توحید (عرفان): تفاوت میان نسخهها
(ابرابزار) |
جز (removed Category:مقاله های نیازمند ارزیابی; added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
||
(۶ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{دیگر کاربردها|توحید (ابهامزدایی)}} | {{دیگر کاربردها|توحید (ابهامزدایی)}} | ||
'''توحید'''، [[وحدت]] | '''توحید'''، وحدت حقیقی [[خداوند|حقتعالی]] از نگاه [[عرفان|عرفانی]]. | ||
عرفا در آثارشان براساس شناخت و معرفت شهودی به موضوع توحید و مراتب آن پرداختهاند، آنچه سبب توحید عرفانی با دیگر [[توحید (فلسفه و کلام)|توحیدهای کلامی]] و فلسفی فاصله داشته باشد، آن است که اساس توحید در عارفان بر فنا و استهلاک تعینات استوار است. از همین رو عرفا، توحید ناب را همان [[فنا|مقام فنای محض]] میدانند. دیدگاه عارفان درباره توحید مبتنی بر نظریه [[وحدت وجود]]، تجلی و ظهور است. | |||
بحث از توحید وجودی، مختص به عرفان است و با اثبات توحید وجود و موجود، تمام جهان و آنچه در آن است به عنوان مظاهر وجود خود را نشان میدهند و دلیل اهل عرفان در توحید وجود، کشف و مشاهده آنهاست. | |||
[[امامخمینی|امامخمینی]] نیز توحید حقیقی و عرفانی را همان واگذاشتن تعینات و بازگرداندن همهچیز به حقتعالی و اسقاط اضافات حتی اضافات اسمایی میداند. ایشان در بیان توحید عرفانی با توجه به اصل مهم عرفانی یعنی وحدت شخصیه وجود و استناد به برخی آیات الهی، بر این باور است که حق تعالی با وصف اولیت، آخریت، [[ظهور و بطون]]، در همه موطنها و مقامها حضور دارد و این حضور، فراگیر است و جایی برای حضور غیر نمیگذارد. | |||
امام خمینی با بیان مراتب [[فنا]] به تبیین مراحل و مراتب سهگانه توحید پرداخته و برای توحید عرفانی آثاری بر میشمارد از جمله: ۱- مشاهده ۲- [[توکل]] ۳- لقاءالله ۴- فنای در عبادت. | |||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == | ||
توحید از ریشه «وحد» به معنای یکیبودن و یکیدانستن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۵۷</ref> و یگانه شمردن<ref>زبیدی، تاج العروس، ۵/۲۹۸</ref> است و در اصطلاح عرفانی نفی | توحید از ریشه «وحد» به معنای یکیبودن و یکیدانستن<ref>راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۵۷</ref> و یگانه شمردن<ref>زبیدی، تاج العروس، ۵/۲۹۸</ref> است و در اصطلاح عرفانی نفی وجودهای اعتباری و اثبات وجود حقیقی و مطلق است.<ref>قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۲</ref> [[امامخمینی]] نیز توحید عرفانی را ارجاع کثرات به وحدت و اسقاط اضافات میداند.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۰</ref> توحید در اصطلاح کلامی و فلسفی اقرار به وحدت و یکتایی خداوند متعال است {{ببینید|متن=ببینید| توحید (فلسفه و کلام)}}. | ||
== پیشینه == | == پیشینه == | ||
بحث توحید همواره مهمترین موضوع | بحث توحید همواره مهمترین موضوع الهیات در همه گرایشها یعنی [[فلسفه]]، [[کلام]] و [[عرفان]] بوده است. وجود مباحث مختلف در بحثهای کلامی، فلسفی و عرفانی سببشده در مسئله توحید آرا و نظریات متفاوتی مطرح شود. اگرچه عرفا در آثارشان بر اساس شناخت و [[کشف و شهود|معرفت شهودی]] به موضوع توحید و مراتب آن پرداختهاند، اما نمیتوان تأثیر مسلکهای اعتقادی و گرایشهای مذهبی و کلامی را نادیده گرفت.<ref>رحیمیان، مبانی عرفان نظری، ۵</ref> برخی اهل معرفت در بیان توحید و اقسام آن، توحید اهل [[شریعت، طریقت و حقیقت|شریعت و طریقت و حقیقت]] را از یکدیگر تفکیک کردهاند<ref>آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۴–۲۴۵</ref>؛ چنانکه توحید در شریعت را یکیگفتن و در طریقت را یکیدانستن و در حقیقت را یکیدیدن شمردهاند.<ref>نسفی، کشف الحقائق، ۱۴۹</ref> آنچه سببشده توحید عرفانی با دیگر توحیدهای کلامی و فلسفی فاصله داشته باشد، آن است که اساس توحید در عرفان بر [[فنا]] و استهلاک تعینات استوار است<ref>طباطبایی، رسالة الولایه، ۶۱</ref>؛ از همینرو [[عرفا]] توحید ناب را همان مقام فنای محض میدانند<ref>جوادی آملی، تسنیم، ۱/۴۲۴</ref> و تا فنا دست ندهد و استهلاکِ کثرت مشاهده نشود، کشف حقیقت توحید ناب رخ نمیدهد.<ref>ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۶۸–۶۹؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۱۷–۱۸</ref> از اینرو در آثار عرفای نخستین بحث از توحید عرفانی همواره با [[مکاشفه]] و فنا همراه بوده است.<ref>نیکلسون، تصوف اسلامی، ۲۳</ref> فنای در حقتعالی و پیوند انسان با وجود نامحدود لایزال حقتعالی و رجوع همه چیز به او، ازجمله مباحث توحید عارفان در قرن چهارم و پنجم است.<ref>زرینکوب، ارزش میراث صوفیه، ۷۵</ref> بعدها [[ابنعربی]] بنابر نظریه وحدت شخصیه وجود شهود، شناخت و توحید حقتعالی را منحصر در برچیدن حدود و تعینات وجود، یعنی فنا دانست.<ref>ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۲ و ۳/۳۲۹</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
دیدگاه عارفان دربارهٔ توحید مبتنی بر نظریه وحدت وجود، تجلی و ظهور است.<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۴۸–۴۹</ref> بحث از توحید وجودی، مختص به عرفان است و با اثبات توحید وجود و موجود، تمام جهان و آنچه در آن است به عنوان مظاهرِ وجود خود را نشان میدهند و دلیل اهل عرفان در توحید وجود، کشف و مشاهده آنهاست<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۲/۳۲۶</ref>؛ از اینرو عارفان با نظر به احوال و مقامات و مراتب سیر و | دیدگاه عارفان دربارهٔ توحید مبتنی بر نظریه وحدت وجود، [[تجلی]] و ظهور است.<ref>ابنترکه، تمهید القواعد، ۴۸–۴۹</ref> بحث از توحید وجودی، مختص به عرفان است و با اثبات توحید وجود و موجود، تمام جهان و آنچه در آن است به عنوان مظاهرِ وجود خود را نشان میدهند و دلیل اهل عرفان در توحید وجود، [[کشف و شهود|کشف و مشاهده]] آنهاست<ref>جوادی آملی، رحیق مختوم، ۲/۳۲۶</ref>؛ از اینرو عارفان با نظر به احوال و [[مقامات (عرفان)|مقامات]] و مراتب [[سیر و سلوک]]، توحید را مقصد نهایی و تمام مقامات را مقدمه رسیدن به توحید میدانند؛ چنانکه [[خواجهعبدالله انصاری]] در کتاب [[منازل السائرین]] در باب دهم قسم نهایت به بیان توحید پرداخته است.<ref>انصاری، منازل السائرین، ۱۴۱–۱۴۴</ref> [[امامخمینی]] نیز با توجه به مبانی عرفا ازجمله [[وحدت وجود]] به اقسام توحید عرفانی و با توجه به مراتب [[فنا]] به تبیین مراتب سهگانه و ارکان توحید پرداخته است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۶</ref> و در موارد چندی در آثار خویش سعی کرده است عبادات را با اقسام توحید تطبیق دهد.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۴–۸۵ و ۹۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۹</ref> | ||
== حقیقت توحید عرفانی == | == حقیقت توحید عرفانی == | ||
خط ۱۴: | خط ۲۲: | ||
# توحید الوهی: این نوع از توحید، ظاهری و شرعی است که [[انبیا(ع)]] مردم را به آن دعوت میکردند.<ref>آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۷۶ و ۱۰۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۷</ref> | # توحید الوهی: این نوع از توحید، ظاهری و شرعی است که [[انبیا(ع)]] مردم را به آن دعوت میکردند.<ref>آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۷۶ و ۱۰۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۷</ref> | ||
# توحید وجودی: این توحیدِ اهل باطن و مختص به اهل معرفت است که نفی وجودات کثیر و اثبات وجود واحد است.<ref>آملی، سیدحیدر، المقدمات، ۳۵۴–۳۵۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۸</ref> | # توحید وجودی: این توحیدِ اهل باطن و مختص به اهل معرفت است که نفی وجودات کثیر و اثبات وجود واحد است.<ref>آملی، سیدحیدر، المقدمات، ۳۵۴–۳۵۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۸</ref> | ||
اهل معرفت بر این باورند که توحید حقیقی اسقاط اضافات است<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۲۸–۲۹؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۶۲۱</ref> و مقصود از اضافات همان نسبتها و صفاتیاند که به همراه ذات در نظر گرفته شدهاند و اسمای حق را تشکیل میدهند، اگرچه در واقع همه موجودات اسمای کونی حقاند و تمام این اسما به سبب اضافات و نسب اشراقی حق محققاند.<ref>یزادنپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۲۷</ref> اگر این اضافات و نسب کنار زده شوند، عارف به فنا میرسد و خواهد دید که یک ذات یگانه است که در تمام کثرات وجود، | اهل معرفت بر این باورند که توحید حقیقی اسقاط اضافات است<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۲۸–۲۹؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۶۲۱</ref> و مقصود از اضافات همان نسبتها و صفاتیاند که به همراه ذات در نظر گرفته شدهاند و اسمای حق را تشکیل میدهند، اگرچه در واقع همه موجودات اسمای کونی حقاند و تمام این اسما به سبب اضافات و نسب اشراقی حق محققاند.<ref>یزادنپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۲۷</ref> اگر این اضافات و نسب کنار زده شوند، عارف به [[فنا]] میرسد و خواهد دید که یک ذات یگانه است که در تمام کثرات وجود، سریان دارد.<ref>کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۲۸؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۶۲۱</ref> [[امامخمینی]] نیز توحید حقیقی (وجودی) را همان واگذاشتن تعینات و بازگرداندن همه چیز به حقتعالی و اسقاط اضافات حتی اضافات اسمایی میداند.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷–۱۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۱</ref> ایشان معتقد است تا تعینات خلقی و کثرات عینی ظلمانی رفع نشوند، سالک به مقام حضور تام و وصول تام نمیرسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۷–۹۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در بیان توحید عرفانی با توجه به اصل مهم عرفانی یعنی | امامخمینی در بیان توحید عرفانی با توجه به اصل مهم عرفانی یعنی وحدت شخصیه وجود و استناد به برخی آیات [[قرآن کریم]]،<ref>حدید، ۳</ref> بر این باور است حقتعالی با وصف اولیت، آخریت، [[ظهور و بطون]]، در همه موطنها و مقامها حضور دارد و این حضور، فراگیر است و جایی برای حضور غیر نمیگذارد.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۷ و ۱۶۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۵</ref> ایشان آیه سوم [[سوره حدید]] را بهترین وصف برای توحید ذات حق و جلوههای ذات او میداند؛ زیرا بنابر [[اصالت وجود]]، [[ماهیات]]، حدود وجوداتاند و چون [[حقتعالی]] حد و ماهیتی ندارد، طبق این آیه اصل حقیقت از آن وجود بسیط و گسترده است<ref>امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۵۷</ref> و همه تجلیات حقتعالی در هر موطنی به لحاظ حضور ذات از سنخ [[تجلی]] ذاتی است که همان بیان دیگری از وحدت شخصیه و توحید وجودی و حضور ذات بینهایت حقتعالی در همه موطنهاست.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۱–۵۲</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] برای تثبیت این اصل عرفانی بر این باور است که واژه «هو» در آیه سوم سوره حدید به ذات غیبالغیوبی که حاضر در دل همه اشیاست، اشاره دارد؛ یعنی حقیقتی غیبی که از تلبس به [[اسما و صفات]]، مقدس و منزه است، به همان حقیقت شریف خود، ظاهر، باطن، اول و آخر است؛ بنابراین هیچ شیئی از اشیا نه ظهوری از خود دارد و نه بطونی، بلکه حقتعالی در مراتب اشیا، ظاهر و باطن است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲</ref>؛ از اینرو عبارت «هو الظاهر» اصل ظهور را از غیر خودش نفی میکند؛ یعنی ظهور مال خداوند است و عالم و هستی ظهور اوست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۱</ref> امامخمینی پس از بیان حصر ظهور و بطون در حقتعالی، در مرحلهای بالاتر در تأکید توحید وجودی، بر این اعتقاد است که در اصل و اساس، هیچ چیز جز آن وجود حقیقی از حقیقت بالذات برخوردار نیست؛ زیرا در پهنه هستی یک ذات نامتناهی بیش نیست و همه کثرات و تعینات، شئون و احوال همان ذات الهیاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۹</ref> | [[امامخمینی]] برای تثبیت این اصل عرفانی بر این باور است که واژه «هو» در آیه سوم سوره حدید به ذات غیبالغیوبی که حاضر در دل همه اشیاست، اشاره دارد؛ یعنی حقیقتی غیبی که از تلبس به [[اسما و صفات]]، مقدس و منزه است، به همان حقیقت شریف خود، ظاهر، باطن، اول و آخر است؛ بنابراین هیچ شیئی از اشیا نه ظهوری از خود دارد و نه بطونی، بلکه حقتعالی در مراتب اشیا، ظاهر و باطن است<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲</ref>؛ از اینرو عبارت «هو الظاهر» اصل ظهور را از غیر خودش نفی میکند؛ یعنی ظهور مال خداوند است و عالم و هستی ظهور اوست.<ref>امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۱</ref> امامخمینی پس از بیان حصر ظهور و بطون در حقتعالی، در مرحلهای بالاتر در تأکید توحید وجودی، بر این اعتقاد است که در اصل و اساس، هیچ چیز جز آن وجود حقیقی از حقیقت بالذات برخوردار نیست؛ زیرا در پهنه هستی یک ذات نامتناهی بیش نیست و همه کثرات و تعینات، شئون و احوال همان ذات الهیاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۹</ref> | ||
== مراتب توحید == | == مراتب توحید == | ||
عارفان برای توحید مراتبی شمردهاند: | [[عارفان]] برای توحید مراتبی شمردهاند: | ||
=== توحید عام === | === توحید عام === | ||
توحید عام اقرار به زبان و دل است؛ یعنی شخص به زبان شهادت دهد که هیچ خالقی جز خداوند نیست و این معنا را به دل نیز تصدیق کند.<ref>کاشانی، شرح منازل السائرین، ۸۱۴؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref> مبنای قول به توحید عامی نظریه «کثرت وجود و کثرت موجود» است.<ref>سبزواری، التعلیقات، ۴۷۳</ref> در توحید عامی اگرچه شخص قائل به کثرت وجود و موجود است، در عین حال موحد بهشمار میآید، با این ملاحظه که توحید او از سنخ توحیدی است که عوام بدان معتقدند.<ref>سبزواری، التعلیقات، ۴۷۳</ref> این توحید را میتوان مقام توحید وجوب وجود دانست و براهینی که بر آن اقامه میشود، تنها به اثبات این مطلب میپردازد که [[واجبالوجود]] واحد است و هیچ شریکی در وجود ندارد.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۷–۶۳</ref> | |||
=== توحید خاص === | === توحید خاص === | ||
توحید خاص با [[کشف و شهود]] همراه است و سالک میبیند که خدا یکی است و غیر او در عالم هستی وجودی نیست.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۹۸؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref> مبنای قول به توحید خاص، نظریه وحدت وجود و موجود در عین کثرت آنهاست. در توحید خاصی، وجود با تمام مراتب شدید و ضعیف خود، حقیقت واحدی است که عینالحق است.<ref>ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۹</ref> فرق توحید خاصی با توحید عامی در این است که توحید عامی توحید علمی منسوب به عوام است که موجب رهایی از [[شرک جلی]] میشود و توحید خاصی توحید عینی منسوب به خواص است که موجب خلاصی از [[شرک خفی]] میشود.<ref>آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۳۰–۲۳۱</ref> | |||
=== توحید اخص === | === توحید اخص === | ||
توحید اخص فنای موحّد است. در این مرتبه موحد وحدت و کثرت را بدون تزاحمی در حق مشاهده میکند و غیر از حقتعالی نمیبیند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۹۸؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref> این توحید، خود سه صورت | توحید اخص فنای موحّد است. در این مرتبه موحد وحدت و کثرت را بدون تزاحمی در حق مشاهده میکند و غیر از حقتعالی نمیبیند.<ref>کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۹۸؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref> این توحید، خود سه صورت فعلی، صفاتی و ذاتی دارد.<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref> عارف در توحید فعلی، همه افعال را در فعل خداوند و در توحید صفاتی همه صفات را در صفات او و در توحید ذاتی جمیع ذوات را در ذات او متلاشی و فانی میبیند<ref>تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹</ref>؛ البته سه اصطلاح توحید ذاتی، صفاتی و افعالی در [[فلسفه]] و [[کلام]]، هم از نظر ترتیب و هم از نظر معنا با ترتیب مورد نظر [[عرفا]] تفاوت دارند. در فلسفه و کلام نخست از توحید ذاتی و در مرحله بعد از توحید صفاتی و افعالی بحث میکنند؛ در حالیکه عرفا نخست از توحید افعالی سخن میگویند و سپس از توحید صفاتی و افعالی. از سوی دیگر، مراد فلاسفه و متکلمان از توحید افعالی آن است که خداوند در انجام کارهای خود نیازمند به هیچکس یا هیچچیز نیست؛ در حالیکه منظور عرفا از توحید افعالی این است که فعل بندگان در سایه افعال الهی معنا میشود و فاعلیت استقلالی را از بنده سلب میکند.<ref>ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۵۸–۵۹؛ شریفی، مبانی و اصول عرفان عملی، ۳۴۱؛ موسوی، مراتب توحید الهی، ۳۰</ref> همچنین مراد فیلسوف و متکلم از توحید صفاتی آن است که صفات ذاتی خداوند با خود او یگانگی دارند؛ در حالیکه معنای این اصطلاح در نزد عرفا این است که صفات بندگان و کمالات موجودات دیگر نیز از ظهور صفات و کمالات خداوند است و این نشان میدهد که هیچ موجودی به صورت مستقل از خود هیچ کمالی ندارد و توحید ذاتی در نگاه متکلم و فیلسوف، نفی تعدد ذات و نفی شریک است.<ref>مصباح یزدی، معارف قرآن، ۸۳؛ شریفی، مبانی و اصول عرفان عملی، ۳۴۱؛ موسوی، مراتب توحید الهی، ۳۰</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز برای توحید مراتبی قائل است. ایشان آیه هجدهم تا آخر [[سوره حشر]] را سرشار از مراتب توحید میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶</ref> و در وصف توحید عام بر این اعتقاد است که چه بسا فیلسوفی اقسام و مراتب توحید را برهانی کند، ولی خود مؤمن به آن نباشد؛ زیرا علمش از مرتبه [[عقل]] و [[تعقل]] به مرتبه [[قلب]] و وجدان نرسیده است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۸</ref>؛ از اینرو علم توحیدی که برای نمایش در محضر عوام یا علما باشد، از نورانیت خالی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵</ref>؛ در حالیکه باید به همراه [[اخلاص]] باشد و بلکه اخلاص در تحصیل توحید از مسائل مهم [[سلوک]] است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵</ref> ایشان در توحید عوام بر این باور است که کلمه توحید را باید با اطمینان و حضور به قلب تلقین کرد تا زبان قلب باز شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶</ref> ایشان توحید خاصی را همان وحدت در کثرت میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۸</ref> | [[امامخمینی]] نیز برای توحید مراتبی قائل است. ایشان آیه هجدهم تا آخر [[سوره حشر]] را سرشار از مراتب توحید میداند<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶</ref> و در وصف توحید عام بر این اعتقاد است که چه بسا فیلسوفی اقسام و مراتب توحید را برهانی کند، ولی خود مؤمن به آن نباشد؛ زیرا علمش از مرتبه [[عقل]] و [[تعقل]] به مرتبه [[قلب]] و وجدان نرسیده است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۸</ref>؛ از اینرو علم توحیدی که برای نمایش در محضر عوام یا علما باشد، از نورانیت خالی است<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵</ref>؛ در حالیکه باید به همراه [[اخلاص]] باشد و بلکه اخلاص در تحصیل توحید از مسائل مهم [[سلوک]] است.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵</ref> ایشان در توحید عوام بر این باور است که کلمه توحید را باید با اطمینان و حضور به قلب تلقین کرد تا زبان قلب باز شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶</ref> ایشان توحید خاصی را همان وحدت در کثرت میداند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۸</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
امامخمینی در بیان توحید اخص<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱</ref> با استناد به آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»،<ref>آل عمران، ۱۸</ref> معتقد است بالاترین مرتبه توحید همان شهادت ذاتی حق (یعنی توحید ذاتی) است و در حقیقت مقصود شهادت وجودی است؛ زیرا حقتعالی در مقام احدیت جمع، شهادت ذاتیه به وحدانیت خود میدهد، از آن جهت که صرف وجود، احدیت ذاتیه دارد و اولیای کامل آن را شهود میکنند؛ پس معرفت وجودی پس از طی مراتب تجلیات افعالی و اسمایی و صفاتی حاصل میشود و شخص به | امامخمینی در بیان توحید اخص<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱</ref> با استناد به آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»،<ref>آل عمران، ۱۸</ref> معتقد است بالاترین مرتبه توحید همان شهادت ذاتی حق (یعنی توحید ذاتی) است و در حقیقت مقصود شهادت وجودی است؛ زیرا حقتعالی در مقام احدیت جمع، شهادت ذاتیه به وحدانیت خود میدهد، از آن جهت که صرف وجود، احدیت ذاتیه دارد و اولیای کامل آن را شهود میکنند؛ پس معرفت وجودی پس از طی مراتب تجلیات افعالی و اسمایی و صفاتی حاصل میشود و شخص به فنای ذاتی میرسد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۳</ref> | ||
== رابطه فنا با توحید == | == رابطه فنا با توحید == | ||
اهل معرفت با بیان مراتب فنا به تبیین مراحل و مراتب سهگانه توحید ( | اهل معرفت با بیان مراتب فنا به تبیین مراحل و مراتب سهگانه توحید (افعالی، صفاتی و ذاتی) پرداختهاند. اهل معرفت فنای افعالی را نخستین مرتبه از توحید اخص میدانند؛ به این بیان که سالک افعال خویش را فانی در افعال حق و از خاستگاه واحدی میبیند. این فنا نتیجه تجلیات فعلی است که موطن آن فعل حق و فیض اوست. بنده در این مرتبه از [[فنا]]، فعل حقتعالی را در اشیا شهود میکند و حق را فاعل همه افعال مییابد. در این عرصه شهود، هر گونه حول و ارادهای از بنده سلب میشود.<ref>آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۱۵۳؛ ← جیلی، الانسان الکامل، ۶۱–۶۴</ref> در مرحله بعد، عارف با ارتقای وجودی، صفات و کمالات هستی را واحد و فانی در حق شهود میکند که همان فنای صفاتی است. عارف در این موطن همه صفات را فانی در [[اسما و صفات|اسما و صفات الهی]] مینگرد.<ref>آملی، سیدحیدر، المقدمات، ۳۶۷</ref> شهود حصرِ صفات کمال در مبدأ هستی جایگاهی برتر و شهودی فراتر از فنای افعالی است؛ زیرا افعال هویتی خارجی دارند و برخاسته از صفاتاند. سرانجام با اشتداد توحید و برچیدهشدن تمام کثرات در درون سالک، وحدت غلبه مییابد و سالک همه ذوات را مستهلک و مضمحل در ذات یگانه حقتعالی مییابد. این مرتبه از فنا که برترین مرتبه توحید است، شهودِ حصر وجودات در وجود حق است که همان توحید و شهود وحدت شخصیه وجود است. در اصطلاح اهل معرفت «محو»، رؤیت فنای افعال در فعل حقتعالی است و این مقام مناسب با «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» است و «طمس»، رؤیت فنای صفات در صفات حقتعالی است و این مقام مناسب با «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» است و «محق»، شهود فنای کل وجود در وجود حقتعالی است و این مقام مناسب با «لا هو الا هو» است<ref>سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۷۹؛ آملی، محمدتقی، درر الفوائد، ۱/۱۳۲؛ حسنزاده، سرح العیون، ۷۹۸–۷۹۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| فنا}}. | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
[[امامخمینی]] نیز با توجه به مراتب فنا به تبیین مراحل سهگانه توحید پرداخته و بر این باور است که سالک در سیر به | [[امامخمینی]] نیز با توجه به مراتب فنا به تبیین مراحل سهگانه توحید پرداخته و بر این باور است که سالک در سیر به عالم غیب و طیکردن مراحل [[سیر و سلوک|سیر الی الله]]، با بیرونرفتن از عالم کثرت و خالیشدن قلب از کثرات و ندیدن فعل و تأثیر از غیر، توحید فعلی در [[قلب]] او جلوه میکند و به مرتبه «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» میرسد.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵</ref> بر این اساس نتیجه تجلیات فعلی حق بر قلب عارف، رسیدن به مقام ادراک شهودی و توحید فعلی است. سالک در این حالت، مطلق افعال را از هر منبع و مصدری که صادر شده باشد، تنها از آنِ حق میبیند و در این مقام است که حقیقت این آیه «ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی» بر او آشکار میشود<ref>امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> و عزت و ذلت و سلامت و فقر و سلطنت را از او میبیند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵</ref> و در این حالت، «محو» که همان دیدن فنای افعال در فعل حق است، حاصل میشود.<ref>امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱</ref> | ||
{{سخ}} | {{سخ}} | ||
ایشان معتقد است سالک در مرحله بعد که به مرحله عالم غیب ترقی میکند، اگر از سعه وجودی بیشتری برخوردار باشد، مستعد دریافت تجلیات اسمایی میشود و به مرتبهای میرسد که در قلب او اسما و صفات [[تجلی]] میکند و در طی مراتبی به فنای صفاتی میرسد و به مناسبت عین ثابتش در اسمی از | ایشان معتقد است سالک در مرحله بعد که به مرحله عالم غیب ترقی میکند، اگر از سعه وجودی بیشتری برخوردار باشد، مستعد دریافت تجلیات اسمایی میشود و به مرتبهای میرسد که در قلب او اسما و صفات [[تجلی]] میکند و در طی مراتبی به فنای صفاتی میرسد و به مناسبت عین ثابتش در اسمی از اسمای الهی فانی میشود<ref>امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵</ref>؛ البته صفتی در قلب تجلی میکند که قلب با آن صفت سنخیت داشته باشد و در عالم حقیقت آن صفت را میبیند<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵</ref>؛ از اینرو توحید صفاتی بر اثر مشاهده تجلیات اسمایی حاصل میشود<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> و در این حالت، «طَمْس»<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۶</ref> که همان رؤیت فنای صفاتی است محقق میشود.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۹</ref> در مرحله بعد، سالک از [[اسما و صفات]] میگذرد و دیگر تجلیات اسمایی و صفاتی را نمیبیند، بلکه در این مرحله به تجلی ذاتی رسیده و تنها «یا هو یا من لاهو الاّهو» را میبیند؛ یعنی هرچه میبیند حقتعالی را میبیند که مصداق «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن»<ref>حدید، ۳</ref> است. در این مرحله کثرات اسما و صفات محو میشوند؛ بر این اساس در این مرحله شهود ذات و مرتبه کمال توحید محقق است.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۶۰–۳۶۱</ref> در مقام توحید ذاتی عارف به غیر ظهور او چیزی نمیبیند.<ref>امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۷</ref> | ||
== ارکان توحید == | == ارکان توحید == | ||
اهل معرفت برای توحید ارکان و مقاماتی قائلاند.<ref>آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۹۹–۱۰۲</ref> [[امامخمینی]] معتقد است هویت مطلق الهی در عین بطون، ظاهر و در عین ظهور باطن است و سرّ این ظهور و بطون آن است که ذات مطلق الهی به نفس اطلاق خود عین ظهور و عین بطون است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> بر اساس همین مبنا در هر یک از توحیدهای سهگانه، دو توحید دیگر محجوب و در بطوناند و در هر تنزیهی نیز دو تنزیه دیگر پنهان است؛ یعنی در تنزیه | اهل معرفت برای توحید ارکان و مقاماتی قائلاند.<ref>آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۹۹–۱۰۲</ref> [[امامخمینی]] معتقد است هویت مطلق الهی در عین بطون، ظاهر و در عین ظهور باطن است و سرّ این [[ظهور و بطون]] آن است که ذات مطلق الهی به نفس اطلاق خود عین ظهور و عین بطون است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> بر اساس همین مبنا در هر یک از توحیدهای سهگانه، دو توحید دیگر محجوب و در بطوناند و در هر تنزیهی نیز دو تنزیه دیگر پنهان است؛ یعنی در تنزیه توحید افعالی، دو تنزیه ذاتی و صفاتی نیز بهطور پنهان و نهفتهاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰</ref> به اعتقاد ایشان توحید دارای چهار رکن و هر رکن دارای سه درجه و مقام است که یک درجه از آن ظاهر و درجات دیگر آن نهان و در بطون است:<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰</ref> | ||
=== تحمید === | === تحمید === | ||
رکن اول، «[[تحمید]]»، یعنی ارجاع تمام حمدها و ثناها به | رکن اول، «[[تحمید]]»، یعنی ارجاع تمام حمدها و ثناها به ذات اقدس الهی و نفی استحقاق غیر در تعلق حمد است. بنده در این توحید تمام عطایا و موهبتهای تفصیلی را فانی در یک عطیه مطلقه میبیند و همه را به مشیت حقتعالی نسبت میدهد. پس در عالم وجود نه صاحب جمالی هست و نه فاعل جمیل تا آنکه به سبب زیباییاش ستایش شود، مگر همان جمیل، و نفی حول و قوت از غیر در «[[حوقله]]»، این مطلب را تأیید میکند. این تحمید دارای سه قسم افعالی، صفاتی و ذاتی است که از میان آنها توحید افعالی ظاهر است. پس هر یک از اسما تابع درجهای است که غلبه یافته و ظهور دارد؛ مثلاً اسم حاکم در [[تسبیح و تحمید|تحمید]] به جهت چیرگی فعلی آن، توحید افعالی را افاده میکند؛ پس تحمید مقام توحید افعالی است و توحید افعالی، درجه ظاهر تحمید است و دو درجه دیگر یعنی توحید صفتی و ذاتی در آن نهفته است و در بطون قرار دارد که نزد ارباب رموز و اشارات در باطن توحید تحمیدی، توحید ذات و صفات نهفته است.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰</ref> | ||
=== تهلیل === | === تهلیل === | ||
رکن دوم «[[تهلیل]]» (توحید صفاتی) است که مقام استهلاک همه کمالات است؛ به این بیان که سالک هر آنچه جمال و کمال هست، همه را ظهور جمال و کمال حق و جلوهای از تجلیات او میبیند. در حقیقت در این توحید، | رکن دوم «[[تهلیل]]» (توحید صفاتی) است که مقام استهلاک همه کمالات است؛ به این بیان که سالک هر آنچه جمال و کمال هست، همه را ظهور جمال و کمال حق و جلوهای از تجلیات او میبیند. در حقیقت در این توحید، الوهیت از غیر نفی میشود و در نزد ارباب معرفت، در این قسم توحید صفاتی ظاهر و دو توحید فعلی و ذاتی در پشت پرده توحید صفاتی پنهاناند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰</ref> | ||
=== تکبیر === | === تکبیر === | ||
رکن سوم، «[[تکبیر]]» ( | رکن سوم، «[[تکبیر]]» (توحید ذاتی) است مقامی که همه انیّتها در آن مقام مستهلک است؛ زیرا معنای تکبیر آن است که خداوند متعال فراتر و عظیمتر از هر وصفی است و دو توحید دیگر (صفاتی و افعالی) در این توحید نهفتهاند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰</ref> | ||
=== تسبیح === | === تسبیح === | ||
رکن چهارم «[[تسبیح]]» است؛ مقامی که باید مبدأ متعال را از توحید سهگانه تنزیه کرد؛ زیرا در آنها نوعی از تکثر و تلوین وجود دارد؛ ولی در این مقام از تکثر و تلوین نیز تنزیه شده و تمکین حاصل شده است و با این مقام، توحید به سرحدّ کمال میرسد؛ زیرا در توحید فعلی، | رکن چهارم «[[تسبیح]]» است؛ مقامی که باید مبدأ متعال را از توحید سهگانه تنزیه کرد؛ زیرا در آنها نوعی از تکثر و تلوین وجود دارد؛ ولی در این مقام از تکثر و تلوین نیز تنزیه شده و تمکین حاصل شده است و با این مقام، توحید به سرحدّ کمال میرسد؛ زیرا در توحید فعلی، سالک همه افعال را ظهور فعل او میبیند و تنزیه از این توحید به آن است که اصلاً فعلی برای غیر نبیند. در توحید صفاتی همه اسما و صفات را در [[اسما و صفات|اسما و صفات حقتعالی]] مستهلک میبیند و تنزیه در این مقام آن است که در عالم تحقق، غیر از صفات و اسمای حقتعالی اسم و صفتی نبیند و در توحید ذاتی همه ذوات در ذات او مضمحل میشود.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> بنابر نظر [[امامخمینی]] مقام دیگری به نام توغل وجود دارد که به منزله نتیجه همه این مقامها و توحیدها است و آن این است که فعل و صفتی را حتی از خدای تعالی نبیند و به کلی کثرت را نفی کند و وحدت و هویت صرف را شهود کند.<ref>امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰</ref> | ||
== راههای رسیدن به توحید حقیقی == | == راههای رسیدن به توحید حقیقی == | ||
خط ۶۲: | خط ۷۰: | ||
=== شهادت حقیقی به الوهیت === | === شهادت حقیقی به الوهیت === | ||
نتیجه این شهادت، فانیکردن کثرات عالم در فعل حق است و بدون آن رفع حجابهای ظلمانی صورت نمیگیرد و این نفی تأثیر و فاعلیت از غیر است؛ پس سالک باید با این شهادت به الوهیت حجاب ظلمانی خویش را برطرف کند، ابواب | نتیجه این شهادت، فانیکردن کثرات عالم در فعل حق است و بدون آن رفع [[حجب|حجابهای ظلمانی]] صورت نمیگیرد و این نفی تأثیر و فاعلیت از غیر است؛ پس سالک باید با این شهادت به الوهیت حجاب ظلمانی خویش را برطرف کند، ابواب ملکوت را به روی خود باز کند و از حجاب بزرگ منی و رؤیت استقلال بگذرد تا راه عروج به معراج قرب نزدیک شود و این حقیقت با لقلقه زبان و ذکر گفتاری حاصل نمیشود؛ زیرا در این صورت عبادتها از حد صورت و دنیا تجاوز نمیکند و فتح باب و رفع حجاب صورت نمیگیرد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۴</ref> | ||
=== شهادت حقیقی به نبوت === | === شهادت حقیقی به نبوت === | ||
شهادت حقیقی به [[نبوت]] و تمسک و کمکجستن از مقام روحانیت [[پیامبر اکرم(ص)]]: در سلوک باید طریق روحانی و عروج عرفانی با تمسک به مقام روحانیت و [[مقام ولایت]] انجام گیرد و اگر کسی با قدم خود و بدون تمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند، نه تنها سلوک «الی الله» نداشته، بلکه سلوک «الی الشیطان» دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵</ref> | شهادت حقیقی به [[نبوت]] و تمسک و کمکجستن از مقام روحانیت [[پیامبر اکرم(ص)]]: در [[سیر و سلوک|سلوک]] باید طریق روحانی و عروج عرفانی با تمسک به مقام روحانیت و [[مقام ولایت]] انجام گیرد و اگر کسی با قدم خود و بدون تمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند، نه تنها سلوک «الی الله» نداشته، بلکه سلوک «الی الشیطان» دارد.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵</ref> | ||
=== خروج از تصرف نفس === | === خروج از تصرف نفس === | ||
هر اندازه [[انسان]] بتواند اعضا و قلب خود را از تصرف شیطانی رها سازد، موجبات تصرف لشکریان الهی را فراهم ساخته است و آن محقق نمیشود، مگر به فتوحات سهگانه: | هر اندازه [[انسان]] بتواند اعضا و قلب خود را از تصرف شیطانی رها سازد، موجبات تصرف لشکریان الهی را فراهم ساخته است و آن محقق نمیشود، مگر به فتوحات سهگانه: | ||
# | # فتح قریب؛ | ||
# | # فتح مبین و اخراج وساوس شیطانی؛ | ||
# | # فتح مطلق: ترک رسوم خلقیه و فنای تعینات شهادتی و غیبی و پس از آن فتح تمام تصرفات الهی که موجب حصول نتیجه [[قرب نوافل]] است.<ref>امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۰</ref> | ||
== آثار توحید عرفانی == | == آثار توحید عرفانی == | ||
خط ۸۰: | خط ۸۸: | ||
=== توکل === | === توکل === | ||
برای هیچ سالکی ممکن نیست که در کارها بر خدای تعالی توکل حقیقی داشته باشد، مگر اینکه به مرتبه توحید ناب رسیده باشد و نهایت [[توکل]] آن است که صاحب مقام توکل دارای [[مقام یقین]] گردد و یقین او نیز به توحید منتهی شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۳</ref> سالک الهی برای تصحیح مقام توکل باید به نور معرفت از اسباب ظاهری منقطع شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> در حقیقت این سالک از مقام توکل فراتر رفته است؛ زیرا شخص متوکل اموری را برای خود اثبات میکند و خدا را وکیل خود در آن امر قرار میدهد؛ اما چون سالک از مقام کثرت بگذرد و جلوهای از توحید بر آن آشکار شود، همه تصرفات را به حق نسبت میدهد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳</ref> [[امامخمینی]] بالاترین مرتبه توکل را توکلی میداند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به | برای هیچ سالکی ممکن نیست که در کارها بر خدای تعالی توکل حقیقی داشته باشد، مگر اینکه به مرتبه توحید ناب رسیده باشد و نهایت [[توکل]] آن است که صاحب مقام توکل دارای [[یقین|مقام یقین]] گردد و یقین او نیز به توحید منتهی شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۳</ref> سالک الهی برای تصحیح مقام توکل باید به نور معرفت از اسباب ظاهری منقطع شود.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴</ref> در حقیقت این سالک از مقام توکل فراتر رفته است؛ زیرا شخص متوکل اموری را برای خود اثبات میکند و خدا را وکیل خود در آن امر قرار میدهد؛ اما چون سالک از مقام کثرت بگذرد و جلوهای از توحید بر آن آشکار شود، همه تصرفات را به حق نسبت میدهد.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳</ref> [[امامخمینی]] بالاترین مرتبه توکل را توکلی میداند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به مقام بقاء بالله حاصل میشود؛ زیرا در مرتبه قبل مرتبه [[فنا]] توحید فعلی بود؛ اما در این مرتبه سالک از فنا به بقا بازمیگردد و میان [[وحدت و کثرت|کثرت و وحدت]] جمع میکند. اگر چه تصرفات موجودات را ملاحظه میکند، ولی تنها خدا را متصرف حقیقی میبیند.<ref>امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۹</ref> | ||
=== لقاءالله === | === لقاءالله === | ||
خط ۸۶: | خط ۹۴: | ||
=== فنای در عبادت === | === فنای در عبادت === | ||
امامخمینی در مقام تطبیق اجزای [[نماز]] بر توحید بر این باور است که هر یک از | امامخمینی در مقام تطبیق اجزای [[نماز]] بر توحید بر این باور است که هر یک از اجزای نماز گویای یکی از اقسام توحید است؛ چنانکه قیام، مقام توحید افعالی است این توحید در رکعت دوم به تمکین میرسد؛ از اینرو شخص سالک در [[قنوت]] نتیجه آن را طلب میکند و از خلق منقطع و گریزان میشود<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۶</ref> یا [[رکوع]] مقام توحید صفاتی است؛ از اینرو تکبیر رکوع، تکبیر از این توحید است و بلندکردن دست در تکبیر اشاره به نفی صفات است.<ref>امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۹</ref> {{ببینید|متن=ببینید| اسرار نماز}}. | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
خط ۱۴۲: | خط ۱۵۰: | ||
== پیوند به بیرون == | == پیوند به بیرون == | ||
* باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10003/572/ «توحید(۲)»]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۳، ص۵۷۲–۵۷۹. | * باقر صاحبی، [https://books.khomeini.ir/books/10003/572/ «توحید(۲)»]، [[دانشنامه امامخمینی]]، ج۳، ص۵۷۲–۵۷۹. | ||
[[رده:مقالههای | [[رده:مقالههای تأییدشده]] | ||
[[رده:مقالههای بینیاز از جعبه اطلاعات]] | |||
[[رده:مقالههای جلد سوم دانشنامه امامخمینی]] | |||
[[رده:مقالههای دارای لینک دانشنامه]] | |||
[[رده:عرفان]] | |||
[[رده:مقالههای دارای شناسه]] |
نسخهٔ کنونی تا ۱۶ مرداد ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۵۹
توحید، وحدت حقیقی حقتعالی از نگاه عرفانی.
عرفا در آثارشان براساس شناخت و معرفت شهودی به موضوع توحید و مراتب آن پرداختهاند، آنچه سبب توحید عرفانی با دیگر توحیدهای کلامی و فلسفی فاصله داشته باشد، آن است که اساس توحید در عارفان بر فنا و استهلاک تعینات استوار است. از همین رو عرفا، توحید ناب را همان مقام فنای محض میدانند. دیدگاه عارفان درباره توحید مبتنی بر نظریه وحدت وجود، تجلی و ظهور است.
بحث از توحید وجودی، مختص به عرفان است و با اثبات توحید وجود و موجود، تمام جهان و آنچه در آن است به عنوان مظاهر وجود خود را نشان میدهند و دلیل اهل عرفان در توحید وجود، کشف و مشاهده آنهاست.
امامخمینی نیز توحید حقیقی و عرفانی را همان واگذاشتن تعینات و بازگرداندن همهچیز به حقتعالی و اسقاط اضافات حتی اضافات اسمایی میداند. ایشان در بیان توحید عرفانی با توجه به اصل مهم عرفانی یعنی وحدت شخصیه وجود و استناد به برخی آیات الهی، بر این باور است که حق تعالی با وصف اولیت، آخریت، ظهور و بطون، در همه موطنها و مقامها حضور دارد و این حضور، فراگیر است و جایی برای حضور غیر نمیگذارد.
امام خمینی با بیان مراتب فنا به تبیین مراحل و مراتب سهگانه توحید پرداخته و برای توحید عرفانی آثاری بر میشمارد از جمله: ۱- مشاهده ۲- توکل ۳- لقاءالله ۴- فنای در عبادت.
مفهومشناسی
توحید از ریشه «وحد» به معنای یکیبودن و یکیدانستن[۱] و یگانه شمردن[۲] است و در اصطلاح عرفانی نفی وجودهای اعتباری و اثبات وجود حقیقی و مطلق است.[۳] امامخمینی نیز توحید عرفانی را ارجاع کثرات به وحدت و اسقاط اضافات میداند.[۴] توحید در اصطلاح کلامی و فلسفی اقرار به وحدت و یکتایی خداوند متعال است (ببینید: توحید (فلسفه و کلام)).
پیشینه
بحث توحید همواره مهمترین موضوع الهیات در همه گرایشها یعنی فلسفه، کلام و عرفان بوده است. وجود مباحث مختلف در بحثهای کلامی، فلسفی و عرفانی سببشده در مسئله توحید آرا و نظریات متفاوتی مطرح شود. اگرچه عرفا در آثارشان بر اساس شناخت و معرفت شهودی به موضوع توحید و مراتب آن پرداختهاند، اما نمیتوان تأثیر مسلکهای اعتقادی و گرایشهای مذهبی و کلامی را نادیده گرفت.[۵] برخی اهل معرفت در بیان توحید و اقسام آن، توحید اهل شریعت و طریقت و حقیقت را از یکدیگر تفکیک کردهاند[۶]؛ چنانکه توحید در شریعت را یکیگفتن و در طریقت را یکیدانستن و در حقیقت را یکیدیدن شمردهاند.[۷] آنچه سببشده توحید عرفانی با دیگر توحیدهای کلامی و فلسفی فاصله داشته باشد، آن است که اساس توحید در عرفان بر فنا و استهلاک تعینات استوار است[۸]؛ از همینرو عرفا توحید ناب را همان مقام فنای محض میدانند[۹] و تا فنا دست ندهد و استهلاکِ کثرت مشاهده نشود، کشف حقیقت توحید ناب رخ نمیدهد.[۱۰] از اینرو در آثار عرفای نخستین بحث از توحید عرفانی همواره با مکاشفه و فنا همراه بوده است.[۱۱] فنای در حقتعالی و پیوند انسان با وجود نامحدود لایزال حقتعالی و رجوع همه چیز به او، ازجمله مباحث توحید عارفان در قرن چهارم و پنجم است.[۱۲] بعدها ابنعربی بنابر نظریه وحدت شخصیه وجود شهود، شناخت و توحید حقتعالی را منحصر در برچیدن حدود و تعینات وجود، یعنی فنا دانست.[۱۳]
دیدگاه عارفان دربارهٔ توحید مبتنی بر نظریه وحدت وجود، تجلی و ظهور است.[۱۴] بحث از توحید وجودی، مختص به عرفان است و با اثبات توحید وجود و موجود، تمام جهان و آنچه در آن است به عنوان مظاهرِ وجود خود را نشان میدهند و دلیل اهل عرفان در توحید وجود، کشف و مشاهده آنهاست[۱۵]؛ از اینرو عارفان با نظر به احوال و مقامات و مراتب سیر و سلوک، توحید را مقصد نهایی و تمام مقامات را مقدمه رسیدن به توحید میدانند؛ چنانکه خواجهعبدالله انصاری در کتاب منازل السائرین در باب دهم قسم نهایت به بیان توحید پرداخته است.[۱۶] امامخمینی نیز با توجه به مبانی عرفا ازجمله وحدت وجود به اقسام توحید عرفانی و با توجه به مراتب فنا به تبیین مراتب سهگانه و ارکان توحید پرداخته است[۱۷] و در موارد چندی در آثار خویش سعی کرده است عبادات را با اقسام توحید تطبیق دهد.[۱۸]
حقیقت توحید عرفانی
اهل معرفت برای تبیین حقیقت توحید اقسامی ذکر کردهاند:
- توحید الوهی: این نوع از توحید، ظاهری و شرعی است که انبیا(ع) مردم را به آن دعوت میکردند.[۱۹]
- توحید وجودی: این توحیدِ اهل باطن و مختص به اهل معرفت است که نفی وجودات کثیر و اثبات وجود واحد است.[۲۰]
اهل معرفت بر این باورند که توحید حقیقی اسقاط اضافات است[۲۱] و مقصود از اضافات همان نسبتها و صفاتیاند که به همراه ذات در نظر گرفته شدهاند و اسمای حق را تشکیل میدهند، اگرچه در واقع همه موجودات اسمای کونی حقاند و تمام این اسما به سبب اضافات و نسب اشراقی حق محققاند.[۲۲] اگر این اضافات و نسب کنار زده شوند، عارف به فنا میرسد و خواهد دید که یک ذات یگانه است که در تمام کثرات وجود، سریان دارد.[۲۳] امامخمینی نیز توحید حقیقی (وجودی) را همان واگذاشتن تعینات و بازگرداندن همه چیز به حقتعالی و اسقاط اضافات حتی اضافات اسمایی میداند.[۲۴] ایشان معتقد است تا تعینات خلقی و کثرات عینی ظلمانی رفع نشوند، سالک به مقام حضور تام و وصول تام نمیرسد.[۲۵]
امامخمینی در بیان توحید عرفانی با توجه به اصل مهم عرفانی یعنی وحدت شخصیه وجود و استناد به برخی آیات قرآن کریم،[۲۶] بر این باور است حقتعالی با وصف اولیت، آخریت، ظهور و بطون، در همه موطنها و مقامها حضور دارد و این حضور، فراگیر است و جایی برای حضور غیر نمیگذارد.[۲۷] ایشان آیه سوم سوره حدید را بهترین وصف برای توحید ذات حق و جلوههای ذات او میداند؛ زیرا بنابر اصالت وجود، ماهیات، حدود وجوداتاند و چون حقتعالی حد و ماهیتی ندارد، طبق این آیه اصل حقیقت از آن وجود بسیط و گسترده است[۲۸] و همه تجلیات حقتعالی در هر موطنی به لحاظ حضور ذات از سنخ تجلی ذاتی است که همان بیان دیگری از وحدت شخصیه و توحید وجودی و حضور ذات بینهایت حقتعالی در همه موطنهاست.[۲۹]
امامخمینی برای تثبیت این اصل عرفانی بر این باور است که واژه «هو» در آیه سوم سوره حدید به ذات غیبالغیوبی که حاضر در دل همه اشیاست، اشاره دارد؛ یعنی حقیقتی غیبی که از تلبس به اسما و صفات، مقدس و منزه است، به همان حقیقت شریف خود، ظاهر، باطن، اول و آخر است؛ بنابراین هیچ شیئی از اشیا نه ظهوری از خود دارد و نه بطونی، بلکه حقتعالی در مراتب اشیا، ظاهر و باطن است[۳۰]؛ از اینرو عبارت «هو الظاهر» اصل ظهور را از غیر خودش نفی میکند؛ یعنی ظهور مال خداوند است و عالم و هستی ظهور اوست.[۳۱] امامخمینی پس از بیان حصر ظهور و بطون در حقتعالی، در مرحلهای بالاتر در تأکید توحید وجودی، بر این اعتقاد است که در اصل و اساس، هیچ چیز جز آن وجود حقیقی از حقیقت بالذات برخوردار نیست؛ زیرا در پهنه هستی یک ذات نامتناهی بیش نیست و همه کثرات و تعینات، شئون و احوال همان ذات الهیاند.[۳۲]
مراتب توحید
عارفان برای توحید مراتبی شمردهاند:
توحید عام
توحید عام اقرار به زبان و دل است؛ یعنی شخص به زبان شهادت دهد که هیچ خالقی جز خداوند نیست و این معنا را به دل نیز تصدیق کند.[۳۳] مبنای قول به توحید عامی نظریه «کثرت وجود و کثرت موجود» است.[۳۴] در توحید عامی اگرچه شخص قائل به کثرت وجود و موجود است، در عین حال موحد بهشمار میآید، با این ملاحظه که توحید او از سنخ توحیدی است که عوام بدان معتقدند.[۳۵] این توحید را میتوان مقام توحید وجوب وجود دانست و براهینی که بر آن اقامه میشود، تنها به اثبات این مطلب میپردازد که واجبالوجود واحد است و هیچ شریکی در وجود ندارد.[۳۶]
توحید خاص
توحید خاص با کشف و شهود همراه است و سالک میبیند که خدا یکی است و غیر او در عالم هستی وجودی نیست.[۳۷] مبنای قول به توحید خاص، نظریه وحدت وجود و موجود در عین کثرت آنهاست. در توحید خاصی، وجود با تمام مراتب شدید و ضعیف خود، حقیقت واحدی است که عینالحق است.[۳۸] فرق توحید خاصی با توحید عامی در این است که توحید عامی توحید علمی منسوب به عوام است که موجب رهایی از شرک جلی میشود و توحید خاصی توحید عینی منسوب به خواص است که موجب خلاصی از شرک خفی میشود.[۳۹]
توحید اخص
توحید اخص فنای موحّد است. در این مرتبه موحد وحدت و کثرت را بدون تزاحمی در حق مشاهده میکند و غیر از حقتعالی نمیبیند.[۴۰] این توحید، خود سه صورت فعلی، صفاتی و ذاتی دارد.[۴۱] عارف در توحید فعلی، همه افعال را در فعل خداوند و در توحید صفاتی همه صفات را در صفات او و در توحید ذاتی جمیع ذوات را در ذات او متلاشی و فانی میبیند[۴۲]؛ البته سه اصطلاح توحید ذاتی، صفاتی و افعالی در فلسفه و کلام، هم از نظر ترتیب و هم از نظر معنا با ترتیب مورد نظر عرفا تفاوت دارند. در فلسفه و کلام نخست از توحید ذاتی و در مرحله بعد از توحید صفاتی و افعالی بحث میکنند؛ در حالیکه عرفا نخست از توحید افعالی سخن میگویند و سپس از توحید صفاتی و افعالی. از سوی دیگر، مراد فلاسفه و متکلمان از توحید افعالی آن است که خداوند در انجام کارهای خود نیازمند به هیچکس یا هیچچیز نیست؛ در حالیکه منظور عرفا از توحید افعالی این است که فعل بندگان در سایه افعال الهی معنا میشود و فاعلیت استقلالی را از بنده سلب میکند.[۴۳] همچنین مراد فیلسوف و متکلم از توحید صفاتی آن است که صفات ذاتی خداوند با خود او یگانگی دارند؛ در حالیکه معنای این اصطلاح در نزد عرفا این است که صفات بندگان و کمالات موجودات دیگر نیز از ظهور صفات و کمالات خداوند است و این نشان میدهد که هیچ موجودی به صورت مستقل از خود هیچ کمالی ندارد و توحید ذاتی در نگاه متکلم و فیلسوف، نفی تعدد ذات و نفی شریک است.[۴۴]
امامخمینی نیز برای توحید مراتبی قائل است. ایشان آیه هجدهم تا آخر سوره حشر را سرشار از مراتب توحید میداند[۴۵] و در وصف توحید عام بر این اعتقاد است که چه بسا فیلسوفی اقسام و مراتب توحید را برهانی کند، ولی خود مؤمن به آن نباشد؛ زیرا علمش از مرتبه عقل و تعقل به مرتبه قلب و وجدان نرسیده است[۴۶]؛ از اینرو علم توحیدی که برای نمایش در محضر عوام یا علما باشد، از نورانیت خالی است[۴۷]؛ در حالیکه باید به همراه اخلاص باشد و بلکه اخلاص در تحصیل توحید از مسائل مهم سلوک است.[۴۸] ایشان در توحید عوام بر این باور است که کلمه توحید را باید با اطمینان و حضور به قلب تلقین کرد تا زبان قلب باز شود.[۴۹] ایشان توحید خاصی را همان وحدت در کثرت میداند.[۵۰]
امامخمینی در بیان توحید اخص[۵۱] با استناد به آیه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلَّا هُوَ»،[۵۲] معتقد است بالاترین مرتبه توحید همان شهادت ذاتی حق (یعنی توحید ذاتی) است و در حقیقت مقصود شهادت وجودی است؛ زیرا حقتعالی در مقام احدیت جمع، شهادت ذاتیه به وحدانیت خود میدهد، از آن جهت که صرف وجود، احدیت ذاتیه دارد و اولیای کامل آن را شهود میکنند؛ پس معرفت وجودی پس از طی مراتب تجلیات افعالی و اسمایی و صفاتی حاصل میشود و شخص به فنای ذاتی میرسد.[۵۳]
رابطه فنا با توحید
اهل معرفت با بیان مراتب فنا به تبیین مراحل و مراتب سهگانه توحید (افعالی، صفاتی و ذاتی) پرداختهاند. اهل معرفت فنای افعالی را نخستین مرتبه از توحید اخص میدانند؛ به این بیان که سالک افعال خویش را فانی در افعال حق و از خاستگاه واحدی میبیند. این فنا نتیجه تجلیات فعلی است که موطن آن فعل حق و فیض اوست. بنده در این مرتبه از فنا، فعل حقتعالی را در اشیا شهود میکند و حق را فاعل همه افعال مییابد. در این عرصه شهود، هر گونه حول و ارادهای از بنده سلب میشود.[۵۴] در مرحله بعد، عارف با ارتقای وجودی، صفات و کمالات هستی را واحد و فانی در حق شهود میکند که همان فنای صفاتی است. عارف در این موطن همه صفات را فانی در اسما و صفات الهی مینگرد.[۵۵] شهود حصرِ صفات کمال در مبدأ هستی جایگاهی برتر و شهودی فراتر از فنای افعالی است؛ زیرا افعال هویتی خارجی دارند و برخاسته از صفاتاند. سرانجام با اشتداد توحید و برچیدهشدن تمام کثرات در درون سالک، وحدت غلبه مییابد و سالک همه ذوات را مستهلک و مضمحل در ذات یگانه حقتعالی مییابد. این مرتبه از فنا که برترین مرتبه توحید است، شهودِ حصر وجودات در وجود حق است که همان توحید و شهود وحدت شخصیه وجود است. در اصطلاح اهل معرفت «محو»، رؤیت فنای افعال در فعل حقتعالی است و این مقام مناسب با «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» است و «طمس»، رؤیت فنای صفات در صفات حقتعالی است و این مقام مناسب با «لا إِلهَ إِلاَّ اللَّهُ» است و «محق»، شهود فنای کل وجود در وجود حقتعالی است و این مقام مناسب با «لا هو الا هو» است[۵۶] (ببینید: فنا).
امامخمینی نیز با توجه به مراتب فنا به تبیین مراحل سهگانه توحید پرداخته و بر این باور است که سالک در سیر به عالم غیب و طیکردن مراحل سیر الی الله، با بیرونرفتن از عالم کثرت و خالیشدن قلب از کثرات و ندیدن فعل و تأثیر از غیر، توحید فعلی در قلب او جلوه میکند و به مرتبه «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ» میرسد.[۵۷] بر این اساس نتیجه تجلیات فعلی حق بر قلب عارف، رسیدن به مقام ادراک شهودی و توحید فعلی است. سالک در این حالت، مطلق افعال را از هر منبع و مصدری که صادر شده باشد، تنها از آنِ حق میبیند و در این مقام است که حقیقت این آیه «ما رَمَیتَ إِذْ رَمَیتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمی» بر او آشکار میشود[۵۸] و عزت و ذلت و سلامت و فقر و سلطنت را از او میبیند[۵۹] و در این حالت، «محو» که همان دیدن فنای افعال در فعل حق است، حاصل میشود.[۶۰]
ایشان معتقد است سالک در مرحله بعد که به مرحله عالم غیب ترقی میکند، اگر از سعه وجودی بیشتری برخوردار باشد، مستعد دریافت تجلیات اسمایی میشود و به مرتبهای میرسد که در قلب او اسما و صفات تجلی میکند و در طی مراتبی به فنای صفاتی میرسد و به مناسبت عین ثابتش در اسمی از اسمای الهی فانی میشود[۶۱]؛ البته صفتی در قلب تجلی میکند که قلب با آن صفت سنخیت داشته باشد و در عالم حقیقت آن صفت را میبیند[۶۲]؛ از اینرو توحید صفاتی بر اثر مشاهده تجلیات اسمایی حاصل میشود[۶۳] و در این حالت، «طَمْس»[۶۴] که همان رؤیت فنای صفاتی است محقق میشود.[۶۵] در مرحله بعد، سالک از اسما و صفات میگذرد و دیگر تجلیات اسمایی و صفاتی را نمیبیند، بلکه در این مرحله به تجلی ذاتی رسیده و تنها «یا هو یا من لاهو الاّهو» را میبیند؛ یعنی هرچه میبیند حقتعالی را میبیند که مصداق «هُوَ الْأَوَّلُ وَ الْآخِرُ وَ الظَّاهِرُ وَ الْباطِن»[۶۶] است. در این مرحله کثرات اسما و صفات محو میشوند؛ بر این اساس در این مرحله شهود ذات و مرتبه کمال توحید محقق است.[۶۷] در مقام توحید ذاتی عارف به غیر ظهور او چیزی نمیبیند.[۶۸]
ارکان توحید
اهل معرفت برای توحید ارکان و مقاماتی قائلاند.[۶۹] امامخمینی معتقد است هویت مطلق الهی در عین بطون، ظاهر و در عین ظهور باطن است و سرّ این ظهور و بطون آن است که ذات مطلق الهی به نفس اطلاق خود عین ظهور و عین بطون است.[۷۰] بر اساس همین مبنا در هر یک از توحیدهای سهگانه، دو توحید دیگر محجوب و در بطوناند و در هر تنزیهی نیز دو تنزیه دیگر پنهان است؛ یعنی در تنزیه توحید افعالی، دو تنزیه ذاتی و صفاتی نیز بهطور پنهان و نهفتهاند.[۷۱] به اعتقاد ایشان توحید دارای چهار رکن و هر رکن دارای سه درجه و مقام است که یک درجه از آن ظاهر و درجات دیگر آن نهان و در بطون است:[۷۲]
تحمید
رکن اول، «تحمید»، یعنی ارجاع تمام حمدها و ثناها به ذات اقدس الهی و نفی استحقاق غیر در تعلق حمد است. بنده در این توحید تمام عطایا و موهبتهای تفصیلی را فانی در یک عطیه مطلقه میبیند و همه را به مشیت حقتعالی نسبت میدهد. پس در عالم وجود نه صاحب جمالی هست و نه فاعل جمیل تا آنکه به سبب زیباییاش ستایش شود، مگر همان جمیل، و نفی حول و قوت از غیر در «حوقله»، این مطلب را تأیید میکند. این تحمید دارای سه قسم افعالی، صفاتی و ذاتی است که از میان آنها توحید افعالی ظاهر است. پس هر یک از اسما تابع درجهای است که غلبه یافته و ظهور دارد؛ مثلاً اسم حاکم در تحمید به جهت چیرگی فعلی آن، توحید افعالی را افاده میکند؛ پس تحمید مقام توحید افعالی است و توحید افعالی، درجه ظاهر تحمید است و دو درجه دیگر یعنی توحید صفتی و ذاتی در آن نهفته است و در بطون قرار دارد که نزد ارباب رموز و اشارات در باطن توحید تحمیدی، توحید ذات و صفات نهفته است.[۷۳]
تهلیل
رکن دوم «تهلیل» (توحید صفاتی) است که مقام استهلاک همه کمالات است؛ به این بیان که سالک هر آنچه جمال و کمال هست، همه را ظهور جمال و کمال حق و جلوهای از تجلیات او میبیند. در حقیقت در این توحید، الوهیت از غیر نفی میشود و در نزد ارباب معرفت، در این قسم توحید صفاتی ظاهر و دو توحید فعلی و ذاتی در پشت پرده توحید صفاتی پنهاناند.[۷۴]
تکبیر
رکن سوم، «تکبیر» (توحید ذاتی) است مقامی که همه انیّتها در آن مقام مستهلک است؛ زیرا معنای تکبیر آن است که خداوند متعال فراتر و عظیمتر از هر وصفی است و دو توحید دیگر (صفاتی و افعالی) در این توحید نهفتهاند.[۷۵]
تسبیح
رکن چهارم «تسبیح» است؛ مقامی که باید مبدأ متعال را از توحید سهگانه تنزیه کرد؛ زیرا در آنها نوعی از تکثر و تلوین وجود دارد؛ ولی در این مقام از تکثر و تلوین نیز تنزیه شده و تمکین حاصل شده است و با این مقام، توحید به سرحدّ کمال میرسد؛ زیرا در توحید فعلی، سالک همه افعال را ظهور فعل او میبیند و تنزیه از این توحید به آن است که اصلاً فعلی برای غیر نبیند. در توحید صفاتی همه اسما و صفات را در اسما و صفات حقتعالی مستهلک میبیند و تنزیه در این مقام آن است که در عالم تحقق، غیر از صفات و اسمای حقتعالی اسم و صفتی نبیند و در توحید ذاتی همه ذوات در ذات او مضمحل میشود.[۷۶] بنابر نظر امامخمینی مقام دیگری به نام توغل وجود دارد که به منزله نتیجه همه این مقامها و توحیدها است و آن این است که فعل و صفتی را حتی از خدای تعالی نبیند و به کلی کثرت را نفی کند و وحدت و هویت صرف را شهود کند.[۷۷]
راههای رسیدن به توحید حقیقی
امامخمینی همسو با اهل معرفت[۷۸] برخی اموری را که در رسیدن توحید مؤثر است و توحید بدون آنها سودی نخواهد داشت، بیان کرده است، مانند:
شهادت حقیقی به الوهیت
نتیجه این شهادت، فانیکردن کثرات عالم در فعل حق است و بدون آن رفع حجابهای ظلمانی صورت نمیگیرد و این نفی تأثیر و فاعلیت از غیر است؛ پس سالک باید با این شهادت به الوهیت حجاب ظلمانی خویش را برطرف کند، ابواب ملکوت را به روی خود باز کند و از حجاب بزرگ منی و رؤیت استقلال بگذرد تا راه عروج به معراج قرب نزدیک شود و این حقیقت با لقلقه زبان و ذکر گفتاری حاصل نمیشود؛ زیرا در این صورت عبادتها از حد صورت و دنیا تجاوز نمیکند و فتح باب و رفع حجاب صورت نمیگیرد.[۷۹]
شهادت حقیقی به نبوت
شهادت حقیقی به نبوت و تمسک و کمکجستن از مقام روحانیت پیامبر اکرم(ص): در سلوک باید طریق روحانی و عروج عرفانی با تمسک به مقام روحانیت و مقام ولایت انجام گیرد و اگر کسی با قدم خود و بدون تمسک به ولایت آنان بخواهد این راه را طی کند، نه تنها سلوک «الی الله» نداشته، بلکه سلوک «الی الشیطان» دارد.[۸۰]
خروج از تصرف نفس
هر اندازه انسان بتواند اعضا و قلب خود را از تصرف شیطانی رها سازد، موجبات تصرف لشکریان الهی را فراهم ساخته است و آن محقق نمیشود، مگر به فتوحات سهگانه:
- فتح قریب؛
- فتح مبین و اخراج وساوس شیطانی؛
- فتح مطلق: ترک رسوم خلقیه و فنای تعینات شهادتی و غیبی و پس از آن فتح تمام تصرفات الهی که موجب حصول نتیجه قرب نوافل است.[۸۱]
آثار توحید عرفانی
امامخمینی همسو با اهل معرفت[۸۲] برای توحید آثاری برمیشمارد:
مشاهده
محور گرفتاری و سلوکنکردن انسان به وادی توحید حب دنیاست و تا دیگران از قلب سالک کنار نرود، انتظار مقام مشاهدات را هم نباید داشت.[۸۳] امامخمینی مشاهدات را بنابر مقامات توحید در سه درجه منحصر میداند: اول مشاهده تجلی افعالی که در این مرتبه رضا به قضای الهی به کمال میرسد، دوم مشاهده تجلی صفاتی و اسمایی و سوم مشاهده تجلی ذاتی.[۸۴]
توکل
برای هیچ سالکی ممکن نیست که در کارها بر خدای تعالی توکل حقیقی داشته باشد، مگر اینکه به مرتبه توحید ناب رسیده باشد و نهایت توکل آن است که صاحب مقام توکل دارای مقام یقین گردد و یقین او نیز به توحید منتهی شود.[۸۵] سالک الهی برای تصحیح مقام توکل باید به نور معرفت از اسباب ظاهری منقطع شود.[۸۶] در حقیقت این سالک از مقام توکل فراتر رفته است؛ زیرا شخص متوکل اموری را برای خود اثبات میکند و خدا را وکیل خود در آن امر قرار میدهد؛ اما چون سالک از مقام کثرت بگذرد و جلوهای از توحید بر آن آشکار شود، همه تصرفات را به حق نسبت میدهد.[۸۷] امامخمینی بالاترین مرتبه توکل را توکلی میداند که برای سالک پس از مقام «فنای کلی» و رسیدن به مقام بقاء بالله حاصل میشود؛ زیرا در مرتبه قبل مرتبه فنا توحید فعلی بود؛ اما در این مرتبه سالک از فنا به بقا بازمیگردد و میان کثرت و وحدت جمع میکند. اگر چه تصرفات موجودات را ملاحظه میکند، ولی تنها خدا را متصرف حقیقی میبیند.[۸۸]
لقاءالله
طریق لقاءالله همان مشاهدات عینی و تجلیات ذاتی و اسمایی است؛ یعنی سالک با ریاضت و صفای قلبی به تجلیات الهی رسیده و در توحید اسمایی و صفاتی فانی میشود[۸۹] (ببینید: رساله لقاءالله).
فنای در عبادت
امامخمینی در مقام تطبیق اجزای نماز بر توحید بر این باور است که هر یک از اجزای نماز گویای یکی از اقسام توحید است؛ چنانکه قیام، مقام توحید افعالی است این توحید در رکعت دوم به تمکین میرسد؛ از اینرو شخص سالک در قنوت نتیجه آن را طلب میکند و از خلق منقطع و گریزان میشود[۹۰] یا رکوع مقام توحید صفاتی است؛ از اینرو تکبیر رکوع، تکبیر از این توحید است و بلندکردن دست در تکبیر اشاره به نفی صفات است.[۹۱] (ببینید: اسرار نماز).
پانویس
- ↑ راغب، مفردات الفاظ القرآن، ۸۵۷
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۵/۲۹۸
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۳۹۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۷۱؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۲۷؛ امامخمینی، تقریرات، ۳/۳۵۰
- ↑ رحیمیان، مبانی عرفان نظری، ۵
- ↑ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۴–۲۴۵
- ↑ نسفی، کشف الحقائق، ۱۴۹
- ↑ طباطبایی، رسالة الولایه، ۶۱
- ↑ جوادی آملی، تسنیم، ۱/۴۲۴
- ↑ ملاصدرا، شرح اصول الکافی، ۳/۶۸–۶۹؛ فیض کاشانی، مجموعه رسائل، ۱۷–۱۸
- ↑ نیکلسون، تصوف اسلامی، ۲۳
- ↑ زرینکوب، ارزش میراث صوفیه، ۷۵
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۱/۱۱۲ و ۳/۳۲۹
- ↑ ابنترکه، تمهید القواعد، ۴۸–۴۹
- ↑ جوادی آملی، رحیق مختوم، ۲/۳۲۶
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۱۴۱–۱۴۴
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۶
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۸۴–۸۵ و ۹۹؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۹
- ↑ آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۷۶ و ۱۰۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۷
- ↑ آملی، سیدحیدر، المقدمات، ۳۵۴–۳۵۵؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۱۸
- ↑ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۲۸–۲۹؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۶۲۱
- ↑ یزادنپناه، مبانی و اصول عرفان نظری، ۲۲۷
- ↑ کاشانی، اصطلاحات الصوفیه، ۲۸؛ لاهیجی، مفاتیح الأعجاز، ۶۲۱
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱/۱۷–۱۸؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۸۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۹۷–۹۸
- ↑ حدید، ۳
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۹۷ و ۱۶۱؛ امامخمینی، تقریرات، ۲/۱۵؛ امامخمینی، تفسیر حمد، ۱۵۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۱/۲۵۷
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۱–۵۲
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۸/۲۶۱
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۵۲؛ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۱۴۹
- ↑ کاشانی، شرح منازل السائرین، ۸۱۴؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹
- ↑ سبزواری، التعلیقات، ۴۷۳
- ↑ سبزواری، التعلیقات، ۴۷۳
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۶/۵۷–۶۳
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۹۸؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۲/۳۳۹
- ↑ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۳۰–۲۳۱
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۹۸؛ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۲۶؛ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹
- ↑ تهانوی، موسوعة کشاف، ۱/۵۲۹
- ↑ ملاصدرا، تفسیر القرآن، ۴/۵۸–۵۹؛ شریفی، مبانی و اصول عرفان عملی، ۳۴۱؛ موسوی، مراتب توحید الهی، ۳۰
- ↑ مصباح یزدی، معارف قرآن، ۸۳؛ شریفی، مبانی و اصول عرفان عملی، ۳۴۱؛ موسوی، مراتب توحید الهی، ۳۰
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۸۷–۸۸
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۵
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۰۶
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۹۸
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۱
- ↑ آل عمران، ۱۸
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۳
- ↑ آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۱۵۳؛ ← جیلی، الانسان الکامل، ۶۱–۶۴
- ↑ آملی، سیدحیدر، المقدمات، ۳۶۷
- ↑ سبزواری، شرح المنظومه، ۵/۱۷۹؛ آملی، محمدتقی، درر الفوائد، ۱/۱۳۲؛ حسنزاده، سرح العیون، ۷۹۸–۷۹۹
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵
- ↑ امامخمینی، دعاء السحر، ۱۰۴؛ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۵
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۵
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۶
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۵۹
- ↑ حدید، ۳
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۲/۲۴۶؛ امامخمینی، صحیفه، ۲۰/۳۶۰–۳۶۱
- ↑ امامخمینی، تقریرات، ۳/۶۷
- ↑ آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار، ۹۹–۱۰۲
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۷۹–۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
- ↑ امامخمینی، مصباح الهدایه، ۸۰
- ↑ آملی، انوار الحقیقه، ۴۲۰–۴۲۳ و ۵۱۶
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۳۵
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۰
- ↑ آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقه، ۲۵۱
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۷۲
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۲۲–۲۲۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۳–۲۱۴
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۲–۲۱۳
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۲۱۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۵۳–۴۵۴
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۷۶
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۳۴۹
منابع
- قرآن کریم.
- آملی، سیدحیدر، انوار الحقیقة و اطوار الطریقة و اسرار الشریعه، تحقیق سیدمحسن موسوی تبریزی، قم، نور علی نور، چاپ اول، ۱۳۸۲ش.
- آملی، سیدحیدر، جامع الاسرار و منبع الانوار، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۸ش.
- آملی، سیدحیدر، المقدمات من کتاب نص النصوص، تحقیق هانری کربن و عثمان یحیی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۶۷ش.
- آملی، محمدتقی، درر الفوائد، قم، اسماعیلیان، بیتا.
- ابنترکه، صائنالدین، تمهید القواعد، تحقیق سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، وزارت فرهنگ و آموزش عالی، چاپ اول، ۱۳۶۰ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، تفسیر سوره حمد، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ یازدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تقریرات فلسفه امامخمینی، تقریر سیدعبدالغنی اردبیلی، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوم، ۱۳۸۵ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح دعاء السحر، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایه، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ ششم، ۱۳۸۶ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- تهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، تحقیق علی دحروج، لبنان، ناشرون، چاپ اول، ۱۹۹۶م.
- جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۸ش.
- جوادی آملی، عبدالله، رحیق مختوم، قم، اسراء، چاپ سوم، ۱۳۸۶ش.
- جیلی، عبدالکریم، الانسان الکامل، تصحیح صلاحبنمحمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- حسنزاده آملی، حسن، سرح العیون فی شرح العیون، قم، بوستان کتاب، چاپ سوم، ۱۳۸۷ش.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق صفوان عدنان، بیروت ـ دمشق، دارالقلم ـ دارالشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- رحیمیان، سعید، مبانی عرفان نظری، تهران، سمت، چاپ دوم، ۱۳۷۸ش.
- زرینکوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، امیرکبیر، چاپ نهم، ۱۳۷۸ش.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سبزواری، ملاهادی، التعلیقات علی الشواهد الربوبیه، مشهد، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، ۱۳۶۰ش.
- سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش.
- شریفی، حسین، مبانی و اصول عرفان عملی در اسلام، تهران، سمت، چاپ اول، ۱۳۹۲ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، رسالة الولایه، قم، مؤسسه اهل البیت(ع)، ۱۳۶۰ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، مجموعه رسائل، تحقیق بهراد جعفری، تهران، مدرسه عالی شهید مطهری، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- قیصری، داوودبنمحمود، شرح فصوص الحکم، تصحیح سیدجلالالدین آشتیانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، اصطلاحات الصوفیه، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۸۱ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- لاهیجی، محمد اسیری، مفاتیح الأعجاز فی شرح گلشن راز، تصحیح علیقلی محمودی، تهران، علم، چاپ دوم، ۱۳۸۱ش.
- مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، تحقیق و نگارش محمود رجبی، قم، مؤسسه آموزشی پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۷۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، تفسیر القرآن الکریم، تصحیح محمد خواجوی، قم، بیدار، چاپ دوم، ۱۳۶۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، شرح اصول الکافی، تحقیق محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- موسوی، خلیل، مراتب توحید الهی، قم، جامعة المصطفی، چاپ دوم، ۱۳۹۴ش.
- نسفی، عزیزالدین، کشف الحقائق، به اهتمام احمد مهدوی دامغانی، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ چهارم، ۱۳۸۶ش.
- نیکلسون، رینولد، تصوف اسلامی و رابطه انسان و خدا، ترجمه شفیعی، تهران، نشر توس ۱۳۷۲ش.
- یزدانپناه، سیدیدالله، مبانی و اصول عرفان نظری، نگارش سیدعطاء انزلی، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امامخمینی، چاپ اول، ۱۳۸۸ش.
پیوند به بیرون
- باقر صاحبی، «توحید(۲)»، دانشنامه امامخمینی، ج۳، ص۵۷۲–۵۷۹.