۲۱٬۳۱۹
ویرایش
(ابرابزار) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
}} | }} | ||
'''شیخ فضلالله نوری'''، فقیه مجاهد و از رهبران نهضت مشروطه و منتقد آن. | '''شیخ فضلالله نوری'''، فقیه مجاهد و از رهبران [[نهضت مشروطه]] و منتقد آن. | ||
== معرفی == | == معرفی == | ||
فضلالله کجوری مازندرانی معروف به شیخفضلالله نوری در دوم ذیحجه ۱۲۵۹ق/ سوم دی ۱۲۲۲ در روستای لاشک از توابع کجور | فضلالله کجوری مازندرانی معروف به شیخفضلالله نوری در دوم ذیحجه ۱۲۵۹ق/ سوم دی ۱۲۲۲ در روستای لاشک از توابع کجور مازندران به دنیا آمد. پدر او ملاعباس نوری، از عالمان برجسته<ref>امینی، شهیدان راه فضیلت، ۵۱۴؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۳ و ۲۶–۲۷؛ بروجردی، نخستین فریادگر مشروعه، ۱۶.</ref> و پیشوای مورد اعتماد مردم نور و مازندران بود. وی کتابی با عنوان الاخلاق نگاشته است.<ref>انصاری، شیخفضلالله نوری و مشروطیت، ۲۹؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۱۸.</ref> میرزامحمدتقی نوری جد مادری وی نیز از عالمان بزرگ بود.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۳–۲۴.</ref> | ||
== تحصیلات == | == تحصیلات == | ||
شیخفضلالله نوری تحصیلات نخستین را نزد ملااسماعیل، در مکتب محل آغاز کرد، پس از مدتی به حوزه پررونق «بَلَده» نور مازندران رفت و سپس به [[تهران]] سفر کرد و نزد حسین فاضل لنکرانی و پدرش ـ که در محله سنگلج تهران پیشنماز بود ـ به تحصیل پرداخت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۵؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۱۷.</ref> او پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات خود، همراه میرزاحسین نوری، معروف به [[محدث نوری]]، دایی و پدر زن خود، رهسپار نجف شد و در آنجا در درس استادانی چون راضی آلخضر نجفی، مهدی آلکاشفالغطاء، [[میرزاحبیبالله رشتی]] و [[سیدحسن شیرازی]] معروف به میرزای بزرگ شیرازی شرکت کرد.<ref>مدرس تبریزی، ۶/۲۶۳؛ گلی زواره، امامخمینی و انقلاب مشروطه، ۴۴.</ref> با هجرت میرزای شیرازی به سامرا در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۲۵۴ش{{ببینید| | شیخفضلالله نوری تحصیلات نخستین را نزد ملااسماعیل، در مکتب محل آغاز کرد، پس از مدتی به حوزه پررونق «بَلَده» نور مازندران رفت و سپس به [[تهران]] سفر کرد و نزد حسین فاضل لنکرانی و پدرش ـ که در محله سنگلج تهران پیشنماز بود ـ به تحصیل پرداخت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۵؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۱۷.</ref> او پس از مدتی برای تکمیل تحصیلات خود، همراه میرزاحسین نوری، معروف به [[محدث نوری]]، دایی و پدر زن خود، رهسپار [[نجف]] شد و در آنجا در درس استادانی چون راضی آلخضر نجفی، مهدی آلکاشفالغطاء، [[میرزاحبیبالله رشتی]] و [[میرزامحمدحسن شیرازی|سیدحسن شیرازی]] معروف به میرزای بزرگ شیرازی شرکت کرد.<ref>مدرس تبریزی، ۶/۲۶۳؛ گلی زواره، امامخمینی و انقلاب مشروطه، ۴۴.</ref> با هجرت میرزای شیرازی به سامرا در سال ۱۲۹۲ق/ ۱۲۵۴ش{{ببینید|میرزامحمدحسن شیرازی}} او نیز به [[سامرا]] رفت و دوازده سال در این شهر ماند.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷–۳۸ و ۵۷۳.</ref> | ||
نوری در مدت اقامت در سامرا در شمار شاگردان نامدار و برجسته میرزای شیرازی درآمد<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷–۳۸.</ref> و در همین زمان به مقام [[اجتهاد]] رسید و چندین رساله فقهی و اصولی تألیف و تقریر کرد.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۷۴–۷۷؛ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱/۱۴۴.</ref> وی در حفظ و تقویت حریم مرجعیت میرزای شیرازی تلاش فراوانی کرد و میرزای شیرازی نیز او را نفس خویش شمرد و میان خود و او غیریّت را منتفی دانست.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۵۷.</ref> حوزه درسی نوری در عراق مورد توجه طلاب اهل فضل قرار گرفت و شخصیتهایی چون عبدالکریم حائری | نوری در مدت اقامت در سامرا در شمار شاگردان نامدار و برجسته میرزای شیرازی درآمد<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷–۳۸.</ref> و در همین زمان به مقام [[اجتهاد]] رسید و چندین رساله فقهی و اصولی تألیف و تقریر کرد.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۷۴–۷۷؛ شریف رازی، گنجینه دانشمندان، ۱/۱۴۴.</ref> وی در حفظ و تقویت حریم مرجعیت میرزای شیرازی تلاش فراوانی کرد و میرزای شیرازی نیز او را نفس خویش شمرد و میان خود و او غیریّت را منتفی دانست.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۵۷.</ref> حوزه درسی نوری در عراق مورد توجه طلاب اهل فضل قرار گرفت و شخصیتهایی چون [[عبدالکریم حائری یزدی]]، [[آقاحسین قمی]]، ملاعلی مدرس، [[محمد قزوینی]]، سیدمحمود مرعشی (پدر [[سیدشهابالدین مرعشی نجفی]]) و [[میرزاابوالقاسم قمی]] مشهور به کبیر از محضر او بهره بردند.<ref>گلی زواره، امامخمینی و انقلاب مشروطه، ۴۴؛ حسنزاده، شیخفضلالله نوری در ظلمت مشروطیت، ۱/۴۲۰؛ انصاری، شیخفضلالله نوری و مشروطیت، ۳۶.</ref> وی به دستور میرزای شیرازی برای ارشاد و تبلیغ دین در سال ۱۳۰۳ق/ ۱۲۶۳ش به تهران بازگشت.<ref>علویان، روحانیت و جامعهپذیری سیاسی، ۱۳۱؛ ابوالحسنی، اندیشه سبز، ۷۵.</ref> | ||
== ریاست امور مذهبی و شرعی == | == ریاست امور مذهبی و شرعی == | ||
نوری سالها در تهران ریاست امور مذهبی و شرعی مردم را عهدهدار بود و مصدر خدمات مهمی بود<ref>موسوی اصفهانی، احسن الودیعة، ۲/۲۵۰؛ ادیب هروی، تاریخ انقلاب طوس، ۱/۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>؛ بهویژه در زمان صدارت عینالدوله، صدر اعظم | نوری سالها در تهران ریاست امور مذهبی و شرعی مردم را عهدهدار بود و مصدر خدمات مهمی بود<ref>موسوی اصفهانی، احسن الودیعة، ۲/۲۵۰؛ ادیب هروی، تاریخ انقلاب طوس، ۱/۱۴۲ و ۱۴۳.</ref>؛ بهویژه در زمان صدارت عینالدوله، صدر اعظم [[ناصرالدینشاه قاجار]]، دعاوی مهم مردم به وی و سیدعلیاکبر تفرشی ارجاع میشد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۲۵.</ref> وی همچنین با نفوذ فرهنگ بیگانه در ایران و حمل کالاهای استعمارگران به کشورهای اسلامی مخالف بود و ماهیت مکتبهای مادی غربی را با وجود عناوین مختلف، یکی میدانست و معتقد بود که بینش آنها را پرده تیره مادیت پوشانده است.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۴۰–۲۴۲ و ۲۹۲.</ref> او دراینباره استفتائاتی از میرزای شیرازی تدوین و در تهران منتشر کرد.<ref>قزوینی، یادداشتهای قزوینی، ۵/۸۸۰.</ref> وی در سال ۱۳۰۹ق/ ۱۲۶۹ش در جریان [[نهضت تنباکو|جنبش تنباکو]]، در اعتراض به دادن امتیاز توتون و تنباکو، با [[میرزاحسن آشتیانی]]، رهبر این قیام در تهران، همکاری میکرد.<ref>بروجردی، نخستین فریادگر مشروعه، ۱۶–۱۷.</ref> | ||
پس از درگذشت آشتیانی، شیخفضلالله نوری، به عنوان مجتهد تراز اول تهران مطرح شد.<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۳۵.</ref> وی در شوال ۱۳۱۹ق/ بهمن ۱۲۸۰ش به حج رفت و پس از انجام مناسک در ماه صفر ۱۳۲۰ق/ خرداد ۱۲۸۱ به نجف رفت و در رجب همان سال به [[ایران]] بازگشت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۷۶.</ref> | پس از درگذشت آشتیانی، شیخفضلالله نوری، به عنوان مجتهد تراز اول تهران مطرح شد.<ref>دولتآبادی، حیات یحیی، ۱/۱۳۵.</ref> وی در شوال ۱۳۱۹ق/ بهمن ۱۲۸۰ش به حج رفت و پس از انجام مناسک در ماه صفر ۱۳۲۰ق/ خرداد ۱۲۸۱ به نجف رفت و در رجب همان سال به [[ایران]] بازگشت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۷۶.</ref> | ||
== نهضت مشروطه == | == نهضت مشروطه == | ||
رهبران دینی، نقش اساسی و بنیادینی در [[نهضت مشروطه]] داشتند، به گونهای که | رهبران دینی، نقش اساسی و بنیادینی در [[نهضت مشروطه]] داشتند، به گونهای که [[مرجعیت|مرجعیت شیعه]] مستقر در نجف، به رهبری [[محمدکاظم خراسانی]]، [[میرزاعبدالله مازندرانی]] و میرزاخلیل تهرانی، مسئولیت اداره نهضت را بر عهده داشتند. در تهران عالمانی چون [[سیدعبدالله بهبهانی]]، [[سیدمحمد طباطبایی]] و شیخفضلالله نوری که عالمان تراز اول بودند، به پیشبرد امور نهضت همت گماشتند و مردم را در آستانه طلوع مشروطه، بر ضد حکومت بسیج کردند.<ref>ابوالحسنی، دیدهبان بیدار، ۱۷–۱۸؛ انصاری، شیخفضلالله نوری و مشروطیت، ۲۴۸–۲۴۹ و ۲۶۰–۲۶۱.</ref> در سال ۱۲۸۴، مظفرالدینشاه قاجار پیش از سفر خود به [[اروپا]]، برای حفظ آرامش پایتخت، به شیخفضلالله متوسل شد و وی به همراه سیدعلیاکبر تفرشی نزد بهبهانی رفت و از او قول گرفت که در غیاب شاه قاجار، از تضعیف حکومت بپرهیزد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۲۷–۲۲۸.</ref> | ||
نوری با وجود اصرار افرادی مانند بهبهانی و طباطبایی، در اعتراض اولیه که به هجرت صغرا شهرت یافت، شرکت نکرد؛ زیرا آن را نزاع شخصی میان روحانیان یادشده با عینالدوله میدانست؛ به همین دلیل شبنامهنویسان به او هتاکی کردند. وی اما در مهاجرت علما به شهر قم که به مهاجرت کبرا معروف شد، شرکت کرد و این اعتراض، به قیام سراسری تبدیل شد و عینالدوله را زیر فشار قرار داد. نوری در این مرحله برای همراهکردن علمای نجف با مهاجران، تلاش کرد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۳۵ و ۶۶۹؛ اکبرزاده، در نهضت مشروطه، ۵۴–۵۵.</ref> وی در طول توقف در [[قم]] تا زمان صدور دستخط و فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدینشاه و بازگشت مهاجران از قم، با آنان همداستان بود{{ببینید|نهضت مشروطه}}؛ اما پس از بازگشت از قم و انعقاد مجلس شورای ملی و مطرحشدن نگارش قانون اساسی و مسئله بررسی آن توسط علما، کمکم از صف رهبران نهضت جدا شد. وی در تأسیس عدالت خانه و تدوین | نوری با وجود اصرار افرادی مانند بهبهانی و طباطبایی، در اعتراض اولیه که به هجرت صغرا شهرت یافت، شرکت نکرد؛ زیرا آن را نزاع شخصی میان روحانیان یادشده با عینالدوله میدانست؛ به همین دلیل شبنامهنویسان به او هتاکی کردند. وی اما در مهاجرت علما به شهر قم که به مهاجرت کبرا معروف شد، شرکت کرد و این اعتراض، به قیام سراسری تبدیل شد و عینالدوله را زیر فشار قرار داد. نوری در این مرحله برای همراهکردن علمای نجف با مهاجران، تلاش کرد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۲۳۵ و ۶۶۹؛ اکبرزاده، در نهضت مشروطه، ۵۴–۵۵.</ref> وی در طول توقف در [[قم]] تا زمان صدور دستخط و فرمان مشروطیت از سوی مظفرالدینشاه و بازگشت مهاجران از قم، با آنان همداستان بود{{ببینید|نهضت مشروطه}}؛ اما پس از بازگشت از قم و انعقاد [[مجلس شورای ملی]] و مطرحشدن نگارش قانون اساسی و مسئله بررسی آن توسط علما، کمکم از صف رهبران نهضت جدا شد. وی در تأسیس عدالت خانه و تدوین قانون اساسی و [[نظارت]] فقها بر قوانین، خواستار ضرورت مغایرتنداشتنِ قوانین مجلس شورای ملی با اصول و ارزشهای اسلامی شد.<ref>ترکمان، مجموعهای از مکتوبات، ۱/۳۷۹؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۵۷–۲۷۷.</ref> | ||
متمم قانون اساسی با اصرار و پیگیری نوری در یکم | متمم قانون اساسی با اصرار و پیگیری نوری در یکم رمضان ۱۳۲۵ق/ پانزده مهر ۱۲۸۶ به تصویب مجلس شورای ملی رسید، اما وی و برخی روحانیان، مفاد متمم قانون اساسی را پس از تدوین آن مغایر با قوانین شرعی دانستند و برای اعتراض به آن، چند روزی را در [[حرم عبدالعظیم حسنی(ع)|آستانه عبدالعظیم حسنی(ع)]] در شهر ری، تحصن کردند و مشروطه مشروعه را خواستار شدند. آنان برای بیان اندیشههای خود و خنثیکردن نقشههای مشروطهطلبان در فاصلهگرفتن از دیانت و قانون اسلام، روزنامهای منتشر کردند.<ref>سلیمانی و علیان، از عدالتخانه تا مشروطه غربی، ۱۸۰–۱۸۱.</ref> نوری با ناامیدی از اصلاح اوضاع و حفظ دین و استقلال، در صدد تحریم مشروطه برآمد و مشروطه مشروعه را مطرح کرد. وی ضمن تأکید بر انهدام [[استبداد]] معتقد بود در تصویب قوانین لازم است شریعت اسلامی مبنا قرار گیرد.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۶۸؛ اصغری، مظلومی بر بالای دار، ۱۹ و ۲۰.</ref> | ||
شکلگیری اختلاف میان رهبران دینی پشتیبان مشروطه با محوریت آخوند خراسانی و عالمان مشروعهخواه با محوریت نوری، از مهمترین فصلهای تاریخ مشروطه است. مناسبات آنان از زمانی تیره شد که نوری از جریان مشروطه کناره گرفت و آن را جریانی ضد شریعت خواند. از آن پس، میان روحانیان دودستگی بهوجود آمد. نوری با اصرار بر اسلامیبودن مجلس و نظارت [[علما]] بر قوانین مجلس، پرچمدار مشروطه مشروعه شد و آخوند خراسانی و دیگر عالمانِ همرأی او، به پشتیبانی خود از مشروطه و مجلس ادامه دادند و مخالفت با آن را کاری نادرست شمردند.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۶۸ و ۲۷۷–۲۷۸.</ref> فاصله میان تهران و نجف، و نرسیدن پیامهای نوری و همفکران او به نجف از یک سو و فرستادن پیام از طرف مشروطهخواهان، علیه نوری به نجف، این شکاف را بیشتر کرده بود؛ در حالیکه اسلامیت نهضت، خواسته مشترک | شکلگیری اختلاف میان رهبران دینی پشتیبان مشروطه با محوریت آخوند خراسانی و عالمان مشروعهخواه با محوریت نوری، از مهمترین فصلهای تاریخ مشروطه است. مناسبات آنان از زمانی تیره شد که نوری از جریان مشروطه کناره گرفت و آن را جریانی ضد شریعت خواند. از آن پس، میان روحانیان دودستگی بهوجود آمد. نوری با اصرار بر اسلامیبودن مجلس و نظارت [[علما]] بر قوانین مجلس، پرچمدار مشروطه مشروعه شد و آخوند خراسانی و دیگر عالمانِ همرأی او، به پشتیبانی خود از مشروطه و مجلس ادامه دادند و مخالفت با آن را کاری نادرست شمردند.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۲۶۸ و ۲۷۷–۲۷۸.</ref> فاصله میان تهران و نجف، و نرسیدن پیامهای نوری و همفکران او به نجف از یک سو و فرستادن پیام از طرف مشروطهخواهان، علیه نوری به نجف، این شکاف را بیشتر کرده بود؛ در حالیکه اسلامیت نهضت، خواسته مشترک علمای نجف و نوری بود.<ref>انصاری، شیخفضلالله نوری و مشروطیت، ۲۹۲–۲۹۴.</ref> | ||
با تعطیلی مجلس شورای ملی در تیر ۱۲۸۷، شماری از مجتهدان ازجمله نوری در باغشاه گرد آمدند و در دیدار با محمدعلیشاه | با تعطیلی مجلس شورای ملی در تیر ۱۲۸۷، شماری از مجتهدان ازجمله نوری در باغشاه گرد آمدند و در دیدار با [[محمدعلیشاه قاجار]]، دربارهٔ ساختار حکومت با او گفتگو کردند. آنان در همراهی با محمدعلیشاه، مشروطه را خلاف [[اسلام]] دانستند و مکتوب این نظر را در باغشاه آویختند و در شوال ۱۳۲۶ق/ آبان ۱۲۸۷ش شاه انصراف خود را از برپایی مجلس اعلام کرد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۱۲–۳۱۳.</ref> | ||
== حمله به نوری == | == حمله به نوری == | ||
در سال ۱۳۲۶ق به تحریک سفارت انگلیس، شخصی به نام کریم دواتگر، به نوری حمله و او را ترور کرد و وی از ناحیه ران چپ زخمی شد. وی سه ماهونیم بستری بود و اثر جراحت آن تا آخر عمر، وی را آزار میداد؛ ولی او ضارب را بخشید.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۲۵–۴۲۷.</ref> نوری، محمدعلیشاه را به استقلال و رعایت قوانین اسلام فرا خواند و او را از انفعال در برابر تهدیدهای سفارت | در سال ۱۳۲۶ق به تحریک سفارت انگلیس، شخصی به نام کریم دواتگر، به نوری حمله و او را [[ترور]] کرد و وی از ناحیه ران چپ زخمی شد. وی سه ماهونیم بستری بود و اثر جراحت آن تا آخر عمر، وی را آزار میداد؛ ولی او ضارب را بخشید.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۲۵–۴۲۷.</ref> نوری، محمدعلیشاه را به [[استقلال]] و رعایت قوانین اسلام فرا خواند و او را از انفعال در برابر تهدیدهای سفارت روس و [[انگلیس]] برحذر داشت.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۲۹–۴۳۰.</ref> | ||
== محاکمه == | == محاکمه == | ||
پس از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلیشاه از حکومت، هیئت مدیریه موقت مشروطهطلبان مرکب از سردار اسعد، معزالسلطان، یپرمخان ارمنی و فاتحان تهران در جلسهای محرمانه حکم بازداشت نوری را صادر کردند. سرانجام وی بازداشت و در دادگاهی به ریاست شیخابراهیم معروف به مجتهد زنجانی و با عضویت منتصرالدوله پیشکار سپه سالار، عمیدالسلطان، سالار فاتح، اعتلاءالملک، میرزااحمد نجات، عینالنظام، وحیدالملک و میرزاعلیمحمدخان محاکمه شد. در این دادگاه وی به جرم | پس از پیروزی مشروطهطلبان و خلع محمدعلیشاه از حکومت، هیئت مدیریه موقت مشروطهطلبان مرکب از سردار اسعد، معزالسلطان، یپرمخان ارمنی و فاتحان تهران در جلسهای محرمانه حکم بازداشت نوری را صادر کردند. سرانجام وی بازداشت و در دادگاهی به ریاست شیخابراهیم معروف به [[مجتهد زنجانی]] و با عضویت منتصرالدوله پیشکار سپه سالار، عمیدالسلطان، سالار فاتح، اعتلاءالملک، میرزااحمد نجات، عینالنظام، وحیدالملک و میرزاعلیمحمدخان محاکمه شد. در این دادگاه وی به جرم «[[مفسد فی الارض|افساد فی الارض]]» به [[اعدام]] محکوم شد.<ref>صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۵۲.</ref> | ||
== شهادت == | == شهادت == | ||
سفارتخانههای انگلیس و روسیه، به نوری پیشنهاد پناهندگی دادند؛ ولی وی آن را نپذیرفت.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۳۳–۴۴۰.</ref> سرانجام نوری در سیزدهم رجب ۱۳۲۷ق/ ۱۲۸۸ش در میدان توپخانه تهران به فرماندهی یپرمخان ارمنی بر دار کشیده شد.<ref>بهمنی، فاجعه قرن، ۱۴۴؛ اصغری، مظلومی بر بالای دار، ۱۹–۲۰.</ref> گفته شده فرزند ارشد وی به نام مهدی، نخستین کسی بود که با خوشحالی شعار زندهباد مشروطیت را پای دار پدر سرداد.<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۴۵۹؛ کیانوری، خاطرات نورالدین، ۳۶.</ref> عضدالملک نایبالسلطنه، شخصیت متدین و نیکنام قاجار بود که مسئولیت سلطنت را تا زمان به سن قانونی رسیدن [[احمدشاه قاجار]] بر عهده داشت و از عقیدهمندان به شیخفضلالله نوری بود. او پس از خبر اعدام نوری، بسیار متأثر شد و پیکر او را پس از چندی پنهانی به همراه عدهای با کالسکه مخصوص خود به قم فرستاد و در یکی از مقبرههای صحن اتابکی [[حرم فاطمه معصومه(س)]] با مراسم مذهبی به خاک سپرده شد.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۶۶۳؛ صفایی، تاریخ مشروطیت، ۳۵۲.</ref> | |||
پس از شهادت نوری، مخالفان وی به کمالات او اعتراف کردند و او را بسیار فهیم و باهوش و دارای قدرت استدلال کمنظیر دانستند<ref>ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۶/۱۲۵۷.</ref>؛ حتی یپرمخان ارمنی که او را به دار کشید، وی را روحانی عالیقدری میدانست که گفتههایش برای مردم وحی مُنزَل شمرده میشد<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۶۷.</ref>؛ چنانکه [[میرزاحبیبالله رشتی]] از شاگردان خاص [[شیخمرتضی انصاری]]، نوری را عالم پرسوز و گداز، | پس از شهادت نوری، مخالفان وی به کمالات او اعتراف کردند و او را بسیار فهیم و باهوش و دارای قدرت استدلال کمنظیر دانستند<ref>ملکزاده، تاریخ انقلاب مشروطیت ایران، ۶/۱۲۵۷.</ref>؛ حتی یپرمخان ارمنی که او را به دار کشید، وی را روحانی عالیقدری میدانست که گفتههایش برای مردم وحی مُنزَل شمرده میشد<ref>ابوالحسنی، پایداری تا پای دار، ۲۶۷.</ref>؛ چنانکه [[میرزاحبیبالله رشتی]] از شاگردان خاص [[شیخمرتضی انصاری]]، نوری را عالم پرسوز و گداز، عالم ربانی و مجتهد متبحر و کامل در علوم عقلی و نقلی شمرده است.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۸–۳۹.</ref> مقام علم و فضل نوری، او را در زمره یاران خاصِ [[میرزامحمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] قرار داده بود<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۳۷ و ۴۰.</ref> و او از مجتهدان به نام و باشکوه تهران شمرده شده است که هماورد طباطبایی و بهبهانی بود.<ref>کسروی، تاریخ مشروطه ایران، ۳۱ و ۵۸.</ref> مقام بلند علمی نوری سبب شده بود که حتی مخالفان او با وجود ارتکاب تهمتهای فراوان علیه وی، نتوانند مقام علمی او را انکار کنند.<ref>ابوالحسنی، دیدهبان بیدار، ۲۱–۲۲؛ ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۱۳۸.</ref> | ||
از میرزای شیرازی نقل شده است که در پاسخ به پرسش شرعی برخی از مردم تهران گفته بود: «مگر شیخفضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟».<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۱۳۸.</ref> امامخمینی نیز معتقد به مقام علمی و مجاهدتهای سیاسی نوری بود و او را علمدار دفاع از دین میشمرد و دربارهٔ قاتلان وی دیدگاهی شدیداً منفی داشت. مقبره نوری در شهر قم محل درس امامخمینی و دوستان ایشان بود. ایشان به نویسندگان توصیه میکرد دربارهٔ صحت عملکرد نوری مطلب بنویسند.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸–۵۱۰.</ref> | از میرزای شیرازی نقل شده است که در پاسخ به پرسش شرعی برخی از مردم تهران گفته بود: «مگر شیخفضلالله در تهران نیست که به من مراجعه میکنید؟».<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۱۳۸.</ref> [[امامخمینی]] نیز معتقد به مقام علمی و مجاهدتهای سیاسی نوری بود و او را علمدار دفاع از دین میشمرد و دربارهٔ قاتلان وی دیدگاهی شدیداً منفی داشت. مقبره نوری در شهر قم محل درس امامخمینی و دوستان ایشان بود. ایشان به نویسندگان توصیه میکرد دربارهٔ صحت عملکرد نوری مطلب بنویسند.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸–۵۱۰.</ref> | ||
به باور امامخمینی شیخفضلالله نوری، مجتهدی مجاهد و دارای مقامات عالی بود. او برای اسلام کار کرد و در ماجرای مشروطه بر موافقت قوانین با اسلام تأکید کرد. او از مشروطه مشروعه دفاع میکرد و تصویب متمم قانون اساسی نیز به کوشش او انجام شد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۱۴/۴۵۷.</ref> و معتقد بود آن مشروطه ای که از غرب و شرق برسد مورد پذیرش نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۱.</ref> از نظر ایشان مخالفان داخلی و خارجی نتوانستند چنین اقتداری را که در روحانیت بود، تحمل کنند؛ از اینرو با جوسازی این عالم شاخص و مورد قبول همه را به دست یک روحانی منحرف و ملای غیر مهذّب، محاکمه و حکم قتلش را صادر کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۴۲۰.</ref> بدینگونه او در دفاع از مشروطه مشروعه به [[شهادت]] رسید و گروهی از مردم نیز پای دارش کف زدند و حوادث را چنان منعکس کردند که از حوزه نجف هم فریاد اعتراضی بلند نشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۴۸.</ref> به باور ایشان شهادت نوری نقشهای بود که اسلام را منعزل کنند و کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۵۷.</ref> | به باور امامخمینی شیخفضلالله نوری، مجتهدی مجاهد و دارای مقامات عالی بود. او برای اسلام کار کرد و در ماجرای مشروطه بر موافقت قوانین با اسلام تأکید کرد. او از مشروطه مشروعه دفاع میکرد و تصویب متمم قانون اساسی نیز به کوشش او انجام شد<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۱۴/۴۵۷.</ref> و معتقد بود آن مشروطه ای که از غرب و شرق برسد مورد پذیرش نیست.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۱.</ref> از نظر ایشان مخالفان داخلی و خارجی نتوانستند چنین اقتداری را که در [[روحانیت]] بود، تحمل کنند؛ از اینرو با جوسازی این عالم شاخص و مورد قبول همه را به دست یک روحانی منحرف و ملای غیر مهذّب، محاکمه و حکم قتلش را صادر کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۳/۳۵۸ و ۴۲۰.</ref> بدینگونه او در دفاع از مشروطه مشروعه به [[شهادت]] رسید و گروهی از مردم نیز پای دارش کف زدند و حوادث را چنان منعکس کردند که از [[حوزه علمیه نجف|حوزه نجف]] هم فریاد اعتراضی بلند نشد.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۴۸.</ref> به باور ایشان شهادت نوری نقشهای بود که [[اسلام]] را منعزل کنند و کردند.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۲۵۷.</ref> | ||
== نظر امامخمینی == | == نظر امامخمینی == | ||
امامخمینی پس از پیروزی انقلاب بارها هشدار داد مبادا مردم، دولت، مسئولان و علما به گونهای رفتار کنند که وقایع صدر مشروطه دوباره تکرار شود. ایشان اصرار میکرد باید از این حادثه عبرت گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۰–۱۷۱.</ref> ایشان از برخی نشریات، بهدلیل بدگویی علیه نوری انتقاد کرد و افزود این روحانی جرمش آن بود که میگفت قانون باید اسلامی باشد و احکام [[قصاص]] غیرانسانی نیست، انسانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۶۴.</ref> نگاه ایشان به نوری، عمدتاً معطوف به غیرت دینی و مظلومیت او در شهادت بوده است.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸–۵۰۹.</ref> | امامخمینی پس از [[انقلاب اسلامی ایران|پیروزی انقلاب]] بارها هشدار داد مبادا مردم، دولت، [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] و علما به گونهای رفتار کنند که وقایع صدر مشروطه دوباره تکرار شود. ایشان اصرار میکرد باید از این حادثه عبرت گرفت.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۸/۱۷۰–۱۷۱.</ref> ایشان از برخی نشریات، بهدلیل بدگویی علیه نوری [[انتقاد]] کرد و افزود این روحانی جرمش آن بود که میگفت قانون باید اسلامی باشد و احکام [[قصاص]] غیرانسانی نیست، انسانی است.<ref>امامخمینی، صحیفه امام، ۱۴/۴۶۴.</ref> نگاه ایشان به نوری، عمدتاً معطوف به غیرت دینی و مظلومیت او در شهادت بوده است.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۰۸–۵۰۹.</ref> | ||
== پایان == | == پایان == | ||
نوری دو همسر داشت. او از همسر اول خود، سکینه، سه پسر و پنج دختر و از همسر دیگر خود، گلین، یک پسر و سه دختر داشت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۳–۵۷.</ref> از وی تألیفاتی برجای مانده است، ازجمله: | نوری دو همسر داشت. او از همسر اول خود، سکینه، سه پسر و پنج دختر و از همسر دیگر خود، گلین، یک پسر و سه دختر داشت.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۵۳–۵۷.</ref> از وی تألیفاتی برجای مانده است، ازجمله: | ||
رساله سؤال و پاسخ که در بردارنده ۲۳۶ پرسش از میرزای شیرازی است، | رساله سؤال و پاسخ که در بردارنده ۲۳۶ پرسش از میرزای شیرازی است، رساله عملیه که حاوی شصت پرسش و پاسخ از [[میرزامحمدحسن شیرازی|میرزای شیرازی]] است، رساله اصولی المشتق: تقریر درس میرزای شیرازی، رساله تحریم سفر حاجیان به مکه از طریق جبل، صحیفه قائمیه حاوی دعاهای رسیده از [[اماممهدی(ع)]]، شرح مقاصد که حاوی مجموعه نامهها و اعلامیههای وی و یارانش در تحصن حرم عبدالعظیم حسنی(ع) است، تحریم مشروطیت که حاوی دلیل موافقت اولیه و مخالفت ثانویه نوری با مشروطیت و دلایل شرعی این تصمیم به قلم خودش است.<ref>ابوالحسنی، تنهای شکیبا، ۷۴–۸۷.</ref> | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۱۵: | خط ۱۱۵: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
محمد خردمند، [https://books.khomeini.ir/books/10010/134/ شیخفضلالله نوری] دانشنامه امامخمینی | |||
* محمد خردمند، [https://books.khomeini.ir/books/10010/134/ شیخفضلالله نوری]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۱۰، ص ۱۳۴–۱۳۸. | |||
[[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | [[رده:مقالههای آماده ارزیابی]] | ||
[[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] | [[رده:مقالههای جلد دهم دانشنامه]] |