مستضعفان: تفاوت میان نسخه‌ها

از ویکی امام خمینی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
'''مُستضعفان''' طبقات محروم و ضعیف [[فرهنگ|فرهنگی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]] یا سیاسی اجتماعی.
'''مُستضعفان''' طبقات محروم و ضعیف [[فرهنگ|فرهنگی]]، [[اقتصاد|اقتصادی]] یا سیاسی اجتماعی.
به‌طور کلی مستضعفان کسانی هستند که از نظر اقتصادی، فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی، محروم و آسیب‌پذیرند.
یکی از ویژگی‌های مهم [[انقلاب اسلامی ایران]]، توجه و حمایت از مستضعفان جهان بود. امام‌خمینی با ترویج و احیای واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران، مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی می‌دانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف شمرده شده‌اند؛ حال آنکه نیروی [[ایمان و کفر|ایمان]] در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی، قطعاً وارثان زمین خواهند بود. از نگاه ایشان، پیروزی انقلاب نتیجه پایداری مستضعفان در برابر [[طاغوت]] و مرهون تلاش‌های آنان است.
[[امام‌خمینی]] حکومت [[جمهوری اسلامی|جمهوری اسلامی ایران]] را حکومت مستضعفان و مهم‌ترین وظیفه [[مسئولان و کارگزاران|مسئولان]] را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت می‌دانست؛ ازاین‌رو به دستور ایشان، بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰ امام، [[کمیته امداد امام‌خمینی]] و [[بنیاد ۱۵ خرداد|بنیاد ۱۵خرداد]] برای حمایت از مستضعفان و رسیدگی به وضع ایثارگران تأسیس شد.
==مفهوم‌شناسی==
==مفهوم‌شناسی==
مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کرده‌اند؛ نیز به کسی می‌گویند که دیگران او را ضعیف می‌شمارند.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ شعرانی و قریب،  نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، ۲/۷۵؛ دهخدا، فرهنگ‌لغت دهخدا، ۱۲/۱۸۳۸۹.</ref> در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۶۹۷.</ref> از نگاه جامعه‌شناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیب‌پذیر [[جامعه|جامعه‌اند]] که کم‌درآمدترین و نامطلوب‌ترین شغل‌ها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروم‌اند و در ساختار اجتماعی در پایین‌ترین طبقه قرار می‌گیرند.<ref>آبرکرامبی، فرهنگ جامعه‌شناسی، ۳۹۷.</ref>
مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کرده‌اند؛ نیز به کسی می‌گویند که دیگران او را ضعیف می‌شمارند.<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ شعرانی و قریب،  نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، ۲/۷۵؛ دهخدا، فرهنگ‌لغت دهخدا، ۱۲/۱۸۳۸۹.</ref> در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است.<ref>راغب، مفردات راغب، ۶۹۷.</ref> از نگاه جامعه‌شناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیب‌پذیر [[جامعه|جامعه‌اند]] که کم‌درآمدترین و نامطلوب‌ترین شغل‌ها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروم‌اند و در ساختار اجتماعی در پایین‌ترین طبقه قرار می‌گیرند.<ref>آبرکرامبی، فرهنگ جامعه‌شناسی، ۳۹۷.</ref>
خط ۹۸: خط ۱۰۶:
[[رده:مفاهیم سیاسی]]
[[رده:مفاهیم سیاسی]]
[[رده:مفاهیم اجتماعی]]
[[رده:مفاهیم اجتماعی]]
[[رده:مقاله های نیازمند ارزیابی]]

نسخهٔ ‏۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲، ساعت ۲۲:۲۲

مُستضعفان طبقات محروم و ضعیف فرهنگی، اقتصادی یا سیاسی اجتماعی.


به‌طور کلی مستضعفان کسانی هستند که از نظر اقتصادی، فرهنگی، عقیدتی، سیاسی و اجتماعی، محروم و آسیب‌پذیرند.

یکی از ویژگی‌های مهم انقلاب اسلامی ایران، توجه و حمایت از مستضعفان جهان بود. امام‌خمینی با ترویج و احیای واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران، مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی می‌دانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف شمرده شده‌اند؛ حال آنکه نیروی ایمان در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی، قطعاً وارثان زمین خواهند بود. از نگاه ایشان، پیروزی انقلاب نتیجه پایداری مستضعفان در برابر طاغوت و مرهون تلاش‌های آنان است.

امام‌خمینی حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومت مستضعفان و مهم‌ترین وظیفه مسئولان را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت می‌دانست؛ ازاین‌رو به دستور ایشان، بنیاد مستضعفان، حساب ۱۰۰ امام، کمیته امداد امام‌خمینی و بنیاد ۱۵خرداد برای حمایت از مستضعفان و رسیدگی به وضع ایثارگران تأسیس شد.

مفهوم‌شناسی

مستضعفان جمع مستضعف و از ریشه «ضعف»، به معنای کسی است که او را به ضعف کشانده و در بند و زنجیر کرده‌اند؛ نیز به کسی می‌گویند که دیگران او را ضعیف می‌شمارند.[۱] در برابر این واژه، «مستکبر» از ریشه «کبر» است که به معنای خودشیفتگی و خود را بزرگتر از دیگران دیدن است.[۲] از نگاه جامعه‌شناختی، مستضعفان طبقات محروم و اقشار آسیب‌پذیر جامعه‌اند که کم‌درآمدترین و نامطلوب‌ترین شغل‌ها را دارند و از دسترسی به حقوق انسانی و اجتماعی محروم‌اند و در ساختار اجتماعی در پایین‌ترین طبقه قرار می‌گیرند.[۳]

از واژگان مترادف می‌توان به «پابرهنه» به معنای فقیر و بی‌چیز[۴] و «گودنشین» به معنای کسی که در محله‌های پایین شهر زندگی می‌کند،[۵] اشاره کرد. در ادبیات امام‌خمینی نیز اقشار ضعیف و محروم، با واژه‌های مختلفی یاد شده‌اند که از آن جمله می‌توان به مستضعفین[۶] محرومین،[۷] فقرا و مستمندان [۸] زاغه‌نشین‌ها،[۹] حاشیه‌نشین‌ها،[۱۰] روستاییان،[۱۱] جنوب شهری‌ها [۱۲] مظلومین،[۱۳] کپرنشینان[۱۴] و پابرهنگان[۱۵] اشاره کرد.

امام‌خمینی با ترویج و احیای واژه مستضعف و مستضعفان در برابر مستکبر و مستکبران،[۱۶] مستضعفان را نه ضعفای حقیقی، بلکه کسانی می‌دانست که به واسطه کبر مستکبران، ضعیف شمرده شده‌اند؛ حال آنکه نیروی ایمان در این گروه، قدرتی بسیار به آنها بخشیده و طبق وعده الهی،[۱۷] قطعاً وارثان زمین خواهند بود.[۱۸] (ببینید: استکبار)

مفهوم استضعاف در قرآن

بررسی واژه پربسامد مستضعف در آیات قرآن کریم و تفاسیر متقدم و مقایسه آن با معنایی که امروز از این واژه دریافت می‌شود، تغییر و چرخش معنایی محسوسی را نشان می‌دهد که حتی در تفاسیر متأخر نیز به چشم می‌خورد.[۱۹] مستضعف در قرآن کریم، به چند معنا به‌کار رفته‌است:

  1. فرد مؤمنی که در جایگاه زعامت قوم قرار دارد، ولی با نافرمانی قوم خویش روبه‌رو می‌شود و به جهت نداشتن یاور، امکان کسب جایگاه رهبری که حق اوست را ندارد.[۲۰]
  2. گروه مؤمنی که به فرستاده خدا ایمان دارند ولی از نظر مادی در ضعف قرار دارند و مستکبران به چشم حقارت در آنها می‌نگرند.[۲۱]
  3. کسانی که در سیطره حاکمان بی‌ایمان، از پیروی رسول الهی بازماندند. در این گروه مستضعفان به سبب پیروی از مستکبران در مسیر گمراهی قرار گرفته‌اند.[۲۲]
  4. گروهی که فرعون آنها را به بندگی کشیده و به آنها ظلم کرده‌است.[۲۳] این مستضعفان در برابر فرعون توان رویارویی و دفاع ندارند، ولی به آنها وعده پیشوایی و وراثت زمین داده شده‌است،[۲۴] از مجموع آیات، می‌توان صفاتی را برای مستضعفان شمرد: ایمان، تسلیم‌پذیری، پیروی از حق، فقر مادی، خوار و ضعیف‌بودن در چشم مستکبران، آرزومندی ایمان، تلاش‌نکردن مناسب برای هجرت از دیار کفر، غفلت، ندامت، حسرت، بردگی، در اقلیت بودن و قدرت دفاع نداشتن.[۲۵] تنها صفتی که در تمام گروه‌های یادشده، مستضعف را در برابر مستکبر قرار می‌دهد، کفر مستکبر و ایمان مستضعف است و نه ویژگی‌های دیگر مانند ضعف مادی یا قدرت و ثروت .[۲۶]

مفهوم استضعاف در دوره معاصر

واژه مستضعف، در فضای فکری ایرانِ در دهه‌های ۴۰ تا ۷۰، از سوی متفکران مطرح این دوران، به‌ویژه امام‌خمینی بازتعریف شد. ظهور مبارزات ضداستعماری و ضدسرمایه‌داری، موجب تلاش برخی اندیشمندان برای آوردن مفاهیم قرآنی مانند مستضعف و مستکبر به متن حرکت‌های اجتماعی، و تعریف دوباره آنها در شرایط روز شد؛ از این‌رو «مستضعفین» به توده‌های استثمارشده و محروم، قربانیان نظام‌های طاغوتی، ملت‌های استعمارشده و رنجور از عقب‌ماندگی، کسانی که از نظر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی در ضعف قرار دارند و سرنوشت‌شان توسط مستکبران جهان‌خوار تعیین می‌شود، تعریف شدند.[۲۷] بررسی برخی از تفاسیر متقدم و متأخر، این بازتعریف را به خوبی نشان می‌دهد. برای نمونه در تفسیر مجمع البیان، مراد از مستضعفین در آیه ۷۵ سوره نساء، کسانی از مسلمانان‌اند که توان هجرت از مکه را نداشتند؛[۲۸] حال آنکه تفسیر نمونه، مقصود از مستضعفین در این آیه را، کسانی می‌داند که براثر مظالم و ستم مستکبران تضعیف شده‌اند، خواه این تضعیف از نظر فکری و فرهنگی باشد یا اخلاقی و اقتصادی و سیاسی.[۲۹]

ابعاد و عوامل پیدایش

مستضعفان را می‌توان در سه گروه عقیدتی، اقتصادی و سیاسی اجتماعی دسته‌بندی کرد:[۳۰]

  1. مستضعفان عقیدتی کسانی‌اند که میان اسلام و کفر مانده‌اند و از لحاظ عقیدتی بی‌خبرند.[۳۱] قرآن کریم در معنای دینی استضعاف،[۳۲] مستضعفان را به دو گروه مستضعفان دروغین و مستضعفان حقیقی، تقسیم کرده و به نجات مستضعفان حقیقی امید می‌دهد. مستضعف حقیقی از نظر قرآن کسی است که از نظر فکری، بدنی یا اقتصادی آن‌چنان ضعیف است که قادر به شناسایی حق از باطل نیست یا اینکه با وجود تشخیص عقیده درست، بر اثر ناتوانی جسمی یا ضعف مالی یا محدودیت‌هایی که محیط بر او تحمیل کرده‌است، قادر به نجات خود از وضعی که دارد نیست. قرآن در همان حال کسانی که استضعاف را بهانه کوتاهی خود قرار می‌دهند، توبیخ می‌کند.[۳۳] در بیان دیگر مستضعفان دینی دو گروه‌اند: یک گروه کسانی که قدرت مهاجرت به سرزمین‌های اسلامی را ندارند و گروه دیگر کسانی که ذهنشان به حقیقت منتقل نشده‌است؛[۳۴] این است که امیرالمؤمنین علی(ع) در شناخت مرز «قاصران» فکری و اعتقادی از «مقصران» کسی که حجت خدا بر او تمام شده و حق را شنیده و قلبش آن را درک کرده باشد، مستضعف نیست.[۳۵] امام‌کاظم(ع) نیز مستضعف را کسی دانسته که حجت و دلیل به او نرسیده و به وجود اختلاف پی نبرده باشد.[۳۶]
  2. مستضعفان اقتصادی کسانی‌اند که از نظر مالی و اقتصادی در ضعف و ناتوانی به سر می‌برند.[۳۷] این گروه همان کسانی هستند که اکثریت مومنان و صالحان در جامعه را تشکیل می‌دهند؛ زیرا یکی از دلایل مهم کبر و طغیان و سرکشی، ثروت و دارایی است.[۳۸] خداوند تعالی[۳۹] به این گروه از مستضعفان، وعده پیروزی و وراثت بر زمین را داده‌است [۴۰] و دعوت پیامبران اغلب به سود گروه مستضعف و ندار جامعه بوده‌است، اما مخاطب دعوت آنان تنها مستضعفان نبوده‌اند؛ هرچند مستضعفان همیشه آمادگی بیشتری برای پذیرش دعوت دارند [۴۱]
  3. مستضعفان سیاسی اجتماعی کسانی‌اند که از یک سو قدرت مقابله با حکومت جور را ندارند و از سوی دیگر، حکومت نیز آنان را با قدرت و زور در ضعف نگه داشته‌است.[۴۲] امام‌خمینی که واژه مستضعف را در دو بعد داخلی و جهانی، به‌کار می‌گرفت، بیشتر ناظر به این گروه از مستضعفان بود. ایشان با فرق‌گذاشتن میان ضعیف و مستضعف، اعتقاد داشت مستضعفان کسانی نیستند که ذاتاً ضعیف باشند، بلکه کسانی‌اند که به سبب تعدی و ظلم مستکبران، به ضعف کشیده شده و ضعیف شمرده می‌شوند.[۴۳] طبق برخی روایات، نخستین عامل استضعاف، ناآگاهی و غفلت از خود است[۴۴] و مستضعف کسی است که به دلایلی نتوانسته به حقایق پی ببرد.[۴۵] از مهم‌ترین عوامل پیدایش استضعاف، خود مستضعفین هستند. مستکبرین همواره برای فقر فرهنگی و عدم استقلال فکری مستضعفین تلاش می‌کنند. این تبلیغات، چنان‌که امام‌خمینی اشاره کرده‌است، در کنار ضعف فرهنگی مستضعفان و جهل و بی‌خبری آنها از محتوای قرآن و اسلام درباره مقابله با مستکبران و قدرتمندان،[۴۶] موجب پیروی آنها از مستکبرین موجب می‌شود و در نتیجه به استضعاف اقتصادی نیز کشیده می‌شوند. چنین مستضعفانی در گمراهی و عذاب مستکبران، همراه‌اند.[۴۷] زمینه‌های دیگر پیدایش استضعاف، از نگاه امام‌خمینی عبارت‌اند از: نگاه خاص مستکبران به جهان و بیماری روحی آنها[۴۸] مهار نشدن قدرت‌ها با تعلیمات انسانی ـ آسمانی [۴۹] غفلت مستضعفان،[۵۰] خودباختگی و احساس ناتوانی مستضعفین.[۵۱]

مستضعفان در انقلاب اسلامی

معضلات ریشه‌ای و متعدد اقتصاد ایران در دوره پهلوی، اعم از بخش‌های خرد و کلان، شهری و روستایی، وابستگی و اتکای کشور به درآمدهای نفتی [۵۲] و پیوستگی آن با بحران‌های بازارهای مالی و جهانی[۵۳] آثار اجتماعی و اقتصادی عمیقی بر وضعیت زندگی و معیشتی ایرانیان به‌ویژه بر روستاها و مناطق شهری کم‌جمعیت و کم‌درآمد گذاشت که مهم‌ترینِ آنها، گسترش فقر و محرومیت در جامعه به شکل افزایش زاغه‌نشینی، حاشیه‌نشینی و مهاجرت به شهرهای بزرگ بود.[۵۴] بی‌توجهی رژیم به روستا و روستانشینی و عدم سرمایه‌گذاری در شهرهای کوچک، دامنه فقر در مناطق روستایی و شهریِ کم‌جمعیت را گسترش داد و مهاجرت روستاییان به شهرها و ایجاد حلبی‌آباد در کنار شهرهای بزرگ را در پی داشت؛[۵۵] به گونه‌ای که ۳۳ درصد ساکنان شهرها را مهاجران حاشیه‌نشین تشکیل می‌دادند.[۵۶] مهاجرت روستاییان به شهرها معضلات خاصی مانند نبود یا کمبود تسهیلات رفاهی، ایجاد اقتصاد بیمارگونه و ناسالم و ایجاد شیب طبقاتی و دوگانگی برای جامعه شهری را ایجاد کرد.[۵۷]

یکی از ویژگی‌های مهم انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، توجه به حمایت از مستضعفان جهان بود. امام‌خمینی که ریشه گرفتاری و بدبختی ملت ایران و ملت‌های مظلوم جهان را در وجود رژیم‌های استکباری می‌شمرد،[۵۸] در کنار نقش اصلی دین و باورهای اسلامی مردم مسلمان ایران نخستین و مهم‌ترین خصیصه انقلاب اسلامی را همراهی با خواسته‌های مستضعفین می‌دانست.[۵۹] ایشان پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن با تشریح اهداف استکبار، هدف از انقلاب اسلامی را نجات مستضعفان ایران و جهان از سلطه مستکبران تعریف کرد[۶۰] و با ایمان راسخی که به تحقق وعده الهی در پیروزی مستضعفان بر مستکبران جهان داشت.[۶۱] آمادگی خود را برای مبارزه با استکبار جهانی در سراسر دنیا اعلام کرد[۶۲] بر این اساس؛ چنان‌که امام‌خمینی تاکید فراوان دارد، مستضعفان هم در مرحله مبارزه و انقلاب و جهاد مشارکت گسترده داشته‌اند و سهم نخست در حصول پیروزی از آنان است و هم در مرحله هدف‌گذاری انقلاب و ترسیم وظایف و رسالت انقلاب و نظام اسلامی در دو بعد داخلی و خارجی مورد توجه و حمایت فراوان بوده‌اند و از همین خاستگاه بر لزوم همراهی مسئولان نظام با محرومان و مستضعفان و برخاستن از میان آنان و حشر و نشر با آنان تاکید می‌کرد:

الف) مشارکت در انقلاب و جهاد

امام‌خمینی در سال‌های مبارزه علیه رژیم پهلوی، با تشریح اراده خداوند در نجات مستضعفان از قید طاغوت، تلاش کرد ملت ایران را به اتحاد و قیام علیه رژیم فاسد ترغیب کند.[۶۳] ایشان در شرح وضع اقتصادی و معیشتی این دوره، ضمن انتقاد از شرایط نابسامان کشور که رژیم پهلوی آن را وضعی مترقی می‌نامید، معتقد بود آنچه در تصور دولت‌مردان پهلوی ترقی و توسعه تعریف می‌شود در عمل چیزی جز گرسنگی مردم فقیر ایران نیست.[۶۴] از نظر ایشان، بخش عمده ناامنی و سرکشی‌های اجتماعی، محصول فقر و بی‌عدالتی اقتصادی بود[۶۵] و توزیع ناعادلانه ثروت نفت میان ملت، از عمده عوامل تفاوت فاحش طبقاتی در زمان پهلوی به شمار می‌رفت؛ توزیعی که برای عده‌ای در روستاها حتی آب آشامیدنی سالم را تبدیل به آرزو کرده بود و برای برخی هزینه تجملات غیر ضروری زندگی می‌شد.[۶۶] (ببینید: انقلاب اسلامی ایران)

امام‌خمینی، نقش توده‌های پابرهنه در پیروزی انقلاب و مقابله با رژیم پهلوی را ممتاز می‌دانست[۶۷] و معتقد بود نیروی عظیم و کوبنده انقلاب، مردم غیر مرفه بودند که با نیروی ایمان واقعی، به میدان آمدند و بیشترین کشته‌های نهضت هم از این طبقه بود.[۶۸] حامیان واقعی نهضت اسلامی ایران، زاغه‌نشینان، محرومان و حاشیه‌نشینانی بودند که با همت خود، اسلام را در کشور حاکم کردند و اگر قدرت معنوی این طبقه که با دست خالی به حمایت از انقلاب پرداختند، نبود، این پیروزی حاصل نمی‌شد[۶۹] و پیروزی انقلاب اسلامی نتیجه پایداری مستضعفان در برابر طاغوت و مرهون تلاش‌های آنان بود.[۷۰]

امام‌خمینی انقلاب اسلامی را مدیون فداکاری‌های جنوب‌شهری‌ها و پابرهنگان می‌دید؛[۷۱] زیرا فشار اصلی نهضت و انقلاب بر دوش آنان بود.[۷۲] از نظر ایشان اقشار ضعیف و محروم جامعه، ولی‌نعمتان کشور و پیش‌برندگانِ نهضت بودند[۷۳] و آنان نیروهای وفادار به انقلاب اسلامی تا آخرین نفس هستند.[۷۴] کسانی که با دستان خالی برای خدا قیام کردند و جلوی توپ و تانک و مسلسل ایستادند و بیشترین کشته‌ها را تقدیم انقلاب کردند؛[۷۵] از این‌رو ایشان نه خود را بلکه پابرهنگان را شایسته ستایش می‌دانست[۷۶] و تاکید داشت این ملت پابرهنه ایران بود که در نهایت پیروز شد [۷۷] و همچنان بار سنگین انقلاب و مشکلات جمهوری اسلامی، بر دوش قشر مستضعف است و همراهی و فداکاری آنان انقلاب را حفظ می‌کند.[۷۸]

از سوی دیگر، امام‌خمینی نقش مستضعفان و طبقات محروم جامعه در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و جهاد علیه متجاوزان را بسیار بااهمیت می‌دید و معتقد بود قشر مستضعف بدون هراس از جنگ،[۷۹] در جبهه‌ها فداکارانه و ایثارگرانه حضور داشتند[۸۰] و شهدا، جانبازان، مفقودان و اسرای بسیاری در این راه تقدیم انقلاب کردند.[۸۱] و سرانجام نیز همین قشر است که انقلاب را حفظ خواهد کرد.[۸۲]

(ببینید: جنگ تحمیلی)

ب) حمایت از مستضعفان

امام‌خمینی حکومت جمهوری اسلامی ایران را حکومت مستضعفان [۸۳] و مهم‌ترین وظیفه مسئولان نظام اسلامی را دفاع از حقوق و خدمت به مستضعفان و توزیع عادلانه ثروت [۸۴] می‌دانست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی، رسیدگی به فقرا را از نخستین سفارش‌های خود به دولت‌مردان قرار داد.[۸۵] ایشان معتقد بود در کنار مستمندان و پابرهنه‌هابودن و خود را در سطح آنان دانستن، افتخار بزرگی است [۸۶] و مسئولان نظام باید از کسانی باشند که طعم فقر و محرومیت را چشیده‌اند.[۸۷] ایشان معتقد بود از افتخارات بزرگ این نظام این است که مسئولانش از طبقات پایین جامعه‌اند و درد مردم را می‌دانند؛[۸۸] با این حال، تاکید می‌کرد همه مدیران، کارگزاران و روحانیان در نظام اسلامی باید با فقرا بیشتر حشر و نشر داشته، از احوال آنان باخبر باشند؛[۸۹] چنان‌که به صورت خاص با یادآوری سیره تاریخی روحانیت اصیل در دفاع از محرومان، از آنان نیز می‌خواست در هر شرایطی به حمایت از محرومان برخیزند. ایشان عدول از این خط را عدول از عدالت اجتماعی اسلام و خیانت به اسلام و مسلمانان می‌دانست.[۹۰] ایشان حتی به‌کاربردن صفاتی چون طبقات پایین را درباره مستضعفان نمی‌پسندید و آن را ناشی از منطق مستکبران می‌دانست [۹۱] و جایگاه رفیع مستضعفان را می‌توان از اوصافی چون «بندگان خالص حق» و «رادمردان شجاع تاریخ بشریت» [۹۲] و «نور چشمان» [۹۳] در سخنان ایشان فهمید؛ چنان‌که به‌صراحت اعلام کرد که یک موی سر کوخ‌نشینان، به همه کاخ و کاخ‌نشینان جهان برتری دارد.[۹۴] (ببینید: مسئولان و کارگزاران)

امام‌خمینی در یک نگاه کلی خط اصولی انقلاب و نظام اسلامی را خط دفاع از مستضعفان و تأمین منافع آنان می‌دانست؛[۹۵] البته مستضعفان نیز برای نجات خویش وظایف مهمی بر عهده دارند که تاکید امام‌خمینی بر لزوم آگاهی، بیداری و هوشیاری مستضعفان[۹۶] بسیج عمومی و قیام همگانی با حفظ وحدت در مقابل قدرت‌های مستکبر[۹۷] و برآوردن فریاد اسلام‌خواهی و تداوم مبارزه تا رفع سلطه‌های شیطانی [۹۸] از آن جمله است.

برای حمایت از مستضعفان، با دستور امام‌خمینی، بنیاد مستضعفان بر پایه اموال برجای‌مانده از سران رژیم پهلوی حساب ۱۰۰ امام برای تهیه مسکن محرومان ایجاد کمیته امداد امام‌خمینی و بنیاد ۱۵ خرداد برای رسیدگی به وضع ایثارگران و مستضعفان تأسیس شد و تأکید مکرر ایشان بر تلاش بیشتر دولت برای عمران و آبادی و رفع مشکلات بهداشتی و درمانی مناطق محروم [۹۹] در همین راستا بود. (ببینید: بنیاد مستضعفان، بنیاد مسکن انقلاب اسلامی، کمیته امداد امام‌خمینی، و بنیاد پانزده خرداد)

از سوی دیگر، امام‌خمینی با توجه به آیه ۵ سوره قصص، حکومت بر زمین را از آن مستضعفین می‌دانست [۱۰۰] و انقلاب اسلامی ایران را حرکتی در همین راستا[۱۰۱] نهضت مستضعفین علیه مستکبرین[۱۰۲] و هشداری برای همه مستکبران جهان [۱۰۳] می‌خواند و از مستضعفان جهان می‌خواست با الگو گرفتن از انقلاب ایران بپاخیزند [۱۰۴] و زیر پرچم اسلام بر مستکبران غلبه کنند[۱۰۵] ایشان انقلاب اسلامی ایران را پشتیبان ملت‌های مظلوم در برابر ظالمان [۱۰۶] و حاضر در مبارزه با مستکبران در سراسر دنیا [۱۰۷] معرفی می‌کرد و تنها راه از میان‌بردن مستکبران را تشکیل جبهه واحد مستضعفان می‌دانست.[۱۰۸]

در همین راستا اصل ۱۵۴ قانون اساسی جمهوری اسلامی، سعادت انسان در کل جامعه بشری را آرمان جمهوری اسلامی ایران معرفی کرده و رسیدن به استقلال و آزادی و حکومت حق و عدل را حق همه مردم جهان دانسته‌است و جمهوری اسلامی ایران با توجه به این اصل و مقدمه قانون اساسی که انقلاب ایران را حرکتی برای پیروزی نهایی مستضعفین بر مستکبرین می‌شمرد، ضمن خودداری از دخالت در امور داخلی کشورهای دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین، حمایت می‌کند و آن را از اهداف مهم سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در راه تشکیل حکومت واحد جهانی می‌داند؛ [۱۰۹] چنان‌که دولت اسلامی موظف است با سایر دولت‌ها و ملت‌ها ارتباط داشته باشد و روابط خود را بر پایه عدالت و عدم تعدی تنظیم کند؛ از همین‌رو حمایت از مستضعفان جهان از اصول سیاست خارجی دولت اسلامی است. این اصل اختصاص به مسلمانان ندارد و شامل همه مستضعفان می‌شود [۱۱۰] (ببینید: نهضت‌های اسلامی)

حزب مستضعفان

از نگاه امام‌خمینی امامت و وراثت بر زمین، چنان‌که به عنوان یک اصل در قرآن کریم آمده‌است[۱۱۱] برای مستضعفان و صالحان است؛ حقی که با نهضت مستضعفان در برابر مستکبران در تمام عالم قابل دستیابی است؛ همان‌طوری که ملت ایران با دست خالی و قدرت ایمان این حق را به دست آورد و در این زمینه ایران می‌تواند نقطه آغاز و الگویی خوبی برای همه ملت‌های مستضعف باشد؛ اما مشکل بزرگ دنیای اسلام در نگاه ایشان عدم ارتباط میان جوامع اسلامی و مسلمانان بوده‌است.[۱۱۲] ایشان از یک منظر معتقد بود اسلام این مشکل را با فریضه حج حل کرده‌است؛ زیرا بر اساس این فریضه مسلمانان از تمامی کشورهای اسلامی در یک نقطه با هم جمع می‌شوند؛ بنابراین اگر کشورهای اسلامی این فرصت به دست‌آمده را قدر بدانند و به طور شایسته برای توسعه ارتباطات میان خود استفاده کنند، استعمارگران هیچ‌گاه در برابر مسلمانان کاری از پیش نخواهند برد.[۱۱۳]

امام‌خمینی از سوی دیگر، معتقد بود پس از ایجاد یک ارتباط مستحکم بر پایه اصول اسلامی میان جوامع مسلمان، می‌توان با تأسیس یک حزب فراگیر میان مسلمانان به مشکلات جهان اسلام رسیدگی کرد؛[۱۱۴] بر این اساس در دیدار جمعی از مردم در ۲۶/۵/۱۳۵۸، ضرورت تأسیس حزب مستضعفان را اعلام کرد و روز قدس را روز بسیج عمومی اسلامی نامید و آن را مقدمه‌ای برای تشکیل حزبی واحد به اسم حزب مستضعفان در تمامی دنیا دانست.[۱۱۵] از نظر ایشان، تأسیس حزب مستضعفان، تمامی مشکلات مسلمانان را رفع خواهد کرد، هیچ قدرتی توان مقابله با آن را نخواهد داشت[۱۱۶] و با تشکیل این حزب، مشکلات اقشار مستضعف را می‌توان به‌اتفاق حل کرد و در برابر استکبار ایستادگی و مقاومت کرد.[۱۱۷] ایشان معتقد بود حزب مستضعفان وعده اسلام را که در نهایت پیروزی حکومت مستضعفان بر مستکبران است و اینکه مستضعفان وارثان روی زمین خواهند بود، محقق خواهد کرد.[۱۱۸] ایشان تشکیل این حزب را باعث نجات تمام مستضعفان عالم می‌دانست ولی فعالیت دیگر احزاب را در کشور ناسازگار با آن نمی‌دانست.[۱۱۹] (ببینید: روز جهانی قدس و بسیج)

پانویس

  1. ابن‌منظور، لسان العرب، ۹/۲۰۳ ـ ۲۰۴؛ شعرانی و قریب، نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، ۲/۷۵؛ دهخدا، فرهنگ‌لغت دهخدا، ۱۲/۱۸۳۸۹.
  2. راغب، مفردات راغب، ۶۹۷.
  3. آبرکرامبی، فرهنگ جامعه‌شناسی، ۳۹۷.
  4. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۲/۱۲۱۹.
  5. انوری، فرهنگ بزرگ سخن، ۶/۶۲۶۸.
  6. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷.
  7. امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۶ و ۴۷۵.
  8. امام خمینی، صحیفه، ۴/۵۰ ـ ۵۱.
  9. امام خمینی، صحیفه، ۵/۷۷ و ۱۸/۳۸.
  10. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۵.
  11. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۵.
  12. امام خمینی، صحیفه، ۸/۱۹۷ و ۱۷/۴۲۵.
  13. امام خمینی، صحیفه، ۸/۷۰.
  14. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۴۴۸.
  15. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱ و ۲۱/۱۱.
  16. امام خمینی، صحیفه، ۳/۳۱۸، ۳۲۲ و ۴۳۷؛ امینی، امام‌خمینی و مستضعفان، ۹.
  17. قصص، ۵.
  18. امام‌خمینی، صحیفه، ۱۰/۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  19. طباطبایی و طاهری، کاربست گفتمان‌کاوی در تحلیل مفاهیم استضعاف و استکبار، ۹۲.
  20. اعراف، ۱۵۰؛ طبرسی،مجمع البیان، ۴/۷۴۲؛ حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۲/۷۳.
  21. اعراف، ۷۵؛ طبرسی، مجمع البیان، ۴/۶۷۹.
  22. نساء، ۹۷؛ طبرسی، مجمع البیان، ۳/۱۵۱.
  23. قصص، ۴؛ طبرسی، مجمع البیان، ۷/۳۷۴.
  24. قصص، ۵؛ اعراف، ۱۳۷.
  25. طباطبایی و طاهری، کاربست گفتمان‌کاوی در تحلیل مفاهیم استضعاف و استکبار، ۱۰۰.
  26. طباطبایی و طاهری، کاربست گفتمان‌کاوی در تحلیل مفاهیم استضعاف و استکبار، ۱۰۰.
  27. طباطبایی و طاهری، کاربست گفتمان‌کاوی در تحلیل مفاهیم استضعاف و استکبار، ۹۲ و ۱۰۲ ـ ۱۰۵.
  28. طبرسی، مجمع البیان، ۳/۱۱۷.
  29. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۴/۹.
  30. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۶/۱۹.
  31. طباطبایی، المیزان، ۵/۵۱.
  32. نساء، ۹۷ ـ ۹۹؛ سبحانی، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنه، ۱۰۰ ـ ۱۰۱.
  33. نساء، ۹۷ ـ ۹۸؛ کاظمی و جعفری، رابطه استضعاف و نجات از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری، ۱۶۳ ـ ۱۶۴.
  34. طباطبایی، المیزان، ۵/۵۱ ـ ۵۲؛ کاظمی و جعفری، رابطه استضعاف و نجات از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری، ۱۶۳.
  35. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۵۳۶.
  36. حویزی، تفسیر نور الثقلین، ۱/۵۳۹.
  37. جعفری، امام‌علی(ع)، استضعاف و استکبار، ۴۹.
  38. مطهری، مجموعه آثار، ۲/۴۵۲ ـ ۴۵۴.
  39. قصص، ۵.
  40. مطهری، مجموعه آثار، ۱۵/۹۱۶.
  41. مطهری، مجموعه آثار، ۲۴/۳۵۸ ـ ۳۵۹.
  42. جعفری، امام‌علی(ع)، استضعاف و استکبار، ۵۰.
  43. امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۸۹ و ۱۰/۱۲۱ ـ ۱۲۲.
  44. مجلسی، بحار الانوار، ۶۹/۲۲۷.
  45. کلینی، الکافی، ۲/۴۰۶.
  46. امام خمینی، صحیفه، (۴/۱۹ و ۲۱۴.
  47. سبأ، ۳۱ ـ ۳۳؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۸/۹۷ ـ ۱۰۱.
  48. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۸۸.
  49. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۰۹ ـ ۱۱۰.
  50. امام خمینی، صحیفه، ۹/۱۲۹ و ۱۱/۲۷۲.
  51. امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۳۰۶.
  52. آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ۶۱۳ ـ ۶۱۵.
  53. رهبری، اقتصاد و انقلاب اسلامی ایران، ۱۶۹.
  54. کاتوزیان، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ۳۲۲ ـ ۳۲۳.
  55. زاهد زاهدانی، حاشیه‌نشینی، ۱۸.
  56. نقدی، درآمدی بر جامعه‌شناسی شهری، ۲۲۸.
  57. توسلی، جامعه‌شناسی شهری، ۵۱.
  58. امام خمینی، صحیفه، ۱/۴۱۹، ۴۲۲ و ۵/۷۲.
  59. امام خمینی، صحیفه، ۵/۱۷۲.
  60. امام خمینی، صحیفه، ۳/۵۱۲ ـ ۵۱۳؛ ۵/۴۲۷؛ ۱۲/۲۰۲ و ۱۵/۵۰۶.
  61. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۳۷۶ و ۱۴/۴۷۲.
  62. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۸ و ۲۰/۳۱۸ ـ ۳۱۹.
  63. امام خمینی، صحیفه، ۳/۴۳۷، ۵۱۲؛ ۴/۲۰، ۲۱۴ و ۵/۷۴.
  64. امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۹۵.
  65. امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۵۸.
  66. امام خمینی، صحیفه، ۴/۶۹.
  67. امام خمینی، صحیفه، ۶/۷۵ و ۱۵۹.
  68. امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۹۷.
  69. امام خمینی، صحیفه، ۱۷/۴۲۵ ـ ۴۲۶.
  70. امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۷۵ و ۱۴/۳۲۸.
  71. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۵۶.
  72. امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۳۴.
  73. امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۲۷ و ۱۴/۲۶۱.
  74. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶.
  75. امام خمینی، صحیفه، ۶/۷۵ و ۱۳/۱۹۶.
  76. امام خمینی، صحیفه، ۶/۲۱۸.
  77. امام خمینی، صحیفه،۶/۲۵۲.
  78. امام خمینی، صحیفه،۱۵/۲۷۳.
  79. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۳۱.
  80. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶.
  81. امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۱۸ و ۲۰/۳۸.
  82. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۴۶.
  83. امام خمینی، صحیفه،۱۸/۴۲۰.
  84. امام خمینی، صحیفه،۸/۲۰۶؛ ۱۵/۲۸۸ و ۲۱/۴۱۲.
  85. بازرگان، خاطره، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، ۱/۲۱۹؛ موسوی، خاطره، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، ۱/۲۱۹؛ رجایی، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، ۱/۲۱۹.
  86. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱.
  87. امام خمینی، صحیفه، ۱۸/۲۹ و ۲۱/۴۲۲.
  88. امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۴۴۲ و ۴۴۵ ـ ۴۴۶.
  89. امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۳۴۱)
  90. امام خمینی، صحیفه،۲۱/۹۹ ـ ۱۰۰.
  91. امام خمینی، صحیفه،۱۰/۱۲۱.
  92. امام خمینی، صحیفه،۲۰/۳۴۲.
  93. امام خمینی، صحیفه،۲۱/۴۱۲.
  94. امام خمینی، صحیفه،۲۰/۳۴۲.
  95. امام خمینی، صحیفه، ۲۱/۸۶ ـ ۸۷.
  96. امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۱۰، ۲۷۲؛ ۱۲/۱۴۴؛ ۱۶/۳۲۵ و ۱۹/۱۴۸.
  97. امام خمینی، صحیفه، ۱۰/۳۳۹؛ ۱۲/۱۶۰، ۱۴۴ و ۱۷/۴۲۹)
  98. امام خمینی، صحیفه،۶/۳۳۹ و ۱۵/۱۷۱.
  99. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۲۶ و ۱۸/۳۸.
  100. امام خمینی، صحیفه،۶/۴۵۷ و ۷/۱۱۵، ۱۱۷، ۲۹۲.
  101. امام خمینی، صحیفه،۱۱/۱۳۳.
  102. امام خمینی، صحیفه، ۶/۵۳۲.
  103. امام خمینی، صحیفه، ۷/۳۲.
  104. امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۹۹؛ ۷/۱۱۸ و ۱۱/۳۷۶.
  105. امام خمینی، صحیفه،۱۲/۱۰۳ ـ ۱۰۴.
  106. امام خمینی، صحیفه،۱۱/۱۳۳.
  107. امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۸.
  108. امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰؛ ارجینی، جایگاه اصل حمایت از مستضعفان و مظلومان در روابط خارجی دولت اسلامی، ۹۳.
  109. محمدی، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، ۳۳.
  110. ارجینی، جایگاه اصل حمایت از مستضعفان و مظلومان در روابط خارجی دولت اسلامی، ۹۲ ـ ۹۳.
  111. انبیاء، ۱۰۵، قصص، ۵.
  112. امام خمینی، صحیفه، ۷/۲۹۲ ـ ۲۹۳.
  113. امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۳۰ ـ ۳۳۱ و ۱۰/۱۵۹ و ۲۰/۳۴۴.
  114. امام خمینی، صحیفه،۹/۳۳۱.
  115. امام خمینی، صحیفه،۹/۲۸۰.
  116. امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۳۱.
  117. امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰.
  118. امام خمینی، صحیفه، ۹/۲۸۰.
  119. امام خمینی، صحیفه، ۹/۳۳۱ و ۳۳۹.

منابع

  • قرآن کریم.
  • آبراهامیان، یرواند، ایران بین دو انقلاب، درآمدی بر جامعه‌شناسی سیاسی ایران معاصر، ترجمه احمد گل‌محمدی و محمد ابراهیم فتاحی ولیلایی، تهران، نی، چاپ سوم، ۱۳۷۸ش.
  • آبرکرامبی، نیکلاس، هیل استفن و اس ترنر برایان، فرهنگ جامعه‌شناسی، ترجمه حسن پویان، تهران، چاپخش، چاپ اول، ۱۳۶۷ش.
  • ابن‌منظور، محمدبن‌مکرم، لسان العرب، تحقیق جمال‌الدین میردامادی، بیروت، دارالفکر ـ دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
  • ارجینی، حسین، جایگاه اصل حمایت از مستضعفان و مظلومان در روابط خارجی دولت اسلامی، مجله مطالعات انقلاب اسلامی، شماره ۲۰، ۱۳۸۹ش.
  • امام‌خمینی، سیدروح‌الله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
  • امینی، ابراهیم، امام‌خمینی و مستضعفان، مجله حکومت اسلامی، شماره ۱۲، ۱۳۷۸ش.
  • انوری، حسن، فرهنگ بزرگ سخن، تهران، سخن، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.
  • بازرگان، مهدی، خاطره، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • توسلی، غلامعباس، جامعه‌شناسی شهری، تهران، پیام نور، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
  • جعفری، محمدمهدی، امام‌علی(ع)، استضعاف و استکبار، مجله کتاب نقد، شماره ۱۹، ۱۳۸۰ش.
  • حویزی، عبدعلی‌بن‌جمعه، تفسیر نور الثقلین، تصحیح سیدهاشم رسولی محلاتی، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، ۱۴۱۵ق.
  • دهخدا، علی اکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
  • راغب اصفهانی، حسین‌بن‌محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
  • رجایی، محمدعلی، خاطره، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.
  • رهبری، مهدی. اقتصاد و انقلاب اسلامی ایران، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ دوم، ۱۳۸۳ش.
  • زاهد زاهدانی، سیدسعید، حاشیه‌نشینی، شیراز، دانشگاه شیراز، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
  • سبحانی تبریزی، جعفر، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنه، قم، مؤسسه امام‌صادق(ع)، چاپ اول، ۱۳۸۵ش.
  • شعرانی، ابوالحسن و محمد قریب، نثر طوبی (دائرةالمعارف لغات قرآن کریم)، تهران، اسلامیه، چاپ پنجم، ۱۳۷۹ش.
  • طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
  • طباطبایی، سیدکاظم و سمیه طاهری، کاربست گفتمان‌کاوی در تحلیل مفاهیم استضعاف و استکبار، مجله مطالعات اسلامی: علوم قرآن و حدیث، شماره ۹۵، ۱۳۹۴ش.
  • طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق سیدهاشم رسولی محلاتی و سیدفضل‌الله یزدی، تهران، ناصرخسرو، چاپ سوم، ۱۳۷۲ش.
  • کاتوزیان، محمدعلی، اقتصاد سیاسی ایران، از مشروطیت تا پایان سلسه پهلوی، ترجمه محمدرضا نفیسی و کامبیز عزیزی، تهران، مرکز، چاپ دوم، ۱۳۷۲ش.
  • کاظمی، سیدیحیی و امیرقلی جعفری، رابطه استضعاف و نجات از دیدگاه علامه طباطبایی و شهید مطهری، مجله اندیشه نوین دینی، شماره ۴۰، ۱۳۹۴ش.
  • کلینی، محمدبن‌یعقوب، الکافی، تصحیح علی‌اکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
  • مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار(ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
  • محمدی، منوچهر، سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران اصول و مسائل، تهران، دادگستر، چاپ اول، ۱۳۷۷ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۱۵، تهران، صدرا، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
  • مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۴، تهران، صدرا، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
  • مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الإسلامیه، چاپ سی و دوم، ۱۳۸۵ش.
  • نقدی، اسدالله، درآمدی بر جامعه‌شناسی شهری، همدان، فن آوران، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
  • موسوی، میرحسین، خاطره، چاپ‌شده دربرداشت‌هایی از سیره امام‌خمینی، تدوین غلامعلی رجایی، تهران، عروج، چاپ پنجم، ۱۳۸۴ش.

پیوند به بیرون