حسنعلی منصور
حسنعلی منصور (۱۳۰۲-۱۳۴۳ش) سیاستمدار ایرانی بود که در دهۀ ۳۰ مدارج ترقی را پیمود. نخست کارمند وزارت امور خارجه شد. سپس طی چند سال نمایندگی مجلس، ریاست شورای عالی اقتصاد، معاونت نخستوزیری، وزیر کار و دبیر کلی حزب ایران نوین را بر عهده گرفت. از اسفند ۴۲ تا بهمن ۴۳ نیز نخست وزیر بود. تصویب لایحۀ کاپیتولاسیون و تبعید امامخمینی ازجمله کارها و رویدادهای دوران چند ماهۀ نخستوزیری وی بود. سرانجام اول بهمن ۱۳۴۳ جلوی در مجلس شورای ملی بهدست محمد بخارایی، عضو هیئت مؤتلفه اسلامی، کشته شد.
زندگی حسنعلی منصور
منصور اردیبهشت ۱۳۰۲ش. در تهران به دنیا آمد. پس از گرفتن کارشناسی حقوق و علوم سیاسی از دانشگاه تهران، در وزارت خارجه استخدام شد. پدرش رجبعلی منصور هم از کارمندان وزارت خارجه و وزرای دوران رضاشاه بود که در سمتهای گوناگون کار میکرد.[۱]
حسنعلی منصور در دهۀ ۲۰ و ۳۰ پلههای پیشرفت را طی کرد و از ۱۳۴۲ تا ۱۳۴۳ بهعنوان نخستوزیر محمدرضا پهلوی انتخاب شد.[۲] منصور تا پیش از نخستوزیری در سمتهای گوناگونی در وزارت امور خارجه، ریاست شورای عالی اقتصاد، معاونت نخستوزیری، وزیر کار و دبیر کلی حزب ایران نوین و... فعالیت داشت.[۳] او سرانجام در اول بهمن ۱۳۴۳ در مقابل مجلس شورای ملی بهدست محمد بخارایی، از اعضای هیئت مؤتلفه اسلامی و نزدیکان سید مجتبی نواب صفوی ترور و پنج روز بعد در بیمارستان پارس درگذشت. پس از مرگ منصور، امیرعباس هویدا که از نزدیکترین افراد به منصور و وزیر دارایی دولت او بود، به نخستوزیری رسید.[۴]
فعالیتهای سیاسی
منصور از همان آغاز نمایندگی مجلس برای رسیدن به مقام نخستوزیری تلاش میکرد. آسانترین راه برای رسیدن به هدف را مخالفت با دولت علم و جلب نظر آمریکاییها و تشکیل یک حزب جدید میدانست.[۵] او ۲۸ آبان ۴۲ موجودیت «حزب ایران نوین» به رهبری خود در مجلس شورای ملی را اعلام کرد و گفت: «تشکیل حزب بر طبق نظر و تجویز اعلیحضرت همایون شاهنشاه میباشد.».[۶] شاه نیز ضمن پشتیبانی از تشکیل این حزب، همهگونه کمک و همکاری با آن را سفارش کرد.[۷]
منصور ازجمله اهداف تشکیل حزب ایران نوین را پیگیری و انجام اصلاحات ششگانه شاه اعلام کرد.[۸] با نیروبخشی و گسترش حزب ایران نوین، کمکم زمینۀ حاکمیت همهجانبۀ بر قوۀ مقننه و مجریه آماده گردید. با استعفای عَلَم، حسنعلی منصور بعدازظهر همان روز از شاه فرمان صدارت گرفت.[۹] در ادامه اظهار داشت این دولت نیز اصول و اهداف انقلاب سفید را سر لوحه برنامههای خود قرار داده است.[۱۰] با همۀ این زمینهسازیها، عمر منصور و دولتش به یک سال هم نکشید و با ترور وی کارش به پایان رسید.
امامخمینی و دولت ۱۱ ماهۀ منصور
در دولت اسدالله عَلَم امامخمینی دستگیر و در تهران زندانی و حصر گردید. در پی آن قیام ۱۵ خرداد ۴۲ رخ داد. از سوی مراجع، علما و روحانیانِ داخل و خارج ایران برای آزادی امامخمینی تلاشهای بسیاری انجام گرفت و نتیجه نداد. همین مسائل روابط بین روحانیت و حکومت را سرد کرده بود. رویکار آمدن منصور گشایشی در حل بحران دستگیری و آزادی امامخمینی پیش آورد. چنانکه در ۱۷/۱۲/۴۲ سیدفضلاللّه خوانساری گفت: برخی از رجال از قول آقای منصور به روحانیون پیغام دادند که من سعی خواهم کرد روابط دولت و روحانیون را اصلاح کنم.[۱۱] در همین راستا وزیر کشور، جواد صدر، به دستور منصور به دیدار امامخمینی به محل حصر ایشان در قیطریه رفت. صدر با انتقاد از دولت علم، اظهار داشت که منصور برنامههای مترقی دارد. سپس خبر آزادی زودهنگام ایشان را داد.[۱۲] شاه که احساس میکرد بر کشور مسلط شده و جامعه به آرامش رسیده، تصمیم بر آزادی امامخمینی گرفت تا هم روحانیت و مردم راضی شوند و هم دولت جدید به ثبات و اقتدار برسد.[۱۳] برای همین در ۱۶ فروردین ۱۳۴۳، همزمان با آزادی امامخمینی، منصور اعلام کرد: «مقام روحانیت برای ما با ارزش است. اینجانب مأموریت دارم که مراحم و عطوفت خاص شاهنشاه را به مقامات روحانی ابلاغ نمایم».[۱۴]
پیش از آزادی امامخمینی، سران نظامی و امنیتی که در کمیسیون امنیت ملی حاضر بودند، از مواضع سرسخت امامخمینی آگاهی داشتند. برای همین ادعای حسنعلی منصور بر سازش با ایشان را باور نکردند. لذا بیدرنگ سپهبد مبصّر خطاب به منصور میگوید: «آقای خمینی... خودشان هم در تظاهر مردم، تشویق خواهند نمود و بالنتیجه خودشان شلوغ خواهند نمود.».[۱۵] همچنین به استناد مذاکرات همین جلسه، قرار میشود بازگشت امام به قم پنهانی و بیسرصدا انجام گیرد.[۱۶] گام بعدی دولت این بود که نشان دهد با مراجع و روحانیت به تفاهم رسیده است. لذا ۱۶ فروردین ۱۳۴۳ مقالهای در روزنامه اطلاعات منتشر کرد که جامعه روحانیت در اجرای برنامههای انقلاب شاه و مردم با مردم همگام شده است...».[۱۷] امامخمینی که متوجه این مقاله شد، طی سخنانی ادعای همکاری را تکذیب کرد.[۱۸] همچنین طی نامههایی به علمای شهرستانها از آنان خواست این ادعا را تکذیب کنند.[۱۹] امامخمینی بهگونهای جریان را پیگیر شد که دولت منصور مجبور گردید نمایندهای برای عذرخواهی به قم بفرستد و متعهد شد تا بار دیگر این دروغسازیها را تکرار نکند و رسماً از امامخمینی تقاضا کرد که بیش از این مسئله را پیگیری نکند.[۲۰]
چند ماهی نگذشته بود که دوباره تصویب لایحه مصونیت قضایی مستشاران آمریکایی(کاپیتولاسیون) آرامش ظاهری جامعه را برهم زد. این لایحه که در دولتهای پیشینِ ایران ازجمله درخواستهای دولت آمریکا بود که به سرانجام نرسیده بود؛ با روی کار آمدن دولت منصور فرصت خوبی پیش آمد تا به سرانجام برسد. برای همین منصور با تقاضای فوریت و طی یک جلسۀ فوقالعاده، فوریت لایحه را به تصویب نمایندگاه مجلس سنا و شورای ملی رساند.[۲۱] سپس در جلسه علنی مجلس در روز سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۴۳ مورد بررسی گرفت و با دفاع تمامعیار نخستوزیر، سرانجام از ۱۳۶ نمایندۀ حاضر، با ۷۴ نفر موافق و ۶۱ نفر به عنوان مخالف به تصویب رسید.[۲۲] تعداد بالای آراء مخالفان موجب عصبانیت شاه شد.[۲۳]
لایحه مصونیت قضایی مستشاران امریکایی با مخالفت برخی مراجع و روحانیون، بهویژه امامخمینی روبرو شد. بااینکه رژیم بهدلیل نگرانی از واکنش منفی، خبر تصویب لایحه را منتشر نکرد؛.[۲۴] اما چند روزی از تصویب لایحه نگذشته بود که نسخهای از صورتجلسه مجلس به دست امامخمینی رسید که پس از آگاهی از ماهیت لایحه و خسارات آن به منافع کشور، واکنش شدیدی نشان داد.[۲۵]
امامخمینی بدون توجه به تهدیدات رژیم در ۴ آبان ۱۳۴۳ در منزل خویش، طی یک سخنرانی تند و روشن، خیانت رژیم و عواقب و مفاسدی که این لایحه به همراه خواهد داشت را افشا کرد. ایشان از مصوبه مجلس اینگونه تعبیر کردند: «ما را فروختند، استقلال ما را فروختند... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند...».[۲۶] همچنین با شرح واقعه، به انتقاد از دولت سابق و حاضر(اسدالله علم و منصور) پرداخت و سرانجام نوک تیز حمله را به سوی امریکا و شاه نشانه گرفت. از حاضرین نیز خواست که مطلب را به دیگران بگویند و ملت را آگاه کنند. در پایان سخنان تأکید کرد: «ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائنند به مملکت ایران.».[۲۷] امام علاوه بر ایراد سخنرانی، اعلامیهای نیز علیه مصوبه مصونیت مستشاران آمریکایی صادر کرد.[۲۸]
در پی سخنرانی و اعلامیه امامخمینی علیه کاپیتولاسیون و انتقاد از رژیم و حمله به آمریکا، حکومت احساس خطر کرد و به فکر چاره افتاده و پروندۀ تبعیدِ سال گذشتۀ امامخمینی (تابستان ۴۲) را دوباره گشوده و از پنجم تا ۱۳ آبان پنهانی بستر تبعید ایشان به ترکیه را آماده کرد. بهگونهای که از چهار روز پیش از تبعید، خانۀ امامخمینی بهوسیله مأمورین اطلاعات، بدون آنکه علت آن را بدانند، ۲۴ ساعته تحت مراقبت قرار گرفت. تنها از ساعت ۳ صبح روز ۱۳/۸/۴۳ به بعد، به آنها گفته شد که قرار است آیتالله خمینی تبعید گردد.[۲۹] تمام کارهای اجرایی نیز، با صحنهگردانی حسنعلی منصور، نخستوزیر پیش میرفت. وی، هم با سفارت آمریکا و ترکیه هماهنگ بود و هم با شاه. تااینکه شاه به رئیس ساواک، تیمسار پاکروان دستور میدهد عملیات را آغاز کنید. پاکروان نیز به مولوی، رئیس ساواک تهران دستور دستگیری و انتقال امام به تهران را صادر کرد.
در مجموع، صبح روز چهارشنبه ۱۳ آبان ۴۳، بیش از ۵۰ نفر در عملیات دستگیری امامخمینی، اعم از ساواک، شهربانی، ژاندارمری و دیگر نیروهای غیرنظامی شرکت داشتند.[۳۰] در نتیجه شب ۱۳ آبان ۴۳ کماندوها و مأموران رژیم ایشان را دستگیر و به تهران منتقل کردند و با یک هواپیمای نظامی به ترکیه تبعید نمودند.[۳۱]
ترور حسنعلی منصور
پس از تصویب لایحه مصونیت اتباع امریکا، گروه موتلفه اسلامی که از مخالفان مذهبی رژیم بودند، متن سخنرانی امامخمینی را به صورت اعلامیه پخش کردند. با تبعید امامخمینی، قطعنامهای صادر کردند و خواستار بازگشت ایشان و رفع اهانت نسبت به حوزه علمیه قم شدند و به دولت پانزده روز مهلت دادند که امامخمینی به کشور بازگردانده شود در غیر این صورت به مبارزه حاد روی خواهند آورد.[۳۲] پس از مدتی بعضی از اعضای موتلفه به این نتیجه رسیدند که از طریق مبارزه سیاسی به تنهایی به اهداف خود نمیرسند. از این رو به فکر مبارزه مسلحانه افتادند.[۳۳] هدف موتلفه این بود که یازده تن از دولتمردان رژیم، از جمله نخستوزیر، رئیس ساواک، رئیس شهربانی، رئیس مجلس شورا و... را ترور نمایند که نفر اول آنها نیز حسنعلی منصور بود.[۳۴] از جمله دلایلی که برای ترور منصور اقامه کردند این بود که او مجری اصلی به تصویب رساندن لایحه کاپیتولاسیون و دستور تبعید امامخمینی از طرف او بوده است.[۳۵] محمد بخارایی و دیگر کسانی که همراه او در این ترور بودند نیز در دادگاه علت اقدام خود را تبعید امامخمینی توسط منصور دانستند.[۳۶]
پانویس
- ↑ قانعی، دو چهره مرموز، ۱۳۸۴، ص۱۹۵.
- ↑ بهنود، دولتهای ایران از سیدضیا تا بختیار، ۱۳۷۷، ص۵۰۱؛ صدر، سیصد و بیست و پنج، ۱۳۹۶، ص ۴۰ ـ ۴۱.
- ↑ صدری، زندگی و عملکرد منصور، ۱۳۸۳، ص۱۷؛ بهنود، دولتهای ایران از سیدضیا تا بختیار، ۱۳۷۷، ص ۵۰۱.
- ↑ اطلاعات، شماره ۱۱۳۳۶، ص ۷؛ استادی، سرنوشت منصور، ۱۳۸۱، ص ۷۴.
- ↑ میلانی، معمای هویدا، ۱۳۸۵، ص ۱۹۰؛ تفرشی، خاطرات دکتر جلال عبده(چهل سال در صحنه)، ج ۲، ۱۳۶۸، ص ۶۳۸.
- ↑ حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، ۱۳۸۰، ج ۱، ص ۱۲۰.
- ↑ ذوالفقاری، قصه هویدا، ۱۳۸۶، ص ۱۴۰-۱۴۱.
- ↑ صدری، زندگی و عملکرد حسنعلی منصور به روایت اسناد، ۱۳۸۳، ص ۵۲-۵۱.
- ↑ روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۳۶، ص ۱۵.
- ↑ صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه ۵۰.؛ روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۳۸، ص ۱۹ـ۷.
- ↑ امام در آینة اسناد ساواک، ج ۲، ص ۴۰۳ و ۴۰۴.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ج ۱، ۱۳۸۱، ص ۸۲۲.
- ↑ همان، ص ۶۳۹.
- ↑ روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۵۲، ص ۱۳.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ج ۱، ص ۸۲۷.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ج ۱، ص ۸۲۴ ـ ۸۳۰).
- ↑ روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۵۵، ص ۲.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، ج ۱، ۱۳۷۸، ص ۲۷۲ـ۲۶۲.
- ↑ همان، ص ۲۷۷-۲۷۶.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ج ۱، ۱۳۹۴، ص ۸۸۲.
- ↑ اسناد لانه جاسوسی، مستشاری نظامی آمریکا در ایران(۲)، ج ۷۱، ۱۳۶۹، ص ۱۲ ـ ۱۳.
- ↑ صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه ۱۰۴.
- ↑ اسناد لانه جاسوسی، مستشاری نظامی آمریکا در ایران(۲)، ج ۷۱، ۱۳۶۹، ص ۱۶۵.
- ↑ مهدوی، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، ۱۳۷۳، ص ۳۱۲.
- ↑ روحانی، نهضت امامخمینی، ج ۱، همان، ص ۷۱۱- ۷۰۹.
- ↑ امامخمینی، صحیفه امام، همان، ج ۱، ص ۴۲۴- ۴۱۵.
- ↑ همان، ص ۴۲۴- ۴۱۵.
- ↑ همان، ج ۱، ص ۴۱۲-۴۱۱.
- ↑ امام در آینه اسناد شهربانی، ج ۲، ص ۴۲۵.
- ↑ امام در آینه اسناد شهربانی، ج ۲، ص ۴۲۷.
- ↑ فلاحی، سالهای تبعید آیتالله خمینی، ۱۳۵۸، ص۹۱؛ روزنامه اطلاعات، شماره ۲۱۷۶۵، ص ۴.
- ↑ کیمیافر، خاطرات حبیبالله عسکر اولادی، ۱۳۸۹، ص ۱۶۳- ۱۶۰.
- ↑ جعفریان، جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران ۱۳۵۷ـ۱۳۲۰، ۱۳۸۶، ص ۳۷۶.
- ↑ بادامچیان، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، ۱۳۸۴، ص ۱۶۵.
- ↑ طاهراحمدی، خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، ۱۳۸۳، ص ۱۰۶.
- ↑ فارسی، زوایای تاریک، ۱۳۷۳، ص ۱۲۹.
منابع
- استادی، کاظم، سرنوشت منصور، قم، قدس، ۱۳۸۱.
- اسناد لانه جاسوسی، مستشاری نظامی آمریکا در ایران(۲)، تهران، مرکز نشر لانه جاسوسی، ۱۳۶۹.
- امامخمینی در آینه اسناد ساواک؛ سیر مبارزات امامخمینی در آینه اسناد به روایت ساواک، موسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۶.
- امامخمینی در آیینه اسناد شهربانی؛ سیر مبارزات امامخمینی به روایت اسناد شهربانی، موسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۸۳.
- امامخمینی، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، ۱۳۷۸.
- بادامچیان، اسدالله، آشنایی با جمعیت مؤتلفه اسلامی، تهران، اندیشه ناب، ۱۳۸۴.
- بهنود، مسعود، دولتهای ایران از سیدضیا تا بختیار، تهران، جاویدان، ۱۳۷۷.
- تفرشی، مجید، خاطرات دکتر جلال عبده(چهل سال در صحنه)، تهران، خدمات فرهنگی رسا، ۱۳۶۸.
- حزب ایران نوین به روایت اسناد ساواک، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ج اول، ۱۳۸۰.
- ذوالفقاری، ابراهیم، قصه هویدا، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ۱۳۸۶.
- جعفریان، رسول، جریانها و سازمانهای مذهبی- سیاسی ایران ۱۳۵۷-۱۳۲۰، هفتم، قم، مورخ، ۱۳۸۶.
- روحانی، حمید، نهضت امامخمینی، تهران، دارالفکر و دارالعلم، ۱۳۸۱.
- روحانی، حمید، نهضت امامخمینی، تهران، بنیاد تاریخ پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی، ۱۳۹۴.
- روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۳۶، یکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۴۲.
- روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۳۸، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۴۲.
- روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۵۲، یکشنبه ۱۶ فروردین ۱۳۴۳.
- روزنامه اطلاعات، شماره ۱۱۳۵۵، سهشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۴۳.
- روزنامه اطلاعات، شماره ۲۱۷۶۵، پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۷۸.
- صدر، حمیدرضا. سیصد و بیست و پنج، دوم، تهران، چشمه، ۱۳۹۶.
- صدری، منیژه، زندگی و عملکرد حسنعلی منصور به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
- صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه ۱۰۴
- صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره بیست و یکم، جلسه ۵۰.
- طاهر احمدی، محمود، خاطرات ابوالفضل توکلی بینا، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۳.
- فارسی، جلالالدین، زوایای تاریک، تهران، حدیث، ۱۳۷۳.
- فلاحی، اکبر، سالهای تبعید آیتالله خمینی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۵۸.
- قانعی، سعید، دو چهره مرموز، تهران، مرکز بررسی اسناد انقلاب، ۱۳۸۴.
- کیمیافر، سیدمحمد، خاطرات حبیبالله عسکر اولادی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۸۹.
- مهدوی، عبدالرضا (هوشنگ)، سیاست خارجی ایران در دوران پهلوی، ۱۳۰۰–۱۳۵۷ش، اول، تهران، البرز، ۱۳۷۳.
- میلانی، عباس، معمای هویدا، تهران، اختران، ۱۳۸۵.
نویسنده:محمد رجائینژاد