تفکر: تفاوت میان نسخهها
جز (added Category:مقالههای دارای شناسه using HotCat) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
'''تفکر'''، سیری درونی و ذهنی برای یافتن مطلوب. | '''تفکر'''، سیری درونی و ذهنی برای یافتن مطلوب. | ||
تفکر به معنای اندیشیدن و تأمل است. [[امامخمینی]] تفکر را اِعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند. | تفکر به معنای اندیشیدن و تأمل است. | ||
[[امامخمینی]] تفکر را اِعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند. | |||
امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و [[علوم]] میداند و به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست. | امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و [[علوم]] میداند و به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست. | ||
خط ۸: | خط ۱۰: | ||
اندیشمندان تفکر را به ممدوح و مذموم و یا به ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کردهاند و امامخمینی تفکر ممدوح را سبب تعالی انسان و تفکر مذموم را ناپسند میداند و برای تفکر ممدوح اقسامی چون تفکر در حق، [[اسما و صفات|اسما و صفات خداوند]]، تفکر در نعمتهای خداوند، تفکر در احوال نفس و تفکر در [[اسرار عبادت|اسرار عبادات]] برمیشمارد و تفکر در کنه ذات حق را ممنوع میداند. | اندیشمندان تفکر را به ممدوح و مذموم و یا به ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کردهاند و امامخمینی تفکر ممدوح را سبب تعالی انسان و تفکر مذموم را ناپسند میداند و برای تفکر ممدوح اقسامی چون تفکر در حق، [[اسما و صفات|اسما و صفات خداوند]]، تفکر در نعمتهای خداوند، تفکر در احوال نفس و تفکر در [[اسرار عبادت|اسرار عبادات]] برمیشمارد و تفکر در کنه ذات حق را ممنوع میداند. | ||
امامخمینی برای تفکر ثمراتی چون؛ حصول معرفت، [[حب الهی]] و بیداری قلب بیان | امامخمینی برای تفکر ثمراتی چون؛ حصول معرفت، [[حب الهی]] و بیداری قلب بیان کرده و مشغولشدن به کثرات را از موانع تفکر برمیشمارد. | ||
== مفهومشناسی == | == مفهومشناسی == |
نسخهٔ کنونی تا ۶ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۲۲:۴۲
تفکر، سیری درونی و ذهنی برای یافتن مطلوب. تفکر به معنای اندیشیدن و تأمل است.
امامخمینی تفکر را اِعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.
امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و علوم میداند و به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.
اندیشمندان میان تفکر با حدس و شهود تفاوت قائل شده و امامخمینی فکر را علم حصولی و شهود را علمی حضوری میداند.
اندیشمندان تفکر را به ممدوح و مذموم و یا به ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کردهاند و امامخمینی تفکر ممدوح را سبب تعالی انسان و تفکر مذموم را ناپسند میداند و برای تفکر ممدوح اقسامی چون تفکر در حق، اسما و صفات خداوند، تفکر در نعمتهای خداوند، تفکر در احوال نفس و تفکر در اسرار عبادات برمیشمارد و تفکر در کنه ذات حق را ممنوع میداند.
امامخمینی برای تفکر ثمراتی چون؛ حصول معرفت، حب الهی و بیداری قلب بیان کرده و مشغولشدن به کثرات را از موانع تفکر برمیشمارد.
مفهومشناسی
فکر به معنای اعمال نظر و خاطر در شیء[۱] و تردد قلب به وسیله نظر برای به دست آوردن معانی[۲] است. تفکر مصدر است و به معنای اندیشیدن[۳] و تأمل[۴] است. در اصطلاح فلسفه و منطق، فکر به معنای حرکت نفس در معقولات است که از مبادی و مقدمات تصوری و تصدیقی به نتایج منتهی میشود[۵] (ببینید: منطق). تفکر در اصطلاح اخلاقی نیز سیر باطن از مبادی است که عبارتاند از آیات و نشانههای آفاقی و اَنفسی (جهان و انسان)، به سوی مقصد که معرفت مبدأ متعال و علم به قدرت و عظمت اوست[۶] و در اصطلاح اهل معرفت، ازجمله خواجهعبدالله انصاری، از مقامات عرفانی به معنای جستجوی بصیرت (عقل و چشم قلب) برای دستیابی به مطلوب است.[۷] در دیدگاه اهل معرفت تفکر امری ذهنی و عقلی نیست، بلکه امری قلبی و باطنی است.
امامخمینی تعریف حکما[۸] از فکر و تعریف خواجهعبدالله را در تعریف مقام تفکر میپذیرد.[۹]
تفکر با واژههایی چون تدبر، تذکر و نظر مرتبط است. فرق تدبر و تفکر در این است که تدبر، تصرف قلب با نظر در سرانجام و عاقبت امور است؛ اما تفکر تصرف و جستجوی قلب با نظر در دلایل آن میباشد.[۱۰] فرق تفکر با تذکر در این است که تذکر از نتایج تفکر است. تفکرْ طلب مطلوب است و تذکرْ حصول آن؛ زیرا آنچه را که با تفکر حاصل شده و فراموش کرده بود، با تذکر به یاد میآورد؛ از این جهت تذکر فوق تفکر است.[۱۱] نظرْ به معنای تأمل و معرفت حاصل پس از جستجو است[۱۲] و فرق آن با تفکر این است که نظر در امر بدیهی یا غیر بدیهی است؛ اما تفکر در امور غیر بدیهی است.[۱۳]
پیشینه
قوه تفکر مبتنی بر عقل و از ویژگیهای خاص انسان است که خداوند از آغاز خلقت در نهاد انسان قرار داده و سبب رشد و تمدن بشری شدهاست. تفکر از مهمترین اموری است که بر رسیدن انسان به سعادت و نجات تأثیر دارد و به همراه ذکر الهی و صفای قلب، از اسباب نجات انسان است.[۱۴] تفکر همواره مورد توجه ادیان آسمانی بوده و ازجمله به تفکر در فعل خداوند[۱۵] و کتاب او[۱۶] توصیه شدهاست. در مقابل، تفکر در امور باطل[۱۷] و امور جسمانی[۱۸] ناپسند شمرده شدهاست.
دین اسلام به تفکر و اندیشیدن اهمیت ویژهای دادهاست. قرآن کریم در آیات فراوانی، افراد را به تفکر دعوت میکند[۱۹] و افرادی را که در آفرینش آسمان و زمین تفکر میکنند، میستاید.[۲۰] خداوند متعال انسانها را تشویق میکند تا در آیات آفاقی و اَنفسی، مانند زمین، کوهها، نهرها، شب و روز[۲۱] و نفس خودشان تفکر کنند تا متوجه شوند همه چیز بهحق آفریده شدهاست.[۲۲] قرآن موضوعات مختلفی را برای تفکر مطرح کردهاست، مانند تفکر در عالم خلقت،[۲۳] تفکر در خود[۲۴] و تفکر در تاریخ[۲۵] که از این موارد میتوان به منابع تفکر و موضوعهایی که انسان شایستهاست در آنها تفکر کند، در قرآن یاد کرد.[۲۶] روایات بسیاری نیز دربارهٔ تفکر و فضیلت آن نقل شدهاست[۲۷]؛ چنانکه استمرار تفکر در خداوند و قدرت او برترین عبادت[۲۸] و یک ساعت تفکر، برتر از یک سال عبادت شمرده شدهاست،[۲۹] بلکه بنابر روایات عبادتی مانند تفکر نیست.[۳۰]
تفکر و فکر در حکمت و منطق یکی از عناصر اصلی علم بهشمار میرود. در مباحث منطقی فکر راه عبور از مبادی و مقدمات، به سوی مطالب و مقاصد است[۳۱] و علم منطق میزان سنجش برای افکار است[۳۲] (ببینید: منطق). عارفان تفکر را یکی از مقامات عرفانی میدانند[۳۳] و برخی آن را در قسم پنجم از بدایات مقامات عرفانی پیش از مقام تذکر و پس از مقام انابه قرار دادهاند.[۳۴]
علمای اخلاق در آثار خود فصلی را به موضوع تفکر اختصاص دادهاند[۳۵] و تفکر را کلید اسرار[۳۶] و یکی از راههای سلامت قلب[۳۷] شمردهاند که انسان میتواند با آن در صفات و احوال نفس در کسب صفات پسندیده و تدارک افعال ناپسند بکوشد.[۳۸] این عالمان از تفکر در زمینههای مختلفی چون تفکر دربارهٔ ذات و صفات خداوند و آفرینش و مخلوقات الهی[۳۹] و تفکر در نفس[۴۰] سخن گفتهاند. در زمینه اجتماعی نیز تفکر شرط تسلط انسان بر سرنوشت خود و جامعه است، اینگونه که در برابر اوضاع و احوالی که در جامعه برای او پیش میآید، تسلیم نباشد.[۴۱]
امامخمینی تفکر را کلید ابواب معارف و خزائن کمالات و علوم میداند که از مقدمات لازم برای سلوک است.[۴۲] به باور ایشان تفکری که نتیجهاش تذکر تام معبود باشد، از نظر فضیلت، قابل مقایسه با اعمال دیگر نیست.[۴۳] امامخمینی در کتابهای عرفانی و اخلاقی خود به موضوعاتی چون تعریف تفکر،[۴۴] فضیلت تفکر،[۴۵] تفکر ممنوع و مطلوب در ذات حق،[۴۶] اقسام تفکر،[۴۷] فرق منزل تفکر و تذکر[۴۸] و تفکر و تدبر در قرآن[۴۹] پرداختهاست.
حقیقت تفکر
از دیدگاه حکما، منشأ تفکر و فکر، قوه متصرفه، و نقش آن تصرف در مدرکات است. این قوه را اگر قوه وهمیه که صور و معانی جزئی را ادراک میکند به کار گیرد، قوه متخیله نامیده میشود و اگر قوه ناطقه که معانی کلی را ادراک میکند به کار گیرد، مفکّره خوانده میشود.[۵۰] در حقیقت نفس با تحلیل و جمعبندی ادراکات و معلوماتی که برایش حاصل شده میتواند به مطلوب و نتیجه منتقل شود که این حرکت در ذهن، از مبادی معلوم به سوی نتایج صورت میگیرد. اگر این امر در مبادی کلی باشد به آن فکر گفته میشود[۵۱] و تفکر کاربری این فکر است.[۵۲] تفکر در امور نظری است و نفس نمیتواند بدون تفکر و طلب، مطالب نظری را درک کند، مگر افرادی که به سبب تعدد ادراکات و کثرت تفکر، ملکه عقلی در آنها ایجاد شود که بتوانند به مبادی عالی متصل شده، حقایق را از آنها دریافت کنند.[۵۳] گاهی نیز شخص از معلومات به نتایج به صورت دفعی دست مییابد، بدون اینکه از مقدمات و حد وسط استفاده کند که از آن تعبیر به حدس میشود.[۵۴]
فرق حدس با فکر
فرق حدس با فکر در این است که در فکر، حرکت به سوی مطلوب، موجود است، به خلاف حدس. همچنین در فکر ممکن است به نتیجه منجر نشود؛ اما در حدس به مطلوب میرسد[۵۵]؛ البته برخی از حکما معتقدند حقیقت تفکر استفاده و استفاضه نفس، از نفس کلیه است که معارف و حقایق را به نفس افاضه میکند، به خلاف تعلم که از طریق امور خارجی مانند استاد و کتاب است؛ به همین دلیل تأثیر تفکر از تعلم قویتر و شدیدتر است و از این جهت یک ساعت تفکر افضل از یک سال تعلم است.[۵۶]
علمای اخلاق و عرفان حقیقت تفکر را امری درونی و باطنی شمردهاند که از حاضرکردن دو معرفت در دل، معرفت سومی حاصل میشود.[۵۷] حقیقت تفکرْ سیری باطنی است که مبادی آن گاهی امور محسوس بیرونی و گاهی امور فطری درونی است[۵۸] و نتیجه آن، معرفت الهی و شناخت قدرت و عظمت اوست.[۵۹] برخی نیز فکر را از حقایق غیبی دانستهاند که حقیقت آن را جز خداوند نمیداند.[۶۰] در علم اخلاق، تفکر و استعمال فکر، مربوط به فضیلت حکمت است که از افراط در حکمت به «جربزه» و «سفه» تعبیر میشود و تفریط در آن «بَلَه» نامیده میشود که تعطیل قوه فکریه در مواردی است و سزاوار است به کار اندازد.[۶۱]
فرق فکر با شهود
امامخمینی تفکر را در اصطلاح فلسفی اعمال فکر و ترتیب امور معلوم برای به دست آوردن نتایج مجهول میداند.[۶۲] این تفکر اعم از تفکری است که از مقامات سالکین است.[۶۳] به اعتقاد ایشان فرق عملیات فکر با شهود در این است که نتیجه فکر، علم حصولی است که علمی ناقص و موطن کثرت و غیریت است و غیریت سبب مغایرتِ عالِم با معلوم خارجی و عدم شناخت آن میشود؛ افزون بر اینکه در ادراکاتی که از راه فکر حاصل میشود، کنه مطلب در امور وجودی قابل دستیابی نیست؛ اما مشاهده شهودی و حضوری، در موطن وحدت است که غیریت برداشته شده و نوعی حضور، تعلق، ربط و نفی همه تعینات است.[۶۴] امامخمینی در تعریف عرفانی تفکر تعریف خواجهعبدالله انصاری[۶۵] را بهترین تعبیر تفکر ممدوح میداند و آن را جستجوکردن بصیرت که چشم قلب است، برای رسیدن به مقصود میشمارد و مقصد و مقصود همان سعادت مطلقه است که به کمال علمی و عملی حاصل میشود.[۶۶]
علمای اخلاق بر این باورند که تفکر، برتر از تذکر است[۶۷]؛ اما امامخمینی تذکر را فوق تفکر و از نتایج آن میداند؛ به همین جهت معتقد است منزل تفکر پیش از منزل تذکر قرار دارد.[۶۸] ایشان در وجه برتری تذکر همانند عارفان[۶۹] بر این عقیده است که تفکر طلب محبوب است و تذکرْ حصول مطلوب و تا انسان در راه طلب و جستجو است، محجوبِ از مطلوب است.[۷۰] امامخمینی همچنین قوت و کمال تذکر را وابسته به قوت و کمال تفکر میداند و با استناد به روایاتی که یک ساعت تفکر را بهتر از یک سال[۷۱] یا شصت سال[۷۲] یا هفتاد سال[۷۳] عبادت میدانند، نتیجه میگیرد تفکری که نتیجهاش، تذکر تام معبود است، با دیگر اعمال در فضیلت مقایسه نمیشود.[۷۴] ایشان با استناد به روایتی،[۷۵] دو رکعت نماز سبک را که همراه با اندیشه و تفکر باشد، بهتر از شبزندهداری یک شب میداند[۷۶] (ببینید: ذکر).
اقسام و درجات تفکر
اندیشمندان اسلامی برای تفکر اقسامی ذکر کردهاند. برخی از علمای اخلاق تفکر را به دو بخش «تفکر ممدوح» مانند تفکر در عجایب صنعت، مخلوقات الهی و هرچه بنده را به خدا نزدیک یا از خدا دور کند و «تفکر مذموم» مانند تفکر در ذات خداوند تقسیم کردهاند.[۷۷] برخی از اهل معرفت نیز تفکر را به سه قسم ممنوع، پسندیده و لازم تقسیم کرده و برای هر قسم انواع و نتایجی بیان کردهاند:
- تفکر حرام که تفکر در صفات پروردگار و حکمت کار اوست که بذر حیرت و نقمت به بار میآورد[۷۸]؛ همچنین تفکر در اسرار خلق که بذر خصومت به بار میآورد[۷۹]؛
- تفکر مستحب که تفکر در آفریدههای خداوند و انواع نعمتها و قسمتهای اوست.[۸۰] از این تفکر، حکمت، بصیرت و محبت حاصل میشود[۸۱]؛
- تفکر واجب که تفکر در کردار خویش و اندیشه در عرضه گناهان به حقتعالی است[۸۲] که بذر شرم و خوف را در دل میکارد و ثمره آن پرورش و ظهور فقر خود است که جزای آن، دیدار است.[۸۳]
بعضی عارفان برای تفکر سه درجه ذکر کردهاند:
- تفکر عامه: با این تفکر، نجات از شهوات آسان میشود.
- تفکر خاصه: تفکر در تحصیل امری است که به واسطه آن سلوکِ راه حقیقت بر سالک آسان میشود.
- تفکر خاصةالخاصه: در این تفکر، شخص از پستی تفکر که طلب امر مفقود است، به اوج تذکر که مشاهده حق است، میرسد.[۸۴]
امامخمینی به دو قسم از تفکر اشاره میکند: تفکر ممدوح که سبب تعالی و پیشرفت انسان میشود و تفکر مذموم که تفکر در غیر مورد خود و در هر آن چیزی است که ناپسند است و از آن تعبیر به سفه میشود[۸۵]؛ مانند تفکر در کُنه ذات خداوند که در روایات[۸۶] از آن نهی شدهاست.[۸۷]
تفکر ممدوح
این تفکر خود دارای درجات و اقسامی است که عبارتاند از:
- تفکر در حق، اسما و صفات و کمالات خداوند.[۸۸] امامخمینی این قسم از تفکر را بالاترین مراتب تفکر، بالاترین مرتبه علوم و متقنترین مراتب برهان میداند؛ زیرا از نظر به خود مبدأ و تفکر در سبب مطلق، علم به سبب و مسببات و معلولات پیدا میشود و به همین جهت آن را برهان صدیقین نامیدهاند[۸۹]؛ البته این امر به این معنا نیست که هر کس از طریق این برهان به ذات و تجلیات آن علم پیدا کند، جزو صدیقین است؛ زیرا هنگامی که قلب فرد در حجاب برهان و قدم او قدم تفکر باشد، به اول مرتبه صدیقین که از راه مشاهده ذات، به شهود اسما و صفات میرسند نیز نخواهد رسید. نتیجه این قسم از تفکر علم به وجود حق و انواع و تجلیات آن است که از آن، علم به اعیان و مظاهر به دست میآید[۹۰] (ببینید: خداشناسی).
- تفکر در لطایف صُنع و اتقان آن و ظرایف خلقت[۹۱] که از علوم نافع و فضایل اعمال قلبی و بالاتر از جمیع عبادات است؛ زیرا نتیجه آن علم به مبدأ کامل و صانع حکیم است که شریفترین نتیجه است[۹۲]؛ البته امامخمینی بر این باور است که آگاهی بر اسرار آفرینش و احاطه بر لطایف آن، تا کنون برای بشر میسر نگردیدهاست.[۹۳] به باور ایشان همین اندازه از تفکر هرچند انسان را از حالت جحود، انکار و تصرف جنود جهل و شیطان خارج میکند و ابوابی از معرفت برای متوسطان میگشاید، برای کاملان حجاب است[۹۴]؛ زیرا نوعی توجه به غیر حقتعالی محسوب میشود.
- تفکر در نعمتهای خداوند، یعنی تفکر در نعمتهای مختلفی که خداوند در اختیار انسان قرار دادهاست؛ ازجمله این نعمتها فراهمکردن اسباب آسایش و راحتی برای او و بدنی سالم و قوایی صحیح است که خداوند به او عطا کرده، پیامبرانی که فرستاده و کتابهایی که نازل کرده تا انسانها را به سوی سعادت و نجات رهنمون باشند.[۹۵]
- تفکر در احوال نفس که از این تفکر، معارف و نتایج بیشماری حاصل میشود، مانند علم به معاد، علم به نبوت عامه و علم به شرایع حقه[۹۶]؛ زیرا با تفکر در احوال انسان که با افزایش سن، بدن او ضعیف میشود، اما قوای روحانی و ادراکات عقلی او افزایش مییابد، تجرد نفس و خرابنشدن آن با خرابی بدن روشن میشود که اثباتکننده مطلق معاد است[۹۷] (ببینید: نفس) و با تفکر در اینکه تنها خداوند تعالی به طریق سعادت و شقاوت انسانها آگاه است و محال است در تعلیم آنها اهمال کند، وجوب ارسال شرایع از ناحیه حقتعالی ثابت میشود[۹۸] و با تفکر در اینکه شریعت الهی از طریق وحی و الهام صورت میگیرد و تمام افراد بشر استعداد این مقام و توان انجام این وظیفه را ندارند، نبوت عامه ثابت میشود.[۹۹]
- تفکر در احوال انبیا (ع) و اولیای الهی (ع) و تذکر مقامات ایشان که سبب میشود انسان به حد و مقام خود در معارف قناعت نکند و باطن قلب را از جهالت و سوء ظن به اولیای الهی تطهیر کند.[۱۰۰]
- تفکر در احوال آخرت و تفکر در نتایج معاصی و شدت عذابها و سختیهایی که در برزخ و قیامت متوجه انسان میشود و ملاحظه دقت حسابرسی الهی و آیات و روایاتی که در این زمینه وجود دارد، خوف از حق را در قلب انسان افزایش میدهد و او را از معاصی متنفر میکند؛ چنانکه ملاحظه آیات و روایات بهشت و نعمتهای الهی، امید را در قلب انسان ایجاد میکند[۱۰۱] (ببینید: دنیا و آخرت).
- تفکر در عالم مُلک، که نتیجه آن زهد است[۱۰۲]؛ زیرا وقتی انسانِ سالک، متاع و لذتهای دنیا را رو به زوال و تغیّر دید، قلب بهراحتی از آن روی میگرداند و خود را از مشغولشدن به آن فارغ میکند[۱۰۳] (ببینید: حب دنیا).
- تفکر و تدبر در آیات قرآن که ازجمله آداب تلاوت قرآن است[۱۰۴] به منظور رسیدن و دستیافتن به مقصد و مقصود قرآن و اخراج از ظلمات و هدایت به طریق مستقیم.[۱۰۵] وقتی انسان مقصد را شناخت، در تحصیل آن بینا میشود و راه استفاده از قرآن برای او گشوده میگردد. با استمرار توجه به مقصود، تفکر برای نفس عادی میشود و مطالب و معارف جدیدی از قرآن استفاده میکند[۱۰۶] (ببینید: قرآن و تلاوت قرآن)
- تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق که یکی از راههای عمومی برای اصلاح نفس است. تفکر در عواقب و مفاسدی که رذیلتهای اخلاقی به بار میآورند، موجب زوال این رذیلتها میشود[۱۰۷] و تفکر در صفات پسندیده، سبب اتصاف انسان به این صفات پسندیده و تشویق او برای دستیابی به این صفات است.[۱۰۸]
- تفکر در اسرار عبادات که یکی از راههای رسیدن به سعادت و قرب الهی است[۱۰۹] و این رسیدن به نتایج عبادت، بدون تفکر و حضور قلب در عبادت حاصل نمیشود[۱۱۰] (ببینید: اسرار عبادت).
تفکر مذموم
اندیشمندان اسلامی[۱۱۱] با استناد به آیات[۱۱۲] و روایات،[۱۱۳] از تفکر در ذات الهی نهی کردهاند و آن را محال دانستهاند؛ زیرا عقل را راهی به سوی ذات الهی نیست.[۱۱۴] برخی معتقدند مراد از تفکر در خداوند و ذات او که در روایات نهی شده، تفکر در کنه ذات است؛ اما تفکر در صفات حقتعالی که سبب شناخت خداوند است، در آیات فراوانی از قرآن به آن اشاره شدهاست.[۱۱۵]
امامخمینی با استناد به روایاتی[۱۱۶] تفکر در کنه ذات و کیفیت آن را ممنوع میداند.[۱۱۷] ایشان با استناد به روایتی که بالاترین عبادت را تفکر مداوم در خدا و قدرت او میشمارد[۱۱۸] و روایاتی که از اقوامی ژرفاندیش در آخرالزمان یاد میکند که به معانی دقیق بعضی از آیاتِ توحید پی میبرند،[۱۱۹] معتقد است تفکر در حق و اثبات ذات و تفکر در قدرت و دیگر اسما و صفات، افزون بر آنکه نهی نشده، بالاترین عبادت است.[۱۲۰] به اعتقاد ایشان نظر در ذات، برای اثبات وجود، توحید، تنزیه و تقدیس حقتعالی، غایت بعثت انبیا و آمال عارفان است.[۱۲۱]
امامخمینی با اشاره به برخی از جاهلان که با تمسک به حدیث نهی از تفکر در ذات الهی،[۱۲۲] نظر در معارف را حرام میشمارند، معتقد است این عده از دو جهت به خطا رفتهاند؛ زیرا گمان میکنند، حکما تفکر در ذات میکنند؛ در حالی که آنان تفکر در کنه ذات را غیرممکن میدانند؛ افزون بر اینکه این افراد، معنای حدیث را ندانستهاند و گمان میکنند که مطلقاً نباید از ذات مقدس اسمی برده شود.[۱۲۳] ایشان با بیان این مطلب که از مجموع روایات روشن میشود که تفکر در کنه ذات و کیفیت آن ممنوع است،[۱۲۴] به جمع میان روایاتِ امرکننده به تفکر و نهیکننده از آن دربارهٔ خدا میپردازد و چنین نتیجه میگیرد که نهی از تفکر در مورد خداوند، شامل افرادی است که استعداد ورود به این مباحث را ندارند؛ اما برای کسانی که اهل آناند، تفکر دربارهٔ خداوند برای آنان رجحان دارد، بلکه برتر از جمیع عبادات است.[۱۲۵] ایشان وجه جمع دیگری نیز میان این دو دسته از روایات بیان میکند.
امامخمینی در تفسیری دیگر با فرق گذاشتن میان مشاهده حضوری و مکاشفه ذوقی با تفکر، معتقد است مشاهده و مکاشفه با براق ذوق و عشق صورت میگیرد و برطرفکننده تمام تعینات است و این مراد از روایاتی است که به تفکر و معرفت خداوند ترغیب میکنند که مراد، مشاهده حق با رؤیت قلبی است؛ اما فکر که ترتیب امور معلوم برای تحصیل امر مجهول و در مقام بیان حد است، در شناخت و معرفت ذات حقتعالی جایگاهی ندارد و این مراد از روایاتی است که تفکر در ذات خداوند را مذموم شمردهاند و از آن نهی کردهاند.[۱۲۶]
آثار و موانع تفکر
در بعضی از آیات[۱۲۷] برای تفکر ثمرات و نتایجی ذکر شدهاست.[۱۲۸] اساس تفکر در آنچه مربوط به عالم طبیعت و عالم آخرت است، برای رسیدن به معرفت الهی و سعادت در حیات انسانی و در همه شئون زندگی اعم از حقوق، اخلاق و احکام است.[۱۲۹] در روایات نیز برای تفکر، ثمرات فراوانی ذکر شدهاست، ازجمله تفکر، موجب دوستی خدا،[۱۳۰] روشنی عقل،[۱۳۱] بصیرت،[۱۳۲] ایمنی از لغزش[۱۳۳] و کفاره گناهان[۱۳۴] است. علمای اخلاق تفکر را کلید اسرار، منشأ عبرت و مبدأ بصیرت[۱۳۵] و علم را ثمره خاص تفکر دانستهاند و معتقدند با تفکر، معرفت در قلب انسان حاصل میشود و حال قلب را تغییر میدهد و این حال موجب تغییر اعمال انسان میشود؛ بنابراین عمل، تابع حال و حال، تابع علم و علم، تابع تفکر است و به همین دلیل تفکر مبدأ و کلید همه خیرات است[۱۳۶]؛ از این جهت تفکر را میتوان یکی از عوامل اصلاح و تربیت نفس در تعلیمات اسلامی برشمرد.[۱۳۷] برخی از اهل معرفت نیز ثمره تفکر را خوف دانستهاند[۱۳۸] و برخی ثمره استمرار تفکر را حصول مکاشفات غیبی و افزایش معرفت انسان به نفس خویش، افزایش حب الهی، شکر بر دوام نعمت و روشنکننده قلب دانستهاند.[۱۳۹]
ثمرات
امامخمینی برای تفکر ثمراتی بیان کردهاست که عبارتاند از:
حصول معرفت
تفکر کلید ابواب معارف و کلید خزائن کمالات و علوم و مقدمه لازم و حتمی سلوک است[۱۴۰]؛ تا آنجا که یک ساعت تفکر، ابوابی از معارف بر روی سالک میگشاید که با عبادت هفتاد سال ممکن است برای انسان حاصل نشود یا انسان را چنان متذکر محبوب میکند که از مشقتها و زحمتهای چندینساله، این مطلوب حاصل نمیشود[۱۴۱]؛
بیداری قلب
تفکر موجب بیداری قلب است؛ زیرا قلب پیش از تفکر در غفلت و خواب به سر میبرد و با تفکر از غفلت نجات مییابد و از خواب بیدار میشود[۱۴۲]؛
اصلاح نفس
ثمره تفکر در مفاسد و محاسن اخلاق، علاج و درمان علمی رذیلتها و اتصاف به محاسن اخلاقی است؛ چنانکه با تفکر در نتایج و مفاسد دنیایی و آخرتیِ تکبر،[۱۴۳] حسد[۱۴۴] و غضب[۱۴۵] میتوان راه نجات از این رذیلتها را بر خود آسان کرد و با تفکر در سختیهای برزخ و قیامت و عذاب آن و دقت در سلوک راه آخرت و تقصیرهای خود، میتوان به خوف از حقتعالی دست یافت[۱۴۶]؛
حب الهی
از ثمرات تفکر دربارهٔ الطاف الهی، پیداشدن حب الهی در انسان است؛ زیرا اگر انسان ساعتی در موجودات عالم که خود نیز از آنها هست تفکر کند و بیابد که هیچ موجودی از خود چیزی ندارد و آنچه بر او رسیده الطاف و موهبتهای الهی است، شاید بارقهای از حب الهی در او پیدا شود و فقر خود را دریابد.[۱۴۷]
موانع
علمای اخلاق برای تفکر موانعی نیز ذکر کردهاند ازجمله:
- شدت حرص و استیلای آن که مانع تفکر در عاقبت امور میشود[۱۴۸]؛
- مشغولشدن به امور ظاهری که مانع تفکر در نعمتهای خداوند است[۱۴۹]؛
- حب دنیا که سبب سختی دلکندن از آن و مانع از تفکر دربارهٔ مرگ است.[۱۵۰]
امامخمینی از نگاه عرفانی مشغولشدن به کثرات را مانع از تفکر در جمال محبوب میشمارد و معتقد است اگر قلب قوی نباشد، نمیتواند مانع خطورات قلب گردد؛ اما به مجرد اینکه اشتغال کم گردد، فکر به خودی خود به سوی محبوب توجه میکند.[۱۵۱]
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۵/۶۵؛ زبیدی، تاج العروس، ۷/۳۵۹
- ↑ فیومی، المصباح المنیر، ۴۷۹
- ↑ دهخدا، لغتنامه دهخدا، ۴/۶۰۰۸
- ↑ جوهری، الصحاح، ۲/۷۸۳؛ زبیدی، ۷/۳۵۹
- ↑ شیخ اشراق، مجموعه مصنفات، ۴/۲۰۷؛ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۰–۱۲؛ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۸۴
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ ← کاشانی، شرح منازل، ۱۸۳
- ↑ ← جرجانی، کتاب التعریفات، ۷۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۷
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۷؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ زبیدی، تاج العروس، ۷/۵۳۸
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۶۶
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۸۷
- ↑ کتاب مقدس، کتاب اول سموئیل، ب۱۲، ۲۴
- ↑ کتاب مقدس، صحیفه یوشع، ب۱، ۸
- ↑ کتاب مقدس، کتاب مزامیر، ب۲، ۱
- ↑ کتاب مقدس، کتاب پولس رسول به رومیان، ب۸، ۵–۷
- ↑ بقره، ۲۱۹؛ انعام، ۵۰؛ اعراف، ۱۷۶ و۱۸۴؛ نحل، ۴۴؛ حشر، ۲۱؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۵۵
- ↑ آل عمران، ۱۹۰–۱۹۱
- ↑ رعد، ۳
- ↑ روم، ۸؛ ← طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۳/۵۷
- ↑ آل عمران، ۱۹۰–۱۹۱
- ↑ روم، ۸
- ↑ یوسف، ۱۰۹؛ ← مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۴–۷۶۵
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲/۷۱–۷۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۴–۵۵؛ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰–۲۵۱؛ حر عاملی، تفصیل وسائل الشیعة، ۱۵/۱۹۵–۱۹۷؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۵
- ↑ برقی، المحاسن، ۱/۲۶؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۲۰
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۱/۱۲
- ↑ سبزواری، شرح المنظومه، ۱/۵۹
- ↑ سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳ و ۲/۴۴۵–۴۵۴؛ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۲۹–۲۳۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱؛ تلمسانی، شرح منازل السائرین، ۱/۸۱–۸۶؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۶
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۵۸–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۲–۲۳۶؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۹۹–۲۳۷
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب، ۱/۱۶۹
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۷۶–۱۰۰؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۲۱۰–۲۳۶
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۷–۲۵۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۶–۷۶۷
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹–۱۹۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۲۰۲
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۷–۵۰۰؛ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳–۲۰۵
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۵۶
- ↑ شهرزوری، رسائل الشجرة الالهیة، ۲/۴۷۹–۴۸۰
- ↑ صلیبا، فرهنگ فلسفی، ۲۰۵
- ↑ ملاصدرا، الحکمة المتعالیه، ۸/۲۱۳
- ↑ ابنسینا، الاشارات و التنبیهات، ۸۶
- ↑ خواجهنصیر، شرح الاشارات، ۲/۳۵۸
- ↑ ملاصدرا، مفاتیح الغیب، ۱۴۴
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۳–۶۴؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱۷۶؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ آیات آفاقی و اَنفسی
- ↑ خواجهنصیر، اوصاف الاشراف، ۴۷–۴۸؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ جیلی، الانسان الکامل، ۱۷۴
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۱۰۰؛ ← امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۷۳ و ۲۸۰
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۱
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۴؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۰
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ انصاری، منازل السائرین، ۴۳؛ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۶۲
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۰–۲۹۱
- ↑ احسائی، عوالی اللئالی، ۲/۵۷؛ عیاشی، التفسیر، ۲/۲۰۸
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۶/۲۹۳
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۳۷۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ صدوق، ثواب الاعمال، ۴۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۳۳
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۳۲
- ↑ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۷۹؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰؛ میبدی، کشف الاسرار، ۸/۱۵۰
- ↑ انصاری، صد میدان، ۱/۲۸۰
- ↑ کاشانی، لطائف الاعلام، ۱/۱۷۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۳۹۱
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵–۱۹۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۶–۱۹۷
- ↑ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۱۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۸–۲۰۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۰
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۵۸–۵۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶ و ۲۸۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۰۲
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۸۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۴۹۹
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۳
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۲۰۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۱۵۸
- ↑ امامخمینی، سرّ الصلاة، ۶۴
- ↑ ابنعربی، الفتوحات المکیه، ۲/۲۳۰؛ فناری، مصباح الانس، ۲۵۲؛ ملاصدرا، اسرار الآیات، ۲۲–۳؛ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۲
- ↑ آل عمران، ۲۸ و ۳۰
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۳؛ مجلسی، بحار الانوار، ۵۴/۳۴۸
- ↑ ملاصدرا، المظاهر الالهیه، ۱۶
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۴/۹۰
- ↑ ← کلینی، الکافی، ۱/۹۲–۹۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۵۵
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۹۱؛ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۴
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۲–۱۹۳
- ↑ ورام، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر، ۱/۲۵۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۵
- ↑ امامخمینی، تعلیقات فصوص، ۲۸۰–۲۸۱
- ↑ روم، ۸؛ آل عمران، ۱۹۱
- ↑ ← طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، ۸/۲۳۲؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۳/۲۷۶–۲۷۷
- ↑ طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ۵/۲۷۱–۲۷۲
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۷/۲۵
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۶
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۷
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم، ۵۸
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۸/۳۲۶
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۱/۲۰۰
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۵/۶۴؛ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۸/۱۹۸
- ↑ مطهری، مجموعه آثار، ۲۲/۷۶۸
- ↑ عطار نیشابوری، تذکرة الاولیاء، ۱/۲۳۳
- ↑ سلمی، مجموعه آثار، ۱/۴۸۳
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۹۱
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۸۹
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۹۶
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۱۰
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ امامخمینی، چهل حدیث، ۲۲۶؛ امامخمینی، حدیث جنود، ۱۳۷–۱۳۸
- ↑ امامخمینی، صحیفه، ۱۶/۲۱۶
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۹/۱۲۴
- ↑ ← بقلی، فسیر عرائس البیان، ۳/۴۰۵–۴۰۶
- ↑ نراقی، جامع السعادات، ۳/۳۳
- ↑ امامخمینی، آداب الصلاة، ۴۷
منابع
- قرآن کریم.
- آمدی، عبدالواحد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، تحقیق مصطفی درایتی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- ابنسینا، حسینبنعبدالله، الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- ابنعربی، محیالدین، الفتوحات المکیه، بیروت، دار صادر، بیتا.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم، لسان العرب، تحقیق جمالالدین میردامادی، بیروت، دارالفکر-دار صادر، چاپ سوم، ۱۴۱۴ق.
- احسائی، ابنابیجمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدینیه، تحقیق مجتبی عراقی، قم، مؤسسه سیدالشهداء (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۳ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، آداب الصلاة، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امامخمینی، چاپ شانزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم و مصباح الانس، قم، پاسدار اسلام، چاپ دوم، ۱۴۱۰ق.
- امامخمینی، سیدروحالله، سرّ الصلاة (معراج السالکین و صلاة العارفین)، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ سیزدهم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح چهل حدیث، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ چهارم، ۱۳۸۸ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، شرح حدیث جنود عقل و جهل، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ دوازدهم، ۱۳۸۷ش.
- امامخمینی، سیدروحالله، صحیفه امام، تهران، مؤسسه تنظیم …، چاپ پنجم، ۱۳۸۹ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، مجموعه رسائل فارسی، صد میدان، تحقیق محمدسرور مولایی، تهران، توس، چاپ دوم، ۱۳۷۷ش.
- انصاری، خواجهعبدالله، منازل السائرین، تحقیق علی شیروانی، تهران، دارالعلم، چاپ اول، ۱۴۱۷ق.
- برقی، احمدبنمحمد، المحاسن، تحقیق جلالالدین محدث، قم، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، ۱۳۷۱ق.
- بقلی شیرازی، روزبهان، تفسیر عرائس البیان فی حقائق القرآن، تصحیح احمد فرید مزیدی، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۲۰۰۸م.
- تلمسانی، سلیمانبنعلی، شرح منازل السائرین، تحقیق عبدالحفیظ منصور، قم، بیدار، چاپ اول، ۱۳۷۱ش.
- جرجانی، سیدشریف، کتاب التعریفات، تهران، ناصرخسرو، چاپ چهارم، ۱۳۷۰ش.
- جوهری، اسماعیلبنحماد، الصحاح، تاج اللغة و صحاح العربیه، تحقیق احمد عبدالغفور عطار، بیروت، دارالعلم للملایین، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- جیلی، عبدالکریم، الانسان الکامل، تصحیح صلاحبنمحمد، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۴۱۸ق.
- حر عاملی، محمدبنحسن، تفصیل وسائل الشیعة الی تحصیل مسائل الشریعه، قم، مؤسسه آلالبیت (ع)، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، اوصاف الاشراف، تحقیق سیدمهدی شمسالدین، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چاپ سوم، ۱۳۷۳ش.
- خواجهنصیر طوسی، محمدبنمحمد، شرح الاشارات و التنبیهات، قم، بلاغت، چاپ اول، ۱۳۷۵ش.
- دهخدا، علیاکبر، لغتنامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ اول، ۱۳۷۳ش.
- دیلمی، حسنبنمحمد، ارشاد القلوب الی الصواب، قم، شریف رضی، چاپ اول، ۱۴۱۲ق.
- زبیدی، سیدمحمدمرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، تصحیح علی هلالی و علی شیری، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، ۱۴۱۴ق.
- سبزواری، ملاهادی، شرح المنظومه، تصحیح و تعلیق حسن حسنزاده آملی، تهران، ناب، چاپ اول، ۱۳۶۹–۱۳۷۹ش.
- سلمی، محمدبنحسین، مجموعه آثار سلمی، گردآوری نصرالله پورجوادی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ اول، ۱۳۶۹ش.
- شهرزوری، شمسالدین، رسائل الشجرة الالهیة فی علوم الحقائق الربانیه، تهران، تحقیق نجفقلی حبیبی، مؤسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- شیخ اشراق، سهروردی، شهابالدین، مجموعه مصنفات شیخ اشراق، تصحیح هانری کربن و دیگران، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، ۱۳۷۵ش.
- صدوق، محمدبنعلی، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، قم، شریف رضی، چاپ دوم، ۱۴۰۶ق.
- صلیبا، جمیل، فرهنگ فلسفی، ترجمه منوچهر صانعی، تهران، حکمت، چاپ اول، ۱۳۶۶ش.
- طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، ۱۴۱۷ق.
- طوسی، محمدبنحسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق احمد قصیر عاملی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- عسکری، حسنبنعبدالله، الفروق فی اللغه، بیروت، دارالآفاق الجدیده، چاپ اول، ۱۴۰۰ق.
- عطار نیشابوری، فریدالدین، تذکرة الاولیاء، تصحیح رینولد نیکلسون، لیدن، چاپ اول، ۱۹۰۵م.
- عیاشی، محمدبنمسعود، التفسیر، سیدهاشم رسولی محلاتی، تهران، علمیه اسلامیه، چاپ اول، ۱۳۸۰ق.
- غزالی، ابوحامد، احیاء علوم الدین، تحقیق عبدالرحیمبنحسین عراقی، بیروت، دارالکتاب العربی، بیتا.
- فناری، محمدبنحمزه، مصباح الانس بین المعقول و المشهود، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مولی، چاپ اول، ۱۳۷۴ش.
- فیض کاشانی، ملامحسن، المحجة البیضاء فی تهذیب الاحیاء، تصحیح علیاکبر غفاری، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ چهارم، ۱۴۱۷ق.
- فیومی، احمدبنمحمد، المصباح المنیر فی غریب الشرح الکبیر، قم، هجرت، چاپ دوم، ۱۴۱۴ق.
- کاشانی، عبدالرزاق، شرح منازل السائرین، تصحیح محسن بیدارفر، قم، بیدار، چاپ سوم، ۱۳۸۵ش.
- کاشانی، عبدالرزاق، لطائف الاعلام فی اشارات اهل الالهام، تصحیح مجید هادیزاده، تهران، میراث مکتوب، چاپ اول، ۱۳۷۹ش.
- کتاب مقدس، بیجا، دارالکتاب المقدس، ۱۹۸۰م.
- کلینی، محمدبنیعقوب، الکافی، تصحیح علیاکبر غفاری و محمد آخوندی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، ۱۴۰۷ق.
- مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار (ع)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، ۱۴۰۳ق.
- مدنی، سیدعلیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین (ع)، تصحیح سیدمحسن حسینی امینی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، ۱۴۰۹ق.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲، تهران، صدرا، چاپ نهم، ۱۳۷۹ش.
- مطهری، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهری، ج۲۲، تهران، صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۳ش.
- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سی و نهم، ۱۳۸۶ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، اسرار الآیات، تصحیح محمد خواجوی، تهران، انجمن حکمت و فلسفه ایران، ۱۳۶۰ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، الحکمة المتعالیة فی الاسفار العقلیة الاربعه، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، ۱۹۸۱م.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، المظاهر الالهیة فی اسرار العلوم الکمالیه، تصحیح سیدمحمد خامنهای، تهران، بنیاد حکمت صدرا، چاپ اول، ۱۳۸۷ش.
- ملاصدرا، محمدبنابراهیم، مفاتیح الغیب، تصحیح محمد خواجوی، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ اول، ۱۳۶۳ش.
- میبدی، رشیدالدین، کشف الاسرار و عدة الابرار، به کوشش علیاصغر حکمت، تهران، امیرکبیر، چاپ پنجم، ۱۳۷۱ش.
- نراقی، ملامهدی، جامع السعادات، تصحیح سیدمحمد کلانتر، بیروت، اعلمی، چاپ چهارم، بیتا.
- ورام، مسعودبنعیسی، تنبیه الخواطر و نزهة النواظر (مجموعة ورام)، قم، مکتبة فقیه، چاپ اول، ۱۴۱۰ق.
پیوند به بیرون
- محمدهادی زاهد غروی، تفکر، دانشنامه امامخمینی، ج۳، ص۴۵۴–۴۶۲.