (۱۹۱۴م/ ۱۲۹۳ش) که سرانجام به ضعف نهادهای سیاسی این حکومت، ورشکستگی اقتصادی، کمبود مواد غذایی، شورش و اعتصابهای کارگری انجامید، زمینه را برای انقلاب کمونیستی فراهم آورد[۳] و بلشویکها به رهبری ولادیمیر ایلیچ اولیانوف مشهور به «لنین» توانستند با تشکیل «شورای کمیسرهای خلق» نخستین هیئت دولت کمونیستی جهان را در سال ۱۹۱۷م در روسیه پدیدآورند.[۴]
اتحاد جماهیر شوروی با محوریت روسیه و شرکت چهارده کشور ارمنستان، آذربایجان، گرجستان، بلاروس (روسیه سفید)، استونی، لتونی، لیتوانی، مولداوی، اوکراین، ازبکستان، قرقیزستان، قزاقستان، تاجیکستان و ترکمنستان بر اساس اندیشههای سوسیالیستی ـ کمونیستی ایجاد شد.[۵] در تقسیمبندی جمهوریها، به دلیل تنوع قومی ـ مذهبی، تمایزات قومی و زبانی ملاک قرار گرفته بود.[۶] پراکندگی مسلمانان در شوروی در غرب، به مرزهای لهستان، در شرق و شمال، به چین و در جنوب به مرزهای ایران، ترکیه و افغانستان میرسید و افزون بر جمهوریهای آسیای مرکزی، در تمامی جمهوریهای شوروی، جمعیت چشمگیری از مسلمانان حضور داشتند.[۷]
نظام سوسیالیستی شوروی، نزدیک به هفتاد سال با رهبری هفت نفر از سران حزب، یعنی لنین: ۱۹۲۲–۱۹۲۴م،[۸] استالین: ۱۹۲۴–۱۹۵۳م،[۹] خروشچف: ۱۹۵۳–۱۹۶۴م،[۱۰] برژنف: ۱۹۶۴–۱۹۸۲م،[۱۱] آندروپوف: ۱۹۸۲–۱۹۸۴م،[۱۲] چرنینکو: ۱۹۸۴–۱۹۸۵م[۱۳] و گورباچف: ۱۹۸۵–۱۹۹۱م[۱۴] تداوم یافت و در آستانه هفتادسالگی با شکست ایدئولوژی کمونیستی، فرو پاشید. ساختار سیاسی شوروی، حکومت تکحزبی بود و حزب کمونیست در مقام نماینده مردم و قلب نظام سیاسی، همه نهادها و سازمانهای اجتماعی را رهبری میکرد.[۱۵]
پس از شکلگیری اتحاد جماهیر شوروی دولت انقلابی طی بیانیهای رسمی در پنجم[۱۶] یا هفتم دسامبر ۱۹۱۷م، قرارداد ۱۹۰۷م میان روسیه و انگلستان که ایران را به دو منطقه تحت نفوذ روس و انگلیس تقسیم کرده بود، لغو و خروج نیروهای خود از ایران را که در جنگ جهانی اول از سوی آنان اشغال شده بود، اعلام کرد[۱۷] و دولت ایران از نخستین کشورهایی بود[۱۸] که در ۲۴ دسامبر ۱۹۱۷م انقلاب لنینیستی شوروی را به رسمیت شناخت.[۱۹] در سال ۱۹۲۱م/ ۱۳۰۰ش قرارداد مودّت میان دو کشور به امضا رسید[۲۰] و قراردادهای تحمیلی گذشته ازجمله کاپیتولاسیون (قضاوت کنسولی) لغو گردید و تمام دیون ایران به روسیه تزاری بخشیده شد.[۲۱]
پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷م، دولت شوروی به سبب نگاه به درون و اولویت بخشیدن به امور داخلی و اقتصادی خود، کمتر در امور ایران مداخله میکرد. در این سالها با وجود شعارها و آرمانهای ظلمستیز بلشویکها، با وجود حمایت اولیه از نهضت جنگل به رهبری میرزاکوچکخان، با کسب امتیازاتی از انگلستان، دست از حمایت انقلابیون برداشت و با بردن نیروهای خود از شمال، دست دولت ایران را برای سرکوب نهضت جنگل باز گذاشت.[۲۲] با مرگ لنین و روی کارآمدن استالین در سال ۱۹۲۴م/ ۱۳۰۳ش، بهتدریج سیاستهای مسکو در قبال تهران، ماهیت مداخلهجویانه پیدا کرد. طی جنگ جهانی دوم، در سوم شهریور۱۳۲۰ش/ ۲۵ اوت ۱۹۴۱م[۲۳] با وجود اعلام بیطرفی رضاشاه پهلوی، ایران از طرف متفقین دوباره اشغال شد و پس از پیروزی متفقین، نیروهای آمریکا و انگلستان بنا به تعهدات «کنفرانس یالتا و پوتسدام»، ایران را ترک کردند؛ ولی نیروهای روسی به اشغالگری خود ادامه دادند و تلاش برای ایجاد جمهوریهای خودمختار آذربایجان و کردستان در ایران را از طریق حمایت از احزاب دستنشانده، پیش گرفتند[۲۴] سرانجام، با شکایت ایران به سازمان ملل و تحت فشارهای بینالمللی و افکار عمومی جهان و وعده امتیاز نفت شمال از سوی دولت ایران در چارچوب توافقنامه قوام ـ سادچیکف، ارتش سرخ در سال ۱۹۴۶م/ ۱۳۲۵ش مجبور به ترک خاک ایران شد.[۲۵]
روابط ایران و شوروی پس از گذار از فراز و نشیبهای فراوان و با آغاز دوران تنشزدایی میان شرق و غرب در دوران زمامداری خروشچف در دهه ۱۳۴۰ به سمت توسعه مناسبات اقتصادی و فنی، بهخصوص در حوزه گاز و صنعت ذوب آهن پیش رفت.[۲۶] این همکاریها منجر به حمایت از رژیم پهلوی طی تحولات داخلی ایران شد؛ اما در آستانه انقلاب اسلامی، مواضع شوروی علیه رژیم پهلوی حالت انتقادی به خود گرفت.[۲۷]
شکلگیری بلوکبندیهای بینالمللی جدید
با پیروزی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم در سال ۱۹۴۵م، نظام دوقطبی در عرصه بینالمللی با رقابت و جنگ سرد شوروی با جهان سرمایهداری آغاز شد و سپس با تنشزدایی با بلوک غرب ادامه یافت. در دوران رقابت که از دهه ۱۹۵۰م تا اواسط دهه ۱۹۸۰م ادامه یافت، رهبران شوروی سعی در تقسیم جهان به دو اردوگاه متخاصم داشتند؛ بر این اساس، کشورهای تازه استقلالیافته، جنبشهای ملیگرا، کشورهای سوسیالیستی و حتی کشورهای غیرمتعهد، در اردوگاه شوروی و به اصطلاح «منطقه صلح» و در مقابل، آمریکا و دولتهای حامی آن قرار میگرفتند. اتحاد شوروی برای نفوذ در منطقه صلح، از راههای مختلفی همچون دخالت مستقیم و غیر مستقیم در درگیریهای محلی، کمک اقتصادی با عنوان استعمارزدایی، انتقال تجهیزات نظامی، پیوندهای دیپلماتیک و روابط حزبی استفاده میکرد.[۲۸]
با ظهور مشکلات شدید داخلی بهویژه شکاف عمیق در حزب کمونیست، کاهش نفوذ مسکو در میان جمهوریهای متحد و ناکارآمدی مکتب مارکسیسم در اداره عرصههای مختلف اجتماعی، شوروی مجبور به آغاز دوران تنشزدایی خود با غرب شد. اصلاحات گورباچف (هفتمین و آخرین رهبر شوروی) در قالب دو برنامه اصلاحات سیاسی (گلاسنوست) و اقتصادی (پروستریکا) در این جهت و برای حل مشکلات بود اما نتوانست گرهی از مشکلات انبوه شوروی باز کند و منجر به اعلام استقلال برخی از جمهوریها شد. سرانجام این کشور در سال ۱۹۹۱م/ ۱۳۷۰ش فرو پاشید و جمهوریهای باقیمانده، یکی پس از دیگری اعلام استقلال کردند.[۲۹]
امامخمینی بر این باور بود آمریکا و شوروی، جهان را به دو منطقه آزاد و «قرنطینه سیاسی» تقسیم کردهاند. در منطقه آزاد، ابرقدرتها تجاوز و جنگافروزی و استعمار و استثمار ملتهای دیگر را امری ضروری، توجیهشده و منطقی و منطبق با موازین و قوانین خودساخته بینالمللی میدانند؛ اما در منطقه دوم، شامل کشورهای ضعیف عالم و بهویژه مسلمانان، حق حیات و اظهار نظر وجود ندارد و همه مقررات و قوانین، دلخواه نظامهای وابسته و تأمینکننده منافع مستکبران است.[۳۰]
با این حال، ایشان یادآور میشد که شوروی همانند آمریکا، به دلیل میل به قدرت و کمال مطلق، خواستار نظامی تکقطبی با محوریت خود و برچیدهشدن نظام دوقطبی است.[۳۱] ایشان، مهمترین تهدید دنیای آن روز را سران شوروی معرفی میکرد که ممکن بود با فشار دکمهای جهان را به تباهی بکشند[۳۲]؛ همچنین باور داشت با بیداری ملتهای جهان، دوران استیلای شوروی به پایان رسیدهاست؛ لذا از مسکو میخواست در سیاستهای خود تجدید نظر کند[۳۳]؛ همچنانکه در وصیتنامه خود آرزو کردهاست مقامات شوروی به اشتباهات خود پی ببرند و در مسیر انساندوستی گام بردارند.[۳۴]
از نظر امامخمینی شوروی نیز مانند آمریکا با القای این فکر که نمیتوان در مقابل سیاستهای ابرقدرتها ایستادگی کرد و مستقل بود، توانست در میان مسلمانان ترس ایجاد کند[۳۵]؛ گرچه ملت ایران با اتحاد حول محور اسلام و مقابله با سیاستهای ابرقدرتها این سد را شکست.[۳۶] ایشان، شوروی را در توطئه شکلگیری اسرائیل، شریک میدانست و بر این باور بود این کشور با سیاستهای فریبکارانه خود از مسلح شدن ملتهای مسلمان در برابر اسرائیل جلوگیری میکند[۳۷]؛ چنانکه یکی از دلایل شکست اعراب در جنگ ششروزه با اسرائیل، تجهیز این کشورها (مصر، سوریه، اردن) به ساز و برگهای نظامی نامرغوب و ناکارآمدِ ساخت شوروی بود.[۳۸]
مناسبات ایران و شوروی در رژیم پهلوی
گرایش استعماری، کارنامه بد روسیه تزاری، بهویژه در جنگهای مختلف علیه ایران و سپس شوروی در روابط با ایران، حاکمیت رژیمی الحادی در این کشور، سابقه اشغال ایران بهویژه در جنگ جهانی دوم و صدمات و لطمات جبرانناپذیر وارد آورده به ملت ایران،[۳۹] نگاه منفی امامخمینی به شوروی را تقویت میکرد؛ از اینرو ایشان در ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ در نطقی به بیان ظلم و تعدی نیروهای شوروی به اموال و نوامیس مردم در جنگ جهانی دوم پرداخت.[۴۰] ایشان بارها به بازگویی مشاهدات خود از دو جنگ بزرگ جهانی دربارهٔ تاختوتاز ارتش سرخ[۴۱] و بهرهگیری شوروی و متحدان آن از راهآهن سراسری ایران برای گذردادن تجهیزات و نیروی نظامی[۴۲] و رفتارهای سبک سربازان شوروی که نشاندهنده وضع فلاکتبار آنان بود،[۴۳] پرداختهاست.
شوروی در دی ۱۳۴۴ ساخت کارخانه ذوب آهن اصفهان را بر اساس توافقنامه همکاری اقتصادی با ایران، بر عهده گرفت[۴۴] که امامخمینی آن را پایگاهی برای نفوذ و جاسوسی در ایران و غارت منابع کشور شمرد.[۴۵] پس از پیروزی انقلاب اسلامی با دستگیری محمدرضا سعادتی، یکی از اعضای سازمان مجاهدین خلق، که مهندس کارخانه بود، بخشهایی از پیشبینی امامخمینی اثبات شد.[۴۶]
امامخمینی با نکوهش سیاستهای شوروی در قبال ملت ایران، بر این باور بود زمامداران کرملین بر خلاف ادعای طرفداری از حقوق بشر، به دلیل حمایت از محمدرضا پهلوی و جنایات او در حوادث پانزده خرداد ۱۳۴۲ و هفده شهریور ۱۳۵۷، نیز با مرتجعنامیدن مخالفان پهلوی، شریک جرم رژیم پهلوی بودند.[۴۷] مقامات و رسانههای شوروی، قیام پانزده خرداد را بهشدت محکوم کردند و آن را ناشی از همکاری عناصر ارتجاعی و فئودال دانستند.[۴۸] آنان همچنین در ماجرای اصلاحات ارضی با موضعگیری منفی در برابر مخالفان، به تأیید انقلاب سفید پهلوی به عنوان حرکتی مترقی در برابر نیروهای واپسگرا و عقبمانده پرداختند.[۴۹] امامخمینی در رد ادعای روزنامههای شوروی مبنی بر بهخطرافتادن منافع روحانیان در جریان اصلاحات ارضی، اعلام کرد روحانیت، املاکی ندارد و خیزش مردم علیه محمدرضا پهلوی، نتیجه جنایات ۳۵ساله او بودهاست[۵۰] (ببینید: اصلاحات ارضی).
امامخمینی با اشاره به مسابقه غارت منابع کشور به دست شوروی و آمریکا به عنوان سرچشمه همه مصیبتها،[۵۱] بر لزوم قطع دست آنان از طریق انقلاب تأکید میکرد.[۵۲] ایشان علت اصلی حمایت شوروی از محمدرضا پهلوی را تداوم چنین غارتی میدانست.[۵۳] اسناد نشان میدهد زمانی که بهای هر فوت مکعب گاز در سطح بینالمللی ۱۲۸ سنت بود، شوروی گاز ایران را ۶۴ سنت خریداری میکرد و در همان زمان ۱۳۸ سنت به رومانی میفروخت.[۵۴] چنانکه امامخمینی بارها به نقش سفارتخانه شوروی در ارائه فهرست نمایندگان مورد نظر خود اشاره کردهاست.[۵۵] بنا بر شواهد تاریخی، با حمایت دولت شوروی، هشت نفر از اعضای حزب توده در نخستین انتخابات مجلس شورای ملی پس از سقوط رضاشاه، به نمایندگی رسیدند.[۵۶] (ببینید: حزب توده ایران)
امامخمینی پیش از پیروزی انقلای اسلامی باور داشت که رفتار شوروی در قبال شرایط انقلابی ایران دوگانه است؛ از یک سو ادعا دارند از انقلاب و انقلابیون حمایت میکنند و از سوی دیگر، با محمدرضا پهلوی همکاری دارند.[۵۷] از نظر ایشان، شوروی در کنار آمریکا و انگلیس، به دلیل حمایت از محمدرضا پهلوی در طول سالهای مبارزات مردم ایران، دشمن شماره یک ملت ایران است[۵۸]؛ به همین دلیل، ایشان اعلام کرد در صورت ادامه پشتیبانی از پهلوی و حمایت نکردن سران دولتها ازجمله شوروی از ملت ایران که خواستار حق تعیین سرنوشت خود بود، به آنان نفت فروخته نخواهد شد.[۵۹] در عین حال با وجود عقیده امامخمینی مبنی بر تلاش شوروی برای تحریف نهضت[۶۰] و با نزدیکتر شدن به پیروزی انقلاب، ایشان تغییر موضع سران کرملین را ناشی از درک آنان از عظمت، قدرت و وحدت مردم ایران میدانست.[۶۱]
در سال ۱۳۵۷ شوروی، ضمن حمایت از انقلابیون، از احتمال مداخله آمریکا در امور ایران، ابراز نگرانی کرد[۶۲]؛ رسانههای شوروی هم دربارهٔ احتمال کودتای نظامی و مداخله آمریکا در ایران، تبلیغات گستردهای به راه انداختند،[۶۳] اما امامخمینی در پاسخ به این شایعات آن را بیاهمیت و نادرست دانست.[۶۴] در مقابل، آمریکا نیز چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده با وابستهخواندن نهضت اسلامی ایران به شوروی،[۶۵] احتمال حمله شوروی به ایران و راهیابی به خلیج فارس و تجزیه ایران و تبدیل آن به «ایرانستان» را مطرح میکرد.[۶۶] ایشان ضمن رد همه این احتمالات، اعلام کرد با پیروزی انقلاب هر گونه دخالت خارجی در امور ایران، عقیم خواهد ماند.[۶۷] ایشان با تأکید بر موازنه قوا در ساختار نظام دوقطبی به لحاظ مخاطرات سنگین حملات هستهای، بر این باور بود شوروی از بیم حمله اتمی آمریکا و عواقب سنگین آن، به ایران حمله نخواهد کرد.[۶۸]
رابطه شوروی با اسلام و مسلمانان
بلشویکها که در آغاز استقرار حکومت کمونیستی، از عدم تعارض اسلام با آموزههای کمونیستی سخن میگفتند، پس از استقرار، به مبارزه گسترده با آن پرداختند و دست به اقداماتی نظیر تعطیلی مراکز دینی و مساجد زدند و نمادها دینی را ارتجاعی شمردند.[۶۹]
امامخمینی از آغاز نهضت اسلامی خود، با ماهیت ضد دینی شوروی[۷۰] و خوی استکباری و مداخلهجویانه این کشور در ایران[۷۱] به مقابله برخاست. به باور ایشان از آنجاکه باورها و آموزههای اسلامی سد بزرگی در برابر سلطهگری آنان و سلطهپذیری مسلمانان بودهاست، حاکمان و رسانههای شوروی با اتهام «دین، افیون جامعه است» با آموزههای دینی به مقابله برخاستند.[۷۲] آنان با همراه کردن برخی روشنفکران بیاطلاع از اسلام با خود،[۷۳] تلاش کردند مسلمانان را از اسلام و قرآن جدا کنند و تا حدودی نیز موفق شدند.[۷۴]
پس از انقلاب اسلامی ایران، نگاه شوروی به اسلامگرایی در ایران با عنوان یک تهدید بروز کرد[۷۵]؛ از اینرو امامخمینی تبلیغات کمونیستها بر ضد احکام الهی و خطرناک شمردن اسلام در ایران را در چارچوب سیاست اسلامستیزی مقامات شوروی میشمرد[۷۶]؛ زیرا از نظر ایشان، ترس از حاکمیت اسلام در ایران و بازتاب پیام آن در میان مسلمانان شوروی و حتی کاخ کرملین، برای دولت شوروی هراسآورتر از قدرت آمریکا بود.[۷۷]
امامخمینی در برابر سیاستهای دینزدایی مقامات شوروی در مناطق مسلماننشین این کشور، ابراز نگرانی میکرد.[۷۸] ایشان در تبیین اقدامات شوروی در میان کشورهای مستضعف، بر این باور بود این کشور همواره در ساماندادن روابط خود با این کشورها، غارتگری و استعمار را سرلوحه کار خود قرار دادهاست[۷۹] و در این جهت از تمامی اقدامات نظیر مداخله و بستن قراردادهای گوناگون با کشورهای آسیایی و آفریقایی بهره بردهاست.[۸۰] ایشان بر این باور بود این کشور برای نیل به اهداف خود، به روی کار آوردن رژیمهای وابسته از طریق کودتا و راهاندازی جنگ داخلی، مداخله نظامی (اشغال افغانستان) جنگافروزی در میان کشورهای اسلامی، ازجمله حمایت از رژیم عراق در جنگ علیه ایران، تولید و فروش انواع ابزارآلات جنگی پشت نقاب دروغین صلحطلبی[۸۱] و هجوم تبلیغاتی به فرهنگ و باورهای اسلامی از طریق نشر آموزههای کمونیسم در مراکز تعلیم و تربیت و دانشگاهها[۸۲] روی آوردهاست. ایشان بارها اشغال نظامی افغانستان به دست شوروی را محکوم کرد[۸۳] و از این کشور به عنوان یکی از قدرتهای بزرگ شیطانی نام برد[۸۴] و هشدار داد سرنوشتی مشابه آمریکا در ایران، در انتظار شوروی خواهد بود.[۸۵]
امامخمینی شوروی را به دلیل اقدام علیه اسلام و مسلمانان، مفسد فیالارض، بزرگترین بت زمان، ملحد و متجاوز مینامید[۸۶] و از آغاز بر این باور بود، خوی استکباری، آمریکا، انگلیس و شوروی، همه بد و پلیدند[۸۷] و همه گرفتاری کشور زیر سر آمریکا و شوروی است[۸۸] و شوروی سرچشمه ریا و دروغ میباشد.[۸۹] ایشان فریاد برائت از مشرکان در مراسم حج و شعار مرگ بر آمریکا، اسرائیل و شوروی را برگرفته از متن اسلام میدانست.[۹۰]
روابط جمهوری اسلامی ایران با شوروی
با پیروزی انقلاب اسلامی، روابط دو کشور به دلیل قطع صدور گاز به شوروی از ۲۸ اسفند ۱۳۵۸، لغو موافقتنامه احداث خط دوم لوله گاز، مخالفت شدید ایران با اشغال افغانستان به دست شوروی در زمستان ۱۳۵۷ و تحریم بازیهای المپیک مسکو،[۹۱] به سردی گرایید. همچنین لغو یکجانبه مواد ۵ و ۶ قرارداد مودت ۱۹۲۱م از طرف ایران که به شوروی اجازه میداد برای دفاع از مرزهای خود، نیروهایش را وارد ایران کند،[۹۲] کمک تسلیحاتی شوروی به عراق پیش از آغاز جنگ تحمیلی،[۹۳] در کنار شایعه کمکهای تسلیحاتی مسکو به تجزیهطلبان کُرد و عرب در ایران،[۹۴] روابط دو کشور را بیش از پیش، تیره کرد.
امامخمینی که یکی از اهداف انقلاب اسلامی را قطع دست ابرقدرتها ازجمله شوروی و برچیدهشدن بساط ظلم و تعدی آنها میدانست[۹۵] و در عین حال بر حسن روابط با شوروی تأکید داشت،[۹۶] در دیدارهای مختلف با نمایندگان شوروی، بر اصول بنیادین روابط ایران و شوروی، همچون عدم مداخله در امور یکدیگر، حفظ آزادی، استقلال و تمامیت ارضی و احترام متقابل، تأکید میکرد.[۹۷] ایشان برقراری روابط حسنه با شوروی را منوط به رفع سوء تفاهمها از طرف دولت این کشور و عدم دخالت در امور ایران و ارسال نکردن اسلحه برای مخالفان نظام دانست.[۹۸]
به دنبال پخش نوشتهای دروغ در تاریخ ۲۰ دی ۱۳۵۸ مبنی بر اینکه دفتر امامخمینی از سفارت شوروی درخواست کمک نظامی کردهاست، امامخمینی در نامهای خطاب به ملت ایران افزون بر محکومساختن دخالت شوروی در افغانستان، این نوشته را با قاطعیت تکذیب کرد، اما در آن تاریخ به دلایلی (گویا به گمان غرضورزی یک فرد) از انتشار آن منصرف شد[۹۹]؛ ولی با توجه به اینکه چند روز بعد کاردار شوروی در مکزیک از آمادگی کشورش برای کمک نظامی به ایران سخن گفت و آن را نیز منوط به درخواست ایران و امامخمینی کرد، ایشان در نامه دیگری خطاب به شورای انقلاب اسلامی با رد این سخن، شورای انقلاب و وزارت امور خارجه را موظف کرد از سفارت شوری بخواهند که گفتههای کاردار یادشده را تقبیح کند و از تکرار چنین مطالب توهینآمیزی خودداری کنند و تأکید کرد ایشان و دولت جمهوری اسلامی اجازه نمیدهند دولت شوروی یا دولتهای دیگر به مقدسات و ملت شریف ایران توهین کنند. ایشان هشدار داد که تکرار چنین اموری ممکن است به تجدید نظر در روابط بیانجامد.[۱۰۰]
یکی دیگر از نقاط عطف روابط ایران و شوروی، تلاش این کشور برای نفوذ در دستگاههای مختلف ایران به وسیله عوامل داخلی خود در حزب توده و سازمان مجاهدین خلق بود. امامخمینی به طمعورزی شوروی برای برگشت به ایران توسط عوامل خود در کشور، هشدار میداد.[۱۰۱] کشف شبکه جاسوسی حزب توده با دستگیری سران حزب و اعتراف آنان به جاسوسی برای شوروی در جمعآوری اطلاعات نظامی بهویژه در عملیات جزیره مجنون و انتقال آن از طریق مسکو به بغداد، موجب اخراج هجده دیپلمات روس از تهران با عنوان عناصر نامطلوب شد.[۱۰۲] پیرو واکنش شدید شوروی به این اتفاقات، امامخمینی اعلام کرد سران حزب توده نه به دلیل مرام کمونیستی، بلکه به علت توطئه علیه کشور بازداشت شدهاند.[۱۰۳]
عملکرد شوروی در دوره جنگ تحمیلی
پیش از آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، امامخمینی با پیگیری دقیق روابط نظامی شوروی و عراق، به سفیر این کشور گوشزد کرد فروش اسلحه به رژیم عراق، به نفع آمریکا و به ضرر شوروی خواهد بود؛ زیرا این رژیم عامل آمریکا در منطقه است و راه را برای نفوذ آمریکا در منطقه باز میکند.[۱۰۴] با آغاز جنگ هرچند شوروی در ظاهر سیاست بیطرفی در پیش گرفت و از فرستادن تجهیزات نظامی به عراق پرهیز کرد،[۱۰۵] اما امامخمینی شوروی را همراه آن رژیم متجاوز میدانست[۱۰۶] و باور داشت در موضوع تجاوز عراق، آمریکا، شوروی را فریب دادهاست تا با تجهیز عراق و صدمهزدن به ایران، راه را برای خود باز کند.[۱۰۷] صدور قطعنامه علیه ایران در سازمان ملل و رفع نیازهای ارتش عراق از طریق کشورهای اروپای شرقی، مؤید سخنان امامخمینی بود.[۱۰۸] به باور ایشان، مهمترین علت حمایت شوروی از رژیم عراق، سیلیخوردن از انقلاب اسلامی به سبب قطع روابط سلطهآمیز نیز احتمال تکرار انقلاب در دیگر کشورها بود،[۱۰۹] اما حمایت شوروی از عراق و تجهیز آن با تسلیحات پیشرفته این کشور، نتوانست مانع شکست این رژیم از ایران شود[۱۱۰] و شوروی به دلیل تجهیز عراق، در جنایات و خیانتهای صدام سهیم است.[۱۱۱]
نقد عملکرد شوروی
امامخمینی تفکر «لنین» در خصوص بهدریا انداختن افراد ازکارافتاده و ضعیف و زندگی اشرافی «استالین» را بر خلاف ادعاها و آموزههای انقلاب شوروی که با شعار برادری و خلقپروری بود، ارزیابی میکرد.[۱۱۲] ایشان حضور شوروی در کنفرانسهای اتحاد اسلامی در جایگاه نماینده مسلمانان شوروی را در حالیکه مخالف مذهب اسلام و آزادی مذهبی مسلمانان آن کشور بود، رفتاری دوگانه میدانست[۱۱۳] و در دیدار سفیر شوروی با ایشان با اشاره به دخالت شوروی در افغانستان که با هدف سلطه بر آن کشور صورت گرفته بود، ترویج حاکمیت کمونیستی در یک کشور مسلمان، بدون خواست ملت و با زور و کشتار را ناممکن شمرد.[۱۱۴] ایشان با وجود تبلیغات جهانی شوروی دربارهٔ دستاوردهای انقلاب خود، ثمره آن را نظامیگری، هرج و مرج، قحطی و کشتار میلیونها انسان برمیشمرد[۱۱۵] و انقلاب ایران را به سبب ماهیت اسلامی آن در مقایسه با انقلاب اکتبر روسیه، بهترین انقلابی میدانست که تاکنون رخ دادهاست.[۱۱۶] ایشان در تحلیل انقلاب اکتبر، عقیده داشت به دلیل چیرگی اهداف مادی و قدرتطلبانه، آنچه عملاً رخ دادهاست، انتقال قدرت از ستمگری به ستمگری دیگر بودهاست.[۱۱۷]
امامخمینی در نقد حکومت شوروی، از حکومت این کشور با عنوان دیکتاتورترین، قدرتطلبترین و انحصارطلبترین حکومت جهان[۱۱۸] که پس از گذشت دهها سال از انقلاب، هنوز اختناق بر آن حاکمیت داشت و با وجود ادعای طرفداری از تودهها، ملتهای بسیاری را از حقوق و هر نوع آزادی محروم کرده بود،[۱۱۹] نام میبرد. ایشان فقدان آزادی و وجود نظام تکحزبی را باعث بقای دیکتاتوری میدانست[۱۲۰] و وجود صفهای طولانی مردم برای تهیه نیازهای روزانه خود و وابستگی کشور شوروی به واردات گندم از آمریکا را، با وجود گذشت بیش از شصت سال از انقلاب،[۱۲۱] نشان از ناکارآمدی نظام کمونیستی میشمرد. ایشان ضمن آگاهی از شکافهای عمیق در جامعه شوروی، این کشور را در آستانه فروپاشی میدانست و خاطرنشان میکرد چنانچه فشار زور و سرنیزه از مردم برداشته شود، آنان از حکومت کمونیستی حمایت نخواهند کرد.[۱۲۲]
امامخمینی در نامه تاریخی خود به گورباچف، ضمن یادآوری اشتباهات حکومت کمونیستی در دینزدایی و خدازدایی و شیوه غلط اقتصادی، مشکل اصلی را در بیاعتقادی به خدا میدانست و بر این باور بود کمونیسم و مارکسیسم را به سبب نگرش مادی و پاسخندادن به نیازهای واقعی بشر، باید در موزههای تاریخ جستجو کرد. ایشان در این نامه، ضمن برشمردن ویژگیهای دیدگاههای الهی، خواستار تحقیق رهبران شوروی دربارهٔ اسلام و توحید برای نجات بشر شد.[۱۲۳] (ببینید: نامه به میخائیل گورباچف)
پانویس
- ↑ آشوری، دانشنامه سیاسی، ۷۰.
- ↑ کولایی، فدراسیون روسیه، ۱۸.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۲.
- ↑ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۹۲.
- ↑ موسیزاده، سازمانهای بینالمللی، ۳۳۴.
- ↑ کولایی، سیاست و حکومت در آسیا، ۲۹.
- ↑ حاجمؤمنی، اسلام در آسیای میانه، ۱۷۰.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۷.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۴۶.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۷۸.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۲۰.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۶۶.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۷۶.
- ↑ کولایی، اتحاد شوروی، ۱۸۲.
- ↑ ابوالحمد، مبانی سیاست، ۱/۲۱۸؛ کولایی، سیاست و حکومت در فدراسیون، ۱۲–۱۸.
- ↑ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۹۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۵۶.
- ↑ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۱۰۶.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۵۶.
- ↑ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۱۰۸.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۶۰–۱۶۱؛ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۱۸۰.
- ↑ کولایی، اتحاد جماهیر، ۵۸–۶۰؛ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۱۶۲–۱۶۸.
- ↑ ولیزاده، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، ۲۶۲.
- ↑ کولایی، اتحاد جماهیر، ۶۸–۶۹.
- ↑ مدنی، تاریخ سیاسی معاصر ایران، ۱/۳۱۰–۳۱۱.
- ↑ کولایی، اتحاد جماهیر، ۱۲۳–۱۲۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۶۷–۱۶۸.
- ↑ سای وتز و وودبای، شوروی و جهان سوم، ۲۳، ۵۵ و ۱۵۱–۱۶۹.
- ↑ کولایی، سیاست و حکومت در فدراسیون، ۳۱–۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۲۰۶ و ۱۶/۴۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۸۰–۸۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۱، ۳۶۶ و ۱۹/۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۴۳۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۵ و ۳۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۰۴–۳۰۵ و ۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۴۳۸.
- ↑ ماتیوز، ظهور و سقوط اتحاد شوروی، ۸۸.
- ↑ ترکمان، اسنادی دربارهٔ هجوم انگلیس و روس به ایران، ۸۱–۱۰۶؛ الهی، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، ۱۸۱ و ۲۰۶–۲۰۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۲۴۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۲ و ۱۲/۳۷۴، ۴۰۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۱۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۰۳–۳۰۴ و ۴/۱۰۲–۱۰۳.
- ↑ کولایی، اتحاد جماهیر، ۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲/۲۷۷، ۴/۲۵ و ۶/۳۴–۳۵.
- ↑ منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، ۲۶۵–۲۶۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۰، ۴۸۴ و ۴/۳۹۱–۴۰۰.
- ↑ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۳۰۶.
- ↑ کولایی، اتحاد جماهیر، ۹۶–۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۴۵–۳۴۶ و ۴۸۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۴۳ و ۲۲۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۹۳.
- ↑ منصوری، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، ۳۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۸۹؛ ۵/۹ و ۱۲/۳۳۵.
- ↑ فکری، حزب توده، ۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۹۶ و ۱۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۲۱۲ و ۳۵۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۰۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۱۵ و ۸/۳۴۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۶۸.
- ↑ کدی و گازیورسکی، نه شرقی، نه غربی، ۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۲۹۲–۲۹۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۲۰ و ۵/۴۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۵۸، ۱۸۱، ۲۰۶ و ۲۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۱۲۶–۱۲۸.
- ↑ کولایی، سیاست و حکومت در آسیا، ۳۷–۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۳۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۰۱، ۲۴۵ و ۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۱۶–۳۱۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۹.
- ↑ کدی و گازیورسکی، نه شرقی، نه غربی، ۶۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۴۲۴ و ۴۲۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۴۹ و ۴۴۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۹/۴۶۸–۴۶۹ و ۲۰/۴۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۸۰.
- ↑ احمدی، تفکر نوین سیاسی در سیاست خارجی شوروی، ۱۸۳–۱۸۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۳۳۳، ۱۷/۴۷۸ و ۱۸/۱۴۶، ۲۳۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۹۵ و ۱۱۳ و ۱۲/۱۴–۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۸۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۱۵۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۴۱؛ ۱۸/۱۲۲ و ۲۰/۸۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۴۲۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۳۴۱.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۳/۴۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۹۱.
- ↑ پارسادوست، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، ۳۷۵–۳۷۸.
- ↑ کدی و گازیورسکی، نه شرقی، نه غربی، ۲۲–۲۴.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۷۱.
- ↑ علیبابایی، تاریخ سیاست خارجی ایران، ۱۷۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۶/۱۹۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۲۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۵۰۹؛ ۵/۱۲۲ و ۱۲/۱۵۳، ۳۴۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۱۳–۱۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۶۷.
- ↑ کدی و گازیورسکی، نه شرقی، نه غربی، ۷۷.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۷/۴۶۱–۴۶۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۷۴.
- ↑ محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، ۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۴/۱۶۶ و ۱۸/۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۷۴.
- ↑ محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، ۱۲۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۵۰۶ و ۱۸/۵۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۶۹؛ ۱۷/۱۸۰ و ۱۸/۱۲۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۳۲۲؛ ۲۰/۱۹۹ و ۲۱/۱۷۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۱۰۳؛ ۶/۱۶۴ و ۱۶/۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۶۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۱/۴۳۳؛ ۱۳/۴۵۷ و ۱۶/۲۳۷–۲۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۰/۳۵۰.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۸/۶۳؛ ۱۹/۴۷۸–۴۷۹ و ۲۰/۲۰۳.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۴ و ۲۱/۴۳۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۴/۳۹ و ۱۷/۴۷۵.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۹/۳۰۰ و ۱۵/۳۳۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۳/۳۶۸، ۴۶۶ و ۴۹۸.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۵/۴۵۹ و ۱۶/۴.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۲۱/۲۲۰–۲۲۵.
منابع
- آشوری، داریوش، دانشنامه سیاسی، تهران، مروارید، چاپ چهاردهم، ۱۳۸۶ش.
- ابوالحمد، عبدالحمید، مبانی سیاست (جامعهشناسی سیاسی)، تهران، توس، چاپ هفتم، ۱۳۷۶ش.
- احمدی، کوروش، تفکر نوین سیاسی در سیاست خارجی شوروی، مبانی نظری و بازتابهای عملی، تهران، قومس، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- اِلهی، همایون، اهمیت استراتژیکی ایران در جنگ جهانی دوم، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- پارسادوست، منوچهر، نقش سازمان ملل در جنگ عراق و ایران، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- ترکمان، محمد، اسنادی دربارهٔ هجوم انگلیس و روس به ایران، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۰ش.
- حاجمؤمنی، علیاکبر، اسلام در آسیای میانه (نقش فرهنگ اسلامی در روابط جمهوری اسلامی ایران با جمهوریهای تازه استقلال یافته آسیای میانه)، مجله فرهنگ، شماره ۹، ۱۳۷۲ش.
- سای وتز، کارول و سیلویا وودبای، شوروی و جهان سوم، ترجمه علیرضا طیب، تهران، قومس، ۱۳۷۰ش.
- علیبابایی، غلامرضا، تاریخ سیاست خارجی ایران از شاهنشاهی هخامنشی تا به امروز، تهران، درسا، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- فکری، فروغ، حزب توده، طلوع و غروبی نافرجام، روزنامه جام جم، ویژهنامه ایام، ۲۹/۷/۱۳۸۹ش.
- کدی، نیکی آر و مارک گازیورسکی، نه شرقی، نه غربی، روابط خارجی ایران با آمریکا و اتحاد شوروی، ترجمه ابراهیم متقی و الهه کولایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کولایی، الهه، اتحاد جماهیر شوروی و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کولایی، الهه، اتحاد شوروی از تکوین تا فروپاشی، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۲ش.
- کولایی، الهه، سیاست و حکومت در آسیای مرکزی، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- کولایی، الهه، سیاست و حکومت در فدراسیون روسیه، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- کولایی، الهه، فدراسیون روسیه، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه، چاپ اول، ۱۳۷۸ش.
- ماتیوز، جان آر، ظهور و سقوط اتحاد شوروی، ترجمه فرید جواهرکلام، تهران، ققنوس، ۱۳۸۳ش.
- محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
- مدنی، سیدجلالالدین، تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- منصوری، جواد، سیر تکوینی انقلاب اسلامی، تهران، وزارت امور خارجه، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- موسیزاده، رضا، سازمانهای بینالمللی، تهران، میزان، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- ولیزاده، اکبر، اتحاد جماهیر شوروی و رضاشاه، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۵ش.
- مهدوی، (هوشنگ) عبدالرضا، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، تهران، البرز، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
پیوند به بیرون
- راضیه مهرابی کوشکی، شوروی، دانشنامه امامخمینی، ج۶، ص۵۱۱–۵۱۹.