حشر
حشر، جمعکردن انسانها در روز قیامت.
بحث از حشر و رستاخیز در همه ادیان الهی مطرح بوده است. قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت تأکید کرده و حشر را یکی از مراحل روز قیامت شمرده است. اندیشمندان اسلامی بحث حشر را غالباً در ضمن مباحث معاد مطرح کردهاند.
از دیدگاه ملاصدرا انسانها بر اساس صورت نفسانی خود که ناشی از شکل و شمایل و ملکات مختلف است، در قیامت محشور میشوند و از آنجا که صورت نفسانی انسانها بیشمار است، حشر آفریدگان در قیامت نیز به صورتهای مختلفی است.
امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی است و معتقد است چگونگی حشر در معاد به صورت جسمانی و روحانی است. ایشان حشر انسانها به صورتهای مختلف را به جهت غلبه قوای نفس و رسوخ اعمال و ملکاتی میداند که حقیقت و هویت انسان را شکل دادهاند.
امامخمینی مردم را در محشر به سه دسته میداند: ۱- مستضعفان و گروهی که از تمدن دور بودهاند که حشر آنان مانند حشر حیوانات خواهد بود ۲- کسانی که از دستورهای دینی پیروی کردهاند اما از مرتبه تجرد برزخی بالاتر نرفتهاند، به بهشت متوسط میرسند ۳- افرادی که تجرد عقلانی پیدا کرده و از مرتبه تجرد خیالی فراتر رفتهاند، دارای سعادت عقلی خواهند بود.
واژهشناسی
حَشر به معنای جمعکردن[۱] و بیرونآوردن افراد از جایگاه خود[۲] است که با سوقدادن افراد به سویی همراه است[۳] و در اصطلاح دینی یکی از مواقف و احوال روز قیامت[۴] و به معنای جمعکردن مردم در روز قیامت[۵] در یکجاست[۶] و با ناآرامی و ناراحتی همراه است.[۷] امامخمینی حشر را یکی از مراحل قیامت میداند که انسانها بر اساس اعمال و ملکاتی که کسب کردهاند، محشور میشوند.[۸] از الفاظ مرتبط با حشر، نَشر و بَعث هستند که هر یک به مراحلی از روز قیامت اشاره دارند. نشر و نشور به زندهکردن پس از مرگ[۹] و پخششدن آفریدگان[۱۰] و بعث به برانگیختهشدن پس از مرگ[۱۱] گفته میشود؛ اما حشر به معنای جمعشدن مخلوقات در روز قیامت است.[۱۲]
پیشینه
بحث از حشر و رستاخیز در همه ادیان الهی مطرح بودهاست[۱۳]؛ بلکه چگونگی حشر و اینکه حشر جسمانی است نیز در ادیان الهی مورد اتفاق است.[۱۴] برخی معتقدند نخستین کسانی که حشر اجساد را مطرح کردهاند، انبیای بنیاسرائیل (ع) بودهاند.[۱۵] قرآن کریم بر حشر انسانها و موجودات در روز قیامت تأکید کرده[۱۶] و حشر را یکی از مراحل روز قیامت شمردهاست.[۱۷] در روایات پرشماری بر حشر انسانها به صورتهای مختلف تأکید شده که هر یک به صورت مناسب با اعمال خود محشور میشوند.[۱۸]
اندیشمندان اسلامی بحث حشر را غالباً در ضمن مباحث معاد مطرح کردهاند.[۱۹] برخی نیز رساله مستقلی در این زمینه نگاشتهاند، مانند رساله حشریه ملاصدرا. فیلسوفان گذشته نتوانستند برخی از حقایقِ معاد و قیامت را اثبات کنند؛ اما ملاصدرا توانست با مبانی خاص خود، حشر و جسمانیبودن آن را اثبات کند؛ همچنین تحقیق در انواع و اقسام حشر اختصاص به ملاصدرا دارد.[۲۰]
امامخمینی حشر را از مسائلی میداند که اعتقاد به آن در تمام شریعتهای راستین وجود دارد و از ارکان ادیان الهی محسوب میشود.[۲۱] ایشان در آثار خود از حقیقت حشر،[۲۲] حشر جسمانی،[۲۳] حشر انسانها به صورت ملکات خود[۲۴] و اصناف و دستهبندیهای مردم در حشر[۲۵] بحث کردهاست.
حقیقت و چگونگی حشر
برخی متکلمان از آنجا که تجرد نفس را نمیپذیرند، حقیقت قیامت و معاد را بازگشت اجزای انسان از راه جمع آنها[۲۶] یا اعاده معدوم[۲۷] میدانند. برخی نیز به بازگشت اجزای اصلی انسان قائلاند.[۲۸] ملاصدرا حقیقت حشر را رفع حجاب زمان و مکان از موجودات میداند؛ زیرا با رفعشدن زمان که سبب تغییر است و رفعشدن مکان که سبب اختفا و حجاب است، همه خلایق جمع میشوند و هر یک بر اساس ملکات و اعمال خود به گونهای در محشر حضور مییابند، بلکه افراد به همراه آنچه به آن علاقه داشتهاند، محشور میشوند.[۲۹]
امامخمینی معتقد است حضور انسانها در قیامت و حشر به معنای جمعشدن اعضای پوسیده آنان در دنیا نیست؛ زیرا لازمه این سخن انکار معاد اخروی است و معاد رجوع به نشئهای دیگر است[۳۰] و چون در عالم آخرت غیبت نیست و زمان و مکان راه ندارد که اسباب عدمِ حضور موجود باشد، همه در محشر جمعاند و از این جهت اهل بهشت و اهل جهنم، یکدیگر را میبینند.[۳۱] امامخمینی دربارهٔ چگونگی حشر و معاد چند قول مطرح کردهاست:
- برخی از عوام معتقدند عذابهای قبر و آتش و شکنجهها در همین قبر و دنیاست، لکن خداوند به جهت مصلحت، حواس انسان را از ادراک آن ناتوان کردهاست.
- پاداشها و عذابها در عالم خیال و مانند رؤیاست و درد و رنج و لذتهای آن نیز مانند درد و لذتهایی است که انسان در خواب میبیند. از این جهت در عالم حشر همه چیز به وجود و صورت خیالی موجود است.
- تمام پاداشها و عذابها کنایه از امور عقلی و مُثُل افلاطونی است و در حشر و قیامت، غیر از مثل افلاطونی و ارباب انواع چیزی نیست و همه این جزاها به این امور بازمیگردد.
- ذکر انواع پاداشها و عذابها کنایه از شادمانی دایمی یا عذاب جاودانی است و چون معمولاً این امور را یکی از این اسباب ایجاد میکند، به این مناسبت آنها را ذکر کردهاند.
- معاد و حشر به جمع اجزا در همین عالم است، به اینکه اجزای پراکنده جمع و شبیه همان بدن در دنیا ایجاد میشود. به اعتقاد امامخمینی این گفتهها صحیح نیستند و برخی از این گفتهها در حقیقت انکار معاد و برخی تأویل نادرست از متون شریعتاند. ایشان نظر صحیح را جسمانی و روحانیبودن معاد شمردهاست و تأکید کرده مراد از جسم نیز همان بدن حقیقی است[۳۲]؛ اما آنچه دربارهٔ عذابها و بهشتها در قبر آمده، مربوط به عالم برزخ است که بالاتر از عالم دنیاست و نشئه دیگری است که وجودی کاملتر و قویتر نسبت به این دنیا دارد. این مطلب مطابق برهان عقلی است و انبیای الهی برای آموزشدادن آن و بیمدادن به آن آمدهاند.[۳۳]
به اعتقاد امامخمینی چگونگی حشر در معاد به صورت جسمانی و روحانی از این جهت است که انسان به واسطه حرکت جوهری در طول حیات خود ترقی وجودی پیدا میکند و این بدن نیز تا زمانی که در این دنیاست دارای امتداد جوهری و جسمی طبیعی است و با خروج نفس از عالم طبیعت، قشر خود را که به منزله پوست برای بدن لطیف است، از دست میدهد و به جسم لطیف و خالص تبدیل میشود و با این جسم اخروی محشور میشود[۳۴] و این جسم عین همان بدن در دنیا است؛ زیرا عینیت و تشخیص بدن به عناصر مادی آن نیست که هر بار متبدل میشود بلکه حافظ عینیت نفس است و صورت جسمیه نیز در هر دو بدن محفوظ است[۳۵] (ببینید: معاد).
امامخمینی خاطرنشان کردهاست که با بیان یادشده، اشکالی که اهل تناسخ مطرح کردهاند برطرف میشود. آنان خواستهاند از راه حشر که ادیان الهی بر آن اتفاق دارند، تناسخ را اثبات کنند؛ زیرا تعلق نفس به بدن پس از جمعشدنِ اجزای آن در حشر، نوعی تناسخ است و حتی اگر حشر طبق سخن مشهور، افاضه نفس از مبادی عالی به بدن دانسته شود، لازمه آن این است که نفس جدیدی در محشر به آن افاضه شود و در این صورت دو نفس در یک بدن خواهد بود و این مستلزم محال خواهد بود[۳۶]؛ اما طبق مبنای حکمت متعالیه نفس پس از مرگ، بدن دنیوی را رها میکند و مستقل میشود، و در حقیقت آنچه نفس به واسطه حرکت جوهری آن را رها میکند، به منزله قشر و غلافی برای بدن حقیقی است و آن بدن حقیقی همان جسم لطیفی است که در تبدلات ماده و عوضشدن عناصر بدن باقی میماند و تشخص بدن به آن حقیقت است؛ بنابراین انسان در محشر اگرچه با بدن محشور میشود، مراد از این بدن، بدن طبیعی و عنصری نیست تا تناسخ لازم بیاید، بلکه بدن اخروی است که قشر و ماده خود را که در دنیا داشته از دست دادهاست؛ ولی صورت جسمی آن باقی است و این صورت جسمی عین همان بدنی است که در دنیا داشتهاست[۳۷] (ببینید: تناسخ).
حشر به صورت ملکات
قرآن کریم حشر انسانها را بر اساس ملکات و اعمالشان میداند؛ از این جهت تأکید میکند افرادی که از یاد خداوند رویگردان شوند، کور محشور میشوند[۳۸]؛ همچنین مجرمان در روز قیامت، کبودچشم محشور میشوند.[۳۹] در روایات نیز به حشرِ برخی افراد گنهکار اشاره شدهاست؛ برای مثال، متکبران در روز قیامت به مانند مورچه ضعیفی محشور میشوند که مردم آنان را پایمال میکنند[۴۰] و برخی نیز به صورت خوک و میمون محشور میشوند.[۴۱] اندیشمندان اسلامی بر این عقیدهاند افعال نیکو و زشت در صورت تکرار و ملکهشدن در نفس به صورت حقیقتی ملکوتی درمیآیند که در آخرت ظهور و بروز مییابند و اشخاص با آن صورت ملکوتی محشور میشوند.[۴۲] از دیدگاه ملاصدرا انسانها بر اساس صورت نفسانی خود که ناشی از شکل و شمایل و ملکات مختلف است، در قیامت محشور میشوند و از آنجا که صورت نفسانی انسانها بیشمار است، حشر آفریدگان در قیامت نیز به صورتهای مختلفی است.[۴۳] این اعتقاد بر اساس مبانی خاص او در حکمت متعالیه است، مانند:
- اصالت وجود
- تشکیک در وجود
- اینکه حقیقت یک شیء صورت اخیر آن است[۴۴]
- اینکه دنیا و آخرت دو نشئه از عالم وجودند و آخرت باطن دنیاست که هماکنون موجود است که با یکی دیگری ظاهر میشود.[۴۵]
طبق این مبانی حقیقتِ هر نوع، مطابق صورت فعلی آن است که این صورت بر اساس صفات و ملکاتی که در آن غلبه مییابد، حقیقت نفس را تشکیل میدهد.[۴۶] همچنین انسان بر اساس حرکت جوهریای که دارد از مرتبه حسی به مرتبه تخیل و عقل ترقی میکند و هر یک از این مرتبهها نیز درجات متفاوتی دارند و انسانها در مسیر خود در درجهای از این درجات حرکت میکنند؛ از این جهت حشر انسانها در روز قیامت انواع بیشماری دارد.[۴۷]
امامخمینی بر اساس این مبانی و اینکه عالم آخرت طبق آیات قرآن کریم[۴۸] عالم ظهور باطن انسان است،[۴۹] حشر انسانها به صورتهای مختلف را به جهت غلبه قوای نفس و رسوخ اعمال و ملکاتی میداند که حقیقت و جانِ آنان را تشکیل میدهند. به اعتقاد ایشان انسان در آغاز حیات طبیعی خود، پس از قوه عاقله با سه قوه واهمه یا شیطنت و قوه غضبیه یا نفس سَبُعی و قوه شهویه یا نفس بَهیمی همراه است و با رشد انسان این سه قوه کاملتر میشود و ممکن است این سه قوه هیچیک بر دیگری غالب نشوند و ممکن است یکی از آن دو یا دوتای آنها بر دیگری غلبه پیدا کنند و برای نفس ملکه شوند[۵۰] و در این صورت هر کدام از ملکات نفس در باطن او غلبه یابد، صورت ملکوتی او به همان صورت در قیامت ظهور خواهد کرد؛ چنانکه اگر ملکه غضب بر باطن غلبه یابد، در آخرت به صورت حیوان وحشی و درنده محشور میشود و اگر ملکه وهم و شیطنت بر او غالب شود، به صورت یکی از شیاطین محشور میشود.[۵۱] گاهی ممکن است حقیقت انسان ترکیبی از چند ملکه مختلف باشد؛ مانند ملکه غضب، شهوت و شیطنت که در این صورت انسان دارای صورتهای مختلفی است و شکل و شمایل غریبی پیدا میکند که صورت جدید و زشتی است؛ چنانکه در روایت نبوی (ص)[۵۲] آمدهاست گاهی در قیامت افراد صورتهایی پیدا میکنند که صورت میمون نزد آنها نیکوست.[۵۳]
ملاک حشر افراد، چنانکه امامخمینی خاطرنشان کرده، آخرین ملکهای است که وقت خروج از بدن همراه دارد و برای اینکه انسان در آخرت به صورت انسان محشور شود، باید استقامت باطنی داشته باشد تا مانند انسان مستقیم و ایستاده محشور شود[۵۴] و این در صورتی است که ملکات از حد اعتدال خارج نشوند و نفس اماره در آنها تصرفی نکند و این سبب میشود انسان با صورت و شمایل انسانی محشور شود[۵۵]؛ زیرا صورت و شمایل انسان تابع قلب، و ظاهر او تابع باطن است؛ چون ظاهر سایه باطن است و قلوبی که از حق و حقیقت رویگردان شدهاند و به دنیا روی آوردهاند، از استقامت انسانی خارج شدهاند و مانند حیوانات سر به پایین دارند و ممکن است برخی بر روی صورت خود و برخی بر روی شکم با دست و پا راه روند و این مطابق برخی آیات قرآن کریم[۵۶] است و این بدان جهت است که حرکت آنان در دنیا مستقیم نبوده، بلکه به حالت سرنگون حرکت میکردند و حرکت بر صراط مستقیم نداشتند و این صراط مستقیم، حرکت بر مسیر ولایت است؛ چنانکه در بعضی روایات[۵۷] صراط مستقیم در دنیا بر امیرالمؤمنین(ع) تطبیق شدهاست[۵۸] (ببینید: تجسم اعمال و قیامت).
اصناف مردم در محشر
قرآن کریم مردمان را در روز قیامت به سه گروه تقسیم میکند:
- اصحاب شمال و شقاوت
- اصحاب یمین و سعادت
- سابقان و مقربان.[۵۹]
در روایات نیز به گروههایی از مردم در قیامت اشاره شدهاست؛ مانند اصحاب ایمان، اصحاب کفر و مستضعفان.[۶۰] از دیدگاه اندیشمندان اسلامی اصحاب یمین اصحاب عمل و ابرارند که بر اساس اعمال خود درجات مختلفی دارند و اصحاب شمال، اشرار و اهل شقاوتاند که درجات مختلفی دارند. سابقان و مقربان نیز اهل توحید و عالمان بالله هستند که به مقصد رسیدهاند[۶۱]؛ اما افراد مستضعف و ساده که از حقایق و معارف بهدور افتادهاند، برخی قائلاند که آنان دارای سعادت وهمیاند و نفوس آنان به اجرام فلکی تعلق میگیرد تا موضوع و محل تخیلات آنان شود.[۶۲]
امامخمینی مردم را در محشر بر سه دسته میداند:
- مستضعفان و گروهی که از تمدن دور بودهاند و تبلیغات دین را نشنیدهاند. چنین افرادی معمولاً دارای صفات حیوانیاند و بر اساس ملکات خود محشور میشوند و حشر آنان مانند حشر حیوانات خواهد بود و اگر حیوانی خوشرفتار باشند، سعادتی حیوانی دارند و اگر حیوانی بدخلق باشند، شقاوتی حیوانی خواهند داشت و از آنجا که از حقایق و معارف به دور بودهاند، سعادت و شقاوت اکتسابی (که سبب دخول در بهشت و جهنم است) ندارند؛ زیرا سعادت و شقاوت اکتسابیاند و انسان از آغاز در مرحله عقل و قلب خود سعادت و شقاوتی ذاتی ندارد.[۶۳] امامخمینی آنچه را از سخن ملاصدرا برداشت میشود که بعضی انسانها دارای ماهیتهای ظلمانیاند و این امر برای آنان ذاتی است و به شقاوتی مناسب ذات خود میرسند، نمیپذیرد. ایشان معتقد است همه افراد بلکه همه اشیا بر اساس فطرتی که طالب کمال است، خلق شدهاند و عشق به کمال، فطری هر موجودی است و در اصلِ خلقت چیزی نیست که ظلمت و شقاوت برای او ذاتی باشد؛ ولی ممکن است کسی این قوه کمال را پرورش نداده باشد و در او هیچیک از قوا و ملکات خیر و شر به فعلیت نرسیده باشد و در حد قوه باقی مانده باشد؛ از این جهت نه شقی است و نه سعید[۶۴] و از آنجا که قوه، اختصاص به عالم طبیعت دارد و از لوازم آن است، نمیتواند در آخرت راه پیدا کند و تنها آنچه فعلیت یافته، قابل خروج از عالم طبیعت است و این افراد چون در مرتبه قوه باقی ماندهاند، دارای حشر نیستند؛ بنابراین عقلانی نیست افرادی که رسالت و نبوت به گوش آنان نرسیده و در گوشهای از دنیا مانند حیوانات زندگی کردهاند، در آخرت عذاب شوند و این ظلم و خلاف عدالت خداوند است و دلیلی نیست همه افراد انسانی باید یا اهل بهشت یا اهل دوزخ باشند؛ زیرا این، فرع رسیدن معارف الهی به آنان است؛ البته ممکن است سعادت و شقاوت حیوانی را از جهت قوا و اخلاق حیوانی داشته باشند[۶۵] (ببینید: سعادت و شقاوت).
- گروه دوم کسانیاند که از دستورهای دینی پیروی کردهاند؛ اما از مرتبه تجرد خیالی و برزخی فراتر نرفتهاند. چنین افرادی اگر ملکات شرعی را کسب کرده باشند، جزا و ثوابی برایشان مقرر شده و در حشر دارای لذتها و سعادتهایی خواهند بود.[۶۶] برای چنین افرادی که تخیلات صحیح و مطابق با واقع دارند، بهشتی متوسط است که به انشای نفس و طبق ملکاتشان است و با فرشتگانی که در تخیل خود دارند محشور خواهند شد.[۶۷] این افراد دارای بهشت و جهنم حسیاند و به سعادت عقلانی نمیرسند. به اعتقاد امامخمینی افرادی که به ادیان دیگر معتقد بودند و احتمال صحیحبودن ادیان دیگر را نمیدادهاند، اگر به دین خود عمل و از بزرگان دین خود پیروی کردهاند، بعید نیست که داخل بهشت شوند و داخل در این گروه باشند.[۶۸]
- دسته سوم افرادیاند که تجرد عقلانی پیدا کرده و از مرتبه تجرد خیالی فراتر رفتهاند. این افراد ادراک قویتری از حقایق و صورتهای آنان دارند و توانستهاند حقایق عقلی را در وجود خود به فعلیت برسانند و در صورتی که آن صورتها مطابق با واقع باشد، دارای سعادت عقلی خواهند بود.[۶۹]
حشر موجودات
آیات قرآن کریم افزون بر حشر انسانها[۷۰] بر حشر حیوانات در قیامت دلالت دارد،[۷۱] بلکه در برخی روایات حشر اشیا نیز بیانشدهاست، به این بیان که هر کسی به هر چه علاقه داشته باشد با او محشور میشود، اگرچه سنگی باشد.[۷۲] برخی از اندیشمندان نیز بر این عقیدهاند که تمام موجودات اعم از جمادات، نباتات و حیوانات حشر دارند.[۷۳] ارسطو بر این باور است که نفس دو مرتبه دارد: یک مرتبه غیبی و باطنی که تجزیهپذیر نیست و یک مرتبه ظاهری که به لحاظ ظهورش در طبیعت تجزیهپذیر است و قوای نفس نیز به لحاظ مرتبه غیبیشان تجزیهپذیر نیستند؛ اما در مرحله ظاهر و طبیعت بالعرض قابل تجزیهاند. در نتیجه این قوای نفس از شئون ذاتی نفس محسوب میشوند که وقتی نفس مستقل شد و از طبیعت خارج شد به همراه او هستند و حشر دارند.[۷۴] ملاصدرا لازمه این سخن ارسطو را این میداند که نباتات و جسمانیات و تمام قوای انسانی از قوای نامیه و تغذیه و مانند آن در حشر باقی میمانند؛ زیرا هر قوهای که اینجاست قوام آن به غیب است که پس از حشر نیز باقی است.[۷۵]
امامخمینی سخن یادشده را نمیپذیرد و معتقد است از این سخن، حشر همه موجودات حتی جمادات استفاده نمیشود؛ زیرا کسی نگفتهاست در نباتات غیر از قوه نامیه، قوه دیگری فوق آن در مرحله غیب وجود دارد که قوه نامیه ظهور آن باشد[۷۶]؛ البته این حشر اختصاص به انسانها ندارد و شامل بسیاری از موجودات است.[۷۷] به اعتقاد ایشان اینچنین نیست که حشر انسانها به جهت اینکه انسان در ماهیت خود در برابر حیوان است، با حیوانات متفاوت باشد، بلکه حشرِ بسیاری از انسانها مانند حیوانات خواهد بود؛ زیرا بسیاری از انسانها زندگی حیوانی دارند و برتر از حیوانات نیستند و بسیاری از حیوانات دارای اراده و شعور و تشخیص حسن و قبحاند و گاهی به سبب عملی که انجام دادهاند، احساس شرمندگی از آنان ظاهر میشود[۷۸] و این افراد اگر دارای رفتار خوبی بوده باشند، مانند حیوانی خوشرفتار دارای سعادت حیوانیاند وگرنه دارای شقاوتی حیوانی خواهند بود.[۷۹] ایشان معتقد است موجوداتی که به تجرد مثالی و خیالی برسند و دارای قوه واهمه باشند، دارای حشر خواهند بود،[۸۰] از این جهت جنینی که به مرتبه قوه خیال نرسیده باشد، دلیلی عقلی یا شرعی بر محشورشدن آن نیست[۸۱] و حکمایی مانند ابنسینا که به تجرد قوه خیال قائل نیستند، نمیتوانند به حشر موجوداتی که تنها به تجرد مثالی رسیدهاند، معتقد باشند.[۸۲]
امامخمینی ملاک در حشرداشتن و بقای افراد و قوا را تجردداشتن میداند؛ از این جهت اشیایی که ادراک دارند، حتی ادراک محسوسات، از نوعی تجرد برخوردارند؛ اما بعضی از انواع تجرد، به قدری ضعیفاند که به مانند اعراض و صورتهای حلولکرده در اجساماند، مانند قوه لامسه؛ از این جهت موجوداتی که تنها از قوه لامسه برخوردارند و قابلیت ترقی از این مرحله تجردی را ندارند، پس از مرگ فاسد میشوند و حشری برای آنها نیست[۸۳]؛ اما افرادی که به مرتبه تجرد عقلی رسیدهاند، حشر و برزخشان کوتاه است و زود به عالم عقل میرسند؛ البته رسیدن به تجرد عقلی به معنای این نیست که دارای بدن برزخی و قوای برزخی نباشد و از لذتهای مثالی برخوردار نباشند، بلکه انبیا(ع) و افراد کاملی که به این مقام میرسند نیز از این نعمتها برخوردارند، اگرچه آنچه از ظاهر کلام ملاصدرا برداشت میشود، خلاف این مطلب است.[۸۴]
به اعتقاد امامخمینی با تجرد نفس قوای تحریکی و ادراکی انسان نیز که به واسطه حرکت جوهری از قوای طبیعی به قوای برزخی تبدیل شدهاند، به همراه نفس به عالم برزخ منتقل میشوند[۸۵]؛ بنابراین در عالم برزخ قوای پنجگانه به همراه نفس وجود دارند و از این جهت برای نوع مردم بلکه نوع حیوانات و اطفال که تجرد برزخی دارند، حشر و معاد جسمانی وجود دارد[۸۶]؛ زیرا این قوا از لوازم ذاتی هویت نفس مجردات و از شئون ذاتی او محسوب میشوند و وقتی نفس مستقل شد، این شئون و لوازم را به همراه خود دارد؛ از این جهت حشرِ این قوا ضروری است.[۸۷]
پانویس
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۶۳۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۴/۱۹۰.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۳۷.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغه، ۲/۶۶.
- ↑ قاضیسعید، شرح توحید الصدوق، ۱/۵۶۰؛ حقی بروسوی، تفسیر روح البیان، ۴/۴۳۶.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۵/۳۶۷.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۱۷/۲۴۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷/۱۴۷.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴–۱۵.
- ↑ فخر رازی، مفاتیح الغیب، ۷/۳۳.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۱۷/۲۱.
- ↑ طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۶/۱۵و ۸/۲۶۶.
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۲۳۷.
- ↑ ناس، تاریخ جامع ادیان، ۴۶۳–۴۶۷؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۴۸۲.
- ↑ مجلسی، حق الیقین، ۳۸۲.
- ↑ ابنرشد، تهافت التهافت، ۳۲۴.
- ↑ احقاف، ۶؛ فصلت، ۱۹.
- ↑ اسراء، ۹۷.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۱–۳۲؛ شعیری، جامع الاخبار، ۱۵۴ و ۱۷۶.
- ↑ بیهقی، استدراکات البعث و النشور، ۶۲؛ قرطبی، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، ۱/۲۲۸.
- ↑ ← ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۸–۲۵؛ آشتیانی، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، ۳۰–۳۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹ و ۶۰۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۰۸–۲۰۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴–۱۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۴–۵۰۵.
- ↑ ← ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۰۴.
- ↑ جرجانی، شرح المواقف، ۸/۲۹۲؛ مجلسی، بحار الانوار، ۷/۴۷–۴۸.
- ↑ فخر رازی، الاربعین، ۲/۶۰–۶۱؛ حلی، کشف المراد، ۴۰۶–۴۰۷.
- ↑ ملاصدرا، مجموعه رسائل، ۲۴۰–۲۴۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۸۹.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۰۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۳۳–۵۳۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۳۸.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۱ و ۵۴۱–۵۴۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۱۰–۲۱۱ و ۴۰۴–۴۰۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۱۹۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۰۸–۲۰۹.
- ↑ طه، ۱۲۴.
- ↑ طه، ۱۰۲.
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ۲۲۲.
- ↑ شعیری، جامع الاخبار، ۱۷۶.
- ↑ سبزواری، اسرار الحکم، ۱/۴۴۹، حسنزاده آملی، تعلیقات آغاز و انجام، ۸۶–۸۷.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۲۵.
- ↑ ملاصدرا، زاد المسافر، ۱۸–۱۹.
- ↑ ملاصدرا، مجموعه رسائل، ۳۳۶.
- ↑ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۱۸۸–۱۸۹.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۳۵–۲۳۶.
- ↑ طارق، ۹؛ غافر، ۱۶.
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۵/۳۶۷–۳۶۹.
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۴–۱۵.
- ↑ فیض کاشانی، علم الیقین فی اصول الدین، ۲/۱۰۹۹.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۴۹–۱۵۰.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۵–۱۶.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵.
- ↑ ملک، ۲۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۴۳۳.
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۵۳۲–۵۳۳.
- ↑ واقعه، ۸–۱۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۳۸۱–۳۸۲.
- ↑ ابنعربی، تفسیر ابنعربی، ۱/۳۹۹؛ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۶۴۱–۶۴۲.
- ↑ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۱۴۱؛ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ۱/۸۹–۹۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰–۴۸۱ و ۵۰۴–۵۰۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۳–۴۸۴.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۷۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۵–۴۸۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۷.
- ↑ مائده، ۹۶.
- ↑ انعام، ۳۸؛ تکویر، ۵.
- ↑ صدوق، الامالی، ۲۱۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۲۴۳.
- ↑ ← افلوطین، تحقیق عبدالرحمن بدوی، ۴۰.
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۹/۱۰۷–۱۰۸؛ ← امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۴–۴۲۵.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۴ و ۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۹۵–۳۹۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۸۰.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۸ و ۱۳۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۳.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۵۰۲.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۱۰–۴۱۱.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۲۰۶.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۳۷.
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۴۲۳.
منابع
- قرآن کریم.
- آشتیانی، سیدجلالالدین، مقدمه کتاب سه رسائل فلسفی، تألیف ملاصدرا، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- ابنرشد، محمدبناحمد، تهافت التهافت، تحقیق محمد العریبی، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۹۹۳م.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ابنعربی، محیالدین، تفسیر ابنعربی، تحقیق سمیر مصطفی رباب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۲۲ق.
- ابنفارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، تصحیح عبدالسلام محمد هارون، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۴ق.
- ابنمنظور، لسان العرب، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- افلوطین، اثولوجیا، تحقیق عبدالرحمن بدوی، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، شرح امامخمینی، چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- بیهقی، ابوبکر، استدراکات البعث و النشور، به کوشش شیخ عامر احمد حیدر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۴ق.
- جرجانی، سیدشریف، شرح المواقف، تصحیح بدرالدین نعسانی، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۳۲۵ق.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- حسنزاده آملی، حسن، تعلیقات آغاز و انجام، تألیف خواجهنصیرالدین طوسی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ چهارم، ۱۳۷۴ش.
- حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، بیتا.
- حلی، علامه، حسنبنیوسف، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق و تعلیق حسن حسنزاده آملی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۳ق.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- سبزواری، ملاهادی، اسرار الحکم، تصحیح کریم فیضی، قم، مطبوعات دینی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- شعیری، محمدبنمحمد، جامع الاخبار، نجف، حیدریه، چاپ اول، بیتا.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، الامالی، تهران، کتابچی، چاپ ششم، ۱۳۷۶ش.
- صدوق، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- فخر رازی، محمدبنعمر، الاربعین فی اصول الدین، قاهره، الکلیات الازهریه، چاپ اول، ۱۹۸۶م.
- فخر رازی، مفاتیح الغیب (التفسیر الکبیر)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۴۲۰ق.
- فیض کاشانی، ملامحسن، علم الیقین فی اصول الدین، تحقیق محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- قاضیسعید قمی، محمدبنمحمد، شرح توحید الصدوق، تصحیح نجفقلی حبیبی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ اول، ۱۴۱۵ق.
- قرطبی، محمدبن احمد، التذکرة فی أحوال الموتی و أمور الأخره، تحقیق دانی آل زهوی، بیروت، العصریه، ۱۴۲۳ق.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مجلسی، حق الیقین، تهران، اسلامیه، بیتا.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، زاد المسافر، تحقیق و شرح سیدجلالالدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۱ش.
- ملاصدرا، مجموعه رسائل فلسفی صدرالمتألهین، تحقیق حامد ناجی اصفهانی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ملاصدرا، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- ناس، جانبایر، تاریخ جامع ادیان، ترجمه علیاصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ بیستم، ۱۳۹۰ش.
پیوند به بیرون
- سیدعلی احمدی امیری، «حشر»، دانشنامه امام خمینی، ج۴، ص۴۵۳.